درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1 - صفحه 1

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    722MB
    55 دقیقه
  • فایل صوتی درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
    107MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

691 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    ده سال از گرفتن دیپلم من گذشته بود که وارد دانشگاه تهران شدم به این شکل که اگر دوستم تمام وقت مرا با برنامه ریزی و سعی و تلاش در آموختن مطالب به من انجام نمی داد این بار هم مثل دفعات قبل شکست خورده بودم. آن زمان با این که آرزو و رویای من تحقق پیدا کرده بود و بعد از تلاش فراوان سر کلاس دانشگاه نشستم، وارد محیطی با انسانهایی متفاوت که نتوانستم این تحول را در زندگیم به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و خودباوری و ارتباط درست با دیگران برقرار کردن و ندانستن قوانین حاکم بر جهان درس را نیمه کاره گذاشتم و باز به شهرستان برگشتم با احساس قربانی شدن که حالا می فهمم چه ابلهانه بود تمامی این داستان. سالها بعد باز کنکور دادم و قبول شدم و این بار توانستم تا پایان چهار سال ادامه دهم و مدرکم را بگیرم هر چند که برای علاقه نبود و حرف مردم هم برایم مهم شده بود و این هم یک نادانی دیگر.اکنون می فهمم که قانون یعنی چه حالا می فهمم که زندگی خودم را خودم با دستان خودم با ناباوری به این شکل رقم زدم و قربانی خودم شدم خودی که می توانست با آگاهی که اکنون دارد و عمل به آن عنان زندگیش را با توکل و تمرکز و آگاهی از قوانین فرکانس قرآنی آن گونه که از استاد آموختم در دست بگیرم و لذت ببرم تا جایی که به خودم هر روز از روز پیش بیشتر افتخار کنم.

    خدایا شکرت. عاشقتونیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  2. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2632 روز

    به نام خدایی که به من توانایی تغییر زندگیم را داد و سرنوشت من را به دست خودم سپرد

    سلام و صد سلام به استاد نازنین و معرکه خودم

    خانم شایسته مهربان٬ متعهد و پر انرژی

    و به همه دوستان عزیز و هم مسیر

    اول از همه خداروشاکرم دوباره زندگی و حضرت حق فرصتی داد در مسیر پیشرفت و رو به جلو حرکت کنم و من رو به مسیری هدایت کرد که بتونم به تمام خواسته هام برسم

    با انسان های پیش به کمالی آشنا بشم که رسیدن به خواسته هاشون براشون نتنها لذت بود بلکه مسیری بود برای درک بهتر خدا و شناخت بیشتر حقایقی که هدف خلقت ما جز پیدا کردن اون های نیست و نبوده

    استاد عزیزم من وقتی دارم این دیدگاه رو میزارم که حدود چند ماهی از مهاجرتم می گذره و دقیقا مثل یک کودک از دنیای دیگه وارد دنیای جدیدی میشه و از فرط ناشناخته ها بی اختیار گریه می کنه!

    گریه هایی که گاهی از تجربه های بسیار قدرتمند که یه وقتایی وجودم رو لرزوند که به خودم حتی شک کردم و یه وقتایی منو به عرش برد …

    ( من بخشی از این دیدگاه رو توی یک دوره گذاشتم ولی چون دوست داشتم ردپام عمومی تر و محکم تر برای خودم ثبت بشه )

    —————————————————–

    من در حال رانندگی بودم که متوجه شدم همسر عزیزم دوره شیوه حل مسائل رو تهیه کردن و لا به لای فایل ها که داشت گوش میداد به یک جمله برخورد کردم که فان مع العسر یسری و ان مع العسر یسری …

    برخورد کردم و برداشت بی نظیر خانم شایسته و استاد منو یک تکون وحشتناک داد و به یکی از زیباترین نگاه ها به این آیه برخورد کردم که باعث شد دوره تهیه کنم و شروعش کنم که از اون لحظه شاید حدود 3 هفته میگذره…

    ( من یه عادت مهم دارم حتی اگر یک نفر یک دوره رو به من هدیه بده حتما باید هزینه بابتش پرداخت کنم حتی اگر اون استاد یا شخص بخواد رایگان در اختیارم بزاره…

    یعنی اگر حتی شما بخواین رایگان به من آشپزی یاد بدی من به ازاش حتما باید برای شما زمین رو جارو کنم یا کاری بکنم که ارزشمندی اون رو بهتر و بیشتر درک بکنم … و این لاجیک رو ایجاد کنم که من برای این محتوا کاری کردم! تا بتونم خب افسار ذهن رو بکشم و در ادامه بیشتر بهش دقت کنم .. )

    اما بخوام بگم من کجا هستم و چه کار دارم می کنم میشه از اینجا شروع کرد که

    من تو ایران به یک درآمد خیلی خوب رسیدم که به لطف خدا شرایط مهاجرت رو برای من فراهم کرد و به آسانی تونستم بیام امارات

    وقتی خواستم مهاجرت کنم به دلیل درگیری در توهم های کودکانه و برای اثبات به بقیه که بلههههههه

    من سیدعلی خوشدل هستم و سوپر من تاریخم می خوام فقط با اینقدر مبلغ خاص مهاجرت کنم و تصمیم گرفتم دیگه از هیچ مبلغ دیگه استفاده نکنم و …

    چون میگفتم زبونی که خدا به اعداد نیست ای مردم

    ای مردم خدا نگفته که شما نیاز به سرمایه دارین و فقط و فقط توحید کافیه!

    راستیتش مشکل از باور نبود ها ولی مشکل از طرز فکر پشت این باور و در نظر نگرفتن شرایط احساسی بود که من داخلش بودم

    شاید یادم رفته بود که این باور زمانی معنی داره که تو از لحاظ روحی هم یه سری مسائل رو پذیرفته باشی و اینو قبول کنی که از هرجایی میشه شروع کرد نه اینکه علاوه بر این باور هات

    سوال های از جنس چرایی و چگونگی داستان برای خودت بسرایی و هر روز برای خودت اون هارو بلغور کنی !!

    خلاصه می خواستم یه جورایی بگم آره استاد من با چمدون قرمز رفته من تازه بدون چمدون رفتم و ببین منو

    پس … :))

    امان از انسان حسود و آز طلب !!!

    خلاصه کنم که نتنها من نتونستم با اون مبلغ کاری بکنم بلکه منجر به این شد که 5 ماه نتونم داخل امارات حتی 1 فلس پول در بیارم

    آنچنان درگیر شرایط خنده داری شده بودم که به خاطر باورهای غلط و ترس های که برای خودم ایجاد کردم روی درآمد ایران خودم تاثیر بزارم! و اونو به یک سوم برسونم!

    من از نگاه خودم هیچ ترسی نداشتم

    وحتی به نظر هیچ احساس گناهی نداشتم

    شاید بیشتر و بهتر از ایران تو حال خوب بودم ولی گیر بسیار خنده داری توی کار بود که نمیزاشت به ثروت برسم و خبر نداشتم که آب در کوزه و ما تشنبه لبان دور جهان می گردیم!

    وقتی که من امارات اومدم شرایط مهاجرتی رو برای خودم به لطف خدا سریع فراهم کردم

    به این شکل ساده که حسم گفت وقتشه بری سفر زبانت رو تست کنی

    به همین نیت بلیط امارات گرفتم و بدون اینکه از کسی زیاد سوال کنم و … با خانومم رفتیم روز اولم تازه ماشین رنت کردم :)))

    و خب در عرض دو هفته من کار اقامتم رو شروع کردم و کمتر از دو هفته بعدش مقیم شدم…

    اما وقتی برگشتم ایران و تصمیم گرفتم دیگه مهاجرت جدی کنم به جای اینکه دنبال اون فرمول همیشگیخودم باشم که ( مهم نیست چی تو ذهنته ولی هرچیزی که حاضری جونتو براش بدی و مشغولش باشی و ناهار و شام حالیت نیست اون راهه رسیدن پول و خداست! )

    و همیشه هم مثل ملا ها به همه میگفتن برای رسیدن به ثروت باید این کار هارو کرد ای مردم ….

    کاری رو کردم که باعث این شد کسی که تجربه درآمد های سنگین رو داشته حتی نتونه هزار تومن پول در بیاره! (‌خیلی واقعا مسئله مهمه ای که شاید حتما کتابش کنم چون خیلییییییی هارو قطعا از توهم خنده دار در میاره …! )

    و واقعا چیزی نبود جز شرک و دنبال بهترین روش پول سازی بودن …

    وقتی اومدم امارات متاسفانه به دلیل شنیده ها و آماده نبودم ذهنم برای استفاده از عزت نفس شخصی خودم

    گفتم خببب بریم ببینیم چه کاری توش پوله؟!

    به به زعفرون!!

    به به گل و گیاه!!

    همه و همه ایده های بود که منو ترغیب می کرد به چیزی به غیر از توانایی های خودم فکر کنم!

    به چیزی فکر کنم که من رو به سمت مشارکت مشرکانه سوق میداد دیگه

    و چون محاسبات عددی می کردم و به عدد چند برابری سود میرسیدم با خودمم حساب می کردم به به به آخر ماه میشه انقدر و تارگت 10 برابری درآمدی هرسال نسبت به سال بعد رو نتنها تو سال بلکه تو ماه می زنم!!

    خلاصه که به خیال خوش خودم من باروشو دارم و

    من که ثروت ساختم قبلا

    من که باورام خوبه خدارو دارم دیگه

    و ….. هزار چرت و پرت دیگه باعث شد در نهایت با یکی از دوستان صحبت کنم که آقا بیا باهم بریم امارات تو هم بیا…

    میریم گل می فروشیم تو که گلخونه آشنا داری و مدت خیلی زیاد رو گل و گیاه کار کردی …

    و از طرفی دل سوزی احمقانه شرک آلود باعث شد که بیشتر و بیشتر ترغیبش کنم و ناخداگاه با غلو های کودکانه که قطعا ریشه در دروغ و دلسوزی مادرانه داره باعث بشم رفیقم ترغیب بشه مهاجرت کنه!

    همین مهاجرت کردن همانا و من وارد دنیای ترس های رفیقم شد و دنیای های ترس های خودم رو به رفیقم دادم!

    یعنی وارد مبارزه کردن با خودم شدم که آرهههه تو قول دادی

    بدو باید فردا به پول برسی

    بدو امشب به پول نرسی دهنت سرویسه

    رفیقت باید اجاره خونه بده

    رفیقت باید هزینه خورد و خوراکش رو دریاره

    روزی 15 ساعت کار کن

    سایتت باید تو امارات بیاد لینک 1

    از همه باوارت استفاده کن

    ( خلاصه یک استرتس وحشتناک‌ )

    پاک فراموش کرده بودم که من نخبه IT هستم و با ساعتی 1000 دلار هم برای کسی کار نمی کنم

    هنوز که 2 سال پروژه زدن رو رها کردم مردم خواهش می کنن آقا راهی نداره این کارو انجام بدی هر جه قدر هزینش باشه اوکیه …

    ولی حالا تو این مدت همون آدم برای خرید جنس و سر کله زدن با کسب و کار فیزیکی کلا دیگه کارم شده بود

    و خلاصه یه چیز دیگه غیر از شخصیت و رفتار خودم

    هر روز با اینکه حالم رو عالی نگه می داشتم ولی مثل آبکش نشت انرژی داشتم!!!

    هر روز کنترل ذهن و هر روز این امیدواری اگر رفیقت رو بیاری تو مسیر حل میشه حالا وقتشه دوستت رو توحیدی کنی!

    پس قدم برداشتم و وارد فاز دوم خطرناک زور زدن برای تغییر بقیه شدم …!!

    خیلی خدا دوستم داشت و تونستم موفق بشم چون تقریبا به نتیجه رسیدم ولی باروتون نمیشه شبا دعام اینطوری بود!

    خدایااا من تورو دیدم به رفیقمم خودتون نشون بده٬‌شرمندم نکن جلوی رفیقم و ….

    یعنی باز یه ححم از ترس جدید

    من اومده بودم مهاجرت کنم که از دنیای آرامش و لذت کیف کنم ولی خودم رو انداختم تو شرایط محیطی ترسناک تر ..

    گرچه که موفق شدم

    ولی خبر نداشتم که فقط درآمد ربطی نداره به این قضیه و باورهای مالی یک دنیای دیگست و هرچه قدر تو زور بزنی نمیتونی یک مشارکت رو به شکل صحیح انجام بدی وقتی که دو طرف وابسته بهم باشن‌!

    خلاصه هر روز صبح کسی الان که یک سایت داره با بیش از 8.5 میلیون ورودی گوگل در سال چشم انتظار رفیقش بود که یه حرکتی بزنه!

    کسی که میتونست با یک ساعت درآمدش یک دوره بخره ولی حالا به چه فلاکت و ترسی افتاده‌ که فکر پنیر و نون رفیقشه !:|:|

    خلاصه کنم که من به حای اینکه به دوستم پول بدم چون کار زشتی بود از نظرم

    غیر مستقیم هعی ازش درصد خریدم و گفتم حالا بیا درصدتو می خرم انشالله فردا درست میشه :)))

    ای ای امان از آدم نفهم و نادان که حتی با قانون خودش رو گول میزنه و مسیر تکامل رو پاره می کنه!

    منجر به این شد که من درصد ها بخرم و حتی یک فروش پیش نیاد از آخر بفهمم بله اصلا مشارکت من غلط بوده!

    خیلی جالبه بگم محصول ما بیش از 4000 بار دیده شد!

    لینک 2 گوگل و …. هر چیزی که شما اسمش رو رسیدن به فروش بزارین …

    آمازون و ….

    دیگه چه راهی بلدین همه رو تست کردم :)) ولی فروش نشد!!

    حتی قیمت های مختلف..

    انگار یه شتری نشسته بود دم در فروش هرکی میاد یکی میزد پس کلش میگفت بخری اینو گازت میگیرم :))

    اینارو نگفتم که حالتون بد بشه می خواستم بگم مهم نیست چه قدر باورهای خوب داری ولی مهم اینه که چه قدر رفتار های خوب از خودت نشون میدی!

    باور یعنی عملکرد!

    باور یعنی انجام یک رفتار مفید.

    باور زمزمه احمقانه کودکانه نیست!

    باور یک فعل و انفعال شیمیایی در ذهن شماست که باعث میشه شیش صبح بیدار میشی دوباره نخوابی و بلند شی بشینی …

    حالا که نشستی لب تاب رو دستت بگیری.

    حال که گرفتی صفحه ادیتور کدت رو باز کنی…

    و بگی خب خدایا در خدمتم !!!

    اما برسم سر قسمت قشنگ داستان که چند شبه دارم بابتش واقعا گریه های از روی عشق به خدا می کنم

    خداروشکر من جز اندکی زمان و اندکی پول چیزی از دست ندادم به جاش تجربه های بی نظیییییر و رشد فوق العاده ای کسب کردم..

    من آدم بسیار زرنگی هستم و واقعا اینو همه بهم میگن و خیلی زود متوجه اشتباهاتم میشم ولی این دفعه 5 ماه طول کشید :)) من دیگه واقعا خواستم افسار این ادعا رو بکشم و الکی اسم خودم رو یدک نکشم

    و بگم رفقای گلم که حتی شما اگر باورهای عالی و تجربه های عالی داشته باشی ولی تو مسیر نباشی عمرا بتونی کاری بکنی!!!

    خداروشکر خیلی زود متوجه شدم و به رفیقم گفتم آقا مدل کاریمون باید اینطوری بشه که من آزاد آزاد باشم!

    من می خوام رها باشم

    هرجا بخوام برم و فقط فقط روی محیط آنلاین کار می کنم چه شما بخوای نخوای

    من اصلا فروش فیزیکی رو قبول ندارم چون تجربه ای توش ندارم و تمام باورهای من تو دنیای آنلاینه و اینجا جز یه ماهی قرمز کوچولو بیش نیستم و تورو هم زور نمی کنم با من همراه باشی

    و خلاصه دست روزگار و هدایت خدا این شرایط آزادانه رو برای من فراهم کرد که درک جدیدی از خودم داشته باشم و قدر توانایی هام رو بدونم اگر حتی خدا اومد گفت بیا با یک نفر شریک شو بگم خدا جهنم کدوم وره ؟! :)))

    من نمی دونستم که با این شراکت نگاهم به دستان دوستمه و مسئولیت همه چیز رو تو بیزینس قبول نکردم و همش شرط میزارم باید اونکارو کرد باید اینکارو کرد….

    من نمیدونستم که خودم تنهایی خیلی توانایی رشد زیادی دارم ولی به خاطر ترس های کودکانه با اینکه مثل بلبل انگلیسی حرف میزدم شده بودم مترجم فقط تو این بیزینس و اصلا هیچ چیز اونجوری که می خواستم پیش نرفت!

    با اینکه خدا بهم بهترین هدیه زندگیم رو داد و یک سایت بهم درکنار سایت این بیزینس هدیه داد که الان چیزی هست که دارم زمانم رو روش میزارم و شغل آیندمه و الان شب و روزم درگیرشم و دست بر قضا حوزه فعالیتش هم کلا آمریکاست( که خودش یه داستان معجزه آساست که وقتش میگم … ) ولی بازهم یه عالم تجربه بی نظیر کسب کردم و فهمیدم که جا تره و بچه نیست :)))

    و اینک بگم که پروژه سایت قبلیمون رو کلاا همه قدرتش رو انتقال دادم به سایت جدیدم …. ( پس درنهایت شد الخیر فی ما وقع !)

    من یه تجربه جالب دارم از اینکه چه قدر این حس یادگیری حس خوبیه!

    من یادمه وقتی بچه بودم همیشه دایی هام نمیزاشتن باهشون pes بازی کنم از بس بازیم ضعیف بود

    خدا شاهده زیر 10 تا نمی خوردم ولی خب نامردی بود دیگه اونا 20 سال از من بزرگ تر بودن و من 7 سالم بود

    ولی هر بار که بازی می کردیم میگفتم انشالله بازی بعدی سوراخی :)))

    میگفتم ببین مشکل کار رو فهمیدم

    می رفتم تو دنیای کودکی ویدیو ها از فوتبال میدیدم مربی هارو درست می کردم

    بعد یه روز به داییم گفتم ببین رو کاغذ ترکیب چیدم اسمشم گذاشتم قلعه ( اون موقع عاشق بازی قلعه بودم — Stronghold ) و خب خوشبختانه دو برابر گل خوردم و خیلی هم خندیدم ولی یک گل زدم ! قلعه جواب داد

    دیگه منو تا دو سال مسخره می کردن!

    آقا براتون جالبه بگم که انقدر برام مهم شد میرفتم گیم نت با اینکه واقعا خوشم نمیومد از فضاش

    فقط پول میدادم بیان خفنا بازی کنن مجانی با من حتی ناچارا شرطی می باختم که بازیم بهتر شه

    در عرض یک سال و نیم هنوزم الان جوریه که منو از بازی میزارن بیرون چون 13 – 0 می بازن :)))

    تا قهرمانی کشور PES رفتم و قهرمان شدم توی PES 2016 !

    هیچ وقت یادم نمیره یه روز نزدیک 50 تا بازی کردم! نزدیک 10 ساعت شد با آدمای مختلف بازی کردم :))

    و همیشه من اینطوری بودم که دیدم و بهش رسیدم

    دیدم و بهش رسیدم !

    ولی واقعا تو PES هر موقع من نمی ترسیدم گل می کردم و یادمه مسابقه سال دوم بعد قهرمانیم بود با محمد کمالی هم شهریمون بازی می کردم تو فینال فقط به این جمله باختم که علی ممد کمالی 12 تا انگشت داره ها!

    با این که 2-0 جلو بودم با چند تا سوتی خیلی شیرین که شاید 80 درصدش باگ بازی بود ( ولی در اصل دلیلش استرس و باورهای ضعف من بود ) باختم!

    من الان به لطف خدا یک سایت خیلی عالی دارم که به لطف هوش مصنوعی یه عالم دارم روش کار می کنم و از زندگیم لذت میبرم و دیشب زیر دوش داشتم سوره رحمان رو گوش میدادم

    خیلی گریه کردم و از خدا عذرخواهی کردم!!

    همین که من مهاجرت کردم و دارم تو یک کشور دیگه دوش میگیرم این خودش نعمت بزرگی نیست؟!

    تو در آرزوی داشتن دوست خارجی نبودی؟! و الان دوست فرانسوی و آمریکایی و …. داریی

    در آرزوی این نبودی که با یک نفر انگلیسی صحبت کنی؟! الان داری تمرین ویدیو انگلیسی گرفتن میکنی و همه میگن شروعش کن اوکیه ؟!

    می خوام بگم واقعا خیلی مهمه که هر لحظه چه قدر آگاهیم به خودمون

    چه قدر به لذت هامون دقت می کنیم!

    چه قدر داریم عملکرد توحیدی نشون می دیم یعنی نه ترس داریم نه ناراحتیم!

    خب قبل از این که من دوره بی نظیر و شاهکار حل مسائل رو شروع کنم یک سری تعهد به خودم دادم که می خوام اینجا بنویسم و از امروز به مدت 40 روز میام خروجی کارم تا جایی که حس نکنم دارم ادعا می کنم رو تو دوره حل مسائل کامنت کنم و تقریبا اگر 40 روز باشه هر جلسه 5 تا 6 روزم رو مشغول میکنه که میام حتما از تجربه هام و تمرین هام میگم.

    اما برنامه های تعهدیم با اینکه خیلی برام سخته نوشتم و اگر نتونم این کارو بکنم و یک روزه سختی که ساختم رو باید انجام بدم و اونم اینه که به ازای هر روز تعلل یک روز به هیچ وسیله الکترونیکی نمی تونم دست بزنم

    یعنی حتی نمیتونم گوشیم رو جواب بدم !

    حتی نمی تونم کد بزنم :|||‌ ( برای این من قضیه از مرگ بالا تره … )

    باید روزی حداقل 6 ساعت کار مفید بکنم و پیشرفتی حاصل بشه و شب لیست بکنم فعالیت هامو و حتما بفهمم چه کار کردم

    این 6 ساعت مربوط به پروژه های خودم هست و پروژه های که در حال حاضر توشون فعالیت دارم که میشه:

    سایت یک …

    سایت دو …

    شروع فعالیت فریلنسری !

    باید حداقل روزی یک ساعت ورزش غیر از کلاس ورزشیم انجام بدم

    این خیلی مهمه که هر روز باشه و نباید حتی یک دقیقه بیشتر از یک ساعت بشه و یک دقیقه کمتر دقیق 60 دقیقه

    باید حداقل روزی یک ساعت روی شخصیتم کار بکنم به صورت خود محوری نه فقط فایل گوش دادن یا شنیدن

    باید بشینم قشنگ بررسی کامل و جامع کنم و بفهمم کجای کارم

    و البته میتونم از فایل ها هم کمک بگیرم ولی جزو زمان حساب نمیشه و یک ساعت خروجی مفید باید بده و بفهمم اون روز وضعیتم چیه و حتما بزارم تو یک محیط مثلا سایت استاد یا تلگرام شخصیم و …

    حداقل روزی 30 دقیقه تا 1 ساعت رو باید بزارم برای افزایش دانش انگلیسیم نه بیشتر نه کمتر

    که میشه شامل تمرین های شنیداری

    تمرین های نوشتاری

    تمرین های کتبی

    تمرین های لهجه آمریکن

    حداقل روزی نیم ساعت قرآن فهمی و درک قرآن رو باید داشته باشم به طوری که دقیق کلمات رو بررسی کنم و حداقل 4 آیه از هر طرف رو بررسی کنم نباید بیشتر از نیم ساعت بشه که روحم خسته نشه٬ یادت نره علی تداوم خیلی مهم تر از حجمه!

    روزی حداقل باید 30 دقیقه مطالعه آزاد داشته باشم و به صورت عنوان وار هر روز یادداشت کنم که چی یادگرفتم تا اطلاعات عمومیم بهم عزت نفس بالایی بده در مواجهه با مسائل جدید

    روزی 1 ساعت مطالعه روش های جدید در کار و حوزه کاری مورد علاقم یعنی برنامه نویسی رو داشته باشم

    باید تبدیل به یک برنامه نویس واقعی بشم یعنی بتونم بگم من در این حوزه جزو بهترین هایی هستم که میشناسم

    و روزی یک ساعت به صورت مفید در کارهای خونه کار کنم و از مسئولیت کارها فرار نکنم و قبول کنم که من هم مسئولیت های زندگی و شق القمر نمی کنم که پول در میارم

    اسم این زندگی درمانی که امیدوارم بتونم دائمیش کنم رو من گذاشتم 40 روز زندگی توحیدی که بر پایه

    علم : کسب آگاهی بیشتر

    تذهیب : کنترل ذهن یا همون تقوا

    ورزش : تقویت جسم برای سواری بهتر دادن به روح

    هستش

    استاد عزیزم عاشقتونم و در کمتر از یک سال انشالله میام میبینمتمون و گرچه الانم میشه ولی ترجیه میدم وقتی یه عالم حرف واسه ی گفتن داشتم با هم دیگه گفتگو کنیم

    خیلی دوستتون دارم در پناه یگانه واحد منان شاد و عاشق پیشه باشین

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 530 رای:
    • -
      وحید ربانی گفته:
      مدت عضویت: 1472 روز

      سلام‌علی جان من همیشه از خواندن کامنت های شما لذت میبرم مهاجرتت را تبریک میگم‌دمت گرم از اینکه با صداقت اوضاع احوال خودت را بیان میکنی خیلی لذت میبرم دمت گرم شاید باورت نشه ولی الان در مسیر کارم ماشینم زدم کنار تا چشمم به کامنت تو افتاد و‌خوندمش علی جان از تجربه خودم برات بگم دیشب دقیقا داشتم کامنت تو را مربوط به فک‌کنم سال 1400 زیر فایل لایو استاد میخوندم اونجا هم همین جمله امروزت گفتی که اگر هزار بارم جملات تاکیدی بگید ولی ایمانتون اثبات نکنید فایده نداره و‌در مورد این‌نوشته بودی که اینستاگرام را رها کردی

      علی جان من همیشه این حرف استاد را بارها و بارها برای خودم تکرار میکنم

      اگر باور درست منجر به تغییر رفتار نشود اون‌باور درست نشسته به زبان کدنویس های مثل تو این کد خروجی نداره این کد فقط یک‌نوشته است

      باور درست باید تو را به سمت توحید ببره و حرکت جدید از تو پدید بیاره حرکتی که‌ وقتی نگاهش میکنی‌تورا چندین قدم به مسیر توحیدی نزدیک‌تر کرده باشه

      این بازی پینگ پنگ استاد خیلی خیلی درس توشه اونجا که میگه عجله کردم مریم خانم‌و شکست خوردم

      ما هیچ عجله ای نداریم عزیزم ما هیچ مسابقه ای نداریم ما ارام ارام پیش میریم ارام ارام با ارامش عجله نکن دوست خوب من ما خدای بزرگ را داریم که هر لحظه تحت هدایت و‌حمایت اون قرار داریم اگر این باور درست نشسته باشه مثل کودکی که پدرش میندازتش بالا و اون میخنده ماهم میخندیم و مطمانیم که اون مارا میگیره فقط باید عجله را حذف کرد عجله مارا به سمت شریک به سمت وام به سمت میانبر میبره در جهان فست فودی امروز همه عجله دارن ولی ما خیر ما هیچ عجله نداریم ما همین الان خوشبخت ترینیم چون‌خداوند به ما ویزای اقامتی این‌دنیای زیبا را داده پس لذت میبریم قدم به قدم اون راه را به ما نشون میده همونطور که مریم‌خانم تنیس بلد نبود‌ولی الان مثل یک قهرمان بازی میکند

      من سال قبل به این وضعیت رسیدم که چقدر خوب میشه پیش رفت و یکدفعه خدا زد پس کلم گفت مشتی تو زنگ میزنی کارخانه ها برات بار میفرستن ایا پولش میتونی همون لحظه تسویه کنی با خودم گفتم نه همون لحظه خداشاهده تصمیم گرفتم تا پولی ندارم خریدی نکنم خودم با ماشین خودم میرفتم چهار تا کیسه نخ میخریدم می اورذم که نخواهم زیاد بارم بزرگ کنم‌که‌نتونم پسش بدم که ذهن منا نخواهد بهم بریزه ارامش یک‌گنجه که تصاعدی گنج‌خودش زیاد میکنه حجم‌کارم خیلی کم شد شاید از نصف هم کمتر شد ولی وقتی ارامش پیدا کردم تازه یک چیزهایی فهمیدم که 15 سال بود نمیدونستم یک دریچه هایی از سود جلوم باز شد که هیچ وقت‌نمیدیدمشون این ایه قران چقدر بهم انرژی میده

      کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ

      چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آمده، و خدا با صابران است. (249)بقره

      برای خدا همه چی اسونه و راحت و ما با ایمانمون متصل میشیم به اون قدرت بینهایت پس هیچ عجله ای نداریم

      موفق باشی دوست خوبم حس بسیار خوبی نسبت به تو دارم و همیشه سعی میکنم کامنتهات بخونم

      شاد باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 157 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2632 روز

        سلام به وحید عزیز و دوست داشتنی

        ممنونم که انرژی و زمان گذاشتی و به کامنتم پاسخ دادی

        چه قدر نگرشش عجله نکردن و ندویدن مسئله مهمیه که حداقل من داخلش ضعیفم

        میدونی آدم بسیار زود عادت میکنه به اینکه در زندگیش در حال تکاپو باشه و از طرفی رشد و میل به کمال همه دلش می خواد سرعتت رو ببری بالا تر ولی باید بدونی تا کجا ادامه بدی که نفس نبره

        خیلی ارزشمنده که در حال آرامش همیشه باشی

        من خودم سالیان سال سعی کردم آرامش رو بیشتر داشته باشم ولی به نظرم بخشی هست که توش باید واقعا به شکل بسیار قوی تر عمل کنم

        یک مرز باریکه بین رها بودن و تنبلی نکردن

        یه مرز باریکه بین حرس نزدن و کار نکردن!

        میدونی همه رو باید دقیق و صحیح مثل یک کولیس هعی بهتر و بهتر بفهمی و لذت ببری

        خلاصه منم باید برم چهار کیسه نخ خودم رو بخرم و سعی نکنم به فکر کامیون نخ باشم

        الان شرایطم خیلی عالیه ولی باید یادم باشه که حتما باید 4 کیسه نخ 5 تا بشه!

        اگر نشه مشکل از منه

        خیلی بابت انرژیت سپاس گزارم و برات آرزوی ارزشمندی های فراوان دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
        • -
          وحید ربانی گفته:
          مدت عضویت: 1472 روز

          سلام مجدد علی عزیز

          خیلی خیلی خوشحال شدم بابت جوابت‌و‌اینکه‌گفتی همه چی الان ردیف و‌خوبه خدارا بینهایت مرتبه شکر

          تو‌دقیقا به‌نکته بسیار بسیار مهمی اشاره کردی مرز بسیار باریکی هست بین عجله نکردن و‌تنبلی و بین عجله کردن و اینکه ما با تمرکز فکری کاری را اسون تر‌و‌راحت تر با توکل به خدا انجام بدیم من میخواهم بهت بگم این‌مرز دقیقا همون‌مرز شرک هست که‌ خیلی مخفیه

          من باورهایی که برای خودم تکرار میکنم را حتما باید نمونه‌واقعی و‌منطقیش را درک‌کنم و الا نمیتونم اون باور را بپذیرم

          شما با ارامش برای خودت مثال پیدا کن اول از خودت جاهایی که عجله کردی و‌نتیجه اصلا مورد رضایت نشد و اگر عجله نمیکردی نتیجه‌واقعا عالی میشد

          مثال هایی از اطرافیان که عجله کردن‌و‌نتیجه های عالی را خراب کردن

          و‌مثال هایی از قران که چقدر برای صابرین اهمیت غایل شده و‌حتی کسانی که به رزق به غیر حساب میرسند صابرین هست

          صبر به معنی استقامت کردن‌و‌زجر کشیدن‌نیست صبر یعنی امید داریم به نتیجه میرسیم ولی با لذت بردن

          من‌همیشه به خدا میگم خدایا قدم کوچیک‌ها و‌اسون‌ها و‌راحت ها را من بر‌میدارم‌قدم‌بزرگ ها مال تو من حالش ندارم اصلا لذت بردنه مال من کار سختها مال تو

          تو‌ربی من که بنده هستم‌بقول استاد شغل ما بندگی خداونده اما نه بنده بیچاره بنده ای که اگر بنده شد کلید گنجها بهش داده میشه هرچی خواست جور میشه …

          قدمهای من اینه که عاشق عکاسی هستم از محصولاتم‌عکس بگیرم ، قدم‌من اینه که عاشق فروشم و‌فقط خودم با مشتری ها حرف میزنم البته در اینده انشا الله سایت فروشگاهیم ، قدم من خلاصه کلام لذت بردن از کاری هست که عاشقشم نه‌ کاری که باهاش حال نمیکنم

          من کاری که دوست دارم را میکنم الباقی کارها با خدا مشتری پیدا کردن و تبلیغ کردن با خدا پول جور کردنم با خدا

          من فقط قدم های کوچک خودما بر میدارم تازه همین قدم کوچیک ها را هم میگم بهم بگو همینها را هم نمیدونم اصلا من هیچی نمیدونم همش تو‌بگو و‌میگه اسون هم‌میگه یک‌روز میگه برو تو‌ چمن ها بخواب لذت ببر یک‌روز میگه برو کارخانه یک سری بزن یک‌روز میگه امروز باید بری 4 کیسه نخ بیاری هر‌روز یک‌چیزی میگه دیگه به همین به همین سادگی من فقط ادامه میدم علی جون‌ادامه دادن ادامه دادن ادامه دادن و‌ادامه دادن

          اون‌وقت یک حسابدار برام میاد که مو را از ماست میکشه چنان دقتی داره که کامپیوتر کم‌میاره در مقابلش

          میاد همه کارهایی که من حالش نداشتم انجام بدهم انجام میده به حسابداره وابسته نمیشم ها !!! خداشاهده دیروز گفت‌بعد از سه سال دیگه‌میخواهم‌برم گفتم هیچ اشکالی نداره حتی یک‌کلمه نگفتم چرا ؟ چون‌میدونم‌دلیلش را و‌دلیلیش اثبات قانون بدون‌تغییر خداوند هست ، به ایشون که بسیار انسان شریف و عالی هست گفتم فقط دو سه‌روز‌ ، کارهای‌اصلی را به خانم ….. اموزش بدید گفت مگه اون‌حسابداری بلده گفتم بله بلده حالا اون خانم کجا بود ؟!؟ من دنبال کارگر بودم هرچی تبلیغ میزدم برای نیروی اقا هیچ کس نمیومد منم یک‌روز بهم الهام شد بزن‌نیروی‌خانم از قضا یک‌خانم بسیار عالی اومد برای کار همه گفتن وسط این‌اقا ها سخته این چه کاریه منم فقط لبخند میزدم میگفتم مسیر درسته چون‌خدا گفته (البته به خودم نه به دیگران) از قضا زمانی که‌اون‌خانم میخواست فرم پر کنه مدرک تحصیلیش نوشت‌خسابداری من که روحم‌هم‌خبر‌نداشت خسابدارم میخواهذ بره ولی ببین هشت ماه قبل خدا بواسطه پیدا نشدن نیزوی اقا منا مجبور میکنه برای اولین بار تو عمرم خانم استخدام کنم و بعد اینجوری ….

          خلاصه اینکه‌داداش گلم همه چیز توحیده و‌خدا هست ما عجله نداریم اون منبع اگاهی کل هست باید با اون‌هماهنگ بشیم و با عجله نمیشه با اون‌هماهنگ‌شد

          اگه‌کلام‌قران عظیم ترین باورها باشه میشه عمر زیاد با سلامتی کامل هم داشت کی گفته قرار 80 سالگی بمیریم !؟؟ چرا نشه مثل نوح 1000 سال عمر کنیم !؟ حالا وقتی هم مردیم حالا در هر سنی خدای اون جهان هم که‌همین رب العالمین عشق خودمونه تازه اون طرف تضاد‌ هم‌نیست‌مثل جهان مادی پس ما ابدی هستیم همه چیز فراوانه همه چیز‌زیاده و‌این جمله تاکیدی نیست این‌یک حقیقت است پس در مقابل این همه فراوانی عجله معنی نمیده کسی عجله داره که کمبود باور کنه

          مایی که باور داریم‌همه چیز هست عجله بی معنی است

          وقتی فرعون دنبال موسی و‌یارانش میکنه یک‌جایی یاران موسی به موسی گفتن ما ( در چنگال فرعونیان ) گرفتار شدیم !

          قالَ کَلّا ۖ إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدینِ

          (موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» شعرا / 62

          همه چیز همین هدایت هست ، ثروت سلامتی شادی خوشبختی همه چیز با این هدایت هست چون خداوند منشا همه نعمت ها است

          خدایا شکرت بابت اگاهی هایی که هر‌روز‌و‌هر‌روز برای ما بیشتر و‌بیشتر میکنی خدایا شکرت

          زندگی خیلی زیبا و‌قشنگه لذت میبریم و قدم های کوچک خودمون را با عشق بر میداریم اصلا زور نمیزنیم ریلکس و علی بی غم و در کنار این قدم ها به همه خواسته هامونم لاجرم میرسیم انشا الله چون‌اومدیم به این‌دنیا که به خواسته هامون برسیم

          موفق باشی دوست عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
          • -
            ام البنین بیگدلی فر گفته:
            مدت عضویت: 3076 روز

            سلام آقا وحید عزیز

            از خوندن کامنتتون لذت بردم ، این حد از درک و باور و ایمانتون به قانون و این مسیر الهى رو تحسین میکنم بخصوص آنجا که میگید (همه چیز فراوانه همه چیز‌زیاده و‌این جمله تاکیدی نیست این‌یک حقیقت است ). امیدوارم من هم در مورد باور فراوانى به این اطمینان و یقین برسم ، باور فراوانى یکسرى جاها پاشنه آشیلم هست .

            عاشق این آیه (قالَ کَلّا ۖ إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدینِ ) هستم ، چقدر حضرت موسى قشنگ میگن خدا با من است . گاهى در بعضى مسائل از این آیه کمک میگیرم تا آرامشم رو حفظ کنم .

            از کامنت زیبا و سرشار از آگاهیتون ممنونم و بهترینها رو براتون آرزو میکنم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              وحید ربانی گفته:
              مدت عضویت: 1472 روز

              سلام ام البنین عزیز دوست خوبم

              ممنونم از پاسخ شما و‌سپاسگزارم‌از محبت شما به مطالب من

              باور فراوانی و یا هر باور‌دیگه ای را اگر خواستید‌ریشه دار و عمیق در خودتون نهادینه کنید باید نمونه های واقعیش را پیدا کنید و‌ببینید تا این ذهن منطقی مهر تایید بر‌روش‌بزنه وقتی ذهن منطقی عزیز ما تاییدش کرد‌این باور دیگه بعنوان یک‌کدی که‌عمل میکند پذیرفته میشود نه صرفا کلام و‌نوشته

              در مورد باور فراوانی من هم مثل شما‌پاشنه اشیلم‌هست و خیلی خیلی خیلی باید روش کار کنم منم اول این راه زیبا هستم ولی به لطف خدا و اینترنتی که موجوده ما خیلی راحت میتونیم مثال پیدا کنیم از باور فراوانی در‌زندگی روزمره هم مثال های عالی از قران این‌کلام الهی و‌ هم مثال های دنیای زیبای الان

              در مورد‌قران این‌ایه به من‌ خیلی خیلی کمک کرد

              وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا

              ایه 59 سوره انعام

              و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر آنکه او آگاه است

              شما در طول روز فقط در یک‌مسیر بسیار کوتاه ببینید چند‌تا برگ وجود‌داره ؟ ایا میتونید بشمارید ؟ ایا کسی قادره بشماره ؟ الله اکبر همین یک موضوع را اگر درک‌کنیم کار حله حالا تمام این برگها در دفتر علم و اگاهی خداوند مکتوبه الله اکبر از اسمان ها از گسترش هستی که‌در هر 25 صدم ثانیه 500 هزار کیلومتر بر وسعت هستی و‌کیهان اضافه میشه یعنی فاصله زمین تا ماه فقط در یک پلک‌بر‌هم‌زدن

              اینها قسمتی از فراوان و عظمت و بزرگی افرینش خداونده وقتی اینها را ببینیم متوجه میشیم که ثروت ثروت‌مندترین افراد جهانم در مقابل این عظمت اصلا دیده نمیشه میزان انرژی که از خورشید ازاد میشه در یک‌پلک‌بر‌هم‌زدن‌بقدری زیاده که من با ماشین حساب فوق کامپیوتری هم نتونستم صفرهاش در بیارم

              ما باید قدرت خداوند باور کنیم همه چیز اونه قدرت اونه خدایا شکرت عظیم ترین باور فراوانی دقت در نعمت های خداونده هر جا نگاه کنید فراوانی هست خدایا شکرت سپاسگزارم از خداوند

              این قدرت عظیم حمایت گر ما است بهترین حامی بهترین هادی و بهترین انگیزه برای پیشرفت ما است فقط باید ببینیم درک‌کنیم

              موفق باشید دوست عزیزم

              ثروتمند و‌شاد در‌پناه رب العالمین باشید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
          • -
            فاطمه ربیعی گفته:
            مدت عضویت: 1425 روز

            سلام به دوست عزیزم اقای ربانی

            خیلی لذت بردم ازکامنت فوق العادت عالی بود

            این که همه چیز توحیده و‌خدا هست ما عجله نداریم اون منبع اگاهی کل هست باید با اون‌هماهنگ بشیم و با عجله نمیشه با اون‌هماهنگ‌شد…دقیقا باارامش میتونیم بهش وصل بشیم ووقتی بهش وصل میشیم به همه چی دسترسی پیداخواهیم کرد عجله وحرص ونگرانی معنایی ندارد وقتی یه خدایی به این قشنگی و عادل و بی نهایت داریم تموم شد دیگه

            سپاسگزارم ازشما به نکته های خیلی خوبی اشاره کردی

            درپناه الله موفق و شادو پیروز باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            مصطفی شاه محمدی گفته:
            مدت عضویت: 1165 روز

            وحید عزیز امروز روز فوق العاده عالی و بسیار خوبه

            که من هدایت شدم

            به خوندن کامنتهای فوق العاده عالی زیبا و پر از درس و آگاهی شما دوست عزیز و نازنین .

            بینهایت سپاسگزارم که این کامنتهای فوق العاده رو برای علی عزیز و نازنین نوشتی و منهم هدایت شدم به خوندن اینهمه درس و آگاهی و ایمان و باور

            من تحسینت میکنم و تبریک میگم که فوق العاده هستی و فوق العاده نوشتی .

            نوشته هات پر از درس ، آگاهی ، ایمان و باور ناب و خالصه .

            و چنان با عشق و انرژی و ایمان و باور نوشتی که به دلم نشست .

            با تمام وجودم درکشون کردم ، باورشون کردم و بمن درس و آگاهی داد ‌ وایمان و باورهای منو قویتر و محکم تر کرد .

            و چراغهای این مسیر زیبا رو که توش هستم و دارم از این مسیر لذت میبرن روشن و روشنتر کرد .

            آفرین دست مریزاد دوست خوبم ، تحسینت میکنم که به چنین باورهای خوب و عالی و فوق العاده ای رسیدی و با ایمان و باور قوی حرکت میکنی و با آرامشی که بدست آوردی ، ما رو هم دعوت به آرامش میکنی ، تا از این مسیر بینهایت زیبا لذت ببریم .

            من بینهایت تحسینت میکنم و سپاسگزارم که عالی و ناب و خالص و با عشق و انرژی نوشتی و نوشتهات با جون و دل من بازی میکنه و به دلم نشست و تا مغز و استخوانم جذب شد .

            وحید عزیز سپاسگزارم که دستی از دستان خدا هستی برای هدایت من به سوی خوشبختی ، سلامتی ، پول ، ثروت ، فراوانی ، نور، عشق ، انرژی ، زیبائی و خوبی

            سپاسگزارم وحید عزیز

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            سپیده آقایاری گفته:
            مدت عضویت: 1375 روز

            سلام به آقا وحید عزیز

            چقدر کیف کردم از این دیدگاه و درک درست در مورد عجله نکردن و لذت بردن و بندگی کردن. انگار خداوند با من صحبت کرد از طریق نوشته زیبای شما. اصلا چیزی که خانواده عباسمنش رو متفاوت میکنه همینه که ما همیشه به هم آرامش میدیم. نه مثل جمعهای دیگه که همیشه صحبت کمبوده. اینجا حرف از بکش تا کشته نشی نیست، اینجا حرف از بدو تا تموم نشده نیست، اینجا حرف از عجله کن تا عقب نمونی نیست. اینجا همیشه حرف از ایمان و صبر و توکل و آرامشه. این جمع واقعا نعمته.

            ممنونم بابت این کامنت فوق العاده

            موفق باشید و پاینده

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            طیبه گفته:
            مدت عضویت: 3598 روز

            سلام آقا وحید عزیز

            از خوندن کامنت تون اشک ریختم

            چه زیبا گفتید که خدا هر لحظه در کنار ماست و داستان حضرت موسی که گفتید, باعث لرزیدن من شد

            که خدای من تو چقدر بزرگی

            سالها است که یک احساس سنگینی در قلب و روح و جسمم حس میکردم و همیشه خسته بودم و نمی‌دونستم دلیلش چی هست تا اینکه مدتی هست آروم شدم و سبک بال .

            و الان میفهمم که چرا این قدر الان آروم هستم ، چون کارم رو به خدای خودم سپردم .وای خدای من و خدایم چه زیبا نقشش را انجام می دهد و من هر لحظه هزاران بار ازش تشکر میکنم

            آقا وحید می دونی چیه ؟ تازگی خدا خیلی باهام حرف میزنه ، حتی در مورد کارهای کوچیک مثلا اینکه چه لباسی بپوشم ، امروز می خواستم برم بازار و یک لباس بهاره پوشیدم و وقتی رفتم تو راه پله یه باد کوچیکی بهم خورد و با خودم گفتم هوا سرده برم لباس عوض کنم ، در رو باز کردم و به سمت کمد رفتم و هنوز به کمد نرسیده بودم که با خودم گفتم خدا بهم گفته این لباس رو بپوشم و حتما انتخاب خوبیه و باورت میشه با یک آرامش خاصی برگشتم و با همون لباس راهی بازار شدم و دقیقا دیدم این لباس برای امروز بهترین انتخاب بوده

            و هر روز خدا به من میگه چی کار کنم و هر زمان گوش کردم بهترین انتخاب بوده

            ممنون بابت کامنت زیبات

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          طیبه گفته:
          مدت عضویت: 3598 روز

          سید علی عزیز

          سلام

          همیشه تو کامنت ها منتظر کامنت شما هستم و چقدر خوشحالم که کامنت شمارو در این فایل خوندم

          کامنت اول تو‌ چند بار خواندم هنوز کامل متوجه نشدم برای همین در کامنت اصلی ننوشتم

          ولی تو این کامنت نکته ای نظرم رو جلب کرد که خواستم برای خودم تاکید کنم که بعداً که تونستم کامنت های خودم رو بخونم به این کامنتم برسم و بدونم مسیر موفقیتم چی بود

          مرز باریک بین آرامش و عمل نکردن..

          من قبلاً هیچ اقدامی نمی کردم در جهت رشد مالی و شغلی خودم و همیشه میگفتم خدا باید انجام بده و همیشه منتظر بودم .تا اینکه مدتی هست که 22 روز هست که فهمیدم باید اقدام کنی ، چه اقدامی ؟ اقدامی که خدا بهت میگه و خدا چه زیبا هر روز و هر لحظه به من میگه چی کار کنم تا رشد کنم به خصوص رشد مالی و‌شغلی

          عدد های شبیه به هم مثل این عدد در کامنت برای من همیشه یک‌حس خوب رو میده من عدد 22 رو خیلی دوست دارم و الان هم به فال نیک می گیرم و‌منتظر اتفاقات عالی هستم

          موفق باشی برادر عزیز

          مشتاق دیدن شما در زمان و مکان الهی هستم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        محمد کرمی گفته:
        مدت عضویت: 1223 روز

        سلام دوست عزیز و مهربانم آقای ربانی

        سپاسگذارم از شما و علی آقا که این کامنت بینظیر اینجا نوشتید و باعث انتقال این همه آرامش و آگاهی به ما شدین

        چقدر کامنت شما رو دوسداشتم چقدر توحید بود در کلمه به کلمش

        خدایا هزاران بار شکرت بخاطر همچین فضای ناب و الهی

        من همین الانم خوشبخت ترینم چون ویزای اقامت توی این دنیا رو از خدا گرفتم

        رفیق خیلی ممنونم بابت این دل نوشته زیبات

        حالمو عوض کرد آرومترم کرد خیالمو رات کرد از زندگی کردن

        من یادمه یه بار که بشدت خودمو وصل کرده بودم به فایلهای استاد و همش با خودم میگفتم من خدام من یه تیکه از اونم اون توی وجود منه اون منو هدایت میکنه

        بدون اینکه درک خاصی ازش داشته باشم فقط دوسداشتم اینو تکرار کنم

        یه روز صب که چشمام باز شد و شروع کردم به سپاسگذاری از خداوند و دست به قلم شدم چشمام گذاشتم روی هم شاید یک ثانیه هم طول نکشید ولی انگار لامکان و لا زمان بود اون لحظه برام

        خودمو دیدم که در حال خلق زمین و انچه که روی زمین هست و آب روانی که انگار من داشتم جریانش مینداختم و خلقش میکردم

        خودمو دیدم بعد از خلق زمین

        انگار نور بودم انگار خدا بودم انگار وصل بودیم بهم

        نمیدونم میتونم با کلمات حس خودمو بگم یا نه ولی من بودم خدا بودم

        دیدم که بهم اجازه هبوط داد هیچ وقت نمیتونم این لحظه رو فراموش کنم و همین الانم اشک شوق تو چشمام جم شده

        ذوقی که موقع اجازه هبوط داشتم حسش میکنم دقیقا مثل کودکی که میخواد یه چیز جدیدی تجربه کنه و چشماش داره برق میزنه برا انجامش حسش اونجوری بود

        اره من خودمو دیدم که اومدم زمین و من شدم جانشین اون که به واسطه من خودشو تجربه کنه

        خدایا سپاسگذارم ازت بابت این آگاهی و ازت میخوام منو از هدایت شدگان قرار بدی

        ممنونم بابت کامنت زیبای علی آقا و شما دوست عزیز که باغث مرور این آگاهیها شد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
      • -
        آزاده کاکاوندی گفته:
        مدت عضویت: 1451 روز

        سلام ب وحید عزیز

        پسر تو چقد توحیدی هستی واقعا تحسینت کردم از درکت از قانون و توحیدی بودنت خیلی لذت بردم کامنتت واقعا پرمحتوا بود نتونستم برات کامنت نزارم

        انقل قشنگ و واضح همه چیو بیان کردی که افتخار کردم بهت و کلی درس مهم برام داشت

        اونجایی ک گفتی عجله نداریم ما خدای بزرگو داریم ک یارو یاور ماست وگفتی

        ما همین الان خوشبخت ترینیم چون‌خداوند به ما ویزای اقامتی این‌دنیای زیبا را داده پس لذت میبریم قدم به قدم اون راه را به ما نشون میده همونطور که مریم‌خانم تنیس بلد نبود‌ولی الان مثل یک قهرمان بازی میکند

        گفتی وقتی پولی نداشتم بار زیاد و جنس زیاد بخرم خدا گفت از پول اندکی ک داری خودم جنس میاوردم با ماشین ولی آرامشم را حفظ کردم و وقتی ارامش پیدا کردم تازه یک چیزهایی فهمیدم که 15 سال بود نمیدونستم یک دریچه هایی از سود جلوم باز شد که هیچ وقت‌نمیدیدمشون این ایه قران چقدر بهم انرژی میده

        کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ

        چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آمده، و خدا با صابران است

        برای خدا همه چی اسونه و راحت و ما با ایمانمون متصل میشیم به اون قدرت بینهایت پس هیچ عجله ای نداریم

        واقعا نمیدونم چطور حسمو بیان کنم خیلی واضح پاسخ دادید و انگار خدا با من از زبان شما حرف زد

        بازم سپاسگزارم ازت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          وحید ربانی گفته:
          مدت عضویت: 1472 روز

          سلام بر آزاده عزیز

          خیلی ممنون و سپاسگزارم ازت از اینکه پاسخ به کامنت من نوشتی

          میدونی هرچقدر پیش میری هرچقدر بیشتر میفهمی هرچقدر بیشتر درک‌میکنی هر چقدر بیشتر با مسایل مختلف بر خورد میکنی هرچقدر بیشتر تجربه کسب میکنی هرچقدر به درک‌و معنی باطنی قران پی‌میبری و‌حتی هرچقدر بیشتر علم را و‌منطق‌را‌میبینی به یک‌اصل میرسیم مول این که همه خیابان ها همه کوچه ها همه اتوبون ها همه همش به یک‌نقطه میرسه و‌اون‌نقطه توحید‌و‌خداونده وقتی قران میخونی همه جا این‌ادرس درست را میده که همه اون‌ کسایی که موفق شدند از این ادرس استفاده کردند

          تو این مسیر زیبا خیلی وقتها باید در گوشت را بگیری چیزی نشنوی و ففط بزاری از قلبت اون هدایتت کنه ولی بقول استاد بعد از یک‌مدت خیلی خوب میفهمی چه ادرسی درسه چه ادرسی غلط

          موفق باشی دوست خوبم برات ارزوی بهترین هدایت ها را از خداوند دارم

          باید پارو نزد ‌وا داد ، باید دل را به دریا زد به هر جا برد بدون ساحل همون جا است

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 839 روز

        سلام دوست عزیز وحید عزیز ایمان تان نسبت به خدا تحسینننننننننننننن میکنم عالی عمل کردی

        چقدر خواندن کمنت تان برایم حس عالی داد خصوصا آنجا که گفتین عجله نکنن ما در هیچ مسابقه یی نیستیم نه از کسی پیش هستم نه از کسی عقب هستیم ما در مسابقه تک نفره هستیم و همین که در این دنیا هستیم خداوند را باید هزارم مرتبه شکرگذار باشیم خدایااااااااا شکرت ما برنده هستیم ما برنده به دنیا آمدیم وقتی که به این دنیا اجازه ورود و تجربه خودمان را پیدا کردیم همان جا برنده شدیم و چقدر خوشحال بودیم که میتوانیم خودمان را تجربه کنیم برنده شدیم و وقتی به این دنیا آمدیم یاد مان رفت که بازی هست جدی گرفتیم و عجله کردیم و یادمان رفت که ما برای لذت آمدیم

        لبخند خدا شامل هر لحظه زنده گی تان دوست خوبم

        خدایا شکرت چقدر حال و احساسم عالی شد

        خدایااااااااااااااااا شکرت که هستی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مصطفی شاه محمدی گفته:
        مدت عضویت: 1165 روز

        وحید عزیز سلام

        درود و سپاس بیکران

        چقدر از خوندن کامنت فوق العاده تو که برای علی عزیز نوشتی لذت بردم .

        بینهایت تو کامنت زیبای شما ایمان و باور موج میزد .

        من از خوندن کلمه کلمه نوشتهات لذت بردم و تحسین کردم و سپاسگزاری میکنم که این کامنت فوق العاده رو با عشق و انرژی برای سید علی خوشدل و ثروتمند و با اراده و قدرتمندداستان ما نوشتی و به اشتراک گذاشتی و چه نکات ارزشمندی رو یادآوری کردی .

        از صمیم قلبم و از اعماق وحودم تحسینت میکنم و تبریک میگم و سپاسگزارم که فوق العاده ای دوست خوب و نازنینم .

        نکات عالی و طلائی نوشته بودی بینهایت سپاسگزارم

        آرزوی بهترینها برات دارم و امیدوارم همیشه با اقتدار در اوج قله موفقیت و رسیدن به خواسته هات باشی .

        در پناه الله یکتا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2228 روز

      به نام خدایی که با عشق گِل ما را سِرشت

      سلام سید علی عزیز و ثروتمند

      از ماجرایی که تعریف کردید مشخص است خدای مهربان میخواست یه محکم کاری های رو در کار شما ایجاد کنه، میخواست، بیشتر به ارزش کارتون پی ببرید و معهد تر باشید، در واقع واضح و روشن شما مخاطب آیه وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی هستید. در واقع این مدت تو کوره بودید که ظرف وجودی شما سفت ومحکم و براق تر شود.

      تبریک میگم این گذر از آتش رو و این ارزشی که کسب کردید.

      من شما ،شکیبا و عادله جان را تحسین می کنم.

      برنامه ای که برای 40 روزتان آماده کردید خیلی مفید و کاربردی است، من میخوام مثل شما یه 40 روز تعهد بدم.

      مررررسی سید علی جان، منتظر روزی که کنار استاد در این ساحل زیبا شما را ببینیم.

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفقیت تر باشید، الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2632 روز

        سلام به رضوان بانوی عزیز

        خیلی سپاس گزارم که به دیدگاهم پاسخ دادین و این عبارت وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی بسیار به من انرژی خوبی داد!

        آیه ای که خطاب به حضرت موسی است!

        واقعا من زندگی خودم رو مثل حضرت موسی در حال سوال کردن میبینم و همیشه دلم میخواد به سمت خزر نبی سیر کنم ولی این پرسشگر بودن

        این هیجان …

        همه و همه باعث میشد آرامش کمتر باشه و دریا همیشه طوفانی باشه

        ممنونم بابت دعای ارزشمندتون دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 1330 روز

      سلام آقای خوشدل

      گذر از این برهه آزمون و گرفتن نتیجه بر شما مبارک که پاداشش رشد بیشتر و پیشرفت بیشتر هست

      برنامه تدوینی عالی نوشته بودید و چه اسم با مسماعی

      40 روز زندگی توحیدی

      متاسفانه من در اجرای برنامه هایم کاهل هستم باید شما رو الگو قراردهم و منم به برنامه های روزانه ام پایبند باشم

      و چه تلنگری بمن زد این جملات که طوطی وار نباشم فقط :

      باور یعنی عملکرد!

      باور یعنی انجام یک رفتار مفید.

      باور زمزمه احمقانه کودکانه نیست!

      باور یک فعل و انفعال شیمیایی در ذهن شماست که باعث میشه شیش صبح بیدار میشی دوباره نخوابی و بلند شی بشینی …

      از خدای متعال روزهای سرشار از نور براتون آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      متینا عباسی گفته:
      مدت عضویت: 789 روز

      سلام بهتون دوست عزیز

      سپاسگزارم برای کامنت بسیار عالی ک به اشتراک گذاشتید.

      برای من چندتا کد بسیار عالی داشت

      تصمیمی که گرفتید در رابطه با 6 ساعت کار مفید روزانه، بسیار عالیه و حتما من هم ازاین روش استفاده میکنم…

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1908 روز

      سلام علی آقا

      خیلی ازتون ممنونم برای نوشتن کامنت.

      خوندم و لذت بردم.

      عین یه الگوی آموزشی بود برام.

      اتفاقا خیلی خوشحال شدم که طولانی نوشتین و همچنان میتونم ادامه بدم خوندن رو.

      ممنونم که از تجربیاتِ پر از درس و نکته ی خودتون نوشتین.

      این جمله تون زنگ زد تو گوشم:

      مهم نیست چه قدر باورهای خوب داری ولی مهم اینه که چه قدر رفتار های خوب از خودت نشون میدی!

      مرسی که در مورد باورهای درست و غلط، ترمزها و … نوشتین.

      خدا رو شکر که در مسیر علاقه تون دارین حرکت میکنین و راهتون رو پیدا کردین و براش برنامه ریزی منسجم انجام میدین.

      براتون آرزوی موفقیت و خوشحالی دارم تو مسیرِ اهدافتون.

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 818 روز

      سلام بر سید علی عزیز،

      خداوند را شاکرم که به من فرصت داد ، بیام تو این سایت الهی ، بااین دوستان عزیز و بی نظیر آشنا بشم و کامنت هاشون رو بخونم و لذت ببرم.و خدا وند رو هزاران بار شاکرم برای وجود شما سید علی خوشدل خیلی خوشحالم که کامنت شما رو خوندم و خوشحال تر اینکه، دارم براتون مینویسم…کامنتتون سرشار آگاهی بود .اول از بهای دوره گفتید در حالی که ، شما می تونستید استفاده کنید ، صحبت از دستتون شد ، و گفته شد باید به خدا تکیه کنید و انسان باید مشرک نباشه، و فقط و فقط خدا راپرستش کنه ، اونم با عملش، خیلی خوشحال شدم تو کامنت قبلی گفتید مهاجرت کردم و دارم زبان انگلیسی تمرین میکنم، چقدر خوب توضیح دادید، که حجم کار مهم نیست. تکرار و دوام مهمه و ادامه دادن خوبه ، که من توش مشکل دارم و ان شالله دارم خودمو بهتر و بهتر میکنم .

      خیلی شما رو تحسین میکنم آفرین برشما … و اراده ی قوی تون ،ان شالله خداوند هدایت کنه در زمان مناسب و مکان مناسب شما رو زیارت کنیم .(البته هم استاد و هم شما رو ) خیلی دوست تون دارم .هر کجا هستید در پناه خداوندمتعال باشید .و بهترینهارو برای خودتون ، و خانم عزیزتون آرزومندم. دستتون دارم و عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      زهرا نظام الدینی گفته:
      مدت عضویت: 2401 روز

      سلام سیدجان، پسر موفق مکتب توحید،

      امروز دو تا اتفاق جالب افتاد؛ یکی اینکه صبح تو ذهنم گذشت که سید علی خوشدل کجاست؟ چرا خبری ازش نیست؟ حتما داره با موفقیت‌هاش غوغا می‌کنه! بعدش گفتم که کاش از خودش خبر می‌داد، درسته که او با همت خودش موفق شده؛ اما نباید اینجا رو فراموش کنه، اینجا مثل خونهٔ پدریه، باید به بالاترین مرحله موفقیت هم که رسیدیم، معرفت کنیم و یه دلمون همیشه تو خونه پدری باشه. (برام سؤال شد که چرا اعلان پیام‌هات که توی حل مسایل می‌ذاشتی، برای من ایمیل نشده؟؟؟؟!) خلاصه این موضوع اول بود که امشب به ایمیل که سر زدم و اسم سیدعلی خوشدل رو دیدم خوشحال شدم و گفتم حتمااااا این پیغامی برای منه، چون من در خواست داده بودم. (من شاید بی‌اغراق هر روز تو و موفقیت‌هات رو به یاد خودم میارم تا باور کنم که می‌شه)

      موضوع دوم که کامنتت خیلی بهم جواب داد، مسئله‌ای بود که بعدازظهری اتفاق افتاد؛ برای تعمیر گوشی موبایلم با دخترم و دوستم رفتیم پاساژ چهارسو. گوشی رو دادم که اپل آیدی‌ش رو درست کنند که تکنسینه دست به هر کجاست می‌ذاشت یه ایرادی داشت، خلاصه شک داشتم که بشه براش کاری کرد. دخترم رفت یکی دو مدل گوشی دید و گفت مامان بخر. من هم می‌خواستم اگه قراره گوشی بخرم بهترین گوشی رو بخرم و هم اینکه هزینه خرید اونچه می‌خواستم رو نداشتم و هزینهٔ پایین‌ترش رو هم نداشتم و بابد قرض می‌گرفتم. از دخترم اصرار که قرض کن و بخر و از من اصرار پیش خدا که اجازه نده قانون رو زیر پا بذارم، یا همین رو درست کن یا تا ما می‌رویم ناهار بخوریم و بیایم خودت پول خرید یه گوشی رو به حسابم بریز (نمی‌خواستم از آسمون خدا برام پول نازل کنه، خودش قبلا نشونه‌هایی رو فرستاده بود که من یقین داشتم فقط و فقط دست خودش تو کاره و می‌خواد بگه غمت نباشه من هستم و می‌گفتم اگه اون پروژه رو که خودت فرستادی، پولش الان واریز بشه من نقد یه گوشی خوب می‌خرم) خلاصه ناهار خوردیم و اومدیم سراغ گوشی که در کمال تعجب دیدم درست شده و آبدیت هم شده و فراتر از تصورم داره روتین کار می‌کنه، خوشحال شدم که قانون رو نشکوندم تا پیش خودم سرافکنده بشم، اما بهم بر خورده بود که چرا هنوز از لحاظ مالی تکونی نخوردم( البته ناشکریه اگه بگم تکون نخوردم، من تقریبا این قدر زندگی‌م روون و روتین شده و این‌قدر نشانه از زمین و زمان برام می‌رسد و این قدر سطح زندگی‌م بالا رفته که گاهی فکر می‌کنم مستقیم تو بهشت زندگی می‌کنم) اما هنوز تکون مالی دلخواه که زندگی رو زیر و رو کنه، حاصل نشده. )

      انگار چون جلوی دخترم خجالت کشیده بودم، وقتی دیدم پدرش بدون درگیرشدن با این مباحث میلیارد داره در میاره و من هنوز نتونستم تغییر مالی دلخواهم رو بدهم، یه خورده هم شیطان داشت وسوسم می‌کرد. نماز خوندم، بعد از نماز گفتم امشب تو ستاره قطبیم هیچی نمی‌نویسم، فقط می‌گم: خدایا حساب مالی من نباید خالی باشه، دیگه بقیه‌ش رو خودت می‌دونی، با شکرگزاری بی‌شکرگزاری با عمل بی‌عمل، من دیگه هیچی سرم نمی‌شه، الا و لابد باید به سرعت این اتفاق بیفته. حسم اصلا حس خواهش کردن نبود، تقاضا نبود، دعا نبود، یه درخواست قاطعانه به کائنات بود. حتی عصبانی هم نبودم، فقط می‌دونستم باید این اتفاق بیفته. نمازم که تموم شد، کامنت شما رو دیدم.

      یه تکه‌هایی‌ش لرزه بر تنم نشوند: اینکه ان مع العسر یسری.

      اما یه چیزی رو متوجه شدم؛ قانون شوخی‌بردار نیست، رفیق فاب خدا هم باشی، بابد قانون رو رعایت کنی و قانون یعنی اگه ایده‌ای بهت شد، شب و روز نشناسی، غذا نتونی بخوری نه که تعلل کنی، تازه بخواهی از آسمون یه چیزی برات نازل بشه. قانون یعنی اینکه چشمت دنبال دست هیچ کس نباشه، قانون یعنی عمل، عمل، عمل.

      قانون یعنی حتی اگه نمی‌دونی چه کار باید انجام بدی، طرف خودت رو کامل انجام بدی.

      قانون یعنی تعهد، یعنی محکم به دخترت بگی من بمیرم هم گوشی قسطی و قرضی نمی‌خرم، گوشی دکمه‌ای دست می‌گیرم، حتی از رفتن به سایت و شنیدن فایل‌ها و … دست می‌کشم اما گوشی قرضی نمی‌گیرم، شک نمی‌کنم که اکه خدا بخواد می‌شه، شک نمی‌کنم که مشتری رو باید خدا بفرسته، نشونه‌هاش رو هم که فرستاده پس به یقین اوضاع تغییر خواهد کرد. شک نمی‌کنم که زندگی رو خودم خلق می‌کنم و اگه برای امسالت یه پروژه با فلان هزینه مشخص رو در نظر گرفتی که اصلاااااا دور از ذهن نیست، پس پاشو، کارهای طرف خودت رو انجام بده و منتظر باش، تا خدا کارهای طرف خودش رو انجام بده.

      خلاصه اومدم، خوندم، درس‌ها رو یادم اومد و قراره من هم زیر همین کامنت شما تعهد چهل روزه بدم و جریمهٔ یک روز انجام ندادنش هم پیاده‌روی صبح تا نقطه مورد نظره که حدودا سه کیلومتر می‌شه؛ خیلی نیست؛ اما پیاده‌روی صبح‌ها برای من خیلی سخته و‌ سوار نشدن تاکسی تحت هیچ شرایطی. (پیاده و با اتوبوس یا مترو می‌ری سر کار) این کار هم تقریبا برای من خیلی سخته، صبح سر کار رفتن هم سخته، چه برسه با مترو برم)

      و اما تعهدهام؛ (رد پا)

      1. هر شب به مدت شش ماه یک ربع مدیر مدرسه جلال رو حفظ می‌کنم و یک ربع یادداشت می‌کنم. (این سمت من، سمت خدا رو میام می‌گم)

      2. هر روز (حداقل پنجاه صفحه کلیدر رو بخونم) (کتابی که الان تو دستمه) به مدت 40 شب.

      3. ایدهٔ هدیه‌های نفیس که بهم الهام شد، قسمت طرف من این بود که سی آیه در مورد رزق و باورهاش بیرون بیاورم که هنوز پنج آیه تازه بدون انتخاب جملهٔ مناسب بررسی کردم. پس هر روز بدون استثنا (ان‌شاءالله) حتی اگه سنگ از آسمون بیاد، باید روی قرآن کار کنم.

      4. روزی نیم‌ساعت دقیق ورزش (بدون احتساب پیاده‌روی)

      5. روزی حداقل یک ساعت روی ثروت 1 کار کنم و اگه می‌خوام از بقیه مطالب سایت یا بقیه کامنت‌ها استفاده کنم، تایم جدایی بذارم.

      این برنامه تقریبا 4 ساعت ازم زمان می‌بره (دو ساعت خودشناسی، دو ساعت کسب مهارت در حد توانم) البته هندل کردن این زمان با کار اداره و پروژه‌های توی خانه و کارهای خانه کاریه که واقعا جهاد اکبر می‌خواد و باید مدیریتش رو بسپارم دست خدا.

      تمام برنامه‌ها غیر از مورد اول که شش‌ماهه است، دورهٔ چهل روزه است.

      راستی سیدجان،

      هر روز نگاه به آسمون می‌کنم و همون جملهٔ تو رو به خدا می‌گم:

      «مشتی، مشتری رو خودت بفرست»

      حس و حالم حس و حال اولین روزهای تغییر شماست که توی یه کامنت توضیح داده بودی.

      کامنت الانت هم بهانه‌ای شد که خودم رو حلاجی کنم و یه برنامهٔ منسجم‌ برای خودم بنویسم. این دو دو تای من بود، اما قدم بر می‌دارم به امید دو دوتای خدا که چهار تا نمی‌شه، هزارتا می‌شه.

      خوش بدرخشی!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2632 روز

        سلااام به بانو نظام الدینی عزیز

        به به

        ماشالله خیلی ممنونم بابت این همه انرژی و پاسخ بسیار ارزشمندی که به من دادین

        من یه نکته خیلی ساده رو دوست دارم بگم و فک می کنم خیلی مهمه!

        من سالیان سال هست که دارم روی خودم کار می کنم و همزمان با خیلی از بچه ها شروع کردم و که میشناختمشون و رفیق بودیم ولی خیلی برام جذابه تعداد بسیار معدودی تونستن ادامه بدن و از طرفی هنوزم با استادن در کمال ناباوری بخشی از بچه ها هستن که اسم استاد رو میاد میگن جمعش کن بابا!

        کسی که دوره شرکت کرده بود و مدت زیادی هم رو خودش کار کرده بود!!

        توقع ما انسان ها با درک مفاهم قانون بالا میره و دوست داریم خواسته هامون بلافاصله عملی بشه ولی اصلا هیچ درکی با کلمه الخیر فی ما وقع و خواسته های قبلی نداریم!

        من همون آدمی بودم که دلم آزادی زمانی و مکانی می خواست و می خواست با یک کوله دنیارو زیر پا بزارم!

        پس اگر درگیر این کار شراکتی میشدم نمی تونستم به خواسته ام برسم

        پس اون خواسته عمیق مانع رسیدن به موفقیت شد گرچه که حس 4 ماهم خوب بود!

        پس این الخیر فی ما وقع

        نکته دوم حس می کنم واقعا به حجم فایل گوش دادن نیست بحث همینه که چه قدر ما در همین مواردی که مثل مسئله دختر خوشگل و نازنین شما مواجه میشیم چه واکنشی نشون میدیم

        حتی واکنش عصبانیت که نههههههه من هرگز قرض نمی کنم هم غلطه و شمارو دور می کنه از فراکنس

        همه باید شرایط دخترتون رو در نظر بگیرین و هم شرایط خودتون

        یعنی : دخترم منم خیلی دوست دارن که گوشی تهیه کنم ولی ترجیه می دم وقتی اینکارو بکنم که حس کنم کامل مال خودمه- چون اگر شکست نگم آخ!!!

        من واقعا به خودم این تحسین رو میگم که در کنار آموزه های استاد همیشه یک درک بیشت رو یک درک عمیق تر به مسائل کلامی استفاده اضافه کردم

        برای همین من قید کردم تو تمرین درک مفهومی ! به فایل گوش دادن اصلا نیست به خدا قسم که من ستاره قطبی رو بیش تر از 2 ماه ننوشتم و اصلا کلا ننوشتم

        ولی فهمیدم باید جوری باشه که بتونم بخش زیادی از روزم رو درگیر فهمیدن قانون باشم نه اینکه الکی بخندم بگه هاهاهاها چه قدر خدای من رزاق است !

        من دیروز پمپ بنزین بودم کارتم موجودی نداشت و حواسم نبود که این کارتی که دستمه پول توش نیست و گفتم طبق عادت پرش کن باک رو

        بعد که خواستم حساب کنم 50 درهم کم داشتم – خیلی مودبانه گفتم آقا اجازه میدین من 5 دقیقه برم اونجا بایستم پول منتقل کنم؟

        بنده خدا بلاخره متوجه شدم و 15 دقیقه من منتظر بودم ولی موفق نشدم پول منتقل کنم و دست بر قضا پرداختی من خورد به خطای بانکی و هنوز که هنوزه از دیروز ظهر واریزی آنی نیومده!

        من یاد گرفتم اینجا ها درس برای تو هست پس چشاتو واکن و آماده یادگیری باش

        گفتم خب پس دیگه وقتشه از ماشین های بنزنی خدافظی کنم و تمرکزم رو بزارم روی ماشین های الکتریکی ! وقتشه تسلا بخوام

        من خیلی ساده تعهد دادم گفتم براتون میرم نقد میارم

        گفت تا 1.5 ساعت نیاین ریپورت میدیم.

        منم گفتم راست میگه حتما وظیفشه در قبال کارفرماش درست عمل کنه.

        و بنده خدا از ماشین عکس گرفت شمارمو گرفت و من با آرامش رفتم و برگشتم.

        منم با آرامش رفتم و تو راه همینطور سوره رحمان رو می خوندم و اصلا ذهنم درگیرش نبود و در کمتر از 40 دقیقه – بازم قید می کنم بدون عجله که آی بدووو و … برگشتم بقیشو دادم

        و با بنده خدا یه خوش بشی کردم و خدافظ!

        حالا آی چرا اینطوری شد خدایا

        چرا اونطوری شد مگه من چه فرکانسی فرستادم

        حتی ریپورتم می کرد مهم نبود

        حتی از اماراتم دیپورت میشدم به خاطر 40 درهم مهم نیست!

        مهم اینه که من نترسم از موقعیت ها و درک کنم شرایطم چیه!

        الان من 2.5 ساله پروژه انجام ندادم و الان حس می کنم باید انجام بدم دال بر این نیست که پروژه دیگه نباید انجام بدم

        من فهمیدم باید تکاملم در ارتباط با مشتری اینجا گسترش بدم و بفهمم مخاطب انگلیسی چه برخوردی داره

        اصلا یعنی چی

        مثلا فهمیدم پرداخت چند تیکه تو کار ما میشه milestone payments

        خب همین باعث میشه اگر با یک مشتری خواستم صحبت کنم بگم در ضمن مایل استون پیمنت هم اوکیه ها

        من این تضاد رو خوردم که از الان حتی بگیم برای 200 سال دیگه که من خواستم ماشین بهتر و بهتر بخرم این عامل باشه که تسلا رو انتخاب کنم!

        اگر شما امروز اون گوشی رو به زور خریده بودی سفر رویایی فردات رو هرگز نمیدیی!

        هر رفتار امروز ما بذری هست برای آینده ما

        و به قرآن ناراحت نیستم که این روزا شرایطم بالا پایین

        من تعهد انفاق 20 درصدیم رو به خدا دارم

        زندگیمو می کنم و کیف می کنم و شب از خستگی کار می خوابم که کامل میفهمم عبادته

        گاهی اوقات اونقدر مادی گرا میشیم که یادمون میره شب مردی جات تو قبره ها!

        من یکی از چیزهای که دوست دارم حتما استاد لطفا بیشتر روش وقت بزارن مبحث آخرته!

        من میبینم خیلی از بچه ها واقعا آخرت رو فراموش کردن و این تیکه قرآن رو درش رو بستن

        باید بدونیم میمیرم!

        پس عجله نباید بکنیم و خیلییییی آراااام لذت ببریم هر تلاش و کوششی در این دنیا جهت رشد روح ماست و گرنه که این جسم خوراک مور و ملخ میشه! و خودش خودش رو بعد از مرگ می خوره و تخریب می کنه!

        یعنی ما از الان یه سری باکتری تو بدنمون آماده داریم که منتظرن بمیریم بسم الله بگم شروع کنن!

        واقعا من عاشق این زندگیم که در حلقه صالحینم

        دوستان خوبی دارم که هر روز به دیدگاه هام پاسخ میدن و یادآور میشن که چه قدر میشه ارزش خلق کرد

        خیلی زیاد سپاس گزارم

        و چهره زیباتون هم بسیار انرژی بی نظیری گرفتم براتون آرزوی موفقیت در پروژه هاتون دارم

        و یادتون باشه سیدحسین عباس منش هم باشید باز هم باید مهارت هاتون شاهکار باشه برای کار! حتی تموم شد کل مهارت ها تو زمینتون

        وقتشه مهارت خلق کنین!

        خیلی مخلصیم یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
        • -
          سمانه سادات گفته:
          مدت عضویت: 999 روز

          سلام بر دوست عزیزم سید علی که هم اسم برادرم هست و اینجا از خدا میخوام برادر عزیزم سید علی رضا را هدایت کنه

          من خودم وقتی که نتیجه میگیرم خیلی دوست دارم بنویسم تا اینکه بدون نتیجه باشم

          بسیار لذت بردم از نتایج فوق‌العاده تون این اولین کامنتی هست که من از شما خوندم و جز افرادی شدین که با کامنتتون به من ایمیل فرستاده بشه

          خدا رو شکر که با همسر نازنینتون مهاجرت کردین و چقدر من شما را تحسین میکنم و چه دید وسیعی دارین که گفتین من باید روزی یک ساعت در کارهای خانه کار کنم و فرار نکنم و منم در مسئولیت زندگی کمک کنم واقعا خوشدل بودن لایق شماهست

          همون طور که من هم تو دوره بینظیر دوره شیوه حل مسائل زندگی هستم از همون اول چند بار جلسه دوم را نوشتم و بار هر بار نوشتن به این مسئله می‌رسیدم که روابطم باید خوب بشه و با این وجود بچه هام تمام انرژی منو میگیرن و بعضی موقعا به خدا میگفتم خدایا من دیگه نمی‌دونم چیکار کنم در مقابل این بچه ها و همش میگفتم خدا یا کمک کن (البته که تمام کارهایی هست که من با آنها داشتم و حالا اونها با من دارن و من از رفتار اونها دارم اذیت میشم) و چون تا حالا نه کاری داشتم و نه درآمد فقط دنبال این بودم که بشین تمرینها را بنویس و بفهمم که به چی علاقه دارن و مسئله ام را پیدا کنم و بچه ها نمیزاشتن و این از دید من بود و جوری بود که باید تمرکز داشته باشی برای جواب سوالها تا یه کم بچه ها بامن حرف میزدند یا باهم دعوا میکردند من تمام تمرکزم به هم می‌ریخت ولی آخر نوشتم و حتی اینو بگم که من چون میخواستم همش بشینم و فایل گوش کنم و بنویسم باعث شد دختر بزرگم نسبت به سایت حس خوبی نداشته باشه و حتی به من هم میگه گوش نکن چون وقتی میشینی با ما رفتار خوبی نداری چرا ندارم چون تا میخواستم فایل گوش کنم با من حرف میزدند یا میخواستم جواب سوال ها را بدم بازهم نمیشد و این باعث می‌شد من بهم بریزم از اینکه برا خودم وقت نداشتم ولی چه درس‌هایی من تو این مدت گرفتم چه کارهای عملی که من کردم

          جالبه خواسته و هدف من در هر دو بهبود روابط بود و کار کردن روی خودم و همش هم همینو از خدا میخواستم تا اینکه چند روز پیش بهش نگاه کردم دیدم من قدم برداشتم البته آرام آرام و باخواندن کامنت دوستان مخصوصا سعیده جان عزیز عقل کل که سمانه اگه تو هنوز کار و شغل و درآمدی نداری اول باید مسئله روابط را درست کنی

          اول باید اگه سه بار در روز در مقابل بچه ها کم میاری و عصبی میشی یا بلند حرف میزنی روز بعد دوتاش کن و من جوری بود که اوایل میخواستم کلا نباشه واین مربوط بود به کمال طلبی من که خودم را سرزنش میکردم و حتی میخواستم از بچه هام دور بشم فرار از حل مسئله بود در صورتی که به این اصل رسیدم که من نباید فرار کنم بلکه بیام یه جور دیگه نگاه کنم اینکه برا بچه هام وقت بزارم و اگه می‌خوام رو خودم کار کنم خوابم را کم کنم و دیدگاه شما را که خواندم تکانی بود برای من دو روز ساعت پنج و نیم بیدار میشم و پیاده روی میرم در صورتی که من خانه مون دوقدمی رودخانه زاینده رود هست و من استفاده نمی‌کردم کی من ! وهمش میگفتم چرا من برا خودم وقت ندارم چرا باید همش تو خانه باشم و چرا ها دیگه و اینکه استاد گفتند کارهای کوچکی که میکنید ازشون لذت ببرین و اینکه در مقابل بچه ها آرام باشم و اینکه عجله نکنم و هر روز خودم را با یه حرکت تحسین میکنم و به خودم میگم ببین سید علی گفت نتایج زمانی هست که تو عمل کنی و اینکه فقط بخواهی گوش کنی و عملت کم باشه هیچ فایده ای نداره در واقع مواجه شدن با مسائلی هست که ما چه واکنشی نسبت به انها نشان میدیم این اصل

          اینه که من با بهبود روابطم مهارت خلق میکنم

          سپاس از شما با کامنت عالی تون که باعث شد من به خودم بیام و نکات ارزشمندتون استفاده کنم

          در پناه الله خدا همیشه موفق باشین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
          • -
            سیدعلی خوشدل گفته:
            مدت عضویت: 2632 روز

            سلام به دوست مهربانم سمانه بانو عزیز

            دلم نیومد این پیام زیبارو بی پاسخ بزارم!

            یه حقیقتی که وجود داره اینه که ما باید همیشه در تلاش باشیم که روی پر از خوبی و زیبای دیگران رو برانگیخته کنیم نه اینکه از ذات و وجودشون اعراض کنیم!

            اعراض یعنی از صفات بدشون دوری کنیم و به صفات خوبشون تمرکز کنیم!

            تربیت فرزند شاید یکی از سخت ترین کارهایی باشه ( در باور خیلی ها ولی میتونه نباشه) که پدر مادر ها باهش دست و پنجه نرم می کنن

            این داستان رابطه مستقیم داره با همون عزت نفس در روابط و میزان دوستی که با آدم ها داریم

            خیلی وقت ها اطرفانیامون ممکنه عصبانی باشن ممکنه از مسائلی ناراحت بشن که اصلا مهم نیست و ما درکی ازشون نداشته باشیم!

            ولی من فهمیدم خیلی وقت ها شما میتونین خیلی از مسائل رو با نگرش صحیح حل کنین

            ایمان منجر به عمل صالح میشه

            شما باید خوب باشین و خوبی رو نشر بدین با عملتون

            اگر بچه سر صدا میکنه

            اگر بچه ناراحت میش

            اگر بچه هر رفتاری نشون میده ابزار مدیریتش وجود داره و اون ایجاد آرامش در محیط هست

            بچه لذت میبره از اینکه بتونه سلطه طلبی کنی پس این سلطه طلبی رو وقتی به دست میاره که ببینه با گریه و سر صدا میتونه شمارو بهم بریزه

            این مصداق برای تمام آدم هاست!

            وقتی محمد رسول رو میگن ما تو رو می کشین و اون میگه شما با خدایانتان و من با خدایم و حتی ذره ای پلک نمی زنه این انرژی طرف مقابل رو می ترسونه که به جایی متصله حتما!

            وقتی کسی شکمبه گوسفند روی سر مبارکش میریزه و به دنبال اون فرد میره و ….

            داستان های زیادی که شنیدم این رفتار قوی ترین رفتار برای درمانه خیلی از مسائله

            خیلی وقتی ما غافلیم که هرچیزی که تجربه می کنیم در زندگیمون خروجی رفتار ما هستش و صرفا تمرین کردن و نشستن خیلی از مسائل رو حل نمی کنه!

            من همیشه به خودم گفتم باور صرفا و صرفا وقتی که همه کم میارن باعث میشه تو کم نیاری!

            ولی باعث نمیشه تو بشینی و به خواسته هات برسی!

            فقط یک رفتار شیمیایی هست که به شما کمک می کنه عملکرد بهتری داشته باشین و وقتی که دنیا بر عدالت سوار باشه منطقا عملکرد بهتری پشت سر هم و کار غلط نکردن پشت سرهم میشه موفقیت

            خیلی تعریفش سادس و نیاز به فرمول بالا و پایین نداره!

            من خیلی وقتی آدم ها سعی کردن به باورهام توهین کنن و یا برخورد بکنن همیشه گفتم درست میگی عزیزم

            خودت چه طوری؟

            میای یه بازی بکنیم

            نظرت چیه یه دوری بزنیم

            چه هوای خوبیه حاجی!!

            یعنی شما باید همیشه کاری بکنین که آدم ها به شما احساس نزدیکی بکنن و همین احساس نزدیکی باعث میشه رفتار صحیح اونا بر انگیخته بشه

            مطمئن باشین هر مسئله ای که هست راه حلی توش وجود داره

            فقط قضیه پول و …. نیست

            مسئله شما اگر کودک یا خانوادتونه باورهاتون رو توی این زمینه قوی کنین نه چیز های که براتون مهم نیست و شاید عمل کردنشم تغییری براتون ایجاد نکنه

            براتون آرزوی خوشبختی و خوشنوودی توئم با آرامش بی نهایت دارم دوست خوبم

            خدا همیشه به بندگان خوبش از روی لطف و کرم نگاه می کنه و شما هم یکی از خوبانین

            موفق باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
            • -
              نرگس یوسفی گفته:
              مدت عضویت: 1814 روز

              سلام سید علی عزیز

              عادله جون قشنگم خوبه؟سلام منو بهش برسونین

              خیلی وقت بود که سراغ خوندن کامنتا نیومده بودم وچقدر خوشحالم که اومدن دوباره من مصادف شده با فعالیت مجددشما.

              خیلی ازخوندن کامنتتون انرژی گرفتم،بغض کردم،به فکر فرو رفتم،امیدوارشدم وخلاصه کلی احساسای خوب ومتفاوتو تجربه کردم.واین باعث شد که بعد از مدتها بیام وکامنت بزارم وبهتون یادآور بشم که کسایی مثل شما که میتونن با نوشتن کامنت،حال خیلی از هم قدمیاشونو خوب کنن،اینکارو حتما انجام بدن.چون دعای خیر ماها بدرقه راهتون میشه.

              من الان در یکی از به ظاهر سخترین مراحل شغلیم به سرمیبرم.دو روزه از کاری که توش به شدت مهارت داشتم وبه تنهایی اندازه 3نفر بهترین کار خودمو انجام میدادم بخاطر بی احترامی مدیر عاملم،ترک کردم.

              کاری که تازه با افزایش حقوقم موافقت شده بود ولی به شدت روش تسلط داشتم.ولی چون حرف استاد همیشه آویزه گوشم بود که هر کاری که خیلی سخت بود یا استرسش زیاد بود،قطعا اون کار کار درستی نیست ایندفعه روبروی ترسام وایسادم وبااینکه نمی دونم چی در انتظارمه،اون محیط وادمای قدرنشناسو،ترک کردم ومطمئنم که الخیر فی ما وقع.

              ممنونم که برام انرژی مثبت میفرستین .چون قطعا بهترینا درانتظارمه

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              سمانه سادات گفته:
              مدت عضویت: 999 روز

              سلام به دوست عالیم سید علی جان

              دوست داشتم در بهترین حال ممکن براتون کامنت بزارم

              شما بینظیرین شما فوق‌العاده هستین سپاس از لطفتون که برام کامنت گذاشتین بهترین هدیه را بهم دادین

              چقدر عالی هدایتم کردین

              چقدر عالی راه را بهم نشون دادین

              چقدر عالی بهم کلید دادین

              هر روز میخونم تا با تمام گوشت و پوست استخوانم درک کنم لمس کنم و چیزی که خیلی مهمه عمل کنم

              سید علی جان از روزی که کامنتتون را خوندم همیشه تو ذهنم مرور میکنم دنبال راه حل میگردم

              جاده خاکی میرم ولی دوباره برمی‌گردم

              تمام اینا را که گفتین من قشنگ حس کردم چون عین واقعیت

              و من فهمیدم که اگه برای بچه هام وقت بزارم البته نه تمام وقتم را میتونم آرامتر باشم ولی اگه بخوام ازشون فرار کنم نه تنها خودم آرام نیستم بلکه اونا هم آرام نیستن و واقعا مهارت میخواد اینکه با سه نفر آدم پنج ساله ، دوازده ساله و 44 ساله بخوای زندگی کنی و به مهارت برسی واقعا جهاد اکبری میخواد

              من دیشب از دست همسرم ناراحت شدم چرا چون سه نفری رفتیم پیاده‌روی ولی من دوچرخه برداشتم چون خیلی دوست دارم تا اینکه من از دخترم و همسرم دور شدم آخه دوچرخه سواری مثل پیاده روی آرام نیست باید رکاب بزنی ومن هم که غرقه طبیعت و درخت و هوای خوب دو تا خانم دوچرخه سوار شدم متوجه مسیر نشدم و حتی گفتم خوب میرم و برمی‌گردم و حتما بین راه میبینمشون تا اینکه همسرم ناراحت شده و به خاطر یکسری افکار در مورد من به دخترم حرفهایی که نباید میزد را تو این زمان زد و چند باری که تماس گرفتم دخترم جواب میداد نگو ایشون ناراحت بود بالاخره همدیگه را پیدا کردیم ولی دخترم حال خوبی نداشت من این خیلی منو ناراحت کرد و بهشون گفتم ازاین به بعد هر چی میخوای به من بگی زمانی که تنها هستی بگو و نجوا ها شروع شد تو باید جدا بشی این آدم همینه همش میخواد این حرفها را بزنه دخترت چه گناهی داره از حالا یا این حرفها اعصابش خورد بشه تا اینکه از خدا کمک خواستم و در مقابلش سجده کردم و فقط چیزی که دریافت کردم گفت همه چیز دست خداست اونه که همه چیز را خلق می‌کنه اونکه از دل تو خبر داره اونه که راه را بهت نشون میده

              تمام شد و صبح رفتم پیاده‌روی و همسرم که بیدار شد براش صبحانه درست کردم جالبه بازهم برخورد خوب نداشت و رفتن ولی من گفتم به خدا برگرده و برگشتند و صبحانه را خوردن و رفتن

              علی آقا واقعا همه چیز دست ماست همه چیز

              از دعای قشنگتون که برام کردین هم تشکر میکنم

              خدا همیشه به بندگان خویش از روی لطف و کرم نگاه میکنه و من شما و همه عزیزانی که اینجا هستن جز خوبان خدا هستیم

              خدا رو شکر یکی از خوبان خدا هستم

              سید علی جان موفق و سربلند و ثروتمند باشی در کنار همسر نازنینتون

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              سمانه سادات گفته:
              مدت عضویت: 999 روز

              سلام به علی آقا دوست عزیزم

              من ازتون سوال داشتم ممنون میشم اگه پاسخ بدین

              تا چند روز پیش من خیلی خیلی خوب رو خودم و روابطم کار میکردم تا اینکه به تضادی برخوردم اون هم دختر 12 سالمه

              فصل امتحانات هست از اول سال من باهاش صحبت کردم که از همان اول درسهات را بخون و کتاب اضافیت را کار کن که آخر سال به مشکل بر نخوری و من دخترم را رهاش کردم گفتم که دیگه باید رو پاخودش باشه و بتونه که وظیفه داره درس بخونه تا موفق بشه

              دخترم از اون دسته ای هست که یه کار باید چند هزار بار بگی چرا چند بار چون حتی زمان های هم شده هیچی نگفتم مثلاً تمیز کردن اتاقش یا مسواک زدنش یا خمام رفتنش یا درس خوندش ….. و دیدم هفته ها گذشته و انجام نداده و کارهایی که می‌کنه خواب زیاد ، کارتون و فیلم دیدن

              خوب این دختر من الگویی شده برای دختر کوچیکم

              تا اینکه چند روز پیش متوجه شدم تو ریاضی مشکل داره و حتی با اینکه معلم خصوصی گرفته بودم قبلاً براش و همین نمونه سوالها را باهاش کار کرده که دقیقا دوباره همونها را مشکل داشت و من اگه خودم میخواستم باهاش کار کنم باید خودم یاد می‌گرفتم و بعد بهش یاد میدادم

              خوب اینجا من دوتا سوال دارم

              اول اینکه رها کردم و نتیجه اون شد ضعیف بودن تو ریاضی و اینکه کارهایی که باید انجام بده را نمیده و اینکه باید آب و غذا و همه کارهاش را براش انجام بدم ( اینجا خوب از یه طرف میگم خوب اشکال نداره اون دخترته تو مادری از یه طرف که بیشتر بهش فکر میکنم میگم خوب تو همه این کارها را بکن اول که تنبل میشه (که هست )دوم رو پاخودش نمیتونه باشه سوم عادت می‌کنه که کرده و فقط هر جا باشه دستور میده و باعث شده رفتار خوبی با هیچ کس نداشته باشه و حتی زمانی که من خوشحالم نعمتها را میگم ذوق میکنم خیلی قشنگ میگه خوب حالا که چی و این باعث شده که روابط خوبی نداشته باشیم

              دوما الگوی برای دختر دوم

              و در واقع اگه ازش تعریف کنی و قشنکیهاش را بکی میگه نه من بینیم بزرگه همه چیم خوبه ولی این نه و بخاطر این هست که دختر خواهرم بینیش را عمل کرده و حسادت داره به اون من واقعا موندم از هر راهی که برم جواب سوالی می‌کنه و با هیچ کس برخورد خوبی نداره از یه طرفی میگم بزار هر کاری دوست داره بکنه چون خودش هم میگه من هر کاری دوست داشته باشم را می‌خوام بکنم

              اینجا اینو پرسیدم چون بهم جواب داده بودین

              ولی یه چیز دیگه هم بگم یه شب از اون شبها که من عمل میکردم به کارهایی که باید بکنم رفتم پیش دوتاشون باهم خندیدم و وقتم را براشون گذاشتم که همین دخترم به من گفت ممنون که اومدی و خوشحال بود

              موفق و سربلند و ثروتمند باشید

              بازهم تشکر میکنم از اینکه به سوالم پاسخ میدین و حتی شاید برای بقیه هم مفید باشه

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            مریم گفته:
            مدت عضویت: 918 روز

            به نام الله مهربان

            سلام ب استاد عزیزم مریمم مهربان و دوستان همفرکانسی ام

            سلام ب شما سمانه عزیزم ک من دقیقا شرایط شما رو دارم و از خداوند خواستم منو هدایت کنن.

            و خداوند منو ب سمت کامنت شما هدایت کردن

            خدایا سپاسگزارم خدایا شکر

            واقعا درکتون میکنم منم مسئولیت بچهام کامل با خودم هست و از اونجایی ک در روز اصلا نمیتونم بشینم و فایل ها رو ببینم ب قولی منم گاهی عصبی میشم ک خدایا خسته شدم کاش میشد ی نفر پیدا بشه از بچها نگهداری کنه اما قبلش من باید بتونم درآمد کسب کنم. من قبلا شاغل بودم و برای بچهام مجبور ب ترک کارم شدم ک از بچها مراقبت کنم. بعد آموزش بورس و بازار کریپتو رو تهیه کردم و با شرایط سخت سعی کردم کار کنم اما واقعا بچهام نمیذارن حتی مدتی شب تا صبح کار میکردم ک باعث میشد اصلا توی روز خسته و کسل باشم و نتیجه خوبی نداشت مجبور شدم اون رو هم رها کردم. دوستم گفت بیا کار کراتین مو گفتم خب این خوبه من هر روز بتونم میرم اما باورتون میشه چون این کار از صب تا عصر ادم رو درگیر میکنه نتونستم کار کنم چون کسی نیست بچها رو بذارم پیششون.

            گفتم مشکل از عزت نفسم هست و دوره استاد رو تهیه کردم اما بچهام دیگ حساس شدن پسر کوچکم یا گوشی رو از من میگیره یا لپ تاپ رو اجازه نمیده من اون تایم رو تمرکز بذارم گوش کنم.

            همیشه دنبال الگویی بودم شبیه خودم مادری با شرایط خودم ک بدونم یک مادر چطور باید موفق بشه پس

            و خداوند مهربان ک مرا هدایت کرد اینجا و توی کامنت زیبای شما من خوندم «روابط »

            آه خدای من قربونت برم ک اینقدر زیبا هدایت میکنی

            پس من هم ابتدا باید روی روابطم کار کنم

            رابطه من با بچهام با افراد دور و برم و از کامنت اقای خوشدل و اقا وحید دوستان خوبم متوجه شدم اینقدر عجله نکنم .

            خداوند در زمان و مکان مناسب خودش مرا قرار میده تا ب آرزوهایم برسم.

            خدایا شکرت بابت آگاهی های نابی ک امشب دریافت کردم.

            خدایا

            خودت مرا هدایت کن و در مسیر درست قرار بده دلها رو نرم کن

            خدای مهربانم معبود بی همتایم با تمام وجودم ازت سپاسگزارم ک چون تو خدایی دارم.

            سمانه عزیزم لطفا از نتایجتون و راه حلهاتون بذارید واقعا سپاسگزارم نمیدونید چقدر احساس خوب گرفتم و خوشحالم ک کامنت زیباتون رو دیدم‌ ‌.

            از استاد عزیزم مریم دوست داشتنی ام و بقیه دوستان و بچهای سایت هم سپاسگزارم.

            بی نهایت ممنون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              سمانه سادات گفته:
              مدت عضویت: 999 روز

              سلام بر ماریا عزیزم دوست و مادر مهربانم

              سپاس از لطفت که کامنت گذاشتی برام

              دقیقا همینه زمانی که وارد سایت شدم اولش شور و اشتیاق داشتم و همه چیز عالی بود و زمانی که به یه تضاد برخوردم رفتار همسرم با من تازه فهمیدم که کجای کارم اینکه ایشون را رها کردم البته تا حدودی از لحاظ ذهنی چون همش یا درگیر ذهنی داشتم یا زبانی و خیلی بهم کمک کرد در مورد بچه ها اینکه به جایی رسیدم که چرا من فقط باید آشپزی خانه داری بچه داری …. بکنم اصلا یه موقع بود به خودم میگفتم اینا وظیفه منه اینا را حتما من باید انجام بدم یا اصلا مگه نباید بچه ها رو پا خودشون باشن کارهاشون را بکن تا وابسته به من نباشن یا تنبل میشن

              تا اینکه دیدم من هر چی از بچه ها فرار کنم و کارهاشون را یادشون ندم بیشتر به مسئله بر میخورم و چیزی حل نمیشه و حتی دختر کوچیکم از جمله بچه های هست که فقط میخواد تجربه کسب کنه و خودش همه کارهاش را انجام بده البته نه غذا خوردن و اینا بلکه کارهای متفرقه وهمش امر و نهی میکردم و دوست داشتم و البته دارم که غذاش را خودش بخوره ، لباس خودش بپوشه ، مسواک بزنه و…. که آرام آرام با بازی کردن باید بهش یاد بدم

              و چقدر اینکه من دنبال راه حل بودم و به این راه حل رسیدم بهتر پیش می‌ره تا اینکه میگفتم باید رها شون کنم تا همه چیز را یاد بگیرن

              انشاالله که تونسته باشم اصل مطلب را گفته باشم

              ماریا عزیزم بهترین مادر دنیا بهترین ها را برات از خدا میخوام چون لایق بهترین ها هستی

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1908 روز

        سلام زهرا جانِ عزیزم.

        این کامنت، اولین کامنتی هست که ازت خوندم و عاشقت شدم.

        چقدر قشنگ نوشتی.

        چقدر قشنگ با خدا گفتگو کردی.

        در حقیقت اول هدایت شدم به خوندن کامنت علی آقای خوشدل، بعد هدایت شدم به کامنتِ شما.

        یه جوری نوشتی که حس کردم یکی از عزیزانم، یکی از آشناهام داره صحبت میکنه و میشنوم حرفاشو.

        چهره ی زیبات هم شبیه یکی از دوستان عزیز دلمه، اینم مزید بر علت که سریع رفتم تو پروفایلت، داستان اشناییت با سایت رو خوندم، قسمت ایمیل بهم وقتی کامنت میذاری رو فعال کردم و رفتم سراغ ردپاهات تو قسمت دانلودی تا بیشتر بخونم کامنت هاتو…

        چند تا کامنت خوندم ازت و اومدم همین جا که باهات آشنا شدم بهت بگم:

        دوستت دارم

        خیلی ارزشمندی

        خیلی برات آرزوی بهترین ها رو دارم از خدا، هر چی که خواسته ی قلبیِ خودته

        تو آغوش خدا باشی

        ماچ به روی ماهت که ازش آرامش، حسِ خوب و عشق منتقل میشه بهم.

        خدا رو شکر برای همه چیز

        خدا رو شکر برای همیشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          زهرا نظام الدینی گفته:
          مدت عضویت: 2401 روز

          سمانه عزیزم

          ممنونتم بابت این محبتی که بی‌منت از زبان شما خوبان جاری می‌شه.

          صبح چشم که باز کردم پیام پرمحبتت به ذوقم آورد، بلافاصله تو دفتر شکرگزاری خدا رو بابت وجود این سایت که مثل یه خونه همه ما رو دور هم جمع کرده، و وجود عزیزانی مثل تو خدا رو شکر کردم، از نکات مثبتت تو دفترم نوشتم (بعد از این فایل‌های آخری استاد، سعی می‌کنم هر نکته مثبتی رو که می‌بینم همان لحظه یادداشت کنم تا فراموش نکنم) توی دفترم نوشتم که این دختر زیبا، سمانه مهربان، چه سخاوتمندانه مهر می‌ورزد و چه راحت نکات زیبا رو تحسین می‌کنه و چه شجاعه که اینجاست تا زندگی‌ش رو تغییر بده و چه لحن گرم و صمیمانه‌ای داره و چه با خودش در صلحه که دیگران رو این‌قدر زیبا می‌بینه و … .

          به قول آقای خوشدل خدا رو شکر می‌کنم که در جمع صالحین قرار گرفتم.

          همه ما که اینجاییم بوی خدا رو می‌دیم و برای همینه که دل‌هامون به هم نزدیک می‌شه.

          برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1908 روز

            سلام زهرا جانِ عزیزم.

            خیلی ازت ممنونم برای محبت و نظر لطفت نسبت به من.

            خیلی خوشحالم که اینجام و با یه عالمه انسانِ خوش طینت و متمرکز روی زیبایی ها، مثلِ خودت، معاشرت می کنم.

            خیلی خوشحالم که خوندن و نوشتن کامنت رو جدی شروع کردم. چقدر برام حس خوب میاره هر بار که وارد این کلاسِ درس میشم.

            امروز هدایت شدم بنویسم درباره تمرین ستاره قطبی.

            بیشتر میخواستم تستش کنم ببینم چقدر جواب میده.

            یکی از مواردش این بود که میخواستم امروز پاسخ از دوستان داشته باشم و مطمئن بودم که میاد…

            عصر که پیام شما رو دیدم ذوق زده شدم، لبخند اومد روی لبام. هم بابت پاسخ شما عزیزِ دل، و هم اجابتِ خواسته ی ستاره قطبی.

            از خدا ممنونم که خلقِ خواسته مو بهم نشون داد.

            به قول استاد، اگه باورمون در راستای خواسته مون باشه خیلی سریع به خواسته مون می رسیم.

            این تمرین هم مثل بقیه، برای رشد بیشتر، نیاز به روند تکاملی داره و حتما جواب میده.

            امروز تو فکرم بود به خواسته هام میرسم یا نه، که یاد این آگاهی افتادم:

            فاصله ی بین رسیدن به خواسته ها باید با حالِ خوب پر شه، با امید.

            حواسم بود ذهنم رو کنترل کنم وابسته نشه، رها کنم تا اتفاق بیوفته…

            چندین مورد دیگه هم تیک خورد تو لیست ستاره قطبیم.

            خدا رو شکر برای محقق شدنشون.

            زهرا جان ممنونتم که انقدر زیبا در مورد من نوشتی، حتما که بخش بزرگی از این زیبایی ها از درونِ خودت هست.

            یکی از بزرگترین خواسته های قلبیم برای خودم و دیگران صلحِ درون هست.

            امیدوارم درکش کنیم و بهتر و بیشتر بهش برسیم.

            تحسینت میکنم برای دفترِ سپاس گزاری و نوشتنِ نکات مثبت …

            اینکار معجزه میکنه.

            اولیش اینه که حالِ خودِ آدم به شدت خوب میشه و خوبی ها هم میان سمتِ آدم.

            و نکته ی جذاب سپاس گزاری برام اینه که نزدیکترین و قوی ترین فرکانس به خدا سپاس گزاریه.

            سپاس گزاری بر من می افزاید.

            عاشق اینم هر چی بیشتر سپاس گزاری میکنم، دلیل برای سپاس گزاری بیشتر میاد.

            امیدوارم به خواسته های قلبیت برسی عزیزم و لحظه به لحظه رشد کنی در همه ی زمینه ها.

            امیدوارم اتصال و عشقت به خدا هر لحظه بزرگ و بزرگتر شه.

            یه چیزی به نظرم رسید که دوست دارم همینجا بنویسمش:

            تو این فایل مریم جانم، خانم شایسته ی عزیز دلم گفتن، بابت کوچکترین بهبود یا حرکت رو به جلو و رشد خوشحال باشیم و تشویق کنیم خودمونو…

            امشب سر موضوعی مرتبط با دوره قانون سلامتی، متوجه شدم اونقدر که باید و شاید سمانه رو برای تلاش و مسیر بزرگی که در حال طی کردنش هست در این دوره، تشویق نکردم…

            اینکه در کنار تمرینِ تحسینِ زیبایی ها و نکات مثبت دیگران، زیبایی ها و نکاتِ مثبتِ خودمو هم ببینم و بگم به خودم…

            تازه شروع کردم و به تک تکِ این تمرین‌هایی که استاد میدن برای بهبود خودمون امیدوارم با تمامِ قلبم.

            خودمو تحسین میکنم برای اراده ام در مسیرِ قانونِ سلامتی. امروز روز 107 از دوره قانون سلامتیه برای من با یه عالمه نتایج ریز و درشتِ خفن هم از لحاظ سلامتی جسمانی هم کاهش وزن عالی و فرم اندامی که تا حالا بهش نرسیده بودم.

            خدایا شکرت، استاد جان سپاس بیکران.

            خودمو تحسین میکنم برای اینکه امشب مخصوصا، سمانه جانم رو سرزنش نکردم…

            اینکه مهربونتر شدم با سمانه جانِ عزیزِ دلم.

            اینکه به خودم فرصت دوباره میدم برای جبران…

            اینکه صلح درونم خیلی بهتر شده.

            واکنش های سریعم یه پله بهبود پیدا کردن، از هر چند موقعیتی که واکنش سریع میدم، چند تاشو هم کنترل ذهن دارم، چند تاشو هم بعد از تحلیل متوجه اشتباهم میشم…

            خودمو تحسین میکنم که متعهدانه کامنت میخونم، کامنت مینویسم، پاسخ مینویسم با قلبم.

            خودمو تحسین میکنم که نظم دارم روی اجرای برنامه هام، کلی مینویسم برای خدا و خودم…

            امشب یه درسِ بزرگ رو هم تجربه کردم:

            وقتی میری بالای منبرِ نصیحت، که چنان کنید و چنان

            که من خیلی خوب انجام میدم کاری رو و بقیه ضعیف انجام میدن…

            انتظارش رو هم بکش که خودت هم در آزمون قرار خواهی گرفت و خواهی دید که تو هم گاهی ضعیف عمل میکنی…

            فکر کنم یه روایت از امام جعفر صادق ع باشه: اگه کسی رو منع کنی از کاری، جهان میچرخه تا همون کار برسه به خودت که تو هم انجامش دادی…

            و اونجاست که آینه جلوی آدم قرار میگیره

            و آدم خودشو میبینه که دقیقا همونکاری رو کرده که دیگران رو منع کرده بود…

            و باز هم امشب رسیدم به لزوم و اهمیت سکوت و تامل بیشتر روی خودم تا دیگری…

            خیلی تمرین میخواد تا درونم نهادینه شه سکوت کردنِ به جا، اما درست میشه، امید دارم بهتر و بهتر میشم با تمرین و تکرار…

            خدا رو شکر برای همه چیز

            خدا رو شکر برای همیشه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        زهرا چگینی گفته:
        مدت عضویت: 884 روز

        سلام بانو

        چقدر حال دلم خوب شد با خواندن این کامنت شما. گاهی که در کامنتی می‌خواندم “به پهنای صورت اشک ریختم” با خودم میگفتم مگه چی نوشته که بخواد اشک کسی رو دربیاره¡. اما امروز وقتی سه بار کامنت شما رو از سر شوق خواندم از بده بستونی که با خدا داشتی و از تعریفی که از تعهد و عمل به قانون برای خودتان ساختی لذت بردم. چقدر رابط صمیمانه و زیبایی با خدا برقرار کرده ای. چقدر قشنگ درخواست میکنی “حسم اصلا حس خواهش کردن نبود، تقاضا نبود، دعا نبود، یه درخواست قاطعانه به کائنات بود”

        عاشقتم عزیزم. تشکر میکنم از اشتراک این حس ناب و تعهد محکم.

        آرزوی بهترین ها برای شما عزیز دل.همیشه سلامت و شاد و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          زهرا نظام الدینی گفته:
          مدت عضویت: 2401 روز

          سلام زهراجان

          ممنون بابت انرژی مثبتی که بهم دادی. طبق عادت چشم که باز کردم اومدم سایت و با پیام پرمهر تو روبه‌رو شدم.

          روز خوبیه اون روز که در میان یه جمع خوب خوش‌ارتعاش امیدوار توحیدی چشم باز کنی.

          روزهای ورودت به سایت نشون می‌ده تازه به جمع ما پیوستی.

          خوش اومدی عزیزم به بزم توحید

          اینجا بیشترین جذب همه ما حال خوبیه که به خاطر شناخت درست خدا پیدا می‌کنیم. یه خدای واقعی که می‌شه روش حساب کرد، می‌شه نترسید و جلو رفت.

          این حال خوش به علاوهٔ تمام خوشی‌های دنیا نوش جانت ان‌شاءالله!

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 3598 روز

        سلام زهرا جان

        خیلی کامنت زیبایی بود

        و تعهد داشتن به عهدی که با خدا بستی ، درهای رحمت زیادی به روت باز می‌کنه

        من هم چند بار تصمیم گرفتم که وام نگیرم ولی زدم زیر قولم ، نمی دانم چند وقت پیش یک تصمیم جدی در این زمینه گرفتم و به خودم قول دادم تحت هیچ شرایطی وام نگیرم و الان مدتی هست با اینکه واقعا نیاز داشتم و تو ذهنم اومد که برم وام بگیرم ولی نرفتم و به خدا می گفتم خودت از خزانه خودت برام درست کن و خدا چه زیبا درست کرد تا الان که 12/17 هست خدا 200 میلیون تومان پول برام واریز کرده و الان هر روز و شب در مراقبه هایم ازش تشکر میکنم و اشک میریزم

        و الان هم به فکر جابه جایی خونه هستم و همش تو ذهنم میاد که پول رو بذار تو حساب و ازش وام بگیرم ولی به خدا میگم خدا جونم خودت پول تغییر خونه رو جور کن از بهترین و راحت ترین روش

        خدایا همه چیز رو به خودت می سپارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1289 روز

      علی آقا سلام بروی ماهت

      مرسی که نوشتی

      مثل همیشه بینظیری …

      یادم‌اومد همین‌دیشب یک بند از یکی کامنتتون‌رو برای خودم کپی کردم توی نت گوشی،انتهای همین کامنت براتون مینویسم،حتما خوندنش برای خودتون خالی از لطف نیست

      برای تموم کامنت های فوق العاده ت و برای تموم رد پاهایی که از خودت گذاشتی ازت سپاسگزارم

      ‎همه چیز با باورها حل میشه

      مهم نیست کجای، چه شکلی هستی ، تو کدوم نقطه زندگیت هستی فقط متعهد باش همه چیز برات ردیف میشه!

      منتظر فرش قرمز کسی نباش کار کن فرش کهنت رو بکن فرش سلیمان!!!روزی 20 ساعت رو خودت کار کن و منتظر نتیجه نباش!!!

      من رشد درآمدم به شکل جدی بعد از 1.5 سال روی خودم کار کردن شروع شد!‎افزایش جهشی بزرگ بعد از 2 سال 8 ماه!!!

      بابا بادمجون هم می کاری دونش 90 روز طول می کشه تبدیل به میوه بشه اونم با آبیاری مداوم و مراقبت زیاد!!!

      دیگه قرار نیست که ما بادمجون بخوریم پس حداقل 6 ماه مراقبه کن به مسیرت متعهد باش مطمعن باش نتایج خوش میاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2632 روز

        سلام به سعیده بانو عزیز

        به به دقیقا

        من واقعا لذت میبرم از این مسیر و خیلی خوشحالم که آگاهی همیشه در اختیارم قرار میگیره

        من همیشه به دوستانم خوبم میگم وقتی صحبت میکنین به حرفاتون دقت کنین خیلی وقتی از کلام خودتون بیشتر از هر کتابی یاد میگیرین!!!

        دقیقا نکته همینجاست که همیشه باید بپذیریم که گاهی اوقات در شرایط عالی کلمات شاهکاری بیان می کنیم که درمان خودمون هست اگر فقط حرف نزنینم و واقعا متعهد باشیم

        متشکرم از شما بابت یادآوری این آگاهی

        هنوز اونقدر این عادت رو توی خودم پرورش ندادم که برگردم کلام و متن خودم رو بخونم ولی حتما باید نگرش بکنم و بهش

        و این یک نشانه ارزشمند بود برای من

        براتون آرزوی سلامتی از جانت حق تعالی مهربان دارم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      اعظم قلی زاده گفته:
      مدت عضویت: 1223 روز

      سلام آقای خوشدل عزیز

      بخاطر صداقتی که در نوشته هاتون هست شما رو تحسین میکنم از اینکه اینقدر با خودتون در صلح هستین

      این کامنت بسیار برام مفید بود

      مخصوصا درکتون راجع به باور برام لذت بخش بود .

      باور یعنی عملکرد!

      باور یعنی انجام یک رفتار مفید.

      باور زمزمه احمقانه کودکانه نیست!

      باور یک فعل و انفعال شیمیایی در ذهن شماست که باعث میشه شیش صبح بیدار میشی دوباره نخوابی و بلند شی بشینی …

      حالا که نشستی لب تاب رو دستت بگیری.

      حال که گرفتی صفحه ادیتور کدت رو باز کنی…

      و بگی خب خدایا در خدمتم !!!

      درک من اینه که

      باور همون ایمانی هست که در وجودمون شکل میگیره که عمل می‌کنیم و پایداریم.

      و از برنامه زندگی درمانی شما بسیار ایده گرفتم.سپاسگزارم ازشما

      سپاسگزارم از خداوند برای داشتن دوستان ارزشمندی مثل شما

      سلامت و پایدارباشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مرضیه لقایی گفته:
      مدت عضویت: 1410 روز

      سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانوم شایسته

      و سید علی عزیز

      من همیشه کامنت های سید میخونم. از وقتی تو فایلای گفتگو با دوستان داستان های خودشون و شکیبا و عادله عزیز رو شنیدم، همیشه پیگیرشون هستم.

      این کامنت برام خیلی معناها داشت. چون من در حال حاضر روز 36 از چله ای هستم که از بیستم فروردین شروعش کردم. به خودم چند تا تعهد دادم چون میخواستم اقدام کنم و گفتم خدایا من میدونم اگر یک قدم واقعی بردارم تو هزاران قدم برمیداری.

      همیشه فکر میکنی من که دارم فایلا رو گوش میدم. من که دارم پیش میرم ولی واقعیت اینه که همیشه میتونی بهتر اقدام کنی و بهتر پیش بری.

      تعهداتم اینا بود:

      1. هر روز ساعت 5 صبح بیدار بشم

      2. به مدت نیم ساعت ورزش یا نرمش صبحگاهی و پیاده روی داشته باشم

      3. یک فایل آموزشی از استاد گوش بدم

      (اون موقع فایلای رایگان استاد دسته باورهای ثروت ساز داشتم برای گوش دادن و البته دوره بی نظیر ارزش تضاد)

      4. انجام یک مدیتیشن

      5. من متعهد میشوم که در این 40 روز تمامی وظایف شغلی و حرفه ای که برای خودم تعریف کردم (اعم از پیگیری و به اتمام رساندن پروژه ها، یادگیری مهارت جدید و مدیریت وبسایت شرکت) را با نهایت وجدان کاری، علاقه و انگیزه انجام دهم.

      تعهدم رو امضا کردم و شروع کردم.

      نمیتونم براتون وصف کنم که در طی این 36 روز گذشته چه اتفاقاتی افتاد.

      از الهاماتی که بهم شد، از ایده ها، پروژه های ناتمامی که تمام شد، پولهایی که واریز شد، سفرهایی که رفتم، تجربه هایی که داشتم.

      با یک ایده ساده، چاپ و انتشار مقاله ای که یک سال و نیم طول کشیده بود، به جاهای خیلی خوبی رسید.

      تونستم اولین مقاله ISI خودم رو چاپ کنم و این کاری بود که سه سال طول کشید.

      مهارتم در زمینه طراحی سایت و فعالیت های وبمستری که انجام میدم بیشتر و بیشتر شد و این روند ادامه داره.

      برای اولین بار تونستم پول پس انداز کنم. یعنی برای اولین بار درآمد من بیشتر از هزینه های من شد.

      یک سفر بسیار بسیار لذتبخش و هدایت گونه داشتم به آبگرم محلات و خدا میدونه چه زیبایی هایی دیدم و چه تجربه های خوبی داشتم.

      یک سفر یک روزه داشتم به باغ گلهای اصفهان که اونجا بینهایت زیبایی دیدم. بی نهایت. یعنی یک لحظه هم از شگفتی و حال خوب من کم نشد و دلم میخواست زمان همونجا متوقف بشه انقدرررر که زیبا بود.

      به خودم گفتم اگر تا قبل از 7 اردیبهشت که تخفیف دوره حل مسائل زندگی تموم میشد، پول به حسابم واریز شد، دوره رو میخرم. و قشنگی داستان اینه که روز پنجم بیشتر از پول دوره واریزی داشتم. در حال حاضر دارم آگاهی های جلسه دوم گوش میدم.

      با ورزش صبحگاهی منظم و سبک (چون قبلا تجربه ی مدت ورزش کردن سنگین و بعد رها کردن، داشتم)، ناراحتی هایی که در جسمم داشتم حدود 70 درصد حل شد.

      تونستم ی مسائلی در زمینه سایت حل کنم که قبلا مثلا سه هفته بهش فکر میکردم و راهکاری براش نداشتم.

      در برخی موقعیت ها که بسیار منو به هم میریخت، کنترل بیشتری روی خودم و هیجاناتم داشتم و اون عکس العمل های ناخودآگاه همیشگی را نشون ندادم.

      و به اینها اضافه کنید، خیلیییی احساسات خوبی که فقط و فقط از قدم اول و عملی کردن یک تصمیم و مصمم شدن شروع شد.

      برای سید علی خوشدل یک مسیر سراسر شناخت و آگاهی و لذت آرزو میکنم و برای تمام بچه هایی که از مسیر لذت میبرند و نه از مقصد.

      این اولین کامنت من هست و قصد نداشتم کامنت بزارم ولی وقتی اینقدر معنا را دیدم، به خودم گفتم وقتشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2632 روز

        سلام به شما دوست خوبم

        تبریک میگم به اولین قدم برداشتن برای نوشتن دیدگاه داخل سایت استاد !

        احسنت به شما منم از 4 روزی که این دوره زندگی توحیدی رو شروع کردم بسیار نتایج شاهکاری داشتم که دلم می خواد فردا کامل شدش رو ثبت کنم توی سایت و خلاصه 5 روز رو بگم چون هنوز نیاز به تحقیق کامل تر دارم

        تعهد مهم ترین عملکردی هست که همه ما میتونیم انجام بدیم!

        من واقعا با اینکه خدا به من نعمات شاهکاری داده همیشه به نظرم 5 درصد چیزی که خدا بهم داده هم عمل نکردم!

        این عملگرایی خیلی مهمه

        ادامه دادن مهمه

        روزهایی که اندر خم تغییر ساده یک خط کد HTML بودم ولی الان سایت تمام اختصاصی طراحی می کنم با سرعت لود زیر 1 ثانیه!

        من همون آدمم فقط ترس هام کم شده و خاطراتاتم از نتایج موفقم در کار زیاد شده که میشه دانش و آگاهی اسمش

        شما هم با ادامه دادن و تعهد دادن خیلی نتایج بزرگی براتون ایجاد میشه!

        من در قله تمام لذت هام ایستادم و هر روز زندگی می کنم و عشق میکنم.

        بلاخره با همین ورزش و تعهد تونستم خوردن پروتئین رو هم شروع کنم در حالی که هیچ وقت فکرشو نمی کردم ماهی یک بار بخورم به خاطر عادت کودکی و نخوردن گوشت!

        همه چیز زندگی ذره ذره تغییر میکنه

        و لذت ها ذره ذره ایجاد میشه

        من میدونم هفته دیگه 6 ساعت خیلی برام سخت میشه چون واقعا کاری دیگه ندارم و اینجاست که باید باز بهبود بدم!

        قدیم با 1 هفته کار کردن سایت وردپرسی طراحی می کردم الان 3 ساعته سایت تموم شدست!

        پس 6 ساعت الان من 2 هفته قبل منه ولی بازم باید 6 ساعت رو ادامه بدم که دو هفته الانم بشه 6 ساعت سال آیندم!

        براتون آرزوی موفقیت دارم و مطمئنم به زودی نتایجتون بسیار بسیار بزرگ تر و عظیم تر میشه و از وجود خدا بیشتر و بیشتر در زندگیتون لذت می برید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      آمنه آل بو طرفی گفته:
      مدت عضویت: 1831 روز

      سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربونم و دوستای عزیزم

      واقعا لذت بردم برادر عزیزم از کامنت زیبایی که نوشتید و صادقانه همه چیز را بیان کردید

      من که حالا سعادت شرکت در دوره ی 12 قدم را پیدا کردم کامنتای مفید و پر از آگاهی های ناب عالی تونو میخونم و تحسینتون میکنم که چند سال پیش به این آگاهی ها رسیدین و نتیجه این همه تمرکز و عمل کردن به این آگاهی ها خیلی براتون شیرین بوده و هست

      و از خداوند پیشرفتهای بیشتر را برای شما و همه دوستان عزیزم را خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1337 روز

      سلام علی جان

      تبریک میگم بهتون که تونستین

      از توانایی هایی که خدا در وجودتون گذاشته به اندازه مداری که توش هستین عالی استفاده کنین.

      قبلا اگه ی موفقیتی از کسی می شنیدم ی احساس بدی بهم دست میداد

      ی حس خود کم بینی

      ی حس اینکه طرف توانایی خاصی داره

      طرف فرق داره

      ولی الان میفهمم که همه انسان ها توانایی خدا گونه ای دارن

      نعمت های خدا به یک میزان در اختیار همه هستش

      مهم توانایی کنترل ذهن و پیدا کردن اون قدرت خدایی در وجود آدم هست

      براتون بهترین ها رو آرزو میکنم

      و خوندن کامنت شما باور های من رو قوی تر میکنه برای ادامه مسیر و خوب زندگی کردن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مریم تیموری گفته:
      مدت عضویت: 3077 روز

      به خدای هدایتگر

      سلام علی جان

      الله اکبر به کلامت

      علی جان تمام نوشته هات رو با صدا و لحن خودت خوندم مثل اینکه نشستیم و حرف میزنی برامون

      الله اکبر

      از اینهمه آگاهی

      آقا اینجا خیلی خوبه

      شماها همه خوبین بچه ها

      چقدر من درس میگیرم از تک تکتون

      الهی شکر برای وجودتون

      خداروشکر به قول دوستمون خدا به ما ویزای زندگی در زمین رو داده

      ممنونم ازت علی جان الهی پر از حال خوب باشی عزیزم

      ممنونم از دوستانم ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلام علی جان عزیزم

      کامنتی که برامون نوشتی رو دو بار خوندم

      یکبار همون دیشب خوندم ، یکبار هم امروز

      دوست داشتم برات کامنت بنویسم و ازت تشکر کنم بابت جسارتت بابت تصمیماتی که میگیری و پاشون وای می ایستی بابت اهدافی که براشون قدم بر میداری بابت عشقی که به این مسیر الهی داری

      ازت سپاسگزارم بابت تجربه ها و اقداماتی که میکنی و برامون میای اینجا مینویسی

      علی جان تو هر تصمیمی که گرفتی حتی اگر اون تصمیم ، تصمیم اشتباهی هم بوده به قول استاد عباسمنش در دوره ی عزت نفس میگه که هیچ اشکالی نداره چون حداقلش اینه که تو تصمیمی توی زندگیت گرفتی و در جهت عملی کردنش حرکت کردی و خودِ همین حرکت کردن و عمل کردن به تصمیمات زندگی باعث میشه تصمیمات بعدی زندگی مون خیلی خیلی سریعتر و راحت بگیریم

      علی جان از اینکه میایی و درس های تصمیمات زندگیتو برامون می نویسی نمیدونی چقدر ایده های عملی خوبی میتونی به ما هم برسونی تا ما هم ازشون استفاده کنیم

      خیلی برات خوشحالم و از اینکه یک الگوی موفق توی زمینه کدنویسی مثل شما رو دارم رو خیلی خداروشکر میکنم

      عاشقتم پسر عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 961 روز

      سلام آقا سید علی

      تبریک میگم بهتون بابت این تعهد واستمرار درکارتون و در تعهد 40 روزه که گذاشتید من همیشه کامنت شما رو میخونم و خیلی از تجربه هاتون استفاده میکنم ،بهت تبریک میگم که تونستی مهاجرت کنی یقین دارم که بعد 5 ماه حسابی بزرگتر شدی وتجربه های عالیتری بدست آوردی

      من یک سوال برام مطرح شده از حرفهای استاد متوجه شدم که ما باید یک دهم درآمدمون رو خرج کنیم ولی اگه اون درامد آنقد نباشه که باهاش بشه پس اندازکرد چطور میشه ؟

      خوشحال میشم که راهنماییم کنید

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      هادی قره قانی گفته:
      مدت عضویت: 1907 روز

      سلام بر علی آقای عزیز

      واقعا لذت بردم از کامنتتون

      واقعا تلنگرهای عالی هم برای خودتون شده و هم برای ما. واقعا مهم نیست آدم الان تو چه جایگاه و مداری باشه، با چندتا اشتباه آدم دچار مسایل بزرگی میشه. درک اینکه« فاصله حرف و لغت تا عمل واقعی،» خیلی زیاده، خودش دنیاییه.

      به این نتیجه رسیدم که واقعا استاد هر حرفی رو زده با جون و دل بوده و تجربشون کرده، وقتی میگن شراکت نکنید، دیگه نباید بخوای خلافشو‌ ثابت کنی یا براش تبصره و راه فرار بزاری. واقعا باید بدون قید و شرط پذیرفت، چون دارن قانونو با زبان ساده میگن بهمون.

      منم شراکتو تجربه کردم و الان جدا شدم. ولی اگر آدم با جون و دل به آموزه های استاد عمل کنه، واقعا مسئله خاصی که اذیت کننده باشه پیش نخواهد آمد.

      خوشحالم که از این مسائل گذر کردین و به دوران اوج تون رسیدین.

      تعهد داشتن آدمو به هر چی بخواد می‌رسونه چون، تعهد میزان ایمانو نشون میده و این برنامه 40 روزه تون عالی هست.

      مجددا سپاسگزارم بابت کامنت خوبتون

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهدی کاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      سلام به سید علی عزیز و دوست داشتنی

      مرسی که صادقانه داستان هایی که برات اتفاق افتاده بیان میکنی و سعی میکنی عصاره این تجربیات رو در قالب متن با قلم زیبات به ما هم کلاسی ها انتقال بدی و چقدر من با خوندن این کامنتت اهمیت استمرار در آگاهی های این سایت رو بهتر درک کردم و همینطور حساب نکردن روی بقیه و مهمترین فاکتور عملگرا بودن به این آگاهی ها خداروصد هزار مرتبه شکر واسه وجود این سایت و دوستانی مثل شما

      خیلی تحسینت میکنم سید علی جان لایق بهترینایی موفق و سربلند باشی همیشه️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      هلن گفته:
      مدت عضویت: 4004 روز

      سلام.

      منم به موقع خودش میام داستان زندگیمو تعریف میکنم که منم شرک ورزیدم و چقدر ضربه خوردم و هنوز هم دارم مسائل اون رو حل مزکنم.

      منم الان مث شما چسبیدم به خدا و خودم.

      دفترم برداشتم و با خودکارهای رنگی جدول کشیدم و تمرینات زرو نوشنم

      و به خودم تعهد دادم که هر روز انجام بدم.

      یکی برنامه هام مث شما قرانه.

      من یه کانال درست کردم که فقط خودم عضو اون کانالم.و روزی یه دونه ایه رو تفسیرش میخونم و بعد ضبط میکنم معنیو تفسیر ایه رو و میفرستم تو کانالم.

      این خیلی بهم کمک کرده رشد کنم.

      دیگه اینکه هر روز یه فایل استاد گوش کنم یا بنویسم.

      و هر روز یه دیدگاه بزارم.

      و تمرین ستاره قطبی که هر روز انجام میدم.

      و میدانم اگه نظم داشته باشم در برنامه هام حتما موفق میشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1632 روز

      سلام آقای خوشدل و عادله جان

      با اینکه هیچوقت از نزدیک شما رو ندیدم ولی خیلی احساس نزدیکی با شما میکنم در کامنت قبلی که گذاشتین مهاجرت کردین دبی

      بارها بارها تصور کردم ما هم سفر میکنیم دبی و اونجا خیلی اتفاقی شما و عادله جان میبینم

      خیلی ها مثل من با دنبال کردن کامنتهای شما خیلی خیلی درس ایده باور گرفتن

      چون کامنتهاتون هم عملیه هم توحیدیه و هم جور درسی توش هست هرکی برا خودش میکشه بیرون

      از 40 روز زندگی درمانی 40 روز توحید عملی

      ایده گرفتم تا یه برنامه متعهدانه برای خودم بزارم

      از تعهد شما از تشویق و تنبیه هایی که برای خودتون میزارین تا لذت بخش تر بشه

      عزم و اراده برای درست انجام دادنش و پیشرفت

      اینجوریه که یه نفر فرداش مثل امروزش نیست و در سالش اینهمه رشدو پیشرفت علکی نیست

      پشتتش اینهمه بار تعهد بار مو از ماست کشیدن بیرونه

      هیچ چیز اتفاقی نیست

      هر کی هر کجا هست بخاطر اعمال و رفتار خودشه

      ههمون به یک اندازه به خدا هدایتش رحمتش دسترسی داریم

      بی نهایت سپاسگزارم بابت کامنت عملی و توحیدیتون

      امیدوارم در پناه حق بدرخشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آرمین اصغری گفته:
      مدت عضویت: 2363 روز

      سلام آقای خوشدل عزیز

      چقدر لذت بردم از خوندن کامنت زیبا شما

      وچقدر درس داشت این کامنت زیباتون

      مهاجرتتون رو تبریک میگم دارم اون لحظه ای تجسم میکنم که در کنار استاد هستین واز نتایجتون برامون تعریف میکنید

      الهی همیشه درکمال آرامش باشید عزیزدل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ملیحه مونسان گفته:
      مدت عضویت: 995 روز

      عالی بود علی اقا لذت بردم از کامنتتون از موفقیتهای که دارید و پیش روی شماست

      چقدر دوست دارم

      منم به رسالتم پی ببرم واز این کلافی که دورم پیچیدم خلاص بشم واز این اوضاع رهایی پیدا میکنم چون حضور خداوند را درونم حس میکنم شاید امروز وقتش نباشه ولی حتما من هم روزی به حال خوب و حس خوب میرسم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شقایق گفته:
      مدت عضویت: 930 روز

      سلام دوست عزیز و خوش انرژی؛

      بسیار از خوندن کامنتهاتون لذت میبرم و ایمیلش برام میاد؛بقول استاد ما باید همواره روی قانون کار کنیم .این کامنتتون برای من بسیااار بجا بود چون من مدت کوتاهی ( در حد یکهفته)بود که حس میکردم دارم از قوانین دور میشم.از کجا فهمیدم؟ازونجاییکه تا دور میشم از همه چیز و همه کس میترسم و از طرف دیگه برای درآمدم نگران میشم.

      حدود یکهفته پیش بود که حساب کردم دیدم از 60 ملیون بدهی که داشتم، 20 تومنش را پرداخت کردم 10 تومنم داشت جور میشد و حدود 30 تومن دیگه کم داشتم از مشتری هم اصلا خبری نبود…اومدم گفتم خدایا من 30 تومن تا آخر ماه نیازدارم 10 تومنش با من بقیش با تو و درجا استرسم خوابید.

      تقریبا از دیماه تا الان برای یه قسمت از کارم نیاز به نیرو داشتم ولی هی خودم عقبش مینداختم وچون خیلی درونگرا هستم ازینکه هر کسی بیاد تو جمع کاریمون میترسیدم چون پرسنلم هم درونگران همه و میترسیدم نتونیم با کسی بسازیم.خلاصه که تو فکر بودم که یه آگهی بذارم تو اینستا ولی همش میترسیدم کسی رو نتونیم جذب کنیم و خب توسط اطرافیان مسخره میشدم که همش میگن تو اخلاق نداری و با کسی نمیتونی بسازی و ….البته برام مهم نیست ولی خب روی اعصاب میرن

      همون شب که با خدا حرفامو در مورد بدهی زدم و فیکس کردم(!!!) تا اومدم بخوابم دیدم یه نفر تو اینستا پیام داده که شما برای فلان کار نیرو نمیخواین؟!

      منم گفتم وای اینم مثل بقیه سریع شماره دفترو براش نوشتم گفتم هماهنگ کنه بیاد فرم پر کنه.

      بعدم گفتم برو بابا الان جوری جواب دادم که دیگه حتی پیامم نمیده بعدم خوابیدم.

      فرداش اون فرد زنگ زد نوبت مصاحبه گرفت و پس فرداش اومد و با تمام شرایطی که در نظر من بود جور درومد و تمام شرایطی که گفتمم قبول کرد البته من حتما تا مدتی باهاشون آزمایشی کار میکنم بعد قرارداد میبندم ولی اینو ازش خوشم اومد و جالبه که از همه ما هم آرومتر بود.بعد که رفت گفتم

      خدایا تو سهمتو انجام دادی اون 20 تومنشم اومد تو کار اومده نیومدم حتما خیری بوده (البته مطمئن بودم که خدا میده بهم ولی برای اینکه قبلا سر مسائل مالی استرس شدید میگرفتم وحالا بهترشدم اینو با خودم گفتم)اینکاری که برام کردی خیلی کار سختی بود از نظر خودم

      و دقیقا منم روز 21 اردیبهشت نشستم و یک تعهد سنگین 40 روزه به خودم دادم چون بازم تا آخر تیر یه سری امور مالی دارم که باید انجام میشد.(پولمم جور شده یه مقدار خیلی جزییش مونده که اونم تا آخر ماه میرسه انشالا)

      تا امروزم همه رو انجام دادم بجز یکی دوتاش که اونم واقعا وقت نکردم یکیش که جالبتره براتون میگم:

      رفتم توی قسمت دانلودهای سایت و از قسمت باورهای ثروتساز و آگاهیهای سه دوره روانشناسی ثروت ، همه رو دانلود کردم حدود 47 تا میشد اگه اشتباه نکنم و با خودم تعهد دادم روزی یکیشو بشینم درست گوش کنم و اینکارم انجام دادم اما انگار قفل شده بودم و نمیتونستم دیگه کامنت بنویسم امروز که اومدم این فایل استاد و خانم شایسته عزیزو گوش کردم و بعد کامنت شما رو خوندم دوباره و دوباره انرژی گرفتم و باورم در مورد اینکه قانون همه جا درست عمل میکنه محکمتر شد و با یه ذوقی شروع کردم به کامنت نوشتن.

      راستی؛اینکه گفتم از همه کس میترسم وقتی قانونا برام کمرنگ میشه ،همونموقع یه سؤال تو عقل کل پرسیدم که یه جایی کارداشتم ممکن بود یه نفر که سالها قبل باهاش کارمیکردم و باهم مشکل داشتیم اونجا کارم بیفته دستش و من خیلی ترسیده بودم چون تازه فهمیده بودم اونجاست،الان سؤالم تو عقل کل هست چون واقعا احساس استیصال میکردم ، ولی الان که رفتم سؤالمو خوندم خندم گرفت.البته اونجا دوستان جوابایی بهم دادن که من خیلی آروم شدم.

      آدم باید توی عمل به قوانین و توکل به خدا خیلی حواسشو جمع کنه چون واقعا در یک لحظه شرک میتونه جای توکل رو بگیره.

      برای شما دوست عزیز هم آرزوی موفقیت هر چه بیشتر و شادی و سلامتی دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمد پور محمد گفته:
      مدت عضویت: 1413 روز

      سلام به همه دوستان و سید عزیز

      چقدر زیبا و متین نوشتی لذت بردم از معلومات و تجاربت و عملگراییت سپاس گزارم بابت این حجم از درایت و تفکری که به خرج دادی تویه زندگیت تحسین میکنم این حس جسارت‌و شجاعتت رو دوست عزیز

      چقدر نتایج‌عالی رقم‌زدی

      تبریک میگم‌این مهاجرتت رو که یکی از رویاهای من هم هست زندگی در امارات

      این حجم از کنترل ذهن فوق العاده هست و اینگه هرروز بهتر بهتر میشی

      ودرس هایی که از گذشته گرفتی و برای من هم درس بزرگی دادی دوست عزیزم.

      تحسین میکنم اینکه انقدر متعهد هستی

      تحسین میکنم انقدر آدم‌زرنگی هستی و زود اشتباهاتت رو متوجه میشی

      تحسینت میکنم‌انقدرباورهای عالی داری و ساختی و اینکه عملگرا هستی انقدر؛ که تویه ذهنه من جرقه ای زدی برای عملگرا بودن نه فقط باور ساختن.

      (ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف چرت هست)

      برنامه 40 روزه تعهدت رو لذت بردم؛عالی بودپسرچقدر الگوی خوبی بودی برام

      واقعا لذت بردم از کامنتت و سپاسگزارم‌که اشتراک گذاشتی باما .

      خداشکر برای حضور دراین سایت بی نظیربا دوستای بی نظیر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه بغدادی گفته:
      مدت عضویت: 1627 روز

      سلام علی آقا

      واقعا لذت بردم و یاد گرفتم از کامنت تون که میخوام الان که نیمه شب هست دارم این پیام رو براتون میزارم برم درسایی که از شما یاد گرفتم رو یادداشت کنم که خیلی حس میکنم گره های ذهنی خودم بود و راه حل دادید برای باز کردن این گره ها.

      عالی بود هر چقدر بگم کمه سپاس فراوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرزاد امان اله زاده گفته:
      مدت عضویت: 1600 روز

      سلام سید جان عزیز

      سید جان نمیدونی که چقدر بهم انگیزه میدی چقدر دوست دارم ایول داری برای این همه تقوا و کنترل ذهن عالی هستی عالی

      خیلی خوشحال میشم که دوستانم اینجور پله های موفقیت و طی میکنن و باعث میشه من هم الگوهای خوبی داشته باشم که دوستم تونسته من هم میتونم چون قانون برای هما یکیه

      سید علی عزیز خوشتیپ مطمن هستم نفر بعدی که با استاد مصاحبه میکنه خود شمایی و بی صبرانه منتظر م که از پیشرفت‌های که کردی بگی از کنترل ذهنت بگی

      خیلی خیلی خوشحال شدم که کامنتتو خوندم و پر از احساس خوب شدم

      شاد و پر از احساس خوب باشی سید علی عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد توقع همدانی گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    سلام استاد عزیز و مهربانم باز هم خدا را شکر می‌کنم که تونستم این فایل زیبا را گوش می‌کنم و از تجربه شما بهره مند بشم

    نکات خیلی جالبی گفتید بازی که شما انجام میدید واقعا برای من جالب بود که اینجوری اینقدر عاشقانه و با علاقه خاصی که دارید این بازی را انجام می‌دهید و این میز پینگ پنگ که داخل منزل شما همیشه هستش

    من خودم به پینگ پونگ علاقه دارم خیلی دوران بچگی و نوجوانی توی مدرسه یا محل کار پدرم باهاش بازی می کردم ولی خوب ازش دور افتادم و الان دوچرخه سواری میکنم عشق من دوچرخه سواری و خیلی لذت بخش برای من

    گفتید پیشرفت های کوچیک مهمه خب در دوچرخه سواری خیلی دیدم به چشم خودم که یک زمان اون اوایل توان بدنم خیلی کم بود قدرت بدنی نداشتم خسته میشدم ولی الان بعد از گذشت چند سال انرژیم خیلی بیشتر شده خیلی راحت تر رکاب می زنم و این پیشرفته که هر روز به دست آوردم خوشحال بودم بابتش که من دارم رشد می کنم من دارم بزرگ میشم و این خودش خیلی من را تشویق کرد که دوچرخه سواری ادامه دادم و الان به لطف خدا رکاب زدنم اینقدر خوب شده که در یک روز میتونم 200 کیلومتر رکاب بزدم و این برای من خیلی اعتماد به نفس بالایی به همراه آورد

    شما گفتید بازی یک آزمایشگاه که ببینیم فرکانسهای که توی ذهنمان هست چطور جواب میده که توی دوچرخه سواری دقیقا این قابل دیدن هستند توانایی کنترل ذهن

    پارسال مسابقه داشتم با یه بنده خدایی میگفت که تو از من ضعیف تری از لحاظ بدنی خیلی بهتر از من بود قرار به مسابقه شد و ایشان از من جلو افتاد و من اونجا یه چیزی به من کمک کرد که ذهنت کنترل کن مسابقه نیست که بخواهم ناراحت بشم با خودم گفتم لذت ببر از این مسابقه با همین افکار که داشتم آرام آرام از اون بنده خدا سبقت گرفتم و با اختلاف ده دقیقه در 5 کیلومتر سربالایی ازش بردم و این خیلی برام جالب بود که این افکار توی سر ما خیلی سریع و واضح توی بازی ها و ورزش ها و فعالیت فیزیکی خیلی راحت جواب میده اگر ذهنمان کنترل کنیم همه چیز تحت کنترل ماست از همه چیز لذت میبریم وقتی ذهن رو کنترل می‌کنیم شکرگزار تر میشیم و هر اتفاقی که میفته به دید خیر بهشون نگاه میکنیم

    به قول شما توانایی های ما تغییر نمیکنه و این ذهن ماست که تغییر میکنه اگر واقعاً ذهن رو بهتر کنترل بکنیم از این توانایی ها میتونیم استفاده بکنیم این خیلی برای من جالب بود و درس بزرگی بود

    نکته بعدی که شما اشاره کردید بحث عجله داشتن بود که همیشه شما توی دوره 12 قدم قدم توی یکی از قدم ها این رو شما گفتید که هرجا که عجله آمد سراغتان اونجا شیطان حضور داره و هیچ عجله نکنید همیشه همه چی فراوانه و این عجله کردن خیلی وقتا کنترل ما را از بین میبره و این باعث میشه که شکست بخوریم

    احساس لیاقت هم که دیگه واقعاً برمیگرده به عزت نفسی که داریم و من چقدر دارم روی این موضوع کار می کنم که خودم رو لایق همه چیز های خوب بدانم لایق ارتباط خوب لایق درامد خوب لایق دوست های خوب لایق ثروت های زیاد و هر آن چیزی که به من احساس بهتری میده لایقش هستم

    مورد بعد احساس قربانی شدن بود که همه ما تجربه کردیم که با خودمان حرف زدیم که من قربانی شدم اینجا حق من داده نشد اینجا حقوقم پایمال شد به قول شما چقدر تو ذهنم آماده که دولت باعث بدبختی ماست اونجا تصمیم مجلس دولت به ضرر ما شد میخواستیم این کار رو بکنیم ولی نذاشتن و تمام این افکار باعث شده که ما از نعمت ها دور بیفتیم به خاطر بحث قربانی شدن

    و نکته پایانی خیلی برام جالب بود احساس شور و شوق بود که بالاترین انگیزه برای ادامه دادن هر کاری هست احساس شور و شوق هست که اگر این شور و شوق در کل زندگیمون نباشه به هیچ وجه موفق نمیشیم اگه میخوایم در کار موفق باشیم باید با شور و شوق صبح بلند شیم بریم سرکار

    کسب و کاری داشتم قبلاً هر روز که می خواستم برم سر کار با کسالت و ناراحتی میرفتم شوقی نداشتم و آخرش هم جمع کردم ولی الان به لطف خدا سر کاری هستم که با احساس شادی و شوق شروع میکنمش و هر روز خدا را شکر می‌کنم که کسب و کاری دارم که توی منزل میتونم انجامش بدم و همین شور و شوق مطمئنم منو به جاهای خیلی خوب میرساند

    از شما تشکر میکنم استاد عزیز و امیدوارم لحظه به لحظه زندگی شما پر از عشق و سلامتی حال خوب باشه ممنون از شما و خانم شایسته مهربان که اینطور با عشق و علاقه این فایل های زیبا را برای ما آماده میکنید و در سایت عباس منش می گذارید و خیلی از افراد میتونن از این آموزشها استفاده کنن

    در پناه الله یکتا شاد باشید متشکرم خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  4. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2228 روز

    به نام عظیم و جلیل

    سلام به خدای مهربونم که همواره با منه، و منو تنها نمیذاره

    سلام به استاد عزیزم و مریم جونم که‌ دقیقا الان احساس می کنم مثل روزایی که دَرسِت رو نخوندی و معلم میاد امتحان میگیره، شما دارید، آشغال درنمون رو بیرون می کشید. خیلی سخته ولی باید انجام داد،باید خوب فکر کرد، وقتی خوب فکر می کنم میبینم که:

    یه عمر احساس عدم لیاقت و قربانی بودن داشتم، حتی از اینکه زن هستم، احساس قربانی بودن می کردم، از اینکه قدرت بدنی ام کمه، از این که در یک شهر کوچیک زندگی می کنم، پدرم کاشی کار است، مادرم یک زن خانه دار بیسواد است، از این که عرب زبان هستم، از این اوضاع مالی خوبی نداشتیم، از این که بعضی روزها گرسنه می رفتم مدرسه، از این که تو زمستون یه کاپشن نداشته باشی ،از این که جنگ زده بودیم، از این معلم و کتاب نداشتیم، وقتی ازدواج کردم، از این که یه زن باید بله قربان گوی همسرش باشه و بدون اجازه اون از خونه نزنه بیرون، از این که همش بپزم و بشورم و بسابم، از این که هیچ اختیاری از خودم ندارم و هر کاری بخوام بکنم باید با اجازه همسر باشه.از این که شرایط جوری پیش رفت که با مادر همسرم زندگی میکنیم….

    نمیدونم فکر کنم سخت ترین هاش رو نوشتم

    وقتی احساس قربانی داشته باشی، دیگه خودت رو لایق نعمت نمی دونی که بخواد وارد زندگی ات بشه.

    وقتی به این مسائلی که یه عمر مثل خوره اذیتم می کردند، نگاه می کنم، متوجه میشم که چطوری، فرهنگ و آداب دست و پای آدم رو میبنده و نمیذاره پیشرفت کنه.

    استاد در یکی از فایل ها گفتید، که پدر شما بهتون یاد داده بود که هیچ چیز رو بدون تفکر و تحقیق قبول نکنید، حتی اگر اون مطلب رو معلم تون گفته بود. اگر به ما هم این رو یاد میدادند، شاید این قدر عرصه رو بر خودمون تنگ نمی کردیم

    با همه خوشی و ناخوشی اش گذشت، و اما الان دارم به ارزش وجودی خودم بیشتر وبیشتر پی میبرم، و خودم رو با تمام نقاط قوت و ضعف خودم دوست دارم.و این را اول از همه مدیون لطف خدای مهربان و بعد آموزش های الهی شما استاد بی‌نظیر هستم. خدایا شکررررررررت

    و اما یه مورد جالب از کلاس اول دبستان ام یادم اومد، از احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت:

    کلاس اول که بودم تمام دیکته هام رو 20 می گرفتم تا اواسط سال، از بس 20 گرفته بودم خسته شدم، گفتم بذار یه حرف رو خودم اشتباهی بنویسم ببینم چی میشه، اون دیکته 19 شدم، نوزده شدن همانا و دیگه 20 نگرفتن همان. دیگه آخرای سال از دست خودم کفری شده بودم که چرا اون اشتباه رو کردم که بخوام 19 بگیریم، خلاصه با پی بردن به اشتباه چند تا دیکته آخر رو 20 شدم.

    استاد سپاس گذارم که با طرح پرسش هایی دارید ما را بیشتر و بیشتر به خودمان می شناسانید.

    استاد یه نکته خیلی جالب و این کمک میکنه که بیشتر با خودم در صلح باشم، این است که شما گفتید؛ با این که این همه روی خودتون کار کردید، بعضی وقتا مسیر فکرتون اشتباه میشه، یا عصبانی میشوید، و این میتونه خیلی بهم کمک کنه که در آرامش بیشتر باشم.

    مررررسی استاد که این قدر صادقانه برامون از خودتون و حالاتتون میگید، و باعث شد چیزهایی که من همیشه از بقیه قائم می کردم رو اینجا بنویسم و احساس سبکی می کنم، چون میخوام مثل شما زندگی شفافِ شفاف داشته باشم.

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر و روایط عاشقانه تر باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 224 رای:
    • -
      فرزانه گفته:
      مدت عضویت: 1755 روز

      سلام به دوست گرامی خانم یوسفی

      همیشه صادقانه و مفید کامنت میزارین

      اولین نفری هستین که بین دوستان دنبال کامنتتون میگردم و همیشه ازتون یاد میگیرم.

      وجود و حضور ارزشمندتون جای سپاسگزاری داره.

      لایق بهترین ها هستید.

      در پناه خداوند شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2228 روز

        به نام خدایی که همواره با ماست و ما را تنها نمیذاره

        سلام فرزانه جان دختر ثروتمند و خوشبخت

        سپاس گذارم که بهم لطف دارید، منم همیشه از خواندن کامنت هایت لذت میبرم و کلی چیز یاد میگیرم.

        اینجا همه ما خواسته یا ناخواسته داریم از همدیگه درس میگیرم.

        از همدیگه انرژی میگیرم، شاد میشیم از شدت ذوق گریه می کنیم.

        موفقیت های بقیه رو تحسین می کنیم و همه عاشقانه همدیگر رو دوست داریم.

        اینجا بهترین جای دنیاست، دارالسلام اینجا جز قیل سلام سلاما ، جز بوی خدا ، جز عطر دوستی و محبت نمی شنوی.

        هر کس اینجاست، بدون خواسته که خاص باشه، خواسته که دُردانه خدا باشه، خواسته خودش رو کشف کنه و از این گنج های نهفته سر برداره.

        فرزانه جانم تو را سپاس می گویم، که اینجایی و حضور گرمت و کامنت مرا خوشحال و شادان کرد.

        در پناه حق روز به روز توحیدی تر و موفقیت تر بشی مهربانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          مونا نیک پور گفته:
          مدت عضویت: 2730 روز

          سلام به رضوان عزیز و بهشتی

          رضوان جان چقدر کامنتات رنگ و بوش تغییر کرده عزیزم چقدر قابل احترام و دوست داشتنی هستی

          و این حرفت خیلی به دلم نشست

          هرکسی اینجاست بدون که خواسته خاص باشه خواسته خودش رو کشف کنه و از این گنج های نهفته سربرداره

          عزیزم روز به روز بهتر و نورانی تر و الهی تر باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          نسیم گفته:
          مدت عضویت: 1346 روز

          سلام به دوست عزیزم رضوان جان چقدر کامنتت به دلم نشست .چیزهایی رو عنوان کردی که خیلی وقتا توی فکرم هست و درگیرم می‌کنه مهم‌ترینش اینکه باید با اجازه همسرم بیرون برم این خیلی واسم سخت شده حدود 40 سال آزادانه زندگی کردم و هر کجا دلم خواسته رفتم همسر سابقم اصلا با بیرون رفتنم کاری نداشت و اما بجاش هزار و یک مشکل دیگه داشت .اما ازدواج دوم آدم فوق العاده ای توی زندگیم اومده تنها مشکلم اینه که بدون همسرم حتی اجازه ندارم خونه مادرم برم تنها مشکلم همینه و تمام اقوام از من دلخور هستن که خونه هیچ کدومشون بدون همسرم نمی‌رم و این باعث شده همه از همسرم زده بشن .تنها مشکل زندگیم همینه و همسرم عقیده داره زن و مرد فرق دارن چون مرد هست و سرکار می‌ره اون مجبوره مدام بیرون باشه البته سعی می‌کنه هر چند روز یکبار منو بیرون ببره وبه قول خودش منم نیاز به تفریح و بیرون دارم اما در کل بیشتر روزها من خونه ام و اجازه تنهایی خونه اقوام و تفریح ندارم .

          کامنتت خیلی واسم آشنا بود و دقیقا حرفهای کودکی من بود .

          و چقدر لذت بردم از جوابی که به کامنت دوست دیگه مون دادی که اینجا وادی السلامه و همش حرفهای خوب و مثبت و جز محبت و احترام و احساس شادی و دعای خیر برای بقیه اعضا سایت چیز دیگه ای نیست .

          خدا رو شکر بابت این محیط آروم و شاد و سالم که بهترین جای دنیاست واسه رسیدن به شادی و آرامش.

          خدا حفظ کنه استاد عزیزمون رو همراه با مریم بانوی شایسته که به حق شایسته این جایگاه و زندگی عالی و بهترین چیزهای ممکن هستند .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
          • -
            رضوان یوسفی گفته:
            مدت عضویت: 2228 روز

            به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

            سلام نسیم جان

            همسر من پسر یک حاجی که همه روی اون و پسراش قسم می خوردند، همه مومن و با خدا و انصافا انسان های شریفی هستند، و به زن دوست بودند داخل فک وفامیل معروف بودند. آنقدر خوب با زن هاشون درست رفتار می‌کردند و می کنند که همه حسرت همچین زندگی رو دارند، ولی من که وارد این خانواده شدم از آنجایی که باورهای من در مورد ازدواج و جنس زن و مرد داغون بود، باعث شد که همسرم که خودش اهل مهمانی و بیرون رفتن نباشه من رو هم نمیذاشت برم و این باعث کلی درگیری می شد. در صورتی که همعروس هایم هر جا می‌خواستند می‌رفتند و کلی مهمانی و برو بیا داشتند..

            تا اینکه بعد از دور عزت نفس و قبول اینکه هر اتفاقی که هست مسبب اصلی اون تو هستی، همسرم 180 درجه تغییر کرده، الان راحت هر جا دلم بخواهد میرم، و هر مدت که دل خودم طاقت بیاره میمونم.

            و این کل داستان زندگی ما.

            اگه فکر کردی همسرت مقصر است، یا پدر و مادر و یا جامعه، اوضاع خوب که نمیشه، بدتر هم میشه.

            خیلی درد داره که قبول کنی علت رفتار نامناسب همسر،خانواده،اطرافیان خودت هستی.

            نسیم جان مراقب حال دلت باش

            در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر باشی مهربان بانو

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
            • -
              نسیم گفته:
              مدت عضویت: 1346 روز

              سلام رضوان جان دوست خوبم .

              نه عزیزم خدا رو شکر من به این آگاهی رسیدم که هر اتفاقی که پیش میاد یا مسائلی که واسم هست همه رو خودم جذب کردم و سعی توی درست کردنش دارم .خیلی دوست دارم دوره عزت نفس رو بخرم مطمئنم جز مسئله همسرم خیلی کمکهای دیگه ای بهم می‌کنه و امیدوارم به زودی بتونم بخرمش .

              خدا رو شکر در حال حاضر همسرم با شروع کار جدیدم موافقت کرده فقط ازم قول گرفته ساعت کاریم زیاد نباشه که به زندگیمون لطمه وارد نشه . امیدوارم کم کم تمام مسائل دیگه هم در کنارش حل بشه .ممنون از راهنمایی عالیت و خوشحالم که دوستان با محبتی مثل شما دارم .

              انشاالله توی تمام مراحل زندگیت موفق باشی عزیزم .

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      متینا عباسی گفته:
      مدت عضویت: 789 روز

      سلام ب دوست عزیزم رضوان

      خیلی کامنت شما صادقانه و خالص بود و واقعا به دل نشست…

      واقعا به نکته ی عالی اشاره کردید که،این دست از سوالات استاد باعث میشه که بیشتر به فکر فرو بریم و بگردیم درون خودمون و جواب سوالات رو پیدا کنیم. اینطوری هم خودمون رو بیشتر میشناسیم و هم یادمون میاد ک چقدر پیشرفت کردیم…

      سپاسگزارم دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2228 روز

        به نام خدایی که با عشق گِل ما را سِرشت

        سلام رها جان

        چه اسم قشنگ و با معنی دارید.

        رها جان سپاس گذارم که کامنت مرا خوندی و تحسین کردی.

        یکسری ذهنیت ها در بعضی جاها هست که آدم رو خیلی اذیت می کنه، که شاید جای دیگه خبری از آن نباشه. مثل همین قومیت ها، یکی عرب، یکی لر، یکی ترک و.. و متاسفانه در مناطق کوچیک این یه جورایی بگیم تبعیض قومیتی خیلی آزار دهنده است و اگه عزت نفس نداشته باشی، یکی از پاشنه آشیل هات میشه.

        خدا را شکر آلان از هر جهت همه قومیت ها بهتر شدن، ازدواج ها بیشتر شده.

        واقعا سولات استاد مو رو از ماست میکشه بیرون، و خودت را با واقعی خودت روبرو میکنه.

        مررررسی رها جان

        در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر باشی مهربانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1908 روز

      رضوان جانم، سلام.

      می خوام از اعماقِ قلبم تحسینت کنم برای مسیرِ جدیدی که خودت داری برای زندگیت میسازی.

      اینکه باورهاتو داری شخم میزنی و خودتو از اول میسازی، مثلِ اکثر اعضای این سایت که اصولا دلیل حضورمون تو این سایت همینه.

      اینکه حرکت کنیم تا بهتر شیم از همه لحاظ…

      برات آرزو میکنم لحظه به لحظه به خودشناسی نزدیکتر شی، روی خودت به بهترین نحو، همونطور که استاد بهمون یاد میدن کار کنی و غرقِ لذت بشی هر لحظه اش.

      حتما که تو لایقِ بهترینهایی.

      شجاعت و اعتماد به نفست رو تحسین میکنم.

      روبه رویی با خود و از خود گفتن، بدون ترس از قضاوت دیگران، بهبودِ عزت نفس میخواد که تو داری تلاش میکنی برای بهبود خودت.

      واقعا ارزشمنده، چون تو توی مسیر هستی.

      منم امروز دقیقا به این فکر کردم و نوشتم:

      این سایت و قسمت کامنت ها برای من محیطِ امنی هست.

      میتونم خودم باشم.

      خودِ حقیقیم.

      راحت صحبت کنم از درونم و حسم و تجربیاتم.

      آدم هایی اینجا هستن که دقیقا متوجه منظور هم میشن و درک میکنن آگاهی هارو.

      دقیقا فایلها و سوالها، برای پالایشِ روحی و درونی خیلی خوبه، انگار دارم داخلِ خودم سفر میکنم ببینم چه تجربه هایی داشتم؟

      چه رفتارهایی بروز میدم در شرایط متفاوت؟

      چطوری فکر میکنم؟

      اینکه کجا تونستم ذهنمو کنترل کنم کجاها نتونستم و چه شرایطی پیش اومده تو هر کدومشون؟

      از اینکه رفتارم عوض شده بعد از کار کردن روی خودم، خیلی ذوق زده میشم.

      به اندازه ای که کار میکنم نتیجه گرفتم.

      و میدونم کار زیاد دارم اما الان خیلی خوشحالم و امیدوار از اینکه تازه به دنیا اومدم و زندگیِ جدیدی رو از اول دارم برای خودم می‌سازم.

      کاری ندارم چقدر طول میکشه، عجله هم ندارم، خوشحالم که دارم کار میکنم روی خودم، خوشحالم که خدا در کنارمه هر لحظه و بهم میگه دقیقا روی چی کار کنم و هدایتم میکنه، حالم خوبه با خودم و پیرامونم، فراز و نشیب دارم تو مسیر و میدونم اینم جزئی از مسیر آموزشی تو زندگیمه.

      این مسیر تا همیشه باید ادامه پیدا کنه.

      امیدوارم خدا به همه مون کمک کنه در مسیر رو به جلو حرکت کنیم و بهتر و بهتر شیم.

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1165 روز

      رضوان عزیز سلام

      درود و سپاس بیکران بشما دوست خوب و ارزشمندم در این مسیر زیبا و الهی .

      خداوند رو سپاسگزارم که در این مسیر دوستان ناب و خالص و ارزشمندی دارم و از اینکه در کنار شما هستم لذت میبرم و احساس خوبی دارم و از خوندن کامنتهای پر از آگاهی و ایمان شما درس میگیرم و ایمان و باورهای من قوی و محکمتر میشه و با عشق و انرژی بیشتری در این مسیر نورو عشق و انرژی حرکت میکنم

      از خوندن کامنت شما دوست عزیز و بزرگوار لذت بردم و درس و آگاهی گرفتم و احساس خیلی خوبی دارم و تحسین میکنم شمارو و تبریک میگم که عالی هستین و همیشه فوق العاده و زیبا و با احساس ناب و خالص مینویسید .

      آرزوی بهترینها براتون دارم

      همیشه با اقتدار در اوج قله موفقیت و پیروزی و رسیدن بخ خواسته هاتون باشید.

      درپناه الله یکت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 818 روز

      سلام خانم یوسفی فوق‌العععععاده، مهم الانه ، شما دختر صادقی هستید ،و خوش سلیقه ،بابت پروفایل زیباتون، شما شایسته بهترین ها هستید ، چقدر خوب توضیح دادید ، و جزییات رو گفتید ، چقدر مثال خوبی زدید ، کامنت های شما رو مطالعه میکنم و شما رو تحسین میکنم و خدا وند را شاکرم برای وجود شما… بهترین ها رو براتون آرزومندم ، هر کجا هستید آرزوی موفقیت براتون دارم.در پناه الله مهربان باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1274 روز

      سلام و درود به رضوان عزیز.

      اهلاً و سهلاً و مرحباً، الله سلمک ، کیف حالک؟

      چقدر ذوق کردم وقتی فهمیدم عرب زبان هستین.

      حالا من یه چی بگم… من دوران ابتدایی دو تا همکلاسی عرب زبان داشتم ، مسعود و سید هادی. اینها اهل خوزستان بودن و بخاطر جنگ مهاجرت کرده بودند به شهر ما. و نکته اش اینکه وقتی عربی حرف میزدن منم دلم میخواست عرب باشم و بتونم بفهمم چی میگن.

      الان که محل کارم عسلویه است ، تعدادی از همکارانم ترک هستن اهل استان فارس ، تعدادی فارس هستن اهل استان بوشهر و فارس، تعدادی هم عرب زبان هستن اهل بوشهر و خوزستان. من با همشهری خودم فقط یه سلام و علیک خشک و خالی میکنم. اونی که با هم صمیمی هستیم و همفرکانس ، عرب زبانه و اهل سنت. ساعتها با هم گفتگو میکنیم در مورد قرآن و خدا و قوانین. با اینکه من شیعه ام اون اهل سنت. چقدر هم با هم صمیمی هستیم. اون چیزی که ما رو دور هم جمع میکنه، یاد خداست، توحیده، عشق الهیه ، نه این برچسب ها . چندین و چند سال آینده اگه قبر حمید امیری رو بشکافند و یه اسکلت بیرون بکشند، اصلا عرب یا عجم یا مسلمون و کافر و فقیر و غنی و سیاه و سفید بودنش مشخص نیست ، ولی از ساختار استخوان میشه تشخیص داد اسکلت یه انسانه… خداوند ما انسان ها رو بی برچسب خلق کرده. و روح خودش رو در جسممون قرار داده. چقدر من باید ناسپاس باشم که این روح الهی رو در خودم و دیگر انسانها نادیده بگیرم و به برچسبهای بشری توجه کنم.

      من چقدر احساست رو در مورد اون چالشهای زمان کودکی درک‌ کردم. یه جورایی همه مون تقریباً همینجوری بودیم. ولی قرار نیست همینجوری بمونیم. خدا رو شکر که همیشه و همیشه رب العالمین یاور و هدایتگر مون هست. رضوان عزیز ، من خیلی تحسینت میکنم. تو خیلی انسان توحیدی و ارزشمندی هستی. همین که راحت و شجاعانه در مورد خودت و گذشته ای که داشتی حرف زدی و این راه تکاملی طولانی و توحیدی که پشت سر گذاشتی،همه اش تحسین برانگیز و ارزشمنده. تو لایق داشتن بهترینها هستی.

      در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی ، و مع السلام، فی امان الله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2228 روز

        بسم رب العالمین

        اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

        که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

        حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

        مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها

        سلام علیکم اخی

        اخی المومن و محبوب

        الحمدلله انا فی الخیر و السعاده

        انا سعیده جدا برویه رسالتک.

        سلام حمید عزیز و دوست داشتنی

        سپاس گذارم بخاطر نوشته دلنشین شما

        بعد از این فایل تازه متوجه شدم که چه نعمت بزرگی رو، داشتم و نه تنها بهش توجه نمی کردم، حس بدی هم بهش داشتم. یکی ازسخت ترین زبان ها و یکی از ده زبان دنیا رو بلد باشی و ازش استفاده نکنی، اگه این ظلم به خود نیست پس چیه؟

        کلام خدا به زبان عربی باشه، بیشتر آثار علمی و عرفانی قدیم به زبان عربی باشه، و استفاده نکنی.

        خدایا مرا ببخش.

        و این یک گنج بزرگ است، تازه تصمیم گرفتم زبان های عربی خلیجی رو هم یاد بگیریم.

        وقتی میگم استاد ما را وادار میکنه که گنج های درونمان را بشناسیم یکیش همینه.

        و حسن ختام قسمت اول آرامش در پرتو آگاهی رو به خودمان هدیه میکنم.

        قلبت را پاک کن، سلامت می‌کنم و آنجا که من و تو یکی هستیم را گرامی می‌دارم. آنجا که من و تو یکی هستیم‌، سکوت کن و دل بسپار،

        چه اهمیت دارد که کیست که می‌گوید و کیست که می‌شنود؟

        چه اهمیت دارد که من کجا هستم و تو کجا؟

        چه اهمیت دارد که من به چه باور دارم و تو به چه؟

        این‌ها همه قیل و قال‌های نفس توست، حال آن که خود متعالی تو می‌خواهد که آرام باشد.

        بی هیچ نام، بی هیچ مکان، بی هیچ قبیله، بی هیچ قضاوت. آزاد و نا محدود، بی هر فرم و قالب.

        این قید و بندهای زمینی را، این طبقه بندی‌های نفسانی را کنار بزن، نام را، مکان را، باور را و هر تفاوتی را با ذهنی آرام ‌، بنشین و بشنو.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
        • -
          اصغر کاظمی گفته:
          مدت عضویت: 2370 روز

          سلام به خانم یوسفی

          چقدر از این در پرتو آرامشت که برای حمید عزیز نوشتی لذت بردم

          وقتی خوندم انگار برای من نوشته بودی واقعا همینه بقول اقاحمید انسان بعد از مرگش استخوانش را پیدا کنند نه عرب نه فارس نه ترک نه لر نه شیعه است نه اهل سنت فقط یک انسان وچه میشد امروز که در کنار همیم لین قیل وقالهای نفس رو بهش توجه نمی‌کردیم.این نجوا های ذهن هماهنگ نمی‌شدم

          به اطرافیانم برچسب نمیزدم

          سپاسگزارم از شما که این سخنان را نوشتی ومرا به یاد خودم آوردی

          البته بگم که من تمام کامنتهایت را میخونم واز سادگی وروانی ان لذت میبرم

          شاد وسالم وموفق باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1274 روز

          سلام و درود به رضوان عزیز.

          الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت. برات از خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. بسیار بسیار تحسینت میکنم. و خدا رو شکر که اینقدر با خودت در صلحی. بسیاری از احساسات بد ما بخاطر باورهای غلط شرک آلودی هست که زا جامعه دریافت میکنیم. در حالیکه اون روح خداوند که در جسم ما قرار گرفته از اون باورهای منفی ذهن به دوره. دقیقاً همون متن زیبای فایل آرامش در پرتو آگاهی.

          خیلی ازت متشکرم که برام این متن ارزشمند رو نوشتی. خیلی متشکر و سپاسگزارم بخاطر کامنتی که برام نوشتی. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        محمد حسین تجلی گفته:
        مدت عضویت: 2231 روز

        به نام خدای مهربان و هدایتگر

        سلام به حمید آقای عزیز دوست عزیز و ارزشمندم

        من بارها و بارها صحبت های استاد رو در مورد برداشتن برچسب ها از خودمون و آدم ها گوش دادم در قسمت 153 سفر به دور آمریکا

        و

        چقدر برایم شنیدن این مثالی که شما گفتی زیبا بود.

        برای منی که دوست دارم کل زندگیم رو یه ماجراجو باشم ، همیشه در سفر باشم

        یکی از مهمترین باور ها ساختن همین باوره، اینکه همه با هم برابر هستند همه انسان ها تکه ای از ذات مقدس الهی هستند و من با همه می توانم ارتباط بگیرم و در صلح و آرامش در کنار هر آدمی (که تأکید می کنم تکه ای ذات مقدس الهی هستش) زندگی کنم و از زندگی ام از معاشرت داشتن با آدم ها لذت ببرم.

        تازگی ها که دارم قرآن هم مطالعه می کنم ، کم و بیش بیشتر دارم با زبان عربی آشنا میشم و ازس خوشم اومده و دارم از یادگیریش لذت می برم

        از وقتی هم که دیدگاه آقا سید علی خوشدل رو زیر فایل توحید عملی 11 خواندم

        و

        توصیفات که ایشون از مردمان عمان داشت

        اینکه می‌گفت از زندگی کردن و معاشرت داشتن با این افراد چقدر داره لذت می بره

        بیشتر و بیشتر به دوستان عرب زبان و زبان عربی علاقه مند شدم

        قبلاً ها بیشتر ویدیو های درون شات نروژ رو می دیدم

        ولی

        جدیداً درون شات از دبی هم می بینم و خیلییییی برای من دبی شگفت انگیزه

        بارها و بارها و بارها در موردش مطالعه کردم

        و یه عالمه نکات مثبت ازش در ذهنم دارم که بخواهم در موردش صحبت کنم

        خلاصه قلبم می گفت برایت بنویسم حمید جان ، منم گفتم چشم ، امیدوارم که در بهترین زمان و در بهترین مکان به دستت برسه و به قلبت بنشینه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2977 روز

      سلام به رضوان عزیزم

      از صمیم قلبم سپاسگزار وجودتم بخاطر کامنت فوق العاده ات وصداقت تو را تحسین میکنم حالا رضوان جان قضیه دیکته کلاس اول من دقیقا برعکس شماست منم مثل شما همیشه دیکته هام را 20 میگرفتم بعد یک روز بخاطر اینکه تشدید یه کلمه را فراموش کرده بودم بزارم معلم 5/ از من کم کرد معلمم خیلی مهربون بود همینکه دید ناراحتم گفت فهیمه اگر با 20 خوشحال میشی من 20 بهت میدم وای که من آنروز تو پوست خود نمی‌گنجیدم هنوز قیافه معلمم واین خاطره جلو چشمم ازت ممنون که باعث مرور خاطرات خوب گذشته ام شدی دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سمیراحاجی پور گفته:
      مدت عضویت: 2172 روز

      سلام ودرود

      رضوان عزیزم از خوندن کامنتت بینهایت لذت بردم مرحبا به شما و شجاعتتون،خداوند به شجاعان پاسخ میدهد

      انشالله اتفاقات خوبی در راه،چقدر نکته های طلائی رو مطرح کردنید

      بینهایت ازتون سپاسگزارم

      انشالله دراین مسیر زیبا همه باهم دنیای زیباتر میسازیم

      درپناه الله یکتاشاد باشین دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام بانوی زیبای دوست داشتنی خانواده بزرگ وزیبایم .

      سپاسگذارم از احساست پاک وزلالت که تقدیم داشتی سپاسگذارم که هستی وبودنت بت من یادآور قانون وقوانین جهان زیبای هستی است .

      سپاسگذارم لذت بردم ار مکتوب کردنت سپاسگذارم

      استاد یه نکته خیلی جالب و این کمک میکنه که بیشتر با خودم در صلح باشم، این است که شما گفتید؛ با این که این همه روی خودتون کار کردید، بعضی وقتا مسیر فکرتون اشتباه میشه، یا عصبانی میشوید، و این میتونه خیلی بهم کمک کنه که در آرامش بیشتر باشم.

      مررررسی استاد که این قدر صادقانه برامون از خودتون و حالاتتون میگید، و باعث شد چیزهایی که من همیشه از بقیه قائم می کردم رو اینجا بنویسم و احساس سبکی می کنم، چون میخوام مثل شما زندگی شفافِ شفاف داشته باشم.

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر و روایط عاشقانه تر باشید.

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3076 روز

      سلام به رضوان عزیز

      چقدر خوب نوشتى ، تحسین میکنم شما رو که اینقدر نگاه دقیقى به عدم لیاقت و قربانى بودن دارید ، باعث شد منم یکسرى از این عدم لیاقت ها و قربانى بودن یادم بیاد ،

      بخاطر کامنت زیباتون ممنونم .

      من هم مثل شما وقتى خانم شایسته و استاد از خودشون میگفتن ، اینکه با وجود اینهمه کارکردن آنها هم گاهى دچار قربانى شدن و … هم میشن ، با خودم گفتم از خودت توقع زیادى دارى که مى خواى همیشه عالى باشى و واقعا آرامتر شدم و به این پى بردم که خیلى کمالگرا هستم .

      رضوان عزیز بهترینها رو براتون آرزو میکنم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1440 روز

      سلام درود فراوان به دوست عزیزم رضوان مهربان

      چقدرزیبا این جمله رو نوشتید”دقیقا الان احساس می کنم مثل روزایی که دَرسِت رو نخوندی و معلم میاد امتحان میگیره، شما دارید، آشغال درنمون رو بیرون می کشید. خیلی سخته ولی باید انجام داد،باید خوب فکر کرد، وقتی خوب فکر می کنم”

      روزی که فایل آمد روی سایت من تصویری دیدم جملات استاد وخانم شایسته بدجوری اون عدم لیاقت نداشتن احساس کم ارزشی کردن خودمو رو بهم یاد آوری کرد که باعث از دست دادن و باعث ایجاد یکسری مشکلات در اتفاقات وشرایط زندگی خودم شدم که همه اینها مسبب اصلی شون خودمم تنها به یک دلیل که خودم ارزشمند ندوستم و بهتر بگم کم ارزشی و عدم لیاقت. فایل که تموم شد.حالم بدجوری گرفته بود اصلا نخواستم کامنت بنویسم بستم گوشی رو نشستم به مطالعه درسی خودم اما ذهنمودرگیرکرده بود بعد 2ساعت دیگه امدم سایت سر زدم 1 کامنت خوندم اما اعصابم بهم ریخته بود که نتونستم حتی توضیحات ابتدایی فایل رو بخونم چه برس 40 کامنت که بعداز دیدن من از فایل بعداز چندساعت امد بود روی سایت، امدم 1 کامنت بخونم اما تمرکز ذهنی نداشتم به خاطر صحبت های استاد وخانم شایسته…1 کامنت نوشتم نه به اراده قلبی یا به ذوق شوق خودم به اجبار احساسی که در من ایجاد شده بودکامنتی رو که نوشتم به محضی که دکمه ارسال زدم امدم ویرایش کردم چندتا اشتباه هاتم رسیدم ذخیره کنم دیدم استادامتیاز داده بود یه چیز عجیب بود برام ننوشته بود درحال انتظار تایید… حالم بدجوری دگرگون شد، از دیروز 100 بار امدم توی سایت اما نتونستم کامنت دوستانم رو باتمرکز بخونم برای اولین بار توی این چندماه یه فایل امد روی سایت من یکبار گوشش کردم کامنت هاشو نخوندم. الان بعداز مطالعه درسی ام امدم از کامنت شما شروع کنم به خوندن همین جمله شمارو دیدم انگاری

      سنگین اون حرفهای استاد خانم شایسته اون همزمانی که کامنت فرستادم در عرض 30 دقیقه استاد امتیاز داد تایید ارسال شد…

      وقتی جمله ابتدای کامنت شما رو خوندم، بدجوری حالم رو گرفت

      درست نخوندی استاد ازت امتحان می گیره درس سختی که از دیروز این فایل 1بار گوش کردم از خوندن کامنت هاش فرار کردم. تحسین تون می کنم این شجاعت نه برای اینکه کامنت کردی به خاطر اینکه تونستی بپذیرشون و حتی بنویسی و دنبال حلش باشی تغییر بدید می دونید الان متوجه صحبت های استاد میشم وقتی می فرمایند ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است،گوش کردن فایل ها یه طرف عمل کردنش یه طرف.

      ضربه هایی که از عدم لیاقت از کم ارزش از افکاری که همشون کم ارزشی و عدم لیاقت رو به من تلقین کرد ریشه اش خیلی کلفت اما به وسیله آگاهی های استاد تبر می کنم می زنم نابدشون می کنم، این عدم لیاقت کم ارزشی روی روان جسم اعصاب هم تاثیر داره….

      عدم لیاقتی که انسان تجربه می کنه نه به مدرک تحصیلی نه به دانشگاهی که تحصیل کردی نه به معدل الف نه به خیلی از امتیازات علمی هست که اکتسابی هستن کسب شون کردم عدم لیاقت وارزشمندی که استاد توی این سایت به آموزش می ده یه احساس درونی ابدی…. یاد لحظه ای که دانشگاه قبول شدم یاد تمامی احساس های خوبی که بعداز رسیدن خیلی چیزااا بدست آوردم اما انگاری زود جذابیت شون از دست دادن حتی سپاسگزار بودن از خدا حتی یادم رفت یه روزی آرزوم بود نمی دونم همان احساس عدم لیاقتی که می کنی خود به خود خیلی چیزااا خراب میشن یه جاهایی ازندگیم احساس قربانی بودن کردم به خاطر دختر بودن توی چنین خانواده ای با این تفکر دیدگاه بزرگ شدم باعث شد رابطه ام با بهترین آدم های زندگیم خراب باشه وبشه، می دونید خوبی این سایت اینه دوستان هیچ هیچ کس روقضاوت نمی کنن همه همه در راه رشد هم کامنت می نویسن سایتی که استاد خانم شایسته تاکیدشون براین که فقط روی خودت کار کن موفقیت ازآن توست رو بهمون یاد می دن وقتی متوجه میشی از ریشه افکار باورها و یا احساس هایی که در محیطی که زندگی کردم یا کردیم تجربه کردیم واین احساس ها درما لانه کرده وباید خراب شون کنیم تا ازون پیله ای که خواسته یا ناخواسته به دور ما تنیده شده رها بشیم تا یه پروانه زیبایی از من عارفه محمودی بسازه عارفه ای که خودش می دونه چقدر توانمند قدرتمند رضوان عزیز کامنت منو وا داشت کامنتی که دیروز از نوشتنش اشاره کردن بهش فرار کنم یه گریزی بنویسم

      تحسینت کردم و می کنم رضوان جان شرایط شما چه بسا سخت ازمن بوده ویا باسه اما یه جاهایی مثل من به خاطر دختر بودن….. اما اینو بدون عزیزم اون احساس اینکه چون که دختری چون که تو زنی حق نداری…. برای زمانی بود که ما باسایت این آگاهی ها آشنا نبودیم الان دیگه وقتی می دونم

      خودم خالق زندگی خودم هستم دیگه اون افکار جایی نداره در زندگی ما….

      اما همین که شجاعت داشتی خودش اولین قدم برای تغییر تحول شماست من از دیروز فقط امدم توی سایت رفتم از این فایل وکامنت هاش فرار کردم. تنها فایلی بود که امد من کامنت هاش نخوندم امتیاز ندادم. روبه رو شدن شنیدن حرفهای استاد خانم شایسته بدجوری با دلم بازی کرد…چه برسه بخوام کامنت هارو بخونم.

      مثل همیشه دوستان کامنت های زیبا پراز آگاهی نوشتن ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2228 روز

        به آنکه با عشق گِل ما را سِرشت

        سلام عارفه جان، دختر توحیدی و ثروتمند

        چه اسم با مسمایی داری، ان شاءالله همیشه عارفه و عارفه تر باشی مهربانم

        استاد در دوره عزت نفس میگه ما باید بدونم چه باوری داشتیم که مثلا فلان رابطه رو جذب کردیم، و در ادامه میگه اگه نتونستیم پیداش کنیم، بگیم اوکی، الان چه باوری بسازم که رابطه ام بهتر بشه.

        و متاسفانه تو این مدت نخواستم کاری که استاد در قسمت اول گفته رو انجام بدم و خودم را واکاوی کنم و فقط به قسمت دوم بسنده کردم و فایل گوش میدادم و به خیال خودم دارم روی خودم کار می کنم.

        شما حس تان بد شد منم حالم مثل همون امتحان نخوده بد بودو اینقدر گریه کردم، از اینکه این همه مدت خودم را واکاوی نکردم و الان دارم با باورهای درب و داغون و وحشتناک خودم روبرو میشم و باید باورهای دُرُست و اصولی جایگزین کنم.

        دیگه با خودم گفتم تنبل بازی و فرار بسه، باید اصولی پیش بری باید بشینی خوب فکر کنی، ببینی وقتی استاد از عدم لیاقت میگه، کجاها عدم لیاقت باعث شده ضربه بخوری یا وقتی از شرک حرف میزنه، به حرف هات به فکرت دقت کنی ببینی، بوی توحید میده یا شرک.

        باورهای مخرب این قدر مخفی هستند که وقتی اونا را متوجه میشی، میگی خدای من این دیگه کجا بود، مثلا یکیش در مورد ثروت اگه زیاد به خدا نزدیک بشم، اونقدر عرفانی میشم، دیگه نمی تونم چیزی از خدا بخوام

        و متاسفانه هنوز با اینکه باورهای درست برای جایگزینی دارم ولی باورهای اولیه بدجور جاشون رو خوش کردن، که حتی نمیشه روش یه باور دیگه گذاشت.

        چنان با شدت و حدت این مسئله که هر کی خدا رو داره، دنیا براش بی ارزش میشه و تارک دنیا میشه و…رو قبول کردم که نمیتونم باور کنم، میشه هم ثروت ساخت هم خدا را عاشقانه دوست داشت.

        بیشتر اوقات میگم گور بابای ثروت من خدای خودم رو که دارم همچی دارم، بعد میگم نه من اگه به خدا ایمان داشتم الان ثروت بلاحساب داشتم و کلی با خودم درگیریم. ولی همین درگیری یعنی در مسیر درست هستی و باید ادامه داد، بقول استاد فقط استمرار

        خوبی این مسیر اینه که افراد موفق علاوه براستاد و مریم جان تو این مسیر بسیار است و هر وقت ذهن خواستی چفتک بندازه، مدل ها رو میاری جلوش و بهش میکی اُوس این بخشی از مسیر است باید ادامه داد.

        عارفه جان سپاس گذارم که نوشتی و مرا وادار به نوشتنی دوباره کردی.

        در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر باشی مهربان بانو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          عارفه محمودی گفته:
          مدت عضویت: 1440 روز

          سلام مجدد به دوست عزیزم رضوان جان دختر زیبارو سلام.

          چقدررر زیبا روی هستید چقدر لبخندتون زیباست، چقدرعکس تون زیبا درست کردید اونم توی پرادایس،

          خیلی ممنون سپاسگزارم که پاسخ کامنت منو به این طولانی به این زیبایی و پراز آگاهی برام تایپ کردید ممنون عزیزم که وقت گذاشتی برای پاسخ به کامنت من، باعشق وبا یک عالم ذوق کامنت دوستانی که برام کامنت می زارن می خونم. خیلی خوشحالم که توی این سایت دوستانی چون شما رو دارم خدارو شاکرم که من توی جمع این دوستان توحیدی دوستانی که راه مسیر رشد خودشون هستندو لحن بیان صحبت هاشون کلام شو با محبت توحیدی وباعشق هست. که هر کلام هرجمله ای که کامنت می کنند سرشار از انرژی خوب وآگاهی هست.خداروشکر.

          کامنت تو باعشق چندبار خوندم هرجمله اش لبخندی به لبام نشاند.احساس خوبی بهم داد.

          برات آرزو موفقیت ثروت سعادتمندی می کنم.منتظر خبرای موفقیت هات هستم. :)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بتول مجدی منفرد گفته:
      مدت عضویت: 2266 روز

      مرحبا رضوان

      خیلی خوشحال شدم ک میبینم کسی هست ک تونسته این باورهای مخرب ک من هنوز دارم تونسته بشکنه خودشونجات بده این حالت قربانی بودنوش چون من تاحدودی هنوز دارم ومیگم ک چون در شهر محرومی(اهواز) هستم چون خونوادم اون توجه کافی به هم نداشتن کلی دنبال مقصر میگیرم ک خودمو سلب مسولیت کنم واین واقعا اذیتم میکنه .وبارها ب خودمو میگم باید رها بشم از این حسو حال فقط تقلا میکنم در زندگی .

      بدرخشی در مسیر زندگیت عزیزم

      اهواز هستی ؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2228 روز

        به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

        سلام بتول جان، دختر توحیدی و ثروتمند

        ممنون ام بخاطر که کامنت مرا خواندی و جواب دادی.

        من این رهایی رو مدیون دوره بی‌نظیر عزت نفس میدونم.

        استاد میگه اگه تمام عوامل موفقیت رو روی یک کفه ترازو بذاری و عزت نفس رو روی کفه دیگه، عزت نفس مهم تر و سنگین تر است. و خود استاد عامل اصلی موفقیت اش رو اعتماد به نفس و عزت نفس میدونه.

        از موقعه ای که دارم روی عزت نفس ام کار می کنم، مقام و قرب من در خانه دست کمی از ملکه ها ندارد. همسرم و فزندانم، تاب میخورن قربون صدقه ام میرن، مامان بابام همش قربون صدقه ام میرن، مادر شوهرم، چای میاره برام تو اتاق و میگه چقدر خوبه که تو هستی، و این ماجرا سر دراز دارد….

        ما امیدیه زندگی می کنیم عزیزم.

        مسیر مسیر لذت بخشی است. فقط باید استمرار داشت.

        رهرو آن نیست که گهی تند وگهی خسته رود

        رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

        بتول جان منتظر کامنت های پر از موفقیت هستم.

        مراقب حال دلت باش

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1289 روز

      رضوااان قشششنگم سلاااام بروی ماهت

      دووسست قشششنگم،دورت بگردم که انقدر صادقی و تلاش میکنی که آشغال هارو از زیر مبل بریزی بیرون و برای همیشه پاکشون کنی

      رضوان جانم،رفیق توحیدی عزیز من،میدونی من چقدر عاشق زبان عربی ام؟میتونم کنارت بشینم و بهت بگم ساعت ها برام عربی حرف بزن حتی اگر یک جمله ش رو نفهمم!

      خوش بحالت که زبون مادریته و انقدر بهش مسلطی!

      رفیییق ،تو لااایق بهترینایی …توهمون تیکه ارزشمند روح خدایی که وقتی خواستی بیای به این دنیا و زندگی روی کره زمین رو تجربه کنی گفتی خدایااا من این پدر و مادر رو میخوام،این زبون رو میخوام،این شرایط رو انتخاب میکنم چووون میخوام بهت نشون بدم چقدر قدرتمندم،میخوام نشون بدم بهت با قدرتی که بهم دادی چه جوری بازی رو عوض میکنم،میخوام دست قدرتمندت روی زمین باشم…

      رفیییق ماهم بازی رو عوض میکنیم !

      ما قدرتی داریم که گیم چنجره :)

      قدرتی که خیلی ها هنوز پیداش نکردند …

      بیا دستتو بزار توی دستم و باهم پیششش بریییم و با این انرژی توحیدی جهانمون رو عوض کنیییم …

      دووووسسسستتتتتتتت داااااااااررررررررممممممممم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2228 روز

        به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

        سلام سعیده جانم، مهربان بانوی زیبارو و زیبا سیرت

        خدای من چه دخترای شیرینی داری، چقدر شبیه خودت هستند.

        میتونم ساعات ها کنار این دخترا باشم و اونا را سرگرم کنم و از بودن کنارشون لذت ببرم.

        تازه عروسی کرده بودم، با دخترای هم عروسم که 6 و 3 ساله بودند، خاله بازی می کردم و کلی باهاشون وقت میگذروندم.

        دیگه این دخترا بچه کوچیک نداشتیم تا پسرم علی بدنیا اومد و هله ماشالله بچه کوچیک زیاد شد. منم از خدا خواسته هر وقت جمع میشدند، می رفتم وسطشون و کلی باهم بازی می کردیم.

        سعیده جان چه شور و نشاطی از میان کلماتت پیداست، یه جوری خوشحالی انگار انتقالی ات درست شده. واقعا این حد از تمرکز ذهن ات رو تبریک می گم، خیلی خاصی دخترررررررررررر

        من تا حالا پرستار به این نچرالی ندیده بودم، خیلی خوبی دوستت دارم.

        راستی امروز عصر همسرم صدام زد گفت بیا این مناظر زیبا رو ببین. مناظر شمال بود، این‌قدر رویایی بود که حد نداشت و من داخل اون فیلم وتصاویر دنبال ات می گشتم، این قدر که گریه ام گرفت بزور جلوی خودم رو گرفتم، واقعا عشق الهی چقدر شیرین و جذاب است.

        گفتی که من پدر و مادرم رو انتخاب کردم، الحق عجب انتخابی کردم، پدرم خیلی زحمتکش است. چه روزها که ما زیر کولر خواب بودیم و اون تو گرمای خوزستان تو جرینگ آفتاب کار می کرد، من همیشه پدرم رو تحسین می کردم، و خیلی دوست دارم بهبتونم خدمتی که درخورشون باشه بهشون بکنم، پدرم نون حلال آورد سر سفره که بچه های خدا ترسی تربیت کرد. و مادرم که الان زانو درد داره، چقدر زن شجاع و دلیری است، خیلی خود ساخته و قوی.

        حالا درست است که باورهای اشتباهی در مورد ثروت داشتند که حتی با اینکه شغل بابام یک کار فانتزی و پتانسیل درآمد بسیار داشت، ولی پدرم همیشه می گفت کار ما برکت نداره، ما هرچی هم تلاش کنیم فایده نداره. ( براساس یه داستانی که حالا یه امامی نمیدونم پیامبری اومده دیده یک بنایی روز جمعه کار میکرده، بهش میگه روز جمعه کار نکن. این دستمزد امروزت، امروز رو تعطیل کن. اون بنا پول رو میگیره و علیکی خودش رو در حال جمع و جور کردن وسایل می کنه تا اون امام بره، بعد دوباره شروع به کار میکنه. بعد اون امام دوباره میاد میبینه داره کار میکنه، بهش میگه، برکتی در کارت نیست) این داستان رو بارها و بارها از زبان مامان و بابام شنیدم و باورش کرده‌ بودند.

        سعیده جان مررررسی که خوشحالم کردی تو را سپاس.

        تا شروع مدرسه ها 4 ماه دیگر مونده،مطمئن ام یه گشایشی برای انتقالی ات می شود.

        منتظر سوپرایزهای خداوند باش. فرج نزدیک است.

        در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر باشی مهربونم،

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    مهرو آزرده گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    با سلام و احترام خدمت استادان عزیزم

    تجربه شخصی من در مورد حس قربانی شدن به 20سال قبل بر میگرده.اون موقع ک من دختر شهرستانی ساده ای بودم،ک اگر چه در شهر خودم موفق،تحصیلکرده،با خانواده ای با اصالت و نجیب و از هر لحاظ موجه بودم اما اعتماد ب نفس ضعیفم باعث شده بود ک خیلی خودکم بینی داشته باشم.مخصوصا زمانی که خواستگاری از تهران داشتم ،و او و خانواده اش توقعاتی نامعقول از من داشتند ،(مثل زندگی کردن در کنار آنها،همسفره بودن با آنها برای همیشه،و……‌‌)نمی توانستم نه بگویم .

    من سالیان سال نزدیک به 8سال با آنها زندگی کردم.در تمام این مدت حس قربانی شدن داشتم.از خودم بدم می آمد.با اینکه همسرم نه تنها هیچ امتیازی بیشتر از من نداشت،بلکه بعد از مدتی ک صبوری و کم توقعی من را دید،رفتارش هم با من تغییر کرد ،کارش را هم از دست داد،و مرا بیش از پیش به خانواده اش وابسته کرد.(ار لحاظ مالی)

    گرچه این کنار هم بودن ها خوبی هایی هم داشت ولی مرا از اصل زندگی ک لذت بردن از زندگی زناشویی و بهره گرفتن از نیروی جوانی برای رشد و ارتقای شخصی خودم بود عقب انداخت.

    تا اینکه تصمیم گرفتم هر طور شده،از آنها جدا شوم،و طعم زندگی مستقل را بچشم و به همسرم هم بچشانم،چون همسرم بیشتر از من وحشت داشت.گرچه چیزی نمی گفت، من حس میکردم .با مخالفت های زیادی روبرو شدیم،خیلی می ترسیدم. روزهای متوالی بود ک از استرس نمیخوابیدم فکر و خیال این ک نکنه مجبور بشم برگردم رهایم نمی کرد.

    اما نیرویی امیدبخش در قلبم گواهی میداد ک حرکت کن ..

    الان سالیان است ک از آن روز ها میگذرد،ولی احساس قربانی شدن مرا ب یاد آن روزهای اول آشنایی با همسرم می اندازد.زمانی ک فکر میکردم اگر بگویم نه،من با این سبک زندگی مخالفم ،او را از دست میدهم.و میخواستم مهر تاییدی بر انتخاب آنها باشم و خودم و احساساتم را قربانی کردم.

    بقول استاد،جهان گوشم رو پیچوندو گفت میخوای مورد تایید همه باشی؟میخوای همه دوستت داشته باشن؟میخوای دل همه رو به دست بیاری و به هیچ کی نه نگی؟؟؟

    خووووووودددددت باش

    به مرور زمان تونستم وابستگیمو کم کنم.و از زمانی ک با برنامه های سایت شما پیش میرم ،الحمد الله نه گفتن رو هم یاد گرفتم.و مخصوصا با قانون آفرینش و درخواست تونستم بیشتر تو این زمینه پیشرفت کنم.الان میفهمم ک حتی همون موقع هم میتونستم درخواست کنم ک مستقل بشم ،ولی خودم فکر میکردم ک نه اونا موافقت نمیکنن یا ناراحت میشن یا…..

    متشکرم ک هستید و راه درست زندگی کردن رو به ما نشون میدید.

    انشالله ک بتونیم به فرزندانمون منتقل کنیم ک مثل ما زندگی نکنن و از لحظه لحظه زندگی شون لذت ببرن.فداتون میشم.عاشقانه دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
  6. -
    فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1755 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان و دوستان

    اصلا قصد نداشتم کامنت بزارم! چون:

    تو زمینه ی کاری و روابط تجربیات زیاد خوب بدی را تجربه کردم که نتیجه حس قربانی بودن عدم لیاقت و یا برعکس احساس لیاقت بوده….

    که با دوره روابط و عزت نفس کامل متوجه شدم کجاها چرا خیلی رویایی پیش رفته و کجاها به چه دلیل شرایط خراب شده.

    اما چیزی که باعث شد کامنت بزارم این بود که شنیدم: طولانی مدت فکر نکنیم.

    کاری نداشته باشیم دیروز چی شده

    و

    کاری نداشته باشیم فردا چی میشه!

    گاهی پازل تلاش های ذهنی و فیزیکی ما یه قطعه های گم شده ای داره…

    که وقتی می شنویم و متوجه میشیم سریع شناسایی می کنیم.

    الانم این نکته که تمرکزمون روی همین امروز باشه برای من چفت شد با مباحث بهبود گرایی

    چون وقتی مباحث برای افراد کمال گرا میره به سمت بهبود گرایی یه بخشی از داستان هنوز خالیه که اوووو حالا من چقدر و تا کجا و تا کی باید توجه و تمرکز و تلاش کنم!؟ یکم ذهن درگیر زمان میشه.

    چون یه فرد کمال گرا یه دفعه نمی تونه پرش کنه به یه شخصیت جدید بهبود گرا.

    اما وقتی حواسمون میاد رو امروز که “بهترین ممکن” خودم باشم و کاری به دیروز و فردا نداشته باشم، دیگه هیچ حرفی نمی مونه.

    پ.ن: استاد شما روابط فوق العاده ای دارید و به غیر از تمرکزم برای پیدا کردن نکات آموزشی … ریز به ریز کیفیت روابطتون رو در فایل جداگونه ای در ذهنم ذخیره میکنم.

    ممنونم ( با یه عالمه قلب صورتی).

    همگی در پناه خدا شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      حمید رجایی گفته:
      مدت عضویت: 2730 روز

      سلام دوست همفرکانسی فرزانه عزیز

      تشکر از کامنت قشنگت….

      دختر زدی تو خال آخه من حمید هستم یک کمال گرا ، وچقدر نکنه ریزی رو اشاره کردی که هنوز من متوجه نشدم با اینکه جلسه 4

      حل مسئله رو شروع کردم و دوبار گوش دادم..

      آره درسته یک دفعه این شخصیت کمالگرا جاش رو به بهبودگرایی نمیده

      و اون هم تکاملیه.

      واین جمله شما منو درگیر کرد:

      (چون وقتی مباحث برای افراد کمال گرا میره به سمت بهبود گرایی یه بخشی از داستان هنوز خالیه که اوووو حالا من چقدر و تا کجا و تا کی باید توجه و تمرکز و تلاش کنم!؟ یکم ذهن درگیر زمان میشه.)

      یعنی این درست گفت و گو ذهنی من و ترمز منه.

      که امیدوارم بتونیم سریع حلش کنیم.

      که دوباره همین کلمه «سریع » هم از کمال گرایی من میاد.

      ممنونم از کامنت قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فرزانه گفته:
        مدت عضویت: 1755 روز

        سلام به دوست گرامی آقا حمید

        من یه مدتیه که ناخود آگاه دارم همین کارو انجام میدم: بهترینی که امکان پذیره

        اما این رفتار به اندازه الان آگاهانه نبود و بیشتر با اهرم رنج و لذت بود ولی با شنیدن جملات استاد درکم کامل تر و بهتر شد و الان با سطح بالاتری از آگاهی ادامه میدم.

        بعد از اینکه این کامنتو گذاشتم نگاه کردم دیدم بله این کمال گرایی الان تو همین مدت دیگه مثل قبل اذیتم نمیکنه چون بهترینه ممکن هر جفت اینارو داره…

        مثال میزنم : من قصد داشتم یکی از حرکات پیشرفته یوگا رو انجام بدم در حالی که یک سال بیشتر کلا تمرین نداشتم، اولش همون صحبتایی تو ذهنم بود که بین کمال گراها مشترکه …

        بخش اول و دوم رو میخواستم انجام بدم دیدم اصلانمی تونم، بدن کامل به نقطه ی صفر رسیده …

        تمرینامو شروع کردم هر روز بهترینی که ممکن بود…

        و دیروز خودم چک کردم دیدم مرحله اوم، دوم و سوم حرکت رو میتونم انجام بدم، ضمن اینکه برگشتم به تمریناتم و الان خوشحالم یه کار به تعویق افتاده رو دارم انجام میدم و محل تمرینمو از اتاقم تغییر دادم میرم باشگاه و ترسی ندارم که بقیه بگن عه این خودش مربیه چرا تمرین نکرده چرا بدنش افت کرده … و به خودم اومدم دیدم ای ول اصلاح تغذیمم الان نزدیک به سه ماهه فقط شکر و قند مصنوعی رو حذف کردم (که نتیجشم در حل مسئله جلسه ششم کامنت گذاشتم ) و رهاش نکردم و یه مرحله فراتر رفتم الان سه روزه قند و شکر طبیعی و کربو هیدراتم خیلی کم کردم… و یه هفته ام هست دارم زبانمو با همین شیوه میخونم…

        و الان این آگاهی به ذهنم رسیده که در هر مرحله بهبود و به دلیل استمرار در انجام کار باید روی نکات دوره عزت نفس هم کار کنم و با هم ترکیبشون کنم.

        در مجموع کم کم قلق بهبود گرایی داره دستم میاد.

        در پناه خداوند شاد و سلامت باشید

        لایق بهترین هایید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

    سلام استاد عزیزم سلان مریم بانو مهربان و قهرمان سلاممم عشقترینها

    سلام خواهر و برادرهای توحیدی من سلام به روی ماه همتون که اینقدر بزرگ و فوق العاده هستید و ممنون برای این همه عشقی که دارید سپاس گزار تک تک شماها هستم…

    استاد دیروز تو این فکر بودم که تویه عقل کل یه سوال بپرسم که چکار کنم در مورد این موضوع..

    چند وقت پیش اجی سعیده یه کامنت گذاشت بود.جواب کامنتشو دادم

    جواب کامنت رو موقعی دادم که تویه اعتصابات شرکت بودیممم.

    اعتصابات دقیقا 27 برج دوازده شروع شد یعنی دو روز قبل سال تحویل….

    من سه شبانه روز سر کار بودم و داشتم کار میکردم بدون خستگی

    ما چندین سال درگیر کارهای حقوقی شرکت هستیم وکیل گرفتیم ووو… نمخوام زیاد در موردش حرف بزنم

    میخوام فقد در مورد این حرف بزنم که ما همیشه میگفتیم ظلم شده بهمون من یکی از جنجالی ترینهای شرکت بودم کسی که همه میگفتن حسین بیا حسین بیاا….درگیر میشدیم دعوا میکردیم اقا قضیه بیخ پیدا میکرد در حدی که مدیر عامل رو عوض کردن.

    باورهای مزخرف باورهای غلط ما ها…

    اره دیگه درست شد حقوقموون این مدیر عامل بیاد همچیز رو درست میکنه همچیز عالی میشه دیگه اوفششش بچه ها بریم سرکارر کار کنیم

    اقا ما رفتیم سرکار رفتیم سرکار کار کردیم یک ماه گذشت دوماه گذشت سه ماه ووووو……

    اقا دیدیم خبری نشد دیدیم اصن خبری نیستتتت

    ما وکیل داشتیم وکیل ما رای دیوان عدالت کشوریرو گرفت به نفع ماااا گفتیم تماممم مدیر عامل جدید باید بده دیگه…

    اقا منم خوشحال بودم تمام درهای خدارو به روی خودم بسته بودم که فقد باید همین ردیف بشه که من خونه رو تهیه کنم

    خامووووم پول رعن خومه ردیف شدست ما خونه میگیریم شرکت باید پول رو بده دیگه…شرکت چند روز دیگه مجبور پوامون بده…

    جواب خانومم اا چقدر عالی دمشون گرممممم..

    اقا هیچ برگی بدون اذن خدا از درخت پایین نمیوفته حسیننن اینو بفهممم هیچ برگی بدون اذن خدا پایین نمیوفته….

    اقا ماهم خوشحال گفتم به پول خونه ردیف شد شرکت به ما پوا میده (شرکت) شرک و ببین شرک تا این حد… الله اکبررر الهی شکررر….

    اقا زیاد سرتون درد نیارم گفتن که باید حقشون بدید گوش کنید حقشون بدی. از فرمانداری اطلاعات حراست منطقه کمیسیون کارگری دیوان دعدالت کشوری ووووو

    حقشون بدید…بله مظلومن کیف میگردیم واووو همه ارگانها پشت ما هستن دیگه تماممممممم

    شرررررررررررررررررررررررککککککککککککککککک تا این حد…..

    اینها قربانی شدن اینا بدبختن اینا داغونن اینا اصن گناه دارن باید یدید اقا باید بدید….

    گفتیم تمامممم دادن دیگه

    دیدیم بچه ها یه پیام فرستادن تویه گروه دستور موقت رای رو گرفتنننننننننن

    چییییییییییییی دستور موقت رای رو گرفتن؟؟؟ اره قاضی که رای داده بود روی رای خودش دستور موقت گذاشتتت بابا چنین چیززی امکان نداره وکیلهاااا شاخ در تورده بودن شاخخخ که چطور پرونده ای که مقتومه شده دستور موقت خورده…..

    اقا اسمون رو سر من خرب شد گریه میکردم وووووای چرا ایجور شد…….

    چرااااااا

    نشستم فکر کردم دیدم من خیای …..

    تمام درهای خدارو رو بسته بودم و تکیه کرده بودم به قاضی و وکیل ووووو

    دیدم هیچ وکیلی وکیل تر از خدا نیست اگر اون وکیلت باشه تمام دنیا به نفع تووووو…

    هیچ نشستم پاشنه اشیلمو جستوجو کردم.هر روز هدایتی میومدم کامنتهایی واسم میومد که شاخ در میوردم هدایت هایی میومد که اصن نگو نپرس..

    از اون روز تصمیم گرفتم به هیچیز کار نداشت باشم ….

    بعد از 50 روز اعتصاب دوباره بدون هیچیز شرکت رو راه انداختیم 50 روز اعتصاب نه هیچیز نیورد واسم حتی پاداشی که دادن به همه و عیدی که دادن به همه به ما ندان اصن…

    و همیجور به همین سادگی

    ما قربانی هستیم دیگه پس باید تا اخر قربانی باشیم چون میگیم به ما ظلم شده حقمون خورد حقمون فلان شد وووووو( شرک و شرک وشرک و شرک)

    ولی من به لطف خدا پاشنه اشیلمو پیدا کردم و میرونمش تو همین مسیر به امید رب یا اینجا برای من درست و اباد میشه یا من به لطف خدا از اینجا به یه جای بهتر و عالیتر هدایت میشمممم

    چند روزی دارن رای گیری میکنن میگم من هیچ کدوم رو نمخوام هر کدوم که خودشون صلاح میدونن بدن هیچکدوم رو نمخوامممم

    بچه ها بهم میگن بابا مگه میشههه گفتم اره میشه نمخوام نظری داشت باشم بهم میگن باید بگی میگم باید در کار نیستتت..

    بهم گفتن بابا تو با ید یه طرفی باشی گفتم من با هیچکس نیستم من و خدا باهمین…

    جواب یکی از بچه ها گفت پس بمون با خدا تا بهت بده…..

    چیزی که از استاد یاد گرفت (ممنونم از استاد عزیزم سپاسگزارتم بینهایت)بودم در جا این جواب بهش دادم ( دهن همشون باز موند و سکوت کردن سکوت) خدایا شرکتتت سپاسگزارتم خدای قشنگم الهی شکررررتتتتتتت

    گفتم چهارده سال که با ادمها هستم چیزی گیرم نیومد

    الان میخوام چند وقتی با خدا باشممم….چکارم دارید.خدایااااا شکرتتت دوستت دارم خدا جون

    دیگه هیچ نگفتن…..

    استاد ممنونم ازت استاد سپاس گزارم

    حالا ما بیایم بگیم که مورد ظلم قرار گرفتیم هی احساسمون بد کنیم بیشتر و بیشتر وارد باتلاق میشیم بیشتر و بیشتر گیر میکنیم…بیشتر و بیشتر قربانی میشیم

    احساس خوب= با اتفاقات خوب

    خدایا خدایا خودی خوبم خودت به ما کمک کن خودت مارو سپاس گزار نعمتهات کم

    خدایا خودت به ما این باور رو بده درکت کنیم نترسیم نگران نباشیم.قوی باشیم.

    از اینده نترسیمکه چی میشه چطور میشه چی نمیشه…

    بدونیم و باور کنیم تو راحله هارو داری در هر شرایطی راه حلهارو داری

    و اگر ما بهت وصل بشیم راه حلها رو دریافت میکنیم خدایا خودت کمک کن که من در این مسیر ثابت قدم باشم خدایا خودت هدایتم کن و بهم قدرت بده خداوند بینهایت ازت سپاس گزارم…

    هنوز فایل رو ندیدممممم و داره دانلود میشه فقد کامنت فایل رو دیدم اصن…..الهی شکرت خدای خوبم الهی شکرت

    در پناه رب نازنیم شاد سلامت و ثروت مند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2077 روز

      سلام دوست ارزشمندم

      چقدر از خوندن کامنت شما

      احساس سبکی کردم

      میدونید که ی وقتایی نجوای ذهنیتی آدم رو به ناکجا آباد میبرن

      اما کنترل ذهن و پاسخ دریافت کردن از هدایت‌های الله مهربان است

      دیدم هیچ وکیلی وکیل تر از خدا نیست اگر اون وکیلت باشه تمام دنیا به نفع تووووو…

      این جمله رو از کامنت شما

      ولی از طرف خدا

      بهترینها رو براتون آرزو میکنم

      طول عمر با عزت از خداوند برای شما آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حسین عبادی گفته:
        مدت عضویت: 1841 روز

        بنام خداونده بشخنده و مهربانم

        چه اسم قشنگی داری چقدر لذت بردم از اسمتون ممنونم از لطفی که به من دارید مرسی برای کامنت ارزشمندتون خوشحالم کردی

        خدا هیچ وقت دیر نمیکنه این ماییم که دیر میفهمیم و دیر میکنیم الهی صد هزار مرتبه شکر…

        تو مصاحب استاد با اقای دکتر فامیلیشون یادم رفت

        میگه هیچ رویدادی در زندگی ما معنا نداره مگر اینکه خودمون معنا بهش بدیم

        در پناه رب نازنیم شاد و سلامت ثروتمند باشید..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    محدثه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    بنام خدای رزاق م

    سلام به استاد عزیز سید بزرگوار وبانو شایسته و همه ی دوستان

    راستش اومدم از معجزه ی دیروز ستاره قطبی م بگم وتو قدم 2 ردپااایی بزارم با احساس خوب ک یادم بمونه‌‌‌‌‌…دیدم سوپرایز اول صبح م امروز یه فایل جدیده…

    هنوز گوشش ندادم اما تا عنوانش رو دیدم برخودم واجب دونستم ک از تجربه م بگم شاید خیلی ها بیشتر درک کنن و ایمان بیارن صحت و درستی این قانون هستی رو…

    اما مورد اول :احساس عدم لیاقت

    اونقدری ک از دیگران درستی وصداقت و قدرت نفوذ کلامم در تدریس رو شنیده بودم ولی متاسفانه بازهم اعماق وجودم این حس عدم لیاقت رخنه کرده بود وبعنوان تعارفات عموم ولطف اطرافیانم به توانمندیهام نگاه میکردم و جالب اینکه متاسفانه آنچنان ک باید شکرگزار خداوندی نبودم ک این شگفتی رو درمن آفرید.احساس عدم لیاقت هم بقول استاد ک درفایل ها زیاد گفتن ریشه در سرکوب شدن های دوران بچگی و گذشتمونه ک درمراحل مختلف بهش برخوردیم واز یجایی ب بعد احساس کردیم ک ن بابا واقعا من هم اینقدر میتونم تحسین برانگیز باشم؟؟؟

    دبیر زبانم و بشدت علاقمند ب کارم و رشته ی تحصیلی م ک آرزوشو داشتم وبهش رسیدم…جز خواسته هایی بود ک نااگاهانه اون موقع بدون اطلاع از قانون هستی ،قدم گذاشتم و بلطف خدا دوران دانشجویی موفقی هم داشتم و بعد از اون….یجورایی تکامل رو الان دارم توی کارم وتدریسم قشنگ حس میکنم…پله های قبلی ک برداشتم وخداوند چطور دستمو گرفت و هر پله چیزای جدیدی بهم یاد داد…تا اینکه رسیدم ب سال 98_99 (اوج پندمیک جهانی) اون سال من دریکی از مدارس غیر انتفاعی شهرم فعاایت داشتم (با نوزادی 40‌ روزه رفتم سرکار )…تجربه ی خیللللی مفیدی بود برام با وجود همه ی تضادها واولین سابقه ی من در تدریس مدارس…و بمدت دوسالی ک اونجا بودم (با حقوق نچندان خوب) ک بازهم ریشه در عدم احساس لیاقتم داشت ،اما ب مروور با آشنایی وتدریس خصوصی کمی خودم رو باور کردم …خلاصه بعلت یسری تضادها بعد از کرونا نیروهاا تعدیل شد و کار حضوری تعطیل….تصمیم گرفتم‌ بصورت جدی بخونم برا استخدامی و شروع کردم واتفاقا نفرسوم شدم و برای مصاحبه رفتم ک بنا ب یسرری باورای مخرب(در مصاحبه استخدامی ک دوستان شاید بدونن ک همه میگن پارتی هست و نشناسن نمیشه و خلاصه کلی افکار منفی )رو بسمتم هجوم آوردن….دقت کنید اینا همه قبل از آشنایی من با قانون بود و شروعِ (احساس قربانی شدن……

    من با رضایت کامل از مصاحبه م اومدم بیرون وباکسی هم حرف نزدم….امااااااااا امان از اطرافیان ونجوای چموش ذهن…!!!!!نتایج مصاحبه اون سال خیلی تاخیر داشت یعنی هی میگفتن ماه دیگه اعلام میشه ونمیشد وهمین نگرانی هااای من وخانوادم رو بیشترررر کرد…..احساسی ک گرچه اونموقع میگفتم ب زبان خدایا به تو توکل کردم امااااا تههههه دلم واقعا نگران بودم ک نشه و خلاصه نتیجه اینکه ….نشد!!!!و من پذیرفته نشدم…با توجه ب آشنایی ک دیگران داشتن و باهام این 2سال تدریس همکاری داشتن شروع کردن ب آوردن دلیل و کلی حرفای منفی واحساس بیشتر قربانی شدن ِمن…..ک پارتی داشته و اون فردی ک قبول شده بجایی وصل بوده وبرووو حقتو بگیر واعتراض ونگم تا کجاهاااا……هرروز حالمو بدتر میکرد ؛و اونموقع نمیدونستم علت اینهمه هجوم اتفاقات بدِ پشت سر هم اثبات وجود همین قانونه….

    احساس قربانی شدن من تاجاایی پیش رفت ک انگار خدا همه ی درااااا رو بسته وفقط من کل ِ توانمندیم تو همین مورد خلاصه شده…!(تازه اونم درحالیکه قبلش با تدریس خصوصی کسب درامد داشتم ولی متاسفانه باور نداشتم خودمو.. احساس عدم لیاقتی ک احساس قربانی شدن هم با سرکوب اطرافیان اومد کنااارش))….خداروشکر میکنم….بینهااااااایت سپااااس ک خداوند دستان منو تو ی همون روزهااااای بظاهر بد وناامیدی گرفت وب این مسیر هدایتم کرد…..

    استاد عزیز ؛نمیدونید چنان غرق افکار منفی وپوچی بودم وچنان انسانهای ک با افکار شرک آلود اطرافم بودن ک هیچکدام حرفشان سخن از خدا نبود….برو فلان رییس فلان نماینده فلان و…کارتو راه میندازه!غاااافل از اینکه این من بودم ک با احساس قربانی شدن خودم رو قربانی افکار پوچم کردم…..توانمندیهام رو ندیدم و احساسم رو بد کردم ؛اتفاقات بد رو برای خودم میخریدم و (حس ِ ترحم دیگران رو ب خودم میخریدم ک لحظاتی مثلا بامن همدردی کننن)…!؟احساس قربانی شدن من ؛زنجیررررررآوار موجی از ناخواسته ها رو بسمتم میاورد (آدم ها وشرایطی ک دقیقا عییین من بودن و قربانی شدن رو بیشتر بهم ثابت میکرد دنیاا وافکار بد و منفی ،افراد منفی و تنش عصبانیت و…..)ومیگفتم این خدا پس کجاست؟؟؟؟ زحمت وتلاش منو ندید مگه…؟یک کلااااام تقلااااای بیهوده….! ؟وقتی شما میگفتید هبچ تقلاایی نکردین برای موفقیتتون اون اوایل میگفتم مگه میشه؟؟آره میشه…الان میدونم ومیفهمم ک میشه

    استاد عزیز ،سید بزرگوار خدای من درست دربهترین زمان وبهترین موقعیت دستمو گرفت وهدایتم کرد..تو پروفایلم توضیح دادم آشنایی م رو از طریق وویسی بود ک خواهرم برام فرستاد)اماااا بعد از اون من 1400 و قرن جدیدم رو باااا حال خوب شروع کردم….چیزی ک از همه چیز برایم مهمترررر بود بزرگترین نعمتی ک قدرشووو آنچنان ک باید نمیدانستم…

    الان بجاااایی رسیدم ک بلطف خدا اون تضااااد عامل خیرررر شدم برام (درامد خصوصی خودم دوبرابر چیزی هست ک اونموقع از مدرسه میگرفتم)… اونم با چنان احساس ارزشمندی و لیاقتی ک بلطف خدا و آموزشهای شما درخودم دیدم…بلطف هدایت الهی کسب وکار خودمو استارت زدم واز همین جااایی ک هستم شروع کردم،،(خدای من روز بروز معجزاتش رو برام آشکارتر میکنه ) …..بمحض دیدن عنوان فایل خواستم تجربه م رو بگم ک دوستان ایمانتون قویتر شه نزارین تو حال بد واحساس بد بمونین….!!!سپااااس از همراهیتون….شاد و موفق وسعادتمند باشین

    سپااااااس بیکران یگانه خدای مهربان….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  9. -
    ریحانه یاراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1663 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    من هنوز این فایل رو کامل ندیدم اما میخواستم قولی که به خودم دادم رو عملی کنم و یک کامنت بنویسم

    من وقتی که دوسالم مادرمو ازدست دادم و بشدت احساس میکردم که من قربانی این شرایط شدم و حق من نبوده که این اتفاق برام بیفته من زندکی بدی ندارم و الان از داشتن پدر و مادرم راضیم اما با این احساس قربانی شدنی که داشتم انگار هروز شرایط بدتر میشد رابطه ام با خانوادم عجیب داشت خراب میشد انگار همیشه میخواستم باهاشون دعوا کنم و انگار مقصر این شرایط اونا بودن خداروشکر اون احساس قربانی بودن رو کنار گذاشتم و الان دارم سعی میکنم با کنترل ذهن و همچنین کنترل حرف هایی که میزنم شرایط رو برای خودم بهتر کنم

    یک مثال دیگه ای هم که من دارم برای انتخاب رشته بود من دلم میخواست رشته تجربی بخونم ولی رشته ریاضی رو قبول شده بودم وای که نگم من چقدر داغون شده بودم البته که یک سره این ماجرا به عزت نفس من مرتبط هست اما یکسره دیگه ماجرا میگفت تو قربانی شرایط شدی میگفت اگه یه مدرسه دیگه میرفتی میتونستی تجربی بخونی اما چون مدرسه ات اینه و فقط رشته های الف رو قبول میکنن تو الان این شرایط رو داری یه چیزی که توی شرایط من خودم همیشه میبینم که بازهم ریشه در عزت نفس داره انگار دنبال یک مقصر هستیم که تمام این مشکلات رو به گردن اون بندازیم و از بار این احساس بد روی دوشمون کمتر کنیم من هم دنبال مقصر بودم کسایی رو که من رو به اون مدرسه نوشتن مقصر میدونستم و بله شرایط بدتر و بدتر میشد من همش با این احساس که من این رشته رو دوست ندارم و باید تغییر رشته بدم تا اخر تابستون رو سپری مردم و تابستون با اینکه درس خونده بودم و نمره برای تغییر رشته اوردم اما بازهم نمره برای اون مدرسه کافی نبود و باید نمره بالاتر میاوردم منکه رشته تجربی رفتم اما میخوام بگم یک قانون همیشه هست احساس خوب=اتفاق خوب و برعکس این جمله هم اتفاق میفته من هروزی که اخساس خوب داشتم حالم خوب بوده انگار حال جهان هستی هم خوب بوده و اون روز رو برای من به یک روز عالی تبدیل کرده

    از شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم بابت ظبط کردن این فایل متشکرم️

    خدایا شکرت🫀🫀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام بر استاد مهربان

    درود بر دوستان خوب خودم

    وای که چقدر این تصاویر و این مناظر عالی است

    چه نکات عالی در این فایل من یاد گرفتم و خدا را شکر که در حال دیدن و شنیدن این فایل هستم

    هر چه بیشتر می گذرد بیشتر و بیشتر ذوق و شوق من در این سایت بیشتر می شود تا بهتر بتوانم روی خودم کار کنم و از قوانین آگاه بشوم و زندگی خودم را خلق کنم

    نکته زیبایی که استاد گفتند این بود که در قدم اول هدف از بازی کردن لذت بردن است که بتوانیم حال خودمان را خوب کنیم

    نکته دوم این است که دیگران را تحسین کنیم و رفتار های خوب آنها را بیاد آنها بیاوریم و به آنها گوشزد کنیم

    قشنگ این است که در یک بازی دو نفر با هم بجای نگاه کردن به برد و باخت به عمق علاقه با هم پی ببرم و رابطه آنها با هم بیشتر و بیشتر بشود و از وجود هم لذت ببرند

    این یکی از درس های عالی بود که من در ابتدای این فایل یاد گرفتم

    نکته زیبای دیگر

    دیدن کوچکترین بهبود ها

    دیدن ریزترین حرکات بهبود دهنده در خود

    وقتی که من اینها را ببینم و به خودم آفرین بگویم بی شک موفقیت های بزرگ تر براحتی در زندگی من جریان پیدا خواهد کرد

    و مهمترین نکته این است که باید در هر شرایطی توانایی کنترل ذهن خودم را داشته باشم

    ناراحتی و غمگین بودن مهمترین موضوعی است که من باید همیشه در خدم کنترل کنم و حال خودم را خوب نگه دارم

    یاد بگیرم که اگر من بگذارم نتیجه احساس من را بد کند این سبب می شود که حال من بد بشود و اوضاع خراب بشود

    ولی اگر برعکس من فقط روی همان روز ،همان ضربه تمرکز کنم و ذهن خودم را کنترل کنم و کاری به ظاهر شرایط نداشته باشم خواهم دید که همان شرایط به ظاهر وحشتناک چگونه تغییر می کند تا من پیروز بشوم

    پس نتیجه این است که من باید بتوانم در هر شرایطی چه خوب و چه بد باید بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم

    هرگز نباید مغرور بشوم و هرگز نباید گرفتار نجواهای ذهن خودم بشوم

    در واقع فقط باید روی ذهن خودم و افکار خودم این توانایی و کنترل را داشته باشم که همیشه حالم خوب باشد و احساس لیاقت را در خودم تقویت کنم تا بتوانم براحتی و به آسانی به موفقیت دست پیدا کنم

    در مورد احساس عدم لیاقت را من دقیقا در کسب و کار خودم به وضوح دیدم

    جاهایی بوده که من براحتی پول در می آوردم و براحتی با من قرارداد بسته می شده است وبا خودم گفتم چرا با من و چرا اینقدر براحتی با من قرارداد بسته می شود و در یک قرار داد حالم گرفته می شود و دچار چالش و تضاد می شوم

    دقیقا این باور لیاقت را من براحتی برایم رخ داده است

    درس عالی دیگر

    هرگز احساس قربانی بودن را در خودم ایجاد نکنم

    این احساس ریشه همه گرفتاری ها و همه بدبختی ها در من خواهد بود

    یادم باشد که ذهن خودم را کنترل کنم و از همه مهمتر اینکه احساس لیاقت را در خودم ایجاد کنم

    تمرکز کردن روی موضوعی که می خواهم انجام بدهم و آن موضوع را با ذوق و شور و شوق انجام بدهم

    همه اینها نکاتی است که من در کسب و کار خودم هم به وضوح دیده ام و تجربه کرده ام

    از همه زیباتر این است که در لحظه زندگی کنم و حالم خوب باشد و درحال لذت بردن از مسیر خودم باشم

    غر زدن را کنار بگذارم و شاد باشم

    درس تازه

    فقط امروز خوب باشم کاری به فردا نداشته باشم

    فقط امروز

    ففقط امروز پاک باشم

    این سبب می شود که من رفته رفته خوب باشم و همیشه حالم خوب باشد

    لذت بردن از زندگی خودم سبب می شود که نگران ترس ها و اتفاقات بد و ناگواری ها نباشم

    امروز که حالم خوب باشد باید بگویم خدا را شکر

    فردا که آید فکر فردا کنم

    این همان توانایی کنترل ذهن است

    و یادم باشد که برای لذت بردن نیاز به هیچ چیز خاص و هیچ کار خاصی نیست

    و همه اینها در کنار سپاسگذار بودن و دیدن نعمت های خوب خداوند

    زندگی را کامل می کند و حال خوب را برای خودت به ارمغان می آوری

    ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل ارزشمند

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای خوبی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام وصد سلام سعید جان

      سپاسگذارم بابت این جوابهای زیبایت سپاسگذارم بابت استمرارت در بودن وکنترل ذهن به شما تبریک می‌گویم من پیشرفت شما نازنین رو به زیبای دیدم وتحسین میکنم وبراستی شما از روزهای اول تا امروز جملات وچیدن جملاتت هر روز بهتر زیباتر وبه سمت نور رفتن رو دارد ومن به شخصه رشد وپیشرفت جذابت رو تحسین میکنم

      سپاسگذارم هستی وباهم دراین چرخه بی پایان درک میکنیم قوانین را

      سپاسگذارم

      نکته زیبای دیگر

      دیدن کوچکترین بهبود ها

      دیدن ریزترین حرکات بهبود دهنده در خود

      وقتی که من اینها را ببینم و به خودم آفرین بگویم بی شک موفقیت های بزرگ تر براحتی در زندگی من جریان پیدا خواهد کرد

      و مهمترین نکته این است که باید در هر شرایطی توانایی کنترل ذهن خودم را داشته باشم

      ناراحتی و غمگین بودن مهمترین موضوعی است که من باید همیشه در خدم کنترل کنم و حال خودم را خوب نگه دارم

      یاد بگیرم که اگر من بگذارم نتیجه احساس من را بد کند این سبب می شود که حال من بد بشود و اوضاع خراب بشود

      ولی اگر برعکس من فقط روی همان روز ،همان ضربه تمرکز کنم و ذهن خودم را کنترل کنم و کاری به ظاهر شرایط نداشته باشم خواهم دید که همان شرایط به ظاهر وحشتناک چگونه تغییر می کند تا من پیروز بشوم

      پس نتیجه این است که من باید بتوانم در هر شرایطی چه خوب و چه بد باید بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم

      هرگز نباید مغرور بشوم و هرگز نباید گرفتار نجواهای ذهن خودم بشوم

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: