سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵7
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار یزدان عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
گوش کنید!
جیک جیک جیک … !
صدای زیبای پرنده ی مشهور و معروف پرادایسه که مشغول خوندنه و زحمت موزیک بک گراند فیلم رو میکشه!
میبینم که … مهمونای گلمون قصد رفتن کردن. هر کردوم از افراد مشغول انجام یه کاری هستن. انگار هر کردوم به صورت پیش فرض وظیفه ی خودشون رو میدونن! مثلا هر کردوم از بچه ها مسئول جمع کردن تمام وسایل بازی و شخصی خودشون هستن و همه رو جمع کردن و گذاشتن کنار ماشین و منتظرن تا وسایلای بزرگتر رو بزرگترا جمع کنن. از این میان، لکسی زودتر از همه وسایلشو جمع کرده و آمادست و ترجیح داده ننو رو جمع نکنه فعلا تا بتونه به صورت آماده باش داره استراحت کنه.
این رفتارشون رو که همه جا رو تمیز و کرتب کردن خیلی برای من قابل تحسین و قابل توجه بود. از آشپزخونه تا خونه و اتاق رو همه مرتب کردن. این رفتار حتی بین ایرانیا کم دیده میشه و چه خوبه که داریم این فرهنگ و رفتار رو یاد میگیریم.
خانم شایسته مابین صحبتاشون به نکته ی ظریفی اشاره کردن! یه جور پاشنه آشیل! منظورم همون ترمزهای قدرتمند وجود خیلی از ماها نسبت به خیلی از خواسته از جمله مهاجرت ماست! مثلا ما میخوایم مهاجرت کنیم اما حواسمون نیست که کلی زنجیر ما رو نگه داشته! به قول استاد هم میخوایم کویر رو نگه داریم و هم توش برنج بکاریم! بعد هی تلاش میکنیم وگاز میدیم که ماشین خواسته مون حرکت کنه اما هیچی! حواسمون نیست زنجیرها و ترمز ها ما رو نگه داشته و تا زمانی که پامون رو از روی ترمزها بنداریم و زنجیرها رو پاره نکنیم، هیچ حرکتی رخ نخواهد داد. زنجیر …مثلا من میخوام مهاجرت کنم اما به طرز شدیدی وابسته اطرافیانم هستم. از یه طرف وابسته اونام و از یه طرف خواسته من مهاجرت و دور شدن از اوناست! این یعنی تقابل اوج گرفتن و زنجیزی که اجازه نمیده اوج بگیریم! من میخوام مهاجرت کنم اما حواسم نیست که همش نگران اینم اگه مهاجرت کنم خانوادم چی میشن یا دوستان و آشناهام … کارم … زندگیم … . همه یعنی زنجیر!
ترمز یعنی نگرانی، یعنی من نگران اینم که اگه برم یه کشور دیگه زبون و قوانینش رو بلد نیستم یا مثلا مخارج و مالیات اونجا رو میخوام چیکار کنم … یا مثلا امنیت اونجا ممکنه فلان باشه و .. همه این نگرانی های مخفی در دل ما یعنی ترمز و تا زمانی اینا باشن خبری از رخ دادن خواسته نیست!
همه اینا رو گفتم که برسم به حرف خانم شایسته عزیز که گفتن از همون بچگیش این خواسته ی جهان گردی و دیدن ملت های مختلف رو داشتن اما در عین حال به طرز محشری هیچ زنجیر و ترمز خاصی نداشتن و اگه چندتایی بوده قطعا برطرفش کردن که الان به این کشور آباد و آزاد رسیدن! روز اول هم به اینجا نرسیدن … به صورت کاملا تکاملی تکاملشون رو طی کردن تا به اینجا رسیدن.
این حرف کوتاه خانم شایسته، یکی از بحث های مهمه که استاد در فایلای مختلف در موردش صحبت کردن. خداروشکر که فرصت شد این قانون مهم رو دوباره یادآوری کنیم.
+ راستی خانم شایسته چه خوبه تازگیا یه سری صحنه ها رو رو دور تند میزنید! خلی حرفه ای و خوشگل تر میشه فیلمتون.
با توضیحات استاد درمورد ماشین، و مناسب بودن این ماشین برای خانواده ی ریک، یاد حرف رایان افتادم. مهمونای قبلیمون رو میگم … پدر بچه ها! وقتی استاد بهش گفت چقدر تجیهزات دارین در جواب گفتش … Too many Kids ! با اون لهجه ی زیبا و معرکه ی امریکایی که عشق منه. و این شد که با خودم گفتم چه جالبه … اون از مهمونای قبلی ما که کلی بچه داشتن، اینم از اینا که هر کدوم از خانواده ها کلی بچه دارن! امریکایی ها چقدر خانواده های پرجمعیتی هستن جدا ! ما ایرانیا جدیدا اینطور نیستیم. یادمه از بچگی میشنیدم که این دوره زمونه دیگه کسی زیاد بچه نمیاره و نهایتا دوتا میاره! اما این افراد امریکایی هم برای همن دوره زمونه هستن چی میشه که اونا هنوزم کلی بچه دارن ولی ما … .چه باوری پشت رفتار ما ایرانیا هست که جدیدا حتی یه دونه بیشترز نمیارن! بذار بگم … باور به کمبود و فقر! یعنی اصلی ترین دلیلش همین باور به کمبوده ثروته! طرف میترسه از پس مخارج بچه ها برنیاد! ( البته منم اگه جای اون شخص بودم با همون باورهای ثروت و همون نتایج مالی، هیج بعید نبود همین حرف رو بزنم!) . باور دیگه اینه که اگه بچه زیاد بیاریم، ممکنه وقت نکنیم که تمام مسائل هرکدومشون رو زیر نظر بگیریم و نتونیم اونا رو به جایی برسونیم! دقت کردین؟! اونا رو به جایی برسونیم! یعنی ما ایرانیا باور داریم که اگه الان به جایی نرسیدیم ( البته منظورشون اینه دکتر مهندس نشدیم! ) به خاطر پرجمعیت بودن خانواده مون بوده و کسی نبود ما رو هدایت کنه به جاهای خوبی برسیم! نمیخوایم این اتفاق برای بچه های خودمون بیفته به همین خاطر میخوایم تمام تمرکزمون رو بر روی همین یکی دوتا بچه بذاریم تا اینا رو به جای خوبی برسونیم! ایراد نداره از اهدافم میزنم، از خرج خودم میزنم تا اینا رو به جایی برسونم و وظیفه م رو انجام داده باشم! تا اینا رو خوشبخت کنم! اینا نشان از کلی باوره ! یعنی ما ایرانیا معتقد هستیم که وظیفه ماست که بچه هامون رو به جایی برسونیم! ( که 99 درصد منظورشون اینه بچه هاشون دکتر بشن! ) کاش به جای این حرف میکفتن که وظیفه من اینه بچم از لحاظ روانی و تربیتی اول از همه یک شخص سالم و سلامت باشه! یعنی میخوام بگم ایرانیا چون خانوادشون رو مقصر این میدونن که الان دکتر مهندس نشدن و وضعیت مالی خوبی ندارن ( که اینم خودش هزار تا باور نامناسب درش موج میزنه! ) به همین خاطر باور دارن یکی دوتا بچه بیارن که بتونن اونا رو دکتر کنن! به همین خاطر خیلی بیش تر از اونچه که باید بهش اهمیت میدن و این بچه حتی اگه سی سالش بشه تبدیل به یک شخص وابسته میشه از هر لحاظی!
اینا رو نگفتم که کسی رو قضاوت کنم و بگم که بچه زیادش خوبه یا کمش بده ها … من مطمئنم اگه منم جای اون افراد بودم … یعنی همون باورای نامناسب و همون نتایج نامناسب رو داشتم به احتمال زیاد منم همین حرفا رو میزدم و همین جوری زندگی میکردم. اینا رو گفتم که به صورت ملموس برای خودم باز کنم که تک تک اعمال و رفتار ما، تک تک جوانب زندگی ما رو خودمون با باورای خودمون میسازیم!
چه بسا همون امریکایی بچه های زیادی داشته باشه، اما یکی از یکی عالی تر و مودب تر و مسئولیت پذیر تر باشه! هر کدوم به تنهایی مستقل بودن رو یاد بگیرن و بتونن از همون اوایل جوانی گلیم خودشون رو به خوبی از آب بیرون بکشن! و همونطور که میبنیم از لحاظ مالی هیچ نشانه و اثری از کمبود در هیچ کدوم از بچه ها ندیدم. از کفش پاشون بگیر تا وسایل مختلف و حرفه ای کمپینگ و بازی شون! با اینکه اون خانمه کارمند آمازون بوده فقط و یا ریک یه ارتشیه فقط! اتفاقا همین الان به یه درکی رسیدم … . این طرز فکری چون باعث میشه بچه ها مستقل بار بیان، و خیلی زود از همون جوانی هر کدوم جدا میشن و خودشون مسئولیت زندگی شون رو برعهده می گیرن، همین باعث میشه اون مادر و پدر و اون خانواده این همه دردسر بچه ها رو نداشته باشن! اینجا طرف ممکنه بچه های کمی داشته باشه اما اون بچه ها تا 40 سالگی هم برای پدر و مادر دردسر درست کنن و وابسته اونا باشن اما همین امریکایی ممکنه 6 تا بچه داشته باشه اما چون هر کدومشون مستقل بار اومدن، اون مادر و اون پدر دیگه اینقدر دنبال کارای مختلف بچه هاشون نیستن! خدایا شکرت برای این آگاهی ها! کی فکرشو میکرد این فایل مستند، این همه آگاهی بهم بده؟!
اون خانمه که استاد داره باهاش مصاحبه میکنه، همون که گفت من برای آمازون کار می کردم و ده ساله اونجام … در جواب سوال استاد که ازش پرسیدن چرا دیگه آمازون کار نمیکنی یه جواب خیره کننده داد! گفت من برای اینکه ایام بیشتری رو با خانوادم باشم این کار کردم! این یعنی چی؟! نشان از چه باوریه؟! کمتر کسی پیدا میشه کارمند یه شرکت عالی باشه اما در اوج، استعفا بده! این یعنی این قدر به پول نچسبیده و رها هست نسبت به پول! یعنی میدونه پول تموم نمیشه که هیچ، بلکه از جای دیگه میاد و مهم اینه کنار خانوادش لذت ببره! خدای من این افراد به طور نا خواگاه قانون رو اجرا میکننن! مگه میشه هم مدار با استاد عباس منش باشی و مهمونش بشی، اما قانون مند نباشی؟! آخه جالب اینجاست ایشون و خانوادش تا به حالا با استاد و مریم ملاقات نکرده بودن و همو نمیشناختن! اما ببین عملکرد دقیق قانون رو که همیشه بهترین افراد رو در مسیر هم قرار میده!
+ عه ظاهرا آقای برونی و سگ بزرگه باهم دوست شدنا! البته آقای برونی که خیلی سنگین و متین هیچ مشکلی باهاش نداشت اما سگه یه خورده ازش میترسید اما الان ظاهرا باهم کنار اومدن!
+ خوشم میاد اینا هم مثل ما موقع عکس دسته جمعی شاخ دار میشن! خخخخ
+ عه اون یادداشت چی میتونه باشه؟! احتمالا یه متن کوتاه تشکر باشه! ولی نههههههه هر کدومشون متن شخصی خودشونو گذاشتن خدای من! چه حرکت قشنگ و خوشحال کننده ای خدای من! خیلی دوست داشتنیه! یاد مهمون خودم افتادم که تابستون سال پیش از سوئیس مهمون ما بود. آره .. اتفاقا اونم موقع برگشت یه پرچم سوئیس کاغذی خوشگل به ما داد که روش نوشته بود : Thank you for letting me stay at your home! دقیقا مثل همین جمله ای که برای شما نوشته بودن! انگار اینا فرهنگشون همینه که که وقتی جایی مهمون باشن به نشانه ی تشکر یه همچین متنی رو جا بذارن. خیلی زیباست! خیلی خوشم اومد و هر لحظه خودم رو نزدیک تر میبنم به خواسته هام.
+استاد حتی وقتی خوابه الهام میگه ها !!! میگه مسیر سخت، مسیر اشتباه است! این جمله رو باید با طلا نوشت خدای من!
+ اون سکوت آخر فیلم که منظره ی پرادایس رو نشون دادین شدیدا منه جذب کرد! خصوصا اون لحظه اخر که اسکله ی کوچیک رو نشون دادین که نرده هاشو بریده بودین. جون میده آدم بشینه لبه ی اون اسکله و فقط پاهاشون تکون بده و محو منظره بشه. خدایا شکرت
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD398MB26 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵7121MB26 دقیقه
بنام خدایی که بشدت کافیست ،بنام اوکه هرچه دارم ازاوست
سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته نازنینم ودوستان بهشتی ام
سلام خدای مهربونم
خدای بزرگ من ،خدای وهابم ازت ممنونم ،ممنونم به خاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه
ازت ممنونم که هستی وهوامو داری ،ازت ممنونم بخاطر تمام نعمتهایی که از لطف وکرمت به من بخشیدی ،جسم سالمم ،چشمان سالم وزیبایم که تا شروع به حرف زدن با تو میکنم بارونی میشه، ازت ممنونم بخاطر تپش منظم ودقیق قلبم ،ازت ممنونم به خاطر هردم وبازدمم خداجونم با تو بودن تو را داشتن چقدر لذت بخشه ،چقدر شیرینه من عاشقتم خدا عاشقتم همانطور که تو عاشقمی ودوستم داری وقدرت خلق زندگی ام را به خودم دادی
معبودا بزرگی وعظمتت رو شکر ،مهربانی ووهابیتت رو شکر
ازت ممنونم که امروز هم به من اجازه صلاه در مکان الهی را دادی
ازت ممنونم که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی
ازت ممنونم بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی ام وهمه عزیزانم
ازت ممنونم برای آغوش پر مهر مادرم ،آغوش گرم پدرم
ازت ممنونم بخاطروجود با محبت همسرم
ای جانم چقدر شنیدن آواز پرندگان در این بهشت زیبا وشنیدنی است خدای من چقدر لذت بخش هست نشستن در این فضای عالی وشنیدن آواز پرندگان
چه احساس فوقالعادهای در این بهشت جاری است جریان خوش زندگی ،آرامش ،عشق ،توحید ..
این آسمان آبی با آن ابرهای پفکی دریاچه آرام وپر برکت ،کلبه چوبی که مظهر آرامش هست خدای من همه چیز در این بهشت استثنایی وزیباست وچه احساس فوقالعادهای میگیرم از تجسم بودن در این بهشت
خدای من مهمانهای عزیزمان قصد برگشت به تمپا را دارند هرکسی مشغول جمع کردن وبستن وسایل خودش هست چقدر عالی این بچه به دور از وابستگی از والدین ،وسایل خودشون را جمع می کنند وچه همکاری با هم دارند چقدر به اصولی که دارند پایبند هستند هر کسی مسئول کار خودش هست وکسی از کسی توقعی ندارد
بزرگترها هم مشغول جمع آوری وسایل مربوط به خودشان هستند ودل کندن از این بهشت سخت هست ولی این آدمها خوب آموخته اند که فقط باید لذت ببرند وشاد باشند باور دارند که برای تجربه زیبایی های بیشتر باید رها باشند از زیبایی ها گذر کنند
خدای من آقای ریک چقدر دقیق ومنظم در حال جمع کردن وسایل وآشپزخانه صحرایی هست وجالب هست که همه وسایل در یه پوشش جداگانه جای میده وبعد میگذاره کنار بقیه وسایل در باکس ،این دختر خانمهای ناز که دارند نهایت استفاده را از این طبیعت زیبا می برند
خدای من چقدر تصاویر درختان، آسمان،ابرها،برسطح دریاچه زیباست
به هر طرف که نگاه می کنیم هرکسی مشغول کاری است یکی نشسته واز این فضا لذت میبره ،یکی برای آخرین بار لذت نشستن در حمک در این بهشت زیبا را به خودش هدیه میده ،یکی وسایل شخصی اش را جمع میکند، یکی در حال جمع کردن وسایل آشپزخانه صحرایی است ،یکی در حال باز کردن چادرش هست خلاصه همه بدون اینکه به دیگری کار داشته باشند مشغول کار خود هستند واگر هم یکی به کمک نیاز داشته باشد همه هستند
خدای من شکرت ..شکرت بخاطر وجود ذهنهای، خلاق ایده هایی که کارها وحمل ونقل وسایل را راحت نموده ،کوله پشتی هایی که همه چیز داخلش جا میشه ولی با این وجود سبک وکم حجم هست وپیاده روی با آنها راحته وچقدر عالی که این خانواده تمام وسایلی که برای لذت در این بهشت زیبا نیاز داشتند با خود آورده بودند خدایا شکرت که جهان پراز نعمت وثروت وفراوانی است پر است از سلایق وعلائق مختلف وشکرت که جهان فضای کافی برای رشد وگسترش این سلایق وعلایق دارد
خدایا شکرت بخاطر وجود این شیر آب وظرفشویی در محوطه این بهشت که کارها را راحت وساده تر کرده
خدایا شکرت بخاطر این آشپزخانه صحرایی فوقالعاده که در عین حالی که کامل است خیلی سبک وکم حجم هست به راحتی دایر میشه وبراحتی هم جمع میشود
ای جانم خدایا خانم جولی را ببین که کل خانه را جارو گرفته وهمه جا را مرتب وتمیز کردند احسنت به این آدمهای فوقالعاده
آقای ریک که به شدت مشغول شستن قابلمه های چدن هست چقدر این مرد فوقالعاده ودوست داشتنی است
دقیقا مریم جان ،ملاقات آدمهای جدید واقعا فوقالعاده است هم آدمهای بیشتری را میشناسیم وهم با آداب وفرهنگهای متفاوت آشنا میشیم وچیزهای جدید زیادی یاد میگیریم وهمین طور هرچه دامنه تجربیاتمان بالاتر بره درعین حالی که ترسها یمان کمتر میشه، جسارت ،شجاعت ما برای شناخت ،ناشناخته ها بیشتر میشه وهمچنین،خلاقیت واعتماد به نفسمان نیزبیشتر میشود
ای جانم منم یکی از آرزوهای بچگیم همین بود که تمام شهرهای ایران را بگردم وبا آداب ورسوم قومیت های مختلف آشنا بشم ،صنایع دستی اشان را بشناسم ،غذاهای محلی ومجالس عروسیشون، کلا همه چیز در مورد قومیتهای دیگه رابدانم وآشنا بشم
چقدر این سه خانواده تیم خیلی خوبی هستند
چه ماشین فوقالعاده ای خیلی دوست داشتم همیشه داخل این ماشین ها را ببینم ممنون استاد جان خدایا شکرت به این راحتی خواسته ها اجابت میشه واقعا ماشین هیولایی است که علاوه براینکه ظرفیت 12 نفر را دارد کلی هم وسیله میتوان داخل آن جا داد خدایا شکرت مابا دیدن امکانات این ماشین بازم به خودم گفتم ببین ،ببین وباور کن که ثروتمند شدن معنوی ترین ومحبوب ترین و با فضیلت ترین کار جهان است خدایا شکرت که هر روز دارم نشانه های بیشتری را از فراوانی نعمت وثروت در جهان را میبینم وتایید میکنم
احسنت به این بچه ها که هم وسایل خودشون را جمع کردند وهم به بزرگتر ها در جمع کردن وسایل کمک کردند
ای جانم بروونی هم آمده بدرقه مهمانها، فکر کنم بروونی عاشق سکوت وآرامش پرادایس هست وهمیشه برای بدرقه مهمانها میاد تا در عکس دسته جمعی هم شرکت کند
عاشقتم مریم جان که روتختی وپتو را عوض کردید وگذاشتید برای شستن
ای جانم آن نامه ،چی میتونه باشه فکر کنم نامه تشکر است
خدای من یک کارتپستال زیبا که همه مهمانها با خط وامضاء خودشون برای استاد ومریم جان یه جمله تشکر آمیز را (ممنون به خاطر همه چیز ممنون از مهمان نوازیتون …)نوشتند چقدر این آدمها فوقالعاده اند چقدر خاص اند خدایا شکرت..شکرت
هر مسیر سخت مسیر اشتباه هست
خدای من ،عاشقتم مریم جان چقدر این صحنه ها زیباست چقدر آسمان با آن ابرهای پفکی اش دلرباست،درختان باطراوت وسرسبز صدای آب ،آواز پرندگان
خدایا شکرت…شکرت….شکرت
عاشقتونم …
متشکرم متشکرم متشکرم
در پناه الله مهربان همواره شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید