درباره قانون آفرینش | باور به امکان پذیر بودن


سرفصل های این قسمت شامل:

  • خواسته های ما در وجودمان متولد شده اند، برای اینکه به حقیقت بپیوندند؛
  • باور به امکان پذیر بودنِ رسیدن به یک خواسته، نتیجه شناسایی ترمزهای ذهنی مقابل آن خواسته و حذف آنها با ابزار منطق است؛
  • وقتی با کار کردن روی بهبود باورهایت به خواسته هایت می رسی، این نتایج و شواهد، ایمان شما درباره “امکان پذیری خواسته های آینده”، افزایش می دهد؛
  • رابطه باورهای قدرتمند کننده با “برداشتن قدم های عملی”
  • خواسته ها محقق می شود اگر در مسیر هماهنگ با آن خواسته ها حرکت کنی؛
  • وقتی روی باورهایت کار می کنی، اقدامات عملی در راستای آن خواسته ها به تو الهام می شود؛
  • لازمه جدّی گرفتن ایده های الهامی، “ایمان” است؛
  • اقدامات عملی ای که به تو الهام می شود، با شرایط و امکانات کنونی شما، قابل اجراست؛
  • کار کردن روی باورها یعنی: کم کردن ترس ها و افزایش ایمان. این عمل در نهایت منجر به اقدام عملی می شود؛

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش و نحوه خرید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    366MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی درباره قانون آفرینش | باور به امکان پذیر بودن
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

123 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اندیشه افشین» در این صفحه: 2
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2945 روز

    سلام استاد جان

    سلام خانم شایسته نازنین

    یه جایی از همین فایل بخش سوم قانون آفرینش ، شما میگید ما خواسته هامون را خلق نمی کنیم بلکه به اونها برخورد میکنیم … در واقع شما داشتید مبحث مدارها را توضیح می دادید که به جرأت میگم من هیچوقت مدارها را اینطوری درک نکرده بودم ، و خیلی به این موضوع فکر کردم که چی میشه که ما به خواسته ها مون برخورد میکنیم ، این کلمه ی « برخورد » منو یاد کلمه « لاجرم» که توی ثروت یک صحبتش را کردید میندازه و هرچی بیشتر بهش فکر می کنم احساس خوب بیشتری بهم دست میده ، در واقع وقتی زمین در مدار خودش حرکت میکنه ، اگر ما در اون مدار بتونیم حضور خودمون را با احساس خوب حفظ کنیم بعد از مدتی که به ثبات فرکانسی برسیم ، زمین که نماد خواسته ماست به ما برخورد میکنه … در واقع تمام پاسخ ها از قبل وجود داره و فقط ما باید یاد بگیریم که چجوری به اون ها برخورد کنیم یعنی در مداری بایستیم که اونها هستند ….« ایستادن » ، نه به معنی ایستادن فیزیکی و تنبلی کردنه ، و نه به معنی دویدن دنبال خواسته هاست بلکه ایستادن به معنی حفظ کردن فرکانس مثبت و پُر کردن فاصله ما و خواسته هامون با احساس خوبه …. اینکه خیلی ها درگیر این موضوع هستند که آیا همینکه باور کنیم ، کافیه یا باید تلاش فیزیکی هم بکنیم که بارها استاد در موردش توضیح دادند و البته قبلا سؤال خود من هم بوده ، فقط بخاطر وجود باورهای مخرب و ذهن فقیریه که تنها وسیله لازم برای رسیدن به اهدافش ، دست و پاهاش بودند و همون افراد وقتی با این آموزش ها آشنا می شند فکر می کنند باید فقط باور کنند و حالا دیگه هیچ استفاده ای از جسم شون نکنند . با اینکه استاد بارها به طرق مختلف روند رسیدن به خواسته ها را توضیح دادند ولی بازهم این سؤال در بین دوستان هست که باور لازمه یا تلاش …. و خیلی خوشحالم که با آگاهی هایی که در بحث مدارها در قانون آفرینش بدست آوردم میتونم بگم که نگاه جدیدی نسبت به این موضوع کسب کردم یعنی خیلی بهتر می فهممش ، در واقع قضیه اصلا به تلاش ربطی نداره ولی ذهنی که روند برخورد با خواسته ها یا خلق اون ها را نمی دونه مدام از خودش می پرسه حالا باید چکار کنم؟ در حالیکه خودِ این سؤال نشون میده که هنوز هیچ باوری شکل نگرفته وگرنه اگر باور شکل بگیره اصلا بحث اینکه حالا چکار کنم مطرح نمیشه ، همون طور که ما با باورهای قبلی مون به این شرایط رسیدیم پس با باورهای جدید به شرایط جدید می رسیم ، اصلا بحث چکار کنم مطرح نمیشه

    وقتی باور کنیم که گنجی هست خب به سمتش حرکت میکنیم ، اصلا بحث اینکه تلاش فیزیکی بکنم یا نکنم مطرح نمیشه … من واقعا به این نتیجه رسیدم که هر وقت سؤالم این بوده که حالا چکار باید بکنم یعنی که باور نساختم .

    یه بحثی که خیلی زیاد صحبتش میشه در مورد کار مورد علاقه س که خیلی ها کلا دغدغه شون و تمرکز شون روی پیدا کردن علاقه شونه در حالیکه میدونند به چی علاقه دارند اما موضوع اصلی که درگیرش هستند اینه که چجوری با اون کاری که دوستش دارند پول بسازند … خب این دغدغه ذهن منم بوده و خیلی در موردش فکر کردم خیلی حرفهای استاد را گوش کردم ، سعی کردم هر بار با احساسی بهتر پای حرفهای استاد بنشینم تا بلکه قضیه را درک کنم ….و امروز ذهنم خیلی نسبت به این موضوع باز شد و خیلی خوشحالم از این آگاهی ….

    مسأله این نیست که اون کاری که ما دوستش داریم ، پولساز هست یا نه چرا که پتانسیل برخورد با پول در تمام کارها هست ولی مهم اینه که ما در چه مداری ایستاده باشیم ، آیا در مداری هستیم که پول به ما برخورد کنه ؟ اگر در مدار مورد نظر نباشیم ، فارغ از اینکه مشغول چه کاری هستیم ، اصلا پول ما را نمی بینه که بخواد بهمون برخورد کنه …. پس کار مورد علاقه را شروع می کنیم و با ایجاد باورهای ثروت آفرین کم کم در جایی قرار میگیریم که پول به ما برخورد کنه …. ممکنه اولش با اون کاره پولی نسازیم ، نه به این دلیل که اون کاره پولساز نیست یا ما مهارت کافی نداریم بلکه به این دلیل که ما در مدار پول نیستیم ولی وقتی با گذاشتن باورهای درست در ذهن مون ، نگاه مون به پول تغییر کرد اون وقت در مداری قرار می گیریم که به انواع شرایط و انواع آدم ها و سودهای مالی و به بینهایت کانال و مجرا برمی خوریم که پول را وارد زندگی مون میکنند …

    میدونم استاد شما بارها این ها را گفتید ولی بخدا امروز من حرفهات را فهمیدم ….

    امروز فهمیدم که نباید هیچکس از خودش بپرسه که سراغ چه شغلی برم که بتونم پول ازش دربیارم ، حتی من دیدم بچه ها وقتی به کار مورد علاقه هم فکر می کنند دنبال پول داخلش می‌گردند بعد وقتی دیدند هیچ راهی برای پول ساختن با اون کار به ذهنشون نمیرسه بی خیالش می شند ، البته خیلی خوبه که ما باور کنیم در کاری که دوستش داریم بینهایت موقعیت برای پول ساختن وجود داره ولی اینکه ما سراغ علاقه مون نریم چون پولی توش نمی بینیم ، باور ذهن فقیره چون قضیه پول هیچ ربطی به نوع کاری که انجامش میدیم نداره ، کافیه باورهامون درست باشند ، اون وقت ایده های پولساز ثابت میکنند که پول در هر کاری هست …. از همین فرمول میشه برای رابطه عاطفی ، برای سلامتی ، برای مهاجرت ، برای رسیدن به هر خواسته ای استفاده کرد ….

    من کارم را از داخل خونه شروع کردم و همیشه آرزو داشتم تو خونه کار کنم ، با لباس راحتی ، هر موقع از شبانه روز ، وقتی هم خسته میشم ول بشم روی مبل ، دوست داشتم به غذام سر بزنم و کار کنم ، کلا دوست نداشتم کارم جدا از زندگیم باشه ، دوست داشتم با کارم زندگی کنم و وقتی دیدم برای رسیدن به این آرزو ، جز خودم هیچکس به پام زنجیر نبسته ، گفتم خب چه کاریه ، زنجیر را باز میکنم و کلا کارم را فارغ از موضوع درآمد توی خونه م شروع کردم ، اولش روم نمی شد میزی که تازه خریده بودم را از دفترم بیارم توی خونه م ولی شکر خدا دیدن زندگی استاد باعث شد خیلی راحت یه وانت بگیریم و وسایل دفترم که نو و شیک بودند بیارم خونه و کارم را شروع کنم …. من به لطف خدا از کارم درآمد هم کسب کردم ولی موضوع زیباتر ، دستانی هستند که به کمکم شتافتند …. حالا من هرچقدر روی باور هام بیشتر کار کنم بیشتر در مدار ثروت قرار میگیرم و بیشتر باور میکنم که جهان به طرق مختلف بهم پاداش میده ، ایلان ماسک از اینکه کارهای بزرگی بکنه که خدمت گسترده ای به جهان بشه ، لذت میبره و تمام پولهایی که ساخت ، بخاطر خدمات بزرگش بود ، نه بخاطر سگ دو زدنش دنبال پول ، حالا منم بیام با خلق آثارم به خودم و جهان خدمت کنم ، نه به هوای پول ، بلکه بخاطر عشقی که از وجود خودم ساطع میکنم کار کنم وگرنه پول نتیجه تمام ذوق های منه ، پول نتیجه تمام خلاقیت منه …. اینکه در مدار ثروت از چه راهی پول وارد زندگی مون میشه را واقعا نمیشه گفت ولی باید ایمان داشته باشیم که اونجا پول هست یعنی این بخش ش در حیطه ذهن ما نیست و جزءِ ایمان به غیبه که خداوند ایمان به غیب را خصلت مؤمنان دونسته یعنی هر جایی و در مورد هر خواسته ای وقتی ایده ای نداشتیم اما ایمان داشتیم که بهش می رسیم یعنی جزءِ مؤمنین و ایمان آورندگان هستیم …. یعنی الان ایده ای ندارم چون اهرمش را ندارم ، چون باورش را نساختم اما ایمان دارم که با ساختن اهرم و ایمان به جهانی که مجهز به تمام پاسخ هاست ، به خواسته م میرسم و به غیب و به آنچه هست ولی من نمی بینم ، ایمان دارم و غیب به معنای نبودن نیست بلکه به معنای پنهان بودن از دید ماست …..

    استاد عزیزم بخاطر اهمیتی که به قانون آفرینش دادی تا ابد سپاسگزارم ، خانم شایسته عزیزم نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم که اون سر دنیا داری اینهمه لطف در حق من و یک عالمه آدم میکنی ….ممنونتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 98 رای:
  2. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2945 روز

    سلام آقای مهرجوی عزیز

    واقعیتی که ذهن ما قبولش کرده خیلی سخت تر و پیچیده تر از حقیقتیه که خداوند وضعش کرده ، حقیقت خداوند ساده و روند و قشنگه ولی اونچه ما قبول کردیم مسیرهایی پر از سنگلاخ و پیچ و تنگه های ترسناکه که فکر می کنیم برای ورود به هر برهه جدیدی از زندگی مجبوریم از اونها عبور کنیم … شاید رسالت ما این باشه که هرلحظه قانون ساده خداوند را به یاد بیاریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: