نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 25


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

615 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    این فایل مثل بقیه فایل ها تاثیر خیلی زیادی روی من گذاشت انگار یه لحظه به خودم اومدم و دیدم چقدر در مقابل الگو های تکرار شونده دیگران اشتباه داشتم چقدر الکی اون وقت و انرژی رو به جای خودم روی اینکه دیگران راه درست رو برن گذاشتم یکی از الگو های واضح مادرم هست که تو ازدواج دومش با فرد نامناسب با اینکه اون آدم هم دست بزن داره هم شخصیت و ارزشش رو خورد میکنه هم همه ی آزادی هاش حتی دیدن بچه هاش رو ازش میگیره ولی باز 7 سال باهاش زندگی کرد و من هربار که مادرم قهر میکرد و پیش ما میومد کلی باهاش حرف میزدیم و راهکار میدادیم اما اون با دوتا جمله اون دوباره برمیگشت این اتفاق تو این 7 سال شاید 30 بار اتفاق افتاد و من فکر میکردم به عنوان دختر بزرگش باید کمکش کنم اما یه جایی فهمیدم مادرم از احساس قربانی شدن لذت میبره تقریبا بیخیالش شدم و دیگه باهاش حرف نمیزدم در این مورد تا دوباره قهر کرده داشتم دوباره شروع میکردم راه حل دادن بهش که این فایل اگاهم کرد خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم به خاطر هدایت خداوند

    از این مثال تو زندگیم زیاد دارم اما خداروشکر به خاطر اینکه خودم رو خیلی دوست دارم و مهم میدونم خیلی وقت ها با جمله من نمیدونم خودت بهتر میدونی موضوع رو تموم کردم

    بعضی وقتا هم میخوایم با قهر و اخم و تخم به طرفمون بفهمونیم که فلان کارو نکن ….

    ولی چی میتونه مهم تر اینکه روی خودمون ارزش های خودمون کار کنیم باشه

    اینکه روی تخصص خودمون کار کنیم مهم تر میتونه باشه

    اینکه هرروز چطور بهتر از روز قبلم عمل کنم

    اینکه برای خودم چطور ثروت بیشتری بسازم

    فارغ از اینکه مادرم خواهرم دوستام و حتی همسرم که خیلی دوستش دارم و برام خیلی مهمه دارن چه راهی میرن

    با این فایل یاد گرفتم چطور در مقابل پترن های تکراری رفتار و فکر و تصمیم گیری کنم

    و چیکار کنم پترن های تکراری خودم رو اصلاح کنم

    خداروشکر میکنم که دارم به صورت تکاملی تغییر میکنم از صبح که بیدار میشم همه تمرکزم روی فایل ها و کار کردن روی باورهام هست و خداوند داره تو این مسیر هدایتم میکنه و من دارم این هدایت رو میبینم

    ممنونم از دوستان عزیزم که با کامنت هاشون کلی باور خوب بهم دادن

    و ممنونم از شما استاد دوست داشتنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 820 روز

      بنام الله مهربان

      سلام و درود فراوان بر شیدای بی نهایت

      کامنت های شمارو میخوندم ولی با فرکانس شما فاصله داشتم و جهان اجازه نمیداد.

      براتون بنویسم!

      امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه.

      کامنت شما رو خوندم و کلی درس و آگاهی داشت برام.

      منم یه دوستی داشتم متاسفانه پترنش دروغه و با صداقت رابطه ی خوبی نداره، (یه جورایی باهم کار میکردیم و همیشه حرفشو باور میکردم ولی آخر سر متوجه میشدم ولی به روش نمیاوردم ) تا اینکه با مباحث استاد آشنا شدم و دیگه هم شراکت رو کنار گذاشتم و دوستمو … و خدا رو شکر خودم مستقل هستم.

      چقدر خوب گفتید آدم باید روی خودش کار کنه، و وقتی من کلی ایراد دارم ،و یک درصد توی خودم ایجاد نکردم، چطور برم برای دیگران بگم!!!

      دونه ای رو که نخواد رشد کنه، هر چقدر بهش آب و آفتاب بدی ، فقط بیشتر میگنده

      هر کجا دنیا هستید .

      آرزوی موفقیت و سلامتی براتون دارم.

      بهترین ها رو براتون آرزومندم…

      خداوند رو شاکرم برای وجود شما …

      امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهاتون.

      شیدای عاشق و

      بی نهایت …

      مرسی که نوشتید و باعث شد، این حرفها گفته بشه…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مسلم اکبرنژاد گفته:
    مدت عضویت: 757 روز

    سلام ب استاد عزیز و فعال جناب آقای عباس منش عزیز

    من چندتا الگوی تکرار شونده رو پیدا کردم در خودم اما نمیتونم باور باعث این اتفاقات و پیدا کنم تا تغییرش بدم بعنوان مثال اینکه هر چند وقت یک بار چکام برگشت میخوره موجودیم صفر میشه خلاصه تو تنگنای مالی قرار میگیرم میخواستم من و راهنمایی کنید سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1378 روز

    بنام خدا

    سلام دوستان

    سلام استاد جان

    به شخصه با فکر کردن ب مسیله پترن موردی پیدا نکردم که پترنی را توی کسی دیده باشم و دوباره روش حساب کرده باشم. در واقع زیاد این پترن هارو در روابط خودم ندیدم اما یکسری موارد رو در جاهای دیگه دیدم.

    یکی از پترن هایی که در خودم دیدم در رابطه با عادات بدی که داشتم بوده و هر بار ب خودم میگفتم که ایندفعه دیگع انجام نمیدم ، اما باز هم نهایتا دوباره اون کارو انجام میدادم.

    مواردی که پترن را در افراد دیده ام :

    یکی از اطرافیانم سالهاست ک اعتیاد ب مواد مخدر داره: تقریبا پنج شیش باری میشه که خونوادش فرستادنش کمپ ولی هربار ک برگشته دوباره رفته سمت مواد.

    همسرش هم چند بار ترکش کرده ولی هر بار ب حرفاش اعتماد کرده و دوباره برگشته پیشش ولی نهایتا رابطشون ب جدایی خاتمه یافته .

    موردی دیگه اینکه یکی عادت بدی داره و سر این مسئله خونوادش خیلی مخالفت میکنن. و یک پترنی تو رفتار این فرد وجود داره و هربار که اون کارو میکنه ، میگه قول میدم دیگه این کارو نکنم. و جالبه که هر بار خونوادش(پدرش) دل‌رحمی میکنن و دوباره بهش فرصت میدن.

    مورد دیگه اینکه توی محل کار ، بعضی پرسنل خیلی اوقات سر وقت حاظر نمیشوند و با اینکه همیشه هم بهشون اخطار میدن که باید سر وقت بیان کار اما میبینیم ک باز هم طرف این پترن رو تکرار میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    میثم پورمند گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیز

    ی سوال واسم پیش اومده ممنون میشم راهنمائیم کنید

    حدود هشت ساله قبل من با یکی از آشناهای دورمون رفیق شدم و این بنده خدا رو من دورادور میشناختمش و میدونستم که در کل آدمه خوبیه و اینا. یه چیزی اول بگم

    بعد برم سراغ ادامه ماجرا قبل از آشنایی با این رفیقمون باورهای نامناسبی داشتم و دارم تو روابط ک رفیقه خوب کمه، رفیقا بهت خیانت میکنن رفیقا تو سختیها تنهات میذارن . بعد از چن وقت ما با هم ی کاری رو شروع کردیم ی مدت که گذشت دیدم ک دروغ بهم زیاد میگه دروغای کوچیکا سر مسائل ساده و پیش پا افتاده یه جورایی دروغه کوچیک گفتن روتین بود واسش. بعداز دو سال بهش شک کردم ک داره تو کار دست کجی میکنه و مچش رو با مدرک گرفتم و بهش گفتم و اونم ک دید نمیتونه انکار کنه گردن گرفت و گفت ببخشید توروخدا، اشتباه کردم، رفاقتمون رو بهم نزن و خلاصه من به امید اینکه دیگه اینکار رو نکنه بهش ی فرصت دیگه دادم و گذشت کردم و بهش گفتم اگه تکرار بشه همه چی تمومه و… به کارمون ادامه دادیم چن سالی گذشت و در زمانی که ما داشتیم با هم کار میکردیم برای اینکه اشتباهه گذشته رو تکرار نکنه ی مقدار کم از سهم سود خودم رو هم بهش میدادم و با خودم میگفتم شاید دفعه قبل که اینکار رو کرده به این خاطر بوده ک نیازه مالیش تامین نمیشده و مجبور شده. چن وقت پیش دوباره بهش شک کردم گفتم میثم این دوباره زده جاده خاکی و اینبار هم مچش رو با سند و مدرک گرفتم و بهش گفتم البته با ناراحتی خیلی شدید و اونم دوباره شروع کرد به قسم آیات خوردن و اشتباه کردم و نفهمیدم و بعد از کلی خواهش تمنا بازم بخشیدمش. دیروز که این فایله استاد رو دیدم این سوال واسم پیش اومد که آیا باور اشتباهی که تو زمینه روابط تو وجود من هست باعث شده رفیقم این خطا رو بکنه یعنی اگه من بتونم باورمو عوض کنم این رفیقم هم درست میشه و دیگه این خطا رو تکرار نمیکنه یا نه فرقی نداره چه باور من درست بشه چه درست نشه این رفیقه من سیستمش همینه و به این کار ادامه میده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مهرک الهی گفته:
    مدت عضویت: 1677 روز

    سلام به استاد عزیزم وشایسته ی جانم

    فیض روح القدس اربازمددفرماید

    دیگران هم بکنند انچه مسیحا میکرد

    مات ومبهوت شدم خشک شدم ازشنیدن این فایل

    استاد جان من دوره حل مسایل و چهار فایل رایگان اخیر و چندین بارشنیدم وتابیام کامنت بزارم ویا تو دفترم بنویسم بافایل بعدی منو ضربه فنی میکنی

    همش با پیامبران مقایست میکنم وطبق بیت شعربالا وبا کارکردن با شما فهمیدم که اگه مثل شما بااین تعهد کارکنم،حتما میتونم به چنین درجاتی برسم

    استاد گلم،من ادم باهوش مستعد مشتاق وکلی چیزمثبت وزیبا دارم که بعد پنجاه دهه واندی وبااون همه سوالات که ازکودکی داشتم تازه دارم میفهمم که چراامده ام ؟امدنم بهر چه بود؟به کجامیبری اخرننمایی وطنم؟

    ولی حالا درموردذات زندگی سوالی ندارم باشما اینارو فهمیدم ومیفهمم دلیل سنگدلی ته قلبم چیه

    دیگه ازغم کسی رنج نمیبرم دلسوزی باهام غریبه شده

    خیلی اتفاقات خوب برام میفته ویک پاشنه اشیل بسیارمهم من که میخوام بگم اینه که من ازبچگی بشدت به تبعیض بین دختر وپسر حساسیت نشون میدادم.باوجوداینکه درزمانه پدرسالاری، پدرمن تبعیض خاصی بین مادختروپسرا قایل نمیشد ،ولی من با اصرار با برادرانم به ارایشگاه مردانه میرفتم موهامو بلند نمیکردم پیراهن دخترانه نمیپوشیدم توی استخرها با برادرهام شنا میکردمالبته این مربوط به قبل انقلابه،باعث انحراف فکردوستان نشه،

    وحتی اسمم رو با پسوند اقا صدا میکردم وازدیگران هم میخواستم اونطوری صدام کنن

    وفکرشو بکنین دلیل این موضوع وجود خواهران ناتنی ام بود که دایم به مادرم میگفتندکه شما بین ما وفرزندان خودت تبعیض میزاری ومادرمن همش از خودش وما کم میزاشت وبه اونا خوبی میکرد بازهم این حرفها بود

    وتارسیدربه بعدفوت پدرکه مادرم خواست منزلی که پدرم به او بخشیده بود رو چندواحد بسازه وبا توافق همگی بصورت مساوی داده بشه .ولی بعد یک مدت مادرم به واسطه حرف برادرها گفت این ارثه وباید دوبه یک تقسیم بشه

    من اونقدربهم ریخته شدم که مجلس رو بهم ریختم وگفتم هم ازاول توافق کردیم وهم مادرزنده هست وداره به ماهدیه میده این خونه ارث پدرکه نیست وگفتم بااین اوصاف من ازگرفتنش صرف نظرمیکنم و سهم خودمو به خواهرانم میبخشم وچیزی نمیخوام.

    اونقدرکه از این تبعیض ناراحت بودم ،از نگرفتن سهمم ناراحت نبودم.

    واین بهم ریختگی منو بشدت بفکرفرو برد وبعد فهمیدم من هنوز توی خودم این پاشنه اشیل وحشتناک رو دارم وفکرمیکردم درستش کردم حتی وقتی که خودم به دخترم بیشترازپسرانم بها میدادم وازادیهای مالی ورفتاری روبه او میبخشیدم که مبادا براش مشکل روحی بوجود بیاد، ولی اون دایم گله میکرد که به پسرها بیشتراهمیت میدی. ومن دلیلشو نمیفهمیدم.

    میخوام بگم استاد عزیزم با اونهمه فهم وشعورمن بزعم خودم وبقیه ،ببینید یک مشکل کودکی تاچندسال میتونه ادمو اسیر خودش کنه وچطورروی همه ابعاد زندگیش اثربزاره که تاوقتی به مسیرقانون هدایت نشی وروی خودت کارنکنی ،ازش ضربه های مختلف میخوری ونمیفهمی.

    یکی دیگه ازپاشنه های اشیل من حس دلسوزی شدید نسبت به پدرومادرم که بسیارمهربون بودن وهمش به همه سرویس میدادن واگه کسی بهشون کمی بیمحلی میکرد بشدت واکنش نشون میدادم واگه برای بدتر ین مشکلات خودم باکسی نمیجنگیدم ،ولی برای اون کم محلی که ازطرف کسی به اونا میشد ، به خاطرشون شهرو به اتش میکشیدم واگه قلبشون ازکسی میرنجید دنیا برام خراب میشد.

    البته توی این موضوع به کمک اموزشهاتون تقریبا خوب شدم ودیگه هم اتفاق نیفتاده.واگه به صورت ضعیفش تکرارمیشه به خودم میگم من نباید دخالت کنم وسعی میکنم نکات مثبتشون وکارهای خوبی که برا مادرانجام میدنو بلد کنم وخدا و برای بودنشون شکرکنم .

    استاد جون

    یه چیز دیگه هم میخوام بگم ،

    من هنوزیکباراین فایلو دیدم، وبارها خواهم شنیدوخواهم دیدش.

    ولی این سه چهارفایل اخیر شماهم با با فایلهای قبلی بشدت فرق داشت یادرک من طوردیگه ای بوده،اینو نمیدونم ولی همین فایل اخیر مثل پتک توی سرمن خورد

    انگاربسیاررک وبدون هیچگونه رودربایستی ومصالحه ای بود.

    یک لحظه حس کردم شاید به این طریق زندگی کردن، زندگی رو بی عشق میکنه اینکه فقط خودم روبصورت کاملا منفرد اولویت اول زندگیم بزارم ازکمبود عزت نفسمه ؟یاباورهام جلومو گرفته؟ که پس عشق معنیش چیه؟احساس کردم اینطوری عشقی که قلب ادمو به وجدبیاره کم رنگ میشه.

    نمیدونم تونستم منظورموبرسونم یانه؟

    چون این کامنتارو میخونین ،نوشتم ومیخوام راهنماییم کنین،

    مطمینا این ترس یا سوال دردل خیلی از بچه ها بوجود اومده.لطفا راهنمایی کنین.

    عاشقتونم والگو وپترن زندگی من شمادونفرید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    قادر کللی خورموجی گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    سلام استاد تشکر میکنم بابت زحماتت که در راستای اهداف ونتایج درخشان زندگی افراد هست من طی یکسال وسه ماه که با دوست خوبی مثل شما اشنا شدم بافایلهای رایگان شما دستاوردهای بسیار بزرگ وشگفت انگیزی برای خودم داشتم که خیلی برای خودم وزندگیم لذت بخش هست در سن سی هفت سالگی وهر روز برای خودم بانتایجم حال میکنم وتوانستم باکنترل ذهنم به انچه میخواهم برسم من طی این یکسال توانستم پنج سالن صنعتی 500متری در شهر خودم که یک مجموعه کارگاهی 6000متری دارم احداث کنم ویک باغچه 2300ویک خانه ویلایی 650متری ویک خانه ویلای مسکونی دیگر ویک زمین مسکونی دیگر بدست بیاورم وهمچنین مدیر عامل یک شرکت تولیدی در شهر خودمان بشوم واز لحاظ مالی به حد ی که نیاز داشتم برسم و از لحاظ روابط به سطح بسیار بالایی برسم وجالبتر این که از لحاظ سلامتی خدا روشکر اصلا مریض نشوم حتی استاد با دوست شدنم باذهنم توانستم که افردای که مشکل دارند چه کاری وچه سلامتی بتوانم مشکل انها را در کوتاه ترین تایم زمانی حل و مریضان رو شفا باتوکل به خدا بدهم واین هدایت پروردگار است که بااشنایی شما به این درجه الهی رسیدم هنوز اهداف بسیار بزرگی در ذهن دارم که 90در صد ان در حال رخ دادن هست که مدیون شما هستم من باید از شما از لحاظ ذهن قویتر بشوم چون که اگه استفاده نکنم همش میسوزه ونمیخواهم فرصتهای که بهم داده شده تو این دنیا رو از دست بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهرک الهی گفته:
      مدت عضویت: 1677 روز

      قادرعزیز،اینکهذگفتی باید ازاستاداز لحاظ ذهن قویتربشی وگرنه اون توانایی ذهنت میسوزه برام حرف رشددهنده وخوبی بود.ممنونم ازاین اگاهی

      ومطلب بعدی یه سواله که میخوام بدونم گفتین ادمارو شفا دادین بوسیله کنترل ذهن. میشه بیشترتوضیح بدین؟

      وسوال بعدی اینکه نتایج مالیتونو بعد اشنایی بااستاد گرفتین؟

      ممنونم برای پاسخگوییتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      شهلا صدوقی گفته:
      مدت عضویت: 1720 روز

      باسلام خدمت شما خواستم بپرسم شما روی باورهای ثروت کارکردین که در عرض یکسال و اندی به اینهمه نتیجه رسیدید یافقط روی کنترل ذهن کارکردید میشه یک ذره بیشترازخودتون برام توضیح بدین اینکه دیگران رو شفا بدین واینکه چطور اینقدر زود به موفقیت های عالی رسیدید میشه بگید چطور روی احساس ارزشمندی خودتون کارکردین چون من به شدت دراین زمینه ضعیفم وضعف دارم لطفاً کمکم کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      شهلا صدوقی گفته:
      مدت عضویت: 1720 روز

      باسلام خدمت شما خواستم بپرسم شما روی باورهای ثروت کارکردین که در عرض یکسال و اندی به اینهمه نتیجه رسیدید یافقط روی کنترل ذهن کارکردید میشه یک ذره بیشترازخودتون برام توضیح بدین اینکه دیگران رو شفا بدین واینکه چطور اینقدر زود به موفقیت های عالی رسیدید میشه بگید چطور روی احساس ارزشمندی خودتون کارکردین چون من به شدت دراین زمینه ضعیفم وضعف دارم لطفاً کمکم کنید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    نرگس کیانیان گفته:
    مدت عضویت: 2200 روز

    سلام به استاد عزیزم و مهربانو شایسته جان

    قبلا خیلی میدیدم تو کامنتها که بچه ها مینوشتن این فایل انگار برای من نوشته شده اما خوب درک کاملی نداشتم اما دقیقا من چندوقته متوجه این موضوع شدم که هر بار که میام سایت به نوشته ای یا دیدگاهی یا فایلی هدایت میشم که انگار خدا داره بهم نشونه میده که چکار کنم و چه راهی درستترین راهه الان در این لحظه و خدارو شکر میکنم از این بابت

    الگوی تکرار شونده من توی هفت سال زندگی مشترک ی سری رفتارها از همسرم هست که تو نامزدی حتی رفاقتمون هم ازش دیدم ولی میگفتم حالا درست میشه و من اون موقع ذهنیتم این بود که زمان مسایل رو حل میکنه الان هفت سال از روابط جدی و ازدواج ما گذشته همون رفتارها در همسرم هست اما به واسطه اون رفتار من خیلی تو زندگیم رشد کردم خودم رفتم سر کار خودم به درامد خوب رسیدم البته از وقتی با استاد و سایت آشنا شدم و شروع کردم به کار کردن رو خودم البته که تکاملم طی شد تا هی بهتر و بهتر رو خودم کار کنم ولی این تضاد بزرگ تو زندگی برام خیر و برکت داشت من کلا اعتماد بنفس خیلی خیلی پایینی دارم که این استقلال داشتن مقداری اعتماد بنفسم رو بالا برد اما میدونم که بزرگترین مساله من همینه

    چند روزی بود با یسری تضاد که دوباره از طرف همسرم ایجاد شد من به این نتیجه رسیدم که بابا این ادم درست نمیشه همینه ذات این ادم اینه پس با این شرایط بشین ببین میتونی ادامه بدی یا نه و دقیقا این فایل هم تیر خلاص رو به تردیدهام زد الان تصمیمم جدیه بابت این موضوع که ایشون و من ادامه روابطمون به هردومون ضربه خواهد زد اما راستش الان نمیدونم مرز بین اعراض و هدایت خواستن از خدا که راه جدایی راحت رو برام باز کنه و اقدام برای جدایی در حالیکه همسرم به شدت مخالفه کدومه من باید هدایت بخوام یا برم و اقدام کنم کاش استاد اینو توضیح بدین که حالا که میدونیم پلن بی رو باید اجرا کنیم و پلن بی جدایی هست حالا باید برای جدایی راحت بدون دعوا چی آیا بزاریم پیش بیاد که همسرم هم راضی بشه یا اقدام عملی کنیم و بریم جلو ممنون از شما که با آموزه هاتون دنیای منو قشنگتر کردین و خیلی خوشحال شدم که شنیدم دارید ی دوره جدید درباره بزرگترین پاشنه آشیل من و خیلیامون تهیه میکنید خداقوت و تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    رضا پارسا گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام به دوستان خوبم که با کامنت های زیباتون به همه انگیزه میدین

    من رضا هستم و برنامه نویسم و این اولین بارم هست که کامنت میزارم

    خب من مشکل اساسی که در مورد پول ساختن هست رو تقریبا پیدا کردم من شاید روزی 8 تا 14 ساعت کار کنم و خب خیلی روزها زیاد هم کار میکنم ولی نتیجه دلخواهم رو نگرفتم

    و اما جالب برام شد چون امروز فهمیدم مشکل کجاست “باور من نمیدونم کجاش اشتباه که از بزرگ شدن یه بیزینس میترسم و حتی باور ندارم بزرگ بشه و .. غیره که گیرم همینجا”

    و حتی یه جاهایی مثلا سایت خیلی خوبی بالا اوردم یه سرویسی میدم و به خاطر این باور اشتباهم اونو خفه میکنم همین اول کار با این که تازه استارتش زدم و خوب هم کاربر داره و داره رشد میکنه

    و حتی شاید چندین هفته هست از خودم از خدای خودم میپرسم کجا مشکله دیگه حتی تاب توان کار کردن ازم گرفته شده بود که هرسری به یه دلیلی از اون بیزینسی که استارت زدم رشد نکنه و خفه بشه تا پا به اوج بزاره

    و دوستان خوبم هم میخوام که رو کامنت من با کلمات زیباشون پاسخ بدن و خوش حال تر بشم چندین باور در این باره پیدا کردم و یه کمی هم ربطش به گذشتم پیدا کردم که چه اتفاقاتی افتاده تا این باور من که بیزینس باور ندارم که رشد کنه محکم تر شده

    تشکر از استاد خوبم و دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1211 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام بر همگی و استاد جان

    خدا میدونه این فایل و خصوصا قسمت دومش چقدر آگاهی داره من هی دوست دارم گوش زدم و واقعا این آگاهی ها خیلی ارزشمنده که شما به صورت هدیه در اختیار ما میزارید

    اول چقدر خوشحالم که بگم قبلا وقتی موضوعی را استاد می‌گفتند هی در اطرافیانم دنبال الگوی مشابه بودم و میبینم چند وقته تو خودم دنبال اون ایراد هستم و کاری ندارم بقیه اینجور هستند یا نه و الان تو ابن فایل فهمیدم که خودم چقدر خواستم تغییر کنم و نکردم و این چه هشداری بود برام برلی ارتباط درست و پایدار و بدون رو دربایستی با دیگران

    من به جرات می تونم بگم به خودم چقدر قول میدادم که فلان کار را نکنم ولی میکردم

    مثلا تمیزی نگه داشتن خانه یکی از نقاط ضعف من بود که هیچ وقت نمیتونستم و هربار به خودم قول میدادم و…. تا اینکه با آموزه های این سایت تمیزی برام شد ارزش قائل شدن برای خودم و به مرور نا مرتب بودن خونه نا هنجاری بزرگ برام شد و خیلی بهتراز قبلم شدم

    و جالبه امروز وقتی در هین کارکردن در آشپزخانه این فایل را داشتم با اسپیکر گوش می کردم و بچه هام هر کدام سر گرم کارهاشون بودند چندساعت بعد پسر یه کار اشتباهی کرده بود و هی داشت میگفت غلط کردم دیگه نمیکنم همون لحظه دخترم گفت مامان به قول استاد این جمله را یک نفر اگه هی گفت بدونید میخواد بکنه

    تو دلم کلی ذوق کردم که خدای من شکرت که بچه های 9ساله من همین آگاهی ارزشمند را بفهمه چقدر تو زندگیش جلو میفته و از ابن الگو میتونه برلی خودش و دیگران استفاده کنه

    وای مرسی استاد قشنگ جدیدا مباحث فایل ها داره خیلی جدی تر و عمیق تر میشه و چیز هایی میگید و مثال می‌زنید که واقعا جایی نمیشه پیدا کرد

    و خدارا هزار مرتبه شکر بابت بودن در این سایت ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 820 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان

      سلام دارم خدمت خواهر بی نظیرم عارفه بی نهایت

      امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه …

      بدون تردید خودتون خوبید و تاثیر گذاشتید روی بچه هاتون و چقدر لذت بردم .واقعا آینده بچه ها تو ن چه شود ؟؟؟

      آفرین بر شما و تحسین میکنم شما رو بی نهایت

      پیگیر کامنت های شما عارفه

      عاشق و موحد هستم …

      تشکر سخاوتمندانه ی مرا پذیرا باشید…

      روزگار برمراد

      روزهایت شاد شاد

      قلبت نازنیت از غصه دور

      عمر شیرینت بلند …

      امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهات …

      اندازه ی احساس قشنگ تون دوست داریم …

      سایتون برقرار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        عارفه گفته:
        مدت عضویت: 1211 روز

        سلام سید جان خوبید

        عید تا عیدتون مبارک باشه

        ما که اینجاییم خوب میدونید ما هیچ قدرتی در تغییر کسی نداریم همه ما سازنده زندگی خودمون هستیم

        اینکه شما بنده را مورد تحسین خود قرار میدید بی نهایت برای بنده ارزشمنده ولی صد درصد نگاه آگاه بچه هام به این قانون در توانایی من نبوده و هرچی بوده از انرژی مبدا بوده

        سید عزیز مرسی که با کامنت پراز احساست دستی از دستان خدا شدی برام که بهم یک احساس خوب هدیه بشه و واقعا برام ارزشمنده

        جایی که به این درک می‌رسیم که خودمون سازنده زندگیمون هستی اولش هم یکم تلخه هم شیرین چون یه سری کارها انجام میشه میگه ایول چه باحاله خودم خلقش کردم ولی یک سری ناخواسته ها پیش میاد میگیم مگه کجا را اشتباه کار کردم و کجای کارم میلنگه کا باید تغییرش بدم و اگه اون ریشه را پیدا نکنی کلافه میشی که بدون تعارف بگم گاهی هم پیدا می‌کنیم و خودمون را میزنیم به اون راه انقدر از تغییرش ترس داریم

        ولی من هر روز با سه تا از فایل های انگیزشی استاد تو سایت که تو شخصی خودم نگه داشتم هربار به خودم یاد آوری میکنم من لایق بهترین زندگی هستم اونم در تمام جوانب نه فقط یک بعدش و دوست دارم از نو زندگی کنم یک زندگی رویایی و پر از یکتا پرسی

        مرسی ازت سید جان عزیز حالم را خوب کردی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 820 روز

          بنام الله مهربان

          سلام مجدد دارم خدمت خواهر و جواهر ارزشمند عارفه ی بی نهایت

          نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم و منم خیلی خوشحال شدم

          عید شما هم مبارک باشه.

          اتفاقا یه چیز بگم باورت میشه؟؟؟. قطعا باورت میشه.؟؟؟

          من هر الان توی ماشین بودم و داشتم به دوتا موضوع فکر میکردم.

          دقیقا به موضوعاتی که توی کامنت تون اشاره کردید ؟

          دقیق این کامنت شما حرف و موضوع فکر من بود و عجب همزمانی رخ داد….

          انگار عارفه ازمن خبر داشت و چیزی برام نوشتی که من لازم داشتم. الله اکبر

          چه معجزه‌ای رخ داد.

          من جواب سوال خودمو گرفتم…

          قطعا جنبه ی شیرین کارمون که خالقش هستیم به خودمون تبریک میگیم و تحسین میکنیم. و لی منم یه جای کارم که میخام خلقش کنم و تلخه و مدتی هست دارم روش فکر میکنم که کجای کار من ایراد داره که من هر کاری میکنم به نتیجه نمیرسم… الان که کامنت شما رو دریافت کردم .یه کمی ترس دارم برای حل کردنش (ترس های الکی و واهی ) گفتم رو کاغذ بنویسم و ذهنم رو با الگو و منطق، باور پذیر کنم براش، که میشود… واقعا خیلی بهم انگیزه دادی عارفه عزیز و توحیدی

          و اگر با توکل بر خداوند حلش کنم …میریم به مرحله ی بعد و اعتماد بنفسی که ایجاد شده کارهای بعدی رو برات راحتر میکنه.

          عکس پرو فایلتون زیباست.

          ازتون کمال تشکر رو دارم .

          از صمیم قلبم

          بهترین ها رو براتون

          آرزومندم.

          قلم تون توانا

          قدر دان شما هستم .

          مرسی برام نوشتی

          سایتون برقرار

          عاشقتم بی نهایت

          منتظر کامنت های خوب و تاثیر گذارتون هستم…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            عارفه گفته:
            مدت عضویت: 1211 روز

            سلام سید عزیز

            چرا باورم نشه؟ با تمام وجود باور میکنم چون این سایت همه چیزش نشانه های هدایت داخلش هست و همه ی از هم دیگه نشانه هارا دریافت میکنیم

            سید عزیز به قول استاد که تو دوره شیوه حل مسائل میگند و تو معرفی خود دوره هم درموردش حرف زدند حل مسئله تو دل خود مسئله هست و باید ریشه را پیدا کنیم

            و میدونم هر کدام ما پاشنه آشیل هایی داریم که شاید برای بم نفر دیگه اصلا پاشنه آشیل نباشه خنده اش هم بگیره ولی جیزی که مهمه ر شش د فردی ماست شک نکن با باور های درست اون موضوع را هم پست سر میزاری به شرط ایمان و هزار برابر اعتماد به نفست بالا میره

            و ممنون در مورد تحسینتون درمورد عکس پروفایلم

            اینم خودش یک مدل حل مسئله بود که تو کامنت فایل شکارچی نکات مثبت نوشتم و بعد یکسال تونستم عکس بزارم

            ایمان دارم تو لایق بهترین زندگی هستی و به زیبایی زندگیت را خلق میکنی اون جور که دویت داری

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            گزارش نقض قوانین سایت
            • -
              سید عظیم بساطیان گفته:
              مدت عضویت: 820 روز

              به نام خدای رحیم و رحمان

              بنام خدای سبحان

              سلام بر خواهر و جواهر دانا و دانشمند عارفه عزیز

              خداوند رو شاکرم برای وجود شما و دوستان بی نظیرم

              که بهم فرصتی دادکه در مدار این سخنان و این آگاهی هاباشم.

              جمله ی آخرت خیلی بهم اعتماد بنفس داد و خیلی روحیه بخش بود و کلی انرژی گرفتم و هر چه تشکر کنم ازتون بازم کمه.

              قطعا این انرژی مثبت به خودتون بر میگیرده. و منو وا داشت که براتون کامنت بنویسم.

              خواهر گلم،

              انشاءالله سلامتی و موفقیت و ثروت رفیق همیشگیت باشه.

              کمال تشکر رو دارم ازتون

              قدر دان شما هستم.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهدیه گفته:
    مدت عضویت: 2118 روز

    سلام به دوستان عزیز و مهربانم

    سلام ویژه به استاد عزیزم که همیشه حرف هاتون راهگشای هزاران هزار نفر هست

    از خدای خوبم ممنون و سپاسگزارم که من رو به این فایل هدایت کرد. همیشه دنبال پیدا کردن باور مخربی بودم که برام الگوهای تکرارشونده وحشتناکی رو رقم میزد.

    استاد فرمودند از نمونه ها و الگوهای تکرار شونده زندگیمون بگیم. من وارد هر کار و تجارتی که میشدم همیشه به شکست منجر می‌شد و هر سری بخشی از دارایی‌مون رو از دست میدادیم . در صورتی که اگر اون پول رو جای دیگه سرمایه گذاری میکردم میتونستم به درآمدهای خیلی بالاتر و بهتری برسم. کار تا جایی پیش رفت که در موارد آخر تمام دارایی‌مون رو از دست دادیم و من الان تقریبا در نقطه صفر زندگیمون با کلی بدهی هستم. باوجودی که همیشه سعی میکردم که دلیل این اتفاقات و باورهای ریشه دارش رو پیدا کنم و درستشون کنم اما باز هم اتفاقات رقم میخورد. بقول استاد فقط شکلش عوض می‌شد . وقتی که در مورد تجارت های اخیرم فکر کردم و به صحبت های استاد گوش میکردم ابتدا گفتم ریشه این مشکل در اعتماد من به افراد هست و بعد فکر کردم که شاید این قضیه از عزت نفس پایین من باشه که این شکست های سریالی تجاری برای من رقم خورده.

    تا زمانی که به ادامه فایل گوش کردم و استاد سوال کلیدی و حیاتی رو پرسیدند.

    سوال: چه اتفاق یا موضوعی هست که باعث میشه ما بهم بریزیم. ما رو ناراحت و غمگین میکنه. باعث میشه تا نتونیم احساسات خودمون رو کنترل کنیم و به تعبیر زیبای قران دچار جهل میشیم؟؟

    خدای من… تا چند دقیقه فقط اشک میریختم. وقتی دیدم دلیل این مشکل در باورهای کودکی من بوده و تااااا به الان به هر طریقی همراه من بوده…

    فهمیدم موضوع خییییلی ریشه ای تر از عزت نفس و اعتماد من به آدم هاست .

    ریشه مشکلم رو در ترس دیدم. ترس از هر چیزی که فکرش رو میکنید و من تمام اون چیزهایی رو که ازشون میترسیدم در زندگیم تجربه کردم .

    توی بچگی، شب ها موقع خوابیدن به جای فکر کردن به اتفاقات عالی و مثبت در ذهنم فکر میکردم که اگر پدر یا مادرم رو از دست بدم چه اتفاقات بدی در انتظارم هست و ساعت ها مثل دیوونه ها بالشتم رو خیس از اشک میکردم برای اتفاقی که نیفتاده بود. من ترس داشتم. ترس از دست دادن عزیز،..

    و متاسفانه اتفاق افتاد و پدرم رو در سن 12 سالگی از دست دادم و زندگی روزهای سختی رو که یک عمر خودم در ذهنم ساخته بودم بهم نشون داد…

    بعد از اون انواع و اقسام ترس ها رو داشتم. ترس هایی که خیلی هاشون هنوز همراه من هستند.

    ترس از جن و بختک هایی که هر شب به تصور خودم تجربه میکردم و چون باورشون کرده بودم برام اتفاق می افتاد.

    ترس از تنهاییی…

    ترس از دست دادن مال، خونه، زندگی که ساختیم و…

    و خیلی هاشون اتفاق افتادن و من که فکر میکردم الان خیلی روی خودم و ایمانم کار کردم توی اون لحظه ها داغون میشدم و ساعت ها گریه میکردم. تنها کاری که اون لحظه ها و توی اوج گریه هام میکردم شکرگزاری بود و میگفتم خدایا من بر مصیبتی که بهم رسیده صبر میکنم و تنها از خودت کمک میخوام که نجاتم بدی.

    استاد درست گفتید من خودم خالق زندگیم بودم. با ترس هام همه چیزم رو از دست دادم. نااگاهانه بود و جهان کاری به آگاه یا نااگاهی ما نداره. اون قوانین خودش رو داره…

    جهان آدم هایی رو سر راه من قرار داد تا یکی یکی داشته های من رو ازم بگیرن و هر روز تکرار شد..

    اما خدا رو هزاران بار شاکرم که حداقل الان آگاه شدم. شاید این آگاهی باعث بشه بیشتر و حساس تر از قبل رفتار کنم.

    موضوع دیگری که خیلی من رو ناراحت کرد این بود که اگر بخواهیم نقطه مقابل فقر رو بگیم میشه ثروت، نقطه مقابل تاریکی، روشناییه. نقطه مقابل بیماری، سلامتی هست

    اما نقطه مقابل ترس، ایمان هست. و این موضوع تمام وجودم رو به لرزه درآورد.

    منی که فکر میکردم این همه مدت دارم روی ایمانم کار میکنم فهمیدم یک حباب خالی بیشتر نبوده.

    خودم رو سرزنش نمیکنم و تنها خدا رو سپاس گزارم که به من یاد داد و من رو هدایت کرد.

    حالا از همه دوستان و استاد خوبم و مریم دوست داشتنی میخوام کمکم کنید و بهم بگید چطور سعی کنم که این تغییر بزرگ و عبور از ترس هام رو رقم بزنم.

    برای ترس از دست دادن اموال و عبور از بحرانی که در اون هستم، روی صفحه گوشیم یه جمله نوشتم که هر روز با خودم تکرارش میکنم و بهم احساس خوبی میده.

    جمله اینه «قطعا بهتر از این، در انتظارمه!»

    چون ترس از دست دادن مال، درونش باور کمبود هست و من دارم به خودم میگم که بهتر از اینها رو تجربه خواهم کرد.

    پیامم خیلی طولانی شد.ممنون میشم اگر دوستان خوبم من رو برای عبور از این ترس ها راهنمایی کنند.

    امید به روزی که از تمام ترس هام بگذرم و بیام براتون از روزهای خوبم بنویسم️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: