چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم


در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیاتی از سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی” را در عمل توضیح می دهد. گوش دادن به آگاهی های این فایل، از یک طرف ما را از افکار و باورهای محدود کننده ای آگاه می سازد که منجر به گمراهی ما از مسیر نعمت ها شده و به قول خداوند “برای سختی ها آسان کرده است” و از طرف دیگر، باورهای قدرتمند کننده ای را به ما می شناساند که پروراندن آنها در ذهن، موجب ورود به مدار خداوند، دریافت هدایت های این نیرو و ” آسان شدن برای آسانی ها ” می شود.

بخشی از سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • مفهوم فروتنی در برابر خداوند و ارتباط آن با ” احساس خود ارزشمندی درونی “؛
  • مفهوم غرور مخرب و ارتباط آن با “گمراه شدن از راه راست”؛
  • “مقایسه”، دروازه ورود به مسیر گمراهی است؛
  • “مقایسه”، فرد را از صلح درونی با خودش خارج می کند؛
  • راهکاری برای کنترل افکاری که منجر به “حسادت” یا “مقایسه” می شود؛
  • چقدر از اینکه “چه افکاری منجر به ایجاد چه احساسی در شما می شود”، آگاه هستی؟!
  • چه جنس افکار، احساس خوب را ایجاد می کند و چه افکاری، منجر به احساس بد می شود؛
  • “حسادت”، از کدام باور محدود کننده نشات می گیرد و به چه شکل فرد را از مسیر دریافت نعمت ها خارج می کند؛
  • ریشه “حسادت”، احساس بی ارزشی درونی است و منجر به تصمیمات و رفتارهایی می شود که فرد را به احساس بی ارزشی بیشتر می رساند؛
  • کلیدهایی هدایتگر در آیه 32 سوره نساء؛
  • مفهوم “تسلیم بودن دربرابر خداوند” و نتایج این ویژگی شخصیتی؛
  • “مغرور بودن در برابر هدایت های خداوند” و عواقب این ضعف شخصیتی؛
  • ساختن چه ویژگی های شخصیتی، موجب تشخیص و دریافت هدایت ها می شود؛
  • چرا تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند، نه تنها ضروری بلکه “حیاتی” است؟!
  • نقطه شروع تحول زندگی فرد؛
  • شیطان همواره از در “ناسپاسی”، وارد می شود؛
  • ارتباط “ناسپاسی” با “گمراهی”؛
  • ارتباط “سپاسگزاری” با “هدایت به صراط مستقیم”؛
  • چگونه از مدار شیطان خارج شویم و وارد “مدار خداوند” شویم؛
  • تفاوت فرکانس ” احساس سپاسگزاری ” با سایر احساس های خوب؛

این فایل آگاهی بخش را بشنوید، در آن آگاهی ها تامل کنید، سپس درسهای سازنده آن را در بخش نظرات با سایر دوستان خود به اشتراک بگذارید.

منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم


منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:

آگاهی های دوره احساس لیاقت

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    980MB
    94 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    93MB
    94 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

872 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا رضایی» در این صفحه: 3
  1. -
    لیلا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوارم و همه دوستان

    سپاس فراوان از شما استاد عزیزم برای بودن در صراط

    مستقیم و همراه کردن هزاران هزار نفر با خودتون که

    سر از پا نمیشناسند برای دنباله رو بودن با شما

    خدایا شکرت برای بودن من در این مکان توحیدی

    شکرت برای شناخت خودم و بهبودی زخم های خودم

    “وقتی خلقت انسان کامل شد خدا دستور داد همه فرشتگان در برابر آدم تعظیم کنند

    همه فرشتگان سر تعظیم فرود آوردن غیر از یکیشون”

    تا اینجای قضیه رو داشته باش .

    لیلا …!!!

    چشمات رو ببند …

    تصور کن که تا چشماتو باز میکنی همه فرشته های

    آسمون در مقابل تو تعظیم می کنند

    فقط تصوررررر کن …

    خدااااای من !!!

    چه شکوهی

    چه عظمتی

    چه عزت و ارزشمندیی

    آیا این نمونه تجربه ی ارزشمندی و عزت و لیاقت

    فقط مختص حضرت آدم بوده …!!!؟؟؟؟

    آیا اگر من بخوام همین الان تصور کنم که فرشته ها در

    حال سجده به من هستند و من اینهمه ارزش و قرب

    دارم اشتباهه !؟

    اگر تصورش اشتباهه !!!!

    پس چرا شیطانی رو که به انسان سجده نکرده و باعث

    فرود اومدن اون به زمین شده رو باعث تمام

    بدبختیام میدونم

    و سجده فرشتگان رو مربوط به حضرت آدم میدونم !

    چرا از این همه ارزشمندی چسبیدم به قسمت بد ماجرا

    آرره …

    برای همین اینقدر احساس حقیر بودن میکنم

    چون خودمو لایق اینکه همین الان حتی یه فرشته !

    به من تعظیم کنه نمیدونم !

    چون نمیخوام به یاد بیارم ارزش و نعمتی که باعث

    شکر گزاری من از خالقم بشه

    چون توجهم فقط رفته روی بدی ها و کمبودها

    چون حتی با کلامه خدا هم دوست دارم بجنگم و فقط

    لب به گله و شکایت باز کنم که تو شیطان رو برای

    گمراه کردن من فرستادی …

    تو چنین کردی …

    تو چنان کردی …

    چوووون من کافر شدم …!!!

    چون من عزیز بودنم و لیاقتم و ارزشمو از یاد بردم

    چون من روی همه ی اون اعتباری که خدا از لحظه موجود

    شدنم به من داده رو پوشوندم که دیده نشه …

    لیاقتی که خدا هنوز هیچ عملی از من برای اثبات این

    لیاقت ندیده بود …

    چون من به خودم ظلم کردم !

    ای بابااااا : هنوز هم ذهنم میگه آخه چه عملی باید از

    تو میدید این ارزش فقط برای حضرت آدم بود خخخ

    پس چرااااا این همه آیه به پیامبر وحی شده که به گوش همه

    بنده ها برسونه …!

    خوب حتما این عزت و احترام مربوط به همه انسان هاست

    دیگه …!

    ما فقط بودن شیطان رو مربوط به زندگی الانمون میدونیم و توی ذهنمون بزرگش کردیم و بهش قدرت دادیم و با یادش روز به روز نسلمون رو حقیر تر و بی ارزش تر جلوه دادیم ( توجه به نکات منفی)

    لیلا …!!!

    قبول کن ارزشمندی

    قبول کن توانمندی

    قبول کن لایقی

    باور کن به اندازه ای که مقابله و جنگیدن با شیطان رو

    توی ذهنت بزرگ کردی باید ارزشی که خدا برات قائل بود رو بزرگ میکردی و قدرت میگرفتی …

    لیلا …!!!

    به یاد بیار

    به یاد بیار

    به یاد بیار

    جایگاه خودت و خدای خودت رو

    به یاد بیار !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    لیلا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    سلام به سعیده نورانی و توحیدی

    سعیده جان:

    این کامنتم را قرار بود چند روز پیش بنویسم ولی انگار موقع نوشتنش الان بود

    اول کامنتت که خوندم نوشتی چطور تونستی با قرآن ارتباط برقرار کنی ، شد دلیل نوشتن کامنتم در اینجا تا برای شروع نزدیکی خودم با قرآن بتونم رد پایی از خودم به جا بزارم

    منی که هیچ فهم و شعوری در مورد قرآن نداشتم و هر موقع سراغش میرفتم با ترس و لرز قرآن رو در دست میگرفتم و حتی خوندن آیه ها هم حس بدی از گناه و جهنم و ناپاک بودن رو به من میداد در صورتی که سعی میکردم پاکی و صداقت و متعهد بودن رو سرلوحه زندگیم قرار بدم ولی به شدت احساس گناه از صوت قران یا صدای اذان به من دست میداد

    با ورودم به سایت و گوش دادن فایلهای استاد و دوره ها کم کممم حسم نسبت به قرآن عوض شد ولی باز هم نمیتونستم خودم به تنهایی با باز کردن قرآن ارتباط خوبی بگیرم

    بعد ها با هدایت شدن به کامنتهای شما و آقا حمید و دوستان توحیدی دیگه و درک دقیقتون از آیه ها من رو بیشتر و بیشر شیفته یادگیری میکرد و همیشه از خدا میخواستم من هم مثل بچه های توحیدی سایت بتونم به صورت کاربردی توی زندگی از قرآن استفاده کنم و درک درستی از آیات داشته باشم

    سعیده جان من برای تعهدی کار کردن و تمرکز بیشتر روی خودم چله ای به اسم چله سکوت برای خودم گرفتم که توضیحش رو توی کامنتهای قبلم نوشتم برای اینکه بتونم بیشتر خودم رو بشناسم و در سکوت ذهن ، خودم رو به خدای خودم نزدیکتر کنم .

    این کار رو با قطع رابطه با دوستان و آشنایان و نزدیکان علی الخصوص با مادرم که بسیار بهش وابسته بودم انجام دادم و با یاری الله الان که این کامنت را مینویسم روز سی و ششم این چله هستم

    در این چند روز به قدری سمت قرآن هدایت شدم و به قدری ذوق و شوق برای فهمیدن آیات و کلام خدا رو داشتم که ساعت ها با عشققق وقت میزاشتم برای ریشه یابی کلمات قرآنی و لذت میبردم از چیزهایی که به اونها هدایت میشدم

    اصلا سعیده جان عششششق میکنم وقتی موقع انجام دادن کارهای خونه منم مثل شما عزیزان میتونم آیه ها رو توی ذهنم مرور کنم و با اونها قوت قلب بگیرم و آرامش پیدا کنم

    ” این آرزوی قلبی من بود ”

    و خدا رو هزاران بار سپاسگزارم برای این که من رو به این مسیر هدایت کرد و اجازه داد قلبم به آیات قرآن روشن بشه

    یادمه اوایل روزهای چله با چه ذوقی بسته ی کارتهای کوچیک و یه بسته خودکار رنگی اکلیلی خریدم . خدا میدونه که از ذوق طاقت نداشتم بیارمشون خونه و با اونها آیه هایی رو که باهاشون حس خوب میگیرم رو یادداشت کنم الان یه دسته کارت از آیه های قرآنی دارم که با رنگهای زیبا اونها رو واسه خودم نوشتم و همیشه در دسترسم هست و با مرورشون احساس آرامش میکنم

    میدونم هنوز اول راه هستم و ناگفته نمونه هنوز اون حس بد در بعضی آیات سراغم میاد ولی یقین دارم خدا من رو هدایت میکنه برای درک درست قرآن

    و سعادت و خوشبختی رو باهاش در زندگی تجربه میکنم

    مثل شما عزیزی که لحظه به لحظه زندگیت وقف خدا و قرآن شده

    در تمام این روزهای چله میتونم قسم بخورم که حتی یک ذره دلتنگ پدر و مادر و خواهر برادر و دوستان نشدم و خدا برای من توی این مدت جای همه رو پر کرده بود البته که این کار خودش بود که قلب من رو آرام کرد و همه کس برای من شد

    با نزدیک شدن به اتمام چله نگرانی ها سراغم میاد که :

    چطور میتونم این نزدیکی به خدا رو حفظ کنم و از مسیر خارج نشم؟ نکنه وارد حاشیه ها و ورودی های بد بشم ؟

    همش حس کسی رو دارم که بیرون آبه و قراره موج بزرگی روی سرش بیاد و باید تا میتونه نفسش رو حبس کنه تا غرق نشه !!!

    با همین افکار یه روز داشتم سوره الرحمن رو گوش میدادم ( از سوره های شراب بهشتی که از فاطمه عزیز به صورت هدایتی دریافت کردین ) از آیه 19 تا 22

    مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ یَلۡتَقِیَانِ(١٩)

    اوست که دو دریا ( آب شور و گوارا) را به هم در آمیخت تا به هم برخورد کنند

    بَیۡنَهُمَا بَرۡزَخࣱ لَّا یَبۡغِیَانِ(٢٠)

    و میان آن دو دریا برزخ و فاصله اى است که تجاوز به حدود یکدیگر نمى کنند

    فَبِأَیِّ ءَالَآءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(٢١)

    (الا اى جنّ و انس) کدامین نعمتهاى خدایتان را انکار مى کنید؟

    یَخۡرُجُ مِنۡهُمَا ٱللُّؤۡلُؤُ وَٱلۡمَرۡجَانُ(٢٢)

    از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان گرانبها بیرون آید

    با گوش دادن این آیه ها انگار خدا میخواست بهم بگه مثل این دو دریای شور و شیرین هر کسی توی دنیا در فرکانس خودش قرار داره و حائلی بین اونهاست و هر کس میتونه نسبت به اطرافیان هر چند نزدیک فرکانس خودش را حفظ کنه و هیچی نمیتونه این مدارها رو مخلوط کنه

    تا جایی که حتی اگر مدار کسی از تو پایین تر هم باشه مثل دریاهای شور رو شیرین که از هر کدوم مرجان و مروارید خارج میکنن تو هم میتونی با هر تضادی با مدارهای دیگه بهره بیشتری ببری و از اون تضاد مرجان و مروارید بیرون بیاری و خدا در هر دو قطب برای تو نعمتی قرار داده تا تو بتونی خودت را در دیگران بیشتر رشد بدی

    سعیده عزیزم عاشقتممممم خیلی دوست دارم بهترین ها رو واست آرزو میکنم

    برای آیه های قرآنی که میفرستی بینهایت سپاسگزارم و تحسینت میکنممم و ازشون استفاده میکنم از خدا میخوام همه ما رو عاشق و سرگشته و قرآن کنه

    و ما را در مسیر سعادت و خوشبختی و آرامش قرار بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    لیلا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    سلام و سلامتی و حس خوب به سعیده عزیزم دختر توحیدی سایت

    سعیده جان وقتی نقطه آبی از تو دریافت کردم قبل از اینکه کامنتت رو باز کنم حس عجیبی داشتم و اشک به چشمم امون نمیداد

    خیلی خوشحال شدم که کامنتم حاوی پیغامی برای تو بود و در بهترین زمان و مکان به دستت رسیده خدارا شکر…

    سعیده جان امروز آخرین روز چله من هستش خواستم هم جواب کامنتت رو نوشته باشم و هم دوباره ردی از خودم به جا بزارم واسه جمع بندی این چله نشینی و برکاتی که این مدت نسیبم شده

    نشستم با خدای خودم خلوت کردم و کلی با هم صحبت کردیم

    با خودم گفتم لیلا…

    تا الان بعد از گذشتن این چله بیا با صداقت بنویس خدا رو در این مدت چقدر شناختی و چقدر باورش کردی؟

    و این مدرکی از رشد و تغییر مدارت میمونه تا بعدها که بیشتر پیشرفت کردی بیای و قبلت رو باهاش مقایسه کنی

    من تا قبل از این چله هیچ درکی از خدا نداشتم با این حال که شاید حدود دو سال و نیمه توی سایتم و هر چیز از خدا را در حد قصه و داستان که خدا بزرگه ، خدا خالق ماست ، خدا به ما نعمت داده …

    مثل کتاب درسی تاریخ که از ساسانیان و صفویان باید میخوندیم و حفظشون میکردیم و شناختم از خدا در همین حد بود

    ولی بعد از تمام شدن این چله که خدا من رو هدایت کرد به خوندن کامنتهایی که قبلا در مدار دیدن و خوندنشون نبودم و اشنا شدن با اسامی خدا و دنبال کردن معنی اسامی و تکرارشون توی قرآن و ذوق و شوقی که برای خوندن آیه های قرآن داشتم

    و همینطور تضادهای که این مدت واسم اتفاق افتاد به من یاد داد خدا به من نزدیکه خدا هر لحظه در حال هدایت کردن منه ، خدا بیشتر از من میخواد که من رو هدایت کنه و من پیشرفت کنم در تمام جنبه ها…

    و اینها هم فعلا در حد باورهای کوچیک هستن و باید روی اونها کار کنم

    اما چیزی که قابل لمس و تجربه بود برام :

    توی این مدت من دوستی رو پیدت کردم (الودود) من رفیقی رو پیدا کردم که میتونم باهاش هر وقت دلم خواست صحبت کنم چون حس میکنم هیچ هم صحبتی ندارم غیر از اون

    و واقعا هم هیچ همصحبتی ندارم

    یعنی حس میکنم با مداری که تغییر کرده دیگه هیچ کسی رو ندارم و هیچ کس برای صحبت کردن خدا نمیشه

    این را تا حدی در این مدت تجربش کردم و باهاش انس گرفتم

    و اینکه تجربه کردم کارها رو به دست خودش بسپارم و تا حدی میدونم که سپردن کارها به دست خودش کار درستیه و میدونم بعد از این کار آرامش دریافت میکنم و واقعا این رو هم تجربه کردم

    همینطور تجربه کردم که اگر اتصالم ازش برای چند ساعت در روز قطع میشه انگار چیزی رو گم کردم و یه جور دلشوره توی دلم میفته و انگار سر رشته کارها از دستم خارج میشه و افکار من رو داره ازش دور میکنه و هر طور هست یا با نوشتن یا فایل گوش دادن یا درخواست کردن از خودش که کمکم کنه ، سعی میکنم به مسیر برگردم و این کار رو تجربه کردم و خودم رو تونستم تا حد زیادی جمع و جور کنم

    توی این مدت چیزی که تجربه کردم تغییر احساس لیاقتم بود که قبلا هیچ تجربه ای از اون نداشتم

    با اینکه من هدفم فقط ارتباط با خدا و ساختن باورهای توحیدی و تمرکز روی قرآن بود ولی خود به خود تغییرهای شخصیتی کوچیکی در این چهل روز در من اتفاق افتاد یکی از اونها این بود که همیشه دغدغه این رو داشتم غذا چی بپزم که بقیه (همسر و فرزنداان) دوست داشته باشن و کسی ناراضی نباشه

    ولی به صورت خودکار هر روز موقع پختن غذا میگفتم بزار ببینم خودم الان میلم به چه غذایی میکشه(خوراک باشه یا چلو یا حاضری ..) و اون چیزی رو که خودم میلم میکشید رو آماده میکردم و در کمال تعجب میدیدم مورد پسند همه است و همه دوست دارن در صورتی که شاید همون غذا رو قبلا کلی ایراد میگرفتن

    و متوجه شدم که این نکته کوچیک در مورد ارزشمندی

    چقدر باعث میشه کارها روون و ساده انجام بشه

    و چون من قبلا ارزشی برای خودم قائل نبودم دیگران هم ارزشی برای غذایی که آماده میکردم قائل نمیشدن

    و این ازش قائل بودن از درون رو باید در تمام کارها نه فقط غذا پختن اجرا کنم و نتیجش رو ببینم

    نکته دیگه در مورد همسرم بود اینکه همسرم بعضی شوخی ها و صحبتهایی رو قبلا داشت و برای منم اصلا مهم نبود و در حد شوخی میدونستم

    ولی توی این مدت به طرز باور نکردنی که خودم هم تعجب کردم حساسیت شدیدی نشون میدم روی رفتارهاش و شوخیهایی که قبلا هم بود

    و بهش تذکر میدادم که این شوخی حس من رو بد میکنه و کاملا جدی ازش خواستم دیگه تکرار نکنه

    این مورد واقعا برام شاهکار بود منی که چندین سال حرفی در مورد نحوه برخورد همسرم نزدم و شکایتی نکرده بودم و اگر حرفی میزدم تا مدتها عذاب وجدان داشتم که چرا این حرف رو زدم ، حالا چطور بدون احساس گناه محکم و با عزت نفس حرفم رو بهش زدم و دلخور شدن همسرم اصلاااا واسم مهم نبود…؟!!!

    (چه برررررف زیبایی داره میاد

    خدایاااااا شکرررت برای این نعمتت چقدرررر زیباست ضمنا بگم من شهرکرد بام ایران زندگی میکنم و جای شما خالیه برای این زیبایی …) توجه به نکات مثبت و پیام بازرگانی واسه خسته نشدن چشهای نازت سعیده جان خخخخخخ

    و الان بعد از تمام شدن این چله متوجه شدم که من استاندارهایی رو دارم برای خودم مشخص میکنم بدون اینکه بخوام روی شخصیتم کار کنم یا عزت نفسم رو بالا ببرم خود به خود انجام شده

    و وقتی یاد صحبتهای استاد میفتم که میگه شما روی خودتون و باورهای توحیدی کار کنید ، شما ارتباطتون رو با خدا درست کنین بقیه کارها خود به خود انجام میشه

    واقعا همینه …

    من اینو تجربه کردم کافیه من سمت خودم رو و متصل بودن به خودش رو قطع نکنم خدا خودش همه چیز میشه واسم

    بهم قدرت میده بهم عزت نفس میده بهم آرامش میده

    این تعدادی از تجربه های من بود میدونم هنوز قدم هام خیلی کوچیک هستن ولی خودم راضیم و با توکل بر خودش ادامه میدم و میخوام نوشته های روزانه این چله رو ادامه بدم و ارتباطم رو باهاش قویتر کنم

    ببخشین که کامنتم خیلی طولانی داره میشه

    فقط این رو بگم که بعد از اینکه این صحبتها رو با خدا داشتم خیلی زیبا من رو هدایت کرد سمت کامنت ساناز عزیزم( در فایل لایو باور به امکان پذیری)

    که چقدر همزمان با افکارم بود که خدا از زبون سارا جان گفت:

    اینها همش نتیجه اون باور اصلیه بود که واسه خودت ساختی

    “دختر تو تکه ای از خدا روی کره زمینی

    و تو خود لیاقتی …

    دقیقا خود خودش!!!

    اصلا تو اومدی که فقط لذت ببری

    و سقف لذتت رو خودت تعیین میکنی با باورهات

    با اون اعتقادی هست ته ته ذهنتهااااااا

    با همون …

    همون امیدی که اون ته مغزت و قلبت نشسته و میگه آره میشه

    تو وصلی به منبع که فرمانروای کل کیهان هستش

    تو وصلی به همون که شب رو برای استراحت و آرامش قرار داده

    تو وصلی به همون که میلیونها گونه جانوری ته اقیانوس ها زندگی داره

    تو وصلی به همون که این همه زندگی به جانداران خشکی بخشیده

    تو وصلی به همون که داره اینقدررر با نظم دقیق مدیریت میکنه این کهکشان و این منظومه و این سیاره و این ستاره ها رو

    تو دقیقا وصلی به همین خدا

    همین انرژی

    همین کائنات

    همین فرکانس

    همین باور …

    وصلی به همین حس خوب

    دقیقا همینه همین حال خوب”

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    سوره نحل

    وَأَلۡقَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمۡ وَأَنۡهَٰرࣰا وَسُبُلࣰا لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ(١۵)

    و نیز کوه هاى بزرگ را در زمین بنهاد تا زمین شما را به لرزه و اضطراب نیفکند و نهرها جارى کرد و راهها پدیدار ساخت تا مگر هدایت شوید

    وَعَلَٰمَٰتࣲۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ یَهۡتَدُونَ(١۶)

    و نشانه هایى (در زمین مانند کوه ها و دریاها و رودها و جنگلها مقرر داشت) و آنان به ستارگان (در شبها) هدایت یابند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: