چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم


در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیاتی از سوره اعراف، مفهوم “هدایت” یا “گمراهی” را در عمل توضیح می دهد. گوش دادن به آگاهی های این فایل، از یک طرف ما را از افکار و باورهای محدود کننده ای آگاه می سازد که منجر به گمراهی ما از مسیر نعمت ها شده و به قول خداوند “برای سختی ها آسان کرده است” و از طرف دیگر، باورهای قدرتمند کننده ای را به ما می شناساند که پروراندن آنها در ذهن، موجب ورود به مدار خداوند، دریافت هدایت های این نیرو و ” آسان شدن برای آسانی ها ” می شود.

بخشی از سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • مفهوم فروتنی در برابر خداوند و ارتباط آن با ” احساس خود ارزشمندی درونی “؛
  • مفهوم غرور مخرب و ارتباط آن با “گمراه شدن از راه راست”؛
  • “مقایسه”، دروازه ورود به مسیر گمراهی است؛
  • “مقایسه”، فرد را از صلح درونی با خودش خارج می کند؛
  • راهکاری برای کنترل افکاری که منجر به “حسادت” یا “مقایسه” می شود؛
  • چقدر از اینکه “چه افکاری منجر به ایجاد چه احساسی در شما می شود”، آگاه هستی؟!
  • چه جنس افکار، احساس خوب را ایجاد می کند و چه افکاری، منجر به احساس بد می شود؛
  • “حسادت”، از کدام باور محدود کننده نشات می گیرد و به چه شکل فرد را از مسیر دریافت نعمت ها خارج می کند؛
  • ریشه “حسادت”، احساس بی ارزشی درونی است و منجر به تصمیمات و رفتارهایی می شود که فرد را به احساس بی ارزشی بیشتر می رساند؛
  • کلیدهایی هدایتگر در آیه 32 سوره نساء؛
  • مفهوم “تسلیم بودن دربرابر خداوند” و نتایج این ویژگی شخصیتی؛
  • “مغرور بودن در برابر هدایت های خداوند” و عواقب این ضعف شخصیتی؛
  • ساختن چه ویژگی های شخصیتی، موجب تشخیص و دریافت هدایت ها می شود؛
  • چرا تسلیم بودن در برابر هدایت های خداوند، نه تنها ضروری بلکه “حیاتی” است؟!
  • نقطه شروع تحول زندگی فرد؛
  • شیطان همواره از در “ناسپاسی”، وارد می شود؛
  • ارتباط “ناسپاسی” با “گمراهی”؛
  • ارتباط “سپاسگزاری” با “هدایت به صراط مستقیم”؛
  • چگونه از مدار شیطان خارج شویم و وارد “مدار خداوند” شویم؛
  • تفاوت فرکانس ” احساس سپاسگزاری ” با سایر احساس های خوب؛

این فایل آگاهی بخش را بشنوید، در آن آگاهی ها تامل کنید، سپس درسهای سازنده آن را در بخش نظرات با سایر دوستان خود به اشتراک بگذارید.

منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم


منابع کامل درباره آگاهی های این فایل:

آگاهی های دوره احساس لیاقت

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    980MB
    94 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم
    93MB
    94 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

872 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رستا» در این صفحه: 4
  1. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    بنام خالق کیهان که هر چه دارم از اوست

    سلام استاد عزیزم، سلام خانوم شایسته جان و سلام به چشمان زیبایی که داره کامنت میخونه

    از وقتی این فایل اومد رو سایت، چند بار از اول تا آخر پلی کردم اما چون همیشه با تمرکز کامل نبوده، تو مدار نوشتن کامنت قرار نگرفتم . تو آگاهی‌هایی که این چندوقته بهم رسیده ، متوجه شدم که باید به مدار پایدار حال خوب و شکرگزاری برسم تا بتونم آنچه رو که گوش میدم، بنویسم، نکته‌هاشو درک و بعد عمل کنم.

    شاید یک فایل رو باید بیش از 3٠ بار گوش بدم اونم گووووش جااااان تا درکش کنم. بعد تبدیل میشه به تغییر در اعمال و رفتارم.

    و البته به این موضوع پی بردم که این روند برای هر کسی متفاوته، نباید ناامید بشم، باید ادامه بدم. همونطور که استاد راجع به حسادت گفتن نباید حسودی کنم به شاگرد زرنگا.

    من شاید الان با 2٠ یا 3٠ بار گوش دادن و تمرکز چیزهایی دستگیرم بشه که اونا با پنج بار گوش دادن. اما همچنان باید این روند رو ادامه بدم تا در مدار بالاتر آگاهی قرار بگیرم.

    باز هم خدا رو شکر میکنم که میتونم بفهمم این آگاهی‌های ناب رو و خداوند فرصتی داده بهم تا بتونم بی‌دغدغه بشینم و تمرکزی زمان بذارم و گوش بدم، و ادراکی که هر آنچه رو گوش دادم بتونم تا یه جاهایی عمل کنم.

    خب این درکی بود که تا اینجا باید میگفتم و اما شکرگزاری که اصل مطلب این فایل توحیدی بینظیر بود؛

    سپاسگزار بودن ، یکی از نشونه‌های ثابت و خیلی زیادی بود که حدودا از دوماه پیش به شکلهای مختلف، دریافتش میکردم .

    از فایلی که استاد از نتایج لیلا بشارتی عزیز گذاشتن و از شکرگزاری‌های قشنگش گفتن. خییییلی اون تیکه‌ش برام قشنگ بود و منو بفکر فرو برد، که چطور میتونم اینقدر از ته دل مثل لیلا جان، شکرگزار باشم و فکر میکنم اشاره به معجزه شکرگزاری هم داشتن اگه اشتباه نکنم. توی کامنتای بچه‌ها هم اینو زیاد میدیدم و البته تو نشانه‌های امروز من یا تو صحبتای استاد اصل شکرگزاری خیلی به گوشم میخورد یکی از دوستانم که مدت زیادی بود تاکیدش فقط رو کتاب معجزه شکرگزاری بود اما من در فرکانس خوندن و دریافت آگاهی‌هاش نبودم. تا اینکه یک شب که با خواهرم صحبت میکردیم یهو صحبت رفت سمت تمارینی که انجام دادیم و گفت کل تمارین دوره‌ی 28 روزه‌ی کتاب معجزه‌ی شکرگزاری خانم راندا برن رو با دوستش انجام داده و دیروز تمومش کردن. اینجا چشمام ستاره بارون شد. خواهرم اولین بار نبود که این کتاب رو خونده بود و انجامش داده بود، بارها اینکارو کرده بود و نتایج زیادی گرفته بود.

    گفتم وای خدای من نشونه از این واضحتر. دیگه وقتشه که حتما این تمرینها رو انجام بدم و بتونم از ته دل شکرگزار باشم . آخه من هر چی سعی میکردم نمیتونستم خیلی شکرگزارباشم، از ته دل نبود یا کلا نمیفهمیدمش. عشق بازی با خدا رو درک نمیکردم. مینوشتم اما میفهمیدم که یه تکاملی میخواد که بتونم راحتتر به احساس عالی برسم و احساس خوبمو زمانهای بیشتری حفظ کنم.

    بهش گفتم راستش مدتیه که دارم نشونه‌های زیادی میبینم که شکرگزارتر باش؛ تو کامنتا، تو فایلها، تو نشانه‌های امروز من، از زبون اینو اون و… ولی نمیتونم موقع شکرگزاری حس عالی داشته باشم .

    گفت کتاب معجزه شکرگزاری خیلی بهت کمک میکنه که احساست موقع شکرگزاری خوب باشه و تکاملتو طی کنی.

    خوشم اومد گفتم دوست دارم انجامش بدم.

    گفت فایلای صوتیشو دارم. دو مدلن. گفتم هر دو رو بفرست. سریع فرستاد. جالبه که من، اول از صدای گوینده‌ی آقایی که میخوند خوشم نیمد،

    ( سالها پیش که هنوز از قانون خبر نداشتم با این فایلها با کتاب معجزه آشنا شده بودم ولی بطور کامل و دقیق انجامشون ندادم)

    اما یه روز وقتی در حال کار کردن تو آشپزخونه بودمو فایل اولشو پلی کردم، قبل اینکه برسم دست به گوشیم بزنم، پنج تا فایل اول پشت سرهم پلی شد و این کار، پنج بار تکرار شد.

    وای باور نکردنی بود، من عاشق این سبک گوینده و تمام کلماتش شده بودم.

    تمارین برام خیلی جالب اومد و دوست داشتم زود کارم تموم بشه تا انجامشون بدم.

    احساس سبکی خیلی خاصی داشتم و تا حدود ده روز فقط اون پنج تا تمرین رو انجام میدادم و با گوش دادن و انجامشون عشق میکردم و قشنگ تو فرکانس مثبت سپاسگزاری بودم، هیچ چیزی نمیتونست احساسمو بهم بریزه.

    از اون روز جزو برنامه هر روزم شده که فایلی از شکرگزاری پلی کنم و تو اون حس و حال فرو برم. مخصوصا که گوینده همش تکرار میکنه : یادت باشه باید احساسش کنی، حس شکرگزاریه که اتفاقاتو رقم میزنه.

    وقتی دیدم استاد دارن میگن، فرکانس سپاسگزاری، یاد اون روز افتادم که وقتی تو اون فرکانس پایدار بشی، همه‌چی عالی پیش میره و تو نگران هیچی نیستی.

    بقول استاد : باید واقعا خدا کمکمون کنه سپاسگزار این همه نعمت باشیم.

    .

    .

    .

    و با این فایل فهمیدم که همین که گاهی ناسپاس میشدم و نمیتونستم از ته دل سپاسگزار نعمتهام باشم ، باعث میشد مقایسه کنم زندگی خودمو با دیگران و دچار حسرت و حسادت بشم و در آخر همه‌چیو مینداختم گردن خدا ؛ که برای اون خواسته و برای من نه و کلا ناسپاس‌تر و روند دریافت نعمتهای بیشتر به زندگیم رو قطع میکردم.

    گفتن آگاهانه‌ی سپاسگزارم و دوستت دارم رو به خدای مهربون و تمام کائنات از ته دل ، همون چیزی که جو وایتالی تو کتاب محدودیت صفر ، از دکتر هیولن یاد میگیره و میگه زیربنای تمام آموزشهای قانون جذبه و بقیه‌ روشها بازیچه‌هایی یه که ما بدست ذهن میدیم تا بتونیم کنترلش کنیم ، دقیقاهمینه . اون چیزی که براش اسم گذاشتن پاکسازی ؛ چیزی جز سپاسگزاری آگاهانه و عشق‌بازی با رب کل جهان نیست .

    وقتی تمام سلولهات پر بشه از حس خوب اتصال با پروردگار، وقتی واقعا از ته دل شادی و داری تو لحظه زندگی میکنی. نگاهت فقط میره سمت نعمتهایی که بهت داده شده و میتونه از این به بعد هم بیشترش داده بشه و تو نگران نیستی و نمیترسی از کمبود از فقر . اونموقع‌س که تو دیگه نمیخوای و کنجکاو نیستی ببینی تو زندگی دیگران چی میگذره، حتا اگه ناخوداگاه ببینی، دیگه مقایسه نمیکنی، حسادت نمی‌ورزی ، خدا رو سرزنش نمیکنی. یا اگه خیلی نعمت دریافت کرده باشی، مغرور نمیشی بخودت، به فهمت، به عقلت، به حست، نمیگی من یاد گرفتم همه چیو من بلدم، من آگاه‌ترم از همه، خدا منو خیلی دوست داره و فلانی رو نه ؛

    وقتی داری عشق خدا رو تو همه‌چی میبینی، یعنی تو آدمای اطرافت، همسرت، بچه‌ت، پدرت، مادرت، همسایه‌هات، تو طبیعت، تو غذاهای خوشمزه‌ی هر روزت، تو پول و برکتی که هر روز جاریه، تو هدیه‌هایی که دریافت میکنی، خدمات فوق العاده شهرداری برای زیبایی شهرت، خدمات و محصولات جذاب فروشگاه‌ها و اپلیکیشن‌ها، تو کامنتای بینظیر بچه‌ها، تو عشق خالص استاد و مریم جان ؛

    یعنی عشق در تو جاریه، اونوقت فقط عشق میدی و عشق بیشتری دریافت میکنی. فقط سپاسگزاری میکنی ازش و اگه ناخواسته اتفاقی بیفته میدونی که با احساس بد هیچی درست نمیشه.

    و هر روز نگاه میکنی میبینی، نعمتهات چقدر بیشتر شدن، جوری فراوانی تو زندگیت جریان پیدا کرده که نگران هیچی نیستی ، فقط دوست داری این رشد رو ادامه بدی.

    همههههه چیز در سپاسگزاری خلاصه میشه؛ همهههههه چیز

    در عشق خلاصه میشه.

    پس من تا میتونم باید آگاهانه بگم ؛ سپاسگزارتم دوستت دارم. باید با تمام وجودم حسش کنم این کلمات رو، خداوند رو… .

    استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم بابت باشتراک گذاشتن آگاهی‌های نابتون با ما و از خانوم شایسته‌ی عزیز بابت نوشتن نکته‌های زیبای فایل، در ابتدای هر فایل و تدوین و تمام هماهنگیاشون، از خانوم فرهادی و آقا ابراهیم عزیز بابت پشتیبانی این سایت توحیدی

    از بچههای فعال کامنت‌نویس که با خوندن کامنتاشون بیشتر میرم تو فرکانس سپاسگزاری

    دوستتون دارم

    میسپارمتون به آغوش گرم و امن خدای مهربون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  2. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    طیبه جان

    سلاااام

    سلااام دختر زیبای توحیدی

    نمیدونی که چقدر گوشه‌های قلبم نورانی شد با خوندن کامنتت، نمیدونی که چقدر اشک ریختم و تحسینت کردم. میدونی منم امروز، فایل دوم قدم اولم. امروز از خدا خواستم کامنتایی رو بخونم که پر از آگاهی باشه برام و قلبمو باز کنه. کامنتت پر از نور خدااااا بود برای من.

    طیبه جان، من وسط نماز ظهر و عصر بودم که به دلم افتاد کامنتتو باز کنم، آخه ایمیل اومده بود برام که کامنت گذاشتی و من حال دلم عالی بود که هدایت شدم به خوندن کامنتت .

    مگه این کامنت تموم میشه،،،، خدااااای من، تو چطور میتونی اینقدر زیبا و نکته به نکته حرفای دلتو بنویسی؟! چه ایمان و تقوایی میخواد اینگونه نوشتن و اینگونه درک الهامات و عمل کردن.

    لینک تمام کامنتهاتو کپی میکنم، تو کانال تلگرامی که برا خودم باز کردم، تا یموقع ‌هایی که ایمانم کمتر میشه، برم بخونمشون و امید و ایمانم بیشتر بشه.

    یکساعت گذشت و من غرق در خوندن کامنتت و اشک میریختم.

    گاهی خجالت میکشیدم از خدا بخاطر بندگی نکردنم، بابت ندیدنش، نفهمیدنش…

    دیوانه میشم از نوشته‌های زیبات و احساس خداباوریت. با نوشتن هر خطت، من باهات بودم رو پل طبیعت، تو کل کامنتت، انگار کنارت بودم هر لحظه. از همون اولین بار که اون جمعه‌ی پرفروشو داشتی، دلم میخواست یه روز جمعه بیام پیشت و باهات حرف بزنم. از ایمان و توکلت بپرسم، کنارت بشینمو از هدایتهات بشنوم، بیام روبروت و برات کف بزنم.

    خیلی حس قشنگ و مشترکی بود که دوست داشتی یکی از بچه‌های سایت رو از نزدیک ببینی و اتفاق افتاد…

    ازت سپاسگزارم بابت نوشتن ردپاهات

    دختر قلب طلایی زیبا

    و برات بهترین روزیها رو میخوام از رب یکتا

    در پناه خودش و در آغوش گرمش بمونی 🫀🫀🫀

    راستی توجه کردی امروز 474مین روز عضویتته. من همین الان دیدم خیلی برام جالب بود….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    بنام ربّ یکتا که هر چه دارم از اوست

    سلام طیبه‌ جان

    ازت یاد گرفتم با خلوص دل با نام خدا شروع کنم.

    ای جان… منم گریه‌م گرفت وقتی کامنت قشنگی که برام نوشتی رو میخوندم.

    چقدر تحسین برانگیزی که اینقدر دقیق نشونه‌های خدا رو میگیری و دنبال میکنی. که عمل میکنی و باور میسازی. تو فوق‌العاده‌ای دختر

    چه هدایتهایی میاد از سمت خداوندِ جان، وقتی توجه کنی بهش خداجونم سپاسگزارتم که تمام کیهان رو داری هدایت میکنی.

    لینک کامنتی که برام گذاشتی رو رفتم خوندم و

    این جمله‌ش ” راه من، راه منه و راه هر کسی در جهان، تنها راه خودشه و هیچ‌کس از راه کس دیگه‌ای به موفقیت نرسیده ” دقیقا جواب سؤالات مکرر و متعددی بود که از دیشب و امروز صبحم تا حالا داشتم از خودمو خدا میپرسیدم.

    … داستان این بود که بعد از دوازده سال، یکی از بهترین و توحیدیترین دوستان دبیرستانم رو دیدم. ایشون الان یه دندونپزشک بسیار مجرب و موفقن.

    چند روز پیش که نوشتی به دلم افتاده بود یکی از بچه‌های سایت استاد عباسمنش رو میبینم، از خدا خواستم منم این دوست توحیدیمو ببینم و باز هم در مدار هم قرار بگیریم تا از وجود ارزشمندش بهره ببرم.

    (( گفتم خدایا من فقط آدمای توحیدی دوروبرم میخوام، آدمایی که قانون رو بفهمن و آگاهانه عمل کنن.))

    بطرز عجیبی رابطه‌ی چندساله‌م با یکی از رفیقای خیلی نزدیکم ( که اصلا توحیدی فکر نمیکرد) بهم خورد. چند روز تو شُک بودم. کاملا ناخودآگاه حرفی زده بودم و باعث خشم و عصبانیت شدیدش شده بود و بعد… .

    با خدا حرف زدم. گفتم خدایا تو خودت آگاهی من همیشه تحسینش کردمو دوسش داشتم، از قصد حرفی نزدم و… .

    میدونم که خیری در این قطع رابطه هست.

    اتفاقا استاد توی این فایل نکاتی گفتن که بسیار ربط داشت به کاری که دوستم کرد. حتا بمن اجازه حرف زدن نداده بود. وقتی پیامهایی داد که قلبم به تپش افتاد و خیلی متعجب شدم از سوتفاهمی که براش پیش اومده و قضاوتی که کرده، خواستم براش توضیح بدم زنگ زدم جواب نداد.

    غرور قشنگ منو خورد کرد و من بقول استاد غروری دارم که نمیذارم هرکس دلش خواست دست بکنه تو مغزم.

    گفتم اکی. حتما خیری درش هست.

    خدایا سپردمش بخودت، موفق باشه. رابطه‌ی خوبی داشتیم. سپاسگزارتم از لحظات زیبایی که در کنارش داشتم. بهش پیام هم دادم و با احترام معذرتخواهی کردم و آرزوی موفقیت.

    و دیروز هدایت شدم به رفتن پیش رفیق و همکلاسی دوران دبیرستانم .

    خدااااای من که چقدر این آدم توحیدی‌ترو نازنین‌تر شده بود.

    هنوز هم سروقت نمازهاشو میخوند،

    هنوز هم فقط لبخند میزد و

    بسیار مهرررررربان و خوش خلق بود.

    هنوز هم بفکر همه بود

    و انفاق میکرد.

    اول صبح شکرگزاری مینوشت

    و شبیه کاری که ما تو ستاره قطبی میکنیم رو انجام میداد و…

    خیلی در کنارش خوش گذشت و تا آخرشب که باهم بودیم صحبتها کردیم و محبتها…

    انشاءالله تو کامنتی که امروز قرار بر نوشتنش کردم، زیر همین فایل مینویسم ردپای دیروزمو

    خلاصه من، وقتی تخصص و مهارتشو دیدم و شادی و روان بودنشو و البته ثروتشو، این فکر اومد تو سرم که

    چرا من نخواستم تو این جایگاه باشم؟

    چرا وقتی خیلی از همکلاسیام، عشق پزشکی و دندونپزشکی داشتن من اصلا برام مهم نبود و حتا اصلا بهش فکر هم نمیکردم؟

    چرا فکر میکردم شغلای خسته کننده‌این؟!!!

    ببین چقدر موفق و شاده و سپاسگزار. ببین چقدر توحید درونش در جریانه و…

    و جواب سوالم رو از این کامنت گرفتم؛ راه من راه منه و راه هر کسی در جهان تنها راه خودشه و هیچکس از راه کس دیگه ای به موفقیت نرسیده

    خب من اصلا همچین روحیاتی نداشتم و ندارم، چرا باید راه ایشون رو میرفتم یا الان در هر شرایطی هستم میتونم بهترش کنم حتما که نباید از راههای خاصّ آدمای دیگه برم.

    مرسی طیبه جاااانم

    بقول سعیده جان شهریاری بوس به کله‌ت

    بسیار آگاهی بخش بود کامنتت

    و بسیار ازت یاد میگیرم.

    سپاس از وقتی که گذاشتی، کامنت نوشتی برام و کامنتمو با عشق خوندی.

    دوست دارم، دوست توحیدی نازنینم

    و برات بهترینها رو از خداوند رحمان میخوام که لایق بهترینهایی عزیزدلم

    در پناه رب بی‌همتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    سلام سعیده جان عززززززیز دل خداوند

    میدونی الان ساعت 8:٠٠ هست و من دقیقاً سه ساعته که دارم کامنتهاتو میخونم. از دیشب که با کامنت توحیدیت خوابیدم و منتظر خوندن بقیه‌ش بودم نمیدونی چه حال عجیبی داشتم. گفتم فردا باید 5 صبح پاشم برم سراغ کامنت توحیدی سعیده جان شهریاری.

    ( اول بگم قرار بود این کامنت رو تو پاسخ به آخرین کامنت قشنگی که ازت خوندم بذارم اما نمیدونم چرا یه حسی بهم گفت بیا زیر همین فایل، زیر این کامنت بذار. منم گفتم چشم :)

    چند روز پیش کامنت قشنگت راجع به « فوز عظیم» رو دیدم منتها تو مدار خوندن و درکش نبودم؛ چون کاری پیش اومد و مجبور شدم برم تا دیشب که گفتم الان موقع خوندن کامنت سعیده جانه. خداروشکر نوتیفیکیشن بالای صفحه گوشیم، بهم چشمک میزد و هنوز نوید بودن اون کامنت قشنگ رو بهم میداد و من منتظر بودم تا بقول خودت مشقامو تموم کنمو برم سر خوندن کامنت قشنگت.

    از آیات قشنگی که نوشته بودی تو دفترم نوشتم و خیلی فکر کردم و عمیق شدم تو چنتاشون. چقدر ذوق کردم که خدا اینقدر بندگان متقینشو دوست داره و چه رزقی براشون در نظر گرفته.

    عزیزدلم سعیده جان، اولین باره که برات کامنت میذارم، تو منو نمیشناسی ولی من عجیب با تو و کامنتات انس میگیرم.

    منم مثل خودت از یه خانواده‌ی خیلی مذهبی بودم، پدرم قرآن از دستش نمیفته تحت هیچ شرایطی همیشه قرآن باهاشه و اینقدر قرآن میخونه که قرآن‌هاش زود بزود ورق ورق میشه. هرکی میخواد براش هدیه و سوغاتی بخره، قرآن جیبی میخره براش از اون زیپیای بزرگ.

    ولی هیچوقت من با قرآن مأنوس نبودم و اصلا نمیفهمیدمش. من قرآنو تو عمل میخواستم، من خدا رو تو زندگی و روزمرگیام میخواستم، من خدا رو لابلای خوشیها و خوشبختیام میخواستم، نه با عجز و بدبختی.

    .

    و من قرآن زیبا رو لابلای نوشته‌های شما پیدا کردم، من هدایتهاشو با نوشته‌های قشنگت پیدا کردم، من زیباییشو لمس کردم و رفتم سراغش…

    اولین بار که شروع کردم به نوشتن یه کامنت قرآنی، کلی ذوق داشتم. وقتی دنبال هرچیزی میگشتم، دنبال نشونه‌ها و قرآنو باز میکردمو صاف آیه‌ یا آیاتی رو می‌آورد که جواب سوالم بود، درک کردم که خدا خیییلی نزدیکه و منو واقعا میبینه، واقعا داره هدایتم میکنه و هی ایمانم قویتر شد بهش.

    و بعد از اون من شروع کردم به خوندن قرآن از اولش به سبک شما، به سبک مقربین🫀، به سبک متقین 🫀. چندماه میگذره از اون زمان.حدودا روزی دوصفحه میخونم گاهی بیشتر گاهی کمتر الان دقیقا وسط قرآنم.

    تو کامنتاتون میخوندم که به قرآن گوش میدین . وقتی برای چندمین بار خوندم این تیکه از یکی ازکامنتاتون رو، همون روز هدایت شدم به یه فایل از نشانه‌ی امروز من که اونجا هم پایین فایل یکی از بچه‌ها اشاره کرده بود و باز اون روز یه هدایت دیگه اومد. یادمه دو یا سه بار من این نشانه رو دریافت کردم که قرآن رو صوتی گوش بده.

    با خودم گفتم یعنی چجوری گوش میدن بچه‌ها، عربیشو؟! ترجمه‌شو؟! یا با همدیگه!

    بعد نماز بود، حال خیلی خوبی داشتم، گفتم بذار سرچ کنم ببینم چی میاد!

    دیدم چنتا سایت اومد، گفتم خدایا کدومو برم هدایتم کن. با دومین سرچ، رفتم یه سایتی که ترجمه قرآن رو با صدای زیبا و دلنشین استاد بهروز رضوی ، داشتن. جالب بود که سوره به سوره، کل قرآن بود و رایگان .

    گفتم خدایا چی دارم میبینم مگه میشه؟!! شروع کردم به دانلود سوره‌ها، بعد نظرات پایینش رو که میخوندم فهمیدم که قبلا سوره‌ها بصورت اپلیکیشن بوده و همه باهم و بعضی جاها قطع میشده و… اما الان خیلی راحت با یه دانلود کل فایل، بی‌نقص برات پلی میشد. خداجونم شکرررررت.

    اصلا پلی میکنی دلت شروع میکنه به لرزیدن،،، بعضی آیات که اصل و اساس هستن، با صوتی گروهی عربی پخش میشه و همه افکتهای زیبا رم داره. وای خداجونم هر چقدر بابتش شکر کنم، کمه.

    یکی از خواسته‌هام ضبط صوتی ترجمه قرآن بود. از وقتی رفته بودم سراغ قرآن، دلم میخواست این کارو بکنم. ولی نمیدونستم همچین ترجمه‌های زیبایی با صدای اساتید بزرگ صدا، وجود داره.

    همیشه استادمون تو کلاس فن بیان میگفت: صدای استاد بهروز رضوی رو گوش بدید تا مسلط بشید به فن بیان. ایشون عالین، از بهترین اساتید ایرانن ولی هیچوقت فکرشم نمیکردم ترجمه قرآن رو خونده باشن .

    بهرحال رنگ روزهای من توحیدی‌تر و قرآنی‌تر شده سعیده جانم

    بقول خودت از روشنی‌های قلبم مینویسم؛

    ازت سپاسگزارم که دل منو با نور قرآن روشن کردی و برات از خداوند کرور کرور ثروت و شادی و سلامتی و آرامش خواهانم. به استاد جانمم تبریک میگم که شاگردان توحیدی بینظیری چون شما رو دارن.

    دوستون دارم

    ماچ فراوان به کله‌ی مبارکتون:))

    میسپارمتون به آغوش گرم و امن خدای مهربون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: