درباره قانون آفرینش | پدیده همزمانی

ب نام خدای مهربون

سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته و مهربون

سلام ب اعضای خونواده ی صمیمیم

در مورد این فایل ارزشمند باید بگم همه ما همچین تجربه هایی رو کم و بیش داریم ک ی خواسته ای داشتیم و قانون رو هم میدونستیم ک باید خواسته در ما شکل بگیره و ما درخواستش کنیم و باورهای مناسب و هم جهت با خواسته مون رو در ذهنمون بسازیم و ادامه بدیم تا آروم آروم هدایت بشیم ب سمت خواسته مون ، البته ک ما وابسته هم نیستیم

و با این فرمول حالا همون روز یا در روز بعد یا ی مدت بعد هدایت شدیم

و البته ک اگه خودمون انتخاب کرده باشیم یعنی بدون برخورد با تضاد ، میدونیم ک باید تکامل رو هم در نظر بگیریم

مثلا من ی مدل لباس میخواستم ک با دیدن طرح لباس توی سریال زندگی در بهشت خواسته اش برام شکل گرفت

حالا کاری ک من کردم این بود ک : دفتر خواسته هام رو آوردم و خواسته ام رو واضح نوشتم ، بعد باورهای مناسب ک هم جهت باهاش رو ساختم و خواسته ام رو رها کردم

اتفاقی ک بعداز ی مدت افتاد این بود ک من ی روزی داشتم توی بازار شهر قدم میزدم و ی دفعه وقتی داشتم از جلوی ی مغازه ی لباس فروشی رد میشدم ،سرم انگار بطور خودکار چرخید و داخل اون مغازه رو نگاه کرد و همینطوری ک داشتم راه میرفتم چشمم خورد ب لباسی ک دقیقا همون طرح و جنس و مدلی رو داشت ک من خواسته بودم

من بعداز این موضوع باخودم فکر کردم ک چطور این اتفاق افتاد؟!

ب لطف خدای مهربونم ب این درک رسیدم ک : تنها کاری ک من باید انجام بدم اینه ک من روی ذهنم کار کنم و باورهای درست و مناسب و هم جهت با خواسته م رو بنویسم و تکرارشون کنم و ادامه ی روند زیبای زندگیم ب داشتن خواسته ام بستگی نداشته باشه و از زندگیم سعی کنم لذت ببرم و در این شرایط جهان ب بی نهایت و در بهترین حالت منو ب سمت خواسته مقدسم هدایت میکنه

در شرایطی ک خودم بعدا ب خودم میگم : واقعا چقدر راحت ب خواسته م رسیدم

بدون اینکه کار خاصی براش انجام بدم

در روند طبیعی زندگیم خود ب خود اجابت شد

من فهمیدم ک من باید ذهنم رو بسازم و بعد ذهنم زندگی منو میسازه

یعنی من ب انرژی منبع وصلم و اون جای همه چیز رو میدونه ،یعنی اون خودش همه چیزه

و وقتی همه چیزه یعنی از همه چیز خبر داره

و من با ذهنم با این منبع در ارتباطم

و زمانی ک من خواسته ای دارم و قوانین رو رعایت میکنم این ذهنم ک با کل در ارتباطه از مسیری میره ،ایده ب من میده ،شرایط رو بوجود میاره ک من با خواسته م برخورد میکنم و اگه ک دوس داشتم تجربه اش میکنم

در کل میخوام بگم ک ذهنم من با کل ، برای اینکه ب هر خواسته ای ک دارم برسم و تجربه اش کمم باید اول ذهنم رو بسازم تا با کل هماهنگ بشه و بعد از هماهنگی هست ک کل من رو هدایت میکنه ب بی نهایت طریق ب خواسته م

پس باید بدونم چطور دارم ذهنم رو میسازم؟

دارم چ ورودی هایی بهش میدم؟

آیا بنظر خودم با دونستن قانون ،این ورودی ک دارم بهش میدم ب من کمک میکنه ک ب خواسته برم یا ن ؟

این قانون کلی هست دیگه

یعنی شاید بگید خب ی لباس قیمتش مثلا در حدود ۱۵۰ تا ۲۵۰ تومن هست

و میشه خریدش و راحته

و البته ک ذهن خودمم همینو میگه

اما اون خواسته های بزرگ اینجوری اجابت نمیشه

چیزی ک من فهمیدم اینه ک خواسته با خواسته فرقی نداره

اگه فکر میکنیم فرق داره ب این خاطر هست ک ذهنمون با نجواهایی ک میکنه فرق قائل میشه

وگرنه استفاده از یک قانونی ک ثابت هست اگه در مورد یک خواسته ب این راحتی جواب داده پس باید در مورد تمام خواسته ها ب این راحتی جواب بده

چون این خواسته و اون خواسته نداریم

چون بیس همه چیزی ک در جهان وجود داره از انرژی تشکیل شده ،یعنی همه چیز یک بیس واحد داره و این یعنی این قانون برای همه چیز صدق میکنه

فقط قانون تکامل در کاره و باید رعایت بشه

یعنی اگه میخواییم براحتی و ساده و منطقی ب خواسته هامون برسیم موظفیم ک تکامل رو در نظر بگیریم در انتخاب خواسته هامون

من مثال های زیادی خودم دارم در این مورد ک بارها شده خواسته ای رو داشتم و خواستم قانون رو امتحان کنم ی جورایی

بعد سعی کردم از رب خودم هدایت بخوام ک چیکار کنم یا از کجا برم یا کی برم و … و وقتی عمل کردم ب چیزی ک درک کردم و ادامه دادم و نتیجه اومد ،اون وقت فهمیدم ک اون ندای درونیم ندای الله بود و همه چیز درسته

قانون در هر لحظه در حال کاره

اصولا ما در هر لحظه در حال هدایت شدن هستیم ب سمت خواسته هامون و خیلی وقتا اصلا حواسمون نیست

مثلا من در یکی از روزهای زندگیم دارم طبق روال طبیعی ی دارم کارهام رو انجام میدم و حالمم خوبه و ی جایی از روز اون خواسته ای ک دو روز پیش داشتم یا همون روز داشتم رو میبینم و باهاش برخورد میکنم

وقتی برمیگردم و روند رو نگاه میکنم و بهش فکر میکنم میبینم ک من کار عجیب و غریبی ک انجام ندادم ، من فقط روال عادی زندگیم رو طی کردم اما همون روال عادی هم هدایت الله بوده ک من خیلی نرم و ساد و راحت خواسته ام رو تجربه کردم

بنظرم همه ما ب لطف الله یکتا میدونیم ک قانون چیه و چطور باید فکر کنیم و رفتار کنیم فقط گاهی یادمون میره ، یعنی بواسطه ی ورودی های ذهنمون در شرایط قرار میگیریم ک فکر میکنبم کنترل اوضاع رو از دست داریم میدیم ،اما همون موقع وقتی ب خودمون میگیم ک من بارها شده ک افکارم بهم ریخته اما خودم سعی کردم ذهنمو کنترل کنم و خودمو برگردونم ب احساس خوبم با کنترل ذهنم ، اون موقع آروم آروم ب چشم خودم میبینم ک چطور شرایطی ک داشت منو عصبی میکرد با کنترل ذهنم تبدیل ب احساس خوبم شد

و البته ک ما سعی میکنیم ب خودمون سخت نگیریم و انتظار بیجا در هیچ موردی نداشته باشیم ن از خودمون و ن از خداوند

دوس داشتم ک این تجربیاتم رو با شما ب اشتراک بزارم چون میدونم شما ها هم این شرایط رو تجربه کردید و امیدوارم ک ارزشمند بوده باشه براتون و امیدی بشه در قلبمون

استاد عزیزم واقعا دوستت دارم و همچنین مریم جان شایسته و تمام اعضای خونواده ی صمیمی مون رو

از خدای مهربون برای همه مون آرزوی سلامتی شادی سعادت و ثروت دارم در پناه الله یکتا

شاد باشید 🙏