چگونه با کشف قوانین زندگی خواسته هایم را خلق کردم
قبل از اینکه از قوانین زندگی آگاه باشم، شرایط زندگی من – خصوصاً از لحاظ مالی – آنقدر سخت بود که داشتن یک کفش کتانی اصل برایم یک رویا بود. اگر آن روزها فردی از من میپرسید چه چیزی به عنوان کادو تولد دوست داری؟ بدون فکر میگفتم یک جفت کفش کتانی اصل. تا بتوانم از پیاده روی لذت ببرم.
چند ماه پیش، روز تولدم عزیزانم از من پرسیدند: دوست داریم برای تولدت هدیه بخریم. شما چه هدیه ای دوست داری؟
من هرچه فکر کردم متوجه شدم من همه چیز در زندگیام دارم. هر آنچه بخواهم را به راحتی می توانم تأمین کنم.
این ماجرا، رویای داشتن آن کفش کتانی را در آن روزها به یادم آورد و در یک لحظه تمام مسیری برایم مرور شد که مرا از آن شرایط سخت، به زندگی در فراوانی و بینیازی رسانده است. مدتهاست که بزرگترین سپاسگزاری من از خداوند قوانین ثابتی است که بر این جهان مقرر کرده تا من بتوانم خالق شرایط دلخواهم باشم. بزرگترین سپاسگزاری من از خداوند، هدایت من به سمت درک این قوانین و تعهد من برای زندگی به شیوه ی این قوانین است.
دلیل این تفاوت عظیم در شرایط زندگی من آنهم فقط در طی چند سال، فقط و فقط یک عامل ساده است: کشف قوانین زندگی و زندگی کردن به شیوهی این قوانین برای تمام عمر.
وقتی به زندگی گذشتهام نگاه میکنم، میبینم استعداد و توانایی من در آن روزها کمتر از الان نبود اما آنچه که عمیقاً در من تغییر کرده، فقط و فقط آگاه شدن من از قوانین زندگی و ایجاد باورهای هم جهت با این قوانین است.
به محض اینکه من از قوانین آگاه شدم، آن را مثل وحی منزل باور کردم. منظورم از باور کردم این است که: به آنچه میشنیدم و درک میکردم، عمل میکردم و آن شکل عملکرد را آنقدر ادامه دادهام که عمل به شیوه قوانین زندگی تبدیل به شخصیت من شده است. به همین دلیل نتایج همواره ادامه دار بوده است.
من نمونه عینی خوبی هستم که ثابت میکند خداوند تا چه حدّ پاسخ دهنده میشود وقتی که به قول قرآن ما قوانین این نیرو را اجابت میکنیم. یعنی به شیوه آن قوانین زندگی می کنیم. شرایطی که من اکنون در تمام جنبههای زندگیام دارم، بارها رویاییتر از آرزوهای دور و دراز من در همین چند سال پیش است. در نقطه شروع تغییر، شرایط من در تمام جنبه ها آنقدر نامناسب بود که تمام بهانههای لازم را داشتم برای اینکه بگویم نمیتوانم این اوضاع را تغییر دهم به این دلیل که….
اما به محض اینکه قانون زندگی را شناختم، ایمان من به درستیِ این قانون و انگیزهی من برای هماهنگ شدن با این قانون، تمام آن اگر اما ها را ناپدید کرد.
پس هر چقدر هم شرایط کنونی ات ظاهراً سخت باشد، نمیتوانی هیچ بهانهای برای ناتوانی از تغییر شرایط بیاوری؛
اگر بهانهات اوضاع نا به سامان مالیات است، همین چند سال پیش من هم در یک اتاق سیمانی در بندرعباس زندگی میکردم که آشپزخانه آن را با ۲۰ نفر دیگر شریک بودیم و برای پختن یک غذای ساده باید نوبت میگرفتیم؛
اگر بهانهات این است که اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این کشور دست من را بسته، من هم اوضاع مالیام را در اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همان کشور تغییر دادم؛
اگر بهانهات برای تغییر، نداشتن محیطی امن و آرام است، من هم این شرایط را داشتم اما وقتی قانون را فهمیدم، به من بر میخورد اگر میخواستم این موارد را بهانهای قرار بدهم برای اینکه باورهایم را تغییر ندهم.
اگر بهانه ات این است که شما جسمی سالم و متناسب داری، باید بگویم تا همین دو سال قبل، من هم قانون سلامتی را نمی دانستم و مشکل چربی های اضافه را داشتم اما به محض اینکه قانون سلامتی را فهمیدم و جدی گرفتم، مثل آب خوردن به سلامتی کامل و تناسب اندام رسیدم.
پس همانگونه که تغییرات وسیع جسمانی من را می بینی که حاصل عمل به قانون سلامتی است، باید بگویم من همین حد از دقت و تعهد را درباره عمل به قوانین زندگی دارم و چنین حدّی از تغییرات وسیع را در فرکانس ها و باورهایم نیز ایجاد کرده ام. به همین دلیل نیز به راحتی به آنچه می خواهم می رسم.
یعنی همانگونه که به خاطر استمرار من در عمل به قانون سلامتی، بدن من هر روز متناسب تر و جوانتر می شود، به خاطر استمرار در عمل به قوانین زندگی نیز شرایط من هر روز بهتر از دیروز می شود؛
وقتی قانون تحقق خواستهها را میشناسی و برای هماهنگی با آن قانون متعهد و مصمم میشوی، دیگر نه بهانهای میماند و نه هیچ مانعی. باید مسئولیت این تغییر را بپذیری تا ثمره این تغییر را برداشت کنی. وقتی این مرحله را بگذرانی، نتایج میآیند و میبنی که چقدر ارزشش را داشت.
وقتی قانون زندگی را شناختم، دیگر بهانه نیاوردم و امکانپذیر بودن خواستههایم را با شرایط سخت آن روزهایم نسنجیدم؛ امکانپذیری رسیدن به آزادی مالی را با تحصیلات، مهارتها، اعتبار، پارتی، خانواده ثروتمند، پشتوانهی مالی و … نسنجیدم بلکه امکانپذیر بودن تحقق خواستههایم را با قوانین سنجیدم که به من این نوید را میداد که تو توانایی خلق اتفاقات دلخواه را – بدون هیچ استثنائی – در زندگیات داری.
من به سادگی این قانون را تماما باور کردهام و شما نتیجه این جنس از باور را هم در رفتار و شخصیت من میبینید و هم در شرایط زندگیام در تمام جنبه ها. این تفاوت عظیم در نتایج واقعا ارزشش را داشت تا من ذهنم را از تمام آنچه که قبلا باور کرده بودم پاک کنم و هر بهانهای را برای تغییر نکردن، کنار بگذارم. پس اگر من این کار را انجام داده ام، یعنی شما هم می توانی.
من تمام این قوانین را با زبان بسیار ساده و قابل اجرا در دوره کشف قوانین زندگی توضیح دادهام تا بتوانی آگاهانه شرایط زندگیات را آنطور که دوست داری، رقم بزنی.
نتایج زندگی من، گواه ارزشمند بودن این حدّ از تعهد برای تغییر افکار و باورهاست. به دلیل تجربه این تغییرات وسیع است که همواره مشتاقم این قوانین را به دیگرانی آموزش بدهم که آمادهی خلق شرایط دلخواهشان هستند.
آموزشهایی که در دوره کشف قوانین زندگی ارائه داده ام، قانونی ساده ثابت و غیر قابل انکار در دست شما میگذارد که میتوانی امکانپذیر دانستن خواستههایت را روی این قانون ثابت و تضمین شده توسط خداوند، استوار کنی.
قانونی که به شما وعده میدهد که:
فارغ از اینکه شرایط الان شما چیست؛ مدرک داری یا نداری؛ از دیدگاه عوامل بیرونی واجد الشرایط هستی یا نیستی؛ تحقق خواستههای شما به این دلیل امکانپذیر است که قدرت خلق شرایط دلخواه در زندگیات به شما داده شده است. خداوند این وعده را تضمین کرده است. خداوند جهان را به گونهای ساخته تا افرادی حمایت کند که این وعده را باور کردهاند و این باور در رفتار آنها هویداست.
با کمک آگاهیها و تمرینات این دوره، شما قوانین تحقق خواستهها را یاد میگیری، با این قوانین هماهنگ میشوی. سپس طبق قانون خواستههای شما به طور طبیعی، لاجرم وارد زندگی شما میشوند.
ماموریت دوره کشف قوانین زندگی این است که هر دانشجویی وارد این دوره میشود و آگاهیهای هر جلسه را به صورت دقیق اجرا میکند و تمرینات را به شکلی که توضیح داده شده انجام میدهد، به نقطهای میرسد که احساس میکند همه چیز در دست خودش است.
یعنی نقطهای که به محض داشتن خواسته ای، به راحتی از عهده تحقق آن بر میآیی، چون قانون تحقق خواستهها را میدانی. وقتی عملکرد شما به این قانون به اندازهی اطلاعات شما از این قانون برسد، برای تجربه خواسته هایت، بینیاز میشود از تغییر هر عاملی بیرون از خودت.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چگونه با کشف قوانین زندگی خواسته هایم را خلق کردم173MB19 دقیقه
- فایل صوتی چگونه با کشف قوانین زندگی خواسته هایم را خلق کردم18MB19 دقیقه
سلام حمید جان دوست عزیزم
من رسول علیزاده هستم و موقعی که سوال تان را که از حامدجان پرسیده بودید را دیدم اینقدر این سوال برایم آشنا اومد که انگار خودم نوشته ام چون من که چندین سال تو سایت استاد بودم همین سوال با خواندن تک تک کامنت های بچه ها که رسیدن به خواسته هاشون تو ذهنم هر بار پس از خواندن هر کامنت که توش از نتایج حرف زده شده بود میومد
پاسخ سوال شما بنظر من توی سوالی که پرسیدید خودتان نوشته اید و این هست که شما دیگه نمی آیید به حرفهای استاد گوش کنید و این دقیقاً حالتی بود قبلاً برای من البته به شکل دیگری که می اومدم سایت اما با خواندن کامنت ها حالم بد میشد و حتی با دیدن فایلهای استاد حالم خوب نمیشد که بدتر میشد چون مهم فهمیدن و درک کردن و عمل کردن هست اون هم بصورت رگباری و مداوم و بدون خسته شدن و همه اینها خودش در من یه زیربنا می خواست که روش اجرا بشه که من اون زیربنا را میخوام واست توضیح بدم مطمئن هستم که به دردت میخوره پس تا آخر این کامنت را باهم باش تا از شرایط خودم بگم و چطور شد که شروع کردم از درجازدن دربیام و حرکت اتفاق افتاد
چند وقت پیش کم آوردم واقعاً زندگی من آنقدر بلندی و پستی های تیز و خطرناک داشت که من پناه آورده بودم به اینکه فایل و کتاب رایگان گیر بیارم و از توی اونها بالاخره رمز و راز موفقیت را پیدا کنم و فکر میکردم با خواندن کتابهای بیشتر و دیدن دوره های بیشتر بالاخره چیزی از توشون پیدا میکنم که فوت آخر کوزه گری هست که من نمیدونم و خودم را غرق کردم تو اطلاعاتی که می دونستم اما نمی فهمیدمشون و بالطبع چون فهم نداشتم عمل هم نمیکردم
دیگه واقعاً همه چیز خیلی بد پیش میرفت چندسال بود تو سایت عضو شده بودم می اومدم کامنت ها را می خواندم پاسخ که چی بگم حتی یه ستاره یا قلب هم بهشون نظر نمی دادم و حتی از خواندن کامنت ها اکثر مواقع حالم بده میشد
تا اینکه نتیجه موندنم تو فرکانس های پایین یعنی احساس قربانی شدن که این حق من نیست با این همه مطالعه کتاب های موفقیت و دوره های موفقیت از ده ها استاد موفقیت مختلف داخلی و خارجی و اینکه این عدالت نیست و نپذیرفتن مسئولیت زندگیم بصورت صد در صدی منو به فرکانس های پایین و پایین تر می کشوند
تا اینکه یه روز که طبق عادت همیشگی مون تو خونه با تلویزیون چهار نفری با همسرم و پسرم و دخترم داشتیم زندگی در بهشت را میدیدیم من شروع کردم به مسخره کردن رفتار استاد و بعد از اینکه فایل تموم شد دیدم پسرم و خانمم طور دیگه ای به من نگاه میکنند اینو بگم من دقیقاً همسن استاد و متولد 60 هستم
خلاصه خانمم منو کشید یه طرف و بهم گفت فهمیدی داری به استاد حسادت می کنی و بجای اینکه تحسین کنی چند وقت هست که فقط سعی می کنی ایراد پیدا کنی و مسخره کنی بنظرم این حسادت کردن هست
خب اولش که اصلاً نپذیرفتم و اعتنا نکردم اما چند هفته این حرف خانمم مثل خوره افتاد تو ذهنم که نکنه من بخاطر اینکه نمی تونم خودم را بکشم بالا دارم سعی میکنم با پایین آوردن دیگران با مسخره کردن و تحقیر برای خودم جایگاه بهتری را مثلاً پیدا کنم
و این شروع ماجرا شد تا یه ذره بیشتر رو خودم کند و کاو کنم و ببینم بابا این تو یعنی توی ذهنم چیا داره اتفاق میوفته که شروع کردم به نگاه کردن و توجه کردن و مهمتر از اون سوال پرسیدن از خدا و کمک خواستن که خدایا من کم آوردم و هیچی حالیم نیست و حتی دقیقاً نمی دونم ایرادم کجاست تا چه برسد که بدونم این ایراد را چطور برطرفش کنم
پس همش را از خدا خواستم یعنی اینکه
اول کمکم کنه تا ایرادم را پیدا کنم و
دوم اینکه روش ترمیم و اصلاح اون ایرادهایی که پیدا کردم را هم بهم برسونه و
سوم خواستم تا همیشه کنارم باشه تا بتونم به کمک خودش برطرفش کنم
هدایت شدم به یکی از فایلهای استاد که در مورد هدایت خدا و داستان کمک خواستن حضرت موسی توش توضیح میداد و اینقدر با دقت گوش دادم و نکته برداری کردم چون می دونستم خدا کارش را بمحض پرسیدن سوال اولم شروع کرده و از این به بعد من باید حواسم جمع باشه تا هدایتهاش را ببینم و انجام بدم
سه تا اصل از نوشته هام را هایلایت زدم و گفتم این سه تا اصل باید طوری بروند تو ذهنم که انگار دین تازه من هستند
1 – خدا هر لحظه در کنارم هست و بینا و شنوا هست
یعنی فرقی نمیکنه من کجا و در چه شرایطی هستم خدا همیشه درونم و نزدیکتر از هر چیزی به من هست و دارد مرا می بیند و حرفهایم را می شنود پس من باید هر سوالی در هر حالتی برایم پیش اومد معطل نکنم زود بپرسم چون استاد استاد یعنی خدایی که استاد را هدایت کرده همیشه با چشمان بازی که هیچوقت نه میخوابد و نه چرت میزند و گوشهایی که حتی سوالهایی که در دلم زمزمه میکنم را هم می شنود همراه من و درون من هست
2 – خدا علم مطلق دارد به همه چیز در همان لحظه علمش آپدیت شده ترین علم هاست
یعنی با علم همون ثانیه که شاید در اونور دنیا یه فردی را بشناسد که تو دست اون فرد کلیدی باشد که دقیقاً قفل تو را اون کلید باز میکنه و امکان داره اون کلید یه ساعت پیش دستش نبوده و همین الان به دستش اومده پس علم خدا به روز ترین علم و کاملترین علم هست و دقیق ترین جواب برای سوال تو و من فقط از اون برمیاد تا منطبق با تمام حالات و احوالات من وتو بهمون دقیقا جوابی را بده که هم بهترین جواب باشه وهم متناسب ترین جواب باشه با درون من و تو و هم متناسب ترین باشه براساس تکامل و مدار فعلی من وتو پس خدا میداند و بهتر از هر کسی مشرف هست هم به جواب و هم به شرایط سوال پرسنده پس جوابی را میدهد که بهترین حالت برای الان من و تو باشد
3 – خدا می تواند حرف بزند و بنویسد و هر کاری بکند تا پاسخ را به تو برساند
یعنی با حرف زدن یا نوشتن یا هر چیزی که الان فکرش را هم نمی توانی بکنی او می تواند پاسخ سوالات تو را به تو برساند مثلاً از طریق شخص دیگری مثل من که شرایط مشابه تو را داشته وادارم کند تا باطری گوشی 7% برایت کامنت طولانی بنویسم در حالیکه شما از حامد سوال پرسیدی نه از من ،اما خدا تشخیص میدهد که پاسخی که من با توجه به سابقه مشابهی که باهاتون دارم برای تو شاید بیشتر جواب بده تا آقا حامد که هزاران نتایج عالی گرفته و من تحسینشون میکنم
پس خدا تو همه آدمها زنده و جریان داره و پاسخ همه سوالات را میدونه و حتی پاسخها را می تونه از طریق میلیونها گزینه ،با گزینه ای به تو بدهد که با فرکانس تو هماهنگتر و قابل اجرا تر برات باشه
این سه تا اصل را اگر بتوانید مثل من بعنوان یه دین تازه بپذیرید و بهش عمل کنید باور کنید پاسخ ها آنقدر راحت و دم دسترس و نزدیک به شماست که خودتان می بینید
فقط کافیه مثل یک بچه دو سه ساله که همه چیز را از پدر و مادرش میپرسه همه سوالاتمون را از خدا بپرسیم که لازمه اش همون سه باوری هست که باید بره تو ضمیر ناخودآگاه که برای من همین الانش هم روش کار میکنم و همش تکرار میکنم و مینویسم و
حتی اون قسمتهایی که استاد این باورها را میگه با ادیت جدا کردم و پشت سرهم بصورتیکه هر جمله هفت هشت بار پشت سرهم تکرار میشه و میره جمله بعد بهمین ترتیب یه فایل صوتی درست کردم و شبها میزنم به هندزفری گوشیم و هندزفری را میزارن زیر بالشم تا صبح فایل 17 دقیقه ای که درست کردم بیش از 40 بار تکرار میشه و صبحها هم میزنم تو گوشم و از تختخواب بلند میشم تا بتونم این سه تا را باور کنم
چون خدا تو آیه 186 سوره بقره واضح شرط گذاشته که فقط باید من این باور و ایمان را تو خودم ایجاد کنم تا بتونم من هم بپرسم و حرف بزنم و سوال بپرسم تا خدا هم بعدش بلافاصله اجابت کنه و جواب رابه من بده
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ ﴿186﴾
هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلی برسند]. (186)
و باور کنم که خدا در هر لحظه می بیند و می شنود چون خودش تو قسمتی از آیه 4 سوره حدید فرموده
هوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ
او با شماست هرجا که باشید
و باور کنیم که خدا همیشه و در هر زمان حاضر هست و چنان حواسش به ماست که لحظه ای حتی نه می خوابد و نه چرت می زند چون خودش در آیت الکرسی اینگونه فرموده است
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ
خداست که معبودی جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛
نه خوابی سبک او را فرو میگیرد و نه خوابی گران
لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ
کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟
آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است می داند.
وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء
و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمی یابند.
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَوُودُهُ حِفْظُهُمَا
کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهداری آنها بر او دشوار نیست
وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
و اوست والای بزرگ.
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ
در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.
فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُومِن بِاللّهِ
پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد
فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا
به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است.
وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و خداوند شنوای داناست.
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ
خداوند سرور کسانی است که ایمان آوردهاند.
آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی به در میبرد
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآوُهُمُ الطَّاغُوتُ
و کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان طاغوتند
یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ
که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی ها به در می برند.
أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.
پس این همه نشانه یعنی تمام حواسش به من هست تا همون لحظه که ارتباط برقرار کنم بهترین و به روزترین و دقیق ترین و ساده ترین و قابل اجرا ترین و منطبق ترین و در کل زیباترین پاسخ را همون لحظه به من بدهد چون خودش فرموده در سوره لیل که هدایت بر عهده ماست پس تمام لازم نیست رودربایستی داشته باشم هدایت را فقط از خودش میخوام حتی برای کوچکترین حرکتی که میخوام در زندگی بکنم از خودش بخوام و این خواستن لازمه اش ایمان به اون سه اصل که گفتم داره پس امیدوارم مثل من روی این سه اصل رو خودت کار کنی تا ببینی زندگی چقدر زیباتر میشه وقتی می بینی عالم کل دنیا شده مشاور خصوصی تو و داره هر لحظه بهترین مشاوره ها را برات میده
من خودم عادت به نوشتن کامنت ندارم و شاید این هشتمین کامنتم باشه که تو این مدت تو سایت نوشتم اما اینو می دونم که خدا خیلی دوستمان دارد که هم به من با نوشتن و هم به شما با خواندنش کمک و هدایت می کند
در پناه حق و در آغوش گرمش هر سوالی دارید شروع کنید ازش پرسیدن حتی اگر بنظرم ارزش پرسیدن نداشته باشد بازهم معطل نکن یه دفتر بردار سوال بنویس و بخواه با اون سه باوری که بالا گفتم که او دفتر مرا می بیند و دارد از طریق چشمانم سوالی که می نویسم را می بیند و از طریق انگشتان من و با همین خودکار می تواند جوابم را روی ورق کاغذی که خودش هست بیاورد تا بمن ببینم و او در لحظه پاسخ می دهد اگر باورش کنیم
سپاسگزار خداوندم که هر لحظه در کنارم هست و این گوشی که در حال خاموش شدن بود را نگه داشت تا من این پاسخ را برای دوست عزیزم تمام کنم و سپاسگزار خداوندم که از طریق نوشتن این پاسخ منو هدایت میکند تا بیشتر باور کنم که چگونه هدایت ها در دسترس هستند و کافیست که من باشم بعنوان کسیکه محتاج هدایت اوست