از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد دلها و مریم بانوی خواستنی که حتی صداش به آدم آرامش میده .
واقعااااا دیروز از دیدن این فایل لذت بردم یه جورایی هم واسم فایل هدایتی بود. و بلافاصله رفتم خود انیمیشن با دوبله فارسی دیدم و حسابی هم درس گرفتم هم لحظات خوشی رو گذروندم .
با اینکه 46 سال از سنم میگذره اما نمیدونستم هنوزم از دیدن کارتون اینقدر لذت میبرم .
راستش چند روزی هست با تمام تلاشی که میکنم در روابط نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم و تا جایی این افکار و حس بد ادامه پیدا میکنه که به بدترین احساس یعنی گریه میرسم .فکر میکنم دارم زیادی با خودم میجنگم و چون سعی میکنم به اون احساس نرسم بدتر میشه .
دیروز بعد این فایل زیبا با خودم فکر کردم واقعا چی باعث میشه من حساس باشم روی روابط و الگویی که همیشه درگیرشم احساس خیانت . به این نتیجه رسیدم با اینکه من وانمود میکنم آدم قوی هستم و توی دعواهایی که با همسرم دارم اولین نفری هستم که پیشنهاد جدا شدن میدم ، ترس زیادی از ترد شدن دارم و چون خیلی مغرورم دوست ندارم روزی برسه که اون ترکم کنه میخوام اگه همچین اتفاقی هم افتاد پیشنهاد از سمت من باشه و غرورم جریحه دار نشه .
دیروز قبل دیدن این فایل یه فایل عشق و مودت دیدم و استاد توی اون فایل گفتید که چک کردن گوشی و پیگیری خیلی چیزا اصلا درست نیست آدمها باید آزادانه تصمیم بگیرن که تا زمانی که دوست دارن توی یک رابطه بمونن اگرم دوست نداشتن از هم جدا میشین .
دیدم توی این موضوع من خیلی مشکل دارم همش میخوام به همسرم بفهمونم من خیلی زرنگم و چیزی رو نمیتونه از من پنهون کنه .همش پیگیرم ببینم به من راست میگه یا نه بعضی وقتا واقعا خودم از این حرکاتم خجالت میکشم ..با اینکه خیلی سعی میکنم و روی باورهام کار میکنم اما گاهی واقعا اختیار دست خودم نیست ،بیشتر مواقع به خودم نهیب میزنم این سوال رو نکنی هاااا یا نسیم دهنتو ببند چیزی نگو که باز باعث عذر خواهی و پشیمونیت بشه اما انگار یهو میزنم سیم آخر و دهنمو باز میکنم و آنچه که توی مغز خرابم میچرخه میریزم بیرون و بنده خدا همسرم با صبوری واسم توضیح میده که من اشتباه کردم و آخر کار همیشه این منم که ضایع میشم و باز عین همیشه معذرت خواهی میکنم که در موردش فکر بد کردم .
خلاصه ماجرا اینکه دیروز یه درسی از این فایل گرفتم و با دیدن خود انیمیشن بیشتر واسم جا افتاد که درست متوجه شدم .
اون مثال زیبایی که شما زدید درباره اینکه جهان بوی ترس رو خیلی خوب متوجه میشه منو به این فکر انداخت که من چون از جدا شدن میترسم اینقدر به بنده خدا گیر میدم و این نتیجه ای نداره جز اینکه جهان با متوجه شدن این ترس بیشتر این تجربه رو واسم میاره و به قول شما از هرچی بترسی سرت میاد .
از دیروز که آموزه های این دو تا فایل رو با هم ترکیب کردم همش با خودم تکرار میکنم که آدمها آزاد هستن هر جوری که دوست دارن زندگی کنن و تا زمانی که من و همسرم دریک مدار باشیم خوب و خوش کنار هم زندگی میکنیم وقتی مدارمون عوض شد به راحتی از هم جدا میشیم و یه آدم هم مدار خودمون باهامون همراه میشه و اینکه دنیا بوی ترس رو حس میکنه و از آنچه که میترسم بیشتر سر راهم میاره .با یادآوری این دو موضوع به آرامش رسیدم و سعی میکنم به هیچ چیزی فکر نکنم .تا میام ذهنم سمت منفی بره به خودم میگم اون آزاده و حق انتخاب داره پس فکر الکی نکن.
امیدوارم بتونم همینطور ادامه بدم و بتونم ذهنم رو کنترل کنم تا به آرامش همیشگی برسم .چونکه توی این موضوع خودم خیلی بیشتر از همسرم زجر میکشم و حالم واقعا بد میشه .
خدا به شما طول عمر با عزت بده که اینجوری باعث آرامش و شادی میلیونها نفر شدید .خیلی دوستتون دارم استاد شما زندگی رو واسم مثل عسل شیرین کردید ممنونتونم.
ممنونم که اینهمه وقت گذاشتی و واسم کامنت گذاشتی عزیزم .
کامنتت خیلی زیبا و صمیمی بود عزیزم .
راستش الان 15 روز از گذاشتن اون کامنت میگذره . توی این روزا خیلی روی خودم کار کردم اما هنوزم گاهی کنترل ذهنم واسم خیلی سخته .
باید بگم برعکس همسر شما همسر من فوق العاده آدم احساسی و کاربلدی هست دقیقا میدونه چی بگه و چطور رفتار کنه که مرد ایده آل باشه .خیلی هم از نظر زبونی هم محبتی و غافل گیر کردن به واقع استاده .اما جدیدا خیلی کارای مخفی انجام میده که حساسیت منو بیشتر کرده .
مثلا شب عید در حالی که کنارم نشسته بود بهم پیام داد عشقم عیدت مبارک باشه .بعد صبح روی گوشیش یه پیام دیدم نوشته بود گمان نمیکنم من عشق شما باشم . چندین ساعت فکرم درگیر بود که این پیامی که به من داده واسه یکی دیگه هم کپی کرده . از خواب که بیدار شد موضوع رو پرسیدم جواب داد با یکی از دوستام شوخی کردم .بهش گفتم ببینم بقیه پیامهارو نشونم داد دیدم همه رو پاک کرده .بعد که دید من حساس شدم به دوستش زنگ زد گفت بگو من به تو پیام دادم و باهم شوخی داریم اونم گفت آره اما مشخص بود که بنده خدا از حرف این گیج شده و همسرم توی دهنش حرفو گذاشت . این فقط یکی از دسته گلایی بود که رو شد .
همسرم آدم مذهبیه و همیشه توی شوخیهای آزار دهنده ش میگه چه اشکال داره آدم سه چهارتا زن داشته باشه .وقتی میگم با من از این شوخیها نکن میگه حالا شوخیه دیگه چی میشه حالا؟ خدا چهارتا زن رو حلال کرده تو چرا ناراحت میشی و خیلی شوخیهای بیمزه دیگه .مثلا یه چیزی رو گم میکنه میگه نمیدونم خونه کدومتون جا گذاشتم .
خلاصه من این روزا خیلی روی خودم کار میکنم .چند روز پیش دل به دریا زدم گفتم ببین شما اگه دوست داری زن بگیری من حرفی ندارم اما اول تکلیف منو روشن کن به من بگو من میخوام ازدواج کنم تو رو به خیر و مارو به سلامت ،واقعا این کار شاید از نظر تو اشکالی نداشته باشه اما من نمیتونم با این وضع ادامه بدم راهت رو از من جدا کن برو 10 تا بگیر،اما همش میخنده میگه تو اشتباه میکنی سوءتفاهم واست پیش اومده .
خلاصه که عارفه جان این روزها سعی میکنم تمرکزم رو بزارم روی خودم . دوره 12 قدم رو تا قدم 6 گرفتم و عزت نفس هم ماه پیش خریدم سخت روی خودم کار میکنم اما یه حسی بهم میگه با سرعت نور دارم از همسرم دور میشم .
دیگه نه از هم صحبتیهاش خبری هست نه از محبتهاش همش روضه میزاره گریه میکنه برای عاشورا 10 روز کربلا بود حالا واسه چهل و هشتم داره دوباره میره .
همش میگه واسم یه مشکل پیش اومده که نمیتونم بگم . با هیچکسی حرف نمیزنه مدام توی گوشیش چت میکنه حدود 7 یا 8 ساعت پشت سر هم فقط تلفن میزنه اصلا خیلی عجیب و غریب شده.
واقعا این روزا خودم رو بستم به فایلهای استاد که فقط آرامش داشته باشم و تمرکز لیزری گذاشتم روی خودم فایلهای توحید عملی هم که غوغا میکنه واقعا.
عارفه جان ممنونم که راهنماییم کردی امیدوارم تو هم به اون خواسته قشنگت برسی و خدا واست هر چه زیبایی هست به وجود بیاره ممنونم عزیزم از وقتی که گذاشتی .خداوند به صفا و محبت دلت آجر بی پایان بده عزیزم بهترینها نصیبت بشه.
با نام پروردگاری که همه وجودم از اوست .
سلام استاد دلها و مریم بانوی خواستنی که حتی صداش به آدم آرامش میده .
واقعااااا دیروز از دیدن این فایل لذت بردم یه جورایی هم واسم فایل هدایتی بود. و بلافاصله رفتم خود انیمیشن با دوبله فارسی دیدم و حسابی هم درس گرفتم هم لحظات خوشی رو گذروندم .
با اینکه 46 سال از سنم میگذره اما نمیدونستم هنوزم از دیدن کارتون اینقدر لذت میبرم .
راستش چند روزی هست با تمام تلاشی که میکنم در روابط نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم و تا جایی این افکار و حس بد ادامه پیدا میکنه که به بدترین احساس یعنی گریه میرسم .فکر میکنم دارم زیادی با خودم میجنگم و چون سعی میکنم به اون احساس نرسم بدتر میشه .
دیروز بعد این فایل زیبا با خودم فکر کردم واقعا چی باعث میشه من حساس باشم روی روابط و الگویی که همیشه درگیرشم احساس خیانت . به این نتیجه رسیدم با اینکه من وانمود میکنم آدم قوی هستم و توی دعواهایی که با همسرم دارم اولین نفری هستم که پیشنهاد جدا شدن میدم ، ترس زیادی از ترد شدن دارم و چون خیلی مغرورم دوست ندارم روزی برسه که اون ترکم کنه میخوام اگه همچین اتفاقی هم افتاد پیشنهاد از سمت من باشه و غرورم جریحه دار نشه .
دیروز قبل دیدن این فایل یه فایل عشق و مودت دیدم و استاد توی اون فایل گفتید که چک کردن گوشی و پیگیری خیلی چیزا اصلا درست نیست آدمها باید آزادانه تصمیم بگیرن که تا زمانی که دوست دارن توی یک رابطه بمونن اگرم دوست نداشتن از هم جدا میشین .
دیدم توی این موضوع من خیلی مشکل دارم همش میخوام به همسرم بفهمونم من خیلی زرنگم و چیزی رو نمیتونه از من پنهون کنه .همش پیگیرم ببینم به من راست میگه یا نه بعضی وقتا واقعا خودم از این حرکاتم خجالت میکشم ..با اینکه خیلی سعی میکنم و روی باورهام کار میکنم اما گاهی واقعا اختیار دست خودم نیست ،بیشتر مواقع به خودم نهیب میزنم این سوال رو نکنی هاااا یا نسیم دهنتو ببند چیزی نگو که باز باعث عذر خواهی و پشیمونیت بشه اما انگار یهو میزنم سیم آخر و دهنمو باز میکنم و آنچه که توی مغز خرابم میچرخه میریزم بیرون و بنده خدا همسرم با صبوری واسم توضیح میده که من اشتباه کردم و آخر کار همیشه این منم که ضایع میشم و باز عین همیشه معذرت خواهی میکنم که در موردش فکر بد کردم .
خلاصه ماجرا اینکه دیروز یه درسی از این فایل گرفتم و با دیدن خود انیمیشن بیشتر واسم جا افتاد که درست متوجه شدم .
اون مثال زیبایی که شما زدید درباره اینکه جهان بوی ترس رو خیلی خوب متوجه میشه منو به این فکر انداخت که من چون از جدا شدن میترسم اینقدر به بنده خدا گیر میدم و این نتیجه ای نداره جز اینکه جهان با متوجه شدن این ترس بیشتر این تجربه رو واسم میاره و به قول شما از هرچی بترسی سرت میاد .
از دیروز که آموزه های این دو تا فایل رو با هم ترکیب کردم همش با خودم تکرار میکنم که آدمها آزاد هستن هر جوری که دوست دارن زندگی کنن و تا زمانی که من و همسرم دریک مدار باشیم خوب و خوش کنار هم زندگی میکنیم وقتی مدارمون عوض شد به راحتی از هم جدا میشیم و یه آدم هم مدار خودمون باهامون همراه میشه و اینکه دنیا بوی ترس رو حس میکنه و از آنچه که میترسم بیشتر سر راهم میاره .با یادآوری این دو موضوع به آرامش رسیدم و سعی میکنم به هیچ چیزی فکر نکنم .تا میام ذهنم سمت منفی بره به خودم میگم اون آزاده و حق انتخاب داره پس فکر الکی نکن.
امیدوارم بتونم همینطور ادامه بدم و بتونم ذهنم رو کنترل کنم تا به آرامش همیشگی برسم .چونکه توی این موضوع خودم خیلی بیشتر از همسرم زجر میکشم و حالم واقعا بد میشه .
خدا به شما طول عمر با عزت بده که اینجوری باعث آرامش و شادی میلیونها نفر شدید .خیلی دوستتون دارم استاد شما زندگی رو واسم مثل عسل شیرین کردید ممنونتونم.
سلام عارفه جونم خواهر خوب خانواده عزیزم
ممنونم که اینهمه وقت گذاشتی و واسم کامنت گذاشتی عزیزم .
کامنتت خیلی زیبا و صمیمی بود عزیزم .
راستش الان 15 روز از گذاشتن اون کامنت میگذره . توی این روزا خیلی روی خودم کار کردم اما هنوزم گاهی کنترل ذهنم واسم خیلی سخته .
باید بگم برعکس همسر شما همسر من فوق العاده آدم احساسی و کاربلدی هست دقیقا میدونه چی بگه و چطور رفتار کنه که مرد ایده آل باشه .خیلی هم از نظر زبونی هم محبتی و غافل گیر کردن به واقع استاده .اما جدیدا خیلی کارای مخفی انجام میده که حساسیت منو بیشتر کرده .
مثلا شب عید در حالی که کنارم نشسته بود بهم پیام داد عشقم عیدت مبارک باشه .بعد صبح روی گوشیش یه پیام دیدم نوشته بود گمان نمیکنم من عشق شما باشم . چندین ساعت فکرم درگیر بود که این پیامی که به من داده واسه یکی دیگه هم کپی کرده . از خواب که بیدار شد موضوع رو پرسیدم جواب داد با یکی از دوستام شوخی کردم .بهش گفتم ببینم بقیه پیامهارو نشونم داد دیدم همه رو پاک کرده .بعد که دید من حساس شدم به دوستش زنگ زد گفت بگو من به تو پیام دادم و باهم شوخی داریم اونم گفت آره اما مشخص بود که بنده خدا از حرف این گیج شده و همسرم توی دهنش حرفو گذاشت . این فقط یکی از دسته گلایی بود که رو شد .
همسرم آدم مذهبیه و همیشه توی شوخیهای آزار دهنده ش میگه چه اشکال داره آدم سه چهارتا زن داشته باشه .وقتی میگم با من از این شوخیها نکن میگه حالا شوخیه دیگه چی میشه حالا؟ خدا چهارتا زن رو حلال کرده تو چرا ناراحت میشی و خیلی شوخیهای بیمزه دیگه .مثلا یه چیزی رو گم میکنه میگه نمیدونم خونه کدومتون جا گذاشتم .
خلاصه من این روزا خیلی روی خودم کار میکنم .چند روز پیش دل به دریا زدم گفتم ببین شما اگه دوست داری زن بگیری من حرفی ندارم اما اول تکلیف منو روشن کن به من بگو من میخوام ازدواج کنم تو رو به خیر و مارو به سلامت ،واقعا این کار شاید از نظر تو اشکالی نداشته باشه اما من نمیتونم با این وضع ادامه بدم راهت رو از من جدا کن برو 10 تا بگیر،اما همش میخنده میگه تو اشتباه میکنی سوءتفاهم واست پیش اومده .
خلاصه که عارفه جان این روزها سعی میکنم تمرکزم رو بزارم روی خودم . دوره 12 قدم رو تا قدم 6 گرفتم و عزت نفس هم ماه پیش خریدم سخت روی خودم کار میکنم اما یه حسی بهم میگه با سرعت نور دارم از همسرم دور میشم .
دیگه نه از هم صحبتیهاش خبری هست نه از محبتهاش همش روضه میزاره گریه میکنه برای عاشورا 10 روز کربلا بود حالا واسه چهل و هشتم داره دوباره میره .
همش میگه واسم یه مشکل پیش اومده که نمیتونم بگم . با هیچکسی حرف نمیزنه مدام توی گوشیش چت میکنه حدود 7 یا 8 ساعت پشت سر هم فقط تلفن میزنه اصلا خیلی عجیب و غریب شده.
واقعا این روزا خودم رو بستم به فایلهای استاد که فقط آرامش داشته باشم و تمرکز لیزری گذاشتم روی خودم فایلهای توحید عملی هم که غوغا میکنه واقعا.
عارفه جان ممنونم که راهنماییم کردی امیدوارم تو هم به اون خواسته قشنگت برسی و خدا واست هر چه زیبایی هست به وجود بیاره ممنونم عزیزم از وقتی که گذاشتی .خداوند به صفا و محبت دلت آجر بی پایان بده عزیزم بهترینها نصیبت بشه.