اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداوند هدایتگرم به سمت زیبایی و نعمت و عشق و برکت و سلامتی و سعادت و خوشبختی
سلااام به استادان جانم
سلااام به همه عزیزانم
خدایااااا شکرررت بابت نعمت آگاهی
خدایاااا شکررررت بابت هر لحظه درک بهتر قوانین
خدایااااا شکرررت به خاطر مومنتوم احساس خوبم
توضیحات عاااالی بود
دمتون گرممم که اینقدر واضح و قابل فهم و ساده توضیح میدین
اول برداشت خودم رو میگم بعد یه داستانی از خودم میگم
ذهنمون رو تربیت کنیم واسه انتظارات مثبت
تمرین ستاره قطبی این امکان رو فراهم میکنه که انتظار مثبت ایجاد کنیم و طبق قانون باعث احساس خوب میشه و اتفاقات خوب رو رقم میزنه و البته این ذهنیت باعث میشه نگاه ما هم نسبت به اتفاقات خنثی مثبت باشه و اون اتفاق به نفع ما میشه
سعی کنیم آگاهانه پیش فرض ها رو جهت بدیم به سمت مثبت
من یه دوره ای از آموزه ها درک درستی نداشتم و به قول استاد فکر میکردم ادمها جزام دارن و توی ذهنم خیلی ادمها رو مشکل دار میدیم و این باعث شده بود نسبت به رفتارهای مامانم همیشه ذهنیت داشته باشم و ازش دوری میکردم و این باعث شده بود مامانم این رو حس کنه و یه شب که از روی اجبار رفتم دیدنش بهم گفت انگار تو از من بدت اومده و این باعث شد تلنگر بخورم با اینکه اصلااا رفتار نامناسبی نداشتم باهاش فقط ذهنیتم بود ولی احساسم رو دریافت کرده بود
توضیحات استاد منو یاد این داستان انداخت
ولی به بعدش سعی کردم اگاهانه ذهنیتم رو درست کردم و این باعث رفتار بهتری از من شد و الان من احساس میکنم بهترین مامان دنیا رو دارم
بنظرم تمام این اختلافات بخاطر اینه که میخایم شبیه هم باشیم بقیه میخان اجبارمون کنن شکل خودشون رفتار کنیم و زندگی کنیم ما هم ک قانون رو فهمیدیم دوست داریم اونا شکل ما باشن
بخاطر این تفاوتها
حاضر نیستیم همین شکلی ک هستیم ب همدیگه عشق بورزیم
منکه خیلی مشکل دارم توی این زمینه
و اصلا دوست ندارم بقیه بشینن ساعتها بامن حرف بزنن قانعم کنن مثلشون فکر کنم
و اگه احساس بدی به من دست داده نسبت ب عزیزانم فقط بخاطر این موضوع بوده
حالا من با کار کردن روی خودم سعی نمیکنم مثل قبل بقیه رو قانع کنم چون آب در هاون کوبیدنه
اما اینکه اونا بخان نصیحتم کنن احساس بدی بهم دست میده نسبت ب اون شخص و مثل شما از اون فرد دور میشم
اونم فرکانس منو دریافت میکنه از من دور میشه راحت
اگه اون فرد از عزیزانم باشه باید ب نکات مثبتش توجه کنم و اعراض کنم ازین دیدگاه
اگه از عزیزانم نباشه باید ب خودم بگم قرار نیست من واسه این شخص انرژی بذارم اصلا ازش دور میشم چون قرار نیست همه عاشق من باشم یا مثل من باشن
سپاسگذارم باعث شدی دوباره این موضوع بیادم بیارم
یا توجه ب نکات مثبت یا اعراض ب کمک تمرین ستاره قطبی
سپاسگزارم فاطمه عزیز که به کامنتم توجه کردی و نظرت رو گفتی
دقیقااااا همینطوره
اگر ما بپذیریم آدمها و سبک زندگیشون رو خیلیییی راحت تر ارتباط میگیریم و در صلح میریم الان خیلی بهتر دارم درک میکنم این موضوع رو و ارامش بیشتری دارم
همین الان که دارم کامنت مینویسم توی مهمونی ام و همه دارن آجیل و شکلات و شیرینی میخورن و من هم گهگاهی باهاشون حرف میزنم و خیلییی راحت یه لیوان آب خوردم و تمام .چون دارم به شیوه قانون سلامتی زندگی میکنم
وقتی من احترام بزارم به روش اونها ، اونها هم به من احترام میزارن
خدایااااا شکرررت که به این آگاهی رسیدم که من به اندازه سر سوزن قدرت تغییر هیچ کسی رو ندارم و به اندازه تمام جهان و کیهان و بی نهایت قدرت تغییر خودم رو دارم
به نام خالق زیبا و قدرتمندم خدای خوب و مهربان و هدایتگرم به سمته زیبایی و ثروت
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبایم و دوستان هممدارم
چرا ذهن رسیدن به خواسته رو سخت یا پیچیده میکند ؟ به نظر من به دلیل باورهای اشتباهی که از گذشتگانمان به ما داده شده و از همه مهمتر ما اونا رو باور کردیم و الگوهای اشتباه رو میبینیم
و اون ورودیها برامون باور اشتباه ساختن و همان میشود و رقم میخورد
و چه میشود که ذهن رسیدن به یه خواسته رو آسان و راحت میکند؟باز هم همون باور برای ما کار میکند در هر دو صورت باور ست که اتفاقات رو رقم میزند و یا سخت و آسون میکند
پس باید روی باورها بیشتر کار کرد
وقتی کنترل ذهن نداشته باشیم و مواظب ورودیها نباشیم نا خودآگاه نکات منفی رو دنبال میکنیم
و اتفاقات بد هم رخ میدهد احساسه بد مساویست با اتفاقات بد
ولی وقتی کنترل کنیم ذهن و ورودیشو و ذهن رو عادت میدیم به یافتن نکات مثبت احساس خوب میشود و پاداش میگیریم از خداوند
پس باید مدام ذهن رو کنترل کنیم تا نتایج پایدار باشه چون همه چیز از کنترل ذهن میاد
صحبت از خلق کردن شد و شیرجه زدم به اینکه خداوند این نیروی پدید آورنده همه چیز از هیچ چیز توجه اش و میل و جهت اراده اش در آفرینش بر چه مبنا بوده!
بر مبنای فراوانی
فراوانی و وفور همه چیز در کنار هم که با تعامل و کنش و واکنشی که در زیستن کنار هم ایجاد میکنند همواره در حال گسترش دادن این تنوع از دل تضادها و دامن زدن بر این فراوانی هستند.
در مورد ذهنیتی که ما برای خودمون میسازیم هم اگر مبنا و اساس جهت دهی توجه و افکار غالب خودمون رو که آگاهانه بر پایه فراوانی بگذاریم ساده گی و آسانی و آرامش رو در تعامل با هر آنچه که پیرامون مان هست تجربه میکنیم.
اون کسی که اساسا به دنبال ی ضعفی توی توت فرنگی چند سنتی مثل جی ام او بودن و… میگرده اساسا به این باور نداره که بابا میشه…میشه کیفیت خوب رو تجربه کرد در حالی که فراوان و در نتیجه ارزان باشه.
چرا من نوعی مداوم فکر میکنم و نتیجتا باور میسازم که مسافرت خوب حتما باید راهش دور باشه و پر زرق و برق و پر خرج باشه!
البته اگر باشه عالی هست و خیلی هم خوبه که مثلاً خارج از کشور هم بری و کلی جهان خداوند رو تجربه کنی.اما حرف من اینه که تجربه جهان خداوند با حال خوب به همین راه های نزدیک مکان های فوق العاده اطراف من هم شامل میشه که شاید من قدرشون رو نمیدونم.
تصور کنین الان که توی روزهای نوروزی هستیم بندگان خدا از شمال کشور با چه شوق و ذوقی میان توی کلوت های شهداد کمپ میزنند و حالش رو میبرند و من باید به خودم یادآوری کنم که میتونم لذت بردنش رو بالا و والا بدونم و آگاهانه چون که توی کرمان زندگی میکنم نگذارم شور و شوقم نصبت به آنچه که راحت هست و نزدیکم هست و ارزان برام تمام میشه از دست بدهم.
باور کنید یکی از مثال هایی که از وقتی که من سعی کردم به دنبال نمونه های هر روز بهتر شدن اوضاع و بیش تر شدن فراوانی برای خودم باشم همین توت فرنگی بوده که تا حالا چندین بار توی این سال ها به خودم یادآور شدم.چون من یادم هست که همین کم تر از دو دهه پیش بود که اوایل نوجوونی بودم و اولین باری که یک جا توی بازار توت فرنگی رو دیدم و واقعا هم توی کل بازار همون یک نفر داشت که چه قدر هم سفید و ریز بودند اما برای من ی چیز لاکچری بود که این خواسته توی دلم ایجاد شد یعنی میشه ی روزی از این ها زیاد باشه و همیشه سال باشه.من به لطف خدا پول داشتم و چندتا دونه خریدم با اینکه اون زمان نسبتا قیمتشون بالا بود و یادمه اومدم خونه با چه آداب و ژست خاصی میخوردمشون و چه قدر برام جذاب و نوبر بود.
اگر تا ابد در مورد ذهنیتی که بر پایه کمبود برای خودمون با رها کردن کانون توجه مان میسازم و دنیایی که تجربه میکنیم و نقطه مقابلش توجه کردن به موارد فراوانی و باورهایی که بر این پایه میسازیم و دنیای کاملا متفاوتی رو تجربه میکنیم صحبت کنیم باز هم جا داره در موردش مثال بزنیم و بهتر و بهتر درکش کنیم.
در کل بر میگرده به توانایی سپاسگزاری و توجه به نکاتی که سپاسگزار تر باشیم که توی دوره جدید استاد مداوم داره در موردش صحبت میشه.
چند ماه قبل بود که یک فایل دانلودی را توی سایت داشتم گوش میدادم و در یک قسمت اون فایل شما فرمودید که الان کسانی که دارن به فایل گوش میدن سه گروپ هستن کسانی که اصلا از این آگاهی ها دور هستن گروپ دوم کسانی که فقط میشنوند ولی اینها میشنوند ولی نمیفهمندش و گروپ سوم کسانی که هم میشنوند و هم درک میکنند
من چون اوایل آشنایی با سایت بود و طبق فرموده تون توی دوره هم جهت با جریان خداوند که مسیر های عصبی در ذهن شکل گرفته و ذهن تمایل داره و راحتت براش اون مسیر های قبلی رو بره و جون ذهن من منفی بود این گروپ دومی رو پذیرفت که آه من الان فقط دارم میشنوم و فعلا در مدار درکش نیستم.. خب پس راه حلش چیست؟ ذهن میگفت که راه حلی نیست تا اینکه در مدار درکش قرار بگیری و درک کنی
من نمی خوام بگم که اون فایل به من باور منفی داد نخیر!!! بلکه من جون ذهنم منفی بود اونو دنبال کرد و در بعضی موقعیت ها اونو به یادم میاورد و اونجوری فک میکردم و این ظلمی بود که در حق خودم داشتم میکردم
باوجود اینکه من هر روز فایل هارو میشنیدم و بعضی جاها این بود در ذهنم که مدار عمل کردن به آگاهی ها یه مدار دیگس و حالا ادامه بدیم تا ببینیم چه وقتی به مدار عمل برسیم
اون فایل مملو از آگاهی های ناب بود ولی چون ذهن من خراب بود وای چون ذهن من درب و داغون بود دنبال داغونی بیشتر بود.
این پیش فرضی البته نه چندان قوی ولی بود در ذهنم
ولی بعضی اوقات اون شیوه آشنایی با سایت را یادم میاوردم و زمانی که آشنا شدم و اینکه خدا هدایتم کرد اینهارو هم به خودم میگفتم و تون ذهنیت منفی هم یه گوشه یی بود واسه خودش
این اشتباه من بود چون ذهنم منفی بود و باور کنید که از اون فایل که ماه ها میگذره فقط همون نکتش یادمه حتا اسم فایل هم یادم نیست فقط همین نکته
دیگه راهی نیست که مسیر قبلی ذهن رو ادامه داد دیگه به نابودی میکشونه فقط یک راه هست که حتا باوجود تمایل ذهن به منفی انرژی بگذاریم و در هرگونه شرایط احساس مان را خوب نگه داریم
پس من باید ذهنیتم را در این مورد درست کنم
بابا این سایتی خوبان هست. همون جوری که مدار نعمت ثروت روابط هست همون جور مدار دریافت این آگاهی های الهی هست . من میتونم به آگاهی ها عمل کنم و فقط نمیشنوم بلکه تمام سلول های وجود دارن میشنوند و یاد میگیرند و میخواهند عمل کنند…..
اگه تو ذهن مون یه کاری سخت به نظر بیاد چون انتظار سختی اون کار رو داریم دقیقا همین موضوع رو تجربه میکنیم، بطور مثال اگه فکر کنیم ریاضی درس سختیه و من نمیتونم اون رو یاد بگیرم چون این انتظار رو برای خودمون ایجاد کردیم همین رو هم تجربه خواهیم کرد.
ما میتونیم با ایجاد ذهنیت مثبت، تجربیات مثبت رو جذب کنیم،
پس سعی کنیم آگاهانه در همه موارد انتظار آسانی داشته باشیم،
به طور مثال این باور رو در خودمون ایجاد کنیم که پول و ثروت براحتی بدست میاد،
خرید خونه خیلی کار راحتیه و من براحتی پول خرید خونه برام جور میشه، بهترین انسانها سر راه من قرار میگیرن، اطراف من پر است از انسانهای درست کار و عالی.
وقتی ذهنیت ما در مورد افراد مثبت باشه، نکات مثبت افراد در مورد ما برانگیخته میشه و این رو تجربه خواهیم کرد.
اگه فکر کنیم آدم خوش شانسی هستیم، حتما این رو تجربه خواهیم کرد و به فرصتها و ایده های عالی هدایت میشیم،
یادمه چند سال پیش یه سفر با چند خانواده رفته بودیم شمال و دو تا آپارتمان دو خواب در ساحل دریا اجاره کردیم،
چهار تا خانواده بودیم و قرار شد هر زوج یک اتاق داشته باشه، برای تعیین اتاقها چهار تا برگه نوشتیم و هر اتاق رو تو یک برگه نوشتیم و هم زدیم و قرار شد هر که هر برگه ای رو برداشت همون اتاق که در برگه اش نوشته رو تصاحب کنه،
یادمه دقیقا همون انتظار هایی رو که داشتیم دقیقا مثل همون اتفاق افتاد،
یکی از دوستان که اتفاقا وضع مالیش از همه ما بهتر بود و از اول هم گفت اون اتاق دو نبش رو به دریا مال من میشه دقیقا همون اتاق بهش افتاد و من هم که گفته بودم یکی از دو اتاق رو به دریا مال منه اتاق کناری همون به من افتاد اتاق رو به دریا و دارای تراس عالی،
اما اون دو خانوده دیگه از همون اول انتظارشون منفی بود و آپارتمان پشتی که اتاق هاش هم به دریا مشرف نبود نصیب اونا شد.
پس سعی کنیم ذهنیت مثبت و انتظار اتفاقات مثبت رو در ذهن مون پرورش بدین،
دقیقا یادمه ما دو نفر باور داشتیم که خوش شانسیم و تجربه خوش شانسی رو هم کسب کردیم.
پس باید مدام با خودمون این مورد رو هم یادآوری کنیم که من آدم خوش شانسی هستم و خداوند به من کمک میکنه که تجربیات عالی رو داشته باشم.
خدا رو شکر که من در همون ابتدا که استاد دوره همجهت با مسیر خداوند رو معرفی کردن و جلسه اول بارگزاری شد براحتی این دوره رو تهیه کردم و انتظار اتفاقات مثبت داره کار خودش رو میکنه و این انتظارات مثبت تجربیات مثبت رو هم وارد زندگیم کرده
با تشکر از استاد عباسمنش عزیز
با تشکر از بانو شایسته
و با تشکر از همه دوستانی که تجربیات ارزشمندشون رو در اختیار ما قرار میدن
خدایا شکرت که هدایتم کردی براه راست راه کسانیکه نعمت داده ای
پیشفرض های ذهنی من در مورد بعضی آدم ها دقیقا طبق مثال شماست استاد و همیشه بهم ثابت میشد اصلا این ادم ها خیلی مغرورن بزور جواب سلام میده تا اینکه به خونه یکیشون میبایست میرفتم و مداوم به خودم میگفتم منم که وجه مثبت ادم هارو میکشم بیرون پس بیاییم به نکات مثبتش فکر کنیم و واقعا اونشب من هیچ غروری از اون ادم ندیدم ولی احترام و محبت چرا و با این فایل انگار درکش برام راحت ترشد انگار بهتر متوجه شدم
استاد دیشب با این پیش فرض که من لایق احترام وعشقم رفتیم خونه برادر شوهرم مهمانی و واقعابه من خوش گذشت و به خدا گفتم تو برام احترام میاری عزت میاری تو همه چیزی و با تمرکز به اینکه به من خوش میگذره رفتم و واقعا خوش گذشت ولی یه گارد کوچولو ویک شیطنت ذهنم داشت نسبت به یکی از جاری هام که اومد مومنتوم منفی پیش بیاد به خیر گذشت و دقیقا گاردی که نسبت به ایشون داشتم رو ایشونم به من داشت اما من با برداشتن تمرکزم از اون موضوع و به خوبی ها فکر کردن انگار باری رو از روی دوشم برداشتن و دیشب من با افتخار لباسی که برای خودم دوخته بودم رو پوشیدم و چقدر مورد تحسین قرار گرفتم و از خودمم تعریف کردم وباعث شد عزت نفسم بره بالا و بازهم باید تلاش کنم تا ازاین شخصیت به شخصیت بالاتری برم تا راحت تر تحسین هارو بپذیرم
الهی شکرت یک روز زیبای دیگه در یک سال جدید بهار نو شدن طبیعت خداوند به من اجازه بودن در جهان زیبا را داده است الهی شکرت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان عزیزم .
توت فرنگی واوووو
واقعا شما استادید استاد عزیزم که از تمام موضوعات فرصتها را از دل یک برنامه به یک سری فایلهایی پر از آگاهی تبدیل میکنید
در زندگیمون در تمام موضوعات همینه تمام زندگی مارا داره تحت شعاع قرار میده
من خیلی شنیدم که میگفتن حالا در رشته شغلی من که مشاور املاک هستم یک سری آدمها خیلی خوب کار میکردند و همکارانم تعدادی که بهشون نزدیکتر بودم میگفتن فلانی را میبینی مهره مار گرفته و فقط این داره معامله میکنه و معلوم نیست از کجا آورده و همه اینو باور کرده بودن که این بنده خدا مهره مار داره به خاطر همینه که داره چپ و راست معامله انجام میده یکی نیومد بگه اقا جان اون بنده خدا بالای بیست ساله داره تو یک محله کوچکی با این سابقه داره کار میکنه و یک سیکل مثبت کاری همون مومنتوم خودش را در یک مسیر ادامه داده و به این نقطه رسیده داری میوه ها را شما میبینید ریشه ها که بیست سال پیش رفته پیش یکی شاگردی میکرده و ادامه داده یاد گرفته تجربه کسب کرده الان به این نقطه رسیده خیلی جالبه که آدمها خودشون را که تازه تو مسیر اومدن و آوردنشون هم فقط چشم رو هم چشمی و دیدن پیشرفت فلانی ها بوده هنوز چند سال نشده و هسچ مهارتی کسب نکردن فقط یک جواز گرفتن و یک دفتر کار فکر کردن میتونن با فلانی که بیست سال تجربه مهارت داره خودشون را مقایسه میکنن اره آدمها به راحتی باور میکنن
و انتظارات مثبت و منفی در اول صبح خیلی مهمه برای خودم پیش اومده که یک روز به قول خودم بد شروع شده تا آخر هم بدتر پیش رفته از وقتی قانون توجه و اینکه منم دارم هر لحظه اتفاقات زندگی لحظه بعد خودم رارقم میزنم دیگه بعد یک اتفاق مثلا ناجالب یا فکر منفی اومدم آگاهانه کانون توجه را گذاشتم رو نکات مثبت و انرژی خود را با جملات تاکیدی و فایل استاد عزیزم مثبت کردم و تا انتهای شب هم انتظار دید مثبت اتفاقا اتفاقات عالی تر و شادتر پر انرژی تری در روز برایم داشته است
واقعا همینه اگر این نکته مهم را به خاطر داشته باشم که انتظارات مثبت در مورد کل زندگیم داشته باشم دیگه تمومه زندگی میفته رو سیکل مثبت و ادامه این روند زندگی در بهشت هست
الهی شکرت بی نهایت سپاس از استاد عزیزم بری این فایلهای گنجینه که دارید خالصانه رایگان هدیه به ما عیدی بی نظیری. بود استادم دوست دارم خیلی زیاد من در سفر هستم و دارم زندگی سبک پرسونال خودم را در سفر بهار تجربه میکنم که مثل پیش فرض آدمای دیگه نیست کاملا هدایتی و بدون هیچ تصمیم قبلی با کمک خدا هدایتی نمیدونم سفرم چقدر طول میکشه خدا میدونه تا زمانی که حسش باشه و لذت ببریم این سفر ادامه دار خواهد بود به لطف خدایم
-اگر هنگام برخواستن از خواب انتظارات منفی از وقایع پیش رو داشته و آن را احساس کنیم از جنس همان اتفاقات را تجربه کرده و حتی اگر اتفاقات خنثی برای ما رخ دهد بر نکات منفی آن متمرکز می شویم
-اگر هنگام برخواستن از خواب انتظارات مثبت از وقایع پیش رو داشته به خود بگوییم امروز قرار است اتفاقات خوبی را تجربه کنم امروز روزی سرشار از فراوانی افراد مناسب و اتفاقات فوق العاده است از جنس همان اتفاقات را جذب کرده و برداشت ما از اتفاقات خنثی مثبت خواهد بود
-انتظارات مثبت از وقایع پیش رو اتفاقات مثبت را برای ما رقم می زند
-انتظارات منفی از وقایع پیش رو اتفاقات منفی را برای ما رقم می زند
-ذهن تربیت نشده همواره و به صورت پیش فرض در انتظار رخ دادن اتفاقات نامناسب است
-ذهن ما متمایل به پرورش افکار منفی و تقویت آن است و اینگونه نیست که یک دفعه و یک شبه تغییر یابد
-به محض شکل گیری افکار منفی از رشد بیشتر آن جلوگیری کنیم
-اگر برای مثال پزشک بیماری مشخصی را قابل درمان یا لاعلاج تشخیص دهد بدون در نظر گرفتن عوامل بیرونی مانند دارو همان باور انتظار پیش فرض در ذهن ما شکل می گیرد
-اگر ریاضی را سخت و دشوار در نظر بگیریم برای ما سخت و دشوار خواهد بود مقاومت و نگرش ما باعث ایجاد نتیجه می شود
-باورها و افکار ما اتفاقات زندگیمان را رقم می زند
-با تغییر باورها و افکارمان نتایج متفاوتی کسب می کنیم
-اگر انتظار سخت و دشوار بودن کارها را داشته باشیم به دلیل کانون توجه و پیش فرض منفی سختی های آن را دریافت می کنیم
-ذهنیت نگرش و پیش فرض ذهنی ما اتفاقات را تفسیر می کنند
-ذهنیت و پیش فرض های منفی ما درباره ی افراد واکنش منفی آنها را علیه ما برانگیخته می کند
-ذهنیت ما با کانون توجه و واکنش های رفتاریمان اتفاقات مناسب یا نامناسب را برای ما رقم می زند
-ذهنیت ما از همان ابتدا درباره ی بسیاری از موضوعات اشتباه است و نباید آنها را بپذیریم
-ورودی های دریافتی از جمله خانواده فرهنگ رسانه های جمعی شبکه های اجتماعی افراد بر شکل گیری ذهنیت ما تاثیر دارند
-پیش از اقدام به انجام هر کار ذهنیت و پیش فرض انتظارات مثبت در خصوص آن را در ذهن خود شکل دهیم
-پیش فرض های ذهنی ما خود به خود و لاجرم توسط افراد و جهان دریافت می شود و احتیاج به بیان آن نیست
-به محض دریافت پیش فرض های منفی ذهنیت خود را در آن خصوص به سمت مثبت تغییر دهیم
-ذهنیت منفی اجازه ی رفتار مناسب را به ما نمی دهد
-ذهنیت مثبت باعث ایجاد تجارب مثبت شده و تجارب مثبت،تجارب مثبت بیشتری را برای ما رقم می زند
-با داشتن انتظارات مثبت سیستم ایمنی ما بهتر عمل خواهد کرد
-بدن ما به انتظارات ذهنی ما پاسخ می دهد
-به راحتی با دریافت ورودی های نامناسب اجازه ی شکل گیری باورهای مخرب را داده و باورهای مخرب جسم اتفاقات و شرایط ما را تحت تاثیر قرار داده و به شکل تجربیات نامناسب در زندگی ما رخ خواهد داد
-با مشاهده ی الگوهای مختلف در شرایط یکسان برای ذهنمان باور پذیر می شود که ذهنیت پیش فرض ها و باورهای متفاوت باعث شکل گیری نتایج و تجربیات متفاوت خواهد شد
-افرادی که باور به خوش شانس بودن دارند همواره به دنبال موقعیت ها و شرایط جدید هستند نگرش و طرز فکر متفاوتی نسبت به سایر افراد دارند و در نتیجه نتایج متفاوتی نسبت به افراد بد شانس دریافت و کسب می کنند
-اگر باور به خوش شانس بودن داریم شواهد آن را می بینیم و شواهد باور به خوش شانس بودن را تقویت می کند
-افراد خوش شانس توجه بیشتری به اتفاقات مثبت داشته و اتفاقات مثبت بیشتری را تجربه و جذب می کنند
-افراد بدشانس اتفاقات مثبت را نمی بینند و آنها را دریافت نمی کنند
خیلی فایل زیبایی هستش که آدم رو به تفحص وجستجو در گذشته ش وامیداره .
این دقیقا منو یاد بچه گیهام انداخت که همیشه یه حس عجیب بلند پروازی تو وجودم بود ، پدرم یه باغچه تو حیاطمون درست کرده بود خیلی زیبا ومنظم ودورتادور باغچه مون رو یه پیاده رو درست کرده بود داخل روهم با سیمان کشی جای پا درست کرده بود که به درختها وگلا وسبزیجات دسترسی راحت باشیم ، با اینکه دویدن ممنوع بود من با تمام وجودم میدویدم وبارها افتاده بودم وتوبه نمیکردم ،
یه حوض مستطیلی تو حیاط ساخته بود که به یک حوضچه مرتبط میشدوآب با پمپ میریخت، به حوض تا پرمیشد ،از اونجا وارد حوضچه میشدوبه ،راه آبهایی که دور درختها بود هدایت میشد همه ی اینها رو پدرم ساخته بود از اونجایی که من شیطونی میکردم و توحوض وحوضچه می افتادم مجبور شده بود روی حوض میله آهنی مشبک متحرک بندازه من همیشه تابو شکنی میکردم وپیش فرض اینکه تو دختری دخترا با پسرا فرق دارن،نباید بدَوَن رو میشکستم وواقعا نمیفهمیدم چه فرقی بین دختر وپسر هست وچرا نباید بدوم
،یه زمین سر سبز و باز پشت کوچه مون بود که گاهی پدرم منو خواهر کوچکم را میبرد اونجا وما دنبال بازی میکردیم ومن مثل همیشه با تمام قدرت میدویدم جوری که انگار داشتم پرواز میکردم ، یه بار موقع دویدن ازروی یه چاه روباز پریدم خواهرم به پدرم گفت وپدرم که چاه رو دید به من نشون داد باتعجب که چطورمن تونستم از چاه به اون بزرگی با پاهای کوچکم بپرم وتوش نیوفتادم الآن که یادم میافته فکر میکنم پرواز کردم چون خیلی بزرگ بود دیگه اونجا هیچوقت نرفتیم.توی خواب همش چاههای پر از تاریکی ویا پرآب وکف میدیدم که با ترس از کنارشون رد میشم که نکنه توشون بیافتم .
این حس پرواز رو درمسابقات دو مدرسه هم داشتم وهمیشه تو مسابقه اول میشدم ، چون با تمام قدرت میدویدم.
حتی توخواب میدیدم که از زمین بلند شدم وبالای درختا دارم پرواز میکنم یا تو اتاق میرفتم زیر سقف وخوشحال بودم کسی دستش به من نمیرسه اینا بزرگتر که شدم با باور اینکه دخترا ضعیف وظریف هستن از سرم افتاد و بعد ازدواجم پذیرفته بودم که من باید بچه داری وخانه داری کنم از کارم بیرون اومدم وآرزوهامو دست نیافتنی دیدم وبه هر کاری هم دست زدم شکست خوردم ودیگه خسته بودم که با استاد آشنا شدم وبعد هم کلی اتفاقات بد افتاد…
وحالا به لطف خدا به کار مورد علاقم مشغولم وزندگیم خیلی خیلی خیلی بهتر شده وبهترم میشه چون پیش فرضهای زندگیمون خیلی زیادن وبایستی تک تکشون رو شناسایی کنیم وبهبود ببخشیم وکار ما تا آخر عمرمون درست کردن پیش فرضها وترمزها و باورهای غلط واشتباه زندگیمون هستش که چه آگاهانه وچه نا آگاهانه شکل گرفتن وما میتونیم اوناارو پیدا کنیم وتغییر بدیم واصلاحشون کنیم واین زیباترین کاریه که ما بایستی انجام بدیم…
این بوده که همه اتفاقات رو خودمان با افکارمان داریم ایجاد میکنیم
و از جایی که مدت هاست دارم روی مومنتوم مثبت کار میکنم تمام نکاتی که وارد ذهنم میشود جزو کلماتی هست که باید آن. را بشنوم و اون مداری هست که من. در آن قرار دارم .وقتی خودم برای خودم ارزش قائل هستم همه شرایطی که قرار میگیرم همه به اندازه ارزش های خودم هست
و اینکه استاد شما در میان بهترین ها قرار میگرفتین و قرار میگیرین همان ارزشمندی هایی هست که در خودتان ایجاد کردین
و این دوره با ارزش هم جهت با جریان خداوند خیلی کمک میکند. که بتونم ارزش ها رو در خودم ایجاد کنم و با هر بار انجام تمرینات منو به درجه از مراحل موفقیت بالاتر میبرد و به لطف الله من دارم نتیجههای افکار مثبتم را دریافت میکنم خدایا شکرت
به نام خداوند هدایتگرم به سمت زیبایی و نعمت و عشق و برکت و سلامتی و سعادت و خوشبختی
سلااام به استادان جانم
سلااام به همه عزیزانم
خدایااااا شکرررت بابت نعمت آگاهی
خدایاااا شکررررت بابت هر لحظه درک بهتر قوانین
خدایااااا شکرررت به خاطر مومنتوم احساس خوبم
توضیحات عاااالی بود
دمتون گرممم که اینقدر واضح و قابل فهم و ساده توضیح میدین
اول برداشت خودم رو میگم بعد یه داستانی از خودم میگم
ذهنمون رو تربیت کنیم واسه انتظارات مثبت
تمرین ستاره قطبی این امکان رو فراهم میکنه که انتظار مثبت ایجاد کنیم و طبق قانون باعث احساس خوب میشه و اتفاقات خوب رو رقم میزنه و البته این ذهنیت باعث میشه نگاه ما هم نسبت به اتفاقات خنثی مثبت باشه و اون اتفاق به نفع ما میشه
سعی کنیم آگاهانه پیش فرض ها رو جهت بدیم به سمت مثبت
من یه دوره ای از آموزه ها درک درستی نداشتم و به قول استاد فکر میکردم ادمها جزام دارن و توی ذهنم خیلی ادمها رو مشکل دار میدیم و این باعث شده بود نسبت به رفتارهای مامانم همیشه ذهنیت داشته باشم و ازش دوری میکردم و این باعث شده بود مامانم این رو حس کنه و یه شب که از روی اجبار رفتم دیدنش بهم گفت انگار تو از من بدت اومده و این باعث شد تلنگر بخورم با اینکه اصلااا رفتار نامناسبی نداشتم باهاش فقط ذهنیتم بود ولی احساسم رو دریافت کرده بود
توضیحات استاد منو یاد این داستان انداخت
ولی به بعدش سعی کردم اگاهانه ذهنیتم رو درست کردم و این باعث رفتار بهتری از من شد و الان من احساس میکنم بهترین مامان دنیا رو دارم
خدایاااااا شکرررت
سلام سمانه جان
افرین بهت
ک رابطتو با مادرت اصلاح کردی
ودیدگاهت نسبت بهش بهترشده
اتفاقا منم رابطم با پدرومادرم خیلی خوب شده
چقدر بهم محبت میکنن و باهم میخندیم
بنظرم تمام این اختلافات بخاطر اینه که میخایم شبیه هم باشیم بقیه میخان اجبارمون کنن شکل خودشون رفتار کنیم و زندگی کنیم ما هم ک قانون رو فهمیدیم دوست داریم اونا شکل ما باشن
بخاطر این تفاوتها
حاضر نیستیم همین شکلی ک هستیم ب همدیگه عشق بورزیم
منکه خیلی مشکل دارم توی این زمینه
و اصلا دوست ندارم بقیه بشینن ساعتها بامن حرف بزنن قانعم کنن مثلشون فکر کنم
و اگه احساس بدی به من دست داده نسبت ب عزیزانم فقط بخاطر این موضوع بوده
حالا من با کار کردن روی خودم سعی نمیکنم مثل قبل بقیه رو قانع کنم چون آب در هاون کوبیدنه
اما اینکه اونا بخان نصیحتم کنن احساس بدی بهم دست میده نسبت ب اون شخص و مثل شما از اون فرد دور میشم
اونم فرکانس منو دریافت میکنه از من دور میشه راحت
اگه اون فرد از عزیزانم باشه باید ب نکات مثبتش توجه کنم و اعراض کنم ازین دیدگاه
اگه از عزیزانم نباشه باید ب خودم بگم قرار نیست من واسه این شخص انرژی بذارم اصلا ازش دور میشم چون قرار نیست همه عاشق من باشم یا مثل من باشن
سپاسگذارم باعث شدی دوباره این موضوع بیادم بیارم
یا توجه ب نکات مثبت یا اعراض ب کمک تمرین ستاره قطبی
سلاااام عزیزم
سپاسگزارم فاطمه عزیز که به کامنتم توجه کردی و نظرت رو گفتی
دقیقااااا همینطوره
اگر ما بپذیریم آدمها و سبک زندگیشون رو خیلیییی راحت تر ارتباط میگیریم و در صلح میریم الان خیلی بهتر دارم درک میکنم این موضوع رو و ارامش بیشتری دارم
همین الان که دارم کامنت مینویسم توی مهمونی ام و همه دارن آجیل و شکلات و شیرینی میخورن و من هم گهگاهی باهاشون حرف میزنم و خیلییی راحت یه لیوان آب خوردم و تمام .چون دارم به شیوه قانون سلامتی زندگی میکنم
وقتی من احترام بزارم به روش اونها ، اونها هم به من احترام میزارن
خدایااااا شکرررت که به این آگاهی رسیدم که من به اندازه سر سوزن قدرت تغییر هیچ کسی رو ندارم و به اندازه تمام جهان و کیهان و بی نهایت قدرت تغییر خودم رو دارم
بازم سپاسگزارم ازت دوست عزیزم
به نام خالق زیبا و قدرتمندم خدای خوب و مهربان و هدایتگرم به سمته زیبایی و ثروت
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبایم و دوستان هممدارم
چرا ذهن رسیدن به خواسته رو سخت یا پیچیده میکند ؟ به نظر من به دلیل باورهای اشتباهی که از گذشتگانمان به ما داده شده و از همه مهمتر ما اونا رو باور کردیم و الگوهای اشتباه رو میبینیم
و اون ورودیها برامون باور اشتباه ساختن و همان میشود و رقم میخورد
و چه میشود که ذهن رسیدن به یه خواسته رو آسان و راحت میکند؟باز هم همون باور برای ما کار میکند در هر دو صورت باور ست که اتفاقات رو رقم میزند و یا سخت و آسون میکند
پس باید روی باورها بیشتر کار کرد
وقتی کنترل ذهن نداشته باشیم و مواظب ورودیها نباشیم نا خودآگاه نکات منفی رو دنبال میکنیم
و اتفاقات بد هم رخ میدهد احساسه بد مساویست با اتفاقات بد
ولی وقتی کنترل کنیم ذهن و ورودیشو و ذهن رو عادت میدیم به یافتن نکات مثبت احساس خوب میشود و پاداش میگیریم از خداوند
پس باید مدام ذهن رو کنترل کنیم تا نتایج پایدار باشه چون همه چیز از کنترل ذهن میاد
در پناه خداوند باشین
به نام خالقی که به ما قدرت خلق کردن بخشیده
صحبت از خلق کردن شد و شیرجه زدم به اینکه خداوند این نیروی پدید آورنده همه چیز از هیچ چیز توجه اش و میل و جهت اراده اش در آفرینش بر چه مبنا بوده!
بر مبنای فراوانی
فراوانی و وفور همه چیز در کنار هم که با تعامل و کنش و واکنشی که در زیستن کنار هم ایجاد میکنند همواره در حال گسترش دادن این تنوع از دل تضادها و دامن زدن بر این فراوانی هستند.
در مورد ذهنیتی که ما برای خودمون میسازیم هم اگر مبنا و اساس جهت دهی توجه و افکار غالب خودمون رو که آگاهانه بر پایه فراوانی بگذاریم ساده گی و آسانی و آرامش رو در تعامل با هر آنچه که پیرامون مان هست تجربه میکنیم.
اون کسی که اساسا به دنبال ی ضعفی توی توت فرنگی چند سنتی مثل جی ام او بودن و… میگرده اساسا به این باور نداره که بابا میشه…میشه کیفیت خوب رو تجربه کرد در حالی که فراوان و در نتیجه ارزان باشه.
چرا من نوعی مداوم فکر میکنم و نتیجتا باور میسازم که مسافرت خوب حتما باید راهش دور باشه و پر زرق و برق و پر خرج باشه!
البته اگر باشه عالی هست و خیلی هم خوبه که مثلاً خارج از کشور هم بری و کلی جهان خداوند رو تجربه کنی.اما حرف من اینه که تجربه جهان خداوند با حال خوب به همین راه های نزدیک مکان های فوق العاده اطراف من هم شامل میشه که شاید من قدرشون رو نمیدونم.
تصور کنین الان که توی روزهای نوروزی هستیم بندگان خدا از شمال کشور با چه شوق و ذوقی میان توی کلوت های شهداد کمپ میزنند و حالش رو میبرند و من باید به خودم یادآوری کنم که میتونم لذت بردنش رو بالا و والا بدونم و آگاهانه چون که توی کرمان زندگی میکنم نگذارم شور و شوقم نصبت به آنچه که راحت هست و نزدیکم هست و ارزان برام تمام میشه از دست بدهم.
باور کنید یکی از مثال هایی که از وقتی که من سعی کردم به دنبال نمونه های هر روز بهتر شدن اوضاع و بیش تر شدن فراوانی برای خودم باشم همین توت فرنگی بوده که تا حالا چندین بار توی این سال ها به خودم یادآور شدم.چون من یادم هست که همین کم تر از دو دهه پیش بود که اوایل نوجوونی بودم و اولین باری که یک جا توی بازار توت فرنگی رو دیدم و واقعا هم توی کل بازار همون یک نفر داشت که چه قدر هم سفید و ریز بودند اما برای من ی چیز لاکچری بود که این خواسته توی دلم ایجاد شد یعنی میشه ی روزی از این ها زیاد باشه و همیشه سال باشه.من به لطف خدا پول داشتم و چندتا دونه خریدم با اینکه اون زمان نسبتا قیمتشون بالا بود و یادمه اومدم خونه با چه آداب و ژست خاصی میخوردمشون و چه قدر برام جذاب و نوبر بود.
اگر تا ابد در مورد ذهنیتی که بر پایه کمبود برای خودمون با رها کردن کانون توجه مان میسازم و دنیایی که تجربه میکنیم و نقطه مقابلش توجه کردن به موارد فراوانی و باورهایی که بر این پایه میسازیم و دنیای کاملا متفاوتی رو تجربه میکنیم صحبت کنیم باز هم جا داره در موردش مثال بزنیم و بهتر و بهتر درکش کنیم.
در کل بر میگرده به توانایی سپاسگزاری و توجه به نکاتی که سپاسگزار تر باشیم که توی دوره جدید استاد مداوم داره در موردش صحبت میشه.
سلام استاد عزیز!
چند ماه قبل بود که یک فایل دانلودی را توی سایت داشتم گوش میدادم و در یک قسمت اون فایل شما فرمودید که الان کسانی که دارن به فایل گوش میدن سه گروپ هستن کسانی که اصلا از این آگاهی ها دور هستن گروپ دوم کسانی که فقط میشنوند ولی اینها میشنوند ولی نمیفهمندش و گروپ سوم کسانی که هم میشنوند و هم درک میکنند
من چون اوایل آشنایی با سایت بود و طبق فرموده تون توی دوره هم جهت با جریان خداوند که مسیر های عصبی در ذهن شکل گرفته و ذهن تمایل داره و راحتت براش اون مسیر های قبلی رو بره و جون ذهن من منفی بود این گروپ دومی رو پذیرفت که آه من الان فقط دارم میشنوم و فعلا در مدار درکش نیستم.. خب پس راه حلش چیست؟ ذهن میگفت که راه حلی نیست تا اینکه در مدار درکش قرار بگیری و درک کنی
من نمی خوام بگم که اون فایل به من باور منفی داد نخیر!!! بلکه من جون ذهنم منفی بود اونو دنبال کرد و در بعضی موقعیت ها اونو به یادم میاورد و اونجوری فک میکردم و این ظلمی بود که در حق خودم داشتم میکردم
باوجود اینکه من هر روز فایل هارو میشنیدم و بعضی جاها این بود در ذهنم که مدار عمل کردن به آگاهی ها یه مدار دیگس و حالا ادامه بدیم تا ببینیم چه وقتی به مدار عمل برسیم
اون فایل مملو از آگاهی های ناب بود ولی چون ذهن من خراب بود وای چون ذهن من درب و داغون بود دنبال داغونی بیشتر بود.
این پیش فرضی البته نه چندان قوی ولی بود در ذهنم
ولی بعضی اوقات اون شیوه آشنایی با سایت را یادم میاوردم و زمانی که آشنا شدم و اینکه خدا هدایتم کرد اینهارو هم به خودم میگفتم و تون ذهنیت منفی هم یه گوشه یی بود واسه خودش
این اشتباه من بود چون ذهنم منفی بود و باور کنید که از اون فایل که ماه ها میگذره فقط همون نکتش یادمه حتا اسم فایل هم یادم نیست فقط همین نکته
دیگه راهی نیست که مسیر قبلی ذهن رو ادامه داد دیگه به نابودی میکشونه فقط یک راه هست که حتا باوجود تمایل ذهن به منفی انرژی بگذاریم و در هرگونه شرایط احساس مان را خوب نگه داریم
پس من باید ذهنیتم را در این مورد درست کنم
بابا این سایتی خوبان هست. همون جوری که مدار نعمت ثروت روابط هست همون جور مدار دریافت این آگاهی های الهی هست . من میتونم به آگاهی ها عمل کنم و فقط نمیشنوم بلکه تمام سلول های وجود دارن میشنوند و یاد میگیرند و میخواهند عمل کنند…..
ممنونم از سایت عباس منش⭐️
بنام پرودگار یکتا و بی همتا
سلام
درک و نکته برداری من از این فایل ارزشمند:
صبح که از خواب پا میشیم با خودمون بگیم امروز روز فوقالعاده ای خواهد بود و سرشار از اتفاقات عالی و قشنگ و به این باور داشته باشیم
با این کار آگاهانه دنبال نکات مثبت هستیم و انتظار اتفاقات مثبت رو ایجاد میکنیم و طبق قانون هدایت میشیم به اتفاقات مثبت.
اجازه ندیم ذهنیت منفی مومنتوم بگیره و آگاهانه مواظب افکارمون باشیم،
اگه تو ذهن مون یه کاری سخت به نظر بیاد چون انتظار سختی اون کار رو داریم دقیقا همین موضوع رو تجربه میکنیم، بطور مثال اگه فکر کنیم ریاضی درس سختیه و من نمیتونم اون رو یاد بگیرم چون این انتظار رو برای خودمون ایجاد کردیم همین رو هم تجربه خواهیم کرد.
ما میتونیم با ایجاد ذهنیت مثبت، تجربیات مثبت رو جذب کنیم،
پس سعی کنیم آگاهانه در همه موارد انتظار آسانی داشته باشیم،
به طور مثال این باور رو در خودمون ایجاد کنیم که پول و ثروت براحتی بدست میاد،
خرید خونه خیلی کار راحتیه و من براحتی پول خرید خونه برام جور میشه، بهترین انسانها سر راه من قرار میگیرن، اطراف من پر است از انسانهای درست کار و عالی.
وقتی ذهنیت ما در مورد افراد مثبت باشه، نکات مثبت افراد در مورد ما برانگیخته میشه و این رو تجربه خواهیم کرد.
اگه فکر کنیم آدم خوش شانسی هستیم، حتما این رو تجربه خواهیم کرد و به فرصتها و ایده های عالی هدایت میشیم،
یادمه چند سال پیش یه سفر با چند خانواده رفته بودیم شمال و دو تا آپارتمان دو خواب در ساحل دریا اجاره کردیم،
چهار تا خانواده بودیم و قرار شد هر زوج یک اتاق داشته باشه، برای تعیین اتاقها چهار تا برگه نوشتیم و هر اتاق رو تو یک برگه نوشتیم و هم زدیم و قرار شد هر که هر برگه ای رو برداشت همون اتاق که در برگه اش نوشته رو تصاحب کنه،
یادمه دقیقا همون انتظار هایی رو که داشتیم دقیقا مثل همون اتفاق افتاد،
یکی از دوستان که اتفاقا وضع مالیش از همه ما بهتر بود و از اول هم گفت اون اتاق دو نبش رو به دریا مال من میشه دقیقا همون اتاق بهش افتاد و من هم که گفته بودم یکی از دو اتاق رو به دریا مال منه اتاق کناری همون به من افتاد اتاق رو به دریا و دارای تراس عالی،
اما اون دو خانوده دیگه از همون اول انتظارشون منفی بود و آپارتمان پشتی که اتاق هاش هم به دریا مشرف نبود نصیب اونا شد.
پس سعی کنیم ذهنیت مثبت و انتظار اتفاقات مثبت رو در ذهن مون پرورش بدین،
دقیقا یادمه ما دو نفر باور داشتیم که خوش شانسیم و تجربه خوش شانسی رو هم کسب کردیم.
پس باید مدام با خودمون این مورد رو هم یادآوری کنیم که من آدم خوش شانسی هستم و خداوند به من کمک میکنه که تجربیات عالی رو داشته باشم.
خدا رو شکر که من در همون ابتدا که استاد دوره همجهت با مسیر خداوند رو معرفی کردن و جلسه اول بارگزاری شد براحتی این دوره رو تهیه کردم و انتظار اتفاقات مثبت داره کار خودش رو میکنه و این انتظارات مثبت تجربیات مثبت رو هم وارد زندگیم کرده
با تشکر از استاد عباسمنش عزیز
با تشکر از بانو شایسته
و با تشکر از همه دوستانی که تجربیات ارزشمندشون رو در اختیار ما قرار میدن
خدایا شکرت که هدایتم کردی براه راست راه کسانیکه نعمت داده ای
خدایا شکرت که آسانم کردی برای آسانیها
به نام خدایی که مهربانی اش بی اندازه است
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان گلم
پیشفرض های ذهنی من در مورد بعضی آدم ها دقیقا طبق مثال شماست استاد و همیشه بهم ثابت میشد اصلا این ادم ها خیلی مغرورن بزور جواب سلام میده تا اینکه به خونه یکیشون میبایست میرفتم و مداوم به خودم میگفتم منم که وجه مثبت ادم هارو میکشم بیرون پس بیاییم به نکات مثبتش فکر کنیم و واقعا اونشب من هیچ غروری از اون ادم ندیدم ولی احترام و محبت چرا و با این فایل انگار درکش برام راحت ترشد انگار بهتر متوجه شدم
استاد دیشب با این پیش فرض که من لایق احترام وعشقم رفتیم خونه برادر شوهرم مهمانی و واقعابه من خوش گذشت و به خدا گفتم تو برام احترام میاری عزت میاری تو همه چیزی و با تمرکز به اینکه به من خوش میگذره رفتم و واقعا خوش گذشت ولی یه گارد کوچولو ویک شیطنت ذهنم داشت نسبت به یکی از جاری هام که اومد مومنتوم منفی پیش بیاد به خیر گذشت و دقیقا گاردی که نسبت به ایشون داشتم رو ایشونم به من داشت اما من با برداشتن تمرکزم از اون موضوع و به خوبی ها فکر کردن انگار باری رو از روی دوشم برداشتن و دیشب من با افتخار لباسی که برای خودم دوخته بودم رو پوشیدم و چقدر مورد تحسین قرار گرفتم و از خودمم تعریف کردم وباعث شد عزت نفسم بره بالا و بازهم باید تلاش کنم تا ازاین شخصیت به شخصیت بالاتری برم تا راحت تر تحسین هارو بپذیرم
عاشقتونم
به نام خدای مهربونم
الهی شکرت یک روز زیبای دیگه در یک سال جدید بهار نو شدن طبیعت خداوند به من اجازه بودن در جهان زیبا را داده است الهی شکرت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان عزیزم .
توت فرنگی واوووو
واقعا شما استادید استاد عزیزم که از تمام موضوعات فرصتها را از دل یک برنامه به یک سری فایلهایی پر از آگاهی تبدیل میکنید
در زندگیمون در تمام موضوعات همینه تمام زندگی مارا داره تحت شعاع قرار میده
من خیلی شنیدم که میگفتن حالا در رشته شغلی من که مشاور املاک هستم یک سری آدمها خیلی خوب کار میکردند و همکارانم تعدادی که بهشون نزدیکتر بودم میگفتن فلانی را میبینی مهره مار گرفته و فقط این داره معامله میکنه و معلوم نیست از کجا آورده و همه اینو باور کرده بودن که این بنده خدا مهره مار داره به خاطر همینه که داره چپ و راست معامله انجام میده یکی نیومد بگه اقا جان اون بنده خدا بالای بیست ساله داره تو یک محله کوچکی با این سابقه داره کار میکنه و یک سیکل مثبت کاری همون مومنتوم خودش را در یک مسیر ادامه داده و به این نقطه رسیده داری میوه ها را شما میبینید ریشه ها که بیست سال پیش رفته پیش یکی شاگردی میکرده و ادامه داده یاد گرفته تجربه کسب کرده الان به این نقطه رسیده خیلی جالبه که آدمها خودشون را که تازه تو مسیر اومدن و آوردنشون هم فقط چشم رو هم چشمی و دیدن پیشرفت فلانی ها بوده هنوز چند سال نشده و هسچ مهارتی کسب نکردن فقط یک جواز گرفتن و یک دفتر کار فکر کردن میتونن با فلانی که بیست سال تجربه مهارت داره خودشون را مقایسه میکنن اره آدمها به راحتی باور میکنن
و انتظارات مثبت و منفی در اول صبح خیلی مهمه برای خودم پیش اومده که یک روز به قول خودم بد شروع شده تا آخر هم بدتر پیش رفته از وقتی قانون توجه و اینکه منم دارم هر لحظه اتفاقات زندگی لحظه بعد خودم رارقم میزنم دیگه بعد یک اتفاق مثلا ناجالب یا فکر منفی اومدم آگاهانه کانون توجه را گذاشتم رو نکات مثبت و انرژی خود را با جملات تاکیدی و فایل استاد عزیزم مثبت کردم و تا انتهای شب هم انتظار دید مثبت اتفاقا اتفاقات عالی تر و شادتر پر انرژی تری در روز برایم داشته است
واقعا همینه اگر این نکته مهم را به خاطر داشته باشم که انتظارات مثبت در مورد کل زندگیم داشته باشم دیگه تمومه زندگی میفته رو سیکل مثبت و ادامه این روند زندگی در بهشت هست
الهی شکرت بی نهایت سپاس از استاد عزیزم بری این فایلهای گنجینه که دارید خالصانه رایگان هدیه به ما عیدی بی نظیری. بود استادم دوست دارم خیلی زیاد من در سفر هستم و دارم زندگی سبک پرسونال خودم را در سفر بهار تجربه میکنم که مثل پیش فرض آدمای دیگه نیست کاملا هدایتی و بدون هیچ تصمیم قبلی با کمک خدا هدایتی نمیدونم سفرم چقدر طول میکشه خدا میدونه تا زمانی که حسش باشه و لذت ببریم این سفر ادامه دار خواهد بود به لطف خدایم
الهی شکرت
خدا نگهدارتون
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
-اگر هنگام برخواستن از خواب انتظارات منفی از وقایع پیش رو داشته و آن را احساس کنیم از جنس همان اتفاقات را تجربه کرده و حتی اگر اتفاقات خنثی برای ما رخ دهد بر نکات منفی آن متمرکز می شویم
-اگر هنگام برخواستن از خواب انتظارات مثبت از وقایع پیش رو داشته به خود بگوییم امروز قرار است اتفاقات خوبی را تجربه کنم امروز روزی سرشار از فراوانی افراد مناسب و اتفاقات فوق العاده است از جنس همان اتفاقات را جذب کرده و برداشت ما از اتفاقات خنثی مثبت خواهد بود
-انتظارات مثبت از وقایع پیش رو اتفاقات مثبت را برای ما رقم می زند
-انتظارات منفی از وقایع پیش رو اتفاقات منفی را برای ما رقم می زند
-ذهن تربیت نشده همواره و به صورت پیش فرض در انتظار رخ دادن اتفاقات نامناسب است
-ذهن ما متمایل به پرورش افکار منفی و تقویت آن است و اینگونه نیست که یک دفعه و یک شبه تغییر یابد
-به محض شکل گیری افکار منفی از رشد بیشتر آن جلوگیری کنیم
-اگر برای مثال پزشک بیماری مشخصی را قابل درمان یا لاعلاج تشخیص دهد بدون در نظر گرفتن عوامل بیرونی مانند دارو همان باور انتظار پیش فرض در ذهن ما شکل می گیرد
-اگر ریاضی را سخت و دشوار در نظر بگیریم برای ما سخت و دشوار خواهد بود مقاومت و نگرش ما باعث ایجاد نتیجه می شود
-باورها و افکار ما اتفاقات زندگیمان را رقم می زند
-با تغییر باورها و افکارمان نتایج متفاوتی کسب می کنیم
-اگر انتظار سخت و دشوار بودن کارها را داشته باشیم به دلیل کانون توجه و پیش فرض منفی سختی های آن را دریافت می کنیم
-ذهنیت نگرش و پیش فرض ذهنی ما اتفاقات را تفسیر می کنند
-ذهنیت و پیش فرض های منفی ما درباره ی افراد واکنش منفی آنها را علیه ما برانگیخته می کند
-ذهنیت ما با کانون توجه و واکنش های رفتاریمان اتفاقات مناسب یا نامناسب را برای ما رقم می زند
-ذهنیت ما از همان ابتدا درباره ی بسیاری از موضوعات اشتباه است و نباید آنها را بپذیریم
-ورودی های دریافتی از جمله خانواده فرهنگ رسانه های جمعی شبکه های اجتماعی افراد بر شکل گیری ذهنیت ما تاثیر دارند
-پیش از اقدام به انجام هر کار ذهنیت و پیش فرض انتظارات مثبت در خصوص آن را در ذهن خود شکل دهیم
-پیش فرض های ذهنی ما خود به خود و لاجرم توسط افراد و جهان دریافت می شود و احتیاج به بیان آن نیست
-به محض دریافت پیش فرض های منفی ذهنیت خود را در آن خصوص به سمت مثبت تغییر دهیم
-ذهنیت منفی اجازه ی رفتار مناسب را به ما نمی دهد
-ذهنیت مثبت باعث ایجاد تجارب مثبت شده و تجارب مثبت،تجارب مثبت بیشتری را برای ما رقم می زند
-با داشتن انتظارات مثبت سیستم ایمنی ما بهتر عمل خواهد کرد
-بدن ما به انتظارات ذهنی ما پاسخ می دهد
-به راحتی با دریافت ورودی های نامناسب اجازه ی شکل گیری باورهای مخرب را داده و باورهای مخرب جسم اتفاقات و شرایط ما را تحت تاثیر قرار داده و به شکل تجربیات نامناسب در زندگی ما رخ خواهد داد
-با مشاهده ی الگوهای مختلف در شرایط یکسان برای ذهنمان باور پذیر می شود که ذهنیت پیش فرض ها و باورهای متفاوت باعث شکل گیری نتایج و تجربیات متفاوت خواهد شد
-افرادی که باور به خوش شانس بودن دارند همواره به دنبال موقعیت ها و شرایط جدید هستند نگرش و طرز فکر متفاوتی نسبت به سایر افراد دارند و در نتیجه نتایج متفاوتی نسبت به افراد بد شانس دریافت و کسب می کنند
-اگر باور به خوش شانس بودن داریم شواهد آن را می بینیم و شواهد باور به خوش شانس بودن را تقویت می کند
-افراد خوش شانس توجه بیشتری به اتفاقات مثبت داشته و اتفاقات مثبت بیشتری را تجربه و جذب می کنند
-افراد بدشانس اتفاقات مثبت را نمی بینند و آنها را دریافت نمی کنند
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به استاد عزیز ومریم عزیز وهمه ی دوستان خوبم
خیلی فایل زیبایی هستش که آدم رو به تفحص وجستجو در گذشته ش وامیداره .
این دقیقا منو یاد بچه گیهام انداخت که همیشه یه حس عجیب بلند پروازی تو وجودم بود ، پدرم یه باغچه تو حیاطمون درست کرده بود خیلی زیبا ومنظم ودورتادور باغچه مون رو یه پیاده رو درست کرده بود داخل روهم با سیمان کشی جای پا درست کرده بود که به درختها وگلا وسبزیجات دسترسی راحت باشیم ، با اینکه دویدن ممنوع بود من با تمام وجودم میدویدم وبارها افتاده بودم وتوبه نمیکردم ،
یه حوض مستطیلی تو حیاط ساخته بود که به یک حوضچه مرتبط میشدوآب با پمپ میریخت، به حوض تا پرمیشد ،از اونجا وارد حوضچه میشدوبه ،راه آبهایی که دور درختها بود هدایت میشد همه ی اینها رو پدرم ساخته بود از اونجایی که من شیطونی میکردم و توحوض وحوضچه می افتادم مجبور شده بود روی حوض میله آهنی مشبک متحرک بندازه من همیشه تابو شکنی میکردم وپیش فرض اینکه تو دختری دخترا با پسرا فرق دارن،نباید بدَوَن رو میشکستم وواقعا نمیفهمیدم چه فرقی بین دختر وپسر هست وچرا نباید بدوم
،یه زمین سر سبز و باز پشت کوچه مون بود که گاهی پدرم منو خواهر کوچکم را میبرد اونجا وما دنبال بازی میکردیم ومن مثل همیشه با تمام قدرت میدویدم جوری که انگار داشتم پرواز میکردم ، یه بار موقع دویدن ازروی یه چاه روباز پریدم خواهرم به پدرم گفت وپدرم که چاه رو دید به من نشون داد باتعجب که چطورمن تونستم از چاه به اون بزرگی با پاهای کوچکم بپرم وتوش نیوفتادم الآن که یادم میافته فکر میکنم پرواز کردم چون خیلی بزرگ بود دیگه اونجا هیچوقت نرفتیم.توی خواب همش چاههای پر از تاریکی ویا پرآب وکف میدیدم که با ترس از کنارشون رد میشم که نکنه توشون بیافتم .
این حس پرواز رو درمسابقات دو مدرسه هم داشتم وهمیشه تو مسابقه اول میشدم ، چون با تمام قدرت میدویدم.
حتی توخواب میدیدم که از زمین بلند شدم وبالای درختا دارم پرواز میکنم یا تو اتاق میرفتم زیر سقف وخوشحال بودم کسی دستش به من نمیرسه اینا بزرگتر که شدم با باور اینکه دخترا ضعیف وظریف هستن از سرم افتاد و بعد ازدواجم پذیرفته بودم که من باید بچه داری وخانه داری کنم از کارم بیرون اومدم وآرزوهامو دست نیافتنی دیدم وبه هر کاری هم دست زدم شکست خوردم ودیگه خسته بودم که با استاد آشنا شدم وبعد هم کلی اتفاقات بد افتاد…
وحالا به لطف خدا به کار مورد علاقم مشغولم وزندگیم خیلی خیلی خیلی بهتر شده وبهترم میشه چون پیش فرضهای زندگیمون خیلی زیادن وبایستی تک تکشون رو شناسایی کنیم وبهبود ببخشیم وکار ما تا آخر عمرمون درست کردن پیش فرضها وترمزها و باورهای غلط واشتباه زندگیمون هستش که چه آگاهانه وچه نا آگاهانه شکل گرفتن وما میتونیم اوناارو پیدا کنیم وتغییر بدیم واصلاحشون کنیم واین زیباترین کاریه که ما بایستی انجام بدیم…
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد. عزیزم
با آموزه هایی که از شما یاد گرفتم
این بوده که همه اتفاقات رو خودمان با افکارمان داریم ایجاد میکنیم
و از جایی که مدت هاست دارم روی مومنتوم مثبت کار میکنم تمام نکاتی که وارد ذهنم میشود جزو کلماتی هست که باید آن. را بشنوم و اون مداری هست که من. در آن قرار دارم .وقتی خودم برای خودم ارزش قائل هستم همه شرایطی که قرار میگیرم همه به اندازه ارزش های خودم هست
و اینکه استاد شما در میان بهترین ها قرار میگرفتین و قرار میگیرین همان ارزشمندی هایی هست که در خودتان ایجاد کردین
و این دوره با ارزش هم جهت با جریان خداوند خیلی کمک میکند. که بتونم ارزش ها رو در خودم ایجاد کنم و با هر بار انجام تمرینات منو به درجه از مراحل موفقیت بالاتر میبرد و به لطف الله من دارم نتیجههای افکار مثبتم را دریافت میکنم خدایا شکرت