قضاوت دیگران در حالی که در شرایط آنها نبوده ایم - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    223MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی قضاوت دیگران در حالی که در شرایط آنها نبوده ایم
    31MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

234 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    خدای من چقدددر این تصویر زمینه شما زیباست چقققققدر زیباااست. الله اکبر

    واقعا هر چی میگم کم گفتم. نمیتونم احساسمو با بیان کلمه زیبا، بیان کنم. استاد دروود به شما درود به قدرتتون دورود به ثبات قدمتون بابت این همه نتایج شگفت انگیز من به خودم میبالم که الگوی شجاعی مثل شما دارم.

    کاری نداشته باش که یه فرد چه مسیری رو رفته یا چیکار کرده، قضاوتش نکن، نگو اگر فلان کار و میکردی این جوری نمیشد، اگر تو در شرلیط اون بودی احتمالا همون کار و میکردی.

    نکته ماجرا اینه که هرررر فرد یعنی این قانون و برای نزدیکترین افراد زندگیت هم اجرا کن، حای همسرت حتی بچت حتی پدر و مادرت،،،،، نگو حالا من چون همسرشم باید از همه چیزش بدونم باید درست و غلط و بهش بگم اینطوری بهتر عمل میکنه.. آدما رو به حال خودشون بذار. همه آدما به اندازه خودشون درست و غلطشون و میدونن و دارن تکاملشون و در مسیر خواسته هاشون طی میکنن.«فکر نکن اون چیزی که فکر میکنی از نظر تو درسته، برای زندگی همه آدمها هم درسته»

    استاد یکی از باورهای محدود کنندم همینه، یه باور قوی که از بچگی تقریبا توی همممه ی زندگی ها دیدم و اونم اینه که میبینم زن و شوهر تو کار همدیگه دخالت میکنن و فکر میکنن چون ازدواج کردن باید از همه چیز هم خبر داشته باشن و اجازه دارن برای همدیگه تصمیم بگیرن.. دارم سعی میکنم این باور و از بین ببرم و وااقعا در عمل دیدم که دخالت کردن تو کار همدیگه و دونستن همه چیز هم دیگه اصلااا نزدیکی ایجاد نمیکنه و حتی حریم ها رو هم از بین میبره. واقعا باید برای همسرت هم این قانون و ایجاد کنی که تا وقتی ازت درخواست نمیکنه نظر ندی

    من کاری به تصمیم بقیه ندارم من نمیدونم اون تصمیم درست بوده یا غلط من فقط میتونم برای تصمیم خودم نظر بدم.

    مریم عزیزم چقدر درست گفتید، چند روزه که سعی میکنم تو هر چیز فقط نکات مثبتشو ببینم و بی نهایت با خودم درصلحم نسبت به قبل. چقدر حالم بهتره.

    الان اومدیم شهرستان خونه پدربزرگ، من همیشه غر میزدم نه من نمیخوام بیام بهم احساس بدی میده و.. چون همیشه بدی های اینجا رو میدیدم اما این بار گفتم فقط نکات مثبت و ببین و نمیدووونید چقدر احساس خوبی دارم چقدر خوش اخلاقم چققدر به ادم هایی که ازشون خوشم نمیومد قبلا عشق میورزم و راجب نکات مثبتشون میگم. خدایا شکرت.

    یه تمرین باحال که باعث شد تمرکز بیشتر سمت نکات مثبت بره این بود که هر وقت احساسم بد میشد یا نکته ی منفی رو میدیدم از خودم میپرسم من به راستی من چه میخواهم؟ این باعث میشه من سریعا فرکانس توجه به خواستمو بفرستم.

    از خداوند میخوام که به هممون انرژی و قدرت بده برای ادامه دادن این مسیر بهشتی، برای کنترل ذهن، برای در صلح بودن با خودمون.

    عاشقتونمم🫂🫂🫂خوشحالم که هم مسیر هایی بشدت خفن در این مسیر الهی دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    ویدا بنیانی گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته عزیزم.

    اول از هر چیز خدارو بینهایت مرتبه شاکر هستم برای این همه زیبایی وصف ناشدنی.واقعا لذت بردم از این منظره زیبا.از این آسمان آبی و این ابرهای قشنگ که انقدر زیبا نقاشی شده است.از درختانی که به زیبایی طراحی و رنگ آمیزی شده.و اینجا یاد این آیه افتادم فتبارک الله احسن الخالقین.

    دوم سپاسگزار استاد عزیزم هستم که درمورد موضوعی به این مهمی صحبت کردند.

    من تو زندگی ام سعی میکنم کمتر دیگران رو قضاوت کنم اما خب آدمی هست دیگر.بعضی وقتها شرایطی پیش میاد که نفس شیطانی غلبه میکند و اونوقت هست که شروع میکنی در مورد رفتار و کارهای دیگران قضاوت کردن.

    چند روز بود که این نفس شیطانی بر من غلبه کرد و داشتم در مورد کاری که یکی از نزدیکانم کرده بود اون رو قضاوت میکردم و مدام در موردش با خانواده ام میگفتم خب چرا اینکار رو کرده مگه چی کم داشته که دست به همچین اقدامی زده و….. هزار قضاوت ناخاسته

    امشب خدا یه تلنگر به من زد و هدایت شدم به این فایل زمانیکه استاد این حرفهارو میگفتن دیدم ای داد بیداد که من چه اشتباهی کردم و چرا ذهنم رو چند روز با این افکار و قضاوتها مسموم کردم به خودم نهیب زدم که ویدا شاید اگر تو هم توی اون شرایط سخت بودی دست به همچین کاری میزدی و همون شرایط رو رقم میزدی….

    و اینجا بود که خجالت زده ی خودم و خدای خودم و اون بنده خدا شدم…و از اونجایی که خدا ارحم الراحمین هست از خدای خودم طلب بخشش میکنم و میخواهم که ایمان من را قوی کند تا دیگران را چه خواسته و چه ناخواسته قضاوت نکنم.

    ان الله تواب رحیم

    خدا توبه پذیر مهربان هست

    ممنون استاد عزیزم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1026 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تمرکز داشتن روی دیگران یعنی قرار گرفتن در مسیری غیر مسیر مستقیم غیر مسیری که نعمت هست، آرامش هست،واز اونجایی که ذهن همیشه تمام تلاشش رو میکنه که از من محافظت کنه دائم درحال کنکاش نکات منفی دروجود دیگران هست دائم بهم هشدار میخواد بگه دائم میخواد جلوی یک تجربه نادلخواه رو بگیره دائم میخواد ترس و احتیاط رو در وجودم برانگیخته کنه ؛اما خب آدم ها به رنگ طوسی اند نه سیاه مطلق نه سفید مطلق و این من هستم که در روابطم با باورهایی که دارم کدام وجه از آدم ها رو برانگیخته میکنم با گمانه زنی هایم با برچسبی هایی که دائم روی آدم ها میزنم در چنین مواقعی باید حواسم باشد که همان قدر که من ارزشمند هستم دیگران هم ارزشمند هستندو مرور کنم روزهایی را که همین دستان خداوند چه قدر به من لطف داشتند و همه انسان ها تکه ای از خداوندند و خداوند به واسطه همین انسان ها به من لطف ورحمت خود را ارزانی داشته《《 این منطق ها مال زمانی هست که یک سوء تفاهم هایی ایجاد میشه توی روابط مخصوصا روابط درجه یکم و همه ما آزادی عمل داریم اگر من ناراحت میشم مشکل از منه ایراد از منه بیام ضعفم رو پیداکنم و روش کار کنم با ایراد گرفتن ذهنم از آدم ها باعث میشه هربار ذهنم میخواد از این شیوه استفاده کنه به جای مسئول بودن تمام اتفاقات زندگی …

    من نه می‌توانم بر میل دیگران زندگی کنم و نه دیگران ،نه من می‌توانم کنترلی بر احساس خوب در دیگران داشته باشم نه دیگران،نه دیگران می‌توانند حالِ من را بد کنند نه من می‌توانم حال دیگران را بد کنم،نه من عروسک خیمه شب بازی دیگران هستم نه دیگران،هرکسی مسئول احساسات خودش هست هر کسی مسئول کنترل ذهنِ خودش هست ،نه کسی می‌تواند به من آسیب بزند نه من به کسی ،من مخلوق خداوندم و ارزشمند من همین که هستم عالی هستم من صبورم و با حوصله من منظم هستم وخوش اندام من علاقه مند مطالعه ک سکوت هستم من با پشتکار هستم من عاشق طبیعت هستم ،این ها ویژگی های من هست و جهان بر پایه نیکی بنا شده و باید خیرونیکی را گسترش دهیم و اگر رفتار نادلخواهی رو تجربه کردم ربطی به من ندارد ربطی به شخصیتم ندارد مهم این هست که من خودم را چگونه میبینم و باور دارم.

    باید مهربان باشم با خودم ودیگران

    باید درونم از عشق ومحبت به دیگران لبریز باشد

    باید بتوانم با خودم و جهانم درصلح باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2428 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام برپادشاه توحیدوآگاهی وعمل جهان

    سلام برپادشاه ثروت وسلامتی جهان

    سلام برخانوم شایسته عزیز ونمونه

    خدای من شکرت ازدیدن

    این تصویر بکر وزیبا

    خدایا شکرت ازدیدین پیامبر زمانه

    وخانوم شایسته عزیز

    نکات مهم فایلی که در گذشته درمورد قضاوت ضبط کرده بودین واین فایل👇👇

    کی میتونه بگه اگه جای صدام بود ودرشرایطی که صدام بزرگ شد اگر بزرگ میشد مثل صدام نمیشد؟!!

    یا قضیه محسن رضایی رو خوب توضیح دادین بودین عالی بود عالی

    یا این مثال نابی که زدین در مورد فوتبال

    واقعا ذهن ما رو به چالش میکشه

    وظرف وجودمون رو بزرگتر میکنه

    فقط وفقط انجام دادن همین آگاهی های همین فایل

    از هزاران جهت باعث رشد ما میشود

    وقتی شخصی رو قضاوت نکنیم تنها همین موضوع باعث میشه که دیدگاه بدی نسبت به افراد نداشته باشیم وارتباط سازی فوق العاده ای رو رقم میزنیم

    خیلی خیلی ممنونم از استاد وخانوم شایسته عزیز که باعث به اشتراک گذاشتن این جملات ناب شدین

    😘😘❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    علیرضا خنجری گفته:
    مدت عضویت: 1999 روز

    سلام سلام

    امیدوارم حال همگی خوب باشه

    من تو یک رابطه خیلی خوبی بودم

    که تموم شد

    و انصافا خیلی خوب تونستم بعد تموم شدن رابطه ذهن خودمو کنترل کنم

    ولی بعضی اوقات ی نجوایی میاد که دارم طرف مقابلمو قضاوت میکنم

    که چرا چنین کار اشتباهی کرد

    ولی با این فایل یاد اوری شد که

    من که سرگذشتشو نمیدونم

    منم خودم تو زندگیم خیلی اشتباه کردم

    و اگ جای طرف مقابلم بودم

    کار بدتری میکردم

    ولی من میدونم که به این رابطه وابسته شدم و احساس قربانی شدن و احساس مورد توجه شدن قرار داشتم

    در یک کلام کلید احساس خوب من دست من نبود

    من نمیدونم طرفم چ سرگذشتی داشته

    ولی میدونم که خودم کلی خلا شخصیتی داشتم

    میام اینا را درست میکنم

    میام رابطه گذشته ام را تحسین میکنم

    تمرکزم را میزارم رو نکات مثبت خودم اطرافم و ادم های اطرف

    و خلا شخصیتمو بهبود میدم

    که ادم های بهتری بیاند تو زندگیم

    و

    با تعهد خیلی بالایی دارم تمرکز بر نکات مثبت میکنم

    و بدجور احساس اینو دارم که زندگیم داره روغن کاری میشه

    و همیشه میگم پسر خوب استاد داره داد میزنه همه چی کنترل ذهنه

    همه چی تمرکز بر نکات مثبته چرا زودتر با تعهد این کار را نکردی

    ولی اینم میشه دوباره قضاوت خودم

    و خدا را شکر میکنم که چنین ادم خوبی وارد زندگیم شد و کلی باهم لذت بردیم

    و رفتنش و برخورد با تضاد

    باعث شد که خودمو بشناسم

    راهمو پیدا کنم

    با تعهد تمرکز بر نکات مثبت داشته باشم

    پس من میام با تمرکز بر نکات مثبت به احساس خوب میرسم و شخصیتمو تغیر میدم

    بقیه اش پا خدا

    خدایا شکرت که همش هوامو داری

    همگی در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1857 روز

    سلام به خانم شایسته، استاد و دوستان عزیزم

    این فایل نشانه امروز من بود

    اول بگم خانم شایسته شما امروز یکی از کامنت های بچه های دوره شیوه حل مسائل رو توی کانال تلگرام گذاشتین که راجب کمال گرایی بود.

    من یه زمانی افتخار می‌کردم که انسان کمال گرایی هستم. در صورتی که تفاوت بزرگی هست بین اینکه تلاش کنی تا بهترین خودت رو ارائه بدی و اینکه کمال گرا باشی.

    من این دو حالت رو میکس کرده بودم و به اندازه ای که از کمال گرایی دور و تلاش حداکثری نزدیک می‌شدم، نتایجم پر رنگ تر می‌شد. منظورم اختصاصا نتایج درسیه.

    اینارو گفتم که بگم تصمیم گرفتم کمال گرایی رو دیگه کنار بذارم، هم در کامنت گذاشتن و هم در کار کردن روی فایل ها و دوره ها:)

    بریم سر این فایل

    چند وقتی هست که کامنت درست و حسابی نذاشتم.

    نمی‌دونم از کجا بگم

    از پیشرفتی که طی این دو ماه داشتم بگم یا از چالش در صلح قرار گرفتن با خودم.

    بریم ببینیم هدایت چی میگه

    دو ماه پیش من برای اولین بار در زندگیم جایی مشغول به کار شدم. اون موقع فقط می‌خواستم از اون وضعیتم خارج بشم و یه تغییری کنم. فقط همین و با یک سری اهداف سطحی و روتین وارد شدم. اون زمان یک شش ماهه سخت از لحاظ ذهنی و عواقب تصمیم گیری هام گذرونده بودم. و احساس بی‌هدفی می‌کردم. در ظاهر هدف داشتم ولی در باطن فقط برگی در باد بودم. از خودم خوشم نمی‌اومد. احساس می‌کردم هیچ دستاورد خاصی تا حالا تو زندگیم نداشتم.

    احساس می‌کردم هیچ حرفی برای گفتن، هیچ ایده ای برای ارائه و هیچ احساسی برای ابراز ندارم. دوران عجیبی بود، امیدوارم دیگه هیچوقت بهش برنگردم..

    این کار خیلی تضاد داشت با چالش هایی که باهاشون دست و پنجه نرم می‌کردم مثل کمبود عزت نفس و ضعف در ارتباط موثر و محکم برقرار کردن با آدما. و اتفاقا دقیقا دست گذاشته بود روی این نقطه ضعف من. دو روز اول برام جهنم بود. از همون روز اول می‌خواستم بیام بیرون.

    چون جوش 180 درجه با چیزی که من از زندگی تجربه کرده بودم فرق داشت. و دقیقا همونی بود که توی ذهنم همیشه نهی اش می‌کردم.

    توی این دو ماه، سعی کردم استقامت بورزم، ادامه بدم و ادامه بدم. تسلیم نشم و به جاش کار رو یاد بگیرم و خودم رو بهتر کنم و سعی کنم خودم رو منطبق کنم. نگرانی هام رو از انتظارات دیگرانی که اونجا بودم از بین ببرم و بگم روژینا، خدا تو رو آورده اینجا، خودش هم محافظته و هدایتت می‌کنه.

    زمان هایی بود که کارها اونجوری که باید پیش نمی‌رفت ‌و منی که در فکر بهبود شرایط بودم، گاهی خودم رو سرزنش می‌کردم که مثلا میخواستی اوضاعت رو بهتر کنی و الان فقط فشار بیشتری روی خودت انداختی و کلی حرف مختلف و ترس از انواع و اقسام قضاوت های ادم هایی که می‌شناختم و نمی‌شناختم راحب تک به تک رفتارهام.

    من تقریبا همیشه آدم قوی ای بودم و چه از سر جنگ و چه از سر صلح نظر دیگران برام مهم نبود. اما عجیبا این بار ترس من رو گرفته بود!

    خلاصه این دو ماه گذشت و من با هر بالا و پایینی که بود مسیر رو طی کردم.

    همین هفته ی پیش بود که میخواستم تسلیم بشم و دیگه واقعا بیام بیرون که استقامت اصلی رو ورزیدم و ادامه دادم و پاداش خداوند از اون زمان شروع شد.

    با خودم گفتم من دیگه این بار نباید جا بزنم. اگه هم قرار باشه دیگه نرم خود شرایط باید پیش بیاد نه اینکه من بخوام کاری کنم یا چیزی بگم.

    از ا‌ول هفته وارد فاز جدیدی شدم و یجورایی داشتم می‌افتادم روی دور و چرخ کارم روون می‌شد. تازه داشتم تجربش رو میفهمیدم و نتایج اصلی داره پدیدار می‌شه.

    اما سرم خیلی شلوغ شده بود و ‌نمی‌تونستم کارهام رو اونطور که باید مدیریت کنم. باید اعتراف کنم این وضعیت فشار ذهنی زیادی برام داشت و از تحمل من خارج بود حداقل الان..

    و به طرز معجزه آسایی از امروز شرایطی شده که دیگه می‌تونم نرم و تمرکزم رو جهت ببخشم به سمت کارهای با اولویت بالاتر.

    و من دیدم که کاملا خداوند برای من چید مسیر رو. قدم به قدم. پله به پله. دستم رو گرفت و آوردم جلو.

    همزمانی ها رو برای من ایجاد کرد و در زمان درست، در مکان درست قرارم داد.

    الان که دارم میام بیرون، نمی‌گم متحول شدم و از این رو به اون رو شدم، ولی می‌تونم بگم که بارها احساس بهتری نسبت به خودم دارم، از درون رشد کردم، تجارب جدید کسب کردم، تکلیفم با خودم مشخص تر شده، و دو تا سه پله پیشرفت کردم و رو به جلو حرکت کردم.

    اینم بگم که زمانی خداوند هدایتم کرد به خروج از این کار، که زمینه یه کار بهتر که همه جوره با شرایط و خواسته های من هماهنگه رو برام فراهم کرد. که راجب اونم هیچ ایده ای نداشتم و وقتی که آماده شدم خداوند به سمتش هدایتم کرد.

    +الان نتیجه ی این دو ماه برای من این شده که:

    +بارها از لحاظ شخصیتی رشد کردم

    +نسبت به خواسته هام وضوح بیشتری پیدا کردم

    چون به تضاد خوردم از کاری که فکر میکردم اگه برم از لحاظ مالی توش می‌ترکونم، خواسته یه مسیر جدید در من به وجود اومد که از هر لحاظ آزادی زمانی مکانی و مالی و تجربه ای فراتر از کار قبلی و غیر قابل مقایسه ست…

    +اون قدمی که جلوی پام بود رو برداشتم، یک تصمیم گرفتم و نتیجه اش رو دیدم و به شناخت بهتری از خودم رسیدم و دیگه نتیجه اش توی ذهنم مشغول نیست که درگیر “کاش و اگر ها” بشم.

    +و مسیری بود که تجربه ام رو بیشتر و دیدم رو بازتر کرد نسبت به رشته ای که میخوام امسال تحصیلم رو توش شروع کنم به صورت جدی.

    و… هزاران نتیجه و بازخورد مفید دیگه که به مرور زمان بهشون می‌رسم.

    ولی نکته اش اینجاست که خدا برای من خیلی خوب چید خداروصد هزار مرتبه شکر.

    از این به بعد هم نتیجه هر چی باشه، من محکم پاش هستم. چون می‌خوام جا پام رو توی مسیری که خدا هدایتم میکنه محکم کنم.

    چون میخوام همه چیزو با هم داشته باشم توی همین سن.

    به یه دلیل ساده

    چون کسانی بودن که رسیدن،

    و منم هیچ چیزی از اونا کم نه، که اضافه هم دارم.

    خدایا شکرت برای این چیدمان زیبا.

    خدایا از تو ممنونم که داری زندگیم رو زیبا و زیباتر و غنی و غنیتر میکنی و کاری میکنی که بیشتر با خودم در صلح باشم.

    از تو بییییی نهایت ممنونم.

    خدایا شکرت

    از استاد، خانم شایسته و دوستان عزیزم هم ممنونم که با کامنت هاشون به درک و احساس بهتر کمک میکنن.

    خدایا شکرت

    شاد و سلامت و پاینده باشید؛))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1214 روز

    سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم جان عزیز.

    قضاوت دیگران درحالیکه در شرایط آنها نبودیم.

    به به عجب فایل قشنگی .دم دوست عزیزمون هم گرم که بانوشتن کامنتشون ،استادجان عزیزومریم عزیزتصمیم به گرفتن این فایل کردن.

    بسیار بسیار لذت بردم وخیلی درموردش فکرکردم.

    ومتوجه شدم که می‌تونه این کارهرلحظه وهرروزماباشه.

    حتی ممکنه گاهی به زبون نیاریم ولی توذهنمون،نجواهاپرسه میزنن.

    یه وقتایی خودموبابعضیامقایسه میکنم ،میگم ناهیددمت گرم اهل غیبت وتهمت وقضاوت نیستی .

    اما وقتی عمیق ترنگاه میکنم ومثل امروز باگوش کردن این فایل دقت بیشتری به رفتارهام میکنم واوناروبررسی میکنم ،میبینم اتفاقاچقدرشدیداین نجواهادروجودمن هستن.

    تازه همیشه خوشحال وسپاسگزاراینم‌که ازاستادیادگرفتم به نکات مثبت افرادوزیباییها تمرکزداشته باشیم امابازبا وجوداین نجواهادروجودمون قلیان میکنن.

    چرا؟چون فکرمیکنیم همه چی داناهستیم وبه قول استادوقتی نتیجه کارهرکسیومیبینیم ،میگیم اگه جای اون طرف بودیم فلان کاروانجام می‌دادیم.یافلان برخوردروداشتیم و هزاران افکاری که ب نظرخودمون درسته ومافقط ازپسش برمیومدیم‌.

    امروزبرای خودم متاسف شدم ،چون فهمیدم توطول روزاینکاروخیلی انجام میدادم و هیچ دقتی بهش نداشتم.

    مثلن همین امروزرفتم دندون پزشکی ،یه زوجی دیدم که چند لحظه هم صحبت شدیم متوجه شدم خانمش بیماری ام اس داره ،وازنظرمن اون آقاازلحاظ ظاهری هم خیلی سرترازخانمش بود،تودلم‌گفتم ینی این خانمه چی داشته که این مرد باش ازدواج کرده؟!

    سریع مچ‌خودموگرفتم گفتم آخه بتوچه .

    واقعن چرابایداین موضوع توذهن من بیاد؟!.چی اززندگیشون می‌دونستم که سریع قضاوتشون کردم.

    یابارهاشده چون فکرمیکنم خودم بچه های خوبی تربیت کردم .مادرهایی روکه میبینم بچه هاشون اذیتشون میکنن ،میگم من اگه جاش بودم ،میدونستم چکارکنم!

    یاطرف درآمدکمی داره وبه سختی داره زندگی می‌کنه ولی میبینم چ اشتباهاتی توزندگیش داره ،میگم من اگه جای زنش بودم ……

    یاحتی هنرپیشه هاوخواننده هاوکسانی که شهرت دارن روقضاوت میکنم اگه چیزی ازشون بدونم میگم من اگه جاش بودم…….

    یاثروتمندانی که ثروت زیادی دارن وازنظرمن خیلی چیزای اضافی توزندگیاشون دارن ،میگم من اگه جاشون بودم…..

    هرکسی هرکجاباهرشرایطی داره هرکاری میکنه ،ومن حس کنم کارش یاحرکتش اشتباهه ،تودلم میگم من اگه جاش بودم…..

    چرافکرمیکنم خودم همه چی میفهمم؟!چراخودموداناوعاقل حساب میکنم ؟!

    استادحرف خیلی قشنگی زدن ،یه نگاهی به زندگی واوضاع وشرایط خودم بکنم ،هروقت دیدم خودم‌کاملم وتمام کارام رواصول وبرنامس ینی خیلی درسته اون وقت صاحب نظرباشم.

    که بازجاش نیست ولی خب میشه گفت اشکال نداره شماچون خیلی موفقیدمیتونیدزندگی فلانی روتجزیه و تحلیل کنید.

    چرا جای خودمون نمی‌تونیم درست کاری روانجام بدیم ولی جای کس دیگه خوب بلدیم .

    شایددنبال تاییدطلبی هستیم .

    شایدم خودخواهیم.

    شایدب خاطرکنترل زیادی،ذهنمون‌ برای دیگران بهترکارمیکنه.

    شاید به رفتارهاوبرخوردهای دیگران عمیق ترفکرمیکنیم.ووقت وانرژی ای که بایدبرای خودمون بزاریم ،میزاریم رودیگران.

    نمی‌دونم چ دلیلی داره،ولی هرچی که هست کاملن بی منطق واشتباهه.

    وصددرصدمنوازمسیرخارج میکنه.

    چرابایدبه جای مثبت فکرکردن ،ذهنم‌سمت منفی هابره.

    چرابایدتوآدماعیبهاواشتباهاتشون رابببینم؟

    چ دلیلی داره که فکرکنم من بهترازاوناعمل میکنم ؟حتمن خودخواهم ،یاخودمو،برترازدیگران میبینم .واین خودش یه نقص بزرگه.

    اینکه تمام توجه وتمرکزم به زندگی شخصی خودم باشه وحتی کنترلی روی همسروفرزندانم نداشته باشم خودش ینی ندیدن نواقص دیگران.

    اتفاقایه عمره همسرخودموقضاوت کردم و گفتم اگه من جاش بودم. اگه من مردبودم میدونستم چکارکنم ؟!

    ازوقتی که نگاهم روعوض کردم این افکارهم ازذهنم بیرون رفتن .والان طوری شده که توقعی ازهمسرم ندارم.وهیچ کنترلی روی ایشون ندارم که چکارمیکنن یانمیکنن.

    کلمه (بمنچه وبتوچه)خیلی دراین موارد،کاربردیه.

    تامیام کسیوقضاوت کنم به خودم بگم بتوچه.

    یانگاهم روبردارم وقبل ازقضاوت بگم بمنچه .

    ولی بابت سران مملکت ورهبرواین داستانها ،که چندوقتیه اکثرمردم قضاوتشون میکنن ومیگن مااگرجای اونها بودیم چکارا،که نمی‌کردیم .خیلی خوب عمل کردم و هیچ قضاوتی نداشتم وصحبتی نکردم حتی شنوای صحبتهاوقضاوتهای دیگران هم نبودم .

    ازاین بابت ازخودم راضیم .دقیقن اینوهم به خودم گفتم هم به دیگران میگم که آیاواقعن ماتوجایگاه اوناهستیم که بدونیم چکارکنیم بهتره.؟

    اصلن میدونیم چی به چیه که بخاهیم درموردشون بحث کنیم.

    وسکوت رابه هربحثی ترجیح میدم.وازهیچ احدی به خاطر هیچ چیزی ناراحت یاداغون‌نیستم .ب خصوص اینکه استادماروباقانونی آشناکردن که خودمون خالق حوادث واتفاقات زندگیمون هستیم که دیگه حرفی براگفتن نمی‌مونه.

    ماهمیشه طلبکارازاین واونیم درحالیکه خودمون کلی طلب داریم .

    واقعن هیچ وقت مانمیتونیم جای کسی باشیم .ودرموردجایگاه کسی حرفی بزنیم .

    حالا هرکسی میخادباشه ،رهبر،رئیس جمهور،مردمان عادی ،فروشنده ،خریدار،قاتل ،مقتول ،مادر،پدر،وهربنی بشری که زندس وداره زندگی می‌کنه .

    بهتره یادبگیریم وازاین به بعدآگاهانه تردقت کنیم وهرجاکه خواستیم حتی توذهنمون حرفی بزنیم ،توجهمون روببریم جای دیگه.

    نمیخادنسخه براکسی بپیچیم .همیشه یادآوراین باشیم که فلانی خودت توزندگی خودت چکارکردی که داری جای کسی فکرمیکنی؟!

    نمیخادبه جای دیگران فکرکنیم. بهتره تمام افکارمون برای رفع اشتباهات خودمون باشه.

    پس ازانتقادکردن ونقدوبررسی زندگی دیگران وکارهای دیگران دست بکشیم .

    انرژی ای که برای تجزیه تحلیل کارای دیگران میزاریم بهتره برای خودمون بزاریم .

    چون هیچ اتفاقی نمیفته جزاینکه ازخودواقعیمون دوربشیم .

    وبه جای دیدن نکات مثبت تووجودآدمها،به منفی هاشون توجه کنیم .

    وسر هیچی که هیچ ربطی به زندگی مانداره ،به خودمون احساس بدواردکنیم.

    استادجونم ممنون امروزیه تلنگری خودم که ازهمین لحظه درکم روبه این واقعیت که رفتاروکارهای هیچ کس به من ربطی نداره ومن بایدیادبگیریم اگه ذهنمم درگیرش شدبگم حتمن منم اگرجای فلانی بودم همین کارومیکردم .

    ازاین فایل انقدلذت بردم که چندبارگذاشتم وبادقت گوش کردم که آویزه ی گوشم بشه.

    حتی دانلودشم کردم.

    مریم جون ازشماهم ممنون که استادماروبه چالش کشیدید.

    هردوعزیزیدوبزرگوار.عاشق هردوتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟

    زمانی کاری توسط شخصی انجام شده و ما بعد از آن این رفتار او را تفسیر و قضاوت می کنیم در این موقعیت قضاوت کردن راحت است. اتفاقی رخ داده و نتیجه ی مشخصی دارد باید سعی کنیم افراد را قضاوت نکرده و به آن ها برچسب درست و غلط نزنیم ما نمی توانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم و ببینیم آنها در آن لحظه چه احساسی داشته اند. ما به افراد دستور می دهیم که باید اینگونه عمل می کردید شاید ما نیز اگر جای طرف مقابل بودیم چنین رفتاری انجام می دادیم .

    باید یاد بگیریم که به مسیر دیگران کاری نداشته باشیم. به هیچ وجه حتی درباره ی منفورترین افراد تاریخ هم قضاوت نکنیم شاید با تجربیات و سرگذشتی که داشتند ما نیز به همان شیوه عمل می کردیم تمرکز خود را تنها بر روی خود گذاشته و درباره ی رفتارهای دیگران قضاوت و شکایت نکنیم.

    افراد برای دیگران نسخه می پیچند و در زندگی خود هیچ کاری نمی کنند ما در جایگاه دیگران نیستیم و نمی دانیم اگر به جای آنها بودیم چه تصمیمی می گرفتیم. برای همین نباید آنها را قضاوت کنیم .

    افراد با تجربه شاید صلاحیت بیشتری داشته باشند ما که نه مربی نه فوتبالیست نه فرد سیاسی نه فرمانده نظامی. و…هستیم نباید در باره ی آنها قضاوت و غیبت کرده و تهمت بزنیم نقد کردن دیگران باعث می شود با خود در صلح نباشیم و تمرکزمان بر نکات منفی باشد و از همین دست اتفاقات را جذب زندگی خود کنیم. ما نباید بر تصمیمات دیگران برچسب خوب و بد زده و درباره ی آنها قضاوت کنیم.

    کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟

    _ به هیچ وجه درباره ی دیگران و تصمیمات آنها قضاوت نکنیم.

    قضاوت باعث غیبت تهمت و احساس بد خواهد شد که از جنس همان اتفاقات به زندگی ما جذب می شود.

    ما در جایگاه دیگران قرار نداشته و تجربیات، موقعیت و شرایط آنها را نمی دانیم و نمی توانیم درباره ی تصمیمات آنها قضاوت کنیم.

    انتقاد از دیگران ما را از در صلح بودن با خودمان خارج خواهد کرد .

    چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟

    _ پیش از آشنا شدن با استاد به دلیل رفت و آمد با افراد نامناسب درباره ی آنها قضاوت کرده و در مورد تصمیمات آنان صحبت می کردیم هر چند که اکنون نیز برخی اوقات درباره ی دیگران و تصمیمات آنها صحبت می کنیم اما اکنون بسیار کاهش یافته است اگر ما در زندگی خود هدفی نداشته و زمان و انرژی خود را صرف رفت و امد با افراد نامناسب کنیم درباره ی این مطالب پوچ و بی ارزش صحبت خواهیم کرد اما اگر هدف داشته و ورودی های خود را کنترل کنیم فرصت صحبت کردن درباره ی دیگران را نداشته و تمرکز خود را تنها بر روی خود و اهداف مان می گذاریم.

    برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

    _ برنامه ی ما این است: با خودمان عهد بسته که درباره ی دیگران به هیچ وجه صحبت نکرده و تنها در مورد خواسته ها, اهداف و آرزوهای خود صحبت کنیم و تمرکز خود را به صورت کلی از روی دیگران چه شکست باشد یا موفقیت برداریم و بر روی خود قرار دهیم اینگونه احساس ما بسیار بهتر خواهد بود چون غیبت کردن و صحبت کردن درباره ی دیگران مثبت یا منفی در هر دو صورت احساس ما را بد می کند و ما را از اهداف و خواست هایمان دور خواهد کرد و نتیجه ای به جز اتفاقات بد ندارد بهتر است تمرکز خود را بر روی زیبایی ها، خواسته ها و اهداف خود گذاشته و از زندگی لذت ببریم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سیده فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2392 روز

    سلام استاد عزیز

    من هم با دیدگاه شما کاملا موافقم

    قبلا خیلی راحت قضاوت می کردم در فضای مجازی بحث می کردم وپست هایی که حتی صحت اونها رو نمیدونستم پخش میکردم ولی مرور زمان به من فهماند نقد وبررسی مسائل خیلی پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر میاد یا رسانه ها میخواهند به خورد ما بدهند این امر باعث شده کم حرفتر بشم ودیگران رو سعی کنم حتی در ذهنم قضاوت نکنم و تا با کفشهای طرف راه نرفتم مورد نقد و بررسی قرارش ندم ودر مورد مسائل بیشتر به تفکر بپردازم ودر شبکه های اجتماعی هر چیزی رو به نمایش نذارم واول از همه در صدد اصلاح خودم باشم تا بقیه

    در اوضاع جدید پیش اومده مردمی رو میبینم بیشتر اعتراض می کنن که به قول شما خودشون در زندگی هیچ کار مفیدی انجام ندادند و منتظرند دولت کاری کنه خودشون دستشون تو جیب مردمه بعد ناراحت اختلاس دولت هستن خودشون از قانون گریزانند بعد از بی قانونی دم میزنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    آرزو نظامی گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    سلام درود خدمت استادعزیزومریم جان باعشق خداروشکر میکنم بخاطر شما عزیزان درزندگی

    خداروشکر بخاطراین زیبایی پارادایس واین دریاچه زیبا که باانعکاس تصویر درختان وآسمان زیبایی پارادایس چندین برابر ده

    خداروشکر بخاطر اندام زیبایی استاد واون لباس سفید زیبا وبااون استیکر خنده که میگه همیشه بخند شادباش خداهمین جاست

    خداروشکر بخاطربانوجان که چقدر زیبا واراسته واون پوست زیبا وشفاف واون گلسر زیبا وبه موهای مریم جون زیبایی خاصی داده

    استاد ازتون سپاسگذارم این فایل خیلی به من کمک کرده چون من خودم همیشه درحال ایراد گرفتن وقضاوت دیگران بود این دونقص تمام عمرمنوخاک کرد وهیچ لذتی اززندگی وارتباط بادیگران نداشتم چون همیشه توذهن یا درحال قضاوت بود یا دنبال ایراد میگرفتم جالب اینجاست وقتی هم میومدخونه هنوز توذهنم درحال قضاوت وایراد گرفتن ازهمه وهمه کس بودم چقدر توعذاب بودم استادازتون سپاسگذارم وهمچنین ازمریم جون که بااین فایل منواگاه کرد قبل از قضاوت کمی با کفش های طرف مقابل راه برم

    استاددمتون گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: