این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من مدت زیادی نیست که بقول استاد در مدار تغییر قرار گرفتم. البته بنظرم قرارگرفتن در مدارتغییر، بزرگترین موهبت خداوند در سال96 برای من بوده که در اواخر سال اتفاق افتاد و من شکرگزار خداوند بزرگ هستم.به لطف پروردگار یکتا در سال 96، انگیزه کافی برای ادامه روند کاری و شغلی،ادامه روند تحصیلی دررمقاطع بالا،ادامه رابطه عاطفی از هم گسسته و البته ادامه روند مسیر زندگی رو به طریقی که احساس خوب داشته باشم رو داشتم و بنظرم بهترین اتفاق سال 96 نزدیک شدن من به خداوند،پیدا کردن وجود او و قرارگرفتن در مسیر عاشقانه با وجود الهی اش است.از وقتی یادگرفتم بخاطر موهبتهایم شکرگزار خداوند باشم آنقدر گرفتار شمردن نعمتها و داده ها شدم که نداشته ها از خاطرم رفت. همین تغییر حس نسبت به زندگی و پیدا کردن حس خوب،از بزرگترین موهبتهای سال 96 است.سال 97 را با گوش دادن به فایلهای صوتی استاد شروع کردم و ایمان دارم که امسال از بهترین سالهای زندگی من خواهد بود.حفظ رابطه عاشقانه ام با خداوند، بدست آوردن سلامتی کامل، داشتن حس و حال خوب و داشتن آرامش، قرار گرفتن در رابطه عاطفی درست، کسب ثروت معنوی،کسب ثروت مادی، ادامه تحصیل، سفر به جاهایی که دوست دارم، از جمله هدفهای من در سال 97 هست. و من باور دارم که با توکل به خدای بزرگ به همه هدفهام خواهم رسید.
خدایا شکرت . در مسیر کنترل ذهن قدم های جدیدی برداشتم .
بهتر میتونم ذهنمو کنترل کنم . سریع مچ ذهنمو میتونم بگیرم به لطف خدای مهربان . وضعیت سرم خیلی خیلی بهتر شده خدا رو شکر .
خونمونو شستیم کلا و مرتب کردیم با همسر جانم
پسرم جیششو میگه،🤭
وضعیت سلامتی م خیلی بهتر شده
یک دستبند طلا هدیه گرفتم از همسر عزیزم
روانشناسی ثروت رو همسرم واسم خرید
تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم
طراحی رو ادامه میدم
چند تا ایده خوب بهم الهام شد و استارت زدم و کارمو شروع کردم ، قطعا خداوند خودش قدم های بعدی رو بهم میگه و راه رو هموار میکنه .
یک مسافرت خوب رفتیم که خواهرم هم همراه مون اومد و خیلی به ما و فرزندمون خوش گذشت خدا رو شکر
و جالب که بعد از بیست و هشت روز کنترل ذهن و حال خوب مسافرت جور شد و جالب تر اینکه پولش … اصلا از پس انداز یا حقوق مون استفاده نکردیم و از جایی که فکر نمیکردیم به حساب همسرم سرازیر شد.
و این شاید اولین بار بود که آنقدر عجیب و دور از ذهن پول به حساب مون میومد و پول چیزی از جایی که گمان نمیکردیم برامون جور شد .خدایا شکرت . و این نتیجه کنترل ذهن جدی متعهدانه بود خدایا شکر عاشقتم .♥️♥️♥️♥️♥️♥️🌷🌷🍀🍀🍀🍀
خب خدایا شکرت بازم بخاطر برگشت مجدد ب مسیر مورد علاقم
1.خداجونم ازت ممنونم امسال تونستم مدرک تحصیلیمو بگیرم و با کلی فراز و نشیب ولی بازهم تونستم
2.خدایا شکرت بازهم دارم وصل میشم بهت امروز 30 دی ماه را پشت سر گذاشتم و الان 1 بهمن ساعت 1 و 1 دقیقه شب هست️که دارم کامنت مینویسم
3.خدایا شکرت از پس امتحانای سختم بر اومدم و تموم شد
4.خدایا شکرت بت یبوست باارزش کاری را شروع کردیم از شهری دیگه ک خیلی باهم هم فرکانس هستیم و ایشون هم کاملا مثل من طرز تفکرش هست
5.خدایا شکرت که حالم عالیه و تورو دوستت دارم و دوباره دارم بهت نزدیک تر میشم
6.خدایا شکرت کلی بچه های مدار بالای دانشگاه رو باهاشون آشنا شدم و خودشون میان و باهام حرف میزنند و از حرف زدن باهام لذت میبرند
7.خدایا شکرت تونستم برای مدت طولانی مهاجرت کنم ب شهری ک دوست داشتم و اونجا زندگی کنم با دوستایی ک عاشقشان بودم و دوستشون داشتم چه آدم های خوبی باهاشون آشنا شدم و کلی خندیدیم و لذت بردیم..شکر گزاری کردم واقعا بریده بودم از وضع الان و در لحظه واقعا بهت وصل بودم و لذت میبردم
8.خدایا شکرت بخاطر وقتایی که بهت وصل بودم و همه عاشقم شدند
9.خدایا ممنونم ک دارم پیج جدید کاری میزنم و آموزش جدید میبینم از آقای فرجی عزیز
10.خدایا شکرت در رابطه ای بودم ک وابستگی ایجاد شده بود اون هم گذاشتم کنار و همه چی تموم شد چون قول داده بودم که همه چیز رو فدا کنم.الانم ساعت 1:11 دقیقه 1 بهمن هست یعنی 1/11️ وای خدایا شکرت چه نشونه اعداد خوبی عاشقتم
11.خدایا شکرت بخاطر نمرات خوبی ک در امتحان آب و پساب گرفتم نخونده بودم ولی از 5 نمده 3 شدم آخرشم 19 و 25 پایانترم چقدر خوب بود خدایا شکرت️
12.خداجونم شکرت که دارم راه درست رو پیش میرم و عاشق تو شدم ازت ممنونم
13. خدایا ممنونم ازت ک فهمیدم تمرکزم روی نکات مثبت زندگیم باشه همه چیز حل خاهد شد از تو و کمک هایت نهایت قدر دانی را دارم ممنووووونممم
14.خدایا شکرت بابت دوستان جدیدم در خوابگاه ازشون کلی آشپزی جدید یاد گرفتم نظم و مردم داری و ارتباطات درست
15.خدایا ممنونم از تو بخاطر حال خوبم، خدایا شکرت بخاطر عطاری ک بهم پیشنهاد کتر داد معروف ترین عطاری شهر بود و چندین بار بخاطر اخلاق خوبم و مورد اعتماد بودنم بهم پیشنهاد کار داد
16.خاستگار هایی که برام میومدند و حسابی عاشقم شده بودند جهانگرد. بودند کشتی داشتند و هرجای دنیا ک دوست داشته باشم میتوانستند سفر کنند و ورزشکار و با اخلاق بودند و حسابی عاشق من شده بودند.
17.خدایا ممنونم کا امتحاناتم را ب خوبی پشت سر گذاشتم و امشب گریم گرقته بود ک نمیتونم بزم سمت ورزش و مجبورم برم سمت کاری ک دوستش ندارم و مادرم هم قبول کردند و گفتند برو سمت علاقت
18.خدایا شکرت بخاطر دیدن فایل آقا رضای عزیز آقای عطار روشن و آقای هادی عزیز چقدر برایم الهام بخش بود ب همراه توضیحات استاد عزیزم خدایا شکرت ک همراهیممیکنی
19.خدایا شکرت امشب عزمم را جزمکردم برم باشگاه و سمت علاقم و بهترین اتفاقات را قراره برام رقم بزنی ازت ممنونم1و 19 دقیقه بامداد شماره 19 نتایجم هم نوشتم اوه از این نشونه ها
مدتی هست دچار حال روحی به شدت بد شده بودم . یک روز بیدار شدم و دیدم هول کردم و از همه چی می ترسم . حتی نتونستم سرکار برم. در عرض یک روز نابود شدم. با دارو درمانی به زندگی عادی برگشتم اما مدتی پیش پس از بهبودی کامل و بر اثر فوت یکی از عزیزان باز همون حالت به من برگشت . درمانده بودم جیغ می زدم و زاری می کردم. باز هم مجبور به مصرف دارو شدم داروی اضطراب. درمانده و خسته گوشیمو برداشتم و تو گوگل سرچ زدم…. خدایا کمکم کن…. و وارد این سایت شدم . حدودا چند روزه چندتا فایل دیدم و کامنت خوندم. دیدم علت این بیماری خودم بودم فکر کردم دیدم چه قدر افکار منفی داشتم. هر روز ناله می کردم. افکارم یک بار منو بیمار کرد ولی خدا بهم شفا داد ولی من بازم نفهمیدم تا جایی رفتم که به وجود خدا شک کردم از مردن ترسیدم. فکر کردم دکتر ها منو خوب کردن. دارو نجاتم داد. الان می فهمم لطف خدا بوده بهم فرصت داد ولی قدر ندونستم.
بازم ناله کردم. در حالی که کاملا سالم بودم خانواده داشتم نعمت پدر و مادر داشتم . هیچگاه محتاج نبودم. شغل خوب داشتم. همیشه می رفتم تو کمپین های فمنیسم و دفاع از حقوق زنان و کامنت میذاشتم در حالی که هیچ مردی سد راه من نشده بود و عملا هیچ مردی به من ضربه نزده بود ولی از همشون خشم داشتم تحت تاثیر سوشال مدیا بودم فقط اخبار بد رو دنبال می کردم فقط دنبال نکات منفی ادما بودم تا حرف بزنم همیشه عصبانی بودم از دست دولت کشور حقوق شغلم . با دیدن این فایل ها دیدم چه قدر ناسپاس بودم و به خودم ظلم کردم خودم رو محتاج روانپزشک و دارو کردم. لذت نبردم زندگی نکردم. ذهن من به شدت منفی بافه یعنی از کاه کوه میسازه .
من الان ششم تیر 1403 این فایل رو دیدم. که گفته نعمت سال 96 رو بنویسید. منم مال 96 رو می نویسم. من تو یه ازمون سخت از میون یه شهر داوطلب قبول شدم و استخدام. با اینکه اصلا اوضاع خانودم خوب نبود. ولی خدا به من این لطف رو کرد. از سن 19 سالگی پول بهم دادم تا الان. مستقل شدم از سن کم ولی همش غر زدم. سالم بودم زیبا بودم اما غر زدم. همیشه چشام دنبال زشتی ها بود. این اولین کامنت من تو این سایته.
خدایا ممنون که منو هدایت کردی. من صدات کردم تو اینجارو نشونم دادی
می دونم باید خیلی تلاش کنم تا ذهنمو کنترل کنم کمکم کن از این مسیر پا پس نکشم که تو توابی تو رحیمی تو کریمی
من با همه دوستام قطع رابطه کردم کمکم کن اینجا با ادم های نازنین اشنا بشم .
با این بیماری بسازم میدونم خودم به وجود اوردمش میدونم اگه ذهنمو کنترل کنم خوب میشم. منو بی نیاز از دکتر و دارو میکنه. الان که اینو مینویسم تو ضعیف ترین و کم انرژی ترین جایگاهم. بدنم سرده و کوفته انگار کوه گذاشتن رو بدنم. می خوام شاداب بشم میخوام مثل بچگی هام بشم. رها بشم. کمکم کن ای خدای ودود. قدم هامو استوار کن. من از این منِ منفی خسته شدم . نور درونم میخواد زندگی کنه. اینارو اینجا نوشتم تا چند وقت دیگه ببینم تغیراتمو. نوشتم تا شروع کنم این راهو. راهی که به خدا میرسه ….
همیشه همه چی داشتم ولی تخصص ام نگاه کردن به نیمه خالی لیوان بود
تخصصم این بود از زیباترین ها هم زشتی دربیارم
تخصص ام غر زدنه جوری که یه بار یکی از دوستام بهم گفت باید رو دستت تتو کنی غر نزن، بلکه هی اونو ببینی و اروم بگیری
ولی من خیلی بی توجهی کردم به این نکته مفی
تو متن معرفی دوره کشف قوانین، استاد میگن ادم های زیادی دوس دارن زندگی شون عوض شه ولی همون کارهای قبلی رو بکنن
غافل از اینکه برای عوض شدن زندگی اول شما باید عوض بشی
من از کامنت شما یاد گرفتم ذوی غر زدن و منفی نگر بودنم کار کنم
یه پیشنهاد هم برای شما دارم
اگر میخوای تغییر کنی، هر روز صبح که بیدار شدی تا چشم باز کردی از تخت بلند شو، برو بیرون از خونه زیر نور افتاب واستا
حتی راه نرو اگه حال نداشتی
فقط برو بیرون حالا تو حیاط یا پشت بوم یا ترجیحا توی کوچه و هرچقدر میتونی زیر نور خورشید باش و افتاب بگیر ، اگر تونستی 5 دقیقه هم پیاده روی کنی که عالیه
یه مدت انجامش بده همراه با گوش دادن فایل های استاد
سال 96 اولین عید من با گروه دوست داشتنی عباسمنش بود
روزایی که مرتب فایلها رو گوش میدادم و با صدای استاد به آرامش واقعی رسیدم
چه وقتایی که خوابم نمیبرد و با صدای استاد تونستم به راحتی بخوابم
بزرگترین اتفاق 96واسم اون عشقی که سالها دنبالش بودم و انگاری هیچ وقت نمیخواست واسه من اتفاق بیفته خیلی خیلی اتفاقی به سراغم اومده بود و ما از داشتن هم به خودمون میبالیدیم . با هم کلی برنامه های عالی داشتیم مثل یه رویا . همونی که میخواستم ، تک تک لحظاتش واسم لذت بخش بود ، کسی که حتی یک بار با هم بحث و ناراحتی نداشتیم و سراسر آرامش و تفاهم و اعتمادیم.
کادوهایی که گرفتم و هدیه هایی که دادم
مسافرتایی رفتم که خیلی خیلی دوست داشتم
عکسایی گرفتم که عاشقشونم
خریدایی کردم که واقعا راضی کننده بود واسم
گپ هایی که با دوستام میزدیم همش فوق العاده بود و ادمهای زندگیم واقعا مثبت و دوست داشتنی بودن
مراسم عروسی خواهرم به بهترین شکل ممکن اتفاق افتاد و من تونستم خیلی مفید واقع بشم و توی خریداش از لحاظ مالی کمک کنم و ذوق و برق شادی رو ببینم توی چشماش.
با اینکه وضع مالی شرکتی که کار میکنم خیلی بد شده بود ولی من شکرگزار شغلی که داشتم بودم و باورتون نمیشه که دقیقا برابر با پس انداز اون 9 سالی که کار کرده بودم تونستم توی سال 96 پس انداز داشته باشم
توی کار یک شرایطی پیش اومد که تونستم به ارزش خودم بیشتر پی ببرم و اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شد
البته فهمیدم یه بیماری دارم که اونم به دید مثبت بهش نگاه میکنم ، چون باعث شد که خودمو بیشتر دوست داشته باشم و از سرزنش خودم دست بردارم و همچنان دارم روی این موضوع کار میکنم
میتونم بگم من سال 96 خیلی محبوب واقع شدم چون خودمو بیشتر از همیشه دوست داشتم
ممنونم از استاد عزیزم و همه ی دوستای گلم که کامنتاشون بهم انرژی میده
سال 97 قراره اتفاقای بزرگی به یاری خداوند توی زندگیم بیوفته
با عشقم ازدواج کنم و با هم یه زندگی عالی رو شروع کنیم
حتمااااا یه ملک بخریم
ماشینمو عوض میکنم
یه لیست خرید دارم که بیشتر واسه لوازم منزل هست ، کلی هم واسه خریدشون ذوق دارم
یه مسافرت خوب که مد نظرمون هست رو میریم
تفریحاتم رو بیشتر میکنم
برنامه یوگا و پیادروی منظمم رو حفظ میکنم
چیزی که خیلی دوست دارم که اگر خدا بخواد و اتفاق بیفته عوض کردن محل کارم هست ، چون یه امتحان دادم که قبول بشم خیلیییی شرایط کارم بهتر میشه و خدا رو بخاطر شرایطی که پیش اومد و تونستم ازمون بدم سپاسگزارم
چند تا خرید واسه مامانم دارم که روی آسایش روزانه ش تاثیر میزاره
میخوام به تک تک اعضای خانواده ام بیشتر توجه کنم، بیشتر دوسشون داشته باشم و بهشون اهمیت بیشتری بدم
اینجا واسم آرامش میاره ، مثل یه خونه ، یه خونواده خوب و دوست داشتنی
همتون رو دوست دارم و واستون توی سال جدید یه عالمه آرزوهای خوب دارم
من هم سعی کردم در این مدت مرتب با گوش دادن به فایل های رایگان و تمکز به نکات مثبت به نتایج برسم . به نظر من این فایل ها نکان بسیار خوبی دارند و مهم ترین چیز برای رسیدم به خواست ه ها و اهدافمان باور کردن قدرت نامحدود خداوند است انشالله همه ما که تلاش می کنیم در این مدار ترقی پیشرفت و ایمان بیشتر به خداوند باشیم.
سلام به همه کسانی که باور دارند میتوان بهتر زندگی کرد
سال 96،از جمله سالهایی بود که جهش زیادی در زندگیم را رقم زد.
اصولا ذهن آدم پله ای رشد میکنه،اما گاهی یسری اتفاقات هستند که انگار روی تشک پرش افتاده باشیم،رشد ذهنیه زیادی رو به همراه دارن.حتی اگه دردناک باشن
شنیده بودم که میگن”زندگی معلم بی رحمیه”…واسش مهم نیست چقدر درد میکشی و یا چجوری قراره از پسش بربیای..
سال 96،متوجه شدم کسی که طی سالها وابستگیه شدیدی بهش پیدا کردم و در واقع دوست صمیمی خودم میدونستم،دوست خوبی برای من نیست.میخواد من رو به مسیری ببره که خودش دوست داره و توی اون مسیر فقط یه همراه میخواد،در صورتی که من هم دوست داشتم مسیر خودم رو برم و آرزوهای خودم رو داشتم
در یک جمله،فهمیدم که”اون آدم،خوب من،نیست،”
تصمیم گرفتم رابطه رو تموم کنم،هرچند ضربه شدیدی خوردم ولی تمومش کردم،چون داشتم سختیهایی رو تحمل میکردم که در واقع مجبور نبودم
چیزی که در این سالها یاد گرفتم،این است که بعد از هر شکسته شدنی و زمانی که به خودم برای ناراحت بودن میدهم،باید هرچه سریعتر شیشه های شکسته را جمع کنم و اجازه افسردگی به خودم ندهم،بفهمم چقدر خودم مقصر بودم و آنها را رفع کنم.
درگیریه مهمه دیگری که در سال 96 پیدا کردم،این بود که،به چه چیزی علاقه دارم؟چجوری میتونم بهترین ها رو برای خودم ایجاد کنم؟از جایی که هستم راضیم؟اگر نیستم ،چکاری باید برای رهایی انجام بدم؟توانایی ها من در چه حد هست؟
وقتی داشتم از گوگل میپرسیدم که “راهکارهای موفقیت چیست؟””چگونه میتوان به رویاها رسید؟””راهکارهای ثروتمند شدن چیست؟”
کاملا اتفاقی با اپلیکیشن،راهکارهای ثروت استاد آشنا شدم.و شروع کردم به دیدن جلسات.هر هفته یک جلسه و در واقع یک هفته برای تمرین
در یکی از جلسات ،گفتن با صدای خودتون یسری جملات رو ضبط کنین و هر روز گوش بدین.واقعا اثر داشت.ولی این افکار تازه شکل گرته بودن و درواقع اون باورهای قدیمی هنوز قدرت خودشون رو داشتن و بخاطره اتفاقات پشت سر همی که می افتاد خیلی از تمرینها را نتوانستم انجام دهم ولی از بین همه تمرینات، تمرینه به صدای خود گوش دادن رو انجام میدادم.یکی از جملاتی که به خودم میگفتم این بود که “تو آدم شادی هستی”.این جمله آروم آروم اثر خودش رو گذاشت
و کم کم باعث شد بتونم،دیدم رو عوض کنم.اینکه در هر اتفاق بدی میشه چیزای خوب هم پیدا کرد،منظورم از چیزای خوب ،فقط چیزای شاد نیست و خدا رو شکر میکنم بابت اینکه:
همراهمه،سالمم،پدر و مادرم رو دارم،فرصت تغییر کردن دارم،فرصت زندگی کردن دارم
اتفاقات تلخ زیادی افتاد ،اتفاقاتی که یادآوریشون منو میندازه تو چاله های ذهنی ای که هنوز پر نشدن.سعی کردم توی هر اتفاق درسایی که گرفتم یادم بمونه و به مرور چاله ها رو پرکنم.تقریبا یادگرفتم چجوری با آدمهای اطرافم برخورد کنم،نقاط قوتم چیه،نقاط ضعفم کجاست و در این بین سعی کردم افکار تازه ای که هنوز فقط یه دونه کاشته شده هستن از بین نرن.افکاری که دوست دارم رشد کنن ولی برای رشدشون یسری تغییرات درونی لازم دارم
افکار زیادی رو پیدا کردم که تا الآن محدودم میکردن و دارم تلاش میکنم تا یا از شرشون خلاص بشم یا تبدیلشون کنم به افکاری که موانع رو برمیدارن
در سال 97 میخواهم:
تلاش کنم افکار تازه ام،جوانه بزنن و باورهای قدیمی خاکی برای رشد اونها بشن
علایقم رو بشناسم و براشون تلاش کنم
به موفقیتهای مالی ای که مدنظرم هست برسم.
به مکانهایی که دوست دارم برم
به آدمهای زیادی کمک کنم تا بتونن خوشبختی رو حس کنن
سلام به همه دوستان عزیز و استاد گرامی قبل هر چیز جا داره تشکر کنم از دوست خوبی که منو راهنمایی کرد بتونم متن کامل خودم رو بفرستم ودیگه پاک نشه! استاد عزیز شما برای سوال اول گفتید با سخاوت همه نعمت ها رو بنویسیم من می دونم بزرگترین نعمت های سال 96 آشنایی با شما وگروه خوب وفوق العاده شما بود واگه بخوام بنویسم باور کنید یه کتاب میشه ودوبار تا الان نوشتم حدود یک ساعت ونینم وهر بار پاک شد بگذریم من نوروز سال پیش با همسرم به مسافرت رفتیم شهر نایین میبد ویزد اینقدر توی آین چند روز زیبایی دیدم و خونه های قدیمی وزیبا وروح نواز با خیابون سنگ فرش شده و دیوارهای کاهگلی فوق العاده و خرید ظروف عتیقه ودست ساز سفغل های رنگ و وارنگ و قشنگ که همه ساخت دست هموطن عزیزم بود وبوی زندگی میداد وبعد از برگشتن از سفر به میهمانی های خیلی خوب رفتیم وبعد مهمانی گرفتیم وخیلی خوش گذشت بعد آخر تعطیلات به استان سر سبز چها رمحال ودیدن مناظر طبیعی و بکر وخیلی دلنشین و گرفتن عکس های زیبا وخدای من پل معلق و قایق سواری که البته من فقط نظاره گر بودم وجرات سوار شدن نداشتم و خیلی وصف ناپذیر ه که اگه بخوام ریز همه اون 15 روز خود تعطیلات ت عید رو بگم برای خودش یه کتاب میشه بعد از تعطیلات به سراغ غرفه کوچک کارم رفتم و با اینکه نظر همه این بود که الان دیگه کسی پول نداره خرید کنه ولی خدار رو شکر من هر روز فروش عالی داشته وهرذدوسه روز یک بار جنس تهیه میکردم توانستم کارم رو کمی گسترش بدم و بهار و تابستان سال پیش بهترین خاطرات من رقم خورد چند خانم جدید به بازارچه ما اومدن وشدن دوستان صمیمی من هر روز کلی بهمون خوش می گذشت از صبح تا غروب با هم بودیم اینقدر صمیمی شدیم که من یه روز راز خیلی بزرگ خودم رو که به هیچ کس نگفته بودم گفتم وکلی احساس سبکی کردم دوستم خیلی رویایی برخورد کرد و کلی با من حرف زد ومن خیلی خوشحال بودم که توی این دنیای بزرگ کسی رو دارم که رغجب اون موضوع باهاش حرف بزنم وچقدر عالی منو راهنمایی میکرد دیگه برام راز نبود متوجه شدم خودم سخت گرفتم چیز حادی نیست وچرا من آنقدر خودمو اذیت کردم همین جا خدایا بازم ازت سپاس گذارم بعد از تابستان چون ماه محرم و صفر شروع شد کار ما خیلی کم رنگ شد وخیلی از خانمها غرفه هاشون رپ جمع کردن ولی من دوباره با یه گروهی آشنا شدم که کار برگذاری نمایشگاه بود و همراه اونا محصولات رو به نمایشگاه میبردم بعد آماده سفر کربلا شدم و تا کار ویزا م آماده بشه یه روز به نانوایی رفتم اونجا یه کاغذ فروش خونه دیدم وقتی برگشتم با همسرم راجب اون آگهی حرف زدیم ایشون تماس گرفت وقیمت خونه رو پرسید به بنگاه مراجعه کردیم و شاید مثل قصه باشه ولی باور کنید با یه بنگاهی منصف و مهربون آشنا شدیم وایشون گفت تا شما خونه نخرید من اروم میشم وبا شرایط شما خونه براتون پیدا میکنم ما خونه داریم من یه خونه نقلی برای خودم میخواستم که بتونم با پس انداز خودم بخرم توس دوسه روز همه چی جور شد ومن صاحب آپارتمان یه خوابه وخیلی زیبا با امکانات متوسط شدم وبعد با خیال راحت به سفر کربلا رفتم دوستان عزیز همه این نعمت ها قبل از اشنایی با استاد عباس منش گرامی بود اینو گفتم بدونید نعمت بود ولی من اصلا احساس خوب نداشتم اگه هم خوشحال میشدم خیلی گذرا مثل سفر نوروز مثل خرید آپارتمان وغیره همسرم خیلی تلاش میکرد من خوشحال باشم ولی خوش حالی من خیلی زود گذر بود همیشه یه گمشده داشتم و به امید پیدا کردنش سرگردان بودم کتاب جور واجور از نویسنده های متعددی خوندم پاییلو کوییلو دی آنجلس وغیره وغیره هر روزنامه ای که مطلب جالب داشت موفقیت و بانوان ومجله های هفتگی و ماهانه ولی زود از شون خسته میشدم خواهران بهم پیشنهاد رفتن به کلاسهای خودسازی و اینکه زیر نظر استاد باشم ولی بعد از یه جلسه میگفتم که چه ونمیرفتم واحساس پوچ بودن میکردم من خیلی چیزهای دیگه هم بدست آوردم که دیگه ننوشتم تا اینکه خدای مهربون توی تلگرم توی یه کانال خانواده ی سبز با یه فایل استاد آشنا شدم خیلی بدلم نشست ومدام منتظر فایل بعدی بود و بچه هام برا سرچکردن و کانال خود استاد رو جوین شدم وفایل های رایگان استاد رو گوش دادم وعاشق این فایل ها شدم و روز حالم بهتر شد میخوام بدونید من الان متوجه این همه نعمت توی زندگیم شدم اگه مثل قبل بودم که بنظرم همش مینالیدم ونق میزدم که من که موفقیت یا نعمتی نمی بینم خدایا خیلی دوست دارم وبازم ازت سپاس گذارم میدونید دوستان خوبم هیچ کس مثل استاد عباس منش فوت کوزه گری رو یاد نمیده انصافا خدا بهش خیر بده که چقدر خوب ریز همه چیزو میگه من تا الان که 43 سال از خدا عمر گرفتم وهر روز روزی پنچ بار نماز می خوندم تازه بعضی وقتها به مناسبت های دیگه نمازهای دیگه هم میخونم ومدام مثلا فکر میکردم دارم با خدا حرف میزنم ولی نمی دونم چرا فکر نکردم که اگه با خدا حرف می زنی و خدا رو داری پس چرا اینقدر حالت بده
با سلام به استاد عزیز و بزرگوار ، از وقتی که به داشته هایم تمرکز ووتوجه بیشتری انجام دادم خود این حالت یک نوع درخواست از خدا شده که توسط کاینات برای من داشته های مثبت و پیشرفت دهنده خلق کنه و واقعا این گشتن و تمرکز بر نکات مثبت گذشت زمان رو برام آسان تر و سریع تر کرده ، یعنی ایجاد این لذت بردن و سپاسگذاری از داشته هایم روزگار را پر از خوشبحتی و رضایت کرده و روزهای زندگی با رنگ و بوی الهی شده . تمرکز بر داشته هایم و شکر گذاری باعث شده که ذهن من نتواند بر نکات منفی حتی یک ثانیه تمرکز کند و راهش بسته شده و از خدا سپاسگذارم بابت باورهای مثبتم . تمرکز بر نکات مثبت و شکر گذاری باعث حرکت سریع تر من در مسیر پیشرفت و سعادت شده و درخواست هایم به صورت فرکانسی از خدا بیشتر بشه و این فرکانس ها هم در زندگی من بیشتر و بیشتر برگرده به صورت اتفاقات مثبت . خدا را سپاسگذارم از داشتن خانواده صمیمی عباسمنش و خدا رادسپاسگذارم که دستش را برای هدایت من از راه استاد عباسمنش بیرون برده و من را هدایت کرد. لحظات زندگی من پر از نکات مثبت شده و پر از تمرکز روی انها و پر از شکر گذاری و این یعنی خود بهشت . سپاسگذارم .
سلام به خانواده بزرگ عباسمنش.
من مدت زیادی نیست که بقول استاد در مدار تغییر قرار گرفتم. البته بنظرم قرارگرفتن در مدارتغییر، بزرگترین موهبت خداوند در سال96 برای من بوده که در اواخر سال اتفاق افتاد و من شکرگزار خداوند بزرگ هستم.به لطف پروردگار یکتا در سال 96، انگیزه کافی برای ادامه روند کاری و شغلی،ادامه روند تحصیلی دررمقاطع بالا،ادامه رابطه عاطفی از هم گسسته و البته ادامه روند مسیر زندگی رو به طریقی که احساس خوب داشته باشم رو داشتم و بنظرم بهترین اتفاق سال 96 نزدیک شدن من به خداوند،پیدا کردن وجود او و قرارگرفتن در مسیر عاشقانه با وجود الهی اش است.از وقتی یادگرفتم بخاطر موهبتهایم شکرگزار خداوند باشم آنقدر گرفتار شمردن نعمتها و داده ها شدم که نداشته ها از خاطرم رفت. همین تغییر حس نسبت به زندگی و پیدا کردن حس خوب،از بزرگترین موهبتهای سال 96 است.سال 97 را با گوش دادن به فایلهای صوتی استاد شروع کردم و ایمان دارم که امسال از بهترین سالهای زندگی من خواهد بود.حفظ رابطه عاشقانه ام با خداوند، بدست آوردن سلامتی کامل، داشتن حس و حال خوب و داشتن آرامش، قرار گرفتن در رابطه عاطفی درست، کسب ثروت معنوی،کسب ثروت مادی، ادامه تحصیل، سفر به جاهایی که دوست دارم، از جمله هدفهای من در سال 97 هست. و من باور دارم که با توکل به خدای بزرگ به همه هدفهام خواهم رسید.
خدایا شکرت . در مسیر کنترل ذهن قدم های جدیدی برداشتم .
بهتر میتونم ذهنمو کنترل کنم . سریع مچ ذهنمو میتونم بگیرم به لطف خدای مهربان . وضعیت سرم خیلی خیلی بهتر شده خدا رو شکر .
خونمونو شستیم کلا و مرتب کردیم با همسر جانم
پسرم جیششو میگه،🤭
وضعیت سلامتی م خیلی بهتر شده
یک دستبند طلا هدیه گرفتم از همسر عزیزم
روانشناسی ثروت رو همسرم واسم خرید
تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم
طراحی رو ادامه میدم
چند تا ایده خوب بهم الهام شد و استارت زدم و کارمو شروع کردم ، قطعا خداوند خودش قدم های بعدی رو بهم میگه و راه رو هموار میکنه .
یک مسافرت خوب رفتیم که خواهرم هم همراه مون اومد و خیلی به ما و فرزندمون خوش گذشت خدا رو شکر
و جالب که بعد از بیست و هشت روز کنترل ذهن و حال خوب مسافرت جور شد و جالب تر اینکه پولش … اصلا از پس انداز یا حقوق مون استفاده نکردیم و از جایی که فکر نمیکردیم به حساب همسرم سرازیر شد.
و این شاید اولین بار بود که آنقدر عجیب و دور از ذهن پول به حساب مون میومد و پول چیزی از جایی که گمان نمیکردیم برامون جور شد .خدایا شکرت . و این نتیجه کنترل ذهن جدی متعهدانه بود خدایا شکر عاشقتم .♥️♥️♥️♥️♥️♥️🌷🌷🍀🍀🍀🍀
سلام مجدد️من دوباره اومدم با کلی نتیجه
خب خدایا شکرت بازم بخاطر برگشت مجدد ب مسیر مورد علاقم
1.خداجونم ازت ممنونم امسال تونستم مدرک تحصیلیمو بگیرم و با کلی فراز و نشیب ولی بازهم تونستم
2.خدایا شکرت بازهم دارم وصل میشم بهت امروز 30 دی ماه را پشت سر گذاشتم و الان 1 بهمن ساعت 1 و 1 دقیقه شب هست️که دارم کامنت مینویسم
3.خدایا شکرت از پس امتحانای سختم بر اومدم و تموم شد
4.خدایا شکرت بت یبوست باارزش کاری را شروع کردیم از شهری دیگه ک خیلی باهم هم فرکانس هستیم و ایشون هم کاملا مثل من طرز تفکرش هست
5.خدایا شکرت که حالم عالیه و تورو دوستت دارم و دوباره دارم بهت نزدیک تر میشم
6.خدایا شکرت کلی بچه های مدار بالای دانشگاه رو باهاشون آشنا شدم و خودشون میان و باهام حرف میزنند و از حرف زدن باهام لذت میبرند
7.خدایا شکرت تونستم برای مدت طولانی مهاجرت کنم ب شهری ک دوست داشتم و اونجا زندگی کنم با دوستایی ک عاشقشان بودم و دوستشون داشتم چه آدم های خوبی باهاشون آشنا شدم و کلی خندیدیم و لذت بردیم..شکر گزاری کردم واقعا بریده بودم از وضع الان و در لحظه واقعا بهت وصل بودم و لذت میبردم
8.خدایا شکرت بخاطر وقتایی که بهت وصل بودم و همه عاشقم شدند
9.خدایا ممنونم ک دارم پیج جدید کاری میزنم و آموزش جدید میبینم از آقای فرجی عزیز
10.خدایا شکرت در رابطه ای بودم ک وابستگی ایجاد شده بود اون هم گذاشتم کنار و همه چی تموم شد چون قول داده بودم که همه چیز رو فدا کنم.الانم ساعت 1:11 دقیقه 1 بهمن هست یعنی 1/11️ وای خدایا شکرت چه نشونه اعداد خوبی عاشقتم
11.خدایا شکرت بخاطر نمرات خوبی ک در امتحان آب و پساب گرفتم نخونده بودم ولی از 5 نمده 3 شدم آخرشم 19 و 25 پایانترم چقدر خوب بود خدایا شکرت️
12.خداجونم شکرت که دارم راه درست رو پیش میرم و عاشق تو شدم ازت ممنونم
13. خدایا ممنونم ازت ک فهمیدم تمرکزم روی نکات مثبت زندگیم باشه همه چیز حل خاهد شد از تو و کمک هایت نهایت قدر دانی را دارم ممنووووونممم
14.خدایا شکرت بابت دوستان جدیدم در خوابگاه ازشون کلی آشپزی جدید یاد گرفتم نظم و مردم داری و ارتباطات درست
15.خدایا ممنونم از تو بخاطر حال خوبم، خدایا شکرت بخاطر عطاری ک بهم پیشنهاد کتر داد معروف ترین عطاری شهر بود و چندین بار بخاطر اخلاق خوبم و مورد اعتماد بودنم بهم پیشنهاد کار داد
16.خاستگار هایی که برام میومدند و حسابی عاشقم شده بودند جهانگرد. بودند کشتی داشتند و هرجای دنیا ک دوست داشته باشم میتوانستند سفر کنند و ورزشکار و با اخلاق بودند و حسابی عاشق من شده بودند.
17.خدایا ممنونم کا امتحاناتم را ب خوبی پشت سر گذاشتم و امشب گریم گرقته بود ک نمیتونم بزم سمت ورزش و مجبورم برم سمت کاری ک دوستش ندارم و مادرم هم قبول کردند و گفتند برو سمت علاقت
18.خدایا شکرت بخاطر دیدن فایل آقا رضای عزیز آقای عطار روشن و آقای هادی عزیز چقدر برایم الهام بخش بود ب همراه توضیحات استاد عزیزم خدایا شکرت ک همراهیممیکنی
19.خدایا شکرت امشب عزمم را جزمکردم برم باشگاه و سمت علاقم و بهترین اتفاقات را قراره برام رقم بزنی ازت ممنونم1و 19 دقیقه بامداد شماره 19 نتایجم هم نوشتم اوه از این نشونه ها
خدایا شکرت ️️
سلام به تمام مخلوقات ارزشمند خدا
مدتی هست دچار حال روحی به شدت بد شده بودم . یک روز بیدار شدم و دیدم هول کردم و از همه چی می ترسم . حتی نتونستم سرکار برم. در عرض یک روز نابود شدم. با دارو درمانی به زندگی عادی برگشتم اما مدتی پیش پس از بهبودی کامل و بر اثر فوت یکی از عزیزان باز همون حالت به من برگشت . درمانده بودم جیغ می زدم و زاری می کردم. باز هم مجبور به مصرف دارو شدم داروی اضطراب. درمانده و خسته گوشیمو برداشتم و تو گوگل سرچ زدم…. خدایا کمکم کن…. و وارد این سایت شدم . حدودا چند روزه چندتا فایل دیدم و کامنت خوندم. دیدم علت این بیماری خودم بودم فکر کردم دیدم چه قدر افکار منفی داشتم. هر روز ناله می کردم. افکارم یک بار منو بیمار کرد ولی خدا بهم شفا داد ولی من بازم نفهمیدم تا جایی رفتم که به وجود خدا شک کردم از مردن ترسیدم. فکر کردم دکتر ها منو خوب کردن. دارو نجاتم داد. الان می فهمم لطف خدا بوده بهم فرصت داد ولی قدر ندونستم.
بازم ناله کردم. در حالی که کاملا سالم بودم خانواده داشتم نعمت پدر و مادر داشتم . هیچگاه محتاج نبودم. شغل خوب داشتم. همیشه می رفتم تو کمپین های فمنیسم و دفاع از حقوق زنان و کامنت میذاشتم در حالی که هیچ مردی سد راه من نشده بود و عملا هیچ مردی به من ضربه نزده بود ولی از همشون خشم داشتم تحت تاثیر سوشال مدیا بودم فقط اخبار بد رو دنبال می کردم فقط دنبال نکات منفی ادما بودم تا حرف بزنم همیشه عصبانی بودم از دست دولت کشور حقوق شغلم . با دیدن این فایل ها دیدم چه قدر ناسپاس بودم و به خودم ظلم کردم خودم رو محتاج روانپزشک و دارو کردم. لذت نبردم زندگی نکردم. ذهن من به شدت منفی بافه یعنی از کاه کوه میسازه .
من الان ششم تیر 1403 این فایل رو دیدم. که گفته نعمت سال 96 رو بنویسید. منم مال 96 رو می نویسم. من تو یه ازمون سخت از میون یه شهر داوطلب قبول شدم و استخدام. با اینکه اصلا اوضاع خانودم خوب نبود. ولی خدا به من این لطف رو کرد. از سن 19 سالگی پول بهم دادم تا الان. مستقل شدم از سن کم ولی همش غر زدم. سالم بودم زیبا بودم اما غر زدم. همیشه چشام دنبال زشتی ها بود. این اولین کامنت من تو این سایته.
خدایا ممنون که منو هدایت کردی. من صدات کردم تو اینجارو نشونم دادی
می دونم باید خیلی تلاش کنم تا ذهنمو کنترل کنم کمکم کن از این مسیر پا پس نکشم که تو توابی تو رحیمی تو کریمی
من با همه دوستام قطع رابطه کردم کمکم کن اینجا با ادم های نازنین اشنا بشم .
با این بیماری بسازم میدونم خودم به وجود اوردمش میدونم اگه ذهنمو کنترل کنم خوب میشم. منو بی نیاز از دکتر و دارو میکنه. الان که اینو مینویسم تو ضعیف ترین و کم انرژی ترین جایگاهم. بدنم سرده و کوفته انگار کوه گذاشتن رو بدنم. می خوام شاداب بشم میخوام مثل بچگی هام بشم. رها بشم. کمکم کن ای خدای ودود. قدم هامو استوار کن. من از این منِ منفی خسته شدم . نور درونم میخواد زندگی کنه. اینارو اینجا نوشتم تا چند وقت دیگه ببینم تغیراتمو. نوشتم تا شروع کنم این راهو. راهی که به خدا میرسه ….
خدایا به امید تو…..
سلام دوست عزیزم
کامنتت خیلی به من کمک کرد
منم مثل شما بودم و هستم
همیشه همه چی داشتم ولی تخصص ام نگاه کردن به نیمه خالی لیوان بود
تخصصم این بود از زیباترین ها هم زشتی دربیارم
تخصص ام غر زدنه جوری که یه بار یکی از دوستام بهم گفت باید رو دستت تتو کنی غر نزن، بلکه هی اونو ببینی و اروم بگیری
ولی من خیلی بی توجهی کردم به این نکته مفی
تو متن معرفی دوره کشف قوانین، استاد میگن ادم های زیادی دوس دارن زندگی شون عوض شه ولی همون کارهای قبلی رو بکنن
غافل از اینکه برای عوض شدن زندگی اول شما باید عوض بشی
من از کامنت شما یاد گرفتم ذوی غر زدن و منفی نگر بودنم کار کنم
یه پیشنهاد هم برای شما دارم
اگر میخوای تغییر کنی، هر روز صبح که بیدار شدی تا چشم باز کردی از تخت بلند شو، برو بیرون از خونه زیر نور افتاب واستا
حتی راه نرو اگه حال نداشتی
فقط برو بیرون حالا تو حیاط یا پشت بوم یا ترجیحا توی کوچه و هرچقدر میتونی زیر نور خورشید باش و افتاب بگیر ، اگر تونستی 5 دقیقه هم پیاده روی کنی که عالیه
یه مدت انجامش بده همراه با گوش دادن فایل های استاد
تاثیرشو میبینی
برات سلامتی و عشق و ثروت ارزومندم دوست عزیزم
سال 96 اولین عید من با گروه دوست داشتنی عباسمنش بود
روزایی که مرتب فایلها رو گوش میدادم و با صدای استاد به آرامش واقعی رسیدم
چه وقتایی که خوابم نمیبرد و با صدای استاد تونستم به راحتی بخوابم
بزرگترین اتفاق 96واسم اون عشقی که سالها دنبالش بودم و انگاری هیچ وقت نمیخواست واسه من اتفاق بیفته خیلی خیلی اتفاقی به سراغم اومده بود و ما از داشتن هم به خودمون میبالیدیم . با هم کلی برنامه های عالی داشتیم مثل یه رویا . همونی که میخواستم ، تک تک لحظاتش واسم لذت بخش بود ، کسی که حتی یک بار با هم بحث و ناراحتی نداشتیم و سراسر آرامش و تفاهم و اعتمادیم.
کادوهایی که گرفتم و هدیه هایی که دادم
مسافرتایی رفتم که خیلی خیلی دوست داشتم
عکسایی گرفتم که عاشقشونم
خریدایی کردم که واقعا راضی کننده بود واسم
گپ هایی که با دوستام میزدیم همش فوق العاده بود و ادمهای زندگیم واقعا مثبت و دوست داشتنی بودن
مراسم عروسی خواهرم به بهترین شکل ممکن اتفاق افتاد و من تونستم خیلی مفید واقع بشم و توی خریداش از لحاظ مالی کمک کنم و ذوق و برق شادی رو ببینم توی چشماش.
با اینکه وضع مالی شرکتی که کار میکنم خیلی بد شده بود ولی من شکرگزار شغلی که داشتم بودم و باورتون نمیشه که دقیقا برابر با پس انداز اون 9 سالی که کار کرده بودم تونستم توی سال 96 پس انداز داشته باشم
توی کار یک شرایطی پیش اومد که تونستم به ارزش خودم بیشتر پی ببرم و اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شد
البته فهمیدم یه بیماری دارم که اونم به دید مثبت بهش نگاه میکنم ، چون باعث شد که خودمو بیشتر دوست داشته باشم و از سرزنش خودم دست بردارم و همچنان دارم روی این موضوع کار میکنم
میتونم بگم من سال 96 خیلی محبوب واقع شدم چون خودمو بیشتر از همیشه دوست داشتم
ممنونم از استاد عزیزم و همه ی دوستای گلم که کامنتاشون بهم انرژی میده
سال 97 قراره اتفاقای بزرگی به یاری خداوند توی زندگیم بیوفته
با عشقم ازدواج کنم و با هم یه زندگی عالی رو شروع کنیم
حتمااااا یه ملک بخریم
ماشینمو عوض میکنم
یه لیست خرید دارم که بیشتر واسه لوازم منزل هست ، کلی هم واسه خریدشون ذوق دارم
یه مسافرت خوب که مد نظرمون هست رو میریم
تفریحاتم رو بیشتر میکنم
برنامه یوگا و پیادروی منظمم رو حفظ میکنم
چیزی که خیلی دوست دارم که اگر خدا بخواد و اتفاق بیفته عوض کردن محل کارم هست ، چون یه امتحان دادم که قبول بشم خیلیییی شرایط کارم بهتر میشه و خدا رو بخاطر شرایطی که پیش اومد و تونستم ازمون بدم سپاسگزارم
چند تا خرید واسه مامانم دارم که روی آسایش روزانه ش تاثیر میزاره
میخوام به تک تک اعضای خانواده ام بیشتر توجه کنم، بیشتر دوسشون داشته باشم و بهشون اهمیت بیشتری بدم
اینجا واسم آرامش میاره ، مثل یه خونه ، یه خونواده خوب و دوست داشتنی
همتون رو دوست دارم و واستون توی سال جدید یه عالمه آرزوهای خوب دارم
به نام خدای عزیزتراز از جانم
حدود یسال میگذره که من با قوانین جهان آشنا شدم از اون روز من حس های فوق العاده زیبایی تجربه کردم 🌸
خدایا شکرت
تونستم تمام نیاز های خودم رو خودم برطرف کنم و پول های بی حسابی که خدا برای من فرستاد❤️
عشقم به خدای عزیزم زیاد شد از قرآن و آیاتش میترسیدم ولی دیدم کاملا عوض شد
وعده های خوش زیادی به گوشم میرسید اما چون زود حس وابستگی پیدا میکردم آنها واقعی نمیشدند
اما همین که فهمیدم خدا هست و چیزهای فوق العاده برایم میخواد خیلی حس خوب و عالی داشتم
در سحر و نزدیک اذان صبح انرژی خیلی زیاد داشتم و خواستهام رو از خدا میخواستم و عشق ازش میخواستم
نمراتم در درسها بسیار عالی بود و همرو با موفقیت پاس میشدم حتی نفر اول یک درس شدم
رفتار دیگران با من خیلی عوض شده و بسیار مورد احترام و لطف بقیه شدم،
و اما بزرگترین اتفاقی که در سال 1399 برایم افتاد پیشنهاد کار در یک شرکت خصوصی بود و با تضادهام روبه رو شدم و سعی کردم بهتر بشم
البته با حقوق بسیار عالی
فهمیدم به چه چیزی علاقه دارم و دارم تلاش میکننم که کار خودم را شروع کنم و کسب وکار عالی خودم رو شروع کنم و به درآمد بسیار بالا برسم
خدایا شکرت ❤️🌸
دوست دارم در سال 1400
1-به عزت نفس عالی رسیدم و اعتماد به نفسم رو در زمینه ارتباط با دیگران عالی کردم
2-کسب و کار خودم رو راه اندازی کردم و در درآمد دارم حتی شده مقدار کم
3-رابطه عاشقانه ای دارم با فرد ایده آلم و به بهترین شکل وارد زندگی من شد و زندگی عاشقانه عالی و الهی را شروع کردم
4-رابطه ام با خانوادم بهتر شده و تونسنم بهتر ارتباط برقرار کنم
5-به خریدن ماشین رویایی ام نزدیک شدم و گواهی نامه ام را گرفتم
6-درس هام رو با موفقیت پاس کردم
7-سلامتی ام به بهترین لول رسیده و عالیم
8″-به اندام مورد علاقم رسیدم و بسیار راضی هستم
9-به راحتی ذهنم رو دربرابر تضاد ها کنترل میکنم و بسیار راحت پیش میرم
10-هر لباس یا چیزی میپسندم میتونم راحت بخرم
خدایا شکرت 💮❤️
11-بسیار در کارم پیسرفت کردم. و مورد تشویق قرار گرفتم
من هم سعی کردم در این مدت مرتب با گوش دادن به فایل های رایگان و تمکز به نکات مثبت به نتایج برسم . به نظر من این فایل ها نکان بسیار خوبی دارند و مهم ترین چیز برای رسیدم به خواست ه ها و اهدافمان باور کردن قدرت نامحدود خداوند است انشالله همه ما که تلاش می کنیم در این مدار ترقی پیشرفت و ایمان بیشتر به خداوند باشیم.
سلام به همه کسانی که باور دارند میتوان بهتر زندگی کرد
سال 96،از جمله سالهایی بود که جهش زیادی در زندگیم را رقم زد.
اصولا ذهن آدم پله ای رشد میکنه،اما گاهی یسری اتفاقات هستند که انگار روی تشک پرش افتاده باشیم،رشد ذهنیه زیادی رو به همراه دارن.حتی اگه دردناک باشن
شنیده بودم که میگن”زندگی معلم بی رحمیه”…واسش مهم نیست چقدر درد میکشی و یا چجوری قراره از پسش بربیای..
سال 96،متوجه شدم کسی که طی سالها وابستگیه شدیدی بهش پیدا کردم و در واقع دوست صمیمی خودم میدونستم،دوست خوبی برای من نیست.میخواد من رو به مسیری ببره که خودش دوست داره و توی اون مسیر فقط یه همراه میخواد،در صورتی که من هم دوست داشتم مسیر خودم رو برم و آرزوهای خودم رو داشتم
در یک جمله،فهمیدم که”اون آدم،خوب من،نیست،”
تصمیم گرفتم رابطه رو تموم کنم،هرچند ضربه شدیدی خوردم ولی تمومش کردم،چون داشتم سختیهایی رو تحمل میکردم که در واقع مجبور نبودم
چیزی که در این سالها یاد گرفتم،این است که بعد از هر شکسته شدنی و زمانی که به خودم برای ناراحت بودن میدهم،باید هرچه سریعتر شیشه های شکسته را جمع کنم و اجازه افسردگی به خودم ندهم،بفهمم چقدر خودم مقصر بودم و آنها را رفع کنم.
درگیریه مهمه دیگری که در سال 96 پیدا کردم،این بود که،به چه چیزی علاقه دارم؟چجوری میتونم بهترین ها رو برای خودم ایجاد کنم؟از جایی که هستم راضیم؟اگر نیستم ،چکاری باید برای رهایی انجام بدم؟توانایی ها من در چه حد هست؟
وقتی داشتم از گوگل میپرسیدم که “راهکارهای موفقیت چیست؟””چگونه میتوان به رویاها رسید؟””راهکارهای ثروتمند شدن چیست؟”
کاملا اتفاقی با اپلیکیشن،راهکارهای ثروت استاد آشنا شدم.و شروع کردم به دیدن جلسات.هر هفته یک جلسه و در واقع یک هفته برای تمرین
در یکی از جلسات ،گفتن با صدای خودتون یسری جملات رو ضبط کنین و هر روز گوش بدین.واقعا اثر داشت.ولی این افکار تازه شکل گرته بودن و درواقع اون باورهای قدیمی هنوز قدرت خودشون رو داشتن و بخاطره اتفاقات پشت سر همی که می افتاد خیلی از تمرینها را نتوانستم انجام دهم ولی از بین همه تمرینات، تمرینه به صدای خود گوش دادن رو انجام میدادم.یکی از جملاتی که به خودم میگفتم این بود که “تو آدم شادی هستی”.این جمله آروم آروم اثر خودش رو گذاشت
و کم کم باعث شد بتونم،دیدم رو عوض کنم.اینکه در هر اتفاق بدی میشه چیزای خوب هم پیدا کرد،منظورم از چیزای خوب ،فقط چیزای شاد نیست و خدا رو شکر میکنم بابت اینکه:
همراهمه،سالمم،پدر و مادرم رو دارم،فرصت تغییر کردن دارم،فرصت زندگی کردن دارم
اتفاقات تلخ زیادی افتاد ،اتفاقاتی که یادآوریشون منو میندازه تو چاله های ذهنی ای که هنوز پر نشدن.سعی کردم توی هر اتفاق درسایی که گرفتم یادم بمونه و به مرور چاله ها رو پرکنم.تقریبا یادگرفتم چجوری با آدمهای اطرافم برخورد کنم،نقاط قوتم چیه،نقاط ضعفم کجاست و در این بین سعی کردم افکار تازه ای که هنوز فقط یه دونه کاشته شده هستن از بین نرن.افکاری که دوست دارم رشد کنن ولی برای رشدشون یسری تغییرات درونی لازم دارم
افکار زیادی رو پیدا کردم که تا الآن محدودم میکردن و دارم تلاش میکنم تا یا از شرشون خلاص بشم یا تبدیلشون کنم به افکاری که موانع رو برمیدارن
در سال 97 میخواهم:
تلاش کنم افکار تازه ام،جوانه بزنن و باورهای قدیمی خاکی برای رشد اونها بشن
علایقم رو بشناسم و براشون تلاش کنم
به موفقیتهای مالی ای که مدنظرم هست برسم.
به مکانهایی که دوست دارم برم
به آدمهای زیادی کمک کنم تا بتونن خوشبختی رو حس کنن
و مطمئنم اتفاقات خوبی در راه است
سلام به همه دوستان عزیز و استاد گرامی قبل هر چیز جا داره تشکر کنم از دوست خوبی که منو راهنمایی کرد بتونم متن کامل خودم رو بفرستم ودیگه پاک نشه! استاد عزیز شما برای سوال اول گفتید با سخاوت همه نعمت ها رو بنویسیم من می دونم بزرگترین نعمت های سال 96 آشنایی با شما وگروه خوب وفوق العاده شما بود واگه بخوام بنویسم باور کنید یه کتاب میشه ودوبار تا الان نوشتم حدود یک ساعت ونینم وهر بار پاک شد بگذریم من نوروز سال پیش با همسرم به مسافرت رفتیم شهر نایین میبد ویزد اینقدر توی آین چند روز زیبایی دیدم و خونه های قدیمی وزیبا وروح نواز با خیابون سنگ فرش شده و دیوارهای کاهگلی فوق العاده و خرید ظروف عتیقه ودست ساز سفغل های رنگ و وارنگ و قشنگ که همه ساخت دست هموطن عزیزم بود وبوی زندگی میداد وبعد از برگشتن از سفر به میهمانی های خیلی خوب رفتیم وبعد مهمانی گرفتیم وخیلی خوش گذشت بعد آخر تعطیلات به استان سر سبز چها رمحال ودیدن مناظر طبیعی و بکر وخیلی دلنشین و گرفتن عکس های زیبا وخدای من پل معلق و قایق سواری که البته من فقط نظاره گر بودم وجرات سوار شدن نداشتم و خیلی وصف ناپذیر ه که اگه بخوام ریز همه اون 15 روز خود تعطیلات ت عید رو بگم برای خودش یه کتاب میشه بعد از تعطیلات به سراغ غرفه کوچک کارم رفتم و با اینکه نظر همه این بود که الان دیگه کسی پول نداره خرید کنه ولی خدار رو شکر من هر روز فروش عالی داشته وهرذدوسه روز یک بار جنس تهیه میکردم توانستم کارم رو کمی گسترش بدم و بهار و تابستان سال پیش بهترین خاطرات من رقم خورد چند خانم جدید به بازارچه ما اومدن وشدن دوستان صمیمی من هر روز کلی بهمون خوش می گذشت از صبح تا غروب با هم بودیم اینقدر صمیمی شدیم که من یه روز راز خیلی بزرگ خودم رو که به هیچ کس نگفته بودم گفتم وکلی احساس سبکی کردم دوستم خیلی رویایی برخورد کرد و کلی با من حرف زد ومن خیلی خوشحال بودم که توی این دنیای بزرگ کسی رو دارم که رغجب اون موضوع باهاش حرف بزنم وچقدر عالی منو راهنمایی میکرد دیگه برام راز نبود متوجه شدم خودم سخت گرفتم چیز حادی نیست وچرا من آنقدر خودمو اذیت کردم همین جا خدایا بازم ازت سپاس گذارم بعد از تابستان چون ماه محرم و صفر شروع شد کار ما خیلی کم رنگ شد وخیلی از خانمها غرفه هاشون رپ جمع کردن ولی من دوباره با یه گروهی آشنا شدم که کار برگذاری نمایشگاه بود و همراه اونا محصولات رو به نمایشگاه میبردم بعد آماده سفر کربلا شدم و تا کار ویزا م آماده بشه یه روز به نانوایی رفتم اونجا یه کاغذ فروش خونه دیدم وقتی برگشتم با همسرم راجب اون آگهی حرف زدیم ایشون تماس گرفت وقیمت خونه رو پرسید به بنگاه مراجعه کردیم و شاید مثل قصه باشه ولی باور کنید با یه بنگاهی منصف و مهربون آشنا شدیم وایشون گفت تا شما خونه نخرید من اروم میشم وبا شرایط شما خونه براتون پیدا میکنم ما خونه داریم من یه خونه نقلی برای خودم میخواستم که بتونم با پس انداز خودم بخرم توس دوسه روز همه چی جور شد ومن صاحب آپارتمان یه خوابه وخیلی زیبا با امکانات متوسط شدم وبعد با خیال راحت به سفر کربلا رفتم دوستان عزیز همه این نعمت ها قبل از اشنایی با استاد عباس منش گرامی بود اینو گفتم بدونید نعمت بود ولی من اصلا احساس خوب نداشتم اگه هم خوشحال میشدم خیلی گذرا مثل سفر نوروز مثل خرید آپارتمان وغیره همسرم خیلی تلاش میکرد من خوشحال باشم ولی خوش حالی من خیلی زود گذر بود همیشه یه گمشده داشتم و به امید پیدا کردنش سرگردان بودم کتاب جور واجور از نویسنده های متعددی خوندم پاییلو کوییلو دی آنجلس وغیره وغیره هر روزنامه ای که مطلب جالب داشت موفقیت و بانوان ومجله های هفتگی و ماهانه ولی زود از شون خسته میشدم خواهران بهم پیشنهاد رفتن به کلاسهای خودسازی و اینکه زیر نظر استاد باشم ولی بعد از یه جلسه میگفتم که چه ونمیرفتم واحساس پوچ بودن میکردم من خیلی چیزهای دیگه هم بدست آوردم که دیگه ننوشتم تا اینکه خدای مهربون توی تلگرم توی یه کانال خانواده ی سبز با یه فایل استاد آشنا شدم خیلی بدلم نشست ومدام منتظر فایل بعدی بود و بچه هام برا سرچکردن و کانال خود استاد رو جوین شدم وفایل های رایگان استاد رو گوش دادم وعاشق این فایل ها شدم و روز حالم بهتر شد میخوام بدونید من الان متوجه این همه نعمت توی زندگیم شدم اگه مثل قبل بودم که بنظرم همش مینالیدم ونق میزدم که من که موفقیت یا نعمتی نمی بینم خدایا خیلی دوست دارم وبازم ازت سپاس گذارم میدونید دوستان خوبم هیچ کس مثل استاد عباس منش فوت کوزه گری رو یاد نمیده انصافا خدا بهش خیر بده که چقدر خوب ریز همه چیزو میگه من تا الان که 43 سال از خدا عمر گرفتم وهر روز روزی پنچ بار نماز می خوندم تازه بعضی وقتها به مناسبت های دیگه نمازهای دیگه هم میخونم ومدام مثلا فکر میکردم دارم با خدا حرف میزنم ولی نمی دونم چرا فکر نکردم که اگه با خدا حرف می زنی و خدا رو داری پس چرا اینقدر حالت بده
با سلام به استاد عزیز و بزرگوار ، از وقتی که به داشته هایم تمرکز ووتوجه بیشتری انجام دادم خود این حالت یک نوع درخواست از خدا شده که توسط کاینات برای من داشته های مثبت و پیشرفت دهنده خلق کنه و واقعا این گشتن و تمرکز بر نکات مثبت گذشت زمان رو برام آسان تر و سریع تر کرده ، یعنی ایجاد این لذت بردن و سپاسگذاری از داشته هایم روزگار را پر از خوشبحتی و رضایت کرده و روزهای زندگی با رنگ و بوی الهی شده . تمرکز بر داشته هایم و شکر گذاری باعث شده که ذهن من نتواند بر نکات منفی حتی یک ثانیه تمرکز کند و راهش بسته شده و از خدا سپاسگذارم بابت باورهای مثبتم . تمرکز بر نکات مثبت و شکر گذاری باعث حرکت سریع تر من در مسیر پیشرفت و سعادت شده و درخواست هایم به صورت فرکانسی از خدا بیشتر بشه و این فرکانس ها هم در زندگی من بیشتر و بیشتر برگرده به صورت اتفاقات مثبت . خدا را سپاسگذارم از داشتن خانواده صمیمی عباسمنش و خدا رادسپاسگذارم که دستش را برای هدایت من از راه استاد عباسمنش بیرون برده و من را هدایت کرد. لحظات زندگی من پر از نکات مثبت شده و پر از تمرکز روی انها و پر از شکر گذاری و این یعنی خود بهشت . سپاسگذارم .