مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف253MB49 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف48MB49 دقیقه













سلام درود به همه بچه های سایت و گروه تحقیقاتی عباس منش
استاد عزیزم خداقوت
من نظر معمولا نمیزارم ، حداقل خیلی وقته نزاشتم ، ولی واسه این فایل حیفم اومد. شما تو این فایل چقدر نکته گفتید ، فکر میکنم این فایل خودش دوره آموزشی بود ، واقعا با اینکه همه فایلهای رایگانتو رو میبینم و دوره میکنم این دیگه خیلی سنگین بود .
استاد جانم چون میدونم میخونید براتون مینویسم.
من هم بهاش رو پرداخت کردم استاد ، سخت بود اما دیدن موفقیت شما ، بیشتر از اون شنیدن از ناکامی هاتون من رو در این راه ثابت قدم کرد ، چه روزهایی که نا امید میشدم و دست از تلاش برمیداشتم ، فکر میکردم تو دنیای موفق ها جایی برای من نیست اما شما یادم میوفتادید .
خدای مهربون به همه ما همیشه لطف داشته اما خب یادمون نمیمونه ،دوستان عزیز میخوام اینو بگم که موفقیت از لحظه ای شروع میشه که شما تصمیم بگیرید توی یک مسیر با تمرکز باقی بمونید ، زمانی که تصمیم میگیرید حتی با نتایج کوچیک دلسرد نشید و ثابت قدم باشید.
من بارها قبل از این نظر گذاشتم و از نتایج کوچیکم میگفتم و امیدوار بودم.
اما امروز دیگه این نتایج بزرگ هستند که سراغم میان ، خدارو شاهد میگیرم روزهایی که اینجا نظر میزاشتم با نا امیدی بود و فقط برای اینکه خودم رو در مسیر نگه دارم و حس کنم بخشی از جریان رو به پیشرفت سایت هستم.
از این مینوشتم که خداروشکر میکنم و منتظرم. سخت بودن ، شاید خودم رو گول میزدم…
امروز اما من صاحب کسب و کاری هستم که از هیچ ساختمش ، مشتریانی که دنبالم هستن ، سرمایه ای که ایجاد شده و درحال افزایش پیدا کردنه ، حتی در این روزگار سخت مردم ، درآمد بسیار بیشتر از دوران قبله و خدارو سپاس گزارم به خاطر اون ایمانی که در دلم گذاشت تا راه رو ادامه بدم و به قول استاد حالا شخصیتم تغییر کرده و میدونم که میتونم و این بزرگتریم دستاورده.
با آرزوی موفقیت برای همه شما
سپاس گزار وجود استاد عباس منش هستم
آفرررررررررررررررررررررررررررررررررررررین به شما دوست خوبم
انرژی گرفتم
روز 71م
این فایل خودش به اندازه یک دوره رای من اگاهی داشت
از انتخاب پیدا کردن رسالت و علاقم گرفته تا شهامت قدم برداشتن و ایجاد چارچوب و اصول اخلاقی برای زندگیم و زندگی به سبک شخصی ام
امروز از خدا خواستم که به زیبایی رسالتم را به من نشون بده رسالتی که قانعم کنه و علاقه م درش بگنجه. تموم کارهامو مرور کردم روزایی که متوجه شدم دیگه نمی خوام کارمند بشم راه هایی که طی کردم و علایقی که هرروز یک رنگ دیگه به خودش می گرفت و تغییر می کرد. یه جاهایی متوجه شدم رو بعضی موضوعات تعصب بیخود دارم اما موقع پرداخت بها که میشد و جدی قدم برداشتن ازش فرار می کردم و صادقانه با خود واقعیم صحبت کردم و متوجه شدم من دیگه به اون خواسته علاقه ندارم و اون بخشی از زندگیم بوده و الان شناخت واضح تری از خودم و هدف های واقعیم دارم. گاهی هم علاقه م را پیدا می کردم اما دلایل کافی نداشتم که چرا به این موضوعات علاقه دارم. خودم را به جریان خداوند سپردم تا من رو به روشنی و وضح بیشتری برسونه. و بسیار نیکو و به فال نیک می گیرم که امروزم با گوش جان سپردن به این فایل آغاز شد.
یکی از چیزای دیگه ای که امروز برام پررنگ شد چارچوب های اخلاقیه. من سالها ازینکه دروغگوی ماهری نیستم و یا به عبارتی درونم دوست داشت از راه درست به خواسته هاش برسه اما اطرافم من رو تمسخر می کرد و من هم همراه همون افراد خودم را سرزنش می کردم و سعی می کردم مثل همه جامعه باشم اما نمیشد و هرروز من رو افسرده تر می کرد اما وقتی رو عزت نفسم کار کردم دیگه نظر اون افراد برام مهم نبود من اون چیزی که برام مهم بود سالم زندگی کردن بود و دیگه از سالم و یا تلاش برای سالم زندگی کردن شرمنده نبودم. و به خودم افتخار می کردم اما هنوز موضوعی برام سوال بود. اینکه با اطرافیان و دوستانم که رفتار ناپسندی از نظر من داشتن را چه کنم بازم برام سوال شد که ایا اون ها درست میگن و هدایت شد که از یه جایی به بعد باید جسارت داشته باشم و خودم ادم های زندگیم را انتخاب کنم و برای خودم ارزش قائل شم. دوباره یک لحظه گفتم خوب بعضی اون افراد جز اعضای خانوادم هستن و من مدام باهاشون در ارتباطم این جواب برام اومد که تو اون ویژگی هایی که دوست نداری را حذف کن یعنی ازشون اعراض کن اینجوری به ادم ها هم احترام گذاشتی و فقط از ویژگی هایی که نمیخوای اعراضذکردی و جهان بقیه کار رو خودش انجام میده. و دوستم که داشت همزمان درمورد موضوعی که نمی خواستم دیگه در تجربه زندگی من باشه صحبت می کرد و … به راحتی بدون بی احترامی یا حس منفی و مقاومت از حرفاش اعراض کردم با تاخیر پاسخی دادم و توجهم رو روی کارایی که میخوام باشه گذاشتم و خود به خود چندثانیه بعد اون مکالمه بدون هیچ تقلایی قطع شد چون من تصمیم گرفتم نیکی ها را تجربه کنم و به زندگیم راه بدم.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
و همه دوستان بینظیرم
مصاحبه با استاد 16
سوال اینه که آیا میشه فقط با تجسم کردن و تغییر باورها به هدف و خواسته مون برسیم .؟
و جواب یک ساعته و پر از آگاهی استاد اینه که مگر تغییر باورها با نشستن و خواندن چند تا ذکر ممکنه .
مگه میشه تو تجسم کنی ولی کاری نکنی و خدا درهای نعمت رو به روت باز کنه .
مگه از قدیم نگفتن از تو حرکت از خدا برکت
جواب استاد اینه که تا حرکتی نباشه تغییر باوری صورت نمیگیره .
و تا تغییر صورت نگیره هدایت نمیشی
قدم بعدی بهت گفته نمیشه .
حالا داستان خودم رو بگم تا ایمانم قوی تر بشه برای ادامه مسیر
استاد من وقتی قرار بود گواهینامه مو بگیرم خودمون ماشین داشتیم و همسرم گفت کمکت میکنم برو گواهینامه تو بگیر و از این حرفا .
خلاصه من رفتم ثبت نام کردم و کلاسها شروع شد
مربی مون میگفت تو جاده های خلوت میتونی پشت فرمون بشینی و تمرین کنی تا امتحان افسر رو راحتتر قبول بشی .
خلاصه همسر من هم نزدیک باغ مون یه جاده بودکه خیلی خلوت بودکه اونجا بهم ماشین رو چند باری داد ولی من هم خیلی نابلدبودم و بخاطر فرکانسهای نه چندان خوبم مربی خوبی هم نداشتمو همین نابلدی من باعث میشد که همسرم هر بار با من دعوا کنه و نصفه راه با قهر و ناراحتی از پشت فرمون میومدم کنار .
و توی شهر هم که به هیچ وجه ماشین رو نمیداد اون موقع ها خیلی ناراحت بودم از دستش ولی الان که فکر میکنم می بینم کارش درست بوده .
با همه این تفاسیر من افسرم رو قبول شدم و دیگه دوست داشتم که برم و رانندگی کنم ولی بشدددت میترسیدم .
و همین ترس من به همسرم منتقل میشد و اون هم حاضر نبود برای حتی پنج دقیقه ماشین رو به من بده .و خب یه سری ناراحتی هم پیش میومد پیشمون که اگر توی سایت نبودم حتما روزهای بدی رو تجربه میکردم ولی چون داشتم از آموزشهای شما استفاده میکردم سعی میکردم خیلی تو حال بد نمونم .(هرچند که خواسته رانندگی هم با توجه به آموزشهای شما در من شکل گرفت )ممنونم استاد عزیزم .
ولی استاد وقتی خواسته ای رو با دل و جون بخوای خدا درها رو برات باز میکنه وقتی تعهد تو رو ببینه اول تو باید به جهان نشون بدی که پای کار ایستادی .
یک روز من با یکی از خانومهای فامیل صحبت میکردم که بهم گفت تو پیج اینستا دیدم که یه آقایی گفته فقط برای اینکه ترستون بریزه استارت ماشین رو بزنید و اصلا راه نیفتید فقط ماشین رو روشن کنید همین .
و من هم یکی دو روز بعد همین کار رو انجام دادم و فقط ماشین رو روشن کردم و بلافاصله همسرم اومد و دعوا کرد و منم اومدم پایین .
یه روز دیگه هم همین اتفاق افتاد و همون آش و همون کاسه
ولی اشتیاق سوزان من به رانندگی بیشتر از این حرفها بود
چون بارها و بارها همسرم اینقدر منو دعوا کرده بود که من به خودم قول داده بودم که دیگه دست به ماشین نزنم ولی باز اون اشتیاقه کار خودشو کرد و من میرفتم پشت فرمون
تا اینکه اولین جلسه گفتگوی دوستان اومد روی سایت که سپیده عزیز تو کلاب هاوس گفتن خدا خیلی واضح بهم گفته من هواتو دارم تو فقط به حرف من گوش کن .
و اون صدا به من هم گفت پاشو برو با ماشین دور بزن ولی ترسها نمیذاشت
باز دوباره گفت سه باره گفت و من هر بار از ترسهایی مثل تصادف ،مثل اینکه پیچ بپیچه و من نپیچمو چیزای دیگه به خودم اجازه قدم برداشتن حتی ندادم ولی اون صدا محکمتر از اینا بود
و من بالاخره تسلیم شدم و رفتم
صبح زود که همسرم خواب بود ماشین رو برداشتم و رفتم همون اطراف خودمون دور زدم و یکم نبات خریدم و برگشتم .
توی راه تمام مدت داشتم از ذوق بال در میاوردم
اولین بار بود که بدون هیچکسی کنارم ،
داشتم رانندگی میکردم یه ترس همراه با ذوق فراوان نمیدونم حسم رو میفمین یا نه ؟
موقع برگشت هم تمام مدت شیطان میگفت احمد که خوابه نمیخواد بهش بگی ولی من تصمیم خودمو گرفته بودم و بهش گفتم و اونم باز کلی دعوام کرد و گفت آخرین باری باشه که ماشین رو برمیداری
ولی جواب من این بود که تو هرکاری میخوای بکن ولی من دیگه به حرف تو گوش نمیدم و ماشین رو برمیدارم .
استاد میخوام بگم که جهان به تلاش تو پاسخ میده .
دیگه نگم که هر بار ماشین رو برداشتم کلی حرف شنیدم کلی دعوا شنیدم ولی دیگه اون لذت رانندگی همه چیز رو برای من بی اهمیت کرده بود و من فقط به اون لذت فکر میکردم .
استاد کم کم همسرم بهم اعتماد کرد و راههای نزدیک رو اجازه میداد که با بچه ها برم تا پارک واینجور جاها ولی فقط تو محدوده خودمون .
یه روز که میخواست بره جایی و ماشین رو لازم نداشت به من گفت ماشین رو میزارم بچه ها رو ببر پارک (همون شخصی که اینهمه با من دعوا کرد)
من هم با ذوق رفتم به خواهرم گفتم حاضر بشین با هم بریم بازار .
همه راه افتادیم و توی راه گفتم کدوم بازار بریم و بچه ها یک بازار تو مرکز شهر و یه جای دور و شلوغ رو گفتن منم موافقت کردم .
توی بازار که بودم همسرم زنگ زد که بپرسه من کجایم و وقتی شنید که رفتم اون منطقه شهر خیلی تعجب کرد ولی هیچی نگفت
و اون بازار رفتن و سالم برگشتن و لذت بردن ما و تشکر کردن از همسرم باعث اعتماد اون به من و رانندگیم شد و من الان هر جای شهر رو خودم میرم با عشششق و لذذذت .
استاد من این رانندگی رو برای خودم درس زندگی کردم یعنی هر جایی از زندگیم ناامید میشم میگم از اون که سخت تر نیست
احمد با اون همه نارضایتی بالاخره تسلیم خواسته تو شد .
اگر اونو تونستی بقیه رو هم میتونی .
میخوام بگم اگر کم میاوردم
اگر تسلیم حرفهای همسرم میشدم
اگر ترسها بهم غلبه میکرد
من هیچ وقت این لذتها رو تجربه نمیکردم .
استاد من و بچه هام اینقدر با هم رفتیم تفریح و خوشگذرونی که خدا داند و بس .
همون موقع ها تو خیابونای شلوغ ،تو جاهای تنگ خدا میدونه که چی به حال من میگذشت ولی هر بار که انجامش میدادم اعتماد به نفسم بیشتر میشد هربار که میرفتم ایمانم بیشتر میشد و حالم بیشتر خوب میشد .
استاد عزیزم تمام این ایمان ،ادامه دادن ،متوقف نشدن رو من فقط و فقط از اینجا دارم از حرفهای شما دارم
از آموزشهای عالی تون دارم .
خدا شما رو برای ما نگهداره استاد جانم و ما رو هم ثابت قدم در این مسیر .
باز هم ازتون ممنونم و میدونم که نمیتونم تشکر واقعی رو ازتون داشته باشم در قالب کلمات ولی میدونم که شما فرکانس سپاسگزاری منو دریافت میکنید .
مریم عزیزم از تو هم ممنونم که فایلهای سفرنامه رو ترتیب دادی تا ما با تعهد بیشتری کامنت بگذاریم و خودمون بیشتر استفاده کنیم .
خدایا من به هر خیری از جانب تو فقیرم هدایتم کن الله مهربانم ️️️
سلام صدیقه ی عزیز
شما نشانه ی دیروز من بودین از جانبم ربم که ، خداوندم از طریق کامنت شما ،منو راهنمایی کرد
بهم گفت که ببین سارا ، تو هم از همین مسیری برو که این بنده ی من رفته و نتیجه گرفته
صدیقه جان ، بله منم میتونم با همین روشی که شما رفتین ، عمل کنم و نتیجه بگیرم ، منم مثل شما واقعا عاشق رانندگی هستم از این که با آزادی کامل هروقت خواستم هر جا خواستم برم و ایمان دارم منم مثل شما روزی میرسه که رانندگی کنم و لذت ببرم از رانندگی کردن و از آزادی که با رفتن توی دل ترسهام بدستش میارم
خداوندم را سپاسگزارم که از بینهایت طریق منو هدایت میکنه از راه هایی که حتی به فکرم هم نمیرسه
از بیشمار دستان یاری گرش
سپاسگزارم از شما و رب تمام جهانیان
سلام سارای عزیزم
چقدر خوبه که صبح بیای توی سایت و ببینی نقطه آبی داری از یک دوست عزیز .(یک عالمه ایموجی چشم قلبی)
ممنونم عزیزم که کامنت منو خوندی و با پاسخ قشنگت باعث شدی تا من هم کامنتم رو بخونم و یادم بیاد که چه روزهایی داشتم و ایمانم به مسیر بیشتر بشه .
عزیز دلم رانندگی یک لذته
ترسی نداره.
اگر ترسی هست فقط از ورودیهای نادرستی هست که از جامعه به ما منتقل شده به قول استادبرو
شروع کن
نترس
قدم اول رو بردار
خدا هدایتت میکنه .
خدا تنهات نمیزاره.
مطمئن باش.
در پناه رب مهربان خوشبخت و سعادتمند باشی
سلام صدیقه عزیزم
امیدوارم که حال دلت عالی باشه
نمیدونم موقعی که داشتی این دیدگاه رو مینوشتی میدونسی خدا مامورت کرده که با نوشتن این کلمات قوت قلب بدی به یه بنده دیگش؟
خدای من بی نهایت ازت سپاسگزارم
همین چن دقیقه قبل داشتم از خدا سپاسگزاری میکردم که بهم شجاعت رفتن به دل ترسم رو داده
داشتم ازش تشکر میکردم که کمکم کردکه امروز با ماشین رانندگی کنم و روبه رو بشم با ترسم
منم عاشق رانندگیم صدیقه جان
امامیترسیدم و بهونه میاورم خیابونا شلوغه ،تنهایی میترسم رانندگی کنم و امثال اینها
صبحها که ماشین جلو خونه پارک بود و من با تاکسی پسرم رو میبردم مهد با حسرت به سویچ ماشین نگاه میکردم
دو روزه با تمام ترسی که دارم میرم سوار ماشین میشم و یکم رانندگی میکنم،قبلا هم اینکارو کردم،اما زود ناامید شدم
اما این سری میخام تا تهش برم و طعم رانندگی کردن رو بچشم و لذت ببرم
بازم ازت سپاسگزارم صدیقه جان
بهترینها رو برات آرزو میکنم
در پناه الله مهربان باشین
سلام به زهرا عزیزم
ترس از رانندگی یه چیز طبیعیه حتی برای آقایون
ولی چون اونا انجامش دادن براشون طبیعی تر شده
و راحتتر انجامش میدن.
ولی برای خانوم ها هم فقط یک توهمه و خیلی زود برات عادی میشه عزیزم فقط نباید بهش بها بدی
لذتی که بعداً میبری به تمام این تو دل ترس رفتن ها میارزه.
اگر ماشین هست و همسرت هم موافقه که کار برای شما خیلی راحته .
برو تو دل ترست و ایمان داشته باش که خدا همراهته.
من یه جاهایی بود دور میدون مثلاً از شدت ترس پاهام میلرزید ولی انجامش میدادم چون بعدش کلی به خودم افتخار میکردم .
من تو مشهدم و اینجا معمولا تمام خیابونا شلوغه و واقعا رانندگی کردن بعضی مواقع سخت میشه ولی نمیدونم چرا من اینهمه عاشق این کار هستم و لذت میبرم از رانندگی .
منتظر خبرهای خوبت هستم که برام تعریف کنی چه جاهای قشنگی رفتی و چه لذتهایی بردی عزیز دلم .نگران هیچ چیزی نباش
خدا همراهته
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان
وسلام به تک تک دوستانم
روز هفتادویکم، روز شمار تحول زندگی من!
استاد جانم باید یه تشکر ویژه والبته بسیار فراوان از شما داشته باشم که انقدر باعشق قوانین جهان آفرینش رو به زیبایی توی فایلهاتون، خصوصا این فایل وصف کردید، واقعا هرکسی تو مدار دریافت ودرک این اصول اساسی باشه برد کرده..
این فایل خودش به تنهایی برای من یک دوره محسوب میشه، که توش از کشف قوانین جهان هستی، ازچگونگی بدست اوردن عزت نفس، راهکارهای عملی رسیدن به خواسته وآرزوها، جهان بینی توحیدی،شیوه حل مسایل زندگی، چگونه فکر خدا را بخوانیم و حتی خلاصه ی دوره 12 قدم و…… یه پکیج کامل بود، دیشب تا الان به مدت 12 ساعت این فایل داشت به تکرار وپشت سرهم برام پخش میشد، حتی وقتی خوابه خواب بودم، وجالبه خواب دیدیم که یکی از اقوام داشت در مورد مدارها وفرکانس ها باهام صحبت میکرد و میگفت اگه فلان اتفاق برات افتاده وفلان شرایط برات پیش اومده چون تو، توی مدارش بودی، وفلان شخص وفلان چیز در مدار تو نبوده که از زندگیت رفته…
صبح که به خوابم فکر میکردم دیدم بله، خودشه، من 4 سال پیش وقتی کلیپهای انگیزشی که از شما توی واتساپ و تلگرام شر میشد رو دیده بودم وبعد وارد کانال تلگرامتون شده بودم، جسته گریخته، بدنبال کشف قوانین جهان آفرینش بودم ، از کامنت دوستان و فایلهای شما فهمیده بودم که یه کتابی در مورد چگونه فکر خدا را بخوانیم نوشتید، نمیدونم چرا انموقعه وارد سایت نشدم، ومیرفتم از کتاب فروشی ها پرسوجو میکردم که کتابتون رو بخرم!!!!
واقعا انقدر کار سختی بود عضو سایت شدنم؟!
الان می فهمم که من اونموقعه تو مدار وفرکانس دریافت اینهمه اگاهی نبودم، من به خاطر مشکلات زندگیم ومسائلی که پیش اومده بود فقط دنبال یه راهکار ساده وعملی والبته فوری بودم، فکر میکردم اگه فقط می تونستم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو پیدا میکردم و میخوندم و از راهکارهاش استفاده میکردم موفق میشدم اوضاع زندگیمو برای همیشه سروسامون بدم…
وحالا میفهمم که هیچ راه میانبری برای رسیدن به خواسته ها وجود نداره، ویک سیر تکاملی برای هر چیز وهر شخصی وجود داره، که برای هر شخص هم متفاوته، نسبت به شرایط زندگیش ومسائلی که ازسر گذرونده وباورهایی که داره…
وامروز من با یقین براینکه من مسئول صد درصد زندگیم هستم واین خودم هستم که خالق شرایط زندگیم هستم وبا ایمان وباور قلبی که من تنها رها نشدم توی این مسیر زندگی وخداوند حامی و هدایت کننده من هست، اون بخشی که سهم خودم هست رو به لطف خداوند پیدا میکنم وتمام سعی خودم رو میکنم که انجامش بدم وباقی رو به خداوند میسپارم که همیشه به بهترین شکل نتایج رو رقم زده..
تجسم کردن خواسته ها وآرزوها موقعه ای اثر گذار هست که من نسبت به اون انقدر ذوق وشوق داشته باشم که باهر قدمی که به سمتش برمیدارم و تلاشم رو میکنم کلی حس خوب داشته باشم، خودم رو در حالتی که دریافتش کردم وبهش رسیدم تصور کنم تا بتونم انگیزه بگیرم برای برداشتن قدمهای کاربردی بعدی، وگرنه تجسم کردن و رویاپردازی به تنهایی کارساز نیست..
اما همینکه من در هنگام تلاش کردن وانجام سهم ونقشم برای رسیدن به هدفم این امید وحس خوب رو داشته باشم که جهان( خداوند) پاداشش رو بهم میده وپاداشش رسیدن به خواسته وآرزومه، یقین داشته باشم که تلاشم بی ثمر نمی مونه، کمکم میکنه باعشق وامید به راهم ادامه بدم…
منیکه اینهارو می نویسم منیکه میگم یقین دارم وباور دارم که این مسیر ، مسیری درست ومستقیمی هست هم گاهی شک و دودلی وترس سراغم میاد، ولی شکر الله مهربان ابزارهای قدرتمندی دارم، مثل نتایجی که در دست دارم از گذشته، مثل این سایت دوره 12 قدم، فایلهای دانلودی، کامنت دوستان ومقاله های ناب مریم جان…اینها در کنار هم در مواقع ترس ونگرانی ودودلی به کمکم میان..
استاد جانم واقعا تحسینتون میکنم شما کسی مثل خودتون رو نداشتید که با یکدنیا تجربه های ناب واقعی و امید وانگیزه وکلی راهکار وابزار بیار وتوی اون مسیری که از روز اول تا الان طی کردید یارییتون کنه، اما ایمانی راسخ داشتید به خدایی که میدونستید تحت مراقبت ومحافظت وهدایتش هستید…
هزاران آفرین برشما…
وآرزوی هر روز من از خداوند داشتن ایمانی از جنس ایمان شماست…
انشالله هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید
به نام خدای جان آفرین
ردپای من از روز هفتاد و یکم سفرنامه
این فایل رو دیشب گوش دادم و بعد از گوش دادنش حالم هیچ شباهتی به قبلش نداشت.
چقدرررر این فایل ارزشمنده.
میشه هزاران هزار بار بهش گوش داد و هر بار بهتر خدا رو شناخت و بیشتر قشنگی هاشو به یاد آورد.
چقدر حالم خوبه استاد.
چقدر احساس میکنم زندگی زیباست.
فکر میکنم هنوز خیلی چیزا هستن که تجربش نکردم.
خیلی کارهایی هست که انجام ندادم.
موفقیت هایی که بهش نرسیدم.
ثروت هایی که منتظرن من برم بهشون برسم.
تئاتر هایی که ندیدم.
متن هایی که ننوشتم.
عکس هایی که ندیدم.
آدم هایی که ملاقات نکردم.
سفرهایی که نرفتم.
خدایا شکرت واقعا.
چقدر سپاسگزارم به خاطر موفقیت هایی که کسب کردم.
زمان هایی که حالم از اعماق وجودم خوب بوده.
وقتایی که خندیدم.
یا حتی گریه کردم.
خیره خیره خیره هر آن چیزی که از جانب خدا باشه خیره.
خدایا شکرت واقعا.
الان که این رو مینویسم آسمون پر از ابره و من دارم از این هوای خنک پاییزی نهایت لذت رو میبرم. چقدر خوشبختم من.
خدایا شکرت.
جهان من حالم خوبه و نعمت های بیشتر میخوام. قشنگی های بیشتر میخوام. زیبایی های بیشتر میخوام.
خدایا شکرت شکرت شکرت
به نام خداوند روزی دهنده
درود بر اساتید عزیزم
درود بر دوستان گرامی
گام هشتم : مفهوم ایمان + عمل صالح در مسیر هدف
به خواسته ای که در حال حاضر بیشتر از هر چیز دوست داری به آن برسی فکر کن. سپس لیستی آماده کن درباره اینکه: چه بهایی حاضری برای تحقق این خواسته بپردازی؟
من میخوام در درجه اول مدارم بالا بره
میخوام به ثروت فراوان برسم. چون با داشتن ثروت میتونم به همه خواسته هام برسم.
خوب من اول باید بهای رسیدن به هدفم رو پرداخت کنم.
* کنترل ذهن و ورودیهای اون
* بیشتر توی سایت باشم
* محصولاتی که خریدم با جدیت روش کار کنم
* کامنت بخونم، خیلی بیشتر از قبل
* کامنتای عقل کل رو هم بخونم اونایی که در مورد فراوانی و ثروت هست
* به فراوانی هر چیزی توجه کنم
* در مورد هدفم با خودم صحبت کنم و بنویسم
* باورهای قدرتمند کننده در راستای هدفم بسازم و تکرار کنم
* ثروت 1 ، 2 ، 3 رو بخرم و مثل وحی منزل به آگاهی های اون عمل کنم و تمرینات رو انجام بدم
* فایل چند برابر شدن درآمد در یک سال و گوش کنم و کامنتا رو بخونم
* در یک حرفه که علاقه دارم به صورت حرفه ای آموزش ببینم و متخصص بشم
* با توکل به خدا قدم بردارم در راستای هدفم و از اون تخصصی که کسب کردم ، کسب درآمد کنم
* اگه به مشکلی برخوردم نا امید نشم و ادامه بدم که جهان پاداش میده بهم
* سعی کنم حرفه ای که انتخاب میکنم، در مسیر درست باشه و هیچ وقت پا رو اصولم نذارم
* برای موفقیت استعداد مهم نیست. باید ایمان ،باور،توکل و جسارت داشته باشم
* اگه به تضاد برخورد کردم نا امید نشم. چون تضادها باعث میشه که من خواسته هامو بشناسم
* افراد سمی رو از زندگیم حذف کنم
امیدوارم هر روز یک قدم کوچک در راستای رسیدن به هدفم بردارم
در پناه الله
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز دل
چقدر این فایل برای من زیبا بود
با اینکه چند بار این فایلو دیدم ولی این بار نکات جدیدی ازش یاد گرفتم
نکته اول ما باید در مدار خواسته خود باشیم تا به آن هدف برسیم ما باید در مدار خواستههای خود باشیم تا به آن هدف برسیم
باید به آن هدف علاقه داشته باشیم این اولین شرط رسیدن به هدف است و از مسیر لذت ببریم و راجع به آن هدف مطالعه و تحقیق زیادی داشته باشیم و همراه با آن روی ذهن خود کار کنیم ذهنمون رو کنترل کنیم مدام مثل نفس کشیدن باید تلاش کرد در مسیر اهداف ولی لذت برد این یکی از پاشنه آشیلهای من بود که فکر میکردم وقتی برای رسیدن به هدفم درس میخونم باید از تفریح و خوشی غذا خوردن یا حتی خوابیدن پرهیز کنم فقط تمرکز داشته باشم روی هدفم و اینجوری رسیدن به هدف برای من زجرآور بود اما با فایلهای استاد یاد گرفتم از مسیر لذت ببرم تا اینکه عجله داشته باشم به مقصد برسم زمانی که مدرسه میرفتم فکر میکردم که فقط باید درس بخونم و کلاً 3 ساعت در شبانه روز میخوابیدم و همش درس میخوندم و چیزی به جز ناراحتی اعصاب و بیماری معده نصیبم نشد اما از وقتی که با فایلهای استاد عباس منش آشنا شدم دیدم که باید از مسیر لذت ببرم تفریحم به جاش کارم به جاش زندگیم اصلاً زیر و رو شدیادمه موقع خرداد که این برنامه رو اجرا کردم یعنی تفریحم به جاش فایلهای استاد به جاش کار کنارش میکردم و کمتر از موقع اول سال درس میخوندم نمرههام به طرز عجیبی رفت بالا و حال روحیم بهتر شد چون اون موقع از مسیر لذت میبردم و عجلهای نداشتم برای رسیدن به هدف
نکته سوم باید برای هدف خود بها پرداخت کنیم چقدر این حرف زیباست چقدر این حرف قشنگه یادمه سال 99 که میخواستم رشته انسانی رو انتخاب کنم و از مدرسه استثنایی برم به مدرسه عادی همه با من مخالفت کردن گفتن که اگر شکست بخوری چی اگر نمرههات افت کنه چی و کم و بیش نمرههام افت کرد اما خوشحالم چون چند روز پیش یکی از دوستانم به من زنگ زد از مدرسه استثنایی و با حال و احوال کردی من ازش پرسیدم چه خبر اون گفت که هیچی تو خونه نشستم گفتم که خب دانشگاه نمیری سر کار اینا گفت نه رشته ما دانشگاه نداره و فقط تا دیپلمه گفتم کار چی گفت کارم نداره و من چقدر خوشحال شدم که سم تو اون رشته نرفتم و رفتم مدرسه عادی و رفته رفته اعتماد به نفسم رفت بالا و کنارش کار کردم و تو جامعه رفتم و کنارش با استاد عباس منش آشنا شدم همیشه از دل تضادها یک نوری میزنه بیرون اگر ایمان داشته باشی من ایمان داشتم که موفق میشم من ایمان داشتم که کار درستی کردم
یا وقتی میخواستم آنلاین شاپ بزنم هیچ پولی نداشتم و چون قرض گرفتنم کار اشتباهی بود
طلامو که مدرسه بهم کادو داده بود و عیدی خواهرم که بهم کادو داده بود فروختم برا خودم محصول خریدم و آنلاین شاد زدم اولش خیلی ترسیدم که شاید به دستم بمونه ولی شاید به 24 ساعت نکشید همش فروش رفت و دوباره رفتم خریدم و درآمدم چندین برابر سالهای قبل شد خیلی خوشحالم
وقتی روی افکارت کار کنی وقتی روی ذهنت کار کنی ترس دیگه بیمعناست
برای رسیدن به اهداف خود وقت بگذاریم
اگر من اگر منو فائزه زندگی خوب مال ثروت سلامتی خوشحاله میخوام باید روی ذهنم کار کنم باید جلوی ورودیهای ذهنم رو بگیرم جلوی ورودیهای منفی باید روی کنترل ذهنم هر لحظه تمرین کنم
خداوند به همه چی پاسخ میدهد همه چیو بسپاریم به خدا از وقتی که من جدیتر روی ذهنم کار میکنم قشنگ میبینم هم از لحاظ سلامتی هم از لحاظ ثروت هم از لحاظ حتی خواب راحت ترم
حتی روی روابطم با آدمها کلاً زندگیم سراسر حس خوب شده و مطمئنم اگر بیشتر از این پیش برم اصلاً یک طوری میشه که آینده برای من قشنگتره به شرط اینکه روی کار کنم
ایمان داشته باشم عمل کنم
به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
همیشه حسرت بچههایی رو میخوردم که بیشتر از من امکانات دارند و زندگیشونو از من بهترن
اما به قول استاد به خودم یادآوری میکنم تضادها ما را به زندگی بهتر هدایت میکنند اگر که ایمان داشته باشیم و ادامه دهیم و بندگی کنیم
استعداد مهم نیست مهم ایمان است
بهای هدف خود را بپردازیم و حرکت کنیم
نکته دیگه صداقت در کار خود داشته باشیم و کارمونو با کیفیت انجام دهیم یادمه که من ا از وقتی آنلاین شاپم از مشتری همیشه میپرسم از محصول راضی بودید اگر راضی نبودید به من بگید که محصول بهتری براتون بیارم یا پولو بهتون برگردونیم همه به من میگفتن ضرر میکنید اینجوری نکن ولی با حرف خیالم راحت شد
یا وقتی که همیشه راستشو میگفتم همه میگفتند تو این جامعه به هیچ جا نمیرسی الان تو این دوره زمونه کسی به راستگویی تو اسکار نمیده
تو نابود میشی تو این جامعه زیر دست و پای بقیه
اما این حرف استاد روح منو جلا داد وقتی اگر ما تغییر کنیم به جایی هدایت میشویم که با فرکانس ما هماهنگ شوند مثل استاد عباس منش
و تا وقتی ناسپاسی کنیم نعمتی از ما گرفته میشود چقدر من سر این موضوع سرم خورده به سنگ
استاد ممنونم بابت این فایل زیبا با اینکه بار چندمه دارم این فایلو میبینم ولی این بار نکات جدیدی ازش یاد گرفتم و مطمئنم اگر چندین بار دیگه ههم نکات بیشتری یاد میگیرند
خدایا ممنونم ازت که منو با این سایت آشنا کردی
و این نکته چقدر قشنگ بود هر کسی در مدار شنیدن حرفهای استاد عباس منش باشه خود به خود با سایت آشنا میشه اصلاً نیازی به تبلیغ نیست
من اصلاً یادمه که موقعی با استاد عباس منش آشنا شدم که معلمم ایشونو بهم معرفی کرد و اصلاً نیازی به تبلیغ نبود
خدایا من ازت ممنونم اینجا هستم و این فایل قشنگ و زیبا رو دیدم
امیدوارم هرجا که هستید شاد و سلامت باشید ممنونم از این فایل زیبا
سلام
درود برشمااستاد خوبم بابت این فایل و این اگاهی هایی که دراختیار ماقرار میدی دستت رو توی قلبم میبوسم ازت ممنونم وقتی داشتم این فایل روگوش میدادم از ارامشی که گرفتم دوبار خابم برد ونتونستم تااخرش گوش کنم همسرم که ظهر اومدخونه بهم گفت دیدی فایل جدید رو وبهم گفت با وجود مشتری دوبار پنج دقیقه پنج دقیقه گوش دادم بیا ببین چقدرعالیه وسریع گوشیم رو روشنش کردم و تا اخرش نشستیم و دیدیم و اشک ریختم .عالی بود عالی .وقتی به کارهای خودم فکر میکنم میگم خدایا شکرت من خیلی راهها رو رفتم و تجربه کردم ازین به بعد میخام ازتجربیات استاد استفاده کنم .
الان اینجایی که هستم روزی جزعه رویاهای من بوده وقتی برمیگردم به قبلم و خودم رومقایسه میکنم مات ومبهوت میمونم از قدرت خدا .صبح که از خواب بلند میشم وچشمم رو باز میکنم اتاق زیبام رو میبینم فقط میگم خدایا شکرت چه ارامشی چقدر زیبایی چقدر نعمت .من هم بهای رسیدن به این فراوانی رو پرداخت کردم ازین به بعد میخام باتغییر باورهام وکارکردن روی افکارم پیش برم دیگه راه ومسیرت روشنه فقط باید با ایمان و اراده پیش برم .
چند وقته باخدا تقسیم کارکردم ودرمورد کسب درامدواستقلال مالی به خداگفتم خدایا درخاست کردن وساختن باورهای مناسب بامن وبقیه کارها وچطوری و چگونگیش باتو خدایا ازت ممنونم که هوامو داری وازم حمایت میکنی خدایا توکه همه چیزبهم دادی سلامتی فرزندان زیبا وسالم عشق ارامش اسایش .مطمعنم این روهم برام فراهم میکنی والان مدتیه دارم ازهمه چیز لذت میبرم.
یه روزی میگفتن دهه پنجاه وشصتی ها نسل سوخته ی جامعه ان ولی الان من میگم خدایاشکرت به خاطر سن وسالم به خاطر خانواده صمیمی ودوست داشتنی که توی این مسیرپیدا کردم خدایابه خاطر همه چیز ممنونم ما داریم ثابت میکنیم به خودمون میشه مثل حضرت ابراهیم وسط اتش رو گلستان کرد میشه خداروحس کرد تولحظه های ساده میشه همه چیز رو داشت و خداروهم داشت خیلی راحت خیلی اسون میشه دوست داشتنی باشی میشه سلامت باشی میشه بابت سختی ها ودرد هایی که کشیدی خداروشکر کنی من ممنونم ازتمام درهایی که زدم و بسته بودن اونها به اذن خدابسته شدن تامن در اصلی رو پیدا کنم من ممنونم حتی از پدرو مادرم که منورها کردند تا خودم رو بسازم ممنونم از خدابابت تمام تضادها تمام اشتباهاتم چقدر دلچسبه چقدر دلنشینه چقدراین خوشبختی عالیه و ارزوی خیلی هاس خدایاشکرت من شاگرد استادی هستم که دلش پرازمحبت وعشق وصداقته چقدر احساس امنیت و صمیمیت میکنم با این خانواده بزرگ .
ارزوی بهشت رو دردنیا و اخرت برای همه ی شما دارم .
سلام خواهر گلم مرضیه جون
موفقیتت رو تبریک میگم .
عالیه که همسرتون هم همراهته
چه باور عالی ساختی که خدایا درخواست کردن و ساختن باور های مناسب با من و بقیه کارها و چطور ی و چگونگیش باتو
منم وقتی خدا رو پیدا کردم که
از کمک دیگران به خودم ناامید شده بودم
پیش خدای اومدم که همیشه با روی باز جواب همه ی خواسته هام رو میده
برات آرزوی ثروت های بیشتر ؛ موفقیت های بیشتر ؛ سلامتی بیشتر از خداوند میخوام .
سلام
از نوشته هاتون لذت بردم
عااااااااااااااااااااالی بود
درود بر شما
ممنونم از نگاه زیبات و امیدوارم درپناه خداشاد باشی و از همه چیز لذت ببری دوست خوبم ?
به نام خدای مهربان
نکات کلیدی مصاحبه با استاد قسمت 16
ایمانی که عمل نیاورد حر ف مفت است
بهای رسیدن به هدف صرف زمان است در صورت نیاز بهای مالی هم باید پرداخت شود
وقتی میگی من به خدا ایمان دارم باید خیالت راحت باشد اگر خیالت راحت نیست پس ایمان نداری
من باید بندی خودمو بکنم کار من خدایی کردن نیست اون خداست و میدونی کی بده
تضادها باعث شکل گیری خواسته میشن
وظیفه من این که حرکت کنم و ایمانم را نشون بدم
چه اتفاقی می افتد که خداوند دل ها را برای شما نرم میکند؟ ایمان این کار را انجام میدهد
استعداد مهم نیست ایمان مهم است باور مهم است توکل مهم است به همین دلیل هزاران نفر با استعداد در همین کشور نون شب شون را ندارند بخورند ولی افرادی هستند با استعداد به مراتب کمتر از انها ولی مولتی میلیادر هستند
تجسم قسمتی از کار است بعد از اینکه روی باورهات کار کردی ایده هایی به تو گفته میشود که باید انجامشون بدی ایده های حرکتی
امکان ندارد مسیر نادرست شما را به هدف برساند
وقتی در مسیر درست قرار بگیری و ایمان داشته باشی توکل داشته باشی حرکت کنی به الهاماتت توجه کنی و باور کنی وعده های خداوند را چیزهایی بهت داده میشه که قابل مقایسه با کارهایی نیست که بقیه میتونند برات انجام بدن همه برات همهئکار میکنند چون خداوند همه چیز را برات منظم میکنه و همیشه سرت بالاست
هر فردی باید در زندگیش بر اساس یک اصول زندگی کنه پیدا کردن اصول سخت نیست کافیه کارهایی که دوست نداری در حق تو بشه در حق دیگران انجام ندی
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 13 اسفند رو با عشق مینویسم
امروز دومین روزیه که میرم برای نقاشی دیواری
به قدری خوشحالم، که بی نهایت از خدا سپاسگزارم
امروز که بیدار شدم و بعد انجام تمرین ستاره قطبی که دیگه یاد گرفتم که با احساس خوب جملاتم رو بخونم و فقط نیم ساعت زمان میبره و چون من زیاد نوشتم
استاد میگفت در حد 10 دقیقه
اما من جملاتی که نوشتم به قدری حس خوبی بهم میدن که تجسم میکنم و حالم خوب میشه
بعد تمرین رنگ روغنم رو شروع کردم و وقتی حاضر شدم تا برم و رسیدم ، داشتن دیوارارو رنگ میکردن سلام دادم و بهم گفت برو گل و برگ بکش
من مشغول کشیدن گل بودم که یهویی نقاش اومد و شروع کرد با جدیت صحبت کردن ، گفت بازی نکن ،این رنگ روغن نیست که بخوای زمان بذاری و بهت نمره بدن و یا بگی قشنگ بشه و یاد بگیرم
این نقاشی دیواریه و ما پول میگیرم و به شما که میای اینجا کار میکنی قراره پول بدیم ،اگه میخوای کار کنی و پول دستت
باید سریع کار رو پیش ببری و شهرداری فقط یه نقاشی میخواد و در جزئیات تاکیدی نداره ،پس جزئی کار نکن و کلی کار کن اما تمیز و سرعت بده به کارت
اینا رو که گفت ، نقاش دیگه که روز اول دیده بودمش اومد گفت کاری نداشته باش با دختر ،تازه اول راهه بذار یاد میگیره
اما توجهی به حرف همکارش نکرد و گفت نه، باید یاد بگیره ،اگر اینارو بهش نگم و قواعد رنگ زدن دیواری رو ندونه نمیتونه پیشرفت کنه
من باید بهش بگم تا یاد بگیره که هر چیزی قانون و قواعد خودشو داره نقاشی رنگ روغن ظریف کاری زیاد داره ، اما این دیواره
و باید سریع تموم بشه
ما کلی پروژه های دیگه داریم
نقاش همون اول با حالت عصبانی باهام صحبت کرد و گفت که اگر خوب کار نکنی عذرتو میخوام
وقتی جدیدش رو دیدم و بعد فکر میکردم گفتم طیبه تو هم بودی همین کارو انجام میدادی ، وقتایی رو یادت بیار که با برادرت میخواستی کار مشترک انجام بدی ، و برادرت درست انجام نمیداد و تو جدی بودی و میگفتی باید درست کار بشه
پس قبول کن که مهارت داره و تو هنوز مهارت نداری و باید یاد بگیری
اینو که گفت خوب کار نکنی اخراجی ، من ترسیدم
حواسم بود به رفتارام که حتی پرسیدم چرا ترسیدی طیبه؟
تو فقط و فقط باید از مقام خدا بترسی نه یه نقاشی که فقط داره با حرفاش بهت قانون نقاشی دیواری رو یاد میده
تو دلم فقط با خودم صحبت میکردم که برگشت گفت ناراحت نشیا من اینارو باید بهت بگم تا یاد بگیری
منم گفتم راحت باشین ،بگین که یاد بگیرم ،اومدم اینجا یاد بگیرم
بعد قلمو رو داد دستم و گفت پس شروع کن
منم داشتم کار میکردم و هر از گاهی میومد کارامو نگاه میکرد
بعد یه قسمت بود که باید گل نرگس نارنجی میکشیدم با برگای داخل کادر ،قبلش بهم گفته بود طرح اصلی رو ببین و به ذهنت بسپار و حتما نباید این طرح باشه از خودت ذهنی کار کن
منم طبق این حرفش برگا رو کوتاه کشیدم ، در صورتی که باید بلند و کشیده میشد
تا اینکه اومد و کنارم شروع کرد به برگ کشیدن
من دیدم هی به گوشیش نگاه میکنه و برگ میکشه بهش گفتم شما چرا نگاه میکنید ،من یعنی اشتباه کار کردم
اومد که کارمو دید
هم خندید و هم جدی شد و دوباره گفت ببین گفتم ذهنی بکش ،نگفتم اینجوری باشه
و بازم یه سری حرفا بهم گفت
اونجا بود که ذهنم شروع کرد و مدام میگفت بلد نیستی و اصلا چرا کار میکنی کار نکن ،
و سعی میکردم نذارم اضافه تر حرف بزنه
و خداروشکر ،خدا کمکم کرد تا به یاد بیارم
و به خودم و ذهنم گفتم ،ببین من خودم که نقاشیم خوب هست ،یه وقتایی که میخوام به یه نفر یاد بدم دقیقا رفتارهام عین این آقای نقاش هست
اینو که به یاد آوردم ،رفتار نقاش برام قابل قبول شد و پذیرفتم که حق داشت که با جدیت با من صحبت کنه و یادم بده
و من باید قوانین نقاشی دیواری رو هم یاد میگرفتم
به قول استاد عباس منش که میگن ، قوانین رو که بدونی به سرعت به نتیجه میرسی
و وقتی چند تا نکته گفت انگار من در کار کردن سرعت گرفته بودم
اما همچنان ایرادایی داشتم
بعد دوباره داشتم کار میکردم بازم اومد ایراد گرفت گفت بیا عقب و نقاشیتو ببین ، تو باید مسلط بشی به کل کار
چک کنی ،زرنگ باش
اینارو که میگفت دوباره ذهنم شروع میکرد ،اما من هر بار سعی میکردم که توجه کنم به رنگ کردن
وقتی رنگ کردم و نزدیک غروب بود همکارشون اومد گفت اگه خواستی برو گفتم باشه یه قسمتم رنگ کنم بعد میرم
اینو داشتم میگفتم مسئول اصلی که روزاول باهاش صحبت کردم و کار پروژه رو میگیره ،اومد و شنید
گفت خواستی برو
گفتم نه میخوام یکمم تا غروب کار کنم
خندید این دومیتگن باری بود که از اینکه من گفتم میخوام یکمم کار کنم با یه لبخند رضایت خندید و گفت آفرین و اضافه کرد که خوشحالم که مشتاقی تا یاد بگیری و آفرین بهت که میمونی تا یاد بگیری و نمیخوای از کار فرار کنی
تو اگر اینجوری پیش بری خیلی پیشرفت میکنی
درسته الان داشتم رایگان کار میکردم و روز اول بهم گفت فعلا پولی بهت نمیدم تا دستت راه بیفته و بعد که فهمید من شهریه کلاسامو میدم ،گفت حالا ببینم چی میشه شهریه کلاس ماهت رو جور میکنیم
اما به قدری حالم خوب بود که اولین بار بود در عمرم بعد از تجربه هایی که تو این یکسال در نقاشی رنگ روغن داشتم و لذت بخش بود برام ،اصلا گذشت زمان رو نمیفهمیدم و دوست داشتم فقط رنگ کنم
وقتایی که من نقاشی میکشم تو یه دنیای دیگه ای هستم که اصلا نمیشه بیانش کرد
همه حرفاش یه پیامی برای من داشت
اینکه اگر در هر کاری ادامه بدی صد در صد نتیجه میگیری و حرفای استاد یادم میومد که میگفتن ببین چه کاریه که اگر شب و روز کار کنی و هیچ پولی بابتش دریافت نکنی ،برات مهم نیست ،و عاشقانه کار میکنی
اون دقیقا کاریه که باید انجام بدی
و یا میگفتن که استمرار داشته باش و به مرور برات آسان و آسان تر میشه و من به یاد میارم روزی رو که رنگ روغن رو داشتم کار میکردم و چقدر برام سخت بود
و الان که یک سال گذشته خیلی خیلی راحت تر دارم کار میکنم
بعد که داشتم کار میکردم نقاش دوباره اومد و کارمو ببینه و دوباره نکته هایی رو بهم گفت و گفت ببین اگر نقاشی دیواری رو کار کنی و ادامه بدی ،حنی در رنگ روغنی که انجام میدی تاثیر میذاره و دستت تند تر میشه و سریع تر عمل میکنی
یه برگ برنده هست برای تو ،خوب استفاده کن از این کار تا پیشرفتتو در رنگ روغن ببینی
هم نکات مهم رو بهم میگفت و هم با جدیت تاکید میکرد
و من هر بار به ذهنم توضیح میدادم که یاد بگیره که اصول کار هست و باید من یاد بگیرم
وقتی قسمت آخر کار رو انجام میدادم راننده وَن محله مون رو دیدم که گفت سلام آبجی چای میخوری
من دوباره از زبونم دراومد گفتم ممنون من روزه ام
دوباره دروغ گفتم
وقتی رفت و چند دقیقه بعد اومد ،دیدم یه فلاسک چای آورد و گفت تازه هست ،بذار دم بکشه
اینو گفت دوباره گفتم روزه ام
به خودم گفتم تو چرا گفتی روزه ای ؟ چرا ترسیدی ؟ دلیلش حرف مردم بود
چون ار بچگی شنیدم و اینم شنیدم که باید احترام بذاری و در بیرون از خونه چیزی نخوری ، اما هیچ کدوم از اینا دلیل نمیشد که من مثل دیروز دروغ بگم
نمیدونستم چیکار کنم ،از خدا معذرت خواهی کردم و گفتم ببخش من به خودم ظلم کردم سعی میکنم دیگه تکرار نشه
و نذاشتم ذهنم شروع به سرزنش کنه ،چون از فایل جلسه احساس گناه که در دوره عشق و مودت بود یاد گرفته بودم که خودمو سرزنش نکنم
اما سعی میکنم دیگه تکرار نشه
وقتی برگشتم خونه خیلی حالم خوب بود و اصلا هیچ احساس خستگی نداشتم
طیبه ای که چند سال پیش به خاطر درد مچ دست که یکی از دلایل نرفتن به کلاس بود ،یادگیری طراحی و نقاشی رو رها کرد
اما طیبه الان، وقتی شروع کرد به تغییر شخصیتش از روزی که تصمیم گرفتم به طرز شگفت انگیزی مچ دستم هیچ وقت درد نگرفت
شاید اوایل یه کوچولو ،اما تا جایی که یادممیاد همیشه سلامت بود تو این دوسال
حتی قوی و قوی تر هم شده
و هر روزی که پیش میرم بدنم قوی تر میشه ،انگار با هر تلاشی که دارم ،بدنم هم این قدرت رو میگیره که بهم کمک کنه تا سریع تر حرکت کنم
وقتی رسیدم خونه، کل شب رو داشتم هی فکر میکردم که اصلا چرا رفتم نقاشی دیواری
من چی میخوام از نقاشی کشیدن و فکر میکردم
و بعد یه سوالات دیگه میومد به ذهنم که بعد متوجه شدم ذهنمه داره نگرانم میکنه
چون میگفت ببین نمیرسی حتی یکم استراحت کنی
نمیرسی تمرینات طراحی رو انجام بدی
نمیرسی دوره های نقاشی که خریدی رو گوش بدی و از این حرفا
ولی بعد که متوجه شدم گفتم اتفاقا خیلی بهتر شد ،این نقاشی دیواری سبب میشه که من برنامه ریزی کنم و به همه کارام برسم و خوابم رو کم کنم تا بتونم به همه شون برسم
یا میگفت بدنت درد میکنه ببین دستات ضعیفه اما درجواب بهش گفتم قوی هستم و اتفاقا وقتی نقاشی میکشم کلی لذت میبرم و من یه کاسه نخود خوردم و به قدری انرژی بالایی داشتم که حتی تا شب گرسنه نبودم
از این به بعد به تغذیه ام هم میرسم
امروز من دقیقا داشتم تمرینات دوره هم جهت با جریان خداوند رو در عمل انجام میدادم و تاحدود 90 درصد موفق عمل کردم
امروز من پر از درس بود و عشق
و از خدا میخوام که عاشقانه تر بشه این احساسم به انجام تمرینات
خدایا شکرت
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق در زندگیتون جاری باشه