از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر از مغرور بودن از ترسو بودن ضربه خوردم چون مغرور بودم وقتی کار اشتباهی می کردم با کسی و می رونجوندم طرف مقابل رو سرزنش میکردم که تقصیر تو بوده نه من و خیلی کم معذرت می خواستم
چون مغرور بودم هیچ فرصتی رو نمی دیدم که شروع به کار و کسب مهارت کنم و می گفتم فقط باید کاری باشه که به مدرکم بخوره
چون مغرور بودن فقط اشتباه بقیه رو توی ذهنم حساب می کردم و خودم از تغییر بی نیاز و چقدر مدام بقیه رو قضاوت می کردم
چون مغرور بودم فقط از دیگران می خواستم که وظایفشون رو کامل انجام بدم اما خودم عملی نمی کردم
چون مغرور بودم همیشه از خدای خودم و خودم و زندگی ام راضی نبودم یا حتی از پدر و مادرم و از همسر و بچه هام
چون مغرور بودم سپاس خدای خودم و خوبی هاش و خوبی آدمهای که دور و برم بودن نبودم
چون مغرور بودم ضعفهام رو به دلیل کم کاری خانوداه ام می دونستم و یا ضعفهام رو نمی دیدم
غرور نه تنها منو از خودم بلکه از خدای خودم و از آدمهای خوبش جدا می کرد و من باز ناله می کردم و از خدا می خواستم خدایا به من بیشتر بده
هزار مثال غرور رو میشه تو وجودم پیدا کنم اما الان درک کاملی ندارم
اما می دونم هر آنچه هستم و دارم از تمام نا زیبایی که فک می کنم نا زیباست از وجود منه و هر آنچه نعمت و زیبایی از وجود خداست
از ترس ها که نگم
تری از شکست که نمی داشت قدم جدیدی رو ادامه بدم
ترس از فقر که باعث میشد غر بزنم و شاکر نباشم
ترس از تنهایی و جدا شدن از فامیل که باعث میشد مثل اونها تقریبا فکر کنم و عمل کنم
ترس از قضاوت شدن و حرف دیگران که مداوم بخوام کارهامو توضیح بدم یا طوری رفتار کنم که منو قضاوت بد نکنن
وقتی قبل از اینکه این فایل رو گوش بدم بهم گفته شد هدف اینکه زیبا زندگی کنم اما بهش گفتم بهم بیشتر بگو واضح تر بگو و اون با من بیشتر صحبت می کرد و من امروز صبح باز هم به سمت زیبایی بیشتری هدایت شدم به سمت شما استاد خوبم
خدایا من همون بنده ای هستم که بیشتر ازاون چه لیاقتش بود بهش بخشیدی و کمتر از اونچه سزاوارش تنبه اش کردی چون همیشه یه نوری از تو توی قلبم هنوز بود و من هنوز تورا صدا میزدم تو را شکر می کنم که با فردی آشنا کردی که از جنس تو سخن می گوید مثل همان حرفی که تو با من همیشه میزدی تو را سپاس
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی
چقدر از مغرور بودن از ترسو بودن ضربه خوردم چون مغرور بودم وقتی کار اشتباهی می کردم با کسی و می رونجوندم طرف مقابل رو سرزنش میکردم که تقصیر تو بوده نه من و خیلی کم معذرت می خواستم
چون مغرور بودم هیچ فرصتی رو نمی دیدم که شروع به کار و کسب مهارت کنم و می گفتم فقط باید کاری باشه که به مدرکم بخوره
چون مغرور بودن فقط اشتباه بقیه رو توی ذهنم حساب می کردم و خودم از تغییر بی نیاز و چقدر مدام بقیه رو قضاوت می کردم
چون مغرور بودم فقط از دیگران می خواستم که وظایفشون رو کامل انجام بدم اما خودم عملی نمی کردم
چون مغرور بودم همیشه از خدای خودم و خودم و زندگی ام راضی نبودم یا حتی از پدر و مادرم و از همسر و بچه هام
چون مغرور بودم سپاس خدای خودم و خوبی هاش و خوبی آدمهای که دور و برم بودن نبودم
چون مغرور بودم ضعفهام رو به دلیل کم کاری خانوداه ام می دونستم و یا ضعفهام رو نمی دیدم
غرور نه تنها منو از خودم بلکه از خدای خودم و از آدمهای خوبش جدا می کرد و من باز ناله می کردم و از خدا می خواستم خدایا به من بیشتر بده
هزار مثال غرور رو میشه تو وجودم پیدا کنم اما الان درک کاملی ندارم
اما می دونم هر آنچه هستم و دارم از تمام نا زیبایی که فک می کنم نا زیباست از وجود منه و هر آنچه نعمت و زیبایی از وجود خداست
از ترس ها که نگم
تری از شکست که نمی داشت قدم جدیدی رو ادامه بدم
ترس از فقر که باعث میشد غر بزنم و شاکر نباشم
ترس از تنهایی و جدا شدن از فامیل که باعث میشد مثل اونها تقریبا فکر کنم و عمل کنم
ترس از قضاوت شدن و حرف دیگران که مداوم بخوام کارهامو توضیح بدم یا طوری رفتار کنم که منو قضاوت بد نکنن
وقتی قبل از اینکه این فایل رو گوش بدم بهم گفته شد هدف اینکه زیبا زندگی کنم اما بهش گفتم بهم بیشتر بگو واضح تر بگو و اون با من بیشتر صحبت می کرد و من امروز صبح باز هم به سمت زیبایی بیشتری هدایت شدم به سمت شما استاد خوبم
خدایا من همون بنده ای هستم که بیشتر ازاون چه لیاقتش بود بهش بخشیدی و کمتر از اونچه سزاوارش تنبه اش کردی چون همیشه یه نوری از تو توی قلبم هنوز بود و من هنوز تورا صدا میزدم تو را شکر می کنم که با فردی آشنا کردی که از جنس تو سخن می گوید مثل همان حرفی که تو با من همیشه میزدی تو را سپاس
تو را سپاس