سریال زندگی در بهشت | قسمت 221

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مصطفی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خداوند وهاب من

سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

سلام به استاد عزیزم

من عااااشق شما دونفر هستم که اینقدر تو زندگی ما بچه های سایت تاثیرگذار شدین.

نوع مسافرت مون

نوع خریدمون

نوع نگاه همون

نوع نظافت کردن مون

نوع حرف زدن

نوع در لحظه زندگی کردن

نوع آرام تر شدن

نوع بخشش

نوع صلح بیشتر داشتن

نوع تمرکز داشتن رو خودمون

نوع تفریح

نوع علائق مون رو دنبال کردن

نوع لباس پوشیدن

نوع حتی صبونه خوردن هامم تغییر کرده و الان خیلی الهامی متوجه شدم که آره آره آره

نتیجه زندگی در بهشت همین بود

نتیجه سفر به دور امریکا همین بود

“زندگی در لحظه حال”

میتونم بگم کل آموزه هایی که من مصطفی خدابخشی از استادم فهمیدم و سعی میکنم هر روز بهترش کنم اینه که امروزم رو و الانم رو “الان” زندگی کنم.

استاد واقعیتش به دوسال پیش که فکر میکنم و میگم چقدر دنبال مسائل موفقیت و ثروت بودم و هدایت شدم به سمت شما چقدر فکرم کوتاه بود…

اون موقع اگر بهم میگفت آرامش گنج واقعیه و بیا یادت بدم تا زندگی تو بسازی…میگفتم نه پول،اسکناس، رقم بانکی یعنی پولدار شدن..

اصلا این رشد شخصیت من ..نمیدونم بگم چقدر میارزه…بگم همانندش نیست!

این که الان دارم متوجه میشم گنج واقعی خودمم و همه چیز از منه ارزشی تریلیون دلاری داره که هیچ قیمتی روش نتوان گذاشت…

اینکه من اینقدر بزرگ و ارزشمندم رو از شما آموختم…

گذشت رو با شما بهتر یاد گرفتم و البته آزادی رو

اینکه آزاد و رها هر جایی که باشم میتونم “زندگی” کنم.

و زندگی گوش دادن به موسیقی است.

زندگی نگاه کردن به جریان آب است.

زندگی لذت بردن از آنچه هست که داری.

زندگی یعنی طی کردن روند طبیعی اش.

صبر داشتن

آرامش داشتن

توکل کردن

و این بسسسسیار زیباست.

زندگی تماشای خلقت آفرینش است..توصیف آن…وصف آن….تحسین آن و ذکر آن…

تماشای درختانی است رنگارنگ

لذت بردن از فضایی است بس رویایی

تعویض دیدگان من به نگرشی جدید است که درست عین یه کودک از افتادن برگی به وجد میام.

از خنده دیگران به وجد میام و از جست و خیز کودکی لذت میبرم…

تازه مثلی رو فهمیدم که

ماهی به دنبال اقیانوس بود. از ماهی بزرگ تر پرسید دنبال جایی هستم که اقیانوس میگن بهش….

ماهی بزرگ گفت تو در درون آنی!

ماهی گفت این؟ این که فقط آب هست….

و این جریان زندگی خیلی از ماها بود تا زمانی که خدا دستمون رو کشید و آورد تو دست استادی گذاشت که زندگی رو الانش زندگی میکنه…

نوازنده ای ماهر

بازیکنی تر و فرز

مهندسی دقیق

و استادی بخشنده

چشمانم سوی دیگری یافته استادجان.

با هر پرواز این درُن زیبا خیس میشه از اشک از بزرگی و عظمت نعمت های خداوند که مسخر من انسان شده..

مخصوصا با این آهنگ زیبا که ایییینقدر هماهنگ و مرتبط با فایل هاست…عاشق شمام

چه سفر فوق العاده و پربرکتی بود و چقدددر ما با شما رشد کردیم و بزرگ شدیم.

از راک سیدی ….لاست سیدی با اون زیبایی هاش گذشتیم و از ویرجینیای زیبا …از جاده اژدها…

اینهمه زیبایی که هربار باهاش دیوانه تر شدیم

از اون جاده کانتری زیبا که بکگراند ما شده و از شهر زیبای واشنگتن و حیاط پر از صلح و صفا کنگره…

چقدر زیباست اینهمه آزادی

چقدر زیباست اینهمه سلامتی

چقدر زیباست اینهمه ثروت

چقدر زیباست اینقدر توجه به نکات مثبت و رسیدن به حال خوووووب

چقدر خوبه زندگی با قوانین کیهانی و زندگی در آرامش…

چقدر ماها لایق هستیم که در حالی با استاد هستیم که ایشون در اوج مهارت شون و درکشون از قانون هستن و خیلی خیلی نکات ریزی رو میتونیم پیداکنیم که خیلی ها ممکن نیست بهش اشاره ای کنند. زنده باشی استاد.

چقدر من عاشق اخلاق و کارهای مریم جانم.

اینقدر انرژی واقعا ستودنیه

صبح زود بلند شی و اینهمه کار انجام بدی درحالی که ….

خونه از قبل تر تمیز بوده و واقعا واقعا واقعا خیلی زیباست که اینقدر شما فعالی

و واقعا مچکرم که توضیح هم دادی که تو سفر یه وقتایی فکر میکنی به خونه و اینکه وقتی وارد میشی اون تمیزی رو که میبینی به وجد میای..

و این دقیقا همون کاریه که ماها هم باید یاد بگیریم.

اگر میتونیم یه همچین اهرمی براخودمون بسازیم پس بسم الله…

اگه مریم جان میتونه پس منم میتونم کاری رو انجام بدم که بهم انرژی میده ..چون کار من همینه…

چقدر ماگ ها و اون شات های کوچیک رو دوست داشتم و چقدر عالیه که از هر جایی یکی خریدین…اون تایتانیک و ندیده بودم ولی شات ویرجینیا و ‌لاست سیدی رو دیدم و خیلی خوبه الان ماهم با اینا کلی خاطره داریم و با دیدنشون یاد اون سفرهای فوق العاده میافتیم و انرژی میگیریم.

استاد این عقابهههههههههه

چه پرهای طلاییی دااااره…خیللللی زیبااااست…فوق العادس واقعا…من از دیدنش خیلی خیلی لذت میبرم.

راستی دلتنگ جوجه هاییم ها

عاشق تونم.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    446MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

97 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه» در این صفحه: 1
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2000 روز

    چالش 13 روزه من

    روز ششم

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار خانم شایسته عزیز و هم سفران گرامی

    من فردی هستم که عادت دارم هرجا مسافرت میرم خرید کنم البته خیلی زیاد

    این همش یک عذاب وجدانی شده بود برای من چون اطرافیانم همش میخندیدن و میگفتن آنقدر نخر و تو چقدر خرید میکنی… اما این فایل به من تلنگری زد در مورد خرید کردن در مسافرت!

    با خودم گفتم استاد در کشوری زندگی میکنن که اجناس با کیفیت در آنجا هست و من هم خیلی برام مهمه لوازمم مخصوصا کیف و کفش حتما با کیفیت و جنس خوب باشه از طرفی بسیار فردی هستم که به خوش پوشی اهمیت میدم و برام مهمه پوشاک! حالا خداوند طبق خواسته من برام شرایطی رو فراهم کرده که نبودن برندها در ایران مانع تحقق خواسته من نشه! برام شرایطی فراهم کرده و میگه فاطمه مگه تو دلت جنس با کیفیت نمیخواد؟ تو محدودیت رو نپذیرفتی و همچنان خواسته ات رو بهم گفتی منم از این راه برات شرایط مهیا کردم که بری و هرچی دلت میخواد جنس با کیفیت برای خودت بخری و بیاری و کیفشو کنی!

    الان که دیدم استاد ماگ و مجسمه خریدن یهو این ترمز ذهنیم اومد بالا! تازه اگر من این چیزها رو میخریدم تا الان اطرافیان صدبرابر بیشتر مذمتم میکردن که به قول خودشون رفتی پولتو دادی به آت و آشغال چه برسه به اینکه من مواردی رو میخرم که غالبا برای سلامتی بدنه! پس چرا باید عذاب وجدان بگیرم؟ این خواسته و روحیه من بوده و متناسب باهاش خداوند برام دری رو باز کرده ، اینو اطرافیان من متوجه نمیشن پس چرا باید اینجوری در مورد نعمتی که خدا بهم داده عذاب وجدان بگیرم؟ ممنون استاد واقعا ایراد بزرگی رو امروز فهمیدم

    در مورد تمیز کردن خونه باید بگم من قبل از دیدن فایل به طور ناخودآگاه اومدم اتاقم رو که خیلی نامرتب بود کاملا مرتب کردم و وسایل اضافی رو دور انداختم… بعدش رفتم مسافرت و همش با خودم میگفتم خب دیگه ناراحت نیستم که بد میگردم خونه، اتاقم نامرتبه و حس خوبی از اومدن به خونه خواهم داشت… اما جا داره همینجا یه چیزی رو بگم، داشتم امروز فایل 190 سفر به دور آمریکا رو نگاه میکردم اونجایی که شما فرمودین یه سری جدید از استار لینک رو خریداری کردین ذهن من همش میگفت عه نگاه کنااا حالا اون استارلینک قبلیه چی میشه؟ دیگه باید کنار گذاشته بشه؟این اسرافه! یعنی باید انداخته بشه دور یا دیگه بره ته انبار؟ چیزی که موقع مرتب کردن اتاقم بهم حس عذاب وجدان شدید مبداد همین بود!هی یه چیزی بهم میگفت اینهمه رفتی از این روسری گرفتی حالا داری میندازیشون کنار؟ تو یه اسراف کننده پولی!میدونی با پول همین چیزا که داری میندازی بره چه کارها میتونستی بکنی؟ درحالی‌که شما با شوق از محصول جدید استقبال کردین و اصلا نگران محصول قدیمی تر نشدین که حالا این چی میشه پس؟🫠 هنوزم ذهنم نمیپذیره و امیدوارم در روزهای آینده جواب مناسبی برای ذهنم پیدا کنم

    و اما این بحث کار خونه، در کامنت یکی از دوستان نوشته شده بود که آرزو داشتم روزی انقدر ثروتمند باشم که حتی یه بشقاب هم خودم نشورم چقدر این جمله جالب بود! مخصوصا برای ما ایرانی ها که مدام غر زدن خانم های خانه رو دیدیم بابت غذا درست کردن و نظافت، اینکه حتی اومدن درموردش چقدر صحبت کردن که تمیزکاری و غذا پختن وظیفه یک خانم نیست و اگر خانمی شاغله باید آقا هم در این کارها شریک بشه و الی ماشالله جروبحث! همین داخل جروبحث قرار گرفتن یک موضوع اینو تو ذهن آدم تداعی میکنه که این نظافت و غذا پختن یک چیز اضافی و پردردسر و بده که هیچ کس حاضر نیست گردن بگیره … حتی چه دعواهایی که میکنن و میگن مگه زن کلفته؟ یعنی تمیزکاری و غذا پختن رو مساوی کلفتی درنظر گرفتنحتی از مادربزرگامون چقدر شنیدیم که عامل کمردردم یا دست دردم یا پادردم همین نظافت کردن منزل بوده یا افراد کارمندی که بارها تو محل کار نزدیک ساعت تعطیل شدن با حالت زار میگفتن ای وای الان باید بریم غذا بذاریم ! همینم باعث شده خود من هنوز ترس دارم و میگم نکنه تمام انرژی و جونم برای کارهای منزل و غذا پختن بره و دائما حالت خسته داشته باشم؟نکنه توان نداشته باشم از سر کار که برگشتم سریع به غذا و …. برسم و مجبور بشم از استراحت و تفریحاتم بزنم؟ درحالیکه

    بحث انرژی زنانه که این روزا باب شده داره همینو میگه که ماهیت ذات زن خلاقیت هست که یه راه بروزش آشپزیه و حتی همین تمیزکاری و دیزاین منزل ‌که آرامش رو به اون خونه تزریق میکنه!باید حالا حالاها با این ذهن حرف زد و البته با عملگرایی روتین ایجاد کرد که ذهن ببینه که اتفاقا چقدر لذت بخشه این کارا و قرار نیست مانعی باشه در زندگی من!

    در یکی دیگه از کامنتها، دوستی نوشته بودن که

    هیچ کسی برای رفع تکلیف کاری نمی کند هیج کسی برا وظیفه کار نمی کند فقط اینجا عشق وجود داره چقدر این چیز قشنگه و باز هم برمیگردم به دیتاهای اشتباهی که تا الان دیدیم، اینکه همیشه دیدیم مادر خانواده بدو بدو یه غذایی آماده کرده از روی استیصال و هول هولکی که غالبا خانم های کارمند اینطوری هستند نه همه ولی خب اکثریت و به این کار به چشم اینکه باید انجام بشه دیگه نگاه کردن درواقع یه روتین که بار اضافی تلقی میشه همون رفع تکلیف خودمون ، یا حتی چیزهایی که میشنوم و خداروشکر اطرافم ندیدم البته من، اینکه تو اینستا مد شده همسرتون زنگ زد که داری چیکار میکنی حتی اگر خوابی نگو خوابم بگو دارم خونه رو تمیز میکنم! و خب آیا عشق در اینجا در جریانه؟اینکه خانوم می‌ترسه که آقا نگه از صبح خونه بودی و بیکار بودی! این آیا عشقه؟ من در همین پروسه پاکسازی اتاقم 5 روز حدودا درگیر بودم و همه رو یکجا انجام ندادم بلکه کوچولو کوچولو رفتم جلو چه بسا شاید یکی دو روزش هم اصلا کاری نکردم و کارهای دیگه ای انجام دادم چرا باید بترسم و دروغ بگم؟ این جمله خیلی زیباست که هیچ کس برای رفع تکلیف کاری نمیکند هیچ کس برای وظیفه کاری نمیکند و اگر این برای هر دو طرف رابطه جا بیافته چقدر رابطه زیباتر میشه و چقدر این ترسهای بیخودی از همدیگه کم میشه درک کردن ها زیاد میشه و دو طرف بهم نزدیک تر میشن احسنت به شما دو مرغ عاشق

    و مورد آخر هم که مورد خوبی بود در کامنت ها به چشمم خورد از لحن ملایم و نرم و عاشقانه و‌مهربانانه شما و مریم جان در دیالوگهاتون ، لذت میبرم

    منم دلم میخواد لحنم رو ملایم و نرم تر کنم البته پتانسیلش رو دارم کاملا ولی برای مثلا 10 دقیقه دیالوگاز اون به بعد لحنم یکم پرهیجانه ولی خب از خداوند میخوام که هدایتم کنه به مسیری که بتونم روی لحنم بیشتر کار کنم

    یه عادت خوب هم برام ایجاد شده با این فایلها، قبلا با خودم میگفتم عکس بگیرم از مناظر که چی بشه? اینطوری دائم باید دوربین دستم باشه خب همه جا زیبایی خودشو داری و ذوقی درونم نداشتم، میگفتم باید در لحظه حال لذتشو ببرم فیلم و عکس میخوام چکار البته هنوزم مقاومت دارمااا ولی به خودم اومدم چند روز پیش و دیدم از یه صحنه زیبای بارانی دارم فیلم میگیرم و به خودم گفتم واووو این واقعا تویی? حتی همیشه اونایی که عکس میگرفتن در مکانی مثلا لباس سنتی میپوشن یا با منظره ای خود عکاس اون مکان عکس میگیره ازشون میگفتم این کارا چیه آخه فردا میافته تو آلبوم گوشه کمد معلوم نیست گم بشه چی بشه حتی قیافه آدم کلی تغییر میکنه و دلت نمیخواد اونارو نگاه کنی چون فکر میکنی بد بودی تو اونا، حتی وقتی میخوام از خودم با منظره ای عکس بگیرم اینقدر مثل شما به هنری بودنش توجه نمیکنم و فقط انگار میخوام بگیرم تموم بشه برهواقعا چرا؟ باید روی ذهنم کار کنم

    در پایان بسیار بسیار سپاسگزارم از شما،خانم شایسته جان و همه هم سفران عزیز که کامنتهاشون کلی همیشه برای من نشانه و حرف داره🪷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: