چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم


در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیاتی از سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی” را در عمل توضیح می دهد. گوش دادن به آگاهی های این فایل، از یک طرف ما را از افکار و باورهای محدود کننده ای آگاه می سازد که منجر به گمراهی ما از مسیر نعمت ها شده و به قول خداوند “برای سختی ها آسان کرده است” و از طرف دیگر، باورهای قدرتمند کننده ای را به ما می شناساند که پروراندن آنها در ذهن، موجب ورود به مدار خداوند، دریافت هدایت های این نیرو و ” آسان شدن برای آسانی ها ” می شود.

بخشی از سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • مفهوم فروتنی در برابر خداوند و ارتباط آن با ” احساس خود ارزشمندی درونی “؛
  • مفهوم غرور مخرب و ارتباط آن با “گمراه شدن از راه راست”؛
  • “مقایسه”، دروازه ورود به مسیر گمراهی است؛
  • “مقایسه”، فرد را از صلح درونی با خودش خارج می کند؛
  • راهکاری برای کنترل افکاری که منجر به “حسادت” یا “مقایسه” می شود؛
  • چقدر از اینکه “چه افکاری منجر به ایجاد چه احساسی در شما می شود”، آگاه هستی؟!
  • چه جنس افکار، احساس خوب را ایجاد می کند و چه افکاری، منجر به احساس بد می شود؛
  • “حسادت”، از کدام باور محدود کننده نشات می گیرد و به چه شکل فرد را از مسیر دریافت نعمت ها خارج می کند؛
  • ریشه “حسادت”، احساس بی ارزشی درونی است و منجر به تصمیمات و رفتارهایی می شود که فرد را به احساس بی ارزشی بیشتر می رساند؛
  • کلیدهایی هدایتگر در آیه 32 سوره نساء؛
  • مفهوم “تسلیم بودن دربرابر خداوند” و نتایج این ویژگی شخصیتی؛
  • “مغرور بودن در برابر هدایت های خداوند” و عواقب این ضعف شخصیتی؛
  • ساختن چه ویژگی های شخصیتی، موجب تشخیص و دریافت هدایت ها می شود؛
  • چرا تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند، نه تنها ضروری بلکه “حیاتی” است؟!
  • نقطه شروع تحول زندگی فرد؛
  • شیطان همواره از در “ناسپاسی”، وارد می شود؛
  • ارتباط “ناسپاسی” با “گمراهی”؛
  • ارتباط “سپاسگزاری” با “هدایت به صراط مستقیم”؛
  • چگونه از مدار شیطان خارج شویم و وارد “مدار خداوند” شویم؛
  • تفاوت فرکانس ” احساس سپاسگزاری ” با سایر احساس های خوب؛

این فایل آگاهی بخش را بشنوید، در آن آگاهی ها تامل کنید، سپس درسهای سازنده آن را در بخش نظرات با سایر دوستان خود به اشتراک بگذارید.

منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم


منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:

آگاهی های دوره احساس لیاقت

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    980MB
    94 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    93MB
    94 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

886 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «خداهست» در این صفحه: 4
  1. -
    خداهست گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    این سومین کامنت من روفایله

    استاد دو سه روزه دارم اشک میریزم

    حتی توخواب هم اون آیه ها مدام جلوچشممه ومدام توگوشم زمزمه میشه

    زیرورو شدم استاد

    همش یاد اون آیه می افتم که شیطان به خدا گفت کاری میکنم که بندگانت ازراه درست منحرف شوندوتومیبینی که شکرتورا بجا نمی آورند

    تارموهامو میبینم گریه میکنم

    دستامو میبینم گریه میکنم

    باهربار نفس کشیدن چشام بارونی میشه

    جوری نفس میکشم که انگار اولین بارمه پا رو زمین گذاشتم وحس تنفس اکسیژن رو تجربه میکنم

    فک کن تک به تک ما چقدددد دارا هسدیم وحواسمون نیست،

    اکسیژن خالص داریم که نه تموم میشه نه خراب میشه نه تاریخ انقضاش ازبین میره،وهمههههه جاهست داخل اتاق،تو حیاط،توباغ توسالن،تومدرسه

    دیوانه میشه ادم وهرچقددددددمیخوای میتونی تنفس کنی نامحدوووود بدونِ اینکه یه ریال بابتش پول بدی بدون اینکه نیاز به کپسول اکسیژن باشه

    فاطمه به راستی حواست به نفس های بدونِ کپسول اکسیژن هس؟!

    نه تاحالا که نبود وبراهمین خدامیفرماید تعداد قلیلی ازآنهابابت این نعمت ها شکرگذارند،این آیه نابودم کرد

    بخاری خونمون رو میبینم شکرمیکنم گریه ام میگیره

    شیرِ آب،حمام،آبگرمکن،اجاق گاز،لباسشویی و…

    دستام،پاهام،گوش هام،چشمام ،قلبم…

    هرچی میبینم ناخوداگاه مث بچه ها گریه میکنم

    حتی یه برگِ زردِ خشکِ ازدرخت افتاده

    این ایه که خداگفته تعداد فلیلی شکرمیکنند مث پتک خورد توسرم جوریکه ذکر هرلحظه ام شده توخواب هم میگم خدایاشکرت

    فک کن خدای به اون عظمت اینهمهههههههههه نعمت داده فقط میخوادنعمت هاشوببینی و شکرکنی، همین!

    مگه میشه اینو شنیدوگریه نکرد؟

    اینهمه پیامبر،این کتاب اینهمه امام فرستاده که اینو بفهمونه به ما،خودشو بشناسونه به ما،که بگه ببین منو من هسدم حواسم بهت هست توهم حواست بهم باشه تامث خودم کن فیکون کنی

    مث این میمونه یه عاشق هی برامعشوقه اش گل میده،هدیه های مختلف میده،همیشه حواسش هس به معشوقه اش،هرجا ازش کمک میخواد سریع خودشو میرسونه،هرتلاشی میکنه خودشو به آب واتیش میزنه صرفا بخاطر اینکه بگه من دوستت دارما هسدم کنارت وباورکنه عشقشو، ولی معشوقه عشقِ اینو نمیبینه متوجه نمیشه حواسش نیس….

    خداعاشقمونه عاشق تک به تکِ ما

    مادری که بچه رو فقط بدنیامیاره ولی توخلقش دخالتی نداره جونش به جون بچه بسته است اینهمه دوسش داره فک کن خالقی که تورو آفریده واینهمه نعمت بخاطر خلق تو دراختیارت قرارداده تااستفاده کنی تازه ازنَفَس خودش درروح تودمیده

    چه حسی نسبت بهت داره؟

    خدای من دارم دیوونه میشم

    خداعاشق ماست ولی منِ فاطمه حواسم نیس بهش

    چقد به خودم ظلم کردم چقد ازت دوربودم وفاصله گرفتم ،چقدراه رو اشتباه رفتم،دستتو ول کرده بودم وبیراهه میرفتم وفک میکردم تو ولم کردی!

    نمیدونستم که واسه ی من توبسی

    عشقِ بدونِ هوسی

    یاالهی یاربی من لی غَیرُک

    یاالهی یاملاذ لی غیرک

    الان میفهمم چراتودعای کمیل وجوشن کبیر ائمه خدارو اینچین خطاب کردند

    حس وحال خیلی عجیب غریبی دارم

    این جنس احساسو به این مدت وشدت تواین بیست وچندسالگی تجربه نکرده بودم

    همش چشام بارونیه ولی انگار جنس این اشک هم بابقیه اشک ها فرق داره

    بیشترین اشک رو درمراسم خاکسپاری عزیزان ومراسمات امام حسین ریختم ولی اینجوری بود که بعدچنددیقه این اشک بندمی اومد دیگه گریه ات نمی اومد،چشات سرخ میشد،سردردمیگرفتی

    ولی این اشک فرق داره باهمه اینها بخداکه فرق داره

    این اشک خیلی سبکه ،بندنمیاد،خشک نمیشه،چشام سرخ نمیشه سرم درنمیکنه اتفاقا حالم خوبتروخوبتروخوبترمیشه،سَبُک ترمیشم قلبم بازمیشه

    حس آرامش پیدامیکنم،دوس دارم تااخرین نفس این اشکه همش بیاد….

    نتونستم خودمو کنترل کنم ،

    تقریبا بی اختیارشده اشکم،مجابم کرددوباره بیام کامنت بذارم بیام بنویسم ازحس وحالم

    حس میکنم روحم داره نفس میکشه،داره ناخالصی هاازش بیرون میاد

    علاقه عجیبی به قران پیداکردم،همیشه دم دستمه وناخوداگاه میرم سراغش ورندوم بازمیکنم میخونم جالبه توهمون ایه هاهم درموردشکرگذاری نوشته

    اره این همون مسیریه که مدتهاس دنبالش میگشتم وفکرمیکردم چیزِ خاص وپیچیده ایه

    جاخوردم ازسادگیش ازاینکه اب درکوزه بودومن تشنه لب میگشتم مسیردرسته چون دارم میبینم تغییرات رو

    ولی باورنمیشه مث معجزه میمونه مگه میشه اینقدرساده باشه؟مگه میشه انقدرسریع نتیجه بده قوانین خداوند؟!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 99 رای:
  2. -
    خداهست گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    این دومین کامنت منه رو این فایل

    تانصف گوش کرده بودم کارپیش اومد مجبورشدم قطع کنم والانم بقیشو گوش کردم

    تمامممممم دیدگاهم نسبت به قران ومعانیش وتفاسیرش واصلا همه چی عوض شد

    اونجایی بهم ریختم که شیطان گف آنهارا ازراه راست منحرف میکنم ومیبینی که شکرگذار نعمت هایت نیستند

    خدای مننننننننننننن

    نگفته میبینی که نمازتورابجا نمی آورند نگفته وضوبجا نمی آرند،نگفته روزه تورانمی گیرند،

    اینهمهههههه سال چیزایی که بهمون گفتن درمورد نمازوقران وخدا وشیطان همش چرت بود،خزعبلات بود،

    چقدرررر زیبا قران رو معنی میکنید جوری که حس میکنم برای اولین باره که به اسم آیه قرانی به گوشم میخوره ،انگار که قبلا قران رو نه دیده بودم نه شنیده بودم،جالبه وقتی شما ترجمه میکردید

    قران اوردم وخوندم اصلا این معنی بااون ترجمه ای که نوشته شده زمین تاآسمون فرق داره

    الان میفهمم چراهیچ وقت دوس نداشتم برم سمتِ قران اونقدری که پیچیدش کردن

    استادجانم خدابه شما عمرخیلییییییی طولانی بده

    حتی بیشتراز عمر نوح واقعا بشریت به وجود نازنین شما خیلی خیلی نیاز داره

    یه چیزی که توجهم رو جلب کرد اول فایل لحن صداتون اروم بود ولی رفته رفته به آیه ها که رسیدتن صدا لحن صدا عوض شد انگارکه وجودتون میخوادفریادبزنه تااین اگاهی هارو به مابفهمونه

    چقد خوبه که شماهسدین

    خداروشکر بابت وجودتون واین آگاهی های بینظیروناب

    دوس داشتم بقیه ایه هارم ترجمه کنید

    لطفا دوره ای درست کنید که ازاول قران تااخرش اونجوری که خودتون تک تک آیه هارو خوندین، برداشت کردین فهمیدین ،استفاده کردین توزندگیتون به ماهم یادبدین

    شدیداااا نیازه این دوره

    چون اینهمه سال بااون ترجمه وتفاسیر به جایی نرسیدیم ومیخواییم ترجمه واقعی قران رو بدونیم

    که خدا چی میخوادبهم بگه

    بی جهت نیس که اینهمه تاکید داره قران کتابِ هدایتِ بشر

    خواهش میکنم یه همچین دوره ای برامون بذارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    خداهست گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    استادچیکااااار داری میکنی؟؟؟؟؟؟؟

    نابودم کردی بااین فایل

    دنیام عوض شد

    باکلمه به کلمه ،آیه به آیه اش زار زار گریه کردم

    این فایل زندگیمو دکرگون کرد

    چقدددنکته های طلایی داره

    چقددداین فایل ارزشمنده

    دقیقا زمانی این فایلو دیدم که خیلی نیازداشتم بهش

    فقط‌ اونجاکه گفتین سجده مخصوص خداس

    وخداگف به انسان سجده کنید

    چون ازروح خودم درانسان دمیدم

    خیلییییییییی خجالت کشیدم

    خدای به اون عظمت مارو افریده اونقد به ماارزش داده که همه رو درمقابل ما به سجده انداخته ولی ماها حواسمون نیس،خواسته ناخواسته کارهای ناشایست انجام میدیم

    فک کن وقتی کار خوب انجام نمیدیم روحمونکه ازنفس خداس رو آلوده میکنیم اونوقت نه تنها ازمون ناامیدنمیشه میگه صدبار توبه شکستی باز آ

    دارم دیوونه میشم

    اگه همه انسانها اینو درک کنن این فایلو گوش کنن دیگه گناه کردن معنی نخواهدداشت،زمین تبدیل میشه به بهشت….

    به مدت طولانی بااشک توسجده بودم

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    نمیتونستم بلندشم

    توعمرم انقددددد عمیق خدارو سجده نکرده بودم،احساس تواضع درمقابلش نداشتم ،انقدعمیق خداروشکرنکرده بودم

    این فایل منو دوباره به زندگی برگردوند اونم دقیقا زمانی که حسم منفی شده بود وداشتم ازمسیر خارج میشدم

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    خداهست گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    سلام به دوست خوبم

    ممنون ازتوجهت ووقتی که‌براخوندن کامنتم گذاشتی وجواب دادی

    درمورداینکه گفتی بیشترازحسش بگو

    درچندروز اخیرهدایت شدم به یه پارک که یبار بچگی رفته بودیم وخاطره خوبی داشتم ازش وازقضا تواین‌چندماه اخیر جایی خونه خریدیم که این پارک چندتاخیابون اونورترباهامون فاصله داره

    شکرکنان پیاده روی میکردم هدایت شدم به این پارک چون پاییزه خیلی خلوته خیلی فضاش دنج وآرومه

    یه مدرسه ابتدایی هم هس یه طرفش، که دیوار نداره،دورتادورش نرده هس وبراحتی میشه بازی های بچه هارو دید

    دوسه باری رفته بودم اونجابراعکاسی میکنم عاشق عکاسی ازطبیعت بودم و هسدم

    دیروز رفتم اون پارک روصندلی نشستم اهنگ بیکلام هانس زیمر رو گذاشتم توگوشم وشکرمیکردم نسبت به تک تک چیزایی که تواون فضا میدیدم،خدای منننننننننننن

    مگه اشکم بندمی اومد مث الان که دارم مینویسم

    اهنگه ادمو مدهوش میکنه،به درک عمیق نعمت ها خیلی کمک میکرد،الهی شکرررررر الهی شکررررر الهی شکررررررر

    حس میکردم روحم میخواد ازجسمم جدابشه وبه پرواز دربیاد ازحس ناب وخالص شکرگذاری وشوق وذوق بابت دیدن این نعمت ها

    حس کسی رو داشتم که تا این سن نابینا وکربوده وخدا بصورت معجزه وار دوباره بهش چشم وگوش داده وبرای اولین بار داره میبینه میشنوه

    جوری که قشنگ حس میکردم تک به تک سلولهاواعضای بدنم داشتن خدارو تسبیح میگفتن وشکرمیکردن

    هانس زیمرمینواخت ومن داشتم به بچه هایی که باانرژی واخلاص بازی میکردن نگامیکردم خدایاشکرت بخاطراین کوچولوهای طفل معصوم که بازتابی از روحتو وجودتو دارم بهم انعکاس میدن شکر که تک تک اینارو به خانواده هاشون هدیه دادی،اگه نبودن این مدرسه وامکانات هم نبود،این شوروحال هم‌نبود

    چشمم افتادبه درخت وگلهایی که دراوج پاییزوسوزِ سرما بعضیاشون همچنان سبزوشکوفا بودن واین داشت قدرت خدارو متجلی میکرد ببین دراین سرماهم میتونم شکوفانگهشون دارم چون من خدای ناممکن هام،اونوقت تونگران ممکن هایی؟

    براستی اگه آب نبود این‌گل ودرخت وچمن نبودخونه هاوادمها نبودن،شهرنبود

    به هرچی نگامیکردم انگارخدا داشت باهام حرف میزد

    نگام افتاد به ماشین هایی که رد میشدن میگفت ببین فاطمه من به انسان قدرت خلق اینارو دادم مغزی که ازش برادرست کردن ماشین بهره گرفتن من دادم یادِ سوره نحل افتادم که گفته الان برای اسایش شمادرحمل ونقل چارپایان راافریدیم وبعدها وسیله هایی می آفرینیم که الان شماازآن بی خبرید فک کن 1400 سال پیش ماسین های الان رو گفته که اون موقع بشرنمیدونسته حتی چیه!

    چشمم به رفتگرشهرافتاد چقد دلسوزانه داشت همه جارو تمیزمیکردالهی شکررر

    صورتم خیسه خیس بود چشام تارمیدید،بالارو نگاکردم تاحالت چشام عوض شه وازتاری دربیاد

    پرنده هارو دیدم بصورت دایره وار پروازمیکردن وااااای خدای من آسمون رو ببین اونقدددددددد آبی وصاف وخوشررررنگگگگگ بود مدهوش شدممممم من عاشق رنگِ آبی ام مدتهابود بخاطر ابری بودن هوا،اسمون رو اینجوری ندیده بودم شایدم بود ولی من توجه نکرده بودم حواسم نبود…

    الهی شکر الهی شکرالهی شکر

    دستمو بردم ازکیفم دستمال کاغذی دربیارم نگاهم به دستام افتاد

    بی اختیارگفتم بنام خدایی که هرانچه که دارم ازانِ اوست حتی این دست ها،این پاهایی که بی منت بدون تک ریال هزینه منو تااین جاآورد، قلبی که درطول عمرمیانگین 500میلیون بار بی منت وبدونِ اختیارمن میتپه حتی وقتی من خوابم

    ،چشمهایی که اینهمه زیبایی رو میبینه،گوشهایی که صدای زیبای پرنده ها،صدای بازی بچه ها،صدای اهنگ هانس زیمر و….رو میشنوه،عقلی که قدرت درک این نعمت هارو دادی بهش وهمشو رایگان دادی بدونِ منت،

    خدایا زبونم قاصره

    نفسم بالانمی اومدداشتم دیوونه میشدم یه نفس عمیق کشیدم حالم عوض شه یادم افتاد

    فاطمه حواست به نفسهای بدونِ کپسول اکسیژن هس؟

    چقدرررررر هواخالص وتمیزبود تاعمق ریه هام خنکی هوارو حس میکردم

    دوباره زدم زیرگریه

    یاد مریض هایی افتادم که مدام بایداسپری بزنن،مدام بایدهزینه کنن وکپسول اکسیژن بهشون وصل باشه اونم باچه اذیتی ولی خدا بهت رایگااااان داده میفهمی؟اونم نامحدود،بدون اینکه حواست باشه داری نفس میکشی

    فاطمه حواست به نفس های بدون کپسول اکسیژن هست؟

    یادم افتاد سال99 که بااین سایت وقوانین آشنانبودم کرونا گرفتم حس چشایی وبویایی رو کامل ازدست دادم برای منی که خیلی خیلی بویایی قوی داشتم وازبچگی هرچیزیومیخواستم تجربه کنم اول بابوکردن تجربه میکردم بعدلمس میکردم یامیچشیدم خیلی خیلی سخت بود،یه مدت تقریبا افسرده بودم هرکاری کردم این بویاییم برگرده بی فایده بود،دیگه حتی بوی تندترین فلفل رو هم حس نمیکردم،توخونه مامانم درخت پسته وجود داره (که درخت پسته برگاش،پوستِ پسته تازه،شاخه های درخت بوی تندوزننده ای داره)هیچ وقت سمتش نمیرفتم وبوشو دوس نداشتم،بعدمدتها رفته بودم اونجا عکس بگیرم اخه حیاط خونشون خیلی سرسبزع،رفتم سراغ درخت پسته چندتابرگ هاشو کَندَم باهاش عکس بگیرم چندتاعکس گرفتم،حال وهوام خوب شد،باخودم میگفتم خدایا کاش بویاییم برگرده زندگی برام خیلی سخت شده،ناخوداگاه برگ پسته رو بو کردم گفتم اییییییی چه بوی زننده ای داره برگارو انداختم دور زودی اومدم دستامو شستم وغروغر که چرارفتم سمت پسته چنددیقه بعد دستمو بوکردم دیدم باز بوش میاد دوباره رفتم شستم(متوجه عمق ناشکری شدی؟تابه الان بویایی رو اصلا به عنوان نعمت ندیده بودم وچون ناخوداگاه وبدون اختیار بوهارو متوجه میشدم طبق عادت بوی زننده رو متوجه شدم ولی یادم نبود که بویاییم رفته بود والان برگشته) بعدچنددیقه تااااازه متوجه شدم اع من بوی زننده رو حس کردم دینگ ذهنیم خورد بویاییم برگشته مث یک معجزه بود جیغ زدم بالا پایین پریدم داااادمیزدم بویاییم برگشته مث دیوانه ها مث ندید بدید ها رفتم تمام خوراکی ها میوه ها،هرچی بود بو کردم دیدم آااااارهههههههه برگشتههههههههههه

    کلیییییییی گریه کردم

    اون موقع نمیدونستم چقد خدا زودمیشنوه واجابت میکنه

    اونجافهمیدم چقد حس بویایی مهمه واین خاطره رو خدا به یادم آورد

    وتوپارک داشتم بوی گلها،بوی چمن،بوی نسیم بوی ادکلنم رو استشمام میکردم خدایاشکرت بخاطر حس بویایی

    چشمم افتادم به گلهای روبروم که بادملایمی می وزید واینا اروم تکون میخوردن ،میرقصیدن،یادِ ایه ای افتادم که درمورد بادوخواصش میگف که اگه نباشه همهههه چی توزمین میگَنده،فاسدمیشه

    بابا فاطمه یه یخچالو درنظربگیر چقددددفکر پشتش خوابیده،چقددددتجیهزات بکاررفته چقدرررهزینه شدع،چقد سخته جابجاییش ومحدوده برااینکه فقط خوردنی هانذاره زود خراب شن

    اونوقت خدا یه بادی آفریده این هرررررلحظههههه درجریانه،بدونِ اینکه حتی متوجهش بشیم داره زمین ونعمت هاشو به این خوبی نگه میداره

    خدا یه یخچاله تمام اتوماتیکِ نامحدودِ،بی پایانِ،خودکارِ،همیشگی تاابدبرامون خلق کرده که حتی نمیبینیمش،

    ببین اصن منطق انسان رد میده

    مغزقاطی میکنه

    توسیاره ای پراززززشگفتی ونعمت واعجاز داریم زندگی میکنیم وحواسمون نیس،اره حواسمون به هست ها نیست

    وبازم یادِ اون ایه می افتم وناخوداگاه گریم میگیره وتعداد قلیلی هسدن که شکرمیکنند

    یادحرف شیطان ؛وتومیبینی که شکرگذار نعمت هایت نیستند

    نمیتونستم اینهمه نعمت رو هضم کنم

    دیگه نمیتونستم چیزیو ببینم ویادِ خدا نیوفتم

    چشامو بستم توذهنم یه نور خیلی خیلی خیلی بزرگ دیدم که یه جورایی داشت بهم لبخندمیزد الان که میگم تمام بدنم سیخ شده توهمون تصویر ذهنیم ناخوداگاه سجده کردم بهش

    سبحان ربی العلی وبحمده

    سبحان الله سبحان الله

    اره این خودِ خودِ خدابود دراین حدنزدیکم شده بود داشتم حسش میکردم

    درحال سجده یه چیزی رو شونم حس کردم یه چیز گرم نوازشم کرد بلندم کرددستاشو بازکرد میگفت بیاتوبغلم قلبم داشت ازجاش کنده میشد

    خدای من اشکام امان نمیده بنویسم

    پریدم توبغلش یه حسِ عجیبِ خالص،عمیق ترین بغلی که باتمام قلبم باتمام وجودم تجربش کردم

    یه آرامش یه شوق عجیبی داشت

    الهی شکرررررررررررررررررررررررررررررررر

    قلبم درعجیبترین حسِ ارامش خالص بود انگار که جای اصلیشو پیداکرده اره اینجا همونجاییه که قلبم باتمام وجود گواه میده همون جاییه که سالهاااااااست داره دنبالش میگرده همون جاییه که روحم اومده،همونجاکه قلبم جایگاهشه وبشدت تاییدمیکنه قلبم

    وای قلبم

    انگارچسبیده به همون انرژی منبع که همه جهان بهش وصلن جایی که میخواستم تاابد بمونم

    جایی که توهیچ جای جهان نمیشد تجربش کرد

    اهنگ احسان یاسین توذهنم پلی میشد

    رفیق روزِ تنهایی

    همدم هرشبِ تارم

    پناهی غیرتو آخه

    تواین جهان مگه دارم؟

    میخونی حرفمو هربار

    نگفته ازته قلبم

    براتحمل دنیا

    رو عشق تو‌حساب کردم

    یالهی یاربی من لی غیرک…

    یاالهی یا ملا ذلی غیرک….

    یهو ماشینی بوق زدچشامو بازکردم به خودم اومدم دیدم صورتم خیسه

    دیگه بدنم رو احساس نمیکردم،

    تمام بدنم خالی کرده بود

    یه خالی کردنی که حس سبکی داشتی

    انگار تازه متولدشدم

    انگار تازه پابه زمین گذاشتم

    انگار که از یه جهان دیگه ای اومدم از یه سفر طولانی….

    نگار که آدم دیگه شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: