توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 81 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    414MB
    11 دقیقه
  • فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها
    9MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 3680 روز

    با سلام

    من در سال 96 دستاوردهای زیادی داشتم که چند تا از مهم ترین هاشو نوشتم

    خیلی از دستاوردها هم قابل نوشتن نیست مثل حس وحال خوبی که داشتم

    مثل اینکه در شرایط ناگوار تونستم خودمو کنترل کنم

    یا اینکه روابطم خیلی بهتر شده

    اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفته بهتر تونستم توی جمع حرف بزنم فعالتر باشم یااینکه برای جمع حرف بزنم یا حتی جوک را خیلی خوب برای همکارانم تعریف کنم وهمیشه شنونده نباشم

    وخیلی از باورهای غلطم راشناسایی کنم واصلاح کنم

    واما اهداف من در سال 97:

    1_اول اینکه میخوام تمرکزم راشدیدا بزارم روی روانشناسی ثروت1 ودرامدم راحداقل 3برابر کنم

    2٫میخوام امسال ترجمه قران را با تامل بخوانم وبیشتر توی زندگیم استفاده کنم

    3٫میخوام امسال حداقل یک قطعه ملک مورد نظرم بخرم

    4٫میخوام امسال قسمت های باقیمانده ق افرینش راتهیه کنم تا کامل شود

    5٫میخوام با پدر ومادر خودم وخانمم بریم مسافرت مشهد اخه پدر من الان نزدیک 60سال داره وهنوز نرفته مشهد

    6٫میخوام امسال یه بچه بدون سرپرست دیگه رو تحت پوشش بگیرم

    7٫میخوام برم روسیه وبازی نهایی فینال رو از نزدیک ببینم

    8٫بسته عزت نفس وراهنمای جامع رسیدن به رویاها استاد رو هم میخوام

    9٫میخوام تاحد ممکن نظرات سایت رامطالعه کنم ونکات انرا یادداشت کنم وبه رشد خودم کمک کنم

    10٫میخوام همیشه در عقل کل فعالیت خیلی بیشتری داشته باشم

    سپاسگزارم که خداوند همه اهداف من وشماهارو همه در سال جدید وسالهای اینده براورده میکند

    پایان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    دانشجو میلیاردر گفته:
    مدت عضویت: 4084 روز

    با سلام به استاد و تمامی عزیزان ، با اینکه مدت مسابقه تمام شده است ولی به گفته استاد که هر کس این مسابقه رو بنویسه برنده است که واقعا هم همینطور می خواهم سرگذشت خودم را در این چند سال که از هیچ به همه چی رسیدم براتون بازگو کنم

    من حدود 4 سال پیش از لحاظ مالی کاملا به خانواده وابسته بودم و در جریان نداشتن پول برای دانشگاه غیرانتفاعی ، جرقه کسب و کار خانگی کارافرینی در ذهن جرقه خورد و خدا رو هزار بار شکر تا الان کاملا مستقل بودم و به هر آن چیز که خواستم رسیدم

    خواسته هایی که در سال 96 رسیدم :

    من صاحب خونه ویلایی شدم (با توجه به اینکه مجرد هستم باعث تعجب همگان در این سن پایینم شد )

    من صاحب ماشین شدم

    در کسب و کار به نتایج عالی رسیدم و حرفه ای شدم

    از لحاظ بدنی در استایل عالی تر و زیباتری قرار گرفته

    (الان که دارم فکر می کنم حرف زیاد مثبتی در ذهنم نمیاد بخاطر اینکه ذهن روی منفی ها تمرکز کرده ولی الان تلاشم می کنم بیشتر یادم بیاد)

    در کمال ارامش و صحت در خانواده کار می کردم

    با افراد بزرگ و صاحب منسب همکلام شدم

    خوب به خواسته هایی که در سال 97 باید برسم

    مدیریت شرکت در زمینه کار کارافرینی ام با ده کارمند مستقیم می شود

    درآمد ماهیانه من به 100 میلیون تومان در ماه می رسد

    صاحب خانه های زیادی می شوم

    از لحاظ ارتباط اجتماعی در سطح عالی قرار می گیرم

    همسر مورد علاقه ام را پیدا می کنم

    خدا رو سپاس خدا رو سپاس خدا رو سپاس بابت این همه خوبی هایی که در حق ما داده است ولی ما بازهم ناسپاس بودیم

    شکر بابت همه چیز که دادی

    موفق باشید

    مهندس کارافرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهرناز گفته:
    مدت عضویت: 2645 روز

    سلام ، این فایل رو وقتی به عنوان نشانه امروزم دیدم ، آرامش خیلی عجیبی رو همون لحظه اول به دست آوردم.

    حالا موضوع چی بود؟ من مدتی است که دارم روی خودم کار می کنم و کسب و کار موردعلاقه ام رو شروع کردم، نشونه های خیلی زیادی هم دیدم که با هر کدومشون انگیزه ام برای ادامه دادن خیلی بیشتر شده ، ولی امروز صبح نجواهای ذهنی به سراغم اومدن که تا کی می خوای بدون نتیجه ای ادامه بدی، منظورم اینه که نتیجه مالی ای که بتونم روش حساب کنم رو هنوز نگرفتم.بعد گفتم من که دارم اینقدر روی خودم کار می کنم هم ذهنی و هم اینکه با استفاده از اهرم رنج و لذت هر روز چند ساعتی روی کارم که فروش اینترنتی هست تمرکزی کار می کنم و این مسئله رو تونستم به یه عادت روزمره تبدیل کنم ولی چرا نتیجه ها نمیاد.نجواها می گفتن که خودت رو مسخره کردی اگه قرار بود نتیجه بگیری تا حالا باید گرفته بودی و…

    با خودم گفتم واقعا چرا ؟خدایا من که هم به این کارم علاقه دارم ، هم تمرکز دارم و هم اینکه همزمان دارم روی باورهام هم کار می کنم پس این چه ترمزیه که من واقعا دارم.

    نشانه من رو که زدم دیدم واقعا فقط همینه ، توی مسئله تمرکز برداشته ها خیلی بهتر از قبل شدم ولی هنوز تبدیل به ناخودآگاهم نشده این موضوع، یعنی باید تصمیم بگیرم که خوب حالا بیا و بر داشته هات تمرکز کن.

    بعد کامنت دریای عزیز رو که خوندم دیدم دقیقا همینه ، نکته خیلی جالبی رو نوشته بود ، این که هر چیزی رو که الان داری یه شکل متفاوتی از پوله.حالم خیلی خوب شد و سعی می کنم آگاهانه ادامه بدم بر تمرکز به داشته هام تا زمانی که تبدیل به عادت بشه توی وجودم.

    الان دیگه مطمئنم تنها دلیل نرسیدن نتایج مالی من همینه و باید تمرکزی روی این موضوع کار کنم.

    بعد گفتم بذار ببینم همین الان توی کسب و کارم چه چیزهایی رو دارم و خدا چه جوری هدایتم کرده که الان به اینجا رسیدم.

    از همون اول که به یه سایت فروشگاه ساز خیلی خوب هدایت شدم که تونستم خیلی راحت محصولاتم رو توش بارگذاری کنم.من همیشه با خودم می گفتم خدایا من اصلا علاقه ای ندارم به اینکه درگیر مسائل سایت بشم ، میخوام یه محیطی داشته باشم که من فقط محصول آماده کنم و بارگذاری کنم ، همین. که الان واقعا همینطور هم هست.

    اصلا همون تولید محصول رو هم من با یک شیوه ای یاد گرفتم که بدون حتی ریالی هزینه تونستم یاد بگیرم و روز به روز ایده های بهتری به ذهنم می رسه.

    یه اسم خیلی قشنگ از خدا خواستم برای سایتم که اسمش رو هم پروردگارم بهم الهام کرد .

    منی که هیچ تجربه و علاقه ای توی کار سایت و … نداشتم بدون کمک هیچکس و فقط با کمک پروردگارم تونستم همه ی جاهایی که باید سایت خودم رو ثبت می کردم به ثبت برسونم که این موضوع یه جورایی خودباوری من رو هم تقویت کرده .

    عکس های نه چندان جالبی رو به عنوان عکس محصول آپلود می کردم ، هدایت شدم به یک ایده ای که تونستم با فتو شاپ عکس های خیلی قشنگی درست کنم که خودم از دیدن اون عکس ها واقعا لذت می برم.(البته باید بگم که محصولات من فایل های دانلودی هستند.)

    از همون اولین روزهایی که اولین محصولاتم رو بارگذاری می کردم یک مشتری ثابت داشتم که فورا می رفت و محصولاتم رو می خرید و من در عین ناباوری داشتم از خوشحالی بال در میاوردم چون اصلا انتظار نداشتم همون روزهای اول فروش داشته باشم ، فکرم این بود که حداقل شش ماه یا یکسالی طول می کشه تا به فروش برسم. همین باعث می شد من انگیزه ی مضاعفی پیدا کردم وگرنه با توجه به روحیه ای که از خودم سراغ دارم ، من خیلی زود ناامید میشدم.

    همیشه برای تولید هر محصول ایده ها و محتواهای خیلی خوبی به ذهنم می رسه که بعد از تولید و بارگذاری اونا واقعا خودم لذت می برم .

    تا حالا چندین بار شده که بدون درخواست من افراد برام تبلیغ کردن بدون هیچ چشمداشتی.

    هر کسی که از محصولاتم خریده واقعا راضی بوده و از کارم تعریف کرده.

    چندین نفر تا حالا بهم پیام دادن و خواستن برام کار کنند که من چون خودم نتیجه نگرفتم ،قبول نکردم.

    حالا که دقت می کنم می بینم واقعا خیلی ناسپاسم که به اون نجواهای ذهنی توجه کردم و منتظر نشدم تا خداوند کارش رو انجام بده.

    این ها فقط فهرستی از توجه به داشته هام در زمینه کارم بود و چه بسیار چیزهایی که توی زندگیم دارم و نمی بینمشون و توجهی بهشون نمی کنم و فقط به چیزهایی که می خوام و به دستشون نیاوردم توجه می کنم.

    از خدا می خوام که خودش کمکم کنه تا بتونم این مسوله توجه به داشته ها رو در وجودم تبدیل به یک عادت و جزئی از ناخودآگاهم کنه.

    استاد خیلی ازتون ممنونم که مسیر رو به این قشنگی نشونمون میدهید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمیرا اصغری گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    سلام خدمت استاد گرامی عزیز و دوستان پرانرژی

    الان که دارم این نوشته رو مینویسم ۱۵/۹/۹۹

    خداروشکر میکنم به این خانواده عباسمنش پیوستم خدارو صدهزارمرتبه شکر من بهار ۹۹اومدم برای خودم اهدافم نوشتم والان که اینجام هدایت شده ام خدیا شکرررررت امروز خیلی بابت این این موضوع سپاسگذاری کردم

    من بهار ۹۹آمدم برای خودم نوشتم که خدایا همانطوری که برای کنکور ارشدم منو بااستادی آشنا کردی باعث شده منی که از دانشگاه غیرانتفاعی درس خوندم باورهایی به من داد که تونستم ارشدم روزانه بخونم همش به خودم میگفتم این جور آدماخیلی کم هستن که بخوان به آدم باور بدن روحیه بدن وعلاوه بر آن درس زندگی بدن و کنارش هم درس میدادن برای رشته ام حسابداری که راحت میکردن مسیرمون برای رسیدن به خواسته ام و خداروصدهزارمرتبه شکر که در دانشگاه خوب روزانه خوندم و هیچ وقت باورم نمیشد که می شود و شد و از خدا خواستم آدمی سرراه من قرار بده همانجوری که برای درسم سرراهم قرار دادبه خواسته ام رسیدم برای کارم هم قراربده همانند این استادم و دراین مدت به دوسه نفر برخوردم حسم گفت اینارو دنبال نکن احساس میکردم فقط بدنبال منافع خودشون هستن والان که اینجام نزدیک به ۴ماهی میشه هدایت شدم به این استاد بی نظیر هماننداستادقبلیم وحتی بالاتر

    ازآنجایی که استاد ازما دورهستن ولی من چون چیزهایی که از استادقبلیم یادگرفتم این بود که باید برا هرکاری بنویسی و بهاشوبدی و تکرارتکرارتکرارکنی اینو میدونستم وآمده ام دراین مدت تک تک فایل های دانلودی رایگان استاد دانلود کردم از قدیمی ترین به جدید ترین و هرروز ۲_۴تا فایل نگاه میکنم و کلمه به کلمه استاد یادداشت میکنم وبهش دارم عمل میکنم

    و الان به چنان قدرت وصف ناپذیری رسیدم با تمام سلول هام دارم خدارو حسش میکنم نمیدونم چجوری بیان کنم خدایا شکررررت خیلی تو بخشنده ای وهابی که چنین قدرتی در وجود ما گذاشتی که خودمون زندگیمون خلق کنیم از خدامیخوام که بیشتر و بیشتر منو به خودش نزدیک کنه مدارمنو بالاتر ببره

    واقعا هم ازاستاد عزیز تشکر میکنم که این فایل های رایگان بی نهایت تحسینش میکنم که رایگان دراختیارماقرارداده بخدااااا قسم تمام این فایل های رایگان فکر نکنید بی ارزش باید با طلا نوشت وبهش عمل کرد واقعااستاد از شما سپاسگذارهستم که دستی از دستان خداوند هستید شما نظرکرده خداهستیداین لطف بزرگ دراختیارماقراردادید

    ومن همیشه به خودم میگم که نظرکرده خداهستم که اینقدر درزندگیم بمن لطف داره خیلی جاها هواموداشته و یکجایی از زندگیم معجزه بی نهایت بزرگ دیدم درحالی که اونموقع خدارو نمیشناختم

    واقعا سپاسگذارم از خداوند که منو وارد این خانواده پرانرژی کرده خدایا شکررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2122 روز

    به نام حضرت دوست❤

    که هر چه دارم از اوست❤…

    جاااااان منی و جااااانان منی…

    هم عششششق و هم ایمااااااان منی…

    اللهِ من!یکتای من!….

    خدای من! تا نوشتم” به نام حضرت دوست…”

    دلم لرزید و اشک از چشمام سرازیر شد…

    این فایل نشانه ی دیروز من بود و از دیروز شروع کردم به نوشتن تو دفترم …بعدش خواستم بیام اینجا کامنت بذارم اما دیدم اینطور که معلومه نوشتن نعمت های من در سال ۹۹ خییییییلی طول میکشه و الان هم چند ساعت به تحویل سال مونده،بهم الهام شد که بیام و اول کامنت بذارم و بعد برم تو دفترم ادامه بدم!من هم سریع گفتم چشم!

    وقتی تو دفترم از نعمت های سال۹۹مینوشتم احساس خیلی خوبی داشتم اما وقتی اینجا شروع به نوشتن کردم ،تا نوشتم “به نام حضرت دوست ❤…”یهو دلم لرزید و اینجا فهمیدم مهم ترین دستاورد امسال من خدای درونم هست و این بالاترین و مهم ترین نعمت من نسبت به تماااااام نعمت های بزرگ و شیرین کلّ عمرم تا به این لحظه هست!

    خدایا!!!!!مهربان خدای بی همتای من!زیبااااای من!دلربااااای من! از تو برای ” داشتن خود تو ❤” سپاسگزارم !

    سپاسگزارم!…

    سپاسگزارم!….

    حدود یک سال و نیمه که تقریبا هر روز دارم تو دفتر شکرگزاریم از نعمت هایی که به من دادی می نویسم اما تا به این لحظه چنین درکی از داشتن خودت نداشتم…

    نمی دونم چجوری و به چه زبونی احساسم رو بگم دلم میخواد تا لحظه تحویل سال بنویسم و حتی تا آخرین لحظه ی نفس کشیدنم تو این دنیا بنویسم که:

    یکتای من!

    زیبای من!

    از تو به خاطر داشتنِ خودِ تو سپاسگزارم !…

    استاد جان!

    عباسمنش عززززیز!

    ممنونم !از شما ممنونم که چنین تمرینی اینجا گذاشتین!اینقددددر زیبا و با شکوه!

    متشکرم استاد!

    احساسی که الان دارم با هیچ نعمتی عوضش نمی کنم!

    اما چون شما از ما خواستین که این تمرین رو انجام بدیم این کامنت رو با نوشتن چند نعمت دیگه پایان میدم…

    بعد از نعمتِ “حضرت دوست❤”

    که به نظرم در تمام نعمت های دیگه ای که میخوام بگم باز هم “حضرت دوست❤”هست و نعمت های دیگه چیز جدایی نیستن

    اول از همه باید بگم در تاریخ ۴دی ماه ۹۸ما قصد مهاجرت به شمال رو کردیم و همسرم ،عزیز دلم پنجم دی ماه خودش به شمال رفت و من و فرزندان عزیزم قم موندیم !

    اوائل خانواده به ما سر میزدن تا احساس تنهایی نکنیم اما یکم که گذشت آقای “کرونا جهانگیر”😂اومد و دیگه من بودم و سه تا بچه!و من خییییلی خوب تونستم مدیریت کنم دلتنگی خودم رو و هم دلتنگی بچه ها رو و تمااااااام کارهایی که باید تنهایی انجامشون می دادم و دستان خداوند چقددددددر کمک حال من بود در اون روزها…..

    روز بیست و نهم اسفند ۹۸ همسرم برگشت قم و و تعطیلات خیییییلی خوش گذشت. تا بیست و ششم فروردین پیش ما بود و دوباره رفت شمال. اما این بار دلتنگی خودم و بچه ها خیلی بیشتر از قبل شد اممممما من ایستااااادم و محکممممم تر از قبل هم ایستادم و حضور “حضرت دوست❤” هم هر لحظه پر رنگ تر می شد و کمکش رو بیشتر و بیشتر دریافت می کردم و چه لحظه های خوب و خوشی رو برای خودم و بچه ها خلق کردم ….تا رسید به نیمه خرداد ماه و همسرم اومد و بعد از چند روز یعنی “بیستم خرداد ماه نود و نه” کار مهمی رو که چند سال می خواستیم انجامش بدیم و نمی تونستیم بالاخره انجام دادیم و مهاجرت کردیم به شمال😀

    و وااااااااای خدااااای من!!!!😊

    زندگیم با تمام سختی هایی که مهاجرت برام داشت هر لحظه زیباتر و زیباتر میشه و اگه بخوام اینجا بنویسم خییییییییلی طولانی میشه…البته قبلا تو کامنت هام(البته تو بخش محصولات) از اتفاقات خوبی که اینجا برام افتاده براتون نوشتم :

    هدیه هایی که اینجا از دستان بی نظیر خداوند روی این کره خاکی دریافت کردم و چه شیرین هم دریافت کردم …(سپاسگزارم مهربان خدای من!)

    و خرید روانشناسی ثروت ۱ و قدم اول دوازده قدم😁😁😁

    انجام تمرین مهمِ جلسه اولِ قدم اول که به خاطر انجامش از استاد جان “لایک”گرفتمممم😀😀😀😀 …

    و شروع ثبت نام برای کسب و کار آنلاین(تدریس زبان)

    و بهبود روابطم با همسر جانم

    وخیلی نعمت های دیگه ……

    و یه چیز مهم دیگه اینکه من خیییییلی پدر عززززیز و مادر عززززیزم رو دوست دارم و با اینکه خییییلی دوست داشتم برای سال تحویل پیششون باشیم و بچه هام و همسرم هم دوست داشتن بریم ،اما ما تصمیم گرفتیم خونه بمونیم و به قم نریم!چون قراره کارهای بزرگی در آینده نزدیک انجام بدیم و این مدت تعطیلی فرصت خیلی خوبی برای کار روی باور هامون هست و هم با پولی که قرار بود تو مسافرت و برای سرویس ماشین خرج بشه اقساط و اجاره مون رو که عقب افتاده بود پرداخت کردیم و اینطوری آرامش بیشتری داریم.با اینکه خانواده ام تو این مدت خیییییییلی به ما اصرار کردن که بیایید قم و حتی به ما گفتن ما تمام هزینه های شما رو پرداخت می کنیم!!!، اما ما تصمیم خودمون رو گرفته بودیم و هدایت الله میگه ما باید اینجا بمونیم و خرداد ماه بریم ….و خییییلی برام جالبه که بچه های نازنینم هم از ما ناراحت نیستن و اون ها هم با ما همراهی می کنن(الهی شکرت) 😀

    و من سبکبال و خوشحال و با قلبی پرررر از احساس خووووب و شکرگزاری دارم آخرین ساعات سال نود و نه که تا اینجای عمرم بهترین سال زندگی من بوده و اصلا با سال های دیگه عمرم قابل مقایسه نیست، نه به لحاظ نعمت ها که مطمئنم که اگر تمرین استاد رو از اولین سالِ پا گذاشتنم به این دنیا تا به اینجا انجام بدم حضور پر رنگ خدا رو در تمام لحظه ها خواهم دید …بلکه تفاوت سال نود و نه با سال های دیگه ی عمرم به قول استاد جان در به صلح رسیدن من با خودم و خدا و تمام هستی است…!

    تفاوت سال ۱۳۹۹با سال های دیگه در اینه که من سال های قبل با دلی پر از اندوه و ناامیدی منتظر نعمت های خداوند بودم و بصیرت دیدن نعمت هایی که درش غرق بودم رو نداشتم ولی به لطف “جااانان” و “خواست خودم” از اوسط سال ۱۳۹۸ من دیگه منتظر نیستم و برعکس، یاد گرفتم که نعمت هایی که در همین لحظه دارم رو ببینم و “قلباً و عملاً” شکرگزار الله یکتا باشم….

    و این بزرگترین نعمت برای من هست

    چرا که “شکر نعمت،نعمتت افزون کند….”

    و باز هم فرای تمااااام نعمتها میرسم به:

    “حضرت دوست❤”

    که هر چه هست ….

    همه

    از “اوست”……

    پیشاپیش سال نو رو به همه تبریک میگم

    به امام عصر(عج)❤

    به خودممممم❤

    به همسرجانم❤و فرزندان نازنینم❤

    به پدر و مادر عزززززیزم❤

    به پدر و مادر عززززیز همسری❤

    به استاااااااد جان❤ و مریم جاااان❤

    به تک تک بچه های❤ این خونه ی صمیمی و بی نظیر

    و به تماااام هستی❤….

    شاد و صمیمی و ثروتمند باشید در دین و دنیاو آخرت….

    و سپاسگزارم از ❤خدایی❤ که همین جاست نززززدیکِ نززززدیک… درون قلبمممم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1795 روز

    جهت دهی به کانون توجه

    من با دکمه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن اومدم اینجا

    الان قدم سوم را تموم‌کردم

    ولی این دکمه را هر وقت تو کاری گیر میکنم ، میزنم، آخه من تو کارام تردید دارم که پاشنه آشیلمه

    واین دکمه خیلی کمکم میکنه

    قرار شده اتفاقات خوب سال قبل رو بنویسیم

    سال ۱۳۹۹

    فروردین به خاطر تو خونه موندن بعد از چند سال یه تمیز کاری حسابی و خونه تکونی انجام دادیم با کمک همسر و پسرام.

    تونستم با چرخ دوپایه که اسفند ماه خریدم خیلی راحت کار کنم

    چند تا سفارش عالی سرویس آشپزخونه داشتم که از دوختشون لذت بردم چون خودم دوس داشتم این کارو تجربه کنم

    با خانم سعیدی آشنا شدم اومد مغازه درست وقتی که از خدا خواستم یه شاگرد خوب برام بفرست، یعنی دقیقأ همون روزی که خواستم اومد خدارا شکر

    تونستم مغازه داری را تجربه کنم

    با گروه معجزه باور آشنا شدم که خیلی شاکرم

    تیر ماه شروع کردم به نوشتن شکر گزاری

    که خیلی راضی و شاکرم از این کار

    با استاد عباسمنش و سایتشون آشنا شدم

    و تونستم بااستفاده از فایل های رایگان حال بهتری برا خودم بسازم و فهمیدم که باید حال خودمو خوب نگه دارم و از شرایط گله نکنم و غر نزنم

    فروشنده برا غرفه گرفتم و فهمیدم که باید شرایط کار همون اول مشخص و روشن باشه

    درآمدم بیشتر از سال قبل شد

    خیلی کمتر دکتر رفتم

    تو کارم ایده کاور قابلمه گرد را اجرا کردم

    و فروش خوبی داشت

    دوست دارم سال جدید یعنی ۱۴۰۰ این اتفاقات برام بیفته

    رابطم با خانواده بهتر بشه

    درآمدم سه برابر بشه

    سلامتی بیشتری داشته باشم

    چندتا دوست صمیمی پیدا کنم که باهم بریم بیرون

    مسافرت بریم

    احساس شکرگزاری بیشتری داشته باشم

    بتونم کانون توجهمو بیشتر رو داشته هام قرار بدم

    ۲۲ تیر ۱۴۰۰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    javad گفته:
    مدت عضویت: 1858 روز

    سلام زهرای عزیز

    ببین بینظیر بود کامنتت حال کردم روحم ارضا شد😊 ممنون از صداقت درگفتارت کردار نیکت

    پندار نیکت عااالی بود برات بهترین بهترینها رو آرزو دارم بازم منتظر اتفاقات خوبت هستم 😀😀😀

    من از تجربیات و موفقیتهات درس گرفتم بیشتر روی خودم کار میکنم بیشتر تمرکز میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مسعود طالبیان گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    بهترین اتفاق های نیمه اول ۱۴۰۰

    عید کنار خانواده خوبم بودم

    سعی کردم در محل کارم بهتر کار کنم و پیشرفت کنم

    سعی کردم با همه مهربون تر باشم و تا جایی که میتونم چه سرکار و چه بیرون به همه کمک کنم و گره از کار یک نفر باز کنم

    تونستم سرکار با استفاده از موقعیت شغلی که خدا بهم داده به چند نفر کمک کنم و مشکلات مالیشون رو حل کنم

    دوستام واسم تولد گرفتند و با کیک به صورت وحشیانه توی صورتم زدند(ولی خیلی حال داد)

    با محسن و سالار و نیما یک شمال خاطره انگیز رفتیم که خیلی خوش گذشت

    باشگاهم رو ادامه دادم و داداشم و دوستم رضا رو تشویق کردم و به باشگاه بردمشون

    تونستم دو نفر از مهمترین افراد زندگیم که با هم قهر کرده بودند رو با هم آشتی بدم

    با محسن و نیما به کردستان رفتیم که خیلی خوش گذشت

    به کلاس های اپراتوری جرثقیل سقفی رفتم و امتحان تئوری و عملیش رو قبول شدم و به زودی مدرکش دستم میرسه

    تونستم توی موسیقی و سازدهنی پیشرفت کنم و آهنگی که دوسش داشتم رو باهاش زدم و توی پیجم گذاشتم

    و بهترین اتفاق زندگیم که لایو یک دختر زیبا،هنرمند،مهربان و پاک را توی پیج فروغ سخن دیدم و یک دل نه صد دل عاشقش شدم

    بعد از کلی تلاش و پیگیری خداروشکر به فاطمه جانم رسیدم

    ماشین به اسمم در اومد و قراره به زودی تحویل بگیریمش

    فاطمه جانم شد مهمترین شخص زندگیم و دوستم داره

    خدای مهربونم شکرت💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مسعود طالبیان گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    تجاربی که دوست دارم توی نیمه دوم 1400 داشته باشم:

    در مجتمع فولاد شاغل میشم و یک شغل دوم در کنار مجتمع شروع میکنم ودر یک کارگاه تراشکاری که شغل مورد علاقمه کار میکنم

    واسه فاطمه جانم اپل واچ میخرم

    واسه فاطمه جانم تولد میگیرم

    روز به روز بیشتر عاشق فاطمه جانم میشم و نمیذارم آب توی دلش تکون بخوره و فاطمه جانم هم روز به روز بیشتر عاشقم میشه

    ماشینمونو تحویل میگیریم و با فاطمه جانم واسه ماشینمون وسیله میخریم

    شغل اینترنتی خودمو راه میندازم و پیجی که قبلا زده بودم رو گسترشش میدم و تبلیغات میگیرم و ثروت کسب میکنم

    به دوستام کمک میکنم که پیشرفت کنند

    بدنسازی رو در کنار داداشم ادامه میدم و دوستم محسن رو هم به باشگاه میبرم

    در کنار عشقم کلی خوش میگذرونیم و میگردیم

    واسه محسن یه دختر خوب پیدا میکنیم که زندگیش سر و سامون بگیره

    کارگاه تراشکاری خودمو راه میندازم

    ثروتمند تر میشم و در آمدم رو بیشتر میکنم

    سیگار رو کمتر میکنم

    کلی کتابای خوب میخونم

    کلیپ های عباسمنش رو میبینم و بهشون عمل میکنم

    ایمانم به خدا رو قوی تر میکنم و فکر های منفی رو از زندگیم حذف میکنم

    به بقیه هر طور که میتونم کمک میکنم

    عزت نفسم و اعتماد به نفسم رو قوی تر میکنم

    شعر های غمگین نمیگم و سعی میکنم شعرهای عاشقانه بنویسم

    توی موسیقی و سازدهنی بیشتر پیشرفت میکنم

    گیتار رو یاد میگیرم

    با فاطمه جانم میریم کلاس آواز

    به لطف خدای مهربون💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1657 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت عزیزانم

    درادامه کامنت قبلم واتفاقات خوب سال ۱۴۰۰

    💥وارددنیای ارزدیجیتال شدم ومقداری سودکردم

    💥کیف پول دیجیتال نصب کردم

    💥حساب پایر بازکردم

    💥شوهرم درتصادفی ک امکان مردنش بود ب لطف خداسالم موندوفقط پاش شکست ک اونم میگن معجزس اینقدرسریع خوب شده ولی خب من وخودش میدونیم علت قانونه

    💥دلم میخواست برم دکترتغذیه ک رفتم فارغ ازینک بخاطرباورای اشتبام نتیجه نگرفتم ولی مهم این بودک خواستم ورفتم بعدازیکسال

    💥ب راحتی رفتم مسافرت وبرگشتم

    💥تواین تضادخداکلی ازدستاشوفرستادکمکمون

    💥یخچالم خودب خوددرست شد

    فک کنم هرچی بنویسم تموم نمیشه اتفاقات خوب الهی شکر پس میرم سراغه اهداف سال ۱۴۰۱

    ❣جابجایی خونه اونم ب خونه ای خوب درمحله ای خوب

    ❣خریدماشین

    ❣کسب مهارت درکارمدنظرم ودرآمددلاری چون تکاملشوطی کردم

    ❣خریدچنتاازدوره های استاد شایدم همش چراک نه

    ❣خرید وتکمیل وسایل موردنیازخونم

    ❣برگردوندن وزن قبل از بچه داشتنم ورسیدگی ب خودم

    ❣ثبت نام براگواهینامه وگرفتنش

    ❣کلاس زبان رفتن خودم ودخترم

    ❣باشگاه رفتن ک البته بادوره جدیداستاد اگر تاسال دیگ بیادهمه چی راحت ترمیشه

    ❣خریدگیتاروآموزش دیدن

    ❣سرمایه گزاری دربازارارزوطی کردن تکامل درمیزان سود

    ❣رفتن ب مکانهای تفریحی کل ایران تاهرجاک شد

    ❣سالی پرازثروت ونعمت وسلامتی وروابط عالی وتوحید

    ❣خریدطلا

    ❣رسیدن ب استقلال مالی وبی نیازی

    ❣شناخت خداوند

    فعلا این خواسته هاروتا الان دارم ومیدونم ک بشون میرسم خدایاشکرت بخاطرقوانین ثابتت

    درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید😍🥰😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: