اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ای آنکه ستایش مختص توست، ای آنکه هستی نام از تو یافته و زمین جنبش و فلک آرام از تو یافت
ای آنکه به زیبایی اجابت می کنی دعایم را، هر بار که با تمام خضوع و بندگی و اضطرار تو را خواندم
خدای من چه غلغله ای در قلبم است و کلمات چقدر عجله دارند تا بر صفحه ظاهر شوند
الهی شکرت که آرامش و خشوع را درون قلبم جاری کردی
از صبح تا به اکنونی که به این فایل رسیدم بی قرار تو و صحبت با تو بودم، مثل مرغ سرکنده بال بال می زدم، در بیرون همه چیز آرام بود اما تو خود می دانی در درونم چه غوغا و بی قراری بود.
صبح با اینکه فایلی را از پروژه خانه تکانی دیدم و کامنتی برایش نوشتم، اما باز بغضی گلویم را می فشرد و حال گرفته ای داشتم، اکنون خوب می دانم که از چه بود و از کجا
اما اکنون دیگر مهم نیست، چون تو با این فایل نوش دارویی شدی بر جان و دلم و نیشتری زدی بر این گره ذهنی بد سگال
الهی شکرت
چقدر این جمله را دوست دارم
الهی شکرت
استاد، الهی که در اعلی علیین با رب و نبیین محشور و مشعوف باشی که سخن مسیحایی ات دل مرده ام را زنده کرد.
آی خدای من، یاد این قسمت از دعای کمیل حضرت علی (ع) می افتم:
اى معبود و سرور و مولا و پروردگارم ! بر فرض بر عذابت شکیبایى ورزم ، ولى بر فراقت چگونه صبر کنم ، و بر فرض بر سوزندگى آتشت استقامت نمایم ، ولى چشم پوشى از کرامتت را چگونه تاب آورم ، یا چگونه در آتش سکونت و آرامش گزینم ، در حالى که همه ى امید من به گذشت و عفو توست.
امروز از این بی قراری و دوری چند ساعته از نسیم لطف و رحمتت به جان آمدم
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
خدایا نیکی این دنیا فقط با تو بودن به یاد تو بودن است و نیز در آن دنیا
خدا دوری از تو همان عذاب آتشی است که جان را به برهوتی خشکیده و مرده مبدل می کند
پناه می برم به تو از نفس امّاره ام که به چیزی جز زینت و شهوت و خوشی زودگذر این دنیار امر نمی کند،
هر کجا رفتم و با هر که بودم هیچکدام نتواستند ذره ای جای خالی تو را برایم پر کنند، به هر دری زدم و به هر جایی رفتم حتی پاسخ خوبشان هم نتوانست یک روزم را غنی و پربار کند.
اکنون بهتر این سخن مولانای جان را می فهمم
من جز احد صمد نخواهم
من جز ملک ابد نخواهم
جز رحمت او نبایدم نقل
جز باده که او دهد نخواهم
اندیشه عیش بیحضورش
ترسم که بدو رسد نخواهم
بیاو ز برای عشرت من
خورشید سبو کشد نخواهم
من مایه بادهام چو انگور
جز ضربت و جز لگد نخواهم
از لذت زخمهاش جانم
یک ساعت اگر رهد نخواهم
وقت است که جان شویم خالص
کاین زحمت کالبد نخواهم
احمد گوید برای روپوش
از احمد جز احد نخواهم
مجموع همه است شمس تبریز
حق است که من عدد نخواهم
الهی شکرت که دوباره دستم گرفتی و اشک و آهم را برای وصل خودت جاری کردی
آخ که چقدر بودن با تو برایم شور انگیز و لذت بخش است و تمام غم و رنج دنیا را از دوشم می گیری
الهی شکرت
این فایل چه ها که نکرد با وجودم
با اینکه دو بار بدون اینکه فایل را دیده باشم در زیرش کامنت گذاشتم، اما این آب حیات را می بایست امشب می نوشیدم و زنده می شدم.
معبودم
چقدر تو خوبی، چقدر دلسوز و بخشنده و بردباری
چقدر هدایتگر و مشتاق شنیدن یک یا رب بنده هستی
چقدر سریع دستگیر و اجابت کننده ای
چقدر زود راضی می شوی
چقدر به احوال بنده ات آگاه هستی
یه نفر هست که میدونم میشنوه درده دلامو
میگیره دستمو آروم همیشه داره هوامو
یه نفر هست ک امیدم رو نمیذاره بمیره
شب و روزش پیشم اینجا توی این سینه اسیره
وقتی دل دادی میفهمی عاشقی دردی قشنگه
دور خونه ی عزیزت وقتی میگردی قشنگه
نمیذاره پا بذاره توی چشمای تو بارون
پشت تو کوهه نمیری وقتی پرمیکشی با اون پر میکشی با اون
یه نفر هست که محاله منو جایی جا بذاره
تا ببینه بی قرارم می بینم اون بی قراره
من هنوز چیزی نگفتم همه حرفامو میدونه
تا میاد از توی چشمام خودشو زود میرسونه
وقتی دل دادی میفهمی عاشقی دردی قشنگه
دور خونه ی عزیزت وقتی میگردی قشنگه
الهی شکرت
خدایا ممنونم که نگذاشتی تا شب به پایان برسد که باد شرطه و نسیم صبایت را فرستادی و کشتی شکسته دلم را به ساحل امن آغوشت رساندی.
عجیب است که چند روز است که می خواهم این فایل را ببینم اما نمی شد، امروز هم، کلاسی داشتم و هم کاری، هر دوتا را کنسل کردی و دستم را گرفتی و از آغاز شب پای کلاس این فایل نشاندی و گفتی بیا که دوای دردت اینجاست.
الهی شکرت
هر چقدر که نگاه می کنم رد پای شیطان ذهنم را در این بی قراری هایم می بینم و اگر لطف و رحمت برکت ربانی تو نباشد یکسره در غفلت و خسرانی مبین هستم، چون عدوی مبین در ذهنم لانه کرده و قسم خورده و کمر بسته به گمراهی و ضلالتم.
الهی شکرت که قلبی را پر از احساس در سینه ام به ودیعه گذاشتی تا به محض کج روی و نادانی ام هشدار بلندی بدهد و آگاهم کند.
الهی شکرت برای این بی قراری ام
اگر این حال نادلخواه نبود چطور آغوش رب با معرفتم را می یافتم
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو پیوندم زنند
الهی شکرت که دستم را گرفتی و با هر حرکتش برای نوشتن کلمه ای، بندی از گره های ذهنم را گشودی تا بی گره و صاف بشوم و سبک بال و رها از کوله باری که ندانم کاری های خودم بر دوشم گذاشت.
الهی شکرت
الهی شگرت که از ابتدای روز نشانه هایت را فرستادی تا مرا به این حال عالی برگردانی، تا که در نهایت مرا سر درس این فایل بر خاسته از دلی پاک نشاندی و غم دل را بزدودی
الهی شکرت
ای رب الارباب ای مالک و صاحب و فرماندهنده هستی
یاد ده ما را سخنهای دقیق
که ترا رحم آورد آن ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
ایمنی از تو مهابت هم ز تو
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی
گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار تست
این چنین اکسیرها اسرار تست
آب را و خاک را بر هم زدی
ز آب و گل نقش تن آدم زدی
نسبتش دادی و جفت و خال و عم
با هزار اندیشه و شادی و غم
باز بعضی را رهایی دادهای
زین غم و شادی جدایی دادهای
خدای مهربان و مقتدر هستی اگر بگویم حرکت از من است و برکت از تو؛ شرک ورزیده ام و کفر گفته ام، چون حرکت هم از توست و برکت هم از تو
آیا غیر تو کسی هست که قلبم را به تپش وا دارد و نفسم را به شماره هایی دقیق جاری کند
آیا غیر تو کسی هست که بینا و شنوایم کند
آیا غیر تو کسی هست که مغزم را اینچنین شگفت انگیز تنظیم وتکامل بخشد
خدایا تو مرا از نطفه ای ناچیز به این توازن و تناسب رساندی در حالی که هیچ نبودم، آری اعتراف می کنم در پیشگاه ربوبیت تو که هیچم و ذلیل و حقیر
هم حرکت از توست و هم برکت از تو
خداوندا، هم خواسته ام را از تو می خواهم و هم ایمان و باور به اجابتش را از تو می خواهم، تو مرا به الگوها هدایت کن تا ذهن منطقی ام را خاموش کنیم
مهربانم دستم را بگیر به راهی ببر که نعمت آرامش و رضایت در آن است
خوب من اگر تو رحم نکنی و مرا در کنترل ذهن حمایت نکنی به راستی از زیان کاران خواهم بود.
خدایا مرا سپاسگزار نعماتت قرار بده و توفیقم بده تا از اینهمه برای یادآوردی خویش بنویسم
خدای رحمان و رحیم
متشکرم که صورتی زیبا به بنده هدیه دادی
سپاسگزارم که ذهنی پویا و پذیرای اندیشه هایت را برایم قرار دادی
ممنونم که ابروانی موزون و متوازن در صورتم تعبیه نمودی تا سایه بانی برای چشمان تیز بینم باشند
متشکرم برای دستی توانمند با انگشتانی سالم برای جستجوی نعمتتت
الهی شکرت برای قلبی رئوف و سلیم که بدی را در خود نمی پذیرد و بد هیچ کس را نمی خواهد
خداجان قربونت برای سر و گوشی موزون که خط و خال و چشم و ابرو را به همسایگانی متناسب پذیرفتند
الهی شکرت که توانایی خواندن و نوشتن را در زمانی که صلاح خویش را نمی دانستم به بنده آموختی
خداوندا سپاس تو می گویم که پدر و مادری دلسوز را برایم انتخاب کردی چراکه با تمام وجود برای رشد و بالنگی ام تلاش کردند
الهی شکرت که مسیر رشد کودکی ام را به نیکویی انتخاب و هدایت نمودی و از خطرات مصونم داشتی
الهی ممنونتم که مرا نگاه داشتی و از بیراهه رفتن بازداشتی و از گزند همنشینان ناباب در امان داشتی
پروردگارم قدردان لطف تو هستم که مرا در مسیر خودکفایی و استقلال هدایت کردی و خیلی زود دستم را در جیب خودم گذاشتی
ای مالک عادل و فاضل هستی از تو بینهایت سپاسگزارم که عزیزانی را در زندگی ام قرار دادی تا از تجربه و نظر و نگاه آنها درس و پند و عبرت بگیرم و دچار خطای و زیان سنگین نشوم
خدای رئوفم از تو ممنونم که رزق و روزیم را در هر شرایطی رساندی و به محض تنگدستی و اضطرار از جایی که گمان نمی کردم روزیم دادی
خدای خوبم بی نهایت تو را شکر می گویم که مرا به این مسیر زیبا و این سایت توحیدی هدایت کردی
دیگر از اینجا به بعد را چگونه بنویسم که دفتر های می خواهد و حوصله ها
همین قدر را بگویم که خدایا متشکرم که با آشنایی با استاد، رنگ زندگی را و طعم بندگی را به بنده ات نشان دادی و چشاندی
ازین فایل نتیجه میگیرم باید منطقی کنم ک میتونم ب هرچیزی ک دوست دارم بهش برسم براحتی وباعزت
همه چیز طبیعیه سلامتی
رزق زیاد
رابطه عاشقانه
دوستان بی نظیر
ارامش وشادی
خداوند همه دعاها رو براحتی اجابت میکند
من باید درمدار دریافت قرار بگیرم
من باید باور کنم
چطوری باورکنم ؟بااستفاده از منطق
از جاییکه خاسته های قبلی تیک خورده بنابراین خاسته های بعدی هم میشه
همون روشی ک در 12 قدم گفتید ودارم روی همون کار میکنم
واتفاقی دوستم هم فایلی از شما درمورد موضوع گاز وترمز گذاشت
بازهم احساس میکنم هر چه ب خاسته ام نزدیک میشوم یکسری فایلهایی میشنوم یکسری نشانه ها میات ک باز یکم جلوتر رفتم وقراره یکسری کارهای جدیدتر انجام بدم ونسبتا افکارم نزدیکتر میشه ب رسیدن ب خاسته ام
ا-دعا میکنم ودرخواست میکنم
2-باور احساس لیاقت وباور اینکه خداوند برهمه چیزقادراست
3-دریافت میکنم
چقد. نیاز داشتم ب شنیدن این فایل
شبیه همون الهامیه ک خدا در خواب بهم گفت
کافیه منو باور کنی میتونم بهت بدم و خودتو لایق بدونی که میتونی داشته باشیش
چندشب پیش قران باز کردم درمورد خاسته ام
دقیقا اومده بود ک برای خدا سهل واسان است
میگوید کن فیکون
و جهان وزمین واسمان را مسخر تو کرده
ونگران تمسخر بقیه نباش
ک جهان تورو جدا میکنه از افرادیکه تورا الان مسخره میکنن
مثل دریای شور وشیرین دقیقا همینا اومده بود
ودرمورد رزق ونعمت های دریا ومیوه ها اومده بود و اومده بود ب باران نگاه کن چطور از اسمان نازل میکنه واز دل زمین درختان رو رشد میده وپراز میوه میکنه
چقدر خوشحال شدم از ته قلبم خندیدم
ای خدا شکرت که بزرگترین نشانه بود
مطمعنم اگر مسیر درست رو طی کنم خدا منو راضی میکنه
مقایسه باعث نابودی احساس رضایت میشه
بجای مقایسه باید سپاسگذاری رو ب یاد خودم بیارم
همون جوری ک قبلا خدا برای من همه کار کرد الان هم همه کار میکنه هرچیزی ک میخام باید باور کنم ک میشود
وخدا ب وعده هاش عمل میکنه کافیه من سمت خودم رو درست انجام بدم
دوباره پیام خداوند برای من این بود ورودی هاتو بیشتر کنترل کن مراقب باش و خدایی الان 15 روزه ک یک چهله برای خودم دوباره شروع کردم و دوری کردم از افراد نامناسب
بااینکه سالهاست تلویزیون واخبار نمیبینم همه افراد منفی رو کات کردم
اما وقتی چهله میذارم واسه رشدم
حتی خانواده درجه یک رو تلاش میکنم دورادور باشم ک ورودی نامناسب بهم ندن خیلی مهمه چهله رو طی کنم وموفق ازش بیرون بیام و براحتی ب خاسته جدیدم برسم ک البته سه ساله مسیرو همین جوری طی کردم الهام گرفتم از یکی از فایلاتون در مورد چهله ی حضرت محمد
نسبت ب سالهای قبل ترسهام کمتر شده اعتماد بنفسم بیشتر شده مهارتهام ورودی مالیم بیشتر شده افراد نامناسب دورتر شدن درکل هربار هرسال زندگیم یک مدار جدیدی هست
و خداروهزاران بار سپاس که من رو وارد این مسیر کرد شکرت خدای مهربان
خیلی سپاسگذارم برای این لطفی ک میکنید ب همگی ما وبزرگترین تاثیری رو در زندگی من بیشتراز هرکس دیگر دارید
بیشتر از پدرمادر همسر دوست مربی وهرکس دیگه ای درجهان …
استاد، خدا از طریق شما با من صحبت کرد و بی نهایت سپاسگزار رب العالمین و شما هستم
دوره ثروت 1 رو اول اذر خریدم و از همون روز مشتریام خیلی بیشتر شده و ثروت به راحتی و به قول شما لاجرم وارد زندگی من میشه بدون این که استرسی داشته باشم
و در مورد این فایلی که گذاشتین فقط میتونم بگم این نشونه منه که مسیرم درسته
15 اذر من کامنت گذاشتم تو دوره و گفتم که به سوره مریم هدایت شدم اونجایی که زکریا خواستشو به خدا میگه و خدا اجابت میکنه و میگه بنده جونم این که واسه من کاری نداره مثل اب خوردنه و اون شب خدا به منم گفتم خواسته هات خیلی راحت اجابت میشه به شرط این که باور داشته باشی
ایا نشونه از این واضح تر میخوام که با تمرین رو دوره به سوره مریم هدایت بشم و الان شما دقیقا در مورد همون ایات صحبت کنین
خیلی سپاسگزار خداوندم که سریع پاسخ میده کافیه قدم بردارم و شروع کنم
من قدم اول و دوم رو دارم ولی میتونم بگم ثروت 1 هر جلسه ش یه گنجه الان یه ماه گذشته هنوز دارم جلسه اول گوش میدم بی نهایت عالیه و ازتون سپاسگزار استاد عزیزم
چند دقیقه اول فایل گوش دادم و وقتی شما گفتین سوره مریم و خواسته زکریا فقط اشکه که داره سرازیر میشه و سپاسگزاری میکنم
به نام اوکه نامش ویادش چن صباحیست آرامش بخش دل و جانم است
خدایی که چه آسان وچه زود پاسخ میدهد
استاد انگار تمام حرفاتون خطاب به من بود قدم به قدم خداداره از زبان شما راه روبه من میگه نه اینکه بگم بعضی از حرفاتون مربوط به مسائل این روزای من هست نه به خود خدا دقیقا حرفای شما طوری گفته میشه که انگار دقیقا همون کاریه که من باید همین الان انجام بدم وبعد قراره نتیجه ش روببینم خیلی از جاها وقتی داشتین صحبت میکردین موبه تنم سیخ میشد استاد از این هم زمانی اینهمه آگاهی احساس میکردم من گنجایشم کمه برای این آگاهی ها چندین بار گفتم الله اکبر از قدرت خداوند متعجب بودم احساس میکردم خدا در کنارم حضور داره هرچقد صحبت کردین من خداروبزرگتر دیدم حس کردم لمس کردم
احساس عجیبی داشتم که نمیدونستم چیه
بااینکه من فقط 40 دیقه از فایل روفقط گوش دادم
میدونین استاداحساس میکنم گوش کردن این فایلا داره یه چیزی روتومن تعقیر میده
وابستگیهام کمتر شده
زندگیم داره روونتر پیش میره
حااالم خوبه استاد
نگران نیستم
وقتی گفتین اگه ریئس یه جایی بهمون بگه این کارو برات میکنم وماخیالمون راحتره چون میدونیم اون همه کاره س هیچ کس جلودارش نیس وهرچی اون بگه قطعا همونه پس دیگه نگرانی نداری
گفتم زینب ببین تو یه خواسته ای داری مثلا داشتن روابط عاشقانه طلاقم گرفتی بچه هم داری
تو یه خانواده سطح پایین هم هستی
بیااینو بذار توذهنت که یه آدمی که قدرتمندترین آدمه این شهره اومده بهت میگه زینب تمام آدمهای خوب این شهر تحت اختیار منن من همشوون رومیشناسم
اختیار همشون رودارم اونابهتریینن هیچ مشکلی باشرایط توندارن وبه من قول داده بهترینش رو برام بیاره
ولی اون خدایی که میخواد کمکم کنه هزااااااااااااااران برابر قدرتش از اون ادم بیشتره پس خدایا همه چی باتو من آرومم من خوشحالم من عاشقتم
باور دارم زندگی زیباست
قدرت خداست
من لایق بهترینهااا هستم
هرروز زیباییها وچیز های خوب به راحتی وارد زندگیم میشه
همزمان که دارم سعی میکنم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم را بفهمم این فایل را دیدم که دوتا درس از این فایل گرفتم
سپاسگذاری
خدایی که احساسات انسانی نداره یعنی خوشحال نمیشه ،خدایی که نیازی به سپاسگذاری نداره و من با سپاسگذاری نمیتونیم نیازی از خدا براورده کنم ،چرا انقدر میگه سپاسگذار باش
سپاسگذاری توجه به داشته هاست توجه به نعمتهاییست که دریافت کردی و یادت نیست و خدا به پیغمبر میگه یادت نیست از کجا به کجا رسوندمت !!
توجه کن به انچه بهت داده شد زمانی که از من خواستی و الان تو زندگیت هست و توجه به نعمت برات نعمت بیشتر میاره ،تازه یکم منطق سپاسگذاری را متوجه شدم
توحید
امروز درک جدیدتری از توحید پیدا کردم .همیشه میزان شرک و توحید خودم را در مقدار قدرت دادن به ادمهای دیگه میسنجیدم
الان یه چیز دیگه دارم متوجه میشم که انگار شرک از درون منه ،انگار قدرت را دارم به یه قسمتی از خودم میدم که الان نمیفهممش
تا اونجا که به اون جایگاه الهاماتی که خدا به من داده توجه میکنم و اون را متصل به الهامات نگه میدارم و میپرسم و الهام میشه و عمل میکنم و بعد میگم خدایا ممنونم ،پرسیدم ،راه را نشان دادی عمل کردم ،همه چیز عالیست و همه جوانب زندگیم خوب پیش میره
انجا که بین خودم و این اتصال فاصله میوفته و شرک از درون من اتفاق میوفته که میگم این کارو من انجام این اعتبار و این نعمتها را به واسطه علم خودم بدست اوردم و این قدرت را من دارم ….همونجا یه پشه بلایی سرم میاره که برسم به مرحله ی خدایا من غلط کردم نجاتم بده
خدا احتیاج نداره من بهش بگم تو بزرگی تو فرمانروایی تو گرداننده اسمان و زمینی تا لذت ببره …
من احتیاج دارم برای اینکه خوب زندگی کنم و ادعونی استجب لکم باشم اتصالم را با این نیرو وصل نگه دارم و به خودم یاداور شوم که با خالق و گرداننده جهانی که من میبینم و نمیبینم دارم صحبت میکنم ،که من هیچ کاره ام من فقط درخواست کننده ام و اگر ایمان داشته باشم عمل کننده…
من دوست دارم خانه و باغ و ویلای استخردار داشته باشم و چگونگی آن را به پروردگارم واگذار میکنم و می دانم درهایی را برایم میگشاید و کارمن منطقی کردن داشتن آنهاست و من لایق و شایسته لذت و ثروت هستم و ورودی های زیبا به ذهنم میبینم و تصاویر خانه های زیبا و باغ های زیبا را میبینم و یقین دارم همانطور که توانستیم ماشین بخریم و نقد بخریم و صفر بخریم و بدون فروش چیزی بخریم این ها را نیز میتوانیم و من حس و حالم را خوب نگه میدارم چرا که میدانم حال خوب مساوی اتفاقات خوب است و من برای رسیدن به آنها شور و امید دارم و از لحظه بلحظه زندگیم لذت میبرم
من یه تحقیقی انجام دادم در مورد آیه سه سوره طلاق و دوست داشتم نتیجه تحقیقم رو اینجا هم قرار بدهم ، امیدوارم برای شما هم مفید واقع بشه
من این موارد رو خیلی زیبا و خوش خط با چند رنگ خودکار مختلف روی کاغذ نوشتم ، چند لایه تا کردم و گذاشتم داخل کیف پولم که همیشه همراهم باشه و همیشه بخوانم و بهشون فکر کنم
و خداوند روزی می دهد از جایی که فکر نمی کنی و هر کسی بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
(این برداشت شخصی خودم هست برای مسئلهای که خودم در این روزها کمی ذهنم باهاش درگیر هست ، می نویسمش که برای شما هم الهام بخش باشه) یعنی ای مرد بزرگی (خطاب به خودم دارم حرف میزنم) که از دوستان و همکاران سابقت که هم مدار تو نبودن جدا شدی یادت باشه اگر بر خدا توکل کنی خدا برای تو کافیست
(از اینجا به بعد تحقیقاتم در گوگل هستش)
توکل یعنی چه؟ توکل در لغت یعنی اعتماد و تکیه کردن به خداوند و در اصطلاح یعنی اعتماد کردن به خدا و نشانه هایی که از سمت اوست و نا امید شدن از انسان و آنچه به دست اوست.
معنی سُلطه: قدرت ، توانایی ، چیرگی – فرمانروایی.
ایمان یعنی چه؟ ایمان از معنای لغوی تصدیق و اعتقاد قلبی به خداوند است ، ایمان باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه است.
اعتقاد قلبی یعنی چه؟ اعتماد یا باور قلبی نسبت به یک موضوع یا حقیقت ، شوق عمل در آن را در انسان ایجاد می کند
تصدیق یعنی چه؟ تصدیق حالتی است که من می پذیرم / قبول می کنم و تأیید می کنم
در حقیقت فرمان خدا به تمام جهان نافذ است و خداوند برای هر چیزی قدر و اندازه ای مقرر کرده
فرمان یک دستور رسمی است ، از سوی پادشاه صادر شده است
نفوذ یعنی تأثیر داشتن در جایی یا تشکیلاتی
————————————
نتیجه این جستجو و بررسی کردن مفاهیمی که در این آیه بیان شدند به من کمک می کنه که درک عمیق تری از این آیه داشته باشم
در واقع من با ساده سازی همه چیز سعی می کنم اول بفهمم و بعد اون درک و فهمم رو روی کاغذ بیارم ، طی مدت زمانی مشخص اونقدر بخوانم و تکرار کنم ، که اتصالات جدید عصبی بین سلول های نورونی مغذم ایجاد بشه
و آرام آرام این شکل فکری تبدیل بشه به ناخودآگاه من.
به اندازه ای که خدا رو باور کنیم، شرایط هم به همون اندازه تغییر میکنه ….به باورهای گیرنده مربوطه …به من گیرنده … تمام …
مگرنه که خدا خیر مطلقه …. خدا کارش جواب درخواست های ما را دادنه…. خدا عشقه مطلقه …
حالا باید رو این باورسازی ات کار کنی …. البته تکاملی … با درخواست از خدا در خواسته های کوچکتر و به انجام رسیدن ان خواسته ها از طرف خدا و رسیدن یواش یواش به باور اینکه همه چیز امکان پذیره …. خدا همواره اجابت کننده است …. مهم باور و یقین و ایمان ما به خدا است …
برای خدا که کوچکی یا بزرگی خواسته، فرقی نمیکنه …. اون باور ما به این است که آیا با این شرایط حاضر ما، اصلا امکان پذیر است ؟؟؟!!!!
حالا شیما بانو بگو ببینم …. تا الان چچچچچچچقدر خواسته از خدا جون داشتی و فکر کنم کلا فراموش کرده ای ؟؟!! اون ها رو یاداوری کن برای خودت …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که شنا یاد بگیری و به شدت از اب در قسمت عمیق می ترسیدی ….
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که گواهینامه بگیری و گرفتی …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که بدون فکر، راحت و آسوده، رانندگی کنی و الان چه مسافرت هایی حتی تنهایی میری …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که مامان بشی و خدا علی جون رو بهت هدیه داد …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که از مستاجری در بیای و صاحب خانه، اون هم در شهران در تهران بشی و خدا بهت داد ….
# یادته یه زمانی ارزوت بود که در یه مکان دولتی تحقیقاتی و مربوط به رشته ات، مشغول به مار شوی و الان 13 سال است که مشغولی ….
# یادته یه زمانی ارزوت این بود که با خدات یه رابطه ای عالی داشته باشی و در این فضا فقط باشی و الان هم سال هاست که تو این سایت الهی هستی و حااااال میکنی…..
# یادته که دوست داشتی یه سفر خارجه داشته باشی و خدا سفر به دبی و چین را برات فراهم کرد ….
# یادته یه زمانی ارزو داشتی که با یک هنری ارتباط بگیری و الان یک سالی میشه که هنر قلاب بافی، روزیت شده….
# یادته یه زمانی ارزوت این بود که در یک دانشگاه دولتی فوق لیسانس فیزیک بخونی و بالاخره روزیت شد ….
# یادته یه زمانی ارزو داشتی که بتونی کنار شغل اصلیت یه بیزینس داشته باشی و الان چند سالی است که فروش روغن زیتون محلی داشته ای و تکاملی چقدر پیش برده ایش و امسال چقدر فروش بالایی روزیت شد ….
# یادته یه زمانی ارزوت این بود که یه زمین روی ارتفاعات رودبار در دارستان، داشته باشین که امسال روزیمان شد ….
# یادته آرزوت این بود که معده دردی که باهاش مواجه شدی امسال، قطع بشه که 90 درصد حل شده ….
یادته ….یادته ….یادته …..
خلاصه که خیلی یادت میره و ناشکر میشی و بعد هم این باور که خدا جون میتونه هر درخواستی از تو رو اجابت کنه را فراموش میکنی و ….باورهات در این رابطه ضعیف میشه و …..در نتیجه …
پس باید بتونی براورده شدن خواسته هات از طرف خدا رو تو ذهنت، منطقی کنی و اینقدر ناامید نباشی که مگه میشه …..؟؟!!!
بابا شیما بانو، همین که با سپاسگذاری داشته هات و یاداوری به خودت که خدا جون، قادر مطلق است، اون وقت قبول میکنی که خدا میده … خدا هر چی بخوای بهت میده …. باید تو، تو مدار دریافت اون قرار بگیری …
خدا جونم، همش باید یاداوری کنم نعمت هایی که بهم داده ای ….خیلی زیاد باید به یاد بیارم …
اخه قادر مطلق توییی …
خداوند همواره به ما نزدیک است و اجابت کننده خواسته ها است….
چیزی که در ذهن من جرقه زد و باعث هدایت به این کامنت شد یه مقایسه بود مقایسه افرادی که خواستههاشون راحت اجابت میشه و نمیشه
توزندگیم بعضیارو میشناسم وراحت انتخاب میکنن راحت خواسته هاشون اجرا میشه تو زهنشون راحت کارها انجام راحت همیشه تو دلشون کلی خواسته بیدار میشه وانجام میشه
زهن ما که یه خواسته میاریم ازادی مالی
تو لحطه هزارتا دلیل برات میاره
تو نمتونی ازادی مالی داشته باشی اخه هنوز هیچ مهارت نشونه نبوده یا واصح نبوده یا خلاصه یه مزاکره شروع میشه با زهنو قلب میشه نمیشه فلان دلیل میشه فلان دلیل نمیشه حالا برا یه سری قلبشون پیروز میدونه وهمیشه برنده هست و ترساشونو زودی لوله میکنن اینی که میگم برای هر کسی تو زمینه مشخص اینجوریه مثلا استاد تقریبا یا بگم واصح توهمه چیز اینجوریه تو ثروت سلامتی روابط
من خودمونمره بدم به خودم
سلامتی نه
ثروت 8
روابط8
ولی بازم میخام برن بالاا چون بینهایته
تمرکزم روی افرادی بود کلید دارن کلید زهنشونو پیدا کردن وهمیشه بازش میکنن وبقیه یا ندارن یا سخت باز میکنن
مثلا زکریا بچه میخاسته
زهنش میگه تو پیری
زنت پیره
میخای بزرگش کنی چه میکنی
شما نازایید
حالا خدا قلب چی میگه من که اون موقعه که نه کسی بود خلق کردم بچه اوردم برا مریم شوهر نداش اوردم توم که خیلی راحته
واجابت میشه
یا مثلا موقعه ای که ترس مرگ اومده بود
خدا میگفت حالا اگه بمیرید هم چیزی نمیشه مگه این درختا نیسن خشک میشن ولی بهار دوباره سبز
مگه رزقت نیس شاید گاهی کم بشه ولی دوباره بیشترم میشه
یا تو شاید گاهی یکم مریص بشی ولی راحت خوب میشی وتو شاید گاهی کمی ناراحت بشی ولی راحت دوباره پر انرژی میشه
من بعد اینکه فایل کلید اجابت دعا هارو نشونه گرفتم بعد اون کلی نشونه دریافت کردم، که خدا تکاملی توی این چند روز دوباره به من نشونه داد و بهم فهموند که در کنار باورها که باید تکرار کنی و خیلی مهمه ،چون من با باورهای تو بهت پاسخ میدم
اما یه چیزی رو باید اصل به یاد داشته باشی ،اینکه فقط یک قدرت ،یک عشق ،یک نیرو در جهان هستی هست
و رها باشی و بگذری
امروز یک سال شد
که من در تجریش ، دارم میرم کلاس رنگ روغن
تو تقویم گوشیم نوشته بودم ، که یادآوری کنه این روز زیبا رو
چون یکی از بهترین روزهای زندگیم بود ، ادامه دادن یادگیری نقاشی
من اولین بار ، تیر ماه سال 96 از اینستاگرام با یه دختر بسیار زیبا و مودب آشنا شدم که سبب شد من بیام تجریش و با استادش آشنا بشم ، که یه استاد بی نهایت عالی بود ، و وقتی این علاقه من به نقاشی رو دید، گفت بیا یاد بگیر حتی وقتی فهمید نمیتونم شهریه کلاس رو بدم ، بهم گفت من حاضرم رایگان یاد بدم
و من مدارم پایین بود و ادامه ندادم و نتونستم این محبتش رو قبول کنم و خجالت کشیدم که پول نداشتم و رها کردم
و خیلی خیلی خوشحالم از اینکه الان ادامه دادم
حالا بماند که چقدر باورهای محدودی داشتم سال 96 که سبب شد ادامه ندم نقاشی رو و 7 سال وقفه بیفته
اما الان که آگاه شدم متوجه میشم که الان بهترین زمان بود که من ادامه بدم
و الان جای درستم هستم و اون موقع هم جای درستم بودم
اما از سالی که شروع به تغییر کردم ، از سال 1401 و یک سال روی دوست داشتن و به صلح رسیدن با خودم و اینکه من کی هستم ، و کلی سوالای دیگه شروع کردم
و در 19 مرداد ماه سال 1402 با سایت زیبا و پر از عشق استاد عباس منش آشنا شدم و عضو سایت شدم و رفتم و تا 7 مهر وارد سایت نشدم تا لینکه
آماده شنیدن بودم اومدم سایت و از روز 7 مهر ماه 1402 به صورت مستمر و هر روزه تا الان ، که من دارم از صبح تا شب فایلای استاد رو گوش میکنم و تمرین میکنم و سعی دارم که قدم بردارم
و بعد ورود به سایت و گوش دادن به فایل های رایگان ،مقاومت هایی که داشتم برداشته شد و باورهام تغییر کرد که تونستم بعد از گذشت 7 سال فاصله بین نقاشی که عاشقانه دوستش داشتم ،دوباره بیام کلاس و این بار جدی تر ادامه بدم
یادمه پارسال که به من چند تا نقاشی الهام شده بود ، از مهرماه تا دی ماه و من با اکریلیک کار کردم ،همین ایده های الهامی توسط خدا ،سبب شد من یاد استادم بیفتم و بخوام برم تجریش
و برم به استادم نشون بدم و بعد 7 سال ببینمش
و به استادم گفتم میشه بیام کلاس رنگ روغن
و گفت ماه بعد شنبه 9 دی کلاسا شروع میشه
و من رفتم و اون روز نمیدونم چه جراتی داشتم ، با گوش دادن به فایل های رایگان ، به خودم گفتم که باید این بار ادامه بدی طیبه
و وقتی الهام های خدارو برای نقاشی میدیدم ، خیلی خیلی مشتاق بودم تا پیشرفت کنم و بتونم چیزهایی که بهم الهام میشه رو به تصویر بکشم
و فکر کنم متوجه بودم و درمورد فایل رسالت من که گوش داده بودم بعدش تصمیم به اقدام کردم
و این شد که مصمم شدم برای ادامه دادن
و وقتی پرسیدم که استاد شهریه کلاسا چقدره
گفت 1میلیون 400
من اون موقع 100 هزار تمنشم نداشتم
اما باوری که از فایلای رایگان و حسای خوبی که داشتم سبب شد پا تو این مسیر بذارم و با اینکه هیچی نمیدونستم
قدم برداشتم
که چجوری قراره پول هر ماه کلاسم و رنگای روغن جور بشه
اما قدم برداشتم
انگار یه جدیتی داشتم که جهان هستی و خدا این جدیت من رو دید و راه رو برای من هموار کرد
وقتی شنیدم 1 میلیون و 400 هست شهریه کلاس ، با خودم عهد کردم که برم دست فروشی و از صفر شروع کنم تا بتونم بیام کلاس
و از فروش پفیلا شروع کردم
و باقی جریانات که تو رد پاهام نوشتم
ماه های اول خدا بی نهایت کمکم کرد و دو سه باری استادم گفت که اشکالی نداره و به جای شهریه کلاسم ازم نقاشیامو میخرید
و همه این ها محبت خدا بود و هموار کردن مسیر برای من
ولی من همچنان داشتم روی خودم کار میکردم
تا اینکه از مهر ماه ورق برگشت و به صورت تصاعدی درآمدم از یک میلیون به 10 میلیون در هفته رسید
جوری شد که من تو دو ماه 60 میلیون درآمد داشتم از فروش گل سرای جوانه که مد شده بود
و فروش بالایی داشته و داره
و حتی کل دوماه که 60 روزه من فقط جمعه هارو رفتم جمعه بازار
یعنی در ماه 4 تا جمعه هست
من فقط 8 تا جمعه برای فروش گل سر رفتم و 60 میلیون در 8 روز درآمد داشتم
من با این 60 میلیون
رنگای فوق آرتیست خریدم
شهریه های هر ترمم که الان افزایش داشته و 2 میلیون 200 شده تا خرداد ماه کنار گذاشتم
کلی بوم و قلمو و رنگ خریدم
برای خودم کارتخوان خریدم
برای خودم لباس خریدم
برای خودم کفش خریدم
برای خودم هدیه خریدم
برای خودم وسایل کار خریدم
و کلی چیزای دیگه
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
الان سجده شکر کردم و بی نهایت ازت سپاسگزارم ربّ من
نمیدونم مهرماه برای من چه چیزی داره ، که من از مهر ماه شروع به تغییر کردم و از مهر ماه شروع گوش دادن فایل های این سایت کردم و از مهر ماه شروع به رشد تصاعدی درآمدم در دو ماه شد
اما اینو خوب میدونم که تغییر باورها بود و البته در مورد فروش گل سر باورام قوی بود
اما الان دارم روی باورام در مورد نقاشی کار میکنم
و میدونم که خدا به طرز شگفت انگیزی درآمدم رو از فروش نقاشی تصاعدی افزایش میده
منی که پارسال هیچی نمیدونستم که بعد یک سال کجا قراره باشم
خدای من شکرت
یادمه استاد تو فایلاشون میگفتن فقط 6 ماه یا 1 سال به فایلا گوش بدین اگر نتیجه نگرفتین ادامه ندین
مگه میشه نتیجه نگرفت
من یک سال شد که در این سایت پر از عشق هستم ، درسته هنوز از نظر جنبه هایی که برام مهمه نتیجه بزرگی نگرفتم و اینم برمیگرده به باورای محدود خودم
که الان یاد گرفتم که باورامو قوی کنم
و نتیجه رو ببینم
اما تو این یکسال بی نهایت نتیجه داشتم
مهم ترینش صحبت کردن با خدایی که بی نهایت بزرگ و قدرتمنده که هر لحظه ام دارم سعی میکنم بهش فکر کنم
و کنترل کنم ورودیای ذهنم رو
من امروز که یک سال شد ، دارم میرم کلاس نقاشی رنگ روغن و یک شنبه ها ورکشاپ رایگانی که با استادا کار میکنیم
امروز بی نهایت حال فوق العاده سرشار از عشق رو داشتم
انقدر حالم خوب بود که عمیقا قلبم باز بود
خیلی حس خوبی داشتم
حالا از امروز بی نهایت بهشتی و نورانی و زیبا بنویسم که واقعا من تو خود خود بهشت داشتم زندگی میکردم
هوای بهشت بی نهایت زیبا بود
کوه های برفی و آفتابی که نورش بی نهایت زیبا بود
بادی که ملایم و بهشتی بود خدایا شکرت
خدایا شکرت
امروز صبح که بیدار شدم دیگه مادرم که رفته بود خونه خواهرم چند روز مهمون باشه و بعد برگرده ،حاضر شدم و تخته شاسیمو برداشتم و راه افتادم به سمت تجریش
از اول صبح من تو دفتر تمرین ستاره قطبیم نوشتم که بتونم باورهای قوی رو به خوبی تکرار و ذهنم رو کنترل کنم و تمرکز کنم
وقتی از خونه اومدم بیرون به طرز عجیبی حالم عالی بود چون خدا هر لحظه داشت عشقش رو به من عطا میکرد
نسیم ملایم و زیبایی میوزید و هوا بهشتی بود
وقتی داشتم تا ایستگاه بی آرتی میرفتم برگای درختی رو دیدم که دورشون یخ زده بود و بسیار زیبا روی باغچه پارک کنار ایستگاه عین یه الماس میدرخشیدن
با دیدن تک تکشون و نگاه کردنم به درختا به زبونم جاری شد
خود خود بهشته
وای خدای من
من دارم تو بهشت قدم برمیدارم
وقتی رسیدم مترو اصلا توجهم به هیچی نبود و داشتم گوش میدادم به صدای خودم و لذت میبردم از تکرار باورای عشق
یهویی سرمو بلند کردم دیدم بالا سر کنار شیشه قطار نوشته
یک راز تازه
عجیب بود
چون وقتی خوندمش متعجب شدم
انگار خدا بیلبوردای مترو رو ، هر بار برای من عوض میکنه
یا نمیدونم ، موندم چی بگم، هر بار یه چیزی به چشمم میخوره
من همیشه میرم، چرا نمیبینم
هر بار یه نشونه
بیلبوردا عوض میشن یا هستن من نمیبینم ؟!!!و یا در زمانی که باید ببینم میبینم ؟؟؟
وقتی خوندم ، یک راز تازه
گفتم چی قراره بهم بگی خدا ؟؟؟
و هی فکر کردم
گفتم یعنی راز تازه چیه ؟؟؟؟
و بعد رها کردم و یهویی شنیدم راننده مترو بلند گفت
خانم در قطار رو نگیر وقت مردم رو نگیر
در قطار رو میگیری که دو نفر بیشتر سوار شن
در قطار رو نگیر، مردم کار دارن ، وقتشونو نگیر
اینو که شنیدم یاد یه فکری که چند وقت پیش داشتم افتادم
چند وقت پیش تو فکرم گفتم یه بار اگر دیدم کسی میخواد سوار قطار بشه درو نگه دارم که بیاد سوار بشه سریع برسه به مقصدش
این افکارم یادم اومد و با حرف راننده قطار یه چراغ برام روشن شد
که وقت ارزشمنده و نباید به کسی که دیر میاد وقت رو در اختیارش بذاری و مفت و رایگان چیزی رو بدی بهش ،که نمیتونه دریافت کنه
اگر در مدارش باشه جوری میرسه که قطار بیاد و سوار بشه ،نه اینکه سریع بخواد سوار بشه و یا تو یا هر کس دیگه بخوان درو نگه دارن تا کسی سوار بشه
تو نمیتونی حتی در این مورد هم برای دیگران کمکی بکنی
چون باید خودش بخواد که در مدارش قرار بگیره و در زمان مناسب برسه به ایستگاه و قطار بیاد و سوار بشه
این حرف راننده قطار خیلی برام درس داشت
خوشحالم از اینکه به تک تک صحبت های آدما سعی دارم دقت کنم
چون جدیدا دارم بیشتر یاد میگیرم که هر کس و هر چیزی حامل پیامی از طرف خدا برای من هست
بعد که رفتم و رسیدم تجریش این هفته گل گذاشته بودن تا طراحی کنیم و استادا رنگ روغن کار میکردن
من زاویه ام رو مشخص کردم و نشستم و نون برده بودم با پنیر رفتم از بوفه برای خودم آب جوش بگیرم هرچی گفتم پولشو نگرفت و تشکر کردم
خیلی حس خوبی داشتم
از صبح که فایل باورای قوی که با صدای خودم ضبط کرده بودم و گوش میدادم اولین نشونه اش این بود که آب جوش گرفتم و پولشو نگرفت
و انقدر مودب بود فروشنده که همه این ها محبت خدا بود برای من
وقتی رفتم بدون اینکه من حرفی بزنم یکی از استادا گفت برو بوم بردار
اولش گفتم تو دلم که من طراحی میکنم بوم بردارم؟ بعد که برداشتم متوجه شدم به همه رایگان بوم میدن حتی برای کسایی که طراحی میکنن
خیلی حس خوبی داشتم
ساعت 12 بود گفتم خدایا یه نشونه بده ،دلم آرومه الان با گوش دادن باورهای قوی عشق
بازم بهم نشونه بده که دلم آروم تر بشه
اومدم سایت تا از فایل کلید اجابت دعا ببینم نظراتو بخونم
گفتم خودت هدایتم کن و یه لحظه رفتم بالاتر
شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
دیدم یه عکس هست از جت اسکی توجهمو جلب کرد و بازش کردم دیدم قسمت 191 سریال زندگی در بهشت
وای یه نشونه بود برای من که باز هم خدا گفت کار همیشگی من اجابت همیشگی درخواست کسانی هست که درخواست میکنن
و به وضوح دوباره بهم تاکید کرد که روی باورات کار کن
من سر قول و وعده ام هستم ، که تو رو به چیزایی که میخوای برسونم
و البته سر قولم هستم که بهت گفتم که جایزه ات رو انتخاب کن
مطمئن باش راضی بودم که گفتم خودت انتخاب کن
و چون قصد پشت خواسته ات خدا گونه بود بهت نشونه دادم گفتم جایزه ات رو خودت انتخاب کن
ولی یه سری چیز های رو باید رعایت کنی
رها باشی و مثل چند روز پیش که گذشتی ، بگذری و به من بسپاری
میخوام ببینم الان که اجازه دادم بهت خودت انتخاب کنی ، و رها انتخاب کردی
آیا میتونی دوباره بگذری طیبه؟؟؟؟
دقت کن
هر لحظه باید بگذری و رها باشی از خواسته هات
فقط یک بار کافی نیست
هر لحظه باید رها باشی طیبه
هر لحظه باید آزاد باشی از هر آنچه که تو رو از من دور میکنه و منو از تو دور میکنه
طیبه جان عشق دلم تو با من باش
من همه چی بهت میدم
و بعد روی باورهای عشق و ثروت و همه چیز کار کنی و از تک تک لحظه های زندگیت لذت ببری
و به سرعت رخ میده خدا بیشتر از تو میخواد به آرزوهات برسی
خدا بیشتر از من میخواد من بی نهایت حالم عالی و بی نهایت فراوانی رو دریافت کنم
وقتی نقاشیم تموم شد با همکلاسیم رفتیم تا به استاد نشون بدیم، یکی از هنرجوهای استادم گفت طیبه عاشقتم
میدونستم یه نشونه از تکرار باورای قوی بود که امروز با عشق و حس خوب تکرار میکردم
خدایا شکرت
وقتی استادم کارای هردومونو دید ،به هنرجوهاش گفت بچه ها ببینین این دوتا شاگردای من از همون روز اول ورکشاپ یعنی 21 مرداد دارن هر هفته میان و یه هفته هم غیبت نداشتن
ببینین هردوتاشون چقدر پیشرفت داشتن
و به استادم گفتم ،که امروز یک سال شد که داریم میایم کلاس رنگ روغن
و گفت چقدر سریع زمان میگذره و باید نهایت استفاده رو از این زمانی که خدا بهتون داده ،داشته باشین
و تحسینمون کرد و انقدر با ذوق داشت کارای هردومونو نشون میداد ،کلی کیف میکرد
یاد استاد عباس منش میفتم وقتی ذوق استاد رنگ روغنم رو میبینم ،آخه استاد عباس منش وقتی با شاگردایی که دارن با تمرکز روی باوراشون و پیشرفتشون کار میکنن خیلی خوشحال میشه صحبت میکنه و ذوق میکنه
این ذوقشو تو فایلای کلاب هاوسی که تو سایت لایواشو میذاشتن دیدم
وقتی ذوق استادمو میبینم میگم طیبه مسیرت دریته ادامه بده
مطمئن باش که اگر تمرکز بذاری بیشترم نتیجه میبینی
بعد که خداحافظی کردیم و برگشتیم
نمیدونم چرا الان یوالای دیروزم یادآوری شد بهم که از استاد رنگ روغنم پرسیدم و گفتم که استاد خوشحالم از اینکه به حرفتون گوش دادم و طلاس رنگ روغن طبیعت رو نیومدم
وقتی بهم گفتین نیا و با لحن عصبانی گفتین من نیومدم ،اما الان به وضوح درک میکنم و خوشحالم که نیومدم
چون واقعا من نمیتونستم کار کنم
تازه شروع به یادگیری کرده بودم
و خوشحالم درس هایی که گرفته بودم رو در عمل اجرایی کردم و گذاشتم درمورد یادگیری رنگ روغن تکاملم طی بشه و بعد من بیام کلاس رنگ روغن طبیعت
خدایا شکرت
وقتی برگشتم خونه حس فوق العاده ای داشتم همه اش به صدای خودم گوش میدادم و پر بودم از حس عمیق عشق
امروز دو نفرم تو سایت نوشتن عاشقتم
و اینم برای من نشونه بود که داره جواب میده تکرار باورا
خدایا شکرت
وقتی رسیدم خونه مون تو راه به آسمون نگاه میکردم یهویی چشمم افتاد به نور یه ستاره پر نور
با خودم گفتم ستاره قطبی هست !؟
خیلی پر نور بود عین چراغ بود و انقدر آسمون صاف و تمیز بود که قشنگ دیده میشدن ستاره ها
وقتی نگاه میکردم یهویی یاد اون نشونه تو مترو افتادم
یک راز تازه
عجیب بود برام
سریع رفتم تو یوتیوب درمورد ستاره قطبی فیلماشو ببینم که ببینم چی نوشته
همینجور داشتم ستاره هارو نگاه میکردم سرمو آوردم پایین پلاک ماشین 974 بود نشونه بین من و خدا
این عدد نشونه ای از تایید عشق بین من و خودایت
که بهم میگه تو ارزشمندی و عزیزی طیبه
وقتی دیدمش گفتم چی میخوای بهم بگی
از یک راز تازه هیچی متوجه نمیشم
الانم ستاره قطبی ؟!
داشتم میرفتم برای شام سنگک بخرم بعد برم خونه
مدام سرم رو به آسمون بود و بعد داشتم دنبال فایلای مربوط به ستاره قطبی میگشتم
یه فایل رو باز کردم
گوش دادم میگفت
اگر محور فرضی چرخش زمین رو در محل قطب شمال تا بی نهایت ادامه بدیم ،به ستاره قطبی میرسیم
این جمله اش برام عجیب بود هم حس میکردم یه پیامی داره هم از یه طرف درک نمیکردم
چند باری به این جمله گوش دادم و به ستاره ها نگاه کردم
ولی هیچی متوجه نشدم
یه حسی بهم میگفت دقت کنم
وقتی برگشتم خونه
سجده شکر رفتم از خوشحالی
آخه داداشم داشت دوباره ظرف میشست چقدر تغییر کرده تو این یک هفته
تو کارای خونه بهمون کمک میکرد اما چون از سرکار برمیگشت نمیرسید بیشتر کمک کنه ،اما به طرز شگفت انگیزی این جریان رو دو سه روزه به صورت تکرار شونده دارم میبینم
و این یه نشونه هست و بی نهایت خدا رو سپاسگزارم
دوره عشق و مودت رو که 3 دی خریدم ، تمرینات دوره عشق و مودت رو من باور سازی کردم و دو روزه که دارم تکرار میکنم چقدر سریع داره پاسخ میده باورای قوی
این برای من نشونه ای هست که مصمم تر بشم تا ادامه بدم
وقتی کارامو انجام دادم و اومدم تمرین جلیه دو دوره رو بنویسم
و بعد هدایت شدم به پیام دوستی
دوباره تاکید بود برای من که باوراتو مصمم تر تکرار کن
و تمرینات رو انجام بده
همین که نوشتم ، انقدر خود به خود باورای قوی میومد به ذهنم و من مینوشتم اصلا تعجب میکردم که این حرفارو من دارم مینویسم ؟!
حتی باورایی که استاد گفتن برای خودتون دردفترتون بنویسید نوشتم و هی پشت سرهم میومد و متحیر بودم و هی میگفتم وای این باورا بودن که سبب شدن من طیبه دو سال پیش و اتفاقاتشو تجربه کنم
پس این منم که با باورام دارم زندگیم رو خلق میکنم
و من انجامش دادم و نوشتم و باز هم باید بنویسم چون حس میکنم هرچقدر مینویسم بیشتر مقاومت ذهنم شکسته میشه
تا ساعت 1 شب داشتم مینوشتم
و خدارو شکر میکردم
وقتی 2:2نصف شب شد ،که داشتم راجع به ستاره قطبی یه فیلم میدیدم
گفت که در واقع این ستاره ها نیستند که به دور ستاره قطبی میچرخند
بلکه این ماهستیم که میچرخیم
همه ستاره ها دور یکی میچرخن
ما هم میچرخیم
ازاین جمله اینو متوجه شدم که
خدا میخواست بهم بگه که طیبه
عشق یکی
ربّ یکی
راه رسیدن به سعادت و خوشبختی یکی
و تو باید هر لحظه دور یک عشق عظیم و پر نور و ربّی بچرخی که عاشقانه داره به ساده ترین شکل همه چیز رو مدیریت میکنه و راه رو بهت نشون میده مثل ستاره قطبی که راه رو نشون میده مثل قطب نما
که تو از وقتی شروع کردی به تمرین ستاره قطبی میبینی که توجه و تجسم و تکرار باورهای هم جهت با خواسته چه شگفتی هایی برای تو به همراه داشت
که اگر ادامه بدی و اصولی و تکاملی مسیرت رو طی کنی ، به هرآنچه که میخوای میرسی
تاکید میکنم
اصولی و تکاملی
اصل بر یکی هست و فقط و فقط ربّ هست و قدرتمند ترین و نیرومند ترین خالق جهان هستی که داره به بی نهایت طریق هدایتت میکنه
پس اینو یادت باشه و هر روز به خودت تکرار کن
من باید یاد بگیرم که هر لحظه رها باشم و بگذرم در هر لحظه
و مثل امام حسین که از کربلا و عاشورا میخواست بگه هر لحظه با گذشتن منافع خودتون ،خدا رو انتخاب کنین
با اینکه خدا هر چی که میخواین رو بهتون عطا میکنه و حتی با رها بودنتون ،به خواسته هاتون میرسونه
اما باید در حالی که به خواسته هاتون رسیدین هم رها باشین
وقتی این حرفارو از الهی قمشه ای شنیدم
که میگفت امام حسین چرا بعد از گذشت این همه سال ،مطرح هست در عالم در بین مردم
به این خاطر بوده که از منافع خودش گذشته ، رها شده از هر آنچه که خدا رو ازش دور میکنه
به همین خاطر علم شده در عالم
و میگفت هر روز و هر لحظه عاشوراست و هر جایی که هستیم کربلا
هر روز و هر لحظه باید تصمیم گیری کرد که آیا حق رو شهید کنم یا خودم رو
اگرهر لحظه خودت رو شهید کردی و گذشتی ،اونموقع هست که همه چی بهت داده میشه
الان که دارم مینویسم فکر کنم اون یک راز تازه این بود
بازم نمیدونم
اما اینجوری درکش کردم الان
من با اینکه این موضوع رو بارها تو رد پاهام نوشتم اما امروز با ستاره قطبی به این موضوع هدایت شدم
اصلا نمیدونم چی شد که داشتم مینوشتم ،خود به خود این موضوع رو نوشتم
اینکه یک راز تازه هست برای من
اینکه
طیبه دقت کن
با وجود اینکه بهت گفتم اجازه داری جایزه ات رو خودت انتخاب کنی و به وضوح نشانه دادم ،و گفتم جایزه ات رو خودت انتخاب کن و به اختیار خودت گذاشتم و رضایتم رو بهت اعلام کردم
ولی پشت این جایزه و اجازه دادنم یه پیام اصلی بود
که باید یادت باشه در هر لحظه رها باشی و بگذری
اگر در هر لحظه رها باشی و بگذری و بیشتر سعی کنی در این حالت رهایی باشی ، جایزه ات بیشتر به انتخاب خودت خواهد بود
هرچی رها تر باشی بیشتر به ربّ و صاحب اختیارت نزدیک تر میشی و از نعمت و ثروت و عشق و سلامتی و آرامش و شادی بی نهایت بهره مند خواهی شد طیبه
پس هر روز سعی کن تمرین کنی
درسته که وقتی عاجز بودنت رو اعلام میکنی و میگذری از هرآنچه که باید بگذری و لحظه ای که میگذری بهت عطا میشه ، اما باید همیشه رها باشی ،حتی وقتی خواسته ات بهت داده شد و وعده رسیدن به خواسته ات رو دریافت کردی باید رها باشی
فقط یک بار کافی نیست که از عشق بگذری و یا اینکه از ثروت و یا هرآنچه که سبب وابستگی تو به این جهان مادی میشه
تو باید هر لحظه رها باشی از عشق ،بگذری از عشق ، بگذری از ثروت و همه چی
تو باید هر لحظه رها باشی و اینو تمرین کنی و یاد بگیری تا بگذری در هر لحظه
این مهم ترین چیزه و راز تازه هست که باید متوجه میشدی
از خدا میخوام که قلبم رو باز کنه و بهم یاد بده که چجوری هر لحظه رها باشم و تسلیم و بگذرم از هرآنچه که باید بگذرم
و سعی کنم بیشتر زمان هارو در این حس رهایی و گذشتن و تسلیم بودن باشم ،چون استاد میگفت حتی پیامبرا هم تسلیم تسلیم نبودن
اما سعی میکردن هر بار بهتر بشن
خدایا کمکم کن من هم هر بار بهتر و بهتر بشم
میدونم که خدایی که با تک تک ریز به ریز نشانه ها داره یادم میده و هدایتم میکنه ،صد در صد اینم یادم میده
وگرنه با یک جمله یک راز تازه ،اونم برای تبلیغ یک پنیر تو مترو ، اگر من شاخکام تیز نبود و بعد دیدنش سوالاتی رو نمیپرسیدم ، خدا هیچ وقت به من این هدایت ها رو نمیگفت تا بهم درکش رو بگه
البته که هدایت خدا همیشه هست ،این منم که باید شاخکام تیز باشه و دریافت کنم
هرچقدر بیشتر تلاش کنم دقت کنم بیشتر هدایت هاشو دریافت میکنم
این منم که باید دقت کنم و پیام ها رو دریافت کنم
و رشد کنم
خدایا شکرت
امروز بی نهایت حالم خوب بود قشنگ باز بودن قلبم رو حس میکردم ، اینکه قلبم با تکرار باورهای قوی عشق بی نهایت حس خوبی داشت و آروم بودم و لذت میبردم
خدایا شکرت
برای استاد عزیزم و مریم جان و همکارانتون و تک تک اعضای سایت بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
بسم الله الرحمن الرحیم
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای آنکه ستایش مختص توست، ای آنکه هستی نام از تو یافته و زمین جنبش و فلک آرام از تو یافت
ای آنکه به زیبایی اجابت می کنی دعایم را، هر بار که با تمام خضوع و بندگی و اضطرار تو را خواندم
خدای من چه غلغله ای در قلبم است و کلمات چقدر عجله دارند تا بر صفحه ظاهر شوند
الهی شکرت که آرامش و خشوع را درون قلبم جاری کردی
از صبح تا به اکنونی که به این فایل رسیدم بی قرار تو و صحبت با تو بودم، مثل مرغ سرکنده بال بال می زدم، در بیرون همه چیز آرام بود اما تو خود می دانی در درونم چه غوغا و بی قراری بود.
صبح با اینکه فایلی را از پروژه خانه تکانی دیدم و کامنتی برایش نوشتم، اما باز بغضی گلویم را می فشرد و حال گرفته ای داشتم، اکنون خوب می دانم که از چه بود و از کجا
اما اکنون دیگر مهم نیست، چون تو با این فایل نوش دارویی شدی بر جان و دلم و نیشتری زدی بر این گره ذهنی بد سگال
الهی شکرت
چقدر این جمله را دوست دارم
الهی شکرت
استاد، الهی که در اعلی علیین با رب و نبیین محشور و مشعوف باشی که سخن مسیحایی ات دل مرده ام را زنده کرد.
آی خدای من، یاد این قسمت از دعای کمیل حضرت علی (ع) می افتم:
یَا إِلَهِى وَسَیِّدِى وَمَوْلاَىَ وَرَبِّى، صَبَرْتُ عَلَى عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ ، وَهَبْنِى صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ ، أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِى النَّارِ وَرَجَائِى عَفْوُکَ
اى معبود و سرور و مولا و پروردگارم ! بر فرض بر عذابت شکیبایى ورزم ، ولى بر فراقت چگونه صبر کنم ، و بر فرض بر سوزندگى آتشت استقامت نمایم ، ولى چشم پوشى از کرامتت را چگونه تاب آورم ، یا چگونه در آتش سکونت و آرامش گزینم ، در حالى که همه ى امید من به گذشت و عفو توست.
امروز از این بی قراری و دوری چند ساعته از نسیم لطف و رحمتت به جان آمدم
ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
خدایا نیکی این دنیا فقط با تو بودن به یاد تو بودن است و نیز در آن دنیا
خدا دوری از تو همان عذاب آتشی است که جان را به برهوتی خشکیده و مرده مبدل می کند
پناه می برم به تو از نفس امّاره ام که به چیزی جز زینت و شهوت و خوشی زودگذر این دنیار امر نمی کند،
هر کجا رفتم و با هر که بودم هیچکدام نتواستند ذره ای جای خالی تو را برایم پر کنند، به هر دری زدم و به هر جایی رفتم حتی پاسخ خوبشان هم نتوانست یک روزم را غنی و پربار کند.
اکنون بهتر این سخن مولانای جان را می فهمم
من جز احد صمد نخواهم
من جز ملک ابد نخواهم
جز رحمت او نبایدم نقل
جز باده که او دهد نخواهم
اندیشه عیش بیحضورش
ترسم که بدو رسد نخواهم
بیاو ز برای عشرت من
خورشید سبو کشد نخواهم
من مایه بادهام چو انگور
جز ضربت و جز لگد نخواهم
از لذت زخمهاش جانم
یک ساعت اگر رهد نخواهم
وقت است که جان شویم خالص
کاین زحمت کالبد نخواهم
احمد گوید برای روپوش
از احمد جز احد نخواهم
مجموع همه است شمس تبریز
حق است که من عدد نخواهم
الهی شکرت که دوباره دستم گرفتی و اشک و آهم را برای وصل خودت جاری کردی
آخ که چقدر بودن با تو برایم شور انگیز و لذت بخش است و تمام غم و رنج دنیا را از دوشم می گیری
الهی شکرت
این فایل چه ها که نکرد با وجودم
با اینکه دو بار بدون اینکه فایل را دیده باشم در زیرش کامنت گذاشتم، اما این آب حیات را می بایست امشب می نوشیدم و زنده می شدم.
معبودم
چقدر تو خوبی، چقدر دلسوز و بخشنده و بردباری
چقدر هدایتگر و مشتاق شنیدن یک یا رب بنده هستی
چقدر سریع دستگیر و اجابت کننده ای
چقدر زود راضی می شوی
چقدر به احوال بنده ات آگاه هستی
یه نفر هست که میدونم میشنوه درده دلامو
میگیره دستمو آروم همیشه داره هوامو
یه نفر هست ک امیدم رو نمیذاره بمیره
شب و روزش پیشم اینجا توی این سینه اسیره
وقتی دل دادی میفهمی عاشقی دردی قشنگه
دور خونه ی عزیزت وقتی میگردی قشنگه
نمیذاره پا بذاره توی چشمای تو بارون
پشت تو کوهه نمیری وقتی پرمیکشی با اون پر میکشی با اون
یه نفر هست که محاله منو جایی جا بذاره
تا ببینه بی قرارم می بینم اون بی قراره
من هنوز چیزی نگفتم همه حرفامو میدونه
تا میاد از توی چشمام خودشو زود میرسونه
وقتی دل دادی میفهمی عاشقی دردی قشنگه
دور خونه ی عزیزت وقتی میگردی قشنگه
الهی شکرت
خدایا ممنونم که نگذاشتی تا شب به پایان برسد که باد شرطه و نسیم صبایت را فرستادی و کشتی شکسته دلم را به ساحل امن آغوشت رساندی.
عجیب است که چند روز است که می خواهم این فایل را ببینم اما نمی شد، امروز هم، کلاسی داشتم و هم کاری، هر دوتا را کنسل کردی و دستم را گرفتی و از آغاز شب پای کلاس این فایل نشاندی و گفتی بیا که دوای دردت اینجاست.
الهی شکرت
هر چقدر که نگاه می کنم رد پای شیطان ذهنم را در این بی قراری هایم می بینم و اگر لطف و رحمت برکت ربانی تو نباشد یکسره در غفلت و خسرانی مبین هستم، چون عدوی مبین در ذهنم لانه کرده و قسم خورده و کمر بسته به گمراهی و ضلالتم.
الهی شکرت که قلبی را پر از احساس در سینه ام به ودیعه گذاشتی تا به محض کج روی و نادانی ام هشدار بلندی بدهد و آگاهم کند.
الهی شکرت برای این بی قراری ام
اگر این حال نادلخواه نبود چطور آغوش رب با معرفتم را می یافتم
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو پیوندم زنند
الهی شکرت که دستم را گرفتی و با هر حرکتش برای نوشتن کلمه ای، بندی از گره های ذهنم را گشودی تا بی گره و صاف بشوم و سبک بال و رها از کوله باری که ندانم کاری های خودم بر دوشم گذاشت.
الهی شکرت
الهی شگرت که از ابتدای روز نشانه هایت را فرستادی تا مرا به این حال عالی برگردانی، تا که در نهایت مرا سر درس این فایل بر خاسته از دلی پاک نشاندی و غم دل را بزدودی
الهی شکرت
ای رب الارباب ای مالک و صاحب و فرماندهنده هستی
یاد ده ما را سخنهای دقیق
که ترا رحم آورد آن ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
ایمنی از تو مهابت هم ز تو
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
کیمیا داری که تبدیلش کنی
گرچه جوی خون بود نیلش کنی
این چنین میناگریها کار تست
این چنین اکسیرها اسرار تست
آب را و خاک را بر هم زدی
ز آب و گل نقش تن آدم زدی
نسبتش دادی و جفت و خال و عم
با هزار اندیشه و شادی و غم
باز بعضی را رهایی دادهای
زین غم و شادی جدایی دادهای
خدای مهربان و مقتدر هستی اگر بگویم حرکت از من است و برکت از تو؛ شرک ورزیده ام و کفر گفته ام، چون حرکت هم از توست و برکت هم از تو
آیا غیر تو کسی هست که قلبم را به تپش وا دارد و نفسم را به شماره هایی دقیق جاری کند
آیا غیر تو کسی هست که بینا و شنوایم کند
آیا غیر تو کسی هست که مغزم را اینچنین شگفت انگیز تنظیم وتکامل بخشد
خدایا تو مرا از نطفه ای ناچیز به این توازن و تناسب رساندی در حالی که هیچ نبودم، آری اعتراف می کنم در پیشگاه ربوبیت تو که هیچم و ذلیل و حقیر
هم حرکت از توست و هم برکت از تو
خداوندا، هم خواسته ام را از تو می خواهم و هم ایمان و باور به اجابتش را از تو می خواهم، تو مرا به الگوها هدایت کن تا ذهن منطقی ام را خاموش کنیم
مهربانم دستم را بگیر به راهی ببر که نعمت آرامش و رضایت در آن است
خوب من اگر تو رحم نکنی و مرا در کنترل ذهن حمایت نکنی به راستی از زیان کاران خواهم بود.
خدایا مرا سپاسگزار نعماتت قرار بده و توفیقم بده تا از اینهمه برای یادآوردی خویش بنویسم
خدای رحمان و رحیم
متشکرم که صورتی زیبا به بنده هدیه دادی
سپاسگزارم که ذهنی پویا و پذیرای اندیشه هایت را برایم قرار دادی
ممنونم که ابروانی موزون و متوازن در صورتم تعبیه نمودی تا سایه بانی برای چشمان تیز بینم باشند
متشکرم برای دستی توانمند با انگشتانی سالم برای جستجوی نعمتتت
الهی شکرت برای قلبی رئوف و سلیم که بدی را در خود نمی پذیرد و بد هیچ کس را نمی خواهد
خداجان قربونت برای سر و گوشی موزون که خط و خال و چشم و ابرو را به همسایگانی متناسب پذیرفتند
الهی شکرت که توانایی خواندن و نوشتن را در زمانی که صلاح خویش را نمی دانستم به بنده آموختی
خداوندا سپاس تو می گویم که پدر و مادری دلسوز را برایم انتخاب کردی چراکه با تمام وجود برای رشد و بالنگی ام تلاش کردند
الهی شکرت که مسیر رشد کودکی ام را به نیکویی انتخاب و هدایت نمودی و از خطرات مصونم داشتی
الهی ممنونتم که مرا نگاه داشتی و از بیراهه رفتن بازداشتی و از گزند همنشینان ناباب در امان داشتی
پروردگارم قدردان لطف تو هستم که مرا در مسیر خودکفایی و استقلال هدایت کردی و خیلی زود دستم را در جیب خودم گذاشتی
ای مالک عادل و فاضل هستی از تو بینهایت سپاسگزارم که عزیزانی را در زندگی ام قرار دادی تا از تجربه و نظر و نگاه آنها درس و پند و عبرت بگیرم و دچار خطای و زیان سنگین نشوم
خدای رئوفم از تو ممنونم که رزق و روزیم را در هر شرایطی رساندی و به محض تنگدستی و اضطرار از جایی که گمان نمی کردم روزیم دادی
خدای خوبم بی نهایت تو را شکر می گویم که مرا به این مسیر زیبا و این سایت توحیدی هدایت کردی
دیگر از اینجا به بعد را چگونه بنویسم که دفتر های می خواهد و حوصله ها
همین قدر را بگویم که خدایا متشکرم که با آشنایی با استاد، رنگ زندگی را و طعم بندگی را به بنده ات نشان دادی و چشاندی
الحمد لله علی کل نعمه
سلام دوست خوب و نازنین
چه قدر زیبا، دلنشین و فوقالعاده بود کلامتان
الحق که شاگرد استاد عباسمنش هستید
خیلی خوب بود واقعا لذت بردم ️️️️️
از جملات قشنگ
شعرهای بسیار زیبا و پر مغز
خداوند همه مارو به راه راست هدایت کند…
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام ب استاد عزیز ودوستان دوست داشتنی
ازین فایل نتیجه میگیرم باید منطقی کنم ک میتونم ب هرچیزی ک دوست دارم بهش برسم براحتی وباعزت
همه چیز طبیعیه سلامتی
رزق زیاد
رابطه عاشقانه
دوستان بی نظیر
ارامش وشادی
خداوند همه دعاها رو براحتی اجابت میکند
من باید درمدار دریافت قرار بگیرم
من باید باور کنم
چطوری باورکنم ؟بااستفاده از منطق
از جاییکه خاسته های قبلی تیک خورده بنابراین خاسته های بعدی هم میشه
همون روشی ک در 12 قدم گفتید ودارم روی همون کار میکنم
واتفاقی دوستم هم فایلی از شما درمورد موضوع گاز وترمز گذاشت
بازهم احساس میکنم هر چه ب خاسته ام نزدیک میشوم یکسری فایلهایی میشنوم یکسری نشانه ها میات ک باز یکم جلوتر رفتم وقراره یکسری کارهای جدیدتر انجام بدم ونسبتا افکارم نزدیکتر میشه ب رسیدن ب خاسته ام
ا-دعا میکنم ودرخواست میکنم
2-باور احساس لیاقت وباور اینکه خداوند برهمه چیزقادراست
3-دریافت میکنم
چقد. نیاز داشتم ب شنیدن این فایل
شبیه همون الهامیه ک خدا در خواب بهم گفت
کافیه منو باور کنی میتونم بهت بدم و خودتو لایق بدونی که میتونی داشته باشیش
چندشب پیش قران باز کردم درمورد خاسته ام
دقیقا اومده بود ک برای خدا سهل واسان است
میگوید کن فیکون
و جهان وزمین واسمان را مسخر تو کرده
ونگران تمسخر بقیه نباش
ک جهان تورو جدا میکنه از افرادیکه تورا الان مسخره میکنن
مثل دریای شور وشیرین دقیقا همینا اومده بود
ودرمورد رزق ونعمت های دریا ومیوه ها اومده بود و اومده بود ب باران نگاه کن چطور از اسمان نازل میکنه واز دل زمین درختان رو رشد میده وپراز میوه میکنه
چقدر خوشحال شدم از ته قلبم خندیدم
ای خدا شکرت که بزرگترین نشانه بود
مطمعنم اگر مسیر درست رو طی کنم خدا منو راضی میکنه
مقایسه باعث نابودی احساس رضایت میشه
بجای مقایسه باید سپاسگذاری رو ب یاد خودم بیارم
همون جوری ک قبلا خدا برای من همه کار کرد الان هم همه کار میکنه هرچیزی ک میخام باید باور کنم ک میشود
وخدا ب وعده هاش عمل میکنه کافیه من سمت خودم رو درست انجام بدم
دوباره پیام خداوند برای من این بود ورودی هاتو بیشتر کنترل کن مراقب باش و خدایی الان 15 روزه ک یک چهله برای خودم دوباره شروع کردم و دوری کردم از افراد نامناسب
بااینکه سالهاست تلویزیون واخبار نمیبینم همه افراد منفی رو کات کردم
اما وقتی چهله میذارم واسه رشدم
حتی خانواده درجه یک رو تلاش میکنم دورادور باشم ک ورودی نامناسب بهم ندن خیلی مهمه چهله رو طی کنم وموفق ازش بیرون بیام و براحتی ب خاسته جدیدم برسم ک البته سه ساله مسیرو همین جوری طی کردم الهام گرفتم از یکی از فایلاتون در مورد چهله ی حضرت محمد
گفتم فقط اینجوری میتونم رشد کنم ومتعهد باشم الان سالانه چندتا چهله دارم واسه خودم
وانصافا گذشته از مقایسه خودم باهرکس
نسبت ب سالهای قبل ترسهام کمتر شده اعتماد بنفسم بیشتر شده مهارتهام ورودی مالیم بیشتر شده افراد نامناسب دورتر شدن درکل هربار هرسال زندگیم یک مدار جدیدی هست
و خداروهزاران بار سپاس که من رو وارد این مسیر کرد شکرت خدای مهربان
خیلی سپاسگذارم برای این لطفی ک میکنید ب همگی ما وبزرگترین تاثیری رو در زندگی من بیشتراز هرکس دیگر دارید
بیشتر از پدرمادر همسر دوست مربی وهرکس دیگه ای درجهان …
سلام استاد عزیزم و همه دوستان
استاد، خدا از طریق شما با من صحبت کرد و بی نهایت سپاسگزار رب العالمین و شما هستم
دوره ثروت 1 رو اول اذر خریدم و از همون روز مشتریام خیلی بیشتر شده و ثروت به راحتی و به قول شما لاجرم وارد زندگی من میشه بدون این که استرسی داشته باشم
و در مورد این فایلی که گذاشتین فقط میتونم بگم این نشونه منه که مسیرم درسته
15 اذر من کامنت گذاشتم تو دوره و گفتم که به سوره مریم هدایت شدم اونجایی که زکریا خواستشو به خدا میگه و خدا اجابت میکنه و میگه بنده جونم این که واسه من کاری نداره مثل اب خوردنه و اون شب خدا به منم گفتم خواسته هات خیلی راحت اجابت میشه به شرط این که باور داشته باشی
ایا نشونه از این واضح تر میخوام که با تمرین رو دوره به سوره مریم هدایت بشم و الان شما دقیقا در مورد همون ایات صحبت کنین
خیلی سپاسگزار خداوندم که سریع پاسخ میده کافیه قدم بردارم و شروع کنم
من قدم اول و دوم رو دارم ولی میتونم بگم ثروت 1 هر جلسه ش یه گنجه الان یه ماه گذشته هنوز دارم جلسه اول گوش میدم بی نهایت عالیه و ازتون سپاسگزار استاد عزیزم
چند دقیقه اول فایل گوش دادم و وقتی شما گفتین سوره مریم و خواسته زکریا فقط اشکه که داره سرازیر میشه و سپاسگزاری میکنم
الحمدلله
به نام خدا ی نزدیکم
به نام خدای بزرگم
به نام خدای مهربانم
به نام اوکه نامش ویادش چن صباحیست آرامش بخش دل و جانم است
خدایی که چه آسان وچه زود پاسخ میدهد
استاد انگار تمام حرفاتون خطاب به من بود قدم به قدم خداداره از زبان شما راه روبه من میگه نه اینکه بگم بعضی از حرفاتون مربوط به مسائل این روزای من هست نه به خود خدا دقیقا حرفای شما طوری گفته میشه که انگار دقیقا همون کاریه که من باید همین الان انجام بدم وبعد قراره نتیجه ش روببینم خیلی از جاها وقتی داشتین صحبت میکردین موبه تنم سیخ میشد استاد از این هم زمانی اینهمه آگاهی احساس میکردم من گنجایشم کمه برای این آگاهی ها چندین بار گفتم الله اکبر از قدرت خداوند متعجب بودم احساس میکردم خدا در کنارم حضور داره هرچقد صحبت کردین من خداروبزرگتر دیدم حس کردم لمس کردم
احساس عجیبی داشتم که نمیدونستم چیه
بااینکه من فقط 40 دیقه از فایل روفقط گوش دادم
میدونین استاداحساس میکنم گوش کردن این فایلا داره یه چیزی روتومن تعقیر میده
وابستگیهام کمتر شده
زندگیم داره روونتر پیش میره
حااالم خوبه استاد
نگران نیستم
وقتی گفتین اگه ریئس یه جایی بهمون بگه این کارو برات میکنم وماخیالمون راحتره چون میدونیم اون همه کاره س هیچ کس جلودارش نیس وهرچی اون بگه قطعا همونه پس دیگه نگرانی نداری
گفتم زینب ببین تو یه خواسته ای داری مثلا داشتن روابط عاشقانه طلاقم گرفتی بچه هم داری
تو یه خانواده سطح پایین هم هستی
بیااینو بذار توذهنت که یه آدمی که قدرتمندترین آدمه این شهره اومده بهت میگه زینب تمام آدمهای خوب این شهر تحت اختیار منن من همشوون رومیشناسم
اختیار همشون رودارم اونابهتریینن هیچ مشکلی باشرایط توندارن وبه من قول داده بهترینش رو برام بیاره
ولی اون خدایی که میخواد کمکم کنه هزااااااااااااااران برابر قدرتش از اون ادم بیشتره پس خدایا همه چی باتو من آرومم من خوشحالم من عاشقتم
باور دارم زندگی زیباست
قدرت خداست
من لایق بهترینهااا هستم
هرروز زیباییها وچیز های خوب به راحتی وارد زندگیم میشه
سلامتی بی انتهاست وهرروز بیشترمیشه
پس خدایا شکرت
سلام
همزمان که دارم سعی میکنم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم را بفهمم این فایل را دیدم که دوتا درس از این فایل گرفتم
سپاسگذاری
خدایی که احساسات انسانی نداره یعنی خوشحال نمیشه ،خدایی که نیازی به سپاسگذاری نداره و من با سپاسگذاری نمیتونیم نیازی از خدا براورده کنم ،چرا انقدر میگه سپاسگذار باش
سپاسگذاری توجه به داشته هاست توجه به نعمتهاییست که دریافت کردی و یادت نیست و خدا به پیغمبر میگه یادت نیست از کجا به کجا رسوندمت !!
توجه کن به انچه بهت داده شد زمانی که از من خواستی و الان تو زندگیت هست و توجه به نعمت برات نعمت بیشتر میاره ،تازه یکم منطق سپاسگذاری را متوجه شدم
توحید
امروز درک جدیدتری از توحید پیدا کردم .همیشه میزان شرک و توحید خودم را در مقدار قدرت دادن به ادمهای دیگه میسنجیدم
الان یه چیز دیگه دارم متوجه میشم که انگار شرک از درون منه ،انگار قدرت را دارم به یه قسمتی از خودم میدم که الان نمیفهممش
تا اونجا که به اون جایگاه الهاماتی که خدا به من داده توجه میکنم و اون را متصل به الهامات نگه میدارم و میپرسم و الهام میشه و عمل میکنم و بعد میگم خدایا ممنونم ،پرسیدم ،راه را نشان دادی عمل کردم ،همه چیز عالیست و همه جوانب زندگیم خوب پیش میره
انجا که بین خودم و این اتصال فاصله میوفته و شرک از درون من اتفاق میوفته که میگم این کارو من انجام این اعتبار و این نعمتها را به واسطه علم خودم بدست اوردم و این قدرت را من دارم ….همونجا یه پشه بلایی سرم میاره که برسم به مرحله ی خدایا من غلط کردم نجاتم بده
خدا احتیاج نداره من بهش بگم تو بزرگی تو فرمانروایی تو گرداننده اسمان و زمینی تا لذت ببره …
من احتیاج دارم برای اینکه خوب زندگی کنم و ادعونی استجب لکم باشم اتصالم را با این نیرو وصل نگه دارم و به خودم یاداور شوم که با خالق و گرداننده جهانی که من میبینم و نمیبینم دارم صحبت میکنم ،که من هیچ کاره ام من فقط درخواست کننده ام و اگر ایمان داشته باشم عمل کننده…
بنام خدای زیبایی ها
سلام خدمت استاد عزیز
من دوست دارم خانه و باغ و ویلای استخردار داشته باشم و چگونگی آن را به پروردگارم واگذار میکنم و می دانم درهایی را برایم میگشاید و کارمن منطقی کردن داشتن آنهاست و من لایق و شایسته لذت و ثروت هستم و ورودی های زیبا به ذهنم میبینم و تصاویر خانه های زیبا و باغ های زیبا را میبینم و یقین دارم همانطور که توانستیم ماشین بخریم و نقد بخریم و صفر بخریم و بدون فروش چیزی بخریم این ها را نیز میتوانیم و من حس و حالم را خوب نگه میدارم چرا که میدانم حال خوب مساوی اتفاقات خوب است و من برای رسیدن به آنها شور و امید دارم و از لحظه بلحظه زندگیم لذت میبرم
In god we trust
بماند ردپای من 1403/10/9
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام عرض می کنم خدمت همه
من یه تحقیقی انجام دادم در مورد آیه سه سوره طلاق و دوست داشتم نتیجه تحقیقم رو اینجا هم قرار بدهم ، امیدوارم برای شما هم مفید واقع بشه
من این موارد رو خیلی زیبا و خوش خط با چند رنگ خودکار مختلف روی کاغذ نوشتم ، چند لایه تا کردم و گذاشتم داخل کیف پولم که همیشه همراهم باشه و همیشه بخوانم و بهشون فکر کنم
و خداوند روزی می دهد از جایی که فکر نمی کنی و هر کسی بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
(این برداشت شخصی خودم هست برای مسئلهای که خودم در این روزها کمی ذهنم باهاش درگیر هست ، می نویسمش که برای شما هم الهام بخش باشه) یعنی ای مرد بزرگی (خطاب به خودم دارم حرف میزنم) که از دوستان و همکاران سابقت که هم مدار تو نبودن جدا شدی یادت باشه اگر بر خدا توکل کنی خدا برای تو کافیست
(از اینجا به بعد تحقیقاتم در گوگل هستش)
توکل یعنی چه؟ توکل در لغت یعنی اعتماد و تکیه کردن به خداوند و در اصطلاح یعنی اعتماد کردن به خدا و نشانه هایی که از سمت اوست و نا امید شدن از انسان و آنچه به دست اوست.
معنی سُلطه: قدرت ، توانایی ، چیرگی – فرمانروایی.
ایمان یعنی چه؟ ایمان از معنای لغوی تصدیق و اعتقاد قلبی به خداوند است ، ایمان باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه است.
اعتقاد قلبی یعنی چه؟ اعتماد یا باور قلبی نسبت به یک موضوع یا حقیقت ، شوق عمل در آن را در انسان ایجاد می کند
تصدیق یعنی چه؟ تصدیق حالتی است که من می پذیرم / قبول می کنم و تأیید می کنم
در حقیقت فرمان خدا به تمام جهان نافذ است و خداوند برای هر چیزی قدر و اندازه ای مقرر کرده
فرمان یک دستور رسمی است ، از سوی پادشاه صادر شده است
نفوذ یعنی تأثیر داشتن در جایی یا تشکیلاتی
————————————
نتیجه این جستجو و بررسی کردن مفاهیمی که در این آیه بیان شدند به من کمک می کنه که درک عمیق تری از این آیه داشته باشم
در واقع من با ساده سازی همه چیز سعی می کنم اول بفهمم و بعد اون درک و فهمم رو روی کاغذ بیارم ، طی مدت زمانی مشخص اونقدر بخوانم و تکرار کنم ، که اتصالات جدید عصبی بین سلول های نورونی مغذم ایجاد بشه
و آرام آرام این شکل فکری تبدیل بشه به ناخودآگاه من.
در پناه حق شاد ، سالم و ثروتمند باشید
به اندازه ای که خدا رو باور کنیم، شرایط هم به همون اندازه تغییر میکنه ….به باورهای گیرنده مربوطه …به من گیرنده … تمام …
مگرنه که خدا خیر مطلقه …. خدا کارش جواب درخواست های ما را دادنه…. خدا عشقه مطلقه …
حالا باید رو این باورسازی ات کار کنی …. البته تکاملی … با درخواست از خدا در خواسته های کوچکتر و به انجام رسیدن ان خواسته ها از طرف خدا و رسیدن یواش یواش به باور اینکه همه چیز امکان پذیره …. خدا همواره اجابت کننده است …. مهم باور و یقین و ایمان ما به خدا است …
برای خدا که کوچکی یا بزرگی خواسته، فرقی نمیکنه …. اون باور ما به این است که آیا با این شرایط حاضر ما، اصلا امکان پذیر است ؟؟؟!!!!
حالا شیما بانو بگو ببینم …. تا الان چچچچچچچقدر خواسته از خدا جون داشتی و فکر کنم کلا فراموش کرده ای ؟؟!! اون ها رو یاداوری کن برای خودت …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که شنا یاد بگیری و به شدت از اب در قسمت عمیق می ترسیدی ….
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که گواهینامه بگیری و گرفتی …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که بدون فکر، راحت و آسوده، رانندگی کنی و الان چه مسافرت هایی حتی تنهایی میری …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که مامان بشی و خدا علی جون رو بهت هدیه داد …
# یادته یه زمانی آرزوت این بود که از مستاجری در بیای و صاحب خانه، اون هم در شهران در تهران بشی و خدا بهت داد ….
# یادته یه زمانی ارزوت بود که در یه مکان دولتی تحقیقاتی و مربوط به رشته ات، مشغول به مار شوی و الان 13 سال است که مشغولی ….
# یادته یه زمانی ارزوت این بود که با خدات یه رابطه ای عالی داشته باشی و در این فضا فقط باشی و الان هم سال هاست که تو این سایت الهی هستی و حااااال میکنی…..
# یادته که دوست داشتی یه سفر خارجه داشته باشی و خدا سفر به دبی و چین را برات فراهم کرد ….
# یادته یه زمانی ارزو داشتی که با یک هنری ارتباط بگیری و الان یک سالی میشه که هنر قلاب بافی، روزیت شده….
# یادته یه زمانی ارزوت این بود که در یک دانشگاه دولتی فوق لیسانس فیزیک بخونی و بالاخره روزیت شد ….
# یادته یه زمانی ارزو داشتی که بتونی کنار شغل اصلیت یه بیزینس داشته باشی و الان چند سالی است که فروش روغن زیتون محلی داشته ای و تکاملی چقدر پیش برده ایش و امسال چقدر فروش بالایی روزیت شد ….
# یادته یه زمانی ارزوت این بود که یه زمین روی ارتفاعات رودبار در دارستان، داشته باشین که امسال روزیمان شد ….
# یادته آرزوت این بود که معده دردی که باهاش مواجه شدی امسال، قطع بشه که 90 درصد حل شده ….
یادته ….یادته ….یادته …..
خلاصه که خیلی یادت میره و ناشکر میشی و بعد هم این باور که خدا جون میتونه هر درخواستی از تو رو اجابت کنه را فراموش میکنی و ….باورهات در این رابطه ضعیف میشه و …..در نتیجه …
پس باید بتونی براورده شدن خواسته هات از طرف خدا رو تو ذهنت، منطقی کنی و اینقدر ناامید نباشی که مگه میشه …..؟؟!!!
بابا شیما بانو، همین که با سپاسگذاری داشته هات و یاداوری به خودت که خدا جون، قادر مطلق است، اون وقت قبول میکنی که خدا میده … خدا هر چی بخوای بهت میده …. باید تو، تو مدار دریافت اون قرار بگیری …
خدا جونم، همش باید یاداوری کنم نعمت هایی که بهم داده ای ….خیلی زیاد باید به یاد بیارم …
اخه قادر مطلق توییی …
خداوند همواره به ما نزدیک است و اجابت کننده خواسته ها است….
در پناه حق
شیما بانو
به نام خدای بخشنده مهربان
چیزی که در ذهن من جرقه زد و باعث هدایت به این کامنت شد یه مقایسه بود مقایسه افرادی که خواستههاشون راحت اجابت میشه و نمیشه
توزندگیم بعضیارو میشناسم وراحت انتخاب میکنن راحت خواسته هاشون اجرا میشه تو زهنشون راحت کارها انجام راحت همیشه تو دلشون کلی خواسته بیدار میشه وانجام میشه
زهن ما که یه خواسته میاریم ازادی مالی
تو لحطه هزارتا دلیل برات میاره
تو نمتونی ازادی مالی داشته باشی اخه هنوز هیچ مهارت نشونه نبوده یا واصح نبوده یا خلاصه یه مزاکره شروع میشه با زهنو قلب میشه نمیشه فلان دلیل میشه فلان دلیل نمیشه حالا برا یه سری قلبشون پیروز میدونه وهمیشه برنده هست و ترساشونو زودی لوله میکنن اینی که میگم برای هر کسی تو زمینه مشخص اینجوریه مثلا استاد تقریبا یا بگم واصح توهمه چیز اینجوریه تو ثروت سلامتی روابط
من خودمونمره بدم به خودم
سلامتی نه
ثروت 8
روابط8
ولی بازم میخام برن بالاا چون بینهایته
تمرکزم روی افرادی بود کلید دارن کلید زهنشونو پیدا کردن وهمیشه بازش میکنن وبقیه یا ندارن یا سخت باز میکنن
مثلا زکریا بچه میخاسته
زهنش میگه تو پیری
زنت پیره
میخای بزرگش کنی چه میکنی
شما نازایید
حالا خدا قلب چی میگه من که اون موقعه که نه کسی بود خلق کردم بچه اوردم برا مریم شوهر نداش اوردم توم که خیلی راحته
واجابت میشه
یا مثلا موقعه ای که ترس مرگ اومده بود
خدا میگفت حالا اگه بمیرید هم چیزی نمیشه مگه این درختا نیسن خشک میشن ولی بهار دوباره سبز
مگه رزقت نیس شاید گاهی کم بشه ولی دوباره بیشترم میشه
یا تو شاید گاهی یکم مریص بشی ولی راحت خوب میشی وتو شاید گاهی کمی ناراحت بشی ولی راحت دوباره پر انرژی میشه
خدا همیشه هست نگران نباش عزیزم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 9 دی رو با عشق مینویسم
من بعد اینکه فایل کلید اجابت دعا هارو نشونه گرفتم بعد اون کلی نشونه دریافت کردم، که خدا تکاملی توی این چند روز دوباره به من نشونه داد و بهم فهموند که در کنار باورها که باید تکرار کنی و خیلی مهمه ،چون من با باورهای تو بهت پاسخ میدم
اما یه چیزی رو باید اصل به یاد داشته باشی ،اینکه فقط یک قدرت ،یک عشق ،یک نیرو در جهان هستی هست
و رها باشی و بگذری
امروز یک سال شد
که من در تجریش ، دارم میرم کلاس رنگ روغن
تو تقویم گوشیم نوشته بودم ، که یادآوری کنه این روز زیبا رو
چون یکی از بهترین روزهای زندگیم بود ، ادامه دادن یادگیری نقاشی
من اولین بار ، تیر ماه سال 96 از اینستاگرام با یه دختر بسیار زیبا و مودب آشنا شدم که سبب شد من بیام تجریش و با استادش آشنا بشم ، که یه استاد بی نهایت عالی بود ، و وقتی این علاقه من به نقاشی رو دید، گفت بیا یاد بگیر حتی وقتی فهمید نمیتونم شهریه کلاس رو بدم ، بهم گفت من حاضرم رایگان یاد بدم
و من مدارم پایین بود و ادامه ندادم و نتونستم این محبتش رو قبول کنم و خجالت کشیدم که پول نداشتم و رها کردم
و خیلی خیلی خوشحالم از اینکه الان ادامه دادم
حالا بماند که چقدر باورهای محدودی داشتم سال 96 که سبب شد ادامه ندم نقاشی رو و 7 سال وقفه بیفته
اما الان که آگاه شدم متوجه میشم که الان بهترین زمان بود که من ادامه بدم
و الان جای درستم هستم و اون موقع هم جای درستم بودم
اما از سالی که شروع به تغییر کردم ، از سال 1401 و یک سال روی دوست داشتن و به صلح رسیدن با خودم و اینکه من کی هستم ، و کلی سوالای دیگه شروع کردم
و در 19 مرداد ماه سال 1402 با سایت زیبا و پر از عشق استاد عباس منش آشنا شدم و عضو سایت شدم و رفتم و تا 7 مهر وارد سایت نشدم تا لینکه
آماده شنیدن بودم اومدم سایت و از روز 7 مهر ماه 1402 به صورت مستمر و هر روزه تا الان ، که من دارم از صبح تا شب فایلای استاد رو گوش میکنم و تمرین میکنم و سعی دارم که قدم بردارم
و بعد ورود به سایت و گوش دادن به فایل های رایگان ،مقاومت هایی که داشتم برداشته شد و باورهام تغییر کرد که تونستم بعد از گذشت 7 سال فاصله بین نقاشی که عاشقانه دوستش داشتم ،دوباره بیام کلاس و این بار جدی تر ادامه بدم
یادمه پارسال که به من چند تا نقاشی الهام شده بود ، از مهرماه تا دی ماه و من با اکریلیک کار کردم ،همین ایده های الهامی توسط خدا ،سبب شد من یاد استادم بیفتم و بخوام برم تجریش
و برم به استادم نشون بدم و بعد 7 سال ببینمش
و به استادم گفتم میشه بیام کلاس رنگ روغن
و گفت ماه بعد شنبه 9 دی کلاسا شروع میشه
و من رفتم و اون روز نمیدونم چه جراتی داشتم ، با گوش دادن به فایل های رایگان ، به خودم گفتم که باید این بار ادامه بدی طیبه
و وقتی الهام های خدارو برای نقاشی میدیدم ، خیلی خیلی مشتاق بودم تا پیشرفت کنم و بتونم چیزهایی که بهم الهام میشه رو به تصویر بکشم
و فکر کنم متوجه بودم و درمورد فایل رسالت من که گوش داده بودم بعدش تصمیم به اقدام کردم
و این شد که مصمم شدم برای ادامه دادن
و وقتی پرسیدم که استاد شهریه کلاسا چقدره
گفت 1میلیون 400
من اون موقع 100 هزار تمنشم نداشتم
اما باوری که از فایلای رایگان و حسای خوبی که داشتم سبب شد پا تو این مسیر بذارم و با اینکه هیچی نمیدونستم
قدم برداشتم
که چجوری قراره پول هر ماه کلاسم و رنگای روغن جور بشه
اما قدم برداشتم
انگار یه جدیتی داشتم که جهان هستی و خدا این جدیت من رو دید و راه رو برای من هموار کرد
وقتی شنیدم 1 میلیون و 400 هست شهریه کلاس ، با خودم عهد کردم که برم دست فروشی و از صفر شروع کنم تا بتونم بیام کلاس
و از فروش پفیلا شروع کردم
و باقی جریانات که تو رد پاهام نوشتم
ماه های اول خدا بی نهایت کمکم کرد و دو سه باری استادم گفت که اشکالی نداره و به جای شهریه کلاسم ازم نقاشیامو میخرید
و همه این ها محبت خدا بود و هموار کردن مسیر برای من
ولی من همچنان داشتم روی خودم کار میکردم
تا اینکه از مهر ماه ورق برگشت و به صورت تصاعدی درآمدم از یک میلیون به 10 میلیون در هفته رسید
جوری شد که من تو دو ماه 60 میلیون درآمد داشتم از فروش گل سرای جوانه که مد شده بود
و فروش بالایی داشته و داره
و حتی کل دوماه که 60 روزه من فقط جمعه هارو رفتم جمعه بازار
یعنی در ماه 4 تا جمعه هست
من فقط 8 تا جمعه برای فروش گل سر رفتم و 60 میلیون در 8 روز درآمد داشتم
من با این 60 میلیون
رنگای فوق آرتیست خریدم
شهریه های هر ترمم که الان افزایش داشته و 2 میلیون 200 شده تا خرداد ماه کنار گذاشتم
کلی بوم و قلمو و رنگ خریدم
برای خودم کارتخوان خریدم
برای خودم لباس خریدم
برای خودم کفش خریدم
برای خودم هدیه خریدم
برای خودم وسایل کار خریدم
و کلی چیزای دیگه
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
الان سجده شکر کردم و بی نهایت ازت سپاسگزارم ربّ من
نمیدونم مهرماه برای من چه چیزی داره ، که من از مهر ماه شروع به تغییر کردم و از مهر ماه شروع گوش دادن فایل های این سایت کردم و از مهر ماه شروع به رشد تصاعدی درآمدم در دو ماه شد
اما اینو خوب میدونم که تغییر باورها بود و البته در مورد فروش گل سر باورام قوی بود
اما الان دارم روی باورام در مورد نقاشی کار میکنم
و میدونم که خدا به طرز شگفت انگیزی درآمدم رو از فروش نقاشی تصاعدی افزایش میده
منی که پارسال هیچی نمیدونستم که بعد یک سال کجا قراره باشم
خدای من شکرت
یادمه استاد تو فایلاشون میگفتن فقط 6 ماه یا 1 سال به فایلا گوش بدین اگر نتیجه نگرفتین ادامه ندین
مگه میشه نتیجه نگرفت
من یک سال شد که در این سایت پر از عشق هستم ، درسته هنوز از نظر جنبه هایی که برام مهمه نتیجه بزرگی نگرفتم و اینم برمیگرده به باورای محدود خودم
که الان یاد گرفتم که باورامو قوی کنم
و نتیجه رو ببینم
اما تو این یکسال بی نهایت نتیجه داشتم
مهم ترینش صحبت کردن با خدایی که بی نهایت بزرگ و قدرتمنده که هر لحظه ام دارم سعی میکنم بهش فکر کنم
و کنترل کنم ورودیای ذهنم رو
من امروز که یک سال شد ، دارم میرم کلاس نقاشی رنگ روغن و یک شنبه ها ورکشاپ رایگانی که با استادا کار میکنیم
امروز بی نهایت حال فوق العاده سرشار از عشق رو داشتم
انقدر حالم خوب بود که عمیقا قلبم باز بود
خیلی حس خوبی داشتم
حالا از امروز بی نهایت بهشتی و نورانی و زیبا بنویسم که واقعا من تو خود خود بهشت داشتم زندگی میکردم
هوای بهشت بی نهایت زیبا بود
کوه های برفی و آفتابی که نورش بی نهایت زیبا بود
بادی که ملایم و بهشتی بود خدایا شکرت
خدایا شکرت
امروز صبح که بیدار شدم دیگه مادرم که رفته بود خونه خواهرم چند روز مهمون باشه و بعد برگرده ،حاضر شدم و تخته شاسیمو برداشتم و راه افتادم به سمت تجریش
از اول صبح من تو دفتر تمرین ستاره قطبیم نوشتم که بتونم باورهای قوی رو به خوبی تکرار و ذهنم رو کنترل کنم و تمرکز کنم
وقتی از خونه اومدم بیرون به طرز عجیبی حالم عالی بود چون خدا هر لحظه داشت عشقش رو به من عطا میکرد
نسیم ملایم و زیبایی میوزید و هوا بهشتی بود
وقتی داشتم تا ایستگاه بی آرتی میرفتم برگای درختی رو دیدم که دورشون یخ زده بود و بسیار زیبا روی باغچه پارک کنار ایستگاه عین یه الماس میدرخشیدن
با دیدن تک تکشون و نگاه کردنم به درختا به زبونم جاری شد
خود خود بهشته
وای خدای من
من دارم تو بهشت قدم برمیدارم
وقتی رسیدم مترو اصلا توجهم به هیچی نبود و داشتم گوش میدادم به صدای خودم و لذت میبردم از تکرار باورای عشق
یهویی سرمو بلند کردم دیدم بالا سر کنار شیشه قطار نوشته
یک راز تازه
عجیب بود
چون وقتی خوندمش متعجب شدم
انگار خدا بیلبوردای مترو رو ، هر بار برای من عوض میکنه
یا نمیدونم ، موندم چی بگم، هر بار یه چیزی به چشمم میخوره
من همیشه میرم، چرا نمیبینم
هر بار یه نشونه
بیلبوردا عوض میشن یا هستن من نمیبینم ؟!!!و یا در زمانی که باید ببینم میبینم ؟؟؟
وقتی خوندم ، یک راز تازه
گفتم چی قراره بهم بگی خدا ؟؟؟
و هی فکر کردم
گفتم یعنی راز تازه چیه ؟؟؟؟
و بعد رها کردم و یهویی شنیدم راننده مترو بلند گفت
خانم در قطار رو نگیر وقت مردم رو نگیر
در قطار رو میگیری که دو نفر بیشتر سوار شن
در قطار رو نگیر، مردم کار دارن ، وقتشونو نگیر
اینو که شنیدم یاد یه فکری که چند وقت پیش داشتم افتادم
چند وقت پیش تو فکرم گفتم یه بار اگر دیدم کسی میخواد سوار قطار بشه درو نگه دارم که بیاد سوار بشه سریع برسه به مقصدش
این افکارم یادم اومد و با حرف راننده قطار یه چراغ برام روشن شد
که وقت ارزشمنده و نباید به کسی که دیر میاد وقت رو در اختیارش بذاری و مفت و رایگان چیزی رو بدی بهش ،که نمیتونه دریافت کنه
اگر در مدارش باشه جوری میرسه که قطار بیاد و سوار بشه ،نه اینکه سریع بخواد سوار بشه و یا تو یا هر کس دیگه بخوان درو نگه دارن تا کسی سوار بشه
تو نمیتونی حتی در این مورد هم برای دیگران کمکی بکنی
چون باید خودش بخواد که در مدارش قرار بگیره و در زمان مناسب برسه به ایستگاه و قطار بیاد و سوار بشه
این حرف راننده قطار خیلی برام درس داشت
خوشحالم از اینکه به تک تک صحبت های آدما سعی دارم دقت کنم
چون جدیدا دارم بیشتر یاد میگیرم که هر کس و هر چیزی حامل پیامی از طرف خدا برای من هست
بعد که رفتم و رسیدم تجریش این هفته گل گذاشته بودن تا طراحی کنیم و استادا رنگ روغن کار میکردن
من زاویه ام رو مشخص کردم و نشستم و نون برده بودم با پنیر رفتم از بوفه برای خودم آب جوش بگیرم هرچی گفتم پولشو نگرفت و تشکر کردم
خیلی حس خوبی داشتم
از صبح که فایل باورای قوی که با صدای خودم ضبط کرده بودم و گوش میدادم اولین نشونه اش این بود که آب جوش گرفتم و پولشو نگرفت
و انقدر مودب بود فروشنده که همه این ها محبت خدا بود برای من
وقتی رفتم بدون اینکه من حرفی بزنم یکی از استادا گفت برو بوم بردار
اولش گفتم تو دلم که من طراحی میکنم بوم بردارم؟ بعد که برداشتم متوجه شدم به همه رایگان بوم میدن حتی برای کسایی که طراحی میکنن
خیلی حس خوبی داشتم
ساعت 12 بود گفتم خدایا یه نشونه بده ،دلم آرومه الان با گوش دادن باورهای قوی عشق
بازم بهم نشونه بده که دلم آروم تر بشه
اومدم سایت تا از فایل کلید اجابت دعا ببینم نظراتو بخونم
گفتم خودت هدایتم کن و یه لحظه رفتم بالاتر
شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
دیدم یه عکس هست از جت اسکی توجهمو جلب کرد و بازش کردم دیدم قسمت 191 سریال زندگی در بهشت
وای یه نشونه بود برای من که باز هم خدا گفت کار همیشگی من اجابت همیشگی درخواست کسانی هست که درخواست میکنن
و به وضوح دوباره بهم تاکید کرد که روی باورات کار کن
من سر قول و وعده ام هستم ، که تو رو به چیزایی که میخوای برسونم
و البته سر قولم هستم که بهت گفتم که جایزه ات رو انتخاب کن
مطمئن باش راضی بودم که گفتم خودت انتخاب کن
و چون قصد پشت خواسته ات خدا گونه بود بهت نشونه دادم گفتم جایزه ات رو خودت انتخاب کن
ولی یه سری چیز های رو باید رعایت کنی
رها باشی و مثل چند روز پیش که گذشتی ، بگذری و به من بسپاری
میخوام ببینم الان که اجازه دادم بهت خودت انتخاب کنی ، و رها انتخاب کردی
آیا میتونی دوباره بگذری طیبه؟؟؟؟
دقت کن
هر لحظه باید بگذری و رها باشی از خواسته هات
فقط یک بار کافی نیست
هر لحظه باید رها باشی طیبه
هر لحظه باید آزاد باشی از هر آنچه که تو رو از من دور میکنه و منو از تو دور میکنه
طیبه جان عشق دلم تو با من باش
من همه چی بهت میدم
و بعد روی باورهای عشق و ثروت و همه چیز کار کنی و از تک تک لحظه های زندگیت لذت ببری
و به سرعت رخ میده خدا بیشتر از تو میخواد به آرزوهات برسی
خدا بیشتر از من میخواد من بی نهایت حالم عالی و بی نهایت فراوانی رو دریافت کنم
وقتی نقاشیم تموم شد با همکلاسیم رفتیم تا به استاد نشون بدیم، یکی از هنرجوهای استادم گفت طیبه عاشقتم
میدونستم یه نشونه از تکرار باورای قوی بود که امروز با عشق و حس خوب تکرار میکردم
خدایا شکرت
وقتی استادم کارای هردومونو دید ،به هنرجوهاش گفت بچه ها ببینین این دوتا شاگردای من از همون روز اول ورکشاپ یعنی 21 مرداد دارن هر هفته میان و یه هفته هم غیبت نداشتن
ببینین هردوتاشون چقدر پیشرفت داشتن
و به استادم گفتم ،که امروز یک سال شد که داریم میایم کلاس رنگ روغن
و گفت چقدر سریع زمان میگذره و باید نهایت استفاده رو از این زمانی که خدا بهتون داده ،داشته باشین
و تحسینمون کرد و انقدر با ذوق داشت کارای هردومونو نشون میداد ،کلی کیف میکرد
یاد استاد عباس منش میفتم وقتی ذوق استاد رنگ روغنم رو میبینم ،آخه استاد عباس منش وقتی با شاگردایی که دارن با تمرکز روی باوراشون و پیشرفتشون کار میکنن خیلی خوشحال میشه صحبت میکنه و ذوق میکنه
این ذوقشو تو فایلای کلاب هاوسی که تو سایت لایواشو میذاشتن دیدم
وقتی ذوق استادمو میبینم میگم طیبه مسیرت دریته ادامه بده
مطمئن باش که اگر تمرکز بذاری بیشترم نتیجه میبینی
بعد که خداحافظی کردیم و برگشتیم
نمیدونم چرا الان یوالای دیروزم یادآوری شد بهم که از استاد رنگ روغنم پرسیدم و گفتم که استاد خوشحالم از اینکه به حرفتون گوش دادم و طلاس رنگ روغن طبیعت رو نیومدم
وقتی بهم گفتین نیا و با لحن عصبانی گفتین من نیومدم ،اما الان به وضوح درک میکنم و خوشحالم که نیومدم
چون واقعا من نمیتونستم کار کنم
تازه شروع به یادگیری کرده بودم
و خوشحالم درس هایی که گرفته بودم رو در عمل اجرایی کردم و گذاشتم درمورد یادگیری رنگ روغن تکاملم طی بشه و بعد من بیام کلاس رنگ روغن طبیعت
خدایا شکرت
وقتی برگشتم خونه حس فوق العاده ای داشتم همه اش به صدای خودم گوش میدادم و پر بودم از حس عمیق عشق
امروز دو نفرم تو سایت نوشتن عاشقتم
و اینم برای من نشونه بود که داره جواب میده تکرار باورا
خدایا شکرت
وقتی رسیدم خونه مون تو راه به آسمون نگاه میکردم یهویی چشمم افتاد به نور یه ستاره پر نور
با خودم گفتم ستاره قطبی هست !؟
خیلی پر نور بود عین چراغ بود و انقدر آسمون صاف و تمیز بود که قشنگ دیده میشدن ستاره ها
وقتی نگاه میکردم یهویی یاد اون نشونه تو مترو افتادم
یک راز تازه
عجیب بود برام
سریع رفتم تو یوتیوب درمورد ستاره قطبی فیلماشو ببینم که ببینم چی نوشته
همینجور داشتم ستاره هارو نگاه میکردم سرمو آوردم پایین پلاک ماشین 974 بود نشونه بین من و خدا
این عدد نشونه ای از تایید عشق بین من و خودایت
که بهم میگه تو ارزشمندی و عزیزی طیبه
وقتی دیدمش گفتم چی میخوای بهم بگی
از یک راز تازه هیچی متوجه نمیشم
الانم ستاره قطبی ؟!
داشتم میرفتم برای شام سنگک بخرم بعد برم خونه
مدام سرم رو به آسمون بود و بعد داشتم دنبال فایلای مربوط به ستاره قطبی میگشتم
یه فایل رو باز کردم
گوش دادم میگفت
اگر محور فرضی چرخش زمین رو در محل قطب شمال تا بی نهایت ادامه بدیم ،به ستاره قطبی میرسیم
این جمله اش برام عجیب بود هم حس میکردم یه پیامی داره هم از یه طرف درک نمیکردم
چند باری به این جمله گوش دادم و به ستاره ها نگاه کردم
ولی هیچی متوجه نشدم
یه حسی بهم میگفت دقت کنم
وقتی برگشتم خونه
سجده شکر رفتم از خوشحالی
آخه داداشم داشت دوباره ظرف میشست چقدر تغییر کرده تو این یک هفته
تو کارای خونه بهمون کمک میکرد اما چون از سرکار برمیگشت نمیرسید بیشتر کمک کنه ،اما به طرز شگفت انگیزی این جریان رو دو سه روزه به صورت تکرار شونده دارم میبینم
و این یه نشونه هست و بی نهایت خدا رو سپاسگزارم
دوره عشق و مودت رو که 3 دی خریدم ، تمرینات دوره عشق و مودت رو من باور سازی کردم و دو روزه که دارم تکرار میکنم چقدر سریع داره پاسخ میده باورای قوی
این برای من نشونه ای هست که مصمم تر بشم تا ادامه بدم
وقتی کارامو انجام دادم و اومدم تمرین جلیه دو دوره رو بنویسم
و بعد هدایت شدم به پیام دوستی
دوباره تاکید بود برای من که باوراتو مصمم تر تکرار کن
و تمرینات رو انجام بده
همین که نوشتم ، انقدر خود به خود باورای قوی میومد به ذهنم و من مینوشتم اصلا تعجب میکردم که این حرفارو من دارم مینویسم ؟!
حتی باورایی که استاد گفتن برای خودتون دردفترتون بنویسید نوشتم و هی پشت سرهم میومد و متحیر بودم و هی میگفتم وای این باورا بودن که سبب شدن من طیبه دو سال پیش و اتفاقاتشو تجربه کنم
پس این منم که با باورام دارم زندگیم رو خلق میکنم
و من انجامش دادم و نوشتم و باز هم باید بنویسم چون حس میکنم هرچقدر مینویسم بیشتر مقاومت ذهنم شکسته میشه
تا ساعت 1 شب داشتم مینوشتم
و خدارو شکر میکردم
وقتی 2:2نصف شب شد ،که داشتم راجع به ستاره قطبی یه فیلم میدیدم
گفت که در واقع این ستاره ها نیستند که به دور ستاره قطبی میچرخند
بلکه این ماهستیم که میچرخیم
همه ستاره ها دور یکی میچرخن
ما هم میچرخیم
ازاین جمله اینو متوجه شدم که
خدا میخواست بهم بگه که طیبه
عشق یکی
ربّ یکی
راه رسیدن به سعادت و خوشبختی یکی
و تو باید هر لحظه دور یک عشق عظیم و پر نور و ربّی بچرخی که عاشقانه داره به ساده ترین شکل همه چیز رو مدیریت میکنه و راه رو بهت نشون میده مثل ستاره قطبی که راه رو نشون میده مثل قطب نما
که تو از وقتی شروع کردی به تمرین ستاره قطبی میبینی که توجه و تجسم و تکرار باورهای هم جهت با خواسته چه شگفتی هایی برای تو به همراه داشت
که اگر ادامه بدی و اصولی و تکاملی مسیرت رو طی کنی ، به هرآنچه که میخوای میرسی
تاکید میکنم
اصولی و تکاملی
اصل بر یکی هست و فقط و فقط ربّ هست و قدرتمند ترین و نیرومند ترین خالق جهان هستی که داره به بی نهایت طریق هدایتت میکنه
پس اینو یادت باشه و هر روز به خودت تکرار کن
من باید یاد بگیرم که هر لحظه رها باشم و بگذرم در هر لحظه
و مثل امام حسین که از کربلا و عاشورا میخواست بگه هر لحظه با گذشتن منافع خودتون ،خدا رو انتخاب کنین
با اینکه خدا هر چی که میخواین رو بهتون عطا میکنه و حتی با رها بودنتون ،به خواسته هاتون میرسونه
اما باید در حالی که به خواسته هاتون رسیدین هم رها باشین
وقتی این حرفارو از الهی قمشه ای شنیدم
که میگفت امام حسین چرا بعد از گذشت این همه سال ،مطرح هست در عالم در بین مردم
به این خاطر بوده که از منافع خودش گذشته ، رها شده از هر آنچه که خدا رو ازش دور میکنه
به همین خاطر علم شده در عالم
و میگفت هر روز و هر لحظه عاشوراست و هر جایی که هستیم کربلا
هر روز و هر لحظه باید تصمیم گیری کرد که آیا حق رو شهید کنم یا خودم رو
اگرهر لحظه خودت رو شهید کردی و گذشتی ،اونموقع هست که همه چی بهت داده میشه
الان که دارم مینویسم فکر کنم اون یک راز تازه این بود
بازم نمیدونم
اما اینجوری درکش کردم الان
من با اینکه این موضوع رو بارها تو رد پاهام نوشتم اما امروز با ستاره قطبی به این موضوع هدایت شدم
اصلا نمیدونم چی شد که داشتم مینوشتم ،خود به خود این موضوع رو نوشتم
اینکه یک راز تازه هست برای من
اینکه
طیبه دقت کن
با وجود اینکه بهت گفتم اجازه داری جایزه ات رو خودت انتخاب کنی و به وضوح نشانه دادم ،و گفتم جایزه ات رو خودت انتخاب کن و به اختیار خودت گذاشتم و رضایتم رو بهت اعلام کردم
ولی پشت این جایزه و اجازه دادنم یه پیام اصلی بود
که باید یادت باشه در هر لحظه رها باشی و بگذری
اگر در هر لحظه رها باشی و بگذری و بیشتر سعی کنی در این حالت رهایی باشی ، جایزه ات بیشتر به انتخاب خودت خواهد بود
هرچی رها تر باشی بیشتر به ربّ و صاحب اختیارت نزدیک تر میشی و از نعمت و ثروت و عشق و سلامتی و آرامش و شادی بی نهایت بهره مند خواهی شد طیبه
پس هر روز سعی کن تمرین کنی
درسته که وقتی عاجز بودنت رو اعلام میکنی و میگذری از هرآنچه که باید بگذری و لحظه ای که میگذری بهت عطا میشه ، اما باید همیشه رها باشی ،حتی وقتی خواسته ات بهت داده شد و وعده رسیدن به خواسته ات رو دریافت کردی باید رها باشی
فقط یک بار کافی نیست که از عشق بگذری و یا اینکه از ثروت و یا هرآنچه که سبب وابستگی تو به این جهان مادی میشه
تو باید هر لحظه رها باشی از عشق ،بگذری از عشق ، بگذری از ثروت و همه چی
تو باید هر لحظه رها باشی و اینو تمرین کنی و یاد بگیری تا بگذری در هر لحظه
این مهم ترین چیزه و راز تازه هست که باید متوجه میشدی
از خدا میخوام که قلبم رو باز کنه و بهم یاد بده که چجوری هر لحظه رها باشم و تسلیم و بگذرم از هرآنچه که باید بگذرم
و سعی کنم بیشتر زمان هارو در این حس رهایی و گذشتن و تسلیم بودن باشم ،چون استاد میگفت حتی پیامبرا هم تسلیم تسلیم نبودن
اما سعی میکردن هر بار بهتر بشن
خدایا کمکم کن من هم هر بار بهتر و بهتر بشم
میدونم که خدایی که با تک تک ریز به ریز نشانه ها داره یادم میده و هدایتم میکنه ،صد در صد اینم یادم میده
وگرنه با یک جمله یک راز تازه ،اونم برای تبلیغ یک پنیر تو مترو ، اگر من شاخکام تیز نبود و بعد دیدنش سوالاتی رو نمیپرسیدم ، خدا هیچ وقت به من این هدایت ها رو نمیگفت تا بهم درکش رو بگه
البته که هدایت خدا همیشه هست ،این منم که باید شاخکام تیز باشه و دریافت کنم
هرچقدر بیشتر تلاش کنم دقت کنم بیشتر هدایت هاشو دریافت میکنم
این منم که باید دقت کنم و پیام ها رو دریافت کنم
و رشد کنم
خدایا شکرت
امروز بی نهایت حالم خوب بود قشنگ باز بودن قلبم رو حس میکردم ، اینکه قلبم با تکرار باورهای قوی عشق بی نهایت حس خوبی داشت و آروم بودم و لذت میبردم
خدایا شکرت
برای استاد عزیزم و مریم جان و همکارانتون و تک تک اعضای سایت بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
خدایا شکرت
دوستتون دارم
سلام طیبه زیبا و جسور
اومدم ساعت 2 شب توی سایت چند تا کامنت بخونم هم چشمام خسته بشه هم با حس خوب بخوابم،
اول از همه کامنت شما رو خوندم،
انقدر تپش قلب گرفتم که دیگه نمیتونم بخوابم.
چقدرررر خوشحالم از بودنت اینجا ،از نوشتنت
می دونستی مهارت عجیبی در نویسندگی داری؟ جوری مینویسی که من همزمان به تصویر می کشم و باهات فکر میکنم.
بسیار خدا قوت بهت میگم
من هم نقاشم و از ذوقت ذوق کردم، از مهارتت ذوق کردم.
از درآمدت ذوق کردم و افتخار کردم.
چقدر باورهای خوبی از کامنتت گرفتم،
البته که همیشه از کامنتهات لذت میبرم و قلبم باز میشه.
انقدر پاک و خوش قلبی که نمیتونی واقعی باشه توی این دنیا
از خداوند برات طلب عشق و دوستی و سلامتی دارم.
به نام ربّ
سلام آذین خانوم زیبا و دوست داشتنی
چقدر تاکید داشت این جمله تو این یکی دو ماه اخیر برای من
هر بار با پاسخ های دوستان با جمله بندی های مختلف
وقتی پیامتونو خوندم که نوشتین :
می دونستی مهارت عجیبی در نویسندگی داری؟
انگار یه تاکید بود که خدا بهم میگه طیبه چند روزیه شروع کردی به نوشتن ،بهش فکر کن و بیا و درخواست کن تا بهت بگم و بنویسی
چون من وقتی پیام شما رو خوندم ،برگشتم و رد پای خودم رو خوندم
انگار بار اولم بود این نوشته هارو میخوندم
با خودم گفتم ،اینا رو من ننوشتم !!
درسته من هر روزم رو تجربه میکنم ،اما من نیستم که دارم مینویسم
من که بلد نیستم بنویسم ،هر بار که مینویسم خداست که اینجوری به این دقت هدایتم میکنه و حتی یه وقتایی یادم میره اتفاقات روز رو و ازش میخوام یادم بیاره
و به قدری این به یادآوری تکرار شده که دیگه به باور رسیدم که من هیچی نیستم ،خودشه که میگه و مینویسم
قبلا شاید میگفتم منم که دارم مینویسم ،اما هرچی میگذره میبینم که من نیستم که دارم مینویسم
اما این یکی دو ماه رو بارها شده بود پاسخ دوستان به رد پاهامو خوندم و به جمله بندی های مختلف میگفتن شروع کن، میتونی یه رمان بنویسی
و من تو گوگل درایوم نوشتم
اما حس کردم نمیاد بنویسم
اما چند روز پیش شب بود و میخواستم بخوابم و به چیزی در مورد نوشتن فکر نمیکردم
3 بهمن ماه که شب موقع خواب ،که یهویی تصویر یه کتاب اومد جلو چشمم که اسمش ماچ ماچیه
آخه من به خدا میگم ماچ ماچی
از بس که ماچ ماچی
و من یهویی درک کردم که اسم کتابم باید ماچ ماچی باشه
و تو رد پای روز 3 بهمن یه تیکه از نوشته ام رو نوشتم و شروع کردم به نوشتن
اما حس میکنم باید رها باشم و بذارم که خدا خودش بگه تا بنویسم
بی نهایت سپاسگزارم آذین خانوم که برای من نوشتین تا پیام خدا رو به من برسونید
چقدر باحال که یه هم خانواده ی نقاش رو در سایت ، هم فرکانس بودم و برای من باعشق نوشتین
الهی که در کارتون نقاشی پر فروش و پر مشتری باشید و بی نهایت های عشق و شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت خدا برای شما باشه
دوستتون دارم خیلی