live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف


سرفصل آموزش های این فایل:

  • تمرکز بر اصل، شما را از حاشیه ها دور می کند؛
  • چند اصل ساده برای تحقق اهداف؛
  • وقتی همزمان اهداف زیادی تعیین کنی، تمرکز شما پراکنده می شود، قدرت خلق شما هدر می رود و در هیچکدام از آن اهداف، به نتیجه مد نظر نمی رسی؛
  • قدم اول برای رسیدن به هدف: واضح کردن اهداف و مکتوب کردن آنها؛
  • قدم دوم: ایجاد باور به امکان پذیر بودن؛
  • مهم ترین چیزی که شما را از تحقق هدف دور می کند، تمرکز بر چگونگی رسیدن به آن خواسته است؛
  • اگر خواسته ای داری اما هنوز ایده ای برای تحقق آن نداری، تمرکز خود را از “چگونگی” بردار و فقط روی دلایلی بگذار که می خواهی آن را داشته باشی؛
  • ما به خواسته هایی می رسیم که رسیدن به آن برایمان قابل باور و امکان پذیر باشد؛
  • به اندازه ای که امکان پذیری خواسته را باور می کنی، به همان اندازه فاصله فرکانسی شما با آن خواسته کم می شود؛
  • بهترین شیوه برای باور به امکان پذیری؛
  • باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها؛
  • افرادی زیادی برای رسیدن به یک خواسته تلاش می کنند اما به خاطر باورهای ناهماهنگ با آن خواسته، تمام تلاش ها در جهت مخالف با خواسته آنهاست؛
  • اگر می خواهی به هدفی برسی، باید تمام تمرکزت را صرف آن خواسته کنی؛
  • وقتی تمام تمرکز خود را صرف خواسته می کنی، راه حل ها و ایده های کارساز از راه می رسند؛
  • اگر تمام تمرکز خود را روی یک موضوع بگذاری و باورهای قدرتمند کننده درباره آن بسازی، قطعا در آن موضوع، یکی از بهترین ها می شوی؛
  • وقتی روی یک موضوعی تمرکز می کنی، دروازه الهامات به روی شما باز می شود؛
  • کانون توجه خود را بر آن خواسته متمرکز کن و هر روز برای آن خواسته یک قدم بردار؛
  • وقتی خداوند تعهد و اراده و تمرکز شما را می بیند، درها را برایت باز می کند و “چگونگی” را نمایان می کند؛
  • به اندازه ای که تمرکز شما بر هدف معطوف می شود، از حاشیه ها برداشته می شود در نتیجه بیشتر با خواسته ات هماهنگ می شوی. در نتیجه کمتر گمراه می شوی و بیشتر هدایت می شوی؛

منبع کامل درباره محتوای این فایل: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

من به عنوان خالق زندگی ام ، تنها یک راه برای رشد ‌ظرف وجودم و دریافت نعمت های بیشتر دارم و آن هم تجربه‌ی خواسته‌هایم است. خواسته‌هایی که در مسیر علائق‌ خود یا از طریق برخورد با تضادها آنها را می‌شناسم و در مسیر تحقق آنها، به توانایی های درونی خود، فرصت بروز می دهم. همان مفهومی که استاد عباس‌منش آن را سودمندترین سرمایه گذاری روی خودمان می داند.

اما مسئله اصلی این است که آدمهای زیادی به خاطر باورهای محدودکننده‌، آنقدر ترمزهای ذهنی مخفی در مقابل خواسته های خود ایجاد کرده اند که از داشتن هدف می ترسند. به گونه ای که اکثرا هدف مشخصی در زندگی ندارند چه برسد به تجربه‌ی آن و چه برسد به رشد دادنِ ظرف وجودشان از طریقِ تحقق و تجربه‌ی آن هدف.

مهم ترین دلیل بی هدفی، غیر ممکن دانستن رسیدن به آن هدف است. اکثر ما، قید خواسته های واقعی مان را زده ایم چون از آنجا که رسیدن به آنها را غیر ممکن می دانیم، به این نتیجه رسیده ایم که اگر در این باره هدفی تعیین نکنیم و خواسته ای نداشته باشیم، کمتر اذیت می شویم. در نتیجه زندگی ما در روزمرگی و بی هدفی می گذرد و قدرت خلق درونی ما بی مصرف لب طاقچه خاک می خورد.

افراد زیادی، ” هدف نداشتن” را به “خوشبینی پیشه کردن” درباره امکان پذیر بودن رسیدن به اهداف خود ترجیح می دهند زیرا می ترسند اگر با خوشبینی قدم ها را بردارند و در نهایت به نتیجه مد نظر نرسند، آن وقت خیلی بیشتر از الان ناامید می شوند و ممکن است دیگر هرگز درباره هیچ چیز خوشبین نباشند؛

افراد زیادی خود را لایق خیلی از خواسته ها نمی دانند. به همین دلیل هرگز حتی در تجسم های خود نیز به خواسته های خود فکر نمی کنند.

اکثر افراد، امکان پذیر بودن رسیدن به یک خواسته را مرتبا با شرایط کنونی خود می سنجند. در نتیجه هدف گذاری برای رسیدن به یک خواسته را به زمانی موکول کرده اند که شرایط آن مهیا شود در حالیکه طبق قانون، شرایط وقتی مهیا می شود که تو قدم بر می داری. جهان هرگز با نسیه کار نمی کند. به همین دلیل هم سالهاست که شرایط مد نظر این افراد مهیا نشده است و با روندی که آنها در پیش گرفته اند، هرگز مهیا نخواهد شد.

اگر کمی دقت کنیم، متوجه می شویم که ذهن ما برای قدم برنداشتن، احساس قربانی داشتن، پذیرفتن ناتوانی مان در تغییر شرایط و کنار آمدن با محدودیت های شرایط کنونی بسیار خلاق است. هر بار شیوه ای خلاقانه دارد تا ما را به این نتیجه برساند که: رسیدن به این خواسته برایم امکان پذیر نیست و …

سوالی که باید از خودت بپرسی این است که:

در مقابل این همه خلاقیت ذهن برای ارائه لیستی تمام نشدنی از دلایل نتوانستن، نرسیدن و غیر ممکن بودن، من به عنوان موجودی که توانایی خلق زندگی اش به او داده شده، چقدر دلیل از امکان پذیر بودن و توانستن برای ذهنم لیست کرده ام؟!

  • خوب که فکر کنی، متوجه می شوی که این موجود خالق، چقدر راحت بازیچه محدودیت های ذهنش شده و رعیت اوست؛
  • چقدر راحت به قول قرآن، وعده های شیطان ذهن را درباره کمبود، ناتوانی و غیر ممکن بودن ها باور کرده است؛
  • و چقدر به راحتی وعده های فزونی، فراوانی و امکان پذیر بودن های نیروی هدایتگر درونی خود را انکار کرده است؛
  • به این فکر کن که چقدر راحت به وعده های ذهن توجه می کنی و از وعده هایی که خداوند درباره هدایت به “چگونگی” داده است، اعراض می کنی؛

در واقع، ریشه اصلی هدف نداشتن ها، حرکت نکردن‌ها، دست روی دست گذاشتن‌ها‌، به تعویق انداختن‌ها‌، تضمین خواستن‌ها‌‌ و در یک کلام دلسردی درباره تحقق خواسته‌ها، بی ایمانی درباره امکان پذیر بودن است. 

  • بی ایمانی یعنی روی عقل انسانیِ خودت که چیزی جز تجربه‌ها و باورهای محدودکننده نیست‌، حساب کردن؛
  • بی‌ایمانی یعنی سنجیدنِ چگونگیِ رسیدن به خواسته‌ و امکان‌پذیری آن با «شرایط محدودکننده‌ی این لحظه‌ات»
  • بی ایمانی یعنی جدّی گرفتن ترس های توهمی ذهن و نادیده گرفتن الهامات هدایتگرانه قلب.
  • یعنی اعتماد نکردن به جریان هدایتگری که همواره با ماست، دید وسیعی به خواسته های ما دارد، سرراست ترین مسیر بین ما و خواسته ها ما را می شناسد و هدایت ما به سمت «چگونگیِ رسیدن به خواسته‌» را بر عهده گرفته است؛
  • بی ایمانی یعنی تقلا برای انجام دادن سمت خداوند، به شیوه‌ی شناخته‌ی شده‌ی ذهن محدودمان و به همین راحتی دستان خداوند را بستن و هدایت های او را ندیدن.
  • بی ایمانی یعنی ناتوانی در خوشبین بودن به امکان پذیری، یعنی ناتوانی درباره داشتن انتظارات مثبت،  یعنی حساب نکردن روی جریان هدایت و نگنجاندن آن در معادله تحقق خواسته ها.
  • بی ایمانی یعنی فراموش کردنِ وعده‌ی انا علینا للهدی خداوند. یعنی به حساب نیاوردنِ وظیفه‌ی این نیرو در هدایت قدم به قدم تو در این مسیر و روشن کردنِ قدم بعدی‌ات بلافاصله پس از برداشتنِ این قدم.

به اندازه ای دلایل امکان پذیر بودن درباره رسیدن به خواسته مان را می بینیم و دریافت می کنیم که از این “بی ایمانی” فاصله می گیریم.

ماموریت آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، ساختن چنین جنسی از ایمان است. دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، این ایمان را در یک فرایند تکاملی، به وسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته ها، در وجود شما می سازد. باورهای قدرتمند کننده ای که وقتی آنها را وارد معادله هدفگذاری می کنی، تفاوتی عظیم نه فقط در نتیجه نهایی بلکه در مسیر تحقق آن اهداف ایجاد می شود. شما در طی جلسات و تمرینات این دوره، باورهای قدرتمند کننده ای در ذهن خود می سازی که شما را با خواسته هایت هم مدار می کنند. باورهای قدرتمند کننده ای که منطق های محکم برای امکان پذیر دانستن آن خواسته در ذهنت می کارند. باورهای قدرتمند کننده ای که هدایتگر شما می شوند تا به جای چسبیدن به “چگونگی” – که سمت خداوند درباره خواسته شماست – سمت خودت درباره خواسته ات انجام دهی. زیرا خداوند به عنوان انرژ‌‌ی هدایتگر و پشتیبان‌، به اندازه‌ای سمت خودش را انجام می‌دهد و تو را اجابت می کند که تو اول سمت خود را انجام دهی و او را با این جنس از ایمان، اجابت کنی.

در معادله “تحقق خواسته ها” نقش باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با اهداف آنقدر قوی است که هیچ میزان از تلاشِ فیزیکی، نمی تواند نبود آنها را جبران کند. زیرا وقتی باورهای هماهنگ با خواسته ات را می شناسی و ایجاد می کنی، این باورها سرراست ترین مسیر بین شرایط کنونی و شرایط مورد نظر شما را می شناسند و شما را به آن مسیر هدایت می کنند. در نتیجه از سعی و خطاهای بسیاری بی نیاز میشوی که اکثریت جامعه تقریبا یک عمر درگیر آن هستند. این مفهوم راحت رسیدن به خواسته هاست که آگاهی ها دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، استاد ایجاد آن است.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف
    464MB
    63 دقیقه
  • فایل صوتی live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف
    61MB
    63 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

407 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدی بیرانوند» در این صفحه: 3
  1. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    درود به عزیزان

    امروز این فایلو دوباره گوش کردم .

    نکته ای که بنظرم جالب اومد قدرت تحسین دیگران بود .

    تا زمانی که موفقیت دیگران رو تحسین نکنیم اون قضیه برامون قابل باورنمیشه و نمتونیم بهش برسیم . اصلا وقتی بقیه رو تحسین میکنیم به قول استاد انرژیش بیشتر به خودمون بر میگرده و به اون شرایط هدایت میشیم .

    مثلا من وقتی دیدم دوستم با چه سلیقه ای اتاقشو چیده ، سعی کردم تحسینش کنم و همین باعث شد هدایت بشم که من هم زیبایی های اتاقمو ببینم . یا وقتی موفقیت دوستم رو در یوتیوب میبینم . تعهدشو میبینم تحسینش میکنم . ازش یاد میگیرم که میشه منم موفق بشم . وقتی ازادی زمانیشو میبینم این خواسته در من بوجود میاد که من هم میخوام . تحسین میکنم و جلو میرم . تمام این هارو خداوند بهمون نشون میده تا خواسته هارو در وجودمون بوجود بیاره .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    درود بر عزیزان ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

    خدایا شکرت

    من با توجه به گفته استاد برای خودم هدفی انتخاب کردم . نوشتم میخوام یسری بهبود های مشخصی تو روابطم شروع کنم . در بارش نوشتم .

    الان دوباره اومدم اینجا به خودم یاد اوری کنم میخوام چکار کنم .

    شرایطی پیش اومده که احتمالا عید مسافرت نرم . وقتمم به گونه ای پره که نمیتونم رو بیزنسم کار کنم . بجاش تمام وقت به فایل های استاد گوش میدم . احساس میکنم این همون هدایت خداونده که میخواد من تو عید رو خودم کار کنم .

    من کلا تو فضای مجازی نیستم . ولی یه تلگرام دارم که هی الکی چکش میکنم . من اینو حذفش کردم تا به عنوان تمرینی که استاد تو یکی از فایل هایی که دیده بودم داده ، یه مدت با خودم تنها باشم .

    رو خودم کار کنم .

    من میخواستم روابطمو بهبود ببخشم . و کاملا دیدم که این قضیه مستلزم کار کردن رو عزت نفسمه .

    ون بخاطر همین قضایا از افرادی که احساس میکردم ذره ای ممکنه بهتر از من کار کرده باشن دوری میکردم.

    بخوام این حس درونیم رو باز کنم ، میشه از زوایای زیادی بهش نگاه کرد و اصلاحش کرد

    اول اینکه دنیا مسابقه نیست ما که خودمونو با بقیه مقایسه کنیم . هممون به عنوان بخشی از وجود خداوند به خودی خود با ارزشیم . چند وقت پیش عکسی دیدم که یه مداد سیاه و یه مداد شمعی کنار هم بودن . مداد سیاه داشت نگاه مداد شمعی میکرد و با خودش میگفت من به اندازه کافی رنگی نیستم.

    مداد شمعی هم داشت نگاهش میکرد و با خودش میگفت من به اندازه کافی تیز نیستم .

    هممون نقاط قوت و ضعفی داریم . همین چیز هاست که دنیا رو قشنگ میکنه .

    من با فردی اشنا شده بودم که موفقیت هایی کسب کرده بود . کاملا قابل احترام . این موضوع باعث شده بود من خودمو پوچ ببینم . چون تماما داشتم مقایسه میکردم . اول از همه اون تو نقاطی خوب بود من تو نقاطی دیگه . مثلا اون میگفت وقتش خیلی تو فضای مجازی میره . ولی من خیلی وقت پیش قاطعانه تصمیم گرفتم و کلا این از این بحث ها خارج شدم .

    در خیلی نقاط هم اون از من بهتر یود . مثل تعهد و عشقی که نسبت به کارش داشت .

    این باعث میشه ما در کنار هم رشد کنیم و هر کدوم از هم دیگه تو این مسیر خیلی چیز ها یاد بگیریم .

    این که من خودمو کمتر میدیدم تماما به همین مقایسه ها بر میگشت . من فکر میکردم دیگه مرغ همسایه چی هست .

    مثلا یه عکس دیده بودم از اتاقش که خیلی قشنگ بود . خیلی مرتب بود میزش . کلی عکس قشنگ رو دیوار .

    با خودم گفتم حتما یه خانواده پولدارن . عجب اتاقی باید باشه . بعدا یه فیلم دیگه همین طوری از اتاقش دیدم . دیدم یه اتاق معمولی. یه میز ساده . یه دیوار سفید . که همش با عشق چیده شده بود .

    تمام این نظم و عشقی که به اتاقش داده بود معنای دیگه ای بهش داده بود . نه اینکه ویز خاصی داشته .

    بعد من نگاه کردم . اتاق من یه نور مخفی فوقالعاده داره . چراغارو هم خاموش میکنم . فضا بهشتی .

    همین الان دارم زیرش همرا با چراغ مطالعم برای شما کامنت مینویسم .

    نگاه کردم دیدم من یه میز بزرگ چوبی خیلی قشنگ دارم . بهترین محصول اون شرکت .

    دیوار اتاق یه کاغذ دیواری فوق العادست . خواهرم هم برا یه کاردستی فوق العاده درست کرده گذاشتم رو میز .

    اینو میگم چون دیده بودم یکی از دوستاش براش چیزی اورده و من حسودیم شده بود . الان دارم نگاه میکنم من تموم اینا رو دارم و باید فقط ببینمشون . خدایا شکرت .

    شکرت بابت همچین ادم های فوق العاده ای که تا این حد الهام بخشن .

    میخوام منم از کوچک ترین اقدامات عملی شروع کنم .

    اول کتابامو مرتب کنم . میزمو مرتب کنم . دورمو تمیز کنم .

    چیزی به ذهنم رسید جابجا کنم تا قشنگ بشه . بعد هم پوستر هایی که دوست دارمو میگیرم و یه دریم بورد از ارزوهام درست میکنم . درست مثل دوستم . منم به خودم و علاقم احترام میزارم .

    واقعا خدارو شکر میکنم که اینارو بهم نشون میده تا بخوام و یه دست بیارم نه اینکه غصه بخورم .

    خدایا در این مسیر هدایتم کن تا باهم قدم یزنیم و لذت ببریم .

    پیشاپیش عید همه شما عزیزان رو تبریک میگم

    برای من عید از الان شروع شده

    میخوام از الان رو خودم تمرکزی کار کنم . یه مدت قراره دور از دوستام باشم . رو خودم کارکنم .

    خدایا شکرت

    همتونو دوس دارم

    با یاد خدای خواسته و جواب ها

    فعلا ⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠⁠)⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهدی بیرانوند گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    خدایا شکرت ⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠⁩

    الان روز چهارمی هست که دارم خیلی اوکی به فعالیتم تو سایت ادامه میدم .

    احساس میکنم به درکی از این اهمیت این پیوستگی و استمرار و تعهد رسیدم که داره کمکم میکنه ادامه بدم

    خدایا شکرت

    درود به همه عزیزان

    استاد تو این فایل نکته خیلی مهمی رو گفت که احساس میکنم قراره ادامه مسیرمو مشخص کنه .

    هدف گذاری و لوازم مورد نیازش مثل تمرکز . نوشتن نکات مثبت . حرف زدن درباره نشانه هایی که تو این مسیر رخ میده .

    من هم شروع کردم تا عمل کنم . من که از قبل هم میدونستم ، حتی کتابی هم که درباره کارم میخونم ، اگه تمرینشو انجام ندم ، یا پروژه ای رو شروع نکنم و اون نکات رو توش اعمال کنم یا به هر طریقی یه کار عملی نکنم هیچی یاد نمیگیرم و انگار که اصلا هیچ وقت اون کتابو نخوندم .

    الان هم اومدم اول هدفمو مشخص کنم . نزدیک عید هم هست . از الان شروع میکنم موقع عید یه اوج دوباره میگیرم .

    اول گفتم من تو زندگیم اومدم کلا مشخص کردم بخوام خلاصه بگم دوتا هدف اصلی دارم که منشا تمام ارزوهامه یه جورایی . دوتا هدف اصلی . که البته خیلی هم کلیه .

    اومدم نگاه کردم باید تمرکز کنم . یکیش رو انتخاب کنم . یکی از اون دوتا مربوط به روابطم بود .

    خداروشکر تو این مدت خیلی نتیجه های مثبتی در زمینه روابطم گرفتم . با این که خیلی وقت ها فقط یکی دو کلمه با افراد ها حرف میزنم انگار که انرژی مثبت و اون عشق رو از من دریافت میکنن . همه با حال خوب با من برخورد میکنن . کلا تو کلاس پسر خیلی محبوبی هستم . دوستامو خیلی دوست دارم اون هاهم خالصانه به من عشق میورزن . اینکه استاد میگفت یکی از بزرگ ترین تغییراتتون میتونه این باشه که از افراد تعریف کنید ، من به صورت کلی تو خودم ایجاد کرده بودم و اصلا تغییرشو دیده بودم . بخاطر همین تقویتش کردم و الان که از استاد شنیدم با تمام وجود تاییدش میکنم .

    حتی خیلی از افراد هستن با هم عقیده و هماهنگ نیستیم و بنا به قانون مدار ها با اینکه تو یه کلاسیم ولی عملا از هم خیلی دوریم . حالا اگه با همین فرد برخورد داشته باشم خیلی صمیمی سلام میکنم با حال خوب و همین عشق رو از طرف مقابلم دریافت میکنم . طرف مقابلم رو با برچسب خوب یا بد قضاوت نمیکنم . فقط رابطه صمیمی و دوستانه تری با این فرد برقرار نمیکنم همین .

    تو یه برهه ای هم بنا به دلایلی حتی از خانواده هم ترد شدم ولی رابطمو با خودم و خدای خودم دوباره ساختم . رابطمو با خانوادم از اول ساختم .

    رو اعتماد بنفسم خیلی کار کردم . تو یه برهه ای برای ریختن ترسم خودمو مجبور میکردم تو دانشگاه برم بالا و صحبت کنم . ندیدم تا حالا کسی خودش داوطلب شه بیاد بالا .

    کلا در روابط به اعتماد بنفس خیلی خوبی رسیدم . رسیدن به ارزوم در زمینه روابط برام خیلی قابل باور تره . و اگه به این هدف برسم اعتماد بنفسم در زمینه رسیدن به اهداف خیلی بالاتر میره .

    حالا همیشه در زمینه روابط ، یه خلا داشتم . اون هم رابطه عاشقانه بود . بیشتر هم بخاطر باورهایی مثل بد دونستن روابط دختر و پسر و این هاس .

    همون طور که استاد گفت نمونه های عملی رو ببینید که به موفقیت رسیدن .

    خیلی هارو دورم میدیدم که یه رابطه عاشقانه عالی به دور از ادا و اتفار که اصلا معلومه میخوان چیزی رو به بقیه ثابت کنن داشتن . دورم پر بود از روابط سالم . عالی .

    پس شدنیه .

    اومدم اول تو دفترم هدفمو نوشتم

    رابطه عاشقانه :

    بعد اومدم نوشتم چرا این .

    با خودم گفتم به عنوان اهداف بزرگ زندگیم این برام از همه قابل باور تره . از اعتماد بنفس خیلی خوبی در این زمینه برخور دارم . با رسیدن به این هدف اعتماد بنفسم بالا میره .

    خیلی اتفاق بزرگی تو زندگیم خواهد بود . چون همیشه جای خالیش تو زندگیم بود به خاطر تفکراتی که از خانوادم قبول کرده بودم .

    بعد از همه بخاطر این مسیر اشتباهی که در پیش گرفته بودم انخرافات و عادات نامناسبی در من بوجود اومده بود که خیلی مانع از حرکت و موفقیتم میشد . چه زمان هایی که برای چه سرچ های بیهوده ای میگذروندم . یک بار برای همیشه تکلیف شرایط رو معلوم میکنم .

    بعد اینکه خود استاد میگه روابط خیلی باعث رشدتون میشه . با اینکه خیلی باور های نامناسبی در زمینه روابط عاشقانه دارم ولی تجربه ای داشتم که میتونم با قدرت حرف استاد رو تایید کنم.

    تجربه ای در حد یه اشنایی کوتاه ولی همون تاثیر خیلی زیادی رو من گذاشت . باعث اصلا حتی به سبک زندگیم ظاهرم خیلی از عاداتم ، ظاهرم توجه کنم و کلی بهیود تو خودم ایجاد کنم .

    نه بحث خود نمایی . چیز های ساده ای مثلا مثل نظافت حتی . من کلا ادم تمیزی بودم ولی احساس میکنم حتی تو این مدت به خیلی از رفتار های عادی زندگیم توجه کردم و ارتقاش دادم . مثلا الان به اتو لباسم هم اهمیت میدم . نظم زندگیم خیلی بزام مهمه . احساس میکنم سبک زندگی خیلی سالمی دارم خدارو شکر .

    و چیزی که خیلی برام مهمه اینکه میخوام مثل استاد با کسی در ارتباط باشم که مثل هارون برای موسی ، مثل خانم شایسته برای استاد باهم به یاد خدا بپردازیم . در باره چیز های قشنگی که میبینیم صحبت کنیم . مثلا عاشق طبیعتم . باهم دور دانشگاه قدم بزنیم چون واقعا سرسبزه .

    البته من اینم بگم که حال خوبم رو منتقل نکردم به بعد از رسیدن به این هدف . همین الانم خودم تنهایی دور دانشگاه قدم میزنم و خدارو شکر میکنم .

    کلا کسی که باهم در باره اهدافمون حرف بزنیم و باهم حرکت کنیم . به هم کمک کنیم تا در مسیر هدفمون قدم برداریم .

    کلا این دلایلی بود که بنظرم این هدف ارزش این رو داره که به عنوان هدفم انتخاب کنم و قدم بردارم . برای شروع عالیه .

    بعد اومدم تو دفترم اقدامات عملی رو نوشتم .

    چه کار هایی رو باید انجام بدم در مسیرم هدفم .

    دیدم یه دوره عزت نفس دارم هی نصفه نیمه میزارمش گفتم در ادامه این تعهدم برای فعالیت این دوره رو کامل میکنم . کمکم میکنه تا از روی خلا و احساس تنهایی به دنبال رابطه نباشم . کمکم میکنه رابطه سالمی برقرار کنم که باعث رشدمون بشه .

    اومدم تلگرام گوشیم رو نوتیفشو خاموش کردم تا فقط برای چک کردن کلاسام برم و هی نرم پیامامو چک کنم .

    تلگرام رو از لپ تاپم پاک کردم . خیلی بهش نیاز داشتم ولی حواس پرتیش بیشتر بود و فایده حذف کردنش بیشتر بود .

    تو بقیه فضاهای مجازی هم نبودم از اول .

    این کمکم میکنه تا تمرکز کنم رو هدفم .

    در ادامه هم تو دفترم ارزوهام و تصورم رو از رابطم و فرد مقابلم مینویسم .

    اومدم گفتم هر نکته مثبتی که در این مسیر بیوفته رو مینویسم و پله پله جلو میرم و هی مرور میکنم .

    نگاه کردم همین الانش ما یه کلاس عملی داشتیم که باید گروه بندی میشدیم دوبه دو . من اصلا خبر نداشتم . تمام گروه ها خانم ها و اقایون جدا از هم هستن . خیلی اتفاقی من و دونفر دیگه اینطور نبودیم . به خودم گفتم این همون نشونه خداونده . به راحتی این اتفاق باعث میشه باور های مخرب و ترس هام از رابطه بریزه . این یه نشونه از سمت خدا در شروع برای منه .

    با هدایت خداوند این اقدامات عملی زو انجام دادم و مشتاقانه چشمم به دستان خداونده تا ببینم دیگه باید چیکار کنم . با هدایت خداوند جلو میرم .

    انشالله هدف گذاری بقیه دوستان رو هم ببینم

    ببینم میان مینویسم

    و چند وقت بعد از نتایجشون میگن

    خیلی کمک میکنه تا باور هامونو تقویت کنیم .

    خود من به خیلی موفقیت ها رسیدم ولی اصلا موفقیت حسابشون نمیکنم .

    مثلا استاد , یاد گرفتن زبان برای موفقیت در کار رو یه اقدام بزرگ معرقی کرد.

    با خودم گفتم من همین پارسال برای دسترسی به منابع انگلیسی کلی رو زبانم کار کردم . ذره ذره تقویتش کردم و اصلا کل اون علمی که میخواستم یاد بگیرم . تمام اصطلاحات اون هنر رو از اول به انگلیسی یاد گرفتم اصلا .

    حتی به لطف استاد و اموزه هاشون خیلی زندگی سالمی دارم . حالم خوبه . در صورتی که مسایلی مثل افسردگی خیلی بین دوستام شایعه . یه این میگن سلامت ذهن

    اتفاقی برام افتاد ، اتفاقی که خیلی از دوستام تو اون شرایط فاز غم و شکست برداشت میداشتن خودشونو میباختن

    ولی من ازش یه خاطره قشنگ ساختم . کلی حال خوب و کلی درس . بزرگ شدم.

    هممون کلی کار بزرگ تو زندگیمون کردیم .

    باید به خودمون یاد اوری کنیم و ازش برای قدرت گرفتن در مسیر ایندمون استفاده کنیم .

    همتونو دوس دارم

    در پناه الله

    در مسیر زیبایی ها

    فعلا ⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠⁠)⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: