داستان تحول من
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- به رؤیاهایت باور داشته باش 1377MB32 دقیقه
شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سالها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:
- تغییر شهری که سالها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را میشناختم؛
- تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهمترین سرگرمی زندگیام بودند.
- تغییر شغلی که تصور میکردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
- و مهمتر از همه تغییر باورهای محدودکنندهای که، بعداً فهمیدم منشأ همهی این ناخواستهها بودند؛
زیرا “نشانهها” به وضوح فریاد میزدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواستهها را برایت تکرار میکند.
آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش دادهام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه میکنم را نمیدیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواستههایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی میکردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آنها نشان میداد و باعث شک کردن من به پیش فرضهای ذهنم میشد.
همهی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایدهای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بیآنکه نگران هزینههای آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم میآید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالیام نگاه میکردم و به خودم میگفتم:
- “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و میتوانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”
دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آنها بود، این رویا را هر روز قویتر میکرد. مشاهدهی زندگی آنها، این ایمان را در دلم رشد میداد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.
همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر میشناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر میرسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطقتر میشد.
رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمیبینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمتها را به من نمیداد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامهنویسی شده بود که نمیتوانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکنندهام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.
اما میدانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع میشود.
قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگیات را خودت با باورهایت ایجاد کردهای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدنها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیانات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگیات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیاییای که در آن به دنیا آمدهای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجهی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛
من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایتکننده” را به وضوح میدیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را میکند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سختترین کار دنیا میشود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباسمنش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.
- زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهیهای خالص، میتوانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
- محیطی که هر بار به آن وارد میشوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودیهای قدرتمندکننده تغذیه کند؛
- محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایهگذاری در زندگیام است؛
- کنترل ورودیهای ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.
اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه میکرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد میآوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدمهایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خمهایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:
- دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
- دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگیام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
- دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرکهای مخفی ذهنم را بشناسم؛
- شرکهایی که تلاش میکنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کنندهی شرایط زندگیام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگیام را به عهده نگیرم؛
- دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛
دانشگاهی که با آموزههایی چون دوره جهانبینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونهای که: آرامش را جایگزین نگرانیهایم کند؛ ایمان را جایگزین ترسهایم کند؛ توحید را جایگزین شرکهای مخفی وجودم نماید؛
دانشگاهی که با آگاهیهایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطقهایی قوی دربارهی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهیهایی که در یک فرایند لذتبخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکنندهای نماید که در تمام این سالها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛
دانشگاهی که تا با آگاهیهای خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروتآفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایتهای خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛
نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی میرساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛
به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعهام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.
آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذتبخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکنندهام، به مسیر هموار و لذتبخش باورهای قدرتمندکننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانیها.
چقدر خوب میشد اگر آن روزها میدانستم خداوند چگونه فکر میکند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کردهاست؟!
چگونه میتوانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگیام را در دست بگیرم.
چقدر خوب میشد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من میفهماند مهمترین اصل در رسیدن به خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواستههایم را به من میشناساند و چگونگی ایجاد آنها را در عمل با من تمرین میکرد.
آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی میتوانست آگاهیهای فراموش شدهی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهیهایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده میشد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کنندهای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آنها نمیدانند.
در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آنها را به من یاد میداد تا بدون تقلا، خواستههایم به صورت طبیعی وارد زندگیام شوند.
آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.
به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگیام با آنها مواجه شدم، خواستههای بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزشترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربهی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.
داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:
آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همهی افرادی که آمادهاند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباسمنش، چقدر میتوانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکیاش در فقر و کمبود، به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازیهای که نخریده، تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازیهایی که تجربه نکرده است، میخواهد بهترینِ همهی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالیاش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباسمنش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آمادهی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛
- برای شما که مثل من متعهد شدهای تا رؤیاهایت را باور کنی؛
- برای شما که متعهد شدهای تا به جای کوچک کردن خواسته هایت، باورهایت را بزرگ کنی؛
- متعهد شده ای تا به شیوه ی بی حاصل قدیمی شک کنی و قوانین خداوند را بشناسی تا بتوانی برنامهنویس زندگی خود باشی.
بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شدهایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت میکند و تنها منبع قدرت و ثروت است، مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانسهای خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازهی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل میشویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه میکنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگیمان را در دست خودمان میگذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش میدهد که احساس کنی کنترل زندگیات در دست خودت است.
این جنس از آرامش، رمز جاری شدن هموارهی نعمتها به زندگی است.
به نام خدای هدایتگرم💌
استاد این داستان زندگیتون رو اوایل ورود به سایت خونده بودم و امروز دوباره خیلی هدایت گونه مجدد خوندمش واقعااا از تقریبا یک سال قبل که این متن خوندم چقدر خودِ من تغییر کردم یادمه اون اوایل حرفای شما برام خیلی سنگین بود به شدت مقاومت داشتم و این متن رو که اون موقع خونده بودم بین خودم و رویاهام فرسنگ ها فاصله میدیدم خیلب بیشتر از الان ترس داشتم برای تغییر برای حرف مردم و همش میگفتم از کجا معلوم اما امروز واقعا خوندن این متن یه حس عالی و ایمانی در من بیدار کرد و حس کردم دارم همون راهی رو دارم میرم که شما اوایل راه بودید و رفتید من همیشه با خودم میگم واقعا استاد چقدر ایمانش قوی هست و من چقدر دوست دارم این حد از ایمان و جسارت رو که منم داشته باشم شما هیچ الگویی نداشتین و فقط به وعده و ندای قلبتون گوش دادین و حرکت کردین پس اگر من با وجود شرایط مهیا الان و با وجود این سایت که یه لقمه آماده کرده همه چیو اگر نتونم به رویاهام برسم چجوری میخوام سرم رو پیش خدا بالا بگیرم ؟اصلا چطوری میتونم بهش بگم من بنده تو هستم ؟ با این همه نشانه که برام فرستادی
واقعا استاد جون خیلی ممنون ازتون این سایت جای به جاش بوی خدا میاد بوی آرامش بوی نعمت بوی هدایت بوی آزادی بوی ثروت بوی بهشت بوی انسانیت حتی این نوشته اول سایت که امروز دوباره به خوندش هدایت شدم و متوجه شدم چقدر من دیدگاهم تغییر کرده چقدر بیشتر دارم خدا رو باور میکنم و باورهای شرک آلود رو میشکنم خدایا شکرت ان شالله سال آینده هم این متن رو بخونم و با مدار بالاتر و کلی نتیجه تو دستم بیشتر خدا رو باور کنم
خدایا ثابت قدم نگه دار ما رو در این مسیر بهشتی🍇🌱
سلام دوست عزیز
از خوندن کامنتتون خیلی لذت بردم عشق زمینی شما رو به عشق الهی رسوند💖 انگاری هرچیزی که در این جهان مادی هست به نوعی راهی برای رسیدن ما به خداست یکی با جستجوی ثروت به خدا میرسه یکی با عشق به فرد و اینم یکی از زیبایی های خالق هست همه از مسیرهای متفاوت اما به یک اصل و اساس میرسن به سرچشمه و منشا میرسن واقعا حیرت انگیزه این خالق💖😍
امیدوارم هرلحظه خداوند هدایتگر ما به سمت نعمت ها و زیبایی ها باشه🌱🦋💖
سلام به شما دوست عزیز
به عنوان کسی که تقریبا همه دوره های استاد رو تهیه کردم میگم تا از فایل های رایگان نتیجه نگیرید اصلا دوره به کارتون نمیاد من هم اوایل پول تهیه دوره ها برام زیاد بود و اصلا هیچ جوره قبول نمیکردم اینهمه پول بدم برای دوره!!! ولی کم کم که نتیجه دیدم متوجه شدم ارزشمندترین سرمایه گذاری عمرم است
شکر خدا به مرور که من کار کردم روی خودم راه های ورود نعمت به زندگیم باز شد چیزی که خیلی طبیعی بود ولی قبلش برام غیر قابل باور بود!! ولی دوره ها چیز عجیب و جادویی ندارند استاد انقدر بزرگ منش هستند که کیفیت و محتوای فایل های رایگان یا بهتره بگیم فایل های هدیه برابری میکنه با محصولات برعکس خیلی از اساتید دیگه !!! امیدوارم بمونید در مسیر و ادامه بدید این که دوره ندارم نمیشه رو خودم کار کنم، همش کارش شیطانه که شما رو بدبین کنه و دورتون کنه از این فضا شما فقط،یک هفته از دسته بندی های سایت شروع کنید و تحول رو حس میکنید و حتی کتاب ها که فوق العاده هستند و هزینه زیادی نداره ولی محتوای بسیار بسیار عالی داره که من خودم هرچند مدت میخونمش دوباره
در پناه حق باشید
سلام به شما دوست عزیز
من نتایج زیادی توی این مدت در زمینه اعتماد به نفس و پا گذاشتن به ترس هام گرفتم البته من خیلی مقاومت داشتم و هنوزم دارم ولی تا الان از یه دختر خجالتی و کمرو و سر به زیر و کم حرف تبدیل شدم به دختری که خواسته هاش داره دونه دونه تیک میخوره و سرشار از اعتماد به نفس و خودباوریه و چارچوب شخصیتی داره
توی این مدت مدرک زبانم رو گرفتم به راحتی در جمع و کارم انگلیسی صحبت میکنم به طوری قبلا حتی فارسی هم در جمع نمیتونستم صحبت کنم چه برسه انگلیسی و همیشه خجالت میکشیدم سرخ و سفید میشدم تو جمع:)))
قدرت ارتباطیم با انسانها و خانوادم بسیار بالاتر رفته به طوری که قلبها برام نرم میشه و کاری که برای همه هزار و یک گره و کور گره داره برای من انجام میشه و آدما احساس میکنن پارتی دارم جایی
خودم رو مسئول زندگیم میدونم و توقعم از آدما خیلی به مراتب کم شده
قبلا قربانی بودم مخصوصا در روابط الان کیفیت روابطم و انسانهایی که وارد زندگیم میشن حتی از جنس مخالف انقدر بالاست که اصلا نمیتونم تصور کنم قبلا چقدر تو دیوار بودم و در جهنم خودساخته ام بودم و چقدر برای خودم ارزش قائل نبودم!!
محبوبیتی که در دل افراد پیدا کردم که قبلا بزور دنبالش بودم ولی انگار هرچی تلاش میکردم نداشتم ولی الان 180درجه متفاوته و دوست داشتنی هستم و هزاربار شنیدم بهم میگن این رو و هرجا میرن من حتما دعوتم
سحرخیزی که هر روز صبح زود بیدار میشم میرم پیاده روی و ورزش شده بخشی از زندگیم در صورتی که قبلا تا ظهر، خواب بود و بی هدف و در فضای مجازی سیر میکردم و هیچ برنامه ای نداشتم
رسیدن به اندام دلخواهم که قبلا حسرت بازیگران هالیوودی رو داشتم ولی الان حتی از اونها خوش اندام تر و پر انرژی ترم و پوست صورتم بشاش شده و هیچکس باورش نمیشه من چندسالم باشه:)))))
انرژی و امید به آینده که اصلا قبلا در من نبود و اصلا هدف نداشتم نمیدونستم هدف چی چی هست!! همیشه در حال دویدن بودم ولی خودمم نمیدونستم چی میخوام از زتدگیم برای همین با وجود تلاش زیاد نتیجه ها اتفاقا کمرنگ تر میشد و فقط،خستگیش به تنم میموند!!
شناخت خدا که بزرگترین دستاورد زندگیمه چون آرامش دارم حتی در دل طوفانهایی که گاهی پیش میاد و هیچ چیزی نمیتونه منو متوقف کنه دیگه ضدضربه شدم انگار
سفر تنهایی چند روزه بدون تور و همسفری تک و تنها به جنوب ایران که قبلا حتی میترسیدم شب بیرون خونه باشم چه برسه به یه شهر دیگه برم
هیچ وام و قرض و بدهی ندارم همه چی نقدددد خرید میکنم:))))
و کلی تجربیات دیگه که واقعا تا قبل از این سه سال حتی خودم رو در ذهنم لایقش نمیدونستم چه برسه بخوام تجربه اش کنم
در حال حاضر در حال راه اندازی بیزنس شخصیمم و پول قابل توجهی ازش ساختم در عرض سه ماه:)))) بدون هیچ گونه سرمایه اولیه ای که البته بعد از رسیدن به بالاترین کیفیت در شغل کارمندیم و ارتقاهای پی در پی و افزایش حقوق های چندبرابری که به راحتی هزینه میکنم و ترس بی پولیم خیلی به مراتب کم شده در صورتی که همه غر میزدن ولی من به توصیه استاد عزیز تو همون محیط کارمندیم نگاهم رو تغییر دادم و مهارتهام رو افزایش دادم و رشد کردم از همه جهت هم جایگاه هم حقوق بالاتر
الان خواستم بیزنس شخصیه که در این مورد انشالا دارم تمرکزی پیش میرم تا تیکش بخوره در این مورد نتایجم فعلا اولیه است و پایدار نشده ولی به عنوان اولین تجربه برای خودم و اطرافیانم کاملا شگفت انگیزه و برای افراد نزدیکم حتی غیرقابل باور:))))
در کل اتفاقی که برای من افتاده اینه هیچ دو سالم شبیه هم نیست
به نظر من اگر ذره ای به کلام استاد شک کنید براتون جواب نمیده مثل خودمم که ابتدا خیلی مقاومت داشتم البته هنوزم مقاومت ها هست مخصوصا در مورد مسائل مالی ولی هرچقدر باورش کردم و مثل وحی منزل دونستم نتیجه ها بیش از،حد تصورم بوده
پیشنهادم اینه از اقدامات کوچک ساده نگذرید از ابتدا دنبال نتایج خیلی بزرگتر از جایگاه فعلیتون نباشید تا ناامید نشید و بتونید ادامه بدید چون همون نتایج کوچکه که سوخت رسیدن به اهداف بزرگ رو تامین میکنه و به خودتون میاید می بینید کلا یه انسان دیگری شدید که خیلی استانداردهای بالاتری در همه جهت داره و داره خواسته هاش دونه دونه تیک میخوره و البته که این مسیر انتهایی نداره:)