اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداوندی که گاهی زیاد فراموشش میکنم و بعد از مدت های طولانی نیاز داشتم به خدایی که به من قدرت بده. و نیاز داشتم خدا کارهام رو انجام بده، نیاز دارم کمس از فشارهای زندگیم کم کنم.
اره استاد درست گفتید مثل گذشته محدود. من خیلی مانعهای ذهنی دارم نمیتوانم باور کنم که خداوند من را به خواستهام برساند چون مثل گذشته فکر میکنم و خودم رو لایق دریافت خواسته ام نمیدانم خودم را لایق نمیدانم…
چون احساس خوبی نسبت به خودم ندارم که من هم می توانم از خداوند درخواست کنم و من را به ان برساند مثل گذشته فکر میکنم و خودم را همچنان لایف دریافت هدایت های خداوند میدانم.
مدام خودم را از طرف خدا قضاوت میکنم و بسیار در این مدت ناتوان شده ام چون هزاران چیز را روزانه قضاوت میکنم تجزیه و تحلیل میکنم روزانه هزاران چیز را بخاطرش خودم را قضاوت میکنم و سرزنش میکنم ناسزا می گویم و قضاوت های من درون من هستند.
این قضاوت ها بخاطر این است که خودم را هروز درگیر خوب و بد میکنم و نمیدانم باید چگونه با خودم رفتار کنم. ترس از قضاوت شدن ترس از زندگی کردن مثل گذشته با محدودیت های گذشته من را خیلی عذاب میدهند.
بعد چندین ماه شاید هم یکسال دوباره آمدم هدایتم را ببینم. و هدایت من ارامش درون بود. قضاوت نکردن بود.
من هم میخواهم قضاوت نکنم و مدام تجزیه و تحلیل نکنم اما نمیتوانم و این سخت است اما تمام تلاشم را میکنم.
میخواهم خودم را لایق این ببینم که خداوند من راهم دوست دارد، این نالایق دانستن ریشه در گذشته ی من دارد و بهتر است دست از این گذشته بردارم. ممنونم استاد و سعی میکنم هروز یک هدایت رو لااقل ببینم.
خدای من خیلی خجالت میکشم از تو درخواست کنم حتی با تو حرف بزنم. من خودم را نمیتوانم انچنان که شایسته است به خودم عشق بورزم و تورا ببینم انچنان که لایق هست خودم را لایق رسیدن بدانم. حقیقت است که من خودم را لایق نمیدانم…
و این خیلی رنج اور است و اماده ام تا دوباره ان عشق دوران کودکیم را که داشتم پس بگیرم و دست از قضاوت های خودم بردارم دست از نفرین کردن و مدام سرزنش کردن با ناسزا صحبت کردن بردارم.
من بخشی از خداوند هستم بخشی از روح پاک و لایق دوست داشتنی خداوند هستم. گاهی احساس شرم در من می اید و مانع ان میشود که وجود پاک خودم را ببینم و خودم را انگونه که باید دوست داشته باشم ببینم.
به نام خداوند حمایتگر و هدایتگرم، خداوندی که نسبت به بنده هاش بی نهایت مهربانه
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
فایل آرامش در پرتوی آگاهی
این فایل ارزشمند نشانه امروز من بود و زمانی به این فایل هدایت شدم که از دیروز ذهنم مدام درگیر قضاوت کردن و تجزیه تحلیل کردن بین دو موقعیت شغلی هستش (قضاوت بر اساس تجربیات گذشته ام) و کلا آرامش رو ازم گرفته بود.
چند روزی میشه که بین دو موقعیت شغلی مردد هستم، یکی کار در مرکز بهداشت که شرکتی هستش(و من فکر میکنم چون قرارداد شرکتیه پس مدت زمان مشخصی برای پایان کار نداره و من تا هروقت که بخوام میتونم کار کنم) و دیگری طرح هیات علمی که( برابر با مدت زمان تحصیلم 3 ساله)هستش، و با توجه به ذهن منطقی من 3 سال دیگه مدت طرحم تموم میشه و بعدش چکار کنم؟
برای اون کار شرکتی 15 روزی میشه که مدارکم رو تحویل دادم و دیروز که رفتم بهم گفتن حالا معلوم نیست که کی محاصبه برگزار بشه، برای طرح هم 12 روز پیش درخواست دادم و فردا مصاحبه دارم و به محض اینکه مصاحبه بشم همون موقع شروع به کارم رو میزنن
با اینکه تو این دو هفته همش به خداوند میگفتم من بهت ایمان دارم هر کدوم رو که بهم بدی عالیه ولی تمایل خودم به مرکز بهداشت بود.
دیروزم که شنیدم مرکز بهداشت زمان مصاحبه اش مشخص نیست اصلا کلا بهم ریختم.
امروز صبح که بیدار شدم دیگه همه چیز رو سپردم به خداوند، خودمو اروم کردم و گفتم نیلوفر خانم تو که انقد خدا خدا میکنی و مدام شعارت اینه که من به خدا اعتماد دارم پس دیگه چرا انقد دل نگرانی و میترسی که بعد از سه سال چی میخواد بشه؟همش میگی خدایا فرمون زندگیم تو دستای شما ولی خودت با زور و تقلا میخوای مرکز بهداشت رو از خدا بگیری پس فقط آروم باش و توکل کن خودش بهتر میدونه باید ببرت کجا که همه چیز رو با هم تجربه کنی (هم جایگاه شغلی عالی، هم حقوق بالا، آرامش، لذت، هم شغلی که تضمین شده باشه و….).
بنابراین نباید حادثه ها رو قضاوت کنم، نباید وقتی هیچ چیز راجع به آینده نمیدونم موقعیت این دوتا شغل رو قضاوت کنم.فقط خداونده که میدونه و میتونه منو به بهترین مسیر هدایت کن.
کار من آروم بودن و قضاوت نکردن و تماشا کردنه
خدایا خودت هدایتم کن، چون اگر من با ذهن منطقی خودم بخوام به خواسته هام برسم تا آخر عمرمم بدوم نمیتونم به این زیبایی که خداوند همه چیز رو هماهنگ میکنه بهشون برسم.
امروز خسته از فشار های روحی و روانی دلم خواست نشانه امروزمو ببینم واز خدا خواستم اینقدر نشانه واضح و روشن باشه که آروم بشم
این فایل برام باز شد ومن وقتی گوش میکردم فقط اشکام از گوشه چشمم سرازیر شده بود ازین این همه وضوح و روشنی من یک ماه هست که تقریبا هر روز دارم فایل های دانلودی رو گوش میکنم ونشانه روزمو پیگیری میکنم
خیلی همه چیز عوض شده
اما هنوز برای تغییر باید خیلی روی خودم کارکنم
سپاسگذارم واز خدا براتون بهتر از بهترینهایی که دارید وخواستارم
درود بر شما استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
امشب در یک مجلس عروسی بودم. متوجه شدم که چه اندازه دارم قضاوت میکنم. خدایا تو را سپاس میگویم که مرا آنگاه که از تو هدایت خواستم، راهبری کردی و از دنیای تنگ و تاریکم رهایی بخشیدی.
داشتم یکایک انسانهایی را که در آن محلی عروسی بودند را قضاوت میکردم که خدایا به دادم آمدی و به یادم انداختی که بهراستی این من هستم که در حال قضاوت شدن هستم. من دارم خودم را قضاوت میکنم، دارم خودم را بالاتر از این جمعیت میبینم و پیوسته خودم را نکوهش میکنم که چرا بین این آدمها هستم، جای من بالاتر از اینهاست. ولی، این به این خاطر است که من در مداری هستم که این مردم هستند( منظورم مردمی که در این جشن عروسی دیدمشان). اگر هم که نظر من درست باشد، باید به خودم گوشزد کنم که؛ تنها راه نبودن با چنین افرادی، رفتن به مدت یک بالاتر است و تنها راه آنهم، خودشناسی و خودسازی است و بس. بنابراین، میبینم که دلیل قضاوتهای من خودم هستم و بس. من اگر به خودسازی بپردازم، مدارم عوض شده و به مداری بالاتر میرود و ناگزیر، دیگر این افراد را نخواهم دید و با آنها هیچ سر و کاری نخواهم داشت. پس، باز هم توپ در زمین خودم هست و بس!
خدایا پروردگارا، سپاسگزارم که من را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و راهم را برای رفتن به مدارهای بالاتر هموار میسازی.
خدایا برای استاد بزرگوارم و بانو شایستهی عزیز و همراهان گرامیم در این مسیر زیبا سپاسگزارم.
سلام به استاد عزیزم ،و هرکس ک هدایت شده ب این نوشته …
استاد فایلهای مربوط ب ارامش در پرتو اگاهی کوتاهن،ولی احساس میکنم نکات راه گشایی تو تموم این فایلها هس،چیزایی ک ما ب راحتی از کنارشون رد شدیم ،استاد الان ک این متن رو مینویسم،دارم رو خودم و باورهام کار میکنم،و این مدت ب تضادهایی خوردم ک میدونم من خلقشون کردم ،استاد فایل قبلی راجع ب این بود ک بدن ما بزرگترین داروخانه است ،و این فایل راجع ب قضاوت نکردن ،من 2 روزه مریض شدم ن بخاطر اینکه این مریضی ویروسیه! بخاطر اینکه با افکارم با نگرانی و ترسهام ،و توجهم ب چیزایی ک حتی وجود ندارن نگرانی و ناراحتی بیشتری رو ب خودم جذب کردم و بدنم با وجود این بیماری داره بهم هشدار میده ک این دردا ریشه در چ افکار و نگاه من داشته ! استاد تو یکی از فایلا یادمه گفتین ب جایی میرسین ک دیگه از اتفاقی تو زندگیتون تعجب نمیکنین ،و منم تعجب نکردم ک مریض شدم،و تعجب نمیکنم ک دارم زود خوب میشم چون ریشه اون بیماری تو افکار من بود ! دنبال توجه بودم !
و این یه جمله :قضاوتهای تو چیزی نیست جز بازتاب نیاز شدیدت به تأیید شدن.
استاد دلم میخواد از شدت خوشحالی گریه کنم،تازه دارم میفهمم همه چیزو من خلق کردم ! قبلا فقط میگفتمش،الان دارم درکش میکنم … و ناراحت نیستم ک چقدر خودمو اذیت کردم،چقدر درد کشیدم،چون دیگه الان دارم یادمیگیرم همه چیز منم .همه چیز رو من تعیین میکنم ،فقط مننننن.
میخوام سلامتیم و قضاوت ها و نیاز ب تایید شدن رو ب هم ربط بدم ک چطور باعث شد من مریض شم :
استاد واقعیتش اینه ک من چند ماهه شاید 8 ماه،دارم سعی میکنم کسی رو قضاوت نکنم،و هنوز اونقدر موفق نبودم ،نسبت ب قبل خیلی بهتر شدم ولی هنوز جای کار داره و دارم روش کار میکنم
یکی از استادام هس ک خیلی تحسینش میکنم چون تو کارشون موفقن،اگ دوستام راجع بهش بد میگفتن ،میگفتم ادم خوبیه،اخلاقشون خاصه،هرکس یه قلق داره،و … طوری ک جلسه اول کلاس خیلی بداخلاق بودن ،ولی من انقد خوبشونو گفتم ک جلسه دوم خوش اخلاق شدن ،و حداقل من اونقدر توجهم ب خوبیاس ک این ادم ب من احترام میذاره بین بچه ها
“و واقعیتِ اون ادم هرچی ک بود ،واقعیت دنیای من نشد”
اما دیروز چیزی شنیدم و ذهنم شروع کرد ب قضاوت،ک خداروشکر امروز این فایلو دیدم و اینطور شنیدم ک خدا بهترینا رو برا من میخواد و کاملا حواسش هس و نمیخواد من جز انرژی مثبت و حال خوب چیزی داشته باشم،و این جمله رو مدام یاد خودم میندازم ک :
یاد بگیر که جهان از خلقت هر موجودی هدفی داشته است و هر موجودی در هر جایگاهی که هست، به ظاهر خیر یا به ظاهر شر، در مسیر تکامل خویش است. در مسیر دارمای خویش.
این از این ک درس شد .
اما چرا من با قضاوت ،مریضی رو ب خودم جذب کردم؟
استاد شما گفتین قضاوتهای تو چیزی نیست جز بازتاب نیاز شدیدت به تأیید شدن !
استاد من تو کارم خیلی حرفه ایم،خیلی خودمو قبول دارم،خیلی زیاااد عشق میکنم،فعلا تو مرحله اموزشم و چند ماه دیگه حتما مینویسم ک چیکارا کردم ،ولی نکته اینجاس ک خوشم میومد از اینکه توجه بشه بهم!
استعدامو ب رخ بکشم،بگم من خیلی خفنم و متفاوت از بقیه هسم! ( نیاز شدید ب تایید شدن )من ک میدونم کی هسم و چقدر فوق العاده ام،چ لزومی داره ب بقیه اثباتش کنم؟این رفتارام اذیتم میکرد ،تا اینکه الان علتشو ن اینکه نفهمیده بودم،الان قبول کردم ک من دوس داشتم بهم توجه شه ،و این نیاز ب توجه شاید چیزیه ک من باید خیلی روش کار کنم
اما چ ربطی ب مریضیه من داره؟
چ نیاز ب توجه باشه،چ نیاز ب تایید شدن،چ وابستگی ب ادما و …. هرچیزی ک منو از اصلم دور کنه ،تو دنیای بیرونی نمود پیدا میکنه،میشه مریضی،میشه روابط ناسالم ،درد و رنج و …
استاد باورش منطقیه ک با نوشتن این حرفا حالم داره بهتر میشه؟
هر تضادی تا وقتی هس ک تو درسشو بگیری،و وقتی درس اون قضیه رو بگیری ،درد و رنج خودب خود از بین میره ،خود ب خود همه چی درست میشه،خود ب خود ،چون یادگرفتیم دنیا دنیای فرکانسه ،با تغییر فرکانس همه چیز تغییر میکنه ،و بنظر من هیچ چیز ب اندازه اگاهی و عمل ب اون اگاهی ها نمیتونه فرکانس ادمو تغییر بده
استاد بگم الان وصل کسی نیستم دروغ نگفتم
همیشه مخاطب کامنتام رو بچه ها یا خودم میذاشتم،ولی الان عجیب انگار فقط دوس دارم ب شما بگم ،ک چقدر ممنونم بابت نگاهتون ک دنیای خیلی ها رو عوض کرده ،”موفقیت در تمام جنبه های زندگی”
و کسی میرسه ب این مقام ،ک دست از قضاوت برداشته ،دست از تایید بقیه برداشته ،استاد حالم خیلی عالیه ،با تمام وجودم احساس میکنم میلیونر شدنمو ،احساس میکنم خدا چقدر دوستم داشت ک از تضادهایی ک من تو زندگی بهش برخوردم و مخلوق دست خودم بود،حتی اونا رو پله کرد تا من با همون تضادهایی ک خودمم خلقشون کردم تو مسیر خواسته هام ازشون استفاده کنم !!!! من چی بگم الان؟
ازش خواسته بودم ریشه ای کمکم کنه حل کنم همه چیزو،ولی قبل از این دعام،چند سال قبل از دعاهام،اون منو مستجاب کرده بود ،
استاد نمیدونم تا چ حد میتونم برسونم حرفامو ،فقط میدونم طوفانی ک چندماه ادامه داشت تو وجودم الان اروم شده،الان درک کرده ،الان فقط خودشو تعیین کننده همه چییییز میدونه ،الان دیگه قضاوت نمیکنه چون حتی وقتشو نداره،چون زندگیش ارزشمنده و کسی جز “خودش” تو این زندگی نقش نداره،الان ب ادما دیگه فکر نمیکنه،چون میدونه اون بیرون چیزی نیس ک خوشحالش کنه،میدونه جهان درونی ک چند سال پیش راجع بهش حرف میزد یعنی چی،درک کرده ک وقتی میگفت اون بیرون دنبال خوشبختی نگرد یعنی چی،هنوز خیلی چیزا هس ک باید یادبگیرم و تازه اول راهه ،ولی من همینجا ب جهان و کائنات هستی اعلام میکنم اماده دریافت هر الهام و هدایتی هستم تا در جهت هرانچه ک برای من خیر و منفعت مطلق هس قدم بردارم
خدایا شکرت ک میتونیم تغییر کنیم و جهان خودمونو تغییر بدیم ،شکرت برای ثروت هایی ک از بی نهایت مسیر ب زندگیم وارد کردی ،شکرت برای عشق ها و دوستی هایی ک از سر لطف و محبتت بهم ارزانی داشتی ،شکرت ک از هرچیزی جز تو بی نیازم کردی
شکرت برای وجود استاد عباسمنش،برای دیدگاهش ،برای ثباتش در باورهاش،و استقامتش در مسیرش،شکرت برای موفقیت و حال خوبیای همه،شکرت ک همه چیز رو با قانون خلق کردی،شکرت ک فرصت استفاده از زندگی رو با این مسیر بهم دادی ،شکرت ک عزیز دردونه توعم،شکرت ک با تنهاییم عشق میکنم ،کنار بنده هات هم عشق میکنم،شکرت ک انقدر تغییر کردم ،شکرت بخاطر عدلت،بخاطر اروم بودنم،بخاطر سلامتی ای ک سریع بهم بخشیدی،شکرت ک هستم ،شکرت ک اجازه دادی شکرت کنم :)
پس لازم است به جای قضاوتِ تجربه دیگری، به جای تماشا کردن، به جای یافتنِ دلایل حرکت نکردن، به جای همهی بهانه هایت، همهی ولی، اما و اگر هایت، برای تجربهی شخصیات از موفقیت.. از ثروت و از رحمت… و لذت به راه بیفتی و قدمی برداری
قضاوت نکردن را تمرین کن. حادثهها را، آدمها را، موجودات را و هیچ چیز را قضاوت نکن.
یاد بگیر که گاهی فقط باشی و تنها تماشا کنی موجوداتی را که برای هدفی خلق شدهاند.
یاد بگیر که جهان از خلقت هر موجودی هدفی داشته است و هر موجودی در هر جایگاهی که هست، به ظاهر خیر یا به ظاهر شر، در مسیر تکامل خویش است. در مسیر دارمای خویش.
یا ربّ العالمین تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
کمکم دارم میفهمم که وقتی استاد بزرگوارمان، دنیا، دنیای مدار است و بس!
وقتی من در مورد چیزی قضاوت میکنم، یعنی از نظر من چیزی نادرست است. یعنی چیزی سر جای خودش نیست. در صورتیکه هست، همه چیز سر جای خودشه! این منم که برای تغییر موقعیتم و تغییر پیرامونم، باید تغییر کنم و بس!
آره، اگر جایی که هستم، موقعیتی که در آن هستم، کار و شغلی که دارم، همسری که دارم، نامی که دارم، فرزندانی که دارم، کسب و کار و درآمدی که دارم، خویشاوندانی که دارم، همکارانی که دارم، مشتریانی که دارم و غیره، همه و همه نشان از تراز خودم دارد! نشان از وضعیت فکری و اندیشههایی است که دارم، نشان از کارهایی است که از پیش انجام دادهام و چیزهایی است که از پیش فرستادهاند. بنابراین، برای تغییر همهی اینها، باید خودم را تغییر دهم و بس!
همهاش خودم هستم و اگر جهان آینهی تمام نمای من است، حرفی دیگر نمیماند، انتقادی نمیماند، قضاوتی نمیماند! کافی است نیم نگاهی به درون خودم بیاندازم تا متوجه ریشهی همهی این ناخواستهها بشوم!
خدایا ، اکنون که ما را به این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت آوردهای، خودت هم کمکمان کن تا با پیوستگی، این مسیر زیبا را به کمک دستانت بپیماییم و سرانجام رستگار و سربلند از این دنیا به سوی شما بازگردیم.
ممنونم از نگاهتون و کامنتی ک گذاشتید چون باعث شد مجدد کامنت خودمو بخونم
ممنونم از آگاهی ای ک ب جریان انداختید
وقتی من در مورد چیزی قضاوت میکنم، یعنی از نظر من چیزی نادرست است. یعنی چیزی سر جای خودش نیست. در صورتیکه هست، همه چیز سر جای خودشه! این منم که برای تغییر موقعیتم و تغییر پیرامونم، باید تغییر کنم و بس!
دقیقا دوست خوبم ،همه چی سرجای خودشه :) و اونی ک باید تغییر کنه منم
قضاوت کردن باعث شکل گیری گفتگوها و نجواهای ذهنی منفی در ما شده و با بد کردن احساسمان اتفاقات نامناسبی را برای ما رقم می زند این جهان متنوع خلق شده و هر کسی با هر دیدگاهی برای این جهان مناسب بوده و به رشد و گسترش آن کمک می کند جهان با وجود تضادها زیباست.
ما نمی توانیم هیچ کسی را تحت هیچ شرایطی قضاوت کنیم چون از گذشته و فرکانس های او اطلاعی نداریم هر کسی متناسب با باورهای ما با ما برخورد خواهد کرد و ما با باورها و فرکانس های خود رفتار دیگران را بر علیه یا به نفع خود برانگیخته می کنیم به میزانی که بتوانیم خود را دوست داشته و رابطه ی خوبی با خداوند داشته باشیم و به صلح و هماهنگی درونی دست یابیم به همان میزان دیگران به شکل بهتری با ما رفتار خواهند کرد و زندگی بهتری داریم اگر بخواهیم تمرکز خود را به جای خود بر روی دیگران قرار دهیم و به قضاوت یا غیبت در مورد آن ها بپردازیم خودمان را از راه موفقیت و پیشرفت دور خواهیم کرد و افراد نامناسبی را جذب زندگی خود می کنیم تا جای ممکن باید بتوانیم تمرکز خود را بر نکات مثبت طرف مقابل گذاشته و او را تحسین کنیم.
اگر افرادی را در ذهن خود مهم نکنیم و قدرت را تنها به خداوند دهیم و اجازه ندهیم اشخاص برای ما به قدری مهم شوند که بتوانند در ذهن ما تاثیر گزار باشند زندگی به مراتب بهتری خواهیم داشت اما زمانی که افرادی برای ما مهم می شوند تا جایی که به آن ها باج داده و نگران از دست دادن و ناراحت شدن آنها هستیم زندگی ما دائما صرف راضی نگه داشتن دیگران خواهد شد و جهنم واقعی را تجربه می کنیم.
برای خود هدف مناسبی انتخاب کرده قدرت را تنها در دستان خداوند ببینیم او در زمان مناسب افراد مناسب را به سمت ما هدایت خواهد کرد.
اگر یکبار برای همیشه تصمیم بگیریم که تمرکز خود را تنها بر روی خودمان قرار داده و تنها هدف ما هماهنگی و به صلح رسیدن با خداوند باشد و بدانیم تنها رابطه ی دائمی ما رابطه با خداوند است تمرکز خود را تنها بر روی خداوند خودمان و اهدافمان قرار می دهیم و نیازی نمی بینیم که بخواهیم دیگران را قضاوت کنیم و باعث نشتی انرژی و زمان خود شویم تنها بر روی باورهای خود به درستی کار کرده تا افراد منفی خود به خود از زندگی ما حذف شده و افراد مناسب جایگزین آن ها شوند.
به چه نکتهی درستی اشاره کردید. درسته، قضاوت نشانهی شرک است. اگر موحد باشیم و قدرت را تنها به رب العالمین بدهیم، هرگز نیازمند قضاوت نخواهیم شد. بنابراین، قضاوت نشانهی دو چیز است:
سلام به تمام هم فرکانسی های عزیزم و استاد گرانقدرم .
این فایل رو که بسیار بی نظیره بار ها گوش کردم و امروز از طریق نشانه روز به آن هدایت شدم دقیقا در لحظه ای که نیاز داشتم به شنیدن این صحبت های خالص و خداگونه قبلاً که گوش میکردم حالم خوب میشد و کمتر سعی میکردم اطرافم رو نقد کنم اما امروز معنای عمیق تری رو به من
القا کرد اینکه حتی نشینم گذشته خودمم نقد کنم حتی خودمم قضاوت نکنم گذشته رو فراموش کنم و از نو بسازم همه چی رو و فقط تمرکزم روی خودم و لحظه حالم باشه که حالم رو خوب نگه دارم چون میدونم حال خوب مساوی با اتفاقات خوب .
در پناه الله یکتا شاد پیروز سعادتمند و ثروتمند باشید دوستان گلم .
امروز بعد مدت ها از آپشن نشانه امروزم استفاده کردم و این فایل ارزشمند اومد که سالها ازش میگذره ولی چــــــــقدر ناب هست و تـــــــــــازه
تجربهی آرامش، جسارتی یگانه را میطلبد، این رو همیشه باید با خودم مرور کنم، نگاهی که کسی دیگه رو به آرامش رسونده الزاما برای من جواب نمیده و به اندازه تمام انسانهای روی کره زمین، راه و روش برای این موضوع هست، ولی خب در کلیات اگر بخوایم نگاه کنیم و ریز بشیم میشه بگیم بخاطر باورهای مشترکی که از طرف جامعه و عوامل دیگر دریافت کردیم از جهات شبیه هم هستیم، چند روز پیش با یکی از خواهرام صحبت میکردم که بهم میگفت وقتی به آموزش هنگدرام فکر میکرده ذهنش میگفته حالا این رو بری بقیه چی میگن، میگن فقط چون خواهرشو دیده اینو رفته، بهش گفتم کار زهن همینه، قضاوت کردن، منم وقتی 7 ماه پیش هنگدرامم رو خریدم و شروع کردن به آموزش دیدن و تمرین کردن، خیلی قضاوت ها تو ذهنم مرور میشه، یکی شون اینه که می شنیدم که بعضی ها میگن اصلا مکه هنگدرام هنره؟ هر کسی هـــــــــــیچی ندونه از هنگدرام یه ضربه همینطوری الکی بهش بزنه اون صدا قشنگه ازش بیرون میاد، ولی به لطف آگاهی هایی که دراین مسیر نوش جان کردم، به این درک رسیدم که نیام خودم را با قضاوت ها بسنجم و همین باعث شد به یه استاد خوب واسه آموزش هدایت بشم که با اینکه اوایل یه عجله و استرسی در نواختنم بود ولی با کمک استادم حلسه به جلسه کم و کمتر و حذف شدند و الان خـــــــیلی خوب تر شدم و دیگه همون بار اولی که تمرینم رو استادم می بینه تأیید میکنه و میگه برم جلسه بعد
خدایا شــــــــکرت/ هدایتم کن همیشه در بهترین زمانها و مکانها باشم
میخاستم بگم یعنی میشه خدایا که یک روز از این قضاوت رها بشم خودم خسته شدم ک یک چیزی در ذهنم گفت که تنها مرده ها هستن که قضاوت نمیکنند خطا نمی کنند تو فقط میتونی هر روز بهتر از روز قبل بشی و کمتر قضاوت کنی تو یک موجود کامل نیستی پس لذت ببر از زندگیت و سعی کن بهتر بشی و اصلا نگران نباش که وقتی یک چیزی رو میخای یعنی به تضاد خورده ای یعنی تو خوبی هارو دوست داری و خداوند هم اون چیزی رو میخاد که تو میخای و اگر نگران نباشی این خصلت هم در زندگیت خوب میشه و روزی اینو میفهمی که رها شده ای از قضاوت به لطف خدا
هر جایی که نگران شدم و خدا بهم گفت نگران نشو درست میشه و حالم خوب شده بعد از یک مدتی اون موضوع به طور کاملا طبیعی برطرف شده بوده
به نام خداوندی که گاهی زیاد فراموشش میکنم و بعد از مدت های طولانی نیاز داشتم به خدایی که به من قدرت بده. و نیاز داشتم خدا کارهام رو انجام بده، نیاز دارم کمس از فشارهای زندگیم کم کنم.
اره استاد درست گفتید مثل گذشته محدود. من خیلی مانعهای ذهنی دارم نمیتوانم باور کنم که خداوند من را به خواستهام برساند چون مثل گذشته فکر میکنم و خودم رو لایق دریافت خواسته ام نمیدانم خودم را لایق نمیدانم…
چون احساس خوبی نسبت به خودم ندارم که من هم می توانم از خداوند درخواست کنم و من را به ان برساند مثل گذشته فکر میکنم و خودم را همچنان لایف دریافت هدایت های خداوند میدانم.
مدام خودم را از طرف خدا قضاوت میکنم و بسیار در این مدت ناتوان شده ام چون هزاران چیز را روزانه قضاوت میکنم تجزیه و تحلیل میکنم روزانه هزاران چیز را بخاطرش خودم را قضاوت میکنم و سرزنش میکنم ناسزا می گویم و قضاوت های من درون من هستند.
این قضاوت ها بخاطر این است که خودم را هروز درگیر خوب و بد میکنم و نمیدانم باید چگونه با خودم رفتار کنم. ترس از قضاوت شدن ترس از زندگی کردن مثل گذشته با محدودیت های گذشته من را خیلی عذاب میدهند.
بعد چندین ماه شاید هم یکسال دوباره آمدم هدایتم را ببینم. و هدایت من ارامش درون بود. قضاوت نکردن بود.
من هم میخواهم قضاوت نکنم و مدام تجزیه و تحلیل نکنم اما نمیتوانم و این سخت است اما تمام تلاشم را میکنم.
میخواهم خودم را لایق این ببینم که خداوند من راهم دوست دارد، این نالایق دانستن ریشه در گذشته ی من دارد و بهتر است دست از این گذشته بردارم. ممنونم استاد و سعی میکنم هروز یک هدایت رو لااقل ببینم.
خدای من خیلی خجالت میکشم از تو درخواست کنم حتی با تو حرف بزنم. من خودم را نمیتوانم انچنان که شایسته است به خودم عشق بورزم و تورا ببینم انچنان که لایق هست خودم را لایق رسیدن بدانم. حقیقت است که من خودم را لایق نمیدانم…
و این خیلی رنج اور است و اماده ام تا دوباره ان عشق دوران کودکیم را که داشتم پس بگیرم و دست از قضاوت های خودم بردارم دست از نفرین کردن و مدام سرزنش کردن با ناسزا صحبت کردن بردارم.
من بخشی از خداوند هستم بخشی از روح پاک و لایق دوست داشتنی خداوند هستم. گاهی احساس شرم در من می اید و مانع ان میشود که وجود پاک خودم را ببینم و خودم را انگونه که باید دوست داشته باشم ببینم.
خداوندا من ناتوانم در برابر تو
من را هدایت کن️
سلام مهلای عزیز
سلام دردونه خدا
سلام به اشرف مخلوقات
سلام دوست داشتنی
سلام زیبا ترین دختر جهان
سلام ملکه خداوند
شما بهترینی همانطور که هستی اصلا لازم نیست کاری انجام بدی
مگه نوزاد بدنیا میاد کاری میکنه برای خوانواده اش ولی عزیز همه ،ما هم همینطور.
به شدت وره عزت نفس بهتون پیشنهاد میدم عالی عالی
به نام خداوند حمایتگر و هدایتگرم، خداوندی که نسبت به بنده هاش بی نهایت مهربانه
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
فایل آرامش در پرتوی آگاهی
این فایل ارزشمند نشانه امروز من بود و زمانی به این فایل هدایت شدم که از دیروز ذهنم مدام درگیر قضاوت کردن و تجزیه تحلیل کردن بین دو موقعیت شغلی هستش (قضاوت بر اساس تجربیات گذشته ام) و کلا آرامش رو ازم گرفته بود.
چند روزی میشه که بین دو موقعیت شغلی مردد هستم، یکی کار در مرکز بهداشت که شرکتی هستش(و من فکر میکنم چون قرارداد شرکتیه پس مدت زمان مشخصی برای پایان کار نداره و من تا هروقت که بخوام میتونم کار کنم) و دیگری طرح هیات علمی که( برابر با مدت زمان تحصیلم 3 ساله)هستش، و با توجه به ذهن منطقی من 3 سال دیگه مدت طرحم تموم میشه و بعدش چکار کنم؟
برای اون کار شرکتی 15 روزی میشه که مدارکم رو تحویل دادم و دیروز که رفتم بهم گفتن حالا معلوم نیست که کی محاصبه برگزار بشه، برای طرح هم 12 روز پیش درخواست دادم و فردا مصاحبه دارم و به محض اینکه مصاحبه بشم همون موقع شروع به کارم رو میزنن
با اینکه تو این دو هفته همش به خداوند میگفتم من بهت ایمان دارم هر کدوم رو که بهم بدی عالیه ولی تمایل خودم به مرکز بهداشت بود.
دیروزم که شنیدم مرکز بهداشت زمان مصاحبه اش مشخص نیست اصلا کلا بهم ریختم.
امروز صبح که بیدار شدم دیگه همه چیز رو سپردم به خداوند، خودمو اروم کردم و گفتم نیلوفر خانم تو که انقد خدا خدا میکنی و مدام شعارت اینه که من به خدا اعتماد دارم پس دیگه چرا انقد دل نگرانی و میترسی که بعد از سه سال چی میخواد بشه؟همش میگی خدایا فرمون زندگیم تو دستای شما ولی خودت با زور و تقلا میخوای مرکز بهداشت رو از خدا بگیری پس فقط آروم باش و توکل کن خودش بهتر میدونه باید ببرت کجا که همه چیز رو با هم تجربه کنی (هم جایگاه شغلی عالی، هم حقوق بالا، آرامش، لذت، هم شغلی که تضمین شده باشه و….).
بنابراین نباید حادثه ها رو قضاوت کنم، نباید وقتی هیچ چیز راجع به آینده نمیدونم موقعیت این دوتا شغل رو قضاوت کنم.فقط خداونده که میدونه و میتونه منو به بهترین مسیر هدایت کن.
کار من آروم بودن و قضاوت نکردن و تماشا کردنه
خدایا خودت هدایتم کن، چون اگر من با ذهن منطقی خودم بخوام به خواسته هام برسم تا آخر عمرمم بدوم نمیتونم به این زیبایی که خداوند همه چیز رو هماهنگ میکنه بهشون برسم.
ایاک نعبد و ایاک نستعین
دل ﺗـﺮﺳـﻮی ﻣﺎ ﻫﻢ دل ﺑﻪ درﻳﺎ زد
ﺑﻪ ﻳک درﻳﺎی ﺗﻮﻓﺎﻧﻲ
دل ﻣﺎ رﻓـﺘـﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﻲ
ﭼﻪ دوره ﺳﺎﺣﻠﺶ..
از دور ﭘﻴﺪا ﻧﻴﺴﺖ
ﻳﻚ ﻋﻤﺮی راﻫﻪ و در ﻗﺪرت ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ
ﺑﺎﻳـﺪ ﭘـﺎرو ﻧـﺰد وا داد
ﺑﺎﻳﺪ دل رو ﺑﻪ درﻳﺎ داد..
ﺧﻮدش ﻣﻲﺑﺮدت ﻫﺮﺟﺎ دﻟﺶﺧﻮاﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺮد ﺑﺪون ﺳﺎﺣﻞ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﺳﺖ
سلام استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی
امروز خسته از فشار های روحی و روانی دلم خواست نشانه امروزمو ببینم واز خدا خواستم اینقدر نشانه واضح و روشن باشه که آروم بشم
این فایل برام باز شد ومن وقتی گوش میکردم فقط اشکام از گوشه چشمم سرازیر شده بود ازین این همه وضوح و روشنی من یک ماه هست که تقریبا هر روز دارم فایل های دانلودی رو گوش میکنم ونشانه روزمو پیگیری میکنم
خیلی همه چیز عوض شده
اما هنوز برای تغییر باید خیلی روی خودم کارکنم
سپاسگذارم واز خدا براتون بهتر از بهترینهایی که دارید وخواستارم
درود بر شما استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
امشب در یک مجلس عروسی بودم. متوجه شدم که چه اندازه دارم قضاوت میکنم. خدایا تو را سپاس میگویم که مرا آنگاه که از تو هدایت خواستم، راهبری کردی و از دنیای تنگ و تاریکم رهایی بخشیدی.
داشتم یکایک انسانهایی را که در آن محلی عروسی بودند را قضاوت میکردم که خدایا به دادم آمدی و به یادم انداختی که بهراستی این من هستم که در حال قضاوت شدن هستم. من دارم خودم را قضاوت میکنم، دارم خودم را بالاتر از این جمعیت میبینم و پیوسته خودم را نکوهش میکنم که چرا بین این آدمها هستم، جای من بالاتر از اینهاست. ولی، این به این خاطر است که من در مداری هستم که این مردم هستند( منظورم مردمی که در این جشن عروسی دیدمشان). اگر هم که نظر من درست باشد، باید به خودم گوشزد کنم که؛ تنها راه نبودن با چنین افرادی، رفتن به مدت یک بالاتر است و تنها راه آنهم، خودشناسی و خودسازی است و بس. بنابراین، میبینم که دلیل قضاوتهای من خودم هستم و بس. من اگر به خودسازی بپردازم، مدارم عوض شده و به مداری بالاتر میرود و ناگزیر، دیگر این افراد را نخواهم دید و با آنها هیچ سر و کاری نخواهم داشت. پس، باز هم توپ در زمین خودم هست و بس!
خدایا پروردگارا، سپاسگزارم که من را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و راهم را برای رفتن به مدارهای بالاتر هموار میسازی.
خدایا برای استاد بزرگوارم و بانو شایستهی عزیز و همراهان گرامیم در این مسیر زیبا سپاسگزارم.
ارادتمند شما
سلام به استاد عزیزم ،و هرکس ک هدایت شده ب این نوشته …
استاد فایلهای مربوط ب ارامش در پرتو اگاهی کوتاهن،ولی احساس میکنم نکات راه گشایی تو تموم این فایلها هس،چیزایی ک ما ب راحتی از کنارشون رد شدیم ،استاد الان ک این متن رو مینویسم،دارم رو خودم و باورهام کار میکنم،و این مدت ب تضادهایی خوردم ک میدونم من خلقشون کردم ،استاد فایل قبلی راجع ب این بود ک بدن ما بزرگترین داروخانه است ،و این فایل راجع ب قضاوت نکردن ،من 2 روزه مریض شدم ن بخاطر اینکه این مریضی ویروسیه! بخاطر اینکه با افکارم با نگرانی و ترسهام ،و توجهم ب چیزایی ک حتی وجود ندارن نگرانی و ناراحتی بیشتری رو ب خودم جذب کردم و بدنم با وجود این بیماری داره بهم هشدار میده ک این دردا ریشه در چ افکار و نگاه من داشته ! استاد تو یکی از فایلا یادمه گفتین ب جایی میرسین ک دیگه از اتفاقی تو زندگیتون تعجب نمیکنین ،و منم تعجب نکردم ک مریض شدم،و تعجب نمیکنم ک دارم زود خوب میشم چون ریشه اون بیماری تو افکار من بود ! دنبال توجه بودم !
و این یه جمله :قضاوتهای تو چیزی نیست جز بازتاب نیاز شدیدت به تأیید شدن.
استاد دلم میخواد از شدت خوشحالی گریه کنم،تازه دارم میفهمم همه چیزو من خلق کردم ! قبلا فقط میگفتمش،الان دارم درکش میکنم … و ناراحت نیستم ک چقدر خودمو اذیت کردم،چقدر درد کشیدم،چون دیگه الان دارم یادمیگیرم همه چیز منم .همه چیز رو من تعیین میکنم ،فقط مننننن.
میخوام سلامتیم و قضاوت ها و نیاز ب تایید شدن رو ب هم ربط بدم ک چطور باعث شد من مریض شم :
استاد واقعیتش اینه ک من چند ماهه شاید 8 ماه،دارم سعی میکنم کسی رو قضاوت نکنم،و هنوز اونقدر موفق نبودم ،نسبت ب قبل خیلی بهتر شدم ولی هنوز جای کار داره و دارم روش کار میکنم
یکی از استادام هس ک خیلی تحسینش میکنم چون تو کارشون موفقن،اگ دوستام راجع بهش بد میگفتن ،میگفتم ادم خوبیه،اخلاقشون خاصه،هرکس یه قلق داره،و … طوری ک جلسه اول کلاس خیلی بداخلاق بودن ،ولی من انقد خوبشونو گفتم ک جلسه دوم خوش اخلاق شدن ،و حداقل من اونقدر توجهم ب خوبیاس ک این ادم ب من احترام میذاره بین بچه ها
“و واقعیتِ اون ادم هرچی ک بود ،واقعیت دنیای من نشد”
اما دیروز چیزی شنیدم و ذهنم شروع کرد ب قضاوت،ک خداروشکر امروز این فایلو دیدم و اینطور شنیدم ک خدا بهترینا رو برا من میخواد و کاملا حواسش هس و نمیخواد من جز انرژی مثبت و حال خوب چیزی داشته باشم،و این جمله رو مدام یاد خودم میندازم ک :
یاد بگیر که جهان از خلقت هر موجودی هدفی داشته است و هر موجودی در هر جایگاهی که هست، به ظاهر خیر یا به ظاهر شر، در مسیر تکامل خویش است. در مسیر دارمای خویش.
این از این ک درس شد .
اما چرا من با قضاوت ،مریضی رو ب خودم جذب کردم؟
استاد شما گفتین قضاوتهای تو چیزی نیست جز بازتاب نیاز شدیدت به تأیید شدن !
استاد من تو کارم خیلی حرفه ایم،خیلی خودمو قبول دارم،خیلی زیاااد عشق میکنم،فعلا تو مرحله اموزشم و چند ماه دیگه حتما مینویسم ک چیکارا کردم ،ولی نکته اینجاس ک خوشم میومد از اینکه توجه بشه بهم!
استعدامو ب رخ بکشم،بگم من خیلی خفنم و متفاوت از بقیه هسم! ( نیاز شدید ب تایید شدن )من ک میدونم کی هسم و چقدر فوق العاده ام،چ لزومی داره ب بقیه اثباتش کنم؟این رفتارام اذیتم میکرد ،تا اینکه الان علتشو ن اینکه نفهمیده بودم،الان قبول کردم ک من دوس داشتم بهم توجه شه ،و این نیاز ب توجه شاید چیزیه ک من باید خیلی روش کار کنم
اما چ ربطی ب مریضیه من داره؟
چ نیاز ب توجه باشه،چ نیاز ب تایید شدن،چ وابستگی ب ادما و …. هرچیزی ک منو از اصلم دور کنه ،تو دنیای بیرونی نمود پیدا میکنه،میشه مریضی،میشه روابط ناسالم ،درد و رنج و …
استاد باورش منطقیه ک با نوشتن این حرفا حالم داره بهتر میشه؟
هر تضادی تا وقتی هس ک تو درسشو بگیری،و وقتی درس اون قضیه رو بگیری ،درد و رنج خودب خود از بین میره ،خود ب خود همه چی درست میشه،خود ب خود ،چون یادگرفتیم دنیا دنیای فرکانسه ،با تغییر فرکانس همه چیز تغییر میکنه ،و بنظر من هیچ چیز ب اندازه اگاهی و عمل ب اون اگاهی ها نمیتونه فرکانس ادمو تغییر بده
استاد بگم الان وصل کسی نیستم دروغ نگفتم
همیشه مخاطب کامنتام رو بچه ها یا خودم میذاشتم،ولی الان عجیب انگار فقط دوس دارم ب شما بگم ،ک چقدر ممنونم بابت نگاهتون ک دنیای خیلی ها رو عوض کرده ،”موفقیت در تمام جنبه های زندگی”
و کسی میرسه ب این مقام ،ک دست از قضاوت برداشته ،دست از تایید بقیه برداشته ،استاد حالم خیلی عالیه ،با تمام وجودم احساس میکنم میلیونر شدنمو ،احساس میکنم خدا چقدر دوستم داشت ک از تضادهایی ک من تو زندگی بهش برخوردم و مخلوق دست خودم بود،حتی اونا رو پله کرد تا من با همون تضادهایی ک خودمم خلقشون کردم تو مسیر خواسته هام ازشون استفاده کنم !!!! من چی بگم الان؟
ازش خواسته بودم ریشه ای کمکم کنه حل کنم همه چیزو،ولی قبل از این دعام،چند سال قبل از دعاهام،اون منو مستجاب کرده بود ،
استاد نمیدونم تا چ حد میتونم برسونم حرفامو ،فقط میدونم طوفانی ک چندماه ادامه داشت تو وجودم الان اروم شده،الان درک کرده ،الان فقط خودشو تعیین کننده همه چییییز میدونه ،الان دیگه قضاوت نمیکنه چون حتی وقتشو نداره،چون زندگیش ارزشمنده و کسی جز “خودش” تو این زندگی نقش نداره،الان ب ادما دیگه فکر نمیکنه،چون میدونه اون بیرون چیزی نیس ک خوشحالش کنه،میدونه جهان درونی ک چند سال پیش راجع بهش حرف میزد یعنی چی،درک کرده ک وقتی میگفت اون بیرون دنبال خوشبختی نگرد یعنی چی،هنوز خیلی چیزا هس ک باید یادبگیرم و تازه اول راهه ،ولی من همینجا ب جهان و کائنات هستی اعلام میکنم اماده دریافت هر الهام و هدایتی هستم تا در جهت هرانچه ک برای من خیر و منفعت مطلق هس قدم بردارم
خدایا شکرت ک میتونیم تغییر کنیم و جهان خودمونو تغییر بدیم ،شکرت برای ثروت هایی ک از بی نهایت مسیر ب زندگیم وارد کردی ،شکرت برای عشق ها و دوستی هایی ک از سر لطف و محبتت بهم ارزانی داشتی ،شکرت ک از هرچیزی جز تو بی نیازم کردی
شکرت برای وجود استاد عباسمنش،برای دیدگاهش ،برای ثباتش در باورهاش،و استقامتش در مسیرش،شکرت برای موفقیت و حال خوبیای همه،شکرت ک همه چیز رو با قانون خلق کردی،شکرت ک فرصت استفاده از زندگی رو با این مسیر بهم دادی ،شکرت ک عزیز دردونه توعم،شکرت ک با تنهاییم عشق میکنم ،کنار بنده هات هم عشق میکنم،شکرت ک انقدر تغییر کردم ،شکرت بخاطر عدلت،بخاطر اروم بودنم،بخاطر سلامتی ای ک سریع بهم بخشیدی،شکرت ک هستم ،شکرت ک اجازه دادی شکرت کنم :)
پس لازم است به جای قضاوتِ تجربه دیگری، به جای تماشا کردن، به جای یافتنِ دلایل حرکت نکردن، به جای همهی بهانه هایت، همهی ولی، اما و اگر هایت، برای تجربهی شخصیات از موفقیت.. از ثروت و از رحمت… و لذت به راه بیفتی و قدمی برداری
قضاوت نکردن را تمرین کن. حادثهها را، آدمها را، موجودات را و هیچ چیز را قضاوت نکن.
یاد بگیر که گاهی فقط باشی و تنها تماشا کنی موجوداتی را که برای هدفی خلق شدهاند.
یاد بگیر که جهان از خلقت هر موجودی هدفی داشته است و هر موجودی در هر جایگاهی که هست، به ظاهر خیر یا به ظاهر شر، در مسیر تکامل خویش است. در مسیر دارمای خویش.
یا ربّ العالمین تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
هرچه آگاه تر،آزادتر ….
درود بر شما بانو فاطمه گرامی
کمکم دارم میفهمم که وقتی استاد بزرگوارمان، دنیا، دنیای مدار است و بس!
وقتی من در مورد چیزی قضاوت میکنم، یعنی از نظر من چیزی نادرست است. یعنی چیزی سر جای خودش نیست. در صورتیکه هست، همه چیز سر جای خودشه! این منم که برای تغییر موقعیتم و تغییر پیرامونم، باید تغییر کنم و بس!
آره، اگر جایی که هستم، موقعیتی که در آن هستم، کار و شغلی که دارم، همسری که دارم، نامی که دارم، فرزندانی که دارم، کسب و کار و درآمدی که دارم، خویشاوندانی که دارم، همکارانی که دارم، مشتریانی که دارم و غیره، همه و همه نشان از تراز خودم دارد! نشان از وضعیت فکری و اندیشههایی است که دارم، نشان از کارهایی است که از پیش انجام دادهام و چیزهایی است که از پیش فرستادهاند. بنابراین، برای تغییر همهی اینها، باید خودم را تغییر دهم و بس!
همهاش خودم هستم و اگر جهان آینهی تمام نمای من است، حرفی دیگر نمیماند، انتقادی نمیماند، قضاوتی نمیماند! کافی است نیم نگاهی به درون خودم بیاندازم تا متوجه ریشهی همهی این ناخواستهها بشوم!
خدایا ، اکنون که ما را به این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت آوردهای، خودت هم کمکمان کن تا با پیوستگی، این مسیر زیبا را به کمک دستانت بپیماییم و سرانجام رستگار و سربلند از این دنیا به سوی شما بازگردیم.
خدایا شکرت
پروردگارا سپاس
الهی شکرت
ارادتمند شما
سلام دوست خوبم فریبرز جان
ممنونم از نگاهتون و کامنتی ک گذاشتید چون باعث شد مجدد کامنت خودمو بخونم
ممنونم از آگاهی ای ک ب جریان انداختید
وقتی من در مورد چیزی قضاوت میکنم، یعنی از نظر من چیزی نادرست است. یعنی چیزی سر جای خودش نیست. در صورتیکه هست، همه چیز سر جای خودشه! این منم که برای تغییر موقعیتم و تغییر پیرامونم، باید تغییر کنم و بس!
دقیقا دوست خوبم ،همه چی سرجای خودشه :) و اونی ک باید تغییر کنه منم
چقدر حرفتون درسته
یاد حرف استاد افتادم ک میگن :
تو جایی هستی ک با اتفاقات اون مکان ،هم مدار هستی
تا تو تغییر نکنی،اتفاقات بیرونی هم تغییر نمیکنه
عاشقتونم
مسیرتون پر نور
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
قضاوت کردن باعث شکل گیری گفتگوها و نجواهای ذهنی منفی در ما شده و با بد کردن احساسمان اتفاقات نامناسبی را برای ما رقم می زند این جهان متنوع خلق شده و هر کسی با هر دیدگاهی برای این جهان مناسب بوده و به رشد و گسترش آن کمک می کند جهان با وجود تضادها زیباست.
ما نمی توانیم هیچ کسی را تحت هیچ شرایطی قضاوت کنیم چون از گذشته و فرکانس های او اطلاعی نداریم هر کسی متناسب با باورهای ما با ما برخورد خواهد کرد و ما با باورها و فرکانس های خود رفتار دیگران را بر علیه یا به نفع خود برانگیخته می کنیم به میزانی که بتوانیم خود را دوست داشته و رابطه ی خوبی با خداوند داشته باشیم و به صلح و هماهنگی درونی دست یابیم به همان میزان دیگران به شکل بهتری با ما رفتار خواهند کرد و زندگی بهتری داریم اگر بخواهیم تمرکز خود را به جای خود بر روی دیگران قرار دهیم و به قضاوت یا غیبت در مورد آن ها بپردازیم خودمان را از راه موفقیت و پیشرفت دور خواهیم کرد و افراد نامناسبی را جذب زندگی خود می کنیم تا جای ممکن باید بتوانیم تمرکز خود را بر نکات مثبت طرف مقابل گذاشته و او را تحسین کنیم.
اگر افرادی را در ذهن خود مهم نکنیم و قدرت را تنها به خداوند دهیم و اجازه ندهیم اشخاص برای ما به قدری مهم شوند که بتوانند در ذهن ما تاثیر گزار باشند زندگی به مراتب بهتری خواهیم داشت اما زمانی که افرادی برای ما مهم می شوند تا جایی که به آن ها باج داده و نگران از دست دادن و ناراحت شدن آنها هستیم زندگی ما دائما صرف راضی نگه داشتن دیگران خواهد شد و جهنم واقعی را تجربه می کنیم.
برای خود هدف مناسبی انتخاب کرده قدرت را تنها در دستان خداوند ببینیم او در زمان مناسب افراد مناسب را به سمت ما هدایت خواهد کرد.
اگر یکبار برای همیشه تصمیم بگیریم که تمرکز خود را تنها بر روی خودمان قرار داده و تنها هدف ما هماهنگی و به صلح رسیدن با خداوند باشد و بدانیم تنها رابطه ی دائمی ما رابطه با خداوند است تمرکز خود را تنها بر روی خداوند خودمان و اهدافمان قرار می دهیم و نیازی نمی بینیم که بخواهیم دیگران را قضاوت کنیم و باعث نشتی انرژی و زمان خود شویم تنها بر روی باورهای خود به درستی کار کرده تا افراد منفی خود به خود از زندگی ما حذف شده و افراد مناسب جایگزین آن ها شوند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
درود بر شما همراهان گرامی
به چه نکتهی درستی اشاره کردید. درسته، قضاوت نشانهی شرک است. اگر موحد باشیم و قدرت را تنها به رب العالمین بدهیم، هرگز نیازمند قضاوت نخواهیم شد. بنابراین، قضاوت نشانهی دو چیز است:
1. پایین بودن عزتنفس و نیاز به تایید
2. شرک
ارادتمند شما
سلام و درود
استاد این فایل تون مثل بقیه عالی بود
چقدر زیبا صحبت میکردید
چقدر دل نشین بود
و حقیقت رو برای ما واضح تر کردید
اینکه نباید کسی رو قضاوت کنیم
من اهل قضاوت نیستم
و از الان به بعد در جمع کسانی که قضاوت میکنند هم نباید باشم
خدایا شکرت خودت منو به راه درست هدایت میکنی
بنام الله یکتا
سلام به تمام هم فرکانسی های عزیزم و استاد گرانقدرم .
این فایل رو که بسیار بی نظیره بار ها گوش کردم و امروز از طریق نشانه روز به آن هدایت شدم دقیقا در لحظه ای که نیاز داشتم به شنیدن این صحبت های خالص و خداگونه قبلاً که گوش میکردم حالم خوب میشد و کمتر سعی میکردم اطرافم رو نقد کنم اما امروز معنای عمیق تری رو به من
القا کرد اینکه حتی نشینم گذشته خودمم نقد کنم حتی خودمم قضاوت نکنم گذشته رو فراموش کنم و از نو بسازم همه چی رو و فقط تمرکزم روی خودم و لحظه حالم باشه که حالم رو خوب نگه دارم چون میدونم حال خوب مساوی با اتفاقات خوب .
در پناه الله یکتا شاد پیروز سعادتمند و ثروتمند باشید دوستان گلم .
بنام خدایی که بشدت کافیست
سلام
امروز بعد مدت ها از آپشن نشانه امروزم استفاده کردم و این فایل ارزشمند اومد که سالها ازش میگذره ولی چــــــــقدر ناب هست و تـــــــــــازه
تجربهی آرامش، جسارتی یگانه را میطلبد، این رو همیشه باید با خودم مرور کنم، نگاهی که کسی دیگه رو به آرامش رسونده الزاما برای من جواب نمیده و به اندازه تمام انسانهای روی کره زمین، راه و روش برای این موضوع هست، ولی خب در کلیات اگر بخوایم نگاه کنیم و ریز بشیم میشه بگیم بخاطر باورهای مشترکی که از طرف جامعه و عوامل دیگر دریافت کردیم از جهات شبیه هم هستیم، چند روز پیش با یکی از خواهرام صحبت میکردم که بهم میگفت وقتی به آموزش هنگدرام فکر میکرده ذهنش میگفته حالا این رو بری بقیه چی میگن، میگن فقط چون خواهرشو دیده اینو رفته، بهش گفتم کار زهن همینه، قضاوت کردن، منم وقتی 7 ماه پیش هنگدرامم رو خریدم و شروع کردن به آموزش دیدن و تمرین کردن، خیلی قضاوت ها تو ذهنم مرور میشه، یکی شون اینه که می شنیدم که بعضی ها میگن اصلا مکه هنگدرام هنره؟ هر کسی هـــــــــــیچی ندونه از هنگدرام یه ضربه همینطوری الکی بهش بزنه اون صدا قشنگه ازش بیرون میاد، ولی به لطف آگاهی هایی که دراین مسیر نوش جان کردم، به این درک رسیدم که نیام خودم را با قضاوت ها بسنجم و همین باعث شد به یه استاد خوب واسه آموزش هدایت بشم که با اینکه اوایل یه عجله و استرسی در نواختنم بود ولی با کمک استادم حلسه به جلسه کم و کمتر و حذف شدند و الان خـــــــیلی خوب تر شدم و دیگه همون بار اولی که تمرینم رو استادم می بینه تأیید میکنه و میگه برم جلسه بعد
خدایا شــــــــکرت/ هدایتم کن همیشه در بهترین زمانها و مکانها باشم
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
چقدر باعشق این فایل رو ضبط کردین استاد
میخاستم بگم یعنی میشه خدایا که یک روز از این قضاوت رها بشم خودم خسته شدم ک یک چیزی در ذهنم گفت که تنها مرده ها هستن که قضاوت نمیکنند خطا نمی کنند تو فقط میتونی هر روز بهتر از روز قبل بشی و کمتر قضاوت کنی تو یک موجود کامل نیستی پس لذت ببر از زندگیت و سعی کن بهتر بشی و اصلا نگران نباش که وقتی یک چیزی رو میخای یعنی به تضاد خورده ای یعنی تو خوبی هارو دوست داری و خداوند هم اون چیزی رو میخاد که تو میخای و اگر نگران نباشی این خصلت هم در زندگیت خوب میشه و روزی اینو میفهمی که رها شده ای از قضاوت به لطف خدا
هر جایی که نگران شدم و خدا بهم گفت نگران نشو درست میشه و حالم خوب شده بعد از یک مدتی اون موضوع به طور کاملا طبیعی برطرف شده بوده