کلید اجابت دعاها - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلید اجابت دعاها
    361MB
    71 دقیقه
  • فایل صوتی کلید اجابت دعاها
    70MB
    71 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

857 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر که از روح خود در من دمید و من ارزشمند شدم و قدرت خلق زندگیم رو با اهرم رنج و لذت بدست آوردم

    استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم

    خداروشکر بخاطر نعمت هایی که در زندگیم دارم، از جمله استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیز ، سایت ، و دوستان عزیزم،کامنت ها ، و این فایلهای گرانقدر که اصلا نمیدونم چطور میشه سپاسگزار این فایلها بود ،تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که تک تک کلمات استاد رو تلاش کنم که اجرا و عملی کنم

    چند وقت بود که سوالاتی ذهنم رو مشغول کرده بود

    اینکه خدایا چطور تو میخوای واقعا من رو به خواسته ام برسونی ؟ هی از خودم سوال میکردم، التبه نه به صورت زبانی ، چون زبانی روم نمیشه ،از خدا سوال بپرسم چون فک میکنم یه وقت اگر به زبون بیارم سنگم میکنه

    به صورت فکری، اون اون ته ذهن

    چرا این سوال پیش اومد برام ؟ قبلا که اصلا فکرشم نمیکردم که انقد بخوام و بتونم به خدا نزدیک بشم که ازش سوال هم بپرسم ، چه برسه به درخواست

    تمام درخواست هام هم همش از روی عادت یا تیکه پرونی بود

    یعنی زبونم یه چیزی میگفت و دلم یه چیز دیگه بود ،و درون ذهنم یه چیز دیگه

    تا اینکه به صورت تعهدی دوره ثروت رو شروع کردم و الان جلسه دوم هستم ، در این مدت اتفاقات زیادی رو از لحاظ درونی تجربه کردم

    و هی من رو خودم کار میکنم و میبینم که اون چیزی که من فک میکردم نشد ولی باز ادامه میدم و میدادم ، و این سوال ذهنم رو مشغول کرد که خدایا چطور تو با شرایط الانم میتونی من رو به اون خواسته ای که به نظر با این شرایط غیر ممکنه برآورده کنی

    اینها بود در ذهن من

    امروز پنجشنبه صبح که رفتم سر کار به یه تظاد به ظاهر بد جر و بحثی خوردم که خیلی از لحاظ احساسی بهم ریختم و مایی که قرار بود تا ساعت 5 بعد از ظهر باشیم نتونستم وای سم و ساعت 10 اومدم بیرون

    ولی دائم به خودم میگفتم که باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم

    تا اینکه گفتم خدیا چکار کنم که گفت برو فایلی که امروز صبح امد رو گوش کن

    و وقتی که شروع کردم به گوش دادن یه حس عجیبی من رو فرا گرفت

    دیدم که دقیقا همون چیزیه که دقیقا در این لحظه من میخواستم

    و این برداشت ها روداشتم

    متوجه شدم که سپاسگزاری یعنی چی؟ یعنی اینکه من بیاد بیارم نعمت هایی که در گذشته نداشتم و الان دارم و خداوند بهم داده و از اون استفاده کنم و بگم که خدایا همونطور که اونهارو به من دادی اینها رو هم که میخوام بهم میدی

    متوجه شدم که ، یعنی قبلا فک میکردم که سپاسگزاری یعنی همین که چارتا ورد بگی که روزت رو شب کنی و هیچ استفاده ای در زندگی روزمره نداره

    ولی امروز درک کردم که همین سپاسگزاری یه اهرمی هست یه وسیله ای هست برای استفاده من در زندگی روزمره برای رسیدن به خواسته هام

    من فک میکردم که سپاسگزاری یعنی اینکه خدا احتیاج داره به من یا اینکه من باید بگم که اگر نگم خدا سنگم میکنه

    من فک میکردم که سپاسگزاری یعنی یه وظیفه که باید انجامش بدی وگرنه که از درگاه خداوند رانده میشی

    ولی الان فهمیدم که سپاسگزاری وسیله ای ذهنی هست برای استفاده از نعمت های گذشته برای رسیدن به نعمت های آینده

    من فهمیدم که سپاسگزاری یه حسه ،که باید از اون استفاده کنی که به خواسته ات برسی

    من فهمیدم که سپاسگزاری یه کلیده برای اینکه ازش استفاده کنی که بتونی از قدرت ذهنت ، از اهرم رنج و لذت استفاده کنی که به خواسته ات برسی

    من فک میکردم که سپاسگزاری یه فریضه دینیه که اگر انجامش ندی میری جهنم و به زور هم که شده باید انجام بدی

    من فک میکردم که سپاسگزاری یه اجباری از سمت خداونده که گفته که حالا که من این چیزها رو دادم شما باید انجامش بدید که خمس مالت رو داده باشی یا زکات علمت رو داده باشی

    من فک میکردم که سپاسگزاری یه کار بیهوده ایه که افتاده گردنم

    فک نمیکردم که سپاسگزاری یه فرکانسه ، یه یادآوری ذهنیه

    یعنی خود اون کار، یا عملی که باعث میشه تو فک کنی به گذشته و یاد نعمت های گذشته ات بیفتی میشه سپاسگزاری

    چه بدونی که داری سپاسگزاری میکنی و چه ندونی

    همین که من صبح که به تظاد سنگینی خوردم و سعی کردم که آموزه ها و آگاهی ها رو به یاد بیارم سپاسگزاری کردم

    همین که من میخوام و خواستم که تغییر بدم ذهنم رو و درک بیشتری از آگاهی ها داشته باشم سپاسگزاری کردم

    هنوز که دارم این رو مینویسم مقاومت رو حس میکنم ، این نشون میده که باید تکرار بشه برام

    ولی درکی که الان داشتم رو قبلا نداشتم و فک میکردم که سپاسگزاری هی باید بگم خدایا شکرت فلان چیز رو دارم و خدایا شکرت که بهمان چیز رو دارم

    این خوبه ومشکلی درش نیست

    ولی چون دیدگاه من نسبت به سپاسگزاری تا الان ایراد داشت نمیتونستم ازش استفاده کنم

    الان برام روش شد که چرا قبلا هی شروع میکردم به سپاسگزاری نوشتن و احساس میکردم که دارم کار بیهوده میکنم

    یعنی این می اومد تو ذهنم که خب اوکی ، گیرم که خداروشکر برای داشتن این لپ تاپ ، این به چه دردی میخوره

    یعنی الان تازه دارم متوجه میشم ، از زمانی که با استاد هستم و مخصوصا این فایل که و همه فایلها که تازه دارم متوجه میشم که همه اون چیزهایی که تا الان شنیدم و دیدم و خوندم همش اشتباه بوده

    من همش فک میکردم که همه این چیزها برای آخرت هست و اصلا برای استفاده در زندگی عادی نیست

    همش فک میکردم که مثلا زبان یه وسیله کاربردیه برای ارتباط با آدمها و کسب درآمد و زندگی بهتر و لذت بخش تر و کلی چیز دیگه و آدم خوشش میاد که بره یاد بگیره

    یا خودکار برای نوشتن که دلیل اینکه آدم میره میخره همون نوشتنه است

    ولی هیچ وقت فک نکردم که سپاسگزاری به چه دردی میخوره همش میگفتم من این دنیام هشتم گرو نه هست و حالا بیام وقتم و الکی بزارم یه چارتا ورد بگم و هی بگم خدیا شکرت خدایا شکرت

    احساس پیرمرد بودن داشتم ،چون همش دیده بودم که پیرمرد پیر زنها یه تسبی گرفتن دستشون و هی میگن که خدیا شکرت و خدیا شکرت

    ولی الان احساس میکنم یه ابزار دارم مثل همون زبان

    مثل لپتاپ مثل ماشین مثل خودکار مثل همه وسیله هایی که هر کدومشون دارن یه کاری برام انجام میدن

    و حس میکنم که سپاسگزاری که میشه همون یادآوری نعمت های گذشته برای اینکه تورو از حالت ناسپاسی خارج کنه و به حالت سپاسگزاری که حالت حس خوب هست برسونه که بتونی هدایت رو دراون لحظه دریافت کنی و کار احمقانه ای در حین دعوا انجام ندی یا از اون تضاد به نفع خودت استفاده کنی

    من امروز که صبح جر وبحث شدیدی در گرفت یه لحظه دیدم که ذهنم داره نسبت به اون آدم تنفر پیدا میکنه چون ذهنم داشت کلمه های خاصی رو به یادم می اورد که باعث میشد که من از اون آدم بدم بیاد و حتی دست به کارهای احمقانه ای بزنم

    ولی فقط با به یاد آوری این جمله که این ها تضاد هست و از طرف دستان خداوند برای رشد و پیشرفت من هست

    و اینکه این ها واکنش جهان به فرکانسهای من هست چرا باید از واکنش فرکناسهای خودم ناراحت باشم

    فقط همین فکر باعث شد از حالت عصبانیت و خشم به حالت احساس خوب برسم فقط در کسری از ثانیه و این باعث شد که بتونم ذهنم رو کنترل کنم و درگیرنشم و الان واقعا خوشحالم و راضیم و احساسم خوبه که خیلی خوب به لطف خدا تونستم که ذهنم رو کنترل کنم

    و اون موقع نمیدونستم که دارم از وسیله سپاسگزاری استفاده میکنم به نفع خودم برای این دنیام برای این لحظه از زندگیم برای رسیدن به خواسته هام

    چون من الان در مسیر هستم ،من در مقصد نیستم ،همه چیز در مسیر من هست پس با این ابزارها من فقط اصلاح مسیر میکنم

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    فائزه رودکی گفته:
    مدت عضویت: 515 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و تمام دوستان هم فرکانس، ساعت از 1 نصف شب گذشته من بی‌خواب‌تر از دیشبم ، از دیروز بعد از ظهر که فایل را روی سایت دیدم ضربان قلبم تندتر می‌زند…

    استاد ، می‌دانم باور می‌کنید، می‌دانم حرفم را می‌پذیرید چون خودتان از این شب‌ها و حالت‌ها زیاد داشتید،

    اون روشن شدن قلب رو میگم که باعث میشه اشک آدم بند نیاد و بغض تو سینت شیرینه دلت می‌خواد فریاد بزنی و به همه بگی یافتم یافتم ولی انگار دهنت رو بستن یه شوقی که نه می‌تونی بگی نه می‌تونی نگی ، یه آرامشی که درونت رو پر از هیاهو کرده، یه آرامشی که درونت رو روشن کرده،

    پر از سکوت ، پر از شوق پرواز ،

    چند تا فایل اخیرتون یه جوری خاصه که اصلاً قابل وصف نیست، یه جوری صداتون و نگاهتون آرومه که تمام بچه‌های سایت بهش اشاره می‌کنند… من و همسرم هر روز و هر روز و هر روز ساعت‌ها راجع به فایل و دوره‌ها و این همه روانی و آرامش حرف می‌زنیم و الهام می‌گیریم و برای خودمون منطقی می‌کنیم که ببین پس می‌شه که اگر اینطور نبود و این الهامات خداوند نبود شما هم نمی‌گفتید و ما هم نمی‌شنیدیم هر فایل جدیدی که میاد میگیم این دیگه آخرش بود و این همون جواب سوالات ماست … ولی بعد با فایل بعدیش غافلگیر می‌شیم و باز غافلگیر می‌شیم..‌

    اما امان از آیه‌هایی که توی این فایل شنیدم …امان از کلمه‌هایی که خداوند از زبان شما با من حرف می‌زد

    جوری بی‌قرارم که اصلاً نمی‌فهمم چرا دارم می‌نویسم، واقعاً چرا دارم اینجا این حرف‌ها را می‌نویسم ! چرا این روزها اصلاً دلمان نمی‌خواهد با هیچکس حرف بزنیم! فقط وقت و انرژی مان را صرف گوش دادن به این فایل‌ها و بحث کردن راجع به همین موضوعات می‌کنیم ! چقدر اینجا خدا نزدیک ماست …واقعاً درست گفتید که ، با اختلاف اینقدری که در این سایت اسم خداوند برده می‌شود در تمام مساجد برده نشده…

    در اوج 40 سالگیم هستم ، در شروع سراشیبی زندگیم ، گرم و سرد ،

    کم نچشیدم … در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشودم… و در 39 سال گذشته زندگیم همیشه و همیشه در دنیای معنوی و خدایی بودم البته به ظاهر…

    اما خدایی که یک سال گذشته با او آشنا شدم ، برایم شیرین‌تر است… چقدر بیشتر دوستش دارم،

    چقدر برایم روان‌تر است

    چقدر بیشتر دوستم دارد

    چقدر بیشتر با او احساس نزدیکی می‌کنم… جوری که انگار همیشه روی شانه‌هایش نشسته ام…

    چرخ زندگیم در دستان او می‌چرخد چقدر بیشتر و بیشتر سپاسگزارش هستم …

    چقدر بیشتر و بیشتر حمدش می‌کنم چقدر بیشتر و بیشتر خودش را نشانم می‌دهد …

    چقدر برایم قابل لمس است …

    چقدر برایم باور پذیر است…

    چقدر برایم زیباتر است…

    و من چقدر بنده‌تر شدم !

    چقدر آدم‌تر شدم !

    چقدر مهربان‌تر شدم!

    چقدر آرام‌تر شدم!

    چقدر زیباتر شدم!

    چقدر سالم‌تر شدم!

    چقدر بیشتر دوستش دارم!

    آرام گرفتم در آغوشش …

    در پناهش صبور شدم …

    دیگر با دنیا و آدم‌هایش کاری ندارم هر چیزی بخواهم فقط از خودش می‌خواهم از اینکه : خدایا جای پارک ماشینم را به من نشان بده تا اینکه امروز چه غذایی باید درست کنم !هزینه مدرسه بچه‌ها را برایمان برسان، تا اینکه چه الهاماتی برای جریان مهاجرتمان دریافت می‌کنیم …

    خدایا هزاران بار شکرت چقدر شیرین است شکرگزاری نعمت‌هایی که تو هر لحظه می‌دهی چه چیزی بالاتر از شکر کردن از تو خدایا … هزاران بار شکرت برای تغییر مدارم برای تغییر فرکانسم .. هزاران بار شکر برای هدایت‌ها و الهاماتت خدایا شکرت چقدر راحت آدم‌های اضافه را از زندگیم بیرون می‌بری و انسان‌های مهربان خوش رفتار ،خوش زبان ، و بی‌نظیری را جایگزین می‌کنی… خدایا شکرت برای اینکه این روزها به جای پرسه زدن در فضای ترسناک و هولناک و بی‌پروای مجازی، در فضای افسارگسیخته اینستاگرام در این سایت معنوی زندگی می‌کنیم

    خدایا میدانم تمام خوبی های عالم از جانب توست

    خدایا شکرت که آیه

    شده ذکر لب هایمان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1480 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    آگاهی این جلسه منطقی کردن خواسته بود .

    دقیقا مسئله ای که من دارم.البته نمیشه گفت پیشرفت نداشتم اما وقتی استاد میگن با این همه کار کردن هنوز بعضی اوقات مسئله دارن پس باید بیشتر توجه کنم تا از آگاهی‌های جلسه استفاده کنم.

    استاد مثال‌هایی از قرآن گفتن و آیه هایی که برای مخاطب منطقی کرده که به خواسته اش میرسه.

    چطوری به خواسته میرسیم؟با درخواست و ایمان

    درخواست که با توجه به برخورد به تضاد یا دیدن ایجاد میشه و این قسمت راحته.

    همه چیز در قسمت دوم نهفته است،یعنی ما باید بتوانیم ایمان خودمون رو نشون بدیم و در مدار دریافت قرار بگیریم.

    ایمان خودمون رو نشون بدیم به چه معناست؟

    یعنی اینکه اطمینان داشته باشیم به خواسته خودمون می‌رسیم .

    یعنی رها باشیم ،نگران نباشیم

    اینجا نقش کنترل ذهن پر رنگ میشه ،بدین معنی که ذهن میخاد شما رو از خواسته دور کنه و لذا نشدن ها و ناامیدی ها و ……میاره جلو و ما باید تلاش کنیم روی درخواست خودمون و پرورش اون بمونیم.

    حالا راههای کنترل ذهن چیه؟

    شکرگزاری ،صلاه،گفتگو با خدا،نوشتن و گفتن نتایج گذشته خودمان و دیگران،خواندن و درک قرآن و…

    پس اینجا نتیجه این شد که ما هر درخواستی داریم اجابت شده و از قبل وجود داره ،فقط ما خودمون رو در فرکانس دریافت نگه داریم.

    خیلی جالبه که استاد به روشنی دریافت کردن و گفتن که ایمان و یقین به این ایمان اصل کاره و ما رو توصیه به ایمان و عمل صالح میکنه.

    کار سختی نیست ولی برای من که ابتدای راه هستم وکلی باورهای ناجور تو ذهنم بوده بعضی اوقات شیطان زورش زیاد میشه.

    هر چی بتونم خودشناسی کنم و دلایل کارها رو بدونم و بدونم چرا انجام نمیدم و چرا انجام میدم ،بیشتر میتونم خودم رو مجاب به انجام تمرینات کنم.

    یکی از مسائل من مسئله مالیه ،من به فضل رب مهربان خودم مرحله ای از این مسئله رو حل کنم و درآمدی دارم و شرایطی که راحت‌تر روی خودم کار کنم.

    جلسه قبل خوشبینی بود ولی شیطان همش بد بینی رو القا میکنه و منو سمت خودش میبره و من هم با شکرگزاری سمتم رو عوض میکنم.

    اینجا به خودم میگم ابراهیم جان به وضعیت گذشته خودت نگاه کن از هر لحاظی رشد کردی و مهمتر و مهمتر آرامشی که داری انگار (البته واقعا)خدا داره همه چی رو برات ردیف میکنه انگار (البته واقعا)همه چی دست بدست هم داده تا تو در آرامش باشی تو احساس خوب داشته باشی تو ایمان داشته باشی تو روی خودت فقط کار کنی.ابراهیم جان حواست باشه شیطان از هر راهی میخاد وارد بشه ،روزنه براش نزار ،راهش گفتگو با خدا و شکرگزاری هست.از صبر و صلاه کمک بگیر.این دو بال پروازه.این دو هر روزنه ای رو برای ورود شیطان میبنده.

    ابرهیم جان ازت سپاسگزارم که داری افکارت رو متمرکز میکنه روی نیروی ایمان و باور به رب و اینکه خداوند همه چی رو برات خلق میکنه اگه بتونی تمرکز کنی و اگه بتونی توجه ات رو روی خواسته هات بزاری.

    ابراهیم دیگه سفارش نکنم،شکرگزار باش،ریز ترین نعمت‌ها رو ببین ،مرور کن رشد و نعمت این 3 ساله رو،از اونچه که خدا بهت داده بگو،بنویس،خودتو عادت بده به خوش بینی،شکرگزاری،تمام وقتت رو بزار روی تمرین و حل مسئله.

    یک نکته هم بهت بگم تمرکز همه چیه،یعنی تو وقتی داری به فایلها گوش میدی و میبینی ،فقط همین کار رو بکن ،با گوشیت بازی نکن .شیطان حواست رو پرت میکنه که خوب نشنوی،خوب نبینی.

    ابراهیم تو مخلوق خاص خدا هستی و خدا خیلی دوستت داره و از آسمون قشنگ مشخصی،نورانی.حتی خونه ات هم مشخصه نورانیه.آخه میدونی خدا و فرشته ها فقط آدمهای نورانی رو میبینن ،ممکنه کسی پول داشته باشه و نورانی باشه و بالعکس.

    یادت باشه وجود خودت ارزشمنده ،تو از درون ارزشمندی،وجودت ارزشمنده،درونت ارزشمنده،نورت ارزشمنده.

    لیاقت آدمها به داشتن نداشتن عوامل بیرونی نیست ،اتفاقا اون عوامل بیرونی بوجود اومدن چون تو خواستی.پس روی خواسته هات تمرکز بیشتری کن و ایمان بیار ایمان بیار هر چی خواستی بهت داده میشه.

    سپاسگزار استادم هستم با این فایل زیبا و آگاهی هایی که نور رو تو قلبم و وجودم زیادتر کرد.

    استاد شایسته عزیزم سپاسگزارم

    دوستان ارزشمندم سپاسگزارم

    خانم فرهادی عزیزم و ابراهیم فنی عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3168 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به همه اهل بهشت

    الهه ام

    خداوندا سپاسگذارتم که هر لحظه درحال هدایتمی و ازت سپاسگذارم که من رو همراه استاد عباس منش کردی تا به تو برسم استاد عزیزم ازت بی نهایت سپاسگذارم که عمل گرایی واقعا ازت سپاسگذارم بابت هر لحظه عملگرا بودنت به الهامات خداوند تا خیر برسونی به من و به میلیون ها انسان دیگه عاشقتم

    دیروز فایل نشانه من قانون افرینش بود که واقعا بی نظیره و من دوست داشتم از اول ازبخش اول شروع کنم دوباره که احساسم فقط زوم کرده بود روی بخش دوم و قانون درخواست و با هر 5فایل فقط شگفت زده میشدم که اره دقیقا منم این مشکلم دارم منم همینم حتی نمیتونم خواسته هامو تجسم کنم و واقعا از ته دلم از خدا خواستم که کاش یه فایل جدید بیاد که مال زمان الان هم باشه که استاد واقعا بیشتر این موضوع رو باز کنند و دیشب همسرم گفت فایل جدید اومده و امروز با ارامش گوش دادم جواهراتی رو که از زبان استاد عشق میومد بیرون داستان پیامبران رو من عاشقشونم از بچگی عاشق کتاب هدیه ها بودم که وقتی در مورد پیامبر ها بود روح من پرواز میکرد و داستان زکریا و باور اینکه میشود خب من از همین باور قوی زکریا توسط همسر عزیزم که هنوز با استاد همراه نشده بودم استفاده کردم و جوابش شد عرفانی که 12 این ماه تولد 5سالگیشه و خدارو بابت این فرشته زمینیش سپاسگذارم و باور من این بود خدایی که به زکریای پیر و فرتوت بچه داده به من هم میده یا حتی حضرت مریم که خداوند با وجود باکرگی بهش بچه داده به من هم میده وواقعا همه چی باور های ماست استاد تمام فایل های دانلودی شما پیش نیاز تمام دوره های شما هستند و همه باهم تکمیل میشن واقعا میگم و دوره ثروت 1کاری بامن کرد تا جلسه 2هنگ کردم بابت باورهای مخربم که معلومه طرف من خرابه که فرستنده نمیتونه ثروت و نعمت و هرچی که می‌خوام رو به راحتی مثل سلیمان برچشم به هم زدن به من بده چون من از درون قطع شدم با منبع یعنی خداوند

    اما خدا شاهده با همون اندک کار کردن روی خودم به خواسته هایی رسیدم که تا پارسال برام ارزو بودند ارزو های محال و همین رسیدن به خواسته هام باعث شده که من بیشتر و بیشتر وقت بزارم روی خودم چون بیرون من وقتی عوض میشه که درون من عوض بشه واقعا باید درون ادم عوض بشه و استاد هر دوره شما گنج هایی هستند که واقعا نمیشه روشون قیمت گذاشت و استاد واقعا بهت افتخار میکنم مخصوصا در قانون سلامتی عملگرایی شما واقعا اونجا هویدا شد و نوش جانت و گوارای وجودت این بهشتی که خودت ساختی و از خداوند بابت وجود پربرکتت که از وقتی همراهتون شدم برکت رو به زندگی من اورده سپاسگذارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    به نام خدا

    سلام.

    من امروز برای بار دوم این فایل رو مرور کردم از روی یاد داشت هام و به درک خیلی بهتری نسبت به دفعه اول رسیدم.حالا میگم چرا.

    من مدتی میشه یه خواسته ای دارم و خیلی براش اشتباق دارم و دوست دارم بهش برسم.

    این اشتباق باعث شده خیلی بخوام زود بهش برسم و هر وقت با خودم میگم تا فلان موقع بهش برسم، ذهنم شروع میکنه به نجوا کردن و آوردن دلایلی که نمیتونه این اتفاق بیوفته.

    البته یه نکته ای بگم که میدونم نباید برای خواسته ها زمان تعیین کنیم ولی خب اینم خودش یه خواستس و از لحاظ تکاملی هم ازش دور نیستم اما ذهنم بازم نجوا میکنه.

    حالا ازونجایی که اتفاقا مدتیه خیلی درکم از احساس و کانون توجه و قانون بهتر شده، حواسم بیشتر جمع اینه که احساسم نسبت به خواستم نباید بد بشه. اخیرا که خودم و احساساتمو بررسی میکنم میبینم وقتی به این خواستم فکر میکنم یهو کلی نجوا میان و من احساسم بد میشه و تهش رسیدن به خواسته برام “باور ناپذیر” میشه.

    امروز داشتم فکر میکردم که باید برای این نجوا ها دلیل منطقی بیارم و هدایت شدم که برم سراغ دفتر یادداشت هام برم و هدایت شدم به این فایل فوق‌العاده.

    و دیدم استاد یه نمونه خیلی منطقی(چی میتونه منطقی تر از باور های توحیدی و قرآن باشه؟) برامون گفتن.

    خلاصه اومدم طبق فایل تک تک باورهای توحیدی که خدا گفته رو نوشتم

    ـمن رب هستم

    ـمن می‌گویم باش و می‌شود

    ـتو را از هیچ خلق کردیم

    ـدر جنگ 1 به 10 پیروزتان کردم

    ـراهی پیش پایت میگذاریم

    ـاز جایی که گمان نمیبری به تو روزی می‌دهیم

    ـخداوند برای تو کافیست

    ـشما را پس از مرگ زنده میکنیم مانند طبیعت

    ـخداوند بر همه چیز تواناست

    ـمن نزدیکم

    ـمن اجابت میکنم

    ـپروردگارت هرگز تو را ترک نکرده

    ـآینده تو درخشانتر از گذشته خواهد شد

    ـآنقدر به تو می‌دهیم تا راضی باشی

    ـوقتی یتیم بودی به تو پناه دادیم

    ـوقتی گمراه بودی هدایتت کردیم

    ـوقتی نیازمند بودی تو را غنی کردیم.

    و اومدم خواستم رو از این باور های قوی گذروندم، و آخرش دیدم تک تک نجوا ها اروم شدن و اون خواسته برام خیلی طبیعی شد، خیلی آرام شدم و امیدوار.

    از این فایل یاد گرفتم که میتونم از 2 تا ابزار برای اروم کردن نجواها استفاده کنم.

    1ـ توکل 2ـ شکرگذاری

    همچنین

    *خودم رو مقایسه نکنم

    *ورودی هام رو کنترل کنم

    *با دلایل منطقی نجوا های ذهن رو خاموش کنم.

    ————–

    خیلی ممنونم استاد

    مرور این فایل خودش یه هدایت و قدم بزرگ بود برای رسیدن به خواسته ها.

    خدایا شکرت که ما رو هدایت میکنی.

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    استاد بابت این فایل ارزشمند بی نهایت سپاسگزارم و از خدا سپاسگزارم بابت تمام نعمت هایی که به زندگی من ارزانی داشته.

    قرآن کریم بهترین و بزرگترین دفترچه راهنمای زندگی با سعادت در دنیا و آخرت هست و ما چقدر میتونیم از این دریای بیکران مروارید صید کنیم و نوع استفاده از این کتاب راهنما رو هم مدیون استاد هستیم .

    باورسازی یعنی چی؟؟

    باورسازی یعنی منطق پیدا کردن برای امکان پذیر بودن خواسته ای که داریم.

    قانون ذهن چگونه است ؟

    ذهن فقط آنچه را میپذیرد و درراستایش قدم برمی‌دارد که برایش منطقی بشود به همین دلیل زمانی به خواسته ای میرسیم که رسیدن به اون خواسته برای ذهنمون منطقی بشود.

    باورسازی و تغییر شخصیت چگونه است؟؟

    باورسازی و تغییر شخصیت چیزی جدای از ایده هایی که اجرا میشود الهاماتی که جدی گرفته میشود ترس هایی که بر آن ها غلبه میشود و رفتارهای جدید منطبق بر باورهای قدرتمند کننده جدیدی که ایجاد میشود نیست و تکرارشان آنها را جایگزین عادت های رفتاری محدود کننده ی قبلی میکند باورساختن چیزی نیست جز وارونه ساختن عادت های رفتاری و نگرشی گذشته و برعکس آنها عمل کردن و در یک کلام ادب از که آموختی از بی ادبان را در عمل اجرا کردن.

    و با توضیحات عالی استاد در چند فایل قرآنی پرمفهوم و مهم چند روز اخیر و با مثال های قرآنی جذاب کاملا موضوعات بالا رو درک می‌کنیم

    میبینیم که موسی چطور با وارونه کردن باورهای منفی اش و جایگزینی اون ها با باورهای مثبت به خوبی از پس ماموریت سختش برمیاد

    میبینیم که چطور زکریا با اینکه منطق و شواهد خلاف خواسته اش بود اما برخلاف شواهد موجود عمل کرد و به خواسته اش رسید

    میبینیم که چطور خوشبین بودن در لحظات سخت و لحظاتی که همه چیز به ظاهر برخلاف میل بزوس هست اما اون میگه من ترجیح میدم خوشبین باشم و نتیجه هم این میشه که الان یکی از موفق ترین آدم های دنیاست.

    کلا به نظرم ذهن چیز عجیبیه استاد در جلسه اول قدم اول از دوره دوازده قدم جملات تکان دهنده ای میگه :

    تو ذهن نیستی تو ذهنیت نیستی تو حتی فکر هم نیستی تو ناظری ناظر بر همه این‌ها اما بیشتر افراد به هر دلیلی خودشون رو نه ذهن بلکه ذهنیت میدونن یعنی اون اطلاعاتی که توی ذهنشون وارد شده خودشون رو اون میدونن و فکر میکنن دیگه قادر به عوض کردن اون ها نیستن و به همون زندگی ادامه میدن همون ذهنیتی که بهش گفتن تو هیچی نمیشی و اون باور کرده و وقتی میخواد کاری رو شروع کنه میگه نه من از پسش برنمیام مثل موسی یا بهش گفتن از تو دیگه گذشته و نمیتونی و بهونه میاره مثل زکریا اما خدا میاد و به زیبایی در قرآن با آوردن منطق های قوی تموم این ذهنیت ها و این باورهای غلط رو درهم می‌شکنه اما چی میشه که ما بازهم با وجود این کتاب راهنمای واضح با وجود استاد عباس منش با آموزش های واضح بازهم فقط تعداد کمی از دوستان نتیجه میگیرن منظورم نتایج بزرگ و درخشان هست نه فقط دیدن نتایج کوچیک‌ اون هم بعد چندسال عضویت در سایت تنها دلیلش فقط و فقط عدم توانایی در کنترل ذهن هست اما کنترل ذهن چیه؟

    کنترل ذهن یعنی کنترل دیدن ها و شنیدن ها یعنی دقیقا یک مرحله قبل از باورسازی این همون جاییکه اکثر آدم ها از جمله خودم نتونستیم خوب از پسش بربیایم به این دلیل هنوز اون نتایجی که مدنظرمون هست رو نگرفتیم .

    اگه ما فقط همین آیه ی 186 سوره بقره رو درک و عمل کنیم هیچ خواسته ای نیست که نتونیم بهش برسیم…

    خدایی که میگه من نزدیکم و هر لحظه دارم درخواست بندگانم رو اجابت میکنم اما اون ها باید دریافت کنند …

    دریافت خواسته مرحله ای که همه توش مردود میشن خیلی جالبه خودمون درخواست میدیم بعد خدا هم همیشه اوکی میده بعد خودمون هم دریافت نمی‌کنیم چرا دریافت نمیکنیم؟

    چون ایمان نداریم

    چون باورهای غلط داریم

    چون محدودیت رو باور کردیم

    و همه ی این ها از همون دیدن ها و شنیدن ها شروع شد…

    در واقع من ازاین فایل ارزشمند این درس رو گرفتم که :

    «کلید اجابت دعاها»

    یعنی من باید باورهام رو تغییر بدم و راه تغییر باورها منطقی کردن امکان پذیر بودن خواسته هام هست و قبل از همه ی این کارها میام دیدن ها و شنیدن هام رو کنترل میکنم چطوری؟

    به جای وقت گذرانی در هر رسانه و شبکه اجتماعی میام فایل کمبود را باور نکن حتی اگر هاوکینگ آن را تایید کند رو هزاران بار میبینم و می‌شنوم

    به جای بحث کردن با دیگران که میگن توی این دوره زمونه دیگه نمیشه پولدار شد میگردم و میگردم و میگردم و آدم هایی رو پیدا میکنم که توی همین دوره زمونه پولدار شدن و اون ها رو میبینم و می‌شنوم

    به جای اینکه خودم رو سرزنش کنم میام و اتفاقاتی رو به یاد میارم که در ظاهر به ضرر من بود اما در نهایت به نفع من شد و این موضوع رو هزاران بار میبینم و می‌شنوم…

    و هزارتا کار دیگه …

    واینجاست که باورهام عوض میشه اونوقته که میتونم بگم آیه ی 186 سوره بقره رو درک کردم و دارم بهش عمل میکنم بعد خواهم دید که نتایج چطور از در و دیوار به زندگیم سرازیر میشه،قانون ساده است ما باور نمی‌کنیم ما بهش عمل نمی‌کنیم و میگیم مگه میشه با کنترل ذهن آدم به ثروت برسه نه آدم باید کارهای عجیب و غریب بکنه باید از دهنش آتیش بده بیرون باید 16 هزارساعت یوگا انجام بده تا شاید موفق بشه اما غافل از اینکه خدا میگه بابا خواسته ات پشت در فقط زحمت بکش در رو باز کن همین ولی ما باور نمی‌کنیم و در رو قفل کردیم و چندتا مبل هم گذاشتیم پشت در بعد میگیم نه خدا جواب نمیده قرآن جواب نمیده…

    کی گفته دوران جاهلیت تموم شده!!!!!!

    جاهلیت هنوز هم هست فقط رنگ و روش عوض شده!!!

    امیدوارم بتونم از این دوران جاهلیت خودم عبور کنم…

    ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    رضا حکیم گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و ممنونم که آگاهی هاتون رو با ما به اشتراک میذارید تا ما تفکر کنیم و در مسیر درست قرار بگیریم.

    راستش صبح که داشتم می‌نوشتم درکی از آیه 186 سوره بقره به قلبم جاری شد که میخوام بنویسمش اینجا

    خداوند می‌فرماید : بگو من نزدیکم و همواره اجابت میکنم درخواست کسی که درخواست میکنه.

    ما هر لحظه داریم درخواست میکنیم و خدا هر لحظه داره اجابت میکنه. خدا که کاری به کلام ما نداره.

    طبق سیستمی که طراحی کرده و طبق قوانین جهان، خدا فرکانس های مارو دریافت میکنه و طبق اون پاسخ میده.

    مهم نیست که اصلا ما چه درخواست کلامی از خدا میکنیم مهم اینه که چه احساسی داریم.

    ما با احساسی که داریم هر لحظه داریم فرکانس به جهان ارسال میکنیم و خداوند که نزدیکه به ما هر لحظه داره اجابت میکنه درخواستمون رو.

    درخواست ما همون احساسمونه.

    ما هر احساسی که داریم یه درخواسته اصلا مهم نیست که چی میگیم به خدا

    اگه احساس بدی داریم خدا همواره اون احساس رو دریافت میکنه و اجابتش میکنه و از جنس همون وارد زندگیمون میشه طبق قوانین تغییرناپذیر خودش و اصلا خدا احساساتی نمیشه و دلسوز نیست.

    اگر هم احساسمون خوب باشه خدا نزدیکه و اجابت میکنه اون احساس خوب رو و از جنس همون وارد زندگیمون میشه و

    ما در مداری قرار می‌گیریم که ایده ها و آدم ها و شرایط و امکانات مناسب در اختیارمون قرار میگیره و چرخ زندگیمون روان‌تر میشه.

    من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست (چه خوب چه بد) درخواست کننده رو.

    حالا پیشنهاد خدا چیه به ما؟ میگه حالا که قانون رو فهمیدی و بهت گفتم سیستم چطور کار میکنه پس اگه در مسیر من باشی و ایمان بیاری در مداری قرار میگیری که باعث رشدت میشه.

    انتخاب با ماست

    که چه درخواستی ارسال میکنیم.

    چون هر لحظه با احساسی که داریم به خداوند داریم درخواست میکنیم و خداوند در هر لحظه اون درخواست (احساسمون) رو اجابت میکنه

    . ایمان بیاریم یعنی چی؟ یعنی به احساس رهایی و اطمینان برسیم. یعنی ترس و نگرانی و غمی نداریم و احساسمون بد نیست.

    پس زمانی که احساسمون خوبه یعنی ایمان داریم

    پس اینطوری درمداری قرار گرفتیم که داریم درخواست خوب به خداوند میدیم همواره و خدا هم اجابت میکنه درخواستمون رو و ازجنس همون رو وارد زندگیمون میکنه که باعث رشدمون میشه.

    امیدوارم که تونسته باشم درکی که کردم رو با کلمات، درست بیان کنم و بتونم در عمل ازشون استفاده کنم.

    خدایا من عاجزم و تسلیم توام.

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    مرا به راه راست راه کسانی که بهشون نعمت دادی هدایت کن.

    منو به نیکویی وارد کن و به نیکویی بیرون بیار و از نزد خودت نیرویی یاری دهنده بهم عطا کن. ای مهربانترین مهربانان. ای بخشنده و توبه پذیر.

    ای آرامش بخش قلبها.

    خودت شفا و سلامتی رو در ذهن و قلب و جسممون جاری بگردان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2645 روز

    سلام استاد عزیزم.

    استاد شما واقعا خودتون اون لحظه ای که این فایل را آماده کردین (حتی بقیه فایلها ولی من الان فقط همین یکی را میخوام بگم) متوجه می‌شدین که چه آگاهی هایی را دارین مطرح میکنید؟!! مطمعنم خودتون بعد از اینکه این فایل را ضبط کردین، پس از شنیدن کلام خودتون شگفت زده شدین ازین همه آگاهی و هدایت خداوند که، خداوند از قلب و زبان شما جاری کرد برین جهان بی‌نظیرش. خدا گل افشانی کرد زمینیان را و خوش به سعادت کسیکه در مدار و فرکانس دریافت این همه آگاهی ناب قرار بگیره و من چقدرررر ر خوشبختم.

    استاد این همه آگاهی اصلا به هیچ عنوان نمیتونه از فکر یه انسان بربیاد، اگر تمام انسانها جمع میشدن و میخواستن فقط یکی ازین آگاهی ها را بگن، نمیتونستن.

    این آگاهی ها از منبع دیگه ای هستش و واااای من نمیدونم چی بگم چی بنویسم.

    استاد من مدتیه وقتی دقیق میشم تو پلن های خداوند یا وقتی ازش سوالی میپرسم و جوابهایی که بهم میده، تازه دارم یه کوچولو درک میکنم که وقتی تو قرآن اومده اگر میتوانید آیاتی شبیه این آیات بیاورین یا کتابی شبیه قرآن. دقیق نمیدونم استاد ولی یچیزی شبیه به این. یعنی چی و خدا واقعا چی گفته؟!!!!

    استاد شاید بیشتر از 7ماهه که خداوند یه وعده و بشارتی را بهم داده و من نتونستم باور کنم. درین مدت همش بخدا اقرار کردم خدایا نمیتونم باور کنم هدایتم کن تا باورم بشه، و هربار خداوند هدایتم می‌کرد، چندروزی اوکی بودم باز دوباره ناباوری به شکل دیگه درمورد اون بشارت خداوند میومد تو وجودم.

    باز هدایت میخواستم و بازم خدا باعشق راهنمایی و هدایت میکرده و…

    تااینکه دیروز و دیشب داشتم درباره همون وعده خودش و ناباوری خودم باز باهاش حرف میزدم و ازش طلب هدایت کردم، حتی درکنارش یه ترمز دیگه راهم متوجه شدم که همونموقع درباره اونم هدایت خواستم.

    دیشب داشتم همین فایلو گوش میدادم که خوابم برد.

    استاد بخدا حتی تو خواب من داشتم درین باره باخدا حرف میزدم و ازش سوال می‌پرسیدم. صبح به محض بیدار شدن، تو همون رختخوابم باز همین فایل را پلی کردم و بوم بوم جواب و هدایت بود که برام میومد ازطریق گفته های شما. جواب یکسری سوالاتم را گرفتم ولی میدونستم مونده تا درکش کنم ولی خوشحال بودم. از صبح تاالان که ساعت حدودای 3بعدازظهر هست بارها اون آگاهی ها و هدایت های صبح را باخودم مرور کردم، تکرار کردم، شکرگزاری کردم.

    تاالان که باز همین فایل را پلی کردم که بازم گوش بدم.

    استاد نمیدونید باهر کلمه که شما میگفتین یه دریچه از یه دنیای دیگه بروی من باز میشد، من شگفت زده میشدم. آگاهی تو آگاهی میومد. هنگ کردم. این فقط مربوط به شاید فقط 10 دقیقه اول فایل هست. استپ کردم.

    استاد من همیشه وقتی با خدا حرف میزنم و شروع میکنم از اولین هدایت‌های خداوند که خدا به وجودم جاری کرد و از اونموقع من یه سفر درونی را شروع کردم که از ابتدای سال 91 هست را مرور کردن و باخودم تکرار کردن، همیشه گوشیمو میزاشتم روی ضبط صدا چون همیشه وقتی اون آگاهی ها و هدایت ها را، راه میرفتم و تکرار میکردم، هدایت‌های خداوند بود که لابه لای، مرور هدایت‌های قبلی جاری میشد به وجودم و من تند تند با صدای بلند تکرارش میکردم که صدام ضبط بشه و یوقت فراموشم نشه، یوقتایی فقط فرصت میکردم یه کلمه از هرکدوم از هدایت ها را ضبط کنم چون شدید بود. یموقع هایی هم مثل الان اصلا اینقدر حجم اون آگاهی ها، بالاست که نمیشه هیچکاری کرد. فقط ماتم میبره، هنگ میکنم، بی‌حرکت متوقف میشم.تمام وجودم به هیجان درمیاد و میلرزه و…

    استاد اصلا نتونستم ادامش گوش بدم. یکم تو همین حالت موندم. بعد فقط خواستم بیام و برای شما بگم که چی شده.

    استاد، استاد نمیدونید چه حالی دارم. چه دریچه هایی از آگاهی و درک درمورد اون بشارتی که خدا بهم داده بود و من نمیتونستم باور کنم بروم باز شد.

    من حتی نمیتونم تعریف کنم که چی بود اون هدایت‌ها.

    نمیگم هر جمله شما، بلکه هر کلمه شما یه دریچه آگاهی بود بود برای من.

    تازه باید بشینم فقط همین ده دقیقه اول را بارها مرور کنم که تازه پله پله بفهمم خدا چی گفت بهم.

    استاد من هنگم، بهت زدم، شگفت زدم

    برام دعاکنید.

    چه جایگاهی دارین شما درین عالم، که این چنین وسیله میشین برای نشر این آگاهی ها برای زمینیان.

    دوستتون دارم

    درپناه خداباشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    مروارید گفته:
    مدت عضویت: 873 روز

    به نام اربابم ،به نام پادشاه عالم

    سلام به خانواده عزیزم و استاد عزیزم پیام آور زمانم

    استاد جان این یک فایل به تنهایی یک دوره بینظیر هست برام ،چرا اینقدر این آگاهیها ناب بودن برام ،مگه من چه کار کردم که برای اربابم اینقدر لایق بودم که تو مدار شنیدن و درک این حرف ها بودم ،الهی یا رب العالمینم هزاران بار شکرت

    اربابم در هر لحظه داره من و هدایت میکنه ،برای هزارمین بار به یادم آورد که اتفاقی که برای حضرت زکریا رخ داد برای من هم افتاد،من نازا نبودم اما همسرم به شدت از بچه متنفر بود ،من از خداوند درخواست کردم که کاری کنه که همسرم به بچه علاقمند بشه و خودمون صاحب فرزند بشیم،جالب اینه که دقیقا از خدا دوقلوی یک جنس میخواستم ،یا هر دو دختر یا هردو دختر ،به خداوندی خدا قسم خداوند به آسانی به ما دوقلوی دختر عطا کرد که همسرم جونش و براشون میده و بی نهایت دوستشون داره ،در اوج بی پولی در کمال ناباوری بدون اینکه تحت نظر متخصص زنان باشم دوران بارداری و به سلامت گذروندم ،فقط یکبار به دستور مامای بهداشت در چهارماهگی سونوگرافی دادم که فهمیدم بچه هام دوقلو هستن ،به لطف الله هر دو در ماه هشتم بارداری با وجود اینکه هردو کامل و سالم و 2 کیلو بودن به روش طبیعی به دنیا اومدن،معجزه ای که تمام پزشکان و پرستاران اون بخش حیرت زده بودن و تمام بیمارا و همراهاشون اون شب برام دعا میکردن ،پرستارا همگی خدارو شکر میکردن که یه دوقلو به دنیا اومدن که هم خودشون و هم مادرشون کاملا سالمن و میگفتن امشب شب فوق العاده ایه برامون ( اینا رو فردای روز زایمانم داخل بخش همراهای بیمارا برام تعریف میکردن ) و فقط من ماجرای این معجزه رو میدونستم ،الان دخترام 14 سالشونه و بسسسسسیاااار زیبا و عاقل و بینظیر هستن ، و من هربار بهشون نگاه میکنم اربابم و و قدرت بی انتهاش و میبینم و سجده شکر به جا میارم.

    من طعم این مدل اجابت و به شیرینی بی حد و حساب چشیدم .

    استاد جان شما قبلا گفته بودید 60 مرتبه قرآن و به صورتهای مختلف مطالعه کردید ،اما چرا این آگاهی رو باید الان فایل میکردید ؟در حالی که دارم روزهایی رو میگذرونم که خداوند از هرچیزی که میخوام بهترینش و بهم میده ،خیلی بیشتر از درخواستم ،دو ماه پیش خونه ای میخواستم کمی بزرگتر از اونی که داخلش هستم ،راضی بودم که از طبقه سوم یک طبقه پایینتره ،از 70 متر رسیده به 90 متر ،حد اقل کابینتهاش سالم و جدید هستن ،اما خونه ای قسمتم کرد که 130 متره ،آشپزخانه ای بززززرگ پر از کابینتهای خوشگل ،پنجره بزرگ تو آشپز خونه و پذیرایی ،طبقه اول ،آسانسور دار ،صاحبخانه ای بییینهایت محترم و دلسوز و البته جدی ،لپ تاپ میخواستم و داشتم ذره ذره پول تو جیبی هام و جمع میکردم که یه دونه ساده شو بخرم که باهاش طراحی سایت انجام بدم و پول در بیارم ،و همزمان از اربابم شغل پر درآمد میخواستم و درآمد ماهانه 30 میلیون و تو دفتر آرزوهام نوشته بودم ،این وسط نجواهای ذهنم میگفت مگه میشه تو با این پول لپ تاپ بخری ،شغل کجا بود تو که نمیتونی جایی کار کنی اینقدر درآمد داشته باشی ،اما من میگفتم خدا بزرگه خودش برام درستش میکنه ،من دانشجوی دوره بینظیر قانون آفرینش هستم ،با اینکه اصلا رو دوره ها کار نکردم و دوره رو فقط به صورت صوتی موقع کارهای خونه گوش کردم همون صحبتها تو ذهنم بودن که استاد میگه هروقت ذهنتون گف تو زشتی بگو نه من خوشگلم ،گفت تو کم هوشی بگو نه من باهوشم ،طبق این صحبتها اجرا کردم ،باورکردنی نیست که همسرم یکهفته ست بهم گفته میخواد برام یه کامپیوتر خیلی قوی بخره و کارهای میکس آتلیه مون و به من بسپاره و بابت هر میکس بهم یکمیلیون تومان دستمزد میده ،مگه میشه آخه ؟ بله میشه ،اربابی دارم که میگه عزیز قشنگم چی میخوای ،منم بهش میگم ،اونم میگه باشه عزیز دلم ،بنده قشنگم بسپار به من تو کاریت نباشه بهترینش و برات دارم ،خدایا هزاران بار شکرت ،استاد حان من هم صاحب شغل پر درآمد شدم ( البته باید تکاملم و طی کنم )و هم صاحب یک کامپیوتر 100 میلیون تومانی ،استاد جان از روزی که این فایل ناب و گوش کردم اصلا یه آرامشیییییی دارم که نمیتونم وصف کنم ،انگار ماشینم داخل پارکینگه ،انگار خونه دلخواهم سند خورده به نامم و قراره چند روز دیگه بهم تحویل بدن ،انگار آب ریختید رو آتیش دلم ، از اربابم هزاران بار ممنونم و تشکر میکنم به خاطر این نظم و قوانین بدون تغییرش ، الهی هزاران بار شکر به درگاهت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1304 روز

      سلام به خانوم مرواید عزیز

      کامنت زیبات پر از باورهای قشنگ و قدرتمند بود با هر بار خوندن کامنتت بیاد خودم و خواستهای از خداوند داشتم و برام به راحتی اجابت کرد افتادم .آدم وقتی نتایج شما رو میخونه و تایید میشه براش قانون ثابت خداوند چقدر دلگرم میشه ،با هر بار خوندن نتایجت مخصوصا داشتن دوقلوهات و سپاسگزار بودنت براش اشک شوق توی چشمای من جمع شد و قلبم نورانی شد ،هم حالم خیلی خوب شد و هم احساس عالی پیدا کردم که باعث مشتری از درو دیوار سالنم وارد بشه و احساسم بهتر و بهتر شد و بقول خانوم شایسته عزیز همش سود سود شد .

      ازتون بی نهایت سپاسگزارم که نتایجت رو با ما به اشتراک گذاشتی

      از خداوند برات طلب آرامش بی نهایت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مروارید گفته:
        مدت عضویت: 873 روز

        سلام خدمت شما آقا محمد بزرگوار ،مرسی بابت تحسینتون ،به نظر من اینجا یه دانشگاهه که به لطف الله یکتا و خود دانشجو ها میتونن استاد هم باشن و به هم با بازگو کردن تجربه هاشون قانون جهان و یاد بدن ،من هم کامنتای دوستان خیلی درس زندگی میگیرم ،خیلی بالا و پایین میشم ،حرفا و قانون یادم میره و مجدد یادم میاد ،و از استاد عباسمنش عزیز خیلی تشکر میکنم که همچین فضای پاک و پر از معنویت و در اختیارمون قرار داده ،آقا محمد انشاالله که پرروزی باشید ،ممنونم از توجهتون .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          محمد کرمی گفته:
          مدت عضویت: 1304 روز

          سلام مروارید خانوم عزیز

          جالبه که خیلی وقت پیش من این کامنت نوشته بودم در جواب به شما و الان این رزق اول صب نصیب من شد بعد از مدتها ،الان دانشجو دوره هم جهت با مدار خداوند هستم و کلی اتفاقات قشنگ این روزا برام اتفاق افتاده ،انشاله که شما رو هم در این دوره ببینم و از وجود پر برکتتون استفاده کنیم

          دوست عزیزم وقتی صحبت از دوقلوها کردید بی اختیار چهره مسر زیبامو بیاد آوردم ،خندهای قشنگش و شیطون بازیهاش ،قطعا درک میکنید وقتی خداوند هدیه زیبایی مثل فرزند نصیب ما میکنه در مقابل قدرتش و اینکه معحزه ای مثل داشتن فرزند رو فقط میشه از خداوند طلب کرد و با بیاد آوردن این نعمت متواضع تر میشیم در برابر خداوند

          من هر وقت با تمرکز به داشتن نعمتی مثل فرزند فکر کردم دیگه تمام نعمتهام برام دست یافتنی شدن ،آخه خدایی که از یک سلول همچین موجود زنده ای خلق میکنه نمیتونه بقیه خواستهانونم بهمون عطا کنه ،خدایی که خودش وعده داده ما رو قبل از اومدن به این دنیا ،خدایی که قبل از اینکه به این دنیا بیام دو فرشته مثل پدر و مادر از قبل آماده خدمت به ما کرده

          مروارید عزیز خیلی خوشحال شدم از دیدن کامنت بی نظیرت و باز با خوندن کامنتت قلبم باز شد و لذت بردم

          از خداوند برات طلب گشایش بیشتر در کسب کارت دارم و انشاله که همیشه خوش خبر باشی برای ما

          خودت و تمام خانوادتو در پناه الله یکتا میسپارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مرجان عرب مختاری سامی گفته:
    مدت عضویت: 2125 روز

    به نام رب العالمین که قادر مطلق است

    درود بیکران به استاد عزیزم ، خانم شایسته نازنین و همراهان توحیدی

    خداوند را بسیار قدردانم برای آگاهی های ارزشمندِ این فایل

    استاد چه کردید با ما.

    من تا الان دفعه چهارم هست که این فایل را گوش میدهم و هر بار اشکم درمیاد . نمیدانم به هنگام ضبط ،در چه فرکانسی بودید که این چنین اثرگذار است .

    چند روز پیش، قبل از دیدنِ این فایل ، زیرِ دوش آب در مورد رویاها و علایقم فکر می کردم، همین جور که آب از روی سر و بدنم رد میشد با خودم در مورد تغییر شرایط زندگی در جهت پرداختن به هنر و خلق زیبایی ها ، در مورد تبدیل شدن به آنچه که باید باشم نه آنچه دیگران از من ساختند، در مورد چشیدن طعم زندگی ، در مورد دیدن زیبایی ها و شگفتی های جهان ،در مورد ساختن بدنی جدید و زیبا ، در مورد نوشتن کتاب و خیلی چیزهای دیگه فکر می کردم و همزمان ذهنم میومد وسط و میگفت ، خیلی دیر شده .دیگه اون قدر وقت نداری که همه اینها رو عملی کنی . سنِ تو اجازه نمیده. تو 47 سال داری. 21 سال که توی محیط اداری بودی و وقتت رو تلف کردی ، عمرت رو هدر دادی . حالا که اومدی بیرون چه جوری میخوای رویاهات رو زندگی کنی ؟ اون قدرها وقت نیست برای عملی کردن همه خواسته هات . من هم در جوابش گفتم این حرفها به خاطر اینه که تو محدودی . ولی خدایی که من دارم نامحدود است، قدرت مطلق هست و برای او هر چیزی امکان پذیره. همون خدایی که درخواست زکریا رو پاسخ داد و غیر ممکن رو ممکن ساخت ، برای من هم انجام میده. همون خدایی که به نوح عمر طولانی داد و پیامبری کرد ، به من هم فرصت انجام همه اینها رو میده. چون خدا ، خدای لامکان و لازمان است.

    بعد به خدا گفتم : خدایا آنچه برای من مهم است ،عرضِ زندگی و کیفیت زندگی ام هست . میخوام در مدت باقیمانده ، جوری برام زمانبندی کنی که در لحظه مرگ با لبخند و رضایت و خشنودی از دنیا برم طوری که هیچ حسرتی برایم باقی نمونه.

    استاد من وقتی این حرفها رو با خودم و خدای خودم میگفتم ، هنوز فایل شما رو گوش نداده بودم و اصلا نمیدونستم فایل جدید گذاشتید. یادم نیست همان روز یا روزِ بعدش ، یک حسی به من گفت که شما اومدید با آگاهی های جدید. لپ تاپ رو روشن کردم و اومدم سراغ سایت و تصویر شما با عنوان کلید اجابت دعاها رو دیدم و گفتم خدایا شکرت .

    و عجیب اینکه با زکریا شروع شد. با همان کسی که من به عنوان الگوی منطقی ، به ذهنم معرفی کرده بودم.

    گوش دادم و گوش دادم تا اینکه رسید به سوره ضحی و تمام وجود من را به آتش کشید و با آن روایی و شیوایی گفتارِ شما آنچنان بر جانم نشست که قابل وصف نیست. الان هم که در موردش مینویسم حال عجیبی به من دست میدهد و اشکم را در می آورد.

    چقدر زود رب العالمین جواب گفتگوهای من رو داد وقتی داشتم زیر دوشِ آب گرم در مورد رضایت از زندگی به او میگفتم . چقدر سریع نشانه آورد و مهر تایید زد به گفتگویی که با او داشتم. چقدر رب العالمین، فرمانروای کیهان و جهان به من نزدیک است و من غافلم . بغضم گرفته از این نزدیکی خداوند که ذهن محدودِ من ، توان درک آن را ندارد.

    خدایا چگونه میتوانم شکرگزار تویی باشم که من را از هیچ خلق کردی. تویی که بر هر کاری توانایی و آگاه به پیدا و پنهان.

    اشک میریزم و می نویسم و چه سعادتی از این بالاتر که خدا را داشته باشم و با او سخن بگویم .

    سخنان پروردگار را تکرار میکنم که برای همیشه مهربانی ،قدرت و نعمتهای او را به یاد داشته باشم :

    سوگند به روز و سوگند به شب هنگامی که تاریک می شود . پروردگارِ تو، هرگز تو را ترک نکرده و از دست تو ناراحت نیست . آینده تو و شرایط تو بهتر و درخشان تر از گذشته تو خواهد بود.و پروردگارت در آینده آن قدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی. (نگفته این قدر نعمت می دهد که از همه بالاتر باشی ، همه ای وجود ندارد. میگوید این قدر میدهیم که تو راضی باشی).

    (برای اینکه وعده را باورپذیر و منطقی کند ، به پیامبر می گوید : )

    آیا زمانی که یتیم بودی ما به تو پناه ندادیم ؟ آیا زمانی که گمراه بودی خداوند تو را هدایت نکرد ؟ و زمانی که فقیر بودی خداوند تو را غنی و بی نیاز نکرد ؟ پس یتیم را از خودت دور نکن ، سائل را از خود مران و نعمت پروردگارت را به یاد آر..

    استاد من از کودکی این سوره و معنایش را بارها شنیدم اما هیچ وقت معنای آن را درک نکرده بودم. آن شنیدن ها کجا و این شنیدن کجا.

    شنیدنِ آن از خدایی که بر شما جاری شد . هزاران بار قدردانم برای حضور شما و آگاهی هایی که به ما انتقال می دهید. خدایا شکرت.

    استاد قبل از آشنایی با شما من درک دیگری از خدا داشتم و بابت هر خطایی به شدت خودم را سرزنش می کردم و وارد احساس گناه طولانی مدت می شدم و این باعث میشد که همان جنس از اتفاقات را دوباره تجربه کنم. تصور می کردم بابتِ هر اشتباهم چه از طرف خانواده و جامعه و چه از طرف خداوند تنبیه می شوم و نعمتها از من گرفته می شود . چون از کودکی همیشه به من گفتند اگر دختر خوبی باشی فلان چیز رو برات می خریم و اگر کار بد کنی فلان چیز رو ازت می گیریم. و این شنیده ها در جامعه ، مدرسه، محل کار و باورهای مذهبی و سایر جاها به اشکال مختلف وجود داشت. اما به تدریج یاد گرفتم که فرکانسِ احساس گناه و ترس از تنبیه و به دنبال آن باور غلط ِ گرفته شدن نعمتها بعد از هر اشتباهی ، از جنس ِ فرکانس شیطان و دوری از خداوند است . شیطانی که وعده فقر و فحشا می دهد.

    استاد ، چقدر زیبا در این آیات، کلام خدا را برای ما قابل درک کردید که به پیامبر می گوید : خداوند هرگز تو را ترک نکرده و از دست تو ناراحت نیست. پس من هم به هنگام احساس گناه و سرزنش ِ بیش از اندازه خود ، به جای اینکه در این احساس شیطانی باقی بمانم به خودم می گویم : پروردگارِ من ، هرگز مرا ترک نکرده و از دست من ناراحت نیست. او در هر لحظه من را می پذیرد حتی اگر برای زمان هایی به خاطر غفلت و گمراهی از مدار او خارج شده باشم. زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

    چه امیدواری از این بهتر که خداوند وعده می دهد اگر در مدار او باشیم شرایط در آینده بسیار بهتر از وضعیت کنونی می شود. یعنی می گوید تحت تاثیر شرایط فعلی قرار نگیرید و گول شیطان را که میخواهد این شرایطِ به ظاهر سخت را دائمی جلوه دهد ، نخورید. .

    هر چه بیشتر قدردان باشیم و بیشتر نعمتهایمان را به یاد آوریم ، برای ‌ذهنمان رسیدن به نعمتهای جدید ، منطقی تر و امکان پذیرتر می شود.

    فقط خداست که هر آنچه بخواهم را به من میدهد چرا که او قدرت مطلق است و هر چیزی برایش امکان پذیر و شدنی است. ثروت بی نهایت است و عشق بی قید و شرط. همان خدایی که همه چیز تحت فرمانروایی اوست. فقط کافیه به نظم و هماهنگی در عالم هستی نگاه کنیم . به گردش سیارات ، به ستارگان که با چه دقت و نظمی در فواصل مختلف قرار دارند و کوچکترین تغییر در فاصله آنها ، کل کیهان را نابود می کند. به رویش گیاهان از دل خاک ، به بارانی که میبارد و نعمت را جاری می کند و نماد فراوانی است . به جسمی که به ما داده شده و سلولهایی که در هماهنگی با یکدیگر ، کار خود را با هوشمندی عجیبی که در مخیله ما نمی گنجد ، به درستی انجام می دهند حتی زمانی که ما خواب هستیم. همان خدایی که این جهان و بدن من را با چنین توانایی شکل داده و مدیریت می کند ، همان خدا به درخواست های من که در برابر آفریده های او و توانمندی او هیچی نیست ، پاسخ میدهد.

    وقتی به دنیا آمدم هیچی نداشتم . او بدن من را پوشاند، او من را در آغوش مادرم گذاشت. او به من خانواده داد تا تنها نباشم. او در کودکی ، نوجوانی و جوانی هزینه های من از قبیل پوشاک و خوراک و تحصیل و مکانی امن برای زندگی را از طریق خانواده ام تامین کرد. در بزرگسالی به من امکان ادامه تحصیل داد. از او شغل خواستم که بی نیاز از دیگران باشم و روی پای خودم بایستم و او به من شغل داد. درست در زمانی که همه از بیکاری ناله می کردند و دنبال کار بودند از طریق یک نفر که فکرش را هم نمی کردم به من شغل داد.

    به هنگام طلاق، بعد از یک سال زندگی مشترک ، با اینکه حقِ طلاق با مرد بود و طرفِ مقابل حاضر به جدایی نمی شد ، خداوند به شکلی معجزه آسا من را به مسیری هدایت کرد که بتوانم در زمانی بسیار کوتاه جدا شوم. طوری که همه متعجب شده بودند. و همین ازدواج نافرجام که به شکل تضاد در زندگی ام ایجاد شد ، درونِ خود درسهایی داشت که من را از ارزشِ وجودیِ خودم آگاه کند و مهمترین خواسته ام را که کار روی رشد شخصی، یادگیری و گسترش آگاهی بود را بر من واضح کند در حالی که تا قبل از آن، تحت تاثیرِ حرفهای خانواده و جامعه ،فکر می کردم حتما باید ازدواج کنم و تشکیل خانواده دهم. و در همین جدایی ، ایمان من به خدا بیشتر شد . در حین فرآیند طلاق به شدت نگران و مضطرب بودم و تصور می کردم اوضاع بدتر شود در حالی که شرایط زندگی بعد از جدایی، روز به روز برایم بهتر و بهتر شد و بابت آن خداوند را شاکرم.

    در مورد طلاق این نکته را باید یادآوری کنم که چطور خداوند به یکی از نزدیکانم ، بعد از جدایی از همسرش ، روزی رساند . چطور از جایی که فکرش را نمیکردیم ، مشکل او را حل کرد و به او خانه مستقل داد که نخواد به سختی اجاره پرداخت کنه. ماجرا از این قرار بود که زمینی داشت که به دلیل ایرادی که داشت ، هیچکس حاضر به خرید آن نمیشد و هرکس آن را میدید از خرید آن منصرف میشد. مدتی گذشت و خداوند فردی را به سمتش هدایت کرد که خارج از ایران در آمریکا زندگی می کرد. این فرد به دلیل اینکه دوران کودکی خود را در شهر ما سپری کرده بود و خاطرات قشنگی از کودکی اش داشت ، به دنبال زمینی میگشت در همان محله با قیمت مناسب که آن خانمِ مطلقه قصد فروش داشت تا بتواند در آنجا به هنگام پیری خانه ای بسازد و با خاطرات کودکی، روزهایی از عمرش را در این شهر سپری کند.

    از لطف و عنایت ِخدا، قیمت زمین با پول او جور بود و با اینکه صاحبِ ملک، صادقانه از مشکلات ِ زمین به خریدار گفته بود، با این حال گفت اشکالی نداره و زمین را میخرم و با میل و اشتیاق آن را خریداری کرد. من هر وقت یادم به این جریان میفته ، سجده شکر به جای می آورم که چطور خداوند به وعده خود در سوره طلاق عمل میکند و به زن مطلقه یادآوری می کند که پروردگار تو از جایی که گمان نمیکنی روزی تو را می رساند و اگر بر او توکل کنی خدا برای تو کافیست. هر وقت یادم به این جریان میاد تک تک سلول هایم شکرگزار می شوند و هر بار یادآوریِ آن ، من را شگفت زده و متحیر می کند که چطور مشتریِ زمین را از آن طرف دنیا رساند.

    در ادامه درخواست هایم باید بگویم که بعد از جدایی ِ خودم از خداوند خواستم که استقلال شخصی داشته باشم و در خانه ای جدا زندگی کنم در حالی که پولش را نداشتم اما او من را به مسیری هدایت کرد که به این خواسته ام برسم و به شکل طبیعی و به راحتی پولش را برایم جور کرد. به من وسایل و امکانات رفاهی برای زندگی داد. در حالی که قبل از آن، در خانه پدری امکانات کافی را نداشتم و حتی در دوران دانشجویی به مدت یک سال در اتاقی زندگی می کردم که نه سرویس بهداشتی داشت نه وسایل گرمایشی و خنک کننده.

    احساس تنهایی می کردم ، از او دوستان خوب خواستم و در محل کارم بهترین دوستان را به من داد.از او اعتماد به نفس خواستم و او مسائلی را پیش رویم گذاشت که با حل آنها اعتماد به نفسم بیشتر شد. از او مسیر درست را خواستم که از گمراهی نجاتم دهد و او آرام آرام و با طی شدن تکاملم ، من را به سمت این سایت ارزشمند هدایت کرد . هر وقت این آیه از سوره ضحی را که از زبان استاد جاری میشود را گوش میدهم گریه ام می گیرد. « آیا زمانی که گمراه بودی خداوند تو را هدایت نکرد ؟»

    از او خواستم که هزینه سفرهایم را جور کند و او از جایی که انتظارش را نداشتم چندین بار اقامتگاه رایگان در اختیارم قرار داد.

    دو روز پیش در ارتباط با یکی از نزدیکانم دچار اشتباه شدم و نتوانستم جلوی عصبانیتم را بگیرم. از خدا طلب بخشش کردم و به جای ماندن در حسِ گناه و خود سرزنشی ، خودم را پذیرفتم و با کنترل ذهن و مراقبه دوباره به حالتِ آرامش برگشتم و جالب اینکه ، آن شخص با من تماس گرفت و بابت کارهایی که قبلا برایش انجام داده بودم از من قدردانی کرد با اینکه در بحث اخیری که بین ما شده بود، مقصر من بودم. خدا را هزاران بار قدردان هستم که آگاهی های ناب را از استاد عباس منش در مورد نتایج منفی ِ ماندن در حس گناه را دریافت کردم و این بار با پذیرش خود و رها کردن اشتباه، نتیجه فوق العاده اش را دریافت نمودم.

    بعد از 21 سال کار در محیط اداری از خداوند خواستم که به شکلی آسان، از سیستم اداری خلاص شوم که بتوانم آزادانه در مسیر علایقم حرکت کنم و زندگی جدیدی را خلق کنم و باز هم به طور معجزه آسا از طریق یکی از دستانِ یاریگرش ، کارِ من را درست کرد و به راحتی بازنشسته سیستم اداری شدم و اکنون در سیستمی که فرمانروایش خداوند است ، بندگی خدا را تمرین می کنم و یاد می گیرم. مشغولِ آموزش و یادگیری مهارتهای مورد علاقه ام در زمینه هنر و ورزش هستم . آزادانه سعی میکنم طعم زندگی را بچشم و در مسیر خلق و خودشکوفایی و دیدن زیبایی های دنیای شگفت انگیز او قدم بردارم .

    از او خواستم که سلامتی خودم و عزیزانم را به وقت بیماری ، دوباره بازگرداند و او اجابت کرد.

    بارها و بارها شاهد هدایتها ، کمک ها و حفاظت های او بوده ام.

    خدا را برای نعمت هایی که به من داده بسیار قدردان و سپاسگزارم.

    نعمتهایی که خداوند تا این لحظه به من داده بیشمار است و اگر بخواهم به یاد آورم ، باید دفترها پر کنم.

    خدایا چه نعمتی از این بالاتر که به من وعده میدهی اگر در مسیرت باشم ، اگر سعی کنم همواره رویِ طول موجِ تو خودم را تنظیم کنم ، آن قدر به من میدهی که راضی شوم و با خشنودی و بدون هیچ حسرتی از دنیا بروم و مشتاقانه به سوی تو بیایم.

    خدایا شکرت که تو را دارم که من با تو همه چیز هستم و بدون تو هیچ.

    لحظه به لحظه کمکم کن . توانایی درست اندیشدن را به من بده که با آگاهی ، با اندیشه درست از مسیرهای زیبا و لذت بخش به خواسته هایم برسم. توانایی های بالقوه من را به زیباترین شکل ، بالفعل کن برای خلق بدنی سالم تر و زیباتر و خلق آثاری ارزشمند و مفید . من را در جهت تبدیل شدن به شخصیتی جدید هدایت و یاری کن که همواره در مسیر تو باشم و منشا اثر خیر و شادی برای خودم و دیگران . من را در همه ابعاد بی نیاز از غیر کن تا در برابر دیگران سرفراز باشم و در درگاه تو سربلند.

    پروردگارم تو را شکرگزار هستم که بار دیگر به من توفیق نوشتن دادی.

    از استاد عزیز و خانم شایسته بسیار قدردانم . همواره سرشار از دریافت آگاهی های ناب خداوند باشید.

    نور الهی بر قلبتان جاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
      مدت عضویت: 489 روز

      مرجان عزیزم سلام و درود خدا بر شما و روح پاکتون.

      اول بگم ماشااااالله مثل خودم ، سنتون اصلا به چهره جوانتون نمیخوره.

      هزار الله اکبر .

      و مطلب بعد اینکه بسیار زیاد کلام زیباتون رو تحسین کردم . بسیار زیبا و روان نوشتید و اشکهای الماس گونه م که هر بار میباره روح م رو شست و شو میده، جاری شد .

      این فایل استاد برای من هم انگار کاملا شخصی ضبط شده بود ، مثل شما و اکثر دوستان، اینهم از معجزات و از هدایتهای الله بی همتاست.

      امروز قبل اذان صبح قران رو باز کردم، هر دو صفحه ایات عذاب بود ، کمی غم به دلم نشست و ترسیدم تو دلم گفتم خدایا خطایی ازم سر زده ؟ چراکه 90 درصد مواقع ایات امیدبخش و مرتبط با نیتم برام باز میشه.

      قران رو بستم و استغفار کردم.

      گفتم خدایا من یقین دارم من و به تموم خواسته هام میرسونی چون نشونه هاش رو جلوجلو دارم میبینم، پس اگر همین الان جونم رو بگیری من ازت راضی ام.

      ازش خواستم از طریق ایاتش بهم بگه از من راضی هست یا نه ، قران رو باز کردم صفحه 321 آیه 130

      ============

      فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ

      پس در برابر آنچه می‌گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی!

      ============

      بله لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ ، خدایاااااا شکرررررت

      سپاااااااسگزارتم ، کمکم کن یاری ام

      هدایتم کن به بهترین مسیرها

      به بهترین نعمتها

      مرجان عزیزم فکر کنم شما عرب باشی ، از فامیلیت حدس زدم ، چند روزه هدایت شدم و شروع کردم به یادگیری زبان عربی .

      الهی که خدا خودش کمکم کنه چون تا قبل این باور داشتم من هیچ وقت نمیتونم زبان دوم یادبگیرم

      ولی الان مدااام میگم خدایا به حافظه م

      قوت بده به زمانم برکت بده خودت کمکم کن یاد بگیرم ، نمیگم مثل محمد که سواد نداشت و یک شبه باسواد کردی ، منم یک شبه یاد بگیرم ، ولی ازت میخوام یه کاری کنی خودم در تعجب بمونم که چطور اونقدر خوب و آسون مسلط شدم به زبان عربی.

      در آغوش الله مهربان باشی دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مرجان عرب مختاری سامی گفته:
        مدت عضویت: 2125 روز

        سلام دوست عزیزم که نامت را نمیدانم.

        یادم میاد اوایلی که در سایت ثبت نام کرده بودم ، فامیلم را به طورِ کامل ننوشتم .

        فقط نوشتم مرجان مختاری که اگر آشنایی من رو دید ، نشناسه. عکس هم نذاشته بودم.

        اما به تدریج تکاملم رو طی گردم و به لطف خدایی که آگاه به همه چیز است ، نگاهِ مردم روز به روز برایم کم رنگ تر شد. در نتیجه بعد از مدتی، هم عکس گذاشتم، هم نام کامل رو نوشتم.

        سوال شما در مورد نامِ خانوادگی من و اینکه من عرب هستم یا نه باعث شد موضوعی رو در مورد باورهای مخرب و اینکه چه تاثیر بدی در عزت نفس من داشته ، مطرح کنم که با هدایت خداوند و آموزش های ارزشمند استاد این باور مخرب از میان رفت.

        نام خانوادگی من عرب مختاری هست.و ایرانی هستم.

        در خانواده همیشه از این نامِ خانوادگی انتقاد میشد و میگفتن این فامیل باید عوض بشه. و من به علت اینکه از کودکی بارها این جمله رو میشنیدم و از طرفی پدرم از یک خانواده به ظاهر معمولی و مادرم از یک خانواده به ظاهر سطح بالا بود ، این باور غلط در من شکل گرفته بود که این نام خانوادگی، من رو کوچک نشون میده و ارزشم رو کم میکنه . این قدر این باور شدید بود که یکی از اعضای خانواده خجالت میکشید جایی فامیلش رو بگه و اگر کسی اون رو نمیشناخت، فامیل مادرم رو به جای فامیل خودش میگفت. من هم در سالهای جاهلیت دو سه بار این کار رو انجام دادم.

        تا اینکه به خودم اومدم و متوجه باور اشتباهم شدم. از وقتی این باور غلط در من اصلاح شد ، دیگه هیچ وقت خجالت نکشیدم و برعکس افتخار کردم. افتخار به حضور پدری که از فقر و با دست خالی روی پای خودش ایستاد و بهترین امکانات زندگی را فراهم کرد. افتخار به پدری که همیشه دنبال رشد و پیشرفت بود.

        و من از آن روز که باورم اصلاح شد با افتخار ، فامیلم را به زبون میارم و جالبه که شرایط خانوادگی به گونه ای پیش رفته که افرادی که در خانواده ما با این فامیلی هستند ، به خاطر ویژگی های اخلاقی خوب و هنر و توانمندی ها ، در جامعه خوشنام شدند.

        پسوند سامی که در آخر فامیلم گذاشتم حکایت خود را دارد

        پدر من با اینکه توانمندی های زیاد داشت اما به دلیل عزت نفس پایین و برخوردهای نامناسبی که از سوی بعضی افراد با او شده بود و به دلیل اینکه از سمت خانواده مادرم پذیرفته نشد،تصمیم گرفت نام خانوادگی اش را عوض کند و در شناسنامه او سامی ثبت شد.

        من فامیلم را عوض نکردم، اوایل به این دلیل عوض نکردم چون با خودم میگفتم الان دیگه همه به فامیلِ قبلی من رو صدا میکنند و فایده ای نداره. اما بعد از تغییر باورها و تمرینِ حس ارزشمندی فارغ از اینکه فامیل من چی هست ،فارغ از نگاه و نظر مردم ، فارغ از اینکه خانواده من کی هست، به این درک رسیدم که اصلا نیازی به تغییر فامیل نیست و احساس ارزشمندی نه به اصل و نسبِ من برمیگرده ،نه به نظر مردم درباره من، نه به پول و ثروت و نه به موقعیت اجتماعی ، نه به نام خانوادگی و امثال اینها.

        به قول نظامی که به فرزندش میگه :

        جایی که بزرگ بایدت بود ، فرزندیِ من نداردت سود

        چون شیر به خود سپه شکن باش، فرزند خصال ِ خویشتن باش

        یعنی اونجایی که قرار هست تو یک جایگاهی داشته باشی اگر بگی من پسر نظامی هستم هیچ فایده ای نداره . مثل شیری باش که به واسطه قدرت و توانایی که خودش داره میتونه از عهده خودش بربیاد . سعی کن فرزندِ توانایی خودت باشی نه فرزندِ منی که نظامی هستم.

        و مرجان هم که تا چند سال پیش فکر میکرد عزت و شخصیتش به خانواده اش گره خورده و برای اینکه از نظر بقیه خوشنام باشد ، باید نام خانوادگی مادرش را به جای نام خانوادگی خودش بگوید ، یک روز به لطف و هدایت خدا از این جهل رهایی یافت . خدا را هزاران بار قدردان است.

        و اما گذاشتن پسوند سامی که فقط در این سایت ، آخر ِ فامیلم گذاشتم و نه هیج جای دیگر ، به این دلیل هست که همیشه به خودم توانمندی های پدرم را یادآوری کنم که چطور با دست خالی خودش را بالا کشاند که بی نیاز از غیر باشه و چطور به دلیل کمبود احساس لیاقت ، خیلی چیزها را از دست داد.

        عرب مختاری و سامی دو تا الگوی منطقی برای ذهنِ من هست تا باورهایم را روز به روز در جهت امکان پذیر بودن خواسته و پرورش حس لیاقت تقویت کنم.

        در مورد آموختن زبان دوم که گفتی ، هر کلمه را با یک تصویر در ذهنت مجسم کن. خیلی کمک میکنه.

        برات آرزوی بهترین ها را دارم.

        نور الهی بر قلب پاکت جاری

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
          مدت عضویت: 489 روز

          سلام به مرجان عزیزم که خیلیییی دوسش دارم

          از دور ماچ و بغل من و پذیرا باش عزیز دلم

          من هم مثل شما و نگین جان از شغل خوبی که داشتم استعفا دادم و کارمند خدا شدم ، پس همکاریم خواهر جونی (استیکر چشمان قلبی برای شما)

          اسم و فامیل زیبایی دارم ولی دقیقا نیازمند تکامل هستم تا نام واقعیم رو بنویسم

          چند بار اقدام کردم که تغییر بدم و عکس بزارم حتی با اموزش سایت جلو رفتم ولی به نظرم بخاطر اینکه هنوز ترس از قضاوت و اینکه ممکنه همسرم یا خانواده اش ببینن، با فرکانس پایینی که داشتم موفق نشدم در وردپرس ثبتنام کنم. که دیگه موکول کردم به زمان بهتر .

          انشأالله بزودی من هم مثل شما تکاملم طی بشه و قضاوت دوست و آشنا

          برام مهم نباشه تا با خاطر مطمئن این کار رو انجام بدم.

          ستاره نام مستعار من از سالهای پیداش اینترنت در فضای گفتمان محور مجازی بوده و این

          اسم رو چون هم معنی اسم خودم هم هست و انرژی مثبتی داره دوست دارم.

          مرسی که برام نوشتی مرجان جان

          در پناه الله شاد و ثروتمند و سلامت باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1329 روز

      آخخخ مرجان

      مرجان عزیزم

      اصلا نمیدونم چی بگم

      زبونم لال شده از اینهمه هدایت حق تعالی

      من اومده بودم این قسمت در ادامه کامنت قبلی خودم ماجرای خواب امروز عصرم رو بنویسم که یادم نره و رد پایی باشه برای خودم که اگه در ادامه راه ناامید شدم نور امیدی دوباره در دلم روشن کنه

      این لینک اون کامنت و خوابی که نشونه ی واضح الهی بود هست که حدود یکساعت دیگه منتشر میشه:

      https://elmeservat.com/fa/key-to-receive-the-requests/comment-page-42/#comment-1568285

      و اما ادامه ی معجزه ی هدایت:

      کامنتم رو نوشتم و میخواستم برم سراغ کارهام

      اسم و فامیل یکم طولانی شما نظرم و جلب کرد

      و بدون اینکه اصلا دیگه قصد کامنت خوندن داشته باشم کامنت شما توجه من و جلب کرد

      و اصلا انگار آب یخ روی من ریختن

      تقریبا 99٪ شرایطی که شما نوشتید ، شرایط خود من بود

      من هم تقریبا هم سن شما هستم

      من هم بعد از 21 سال کار اداری پردرآمد و امن م رو براحتی تمام و معجزه آسا رها کردم و به خدا گفتم میخوام کارمند خودت بشم

      میخوام شرک نداشته باشم به اون شغلی که همه میگن خب معلومه چرا فلانی وضعش خوب شده، تو فلان ارگان کار میکنه ، خوب حقوق میگیره و

      منم همیشه فکر کنم خب فقط همین کاره که به من روزی میده و اگه یه روز این کار نباشه من دیگه بی پول میمونم

      میخوام کارمند خودت بشم ، میخوام تو عشق تو غرق بشم و از تو بنویسم

      میخوام برم هنری رو ادامه بدم که تمام عمرم عاشقش بودم و فرصت نداشتم ،

      اما الان بیشتر از دوسال گذشته و تو این مدت کلی تضاد رو پشت سر گذاشتم و نه تنها نتایج مطلوب نگرفتم بلکه یا پسرفت یا استپ طولانی مدت داشتم

      و

      این فایل…

      اون خواب…

      و بعد ،

      کامنت شما که انگار از زبون من نوشته بودید …

      مهر تاییدی بود بر اینکه

      ما حواسمون بهت هست

      توی راه درست هستی

      یک قدمی طلا ناامید نشو

      فکر نکن دیگه پیر شدی

      فکر نکن دیگه فرصت لذت بردن از زندگی نداری

      فکر نکن فلانی و بهمانی مانع رسیدن تو به زندگی دلخواهت میشن

      قدرت رو از من نگیر ، به فلانی و بهمانی بدی

      فکر نکن دیگه نمیتونی به اندام دلخواه، به زندگی دلخواه، به شغل پردرآمد برسی

      نشونه میخوای؟

      میخوای دلت قرص شه؟

      اینم خواب امیدوار کننده…

      اینم کامنت مرجان خانوم که شرایطش عین شرایط خودت هست , تو تنها نیستی

      ولی ببین مرجان من ناامید نشده

      پس تو هم ادامه بده

      مرجان عزیز ازت بینهایت ممنونم

      و آرزوی موفقیت دارم برات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مرجان عرب مختاری سامی گفته:
        مدت عضویت: 2125 روز

        سلام نگین عزیزم

        در حالیکه اشکم در اومده مینویسم.

        من امروز صبح زود اومدم سراغ سایت. ناخوداگاه روی اسم شما زوم شدم در حالیکه نمیدونستم برای من کامنت گذاشتی. بدون اینکه کامنتِ اولت رو در خصوص این فایل بخونم ، مستقیم رفتم سراغ پروفایلت. یعنی حس درونی ام بهم گفت برو پروفیلش رو بخون . و با کمال تعجب دیدم خدای من چقدر شرایطتت شبیه من هست. گریه ام گرفته بود.بارها پیش اومده که من تجلی افکار و احساستم رو در این سایت از طریق بچه ها دیدم. انگار انعکاس خودم رو میبینم.

        تقریبا دو ساعت پیش بود که ایمیلم رو نگاه کردم و دیدم در لیست دیدگاههای ارسالی ،نام شما هست. دوباره میخکوب شدم. هیچ کدوم از اینها اتفاقی نیست و خدا داره با ما صحبت میکنه . داره در هر لحظه، بهمون نشون میده که چقدر به ما نزدیکه. داره میگه که این دنیا آینه خود شما هست . خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم.

        جالبه که من هم دقیقا دو سال هست که از کار اداری بیرون اومدم. اول بهمن 1401.

        در این دو سال خیلی سعی کردم روی خودم کار کنم. خیلی وقتها هم ذهن میاد و به قول استاد جفتک میندازه. خیلی وقتها حالم خراب میشه .اما چیزی که یاد گرفتم ایمان به خدا و استمرار است. اینکه تمرین کنم اولویتِ زندگیم خداوند باشم و فقط نظر او برام مهم باشه. اینکه تمرین کنم وجودم رو پر کنم از حضور خداوند و فقط و فقط ادامه بدم و بپذیرم که این جهان دو قطبی هست و تضادها میان. اما شرایط نامناسب همیشگی نیست و همه چیز تغییر میکنه و همین که همه چیز میتونه تغییر کنه و ما محکوم به جبر نیستیم جای شکرگزاری زیاد داره.

        برات آرزوی بهترین ها رو در مسیر یکتا پرستی دارم.

        نور الهی همواره بر قلبت جاری

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 1329 روز

          سلام مجدد به روی ماهت که چقدر شبیه مریم جان شایسته هستی

          و صادقانه بگم

          اصصصصلا بهت نمیاد 47 ساله باشی

          خونه ی پرش ، میاد نهایت 35 ، 36 باشی

          ماشالله هزار الله اکبر

          عزیزم من از کامنت قشنگت درسها گرفتم

          مخصوصا این سوره که انگار خطاب به من و شماست فقط :

          (( سوگند به روز و سوگند به شب هنگامی که تاریک می شود . پروردگارِ تو، هرگز تو را ترک نکرده و از دست تو ناراحت نیست .

          آینده تو و شرایط تو بهتر و درخشان تر از گذشته تو خواهد بود.

          و پروردگارت در آینده آن قدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی.))

          خدا با اون همه عظمتش …..

          شرمنده ام واقعا

          خدا آخه چقدر مظلومه که باید بیاد اینهمه قسم بخوره که حرفش و باور کنیم

          قسم خورده که آینده ی تو درخشان تر از گذشته ی توست

          و

          ما…..

          با اینهمه وعده اونم از طرف خداوندی که نهایت صداقته

          اونم بعد از اینهمه قسم خوردن…

          باور نمی‌کنیم

          من به شخصه بزرگترین شرم زندگیم وقتیه که خدا برای فهموندن چیزی به من قسم میخوره

          به همون چیزهایی قسم میخوره که مسخّر من کرده

          ….

          خوابی که شما دیدی چقدر شبیه خواب من بود

          آخه کدوم تصادف؟

          کدوم اتفاق ؟

          کدوم شانس؟

          مگه میشه اینهمه همزمانی و شباهت عللا بختکی باشه ؟؟

          مرجان عزیزم

          یه کامنت جدبد گذاشتم چند دقیقه قبل بخون خیلی خودم تاثیر گرفتم ازش

          توی فایل جدید مهاجرت به مدار بالاتر

          سالم و تندرست و ثروتمند باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            مرجان عرب مختاری سامی گفته:
            مدت عضویت: 2125 روز

            سلام نگین عزیزم. ممنونم از نگاه زیبایی که داری.

            همیشه بابتِ اینکه چهره ام از سنم کمتر نشون میده قدردان خدای مهربان هستم و شما هم خیلی لطف دارید. سپاسگزارم.

            نگین جان به چه نکته ای در سوره ضحی اشاره کردی. چرا من تا حالا بهش فکر نکرده بودم که خدا قسم میخوره به روز و شب .

            چقدر این مساله مهمه و به تثبیت شدن باور کمک میکنه.

            و بی جهت نیست که استاد همیشه تاکید می کنند کامنت ها رو بخونیم.

            واقعا ازت ممنونم که این موضوع رو مطرح کردی.

            کامنتت رو در مورد شیوه کنترل ذهن در برابر مستاجر خوندم.

            آفرین . عالی بود نحوه برخوردت با ذهن منطقی.

            جالبه من هم معمولا به همین شکل، سعی میکنم ذهنم رو مدیریت میکنم.

            برات آرزوی بهترین ها رو دارم.

            نور الهی بر قلبت جاری

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: