سریال زندگی در بهشت | قسمت 240

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار محمدصادق عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای مهربان

چقدر این فایل پر از انرژی هست، من خیلی احساس خوبی نسبت به این فایل دارم، چقدر اتفاقات خوب در یک ویدیو هست. ده‌ها ده‌ها و ده‌ها اتفاق خوب و فوق العاده رو که می‌تونه در زندگی جریان داشته باشه رو فقط در این فایل دیدم. واقعا موجی از سعادت و خوشبختی در جهان در جریان است رو میشه در این فایل دید. چقدر خوشحالم که خونتون انقدر زیبا شده و انقدر عالی ارگنایز شده، خیلی خوشحالم که دوره‌ی جدید داریم و خیلی خوشحالم که این خبر رو شنیدم تا پولم رو براش کنار بگذارم چون با ارزش‌ترین سرمایه‌گذاری زندگیم استفاده کردن از دوره‌های استاد هست بی اغراق بعد چند سال استفاده کردن از فایل‌های استاد عباس منش به این نتیجه رسیدم که بهایی که تو زندگیم برای هر چیزی پرداخت می‌کنم، به نسبت بهایی که برای دوره‌های استاد پرداخت می‌کنم ارزشی که وارد زندگیم می‌کنه از زمین تا آسمون فرق می‌کنه و به همین دلیل اگر آدم باهوشی باشم بها رو برای خرید این دوره‌ها و اگاهی‌ها و تمریناتی می‌دم که زندگی ساز هست و نتیجه‌اش کل اتفاقات زندگیم رو تغییر میده. نه فقط دوره‌ها، فایل‌های دانلودی هم بهایی که برای استفاده کردن از اونها پرداخت میکنم با ارزش‌ترین کاری هست که تو زندگیم انجام میدم. واقعا خیلی خوشحالم بابت این همه کفش زیبا و فوق العاده، چقدر با کیفیت هستن. مخصوصا اونهایی که رنگی رنگی تر هستن و کالرفول هستن رو خیلی بیشتر میپسندم. واقعا خداروشکر بابت این کیفیت بالای زندگی، چقدر خوبه که استارلینک داره میاد و من فکر نمیکردم تا ۱۰ گیگابیت پر سکند رو بتونه ارائه کنه الله اکبر. الان سرورهایی که تو دیتاسنترها داریم چنین سرعتی دارن، و الان اینترنت با این سرعت میشه خریداری کرد! البته سرورها هم دارن پیشرفت می‌کنن و پورت های ۴۰ گیگابیتی به بالا هم دیدم که راه افتاده و این خیلی عالیه، جهان واقعا هر روز داره پیشرفت میکنه و این فراوانی خداست که در جریانه و هر روز همه چیز بهتر و بهتر میشه، و چقدر فوق العاده هست این آزادی مالی ای که استاد داره به راحتی چند هزار چند هزار دلار از هر چیزی که بخواهد رو می‌تونه پرداخت کنه و بخره و داشته باشه و اون هم نقد بخره و این مدار مالی واقعا شگفت انگیز هست، نه فقط بودن در این مدار بلکه تجربه این آرامش و سلامتی و حال خوبی که با این مدار مالی استاد داره بیشتر برام تحسین برانگیزه که نشون دهنده تکامل عالی ایشون هست در حوزه‌ی مالی. جایگاه تی وی فوق العاده شده و چقدر لذت بخشه با این رزولوشن گیم پلی کردن، استاد ان‌شاءالله یک روز با هم آنلاین بازی کنیم البته من پی سی گیمر هستم و اصلا با اکس باکس و پلی‌استیشن کار نکردم ولی انشاءالله یک روزی با هم انلاین بازی کنیم با پینگ و اف پی اس و … مناسب و کلی شادی رو تجربه کنیم. کال آف دیوتی هیولایی هست که اصلا آدم نمیدونه چی بگه باید هاردمجزا بگذاری فقط برای دانلود بازی‌هاش، و خیلی دوست دارم تجهیزات کافی رو تهیه کنم برای این موضوع. و یک نکته مثبت دیگه‌ای که این فایل و استاد داره بحث تمرکز هست که استاد برای یک دوره میره یک مکان دیگه و تمرکز می‌گذاره تا اون رو به صورت درست و حسابی انجام بده. انقدر این قانون مهمه و این قانون تمرکز رو استاد خیلی روش تاکید داره و اجرا می‌کنه و من چقدر از این تمرکز لیزری لذت میبرم که باعث میشه کار درست انجام بشه و نتیجه درست ایجاد بشه. من تو این موضوع اعتراف می‌کنم ضعف دارم و تمرکزم رو راحت پخش می‌کنم و به قولی جو میگیرم و خیلی راحت تحت تاثیر محیط و آدم‌ها قرار می‌گیرم و کار درست مثل تمرکز لیزری روی یک موضوع رو تبدیل به کار نادرست می‌کنم و میخوام ده ها کار رو انجام بدم و تمرکز و دلم میره و این کار بهای سنگینی داره برام، درسته درخیلی جنبه‌ها خوبم ولی این نقطه ضعفم هست که به امید خدا انش شاءالله قوی و قوی تر بشم تو این موضوع با هدایت الله تا بتونم مثل استاد خوب نتیجه بگیرم. از مریم جان سپاسگزاری می کنم که انقدر عاشقانه برای ما فایل ها رو تهیه می‌کنن و روی سایت قرار میدن، و میخواستم بگم کارتون در ارگنایز کردن واقعا بیسته بیسته. چقدر به ایده های خوبی هدایت شدین و چقدر عالی اجراشون کردین. رستوران‌ها هم انقدر عالی ارگنایز نتونستن بکنن که شما بخصوص آشپزخونه و خانه رو ارگنایز کردین. خوشحالم که دوره های جهان بینی توحیدی و کشف قوانین و روان شناسی ثروت ۲ داره بروز رسانی میشه. هر روز اتفاقات عالی پشت اتفاقات عالی. چقدر خوشحال شدم برای اینکه دوره قانون آفرینش که تهیه اش کردم بودم و دیگه نبود بروزرسانی شد و قرار گرفت، و دوره‌های دیگه که قبلا وی ای پی بودن دوباره قرار گرفت، و چقدر عالیه اینکه نعمت‌ها دوباره به زندگی آدم برگردن، و اینکه الان میشنوم دوره جهان بینی توحیدی گُل، که به جرئت یکی از بخش‌های مهم زندگی من هست جلساتش در مسیر بروزرسانیه پس از حس خوب شدم، خیلی خوبه میتونم دوباره دوره رو با شما و دوستان گلم بگذرونم. خدایا واقعا شکرت. در پناه الله، تنها قدرت و فرمانروای کیهان شاد و سلامت و خوشبخت باشین.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    447MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

75 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سید مهدی کیا» در این صفحه: 1
  1. -
    سید مهدی کیا گفته:
    مدت عضویت: 1736 روز

    سلام استاد خوبم… سلام فرشته خدا روی زمین..

    سلام و درود خدا بر تو که.. واقعا وجودت، زندگیت، حتی چهره آرومت همه و همه ثابت میکنه؛ که چقدر تلاش کردی تا به اون اصلی که از خدا و قوانینش درک کردی عمل کنی، و اینم نتیجه روند رشد 20 ساله ات! زندگی ای فوووق العاده.. فوق العاده که واقعا واقعا آرزوش رو دارم…

    خیلی وقت بود کامنت نذاشتم؛ اما چیزی امشب تو دلم حس کردم که دوست داشتم براتون بنویسم. فقط قبلش از اتفاقات این یک سال بگم که بدونید دستام هم پر هست =) فقط کامنتی ننوشتم.

    توی این نزدیک به یک سال، مشغول اجرای بهتر و بهتر دانسته هام بودم، با هدایت خدا. خواسته های اصلی و مهم زندگیم رو به خدا میگم، حس و حال و کیفیت زندگی ای که میخوام تجربه کنم حین بزرگتر شدن ظرفم رو هم میگم؛ و بعد از خدا میخوام که حالا با این شرایط، بهم بگو الان چیکار کنم؟ و اونوقت “”سعی کردم”” با تمام وجود، از دانسته هام توی اون مسیری که خدا میگه منو به راحتی به خواسته هام میرسونه استفاده کنم و لذت این زندگی شیرین، این فرصت تجربه کردن رو ببرم…

    .

    بعد تغییر مسیر بی اندازه ارزشمندی که پارسال تو زندگیم اتفاق افتاد با دوره احساس لیاقت و من، فوتبال و تمام استرس و خواسته ای که از قلب خودم نبود و هرچه که قبلش بودم رو رها کردم تا به خودم بپردازم، زندگی خیییلی خیلی آرامش بخش تری تجربه کردم.

    تونستم با کار کردن روی احساس ارزشمندیم، 2 تا شغل دورکار پیدا کنم که مورد علاقم باشن و تایم کمی میگیرن!!

    اولی که تا عید امسال یعنی 5 ماه اینطورا بهش مشغول بودم، توی فضای فوتبال و آنالیزش بود که خیلی علاقه دارم و شغلی رو بدست آوردم که فکر نمیکردم حتی وجود داشته باشه!

    و در ادامه بشکل کاملا کاملا هدایتی تونستم یه شغل پیدا کنم (منی که کلا کار کردن برام سخت بود!) خیلی خیلی رویایی برای اون زمان خودم! دورکار و پشت سیستم (علاقم) با نهایت 4، 5 ساعت کار در روز، توی فضای سایت که تازه یادش گرفته بودم اونم رایگان و هدایتی و نسبتا بهش علاقه پیدا کرده بودم (درحالی که اصلا خبر نداشتم قراره وارد همچین شغلی بشم!)، همراه شدن با فردی که بعد چندین سال تجربه، یه کسب و کار جدید رو میخواست راه بندازه و میتونستم این فرصت رو داشته باشم تا نتایج باورهای نسبتا خوب ایشون رو توی کار از صفر و نقطه شروع ببینم، بواسطه این شغل کلللی خودم مهارت یاد گرفتم و…

    خلاصه فوق العاده! تا حدی که نزدیکانم بارها بهم گفتن که با این دو شغلی که من پیدا کردم، مرزهای باورهاشون رو جابجا کرد که بابا مهدی واقعا با اون حجم از راحت طلبیش واسه کار، تونست با ذهنش کار پیدا کنه! پس میشه واقعا انقدر اوضاع راحت پیش بره! و..

    .

    وظیفه من توی شغل دوم، بالا آوردن سایت ایشون و پشتیبانی بود؛ چیزی که خداشاهده هیچ سررشته ای ازش نداشتم و در حین کار کردن یاد میگرفتم و فرداش میرفتم اجرا میکردم و جواب میگرفتم! و این فرمون در کنار علاقه باعث شد که جانانه برای بیشتر شدن مهارتام و نتیجه گرفتن، وقت بذارم و کار کنم.

    نزدیک به 3 ماه مشغول بودم و کار میکردم و اتفاقی افتاد که در شروع فکرشم نمیکردم.. سایت با باورهای خیلی جالب صاحب کسب و کار و تلاش های هدایتیِ من، بالا اومد و جزو نتایج اول شد…!! یعنی موفقیت!!

    قشنگ یادمه که این اتفاق، این سهیم بودن در رسوندن یه کسب و کار به موفقیت، چنان باوری به من داد که تاحالا تجربش نکرده بودم! بغیر از ثروت و کار، توی تمامی موارد زندگیم نتایج فوق العاده عایدم شده و میشد اما توی کار.. نه! ولی بعد این اتفاق، قشننننگ حس میکردم از درون.. که انگار دیگه نوکِ نوکِ یه تپه نیستم که نه در حال قل خوردن به سمت ناامیدی از موفقیت و ثروت باشم نه در حال قل خوردن به ایمان از موفقیت و بهتر شدن اوضاع مالی! قشنننگ حس کردم که انگار به اندازه یه اِبسیلونی به سمت “بهتر شدن اوضاع مالی/کاری” قرار گرفتم… و این یعنی “”شروع موفقیت مالی””! =)

    .

    5 ماه اونجا بودم و بخاطر یه مسئله حل نشده که چندین سال ازش فرار میکردم، نمیتونستم همکاری رو ادامه بدم…

    من باید میرفتم خدمت!

    همون ترس بزرگی که انگار مثل “مُهرِ تایید بدبختی” توی زندگیت خواهد بود! ترسی که داشتم ازش فرار میکردم و با کنار گذاشتن دانشگاه، دیگه وقت روبرو شدن با این عامل بیرونی ای بود که خودم بخاطر سال ها ورودی بد بهش خیلی خیلی خیلی قدرت داده بودم…

    .

    استاد خوبم، حرف از خدمت و پروسه ای که طی کردم و الان اینجام، بسیاااره! بسیار!

    فقط حس و حالم اون زمان و الانم رو میگم، مطمئنم به درد بچه هایی که بهش نیاز دارن میخوره؛ اگر شد ایشالا در آینده ازش مینویسم یا براتون توی ویدیوی نتایجم میفرستم.

    من بخاطر قدرت وحشتناک زیادی که به این عامل تو زندگیم داده بودم، بودنش توی زندگیم رو مساوی با 2 سال عقب افتادن از تمام خواسته ها و انگیزه ها میدونستم که بعدشم افسردگیش میمونه و بازم یه مدت طول میکشه تا برگردم و…

    علاوه بر این ها، من خیلی خیلی دغدغه داشتم بابت اینکه اگر راه دور بیفتم، نامزدم رو چیکار کنم؟ من که نمیتونم بدون دیدنش و تایم های همیشه خوبمون کنار هم پیش برم…

    در نهایت چی شد؟

    من، علی رغم افتادن توی نیروی دریایی، آموزشی توی شیراز، و احتمالِ تقسیم شدن به تهران با دقیقا 1% احتمال، الان ماه هاست پشت سیستم خودمم، پیش خانواده و عشقم و دوستام توی تهران!

    20 نفر از 2000 نفر فقط میوفتادن تهران و منم جزوشون بودم!!

    حالا چجوری؟!

    با پروسه ای که عشقم و خودم بشدت ازش یاد میکنیم بعنوان یه تجربه خیییلی مشابه با مهاجرت شما به آمریکا… نداشتن هیچ گونه ورودی از قبل و کار کردن روی خودم و تسلیم بودن، و در نهایت رسیدن به تجربه ای که خیییلی ها دنبالشن و حتی با پارتی و آشنا و .. هم نتونستن نتیجه ای که “خدا تو زندگیم خلق کرد” رو تجربه کنن….

    بقیش بماند برای فرصت بهتر، فقط همین رو بگم دارم توی جایی خدمت میکنم که:

    تا ظهر هستم و بعدش پی زندگیمم!

    مسیر رفت و آمدش راحته و دردسری نداره!

    ماشین زیر پامه و هرجا کاری داشته باشم حتی شخصی فقط با ماشین میرم؛

    عزت و احترام و ارزشی برام قائلن که هیچ جا ندیدم انقدر فوق العاده و عین یک همکار باهام رفتار کنن و حتی کلی حال بدن!!

    هیچ گونه پست برجک یا پیاده یا رانندگی پادگان یا.. ندارم! از همون اول نداشتم!!

    اطرافم پر شده از افرادی که باهاشون ارتباط خوبی دارم و پایبندی به اجرای توحید، روابطی برام ساخته که هر خواسته ای برام شدنیه و خدا اون فرد مربوطه رو باهام آشنا کرده!

    و…

    و حالا که فقط 8 ماه از خدمتم گذشته نه یک یا دو سال، با قدرت میگم که مثل بقیه جنبه های زندگیم توی این چند سال، “”خدمت هم آباد شد””….!!! =)

    .

    این انتهای ماجرا نیست..

    شاید بزرگترین اتفاق زندگیم علاوه بر خدمت، اینه که “”من به این باور رسیدممم که مــنــم مــیــتــونــم ثروتمند بشم “”!!!

    اتفاقی که طی این چند سال نیفتاده بود ولی با همزمانی های خدمت و آموزشی دور از تهرانم و دوری از نامزدم و ساخته شدن انگیزه مالی و انگیزه شدیدم برای رسیدن به خواسته تهران و موفقیتِ “”1درصدی شدنم””، بالاخره در ذهنم ساخت که منم میتونم!!!

    اتفاقی که ادامه روندِ رشدِ مانده حسابم قبل خدمت رو پیش گرفت؛ قبل خدمت و قبل اون کار، من خدا شاهده چندین سال بود که ورودی زندگیم فقط 2 میلیون تومان بود.. و نمیتونستم تغییرش بدم! اصلا نمیخواستم تغییر بدم چون باااور نداااشتم که میتونم تغییر بدم!!!

    اما توی روند تکاملی از آذر ماه پارسال، من ورودی مالیم از 2 میلیون تومان شروع شد به رشد، بدهی 3 میلیونی به مربی فوتبالم رو همون ماه دادم و ذهنم رو باز کردم و تا رسیدیم به این ایام که حسابم حوالی 7 الی 9 تومان میچرخه در عییین اینکه دیگه با عشقم خرجامون نصف نصف نیست و حدودا 80 درصد خرج ها با منه! در عین حال که حسابم هنوز پول داره… باز هم در عین اینکه نسبت به پارسال، لول خرج کردنم و جاهایی که میرم هم بالاتره! اما میمونه دیگه =)

    و حالا، “”حین خدمتم”” (چیزی که هرررگز نمیتونستم حتی ذره ای متصور بشم)، دارم رشد میکنم!! به درآمد بیشتر فکر میکنم و حتی کاری بهتر از مشاغل قبلیم هم پیدا کردم!! کاری مرتبط با نفت که حقوق ثابت چندین میلیونی داره با پورسانت دلاری و چند ده میلیونی!! و خب مطابق انتظارتون، دورکاره و پشت سیستم و باید از مهارتی که دوسش دارم و توش خوبم یعنی زبان انگلیسی و سرچینگ استفاده کنم!

    .

    امــــــــا…

    از اون کار اومدم بیرون… چون الگوی تکراری کاریم اجازه نداد پیش برم..

    اینکه “”کار کردن و پول بیشتر درآوردن = رنج و سختی و عذاب بیشتر””…..

    بر حسب شرایطم و کلاسی که دارم میرم برای یه نرم افزار (خدا گفته که ایشالا از نتیجش بعدا میگم) و شرایط خدمت، خیلی تایم محدودی دارم واسه کار کردن مگر اینکه شب و روزم رو به هم بدوزم!

    و این جمله “مگر شب و روزم رو به هم بدوزم”، شرایطیه که من توی هررر کاری که تاحالا واردش شدم، تجربه میکنم فااارغ از اینکه چه شغلی در چه جایی با چه شرایط و ساعت کاری ای باشه!!! خب این یعنی الگوی تکراری دیگه..

    توی ماه اخیر، با چندین نشونه و صحبت واضح خدای مهربونم، متوجه شدم که این باور مخرب من، در حکم همون تضاد معنویت با ثروت برای شماست استاد. خیییلی سفت و سخته و رفته رفته دارم حس میکنم که احتمالا بزرگترین ترمزم برای دریافت ثروت، این باوره که نمیذاره من وارد مدارهای بالاتر بشم… چون هر شغلی میبینم یا میشنوم، هر فکری که بیزینسی میاد تو ذهنم، اصلا لحظه ای نمیمونه و خط میخوره چون ذهنم فکر میکنه بابتش قراره رنج بیشتری محتمل بشم و این اصلا چیزیه که نمیخوام… از هر دری میام یه کار بهتر با شرایط حتی راحتتر از قبل پیدا میکنم، میبینم در نهایت دارم رنج میکشم و “”هرکاری کنم، نمیتونم راحت پول بسازم””…

    و حالا امشب، نشونه خواستم و خدا با این قسمت باهام حرف زد…

    که باید روی همون “”فراوانی و بهتر شدن اوضاع کلی جهان”” تمرکز کنی.. و از دل این تفکر و باوری که درونت شکل گرفته، جواب و باور جایگزین این ترمز رو پیدا کنی…

    ولــــی…

    این قسمت حرف دیگه ای هم برام داشت!

    .

    نمیدونم باور میکنید یا نه، ولی خونه ای که شما دارین، خییییلی خیلی دلخواه همیشگی من بوده و هست! و هیچوقت ندیده بودم که خونتون رو بعد تغییرات آخر چه شکلی کردین.. که تو این فایل دیدم!

    منم همیشه تلویزیون بزرگ میخوام با کنسول و مبل راحتی جلوش تا بازی کنم.. منم پنجره قدی با نورگیر فوق العاده میخوام رو به جایی که بتونم “جریان” رو تو بیرونش ببینم.. حالا جریان زندگی جریان رودخونه جریان حیوانات یا آدم ها و… منم میز کار میخوام کنار پنجره قدی که دورکار و آزاد باشم.. منم بشدددت ریسه و نور مخفی میخوام و حتی برای اتاق نداشته کوچولوی خودمم یه دونه دارم! =)

    این صحنه از خونتون رو دیدم و دلم رفت..

    رک بگم، برای اولین بار بطور جدی بهتون حسودی کردم… =)

    چرا که در این ایام زندگیم، رسیدن به این میکسی که الان نشون دادید، حتی اگر در فوق العاده ترین حالتش نباشه و یه چیزی نزدیک بهش هم باشه تا بعدا به کلش برسم، شده برام مهمترین خواسته! که لذت زندگی توی این فضای دلنشین رو با عشقم که گاه و بی گاه فرصت زندگی کنار هم رو تا الان تجربه کردیم حس کنم و برای همیشه تجربش کنم…

    و چی میبینم؟ استادِ من، تموم آنچه من دقیقا آرزومه رو توی خونش داره… خب حسودیم شد! =)

    و بعد.. متوجه شدم که این همونه.. همونه!

    همون هجرت دوباره شما برای “”تمرکز رو حل مسئلتون””.. چهل و اندی روز دوری از عشقتون و فضای قبلی برای کار کردن روی مسئله ای که براتون خیلی مهم شده.. که نتیجش شد دوره بی نظیر قانون سلامتی!!!

    به خودم گفتم پسر!

    اگر این زندگی چیزیه که مست و مدهوشت میکنه،

    “”بدون که این فرد اینجوری برای ساختن باورهاش و حل مسائلش تمرکز گذاشته و میذاره””!!!

    تو هم میخوای بزرگترین مسئلت رو حل کنی؟

    همون چیزی که خدا وعده اش رو بهت داد که با حل کردنش، “”درهایی از نعمت به روت باز میشه که نمیتونی باورش کنی””، روش تمرکز کن! “تمرکز”!

    .

    وقتی نوشتن حرفام رو کاغذ تموم شد، چشمم دوباره افتاد به خونه رویاییتون و شما که دست به جیب بودی و من همون صحنه رو پاوز زده بودم…

    حس کردم..

    از درون یه “”آفرین”” حس کردم.. به زبونم اومد آفرین سید.. واقعا لیاقت تجربه این زندگی رو داری…

    استاد عزیزم! استاد خوبم، بی اندازه ممنونتم که روی خودت کار کردی! و توقفی هم در کارت نیست!!

    برای اولین باره که همچین حسی دارم! تاحالا اینجوری تحسینت نکرده بودم علی رغم همیشه درس گرفتن از شما!

    دیدن اینکه دست به جیب هستی توی اون قابی که من آرزوش رو دارم، خیییلی حس خوبی بهم داد که پسر.. واقعا رسیده! به چیزایی که من میخوام رسیده! دمش گرم…. واقعا دمش گرم..

    تاحالا اینجوری براتون کامنت ننوشته بودم استاد، و امیدوارم ناراحت نشین اگر نزدیکتر خطابتون قرار دادم..

    ولی این واااقعا حسی بود که از درون امشب داشتم.. و باید بهتون میرسوندم…

    امیدوارم این متن به دستتون برسه…

    .

    بی اندازه ممنونتون هستم، هم شما هم خانم شایسته فوق العاده، که همیشه دارید روی خودتون کار میکنید و آموزه هاتون چندین و چند سال حال خوب و عالی و بهتر و بهتر شدن تکاملی زندگی رو برام آورده…

    من تمام زندگیم رو با این درکی که شما منتقل میکنین آباد کردم… تمام حس و حال و روابط و سلامتی و حل مسائل و..! و خدا به میزانی که من داره ظرفم بزرگتر میشه، نشونه و صدالبته نتیجه های بیشتری داره بهم میده از اینکه سختترین تغییر زندگیم یعنی بحث ثروت هم شدنیه و بهش میرسم…!

    این رو الان مینویسم که احتمال میدم بزرگترین ترمزم برای ثروت، سختیِ کار کردن و پول درآوردن باشه.. اونوقت نتایج بعد تغییر این باور رو هم براتون با عشق مینویسم… =)

    ممنونتونم…

    در پناه خدا، شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: