منطق هایی قوی برای «تغییر بنیادینِ باورها»

به نام ربّ

سلام با بی نهایت عشق برای شما

102. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

امروز من چند تا از رفتارامو بررسی کردم نتایجشونو مینویسم که چی درک کردم

ولی وقتی خواستم بیام روز شمار 102 رو باز کنم دیدم قبلا این فایل رو گوش دادم و تو دقیقه 10 بود شروع کردم به گوش دادن استاد گفت :

برید بخونید کامنت هارو ،بنویسید ،فکر کنید

اجازه بدید بریزه بیرون بفهمید اینجا چه خبره

حرفایی که میزنیم دعاهایی که میکنیم عملکرد ما

داره باور هامونو نشون میده

باید یاد بگیرید مچشو بگیرید

باید یاد بگیرید چه باور هایی تو ذهن شماست

اینو که شنیدم مثل فیلم از جلوی چشمم رد شد که این چند روزو و چند وقت و از اول سال من بیشتر حواستم به رفتارام هست

و میدونم که همه رو خدا بهم کمک میکنه چون یادمه قبل عید از 7 مهر تا اسفند سوالم این بود و هی با خدا که حرف میزدم میگفتم یادم بده چجوری باید تسلیمت باشم و از هر فایلی که استاد درمورد تسلیم بودن میگفت باز سوالات مختلف میپرسیدم و یادمه استاد گفت به خدا میگم من این ویژگی رو میخوام دیگه نمیدونم چجوری تو خدایی تو این ویژگی رو به من بده

و من بعد شنیدن این حرف میکفتم خدا من از این به بعد هرچی ازت میخوام نمیدونم من چجوری ولی تو خدایی تو بزرگی تو قدرتمندی خودت اینایی که خواستمو بهم یاد بده

و میگفتم تسلیم بودنو یادم بده تو خیلی چیزا نمیتونستم تسلیم باشم و بگم چشم حتی مفهوم تسلیم بودنم درک نمیکردم که خدا بهم وقتی یاد داد که البته میگم بازم که بیشتر و بیشتر یادم بده تسلیم بودنو که هرچی گفت بگم چشم و نه نگم بهش

چقدر قشنگه که تنها به یه نفر نتونی بگی نه و اونم خدا باشه و هرچی گفت بگی چشم خدایا این ویژگی رو بهم یاد بده میدونم تکاملی هست پس از مسیر لذت میبرم

جریان پرسش سوالم از تسلیم بودن درمورد یه سری چیزا که نمیتونستم چشم بگم و در اسفند ماه بود و جریانش رو تو روز شمار ها نوشتم ،که فهمیدم خدا داشت با اتفاق سه هفته سرماخوردگیم تسلیم بودن و یادم میداد و من چشم میگفتم به هدایتاش

و بعدش برای سال جدید که هدفم رو از فایل استاد تغییر شخصیت گذاشتم از خدا خواستم یادم بده

و من امروز با شنیدن این قسمت تمام این 10 روز رو دقت کردم که من بیشتر در طول روز دارم رفتارامو ببرسی میکنم

و این خودش یه پیشرفت بزرگه

وقتی استاد گفت عملکرد ما، باورامونو نشون میده

من تازه متوجه شدم که جدیدا وقتی قدم برمیدارم نشون میده که به خدا دارم تسلیم تر از دیروزم میشم ،نشون میده که نسبت به دیروز پیشرفت داشتم

امروز من شروع کردم فایلای توحید عملی از یک گوش بدم با اینکه بارها گوش داده بودم قبلا ولی وقتی گوش میدادم میگفتم خدای من چرا این حرف استاد و من نشنیده بودم تازه داشتم میشنیدم

امروز بازم هدایتی رفتم نشستم با مادرم حرف بزنم زندگی پس از زندگی رو نشون میداد نشستم یکم گوش بدم ، یه قسمت داشت پدر کسی که به کما رفته بود میگفت پسرم مرده بود و دکتر اومد گفت پسرت تموم کرد و پدرش خواب دیده بود که پسرش نمیمیره و به دکتر گفته بود که یه بارم برو احیا کن پسرمو اگر زنده نشد باشه هرچی تو بگی

بعد پسرش زنده شده بود

اینجا برای من درس داشت که

دکتر به پدرش گفته بود که پسرت زنده شد ولی یه سوال دارم تو با خدا ارتباط داری ؟؟؟؟؟؟

پدرش که داشت تعریف میکرد من تو دلم گفتم آره

ولی جواب پدرش این بود

که به دکتر گفته بود

ارتباط ندارم ولی اعتماد دارم

اینو که گفت گریه کردم

یاد تمام حرفای فایلای استاد میفتم که میگه همه چی باوره ،و اون پدر باور داشت که طبق اون خوابی که دیده و میدونست که خدا پسرشو زنده نگه میداره و با اطمینان گفته و شده

مثل آیه 82 سوره یس آیه های دیگه هم کن فیکون خونده بودم ولی دقیق یادم نیست آیاتش

که خدا گفته بگه موجود باش موجود میشه

و آیه 186 سوره بقره

باور و امید و اعتماد به خدا

خدای من شکرت که هر لحظه بهم کمک میکنی و میگی چیکار کنم و رفتارهام رو یادم میندازی تا باورهامو بفهمم و قدرتمندشون کنم

خوشحالم از اینکه ارزشمندم و انقدر ارزشم بالاست و به منبع عشق خدا وصلم و خدا هر لحظه داره برای همه چی کمکم میکنه

امروز وقتی نقاشی میکشیدم آینه دستی رنگ میکردم تموم شد که بیام سایت رد پامو بنویسم خیلی خوشحال بودم که دستام قدرتمند شدن و خدا قدرت بینهایتش رو به من داده و از ته دل سپاسگزارم از خدا که تک تک اعضای بدنم هر روز از صبح دارن به من کمک میکنن تا من مهارت های نقاشیم رو نسبت به دیروزم بیشتر کنم و لذت ببرم

برای تک تکتون عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت