توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 101 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    414MB
    11 دقیقه
  • فایل صوتی توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها
    9MB
    11 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه صیادی گفته:
    مدت عضویت: 3961 روز

    سلام به همه عزیزان دوست داشتنی سایت عباس منش

    به نظر من خیلی چیزایی رو.که به دست آوردیم رو.نمیشه اینجا بگیم یعنی یه چیز حس کردنیه.احساس آرامشی که داریم چطور توصیف کنیم منی که شبها با چه کنم چه کنم میخوابیدم و حتی با دلهر ه های عجیب ساعت چار و پنج صبح بیدار میشدم و از فکر مسائل زندگیم و آرزوهای بزرگی که داشتم بهشون نرسیده بودم بیدار میشدم و نمیدونستم چی کار کنم .نمیدونستم چرا خدا بهم نمیده چرا خدا انقدر سخت گرفته به من..واقعا ا که بگم بزرگترین معضل خیلی از آدما همین خواب خوش و آرام هست دروغ نگفتم چون کوچکترین فکر و اندیشه منفی دهن رو آنقدر درگیر میکنه که نمیتونی بخوابی.و خواب یعنی ارامش مگه نه اینکه برادر مرگ خب مرگ چیه مرگ همون پیوستن به الله هست و خواب هم همونه پیوستن روح به خدا و مدتی دور بودن از این بعد فیزیکی خداوند خواب رو قرار داده برای اینکه روح برگرده خودش فکر کنید هر شب چه خدای بزرگی داریم دلش نمیخواد حتی یه روز ازش دور باشیم واسه همین همه زندگی دنیارو بهمون داده هم گفته هر شب هم می تونی بیای پیشم حالا مایی که با خدا ارامش میگیریم و این ارامش در خواب اتفاق میفته اگه نتونیم مدتی کوتاه در شبانه روز روحمان رو آزاد کنیم کا شارژ بشه و برگرده چه اتفاقی میفته …روح خسته و ازرده میشه و یواش یواش کم انرژی میشه و ما نمی تونیم تو زندگی اونجور که باید از منبع اصلی که خون روحمان هست کمک بگیریم .به نظر من خواب راحت خیلی خیلی نعمت بزرگی هست من تا قبل از استاد عزیزم نداشتم ولی الان دارمش و خدا رو همواره شاکرم همواره سپاسگزارم که. سرمون روی بالش می زارم غرق در خواب شیرین میشم و صبح با عشق خدا بیدار میشم.حالا این گذشته از راهنمایی ها هست که در خواب بهمون میشه و مطمئنا همتون تجربه کردید .

    اتفاقات زندگی من خیلی زیاده یکیش همون.خواب شیرین بود که گفتم دیگری راه اندازی بیرون بر شخصی خودمون بود که به لطف خدا پارسال این اتفاق افتاد کاری که همیشه دوست داشتم انجام بدم و با خریدن بسته روانشناسی ثروت من به این مرحله رسیدم از جایی که حتی پول کرایه ماشین هم نداشتم که حتی برم دنبال کار .ولی حالا خداروشکر صاحب کسب و کار شدم و این مسیر امسال قراره شکوفا تر بشه و امسال میدونم میتونم بارها و بارها کسب و کار و درآمدم رو گسترش بدم به لطف الله که می نویسم در اهداف سال نود و هفتم

    نعمت دیگری که در سال نود و شیش بهش رسیدم سلامتی و اندام زیبا بود به مسیری هدایت شدم که با تغذیه خوب و راهنمایی های خوب و ورزش بدنی سالم و زیبا دارم .چیزی که یه عمر آرزو داشتم. دوستان با فکر خوب تک تک سلولهای بدن انسان عوض میشه و این از راه طبیعی اتفاق میفته ها مثلا من نوع غذامو عوض کردم و خب ورزش کردم الان عادیه انگار برا که طبیا یه با این کارایی که من میکنم بدنم اینجوری بشه ولی قبلا چرا نمی شد چرا آرزو بود برام ؟

    پیدا کردن دوستانی خوب و قانون جذبی که در به در دنبالش بودم برام این سال اتفاق افتاد و من به راحتی با چن تا دوست خوش فکر آشنا شدم یکی شون همین آقای فلاح عزیز و همسرشان بود که به من خیلی کمک کردن که باز هم در مسیر عباس منش بمانم و قویتر ادامه بدم.جالب بود من سال قبل هر چی میخواستم خدا انگار آماده نشسته بود خودش برام می فرستاد پایین خیلی مستجاب دعوه شده بودم البته چیزای بزرگتر نه که علتش رو همه می دونیم که باور خودمون باید درست باشه به راحتی رسیدنش .مثلا تا تو فکر یه حرکت تمرینی میرفتم که نمیدونستم چه جوریه اصلش …خدا برام سریع می فرستاد تو یه کانال .تا یه ساعت به ازدواج فکر میکردم خدا عصر همون روز برام خواستگار می فرستاد. الان که میگم یادم افتاد خندم میگیره که چه راحت بوده و من فراموش کردم امسال بهترین عیدی ها و دریافت کردم و خودم بهترین کادوها رو دادم .کلی وسایل منزل خریدم …

    خیلی چیزای دیگه اما میخوام اصلش رو.براتون بگم امسال من گمشده خودمو پیدا کردم گمشده ای که اصلا نمیدونستم گمشده همیشه فکر میکردم دارمش اما چه دور بودم و با سوال عباس منش عزیزم در مورد خدا فهمیدم که کجای کارم خدا رو نداشتم تو زندگیم قدرت ندارم باور نداشتم همش میخواستم با ضرب و زور خودم همه چیز رو حل کنم حتی بسته های عباس منش رو که می‌خریدم می گفتم نه وظیفه منه خودمو درست کنم باورمان درست کنم خدا که اون بالاست من هر کاری خودم کردم میگه بیا این نتیجه اش و خب من که زورم کم بود من که به زمان خودم میرفتم جلو و همه چیز رو دو دوتا چهارتا میکردم کند پیش میرفتم حتی سخت اصلا از خدا توقع نداشتم برام معجزه کنه میگفتم نه این کار آدمهای احمقه که دست رو دست می زارن فقط از خدا میخوان من باید تلاش کنم باید پشتکار داشته باشم و خودم برسم و این باعث میشد گذران زندگی حتی در مسیر درست برام سخت باشه چون به خودت تکیه میکنی فقط زورت نمیرسه واقعا و خدای بزرگ منو هدایت کرد منو از طریق بنده خوب خودش هدایت کرد که بابا تو کارت درسته تو مسیر درستی اما بسپار به من انقدر فکر نکن انقدر این ور و اونور ندو… بابا من هستم تو آروم بگیر خودم حلش میکنم ….تو فقط شاد باش ….تو فقط فکر و باور تو درست کن اونم راحت نه خودکشی کنی که ای وای الان این فکر منفی رو کردم چی میشه و ای وای چرا نمیتونم ….به قول اس کاول شین بار خودتو به خدا بسپار جنگ از آن خداست شما فقط بایستید و خاموش باشید ….اینو من سال نود و شش فهمیدم آخرای سال بود تقریبا که عجب توحید رو من ندارم استاد فریاد میزنه تو همه فایلها اما من انگار نمی شنیدم .من شرک داشتم دقیقا شرک خفی خفی خفی …به خدا که مثل همون مورچه سیاه روی سنگ سیاه بود من رو خودم حساب کردم تازه فکر میکردم همین درسته فقط خود انسان با باورهای میتونه زندگیمو بسازه اما نمیدونستم بابا اول باور توحیدی رو باید درست کنم اول قدر خدا رو باور کنم به خدا بقیه باورها در لوای قدرت و بزرگی خدا کوچیک هست و راحت ساخته میشه وقتی بدونی خدا همه چی و بهت میده خب مثلا بیای باور فروانی ثروت رو بسازی میبینی بله وقتی خدا با این عظمتش هست این فروانی ثروت و دادن اون به تو که براش کاری نداره .میخوای باور عدم تاثیر مثلا عوامل بیرونی مثل شرایط جامعه رو بسازی میبینی که بله وقتی خدا بخواد میشه چرا نشه میشه تو وقتی بازار کساد هست راحت پول در بیاری .وقتی میخوای بهترین ازدواج رو داشته باشی و خدا رو داشته باشی میبینی برا خدا کاری نداره یه نفر عالی و همه چیز تمام راحت ور داره بیاره بزارره جلو پات وقتی میخوای بدنت عالی باشه یا سلامتی داشته باشی میبینی پیش خدا خیلی راحت درست میشه معجزه میشه مگه کاری داره براش وقتی میبینی بقیه میخوان تو نباشی و موفق نشی و یه کاری کنن که شکست بخوری اما خدا با قدرتش تو رو محافظت میکنه و کاری میکنه که اونا هر کاری میکنن به نفعت بشه همون عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد رو میبینی به چشم ….همه چیز همه چیز باورش برات راحت میشه وقتی خدا رو اول باور کنی .این بزرگترین دستاورد من تو سال نود و شش هست بهش افتخار میکنم لذت میبرم پرواز میکنم با خدای خودم حس میکن دنیا زیر پاهامه …ممنونم استاد باارزشه خودم

    و.اما اهدافم

    اولین کارم من امسال همون توحید و یکتا پرستی هست که دیوانه وار دوست دارم روش کارکنم و عاشق خدا بشم و قدرتش رو در دست بگیرم این مهمترین کار من هست میدونم امسال برام معجزه ها اتفاق میفته جون خدا رو تازه پیدا کردم اونم خیلی ذوق داره که من رفتم سمتش خودش بیشتر مشتاق که منو برسونه به تمام آرزوهایم

    دومین کار من ازدواج های هست امسال جون میخوام به آرامشی که خدا تو قرآن بهم قول داده برسم

    سومین هدفم رسیدن به درآمد سه برابری با کمک استاد عزیزم هست که میدونم بیشتر و بیشتر میشه

    چهارمین هدفم هم ادامه همون روند سلامتی و ورزش هست برای رسیدن به بدنی سالم و جذاب و زیبا

    پنجمین هدف من گسترش کسب و کارم و اول شدن در سطح شهرم هستم فعلا البته

    اینا هیچ کدوم برای خدا کاری نداره میام می نویسم براتون که چه راحت رسیدم به همشون

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مینا انصاری گفته:
    مدت عضویت: 3790 روز

    ادامه متنم:

    95٫ از خدا خواستم که شوهرم عصرها سرکار نره و وقت بیشتری رو با من بگذرونه تا بگردیم تفریح کنیم . درآمدش هم بیشتر بشه . بنابراین، در سال 97 فقط صبح ها میره و درآمدش هم بیشتر شده. اینو بگم که در مدت تعهدم قبل از عید، شبها زودتر میومد خونه و در تعهد جدید، در سال 97 کلا تغییر کرد. روند تکاملی طی شد. خدایا شکرت

    96٫ اسفند قرار گذاشتیم تا عید سال 97 حسابی بگردیم ومدت بیشتری نسبت به سال های پیش سفر کنیم و همینطور هم شد. خدایا شکرت

    97٫ یکی از دوستانم از من تشکر کرد که فایل رایگان استاد عباس منش رو در گروه گذاشتم. اون که از سایت فاصله گرفته بود دوباره به سایت سر زد و خوشحال بود که مجدد شروع کرده تا باورهاشو تغییر بده. خدایا شکرت

    98٫ یکی از لباسام رو به یک نفر یک شب قرضی دادم لباس گم شد. بعد از 5 ماه در اسفند 96 اون نفر زنگ زد و گفت لباس پیدا شده. خدایا شکرت

    99٫ اسفند 96 ، 2 کار بهم پیشنهاد شد. یکی از این کارها هم کارش راحته هم درآمدش عالیه . خدایا شکرت

    100٫ از یک اداره ی دولتی طلبکار بودم . بعد از 3 ماه در آخر اسفند 96 بهم پرداخت کردند. خدایا شکرت

    101٫ در اسفند ماه سال 96 راحتتر از قبل و با احساس خیلی خوب برای خودم خرج کردم برای خودم ارزش قائل شدم تا جهان هم برای من ارزش قائل بشه. خدایا شکرت

    102٫ زمانیکه سوار هواپیما شدم صندلی من وسط بود کنار پنجره نبود . دوست داشتم کنار پنجره باشم. به مهماندار گفتم میشه من کنار پنجره بشینم؟ اول گفت نه ولی بعد از 30 ثانیه برگشت و گفت بشین اشکالی نداره. تونستم درخواست کنم و جواب مثبت بگیرم. خدایا شکرت

    103٫ تاکسی فرودگاه میخواست سر من کلاه بگذاره و از من کرایه بیشتر بگیره ولی نشد. دروغش لو رفت . چون من از قبل فرکانسم رو فرستاده بودم که همه چی امن و امانه. خدایا شکرت

    104٫ مامانم بهم یک جفت گوشواره طلا به عنوان کادوی تولد بهم داد. خدایا شکرت

    105٫ 2 تا برادرزاده دارم در این 2 ماه خیلی به من ابراز محبت کردند. خدایا شکرت

    106٫ خواهرم 4 شال و روسری و 1 پارچه مانتویی برام خرید. خدایا شکرت

    107٫ یک فست فود خیلی معروف هست که از سال های پیش خیلی دوست داشتم برم اما نشد. در عید 97 دو باربه این فست فود رفتم و لذت بردم. کسی هم منو دعوت کرد. خدایا شکرت

    108٫ همراه اول در این 3 ماه 2 بار بهم 12000 تومان هدیه داده. خدایا شکرت

    109٫ زندایی من به من یک روسری و یک ماهیتابه بزرگ هدیه داد. خدایا شکرت

    110٫ بلیز و شلوار هدیه گرفتم. خدایا شکرت

    111٫ بعد از 4 سال در فروردین 97 تونستم یک زنجیر برای گردنبندم بخرم. خدایا شکرت

    112٫ خیلی چیزهای دیگه هدیه گرفتم که نمیشه همه اونها رو اینجا گفت. خدایا شکرت

    113٫ چندین سال بود که دوست داشتم بازی بولینگ رو تجربه کنم. من در فروردین 97 تجربه کردم و خیلی لذت بردم. خدایا شکرت

    114٫ در این مدت کسانی که در مدار فرکانسی من نبودند از دایره ارتباطی من خارج شدند. قبلا خارج شده بودند ولی این 3 ماه باقیمانده ها هم خارج شدند. خدایا شکرت

    115٫ در این مدت به همه عشق ورزیدم و میورزم که نتیجه ای عالی برای من داشته و داره. خدایا شکرت

    116٫ در این مدت از درآمدی که داشتیم خیلی لذت بردیم با احساس خوبی خرج کردیم به طور کلی بگم رفاه زندگیم خیلی بیشتر شده. خدایا شکرت

    117٫ وقتی به گذشته ام نگاه میکنم میبینم خیلی زیاد تغییر کردم زندگیم از همه لحاظ عالی شده. خدایا شکرت

    تجارب در سال 97:

    1٫ یادگیری مکالمه زبان انگلیسی به صورت عالی عالی

    2٫ انجام ایده ی جدید و بزرگ در کارم

    3٫ تغییر بیشتر و قویتر باورها

    4٫ خرید بسته روانشناسی ثروت 1 استاد عباس منش

    استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فائزه نظری گفته:
    مدت عضویت: 3134 روز

    سلام به خانواده ی صمیمی عباسمنش و پدر خانواده استاد عباسمنش

    من 20 سالم هست و شاید با جرات بگم سال 96 سالی بود که آغازگر و جهش من به سمت تغییر بود

    اول از همه اینکه پدر دوره روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کردن و همچنین چند دوره از قانون آفرینش استاد رو

    من دختری بودم ترسو وابسته و کلا از جمع و افراد گریزان بودم خیلی هم خجالتی با کسی حرف نمیزدم از خودم تعریف نمیکردم

    سال 96 شروع کردم به مبارزه با اینها

    من توی جمع شرکت کردم و شروع کردم به حرف زدن به ارتباط گرفتن با آدمها به بهتر صحبت کردن . شاید الان از 0 به 100 نرسیده باشم اما به 40-50 رسیدم و خودش یک امتیاز مثبت برای من هستش

    من یک کلاس میخواستم شرکت کنم اول میخواستم مجازی شرکت کنم اما اصلا مربیش خوب نبود . در کمال ناباوری بهم همینجا این کلاس از طرف نامزدم پیشنهاد شد که هزینش هم پرداخت شد با یک مربی عالی

    و بعد کلاس زوج خوشبخت

    یعنی دو کلاس عالی رو که مدنظرم بود رو خدا برام فراهم کرد بدون هیچ هزینه ای

    من توانایی خودم رو باور کردم توی کارم(هنری) و شروع کردم به کار برای برپایی یک نمایشگاه. من هیچی پول نداشتم . فقط 100 تومان پول داشتم که قیمت وسایلم نمیشد . یعنی از هیچ و با دست خالی میخواستم نمایشگاه بزنم . اما تا من شروع کردم دنیا هم شروع به کمک کردن به من کرد خدا گفت پشتتم و همه چیز جور شد و دیدم من هرچی که نیاز هست رو بهترینش رو دارم . 3ماه پشت سرهم کار کردم و به یاری خدا دی 96 نمایشگاهم رو تاسیس کردم که خداروشکر عالی بود با اینکه انرژی منفی زیاد بود و میگفتن اینجا فروش نداری . نمایشگاه باعث شد با افراد زیادی آشنا بشم و سفارشاتی که گرفتم همچنین با یک آقایی آشنا شدم که بهم پیشنهاد کار داد .

    من هنوز دوست داشتم رشد کنم کلاسهای عالی مدنظرم بود برم اما نه پولی دستم بود نه موقعیتم جور بود گفتم خدایا من دلم میخواد برم اگه میدونی خوبه راهشو به روم باز کن تو که میدونی من دوست دارم اولین نفر باشم . شاید باورش سخت باشه برای خودمم چند دقیقه بعد یک فکر به سرم اومد که مطمئنم از طرف خدا بود . من همون شب با آقایی که پیشنهاد کاری بهم داده بود قرار داشتم و فکرم رو عملی کردم از قانون درخواست استفاده کردم و گفتم من میخوام دوره هایی رو در تهران آموزش ببینم و دنبال اسپانسر هستم و در کمال ناباوری گفتن من ساپورتت میکنم و یک آموزشی مد نظرم هست اون روهم برو آموزش ببین برای کار من و همکاری میکنیم .

    نمیدونستم شب چطور خداروشکر کنم

    من راهی تهران شدم من فائزه ی وابسته فائزه ای که میترسید و تاحالا تنها هیچ جا نرفته بود تنها رفت تهران شهر به اون بزرگی و هیچ کسی رو هم اونجا نداشت جز یک دوست

    تهران دوهفته موندم و به تنهایی همه مسیرها رو همه ی کلاسها رو رفتم مدتی که تهران بودم برف سنگینی اومد اما همچنان میرفتم کلاسام رو. یادمه یک پاهام توی برفا خیس خیس شد اما با قدرت اون روز روهم تموم کردم و خلاصه با سربلندی برگشتم و الان یک پروژه تموم کردم و یک پروژه دیگه توی راهه به زودی و پروژه های بعدی من

    و همچنین همزمان با برگشتم پدر روانشناسی ثروت 2 رو تهیه کرده بودن و دو جلسه دیگه از قانون آفرینش

    راستش هنوز روی اینها زیاد کار نکردم و باید برنامش رو بچینم تا روشون کار کنم :)

    سال 96 خدا خیلی کمکم کرد خیلی رشد کردم از همه نظرها و ایمان دارم بیشتر هم رشد خواهم کرد .

    برنامم برای سال 97 ارتقاء خودم توی کار جدیدم هست و معرفی خودم و هنرم به بازار کار و مردم

    و رشد رشد رشد توی زمینه های شخصی مالی و …

    امسال سال من هست و خواهد بود

    24فروردین تولد منه و تولد امسالم مساوی خواهد بود با تولد جدیدم در تغیرات عالیم ایمان دارم که میشود و خدا پشتمه

    خدایا به لطف تو به همت خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    عطیه کربلائی گفته:
    مدت عضویت: 3308 روز

    سلامی گرم به استاد عزیزم و دوستان نازنین

    الان که به عقب بر می گردم متوجه می شم که در سال 96 چقدر از لحاظ شخصیتی رشد کردم و به خدا نزدیک تر شدم که چند تاشون را براتون می گم .

    تجربیات عالی سال 96—————

    1٫ من کارشناسی ارشد ریاضی محض هستم و در دانشگاه تدریس می کردم (حق التدریس ). کل حقوق یک ترم من حدود یک میلیون تومان می شد . و کل درآمدمن همین بود . مهر سال گذشته تصمیم گرفتم که به تدریس ام در دانشگاه پایان دهم . من در دانشگاه طرفدارهای زیادی داشتم . اینطوری بهتون بگم که روزهای انتخاب واحد به محض اینکه سایت برای اتنخاب واحد دانشجوها باز می شد یه ربع ه کلاس های من پر می شد . وقتی که تصمیمم را اعلام کردم که نمی خوام دیگه تدریس کنم . ماجراهی زیادی پیش اومد . معاون دانشگاه و دیگر همکاران خیلی سعی کردند من را از تصمیمم منصرف کنند . حتی تا دو هفته شروع ترم کلاس های من را به استاد دیگه ای ندادن به امید اینکه من منصرف بشم . شک و تردید کل وجودم را فرا گرفته بود . هر لحظه به خدا می گفتم خدایا کمکم کن تا تصمیمم را عملی کنم . خدایا خودت شک و تردیدم را به یقین تبدیل کن. خدا را شکر روز به روز ایمان قویتر شد و عزمم راسخ تر …. به لطف خدا این تصمیم عملی شد .

    2٫ بعد از رها کردن تدریس در دانشگاه . این آرزو در من زنده شد که می خواهم در یکی از گرایش های رشته ام یه دروه فرصت مطالعاتی در یه کشور دیگه بگذرونم. شروع به تقویت زبان کردم. دی ماه 96 بود متوجه شدم که من گواهی موقت مدارک لیسانس و فوق م دارم . برای مهاجرت کردن یا هر چیز دیگه من باید اصل این مدارک را آماده کنم در این حین متوجه شدم چون مدرک کارشناسی ارشدم روزانه بوده است به دلیل تعهد به خدمت باید یه مبلغ حدود 40٫ 50 میلیون تومان به حساب وزارت خانه واریز کنیم . استاد نازنیم . استاد خوبم . استاد گرانقدرم شما درست می گفتید که وقتی ما روی خودمان کار می کنینم قوانین دولت ها در جهت منافع ما تغییر می کنه . اواخر بهمن ماه سال96 مصوبه ای در مجلس تصویب شد که استاتیدی که سابقه حق التدریس در دانشگاه را دارند می توانند بدون پرداخت این هزینه مدرک شان را آزاد کنند .

    (پایان قسمت اول )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 3678 روز

    قسمت دوم….

    باسلام مجدد

    دوستان من روز 29 اسفند 96 داشتم از سر کار میرفتم خونه که در مسیرم دیدم یک ماشین ال90 جلوی یک بنگاه گذاشته یه حسی یه الهامی

    یه لحظه به من گفت وایسا این همون ماشینی هست که میخواستی

    باورتون نمیشه من هر روز این مسیرو میرم روزی دوبار،ولی اونروز با اینکه 100متر هم رد شده بودم انقد این حس قوی بود که برگشتم وایسادم پیاده شدم رفتم ماشینو دیدم،دیدم خیلی تمیزه اصلا باورم نمیشد ماشین دس دوم انقد تمیز باشه اول شک کردم گفتم شاید کلا رنگ شده یا اتاقش عوض شده،بعد زنگ بنگاهی زدم گفت ماشین بدون رنگه

    دوستان من میخواستم با پرایدم معاوضه کنم اما وقتی با خانواده همسرم بیان کردم گفتن پرایدت هم نگه دار هرچی کم داری مابهت میدیم

    داشتم شوکه میشدم گفتم خدایا واقعا که اگه تو بخوای چیزی رو درس کنی به بهترین وجه درست میکنی

    دوستان تمام چیزهایی که من برای ماشین مورد نظرم نوشته بودم این ماشین داره به غیراز یک مورد که اتومات بودنش هست

    واینجاست که من به حرف استاد رسیدم که گفتن هرچه وضوح بیشتر داشته باشه بهتره

    یه چیز جالب تر اینکه من تازگی ها دارم روی این باور که همه چیز رو نقد بخرم کارمیکنم دوستان باورتون نمیشه که پول این ماشین نقدی جور شد وهرچی من زور زدم یه دونه چک هم بدم نشد واین قدرت باوره قدرت ذهنه قدرت خداست

    دوستان یکی از دوستان من هست که حدود یکماه است داره دنبال ماشین میگرده وهنوز نتونسته ماشین مورد علاقش رو پیدا کنه

    ومن فقط نوشته بودم وبقیه کارهارو واگذار به خدا کرده بودم واز موقعی که رفتیم ماشینو دیدیم حدود 7 ساعت بیشتر نشد

    ومن یه رب قبل از سال تحویل قولنامه رونوشتیم پولش هم دادیم ومن با کلید ماشین جدید رفتم خونه پای سفره هفت سین

    وقتی رفتم خونه دیدم خانمم ناراحته

    گفتم چرا ناراحتی،؟

    گفت داشتم توی حموم موهام میشستم انگشترم افتاده توی چاه حموم

    ومن هم ناراحت شدم ولی تمام سعی خودم کردم احساسم رو خوب نگه دارم که این هم از برکات حرفها واموزه های استاد هست

    دوستان باورتون نمیشه فردا صبحش حدود ساع 10 صب به طرز معجزه اسایی تو ی یه کیسه از وسایل دخترمون پیدا کریم وخیلی خوشحال وسورپرایز شدیم وخدارو شکر کردیم

    دوستان موقعی که من رفتم برای تشخیص رنگ شدگی ماشین مطمعن بودم که این ماشین رنگ شدگی نداره ووقتی مسولش گفت این ماشین رنگ نداره اصلا تعجب نکردم چون مطمعن بودم چیزی که خدا به ادم الهام کنه از همه لحاظ کامل و بدون نقصه

    پایان قسمت دوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    عبدالله مولوی گفته:
    مدت عضویت: 3099 روز

    سلام خدمت استادوعزیزم و دوستان گلم

    من چندیدن بار سعی کردم که نتایجم بنویسم اما چون سال 96وسال فوق العاده ای بود و دستاوردهام به لطف خداوند مهربان زیاد بود هر بار خیلی طولانی میشد و وسطای کار همه چی پاک میشد ونوشتم میپرید تصمیم گرفتم اینبار خیلی خلاصه به چندتا از نتیجه هام اشاره کنم اونم فقط برای انگیزه گرفتن دوستان گلم چون من وقتی کامنتهای دوستانم میخوندم ازین همه فراوانی و دستآوردهای دوستان به وجد میام وبابت نعمتهای خداوند شاکر میشم و از خدا برای ودستان گلم موفقیت های روز افزون میکنم

    خلاصه دست آوردهای من در سال 96

    اجاره مغاز میوه فروشی با دست و جیب خالی بااستفاده از قانون آفرینش

    پرداخت پول پیش مغازم از سود مغازه

    خریدن گوشی اپل برای خودم و همسر بعد از دو هفته از راه اندازی مغازه

    عوض کردن ماشینم

    رابطه عالی با همسر و فرزندم

    عروسی برادرم

    گرفتن چند مشتری عالی برای مغازم و…

    البته مهمترین دستاوردم این بود که همیشه میخواستم از فضای مجازی پول دربیارم

    ……………

    برای 97 هم اهدافی دارم چندتاش در همین روزهای اول سال رسیدم چون امسال اهدافم با وضو نوشتم چون معتقدم کار مقدسی هست و از روز اول نتیجش دیدم از جمله

    بیشتر شدن درامدم از efb

    گرفتن مشتره های جدید برای مغازم

    و کلی اهداف دیگه که از الان خودم میبینم که به همشون رسیدم

    به امید موفقیت همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فرزانه سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 2967 روز

    سلام

    اول از خدای مهربان تشکر میکنم که در این سایت هستم و دوم از استاد عزیزم که با عشق همهی این آگاهی های ناب را به ما منتقل میکند.

    در سال گذشته چند باری بعد از نمازم از خدا خواستم که معرفت و محبت من را نسبت به خودش و ائمه بیشتر کند.

    من در کتاب های مختلف خانده بودم که خداوند بعد از نماز و در حالی که در سجده هستی و ذکر با رب و یا الله میگویی و بعد خواسته ات را میگویی حتما اجابت میکند من این را باور کرده بودم و خب با این کار حالم خیلی خوب میشد.

    من امسال با آشنا شدن با این سایت خدا رو پیدا کردم و آرامش عجیبی در 90 درصد اوقات دارم.

    من امسال خیلی بیشتر از روابطم با همسرم لذت میبرم.

    میتونم بهتر باهاش در هر موردی صحبت کنم چون احساس لیاقت و غزت نفس در من رشد کرده است.

    من چند تا از محصولات استاد رو تهیه کردم در صورتی که قبلا اصلا برای خودم ارزش قائل نبودم که بخوام از این جور خرجا بکنم (با گوش دادن به فایل های رایگان کمی به پیشرفت خودم اهمیت دادم و عزت نفسم ذو بالا بردم و گفتم من لیاقتش رو دارم که برای پیشرفتم هزینه کنم ).

    امسال برای خودم تو خونه یه کسب و کار راه انداختم و یه منبع در امد کوچیک ایجاد کردم.

    در کارم کلی خلاقیت به خرج دادم که باعث شد یک دفعه در امدم چند برابر بشه.

    به وضوح میبینم که تغییر افکارم چطور به اعضاء خانوادم کمک کرده و اونهام موفق تر و آرام ترند.

    کلی از استعداد هام در زمینه کسب و کارم رو شناسایی کردم و دارم ازشون استفاده میکنم.

    در زمینه سپاس گذاری از خداوند بسیار رشد کردم و از این بابت باز هم سپاس گذار خداوندم.

    در حوزه سلامتی هم خیلی پیشرفت کرده و امید وارم که به جایی برسم که همیشه سالم و قوی باشم.

    اینا دست اورد های بزرگم بود و چیز های کوچولو تا دلت بخاد ساختم.

    و اما برنامم براس امسال

    ? 1 گسترش کسب و کارم و 12 برابر کردن در آمدم.

    2 رفتن به سفر های زیاد هم داخلی و هم خارجی.

    3٫ تقویت ایمانم نسبت به خدا و قوانین حاکم بر جهان .

    4 بالا بردن عزت نفسم در حد عالی.

    5 گسترش دامنه ارتباطاتم با افراد خود ساخته و ثروتمند

    6 اینترنتی کردن کسب و کارم. (این یکی حتما انجام میدم چون ذهنم خیلی باهاش مقاونم داره. ).

    7 مسلط شدن به قانون آفرینش.

    ممنون

    برای همه سالی پر از سلامتی و ثروت آرزو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    اشکبوس فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 2752 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم و استاد بزرگم …

    روز اول ک استاد این فایل رو گذاشتن . خیلی سریع دانلود کردم و دیدم …

    از اون روز تا امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم من چه پیشرفت خاصی داشتم که بخوام یادآوری کنم بخودم …برای همین ببخیال شدم تا به امروز ک دوباره دیدم توی کانال آخرین فرصت نظرسنجی زده شده …

    هر چند پیشرفتهای من کوچیک و حقیر بودن اما یه حسی بهم گفت بیام و راجب همین پیشرفتای کوچیک حرف بزنم …

    بذارید داستان رو از اول بگم …

    عید سال 96 بود . اون زمان اونقدر اوضاع من از نظر روحی داغدن بود که من با خانواده ام مسافرت نرفتم

    موندم خونه … حوصلم سر رفته بود ….

    اون روزا کاملا گیج بودم .نمیدونستم کجام به چی میخوام برسم …

    اخه اوضاع روحی و پولی من جوری بود که هیچ جوره نمیتونستم به شروع مجدد فکر کنم.

    تا اینکه یک شب داشتم توی اینترنت همینجوری دنبال یه کلمه یه حرف از امید میگشتم که اتفاقی وارد سایت عباس منش شدم و یک کلبپ انگیزشی دیدم …

    همون کلیپی ک استاد میگن “باید از خودمون سوال کنیم چقد از خواسته ها و ارزو هامون محقق شدن”

    راستش این کلیپ اونقدر واسم زیبا بود که تا صبح توی تنهایی خودم 87 بار دیدمش حتی تعداد دفعاتش دقیقا یادمه …

    یه حسی ک نمیشه راجبش صحبت کرد بعد از اون کلیپ نذاشت بخوابم . و زود عضو سایت شدم و فایل های رایگان زیادی دانلود کردم و نگاه کردم …

    استاد حسی رو در من زنده کرد ک مدتها بود مرده بود…

    و اون اشتیاق بود…

    تا قبل از اون من هدفهای بزرگی داشتم و به هیچکدوم نرسیده بودم …

    صبح ک شد هر چند چشمام خواب آلود بود نشستم پیش خودم یاداوری کردم اهدافم چی بوده و چرا بهش نرسیدم و چیکار باید بکنم برای رسیدن بهشون …

    اصلا چرا من اون زمان اون اهداف رو داشتم …

    دلیلش چی بود ک من هدف داشتم و میخواستم پیشرفت کنم . برای چی بدنیا اومدم اصلا؟؟

    توی 15 روز تنهایی خودم کارم شده سایت عباس منش و فکر کردن راجب زندگی خودم .

    و یک بار برای همیشه تصمیم گرفتم اونقدر تلاش کنم تا دیگه حسرتی نداشته باشم .

    مدتها قبل یک یاز خریده بودم چون ب موسیقی علاقه داشتم اما چون اوضاعم خوب نبود و همش فکرم درگیر بود نتونسته بودم تا اون زمان حتی بیشتر از 10 بار تمرین کنم . سختیها حوصله منو گرفته بودن …

    تصمیم گرفتم اولین هدفم تموم کردن یادگیری ساز باشه و من تا اواخر سال 96 توی کنسرت ساز زدم . هدف دوم کار کردن و درامد زیاد بود …کار خوب پیدا نکردم

    مجبور شدم توی یک کارگاه بلوک زنی کارگری کنم. منی ک توان نداشتم حتی بیل خالی دست بگیرم بعد از اشنایی با استاد این باور رو در خودم به وجود اوردم ک قدرتمندم و ب مدت 9 ماه اونجا کار کردم تا سرمایه ای برای ایده هام بدست بیارم …

    کار یخت بود مخصوصا توی تابستون ک گرما طاقت فرسا بود حتی یک بار تشنج کردم . اما یه سرمایه کوچیک بدست اوردم برای شروع کار خودم و اون دفتر تبلیغاتی بود …چون من ایده های تبلیغاتی زیادی داشتم و میخواستم ب حرف استاد که میگن ب الهامات عمل کنید عمل کنم چون این ایده برای من الهام شده بود …

    و بعد کار کارگری رو رها کردم تا کار خودمو شروع کنم اما اتفاقاتی افتاد ک من اون سرمایه ک بسختی بدست اورده بودم از دست دادم . بخشی صرف مداوای پای بردارم شد و بخشی دیگه جوری دیگه از بین رفت انگار ورق برگشته بود و من دوباره تمام امیدم رو از دست دادم ‌. همین دیشب اونقدر حالم بد بود ک توی بخش عقل کل از دوستان و استاد راجب همین موضوع راهنمایی خواستم . استاد عزیزم بزرگواری میکنید و من رو تا قیامت بنده خودتون میکنید اگه سری به بخش عقل کل بزنید و راهی جلوی من بگذارید …

    پیشرفتهای دیگه ای ک داشتم شاید این کوچیک تر و حقیر تر بنظر برسن .

    اول یه دسته چک گرفتم .

    یکم اوضاع مالیم بهتر شده بود

    ادم شاد تری شده بودم ک تا قبل از اون این حس شادی رو نداشتم .

    هر روز ایده های بیشتری واسه درامد با ذهنم میمومد

    پیش خودم میگفتم عالیه . اما چند روز ک میگذشت خودم بهش میخندیدم .میگفتم ای بابا من کجا اون ایده کجا .اصلا کی ب من توجه میکنه …

    تا اینکه یه مدت بعد دوستی قول پول زیاد به من داد برای شروع کسب و کار خودم . اما ن این ک اون بنده خدا نخواد ….

    یه اتفاقایی باعث شد نتونه . مثلا دقیقا همون روزا ورشکست شد …

    اما الان ک چند روزی از سال 97 میگذره من حس میکنم دوباره برگشتم سر خونه اولم . نمیدونم چرا اون اشتیاقی سال 96 با دیدن فایلهای استاد داشتم الان کمرنگ شده .

    نمیدونم چرا امیدم بی رنگ شده .

    چون انتظار داشتم سال 97 بیشتر پیشرفت کنم ن پس رفت و بر خلاف انتظاراتم اتفاق افتاد …

    اما میخوام دوباره ب خودم یاداوری کنم اهدافم چی بوده و چطور و با چه راهی باید بهشون برسم .

    حالا اهدافم توی سال 97 رو مینویسم …

    میخوام کتاب بنویسم و چاپ کنم .چون حسم و اون الهام بهم میگه این کارو بکن . حتی نصفشو نوشتم انگار کسی میگفت و من فقط مینوشتم . منی ک حتی تحصیلاتم دیپلمه و کلاس داستان نویسی هم نرفتم …

    اما وقتی همون نصفه رو به یک ناشر نشون دادم واقعا تعجب کرد و ازش تعریف کرد…

    هدف دومم اینکه هر جوری شده کار تبلیغاتی رو شروع کنم …

    هدف سوم با ایمان تر باشم . توی همون سوال ک گفتم این موضوع رو پرسیدم ک چطور میشه ب اون ایمانی برسم ک عباس منش داشت

    ایمانی ک باعث بشه همه چیز رو رها کنی و از صفر شروع کنی با ایمان ب اینکه خدا دسستو رها نمیکنه …

    (استاد عزیزم لطفا بزرگواری کنید و توی اون سوال بخش عقل کل بگید من از کجا و چطور باید به ایمانی ک شما دارین برسم . چون واقعا لازمش دارم)

    هدف بعدی اینکه روی باور هام کار کنم . چون تقریبا یک سال طول کشید تا من فقط بتونم این موضوع رو فقط درک کنم و بفهمم . و اونطور ک باید روی باورهام کار نکردم و حالا میخوام بیشتر انرژیم رو روی این موضوع بذارم…

    هدف بعدیم اینکه قران بخونم . و از خود خدا بشنوم ک پشمه و دستم رو رها نمیکنه .

    من نماز هم نمیخونم اما استاد من رو با خدایی اشنا کرد ک فقط اون ب من ثروت میده هر چقدر ک بخوام رابطه خوب و ارامش میده . ک تا قبل از این اون خدا رو فقط بعنوان بهشت و جهنم میشناختم و یک ملاد ک کارش تنبیه آدمای گناه کاره … کاش از بچگی با کسی مثل عباس منش اشنا بودم تا داستان خدا و بنده اش رو درستر واسم تعریف کنه و من فقط از خدا بخوام ..

    هدف بعدی اینکه باورهامو در زمینه ثروت تغییر بدم و تعهد بدم امسال یا کشته میشم یا ثروتمند …

    اهداف زیادی هست …

    اما فکر کنم تا همینجا کافی باشه . عذر میخوام ک طولانی شد …

    استاد عزیزم و همه شما دوستان خوبم

    اگر ممکنه سری ب بخش عقل کل بزنید سوال من رو پیدا کنید …

    خصوصا شما استاد عزیز بعنوان ادمی ک قبلا راه رو رفته .من واقعا به شما نیاز دارم .

    امیدوارم ک کامنت من رو ببینید

    ممنونم از لطف و شکیبایی همه شما دوستان خوب و استادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    میثم شریف گفته:
    مدت عضویت: 3935 روز

    سلام خدمت مرد بزرگ و هم فرکانسی های خودم

    این اولین باری ست که من دارم کامنت میزارم و واقعا حیفم آمد که نگم چون شاید مشعلی بشم برای دیگر دوستان

    دستاوردهای سال 96

    بچه دارشدن : دراین سال خداوند فراوانی رو به سمت من سریز کرد خدا به من یه دختر سالم و باهوش داد ،در سال قبل سازمان منو بیمه تکمیلی کردم که این اولین بار بود که من تکمیلی بیمه شده بودم و کلیه هزینه زایمان همسرم رو بیمه داد و حتی بستری شدن دخترم که زردی گرفته بود که حدودا با زایمان 8میلیون بود .

    خرید خونه: ما به فکر خرید خونه افتادیم اونم نه هر خونه، تو هر محله ای با 9 میلیون من داشتم، 12 تا همسرم چند ماهی گشتیم ولی اونی که می خواستم نبود تا این که یه خونه ی خوب با شرایط خوب تو محله خوب پیدا کردیم 420 میلیون پیش خرید کردیم ،البته (قبل بالا رفتن خونه) باور پرداخت پول خونه برامون سخت بود ولی با توکل به خدا رفتیم جلو و خدا هم یواش یواش کمک داره می کنه تا پول خونه رو پرداخت کنیم،

    جالب اینجاست که من پارسال تو تقدیرم چنین خونه ای رو با امکاناتش تو اون محله رو نوشته بودم و خودم هم یادم نبود که بطور اتفاقی دیدم و واقعا متعجب شدم از قانون و حرف هایی مبلغان دینی و باز هم تایید قانون و صحبت های استاد خوبم .

    درآمد 3براری: این تمرین استاد خوبم رو من هرسال انجام میدم و واقعا الان که دیدم، دیدم من چندی بار درامد رو 3براری و بیشتر کردم من با درامد یک میلیون نیم شروع کردم و الان فقط ماهی 11 میلیون به لطف خدا و راهنمایی های استاد به صاحب ملک میدم

    کار و ایده : من کارمند صدا و سیما هستم و در تایم خالیم (یه روز در میان)مشغول بازسازی ساختمان و دکوراسیون و کابینت هستم که شکر خدا بسیار زیاد کار بهم خورد .

    فراوانی:یه مقدار دلار و طلا خریده بودم که گران شد و باز هم فراوانی و خرید خونه قبل از بالا رفتن خونه ….

    و اما در سال 97 …

    انشا الله خونه‌ام رو تحویل میده و خودم میرم توش میشینم چون موقع تحویل 100 میلیون باید پرداخت کنم و من باور دارم که میشه چون تا حالا شده …

    ایده ساخت و تولید چندین گجت بذهنم زده

    خرید یه ماشین خوب

    تحول عظیم در کسب و کارم و درآمدم

    سال پر از روزی و شادی و سلامتی برای همه آرزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      هلنا گفته:
      مدت عضویت: 2771 روز

      با تمام وجودم تحسین میکنم موفقیتها و دستاورد هاتونو دوست همفرکانسی عزیزم

      خوشحالم ک ایمان فعالتون اینهمه نتیجه براتون ب ارمغان آورده هم خانواده صمیمی من 🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2822 روز

      سلام آقای شریف عزیز

      برای تمام موفقیت هایی که کسب کردین بهتون تبریک میگم و تحسینتان می‌کنم

      خدا فرشته کوچولو تون رو براتون حفظ کنه

      و برای خرید خونه واقعاً شکه شدم واقعا با تمام وجودم تحسینتان می کنم. تقریباً با بیست برابر پولی که داشتین صاحب خانه دلخواه تون در محله دلخواه تون شدین، درود بر شما ،درود بر ایمان تان.

      ممنونم ممنونم که نتایج عالی تون رو با به اشتراک گذاشتین.

      برایتان بهترین‌ها را از تنها فرمانروای جهانیان خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2495 روز

      سلام اقای میثم عزیز

      واقعا بی نهایت بهتون تبریک میگمممم دوست خوبم

      بی نهاینت به کار این تعهدتون به خاطر این ایمان و ادامه دادنتون بی نهایت تحسینتون میکنمممم

      انشالله هر لحظه بی نهایت از اینم عالی تر و عالی تر و بی نهایت والاتر پیشرفت کنین انشالله جریانی از ثروت و نعمت و فراوانی و شادی و عشق و ارامش هر لحظهههههه بیشتر و بیشتر جاری تر بشه در لحظه لحظه ی زندگیتوننننن

      بهترین هارو براتون میخوام دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    اسحاق حنیفی گفته:
    مدت عضویت: 2736 روز

    سلام من در سال 95 از دیدگاه عموم یک انسان شکست خورده بودم ازداوج ناموفق داشتم و نتیجه این شکست یه دختر 5 ساله بو د از لحاظ کاری هم بهم ریخته بودم ونابسامان پول نداشتم همه سرکوفت میزدند و هر کی به نحوی تخریب میکرد خیلی ها هم ترحم میکردند خسته بودم دلم به حال دختربی گناهم میسوخت خلاصه کنم تصمیم گرفتم همه چیز رو عوَض کنم نشستم به خودم فکر کردم ایرادات ضعفها واشتباهات خودم رو پیدا کردم و تک به تک روی کاغذ نوشتم وهرکجانیاز به تغییر داشت رو با خواندن کتاب های اموزنده کلاسهای مربوطه به اون زمینه ،با مشاور با اساتید عالی برطرف کردم علم خودم رو برای شناخت خودم و زندگی و همسر شناسی بالا بردم سعی کردم با تمام وجود روی خودم کار کنم و خیلی از دیدگاهها و باورهای غلطی که داشتم رو عوض کنم و این کار چند ماه زمان برد بعد نشستم و برای ازدواج دوباره فکر کردم و معیارهای که مد نظرم بود از همسر اینده ام رو تک به تک با جزییات روی کاغذ اوردم و هر‌ روز با اونها زندگی میکردم و جالبه بدونید که اطرافیان هم بیکار نبودند و هر کس به اندازه خودش بار منفی وارد میکردند ولی من تصمیم خودم رو گرفته بودم و برام مهم نبود چکار میکنند برای من خواسته هام مشخص بود هدفم واضح بود راهم روشن بود ومیدونستم که از خدا چی میخوام برای ازدواج همه به صلیغه خودشون و اون چیزی که برای خودشون میخواستن رو بهم معرفی میکردند و هیچ کس اون کسی که من میخواستم رو بهم معرفی نمیکرد و میگفتن باید زودتر سروسامان بگیری ولی من شدیدا به خواسته های خودم متمرکز بودم ونعتقد بودم که خدا اونی که من میخوام رو بهم میده باید صبور باشم تا این که بعد از چند ماه خدا اونی که میخواستم رو از جایی و راهی که اصلا فکرشو نمیکردم سر راه من قرار داد که همه معیارهای منو داشت به خانواده گفتم برای معرفی و خواستگاری مخالفت کردند و مسر بودند که با اون کسانی که خودشون میخواستن ازدواج کنم و گفتند اون خانم خودش شکست خورده بچه هم داره اصلا نمیشه تو باید با یه دختر مجرد ازدواج کنی چی کم داری این مخالفت تا جایی رسید که همه دست به یکی شدند و گفتند ما اصلا همراهی نمیکنیم بعداز کلی خواهش و اصرار دیدم همکاری نمیکنند خودم تنهایی حرکت کردم خودم با اون خانم صحبت کردم تتهایی زفتم خواستگاری مساعل از طرف خانواده خانم رو یکی یکی با کمک خانمم حل کردیم و خلاصه بگم تو همه مراحل از صحبت اولیه تا محضر و لزدواج خودم تنها ی تنها بودم انتهای سال 95 رفتیم خونه گرفتیم و با چک و قرض وسایل گرفتیم و بچه هامون رو زیر بال و پر خودمون گرفتیم انگیزه من خیلی قدرتمند شده بود در سال 96 ابتدای زندگیمون چسبیدم به کارم چون میخواستم بهترین زندگی رو برای خانواده ام درست کنم تا الان خدارو شکر بدهی هامو دادم پول وسایل خونه رو دادم ماشین 30 میلیونی گرفتم موتور 5 میلیونی گرفتم و کلی پیشرفت کردم کارم رو ارتقا دادم و هر روز و هر ثلنیه خدارو شکر میکنم که این خوشبختی رو بهم داده و قنشگترین اتفاقات این بود که وقتی همه بعد از این که با ما ارتباط بر قرار کردند دیدند که همسرم بهترین انسان روی زمین هست و یکی یکی جلوی جمع یا در خفا به من و همسرم اظهار حلالیت میکردند و میگفتند چون نمیدونستند قضاوت اشتباه میکردند و من و همسرم با فرزندانمون خداروشکر با عشق کنار هم زندگی میکنیم مسعله تو زندگی همه هست چون همسرم انسان فهمیده ای هست مساعل رو با حرف زدن بین هم حل میکنیم و به هیچ عنوان خداروشکر اجازه ندادیم شخص سومی وسط بیاد

    داشته های من در سال 96 مهترین وعالی ترینش همسرم هست بعدش دوتا دختر خوشکل وبا تربیت بعدش خونه و ماشین و موتور کار خوبم هست با اراده قوی و مصمم به هر چی که بخوای میرسی فقط بخواه و با اراده حرکت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: