دولت ها و ایجاد شغل!؟ واقعاً؟!
مشغول تماشای ویدئویی از مناظره های انتخابات ریاست جمهوری بودم که از طرف دوستی ارسال شده بود. بحث و جنجال بر سر کارهایی بود که دولت درباره اشتغال جوانان باید انجام دهد!
و این موضوع تبدیل به شعار انتخاباتی نخ نمایی در تمام دوران انتخابات شده که:
“من می خواهم ….. کار ایجاد کنم، …… حقوق ماهانه به افراد بدهم یا فلان تغییر شگرف را در اوضاع اقتصاد بوجود آورم…”
وقتی این حرف ها را می شنوم که هیچ سنخیتی با اساس قوانین جهان ندارد، نمی توانم این عده کثیر از افراد را درک کنم که تغییر اوضاع زندگی شان را در تغییر دولت یا حاکمیت یک حزب خاص دانسته و تمام تمرکز و انرژی شان را صرف کاری بیهوده و بی اثر می نمایند.
آیا در دنیایی که با فرکانس های ما کار می کند، در جهانی که طراحی شده تا فقط اساس فرکانس های ما را به شکل اتفاق و تجربه در زندگی مان پدیدار سازد، فردی غیر از ما، قادر است مسئول یا تعیین کننده نوع شغل و میزان درآمد ما باشد؟
پس از خودت بپرس، چه فردی به جز من، توانایی ایجاد فرصتی برای شروع یک کسب و کار برای من را دارد؟ و به جای انتظار برای حاکم شدن یک دولت جدید، به دنبال ایجاد یک نگاه، تفکر و باورقدرتمند کننده باش تا بر ذهن ات غالب شود و به تو توانایی دیدن و خلق فرصت هایی را بدهد که همیشه در اطراف ات بوده، فارغ از اینکه چه دولتی با چه سیاست هایی بر سر کار است.
انتظار داشتن از دولت، جامعه، پدر و مادر و … هیچ تغییری در اوضاعت ایجاد نمی کند. قادر به راه اندازی هیچ کسب و کاری برایت نیست و هیچ ثروتی خلق نمی کند.
چنین رفتاری، شرک محض است.
شرک یعنی نادیده گرفتن توانایی ای که به تو در انتخاب سرنوشت ات داده شده و واگذار کردن آن، به عاملی بیرون از خود و وابسته شدن به غیر خدا.
دیدن جهانی پر از فرصت های بی شمار برای ایجاد شغل، ایجاد روابط خوب و ایجاد هر آنچه که می خواهی، تنها نیاز به نگاهی یکتاپرستانه دارد تا بتوانی بپذیری خداوند قدرت خلق هر خواسته ای را به تو داده و هیچ عاملی جز فرکانس های تو، کمترین نقش و قدرت در خلق تجارب زندگی ات را ندارد.
اگر به دنبال فرصت ایجاد یک شغل هستی، هر مشکلی در اطرافت، قابلیت تبدیل شدن به فرصتی برای شروع یک کسب و کار را دارد.
فرصت ها همواره جایی زندگی می کنند، که مشکلات آنجا هستند. اگر می گویی در مشکلات غرق شده ام، بدین معنی است که درون فرصت های بزرگی در حال غوطه خوردن هستی.
شروع تمام پیشرفت های تاریخ بشر و شروع همه کسب و کارهای بیلیون دلاری، از برخورد با یک مشکل و تلاش برای حل آن و پول ساختن به واسطه حل آن مشکل شروع شده.
فقط یک تغییر نگاه کافی است
این فکر را که یک عامل بیرون از من، باید برایم کاری کند، کسب و کاری راه بیندازد، استخدامم کند و … را برای همیشه از ذهنت پاک کن. خداوند و توانایی را باور کن که در وجودت به ودیعه گذاشته شده.
اگر هنوز سرمایه ای نداری، قدم ها را از ساده ترین کاری که در شرایط کنونی ات قابل اجراست، بردار، کم کم فروش، بازاریابی و خدمات مشتری را بیاموز و به جای انتظار داشتن از عاملی بیرون از خود، با شناسایی مشکلات جامعه اطرافت و حل آن مشکلات، کسب و کاری بیافرین. این یعنی توحید ناب
یعنی فردی که به جای انتظار داشتن از دیگری، خدا را باور و با توکل بر او، آنچه را می خواهد در ذهنش می سازد و با وفادار ماندن به این تصویر ذهنی، قدم هایش را استوار، جسورانه و با ایمان بر می دارد.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD236MB20 دقیقه
- فایل صوتی دولت ها و ایجاد شغل!؟ واقعاً؟!18MB20 دقیقه
به نام خدای مهربان
درود و احترام
روز 52/ دولت ها و ایجاد شغل!؟ واقعاً؟!
چند وقتیه بزای این که بیکار نمونم و اذیت نشم .. خودم رو درگیر فعالیت های داوطلبانه میکنم..
مثلا امروز ایین درختکاری بود و رفتم کمک کردم و خیلی خوش گذشت.. عکس پروفایلم رو نگاه کنید.. خیلی خوشگله
یه باور غلطی که من دارم اینه که کاشکی یه ادم ثزوتمندی پیدا بشه و به من پول زیادی بده و بعد من همش بتونم برم ماجراجویی و تفریح و کارای مورد علاقم رو انجام بدم !! این باور از احساس عدم لیاقت نشایت میگیره ،، یعنی ازونجایی که خودم و توانایی هام رو باور ندارم و باورم اینه نمیتونم از تخصصم و مهارتم پول بسازم .. بنابراین طرز فکرم این شکلیه !!! و این باور عدم لیاقت منجر میشه که من هر چند وقت یکبار شغلم رو از دست بدم و بعد یه مدت بیکار شم و کلافه شم !!!
من انرژی جسمانی بالایی دارم و همش دوست دارم ماجراجویی و ورزش و تفریح و اینا داشته باشم .. حالا باور عدم لیاقت با من کاری میکنه که من نتونم این انرژی جسمانی و این اشتیاق بزای
ماجراجویی رو در مسیر درستش قرار بدم و نتونم از وقتم درست استفاده کنم و همش توی فکرم این طرز فکر باشه که بابا ول کن کار مورد علاقه چه مسخره بازیه ایه و کی میاد بابت اینا به من پول بده ،، برو بچسب کارگری کن یه پولی درار !!! این طرز فکز همش به خاطر باور عدم لیاقته..
و الی اگر باور لیاقت داشته باشم،، به خودم میگم نههههه،،، من باید از تخصصم و مهارتم در کار مورد علاقم بسیار پول بسازم و وقتای ازادم رو و انرژی جسمانی بالام رو صرف لذت بردن و ماجراجویی کردن و سفر کردن و اینا استفاده کنم !!! کسی که باور لیاقت داره نمیگه کار تخصصم پول توش نیست و ارزشی نداره ،، بلکه میگه همین مهارت و تخصصی که دارم برای پول ساختن خیلی هم خوبه و از زندگیم لذت میبرم!!!
وگرنه کسی که احساس لیاقت نداره ،، همش میگه توی این مملکت کار نیست و پول نیست و همه چی پارتی بازیه وووو هژاران چرت و پرتی که ادم هایی که احساس لیاقت ندارن میگن !! من نباید این حرف ها رو باور کنم.. و باید بارها و بارها به خوپم بگم تخصصم ارزشمنده و این قابلیت زو داره که میشه بسیار باهاش ثروت ساخت و وقتی که من این فضایی که حاوی احساس لیاقت هستش رو مدام در ذهنم بسارم و راجبش صحبت کنم ،، اون وقت حتما همین اتفاق برای من میوفته !!
پس اون افرادی که دارن از کار مورد علاقشون و تخصصشون خیلی خوب پول میسازن فقط به این دلیلع که اونا اینقدر احساس لیاقت دارن که توی ذهنشون فضایی رو مجسم کردن که بسیار دارن خوب از این کار پول میسازن و بعد همین براشون اتفاق افتاده و اونا یقه ی دولت و مملکت رو نگرفتن !! و هیچ ربطی به سن و قیافه و مدرک و تحصیلات و مکان و زمان و جنسیت و این ها ندارد.. بلکه فقط به این دلیل که اونا به قدرت ذهنشون باور دارن و توی ذهنشون فضایی زو تصور کزدن که راحت و اسون دارن از کار مورد علاقشون بسیار ثروت میسازن .. پس منم باید این توانایی ذهنی رو در خودم پرورش بدم و مدام با خودم این صحبت های مثبت رو داشته باشم و گوشم رو به چرت و پرت های ادم های ضعیف ببندم !!
خب اینم از رد پای من از روز 52,, خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.
خدایا شکرت
سلام
از صفر شروع کنم..
سزمایه میخوای؟؟
از کارگری شروع کردم..
موبایل خریدم و داره کمی پس انداز برام ایجاد میشه تا ارام ارام بیزینس شخصی خودم رو راه بندازم… با خرید اصول کسب و کار شخصی شروع میکنم به یاد گیری راه اندازی بیزینس شخصی بدون سرمایه اولیه… حالا این سرمایه اولیه میتونه وام و قرض و قسط و کمک فلانی و بهمانی باشه..
هرگز وام نمیگیرم..
هرگز جلوی کسی دولا راست نمیشم..
هرگز به کسی اب نبات چوبی نمیدم کارم رو راه بندازه…
قرض نمیکنم… قسط نمیگیزم..
از صفر شروع میکنم..
کسی که برای شروع کسب و کارش وام میگیره تا سال های سال داره بدوئه تا فقط وام پس بده .. چون نمیخواد تکاملش رو طی کنه و درس هاش رو یاد بگیره…چون نمیخواد تن به کار بده !!!
همیشه تو مغزم کرده بودن کار نیست .. پول نیست.. درامد نیست.. همه چی رانت وپارتی بازیه.. اگه پارتی نداشته باشی سرکار نمیری.. جایی استخدامت نمیکنن چون استخدام پارتی میخواد.. وووووو این باورها باعث شده نتونم از علایقم پول بسازم..
ولی استاد داره میگه بی نهایت کار و فرصت هست..اما برای چه کسانی؟؟؟ بزای اونایی که دنبال کار هستن و منتظر عوامل بیرونی نیستن و مفت خور نیستن و تن پروری نمیکنن و یقه ی بابا و ننه و مسئولین و رییس جمهور و فلان و بهمان رو نمیگیرن…مگ برای من کاری داشت برم جلوی فلانی عسل و مزبا بهش بدم کارم رو راه بندازه ؟؟؟ میشناسن منو !!! ادمای سطح بالایین !!! ولی من نمیکنم این کارا رو … اشکال نداره کارگری میکنم .. از پول کارگریم گوشی خریدم و مابقیش هم دوره به صلح رسیدن با خود و اصول کسب و کار شخصی رو میخرم تا کسب و کار مورد علاقم رو ران کنم یواش یواش… مگ کاری داشت برام برم جلوی فلانی بگم وام به من بده و التماس وام کنم ؟؟؟ ولی استاد عباس منش میگه از صفر شروع کنید و افتخار کنید که از صفر شروع میکنید…
چرا یکی وام میگیره ؟؟ چون نمیخواد کار کنه.. یا تو باوراش اینه که اصلا کار وجود ندارد..
اصلا چرا باید کسی من رو استخدام کنه ؟؟
خودم کسب و کار را میندازم…
خودم خلق میکنم و نفر استخدام میکنم..
خداوند حلال مسائل است و راه حل مسئلم رو به من میگه…
اصلا چرا به جایی نرسم که به دولت وام بدم ؟؟؟
شغلم رو و کسب و کارم رو از دست دادم ؟؟!!! فدای سرم از صفر شروع میکنم… چرا شراکت کنم ؟؟!!! نه نه … استاد عباس منش میگه شراکت نکنید چون شریک دردسر دارد…
چرا یه کسب و کار خیلی موفقی ایجاد نکنم و کارمند نگیرم ؟؟؟ چرا شراکت ؟؟ چرا وام اصلا ؟؟ چرا عسل و مربا ؟؟؟ از صفر کلوین شروع میکنم..
و حتی لازم باشه بازم با توکل بر خدا مهاجرت میکنم و میرم اونجام از صفر شروع میکنم ..
گذشته ها گذشته…
منتظر بودم هیچ کمکی دریافت نکردم..
وقتی پول داشتم همه با من مهربون بودن.. وقتی پول نداشتم همه پشتم رو خالی کردن…
بازم از صفر شروع میکنم…
پس منتظر کسی نباشم…منجی فقط خودمم.. هیچکی به دادم نمیرسه اگر خودم برای خودم کاری نکنم…
گذشته ها گذشته..
اره مهاجرت کرده بودم برگشتم همه چیو خراب کردم… اشکال نداره بازم مهاجرت میکنم .. بازم پل های پشت سرم رو خراب میکنم..
چرا دنبال پارتی باشم ؟؟
پس خدا چیکارس!!!
باورهات رو تقویت کن خدا پارتیت میشه و حمایتت میکنه..