چگونه مولد ثروت باشیم
چند نکته مهم درباره محتوای بروزرسانی شده در دوره روانشناسی ثروت 2:
آموزش های دوره روانشناسی ثروت 2، تمرکز دارد بر : «توانایی در تبدیل علاقه، مهارت و استعداد به پول» است. یعنی چطور می توانی به نقطه ای برسی که مولد ثروت بشوی.
وقتی بتوانی علایق و استعدادهای خود را در مسیرِ حل مسائل مردم و درآمدزایی از این طریق، هدایت کنی، یعنی شما مولدِ ثروت هستی.
و هیچ انتهایی برای این توانایی نیست و هیچ انتهایی برای بهبودِ این توانایی نیست.
ضمن اینکه، جهان به گونه ای طراحی شده که تا حامی افرادی باشد که در این مسیر حرکت می کنند.
یعنی جهان همواره بیشترین پاداش های خود را به افرادی می دهد که مسائل اساسی تری را حل می کنند و بیشتر به رشد جهان کمک می کنند.
بنابراین هرچه بتوانی استعدادها و علائق خود را در مسیری رهبری کنی که مسائل اساسی تری را حل کند، قطعا ثروت بیشتری خلق می کنی و قطعا جهان پاداش های بزرگتری به شما خواهد داد.
اما قدم اول این است که تشخیص دهی چه علائقی داری
چقدر آن علائق ارزشمند است یا می تواند ارزشمند بشود.
زیرا شما همواره می توانی بوسیله ی کسب مهارت در مسیر مورد علاقه ات، ارزش خلق کنی و با بهبودهای جدی و مستمر،
یا اینکه در این مسیر ارزش خلق کنمخود درآمدزایی کنی، یعنی درآمد زایی از استعدادها و علائق است.
جلسه 7 یک قطعه مهم از این پازل را کامل می کند که «چطور می توانی به نقطه ای برسی که مولد ثروت باشی».
یعنی توانایی، استعداد یا علاقه ی خود را تبدیل به راه حلی کنی که مردم حاضر باشند آن راه حل را از شما بخرند.
در این جلسه شما حتی پیش قدم های جدی تری برای رسیدن به این نقطه بر می داری. به عنوان نمونه:
اینکه چطور توانایی هایم را ارزشمند بدانم؛
یا یک پله عقب تر، چطور بدانم که چه توانایی هایی دارم! و چگونه آن توانایی ها را تبدیل به ارزش کنم؟!
منظور ارزشی است که می تواند مسائلی را حل کند که مردم بابت آن حاضرند پول بپردازد و مشتریِ این تواناییِ شما باشند.
شما در این جلسه فرایندی را می شناسی که خروجیِ آن «مولد ثروت بودن» است.
فرایندی که به فرد کمک می کند با برداشتن قدم های کوچک اما پیوسته، شخصیت یک کارآفرین را در خود بسازد. یعنی ویژگی هایی که با کمی تعهد و جدیت، قابلِ ساخته شدن هستند. اما جمعِ آن ویژگی ها فرد را از شخصیتِ قبلی اش بارها متمایز می کند.
جمع آن ویژگی ها می شود احساس لیاقت
جمع آن ویژگی ها می شود باور به فراوانی
جمع آن ویژگی ها می شود خودباوری
و این باورهای قدرتمندکننده، توانایی فرد را در مسیری هدایت می کند که می تواند از طریق تبدیل توانایی و علائق خود به حل یک مسئله، از آن ثروت بسازد.
همانطور که می دانید، در بروزرسانی جدید دوره روانشناسی ثروت 2، 10 جلسه به محتویات دوره اضافه شده است و تاکنون 2 تا از این جلسات در اتاق شخصی دوستانی که این دوره را خریده اند، قرار گرفته است.
از جلسه 11 به بعد، محتوای روانشناسی ثروت 2 وارد جزئیاتی عملی می شود برای رشد و به سود رسانیِ یک کسب و کار.
یعنی یک کارگاه عملی برای: «تبدیل ایده یا علاقه به کسب و کار؛ توانایی مدیریتِ تمام جوانب آن؛ و ثروت ساختن از آن.
این آموزش ها از موضوعات اساسی تر شروع می شود
موضوعاتی مثل ویژگی های شخصیتی ای که صاحب کسب و کار باید در خود بسازد؛
اصولی که باید برای کسب و کار خود مشخص کند
و تمام تصمیمات، ایده ها و راهکارها او و تیم او باید از فیلتر این اصول بگذرد و از این اصول تبعیت کند؛ که جلسات 11 و 12 به آن می پردازد.
از جلسه 13 وارد مباحثی عملی تر برای توانایی در حل مسائل کسب و کار و بهبودِ درآمد می شویم. یعنی کلیدهایی که می توان گفت در حکم یک لقمه آماده برای رشد کسب و کار است و مدیران زیادی حتی در طول زندگی کسب و کار خود، این کلید ها را هرگز نمی شناسند. به همین دلیل وقتی کسب و کار با چنین کلیدهایی رهبری بشود، با سرعت نتایج کسب و کار فرد را از هزاران کسب و کاری متفاوت می کند که سالهاست در آن حوزه مشغول فعالیند.
این مباحث بسیار کاربردی و نه تنها لازمه رشد کسب و کار است بلکه برای موفقیت پایدار، حیاتی است.
موضوعاتی مثل خلاقیت و ایده پردازی و…
خواه ایده یا علاقه ای که می خواهی آن را به یک کسب و کار تبدیل کنی و از آن پول بسازی
یا راهکارهایی برای بهبود بهره وری کارکنان، بهبود محصولات و خدمات و … به منظور افزایش درآمدِ کسب و کار.
و…
یک جلسه از این بروزرسانی اختصاص دارد به بررسیِ یک نمونه عینی از ایده پردازی. یعنی چگونیِ ترکیب و بهبود ایده ها برای تبدیل یک ایده ی خام به ایده ای قابل اجرا که موجب سودآوری کسب و کار بشود.
همچنین اگر قصد راه اندازی کسب و کار خود را دارید، یک جلسه از این دوره اختصاص دارد به آگاهی هایی که برای زندگی یک کسب و کار حیاتی است. یعنی آگاهی های که صاحب کسب و کار باید درک کند و پایه های کسب و کار خود را بر آن اساس بچیند.
و…
در یک کلام می توانم بگویم آنچه که در بروزرسانی جدید به دوره روانشناسی ثروت 2 اضافه شده است، بیش از آن است نام آن را آموزش گذاشت.
به نظر من «زندگی با کسب و کار» است؛
«لذت بردن از مسیر رشدِ کسب و کار» است؛
و مهم تر از همه در حکم یک لقمه ی آماده برای صاحب یک کسب و کار است تا از همان ابتدا بدون سعی و خطا، در مسیر رشد حرکت کند. به جای تقلاهای بیهوده، انرژی خود را صرف چالش های سازنده ای در کسب و کار خود کند که نه تنها او را رشد می دهد، نه تنها مسیر این رشد لذت بخش است و به او احساس زنده بودن می دهد، بلکه نتیجه قطعا استقلال مالی است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD572MB37 دقیقه
- فایل صوتی چگونه مولد ثروت باشیم35MB37 دقیقه
سلام
اولین کاری که برای کسب ثروت باید انجام دهیم این است که تواناییهای خودرا پیدا کنیم که در چه مورد توانا هستیم و به آن عشق داریم؛ چون وقتی به آن عشق داریم وقتی به مشکلات یا تضادها بر می خوریم بالاخره این قدر این ور و آن ور می زنیم تا بالاخره راهی را برایش پیدا میکنیم آن هم با تقلا نیست بلکه با ارامش و عشق است
وقتی در کاری مهارت پیدا میکنیم عزت نفس هم می آید چون این قدر به خودمان مسلط هستیم که با اعتماد کامل در آن مورد حرف زده یا عمل می کنیم و پس اولش باید روی یک مهارت کار کنیم حتی اگر ندانیم مهارتمان هم چیست عیب نداره این قدر این ور و آن ور می کنیم که پیدایش میکنیم مهم این است که عمل کنیم یک کاری راانجام بدهیم.
یکی را می بینیم که خیلی فروشنده خوبی است و قشنگ محصولاتش را می فروشد این خودش یک توانایی است یکی از اساتید که دارند به نام هم می شوند که مطمئن هستم شاگرد استاد بوده اند من به طور اتفاقی در پیچشون قرار گرفتم این قدر با آرامش محصولات خود را معرفی می کنند و قشنگ توضیح میدهند و تبلیغ می کنند که آن مدل حرف زدنشون من را جذب کرده و هر وقت که استوری می گذارند من می بینم در سایتشون نیستم ولی این قدر با ارامش و زیبا صحبت می کنند که لذت می برم دقیقا همان مهارت فروش است مهارت توضیح است. ما مهارتمان را بدانیم و بفهمیم و روی آن حوزه کار کنیم و مستمر در ان حوزه ادامه دهیم کارتمام است. ایشان وقتی تعریف می کردم فهمیدم که موضوع مورد علاقشان از بچگی همین بوده در رشته های دیگر هم وارد شده اند ولی دوست نداشتن و بالاخره در این حوزه آمدند و خیلی هم موفق هستند.
ما انسانها دو قسمت داریم یک قسمت جسمی است عملی است و کارمان است و دیگری ذهنی است از شعور و آگاهی می آید مثلا انگیزه داشتن آن قسمت ذهنی است اگر انگیزه ای درست داشته باشیم به عمل می انجامد یعنی همان قسمت فیزیکی کار یعنی داریم برای مهارت خود برای علاقه مندی خود کاری را انجام میدهیم.
در جهان که اگر آن را نقطه صفر در نظر بگیریم یا رشد می کنیم و تعالی پیدا میکنیم یا ریزش میکنیم و پست می شویم و گرنه وقتی که ما به دنیا آمده ایم که نه گناهکار هستیم نه ثوابی هم کرده ایم ما در نقطه صفر هستیم و بعد با محیطی که هستیم و وقتی شروع به یادگیری میکنیم از صفر یا بالاتر می ر ویم یا پایین تر می آییم.
پس ما از نقطه صفر آمدیم و هستیم و اینکه بعدش چه کارکردیم ما را بالا می برد یا پایین می آورد یعنی کاملا دست خودمان است یعنی اینکه کاملا اختیار به ما داده شده است که از این نقطه صفر بالا یا پایین بیاییم یعنی همان بحث اختیار ووو
ما یک بخش جسمی داریم و یک بخش ذهنی و یا آگاهی اگر هر کدام را به تنهایی کار کنیم به نتیجه نمی رسیم، مثل اینکه صبح تا شب برویم فوتبال بازی کنیم و بدو بدو کنیم چیزی دستگیرمان نمی شود چون به قوانینش با باورهایش کار نمی کنیم باری به هر جهت داریم فقط تلاش می کنیم. اگر هم فقط روی باورهایمان و قوانینش کار کنیم که این طوری باید توپ را بزنیم و این طوری توپ در دروازه می رود و… وقتی نرویم تمرین کنیم یعنی اقدامی عملی برایش انجام ندهیم پس باز هم به نتیجه نمی رسیم.
بایدهر دو قسمت ذهن و عمل با هم درگیر باشند و کاری برایش انجام دهیم حالااگر ذهنمان را خوب آماده کرده باشیم یعنی عشقمان را پیدا کرده باشید یعنی انگیزه را ایجاد کرده باشیم یعنی قوانینش را بدانیم و بعد عملگرا هم باشیم آن وقت نتیجه می گیریم یعنی من باورهایم رادرست کردن عشقم را پیدا کردم و می دانم که باید چه کار کنیم حالا به آن دانستنه عمل هم میکنم آن وقت موفق میشویم اول آرام آرام و بعد سریعتر تر وتصاعدی یعنی به صورت تکاملی
بچه در شکم مادر اول اصلا از ظاهر مادر چیزی مشخص نیست بعد از 4 ماهگی کم کم معلوم میشود درشکم مادر بچه هست کم کم بزرگتر میشود در ماه 7 8 دیگه خیلی بزرگ می شود همین مثال که همه یک عالمه دیدیم را یادمان باشد قضیه حل شده است
مصاحبه از آقای خردادیان میدیدم از ایشان پرسیدند که وقتی میخواستید برقصید خانواده اتان مخالفت نکردند و ….؟ ایشان گفت اول چرا خیلی هم زیاد بعد که دیدند من در این کار موفق هستم خودشان هم چیزی نگفتند و بعد هم از ایران خارج شدم وووو
یعنی عشق و اشتیاق که باشه دهان مخالفها هم بسته می شود یکی دیگر هم استاد شجریان بودند
اگر می ترسی اگر واهمه داری که اطرافیان مخالفت میکنند یا موفق نمیشوی بعد همه بهت می خندند ووو اهمیت نده تو برو توی دل ترسها خودش درست میشود یعنی وقتی خدا آن امید و آن تحرک واقعی و آن عشق واقعی تو را می بیند خودش راههای درست را به تو نشان میدهد یعنی با آن نیروی ذهنی یا آن عشقی که داری راحتتر راههای بهتر را دریافت میکنیم و موفق میشوی همه اینها در عملگرایی نهفته است *
در این دنیا که دوقطبی است یعنی تضاد هست طبیعی است که گاهی درست و حسابی و سریع جلو نروی اشکالی ندارد داریم در این راه مهارت کسب میکنیم و باعث میشود که راهمان را بهتر پیدا کنیم و مسیرمان را هموارتر کنیم در این راه این خیلی مهم است که استمرارداشته باشیم و تا به مشکلی تضادی برخوردیم ناامید نشویم و ادامه اش دهیم من خودم هر وقت این طوری میشود میگویم ا این است خوب پس از پس ات بر می آیم این قدر این ور و آن ور میکنم که بالاخره راهش را پیدا می کنم اصلا خسته نمیشوم و دست نمی کشم
خرافات را دراین امر گذاشتن کنار خیلی مهم است در کارم با کسی برخورد دارم یکسره مینالد که دیگر حالم را بد کرده است بعدا فهمیدم که میترسه چشم بخوره این قدر بدی می گه بدی میگه میزنه توی سر خودش که چشم نخوره واقعا برایممممممممممممم تعجب آور بود آدم عزت نفسش را جریحه دار کنه به خاطر این چرت و پرتها و خرافاتها
هر کاری که می کنیم برای عشق باشد حرف اول و آخر را عشق می زند دیدیم وقتی عاشق می شویم هیچی نمی فهمیم و فقط می خواهیم به آن طرف برسیم اگر توی کارهایمان هم عشق باشد همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد و بالاخره راهی را برایش پیدا می کنیم. دیدیم که استاد گفتند اگر خانم شایسته عزیز نمی آمدند خودم می رفتم پرادایس. عاشق که باشی یعنی این یعنی مانعی نیست یعنی کسی حریفت نمی شود یعنی نشدن نمیتوانم نداریم همه چیز شدنی است همه چیز می شود من می خواهم و میشود
حالا عشق داریم و فهمیدم که عشق داریم ولی برایش کاری نکردیم باز هم فایده ای ندارد باید برای عشقمان کاری کنیم باید برای عشقمان هم ارزش بگذاریم . اگر عاشق کارت هستی و می دانی که مثلا به برنامه نویسی علاقه داری ولی کاری نمی کنی یا عشقت نیست یا داری به بیراهه می روی یعنی وقتی عشق واقعی ات را پیدا کردی حتما برایش کاری می کنی یعنی خود عشق برایت تحرک می آورد برایت عملی می آورد اگر عاشقی و فقط می گویی که عاشقتم فایده دارد؟ بعد از مدتی طرف می زاره می ره اگر میگی عاشقشی باید از تو یک چیزی ببینه باید یک تحرک یک اقدامی ببینه اگر میگی عاشق کارم هستم برایش چه کار کرده ای می گی عاشق کتاب خواندن هستیم خوب تا حالا برایش چه کارکرده ای چند تا کتاب خوانده ای و با آن عشقت چه کارایی کرده ای که پول هم مطمئنا برایت داشته باشد آیا کتابخانه ای زده ای؟ آیا با این کتاب خواندن توانستی چه کارهایی انجام دهی ووووو
وقتی ادامه بدی روی علاقه ات مستمرباشی هدایتها و راههای بهتروخلاقیت را بیشتر درک میکنی وبیشتر به سمت آنها هدایت میشوی
اول از همه برای عشقت برای لذتت یک تعریف درست و حسابی داشته باش وقتی بتوانی عشق را درست تعریف کنی و در خود داشته باشیم عملگرایی بودن در مسیر صحیح هم برایت می آید و بعد برکات خدا هم بیشتر و بیشتر میشود و تو آنها را بیشتر دریافت می کنی.
یکی از مواردی که گیر خیلی ها را در آن می بینم این است که این دین ، دین جلوی همه چیز را برایشان گرفته است اگر این را بدانند که دین کاملا شخصی است خیلی مسائل حل میشود در کلاسی شرکت می کنم و یعنی تا مسئله دین پیش می آید بنده خدا استاد می گوید لطفا دراین مورد اصلا صحبت نکنید یعنی اسم دین که می آید یک سریها توهم گونه به مسئله نگاه می کنند و همه چیز را با هم گره می زنند و بعد خودشان هم نمیتوانند این گره را باز کنند.
یک مثال از خودم می زنم قرار است برای موردی که داریم در خانواده، برای کسی کادو ببریم من گفتم که من این مقدار را می برم که خیلی از نظر خیلیها ناچیز است ولی من به آن عشق دارم یعنی کادوی من هدیه من از عشق است نه ثروتمندی و اگر صاحب هدیه فهمید که عالیه و نفهمید که به من مربوط نیست و یک سره ما با هم بگو مگو داریم . من می گویم کادویی که درش عشق نباشه مفت نمی ارزه بقیه میگویند که طرف حسابی وضع مالی خوب دارد و زشته ووو خلاصه من گفتم من حاضر نیستم عزت نفس خودم را له کنم خودم را و همسرم را اذیت کنم که فلان کادو را ببرم که اصلا در عشق من نیست وووووووووو
خلاصه همانی که خیلی دم از مومنی و با ایمانی و بهشت می زند به من میگوید آخه زشته آخه طرف این پولا برایش پول نیست وووو منم گفتم مگر نه اینکه معیار مومنان درقران طبق چیزی که شماها خیلی ادعا دارید تقوا است نه ثروت حالا چی شده که الان دیگر ثروت برایتان مهم شده است و ….
خلاصه هر جا بحث دین و … باشد جز دعوا من چیزی دیگر ندیده ام یعنی باید به خود بقبولانیم که دین مسئله شخصی است و اصلا ربطی به دیگری ندارد و خیلی از مسائل حتی توی کسب و کار حل می شود.
دریافت برکات خدا و نعمتهای خدا برایمان به خاطر ایمانمان و عشق است نه دین و معظلی که برای خود ساخته ایم.
عشق به هر کاری؛ مهارت می آورد و مهارت باعث می شود که احساس لیاقت و عزت نفس ما را بیشتر کند و بعد باعث وارد شدن ثروت به زندگی ما می شود به همین سادگی
کاری که به آن علاقه داریم سخت نیست چون بهش عشق داریم مثل دو تا عاشق اصلا نمی فهمه که اگر الکی عاشقی بروی توی زندگی با این خرج و … می خواهی چه کار کنی فقط می خواهد به آن برسد یعنی هیچ مشکلی را نمی بیند جز هدفش را .
به نظر من یکی دیگر از چیزایی که ما را ثابت نگه میداد زندگی کارمندی است من خودم کسی را سراغ دارم که بسیار جوان است و خانواده دارد و بسیار آدم خوبی است ولی عاشق زندگی کارمندی بوده است و از اول هم همین را می خواسته است، خوب آن که تکلیفش باخودش روشن است و موفق هم باشد ولی کسی که قانع به این زندگی نیست حتما باید برای خودش کاری کند روی عشق خود یعنی توانایی پول دار شدن بیشتر کاری کند و باید مهارتی را کسب کند باید پا بزارد در دل ترسهایش باید برای خودش کاری کند حالا دیگران موافق هستند یا نه باید خودش برای خودش کاری کند و ادامه هم دهد.
باید اطرافیان را از زندگی خودش حذف کند باید خودش با خودش باعشقش زندگی کند تا کسانی را هم به طرف خودش بیاورد که هم سنخ خودش هستند و به طرفش جذب شوند.
علاقه مندیهایمان را درنظر بگیریم و آن کاری را انجام دهیم که احساس رضایت و شادی را برایمان می آورد* نه برای دیگری چون دیگری در زندگی من یکی که جایی ندارد این دیگران همان دیگرانی بودند که با موفقیتهای من احساس ناراحتی می کردند و من هم به آنها خیلی توجه داشتم که یعنی مقصر اصلی خودم بودم.
وقتی استاد از عشق و علاقه صحبت می کردند یاد این افتادم که من وقتی خیلی سنم کم بود در خانه پدری بودم، عاشق این بودم که یک پولی را به دست بیاورم و برم کتاب بخرم و بخونمش آن هم کتابهای موفقیتی و خانواده هم اصلا پولی به من نمی دادند که حتی یک خودکار بخرم چه برسه به کتاب و ظهرا وقتی آنها می خوابیدند یواشکی می رفتم یک کتابفروشی که یک خیابان آن طرفتر از خانه ما بود و می دویدم کتاب می خریدم و یواشکی بر میگشتم که کسی نفهممه که دعوایم نکنند. هنوز بعضی کتابها را دارم مثل آیین سخنرانی ازدیل کارنگی و چقدر با ذوق می خواندم زیر جملات مهم آن خط می کشیدم و آخر هر فصل خلاصه آن را مینوشتم که هنوز هم دارم.
خدا شاهده از زمان بچگی حتی روزی نیست که من کتابی نخوانده باشم حتی یک پاراگراف ولی قسمت عملگرایی ام مشکل داشت چون حسابی توی سرم زده ام و عزت نفسم راخرد کردند و منم نمی دانستم که اشکال در این قسمت است که خودم را درست کنم تا مخالفتی می کردم میگفتند که پر رویی و ووووو زشته وووو
روانشناسی ثروت 2 برای من آن قسمت عملگرایی ام را راه انداخت مثل اینکه خیلی آمادگی داشتم خیلی پر بودم ولی استفاده ای نمیکردم بله پول در می آوردم و هیچ وقت بیکار هم نبودم ولی آن قسمت علاقه مندی ام با شرایط الانم که با چند سال پیش از نظر جسمی تغییر کرد را نداشتم و این دوره شلیک حرکت را برایم زد .
خیلی مهمه که برای عشقت کاری کنی حرکت کنی و تلاشی کنی . یادم می آید که سالهای سال پیش چقدر همه جلویم را گرفتند و منم درجا زدم از اینکه عزت نفس نداشتم. من خیلی زود ازدواج- کردم چون توی کله من خیلی چیزها بود که اصلا در اطرافیان نبود آنهم درمورد یک خانم که اوه اوه نگویم براتون .
همان اوایل خیلی سریع هم خودم کارمی کردم هم همسرم زود زود پول جمع می کردم و گفتم یک مغازه گلفروشی بزنم که البته بیشتر فامیل ما در ان موقع گلفروش بودند. بعد کسانی که با این شغل آشنا هستند می دانند که صبح ساعت 4 باید بازار گل باشی گل بخری و خلاصه تا ظهر کار داره که گلها راپاک کنی و در ظرف بزاری و … من یک مغازه پیدا کردم در خیابان سئول تهران خیلی فکر کردم گفتم می روم اینجا را می خرم میروم توی حوزه گلفروشی این راهم بگویم که این برای 30 سال پیش بود و آن موقع خانمهامثل الان در هر کاری وارد نشده بودند. آقا ما می خواستیم این کار را انجام بدهیم با ترس و لرز به برادرهایم گفتم چون آنها در آن موقع وهم فک و فامیل مادرگلفروشی بودند من اصلا نمی توانستم که کسی نفهمه یعنی یکی من را در بازار گل میدید دیگه تمام بود .
یکی از اخلاقهای همسرم که من عاشق این اخلاقش هستم هم این است که اصلا جلوی مرا برای کاری نمی گیرد که نه این را کار را نکن وای بدبخت می شویم تا وقتیکه که به خودش و مالش کاری نداشته باشم کاری ندارد یعنی هر کاری بخواهم انجام دهم شاکی نیست اگر همراهی نکند حرفی هم نمی زند یعنی مانعی برایم نیست.
در نتیجه از ناحیه ایشان مشکلی نبود؛ که مثلا کم سن و سالی هستی و همه نگاهت می کنند و نه نمیشه وووو خدا راشکر این خصلت را ندارند. آقا ما به برادرها گفتیم اگر بدانید چه غوغایی کردند دیگه چی می خوای بیای صبح زود میان یک مشت کارگر خجالت بکش …….. گفتم خودم نمی ایم کارگر می گیریم بیاد خرید کنه و خودش کارهای مغازه را انجام بده من فقط نظارت می کنم گفتند اوه اوه تو هم ساده دیگه چی بگیر بشین تو خانه این کارهاچیه خجالت بکش و ………..
حالا من توی تصوراتم چی بود که آن موقع اصلا نبودا اصلا نبود. گفتم یک مغازه می گیرم کارگر می گیرم که کارها را انجام دهند یک کامپیوتر شیک می گیرم که خودم پشت آن باشم آن موقع تازه از این کامپیوترها گنده بود ولی گفتم میگیرم و بعد با هواپیما دسته گل به شهرستان وخارج از ایران هم می فرستم تازه آن موقع که اینترنت هم نبود ولی کلی ایده های عالی داشتم و کار درست که الان می بیند خیلی راحت همه از خارج تولد فلان فرد خانواده اشان را از خارج گل سفارش میدهند و می فرستند دم خانه و یک ایده های عالی داشتم که خودم هم نمی دانستم چه طوری ولی می گفتم میشه و بالاخره انجامش میدهم
ولی متاسفانه اشکالم این جا بود که من آن عزت نفس را نداشتم بعدها خیلی بیشتر شد که جلوی همه بایستم و اصلا نزارم که دخالتی در افکارم داشته باشند ولی آن موقع ترسیدم الان اگر فقط همان مغازه را داشتم خدات تومان پولش بود و اگر آن کاری را کرده بودم به کجاها رسیده بودم ازنظر مالی و اعتماد به نفس خدا داند.
منظورم از گفتن این داستانم این بود اصلا نترسید اصلا نترسید حتی اگر همه عالم مخالف کار شما باشند اگرمیدانید که عشقتان این است و میتوانید شروع کنید شروع کنید قدم اول را بردارید بقیه اش درست میشود
من اگر در خانواده با افکار انها بودم الان همینی که هستم هم نبودم. تا اینجا را میدون دیدگاه همسرم و خودم هستم و بیشترین مانعی که الان گریبانگیرم شده این بود که یکسره افکار منفی داشتم و حرص می خوردم که این چرا این را گفته چرا این کار را کرده و همه را راضی نگه دارم البته من هر کاری را می خواستم انجام دادم و از نظر همه خیلی پررو هستم ولی یواشکی همه کارهایم را انجام دادم دانشگاه رفتن با وجود بچه سر کار رفتن اداری و بعد برای خودم کار کردن که همه به کسی نمی گفتند من چه کاره ام فکر میکردند مربی ورزش هم بگویند خیلی زشته است و افت دارد
الانم کسی نمیداند که دارد چه کارمی کنم فهمیدند که اصلا برایم مهم نیست و بهر حال تمام توانم را انجام میدهم تا راهش را پیدا کنم و فقط اصلا نباید خودم رااسیر حرفهای نگران کننده آنها می کردم که خودم رامریض کنم.
خلاصه کلام اینکه اگر عاشق پول هستید مهارت و توانایی خود را پیدا کنید هر کاری هر کاری هر کاری می توانید برای آن انجام دهید دیگران را از زندگی خود حذف کنید تا آنجا که میتوانید یاد بگپرید یاد بگیرید روانشناسی ثروت 1 2 و 3 و همه دوره ها بگیرید و علم خود را بیشتر کنید از همه مهمتر عمل کنید عمل و عمل وعمل و عمل
نمی دانم چرا اینهارا نوشتم کلمات خودشان می آمدند و تایپ می شد حتما باید نوشته میشده است .
just do it now
سلام
اگر به آن کارعشق داشته باشید اصلا سخت نیست یعنی آن کاری که شما دارید انجام میدهید و از نظر دیگران سخت است از نظر شما لذت است .
ببینید من خیلی ورزش میکنم هر کسی مرا می بیند می گوید خوبه خوش به حالت ولی خیلی سخته من اصلا دوست ندارم ولی به خدا اصلا برای من سخت نیست من عاشق عاشق ورزش کردن هستم هر چه بیشتر ورزش میکنم بیشتر خوشم می آید
برنامه هایی برای شاگردها می نویسم که می گویند بگو بینیم ازکجا یاد گرفتی به خدایی خدا قسم خودش آمده است در ذهنم حتی نصفه شب تا می آید می نویسم یعنی همیشه کنار تخت من یک قلم وکاغذ هست
خیلی ها می گویند از ورزش متنفرند برای آنها اینکارسخت است ولی برای من که عاشق این کارهستم اصلا سخت نیست کیف میکنم اول اول حقوقم نسبت به کار اداری شاید بگم 1 صدم شد ولی ادامه دادم تا به اینجا یعنی هر یک قدم که می زدم کیف می کردم می کنم .
اگرعشق باشه شما سختی ندارید
راهکار من به شما:
حسابی ارزیابی کنید عشق شما چیست اصلا درانتخاب عشق خود درست فهمیده اید؟
بعد تمام احساسات و کارهایی که می کنید را بنویسید و مشکلات خود را واضح و باز بنویسید و بعد از توی همان نوشتنها راه حل را می یابید و خودتان می فهمید که باید چه کار کنید
بعد اولین الهامی که به شما میشود را انجام دهید حتی اگر عجیب و غریب است الهام از حالتی که و شرایطی که شما هستید شما را به سختی نمی اندازه به شما احساس آرامش میدهد نه بدو بدو
بدانید اول راه تکاملی یعنی کم کم و بعد تصاعدی یعنی سریع انجام میشود پس اقدام کنید و ناامید نشوید.
تنها کسی که می تواند به شما کمک کندخودتان هستید به شرطی اینکه خوب خود را و کاری را که دارید انجام میدهید بشناسید و بدانید.
کاری که به شما احساس خوب درونی می دهد احساس خوب درونی نه بیرونی احساس خوب درونی میدهد و حال دل و درون شما را خوب می کند انجام دهید آنی که هر وقت فکرش را میکنید حال شما را خوب میکند شادتان میکند لبخند روی لبان شما می آورد.
عشق با سختی نیست اگر عشق دارید سختی معنایی ندارد مطمئن باشید که کاری دارید انجام میدهیدعشقتان است. اگر عاشقان را ببینید میگه من فقط به این برسم اصلا به سختی اش کاری ندارد آن احساس را دارید؟
این قدر از خودتان سوالات مختلف بپرسید که جواب را پیدا کنید مثلا”
– چرا من دارم این کار را انجام میدهم؟
– چرا با انجام اینکار حالم خوب نیست؟
– این کار را دارم خوب انجام میدهم؟
– آیا صبح به ذوق انجام این کار دارم از خواب بلند می شوم یانه یعنی عشق به کار دارید یا نه
– در کارم پیشرفت داشتم و اگر نه چرا؟
– چطور میتوانم کارم را راحتتر کنم ؟
– باورهای من برای کارم چیست ؟
– ….
just do it now
سلام
خیلی متشکرم از پاسخ زیباتون
یک نکته ای که بعد از این کامنت یاد خودم افتاد این بود که: من اصلا پولی نداشتم و اسم پول را هم حق نداشتم بیاورم آن هم یک دختر اسم پول را بیاره دیگه هیچییی . یادمه که کتونی برادرهایم را میشستم و آنها به من پول می دادند و حسابی می شستم و 3 تومان یا 5 تومان یا 10 تومان به من می دادند و بعد با پول آنها حتی مایحتاجم را هم نمی خریدم می رفتم یواشکی فقط کتاب می خریدم بعد ازترس اینکه کسی نبینه زیر فرش می گذاشتم یا می بردم مدرسه و بر میگرداندم و یا یک کتابخانه برادرم داشت لای کتابهایش یا جزوه هایش قائم می کردم خلاصه دنیایی بود ولی همان ها که بود که آدم را می سازه همیشه نسبت به سنم خیلی تجربه ام بیشتره و هر جا حرف بزنم حرفم را قبول میکنن به غیر از اعضای خانواده که کلا خانواده ما پر مدعا هستند و اصلا حرفی روی حرفشان نمی شه زد یعنی خدا هستن
هر کاری هم بگویید کردم تا بالاخره بفهمم این دنیا چیه صاحبش کیه قراره چی بشه هر استادی که معروف است رفتم و مکتب و کلاسی را تقریبا رفتم ولی موضوع همه یکی است
این شعار من است که به نظر من الان در حال حاضر برای من عالی است و موضوع همه چیز با آن حل میشود:
1- تمام سعی ات را بکن
2- فقط به خدا توکل کن
3- اصلا قضاوت نکن ( دیگران را کی هیچ، حتی خودم را هم حق قضاوت کردن ندارم)
این شعار تا الان که خیلی به دردم خورده است تا بعد ببینم شاید لازم باشه تغییرش بدهم.
به نظر خودم بیشتر از اصل رهایی استفاده کردم یعنی می دانستم که انجام میشه و بالاخره به آن میرسم و دست خدارا باز گذاشتم که خودش انجام دهد
تسلیم یعنی اینکه هر کاری از دستت بر می آید انجام می دهی خدا هم کمک می کنه تو باز نمی ایستی و رهایش کنی ادامه میدهی و خدا هم داره کارش را انجام میدهد و میدونی که بالاخره درست میشه
به امید موفقیت همه ما و باید خیلی قدر خود را بدانیم که در این سایت هستیم و همه با هم در کنار هم هستیم و حرفهای هم را می فهمیم و امیدوار هستیم و دقیقا استاد می خواستند که همه در این سایت مثل یک خانواده باشند و با امنیت به رشد هم کمک کنند که خدا را شکر این طور شده است.
just do it now
سلام
اولا متشکرم
دوما یادتون باشه من همیشه 18 سال و اندی سن دارم🤣😃😃😃😃🤣
ببینید در ان زمان هم خیلی قدیمی نبود این مامان من بنده خدا پایش از این جلسه به آن جلسه بود و واقعا همه چیز چرت و پرت توی کله هایشان می گذاشتند خدا را شکر با این وضعیت جهان این جلسات تعطیل شده است و یک ذره بهتر شده است شما فکر کن که پدر ایشان در آن زمان شیخ بوده و حسابی تعصبات ببخشید ببخشید مسخره داشته که زبان زد کل فامیل است و بعدم دخترش و این همه جلسه قرآنی ووووو که همه اطلاعات غلط به اینها دادند مامان تا همین قبل از پندمیک جلسات قران می گرفت که من هیچوقت شرکت نکردم و برای همه جا افتاده بود که من نیستم فقط دو یا سه بار رفتم آن رفتم مامانم کلی نگران بود که نکنه من حرفی بزنم ولی دو سه تا سوال از خانم جلسه ای پرسیدم که یک مشت چرت و پرت گفت.
یکی چیزی بگویم که بخندید برادرم هم مخالف این برنامه های مذهبی مامانم است، این جلسات، را می گه دیسکو، به قول برادرم دیسکوهایش تعطیله و کمی بهتر شده است. 😂🤣🤣
آن زمان هم دوست دختر و دوست پسر زیاد بود و زیادتر شده بود و خیلی غیر طبیعی نبود ولی مامان من خیلی تعصبات الکی داشت و خوب بقیه هم که در آن خانه بودند طبیعتا کاملا نه ولی این طوری بودند.
منم اختلاف سنی ام با مادرم زیاد است، و این طور نیستم ولی ذات ذات تربیتی آدم بالاخره به خانواده اش بر میگرده و برای تغییرات خیلی باید تلاش کنه مثل استاد عزیزمان که خودم هم دارم انجام میدهم و خیلی هم زیاد.
بله کتاب برگشت به صفر را خیلی تعریفش را شنیدم؛ ولی کتابهایی نخوانده دارم انها تمام بشه می خواهم برگشت به صفر را بخوانم ولی یادتان باشه که در قبل نمانید فقط برای اینکه ازش تجربه کسب کنیم بخوانیمش که آینده خود را بهتر بسازیم و گرنه مثل روانشناسانی می مونه که می آیند بر می گردند به عقب و اصلا از ناراحتی به افسردگی آدم را می رسانند یعنی نیازی نیست که به عقب برگردیم گذشته تمام شده رفته و ما هم می خواهیم تغییر کنیم و داریم تغییر می کنیم پس نیازی نیست که به عقب بر گردیم و حال و آینده مهم است.
just do it now
سلام
لطف دارید منم شوخی کردم
در مورد علاقه به ورزش: به این کار بی نهایت علاقمندم و سالهای سال است که این کار را انجام میدهم بسیار دوست دارم و بسیار هم تجربه دارم.
این بحث خودم بود
در مورد خود علاقه: وقتی لبریز از این عشق هستیم از عشقی به کاری داریم ناخودآگاه اصلا حالمان راهم نمی فهمیم اصلا تمام وجود و تمام ارزش ما را آن عشق و علاقه می گیره که برای هر کسی می تواند یک علاقه باشه.
اینکه رسالتم را پیدا کنیم همان علاقه صد در صد است که به چیزی که داریم و درنتیجه تمام وجودمان برای رسالتمان برای علاقه واقعی ماست
علاقه ما طوری است که اسمش که می آید قلبمان می تپد بگوین نصف شب باید کلاس داشته باشی حاضریم و اصلا نه نمی گوییم
عشق واقعی به چیزی آن عشقی است که شب می خوابیم خواب علاقه امان را می بنیم به کار به کاری که دوستش داریم.
برایش اشتیاق داریم
صبح تا شب حتی شب تا صبح برای آن علاقه خود زندگی می کنیم و هیچوقت از آن خسته نمی شویم.
شادباشید