شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری شیوه مدیریت انتقادات
    447MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی شیوه مدیریت انتقادات
    16MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

414 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 817 روز

    به نام خدا

    ردپای 67

    استاد خوب دوستای خوب سلام

    ردپای امروز زودتر مینویسم تا خودم بارها مرورش کنم

    صبح که نشونه ام دیدم ،قسمتی از سریال بود که استاد به خاطر بارون زیر پل موندن و کنسرت سبک خودشون برگزار کردن

    بارون اتفاق خوبیه !اما همون خوبی و برکت میتونه برای خیلیا بد باشه

    استاد اونجا چیکار کرد که تونست زیر پل هم شادی تجربه کنه؟تو بارون خیس شدن و برنامه ها بهم خورده نبینه و از لحظه اش لذت ببره؟

    من چی ؟من تو اون شرایط بودم چه واکنشی داشتم؟

    بارون زندگی ما چیه؟اتفاقی که حتما توش خیر داره اما ما اون پتک کردیم و تو سر خودمون میزنیم چیه؟

    آیا الان زیر پل زندگی ،داریم می‌خونیم و میرقصیم و از زندگی لذت می‌بریم یا یه گوشه نشستیم و در وصف فراق یار و …شعر میسراییم و تند تر از سرعت بارون اشک میریزیم؟

    بارون اتفاقای زندگی برای من چه تعریفی داره؟آیا من سهمم از بارون اتفاقات برمیدارم؟یا قهر میکنم میرم یه گوشه

    به قول استاد با هر سختی آسونی، نه بعدش

    من پاداش بخش آسون دریافت میکنم یا تا به سختی میخورم زمین و زمان زیرسوال میبرم

    میخوام اتفاقات رو بارون ببینم و مثل استاد زیر پل به خودم یاد بدم ،تو دل ناخواسته ها لذت ببرم و سهمم انجام بدم

    دفعه بعد سهم من بزرگ تره و بعد روند تکاملی که طی بشه این دفعه منم که سهم تعیین میکنم

    به جای واکنش به جهان ،جوری پیش میرم که جهان به فرکانس های من واکنش درست بده

    بارون های قبل باریده و من سطلی نداشتم که برداشت کنم ،اتفاقات قبل افتاده و من کنترولی درشون ندارم

    استاد میگه با فرکانس جدید فرکانس بعدی میسازیم ،یعنی بلافاصله فرکانس تغییر میکنه و اون فاصله بین فرکانس جدید و خواسته‌، به اندازه ای که آب میخواد به دمای 100 برسه ،درجه درجه تغییر میکنه

    من فرکانس خودم آوردم پایین و حالا پله پله میبرمش به جای قبل تا بازم دور بودن خواسته ام در ذهنم کم کنم

    خواستم کوچیک نکنم ،خدارو بزرگ مطلق بدونم و همیشه کنار خودم حسش کنم

    خداروشکر برای خالق زندگی بودن

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سمیه لطفی گفته:
    مدت عضویت: 3096 روز

    سلام استاد خوبم و هم مداری های عزیزم

    بنده خیلی خیلی خیلی کم خواب می بینم اینم فکر کنم. چون. طول روزهام زیاد به چیز خاصی توجه. آنچنانی. که احساسم رو برانگیخته کنه ندارم

    البته نظر خودم هست شاید استاد بهتر بدونند. چرا برخی خواب نمی بینند البته اینم بگم من یه آدم نرمال رو به سمت احساساتی هستم. از دیدن برخی کلیپیها احساسی. بدنم به لرزه میفته و گریه ام می گیره. مدتهاست فقط کلیپهای از. توجه خدا به بندگانش روزیم شده از قدرتی که با هامون هست و چه کارهای به شکلهای مختلف بهمون انجام می ده

    آخرین کلیپ. حاجی الماسی بود پس آدم احساساتی با روحی بزرگ ومثبت باحالی هستم،

    دوران نوجوانی تا چند سال پیش که با استاد آشنا شدم قبل از خواب بیشتر شب ها سرم رو روی متکا می گذاشتم. صدای راه رفتن فردی روی برگهای پاییزی رو می شنیدم. فکر می کردم موهام کنار گوشم هستند باعث این حالت می شن دیگران هم می گفتند صدای جریان خون رو می شنوی. اون موقعها خیلی به این عقیده بودم یه روزی یه نفر به نام ناجی می‌یابد کمکم می کنه تا بهتر خدا رو بشناسم. همیشه در گوشه ذهنم. دنبال. خدا و بندگان خویش بودم نه خیلی زیاد و شدید. چون بخاطر عقایدم و نداشتن عزت نفس خیلی مسخره و سرزنش می شدم البته با تندی باهاشون مقابله می کردم ولی ته وجودم خودم رو زیاد قبول نداشتم. فکر می کردم. اکثریت اونم بزرگترها صحیح تر می کن و فهمند ولی بروشون نمی آوردم

    اما زمانی. با استاد عباس منش آشنا شدم. مدتهاست زیادی هست اون صدا رو نمی شنوم. البته یه دور که کنار رفته بودم از دیدن سایت باز اون صدا اومد. ولی رفت با توجه مجدد من به سایت

    من به این مسیر خیلی معتقدم. ولی کمک کاری تمرینی زیاد دارم یا توقع زیادی از خودم باعث شده نتایج عالی نگیر من البته که خدارو هزاران مرتبه شکر خیلی بهتر و عالی تر شدم

    گفتم بهتر بشناسید استاد. تا دلیل بدیدن خواب رو بهتر پیدا کنید البته که الان سرم رو روی متکا می گذارم. خواب می رم خدارو شکر

    همیشه به خودم می گفتم. من اگر کسی رو از دست بدم.یا گم کنم مثل استاد و بزرگان و یه پدر شهید که اسمشان یادم نیست. خیلی عالی. خودم رو کنترل می کنم تو همین فکر ها بودم. یه کلیپ دیدم که پدری درمانده و ناراحت. در خواست کمک می کرد برای پیدا کردن دختر جوانش. که به شهری که دانشگاه می رفت و دیگه برنگشته من با خودم گفتم. خوب هر آدمی رو خدا یه طوری. آزمایش می کنه. چرا ایشون که سن و سالی ازش گذشته. خودش رو کنترل نمی کنه. و مدام نگران هست. وشیون سر می ده. واقعا که. این بندگی خدا رو نمی کنه. خوب قبول کن که حتما مرده. روزش رسیده بوده. وای استاد. خدارو هزاران مرتبه شکر. خدا تو خواب بهم. یه ماجرای. رو نشون داد که کنار یه برکه. روی یه پل کوچک نشسته بودم. دختر کوچولو یکساله ام کنارم وایساده بود. داشتم یه کاری انجام می دادم تو آب رو نگاه می کردم. که متوجه شدم سارا خانم نیست کنارم همه جا رو گشتم. ندیدم استاد استاد. همه ازم‌می پرسیدن سارا کجاست. مونده بودم چی بگم. همون لحظه. چهره اون مرد آمد تو نظرم. خدایا هزار مرتبه شکر خدا تو خواب. یه درسی بهم داد. که تمام تلاشم و سعی ام رو می کنم. در هیچ کاری دیگران رو قضاوت نکنم یا سری متوجه باشم. که سمیه خانم به تو ربطی ندارد هرکسی شرایط خودش رو داره. و تو بیخبر از اون شرایط هستی که به خودت اجازه بدی قضاوت کنی تو حواست به خودت باشه. استاد. مدتها پیش این خواب روزی من شد. اما هنوز حواستم رو بیشتر جمع می کنم تا در کمتر قضاوت کنم

    برای همه بشریت دعا می کنم الهی که خدا همه چیز رو با خواب بهمون یاد بده. الهی. نعمت خواب خوش و آگاهی بخش روزی همه بشه. الهی استاد عزیزم و همه هم مداری های بزرگوارم که ناجی درک بهترم از قرآن و خدا و بندگیم هستید در پناه الله یکتا. شاد و سالم و ثروتمند باشند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1864 روز

    سلاااام، عاشقتونم

    گذاشتم سر یه تایم راحت و با حوصله، این فایل رو گوش بدم. حیفم اومد که حیف بشه! واسه همین کامنتم دیر شد.

    یادمه چند سال پیش، یه فایلی ازتون گوش کردم که توش گفتین: زیپ دهنتو واسه عجز و لابه کردن ببند! هر جا خواستی تو یه کار مقصر پیدا کنی، سریع بگو: مقصر منم، مقصر منم، مقصر منم….! آخه تو فقط نتیجه کاری رو میتونی درست کنی که مقصرش خودت باشی! (حدودا اینا بود، ببخشید که همه ی کلمات یادم نیست)

    این فایل، خوراک من بود، چون عزت نفسم هم، آنقدر خراب بودو هست که هیچ حرفی به تریج قبام بر نمیخوره! در نتیجه، تخته گاز رفتم واسه گردن گرفتن تقصیرات….همه رقم!

    الان که نگاه میکنم، به خاطر همون برداشت، کلا هیچ انتقادی برام مهم نیست و تمام قد قبولش میکنم! تقریباً چنین ترمزی تو وجود من نیست! ضمن اینکه تقریباً انتقادی هم از من نمیشه! یادم نمیاد آخرینش کی بود! چه جالب!

    اما با توضیحات شما متوجه شدم که این بی حسی من در برابر انتقادات، همچین هنری هم نیست! در برابر بعضی انتقادات، باید ایستاد وتوضیح خواست. شاید کج فهمی و ایرادی توی کار باشه و با این سیوال، اون سوئتفاهم حل بشه و انتقاد سازنده شکل بگیره که خیلی بهتره. چون متوجه شده م این رفتار من، کلا نزدیکانم رو به انتقاد کردن از من کاملاً بی رغبت می‌کنه.

    در مورد وقایع پارسال و انتقاداتی که از شما شد، من متوجه شدم که در مورد منافع فردی، تماماً حق با شما بود. من و خانمم افکارمان را با سیل انقلاب همراه کردیم و تا ماهها حالمان بد بود. شما درست می‌گفتید.

    اما من هنوز اعتقاد دارم که یکی از راههای حفظ عزت و موجودیت فردی، اینست که اگر ظلمی به تو روا گردید، یه تکونی به خودت بدی! از هم کیشان، دوستان، همکاران و هم وطنانی که مورد ظلم واقع می‌شوند ، دفاع کنی!

    شما در سرزمینی زندگی میکنید که بزرگترین و خونین ترین قیام کارگری تاریخ در آن شکل گرفت و منجر به این شد که اول ماه مه، روز جهانی کارگر شود! آن اتفاق و درگیری‌های بعدش بود که اکنون قیمت مزد کارگران و مهندسان صنایع آمریکا را بالاترین مزد در جهان رقم زده! نگویید فرکانس کارگرها فرق می‌کند! حتی اگر حق هم اینجا با شما باشد به این دلیل است که کارگران آمریکا، با حقوقی که میگیرند، الان بهتر می‌توانند خوشبختی و زندگی انسانی را بفهمند! به هر حال استراتژیست‌های موفقیت در آمریکا پول خوب میگیرند تا مشاوره و آموزش بدهند! اینجا در بخش صنایع خصوصی، فرهنگ کلا از سفره ی کارگران دارد حذف میشود و دلیلش نان شب است!

    من آدم خوش شانسی بودم که در بستر و بطن درگیری‌های تمام نشدنی صنفی در صنایع خصوصی ایران، با شما آشنا شدم که یک انسان به تمام معنا هستید. درست است، خودم میخواستم، ولی فرهنگ‌سازی خوبی که منجر به خواست و اراده جمعی برای خوشبختی جمعی شود، آنم آرزوست.

    ارلینگ هالند، بهترین فوتبالیست جهان است که در یک کشور با فرهنگ ویژه دنیا آمده و رشد کرده است.کشورشان به اندازه ما منابع ندارد، ولی هزارها برابر ما انسان دارد…آنقدر که توی تعطیلاتش ، هیچ کس اورا در زادگاهش نمی‌شناسد!! لازم نیست ازش بت بسازند! چون تامین مالی و فرهنگ، در کنار هم انسان را به مدارهای بالاتر میرساند.

    شما من را با توقعات یک انسان آشنا کردید! شما به من احترام به خود و عشق به هم نوعانم را در در همین سایت تاکید کردید…درود بر شما!

    فکر کردید من نفهمیدم که دلیل این فایلهای فوق العاده ای که این روزها تند و تند برای ما میگذارید، یکی هم واکنش به بالارفتن قیمت محصولات وتورم داخل مملکت بوده است؟ اینکه شما به هرحال انسان بزرگی هستید که دلش دریاست و خدایی فکر و عمل میکند و روی مردمش تعصب دارد!

    نه! من باور نمیکنم که شمایی که به خاطر فشارهای کذایی و فیلترینگ و رفتارهای غیر توحیدی، قید ماندن در موطن خود را زدید، ابراهیم بت شکن ما نباشید! شما همیشه عشق بوده اید و خواهید بود.اگر هم انتقادی در این زمینه ها از شما شد یا میشود، به دید بد به آن نگاه نکنید…از انسان ، توقع انسانیت هست وگرنه، کسی کاری به خیلی از افراد داخل و خارج مملکت با رویکردهای مشخص و معلوم، ندارد.آنها بویی از هیچ یک از رفتارهای شما نبرده اند و کسی هم ازشان انتقادی نمیکند، چون حرجی به آنها نیست!!

    ما هم سعی میکنیم بیشتر و بیشتر موقع استفاده همزمان از اینترنت وطنی و فیلترشکن،تمرکزمان را روی نکات مثبت حفظ کنیم! به جای خودم قول میدهم!

    دوستت دارم، مرد!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    وجیهه بانو گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    به نام خداوند بنده نواز

    خداوند بخشنده بی نیاز

    سلام به استاد عزیزم اقای عباسمنش بزرگوار

    سلام به استاد نازنینم مریم بانوی گل که کلی دلم براش تنگ شده.

    و سلام به همه دوستان و همراهان خوبم در این سایت الهی.

    استاد عزیزم این فایلتونو چندین بار گوش کردم و هر بار از عمق وجودم خداوند رو سپاسگزاری کردم که منت گذاشت بر من و منو با این آگاهی های ناب آشنا کرد…

    منی که اگر دو سال پیش کسی ازم انتقاد میکرد(انتقاد مخرب) شاید به روی خودم نمی آوردم ولی خود خوری از درون چنان منو به هم میریخت که امکان داشت روزمو و حتی روزهامو خراب و ویران کنه….

    وجیهه ایی که چون همه به مهربونی و صبوری می‌شناختنش در ظاهر چیزی نمیگفت ولی چنان نجواهای ذهنی قلبشو میخورد که حتی از اشتها میافتاد وچند وعده میلی به غذا نداشت..

    استاد عزیزم ، توی خیلی از فایلهاتون این جمله رو تاکید میکنید که:

    تو قدم بردار ، توی مسیر بمون.. کارهایی که لازمه رو انجام بده ..اصلااااااااااااا نمیفهمی کی میرسی….بخدااااااااا نمیفهمی کی به هدفت رسیدی !!!!؟؟؟؟؟

    وقتی این فایلتونو برای چندمین بار گوش کردم ، بی اختیار اشکم سرازیر شد و خداوند رو شکر کردم… دیدم خدایاااااااااااااااا من الان مدتهاست انگار اصلااااااااا نمیشنوم انتقادی رو… حتی اگر بوده اینقدررررررر قدرت اعراض از ناخواسته ها در وجودم پر رنگ شده که ناخودآگاه به راحتی ازش رد شدم..

    درست میفرمایید: که نوع نگاه ما به انتقادهاست که عکس العمل ما رو نشون میده..

    که: اگر برای خودت ارزش قائل باشی جهان هم آینه توست و برای تو ارزش قائل میشه و کمتر ازت انتقاد میشه، چون جهان آینه توست و‌چیزی جدای از تو نیست….

    که: وقتی تو در درون مداوم با خودت بحث داری و از خودت گله مندی و در روز میلیون ها بار از خودت شاکی هستی بدون شک در بیرون هم همین جنس رفتار رو تجربه خواهی کرد…

    وقتی این فایلتونو گوش کردم از عمق وجودم به خودم آفرین گفتم، چون دیدم مدتهاست چنان با خودم در صلحم ، چنان آرامم که هیچ حرفی منو نلرزونده… چه برسه برآشفته کنه..

    به خودم آفرین گفتم که چقدر خوب یاد گرفتم قضاوت نکنم، تا قضاوت نشم..

    یاد گرفتم در درونم با خودم دوست باشم تا جهان همین نوع رفتار رو در بیرون به من باز بتابونه..

    یاد گرفتم از ناخوبی ها و ناخوشی ها اعراض کنم تا جهان روی خوب و خوشش رو به من نشون بده..

    یاد گرفتم حرف و کلام انسانها رو به خودم نگیرم چون اونها از نگاه خودشون و نوع تربیت خودشون و دیدگاهشون به جهان دارن با من صحبت میکنن…

    یاد گرفتم گاهی آدمها ترس ها و ناتوانایی های خودشونو به دیگران فریاد میزنن و این هیچ ربطی به من نداره…

    استاد جان ازتون سپاسگزارم ، استاد خوبم مریم جان ممنونتون هستم عزیزم

    خداوند رو هزاران بار شکر که شما دو عزیز رو در مسیر زندگیم قرار داد تا اکنون آرامتر و شادتر باشم..

    تا با حضورم دنیا جایی آرامتر و شادتر باشه…

    براتون سراسر عشق و نور الهی رو میطلبم و سپاسگزارتونم

    خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

    خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

    خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نفیسه حسینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3353 روز

    سلام استاد عزیزم

    تحسین میکنم شما رو که انقدر قلب بزرگی دارید و از لحظه لحظه با شما بودن جز ساخت و رشد چیزی نباید انتظار داشت و الحمدالله که روی این کره خاکی من در جایی هستم ک استاد آگاهی های الهی را بما در هر فایل میگن و جز شکر گزاری هیچ چیز به زبان نمیاد .

    استاد من سالهای زیادی با آگاهی های شما هستم و دقیقا حدود یک ماه قبل همچین تضادی برام پیش اومد و دقیقا بدون آگاهی با همین روال و متد شما برخورد کردم و سعی کردم خوب گوش بدم ، در یک حد معمول پاسخ بدهم و از اینکه نظرشونو گفتن تشکر کردم و با اینکه از بعضی سمت ناراحت شدم اما از اون جلسه ک‌اومدم بیرون سپردم به خدا از عمق قلبم ، که هر جور برام خیر هست پیش بیاد و هیچ مقاومتی ندارم و سعی کردم اگر درگیرش میشدم ذهنمو تغییر بدهم البته نمیگم خیلی موفق بودم ولی تلاشمو کردم و قسمت جالب ماجرا بعد از چند روز ورق برگشت و تمام افراد در اون شرکت جو مثبتی نسبت بمن ایجاد کردن از تایید ، تشکر ، تحسین کردن از من و بعد از دیدن این رفتار گفتم خدایا من باید لحظه لحظه بسپارم ب خودت و تسلیم باشم .

    و وقتی فایل شما رو گوش دادم لذت بردم از قدرتی که شما در این برخورد نشون دادید،نگاه توحیدی را بیشتر به ما یادآوری شد و به مثال شرایط نزدیک خودم رسیدم و نتیجه عالی و آرامش خودم در طوفان اخلاقی افراد

    و الان ک تجربه امو گفتم هم باز از عمق قلبم شکرگزارم که رهایی چقدر عالیه ، و بودم با این خانواده ، کارکردن روی این آگاهی ها ما را در مسیر درست در تک تک شرایط میگذارد .

    استاد شما بی نظیر ترین بنده خداوند هدایتگر هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2402 روز

    به نام خدا وهاب

    سلام

    من از این فایل چی یاد گرفتم و این فایل چه کمکی به من میکنه؟

    آیا زیاد ازم انتقاد میشه؟ اصولا انتقادهای مخرب از من نمیشه و انتقادات یا از روی اطلاعات کمه و یا سازنده است

    یک مدتی هست که همسرم خیلی از من انتقاد میکنه شاید بخاطر این هست که اولا من توی ذهنم خیلی خودمو تخریب میکنم و خیلی هم از همسرم انتقاد میکنم

    وقتی من ذهنی و کلامی از دیگران انتقاد میکنم چون تمرکزم روی نازیبایی هاست و جهان مثل آینه عمل میکنه و اونها هم از من انتقاد میکنند

    آیا وقتی همسرم و دیگران ازم انتقاد میکنند ناراحت میشم؟ اره خیلی بهم میریزم و این نشان دهنده ی این هست که خیلی انسان کمالگرایی هستم و از خودم انتظار دارم همیشه عالی باشم و اشتباه نکنم که باید این دیدگاه رو داشته باشم که انسان در مسیر رشد اشتباه میکنه و اشتباهاته که باعث پیشرفت میشه و من خودمو انسان کاملی نمیدونم.

    و اگه ناراحت میشم بخاطر این هست که فکر میکنم شخصیت من زیر سوال رفت و احساس بی ارزشی میکنم و باید با خودم مهربون باشم نقاط قوت و توانایی هام رو به یادم بیارم و نذارم احساس بی ارزشی بکنم

    باید به انتقاد فکر کنم و فرصتی ببینم برای رشد

    و باید یاد بگیرم که تو انتقاد حتی سازنده از همسرم تخریب نکنم شخصیتش رو تا اون هم منو تخریب نکنه

    و اگه همسرم ازم انتقاد کرد خوب حرف هاش و بشنوم و نخوام از خودم دفاع کنم و بعد خوب فکر کنم و خودمو جای اون بذارم و اگه انتقاد سازنده بود خودمو اصلاح کنم و ازش تشکر کنم و یا اگه انتقاد از روی اطلاعات کم بود بهش توضیح بدم و سوتفاهم ها رو رفع کنم

    درس مهمی که من از این فایل گرفتم این بود که با خودم مهربون باشم و بیشتر روی نقاط قوتم تمرکز کنم و درس ها روبگیرم و رد بشم

    و هرجا که احساسم بد شد چندتا نفس عمیق بکشم

    خدا یار و نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    خداوند عزیزم را شاکرم که بعد از چهار روز، امروز در مدار فعالیت در سایت هستم و قرار است اتفاقات زیبایی را جذب کنم.

    به نظر من بیشتر انتقادات سازنده و مفید افراد، در حقیقت حرف های خداوند هستند که به صورت غیر مستقیم به ما الهام می شوند، پس با شنیدن هر انتقاد مثبت باید از منتقد تشکر کنیم و شاکر خداوند باشیم که دارد در مسیر هدفمان به ما کمک می کند.

    من یکی دو سال بود که بیش از حد لاغر بودم، یه عده از افراد می گفتند خدا را شکر کن که لاغری و از بیماری های اکثریت مردم را نداری، خدا را شکر کن که چابک و سریع هستی و بسیاری از کار ها را می توانی انجام دهی. عده ی بسیار کثیری هم می گفتند که لاغرمردنی هستی، انرژی لازم برای انجام بعضی کار ها را نداری و…)، من هم مثل اکثریت، تمرکزم روی افراد منتقد بود و وقتی کسی به لاغری ام اشاره می کرد(مخصوصا جنس مخالف) به شدت حال گرفته می شد، آن قدر روی این قضیه حساس شده بودم که تا مرز افسردگی پیش رفته بودم. بعد از مدتی این انتقادات برایم عادی شده بود، به طوری که بعد از شنیدن آن حرف ها اصلا توجه نمی کردم و یک چیز روزمره برایم بود. با گذشت زمان و آزمون خطا توانستم وزنم را ده کیلو بیشتر کنم، البته بعد از مدتی متوجه شدم که مشکل من کمبود وزن نبود بلکه کمبود حجم ماهیچه هایم بود، با این که مشکل به طور کامل حل نشده است ولی آن انتقاد ها به من انگیزه داد تا هدفی داشته باشم و برای آن تلاش کنم، والبته به آن هدف برسم، با رسیدن به هدفم، اعتماد به نفس بسیار زیادی گرفتم و توانستم مشکلات دیگر بسیاری را نیز حل کنم. خداوند عزیزم را هزاران بار شاکر هستم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    آدا گفته:
    مدت عضویت: 3063 روز

    استاد عریزم سلام شما بی نظیر هستید واقعا من حس میکنم به یک دوره نیاز دارم تا این مسائل این چنینی در ردابط یاد بگیرم مثل همین شیوه مدیریت انتقادات،یا کنترل هیجانات و کلا برخورد اجتماعی ادابی که باید رعایت بشه کجا باید راسخ به اطرافیان نه بگیم یا چه نوع رفتاری رو چطور پاسخ بدیم یا چگونه گفتگو موثر داسته باشیم کلا چطوری در برخوردهای اجتماعی و عاطفیمون انعطاف داشته باشیم واقعا نیاز دارم چقدر خوب میشد اگر شما بیشتر توضیح بدین یاحتی دوره ای میذاشتید استاد عزیزم بخاطر این فایل ارزشمند یک دنیا سپاس، یک دنیا ممنون استاد،این فایل رو اینقدر بهش نیاز داشتم خیلی زیاد که چندین و چند بار فقط گوشش دادم و حس میکنم هنوزم کم هست چون من یکی از اون ادم های کمال‌گرا سفت و سختم واقعا ممنوننننن.

    فایل نکاتی که ازش در برخورد با انتقادت به دست اوردم این بود که اول خوب پرسشگری بکنیم خوب دقت بکنیم واقعا شما این آموزش بزرگ با این سلسه فایل ها به من یاد دادین که اول از همه :

    1_خوب به رفتار جهان، ادم ها با خودم رفتار من با اونها دقت کنم.

    2_مواظب و گوش به زنگ تکرار ها باشم اینکه ببینم توی کدوم قسمت زندگیم یه چیزی هی تکرار میشه و احساس من توی اون لحظه چیه و فکر من در اون لحظه چیه شناسایی احساسات توی اون لحظه یه کلید بزرگ که تورو به یه عمق میبره که ازش نا آگاه بودی بهت کمک میکنه که خودت رو بشناسی مسائلت حل بکنی اون تکرار که ب شکل ناخواسته میاد، به شکل تضاد میاد داره بهت کمک میکنه خودت، ایرادات بشناسی، بزرگ تر بشی پس باید قدر دان این کارکرد جهان باشم و ازش خوب استفاده بکنم.

    استاد من این درس رو از شما یاد گرفتم با این فایلها و هر بار بیشتر سپاسگزار شما شدم، شمارو، اراده ای گذاشتین، ارزشی که قائل بودین برای خودتون و زندگیتون تغییر دادین چون من یه نگاه سطحی به قوانین میکردم و هیچ وقت از این دیدگاه بهش نگاه نکرده بودم به خودم زندگی و این عمق و تمرکز شمارو تحسین میکنم، اینها رو میگم که به خودم یاداوری کنم اول از همه میزان عزت نفس درون شمارو و ارادتون که چقدر برای خودتون ارزش قائل بودین احساس لیاقت برای داشتن ی زندگی خوب میکردین چقدر اراده و اشتیاق داشتین که اگاهی و دانش رو قورت دادین و ب این شناخت از خودتون رسیدن واقعا تحسین بر انگیزه واقعا جای تأمل و تفکرداره اینکه ادم به خودش یادآوری بکنه برای داشتن یه زندگی خوب در تمام جنبه ها باید غور کرد در درون خودت در درون اونکار و شما هر باربیشتر اینو ب من ثابت میکنید واقعا از خدا میخوام به من هم کمک کنه که این راه رو برم این مسیر رو برم اونقدر شجاعت و عزت نفس و اراده و احساس لیاقت به خودم بدم که بشینم خودم کندوکاو کنم واقعا تحسین برانگیر و من همداز شما میخوام یادبگیرم *شناخت از تامل، زیر نظر داشتن، بررسی کردن درون میاد از سرمایه گذاری انرژیک،زمانی،مکانی،مالی روی خود میاد و من واقغا فهمیدم گنج ها کلیدش در اینه که تو چطور سرمایه های وجودت خرج میکنی روی خودت یا حاشیه و باید به خودم قول بدم که اینطور خودم بررسی کنم در خودم سفر کنم و سرمایه گذاری کنم چون این درون من، من هستم که روابطم رو شخصیتم رو و شغل و زندگیم رو میسازه نه چیز دیگه از خدا میخوام منو مصمم تر و آگاه تر بکنه.

    3_استاد در ادامه نکته دو که نوشتم شناسایی تکرار ها(الگوها) که شما هم گفتین باز هم به این نکته می‌رسیم که اگر زیاد ازت انتقاد میشه یا در مثال زندگی من زیاد مقایسه میشی یا اصلا یع رفتاری زیاد باهات تکرار میشه مطمعن شو که ایا خودت هم اون رفتار هارو با خودت نمیکنی؟! و من فهمیدم چرا در مثال خودم من به شدت خودم با بقبه مقایسه میکنم بخاطر همینه اگر یکی منو مقایسه کنه به شدت بهم میریزم، واکنش نشون میدم، خرد میشم چون من دائم دارم احساس بی ارزشی میکنم احساس کافی نبودن میکنم، احساس میکنم بقیه از من بهتر هستن بخاطر همین این رفتار با من میشه، یه رفتار دیگه اینه که عیب و ایراد زیاد از من گرفته میشه خیلی زیاد برچسب بهم زده میشه،مثل بیحال بودن، لاغر بودن عیب و ایراد از اندام و قیافم و خب خیلی موارد دیگه که حالا میدونم دلیل اصلی این انتقادت زننده و تند و این عیب و ایراد ها اینه که من از خودم راضی نیستم دائم در درون خودم ب خودم میگم ضعیف، میگم لاغر،خودم سرزنش میکتم بخاطر هرکاری،مقایسه شدید میکنم حالا اولین رفتاری که باید تغییر بدی رفتار خودت با خودت با درون خودت پس من باید:

    *خودم مقایسه نکنم بدونم من هم ارزشمند هستم من هم توانمد من هستم مقایسه سم، سم.

    *مراقب گفتگو های ذهنیم با خودم باشم، اینکه چطور موقع مشکلات، اشتباهات با خودم حرف میرنم، چطور خودم تو آیینه میبینم از دیدگاه عشق باید خودم ببینم تحسین کنم زیبایی هام و درونم ببینم بنویسم راجب توانمندی هام و اون رفتارها زیر نظر داشته باشم که چه حرفی میرنم و اگر حرف نامناسب ببینم از کجا میاد با خودم حرف بزنیم و درونم عوض کنم و این تغییر تکرار کنم تا بشه جز من چون من مهم ترین دارایی و سرمایه خودم هستم بدون وجود من نه روابطم وجود داشتن، نه موقعیت های اجتماعیم و…..

    4_بدونم که همیشه یه سری انتقادهست که درست نیست، سازنده نیست، اسیب زننده است مخصوصا انتقادت ادم های شبکه مجازی که تو زندگی تو نیستن از افکار تو خبر ندارن تو نمیدونی اونها کین اصلا.

    5_در ادامه مورد 4 همیشه این مد نظر داشته باش اول اگر رفتار انتقاد تکرار میشه که هیچی تو باید گفتگوی درونی و ذهنیت تغییر بدی اما اما اما :

    در برخورد با انتقادات منعطف باش

    این یکی از اون مواردی هست که من خودم اصلا ازش اگاه نبودم فکر میکردم کسی قانون بدونه ازش انتقاد نمیشع حتنا من ایراد دارم، اول اینکه باید در برخورد با انتقادات رئیسم از من، پارتنرم، خانوادم، دوستم… از من این نکات رعایت کنم اینکه منعطف باشم اول از همه ببینم واقعا قصد طرف چیه میخواد بسازه یا میخواد منو تخریب بکنه میتونم اگر متوجه نشدم بپرسم بیشتر ازش که چطور از چه نظر و این در فهمیدن نیت طرف بهم کمک میکنه یا اینکه :

    *a_ممکنه طرف از افکار من خبر نداشته باشه، دچار اشتباه شده باشه ازم دلخور باشه انتقاد بکنه من توضیح بدم بگم به این دلیل به این دلیل اگر پذیرفت که هیچی نپذیرفت و به سمت تخریب رفت، خودخواهی خودش و میخواست منو مجبور به کاری کنه که دوس ندارم میفهمم طرف برای خود شخصیت و ارزش ها مرزهای من ارزش قائل نیست پس رها میکنم ذهنیت و دنیاش.

    b_بعد اینکه قصد طرف فهمیدم که نه قرضی نداره همیشه خودم جای اون شخص بذارم استاد، رئیس، مربی، پارتنر، خانواده، دوست ببینم واقعا از دیدگاه اون این قضیه چطور شاید واقعا رئیس من حق داره منم بودم میخواستم، شاید پارتنر من حق داره منم بودم جای اون ممکن بود اون فکر کنم یا ب غلط بیفتم یا هرچی،خانواده من حق داره شاید منم جاش بودم دوس. داشتم بچم این رفتار بکنه باهام منم والد بودم اذیت میشد و بعد که دیدم انتقاد سازنده هست طرف حق داره بشینم بررسی کنم، بسازمش، تغییرش بدم و زود حق به جانب نشم به خود نگیرم و میدونی مهم ترین موضوع اینکه در راستای این مورد ک بین موارد دیگه حق ترین بوده واقعا ب خودم نگیرم چیزی و خودم توی ذهنم رفتارم رو یا رفتار ی ادم ک میشناسم به کل شخصیتش ربط ندم ممکنه کار من، رفتار من تو اون لحظه خوب نباشه، درستس نباشه ی. رفتاری که من یا کس دیگری میتونه تغییرش بده رو ربط ندم ب کل وجودم و شخصیتم و برای اینکار میتونم بیام از ویژگی های خوبم بنویسم از کارهام توانمندی هام و تمرکز اصلیم بدار روی خوبی هام و در کنارش اون رفتار و انتقاد رو بررسی کنم و تغییرش بدم و اینم بدونم *ادم کمالگرایی نباشم، خودم تخریب نکنم بگم من توی مسیر رشدم بهتر شدن هیچ چیز توی این جهان مادی بی نقص نیست، هیچ چیز کامل نیست در جهان مادی کلی تضاد هست و جهان از این ب وجود میاد از خودم انتظار بی نفص بودن نداشته باشم از هیچ کس هم نداشته باشم و بدونم همه چیز مبتومه بهتر بشه زود تند نشم و ب خود نگیرم و روی کمالگرایی خودم کار کنم و از توانمندی های گذشتم تقدیر کنم.

    استاد از ته قلبم ازت ممنونممم منو از یه زندان نجات دادین واقعا این الگوهای ذهنی حرفایی ک شما میزنید چقدر همه چیز رو راحت تر میکنه الهیییی شکر ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به همه عزیزانم

    جهان هروز رو به بهبود و پیشرفته رو به ثروت و نعمتهای بیشتر رو به سلامتی بیشتر .

    افرادی که به این پیشرفت‌های جهانی کمک میکنن موفقترن چون طبق خواسته جهان حرکت میکنن و جایگاه درستشون رو پیدا کردن و جای درست خودشونن مثل همون چرخ دنده ای که استاد توی فایلهای دیگه مثال زدن و این هماهنگی بهشون کمک میکنه تا راحتتر حرکت کنن و انرژی کمتری مصرف کنن و لذت بیشتری ببرن ،تمرکز بیشتری روی کارشون و خودشون باشه چون مقاومتی وجود نداره

    بازخورد یا واکنش من به انتقادات مهمه

    و اینکه زیاد از من انتقاد میشه چند دلیل داره :

    1_ اینه که من با خودم در صلح نیستم.

    خیلی مهمه که من با خودم در صلح باشم خودم رو دوست داشته باشم همینی که هستم با همین رفتار با همین اخلاق با همین اندام با همین تفکر و خودم رو بپذیرم این باعث میشه که دیگه زیادی مورد انتفاد دیگران قرار نگیرم و یا اگر انتقادی باشه خیلی ناراحت نشم و (بیشترم از من تعریف بشه)

    من وقتی خودم رو باور داشته باشم و خودم رو قبول داشته باشم اصلا برام مهم نیست که دیگران چی میگن مثال استاد دانشگاهِ استاد خیلی کمک کننده اس برای فهمیدم این موضوع . اما وقتی خودم رو قبول نداشته باشم و خودم رو دوست نداشته باشم با گفتن یک واقعیت از خودم و یا یک انتقاد از خودم ناراحت میشم چون خودم هم به اون گفته اعتقاد دارم و مدام با خودم تکرار میکنم

    2_ انتقاد کردن ازدیگران

    انتقاد کردن زیادی از من شاید نشان دهنده این باشه که منم زیادی از دیگران انتقاد میکنم حالا یا ذهنی یا کلامی و یا در افکارم

    این نوع رفتار باعث میشه من هم مورد انتفاد بیشتری قرار بگیرم

    در مورد انتقادهای نامناسب اصلا چیزی نمیگم و سعی میکنم اعراض کنم و فقط اینکه تشکر کنم فقط لفظی که ممکن کلا از موضعی که طرف داشته برگرده

    تمرکز کنم روی کارها و برنامه های خودم

    اما در مورد انتقادهای مناسب

    در مقابل انتقادهای مناسب سازنده ی دیگران

    ازشون تشکر کنم

    از انتقادها برای پیشرفت خودم استفاده کنم و بنویسمشون و پلن بنویسم

    فکر کنم چطور میتونم خودم رو بهتر کنم

    شاید حقیقتی باشه که من نمیدونم یا من میخوام مخفی کنم و این انتقاد میتونه کمک کنه به بهبود و خودشناسی بیشتر من

    انتقاد از رفتار رو جدا کنم از شخصیت

    شخصیش نکنم

    فکر نکنم من رو زیر سوال بردن سعی کنم اون رو بهبود ببخشم ممکن انتقاد در مورد کار باشه غدا باشه ویا.. و من اون رو بهبود بدم

    گذاشتن خودم جای انتقاد کننده

    که ممکن اگر منم جای او بودم همین فکرو میکردم همین انتقاد رو داشتم

    در مقابل انتقاد دیگران با خودم مهربان باشم

    اینکه بمذیرم من کامل نیستم و ممکن اشتباه کنم بازخورد میبینم و اصلاح کنم خودن رو توانایی‌های خودم رو به یاد بیارم بهبودهایی که خودم رو دادم و اینکه من میتونم بهتر و بهتر بشم

    راهکار برای بالابردن فرکانسم در شرایط نادلخواه

    در مورد هر واکنش احساسی چند نفس عمیق بکشم و خودم رو آروم کنم هر زمان احساس کردم از نظر احساسی دارم به هم میریزم ین کار باعث میشه بیان رو فرکانس بهتر

    خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    الهام رمضانپور گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    سلام خدای مهربانم

    ای مدیریت کننده کیهان

    ای فرمانروای جهان

    خدایا از سخاوت خورشید ممنونم که بی ریا و عاشقانه می تابد. عاشقانه و در بهترین فاصله ممکن…کمی فاصله بیشتر و کمتر زندگی را برایم غیرممکن میکرد..و تویی ای خدای من که این نظم را چیده ایی..تویی که این سیستم را تنظیم کرده ایی….خدایااا شکرت

    سپاسگزارم از امروز

    از بیدار شدنم

    از چشمانم که باز هم فرصت دیدن دارد

    ممنونم از چشمانم که هر لحظه تصویر جهان زیبا را بر روی شبکیه ام میسازد…شکرت که نگران کارکرد این سیستم نیستم و اصلا نمیدونم کی و چه زمانی این اتفاقا در سیستم بینایی میوفته.

    ممنونم از گوشهایم که میشنود. از پرده صماخم که هر صدم ثانیه با هر صدا تکان میخورد و پیام را به کوچکترین استخوانچه های بدنم که در گوشم قرار دارد میرساند و ممنونم از عصب هشتم مغزی که این صداها را به مغزم میرساند و سپاسگزارم از مرکز شنوایی ام که در مغزم که در نهایت صداها را برایم معنادار میکند. خدایاااا همین نعمت شنوایی که در دو خط نوشتم سیستم عظیمی دارد. سپاسگزارم از تو..از نظم تو..از سخاوت تو..شکرت که نگران شنوایی ام نیستم

    خدایا ممنونم که بیدار شدم هوووووم نفس میکشم..ممنونم از ریه هایم که هر ثانیه تبادل اکسیژن و دی اکسید کربن را انجام می دهد..خدایا هزاران مرتبه ممنونم که نگران تمام شدن اکسیژن نیستم..ممنونم که نگران خفه شدن نیستم که اکسیژن نیست؛ اکسیژن را ذخیره کنم برای ظهر، برای شب، برای دخترام و..اکسیژن بی نهایت است و همین یک نعمت را هر چه سپاس بگویم کم است.

    خدایا شکرت از قلبم که هنوز میزند و خون را به دور ترین نقاط بدنم می رساند. بی زحمت من…خدایا بی زحمت من این سیستم عظیم کار میکند..

    شکرت از کلیه هایم که هر لحظه دارن خون رو تصفیه میکنن.

    شکرت از سیستم گوارشم که کارای هضم و جذب رو انجام میدن و من فقط لذت غذا خوردن را دارم.

    شکرت که هنوز خاک سرد مرا در بر نگرفته…هنوز روی زمین راه میروم…هنوز چشمانم میبیند …هنوز تارهای صوتی ام کار میکند..هنوز گوشهایم می شنود….خدایا هدایتم کن..من به هدایت تو فقیرم…هدایتم کن به سمت تو قدم بگیرم..هدایتم کن از تو بگویم..تو را بشنوم…تو را ببینم…در تو غرق شوم…من نمیدانم…تو میدانی…تو مرا ببر به جایی که تو نشسته ایی..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: