داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مژگان ز گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    درود استاد،میریم جون ودوستان عزیز،سخت ترین کار دنیا بنظرمن ،تغییر باوروفکر وبدنبال اون تغییر شرایط زندگیه،هروقت که میخام سفر زیبا وپرفراز ونشیب تغییر رو شروع کنم ،باعادات وباورهای گذشته کاربرام مشکل وسخت هست،پذیرفته ام که زندگی امروز من نتیجه افکار واعمال خودم هست ،اگه خوب یا اگر بد،باید سفر آسان ولی درعین حال دشوار رو شروع کنم،باید قدم به جلو بگذارم وپیش برم از دشتی تاریک بسوی روشنایی وسرسبزی،مگر انسان چند بار زندگی میکند که اون رو باناخواسته ها وسختیها بگذراند؟بس است دیگر تغییر لازم هستم،خداروشکر که درکنار خانواده ای سالم امیدوار وشاد وتوانا با استاد عزیز وبانویی مهربان هستم،خدایا شکرت سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    لیلا ابراهیم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    من تو ی دوره از زندگیم حتی دعا هم نمی کردم چون بشدت معتقد به جبر بودم و روزی هدایت و خوشبختی رو فقط در دست خدا میدونستم که به هرکی بخواد میده و خودمو در این وسط هیچ کاره میدونستم،نماز میخوندم که فقط اطاعت کرده باشم چون هیچ ارتباطی ایجاد نمیکرد ولی ته دلم همیشه این گفته حضرت علی تکرار میشد که بدبخترین آدم اونیه که دعا نمیکنه البته با این مضمون.خلاصه این روایت ی تلنگری بهم میزد که ی جای کار میلنگه ی روز که ازین سردر گمی خسته شده بودم رو کردم به خدا و گفتم راه درست و بهم نشون بده من نمیخوام تو رو از دست بدم تو خط قرمز من هستی و پناه میبرم به خودت از کفر که نجاتی براش نیست.راه هدایتم به این سایت خودش ی داستان جالبیه ولی مهم اینه که به خداوندی خدا من تمام جوابامو اینجا پیدا کردم من نه تنها جواب بلکه خدامم پیدا کردم الان خدا دایم تو ذهنمه فکرمه و قلبمه و چقدر لذت میبرم فبلنا از مومن بودن میترسیدم چون فکر میکردم خیلی سخته زیاد تو بحرش نمی رفتم ولی الان از ارتباطم با خدا سرشار از شادیم و مدام باهاش حرف میزنم و خسته نمیشم،میشه تصور کرد که چقدر زندگیم عالی و سرشار از عشق و آرامش شده من این فایلارو به برادرم هم دادم ینی تحولات زندگی اون صدها برابر من بود چون شرایطش خیلی بغرنج بود و چقدر به زندگیش آرامش برگشت،که اگه میلیونها خرج دوا و دکتر میکرد و مشاوره میگرفت این نتیجه حاصل نمیشد شرایط برادرم طوری هست که فقط میتونه گوش بده و من هرچیز مفیدی تو سایت میبینم به فایل صوتی تبدیلش میکنم و براش میفرستم الانم با امید به خدا و ایمان و باور قوی و آموخته هامون ازاینجا برای درمانش ی عزم جدی کردیم برامون دعا کنین منم هم برا شما و هم استاد عزیزم که فرشته نجاتم شده دعا میکنم و یقین دارم بزودی میام و داستان وقوع معجزه زندگیم رو براتون مینویسم،خدااااااایا شکرت که فقط خدا وهمش خداو باز هم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مهدی ابدال گفته:
      مدت عضویت: 2525 روز

      سلام آبجی خوب و امیدوارم

      از خدا سپاس گزارم برای هدایت من به متن تو ،آخه از روی متنت گذشتم ولی گفت برگرد بخون منم حرفش رو گوش کردم و برگشتم متنت رو خوندم و از انرژی که داشت استفاده و لذت بردم

      و اینکه بزرگان دینمون و از جمله حضرت زهرا میفرمایند که (دعا برای دیگران به خودت برمیگرده)

      از تو تشکر کنم برای اینکه مارو هم در این ضیافت شریک کردی

      یقین داشته باش خدا خواسته‌های همه مارو اجابت می‌کنه

      یقین بالاتر از امید،یقین یعنی اطمینان قلبی

      دستان خدا یاری گر و پشت و پناهت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3822 روز

      لیلا جان، جان

      برای شما و برادر گلتون، آرزوی سلامتی بیشتر، ثروت بیشتر، آرامش بیشتر، و هر چیز خوب دیگه که تنها و تنها منبع همه ی این خوبی ها، از آنِ خدای یکتاست و از او میخوام.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1754 روز

    استاد عزیز و بزرگوار

    من بصورت اتفاقی مبحثی را در اینترنت سرچ کردم و یهویی با سایت شما آشنا شدم و خیلی لذت بردم و عضو سایتتون شدم و فایل های رایگان را دانلود کردم و دارم گوش میدم و یقین دارم بهترینا برام رقم میخوره

    خدا رو شکر بخاطر آشنایی با شما🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      بهروز مروی گفته:
      مدت عضویت: 3176 روز

      سلام و صد سلام به دوست و یار عزیز رضا احمدی عزیز بَچ کرموون!!!

      ان شالله هر جایی هستی لبت خندون و جیبت پر پول و دلت شاد و خدای مهربان پشت و پناهت باشه!!!

      من بهروز مروی فرزند نهبندان و مقیم مشهد از سال 95 عضو کوچکی از دریای بیکران عباسمنشی ها هستم و خداوند هدایتم کرد که از چند هفته پیش هدایت شوم به کامنت های سراسر نور شما و اللهی شکرت بخاطر حضور دوست عزیز و با کمالات و هزار ماشالله منوّر به نور قرآنی چون شما…

      در این چند هفته شبانه روز تک به تک کامنت های شما را خواندم به تک تک کامنت های شما با کمال افتخار 5 ستاره دادم، تک تک مفاهیم قرآنی را که تبیین کرده بودین را درک کردم و به تک تک مستند هایی که اشاره فرمودین با گوش و چشم دل توجه نمودم، لذت بردم از اشعار زیبایی که در کامنتات از مولانا می آوردی و بسیار بسیار بسیار از شما دوست مهربان و باخدا و فهیم سپاسگزاری میکنم بخاطر این درک و فهم شما از قرآن و آن تصمیم بزرگ زندگی ساز که بجای رشته نفت رفتین رشته قرآن شناسی و مکتب امام صادق و اینچنین درک و فهم عالی که از مفاهیم قرآن و قانون کائنات دارید.

      تحسین میکنم استمرار شما در نوشتن کامنت در اکثر فایل های استاد را

      تحسین میکنم استمرار شما در اشاعه آگاهی هایی که بر قلبان میبارید را

      تحسین میکنم مثال هایی که در کلامتان از قرآن و معرفی مستند های بسیار دیدنی را که جهت فهم بهتر کلام نافدتان میزدید را

      واقعا سپاسگزار شما هستم و از خداوند برای شما توفیق میطلبم که بیشتر و بیشتر در سایت فعالیت داشته باشین و از خداوند بقول خودتان برای شما ثروتی را طلب میکنم که اگر بپسرند دارایی شما چقدر هست شما در جواب بگویید:

      الان ..‌…….. یا ………الان…

      از خداوند درآمدهای دلاری در هر ثانیه را برای وجود پاک و خوش طینت شما آرزومندم که این چنین از نفس خود رها شده و با هستی خداوند یکی شده اید و از زندان تن و من من گفتن ها رهایی یافته و با اصل اذلی خود پیوند خورده اید را…

      و در انتها باید عرض کنم

      آرزویم اینست نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

      واقعا صمیمانه دوستتان دارم و امیدوارم روزی شما را ملاقات کنم.

      من بهروز مروی دانش اموخته در دانشگاه دادبین کرمان به آدرس جاده تهران، سه راه سیلو،روبروی اداره گاز کرمان در رشته مهندسی معدن در سال های 88 الی 90 و در حال حاضر در عشقم یعنی معدنداری در استان خراسان جنوبی مشغولم و خداوند را شاکرم که توفیق آشنایی با عزیزی چون شما را نصیبم نمود.

      در پناه رب الارباب پادشاه جهانیان باشید.

      ارادتمند

      بهروز مروی

      18 بهمن ماه 1403

      اتمام مطالعه آخرین کامنت نازل شده بر قلب سلیم رضا احمدی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        بهروز مروی گفته:
        مدت عضویت: 3176 روز

        سلام و صد سلام به دوست و یار عزیز رضا احمدی عزیز بَچ کرموون!!!

        ان شالله هر جایی هستی لبت خندون و جیبت پر پول و دلت شاد و خدای مهربان پشت و پناهت باشه!!!

        من بهروز مروی فرزند نهبندان و مقیم مشهد از سال 95 عضو کوچکی از دریای بیکران عباسمنشی ها هستم و خداوند هدایتم کرد که از چند هفته پیش هدایت شوم به کامنت های سراسر نور شما و اللهی شکرت بخاطر حضور دوست عزیز و با کمالات و هزار ماشالله منوّر به نور قرآنی چون شما…

        در این چند هفته شبانه روز تک به تک کامنت های شما را خواندم به تک تک کامنت های شما با کمال افتخار 5 ستاره دادم، تک تک مفاهیم قرآنی را که تبیین کرده بودین را درک کردم و به تک تک مستند هایی که اشاره فرمودین با گوش و چشم دل توجه نمودم و بسیار بسیار بسیار از شما دوست مهربان و باخدا و فهیم سپاسگزاری میکنم بخاطر این درک و فهم شما از قرآن و آن تصمیم بزرگ زندگی ساز که بجای رشته نفت رفتین رشته قرآن شناسی و مکتب امام صادق و اینچنین درک و فهم عالی که از مفاهیم قرآن و قانون کائنات دارید.

        تحسین میکنم استمرار شما در نوشتن کامنت در اکثر فایل های استاد را

        تحسین میکنم استمرار شما در اشاعه آگاهی هایی که بر قلبان میبارید را

        تحسین میکنم مثال هایی که در کلامتان از قرآن و معرفی مستند های بسیار دیدنی را که جهت فهم بهتر کلام نافدتان میزدید را

        واقعا سپاسگزار شما هستم و از خداوند برای شما توفیق میطلبم که بیشتر و بیشتر در سایت فعالیت داشته باشین و از خداوند بقول خودتان برای شما ثروتی را طلب میکنم که اگر بپسرند دارایی شما چقدر هست شما در جواب بگویید:

        الان ..‌…….. یا ………الان…

        از خداوند درآمدهای دلاری در هر ثانیه را برای وجود پاک و خوش طینت شما آرزومندم که این چنین از نفس خود رها شده و با هستی خداوند یکی شده اید و از زندان تن و من من گفتن ها رهایی یافته و با اصل اذلی خود پیوند خورده اید را…

        و در انتها باید عرض کنم

        آرزویم اینست نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

        واقعا صمیمانه دوستتان دارم و امیدوارم روزی شما را ملاقات کنم.

        من بهروز مروی دانش اموخته در دانشگاه دادبین کرمان به آدرس جاده تهران، سه راه سیلو،روبروی اداره گاز کرمان در رشته مهندسی معدن در سال های 88 الی 90 و در حال حاضر در عشقم یعنی معدنداری در استان خراسان جنوبی مشغولم و خداوند را شاکرم که توفیق آشنایی با عزیزی چون شما را نصیبم نمود.

        در پناه رب الارباب پادشاه جهانیان باشید.

        ارادتمند

        بهروز مروی

        18 بهمن ماه 1403

        اتمام مطالعه آخرین کامنت نازل شده بر قلب سلیم رضا احمدی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد حمزئی گفته:
    مدت عضویت: 2221 روز

    باسلام خدمت خانواده بزرگ و صمیمی عباس منش و همراهان ناب این خانواده درجه یک.

    یه روز از محل کار خواستم برگردم خونه اسنپ گرفتم تو ماشین که نشستم راننده ازم اجازه خواست اگه اشکالی ندارد یه فایل صوتی بذاره گوش کنه منم گفتم خواهش میکنم راحت باش.

    اونجا برای اولین بار صدای نازنین و پر انرژی استاد عباس منش رو شنیدم جالب بود اون قسمتی بود که استاد از راننده تاکسی بودن خود تعریف میکردند.

    اصلا از زمین جدا شدم نمی‌دونم چطور کی چقدر طول کشید رسیدم خونه.

    حرف‌های استاد خیلی به دلم نشست.

    یادمه مهمون خونه داشتیم ولی من جلو در خونه که پیاده شدم بالا نرفتم یه خواسته ای همونجا در من شکل گرفت.

    ایستادم به خودم گفتم این کی بود دیگه اصلا فامیل استاد هم از ذهنم پریده بود فقط عباس سید و حسین این سه کلمه یادم بود.

    کاش از راننده می‌پرسیدم این بنده خدا کی هست؟

    خلاصه اینقدر تو اینترنت سرچ زدم تا بالاخره سید حسین عباس منش رو پیدا کردم.

    به کانال تلگرامی رسیدم که فایلهای رایگان استاد رو به اشتراک می‌داشت سریع یه فایل رو دانلود کردم هندزفری رو گذاشتم تو گوشم رفتم تو خونه.

    و این شد آغاز شکل گرفتن فعل خواستن در زندگی من.

    بی شک خدا منو هدایت کرد به سمت خانواده صمیمی عباس منش.

    خدا رو هر روز شاکرم به خاطر نعمت‌ها ی بی پایانی که من عطا کرده.

    من درس رو تا دیپلم ادامه دادم.

    الان که فکر میکنم واقعا توان و استعداد ادامه تحصیل رو داشتم ولی این که ادامه تحصیل ندادم به خاطر بی هدفی نداشتن انگیزه و یه الگوی مناسب بود.

    خواسته که در وجود آدم نباشه انگیزه‌ای برای تکاپو نمی مونه.

    این اولین پستی هستش که دارم تو سایت عباس منش به اشتراک می‌زارم و میدونم بخوام ادامه بدم شاید از حوصله دوستان خارج باشه ولی می‌خوام در قالب یه سریال مسیری رو که طی کردم با خانواده موفق عباس منش به اشتراک بزارم شاید یه جا یه نکته ای چراغ راهی واسه یه عزیزی باشه.

    یا خود خدا ☺️

    محمد حمزه ای

    ۲۷ آذر ۱۳۹۹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    ساره پاکروان گفته:
    مدت عضویت: 1092 روز

    به نام حضرت دوست که هرچه داریم ازاوست

    عرض ادب خدمت استادوهمه هم نوردان عزیز درراه خودشناسی وخداشناسی

    استادمطالبی که ازشما خواندم خیلی به داستان زندگی من شبیه هست با این تفاوت که من از یه راه دیگه ای متوجه اسارت خودم درچنگال نفسانیات شدم وفهمیدم چقدر ذهنم درگیرافکارمنفی وبارهای اشتباه ومخرب شده شایدداستان تحول من شبیه به داستان عشق زلیخابه حضرت یوسف بودکه ازعشق زمینی به عشق خدایی رسیدکه پس ازگذشت سختی‌ها ومبارزه بانفس ودرگیریهای فراوان ذهنی وبحران هویتی که برام پیش اومد وبه خواست خدای بزرگ به این موفقیت رسیدم که باکمک دعاوتلاش وتفکروتوکل وصبر زیادتمام سدهای ذهنی خودم روباقدرت ایمان وامید وتلاش مستمر شکستم کبه یاری خداولطف یکی ازبستگانم وارد سایت شماشدم وامیدوارم بامطالعه واستفاده عملی از راهکارها وراهنمایی های شمابتونم مراحل موفقیت رو بیش ازپیش طی کنم وبه بهترین نسخه ازخودم تبدیل بشم وبرنفسم پیروزبشم وبه گوهردرونم وعشق الهی برسم وسعی کنم وجودم مایه خیروبرکت برای دیگران باشه انشاالله باتشکرازشما برای فرصتی که دراختیارم گذاشتین به امیدموفقیت همه دوستانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 1427 روز

      سلام دوست عزیز

      از خوندن کامنتتون خیلی لذت بردم عشق زمینی شما رو به عشق الهی رسوند💖 انگاری هرچیزی که در این جهان مادی هست به نوعی راهی برای رسیدن ما به خداست یکی با جستجوی ثروت به خدا میرسه یکی با عشق به فرد و اینم یکی از زیبایی های خالق هست همه از مسیرهای متفاوت اما به یک اصل و اساس میرسن به سرچشمه و منشا میرسن واقعا حیرت انگیزه این خالق💖😍

      امیدوارم هرلحظه خداوند هدایتگر ما به سمت نعمت ها و زیبایی ها باشه🌱🦋💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    کامران جباری گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    با نام خداوندخداوندمهربان که همیشه محافظ من بوده و هست سلام بر استاد عزیزم و خواهر عزیزم خانم شایسته کامران جباری هستم که در شرکتی کارگر میباشم که توسط یه لایو که با استاد عرشیانفر داشتید باشما آشنا شدم و با شنیدن و گوش دادن به فایلهای رایگان و خواندن بعضی مطالب روز به روز تشنه تر میشوم که بتوانم سهم خودم را از این بیداری معنوی بردارم ولی خیلی خیلی از خداوند سپاسگزارم که استاد عزیز عباسمنش را به من معرفی کردولی هنوز اول خط هستم و به رهنمودهای استاد عزیز نیازمندم و از پدر آسمانی درخواست دارم که من را هدایت کند به خوبیها چون دیگر توان برگشتن به زندگی روزمره گی گذشته را ندارم و من باید تعقییر کنم ممنونم که گوش فرا دادید و خواندید چون اولین باری هست دیدگاه خودم را میفرستم استاد عزیزم واقعا از صمیم قلبم دوستت دارم و افتخار میکنم با شما و خانواده صمیمی عباسمنش آشنا شدم در پناه خداوندشاد سربلندپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    حسین زرگریان گفته:
    مدت عضویت: 287 روز

    سلام خدمت استاد عشق و مهربانی آقای عباس منش و تمام اعضاء نورانی سایت عباس منش

    از این جهت گفتم اعضاء نورانی چونکه هر کدام از انسانها خورشیدی هستند برای گرما و روشنایی بخشیدن به همنوعان خود.

    مدت زمان 4 سال است که در مدار آگاهی قرار گرفتم و با قانون جذاب جذب آشنا شدم،قانون خود شناسی و خداشناسی و سپاسگزاری،قانون تغییر و رشد و تکامل،قانون غلبه عشق و محبت بر نفرت و غرور و تکبر،قانون پیروزی نور بر ظلمت و تاریکی،قانون برتری آگاهی بر جهل و نادانی،قانون سلطه شجاعت و جسارت برغم، ترس و نا امیدی،قانون غلبه پول و ثروت بر فقر وبی پولی،قانون تکیه گاهی به نام خداوند یکتا…

    بعضی از استادان و نویسندگان متفق القول بر این اصل معتقدند که ورود به مدار آگاهی و جذب و موفقیت با یک شکست آغاز میشود(شکست در کار و شغل یا زندگی یا…)

    موفقیت یعنی رفتن از شکستی به شکست دیگر بدون از دست دادن انگیزه(چرچیل)

    ورود من هم به این قانون با شکست همراه شد،خیلی روزهای سختی رو گذروندم،احساس یاس و ناامیدی،غم و اندوه فراوان،سر در گمی،پوچی و بی هدفی،احساس شدیدترس و گناه…

    برای فرار از اوضاع نابسامان و آشفته ای که منو در خودش فرو برده بود و در حالی که زیر چرخهای اشتباهات گذشته روز به روز بیشتر له میشدم، به تمام آدمهای اطرافم التماس میکردم تا نجاتم بدهند،به در و دیوار چنگ میزدم،از صبح تا شب حس و حال خودکشی کردن دور سرم میچرخید،هیچ نقطه روشن و نوری نبود و خودم رو در بی ایمانی،شرک و کفر غرق کرده بودم،خلاصه اینکه هیچ راه نجاتی پیدا نمیکردم و هر چقدر برای خلاص شدن و نجات پیدا کردن از این اوضاع دست و پا میزدم،در منجلاب ترس و وحشت و نا امیدی بیشتری فرو می رفتم…

    تا اینکه یکی از نزدیکانم که رابطه خوبی هم بانداشتیم بهم گفت که برای پیدا کردن حال خوبم و رها شدن از این وضع، یکی از استادان مثبت اندیش رو که معروف هم بود بهم معرفی کرد که برم و روی خودم کار کنم،استاد عرشیان فر.

    من که اصلا هیچی از حرفهاش رو نمی فهمیدم که درباره چی و کی داره صحبت میکنه فقط و فقط نام اون استاد توی ذهنم موند تا اینکه بعد یکی،دو ماه از گذشت این ماجرا وقتیکه کمی به خودم اومدم، اسم اون استاد رو تو گوشیم سرچ کردم و با اینکه اولش به هیچ وجه از صحبتهاش و قوانینی که شرح میداد حالیم نمیشد ولی یواش یواش و با سختی فراوان تو اوج نا امیدی شروع کردم به پیگیری صحبتهایی که میکرد،من بودم و یک نور بسیارکم از یک روزنه خیلی ریز ریز تو یک دالان و اتاق تاریک تاریک…

    طبق آموزشها و تمرین هایی که میداد و میگفت یک دفترچه تمرین خریدم و شروع به نوشتن چیزهایی که میگفت کردم،آهسته آهسته و به ندرت نور امیدی در دلم روشن شد و با تمام سوالاتی بی پاسخی که تو ذهنم ایجاد شده بود جلو میرفتم و با خودم همچنان کلنجار میرفتم که مگه نوشتن قدرت داره و اتفاق میوفته،کاینات چیه و اصلا معنی انرژی و فرکانس چیه؟؟؟

    همینجور علامتهای سوال پی در پی و پشت سر هم و سر در گمی در قوانینی که تا حالا از زبان هیچ کسی نشنیده بودم…

    اتفاقا من نماز اول وقت هم میخوندم ولی باور میکنید که معنی سوره حمد رو نمیدونستم…

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    شکر و سپاس خداوندی را که خالق جهان است

    بخشنده و مهربان است

    مالک روز جزاست

    تنها تو را می پرستم و از تو یاری میخواهم

    ما را به راه راست هدایت کن

    راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که مورد خشم و غضب تو قرار گرقتند و نه گمراهان

    فهمیدن نکات ریز این قوانین و آشنایی با خودم و خداوند جهان هستی، درد کشیدن فراوانی برام بهمراه داشت مثل یک نوزاد تازه متولد شد و اینکه داشتم تازه از شکم مادرمتولد میشدم…

    شبها در حین نماز خوندن و آخر نماز یا حتی در طول روز و محل کارم اشک امونم رو بریده و فقط میگفتم خدایا منو ببخش و نجاتم بده و با چشمانی خیس و اشک آلود روی سجاده نماز خوابم میبرد….

    سختی قانون جذب در تغییر کردنه…

    خداوند در قلب شما وجود دارد و هر لحظه هدایت میشوید به آنچه میخواهید(خوب یا بد)

    فقط خداست که قلبت رو نمیشکنه چون خودش قلبت رو ساخته و در لایه لایه های وجودیم مرتب نجوای نترس و نگران نباش من هستم رو حس میکردم و امیدوار میشدم…

    خداوند هیچگاه امید هیچ امیدواری رو نا امید نمیکنه و به اندازه ایمان و باور شما به شما نعمت می بخشه،هر آدمی تو زندگیش تاریکی و یخبندان داره،فقط باید طاقت بیاری و به راهی که برات مشخص کرده ادامه بدی چون روشنایی در راهه و همیشه سخت ترین مسیرها به زیباترین مقصدها میرسند…

    مرزهای غرور و تکبر و بزرگ بینی رو بشکنید تا حسهای جدید را تجربه کنید…

    بزرگترین غم دنیا مرگ نیست بلکه مردن رویاهای درون شماست…

    گذشت و گذشت تا با صدای گرم و دلنشین استاد بزرگتری آشنا شدم که بسیارمحکم، آرام و متین صحبت میکرد،من به لطف آموزشهای استاد جدیدم اقای عباس منش روز به روز به سطح آگاهی های من اضافه میشد و تمام آدمهای منفی اطرافم که در مدار من نبودند به خواست خداوند حذف شدند و من با دوستان جدید مثبت اندیش کمی که سر راهم قرار گرفتندآشنا شدم. فعلا هم فقط با دانلود فایلهای رایگان پیش میرم و به لطف خداوند و آموزشهای استاد وضعیت مالی من داره روز به روز بهتر میشه تا بتونم اولین قدم از 12 قدم رو خریداری کنم.

    به قول استاد خوب ومهربانی ها هیچ دشمنی و دوستی بیرون از تو نیست و هر چیزی که میخوای و نجات دهنده است در درون ما قرار داره…

    قدرتهایی درونت پیدا میکنی که قبلا اونها رو نداشتی و نمی شناختی،رنجها باعث پیشرفت و حرکت ما میشوند،به سنگها و موانع زندگیت برخورد کن و زخمی بشو اما نا امید نشو،باید مثل یک رود جاری باشی و حرکت کنی و افسرده نشوی،خسته بشو ولی نشین گریه کن،از هر لحظه برای خوشبختی و ثروتمند شدن استفاده کن و حرکت کن،اولین قدم برای تغییر قبول کردن مسولیت زندگی خودته،وقتیکه حرکت میکنی نیروهای غیبی به کمکت میان و هر روز بخواه که بهتر از روز قبل باشی…

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرام تر از آهو،بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید،زنجیر پی زنجیر

    خداوند زیباییها یار و نگهدار همه دوستان خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    شیرین عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان ، من در این مسیر و پیرو نوشته های زیبای استاد در بالا میخوام مهمترین چیزی که در این مسیر به همه ما در این راه کمک میکند مسئله توحید است شاید به ظاهر ساده به نظر برسد اما این موصوع توحید و یکتا پرستی بسیار بسیار مراقبت نیاز دارد انسان هر لحظه ممکن است این جایگاه توحیدی را به امور دنیوی و افراد بدهد بدون اینکه خود متوجه باشد وکسیکه اعتبار انجام همه امور زندگیش را به الله مهربان بدهد زندگی را برده و سعادت دنیا و آخرت را برای خودش خریده و این کار بسیار حساس و سخت است اما شدنی است و هرکس توحید به معنای واقعی را درک کند خدای عزیز را همیشه در قلب و روح خود احساس میکند و خوشبخت به معنای واقعیست و کلید موفقیت اوست ما برای رسیدن به همه چیز فقط باید از خدا بخواهیم بی واسطه تاکید میکنم بی هیچ واسطه ای فقط جان جانان که من عاشقشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    هلن گفته:
    مدت عضویت: 4007 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته.

    اول کارها که باشما اشنا شدم نمیدونستم هدایت یعنی چی؟ فک میکردم اگه کسی مدام نماز بخونه و ذکر بگه و عمل صالح انجام بده و قران بخونه، این دیگه هدایت شده و بهشتی هم هس.

    بعد که متوجه شدم خدا همه رو هدایت میکنه و گفته بر من واجبه شمارو هدایت کنم، کم کم هدایتهارو تو زندگیم دیدم.

    اول کارا خیلی از لمس هدایتها و دیدنشون سورپرایز میشدم.به خاطر همین اومده بودم دفتر زیبایی برداشته بودم و هر هدایتی که میشدم رو مینوشتم.

    و ابین کم کم زیاد شد و دیروز که دفترم رو بعد چن وقت برداشتم و خوندم، دیدم به لطف خدا الان اینقدر این هدایتها زیاد شده که من نمیتونم بگم چه برسه بنویسم.

    به خودم گفتم بیام برای چکاپ خودم فقط هدایتهای امروزم رو بنویسم.

    بعد که 2 صفحه تیتر وار نوشتم دیدم بازم هس.

    و اینقدر این هدایتها ریز ودرشته، و اینقدر نیاز به توضیح داره، یعنی به یه جایی هدایت میشی و اون هدایت شدن به اون مکان هم خودش یه هدایت بوده و اتفاقات خوب پشت هم.

    هدایت پشت هدایت.

    دلیلش رو برا خودم تحلیلکردم وقتی به تعهدت عمل میکنی و سکوت میکنی و فقط ادامه میدی.

    فقط تو سایتی.

    خوراکت سایته و اموزه ها و بس.

    خدا خودش به بهترین زمان و مکان و مسیر هدایتت میکنه.

    خدایا شکرت.

    اهدن الصراط المستقیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مژگان ز گفته:
      مدت عضویت: 1319 روز

      درود برشما هلن عزیز،خداروشکر که حال دلتون خوبه که هدایت رو دریافتید ،نوشته هاتون زیبابود،با اجازه شما خوندم واز خوندنش لذت بردم،خداوند هرکسی که خودش بخواهد راه درست رو نشونش میده وخود اون شخص میخاهد وهدایت میشه دراینجا استاد عزیز ومریم جون باعث آگاهی وشناساندن حقایق به من وشما وسایر دوستان شده اند که خداوند خیرشونن بدهد،هرروز نشانه ها وآثار بیشتری از هدایت ولطف ومحبت ،بخشندگی ومهربانی خداوند رو درمی یابیم ،نوشتن وثبت اونها عالیه،نوشتن باعث میشه اون خواسته وهدف درکائنات هم ثبت بشه پس حتما رخ میده،خدارو شکر که نوشته ای هدایت پشت هدایت،وقتی هدایت شیم وآموزشهای استاد رو که درسایت ثبت میشه رو دنبال کنیم درست مثل مثال استاد عمل میکنیم،سوت میزنیم میخندیم قدم زنان در مسیرهای زیبا وسرسبز جلو میریم ولذت میبریم وفقط لذت ولذت وحال خوب وحال خوب تا به مقصد برسیم واین زیباترین حال خوب ورسیدنه ،ازالله یکتا موفقیت سلامت وشادی رو براتون آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    سید مصطفی میربهرسی گفته:
    مدت عضویت: 951 روز

    سلام من مصطفی هستم از بندر بوشهر

    تازه وارد سایت استاد شدم البته چند

    وقته استاد دنبال میکنیم خیلی خوشحالم

    و خیلی تغیرات در ما ایجاد شده انشالله

    که همیشه سلامت باشید

    خداراشکر که استادی مثل شما داریم

    خیلی چیزها از استاد آموختیم

    هر روز میرویم رو به دریا و شکر گزاری میکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: