از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من قبل از اینکه توضیحات استاد رو در مورد این انیمیشن زیبا ببینم سریع رفتم دانلودش کردم و تا آخر دیدم
و بعدش اومدم توضیحات استاد رو گوش دادم.
علاوه بر نکاتی که استاد فرمودن، منم برداشت خودم رو خواستم به اشتراک بزارم؛
مورد اول؛
اینکه وقتی هر کسی نقشه رو می گرفت دستش، بهش راه جدا گانه نشون داده می شد ،بنظر من این بخاطر باور های هر فرد بود و سگ کوچولو چون رو باورهاش کار کرده بود مسیر خوشگل تری بهش نشون داده می شد،
همون طور که استاد تو دوره 12 قدم در مثال ستاره قطبی می فرمایند که دو تا مسیر برای رسیدن به خواسته ها وجود داره یه مسیر سنگ لاخ با گاریی که چرخ هاش زنگ زده و قرار از دل جنگل های وحشتناک عبور کنه و یه مسیر که شما سوت زنان و با لذت به هدف هاتون می رسید ،شما می خواهید کدوم مسیر رو انتخاب کنید؟
بنابراین اگه بخواهیم که وقتی نقشه ارزو هامونو دستمون می گیرم به مسیر آسان هدایت بشیم ،به مسیر زیبا هدایت بشیم و آسان بشیم برای آسانی ها، باید رو باورهامون کار کنیم چرا که این نقشه طبق باورهای ما مسیر رو بهمون نشون خواهد داد و اگه باور هامون درس نباش عملا شاید هیچ وقت به ستاره آرزوهامون نرسیم، مثل اکثر مردمی که تو حسرت ارزوهاشون می میرن چرا؟
چون از بس باور هاشون مشکل داره و وقتی نقشه آرزوهاشونو دستشون می گیرن یه مسیر وحشناک بهشون نشون داده می شه و اینا طبق اهرم رنج و لذت منصرف می شن و می گن همین بدبختی و فلاکت بهتر از رسیدن به آرزو هامونه….
مورد دوم؛
شکر گذاری و سپاس گذاری از طبیعت و چیزهایی که سر راهمون قرار می ده و اتفاقاتی که می افته…..
،که در این انیمیشن همون جایی بود که گل ها به این ها حمله می کردن و چقدر زیبا سگ کوچولو تونست با کنترل افکارش و حس خوب و شکر گذاری این مسیر رو باز کنه ، و باعث شد نتنها گل ها باهاشون کاری نداشته باشن بله مسیر رو هم براشون هموارتر کنن…
بنظر من این صحنه از انیمیشن دقیقا مساویه با شکر گذاری از نعمت هایی که بهمون داده یا می ده یا هر اتفاقی که تو زندگیمون می افته چ بظاهر بد و چه خوب باید قضاوتشون نکنیم و با حس خوب و شکر گذاری از این اتفاقات و حتی آدم ها باعث بشیم که این ها(شرایط به ظاهر بد یا انسان های با رفتار به ظاهر بد) نتنها راه رو برامون هموارتر کنن بلکه مارو یه مرحله بالاتر ببرن،
مثالا خود استاد چقدر تو این زمینه عالی عمل کرده
همون جایی که به امریکا مهاجرت کرده و همان طور که خودشون تعریف می کردن زمان ورود به امریکا اون افسره همه رو مثل سگ هار گاز می گرفته ولی وقتی به استاد رسیده 180 درجه عوض شده طوری که حتی وسایلشونم بازرسی نکرده ….
اون افسره مصداق همون گل ها بودن که بخاطر حس خوب استاد، باهاش اینطوری برخورد کرده و بخاطر حس بدی که بقیه بهش می دادن اونطوری وحشیانه باهاشون برخورد می کرده….
کلا اگه زندگی استاد رو مطالعه کنید خیلی از این مثال ها دارن….
مورد سومی که توجه منو به خودش جلب کرد….
تو نقشه علامت یک هرم بود با یک چشم ،بنظر خودم این هرم نماد یکتا پرستیه
و داشت تو فیلم بهمون این مورد رو می گفت که در مورد اهدافمون یکتا پرست باشیم ،
یدونه هدف انتخاب کنیم و تمام تمرکزمونو رو اون هدف بزاریم.
و وقتی به اون هدف رسیدیم ،هدف بعدی ….
از این شاخه به اون شاخه نپریم!!!
مورد چهارم
آخرای انیمیشن ،همون جایی که به ستاره آرزو ها رسیده بودن و گرگه با کشیدن یه بیضی شکل که بنظر من همون چشم هرم بود ،به گربه گفت که برای زنده ماندن باید باهام بجنگی
نظر من در مورد این صحنه اینکه که برای رسیدن به چشم هرم و برای رسیدن به آرزوهات باید با ترس هات روبرو بشی ، و بهشون غلبه کنی…
دوستان ترس های ما وجود ندارن و وقتی تو دلشون بریم محو می شن ،همه ترس ها،تاکید می کنم همشون یک توهم ذهنی هستن….
مثلا خودم از جن و تاریکی می ترسیدم رفتم تو دلش ،رفتم خوفناک ترین خرابه ها تو دل شب، باور کنید هیچی نبود یه توهم ذهنی بود ….
به ترس هامون باید حمله کنیم و ازشون رد بشیم، تو انیمیشن هم بعده اینکه گربه بر ترس هاش غلبه کرد به آرزوش رسید .
تشکر می کنم از استاد عزیز و خانوم شایسته که آگاهی جالبی از این انیمیشن بهمون دادن
بسم الله الرحمن الرحیم
من قبل از اینکه توضیحات استاد رو در مورد این انیمیشن زیبا ببینم سریع رفتم دانلودش کردم و تا آخر دیدم
و بعدش اومدم توضیحات استاد رو گوش دادم.
علاوه بر نکاتی که استاد فرمودن، منم برداشت خودم رو خواستم به اشتراک بزارم؛
مورد اول؛
اینکه وقتی هر کسی نقشه رو می گرفت دستش، بهش راه جدا گانه نشون داده می شد ،بنظر من این بخاطر باور های هر فرد بود و سگ کوچولو چون رو باورهاش کار کرده بود مسیر خوشگل تری بهش نشون داده می شد،
همون طور که استاد تو دوره 12 قدم در مثال ستاره قطبی می فرمایند که دو تا مسیر برای رسیدن به خواسته ها وجود داره یه مسیر سنگ لاخ با گاریی که چرخ هاش زنگ زده و قرار از دل جنگل های وحشتناک عبور کنه و یه مسیر که شما سوت زنان و با لذت به هدف هاتون می رسید ،شما می خواهید کدوم مسیر رو انتخاب کنید؟
بنابراین اگه بخواهیم که وقتی نقشه ارزو هامونو دستمون می گیرم به مسیر آسان هدایت بشیم ،به مسیر زیبا هدایت بشیم و آسان بشیم برای آسانی ها، باید رو باورهامون کار کنیم چرا که این نقشه طبق باورهای ما مسیر رو بهمون نشون خواهد داد و اگه باور هامون درس نباش عملا شاید هیچ وقت به ستاره آرزوهامون نرسیم، مثل اکثر مردمی که تو حسرت ارزوهاشون می میرن چرا؟
چون از بس باور هاشون مشکل داره و وقتی نقشه آرزوهاشونو دستشون می گیرن یه مسیر وحشناک بهشون نشون داده می شه و اینا طبق اهرم رنج و لذت منصرف می شن و می گن همین بدبختی و فلاکت بهتر از رسیدن به آرزو هامونه….
مورد دوم؛
شکر گذاری و سپاس گذاری از طبیعت و چیزهایی که سر راهمون قرار می ده و اتفاقاتی که می افته…..
،که در این انیمیشن همون جایی بود که گل ها به این ها حمله می کردن و چقدر زیبا سگ کوچولو تونست با کنترل افکارش و حس خوب و شکر گذاری این مسیر رو باز کنه ، و باعث شد نتنها گل ها باهاشون کاری نداشته باشن بله مسیر رو هم براشون هموارتر کنن…
بنظر من این صحنه از انیمیشن دقیقا مساویه با شکر گذاری از نعمت هایی که بهمون داده یا می ده یا هر اتفاقی که تو زندگیمون می افته چ بظاهر بد و چه خوب باید قضاوتشون نکنیم و با حس خوب و شکر گذاری از این اتفاقات و حتی آدم ها باعث بشیم که این ها(شرایط به ظاهر بد یا انسان های با رفتار به ظاهر بد) نتنها راه رو برامون هموارتر کنن بلکه مارو یه مرحله بالاتر ببرن،
مثالا خود استاد چقدر تو این زمینه عالی عمل کرده
همون جایی که به امریکا مهاجرت کرده و همان طور که خودشون تعریف می کردن زمان ورود به امریکا اون افسره همه رو مثل سگ هار گاز می گرفته ولی وقتی به استاد رسیده 180 درجه عوض شده طوری که حتی وسایلشونم بازرسی نکرده ….
اون افسره مصداق همون گل ها بودن که بخاطر حس خوب استاد، باهاش اینطوری برخورد کرده و بخاطر حس بدی که بقیه بهش می دادن اونطوری وحشیانه باهاشون برخورد می کرده….
کلا اگه زندگی استاد رو مطالعه کنید خیلی از این مثال ها دارن….
مورد سومی که توجه منو به خودش جلب کرد….
تو نقشه علامت یک هرم بود با یک چشم ،بنظر خودم این هرم نماد یکتا پرستیه
و داشت تو فیلم بهمون این مورد رو می گفت که در مورد اهدافمون یکتا پرست باشیم ،
یدونه هدف انتخاب کنیم و تمام تمرکزمونو رو اون هدف بزاریم.
و وقتی به اون هدف رسیدیم ،هدف بعدی ….
از این شاخه به اون شاخه نپریم!!!
مورد چهارم
آخرای انیمیشن ،همون جایی که به ستاره آرزو ها رسیده بودن و گرگه با کشیدن یه بیضی شکل که بنظر من همون چشم هرم بود ،به گربه گفت که برای زنده ماندن باید باهام بجنگی
نظر من در مورد این صحنه اینکه که برای رسیدن به چشم هرم و برای رسیدن به آرزوهات باید با ترس هات روبرو بشی ، و بهشون غلبه کنی…
دوستان ترس های ما وجود ندارن و وقتی تو دلشون بریم محو می شن ،همه ترس ها،تاکید می کنم همشون یک توهم ذهنی هستن….
مثلا خودم از جن و تاریکی می ترسیدم رفتم تو دلش ،رفتم خوفناک ترین خرابه ها تو دل شب، باور کنید هیچی نبود یه توهم ذهنی بود ….
به ترس هامون باید حمله کنیم و ازشون رد بشیم، تو انیمیشن هم بعده اینکه گربه بر ترس هاش غلبه کرد به آرزوش رسید .
تشکر می کنم از استاد عزیز و خانوم شایسته که آگاهی جالبی از این انیمیشن بهمون دادن
بی نهایت سپاس گذارم.