معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1


در تمام دوره‌های آموزشی ام، همواره سعی من این بوده تا مفهوم و فاکتوری را در هر دوره آموزش بدهم که:

  • اولاً: نتایج شگفت‌انگیز و پایدار آن را در زندگی‌ام تجربه کرده باشم.
  • ثانیاً: به این اطمینان برسم که این مفهوم، بیشترین تأثیر مثبت را بر کیفیت زندگی دانشجو در تمام جنبه‌ها می‌گذارد.

چندین ماه مشغول مطالعه و تحقیق پیرامون عوامل موثر در رشد فردی بودم. پس از بررسی موضوعات مختلف و مطالعات گسترده پیرامون آن‌ها، به فاکتوری هدایت شدم به نام احساس لیاقت ” یا ” احساس خود ارزشمندی”.
در روند تحقیق و مطالعه پیرامون این فاکتور مهم، هرچه نتایج زندگی‌ام را بیشتر کنکاش کردم، متوجه شدم در تمام مواردی که من به نتایج مد نظرم رسیده ام، آنجایی بود که درباره آن خواسته از درون احساس لیاقت داشته ام. اما آنجایی که فاکتور احساس لیاقت درونی در من کمرنگ بوده، بدون استثناء مسیر ناهموار پیش رفته و نتایج راضی کننده نبوده است.
وقتی این شواهد عینی از نقش احساس لیاقت را کنار اساسی‌ترین قانون جهان قرار می‌دهم که می‌گوید: تمام تجربه‌های زندگی ما بازتاب فرکانس‌های خودمان است، به خوبی متوجه قدرت تعیین کننده‌ی ” احساس لیاقت ” در میزان تجربه خوشبختی می‌شوم. زیرا غالب‌ترین فرکانس ارسالی ما به جهان، نگاه و باوری است که نسبت به خودمان و میزان ارزشمندی‌مان داریم. از آنجا که «احساس لیاقت»، هسته‌ی اصلی فرکانس ماست، کیفیت زندگی ما دقیقاً بازتاب این فرکانس است.

فرکانس «احساس لیاقت» – با اختلاف – قدرتمندترین عاملی است که تعیین می‌کند مسیر زندگی ما چقدر روان باشد؛ چقدر نعمت‌ها به راحتی و از مجراهای مختلف وارد زندگی ما بشود و چقدر در رضایت درونی زندگی کنیم و در یک کلام، چقدر آسان شویم برای آسانی ها.
کافی است کمی به تجربه‌های زندگی‌ات فکر کنی تا بفهمی کدامیک از رفتارهای شما در هر جنبه از زندگی، از احساس‌عدم لیاقت نشأت گرفته و چطور زندگی را بر شما دشوار کرده است و کدامیک از احساس لیاقت سرچشمه گرفته و مسیر پیشرفت را برای شما هموار کرده است. برای اینکه ضرورت کار کردن روی احساس لیاقت را بهتر درک کنی، در بخش نظرات این فایل به این سوال جواب بده.

سوال:

  • چه مثالهای داری از ضربه‌هایی که به خاطر «احساس‌عدم لیاقت» خورده ای؟
  • در چه مقاطعی از زندگی، احساس‌عدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟

بعنوان مثال آنجایی که:

  • به خاطر احساس‌عدم لیاقت، از معلم خود درخواست توضیح اضافه و دوباره درس را نداشتی؛
  • به خاطر احساس‌عدم لیاقت، رابطه‌ات را با فرد نامناسب قطع نکردی؛
  • به خاطر احساس‌عدم لیاقت، نتوانستی به درخواست نامعقول دیگران «نه» بگویی؛
  • به خاطر احساس‌عدم لیاقت، به دیگران باج دادی و رفتار نامناسب آن‌ها را تحمل کردی؛
  •  به خاطر احساس‌عدم لیاقت، پیشنهاد ارتقاء شغلی به مدیر خود ندادی و درخواست افزایش حقوق نداشتی؛
  •  جرأت برقراری ارتباط با فرد مناسب را نداشتی به این دلیل که خود را لایق ارتباط با او ندانستی؛
  • با افراد موفق و ارزشمند هم‌نشین شدی اما آنقدر خودت را ارزشمند ندانستی که بتوانی در آن جمع اظهار نظر کنی؛
  • آنجایی که مرتباً به دنبال تأیید دیگران بودی؛
  • آنجایی که آسایش خودت را فدای جلب رضایت افراد مهم زندگی‌ات کردی؛
    و…

یادآوری این مثال‌ها به خوبی ضرورت بازسازی احساس لیاقت درونی را به ما می‌فهماند. زیرا طبق قانون، تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشیم، جهان ما را لایق تجربه نعمت‌ها نمی‌داند. البته که بازسازی احساس لیاقت، یک دکمه نیست که با فشردن آن، همه چیز یک شبه تغییر کند. بلکه یک فرایند است که قدم به قدم باید طی شود.


فرایند آموزشی تمرین محور این دوره به شما کمک می‌کند تا در سطح فرکانسی و باوری احساس لیاقت درونی خود را پرورش دهید. سپس جهان در پاسخ به این احساس لیاقت خالص و درونی، خود به خود شرایط بیرونی شما را بهبود می‌دهد؛ مسیر پیشرفت را برای شما هموار می‌کند و درهایی از خیر و برکت به زندگی شما می گشاید.


اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره احساس لیاقت و نحوه خرید این دوره را از اینجا مطالعه کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1
    0MB
    0 دقیقه
  • فایل صوتی معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1
    0MB
    0 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «خانواده فرح بخش» در این صفحه: 4
  1. -
    خانواده فرح بخش گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    علیرضا فرح بخش (پدر خانواده)

    به نام تنها رب و فرمانروای یگانه و بلامنازع من و جهان هستی

    هم او که به من جان بخشید

    هم او که به من علم و دانش آموخت

    هم او که من را در این مسیر زیبا و دوست داشتی و در میان جمع دوستان هم فرکانسی و عزیز خودم قرار داد.

    و بی نهایت سپاسگزارم از استاد خوبی ها و دست بی نظیر خداوند قادر که پیامبر و مرشد ماست در این مسیر زیبا و دوست داشتنی و الهی.

    و از خداوند شاکرم بخاطر وجود ارزشمند و قلم بسیار رسا و زیبای خانم شایسته عزیز که به نوعی چراغی است در این مسیر زیبا و همراهی است قدرتمند در کنار استاد عباس منش.

    و بالاترین سپاسگزاری من از خداوند بخاطر لطفی است که به من داشته تا بتوانم به همراه همسر عزیزم و دختران زیبا و دوست داشتنی خودم که هدیه های زیبای خداوند به من هستند، در این مسیر زیبا همراه و هم کلام و همسفر باشیم و از با هم بودن در این مسیر لذت ببریم، به یکدیگر عشق بورزیم و به همدیگر انرژی بدهیم و بی نهایت شاکرم بخاطر آرامشی که به لطف و فضل پروردگارم در زندگی ام جاری شده است و هر روز بیشتر و بیشتر می شود.

    سلام و هزاران سلام بر همگی دوستان و استاد عزیز و همراه گرامی شان (عزیز دلشان)

    این کامنت را در تاریخ 1402/07/22 ساعت 10/30 شب بعد از اینکه طی چند روز گذشته فایل های معرفی دوره لیاقت و علائم لیاقت 1 و 2 را گوش کردم و چندین صفحه از کامنت های معرفی دوره را خواندم و بعد از اینکه از یک پیاده روی تقریبا یک ساعته با خانواده برگشتم نوشتم و در اینجا مراتب سپاسگزاری خودم را از استاد و خانم شایسته و تمام دوستان بخاطر تمام این آگاهی های ناب و خالص اعلام می دارم و البته که این دوره را با عشق و شادی و سپاسگزاری از خداوند و استاد خریداری کردیم و اکنون در سبد محصولات خانواده فرح بخش موجود می باشد و به امید خدا ذوق و شوق فراوانی برای استفاده و عمل به آگاهی های آن داریم و به زودی برای اعلام نتایج بی نظیر برمی گردیم.

    احساس لیاقت پاشنه ی آشیلی است که من سالهای سال در زندگی با آن مواجه بوده ام و دست و پنجه نرم کرده ام.

    مسأله ای که خیلی وقت ها باعث شده که به راحتی و بدون اینکه به آن توجهی داشته باشیم و از روی جهل و نادانی مطلق، خود را از ثروت و نعمت و عشق و محبت و صمیمیت و در کل از تمام زیبایی های جهان هستی دور و دورتر کنیم.

    شاید که نه؛ حتماً این موضوع احساس لیاقت مهمترین و اصلی ترین ترمز در زندگی و پیشرفت حداقل من یکی بوده و هست، ولی به لطف و فضل خدای مهربان و به برکت کلام گهربار استاد عزیز و با پشتکار و اراده خلل ناپذیر خودم در این مسیر به زودی و آهسته آهسته و قدم به قدم با هدایت های الله مهربان و با راهنمایی ها و انجام تمرینات استاد و مرشد عزیزم رفع شده و تمام ناکامی های سالهای گذشته را از یاد خواهیم برد و به دست فراموشی سپرده خواهد شد.

    اما جاهایی که احساس لیاقت داشتم:

    -یادم می آید در سال های آخر دبیرستان بودم و درسم هم نسبتاً خوب بود و به خودم اطمینان داشتم که رشته خوبی در دانشگاه قبول می شوم (بخاطر باوری که آن روزها داشتم که برای موفقیت حتماً باید درس بخوانم و تحصیلات دانشگاهی داشته باشم)، که در همان سال اطلاعیه ای از طرف آموزش و پرورش اعلام شد که دانش آموزان مقاطع بالای تحصیلی در دبیرستان می توانند در آزمون ورودی دانسشرای دبیری شرکت کنند و بعد از دو سال تحصیل به عنوان دبیر در مدارس ابتدایی تدریس کنند و اعلام شده بود که حتی در این دو سال که درس می خوانند حقوق هم دریافت می کنند؛ خانواده ام به شدت تمایل داشتند که در این آزمون شرکت کنم چون به عقیده آنها شغل معلمی شغل دولتی خوبی بود و حقوق ثابت و بیمه داشت و یا به قول آنها آب باریکه ای بود که کم بود ولی بالاخره تا آخر عمر این آب باریکه بود.

    ولی من آن روزها آرزوهای بزرگتری در سر داشتم و حداقل آن این بود که به رشته های بالاتر و طی کردن مراحل بالاتر تحصیلی و به گرفتن مدرک های معتبر دانشگاهی و شغل های بهتری از نظر جامعه و دیدگاه مردم امید و اطمینان داشتم؛ بخاطر همین با اصرار خانواده در آن آزمون ثبت نام کردم ولی روز آزمون حتی حاضر نشدم در آن شرکت کنم و این کار را انجام ندادم و الان هم اصلاً بابت آن تصمیمی که گرفتم ناراحت نیستم چون خودم را لایق درجات بالاتر می دانستم، بماند که شاید بخاطر مسائل دیگری که خودم را لایق ندانستم نتوانستم آن سال در هیچ دانشگاهی قبول شوم.

    -جای دیگری که احساس لیاقت خودم را نشان دادم و هنوز هم خیلی وقت ها به آن فکر می کنم و بابت عقیده ای که آن زمان داشتم تا حدود زیادی به خودم افتخار می کنم، در زمان خدمت سربازی بود که در رسته ای که خدمت می کردم بخاطر مدرک کارشناسی که داشتم تنها سرباز درجه دار بودم که خیلی وقتها حتی کادر رسمی هم به من احترام می گذاشتند. بعد از طی شدن دوره سربازی و زمانی که می خواستم از فرمانده رسته برگه تسویه را بگیرم برای انجام مراحل پایانی خدمت و گرفتن کارت پایان خدمت، چون من آنجا خیلی خوب کار کرده بودم و تقریباً تمام کارها را به نحو احسنت و با تمرکز بالا و با حداقل اشتباه انجام می دادم، فرمانده چندین روز از این کار امتناع می کرد و با من صحبت می کرد برای اینکه به عنوان درجه دار و کادر رسمی با درجه نسبتاً بالای نظامی در آنجا استخدام شوم که این به معنای این بود که باید به مدت سی سال (30 سال) به عنوان یک نظامی خدمت می کردم؛ که با توجه به اصرارهای زیاد فرمانده و اطرافیان او نپذیرفتم و تنها دلیل من برای عدم پذیرش آن هم این بود که من شغلی را دوست دارم که در آن حداقل آزادی زمانی و مکانی داشته باشم (راستش آن روزها بخاطر باورهای بسیار محدود از نظر مالی اصلاً به موضوع ثروت زیاد و ثروتمند شدن فکر هم نمی کردم و خودم را لایق ثروت نمی دانستم، ولی همیشه به اینکه شغلی داشته باشم که آزادی زمانی و مکانی داشته باشد زیاد فکر می کردم و به آن توجه می کردم) و الان هم وقتی به گذشته نگاه می کنم با توجه به همان باورها گذشته ام شغلی دارم که نسبت به بقیه شغل هایی که در شرکتهای خصوصی وجود دارد طبق درخواست هایم آزادی زمانی و مکانی بسیار خوبی دارد و از لحاظ ساعت شروع کاری که ساعت مشخصی ندارد و اینکه زیاد در محل کار نیستم و بیشتر به جای اینکه در شرکت باشم در شهر هستم و آزادی خیلی بهتری دارم ولی باز هم به خاطر همین عدم احساس لیاقت هنوز از نظر مالی به نقطه خوبی و چیزی که در نظر دارم نرسیده ام.

    -اوایل سال گذشته (سال 1401) دوره قانون سلامتی را خریداری کردیم و در ابتدا با اکراه آن را شروع کردیم و نمی دانستیم که توانایی اجرای آن را در زندگی داریم یا نه؟ ولی به لطف خداوند تمام خانواده با قدرت آن را شروع کردیم و تا الان هم با تمام قوا ادامه داده ایم و خود را از ابتدا لایق سلامتی دانستیم، لایق این دانستیم که می توانیم به سلامتی کامل برسیم و در این راه از طرف خانواده من مقاومت بسیار زیادی بود که آن را رها کنیم و به سیستم گذشته برگردیم چون تقریبا دیگر بعد از آن زمان در هیچ میهمانی شرکت نمی کردیم و یا اگر هم شرکت می کردیم بخاطر سبک غذایی از غذاهایی که آنها می پختند نمی خوردیم، ولی به خاطر عزت نفس و لیاقتی که در خود می دیدیم که ما لایق هستیم که در بالاترین درجه سلامتی باشیم و از بهترین مواد غذایی استفاده کنیم با قدرت پیش رفتیم و جهان و کائنات هم در مقابل خواسته ما تسلیم شد و سرتعظیم فرود آورد و به لطف خدا تا این لحظه آن را ادامه دادیم و تا آخر عمر هم انشاالله ادامه خواهیم داد و ورزش های دوره را نیز هر روزه بدون توقف و NON STOP انجام می دهیم و بخاطر این سلامتی فوق العاده، انرژی بالا و اندام زیبایی که پیدا کرده ایم از استاد سپاسگزاریم و خداوند بزرگ را نیز شاکر بوده و هستیم.

    و اما جاهایی که عدم احساس لیاقت باعث شده نتوانم پیشرفت کنم و درجا زدم:

    -روزهای اولی بود که از خدمت سربازی برگشته بودم و همانطور که قبلاً گفتم بخاطر اینکه دوست داشتم آزادی زمانی و مکانی داشته باشم و ساعت کاری و محل کارم را خودم تعیین کنم و با توجه به اینکه آن زمان در شهر من تازه شرکتهای کاشی افتتاح شده بود و هر روز در حال گسترش بود، با تحقیق و بررسی فهمیدم که یکی از مواد اولیه مورد نیاز شرکتها نایلون های مخصوصی بود برای روکش بسته های کاشی که هنوز هم این نیاز وجود دارد و الان شرکتهای زیادی برای تأمین این خواسته تأسیس شده و به ثروتهای زیادی هم رسیدند، ولی آن موقع چنین شرکتی در شهر ما وجود نداشت و با بررسی پی بردم که برای تأسیس چنین شرکتی در مراحل اولیه سرمایه خیلی زیادی نیاز نیست و می توانم با یک مغازه نسبتاً خوب که پدرم آن زمان مغازه اش را داشت و همچنین خرید یک دستگاه تولید این نوع نایلون و خرید مواد اولیه لازم کارم را شروع کنم، اما وقتی که خواستم این ایده را اجرا کنم تمام اعضای خانواده درخواست شراکت داشتند و من بخاطر عدم اعتماد به نفس و عزت نفس نتوانستم به آنها نه بگویم و بخاطراحساس عدم لیاقتی داشتم که من اگر این کار را بدون آنها شروع کنم انسان خودخواهی هستم و عذاب وجدان داشتم و با توجه به اینکه دوست نداشتم در کارم هم شریکی داشته باشم اصلاً آن کار را شروع نکردم و چون تازه ازدواج کرده بودم برای اینکه بتوانم مخارج زندگی را تأمین کنم به تنهایی و بدون همسرم برای کار و کارگری به بندرعباس رفتم و ماهها در بندرعباس به عنوان کارگر در سوپر مارکت کار کردم و حتی دیگر به آن ایده فکر هم نکردم.

    – یا جایی دیگر بعد از پایان سربازی شوهرخواهر یکی از دوستان نزدیکم که در کرج یک شرکت بزرگ راهسازی داشت و هنوز هم دارد، چون دنبال شخصی مورد اعتماد برای انجام امور مالی شرکت و تحویل تمام حسابهای بانکی شرکت به آن شخص بود دوستم به من پیشنهاد داد که یک دوره کوتاه حسابداری به هزینه آن شرکت بگذرانم و به عنوان حسابدار و معتمد در آنجا مشغول بکار شوم و حقوقی که آن زمان برای این کار به من پیشنهاد شد (تقریبا اگر اشتباه نکنم سال 1378) ماهیانه چیزی بین 4 الی 5 میلیون تومان بود یعنی تقریباً نزدیک به بیش از 50 برابر حقوق یک کارمند در آن زمان و یک خانه شخصی برای زندگی و ماشین شخصی برای ایاب و ذهاب؛ ولی من به دلیل عدم احساس لیاقتی که در خود می دیدم و اینکه نمی توانم از عهده آن بربیایم آن را قبول نکردم و همانطور که گفتم برای کارگری به بندرعباس رفتم.

    -و یا در شغلی که الان هستم و فعالیت می کنم به جرأت می توانم بگویم که کسی هستم که کارفرما به راحتی به من اعتماد کرده است و روزانه میلیاردها تومان پول و چک دستم است و آن را به راحتی با حواله های بانکی جابجا می کنم و مطمئن هستم که کار خیلی بزرگ و حساسی دارم و از نظر کارفرما و مدیران ارشد آن مجموعه درستکار و صادق و قابل اطمینان هستم، ولی من خودم را بخاطر این صداقت و درستکاری باارزش نمی دانم و نمی توانم بخاطر این صداقتی که دارم و بخاطر امانتداری و صداقت در کارم و به اندازه لیاقتی که دارم، درخواست افزایش حقوق نمایم و حتی یک سالی است که می خواهم از کارم بیرون بیایم و بیزنس شخصی خودم را راه اندازی کنم (بیزینسی که مدتها به آن فکر می کنم و برای آن سالها هزینه کرده و آموزش دیده ام و تا حدودی در آن مهارت کسب کرده ام) ولی با استعفای من موافقت نمی کنند و من هم باز بخاطر این احساس عدم لیاقت با همان شرایط در آنجا مشغول هستم و به قول معروف روزگار می گذرانم و هنوز هم نمی دانم که دارم درست عمل می کنم یا …؟؟؟!!!

    اگر بخواهم از این موارد در زندگی ام بگویم به طور قطع به یقین مثنوی هزار من کاغذ خواهد شد و یادآوری از ناکامی های گذشته، گذشته ای که همین امشب وقتی با خانواده در حال پیاده روی بودیم در این مورد خیلی زیاد در این مورد با هم صحبت کردیم و موارد خیلی زیادی از احساس عدم لیاقت که در اینجا مجالی برای آنها نیست را در زندگی خودمان یافتیم؛ ولی برای خود ما یادآوری بود و تلنگری که باید به شدت و با همت عالی روی این موضوع کار کنیم و حتماً هم با تعهد بر انجام کار روز به روز بهتر و عالی تر خواهیم شد.

    و اما مهمترین و اصلی ترین موردی که می توان به آن اشاره کنم و یکی از بارزترین پاشنه های آشیل من بوده و هنوز هم تا حدود زیادی هست، اینکه خودم را لایق نعمتها و ثروتهای بی نهایت و فراوان خداوند نمی دانستم و شاید هنوز هم تا حدود خیلی زیادی این مورد را دارم، و به قول استاد که در یکی از فایل هایشان فرمودند، به یاد می آورم که من هم هر وقت از خداوند چیزی را درخواست می کردم به دنبال آن این حرف یا این فکر نیز بود که “خدایا اگر لایق آن هستم به من عطا کن” یعنی خودم را لایق آن نعمتها و ثروتها نمی دانستم و این یعنی بالاترین درجه شرک به خداوند و عدم لیاقت بابت استفاده از نعمتهای بی پایان و به غیر حساب او.

    ولی الان به مدت تقریباً دو سال است که به لطف و فضل خداوند با خانواده به این سایت و فضای خوب و عالی هدایت شدیم و فایلها و دوره های استاد را گوش کرده و تمرینات آن را تا حدودی انجام دادیم و نسبت به قبل خیلی بهتر شده ایم ولی هنوز اول راه هستیم و خیلی خیلی باید بیشتر بر روی این نقاط ضعف کار کنیم و آنها را قدرت بخشیده و جزئی از شخصیت خود کنیم؛ که با توجه به اینکه دوره هایی مثل قانون سلامتی، عزت نفس، عشق و مودت در روابط، روانشناسی ثروت 1 و کتابهای استاد را در سبد محصولات خانواده داشتیم، بلافاصله این دوره را بعد از اینکه روی سایت قرار گرفت خریداری کردیم و به امید و لطف خدا با استفاده از این آموزش ها و آگاهی های ناب هر روز بهتر شده و در مدارهای بالاتری قرار خواهیم گرفت و به فضل خداوند و به لطف دست قدرتمند او استاد عباس منش عزیز درهایی از ثروت و نعمت در زندگی مان گشوده می شود و زندگی سراسر زیبا و رؤیایی را برای خود می سازیم.

    در پایان برای تمام عزیزان و همسفران گرامی و دوست داشتنی در این مسیر زیبا آرزوی سعادت و خوشبختی و ثروتها و نعمتهای فراوان و به غیرحساب پروردگار را دارم.

    و از استاد عزیزم بخاطر تمام زحماتی که کشیده و می کشند بسیار سپاسگزارم و برایشان عمری طولانی به همراه سلامتی و ثروت بی انتها در تمام جنبه های زندگی در کنار یار مهربان شان و عزیز دلشان (خانم شایسته عزیز) را دارم.

    در پناه خداوند و رب الارباب شاد ، پیروز ، ثروتمند ، سعادتمند و لیاقتمند در دنیا و آخرت باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    خانواده فرح بخش گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    مادر خانواده

    به نام رب یکتا

    با عرض سلام خدمت استاد گرامی خانم شایسته عزیز و تمام دوستان عزیزم و تشکر فراوان بابت کامنت های بسیار عالی و انگیزه بخش دوستان

    من نیز هنگام مطلع شدن از تولید دوره لیاقت در یکی از قسمت‌های سفر به دور آمریکا بسیار خوشحال شدم و برای آپلود آن روی سایت لحظه شماری می کردم.به محض آومدن روی سایت ذهنم نشخوارش رو شروع کرد که تو چند تا دوره رو می خوای با هم کار کنی؟دوره هایی که خریدی رو تموم بکن بعد برو سراغ دوره جدید .الکی این همه پول بند می گیری که چی؟و خلاصه از این حرفها

    ولی من به شدت دوره را می خواستم و حتی مدام به اعضای خانواده هم می گفتم که من دوره را می خوام.هر روز هم توی تمرین ستاره قطبی می نوشتم که من دوره احساس لیاقت رو می خواهم.

    با وجودی که از نظر هزینه اش مشکلی نداشتم ولی نجواهای ذهنی مانع خریدم بود . تا اینکه بعد از چند روز از شروع دوره از خدا یک نشونه خواستم که دوره را بخرم یا نه؟و با دیدن نشونه ای که خداوند در عرض یک ساعت بهم داد سریع دوره را خریدم .و از این بابت خدا را بسیار شاکرم.

    من نیز مانند تمام افرادی که این دوره را خریده یا در آرزوی خریدش هستند ردپای بی لیاقتی رو در تمام زندگیم می توانم ببینم.

    چه بله های که نباید می گفتم ولی گفتم و چه نه هایی که باید می گفتم ولی نگفتم.

    اصلا یکی از دلایل اصلی و اهرمهای رنجی که من را به این مسیر و این سایت و تا به اینجا کشاند( که الان چندین محصول از استاد هم دارم ) همین کمبود احساس لیاقت بوده و هست و خودم کاملا به آن واقف بودم و همیشه به دنبال پیدا کردن راهی برای بهبود آن.

    دوره های عزت نفس و روانشناسی ثروت 1و عشق و مودت را خریدم تا در تمام زمینه ها با آموزش های استاد که الحق بسیار عالی و تک هست شخصیتم را بهبود دهم.تمام باورهای جلسه یک روانشناسی ثروت رو مدتها خواندم و نوشتم و گوش دادم و کدنویسی نمودم ولی همیشه سربزنگاهها کمبود احساس لیاقت مانع اجرای صحیح آن می شد.البته در دوره عزت نفس با استفاده از اهرم رنج و لذت توانستم گامهای کوچکی برای افزایش خودارزشی بردارم ولی مطمئنم این دوره که به قول یکی از دوستان یک دوره تخصصی است گامهایم را سریعتر و بلندتر خواهد نمود.پس مفتخرم و خدا را بسیار شکرگزارم که من هم به اتفاق همسر و دو دخترم رزیدنت دوره تخصصی احساس لیاقت هستم در کنار دوستانی بسیار فرهیخته و توحیدی.

    با آرزوی موفقیت لحظه افزون برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    خانواده فرح بخش گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    مادر خانواده

    سلام و درود بر شما خواهر دوست داشتنی و شاعر خوش ذوق خانواده عباسمتشی

    بسیار از شعرتان لذت بردم و بهتون تبریک می گم که در مدار تهیه این دوره قرار گرفتید و بسیار مسرورم و افتخار می کنم که من نیز با عزیزانی چون شما در این دوره ارزشمند همراه هستم.به امید موفقیت برای شما و تمام هم دوره ای های عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    خانواده فرح بخش گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    مادر خانواده

    سلام دوست عزیز همفرکانسی

    از خواندن کامنت شما بسیار لذت بردم.چه نگارش زیبا و عالی داشتید

    مطمئنم با این دوره ی عالی حتما و به زودی به علائق خاصتان می رسی

    براتون آرزوی موفقیت و سربلندی دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: