از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
هر کجا که تونستم ایمانم رو حفظ کنم و ترس رو از خودم دور کنم نتایج فوق العاده بوده
1- تقریبا پیارسال بود که قبل از آشنایی با استاد سر چک هایی که داده بودم و تا چک دوم رو به زور پاس کردم و 3 تای بقیشو نتونستم پاس کنم یک مقدار ترس داشت بر من غلبه میکرد و شیطان همش میخواست منو بترسونه ،و اون شخصی که برای کارهام بهش چک داده بودم و هنوز هیییییچ کاری برام انجام نداده بود هی دائم به من زنگ میزد و میگفت علی چکهارو پاس کردی ؟من آبروم در خطره !ما باهم رفیقم آخه چرا داری با من اینطوری میکنی؟!چون چکهارو همون اول رفته بود خرج کرده بود بدون اینکه هنوز کاری به من تحویل بده طی همون چندماه
بعد منم از روی مهم بودن نظر اون و البته گنده کردن اون تو ذهنم اول داشتم به این فکر میکردم که از کی پول قرض کنم چه خاکی تو سرم بریزم تا اون چکهارو پاس کنم،
بعد یادمه یه روز داشتم با خدا را و نیاز میکردم ازش خواستم بهم بگه چیکار کنم،
گفت هیچی بهش بگو تو که هنوز هیچ کاری انجام ندادی من هم چکهارو پاس نمیکنم اصن برای چی باید پاس کنم؟
و همونجا ترس من تبدیل شد به ایمان و خداوند گفت اشکال ندارد اگر هم اشتباه کردی و چک دادی هیچ اشکال نداره خودم برات درستش میکنم،
و این طور شد که اون دیگه به من زنگ نزد البته که اون طرف که چکهارو ازش گرفته بود برگشت زد چکهارو اما باز هم سعی کردم ترسی به دلم راه ندم و به خداوند توکل کنم با اینکه تازه از پدرم جدا شده بودم و هیچ درآمدی هیچ ایده ای برای پاس کردن اون چک ها نداشتم،ولش کردم،گفتم هرچی میخواد بشه،تو این لحظه که کاری از دست من بر نمیاد،و ورق برگشت ،من طلبکار اون بنده خدا شدم و اون از من فراری که هنوز هم کار منو انجام نداده،
و منی که نمیدونستم از کجا و از چه طریقی میتونم این مسئله رو حل کنم با اینکه بارها پیام ابلاغیه دادگاه برام میومد با توکل به خدا رفتم تو دل ترس ها و ایمانمو حفظ کردم و خداوند هدایتم کرد تا این مسئله حل بشه و طبق آخرین جلسه ی دادگاه انشاالله به زودی پول اون بنده خدا که چکها دستشه رو میدم تازه دوبرابر هم شده و اونم میدم به لطف خدا و کلی چیز من تو این مسیر یاد گرفتم کلی تونستم از توانایی هام ثروت خلق کنم بدون هیچی،این تضاد کلی برام درس داشت و خدارو شکر دارم سربلند ازش بیرون میام،
2-موضوع دیگه ای که خیلی برام واضحه توی همین بحث
توی این 13 14 سالی که هنر های رزمی کار میکنم،تمووووم افرادی که از آسیب دیدن از شکستن دماغشون یا هر آسیب دیگه ای میترسیدن دقیقا اون اتفاق براشون میفتاد و حالا خود من یا دوستانی که اصلن برامون مهم نبود و ترسی نداشتم حتی یک بار هم شکستگی بد جور نداشتیم،و همون آسیب جزئی بوده که بالاخره تو رشته های مبارزه ای هست،و زود هم خوب میشد و ما برمیگشتیم به ادامه مسیر،
3-توی هر مسابقه ای که تونستم قبلش ایمانم رو حفظ کنم و استرسم رو کنترل کنم و توی ذهنم خودمو برنده بازی بدونم اون مسابقه رو برنده شدم،
البته که نیاز داره که قبلش اینقدر تمرین کرده باشم اینقدر آماده باشم که بتونم توی ذهنم خودمو برنده بدونم،و هر کجا که کم کاری کردم یا مثلن قبل از بازی آسیبی داشتم و نمیتونستم توی ذهنم خودمو برنده ببینم و ترسیدم بازی رو باختم که خدارو شکر تعدادش کمتر از انگشتان یک دست بوده توی این سالها،
4-توی مستند کانر مگ گرگور که سال 2017 منتشر شد که توصیه میکنم دوستان حتما ببینن،
کانر قهرمان مبارزات آزاد سازمان UFC بعد از برد های زیادی که داشت و واقعا داشت همه رو میزد میرفت جلو و دارنده کمربند وزن خودش بود،در مقابل حبیب نورماگوف روسی که یک شخص مسلمان و بسیار با ایمان هست مبارزه رو تسلیم شد،
(حبیب نورماگوف شخصیتی بسیار با ایمانی داره و همیشه قبل و بعد از بازی هاش با انگشت اشاره خدارو نشون میده و میگه من هر موفقیتی دارم به خاطر الله هست،که البته با این دیدگاه رکورد 30 برد و 0 باخت رو به نام خودش ثبت کرد و خداحافظی کرد،)
(کانر ایرلندی هم دیدگاه مذهبی نسبت به خداوند نداشت اما ایمانی در وجودش بود که اون نتایج بزرگ رو کسب کرده بود ولی در مقابل حبیب ترسید)
کانر توی اون مستند بعد از اینکه از بازی میاد بیرون بارها تکرار میکنه که من ترسیدم ترسیدم که باختم و یه کوچولو داشت با خودش صحبت میکرد و به خودش میگفت این حرفو،میگفتم ترسیدم ترسیدم ترسیدم که باختم،
و در واقع ایمان حبیب به کانر چربید و تونست بازی رو ببره،
و من بعد از آشنایی با استاد خیلی بهتر این موضوع رو در کردم که ترس موجب شکست و ایمان موجب پیروزیه،و خب ما اینو تو مسابقات رزمی انفرادی خیلی واضح میتونیم ببینیم،
محمد علی کلی هم درواقع به نظر من به خاطر اون ایمان و شجاعتش تونست اون همه رکورد فوق العاده کسب کنه و در بین جوامع محبوب شد که هنوز هم که هنوزه اسمش به یادگار مونده،
5-یادم اومد وقتی بچه بودم یه دوست داشتم که میرفتم خونشون،و این یه سگ پاکوتاه کوچولو داشت که هر وقت من وارد پارکینگ خونه اینا میشدم اول یه ده دوری دور پارکینگ من از دست این سگ فرار میکردم تا دوستم بیاد بگیرتش :))))
بعد میرفتیم تو خونه بازی میکردیم،و بار ها هم دوستم بهم میگفت که چون میترسی میکنه دنبالت اگر نترسی کاریت نداره،و بالاخره یه روز تصمیم گرفتم که وقتی وارد پارکینگ شدم نترسم و فرار نکنم،تا وارد پارکینگ شدم دوید سمتم،منم چشمانم بستم و همونجا وایستادم،اونم هیچ کاریم نکرد و شروع کرد منو بو کردن و لیس زدن،
دیگه از اونجا به بعد که فکر کنم تقریبا 10 11 سالم بود دیگه از هیچ موجودی نترسیدم و هر روز شجاعتم بیشتر شد،
اتفاقا امروز رفته بودیم توی یک جنگل فوق العاده و بکر برای تفریح،دو تا سگ کوچولو هم همراه ما بود،
این سگ کوچوعه ما اینقدر شیطون و شجاع بود که چندتا سگ بزرگ که اولش خود ماهم یه مقدار ازشون ترسیدیم اومدن سمت ما و بیشتر اومده بودن تا این سگهای مارو بخورن و این توله سگ میدوید با سرعت سمت اینا و پارس میکرد و اونا فرار میکردن :)))))
البته ما هم به سمت سگ ها حرکت کردیم و اونا رفتن و دیگه جرعت نکردن بیان دنبالمون،
،
ولی در کل خدارو شکر خیلی با ایمان تر و شجاع تر از گذشته هستم و اصلن یه جورایی نمیتونم متهم بشم به بی ایمانی و ترسو بودن، و اینو بارها و بارها به خودم ثابت کردم و با قوی ترین افراد ،حرفه ای ترین افراد مبارزه کردم و نتیجه خوب برای من اتفاق افتاده،با به قول خودمون با بزرگترین افراد و مشهور ترین افراد و کله گنده ترین افرادی که برخورد کردم سعی کردم خیلی عادی و با ایمان و شجاعت برخورد کنم،و این درخواستی بوده که همیشه از خدا میخواستم ،بهش میگفتم عزت بهم بده سربلندی بهم بده ایمان و شجاعت بهم بده و خدارو شکر داده و هر روز بیشتر میشه،
و حتی در مقابل ماموران محترم نیروی انتظامی خیلی موقع ها اتفاقاتی میفتاد که میخواست منو بترسونه و سعی کردم با خونسرد بودنم و حفظ ایمانم نتیجه رو به نفع خودم تغییر بدم،
حتی یک بار واقعاااااااا طبق قانون جمهوری اسلامی باید منو میگرفتن و میبردن و پدرمو در میاوردن :)))))))) اما به خدا همونجا قانونو به یاد خودم آوردم و سعی کردم آروم باشم خونسرد باشم و حالا اون دوستم که همراه من بود و خیلیییی ترسیده بود و داشت گریه میکرد رو آروم کنم و میگفتم اشکال ندارد درست میشه،و اون مامور هی میپرسید طبق قانون ما الان باید شمارو ببریم فلانتون کنیم،و هی میگفت حالا چیکار کنیم با شما،
منم با ایمان،گفتم که هر طور که صلاح میدونید،اون هم وقتی ایمان و شجاعت منو دید گفت برین:)))))) به خدا هر کی دیگه بود میمرد از ترس،
و بعد من دوباره ایمانم به خداوند قوی تر شد،
.
.
و دیگه خیلی مثال هست که میتونم بزنم اما کامنتمو طولانی میشه،
.
و اما اینکه واقعا باید شکر گذار و سپاسگذار همین لحظه و همین نعمت هایس باشیم که الان داریم که خیلی هاشون تا همین چند وقت پیش آرزو های ما بودن اما ما خیلی زود فراموش میکنیم و مغرور میشیم،
به خدا الان دو تا از بهترین باشگاه های شهرمون دست منه و من مربی اونجا هستم،
بعد چندوقت پیش به خودم اومدم دیدم عههههه چقدر این باشگاهه شبیهه عکسیه که تو دریم بردم گذاشته بودم گفتم عههههه این دقیقا همین خواسته پارساله منهههه و من الان دارمش و چقدر برام عادی شده بود،وانصافن کم شکر این نعمت رو به جا آوردم خیلی کم،
نه فقط این نعمت،به خداوندی خدا،خداوند موفقیت هایس برای من توی این یک سال اخیر برام رقم زده که اگر برای هر کدومشون هزاران بار بگم خدایا شکرت کمه ،چندتاشو مینویسم که یادم بمونه
مهاجرت به تهران
قهرمانی تو مسابقات انتخابی یکی از بهترین تیم های بوکس ایران
افزایش درآمدم از صفر به ماهی تقریبا 30 میلیون تومن،
داشتن شاگردهای بسیار زیاد که تعدادشان از دستم در رفته و هر روز دارن بیشتر میشن،
حسن شهرت و محبوبیت در شهری که تازه مهاجرت کردیم
پیدا کردن دوستان بسیااار فوق العاده و کاملن متفاوت از چیزی که قبلن تجربه کردم،
قهرمان مسابقات بهترین بهترین بوکس ایران
کلی سفر ،کلی تجربه جدید،کلی رشد شخصیتی ،
کلییییی خیرو برکت که همه و همه به برکت انجام تمرین ستاره قطبی و گوش کردن به فایل ها و کنترل ورودی ها و هدایت خداوند یکتا وارد زندگیم شده،
و این فایل باعث شد که دوباره به خودم بیام و مغرور نشم و به یاد خودم بیارم که هر خیریییییییی به من میرسه از طرف الله یکتاست
خدایا شکرت خدایا ازت ممنونیم به خاطر اینکه تو از قبل همهی نعمت هارو برای ما آماده کردی،و هر آنچه بخواهیم به ما عطا میکنی،
خدایا شکرت که هر روز از طریق بی نهایت دست فوق العادن به ما کمک میکنی و خیر میرسونی
خدایا شکرت که هر روز از بینهایت طریق دستانت به من محبت میکنی و عشق میورزی و به من هدیه میدی،
خدایا شکرت که هرآچه بتوانم تجسم کنم برای من خلقش میکنی ،خیلی راحت خیلی آسون
خدایا شکرت که هر کجا که ایمانمو نشون دادم و حرکت کردم و شجاع بودم بیشتر از آنچه که تو ذهنم میگنجیده به من عطا کردی
خدایا شکرت که مارو با قوانین خودت آشنا کردی
خدایا شکرت به خاطر هدایت هات،به خاطر خانواده خوبم،به خاطر رزق و روزی پر برکتی که سر سفرمون توی زندگیمون توی کسب و کارمون قرار دادی،
خدایا شکرت که هر روز کلیییی زیبایی نشونم میدی،کلی آدم های خوب به سمتم هدایت میکنی،کلی ایده های ثروت آفرین به من میگی
و خدایا شکرت به خاطر سلامتیم که میتونم میتونم از کل این نعمت هایی که بهمون عطا کردی استفاده کنم خدایا شکرت ازت ممنونیم و سپاسگذار تو هستیم ازت مچکریم خدایا
استاد جان ممنونم بابت این آگاهی ها،خانم شایسته ممنونم به خاطر دستان پر محبتت که این گوشی رو نگه میداری و از استاد فیلم میگیری
به نام خدای مهربان که هر چه داریم ز اوست
سلام استاد جان عزیز و مریم خانوم دوست داشتنی
میخوام از تجربیات خودم بگم از موضوع ترس و ایمان
هر کجا که تونستم ایمانم رو حفظ کنم و ترس رو از خودم دور کنم نتایج فوق العاده بوده
1- تقریبا پیارسال بود که قبل از آشنایی با استاد سر چک هایی که داده بودم و تا چک دوم رو به زور پاس کردم و 3 تای بقیشو نتونستم پاس کنم یک مقدار ترس داشت بر من غلبه میکرد و شیطان همش میخواست منو بترسونه ،و اون شخصی که برای کارهام بهش چک داده بودم و هنوز هیییییچ کاری برام انجام نداده بود هی دائم به من زنگ میزد و میگفت علی چکهارو پاس کردی ؟من آبروم در خطره !ما باهم رفیقم آخه چرا داری با من اینطوری میکنی؟!چون چکهارو همون اول رفته بود خرج کرده بود بدون اینکه هنوز کاری به من تحویل بده طی همون چندماه
بعد منم از روی مهم بودن نظر اون و البته گنده کردن اون تو ذهنم اول داشتم به این فکر میکردم که از کی پول قرض کنم چه خاکی تو سرم بریزم تا اون چکهارو پاس کنم،
بعد یادمه یه روز داشتم با خدا را و نیاز میکردم ازش خواستم بهم بگه چیکار کنم،
گفت هیچی بهش بگو تو که هنوز هیچ کاری انجام ندادی من هم چکهارو پاس نمیکنم اصن برای چی باید پاس کنم؟
و همونجا ترس من تبدیل شد به ایمان و خداوند گفت اشکال ندارد اگر هم اشتباه کردی و چک دادی هیچ اشکال نداره خودم برات درستش میکنم،
و این طور شد که اون دیگه به من زنگ نزد البته که اون طرف که چکهارو ازش گرفته بود برگشت زد چکهارو اما باز هم سعی کردم ترسی به دلم راه ندم و به خداوند توکل کنم با اینکه تازه از پدرم جدا شده بودم و هیچ درآمدی هیچ ایده ای برای پاس کردن اون چک ها نداشتم،ولش کردم،گفتم هرچی میخواد بشه،تو این لحظه که کاری از دست من بر نمیاد،و ورق برگشت ،من طلبکار اون بنده خدا شدم و اون از من فراری که هنوز هم کار منو انجام نداده،
و منی که نمیدونستم از کجا و از چه طریقی میتونم این مسئله رو حل کنم با اینکه بارها پیام ابلاغیه دادگاه برام میومد با توکل به خدا رفتم تو دل ترس ها و ایمانمو حفظ کردم و خداوند هدایتم کرد تا این مسئله حل بشه و طبق آخرین جلسه ی دادگاه انشاالله به زودی پول اون بنده خدا که چکها دستشه رو میدم تازه دوبرابر هم شده و اونم میدم به لطف خدا و کلی چیز من تو این مسیر یاد گرفتم کلی تونستم از توانایی هام ثروت خلق کنم بدون هیچی،این تضاد کلی برام درس داشت و خدارو شکر دارم سربلند ازش بیرون میام،
2-موضوع دیگه ای که خیلی برام واضحه توی همین بحث
توی این 13 14 سالی که هنر های رزمی کار میکنم،تمووووم افرادی که از آسیب دیدن از شکستن دماغشون یا هر آسیب دیگه ای میترسیدن دقیقا اون اتفاق براشون میفتاد و حالا خود من یا دوستانی که اصلن برامون مهم نبود و ترسی نداشتم حتی یک بار هم شکستگی بد جور نداشتیم،و همون آسیب جزئی بوده که بالاخره تو رشته های مبارزه ای هست،و زود هم خوب میشد و ما برمیگشتیم به ادامه مسیر،
3-توی هر مسابقه ای که تونستم قبلش ایمانم رو حفظ کنم و استرسم رو کنترل کنم و توی ذهنم خودمو برنده بازی بدونم اون مسابقه رو برنده شدم،
البته که نیاز داره که قبلش اینقدر تمرین کرده باشم اینقدر آماده باشم که بتونم توی ذهنم خودمو برنده بدونم،و هر کجا که کم کاری کردم یا مثلن قبل از بازی آسیبی داشتم و نمیتونستم توی ذهنم خودمو برنده ببینم و ترسیدم بازی رو باختم که خدارو شکر تعدادش کمتر از انگشتان یک دست بوده توی این سالها،
4-توی مستند کانر مگ گرگور که سال 2017 منتشر شد که توصیه میکنم دوستان حتما ببینن،
کانر قهرمان مبارزات آزاد سازمان UFC بعد از برد های زیادی که داشت و واقعا داشت همه رو میزد میرفت جلو و دارنده کمربند وزن خودش بود،در مقابل حبیب نورماگوف روسی که یک شخص مسلمان و بسیار با ایمان هست مبارزه رو تسلیم شد،
(حبیب نورماگوف شخصیتی بسیار با ایمانی داره و همیشه قبل و بعد از بازی هاش با انگشت اشاره خدارو نشون میده و میگه من هر موفقیتی دارم به خاطر الله هست،که البته با این دیدگاه رکورد 30 برد و 0 باخت رو به نام خودش ثبت کرد و خداحافظی کرد،)
(کانر ایرلندی هم دیدگاه مذهبی نسبت به خداوند نداشت اما ایمانی در وجودش بود که اون نتایج بزرگ رو کسب کرده بود ولی در مقابل حبیب ترسید)
کانر توی اون مستند بعد از اینکه از بازی میاد بیرون بارها تکرار میکنه که من ترسیدم ترسیدم که باختم و یه کوچولو داشت با خودش صحبت میکرد و به خودش میگفت این حرفو،میگفتم ترسیدم ترسیدم ترسیدم که باختم،
و در واقع ایمان حبیب به کانر چربید و تونست بازی رو ببره،
و من بعد از آشنایی با استاد خیلی بهتر این موضوع رو در کردم که ترس موجب شکست و ایمان موجب پیروزیه،و خب ما اینو تو مسابقات رزمی انفرادی خیلی واضح میتونیم ببینیم،
محمد علی کلی هم درواقع به نظر من به خاطر اون ایمان و شجاعتش تونست اون همه رکورد فوق العاده کسب کنه و در بین جوامع محبوب شد که هنوز هم که هنوزه اسمش به یادگار مونده،
5-یادم اومد وقتی بچه بودم یه دوست داشتم که میرفتم خونشون،و این یه سگ پاکوتاه کوچولو داشت که هر وقت من وارد پارکینگ خونه اینا میشدم اول یه ده دوری دور پارکینگ من از دست این سگ فرار میکردم تا دوستم بیاد بگیرتش :))))
بعد میرفتیم تو خونه بازی میکردیم،و بار ها هم دوستم بهم میگفت که چون میترسی میکنه دنبالت اگر نترسی کاریت نداره،و بالاخره یه روز تصمیم گرفتم که وقتی وارد پارکینگ شدم نترسم و فرار نکنم،تا وارد پارکینگ شدم دوید سمتم،منم چشمانم بستم و همونجا وایستادم،اونم هیچ کاریم نکرد و شروع کرد منو بو کردن و لیس زدن،
دیگه از اونجا به بعد که فکر کنم تقریبا 10 11 سالم بود دیگه از هیچ موجودی نترسیدم و هر روز شجاعتم بیشتر شد،
اتفاقا امروز رفته بودیم توی یک جنگل فوق العاده و بکر برای تفریح،دو تا سگ کوچولو هم همراه ما بود،
این سگ کوچوعه ما اینقدر شیطون و شجاع بود که چندتا سگ بزرگ که اولش خود ماهم یه مقدار ازشون ترسیدیم اومدن سمت ما و بیشتر اومده بودن تا این سگهای مارو بخورن و این توله سگ میدوید با سرعت سمت اینا و پارس میکرد و اونا فرار میکردن :)))))
البته ما هم به سمت سگ ها حرکت کردیم و اونا رفتن و دیگه جرعت نکردن بیان دنبالمون،
،
ولی در کل خدارو شکر خیلی با ایمان تر و شجاع تر از گذشته هستم و اصلن یه جورایی نمیتونم متهم بشم به بی ایمانی و ترسو بودن، و اینو بارها و بارها به خودم ثابت کردم و با قوی ترین افراد ،حرفه ای ترین افراد مبارزه کردم و نتیجه خوب برای من اتفاق افتاده،با به قول خودمون با بزرگترین افراد و مشهور ترین افراد و کله گنده ترین افرادی که برخورد کردم سعی کردم خیلی عادی و با ایمان و شجاعت برخورد کنم،و این درخواستی بوده که همیشه از خدا میخواستم ،بهش میگفتم عزت بهم بده سربلندی بهم بده ایمان و شجاعت بهم بده و خدارو شکر داده و هر روز بیشتر میشه،
و حتی در مقابل ماموران محترم نیروی انتظامی خیلی موقع ها اتفاقاتی میفتاد که میخواست منو بترسونه و سعی کردم با خونسرد بودنم و حفظ ایمانم نتیجه رو به نفع خودم تغییر بدم،
حتی یک بار واقعاااااااا طبق قانون جمهوری اسلامی باید منو میگرفتن و میبردن و پدرمو در میاوردن :)))))))) اما به خدا همونجا قانونو به یاد خودم آوردم و سعی کردم آروم باشم خونسرد باشم و حالا اون دوستم که همراه من بود و خیلیییی ترسیده بود و داشت گریه میکرد رو آروم کنم و میگفتم اشکال ندارد درست میشه،و اون مامور هی میپرسید طبق قانون ما الان باید شمارو ببریم فلانتون کنیم،و هی میگفت حالا چیکار کنیم با شما،
منم با ایمان،گفتم که هر طور که صلاح میدونید،اون هم وقتی ایمان و شجاعت منو دید گفت برین:)))))) به خدا هر کی دیگه بود میمرد از ترس،
و بعد من دوباره ایمانم به خداوند قوی تر شد،
.
.
و دیگه خیلی مثال هست که میتونم بزنم اما کامنتمو طولانی میشه،
.
و اما اینکه واقعا باید شکر گذار و سپاسگذار همین لحظه و همین نعمت هایس باشیم که الان داریم که خیلی هاشون تا همین چند وقت پیش آرزو های ما بودن اما ما خیلی زود فراموش میکنیم و مغرور میشیم،
به خدا الان دو تا از بهترین باشگاه های شهرمون دست منه و من مربی اونجا هستم،
بعد چندوقت پیش به خودم اومدم دیدم عههههه چقدر این باشگاهه شبیهه عکسیه که تو دریم بردم گذاشته بودم گفتم عههههه این دقیقا همین خواسته پارساله منهههه و من الان دارمش و چقدر برام عادی شده بود،وانصافن کم شکر این نعمت رو به جا آوردم خیلی کم،
نه فقط این نعمت،به خداوندی خدا،خداوند موفقیت هایس برای من توی این یک سال اخیر برام رقم زده که اگر برای هر کدومشون هزاران بار بگم خدایا شکرت کمه ،چندتاشو مینویسم که یادم بمونه
مهاجرت به تهران
قهرمانی تو مسابقات انتخابی یکی از بهترین تیم های بوکس ایران
افزایش درآمدم از صفر به ماهی تقریبا 30 میلیون تومن،
داشتن شاگردهای بسیار زیاد که تعدادشان از دستم در رفته و هر روز دارن بیشتر میشن،
حسن شهرت و محبوبیت در شهری که تازه مهاجرت کردیم
پیدا کردن دوستان بسیااار فوق العاده و کاملن متفاوت از چیزی که قبلن تجربه کردم،
قهرمان مسابقات بهترین بهترین بوکس ایران
کلی سفر ،کلی تجربه جدید،کلی رشد شخصیتی ،
کلییییی خیرو برکت که همه و همه به برکت انجام تمرین ستاره قطبی و گوش کردن به فایل ها و کنترل ورودی ها و هدایت خداوند یکتا وارد زندگیم شده،
و این فایل باعث شد که دوباره به خودم بیام و مغرور نشم و به یاد خودم بیارم که هر خیریییییییی به من میرسه از طرف الله یکتاست
خدایا شکرت خدایا ازت ممنونیم به خاطر اینکه تو از قبل همهی نعمت هارو برای ما آماده کردی،و هر آنچه بخواهیم به ما عطا میکنی،
خدایا شکرت که هر روز از طریق بی نهایت دست فوق العادن به ما کمک میکنی و خیر میرسونی
خدایا شکرت که هر روز از بینهایت طریق دستانت به من محبت میکنی و عشق میورزی و به من هدیه میدی،
خدایا شکرت که هرآچه بتوانم تجسم کنم برای من خلقش میکنی ،خیلی راحت خیلی آسون
خدایا شکرت که هر کجا که ایمانمو نشون دادم و حرکت کردم و شجاع بودم بیشتر از آنچه که تو ذهنم میگنجیده به من عطا کردی
خدایا شکرت که مارو با قوانین خودت آشنا کردی
خدایا شکرت به خاطر هدایت هات،به خاطر خانواده خوبم،به خاطر رزق و روزی پر برکتی که سر سفرمون توی زندگیمون توی کسب و کارمون قرار دادی،
خدایا شکرت که هر روز کلیییی زیبایی نشونم میدی،کلی آدم های خوب به سمتم هدایت میکنی،کلی ایده های ثروت آفرین به من میگی
و خدایا شکرت به خاطر سلامتیم که میتونم میتونم از کل این نعمت هایی که بهمون عطا کردی استفاده کنم خدایا شکرت ازت ممنونیم و سپاسگذار تو هستیم ازت مچکریم خدایا
استاد جان ممنونم بابت این آگاهی ها،خانم شایسته ممنونم به خاطر دستان پر محبتت که این گوشی رو نگه میداری و از استاد فیلم میگیری
خدارو شکر بابت حضور شما دو عزیز تو زندگیم
کارتون رو هم دانلود کردم که ببینمش
فعلا
در پناه الله یکتا
همگی