نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 27


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
    865MB
    56 دقیقه
  • فایل صوتی نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
    51MB
    56 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

615 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طناز گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    سلام من بی مقدمه می روم سراغ الگوهای تکرار شونده خوب و بد خودم و یک نمونه از دیگران:

    اخیرا با یکی از دوستان صمیمی ام مشاجره ای کردم که دقیقا موضوع مشاجره دو سال پیش با دوست صمیمی دیگرم مشترک بود و باعث شد از اون هم جدا بشم.

    و اون این بود که هر دو این دوستان، زبان تند و تیزی در صحبت کردن دارند و با وجود اینکه تفکرات، اعتقادات و اشتراکات زیادی بین من و آنها وجود داشت ولی این خصوصیت آنها من رو آزار می داد اما من پیش خودم میگفتم اشکال نداره این بنده خدا اخلاقش اینطوریه یا اینکه می ترسیدم موضوع رو مطرح کنم و منجر بشه به بحث کردن و شایدم از دست دادن اونها. و پاشنه آشیل من همینجاست!

    لازمه بگم که هر دوی این افراد از منظر دیگران هم افرادی هستند که زبان تند و تیز دارند و من دقیقا با همین ها تونسته بودم سالها دوست صمیمی باشم واقعا برای خودم هم عجیبه!!! (البته با خواهرم که مطرح کردم میگفت تو خودت هم بعضی موقع ها حرف هات رو با نیش و کنایه می زنی و شاید هم اینها سایه های شخصیتی خودم باشه)

    من قبلا بحث الگوهای تکرار شونده را از استاد عباسمنش شنیده بودم در نتیجه بعد از اتفاق دوم رفتم دنبال دلیل تکرار این الگو. از یک مشاور آگاه که من رو می شناخت هم کمک گرفتم

    و نتیجه این شد که یک: من به دلیل خصوصیت مهرطلب بودن و ترس از دست دادن دوستانم وقتی از آنها ناراحت میشم بهشون چیزی نمی گم ولی این موضوع در گوشه ذهنم باقی می مونه و به مرور از اون آدم رنجیده و رنجیده تر میشم تا جایی که دوست دارم کاری کنم که از زندگیم بره بیرون

    دوم اینکه به دلیل ترس از مشاجره و دعوا (در کودکی همیشه والدینم دعوا می کردن) از بحث کردن فراری هستم و مسئله رو مطرح نمیکنم و در نتیجه حل نشده باقی می مونه

    الگوی تکرار شونده خوبی که دارم هم این باورم هست که:

    توی وام های قرعه کشی که شرکت می کنم همیشه نوبت من به موقع و زمانی که باید درمیاد. این باعث شده زمانهایی که به پول احتیاج دارم و در قرعه کشی ها به این نیت شرکت می کنم اسمم نفر اول یا دوم درمیاد. مثلا ماه بعد دو تا قرعه کشی مجزا که شرکت کرده بودم همزمان اسمم دراومد.

    یک الگوی تکرار شونده خوب هم برای دختر عموم هست. از بچگی یادمه که از مجلات و برنامه های تلویزیون مدام سکه و جایزه برنده می شد و یا هزینه سفر به مشهد و … حتی مسابقات آشپزی که در مدرسه بچه هاش برای مادرا می ذاشتن هم برنده می شد

    اتفاقا ماه پیش ازش پرسیدم که نسبت به مسابقه چطوری فکر می کنی که همیشه برنده میشی؟

    گفت من عاااااااششششششق مسابقه ام :)))))

    پس طبق گفته های استاد هر الگوی تکرارشونده ای حاصل یک یا چند باور هست که ما بهش معتقدیم.

    موفق باشید و پایدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    زهرا توحیدی گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوندی که من را انسان آفرید

    سلاممممممممم به ناب ترین استاد دنیااااااا امیدوارم که حالتون عالیییییییییییییییییی باشه

    استاد جانم من وقتی که میخواستم فایل قبلی رو ببینم هی به خودم میگفتم

    ببین زهرا هرچیزی که هست رو بنویس باور های نادرست رو بشه و اصلا اشکال نداره تو روش کار میکنی و درستش میکنی برای هیچ چیزی هیچ وقت دیر نیست

    یعنی به صورتی از افشا کردن خودم نمی‌ترسم چون دوست دارم اگر باور یا کد مخربی هست رو بشه که من بشینم روش کار کنم و هی بهترو بهترش کنم

    وقتی یکسری الگوها داره تکرار میشه یعنی یکسری باورها توی ذهن ما هست که داره تکرار میشه و جهان هم به ما ثابت میکنه که اونچیزی که داره توی ذهنت تکرار میشه دردنیای بیرونتم تکرار میشه

    اگر یکسری اتفاقات داره میوفته که احساس شدید رو مخصوصا منفی رو در ما به وجود میاره و اون هی داره تکرار میشه

    بایداین رو بدونیم که یکسری کد مخرب هست که اون اتفاقات رو رقم میزنه و هی داره تکرار میشه

    باید بدونیم که این ما هستیم که داریم اتفاقات رو خلق میکنیم با باورهامون ما هستیم هرچیزی که توی زندگی ما پیش میاد چه اتفاقات خوب چه بد ما هستیم که داریم با باورهامون خلقش میکنم

    اون جاهایی که به اون اتفاق واکنش شدید احساسی نشون میدیم اونجا پاشنه ی آشیل مون هست

    یعنی باورهامون درمورد اصل و اساس اون موضوع ایراد داره ها

    اینکه مثلا بعضی ها برمیگردن میگن کسی به من تهمت بزنه

    پشت سرم حرف بزن بهم میریزم

    ریشه ی این موضوع برمیگرده احساس لیاقت ، احساس ارزشمندی ، اینکه حرف دیگران براتون مهمه

    یکی مثل مامان من تا یکی پشت سرش حرف میزنه و این رو میشنوه بهم میریزه و اکثرا این موضوع براش تکرار میشه

    من یادمه یبار یه مانتو پوشیده بودم و کوتاه بود مامانم به من گفت

    زهرا این پوشیدی الان یکی ببینه چی میگه

    منم خیلی شیک و مجلسی ((به قول استاد:)) بهش گفتم مگه حرف مردم مهمه؟؟ بگن به من چه

    یا مثلا میخواد برای خودش یچیزی بخره زورش میاد مثلا چند روز پیش یه شلوار خرید بعد داشت به بابام میگفت : من بعد از مدتها برای خودم ولخرجی کردم!!!!!!

    مگه آدم وقتی میخواد چیزی برای خودش بخره ولخرجی به حساب میاد؟؟!!!!!!!!

    همه ی اینا برمیگرده به اون باور احساس ارزشمندیه ، احساس لیاقت

    و این پاشنه های آشیل اینجوری نیست که از بین بره هی بهترو بهتر میشه و واسه ی این بهتر شدنه انتهایی وجود نداره

    خوب حالا ما روی خودمون کار کردیم از کجا بفهمیم که این پاشنه ی آشیل ما بهتر از قبل شده؟؟؟

    زمانی که تعداد تکرار اون اتفاقات کم بشه

    یعنی مثلا اگر در ماه 5 بار با همسرت یا دوستت دعوا میکردی وقتی روی خودت کار کردی و هی بهترو بهترش کردی میشه ا بار درماه

    و وقتی هی روی خودت کار میکنی این فاصله هه کمترو کمتر میشه

    یعنی اینجوری نیست که یکدفعه درست بشه

    نه نیاز به تکامل داره

    اگر مشتری به گیرت میاد که خسیسه ، مو رو از ماست میکشه بیرون

    اینا بخاطر باور ارزشمندی و احساس لیاقت

    واقعا احساس لیاقت خیلی مهمه

    استاد جانم من خودم وقتی میشینم فکر میکنم مثلا قبلا یه آهنگی رو گوش میدادم و خیلی دوسش داشتم ولی الان که گوش میدم اصلا حالم بهم میخوره از آهنگه و من به خودم میگم که زهرا این نشونه اینکه

    تو باز مدارت اومده بالا

    یا یه دوست داشتم که باحاش خیلی گرم میگرفتم ولی بعدا دیگه ازش خوشم نیومد چرا؟؟؟

    چون باز مدارم اومده بود بالا

    یعنی دونفر آدم که اصلا دوقلو هم هستن ولی نتایج متفاوت میگیرن چرا؟؟؟؟

    چون باورهاشون متفاوت هست

    یکی مثل من و داداشم

    منو داداشم دوقلو هستیم ولی کاملا از هرنظری باهم متفاوت هستیم چرا؟؟؟ چون نوع دیدگاهمون متفاوت هست ، باورهامون متفاوت هست

    و من نتایجی تا همین الان گرفتم که خیلی ها نگرفتن چون قانون رو درک نکردن چون باورهاشون پوچه

    پس وقتی یک اتفاق نامناسب هی داره تکرار میشه یه کد مخربی توی ذهن ما هست که اون اتفاق نامناسب رو هی داره تکرار میکنه و باید ریشه شو پیدا کنیم تا درستش کنیم نه فقط همون اتفاق

    و اون اتفاقه از بین نمیرها تعدادش کمتر میشه

    مثلا خود من که توی قسمت قبلی نوشتم دیر بلند میشدم

    این موضوع هی برام تکرار میشد

    ولی وقتی پیداش کردم و روش کار کردم الان شاید مثلا ماهی دوبار بشه اینجوری

    مورد بعدی اینکه اون وقتی اون اتفاق ها میوفتن ما میخواییم که آروم باشیم مثلا اگر توی ترافیک یکی میپیچه جلوت میخوای آروم باشی ولی نمیتونی چرا؟؟؟

    چون سیستم داره کار میکنه ، چون باوره اون کد مخرب هست که باعث میشه نزاره تو آروم باشی و واکنش نشون بدی

    مثال

    ما به ینفر یه پولی قرض میدیم و اون فرد میگه که هفته دیگه برات میارم ولی میره تا سرماه بعد که میاد یه بهونه ای میاره برای این دیر کردنه و ما میگیم اوکی یه مشکلی براش پیش اومده دیگه

    باز دوباره از ما پول میخواد و ماهم بهش میدیم و اون میگه که هفته دیگه برات میارم ولی بازم نمیاره

    این پترن ، الگوی اون طرف هست نمیتونه خوش قول باشه

    و گوش ما باید به این جمله حساس باشه که

    طرف گفت قول میدم دیگه این دفعه تکرار نمیشه

    اون اتفاق اون رفتار

    هروقت این جمله رو شنیدیم بدونیم که طرف داره درمورد پترن ها حرف میزنه

    و اینم باید بدونیم که پترن ها با قول میدمو ، نه دیگه تکرار نمیشه از این حرفا درست نمیشه چرا؟؟

    چون پترن ها داره با اون کد مخربه ، اون باوره کار میکنه

    این باید درک بشه ، اون باورهه هم یه شبه به وجود نیومده که یک شبه از بین بره

    وقتی پترن ها رو توی افراد شناسایی کردیم و طرف اومد گفت نه دیگه تکرار نمیشه قول میدم

    دیگه به حرف اون طرف توجه نمیکنید

    توی مثال اون دختره که شوهرش معتاد بود

    چه درسی داشت برامون

    وقتی پترن ها رو توی افراد شناسایی کردیم یادمون باشه همینجوری که ما سعی می‌کنیم پترن های منفی مون رو تغییر بدیم که توی بسیاری از موارد کار سختیه ((ولی ممکنه)) اگرم تغییر کنه یه شبه تغییر نمیکنه وقتی واقعا با تموم وجود بخوایید

    وقتی بدونی که آقا پترن طرف اینه دیگه بدون اینکه روی حرف طرف حساب کنی تصمیم میگیری

    که مثلا رابطه تو باهاش ادامه بدی یا نه

    واقعا جای تعجب داره که یکسری ها یسری از الگو ها که کاملا واضح هستن رو درک نمیکنن!!!!

    مثل مثالی که استاد زد

    استاد جانم اون مثالی که زدین یه پسره برای اون فرد کار می‌کرد و دستش کج بود

    اولا که پسره گفت من تغییر کردم مگه آدم میتونه یه شبه تغییر کنه؟؟؟ قانون تکامل یه همچین چیزی رو نمیگه

    دوما چرا امکان نداره که پسره بهت خیانت کنه؟؟؟ چون بهش کار دادی؟؟ بهش خونه دادی؟؟ مگه پترن ها اینا سرش میشه؟؟ اون دست کجیه پترن اون پسرس و وقتی که با تموم وجود روش کار نکنه عوض نمیشه

    و اون پترنه هم براساس اون کدمخربه که توی ذهن پسره هست کار میکنه 

    یعنی وقتی که بتونیم پترن های خودمون رو درک کنیم پترن های دیگران هم میتونیم درک کنیم

    و وقتی که یه الگویی رو توی آدمها پیدا کردیم

    الگوی تکرار شونده ای رو که به ما آسیب میرسونه

    پیش فرض رو بر این قرار بده که این الگو ادامه داره

    وقتی پترن هارو درک کنیم و بتونیم تشخیصشون بدیم یه اتفاقی دوبار یا سه بارتکرار بشه باید بفهمیم که اون به پترن هست

    یک الگوی تکرار شونده هست

    وقتی یکی میاد میگه قول میدم دیگه تکرار نشه

    تو پیش خودت بگو این پترن شه و روی حرف طرف حساب نکن

    نه اینکه اون طرف نمیخواد

    اون نمیتونه چون اون کدمخربه داره توی ذهنش کارمیکنه ، تو ازش ضربه نخور

    نمیتونه به این راحتی و به این زودی تغییر کنه

    چون قانون تکامل همچین اجازه ای رو نمیده

    چون اون کدمخربه ، اون باوره یه شبه به وجود نیومده که بخواد یه شبه از بین بره آرام، آرام تغییر رخ میده

    یعنی وقتی بتونیم پترن هارو هم توی خودمون هم توی دیگران تشخیص بدیم دیگه توی ارتباطامون ضربه نمیخوریم

    بله دقیقا استاد جانم

    هیچ کدوم از ما کامل نیستم و تنها کسی که بی عیب و نقصه خدا هست

    درسته ما انسان ها نقص داریم ولی میتونیم با همون نقص هامون پیشرفت کنیم

    میتونیم تغییرشون بدیم نه یه شبه

    یعنی این الگو ها به راحتی تغییر نمیکنه ، سخته ولی ممکنه

    توی وقتی که میخواییم یکنفر رو استخدام کنیم باید پترن هاشو دربیاریم

    یه قرارداد کوتاه مدت باهاش ببندیم بیاد ببینیم که چجوریه اون چیزایی که ما میخواییم داره یا نه

    واییی استاد جانم اونجا که مثال زدین که طرف دروغ میگه و این پترنشه من یه مثال مشتی دارم درمورد این:))

    مامان من هرسری که با خالم صحبت میکنه خاله ی من بهش دروغ میگه و مامانم میفهمه و ناراحت میشه و میگه چرا آدم رو فلان چی تصور میکنن ((به قول استاد نخواستم از کلمه بدش استفاده کنم:))

    خب این پترن خاله ی من و مامان من چون بحث الگو هارو درک نکرده اینجوری میگه ناراحت میشه

    یعنی اگر طرف گفت که من قول میدم که دیگه تکرار نشه ، و تو این رو قبول کردی تو خودت رو احمق فرض کردی

    تو داری به خودت ضربه میزنی

    و اینا همش برمیگرده به این که استانداردهای ما کجاست

    احساس لیاقت چیه

    برمیگرده به اینکه خودمون چقدر داریم شخصیتمون رو قوی میکنیم

    برمیگرده به این انتظارمون توی رابطه از افراد چیه

    اگر توی رابطه پترن هارو پیدا کردی راه داره کات کن

    اگر حالا اون رابطه کاری زیاد جدی نشده هنوز

    ولی اگر رابطه جدی شده بود استخدام کردی، ازدواج کردی

    درنظر بگیر که اون پرتنه ادامه دارد

    با اینکه این رو درنظر گرفتی ببین تصمیمت چیه ، پلن بیت چیه فارق ازاینکه اون چه وعده و وعیدی میده

    اگر میخوای که ضربه نخوری ، وقتت تلف نشه

    الگو هارو پیدا کنیم و به صورت ریشه ای حلش کنیم باورهامون رو به صورت ریشه ای تغییر بدیم

    برعکس اینم هست یعنی چی؟؟

    مثلا یه آدمی همیشه خوش قول بوده و حالا یک دفعه بد قولی میکنه یا حتی دوبار ولی به طور متوالی خوش قول بوده ، صادق بوده

    اون آدم پترنش این نیست که بدقوله

    اینجا زیاد جدی نگیر چون پترنش نیست

    چرا جدی نگیر؟؟ چون وقتی به اون توجه کنی اون رو هی بیشترو بیشتر جذب میکنی

    ما اینجا میخواییم به یه تعادل برسیم

    یعنی اگر طرف همیشه و به طور متوالی

    خوش قول بوده صادق بوده ولی دوبار بدقولی کرد اون فرد این پترنش نیست

    اینم باید به صورت ریشه ای حل بشه

    که نه پول قرض بدیم نه قرض بگیریم تمام

    به قول سید علی که یه مثال فوق‌العاده ای زد

    گفتش که

    از حضرت علی پرسیدن که اگر بری توی یه اتاقی که یه عالمه نامحرم برهنه اونجا هست چجوری ذهنت رو کنترل میکنی

    حضرت علی گفت : اصلا توی اون اتاق نمیرم که بخوام ذهنم رو کنترل کنم

    ماهم پولی قرض نمیدیم که بخواییم بعد بریم دنبالش

    من بارها و بارها دیدم که مثلا اگر خالم از مامانم پول میخواست با اینکه مامانم دوست نداشت بده ولی میداد چون رودربایستی گیر می‌کرد که اینم برمیگرده به باور عزت نفس

    درهر موردی

    مثلا اگر بگن ماشینت رو بهم قرض میدی میگم نه

    یعنی طرف اگر میگه بیا ضامن من بشو و تو از روی رودربایستی میگی باشه نشون دهنده اینکه عزت نفس نداری

    اون کسی که روی خودش کار کرده و عزت نفسش رو برده بالا برده کسی که این رو بهش میگه ، میگه نه من نمیتونم ضامنت بشم حتی اگر مادر یا پدرمون باشه

    استاد جانم اونی که زنگ میزنه میگه میشه قسطی بدین قانون رو درک نکرده میدونین چرا؟؟

    چون اگر درک کرده بود باید میدونست که ما

    روی خودمون کار می‌کنیم خداوند بهای رسیدن به خواسته مون رو برای ما فراهم میکنه

    بعدشم فایل های دانلودی که هست که ارزشش میلیارد، میلیارد تومنه خداشاهده

    یا وقتی افراد یه کاری از ما میخواییم باید بگیم

    قول نمیدم سعی رو میکنم

    این خیلی بهتره از اینکه قول بدی و عمل نکنی بهش

    طرف ناراحت میشه؟؟ بشه مگه مهمه؟ اون باید آمادگی این رو داشته باشه که وقتی یه خواسته ای از طرف داره ممکنه نه هم بشنوه

    استاد جانم اکثر افراد هم این الگو های تکرار شونده رو عادت میدونن

    یعنی میگن طرف عادتشه که دروغ بگه ، بدقول باشه

    ممنون از خودم:) و دوستان گلممممممم که کامنت هاشون باعث شد این فایل فوق‌العاده آماده بشه

    یه وقتیم هست که الگوهه برمیگرده به خود طرف به ما ربطی نداره

    ولی یه وقتیم هست الگوهه توی رابطه با ما هست

    استاد جانم چه افتخار بزرگی هست که کامنت های مارو میخونین و ازش درس میگیرین

    واقعاااااا کامنت های بچه ها پرررررررررررر از درسه

    یسری از باورهام ، الگو هام رو از کامنت های بچه ها پیدا کردم

    عاشقتونمممممممممممممممم استاد جانم اونقدری که توصیف نمیشهههههههههههههههههههههههههههههه

    مشتاقانه منتظر قسمت بعدی هستم

    خدایاااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت

    خداجونم ، زندگیم ، قبلممممممممم عاشقتمممممم که من رو هدایت کردی ، شکرت که اون زهرای قبلی مرددددددددد و این زهرا متولد شد زهرایی که هرروز داره متولد میشه

    زهرایی که مدارش هرروز داره بالاو بالاتر میره

    زهرای که دیوانه وار عاشقشم

    خداجونممممممم شکرت که دارمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

    خدایاااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم چقدررررررررررررررر ازتون سپاسگزارم نمیدونم چجوری بگم این حجم از دقت هماهنگی هارو چجوری میشه چجوری میشه که فایل‌ها انقدر به موقع آپلود میشه دقیقا زمانی که بهشون نیاز داری واستاد عزیزم چجوری انقدر بیان ساده و قوی داری چجوررررری انقدر باسخاوت این آگاهی های ارزشمند رو دراختیارما میذاری چقدرررررررررر از شما یادگرفتم که سپاسگزار باشم فقط اومدم بگم همیشه دوست داشتم توی زندگیم مثل یه سلبریتی باشم مثل فلان آدم باشم اما الان هرروز میگم خدایا زندگی استاد تنها زندگی‌ای هست که من ازته دلم میخوام میشه گفت تنهاکسی هستین که دیدم داره واقعا زندگی میکنه ومیشه معنای واقعی زندگی رو ازش یادگرفت ازت سپاسگزارم بهترین استاد کیهاااان دست همتونو میبوسم که انقدر زحمت میکشین قربون صدای قشنگ خانوم شایسته برم که غوغا کرده با اون صدای جذابش توی کشف قوانین عااااااااااااااااااااااااااااشقتونممممممم باتمام وجودم میبوسمتون

    باعث افتخارمه که بابهترین‌های جهان هم مدارم الهی شکرت الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ب ع گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    استاد چند وقتیه دارم به این فکر می کنم که چرا یه الگویی داره در زندگیم تکرار می شه حتی با یکی از بچه های کلاس های شما هم دیشب داشتم درباره اش صحبت می کردم صبح که بلند شدم فایلتون رو در اینستا دیدم … من مشکلی که دارم در بخش عقل کل هم پرسیدم اینه که هر بار می آم استعفا بدم و یه شرکتی هم بهم اوکی داده قرار شده یه ماهه کار رو تحویل بدهم برم اون شرکت یه اتفاقی می افته که خارج از کنترل من است مثلا یکی از اعضا خانواده ام در بیمارستان بستری می شه بعد از دو هفته یا یک ماه که اوضاع stable می شه من پیگیری می کنم می گن نمی تونیم منتظر بمونیم و موقعیت از دست می ره. یا یک بار دیگه پام شکست و یه موقعیت دیگه به صورت مشابه از بین رفت. من نمی دونم چه مشکلی در ذهنم وجود داره که باعث این اتفاقات می شه. یعنی قضیه اینه که اون اتفاق بستری شدن اعضای خانواده و پا شکستن و … دست من نیست. این از الگویی که برای خودم تکرار شده و نمی دونم چی کار باید کنم. اگر راهنمایی بفرمایید ممنون می شوم.

    در مورد الگوهای تکرار شونده دیگران مثلا این که من در این شرکت از لحاظ فنی پیشرفت نمی کنم شریک عاطفی مدیرم در شرکتمونه و به هر دلیلی نمی ذاره پروژه ای که توش برای من یادگیری داره سمتم بیاد. مدیرم هم بین مسائل عاطفی و فنی تمایز قائل نمی شه هر بار صحبت می کنم می گه آخه او موقع بچه های دیگه (منظورش شریک عاطفی اش) ناراحت می شدن ولی باور کن همین امروز می خواستم فلان پروژه رو بهت بدم و … چند ماه می گذره هیچ اتفاقی نمی افته من به این نتیجه رسیدم این شرکت بدرد من نمی خوره این آدم تغییر نمی کنه ولی اون مشکل بالا رو دارم. یا در مورد رفتارهای دیگه هم به صورت موقتی یه سری رفتارها تغییر می کنه ولی مجدد برمی گرده.

    مثال از الگوهای برعکسش هم این که شرکت ما در چند سال اخیر حقوق رو به موقع می داد دو ماه هست که دیرتر از موعد می دهد منتهی احتمالا برای یکی دو ماه دیگه هم دیر بدهد من که در هر صورت به موقع هم حقوق بدهد می خواهم بیام بیرون ولی نمی دونم این رو باید رو حساب این بذاریم که پترن شرکت این نبوده یا چون احتمالا برای چهار ماه تکرار می شود بذاریم رو حساب این که چون به مشکل مالی خوردند از این به بعد پترنشون تغییر می کنه.

    من این موردی که در این فایل گفتید با یه مبحث دیگه در ذهنم کانفلیکت پیدا کرده …. اگه یه نفر بدقول است گفتید بدونیم پترنش اینه و تقریبا غیر ممکنه درست شه. اگه ما توجهمون رو رو نکات مثبتش بذاریم این طوری نمی شه که در مواجهه با ما خوش قول شه؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    علی عابدینی گفته:
    مدت عضویت: 2959 روز

    به نام خدا.

    استاد از شما ممنونم بابت طرح سوال و وقت گذاشتن و فکر کردن و عمل کردن و به ما شاگردها کمک کردن

    نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران…

    استاد به نظرم ما همه مون با این الگو ها برخورد کردیم و عکسل العمل متفاوتی داریم

    من به این الگو چند سال پیش تو کارم هم خورده بودم.

    یه مشتری داشتیم تو چند مورد اذیت میکرد یه موردش این بود که کاررو لحظه آخر سفارش میداد و ما مجبور بودیم تا دیر وقت بمونیم تا حاضرش کنیم اون سفارش رو.و بارها بهش گفتیم که سفارش باید مدت داشته باشه واسه تحویل و بعد از چند بار گفتیم بهش اصلا این طوری کار قبول نمی‌کنیم.و بعدش درست شد ..

    یه الگوی دیگه اش این بود که حساب پرداخت کردنی همش دیر تصویه میکرد بهش گفتیم این طور نمیشه و. بعد از چند بار که این طوری عمل کرد و حساب رو بموقع پرداخت نمی‌کرد گفتیم باهات اصلا دیگه کار نمی‌کنیم با اینکه باور های نامحدود زیادی داشتم با این شخص کار نکردیم و کات کردیم ..ولی بعد از چند وقت دوباره اومد و خواست کار کنیم ولی این دفعه خیلی کمتر باهاش کار کردیم و دیدیم همونه فرقی نکرده .همون لحظه آخر سفارش دادن .همون حساب رو نگه داشتن ..همون کارها رو اشتباهات خودش رو گردن ما مینداخت و ما چون رو کاغذ ی که از خودش گرفته بودیم و ثابت میشد که مقصر خودشه خیالمون راحت بود ولی این وسط همون نگرانی و استرس ها میومد که کار آماده نیست و جنسش جور نیست و اعصاب خورد ی و…و همون جا دیگه کلا تموم شد.

    دوباره یه مشتری دیگه بود که کارهای رو سفارش میداد و موقع حساب دادن که میشد هی اذیت میکرد و همون جا دفعه اول گفتیم نه .و جلوش رو گرفتیم .

    من قبل از اینکه به خواهم کامنت بزارم برای این فایل میگفتم هیچ الگویی ندارم و چی بنویسم آخه ولی همین که شروع کردم دیدم خودش اومدم و جواب و مثال ها اومد.

    ممنونم از شما استاد و همه که زحمت میکشم.

    شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حمید محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    سلام استاد عزیز ..ممنون از این فایل زیبا و آموزش خوبتون …میخام یه انتقادی ازتون کنم با وجودی که به شدت برام قابل احترام هستید و ستایشتون میکنم …نمیتونم ازتون بپذیرم که مثلا پول داشته باشید اونم آدمی در سطح شما و مثلا مادرتون پول لازمش بشه و بهش قرض ندین یا اصلا بدون قرض کمکش نکنید …به نظرم این نگاهی که ما به هیچکس کمک نکنیم خیلی نگاه درستی نیست و میشه گفت خودخواهانه هست …همه چیز رو نمیشه فقط با منافع گره زد …اگه اینجوری بود که تو تاریخ هیچ اتفاق مثبتی نمی افتاد ..بالاخره ما هممون انسانیم و چه ایرادی داره وقتی خداوند اینهمه نعمت داده اگه یه جایی تونستیم گرهی از کسی اونم تازه عزیزان باز کنیم ..استاد عزیز همه چیز که ثروت نیست …البته که ثروت که خیلی چیز خوبیه و زیباست .اما اگه کسی ثروتمنده و یه مقدار کمک براش مشکلی نداره چه ایرادی داره به دیگران کمک کنه …با تمام احترامی که براتون قائلم عدم کمک به دیگران در صورت توانستن به نظرم نگاه خودخواهانه ای هست ..اگه اینجوری بود پس خداوند اینقدر رحمان و بخشنده نبود …به نظرم این یه نوع توجیهه که من کمک نمیکنم بهشم فکر نمیکنم ..بخاطر این این انتقاد ازتون کردم چون حرف شما و کلام شما تاثیرگزاره و میتونه اتفاقهای مثبت و‌حتی در این مورد منفی زیادی رقم بزنه ..

    انشالا که در تمام ثانیه های زندگی شما و بقیه عزیزان دلخوشی و سلامتی موج‌بزنه و همیشه شادی باشه و ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2979 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به استاد عزیز ومریم بانوی شایسته وتک تک دوستان گلم

    خدارا سپاسگزارم بخاطر امروز بخاطر درک آگاهیهای این فایل

    استاد ازشما سپاسگزارم بخاطر این آگاهیهای ارزشمند که بخاطر لطف وبخشنده گی خودت به ما هدیه میدی ودوست داری که شاگردانت در تمام زمینه ها بالاترین نمره را بگیرنداینکه شما هرروز مسائل را برا ما با مثال باز میکنید تا ما راحت تر آگاهیها را درک کنیم خیلی قابل تحسین هست از شما ومریم جان بی نهایت سپاسگزارم

    چکیده ای از آگاهی های این فایل

    وقتی یه اتفاق نامناسب تکرار میشه باید بدانیم که کدی هست که داره تکرار میشه

    وقتی یه موضوعی بصورت احساسی وشدید شما را درگیر میکنه یعنی کاملا از هم می پاشید این یعنی اینکه در آن حوزه ریشه اش را پیدا کنید نه فقط آن اتفاق یا آن عادت را یا آن آدم را ،داستان داستان یک فرد ویک اتفاق نیست داستان در درون ماست ما باید دید بالاتربه موضوع پیدا کنیم ریشه ها را بهتر درک کنیم که چه عاملی باعث میشه که من بشدت از یک حرف معمولی یا رفتار همسرم بشدت عصبانی بشم چه چیزی در من ریشه داره ویادمون باشه اگر پیدا کردیم ریشه را وباورهایمان را بهتر کردیم و کدها راتغییر دادیم اتفاقی که می افته آن مشکل ناپدید نمیشه آن مشکل تعدادش کمتر میشه فاصله تکرارش بیشتر میشه تا به مرور زمان وقتی باورهات بصورت بنیادین تغییر کرد کاملا از بین بره

    موضوع بعدی

    بحث بر انگیزه ممکن است نشنوی یا بشنوی ونفهمی یا بشنوی وبفهمی وعمل نکنی وقتی شما با شناخت خودتون به چیزهایی رسیدید که پاشنه آشیلتون هست به این نتیجه می رسید که الگوهایی میخواهید تا بهتر شوید وقتی حرف نامربوط میشنوی عصبانی نشوی وقتی تو ترافیک یکی میپیچه جلوت عصبانی نشید و….تلاشمون این هست ولی نمی توانیدچون باور هست چون برنامه داره چون آن ذهن هست

    به این نقطه برسید در مسائلی که نقطه آشیلتون هست می خواهید که بهتر شوید اما در اغلب موارد نمی توانید بهتر شوید این رو درک کنید وابزاری کنید روی دیگران

    مثال

    وقتی یکسری الگوها تکرار میشه یعنی یکسری باورها وفرکانس ها داره در ذهن ما تکرار میشه چون این باورها تکرار میشه جهان هم این رل به ما ثابت میکنه

    برای درک بهتر،که ما کجا واکنش‌های شدیدی داریم

    اگر یکسری احساسات درشما اتفاق می افته وداره تکرار میشه بخصوص منفی باید به خودتون بیایید وبگویید این من هستم که دارم اتفاقات را در زندگی خلق میکنم که هر چند وقت یکبار در زندگی به مشکل بر میخورمدر این مورد از تجربه خودم بگم همسرم از اینکه ازش سوال کنم کجایی یا کجا بودی خیلی عصبانی میشد وهرچندوقت یکبار یه بحثی بین ما پیش میومد وایشون شاکی که یعنی چه خب من مغازه بودم ویا اگر تماس میگرفتم باهاشون که پشت خطتشون بودم میگفتم با کی صحبت میکردی بشدت عصبانی میشد وهردفعه با ناراحتی حال واحساس منم خراب میکرد بعد از یه مدت که این رفتار از من واز ایشون تکرار شد بخودم گفتم فهیمه بخودت بچسب چکار داری به او خب دیگه سرکارم باهاشون تماس نمیگرفتم فقط یه پیام عاشقانه براش می‌فرستادم یا وقتی باهاش تماس میگرفتم دیگه باخودم عهد کردم ازش نپرسم کجایی یا پشت خطط کی بود که جوری شد ایشون که تماس می‌گیرند به من میگن مثلا من مغازه نیستم آمدم فلان جا اگر جواب تلفن ندادم نگران نشو ویا وقتی پشت خطش بودم وقطع میکردم خودش تماس میگرفت ومیگفت معذرت میخوام عزیزم داشتم با مشتری ،با آبجی ویا ….. صحبت می‌کردم واین بخاطر این بود که من رو احساس ارزشمندیم کار کردم هر دفعه باخودم تکرار کردم اینا فرعیات زندگی اصل را دریاب گفتم حیف احساس قشنگت نباشه که با این رفتارها خرابش کنی

    /وقتی من نسبت به یک موضوع واکنش شدید نشون میدم یعنی باورهای من نسبت به اصل واساس آن موضوع ایراد داره /

    من باید روی احساس ارزشمندی خودم کار کنم فارغ از اینکه دیگران چه فکردارند وکار می‌کنند من باور کنم ارزشمندم خودم ،جسمم،روحم ،وقتم ارزشمندم وچون ارزشمندم لایق بهترینها م نگران حرف مردم نباشم اگر من خودم را ارزشمند بدانم حس لیاقت داشتن بهترینها را در خودم نهادینه کنم دیگه از قضاوت بقیه ترسی ندارم برام مهم نیست مردم چی میگن

    ریشه بسیاری از مشکلات ومسائل ما به احساس لیاقت وارزشمندی بر میگرده ولی باید بدانیم آن جاییکه احساسات شدید خاصی تجربه میکنیم فقط آن موضوع خاص نیست بلکه در واقع یک فضای بزرگتری است یه باور گسترده تری است که ریشه بنیادینی در کار هست که باید روی آن کار کنید ونشانه کار کردن روی آن این است که آن اتفاق کمتر تجربه میکنید یا فاصله زمانی بیشتر طول میکشه واز این فاصله ها متوجه میشی تو داری تغییر میکنی این را بعنوان یک نشانه بگیر یه کدی را تغییر دادی که این اتفاق کمتر می افته

    استاد در مورد مثالهایی که شما مطرح کردید من مثالهایی از زندگی خودم رو میارم تا به یاد داشته باشم من قادر به تغییر دیگران نیستم تا به یاد داشته باشم من ارزشمندم در مورد پترن ها:من یه آبجی دارم هروقت پول قرض میخواست زنگ می‌زند که فلان مقدار پول ازت قرضی میخوام وده روز دیگه بهت بر می‌گردونم میگفتم باشه شماره کارتت بفرست برام ده روزش گاهی میشد یه ماه که زنگ میزد میگفت آبجی شماره کارتت رو بفرست من پولت رو برگردونم می‌فرستادم بعد چندروز می‌گذشت دوباره زنگ میزد واین دفعه مبلغ بیشتر وهر دفعه آن مدتی که تعیین میکرد یکی دوماه دیرتر بر میگردوند تا اینکه دفعات بعد که زنگ زد گفتم ندارم باید مساعده بگیرم وتا آخر ماه باید برگردونی بار اول خوب بود ولی دوباره همون آش وهمون کاسه دیگه منم دیدم هردفعه کلی وقت وانرژی صرف بحث کردن با ایشون میشه پلان Bرا اجرا کردم هروقت تماس گرفت گفتم نه آبجی ندارم وسیله خریدم کل حقوقم صفره طلا خریدم دیگه تموم شد یکی از داداشام هم این اخلاق را داره ولی چون من دیگه از آن مدار خارج شدم البته این موقعه گوش دادن به فایل متوجه شدم چون ایشون از تمام اعضای خانواده پول میگیره که فلان وقت برگردونه ولی از من هیچ وقت این درخواست را نداشته چون من در رفتار با خواهرم یاد گرفتم برای خودم برای وقتم وبرای کاری که انجام میدم ارزش قائل باشم یاد گرفتم بادلسوزی بی جا اول از هم بخودم ضربه میزنم وپذیرفتم که من قادر به تغییر دیگران نیستم

    ومثال آشنا شما درخصوص خانمی که هر دفعه بقول همسر معتادش اعتماد میکرد تو زندگی زناشویی سابقم وقتی متوجه شدم همسرم معتاده اول ازخانواده ام کلا پنهان کردم هر دفعه ایشون قول میدادند ترک کنند ولی میدیدم نه میگفتم قول دادی شاید بیش از ده بار کمپهای مختلف بستری میشد برای ترک ومن هردفعه به خانواده ام میگفتم نیست برای کار رفته شهرستان چون آن موقعه خیلی ترس از قضاوت ،ترس از حرف مردم ،ترس از آبروریزی داشتم تا اینکه دیگه موضوع را باخانواده ام مطرح کردم وبا حالت قهر آمدم خانه پدرم واین اتفاق هم چند بار تکرار شد هر دفعه این آقا با چند نفر از اقوامشان میومدند وقول میدادند من برمیگشتم خونه یه ماه خوب بود دوباره روز از نو روزی از نو ؟،یکی از اقوام ایشون هردفعه به من می‌گفت فهیمه تو چه احتیاج به این آقا داری دستت تو جیبته خانواده ای داری که کنارته بخاطر باورهای مخربی که داشتم یکسال طول کشید ولی با توکل بخدا پلان B را اجرا کردم وازایشون جدا شدم بعد از آن راه‌ها برام باز شد وبا شما وسایت شما آشنا شدم دوره عزت نفس رو تهیه کردم و بطور جدی روی باور احساس لیاقت وارزشمندیم کار کردم تا بعد از یکسال بهترین رابطه را جذب کردم همسری که ازهزلحاظ منحصر به فرده

    وجمله آخر قبول دارم که هیچ کس کامل نیست وهمه آدمها یه نقص هایی دارند یکسری مسائل برا ما خیلی مهم است وطرف اتفاقا این موارد را داره الگوها را درخود پیدا کنیم وسعی کنم احساساتی عمل نکنیم

    خدایا تو هزاران وهزاران بار شکر که مرا خالق زندگی خودم آفریدی

    در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1339 روز

    به نام خدای یکتا

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم

    استاد خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم چون هر چقدر این دوتا فایل رو گوش میدم و تصمیم گرفتم کامنت ها رو بخونم

    هرچقدر میرم جلو به کد های مخربی که دارم بیشتر پی میبرم.

    یادمه توی دوره عزت نفس میگید انقدر باید روی خودتون کار کنید فایل ها رو گوش بدید و تمرین ها رو انجام بدید تا شکل فکر کردنتون عوض بشه که

    استاد حتما از کامنت های بچه ها مخصوصا توی هر فایل جدیدی که میاد روی سایت تایید میکنید که چقدر همه بچه ها رشد کردن که این به خاطر لطف خدا و برکت وجود شماست در زندگی تک تک ما

    واقعا چند وقته کامنت خوندن بهم داره کمک میکنه تا ی موضوع رو با مثال ها و باور ها و با ابعاد بیشتری درک کنم یعنی جان مطلب رو بفهمم

    استاد این فایل به من گفت که بشینم ریشه ای یک سری باور های اشتباهی که از مذهب و از خانواده و از خدا …در من کورکورانه. یا چون قرآن گفته .خدا گفته

    معلم گفته

    نمیدونم این جمله رو انیشتن گفته

    فلان آدم بزرگ گفته

    رو پاک کنم و شروع کنم به فکر کردن تامل کردن

    و درستش رو درک کنم و انقد رو خودم کار کنم که به درک بیشتری از هر کدوم برسم

    الان میفهمم که از قدیم میگفتن یک ساعت فکر کردن و تحقیق کردن ارزشش بیشتر از 70 سال عبادت بدون فکر و احساسه یعنی چی

    یعنی تو وقتی فکر میکنی به زندگیت به رفتارها

    میتونی عالی زندگی کنی

    استادکلا یک سری مسائل مهم رو چپه توی ذهن ما ایجاد شده

    یا ناقص

    و نتیجه ی کد ناقص فقط خطا خطا خطاست بدون هیچ تغییری

    یعنی اگه یک میلیارد و بیشتر یک کد خطا رو اجرا کنی توی نتیجه تغییری نمیشه

    یک کد مخرب یا شاه کد خطا

    اینکه آدم خوب .

    توی باور های من معنی آدم خوب اینطوری نقش بسته بود .

    یک آدم خوب یعنی خودش رو فدای دیگران میکنه

    یک آدم خوب (مومن .درستکار.بهشتی.صالح …)باید اول نیاز های دیگران رو رفع کنه و بعد خودش

    یک آدم خوب هرچی به خاطر دیگران بیشتر سختی بکشه خوب تره

    خودت رو فدا کردن

    از نیاز خودت گذشتن

    اول دیگران بعد خودت

    وخیلی خیلی چیز های از این دست که لیست طولانی داره

    و استاد بدی قضیه اینجاست که انجام این کار ها یک احساس پوچ خوب بودن و انرژی گرفتن و به خدا نزدیک شدن میده و این باور ها هر بار تغذیه میشه و بیشتر وبیشتر قدرت میگیره.

    اصلا باور های که داره در من ساخته میشه دقیقا برعکس این چیز هایی هست که من قبلا فکر میکردم

    و جالبه اگه اینا رو به کسی بگی کلا از بیخ میگه تو دیونه شدی

    کافر شدی

    وخخخخخخخخ

    چون منم قبلا جایگاه اون بودم و وقتی ی حرفی که مخالف باور هام بود می شنیدم مقاومت میکردم

    ولی الان دیگه دور شدم از آدم های منفی

    الان دیگه نمیرم‌رو منبر حرف های قشنگ بزنم برای دیگران و امام زمان و منجی عالم بشم و از احساس فیکی که بهم بدن حالم خوب بشه که خودم بعد از درون احساس پوچی کنم

    من دارم کم کم روی خودم کار میکنم و هر حرفی که باعث باور بد بشه قبول نمیکنم مهم هم نیست که این حرف رو گفته باش

    من دنبال درک قوانینم ن دنبال حرف های قشنگ از آدم های باکلاس و سخن و استاد

    دیشب رفتیم تمرین قبرستون رو انجام دادیم و چقدر حس خوب داشتم که بلند میگفتم که خدایا کمکم کن چون من تصمیم گرفتم تغییر کنم

    تصمیم گرفتم ترس هامو بذارم کنار

    شرک هامو بذارم کنار

    جاهلیتم و تقلید کو کورانه رو بذارم کنار

    واقعا دوست دارم تغییر کنم

    و هر سری دوست دارم قربانی بزرگتری بکنم

    قربانی کردن رفتار ها و باور های اشتباه گذشتم رو

    خدایا سپاس گذارم که توی سایتم

    خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1447 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان که فقط اوست که خطا ها و پترن های ما را هر بار میبخشد و دوباره ما قول می‌دهیم که دیگه تکرار نشوند اما باز دوباره تکرارش میکنیم و دوباره به درگاهش توبه میکنیم و ازش طلب بخشش داریم. و دوباره ما بخشیده میشویم و باز دوباره همون آش و همون کاسه ، که شاکی هم میشویم که خدا چرا پس جواب من رو نمیدهی پس بخشش تو کجا رفته. چرا من همچنان در قعر بدبختی های خودم دست و پا میزنم. غافل از این که مشکل، پترن های اشتباهیه که ما انجامش میدهیم نه مشکل از بخشندگی پروردگاره

    ما باید رفتار و اشتباهاتمان را تغییر دهیم تا بیشتر از درگاه خدا فیض ببریم.

    خدا باور داره که انسان جایز الخطاست وبا توجه به پترن هایش با او بر خورد میکند نه میزان ندامت و پشیمانی اش . اینجا ما هستیم که باید تغییر در رفتار مون ایجاد کنیم تا دوباره لطف و بخشش خدا را دریافت کنیم اما اگر تغییر در رفتارمون ایجاد نشه خدا هم با تمام بخشندگی اش ما را کات میکند و مهر کرو کوری به ما میزند که هدایت ها را نبینیم و نشنویم .

    اما اگر تغییر کنیم دوباره خدا هدایت هایش را نشان مان میدهد .و دوباره بنده ی عزیز خدا میشویم.

    چرابروم سراغ الگوهایی که پترن های اشتباه زیادی دارند ،وقتی که خودم خیلی از پترن ها و اشتبا هات رو دارم.

    من ادم فراموشکاری شدم سهل انگار در انجام کار هایی که بر عهده ی من است. در زندگی سی ساله ام اشباهات بسیاری داشتم . از خانواده پدر بگیر تا الان که ازدواج کردم از بس که تو گوش من خونده شده تو باید این جوری باشی اون جوری باشی من به کل خودم را بر اساس تایید دیگران میسنجم و چقدر هم ناتوانم در راضی کردن دیگران و چقدر هم قول های بی جا میدهم و بد قول میشوم .واعتماد به توانایی هایم چقدر کم شده .من فقط تلاشم اینه که دیگران از من راضی شوند برای همین خانواده شوهرم خیلی از من انتظار دارند که من بیشتر به انها سر بزنم و اگر کاری دارند بدون نه گفتن بپذیرم و حتی خانواده خودم هم از من بیشتر انتظار دارند تا 5تا خواهر برادر های من .

    خیلی زندگی رو برای خودم سخت کردم توانایی نه گفتن رو ندارم. توانایی کات کردن رو ندارم .چون فکر میکنم من هم مثل انها نیاز پیدا میکنم پس باید کاری که از من میخواهند را اجرا کنم وگر نه من ادم بدی هستم و انها هم به من جواب نه میدهند .ا

    اما برای من بر عکس هست ،هر چه قدر به انها خوبی میکنم و به نظرات انها گوش میدهم پر توقع میشوم و انها خیلی راحت به من نه میگویند. فارغ از اینکه بابا نامردا من به حرف شما گوش دادم و از خودم زدم. از کارم زدم به خاطر شما چطور شما بر عکس من انجام میدهید .

    خیلی ها رو میبینم که در رابطه شان روی حرف طرف و انجام کار طرف حساب باز نمیکند .و توانایی کات کردنشان را دارند وبه راحتی کارهایشان انجام میشود . چون ادم هایی مثل من را دارند که بخواهند خودشان را ثابت کنندکه دیدی از پس انجام این کار بر امدم دیدی توانستم.

    ویه جور دیگه بگم براتون چون که خودم خیلی اشتباهات دارم و ضعف هایم را میدانم و به خودم قبولانده ام که نمیتوانم تغییر ایجاد کنم اگر کسی از خودش و توانایی هایش تعریف کند باور نمیکنم و منتظر مینشینم تا اشتباهی از طرف سر بزند که بگم دیدی تو هم اشتباه کردی پس اینقدر حرف مفد نزن

    یعنی من باور کرده ام که هر چند وقت یک بار ظرف بشکنم .باور کرده ام هر چند وقت یک بار پول گم کنم . کارتهای بانکی را گم کنم . باور کرده ام که سهل انگار بودن تغییری نداره ادم فراموش کار ه و بالاخره اشتباه میشه به خاطر همین ه فراموش کاری ام روز به روز بیشتر میشه باور کرده ام که روابط عاطفی باید مشکل داشته باشه. باید دعوا ،شیرینی زندگی باشه .باید بچه ها به حرف من گوش ندهند باید زندگی بالا پایین داشته باشه ..باید زندگی یه تنش هایی داشته باشه که ادم بخواد خودش رو از اب و گل بکشه بیرون وگر نه اون زندگی که همیشه طرفین با هم خوشحال هستند.

    زندگی نیست همیشه برای انجام کار ها با هم همکاری دارند انها بچه سوسول هستند. انها لوس اند . منتظر میمونم تا زندگی شان به مشکل بر بخوره که بگم دیدی شکست در روابط، دعوا ،نمک زندگیه ،باید باشه اگه نباشه اون زندگی زندگی نیست. اینها پاشنه های اشیل است و باید در آنها بهبود ایجاد کنم .

    من خودم میدانم که میتوانم تغییر کنم پس با تکامل در رفتار هایم بهبودی حاصل میشود . چون میخواهم پس میتوانم . من خودم و توانایی هایم را باور میکنم .تا برای خودم پلن هایی را جرا کنم که به سود من است .

    وقتی باور هایم به صورت بنیادین تغییر کنند من هم روبه بهبود میروم . پس لذت میبرم و از قوانین به نفع خودم استفاده میکننم

    دوستان عزیز همه شما را به خدا میسپارم

    برای همه مان ارزوی موفقیت میکنم

    استاد عزیز نمیدانم چقدر میتوانم به صحبت های شما توجه کنم اما قول نمیدهم ولی تلاشم رابیشتر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیزم

    که در هر حرفشون به لطف الله یه دری به روی ما باز میشه ک قبلا بهش توجهی نکرده بودیم

    در مورد الگوهای تکرار شونده

    من خودم پترن دارم

    اونم اینکه من میخوام رفتار بدی مثل درد دل کردن رو ترک کنم

    انقدر خود افشایی نکنم پیش دیگران ولی نمیتونم اینکارو کنم هر سری این پترن در من تکرار میشه

    و اغلب مواقع شاید طرف ب روم نیاره در حال حاضر ولی در آینده احتمال آسیب از طرف همون شخصی ک من اون رو امین خودم قرار دارم ممکنه اتفاق بیوفته

    اصلا فرض بر این میگیریم آسیبی به ب من نزنه

    من خودم خیلی با خودم درگیرم ک ای بابا باز من نتونستم جلو دهن خودمو بگیرم

    اصلا چه لزومی داره که من دیگران رو از زندگی خودم باخبر کنم

    البته یه چیزی هم این وسط هست ک بعضی وقتام من اگه حرفی نزنم از زندگیم حرفی برای گفتن پیدا نمیکنم ک بزنم و بین من و طرف مقابل سکوت میشه و حس بدی پیدا میکنم

    از دوستان میخوام که من رو راهنمایی کنن

    که چطور این عادت مسخره رو ترک کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      میترا کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 1959 روز

      سلام دوست عزیز

      من هم کاملا مثل شما بودم و همیشه فضای خالی بین صحبت‌ها رو فکر میکردم بلید من پر کنم و مرتب از خودم آمار میدادم از یه جایی به این نیتجه رسیدم سکوت کنم و شنونده باشم و تمرین میکردم ببینم اگه من حرب نزنم طرف داره چیکار میکنه و چی میگه و به نوعی نظاره گر خودم شدم و این باعث شد کمی خود دار تر بشم و عزت نفسم هم رفت بالاتر و دیگه به خودم گفتم دست از لودگی بردار و با کلاس بشین اجازه بده دیگران هم صحبت کنند الان عالیه عالی نشدم اما خیلی کیف میکنم وقتی به خودم توجه میکنم و میبینم ساکت شدم و بیشتر گوش میدهم و این لذتش بیشتره اما خیلی تمرین ه سختی است امیدوارم ازش لذت ببری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: