توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 91 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    414MB
    11 دقیقه
  • فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها
    9MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Malek_success گفته:
    مدت عضویت: 3029 روز

    سلام خدمت استاد و همه دوستان عزیز

    خدا رو شکر سال 96 برای من یک سال فوق العاده همراه با اتفاقات خوب و عالی بود و امیدوارم سال 97 سال پربار و همراه با موفقیت, ثروت, سلامتی و خوشبختی برای استاد و تمامی دوستان عزیز باشه. چند مورد از این اتفاقات خوب رو ذکر میکنم:

    1٫ من تونستم بعد از دوسال بیکاری مشغول به کار شوم که اتفاقا شغلی نصیب من شد که با روحیات من سازگار بود و روند استخدام من به راحتی اتفاق افتاد جوری که خودمم باور نمیکردم .خدایا شکرت

    2٫ درآمدم 3 برابر شد و تونستم بیشتر بدهی هام رو صاف کنم..خدا را سپاس

    3٫رابطه ام با اعضای خانواده ام خیلی بهتر شده و فضای خانوادگی صمیمی همراه با شادی و خنده رو تجربه میکنیم.خدایا شکرت

    4٫دوستان جدید و مناسبی پیدا کردم و با آنهایی که رابطه سردی داشتم آشتی کردم و در کل روابط حسنه با اکثر آدمهای اطرافم دارم..خدا را سپاس

    5٫عادتهای مفید رو جایگزین عادتهای بد کردم برای مثال تلویزیون رو کلا کنار گذاشتم, بیشتر ورزش میکنم, همیشه سپاس گذار نعمتهای خداوند هستم و … خدای مهربان سپاس

    6٫ تونستم از راه جدید کسب درآمد کنم که باعث بالا رفتن اعتماد بنفسم و ایجاد باور پولسازی و همچنین خلاقیت در من شد..خدایا شکرت

    7٫محصول زمین کشاورزی افزایش یافت. خدایا شکرت

    8٫ تونستم کمک کنم و ببخشم .همیشه دوست داشتم قدرت کمک و یاری به انسانها رو داشته باشم که خدا رو شکر این اتفاق افتاد

    9٫بیشتر و بیشتر با گروه تحقیقاتی عباس منش آشنا شدم و این اطمینان رو به من داد تا از میان هیاهو و تبلیغات افراد دیگه این گروه رو انتخاب کنم که یقینا بهترین انتخاب هستش و تونستم جلسله اول قانون آفرینش و بسته راهنمای عملی رسیدن به رویاها رو تهیه کنم..خدایا سپاس بابت این راهنمایی

    و اما خواسته های من در سال 1397:

    1٫بسته روانشناسی ثروت 1 و2 و 3 رو تهیه کنم

    2٫ درآمدم رو حداقل 3 برابر کنم

    3٫ بیزنس جدیدم رو راه بندازم

    4٫ماشین جدید (پژو پارس سفید رینگ اسپرت) رو بخرم

    5٫ در خانه نوسازم ساکن بشم

    6٫با دختر مورد علاقه ام ازدواج بکنم

    7٫ارتباطم با قرآن رو بیشتر کنم و زیاد کتاب بخونم

    من واقعا از مطالعه نظرات دوستان عزیزم انرژی گرفتم و باعث شد که به خواسته هام بیشتر توجه کنم. ان شالله که همه عزیزان به آرزوهاشون برس..

    2٫ درآمدم رو 3 برابر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیدمحمد لایق گفته:
      مدت عضویت: 2353 روز

      سلام برادر عزیزم ،امروز کامنتتو خوندم و رفتم تو پروفایلت تا ببینم توسال ۹۷موفق ب خرید دوره هایی که نوشتی شدی یا خیر ،دیدم اونارو که خریدی تازه قدم هفتم هم هستی واقعا بهت تبریک میگم با موفقیتت ب من هم انگیزه بیشتری دادی و بیشتر از پیش باورم ب اینکه قوانین جواب میدن شد،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Malek_success گفته:
        مدت عضویت: 3029 روز

        سلام دوست خوبم..اینها فقط گوشه ایی از نتایج بنده هستند…قطعا اگر نتیجه ایی در کار نبود بقیه محصولات رو تهیه نمیکردم..همه بچه ها نتایج فوق العاده گرفتند..مهم ادامه دادن با این آموزه هاست ..باید به صورت وحی منزل بپذیریم تا اثر خودشون رو نشون بدن..

        برات آرزوی بهترینها رو دارم…قطعا آینده اتفاقات بزرگتری خواهد افتاد…به قول استاد خدا میدونه قرار چه اتفاقات خوبی برامون بیفته..

        در پناه رب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3833 روز

    سلام خدمت اعضای خانواده عزیزم

    نعمت های سال 97:

    خدایا شکرت بابت اینکه در نوروز سال 97 بعد از چهار سال به مسافرت رفتم. خدایاشکرت بابت تجربیات عالی ام در مسافرت. اینکه زندگی ام از یکنواختی بیرون آمد. اینکه توانستم در مسافرت روی باور هایم کار کنم. سپاس که جهان اطرافم رنگی دیگری گرفته بود. بابت این همه زیبایی که مشاهده کردم. نعمت هایی که در گوشی ام یادداشت میکردم. سپاس بابت تجربه موتور سواری کنار دریا، بایت رانندگی در میان جنگل های سر سبز، بابت هوای پاکیزه، منظره های زیبا، مزرعه های سبز، گندمزار های بی نظیر استان خوزستان. بایت این همه فراوانی و ثروتی که در بندر تجاری گناوه دیدم. خدایا شکرت بابت این همه مغازه و این همه فروش که انجام میشد. بابت آبشارهای زیبای شهر شوشتر، قلعه زیبای شهر شوش، بابت سد زیبای دز که در مسافرت دیدن کردم. بابت ست ورزشی زیبایی که در قسمت خواسته هایم نوشته بودم را تهیه کردم.

    خدایاشکرت بابت سیزده بدر که رفتم. بابت باغ زیبای پدرم، بابت میهمان هایی که از بودن در کنار آنها لذت میبردم. بابت کوه نوردی ام در آن روز و خلوت و سکوت و انرژی پاک و مثب کوه. بابت بچه جغدی که دیدم که در زیبایی آن محو شده بودم. خدایا شکرت بابت آثار باستانی که دیدم.

    خدایاشکرت بابت اینکه به اولویت هایم در فصل بهار رسیدم. عادتی که به دنبال آن بودم را در خودم ایجاد کردم. خدایاشکرت بابت تثبیت باور فراوانی در ذهنم و تلاش های ذهنی که انجام دادم در ماه بهار سال 97 که باور های من را تغییر داد و موجب افزایش نعمت ها و ثروت ها به زندگی ام شد. خدایا شکرت بابت فروش روزانه محصولاتم. خدایاشکرت که از راه های حکیمانه ات پول وارد زندگی ام شد و توانستم قانون آفرینش 4تا 10 را تهیه کنم. خدایاشکرت بابت دوره راهنمای عملی دست یابی به رویا ها و روانشناسی ثروت 1 که در سال 97 کار کردم. و موهبت ها و موفقیت هایی که بواسطه آنها دریافت کردم. خدایا شکرت بابت اینکه در سال 97 اولین اختراعم را به ثبت رساندم در زمینه ای که عاشق آن بودم.. خدایا شکرت که همه چیز دست به دست هم داد آدم ها، الهامات و احساساتی که در من پدید آمد که توانستم این کار را به آسانی انجام دهم. خدایاشکرت که به درآمدی که در تعهد نامه ام نوشته بودم در تابستان خیلی زودتر از زمان موعد رسیدم…

    خدایاشکرت بابت درآمدی که ایجاد کردم. بابت جریان ثروت و نعمت به زندگی ام و اینکه همه خرج های مهاجرت دوستم به خارج کشور را توانستم پرداخت کنم. سپاس گزارم بابت اینکه توانایی مستقل شدن و گرفتن خانه مورد نظرم را در شهرم بدست آوردم. خدایاشکرت بابت دوستانی که وارد زندگی ام شدند و روابطی که ساختم شکر میکنم. خدایاشکرت بابت باورها و عادت های درست روابط را به خوبی تمرین کردم و دایره ارتباطی ام را وسیع کردم. بابت 206 مشکی که خریدم شکرت. خدایاشکرت بابت حضور فعالم در بخش عقل کل در سال 97٫ خدایاشکرت بابت هدیه هایی که دریافت کردم. بابت اینکه به همه اعضای خانواده ام در روز تولدشان هدیه دادم.خدایاشکرت بابت کارآفرینی ام در سال 97 و ثروت هایی که ساختم.

    خدایاشکرت بابت اینکه درسال 97 عاشق تر از هر سالی بودم. عشق به همه انسان ها و موجودات را بیشتر تجربه کردم. بابت محبت هایی که دریافت کردم، بیشتر از هر سالی بود…

    خدایا سپاس‌گزارم بابت اینکه ورزش بدنسازی را در سال 97 ادامه دادم و تناسب اندامم را حفظ کردم.

    از خداوند بابت این خانواده صمیمی سپاس‌گزارم

    امیدوارم که در سال جدید بتونم بیشتر در سایت فعالیت داشته باشم و بیشتر از کامنت ها و نتایج شما عزیزان استفاده کنم.

    بهترین ها را برای شما آرزومندم??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    آتوسا غبرائی گفته:
    مدت عضویت: 2807 روز

    سلام بر خداوند مهربان و استاد عزیز و تمام دوستان

    بارها استاد عزیز مسابقه گذاشتند و من وقت نداشتم در مسابقه شرکت کنم. ی هو متوجه میشدم که بله، مسابقه تموم شد و از قافله عقب ماندم. اینبار به خاطر اتقاقات بسیار خوبی که برام افتاده قسم خوردم، باید بنویسم.باید استادم و همه بدانند که برای حتی آتوسای (بهتر است بگم گذشته) می تواند اتفاقات عجیب و غریب که تنها مجری آن، مدیر آن، هر چیزی که شما اسمش را می گذارید، خدای لاشریک و بی همتا و بی نظیر می تواند باشد. خدایی که سراسر هستی را خلق کرده و من چه احمقانه 50 سال (بغیر 5 سال اول که بچه بودم) زندگیمو طی کردم. چقدر احمق و نادان بودم. در یک روز پاییزی خواهرم، خواهر عزیزم فایل های آفرینش را برامون فرستاد. سخت درگیر دنیا و باورهای کهنه و سیاه بودم. نیازمند یک چراغ روشن تا حرکت کنم. از مهر ماه 96 تا الان کلی تغییرات روحی و اجتماعی و دریافت ثروت داشتم.

    به سوالات استاد اینجوری پاسخ میدم:

    سوال اول:تمام اتفاقات خوب و تجارب عالی که در سال 96 در زندگیت کسب نموده ای را بنویس

    سال 96 بعد از عید بود که یک مسافرت کاری از طرف شرکت خودم(که حضور در شرکت آراد هم یک معجزه زندگی من در 50 سالگی بود یعنی 5 سال پیش)داشتم. بدلیل بی پولی که معمولاً با باور کهنه همیشگی بعد از عید داشتیم.نتونستم به همایش تبریز برم.به خودم قول دادم و روی یک کاغذ معمولی نوشتم: هرگز به خاطر بی پولی و مشکلات مالی ، کارهایم عقب نمی افته.خدا رو شکر با افزایش درآمد تونستم، همایش های بعدی شرکت در شهریور ماه و آذر ماه را به راحتی (البته نه خیلی دست پر )بروم و بسیاری از مشکلات مالی را با ضرب و زور حل کنم.

    اواخر مهرماه سال 96 فایلهای آفرینش را خواهر عزیزم الهام، که میدانست در فشار سختی هستیم و این در کل خانواده به چشم می خورد و البته که آبرودار هم هستیم(از بیرون همه فکر می کنند که طبقه متوسط روبه بالا هستیم البته خدارو صد هزار مرتبه شکر که اینجور فکر می کنند) برای ما فرستاد.یعنی من و بقیه خواهرها. همیشه دوره های اینجوری و کلاسهای این مدلی در زندگی خواهران من بوده که من هیچ اشتیاقی به آنها نداشتم. چرا که تغییر خاصی در رفتار و زندگی آنها مشاهده نمی کردم.

    اما این فایل، با شور و اشتیاق عجیبی هر صبح گوش می کردم. دست و پا شکسته تمرینها انجام میشد. به خودم قول داده بودم باید تا اخرشو ی دور برم.اخرش انقدر بخصوص فایل 6 به بعد، حال غریبی به من دست می داد که دیگه نمی تونستم گوش ندم. دوباره از اول همه رو گوش میدادم و همینطور گاه و بی گاه. هر وقت، وقت می کردم. از همان اوایل اتفاقات خوبی برام افتاد.با اینکه باورهای سیمانی هنوز هم در وجودم بودند و هستند.در مقطعی حدود آبان و آذر کارم حتی به شدت افت کرد.در امدم پایین آمد. اما با ایمان و چیزی در درونم که می گفت:راه درست است، کوتاه نیامدم.اتقاق خوب این بود که همسرم از کارش بیرون اومد که کارمندی بود و تازه حقوقشم نمی دادند. کنارهم کار رو ادامه دادیم. از دی ماه در امد مون به حد نرمال یک زندگی انسانی خوب با تعریف من، یعنی ماهی 10میلیون رسیدیم.با توجه به مخارج دخترم که تیرانداز است،بازهم کمبود مالی حس می شد ، در کمال تعجب و ناباوری، تونستیم دخترمونو را به مسابقات صربستان بفرستیم.شما نمی دونید که چطور ظرف 15 روز هم شناسنامه عکس دار و هم پاسپورت و هم کفش تیراندازی و … جور شد. ایشون 15 ساله هستند.روزی نام دخترم، نورا کسری که الان هم جزنامداران رشته تیراندازی است، می شنوید. مات و متحیر با همسرم، به تمام وقایع نگاه می کردیم. به همسرم گفتم: اینه اون خدایی مهربان و بزرگوار که باید درست شناختش و خدارو شکر که با قوانین تغییر ناپذیر خدای مهربانم بیشتر و بیشتر اشنا شدم. بالاخره معجزاتی بخصوص در حوزه ثروت یعنی درامد در ماه اسفند 96 رخ داد که نمی تونم توصیفش کنم. معجزاتی که در هفته آخر اسفند رخ داد و ما که تمام تنمون از بی پولی می لرزید(درامد بود به لطف خداوند مهربان داشتیم اما باید از طرفهای مقابل دریافت می شد)ضمن اینکه از اول اسفند مادرم در بیمارستان بود، خودم روحا بهم ریخته بودم و می گفتم یعنی چه ؟ من الان باید تغییر داشته باشم به سمت عالی بودن.اما انگار خداوند منو قرنطینه کرده بود تا قدرت مطلقشو بهم بیشتر و بیشتر نشون بده، حدود 15میلیون تومان ، از دست غیب، از قراردادهایی که به جرات می تونم بگم : خود خدا بست، بدستمون رسید. من باور داشتم. و باور دارم که خدا بیشتر می خواست به من ثابت کنه که هیچ عنصری، هیچ انسانی، هیچ قدرتی، هیچ فکری، نمی تونه برتر ووالاتر از خودش باشه که به انسان کمک می کنه. بالاخره به یک ثبات مالی رسیدیم .در نهایت جواب سوال یک:

    بزرگترین دستاورد عالی من در سال 96، حضور و وجود پررنگ خدا در تمام ابعاد زندگی من بوده و هست. شناخت آگاهانه که از خودش خواستم، بیشتر بیشتر منو به آگاهی و شناخت وجود و ذات بی همتاش برسونه.

    جواب سوال دو:

    من آتوسا غبرائی، می خواهم در سال 1397 و به بعد در اوج ثروت و عشق و آرامش، بندگی کنم و خداوند مهربان، خدایی کنه واسم. صاحب اختیارم باشه.

    در سال 1397 به لطف پروردگار مهربان و سالهای بعد، می خوام اولین زن ایرانی و جهانی در حوزه شناخت خداوند باشم و دلم می خواد مثل مولانا یا … حظ کنم با خدای مهربان و بزرگوارم.می خوام نفر اول باشم.باید نفر اول باشم. باید در میان زنان هم کسانی مانند مولانا یا شمس یا حتی استاد عزیزمون اقای عباس منش باشه.

    می خوام در صنعت باسکول که حوزه کاریم هست، نفر اول در ایران و جهان باشم.یعنی سایت نفر اول و قدرتمند فروش باسکول و ترازو را داشته باشم.

    می خوام ازادگی رو به حد کمال برسونم. پیشرفت رو به سرحد کمال، معنا کنم و در نهایت لذت ببرم از تجربه انسان بودنم.

    من کاملم و کاملتر هم میشم. می خوام حضور پررنگتر و آگاهانه تر و عمیق تر ار عشق بازی با خدا را تجربه کنم.می خوام عبد باشم و خدا خدایی کنه.

    خب فکر می کنید چی میشه؟ تجاربی که نمی تونم حدس بزنم، نمی دونم چی هستند، ولی برام صددرصد اتقاق می افتند. 107 آرزو که چه عرض کنم(که نوشتیم در دوره افرینش) بیشتر و بیشترش رو کسب می کنم.من پرواز می کنم، پروازهای عاشقانه و عارفانه. جاذب ثروت میشم. الرزقو رزقان.

    راستی سال 97 را با روانشناسی ثروت 1 شروع کردم. خواهر عزیزم برام فرستاد. الان که مطلب رو می نویسم. یک قرارداد که از روی سایت زنگ خورد (روز 14 شهریور) و روز 15 شهریور بسته شد. سود این درامد دو نیم میلیون است. باورتون بشه که روزی و رحمت خداوند هر لحظه و بی شمار است و قطع نمیشه و عید و … نمی شناسه.

    حرف زیاد دارم. دلم می خواد یک روز از اسفند 96 که چقدر سخت گذشت و خدا چطور به حال عالی تبدیلش کرد بنویسم.ولی قراره اینجا از دستاوردهای عالی بنویسم. و نوشتم.

    استاد عباس منش عزیز، از خداوند عاشق بی همتا و بی نظیر، سپاسگزارم که دست خوبی براش بودی و به من خیر رسوندی و با تغییر باورهام ، هر چی و هر کس که خیره در دنیای من ، به صورت فراوان وارد شدند.

    آنقدر از حال غریبم ، ذوق دارم که نمی دونم چی بگم و چکار کنم. فقط رو به جلو حرکت می کنم.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    هدی انفرادی گفته:
    مدت عضویت: 2767 روز

    با سلام به همه دوستان گلم

    سال96 سال فوق العاده ای برای من بود. اولین سالی که با جناب عباس منش آشنا شدم و شروع به شناخت باورهای خودم و قوانین جهان کردم.مطالعه زیادی کردم و اتفاقات خیلی عالی برام افتاد.

    اول این که به خودم گفتم قدرت دست خودمه و دیگه نباید از دیگران گله کنم و زندگیم رو خودم بسازم.این باعث میشد روز به روز اعتماد به نفسم بالا بره.

    فروردین 96 تو یک شرکت شروع به کار کردم.قبل از اون من یک خانم خانه دار بودم که فقط دو سالی نت ورک کار کرده بودم و مدرکم هم دیپلم بود. تو اون شرکت خیلی زود مورد اعتماد مدیر و همکارهام قرار گرفتم و پیشرفت کاریم چند برابر همکارانی بود که با من وارد شرکت شده بودند. خیلی خوشحال بودم.

    تابستان 96 به دلیل مسایل مالی از شرکت اومدم بیرون .نمیدونستم باید چه کار کنم فقط سعی میکردم حالم رو خوب نگه دارم و همه چی رو به خودش بسپارم. یک مورد دیگه ای هم که بود من بخاطر اعتماد به نفس کمی که داشتم هر کسی رو که کمی اطلاعات داشت استاد خودم قرار میدادم و کامل بهش اعتماد میکردم و ازش مشورت میگرفتم این مسئله روابطم با همسرم رو کمی به مخاطره انداخته بود اما زمانی که از شرکت اومدم بیرون با خدای خودم عهد بستم با هیچ کس جز خودش مشورت نکنم و هیچ کسی رو بزرگتر از خودم نبینم. باور نمیکنید بعضی روزها چقدر برام سخت میشد ولی تا یکی تو ذهنم میگفت برای فلان مشکل برو با فلان کس مشورت کن به خودم عهدم رو یادآور میشدم و هر بار که این کار رو میکردم به طرز معجزه آایی همه چی حل میشد. تابستان بود که از شرکت اومده بودم بیرون با ه میلیون قسط عقب افتاده رفتم دنبال کار کلی ترس و دلهره میومد سراغم ولی هر بار میگفتم خدای جدیدی که پیدا کردم کمکم میکنه.در ضمن در این حین اسباب کشی هم داشتیم که به لطف خدای مهربون با قیمتی خیلی مناسب خونه ای رو در یکی از بهترین مناطق شهر گرفتیم که بسیار بهتر از منطقه قبلی هست.

    چند روزی رفتم شرکت بازاریابی کتاب که اتفاقا اون چند روز من رو به محله ای که جدید رفته بودیم برای کار میفرستادند که این باعث شد روز سوم با شخصی آشنا بشم که بهم پیشنهاد کاری بسیار عالی داد و این شد که من در نزدیکی محل زندگیم کاری پیدا کردم فوق العاده توی یک موسسه آموزشی زبان بعد از یک ماه کار کردن تصمیم گرفتم خودم هم یادگیری زبان رو شروع کنم و بعد از یک ترم مدیر این موسسه با قابلیتهایی که در من دیده بود پیشنهاد تدریس رو به من داد.باورم نمیشد. و الان هم اینجا کار میکنم هم آموزش میبینم و هم تدریس میکنم.

    خدا رو سپا گذارم که این راه رو به من نشون داد و این همه اتفاقات خوب رو برام رقم زد.

    سال 96 سال بسیار عالی بود در روابط خانوادگی من و تحول عظیمی تو روابط من و همسرم ایجاد شد و عشق فروانی در خانه ما حکم فرماست.

    در سال 96 من تونستم از لحاظ مالی رشد زیادی بکنم و بسیاری از بدهی ها و قسطهای عقب افتاده رو جبران کنم.

    دوستان بسیار خوبی پیدا کردم و افرادی بسیار عالی وارد زندگی من شدند که هر کدومشون آموزه ای برای من داشتند

    خیلی از لوازمی رو که دوست داشتم یا خریدم یا هدیه گرفتم

    خیلی جالب بود به هر چی فکر میکردم اتفاق می افتاد

    مثلا میگفتم میشه کلید محل کار رو هم به من بسپارند و مسئولیت بیشتری بهم بدن به سه روز نکشید این اتفاق افتاد.

    چند روزی فکر میکردم میشه یکی بیاد بهم بگه هر چی پول میخوای بهت میدم بیا به صورت خصوصی از صفر زبان انگلیسی رو بهم یاد بده شاید باورتون نشه بعد یک هفته خانمی راجعه کرد و گفت کلاس خصوصی میخوام برای یادگیری زبان از صفر. و الان حدود یک ماهه که داره میاد کلاس.

    دورهمی خانوادگی راه انداختم که باعث صمیمیت بیشتری بین اعضای فامیل شده و اتفاقات قشنگ وخاطره انگیزی رخ داد.

    کتابهای خوبی از طرف دوتانم هدیه گرفتم

    برای سال 97

    میخوام که رشد خوبی در یادگیری و تدریس زبان انگلیسی داشته باشم

    میخوام به وزن مطلوبم برسم

    میخوام درآمدم چند برابر بیشتر بشه

    میخوام به یکی از بزرگترین آرزوهام جامه عمل بپوشونم که دانشگاه رفتن هست

    میخوام به نزدیکتری مدار به خداوند برسم و تمام تمرکزم رو روی ایجاد باورهای درست میگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سیدعلی گفته:
    مدت عضویت: 3176 روز

    نشانه ها و اتفاقات جالب و مثبت سال 96«:

    1-تو عید سال 96 زنده بودم ،2 سالم تن درست بودم ، عیدی گرفتم ، مادربزرگم از سفرش یک شلوار لی و کاپشن و سیوشرت سوقات آوردش ، تمام فامیل نزدیک دایی ها مو عمو هام دور هم بودیم ، همه فامیل صحیح و سالم بودند ، معافیت تحصیلی گرفتم ، گواهینامه ها آزاد شد بدون خدمت سربازی ، دوره ی دبیرستانم تموم شد ، پدر بزرگم مکه رفت و سالم برگشت ، پدر بزرگم برام یک قواره شلواری سوقات آورد ، وارد کار بابام شدم مکانیکی ، سربازی نرفتم میخوام بخرم ، به تضاد زیر پرچم بابا بودم خوردم ، سرخوردگی از اضافه بودن تو خونه انگیزه سفر کردن و حرکت از روستامون به شهر مشهد شد ، مستقل شدم ، کار تو مکانیکی پیدا کردم ، بصورت جدیدی به اطرافم نگاه میکردم و دیدگانم تغییر کرده بود چون بزرگ شده بودم ، 18سالگی مو تموم کردم ، تولد مو کسی بهم تبریک نگفت و این تضادی بود برام که چرا تو خانواده ی ما انقدر در به در دنبال بد بختیاشه که از هم یادتون بره ، به مکانیکی علاقه مند م ولی استا کار نیستم و این باعث برخورد با یک تضاد کند شد که هدفمند کار کنم ، هدف دارم که وقتی استاد مکانیک شدم دنبال دوره های تعمیرهیوندای و کیا برام ببینم ، هدف بزرگتری که دارم تو دوره های اعضامی المان فنی حرفه ای شرکت کنم و با علم روز پیش برم ، هدف دیگه که ایجاد شده و خیلی برام مهمه ایجاد یک شرکت تیونینگ و تقویت خودرو چه از نظر موتور و انجین و چه ظاهر و کیت ها و ویرایش و شخصی سازی های اتاق و بدنه ماشین به شراکت داداش بزرگم که تو کار طراحی علاقه مند ه ، اتفاق خوبی دیگه پارسال که کار پیدا کردن با شرایط عالی تو مشهد قسمت بالا شهر ، جور شدن پول پیش خونه ای که میخواستم رهن کنم ، سر زدن مادرم ماهی دو سه بار بهم ، غذا درس کردن مامانم برام و فریز کردنشون ، نزدیک بودن ایستگاه اتوبوس به خونم ، رسیدن من به استاد از طریق برادر بزرگم ، فرمولی کنجکاوانه ی من و حسودی کردنم که منجر به جذب شدن م به استاد ، خارج شدنم از سر کارم باعث شد که من توحید و ایمان م به خدا بیشتر بشه ، فقط روی خدا حساب کنم ، قوانین الهی و درک کنم که همه نعمات از سوی خدای نه بندش رسیدن به این واقعا برآن ارزش مند بود و هست و خواهد بود ، راه اندازی فاز اول پرورش قارچ داداشم از جمله ایجاد سوله تولید قفسه ها ، الهام شدن اید های زیاد از جمله محل کار اول توسط داداشم ، الهام شدن اید های زیاد به داداشم و یکی که در شروف پایانه پرورش قارچ دکمه ای ، شروع فاز پوشاندن سقف سوله پرورش قارچ داداشم ، واریز پول به موقعه زعفران ها ، خرید تلویزیون ال ای دی ، خرید ظرف شور ، کادو ی مادر بزرگم یک میز تلویزیون شکیل و زیبا ، خارج شدن خانه‌ی پدرم که مستاجر نه اجاره میداد نه خالی میکرد و خانه رو خراب کردند ، تعمیر خانه پدرم با کمترین هزینه و به کمک خانواده پدربزرگ پدریم و همه و عمو شوهر عمه و … اینا ، پیدا شدن یک مستاجر شناس و مؤمن ، واریز کردن کامل پول رهن و دو ماه اجاره اول رو یک جا پرداخت ، و به نتیجه رسیدن شکایت پدرم از مستاجر قبلی ، واریز ماهیانه 250/000تومن از مستاجر قبلی خانه پدرم به حساب پدرم برای خرابی و قرامت ، اشنا شدن دایی م با شخصی مفید که تونست با هاش بیزینس جدید راه بندازه ، شریک شدن داداشم تو بیزینس داییم و رسیدن به چندین سود ، رشد شخصیتی فوقالعاده تعجب آور داداشم که 180 درجه تغییر کرده بود مخصوصا از استفاده فایل های استاد ، ایمان سطحی من به قانون جذب و چند موفقیت سطحی مثله 15گیگ اینترنت رایگان که دنبالش بودم ، رشد و بزرگ شدن داداش کوچیکم که سال گذشته 5سالش شد ، رشد بیشتر از سنش که واقعا خیلی باهوشه که با اینکه فقط 5سالشه به تمام گوشیم مسلطه و به مامان و بابا م یاد میده ، قدرت یاد گیریش فوق العاده بالاست ، داره از داداش بزرگم الگو میگیره و خدا رو هزاران مرتبه شکر که از خوب کسی الگو میگیره ، ناگفته نمونه از من م الگو ی ثروت و خواستن توانستن است و میگیره چون مستقل شدم و هر بار که میان مشهد میگه داداشی ما هروقت میایم مشهد پول دار تر میشم ، روز تولدش بردم براش وسایل تولد بگیرم هرچی گفت نه نگفتم فقط کارت کشیدم و با خودم می گفتم باور فراوانی براش نهادینه بشه و خلاصه به معنای واقعی بهترین روز عمر سال براش بود ، ماشین خودمون و خودم جمع کردم ، موتورم و خودم رینگ پوستون تعویض کردم ، خودم ظاهرش و جمع و جور کردم ، به پدر مادرم تو کاشت محصول سال 96 کمک کردم ، تو سال 96 ایده ی فوق العاده ثروت سازی بهم الهام شد و فعلا برای عملی کردنش آماده نیستم ، تو ماه اول کاری 1/000/000تومن درآمد داشتم ، 400/000تومن از حقوقم و به مادرم دادم برای کاشت زمین کشاورزی کمک کردم ، محصول برداشتی زمین مادرم چغندر قند بود و تو کاشت و برداشتن کمک کشون کردم ، ادامه نعمات و برکات سال 96 «:

    پول چغندر ها مون تناژ خوبی داد توی دو قسط پول مون و دادن ، بعد اخراج شدنم ، جایی دیگه نزدیک به خونم پیدا کردم ، تایم کاری صاحب کار و همه و همه چیز عالیه ، از اسفند ماه تصمیم جدی گرفتم و متعهدانه روی باور هام کار کنم ، از حقوقم یک موتوری عالی خریدن ، از حقوقم 600/000تومن کلی چیز خوب برای خونم خریدم ، 25/000تومن هنروری فوقالعاده باکیفیت خریدم ، 15/000تومن یک کابل شارژر فوقالعاده سرعت بالا خریدم ، خونه ای با میزان پولی که از مادر بزرگم گرفتم رهن کردیم , ‌‌‌دستگاه علف تراش خریدم ، و برای زدن علف های هرز زمین زعفرون خیلی راحت اوکی شد، تو هفته ی اول کاری تو محل اول کارم 30/000 تومن انعام گرفتم ، تو محل دوم کارم هفته ای 50/000 تومن میگیرم و ماهی 200/000 تومن درامد دارم ، جهار و نیم ماهه که تجربه کار واقعی و دارم ، از 18 اسفند ماه سال96 به خودم تعهد دادم که درامدم را حداقل سه برابر و بیشتر افزایش بدهم به لطف الله رزاق و وهاب و… ، از 18اسفند 96هرشب تمام اتفاقات خوب و مثبت ان روز را یاد داشت میکنم و حداقل ده مورد باشد ، که بعد از شروع شکرگذاری اتفاق زیبایی افتاد مخصوصا شبی که با حس بی نهایت بهتر دیگه روز ها شکرگذاری کردم فرداش اتفاقت بهتر بیشتری افتاد و من ایمانم بیشتر به قوانین هستی و استاد عزیز و گران قدر عباس منش پی بردم و درکـــــــ کــــــردم ، از فایل های رایگان استادشروع به کار کردم و خوش حالم که از امین سری فایل ها هم میتونم رشد کنم ، خدا یا شکرت که سال ـ96 با اتفاقات ی تموم شد که پی بردم ودرک کردم و به یقیــن رسیدم که زندگی به دست خودم ایجاد و ساخته میشه ، کابل یوسبی م خود بخود درست شد ، ???? ـ خدا یا شکر که جهانی با قوانین یکسان و دقیق افریدی ، اتفاق بی نهایت شکرگذارم از اتفاق افتادنش اشنا شدن با اول قانون جذب و بعد استاد سیدحسین عباســـمنـــــش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    علی مالک گفته:
    مدت عضویت: 3953 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیزم و سلام به استاد ارزشمند و بزرگوارم جناب آقای عباس منش.

    چند سال قبل از آشنایی با آموزه های استاد عباس منش باید بگم زندگی من از نظر مالی خیلی داغون شده بود. 7 سال بود که ازدواج کرده بودم و به تازگی یه کار شخصی رو با شراکت دو تا از دوستان شروع کرده بودم. تازه کار بودیم و درآمد چندانی نداشتیم و از طرفی هم یکی از نزدیک ترین کسانم به نام آقای ایکس به مشکلات خانوادگی برخورده بود و دنبال راه چاره میگشت. متاسفانه از اون جایی که به این آقای ایکس اعتماد کامل داشتم برای اینکه کمکش کنم، ضمانت کردم از چند جا پول بگیره و من بجاش چک و سفته دادم تا بتونه با پولی که بدست میاره کاسبی بزنه و قول داد ماه به ماه اقساطش رو پرداخت کنه. پولهای زیادی از جاهای زیادی بود. البته به من هم گفته بود که قراره فلان بیزینس رو راه اندازی کنه و ما با هم کار خواهیم کرد من هم که دوست داشتم وضعیت بهتری پیدا کنم از این پیشنهادش استقبال کردم. متاسفانه روز به روز اوضاع بدتر شد و تمامی چک ها و سفته های من اجرایی شدن. و من حسابی عصبی و داغون شده بودم. و از همه بدتر اینکه هیچ کدوم از این غلطا رو به خانومم هم نگفته بودم. آقای ایکس همیشه با چرب زبونی میگفت درست میشه داره فلان کار رو میکنه این روزها میگذره و بعدا میشینی به این مشکلات میخندی. من دارم فلان کار رو میکنم تا دو روز دیگه و 10 روز دیگه و 48 ساعت دیگه اوضاع کاملا درست میشه.

    من مشرک شده بودم. تمام امیدم شده بود کارایی که اون میگفت داره درست میشه. دعا میکردم و فکر میکردم امیدم به خداست اما در واقع امیدم فقط به کارای آقای ایکس بود. چون وقتی قولش قول نمیشد عصبانی میشدم و داد و بی داد میکردم اما دوباره خامش میشدم. عجب دوران سیاهی بود. و خدایا شکرت که دستم رو گرفتی و از اون منجلاب کشیدی منو بیرون.

    همیشه تو اینترنت دنبال راه های ثروت مند شدن و قانون راز و این چیزا میگشتم. زمستان سال 93 بود که یه کلیپ انگیزشی از یکی از دوستام تو تلگرام برام ارسال شد، گوشش کردم و راستش از شنیدنش مو به تنم سیخ شد. خیلی احساس عجیبی درم ایجاد کرد. چند روز بعدش دوباره کلیپ رو گوش کردم و آخرش نام گروه تحقیقاتی عباس منش رو دیدم. عصر بعد از کار تو شرکت بودم و گفتم که گروه عباس منش رو تو اینترنت سرچ کنم ببینم چی پیدا میشه. وقتی که سایت ایشون رو تو گوگل سرچ کردم و پیدا کردم، شروع به مطالعه کردم و دیدم قانون جذب رو با استناد از قرآن توضیح دادن.

    چند تا از فایل های رایگان رو دانلود کردم و اینم بگم اولین چیزی که توجه منو جلب کرد دوره روانشناسی ثروت یک بود که البته فکر کردم قیمتش صد و خورده ای هزار تومانه. همون موقع اش هم گفتم چه گرون. کی میاد صد و خورده ای بده برای یه فایل انرژی مثبت و از این حرفا.

    فایل های رایگان رو گوش کردم. خیلی فکرم درگیر شده بود تو راه برگشت به خونه همش به حرفایی که استاد زده بود فکر میکردم. برام تازگی داشت و تاحالا از هیچ کس و هیچ جا همچین چیزایی رو نشنیده بودم.

    تا رسیدم خونه موضوع رو به خانومم هم گفتم. و یه فایل رو گذاشتم و با هم گوش کردیم. جالبه که اون هم مثل من محو صحبتهای استاد شده بود. بهش گفتم تازه یه دوره روانشناسی ثروت هم داره که یکم گرونه، صد و ده بیست هزار تومانه. بعد از چند روز تصمیم گرفتیم دوره ثروت رو بخریم تو حسابم هم صد و خورده ای رو داشتم. رفتم که بخرم دیدم قیمت به تومنه و یک میلیون و خورده ایه. بیخیالش شدم و با همون فایل های رایگان ادامه دادم.

    اصلا از فکر اون بسته در نمیومدم میگفتم وقتی با فایلهای رایگان اینطوری حال آدم بهتر میشه و انگیزه میگیره ببین با اون دوره چیکار میکنه. اواخر بهمن 93 بود که با همسرم تصمیم گرفتیم هرچی عیدی گرفتیم رو بدیم این دوره رو بخریم. و همین کار رو هم کردیم و از اون موقع بود که معنی زندگی رو فهمیدیم.

    بعد از استفاده از اون دوره از نظر روحی خیلی حالم بهتر شد. کم کم سعی کردم خدا رو باور کنم و دست از انتظار از کمک این و اون بردارم. هر چند بخاطر کارها و خطاهایی که قبلا در امور مالی انجام داده بودم هنوز مشکلات فراوانی داشتم اما روند رو به پیشرفتی رو داشتم. خانمم 8 سال سابقه پرستاری داشت و شده بود سرپرستار یک بخش ویژه در بیمارستانی عالی. من هم در شرکتی بعنوان مدیر بازرگانی مشغول بودم.

    اما خیلی مشکلات مالی داشتم. کم کم رابطه ام با آقای ایکس و خیلی های دیگه کمتر شد تا اینکه بطور کامل قطع شد. این فرد از جمله نزدیکترینهای من بودا ولی نمیدونم چطور شد که رابطه ام قطع شد با ایشون و خانواده ایشون.

    در فاصله چند ماه بعدش من تقریبا بیش از نیمی از بدهی هایی رو که در اثر اشتباه خودم بالا آورده بودم رو به یاری خدای مهربان پرداخت کردم. بدهی هایی رو باید میدادم که اصلا ربطی به من نداشت ولی چون ضمانت کرده بودم و از همه مهمتر چون روی غیر خدا حساب کرده بودم بوجود اومده بود و باید میدادم و خدا به این ترتیب محکم کوبید تو دهنم. وام ها یی با بهره هایی نجومی و صعودی.

    به شدت روی تغییر باورها و تقویت اونها و بخصوص شناخت خداوند کار میکردیم دو موتوره. و تصمیم گرفتیم محیطمون رو عوض کنیم. تصمیم به مهاجرت گرفتم و تمام وسایل خونه رو که داشتیم رو فروختیم و خانمم بعد از 10 سال کار پرستاری از سمت خودش استعفا داد و من هم از شرکت استعفا دادم تقریبا تمام بدهی ها رو پرداخت کرده بودم بجز چندتایی که اصلا دیگه ناحق بودن. (اصل پول رو داده بودم ولی مبلغی رو که روی چکها و سفته های سفید امضای من زده بودن رو میخواستن که ده ها برابر بود. ) خلاصه در زمستون 94 مهاجرت کردیم و از ایران خارج شدیم. تمام پل های پشت سر رو هم خراب کردم یعنی با خیلی ها قطع رابطه کردم و هیچ چیز در ایران نداشتم.

    سال 95 در کشور جدید کلا بیکار بودیم و فقط روی بسته روانشناسی ثروت و فایلهای استاد و باورسازی کار میکردیم. جایی اومده بودیم که حتی زبانشون رو هم بلد نبودیم. اما ایمان داشتیم که خدا با ماست و خوش گذروندیم بدون اینکه حتی یک لحظه دلشوره یا نگرانی بیاد سراغمون. فقط ورودی های ذهن رو کنترل میکردیم تا شد سال 96٫

    و اما اتفاقات خارق العاده سال 96 :

    تصمیم داشتم که دیگه از پس انداز رو به اتمام پولی برداشت نکنم و از خدا خواستم که به من راه ثروت را نشان دهد. چون یکسال بود که روی خودمون کار میکردیم و نتایج رو یادداشت میکردیم اتفاقات شروع شد. اردیبهشت 96 میخواستم اولین اجاره خونه رو از درآمد که در اینجا داشتم بدم ولی هیچ ایده یا موقعیت کاری ای نداشتم. شروع کردیم به ساخت ویدیوهای آموزشی کودکانه و قرار دادن آنها در یوتیوب. میدونستم که وقتی با ایمان کامل چیزی رو از خدا بخوام بهم میده و روی یک کاغذ یک چک نوشتم که در تاریخ آخر اردیبهشت من مبلغ اجاره رو از خدا دریافت می کنم. تا یک هفته قبلش هم هیچ اتفاقی نیوفتاد ولی من اصلا ذره ای شک نداشتم چون هم خدا رو باور داشتم و هم باور داشتم که اون پول رو بدست میارم. دقیقا یک هفته قبلش یک کار کوتاه یک هفته ای برام جور شد و کمی بیش از مبلغی که نوشته بودم به دستم رسید.

    بعد دوتایی یک کار پیدا کردیم که اونها خودشون وقتی ویدیوهای ما تو یوتیوب رو دیده بودن مشتاق همکاری با ما شده بودن. یه برنامه کودکانه بود که ما در اون پروژه مشغول فعالیت شدیم. دیگه درآمد داشتیم.

    و بعد کار ترجمه هم در حین همون کار بهم پیشنهاد داده شد.

    حالا بعد از گذشت دو سه ماه از سال 96 ما کار داشتیم و در عین حال داشتم روی ایده های شخصی ام هم کار میکردم تا یک بیزینس آنلاین رو راه اندازی کنم.

    بعد از اون پروژه برنامه کودک من همچنان به کار ترجمه مشغول شدم و البته کارهای شخصی ام که از طرف یکی از دوستان در ایران یه پیشنهاد کاری بازاریابی اینترنتی برای فروش فرش دریافت کردم که خیلی هم موفقیت آمیز بود و مبالغ بسیار خوبی به دستمون رسید.

    هر روز تمرینات روانشناسی ثروت و معجزه سپاسگذاری رو انجام میدادیم و معجزه پس از معجزه اتفاق میوفتاد.

    سایر اتفاقات سال 96 از این قراره:

    1- کسب درآمد خوب ماهیانه.

    2- کار جدید همسرم در داروخانه.

    3- ایجاد یک کانال دو نفره تلگرام بنام “فقط اتفاقات خوب” بین من و همسرم که وقتی نیگاش میکنم فقط خوبی و خوشی توش درج شده. خاطراتی که واقعا قدرت خدا رو بهم یادآوری میکنن.

    4- شناخت خودم و استعدادهای خودم و شروع کسب و کار شخصی در زمینه تولید مدیا.

    5- یادگیری نرم افزارهای کامپیوتری مرتبط با کارم. نرم افزارهای پیچیده و قوی که من خیلی سریع یاد میگیرفتم.

    6- خرید 3 دوره از قانون آفرینش استاد عباس منش.

    7- دریافت دو برابر کارمزد حاصل از ترجمه هایم، بدون دلیل، که نشانه ای واضح از روند جریان ثروت به سمت من بود. و به من یادآوری کرد که خداوند مشتاق تر از منه که من ثروتمند بشم.

    8- پیدا کردن دوستان خوب.

    9- شنیدن خبرها خوب از پیشرفت نزدیکان و آشنایان. خبرهایی مثل ماشین خریدنشون، ازدواجشون، بچه دار شدنشون و غیره. که سراسر احساس خوب بود برامون.

    10- یکی از همسایه ها داشت نقل مکان میکرد و برای همین کلی هدیه و مواد غذایی و غیره رو که نمیتونست ببره به ما بخشید. این دیگه جریانی از نعمت از سوی خداوند به سمت ما بود.

    11- خواسته بودم که تو حسابم مبلغ زیادی باشه و چکش رو هم نوشته بودم. اون پول به حسابم واریز شد ولی همش مال من نبود ولی همین که برای چند روز حسابم اون مبلغ رو تو خودش داشت بهم حساس خوبی میداد.

    12- کاهش وزنم و رسیدن به وزن ایده آل و ثابت موندن در اون وضعیت.

    13- خوب شدن خارشی که هر از چند گاهی دچارش میشدم و قطع استفاده از دارو.

    14- ایده هایی نو برای کارهایم و عمل به آنها.

    15- مسافرت به ایران برای گردش. در این مورد باید توضیح بدم:

    یکی از اقوام همسرم میخواست ازدواج کنه و برای همین ازمون دعوت کردن که بریم ایران. من راستش بخاطر خاطرات سال های آخر که ایران بودم اصلا مایل نبودم ولی موافقت کردم و خودم رو راضی کردم که بریم. همین که تصمیم گرفتیم بریم فورا پیغام هایی تهدید آمیز از همون کسایی که در بالا توضیح داده بودم برام ارسال شد که پدرت و در میاریم و بیای ممنوع الخروجت میکنیم و از این حرفا. راستش من یکم ترسیدم ولی فورا یاد این فایلی که استاد گذاشته بود افتادم “فقط روی خدا حساب باز کن”. گوش کردم و یه جمله خیلی توی گوشم صدا کرد: “اگر کسی شما رو تهدید کرد بواسطه قدرتش و شما تهدیدش رو باور کردین و خدا رو فراموش کردین، بدونین که بدبختی رو وارد زندگیتون کردین”.

    همون موقع باورهای جایگزین رو نوشتم و مدام با خودم تکرار کردم. بر ترسم غلبه کردم و بلیط گرفتم. باور کردم که خدا پیشاپیش من حرکت میکنه. برای هر اتفاقی خودم رو حاضر کرده بودم و میدونستم هر چی پیش بیاد از جانب خداست و من پذیرای هر چی بودم که قرار بود پیش بیاد.

    هیچ ترسی نداشتم و رفتیم ایران. اتفاقا چقدر هم خوش گذشت و حتی یک کار یک هفته ای هم بهم پیشنهاد شد که کلی پول به دستم رسید. عالی بود.

    16- گرفتن جشن تولد زیبا و دو نفره برای خانمم.

    17- خرید کلی لباس های قشنگ و عالی.

    18- یه شب مهمونی گرفتیم و خدا رو دعوت کردیم. سه تایی جشن گرفتیم و کلی خوش گذروندیم و حرف زدیم. خیلی حال داد به ما.

    19- انجام کارهای تمدید اقامت به ساده ترین شکل ممکن و کمترین هزینه.

    20- خرید یک کادوی با ارزش برای یکی از نزدیک ترین کسانم.

    و اما هدفهایی که برای سال 97 دارم:

    1- ایجاد بیزینس آنلاین خودم که مدتهاست دارم بهش فکر میکنم.

    2- افزایش درآمدم به میزان 187% مبلغ فعلی تا آخر سال.

    3- ساخت 12 قسمت از مجموعه انیمیشن های کودکانه.

    4- سفر به اروپا

    5- کسب درآمد ماهیانه 1000 دلار و بیشتر از یوتیوب.

    6- کسب درآمد ماهیانه 5 میلیون تومان و بیشتر از آموزشهای نرم افزار ها به فارسی.

    7- خرید یک ماشین (Nissan Juke)

    8- خرید یک واحد آپارتمان در این شهر.

    9- خرید یک لپ تاپ خیلی عالی. (Microsoft Surface Book 2)

    10- خرید یک ساعت اندروید سامسونگ

    11- داشتن اندامی عضلانی تر.

    12- رسیدن به وضعیت دندونام. (من همیشه از دندونپزشکی وحشت داشتم. باید بر این ترس غلبه کنم).

    13- سفر به چین.

    14- اخذ ویزای آمریکا.

    15- خرید بسته روانشناسی 2 و 3٫

    16- ترک سیگار.

    17- تقویت باورهای توحیدیم.

    دوستان ببخشید که یکم طولانی شد. استاد عزیز از شما ممنونم که این فرصت رو در اختیارمون میذارید که نظرات اینچنینی مون رو بنویسیم.

    موفق و پیروز در پناه خدای یکتا و قدرتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    عباس کشوری گفته:
    مدت عضویت: 2853 روز

    بنام خداوندخالق یکتا.باسلام بتمامی دوستان واساتیدمحترم خصوصااستادعزیزم جناب سیدحسین عباس منش دوستداشتنی.رسیدن سال جدید97رابتمامی گروه تحقیقاتی عباس منش وسایردوستان گلم تبریک میگویم.وامیدوارو که دراین سال جدیدهمواره درپناه ایزده معنان شادوموفق وپرانرژی باشید.من سالی که گذاشت(96)چندمورداتفاهای خوب ولذت بخش برای پیش آمدکه گفتن یکی یکی آنهابسیاروقت میبره ولی ازهمه مهمتروجذاب وشیرینتروپرثروت ترین آنهارابرای شماانتخاب کردم.که تعریف میکنم.من دزآبان ماه سال96 باسایت استادآشناشدم.واین یک هدیه ازطرف خالقم بود.چونکه من سالهادچاره بیماری بودم که دربعضی ازخانوادهاباهش درگیرهستند.بیماری که امیدوارم ریشه کن شوددرتمام دنیابه قوی الهی ان شاءالله.بله درست حدس زدیدن.بلای خانمان سوزآنهاهم بنام اعتیاد.هرروزازخدای قادرطلب مرک یابهبودی میکردم.قبل ازآشنای باسایت استادتصمیم جدی گرفتم وازخداباتمام وجودم خواستم که ازایت وضع جهنمی نجاتم بدهد.که اکنون همیشه صبح وشب دعاگوی خداوندقهارومهربان هستم.دوستانم نمیدانید.برای یه بیماری که بعدازسالهارنج دردرونش وافکارش شفاازطرف خالق هستی برایش پیش میادچقددوستداشتنی وپرانرژی هست.وانکارازمادرمتولدشده?دوستان الان دراین روزجمعه درمنزل کنارخانوادام نمیدانیدکه چقدرلذت بخش ودوستداشتنی هست.اونهم باخوادن کامنتهای دوستان.من درسالی که گذاشت بالطف خدای مهربان دوتانحصول استادراخریداری کردم.یکی قانون آفرینش ودیگری روانشناسی ثروت1رو.همینطوری به نوبت میزارم وگوش میکنم وزارزاراشگ شوق وچشمهایم سرازیزمیشودوهربارازخواندش خدواندراسپاسگزارم وقدردان نعمت ولطف بیکرانشم.وهمیشه افسوس گذاشت ام رامیخورم که چه ساعتهای ازعمرم راحدرداده بودام وچه فرصتهای ازعمرم سپهری شده بود.والن شکرانه نعمتهای خداراهرروزبجامیآورم.که بابنده خوبی وسایت

    خوبی ودوستان گلی مثل شماهاواستادم آشنام کرده.سپاس گزارم ای خداونده قادروتوانا.وهمین الان تعهدمیدهم درهمین گروه تحقیقاتی درجمع تمامی دوستان که دراین سال97دیگرباهرفردی وهردوست ناباب

    نشست وبرخواستی نداشت باشم.ودرکنارشمادوستان واستادم سالهاراسپهری کنم.وازفایلهای استادم برای راه کسب وکاروزندگی بهترهم فرکانس برقوانین کیهانی شوم.ولذت ببرم.وسالی پرازانرژی وایدهای خوبی راکنارشمادوستان تجربه کنم.به امیدفضل ورحمت ومهربانی خداوندرزاق ووهاب دوستان دارم ازتمام وجودم.ای بنده پاک ایزدی استادجان.سعادت وشادوثروتمنددراین دنیاوآخرت باشید???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    پوریا ولی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2869 روز

    سلام خدمت استاد عزیز.

    بهترین اتفاق سال 96 برای من آشنا شدن با استاد بود.

    از نیمه ی دوم پارسال زندگی برای من رنگ و بوی دیگه ای پیدا کرد, پر از اتفاق های ریز و درشت خوب و عالی,

    شرح حال من تو این روزا هم میتونم بگم بهترین حال رو در آسایش و آرامش مطلق تجربه می کنم.

    و می دونم این اولین مرحله پیشرفت و قدم برداشتن برای برکت و پیشرفت صعودی مالی و معنوی زندگیمه.

    سپاس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    میترا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 2752 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان

    در سال 96 اتفاقات بسیار خوبی برای من افتاد که حتی برای خودم هم غیر قابل باور بود چه برسه به اطرافیانم و کسانی که این متن میخونند.

    سال 95 علی رغم مشکلات مالی که داشتیم به یکی از خواستگارانم جواب مثبت دادم و همه چیز به خدا سپردم . به خدا گفتم از من و خانواده ام کاری برنمیاد پس من همه چیز درباره خرید جهیزیه رو به خودت می سپارم. ما به طور کلی خانواده ای نبودیم که حتی در بدترین شرایط کمکی از کسی قبول کنیم حتی در حد هزار تومن. برای همین به خدا گفتم من فقط از تو کمک میخوام و امیدم فقط به توئه نذار که دستمون جلو کسی دراز بشه.

    این هم باید بگم که ما سال 94 بعد از بیست سال اجاره نشینی خونه ای خریده بودیم که 80 درصد اون وام بود و ماهی 4 میلیون قسط میدادیم. من و داداشم و پدرم هر چه که درامد داشتیم برای قسط می دادیم و از کوچکترین نیازهامون دست کشیده بودیم حتی لباس و غذا… اما باز هم کم میاوردیم.

    اولین نشونه و اتفاقی که امید من زیاد کرد دقیقا یک روز بعد از عقدمون بود که وام ازدواج از 3 میلیون به 10 میلیون افزایش پیدا کرد و من خیلی خوشحال شدم.

    وام ازدواج شرایطی داشت که من بی خیال شده بودم چون ضامن دولتی میخواست و ما کسی رو نداشتیم که اینکار انجام بده ، اما باز هم خدا کمک کرد و کسی ضامن وام من شد که تا به حال ندیده بودمش. کسی که اصلا من رو نمیشناخت و فقط به واسطه دایی همسرم قبول کرده بود این لطف رو به من بکنه اونم بدون کوچکترین منت و خواسته ای.

    و همینطور بدون اینکه ما تقاضایی بکنیم یکی از اقواممون در شهرستان چند وام قرض الحسنه بدون سود برامون جور کرد و خودش ضامن هر سه تا وام شد. بدون اینکه حتی کسی بویی ببره و یکم از بدهی های قسط هامون پرداخت کردیم.

    اما قسمت اصلی تغییرات زندگی ما وقتی اتفاق افتاد که برادرم به طور اتفاقی با آقایی آشنا شده بود که در کانادا زندگی می کرد و دنبال یک برنامه نویس در ایران بود و با برادرم قراردادی بست که زندگی ما رو متحول کرد طوری که ما در عرض چند ماه تقریبا تمام وام و بدهی های خونه رو تسویه کردیم و دیگه نیازی به قسط دادن نبود.

    از طرفی برادرم کلیه هزینه های جهیزیه من رو به عهده گرفت و قرار شد که از هر وسیله ای بهترین مارک و بهترین جنس رو بخرم. مثلا من تصمیم داشتم برای مبل 2 میلیون هزینه کنم و یه چیز سطح پایین بخرم اما در نهایت مبلی که انتخاب کردم 7میلیون و 400 بود. و درباره خرید همه وسایلم همین بود.

    دوستم فر خوبی خریده بود که خیلی راضی بود 2میلیون و پانصد هزینه کرده بود و من ناراحت بودم که نمیتونم انقدر برای خرید فر هزینه کنم اما در نهایت 5میلیون تومن برای خرید فر هزینه کردم. هر چیزی که خریدم حداقل تو اطرافیان خودم که خیلی از اونها وضع مالی خوبی داشتن تک بود و هیچ کس باورش نمیشد که من برای خرید هر وسیله انقدر پول دادم. حتی من نصیحت میکردن که انقدر هزینه نکن برای وسیله های ریز و درشت

    اما برادرم میگفت به کسی گوش نده فقط بهترین ها رو بخر، میخوام هر چیزی رو بخری که دوست داری و واقعا از کار کردن با اون وسایل لذت میبری.

    جالب اینکه بعد از همه این اتفاقات بهترین دوستم با شرایط مشابه من ازدواج کرد و خیلی ناراحت بود، من حضوری و غیر حضوری باهاش صحبت میکردم بهش امید میدادم و میگفتم که از خدا کمک بخواه مطمئن باش همه چی درست میشه. و چون همه چیز درباره زندگی من میدونست خودم براش مثال میزدم و میگفتم تو باور میکردی با اون شرایط مالی و زندگی که ما داشتیم بتونم این جهیزیه رو بخرم و انقدر برای هر وسیله ای هزینه کنم طوریکه حتی از ثروتمند ترین افرادی که کنارم بودن هزینه جهیزیه ام بیشتر بشه؟

    اما همه اینا به خواست خدا اتفاق افتاد. و دوستم هم با وجود مشکلاتش امیدوار میشد الان که فقط چند ماه از عقدش گذشته خیلی عجیب و با 120 میلیون تومان صاحب خونه خوبی شدن و خیلی اتفاقات خوب و غیر قابل باور در زندگی خودش و همسرش داره اتفاق میفته طوری که گفتنی ها درباره خودم و دوستم زیاده.

    من با تمام وجودم به حرف های شما ایمان دارم و میدونم که فقط و فقط وفقط باید روی خدا حساب کنم

    در سال 97 من میخوام که با توکل به خدای خوب و مهربونم و تلاش خودم بتونم در حوزه It مهارت کسب کنم و مثل برادرم درآمد و شرایط کاریم عالی باشه.

    میخوام که اندام ایده آلی که همیشه دوست داشتم رو با تغییر عادت هام داشته باشم، نه اینکه همیشه در حال رژیم باشم.

    میخوام که شاد باشم و سپاسگزار مثل شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3171 روز

    با عرض سلام خدا قوت خدمت شما استاد عباس منش عزیز

    قسمت اول از مسابقه

    1-اولین اتفاق شیرین آشنایی با سایت استاد عباس منش و استفاده از فایل های ایشون در ایام تعطیلات که خیلی احساس خوبی در من ایجاد کرده بود انگار ماموریت این فایل ها از بین بردن ترس ها و نگرانی های پوچ و ایجاد یک آرامش وصف نشدنی

    2- رفتن به خانه اقوام و خنده و شادی و کلی احساس خوب در کنار هم در ایام عید

    3-روز 13 فروردین سیزده به در اول باران بارید و بعدش خورشید اومد و باران خشک شد و بوی بارون تا چند ساعت هوش از سرم برده بود وای که چه هوایی بود .

    4- ساخت یک سوئیت کوچک و خوشگل کنار مادرم

    5- برگزاری عالی مراسم ازدواجم خدا شاهده تمام کارهای مربوط به مراسم ازدواج انقدر ساده انجام شد که من فقط آرام نشستم و فقط میگفتم خدایا شکرت

    6-جای همه شما سبز ….رفتم ماه عسل و همه جا فایل های استاد تو گوشم بود و لذت می بردم.همه کارها عالی انجام شد.و لذت بردم

    7-من در مورد پایان نامه باور ساختم که موضوعش ساده باشه.که هدایت شدم به استادی که 2 سال میخواستم باهاش پایان نامه بگیرم ولی ایشون با دانشجویان رتبه برتر پایان نامه برداشته بود ولی خیلی ساده قبول کرد و موضوع خیلی ساده رو بهم داد.

    8- یادگیری فتوریدینگ که کتاب خوندن رو خیلی راحت میکنه و لذت بخش

    9-رفتن به کربلا و نجف باز هم جای همه شما سبز

    10- مادر شدن دختر خاله ام بعد چند سال و چندین بار سقط کردن که خدا یه دختر به اسم عسل بهش هدیه داد.

    11-حامله شدن عروس خاله دیگه ام .که بنده خدا از سال 92 تا اوایل 96 حامله نمیشد و که خیلی من قانون و حرف های استاد رو در این اتفاق دیدم و ایشون بعد چند سال حامله نشدن انگار باورش شده بود ولی ایشون اوایل پارسال بود ظاهرا حامله بود خودش نمیدونست و بچش یک ماه بود سقط شدولی از دل این اتفاق ظاهرا تلخ یه اتفاق بسیار شیرین افتاد و اون هم شکسته شدن باور حامله نشدنش و خدا رو شکر الان 6 ماه حاملست و درود بر خدا که این چنین قوانین زیبایی خلق کرده.

    12-دیدن مجموعه سریال تمرکز بر نکات مثبت که بسیار عالی و زیبا بود و کلی با همسرم میدیدیم و لذت می بردیم بسیار ممنون از زحمات شما استاد گلم

    13- شنیدن خبر برگشت استاد به ایران که دلم خیلی براش تنگ شده

    14- رفتن راحت ایران به جام جهانی

    15-خواستگاری رفتن بهترین دوستم.

    16-شاید بقیه نکات مثبت رو به یاد نیارم ولی آرامش سال 96 یک جا و آرامش کل عمرمم یک جا…اصلا قابل قیاس نیست

    قسمت دوم مسابقه

    1-خرید روانشناسی ثروت 1 و 2

    2-درآمد حداقل 30 میلیون در اسفند 97

    3-ساخت خانه مستقل

    4-خرید ماشین شاسی بلند

    5-ادامه تحصیل در مقطع دکتری

    6-بابا بشم اونم دوقلو (دختر و پسر)

    7-با استفاده از ساخت باور موهایم را رشد بدم و به فرم دلخواه خودم برسونم

    8-سربازی را به شکل دلخواه خودم پایان برسونم

    9-هدایای ارزشمند برای نزدیکانم بخرم

    10-ارتباط بسیار صمیمی با خدا داشته باشم

    11-یه باغ پسته کوچک بخرم.

    12-ماهیانه 100 درصد و بیشتر در بورس سود کسب کنم.

    13-با خانواده بریم گردش هر هفته و کلی خوش بگذرونیم

    14-تسلط کامل بر زبان انگلیسی داشته باشم

    15-نو کردن تمام وسایل خانه .و استفاده از بهترین مدل روز

    16-یک ورزش رزمی یاد بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: