این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-17 01:02:472023-05-20 21:42:41هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیزم. سلام و درود به استاد شایسته بزرگوار ، ازتون بینهایت سپاسگزارم بخاطر تهیه این فایل.
و همینطور سلام و درود به دوستان نازنین و توحیدی که موهبت های الهی برای من هستین و بخاطر داشتن تون خدا رو شاکرم.
وقتی امروز صبح کامنت خواهر بزرگوارم سرکار خانم سعیده شهریاری رو میخوندم میگفتم خدایا خوش به حالش یه بنده ای داری که اینقدر کار درسته و اینقدر تو هواشو داری که هر بار هدایتش میکنی به آیاتی که اینقدر آرامش بخش و تقویت کننده ایمان باشه. اگه لازم بشه دوبار بهش این آیات رو هدیه میدی «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ولی فکرشو نمیکردم که این اتفاق برای خودم هم بیافته. قبلاً هم گفته بودم براتون که تعهد امسالم اینه که هر روز یک یا چند آیه رو بخونم و درسهای توحیدیش رو برای خودم بنویسم چون تعهد امسالم توحیده، میخوام توحید رو درک کنم. تا امروز که فقط 58 روز از سال 1402 گذشته میتونم بگم موفق عمل کردم و از درگاه خداوند درخواست میکنم که منت بر سر این بنده اش بذاره و قلبم رو با نور توحید و هدایتش منور کنه تا هم خودم هدایت بشم و بتونم مایه قوت قلب برای دوستانم باشم. چند شب پیش هدایت شدم به آیه 133 سوره آل عمران «سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ
» (و بشتابید ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﻬﻨﺎﻳﺶ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ) اینقدر ذوق زده بودم که توی یه کامنت زیر فایل قبلی نوشتنش. دیروز توی تمرین ستاره قطبی درخواست آگاهی هدایت کرده بودم و همینطور آرامش و احساس خوب. باورتون میشه دیروز دقیقا تا اومدم فایل رو ببینم زنگ خورد، یه آتش سوزی بیرون از پالایشگاه بهمون گزارش شد، رفتیم، خاموشش کردیم، برگشتم و بعدش بقیه فایل رو دیدم. عصرش هم توی آتش نشانی رفتم باشگاه تمرین کردم یادم رفته بود عملیات بودم، از بس حالم خوب بود، احساسم مثبت بود. فقط یادمه دیشب از خستگی ساعت 8 و خورده ای خوابم برد. نه استرسی بود و نه احساس منفی، ولی همش فعالیت با احساس مثبت. و این فایل که چقدر آگاهی بخش و مفید بود، ولی یه احساس عجیبی بهم داد. باعث شد با خودم یه خلوت طولانی مدت داشته باشم و کلی به گذشته خودم فکر کنم. با اینکه توی باشگاه تمرین میکردم هر از گاهی بین تمرین مکث میکردم و بی اختیار و یواشکی اشک میریختم (شما هم بین خودمون نگهش دارید ، ایموجی خنده به مقدار لازم) یاد این آیه افتادم که «اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» امروز خودم برای حسابرسی به اعمالم کافی هستم. دیدم گذشته ای که بر من گذشته، برام درسها و تجربیاتی داشته، بعضی از درسها بسیار گرانبها ولی در هر صورت الان دیگه در دسترسم نیست فقط میتونم درسها و قوانینش رو درک کنم برای امروزم تا فردا حسرت نخورم. اون کارهای مثبتی که در گذشته انجام دادم هیچکدوم اونقدری مهم نبودن که من بتونم اسمش رو بذارم هدف و سرمو بالا بگیرم و به خودم به عنوان یک فرد موفق افتخار کنم. منم مثل استاد عباس منش وزنم رو کم کردم. اتفاقاً چند روز پیش رفتم روی دستگاه بادی آنالیزور و پزشک تغذیه واقعاً از نتایج من شگفت زده بود. با اینکه من یه سری کلید واژه ها و کارهای استاد رو کپی کردم و هنوز قانون سلامتی رو ندارم. و چون کلی از قبل در مورد تغذیه و بدن سرچ کرده بودم هر چی استاد میگفت رو سریع درک میکردم. اما این موضوع برای من موفقیت بزرگ نیست ولی برای استاد عباس منش هست، چون استاد شروع کننده یه موج بزرگ بود. ولی من چی ؟؟ هنوز به اندام ، درآمد ، ماشین، خونه، آزادی ،مهاجرت ، لایف استایل و و و …. ایده آلم نرسیدم. پس من چی میتونم بگم؟! شاید به خودم دارم زیاد سخت میگیرم، نمیدونم، ولی اون موقعی راضی میشم که کاری که انجام بدم به منفعت جهانی برسه. مثل کار استاد عباس منش. مثل پروژه های ایلان ماسک.
از دیروز تا حالا دو دل بودم که آیا کامنت بنویسم یا نه، شاید نوشتن این کلمات و این انرژی جالب نباشه ولی، همه اینها به کنار، مهم نیست استاد عباس منش یا دوستانم در مورد من چی فکر میکنن وقتی خودم در مورد خودم خوب فکر نکنم … خودم از همه چیز خبر دارم پس باید شجاعت به خرج بدم و بیام تمرینم رو انجام بدم. اینکه از تمرین فرار کنم گذشته ناجالب من رو اصلاح نمیکنه. آره طی سالهای گذشته من کارمند خوب و مفیدی برای جاهایی که کار میکردم بودم ولی اعتبار و کردیت همه این موفقیت ها برای اون اداراته و نه من. چه کارهای مثبتی که توی نیروی دریایی کردم و چه کارهایی که توی آتش نشانی مجتمع گاز. باورتون نمیشه اون یگان خدمتی من توی نیروی دریایی که چقدر کار مفید براشون کردم امروز به کلی منحل شده. همه اون تجهیزات بخشی شون اسقاط شدن و بخشی واگذار شدن به یگانهای دیگه. اما اگه اون تلاش ها در راستای خواسته های خودم بود الان میتونستم به گذشته ام افتخار کنم.
امروز بازم رفتم سراغ قرآن تا اینکه ببینم خداوند چه سورپرایزی برام داره. و باز هم «سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ…» هر چی توی قرآن سرچ کردم مقدمه دریافت نعمتهای الهی، طلب آمرزش از گناهان گذشته بود. بارها خوندیم «تواب الرحیم» یا «غفور الرحیم» غفران و توبه پذیری و بخشش و آمرزش از گناه مقدمه دریافت نعمتهاست. وقتی برم توی جاده اشتباهی به مقصد اشتباهی میرسم و توبه یعنی بازگشت ، بازگشت به جاده اصلی. وقتی بیای توی جاده اصلی، دریافت نعمتها مقصد طبیعی و بدیهی حرکت در مسیر درسته. یه فایلی توی سایت هست بنام «چرا خداوند بیشتر از ما می خواهد که ثروتمند شویم؟»…
وقتی برای اولین بار این فایل رو دیدم پذیرشش برام یه کم سخت بود ولی بعد از اینکه چند بار دیدمش و توی جریان آموزشها قرار گرفتم دیدم خداوند با بخشش نعمتهاش، بخشندگی خودش رو داره به اثبات میرسونه، و خصیصه ای بنام بخل در وجود ذات اقدس پروردگار عالم جایی نداره، همه اش فضل و جود و کرم و بخشش و مهربانی بر بندگانه. ولی این آیه یه حس عجیبی داشت برام . خدا داره میگه سارعوا از سرعت میاد، زود باش، سریعتر عمل کن. ما چه موقع از این کلمه استفاده میکنیم. در مورد عجول بودن نمیخوام حرف بزنم. عجول بودن نماد باور فقر و کمبوده. اینجا خدا داره انگیزشی با بندگانش حرف میزنه، سریع تر بجنبید تا از نعمتهای من بهرهمند بشید. ما از مسیر منحرف شدیم و خودمون رو از نعمتها محروم کردیم خدا مشتاقه ما زودتر برگردیم توی مسیر. خدا داره تشویقمون میکنه و انگیزه میده. داره احساسات منفی رو ازمون دور میکنه ، تو این آیه امید هست، انگیزه هست، احساس لیاقت هست ، تکامل هست، توحید هست ، رحمت و مغفرت و بخشش هست. ما آیات قرآن رو وقتی از زبان یه بشر مثل خودمون میشنویم فکر میکنیم وعده های خداوند هم مثل وعده های ما آدمها ست ، شاید من فراموش میکنم که این آیات قانون هستن. همین ولاغیر. نعمات فقط و فقط توی این مسیر.
چند آیه بعدش خداوند این آیه رو گفته ، نتیجه و مقصد مسیر هدایت.
مغفرت خداوند همیشگیه، و تاریخ انقضا نداره، و اینکه بخواد بگه فلانی تو دیگه هر چی استغفار کنی برات بی فایده است، برای تو جواب نمیده. اصلا ممکن نیست. اگه کسی تصمیم به تغییر بگیره هر نتیجه ای ممکنه. خدا گفته جنایت. یعنی بهشتها ،چرا بهشت نه، چرا بهشتها . چون بهشت یه مفهوم کلی هست که به همه اون زیبایی ها و شگفتی ها و نعمات اطلاق میشه و علاوه بر اون دلالت بر زمان و مکان هم داره وقتی جمع بسته میشه داره دو یا چند دسته از نعمتها و زمانها و مکانها رو میگه. یعنی همه اون شرایط مطلوب در دنیا و همه اون شرایط مطلوب در آخرت.
خالدین فیها یعنی وقتی به چرخه نعمتها وارد شدی خداوند اون نعمتها رو ازت پس نمیگیره و فقط زمانی اون نعمتها از انسان سلب میشه که ما تصمیم بگیریم از مسیر خارج بشیم که اون هم علتش خودمون هستیم. خواستم مثال هواپیما بزنم بعد دیدم من زیادی مشغول هوا فضا شدم. یه قطار رو تصور کنید که از ریل اصلی خارج بشه و وارد یه ریل اشتباهی بشه. حتی اگه حادثه ای هم نده ولی از اون مناظر همیشگی که داشته محروم میشه. حالا هر چی بگیم آقا من منظره دریا رو میخواستم ، چرا اینجا بیابونه، «از ریل خارج شدی حمید» برگرد به مسیر هدایت الهی.
بهترین پاداش برای عمل کنندگان. خیلی واضح هست به نظرم. عمل کردن به قوانین،و نه صرفاً دونستن و شنیدن اونها. همون جمله همیشگی استاد عباس منش که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.
اعتراف میکنم طی یک ماه گذشته سه بار نشانه روزانه ام دوره دوازده قدم بوده. سه روز پیش با یکی از دوستان شروع کردیم به گفتگو، از بچه های دوره دوازده قدم. خیلی اتفاقی با همدیگه آشنا شدیم. ازم پرسید حمید قدم ها رو چیکار کردی گفتم تا قدم ششم رفتم جلو و به وقفه خوردم، از تعجب چشماش باز شد ، آخه چرااااا ، چرا ادامه ندادی. گفتم خودم یه اشتباهی ازم سر زده سر فلان موضوع نتونستم احساساتم رو کنترل کنم و یک ماه عقب افتادم و بعدش احساس منفی ناشی از عقب افتادن، و بازم یه ماه دیگه و یه ماه دیگه و … اگه اون گفتگوی یهویی رو هم یه نشانه ببینم که دوستم چقدر توصیه کرد که دوباره ادامه بده (هرچند خودم قصدش رو داشتم) این فایل هم نه تنها یه نشانه بود، که یه تلنگر محکم هم بود برام. چون تمام گذشته ام رو عین یه فیلم سینمایی برام پخش کرد. دیشب یه سررسید جدید از توی وسایلم پیدا کردم تا باز برگردم سراغ دوره دوازده قدم و از قدم اول دوباره شروع کنم به نوشتن. امروز جلسات اول تا سوم قدم اول رو مجدداً گوش دادم. امشب که رسیدم خوابگاه شروع کنم به نوشتن. هر جلسه رو چندبار گوش میدادم و بعد جلسه بعدی و بعدی. اگه بازم بخوام پشت گوش بندازم و هر بار به بهانه ای شروع مجدد رو به تعویق بندازم مطمئنم ماجرای بنی اسرائیل میشه و قربانی کردن گاو. هر بار بهای رسیدن به خواسته شون بیشتر و بیشتر شد.
از خداوند متعال درخواست میکنم منو هدایت و حمایت کنه تا باز هم بتونم دوره دوازده قدم رو به عمل در بیارم. هر چند هنوز هم از برکاتش بهرمند هستم. ولی اینبار یه تعهد و عمل جدی تر لازمه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل ها و این مسیر زیبایی که داریم طی میکنیم و این دوره بی نظیر دوازده قدم. ازتون ممنونم استاد عباس منش عزیز بخاطر این فایل ،از خانم شایسته بزرگوار هم ممنونم که این فایل رو برامون فیلمبرداری و ادیت کردن.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.
«بارِ غمی که خاطرِ ما خسته کرده بود ؛ عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت»
«هر سروقد که بر مَه و خور حسن میفروخت ؛ چون تو درآمدی پیِ کاری دگر گرفت»
«زین قصه هفت گنبدِ افلاک پرصداست ؛ کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت»
بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما. از اینکه زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن کامنت برای من اختصاص دادین سپاسگزارم.
متن کامنتتون رو که خوندم چشمام از تعجب گرد شد. عجب کامنتی، عجب باورهایی، چقدر کلمات ارزشمند و باورهای درست و توحیدی توی کامنتتون نوشته بودین. گفتم خانم محمدی بینظیره، عجب نکات طلایی. بلافاصله رفتم پروفایلتون رو دیدم کنجکاو بودم که ببینم چه دوره هایی رو کار کردین و دیدم بعله حدسم درسته. دوره های دستیابی عملی، دوازده قدم ، عزت نفس، ثروت 1، عشق و مودت و و و … دیدم بقول شاعر «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری»
بسیار بسیار تحسینتون کردم ، داستان هدایت تون رو هم خوندم و چقدر ذوق کردم و تحسینتون کردم که از کجا به کجا رسیدین.
متن بینظیر کامنتتون رو خوندم و لذت بردم و لذت بردم. اینجا که نوشته بودین «اصلا مگه، ما جز خودمون کی رو داریم که خودمون هم بخواهیم به خودمون سخت بگیریم و دستاورد هامون رو کوچک بدونیم ،فقط خودمون میدونیم که چقدر تلاش کردیم ،هر چند که نتیجه که میخواهیم هنوز بدست نیومده باشه» اشک تو چشمام جمع شد گفتم آره واقعاً ، من چرا اینقدر با خودم نامهربانی کردم، چرا اینقدر با خودم در صلح نبودم. چرا دستاوردهای گذشته ام رو نادیده گرفتم. اصلا چه کسی توی این جهان به جز خودم و خداوند از خلوت من خبر داره. اینجا رو که خوندم، بی اختیار ذهنم رفت به گذشته و یاد یک شب طوفانی افتادم که با ناوچه نیروی دریایی توی دریای عمان بودیم، و داشتیم از ماموریتی که تا حوالی مسقط رفته بودیم برمیگشتیم بندرعباس. (یا شاید توی مسیر رفت بودیم ولی همون ماموریت بود) اونقدر دریا طوفانی و خراب بود و من اونقدر توی موتورخانه حالم بد شده بود و دریازده شده بودم که انگار تمام معده و روده ام میخواست از دهانم بیاد بیرون. توی اون وضعیت یه باد خنکی از یک دریچه هچ که منتهی به عرشه اصلی میشد اومد داخل. آخرین رمقی که توی پاهام بود گفتم از این راه پله برم بالا تا کمی هوا بخورم. رفتم رسیدم به عرشه ، مرز دریا و آسمان مشخص نبود، هیچ چراغی به جز چراغهای دکل ناوچه خودمون دیده نمیشد. سیاهی و تاریکی مطلق. فقط یه اندازه ای که نور چراغ های دکل میخورد به اطراف دیدم که سینه ناوچه با زاویه حدود سی درجه میره بالا، چهل و پنج درجه میخوابه به سمت چپ ، دوباره با زاویه تند سینه ناوچه کاملاً میره تو آب و ناوچه 45 درجه میخوابه به راست. از دیدن حجم طوفان وحشت زده برگشتم توی موتور خونه، گفتم اگه اینجا من پرت بشم توی دریا هیچکس تا رسیدن به مقصد متوجه نمیشه. همیشه توی بعضی شرایط سخت بی اختیار یاد وحشت اون طوفان میافتم. (هر چند الان دلم خواست یبار دیگه تجربه اش کنم) اون لحظه وقتی با اون حال بد داشتم یکی یکی تجهیزات موتورخانه رو چک میکردم و برگه های نگهبانی رو تیک میزدم ، تنها بودم. کسی نبود که شاهد جدیت من در کار باشه. ولی الان این جمله شما این حس زیبا رو بهم داد. چه کسی جز خودم که بدونه بر این حمید چه گذشته. ازتون ممنونم که اون تجربیات سخت گذشته رو در ذهنم با این جمله زیبا تبدیل کردین به باورهای قدرتمند کننده. ازتون ممنونم.
و پاراگراف بعدی کامنتتون مخصوصاً این قسمتش «انجام موفقیت امیز اون کارها به شما اعتماد بنفس بسیار مزاعف داده برای انجام کارهای بیشتر و ناممکن تر و تقویت باور اگر اون شد ،بقیه هم امکانپذیره» بی نظیر بود . آره واقعاً حق با شماست. من کارهایی که میکردم در اون زمان که افراد با تجربه تر از من از این حجم فعالیت و مهارت و دانش من تعجب میکردن. واقعاً اینجوری بود. همین آتش نشانی پالایشگاه گاز که الان شاغلم، توی مدت 2 هفته چنان استعدادی در آموزشها از خودم نشون داده بودم که مربیم متعجب بود، رفته بود به رئیسمون گفته بود این هر چی من میگم خودش بلده. بعضی چیزا رو بهتر از من میدونه. باورتون میشه من اینا رو یادم رفته بود، کامنت شما اینها رو از اعماق ذهنم کشید بیرون ، واقعاً ازتون ممنونم. سال دومی که اینجا بودم آموزش برگذار میکردم. آدمی که پنج سال از من سابقه اش بیشتر بود صدام میزد حمید اینجا چرا اینجوریه ، اون دستگاه چطوری کار میکنه و … همیشه گشت سایت نفرات رو عوض میکرد، ولی همیشه گشت خودش رو با من مینوشت که ازم سوال بپرسه.
واقعاً کامنتتون باعث شد من الان برای خودم تمرین آگهی بازرگانی بنویسم.
چقدر کامنتتون برام انگیزه بخش بود، اینهایی رو که نوشتم مدتها بود فراموش کرده بودم. ازتون بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم. و بسیار بسیار تحسین تون میکنم.
الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی باشه، در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود به تو محمد امین عزیز ، حالت چطوره داداااااش. خیلی ممنونم از لطف و محبتت.
خدا رو شکر بخاطر اینکه دوره ارزشمند عزت نفس رو تهیه کردی. و نکاتش رو برای من هم نوشتی . بخاطر کسب موفقیت بهت تبریک میگم و خدا رو شاکرم. الهی صد هزار مرتبه شکر. بهت تبریک میگم بخاطر تهیه کردن لپتاپ که میتونی باهاش کلی کار مثبت انجام بدی و موفقیتت رو بسازی. دستان خداوند همواره یاری رسان توه، و اینو یادت باشه که خداوند هیچوقت مارو رها نمیکنه.
ازت خیلی ممنونم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام و درووووووود فراووون جواد عزیزم. داداش مهربان. منو ببخش که من برات کامنت نذاشتم. همیشه تویی که با مهر و محبتت به من لطف داری. سپاسگزارم ازت و خدا رو بخاطر وجود نازنینت سپاسگزارم.
ازت ممنونم بخاطر این کامنت ارزشمندت.
نارضایتی که چه عرض کنم، شاید منظورم این بود که باید بهتر عمل میکردم. توقع بیشتری از خودم داشتم. شاید هم این حرفها بخاطر عجول بودنم باشه. وقتی کامنتت رو خوندم بی اختیار اشکم سرازیر شد. آره داداش، واقعاً حق با توه. من از گذشته خودم خیلی بهتر شدم. حتی تو این یکسال و خورده ای میتونم بگم که کیلومترها از گذشته خودم فاصله گرفتم. ازت ممنونم که اون کامنت رو بیادم آوردی و اون روز بارونی. امان از دست این ذهن نجواگر کفور که منفیها رو بُلد میکنه ولی قشنگی ها رو فراموش میکنه ، شاید هم بخاطر این باشه که قشنگی ها و زیباییها و نعمات چرخه طبیعی عالم هست و منفی ها و ناراستی ها غیر طبیعیه. شاید بخاطر همینه که ذهن اینقدر روی منفیها حساس میشه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر حال خوبت جواد جان. الهی که همیشه همیشه حال دلت خوب باشه و اتفاقات و شرایط خوب برات از در و دیوار بیاد. جواد کامنتت خیلی حالمو خوب کرد. خیلی زیاد. آرامم کرد. همین که بیاد خودم بیارم از گذشته خودم بهتر شدم خودش بهترین انگیزه است که توی مسیر بهتر و بیشتر ادامه بدم.
جواد عزیزم ، ازت خیلی ممنونم ، کامنتت حالمو زیبا و عالی کرد. بسیار بسیار ازت متشکرم ، و از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام و درود فراوان به شما حسین جان ، از لطف و محبت و بزرگواری شما بسیار بسیار ممنونم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت.
خدا قوت به شما حسین جان.
هر چی هست لطف و محبت و هدایت خداست، من کی هستم. یه بنده ناچیز و محتاج به رب العالمین که دست نیاز و درخواستم به درگاهش درازه و هر روز مناجات موسی پیامبر رو بهش میگم «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»
من هم مشتاقم دوستان عزیزم توی سایت رو ملاقات کنم در بهترین زمان و مکان و شرایط.
برات از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو میخوام.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی حسین جان.
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و توحیدی ، از درگاه خداوند بهترین ها رو براتون میخوام.
بسیار ممنون و سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما. خداوند متعال رو شاکرم بخاطر اینکه چیزی رو به قلبم جاری کرد تا با نوشتنش حال و احساس مثبت در قلب دوستانم بوجود بیارم. در پناه درگاه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوار و گرانقدر. بسیار بسیار از شما ممنون و سپاسگزارم. ممنونم که زمان ارزشمندتون رو برای پاسخ نوشتن به من اختصاص دادین. کودک درونم کنجکاو شده که سبک معماری پشت سرتون توی عکس متعلق به کجاست.
از شما خیلی ممنون و سپاسگزارم. آره حق با شماست ، همین که بدونیم نشتی و اتلاف انرژی کجاست کمکم در راستای بهبودش اقدام میکنیم. مثلاً توی دوره شیوه حل مسائل متوجه کمالگرایی شدم. که بشدت انسان رو زمینگیر میکنه ، هنوز کاری در زمینه بهبودش نکردم ولی همین که میدونم کمال گرایی چطوری میاد سراغم خودش کلی پیشرفت محسوب میشه.
از شما خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.
از شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم. کامنت بسیار زیبا و ارزشمندی رو برام نوشتین.
واقعاً یه وقتایی هدایت میشم به یکی از فایلهای استاد و میبینم این فایل رو قبلاً چندین بار دیدم ، ولی درک و فهم و برداشتم از اون فایل تغییر میکنه. ما بارها و بارها باید این قدمها رو کار کنیم و هر بار بیشتر ازش یاد بگیریم.
در مورد اون مستند نوشته بودین خیلی جالب بود. ازتون سپاسگزارم.
امیدوارم همسر گرانقدر هم با شما همراه بشن در این مسیر توحیدی و زیبا. خیلی فرق میکنه وقتی یه نفر به تنهایی تلاش کنه و از طرفی مقاومتهایی در محیط خانه داشته باشه ، و یا اینکه باهاش همراهی بشه و در مورد قانون صحبت کنن و هر بار تکرار و تمرین ادامه داشته باشه. من هم همسرم توی این فضای آموزشی نیست. و من دارم روی خودم کار میکنم. ولی چند روز پیش یه موضوعی براش پیش اومده بود که خیلی هیجان زده میخواست برای من بگه ، ازش پرسیدم ببین چه درسهایی برات داره. ببین خدا چطوری داره کمکت میکنه.
بسیار تحسین تون میکنم که شما در سایت و عقل کل فعالین و اینقدر عالی کنترل ذهن میکنید. چند روز پیش توی محل کار با نفرات یه شیفت دیگه بودم. یکی شون با صدای بلند داشت یه خبری رو میخوند. که رئیس فلان سازمان در فلان جلسه در مورد فلان موضوع نظرش این بود … و من با تعجب داشتم نگاهش میکردم ؟
انگار بعد از سالها انقراض ، برای اولین بار داشتم یه دایناسور میدیدم. تعجبم از خبر نبود. تعجبم از این بود که مگه شما هنوز اخبار رو باور میکنید؟ هنوز دنبال میکنید؟ بیخیال بابا. این خبر کجای زندگیمونه؟ اینا رو بهش نگفتم و فقط با خودم تکرار کردم. و گفتم خدایا شکرت که من از این مرحله جدا شدم. بهش نگفتم چون میدونستم قانون چطوری کار میکنه و گفتن من بی فایده است.
آره اخبار هیچ چیز مفیدی نداره. جز اضطراب و استرس و ناراحتی.
الهی که شما همیشه و همیشه از ناخواسته ها و تضادها به دور باشید و در مدار توحید موفق و موفقتر باشید. بسیار تحسین تون میکنم بخاطر اینکه امسال به هدف مشخص رو دارید و با جدیت دارید ادامه میدین. درود به شما انسان توحیدی.
از درگاه خداوند بهترین نعمتها رو براتون درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
بییییییییینهاااااااااایت تحسینتون میکنم. آفرین ، احسنت، درود به شما، شما بسیار تحسین برانگیز و بینظیر هستین. چقدر از خوندن کامنت تون لذت بردم و توی دلم تحسینتون کردم و خدا رو شکر کردم. وقتی داستان موفقیت های بچه های سایت رو میخونم اشک شوقم سرازیر میشه و میگم الهی شکر. چقدر عالیه. خدایا شکرت که از زبان این دوستم و تجربیاتش به من درس میدی.
براتون از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات و شیرین ترین موفقیت ها رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی خواهر گلم.
«وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﻬﻨﺎﻳﺶ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺸﺘﺎﺑﻴﺪ، ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.( آل عمران ١٣٣)
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیزم. سلام و درود به استاد شایسته بزرگوار ، ازتون بینهایت سپاسگزارم بخاطر تهیه این فایل.
و همینطور سلام و درود به دوستان نازنین و توحیدی که موهبت های الهی برای من هستین و بخاطر داشتن تون خدا رو شاکرم.
وقتی امروز صبح کامنت خواهر بزرگوارم سرکار خانم سعیده شهریاری رو میخوندم میگفتم خدایا خوش به حالش یه بنده ای داری که اینقدر کار درسته و اینقدر تو هواشو داری که هر بار هدایتش میکنی به آیاتی که اینقدر آرامش بخش و تقویت کننده ایمان باشه. اگه لازم بشه دوبار بهش این آیات رو هدیه میدی «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» ولی فکرشو نمیکردم که این اتفاق برای خودم هم بیافته. قبلاً هم گفته بودم براتون که تعهد امسالم اینه که هر روز یک یا چند آیه رو بخونم و درسهای توحیدیش رو برای خودم بنویسم چون تعهد امسالم توحیده، میخوام توحید رو درک کنم. تا امروز که فقط 58 روز از سال 1402 گذشته میتونم بگم موفق عمل کردم و از درگاه خداوند درخواست میکنم که منت بر سر این بنده اش بذاره و قلبم رو با نور توحید و هدایتش منور کنه تا هم خودم هدایت بشم و بتونم مایه قوت قلب برای دوستانم باشم. چند شب پیش هدایت شدم به آیه 133 سوره آل عمران «سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ
» (و بشتابید ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﻬﻨﺎﻳﺶ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ) اینقدر ذوق زده بودم که توی یه کامنت زیر فایل قبلی نوشتنش. دیروز توی تمرین ستاره قطبی درخواست آگاهی هدایت کرده بودم و همینطور آرامش و احساس خوب. باورتون میشه دیروز دقیقا تا اومدم فایل رو ببینم زنگ خورد، یه آتش سوزی بیرون از پالایشگاه بهمون گزارش شد، رفتیم، خاموشش کردیم، برگشتم و بعدش بقیه فایل رو دیدم. عصرش هم توی آتش نشانی رفتم باشگاه تمرین کردم یادم رفته بود عملیات بودم، از بس حالم خوب بود، احساسم مثبت بود. فقط یادمه دیشب از خستگی ساعت 8 و خورده ای خوابم برد. نه استرسی بود و نه احساس منفی، ولی همش فعالیت با احساس مثبت. و این فایل که چقدر آگاهی بخش و مفید بود، ولی یه احساس عجیبی بهم داد. باعث شد با خودم یه خلوت طولانی مدت داشته باشم و کلی به گذشته خودم فکر کنم. با اینکه توی باشگاه تمرین میکردم هر از گاهی بین تمرین مکث میکردم و بی اختیار و یواشکی اشک میریختم (شما هم بین خودمون نگهش دارید ، ایموجی خنده به مقدار لازم) یاد این آیه افتادم که «اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» امروز خودم برای حسابرسی به اعمالم کافی هستم. دیدم گذشته ای که بر من گذشته، برام درسها و تجربیاتی داشته، بعضی از درسها بسیار گرانبها ولی در هر صورت الان دیگه در دسترسم نیست فقط میتونم درسها و قوانینش رو درک کنم برای امروزم تا فردا حسرت نخورم. اون کارهای مثبتی که در گذشته انجام دادم هیچکدوم اونقدری مهم نبودن که من بتونم اسمش رو بذارم هدف و سرمو بالا بگیرم و به خودم به عنوان یک فرد موفق افتخار کنم. منم مثل استاد عباس منش وزنم رو کم کردم. اتفاقاً چند روز پیش رفتم روی دستگاه بادی آنالیزور و پزشک تغذیه واقعاً از نتایج من شگفت زده بود. با اینکه من یه سری کلید واژه ها و کارهای استاد رو کپی کردم و هنوز قانون سلامتی رو ندارم. و چون کلی از قبل در مورد تغذیه و بدن سرچ کرده بودم هر چی استاد میگفت رو سریع درک میکردم. اما این موضوع برای من موفقیت بزرگ نیست ولی برای استاد عباس منش هست، چون استاد شروع کننده یه موج بزرگ بود. ولی من چی ؟؟ هنوز به اندام ، درآمد ، ماشین، خونه، آزادی ،مهاجرت ، لایف استایل و و و …. ایده آلم نرسیدم. پس من چی میتونم بگم؟! شاید به خودم دارم زیاد سخت میگیرم، نمیدونم، ولی اون موقعی راضی میشم که کاری که انجام بدم به منفعت جهانی برسه. مثل کار استاد عباس منش. مثل پروژه های ایلان ماسک.
از دیروز تا حالا دو دل بودم که آیا کامنت بنویسم یا نه، شاید نوشتن این کلمات و این انرژی جالب نباشه ولی، همه اینها به کنار، مهم نیست استاد عباس منش یا دوستانم در مورد من چی فکر میکنن وقتی خودم در مورد خودم خوب فکر نکنم … خودم از همه چیز خبر دارم پس باید شجاعت به خرج بدم و بیام تمرینم رو انجام بدم. اینکه از تمرین فرار کنم گذشته ناجالب من رو اصلاح نمیکنه. آره طی سالهای گذشته من کارمند خوب و مفیدی برای جاهایی که کار میکردم بودم ولی اعتبار و کردیت همه این موفقیت ها برای اون اداراته و نه من. چه کارهای مثبتی که توی نیروی دریایی کردم و چه کارهایی که توی آتش نشانی مجتمع گاز. باورتون نمیشه اون یگان خدمتی من توی نیروی دریایی که چقدر کار مفید براشون کردم امروز به کلی منحل شده. همه اون تجهیزات بخشی شون اسقاط شدن و بخشی واگذار شدن به یگانهای دیگه. اما اگه اون تلاش ها در راستای خواسته های خودم بود الان میتونستم به گذشته ام افتخار کنم.
امروز بازم رفتم سراغ قرآن تا اینکه ببینم خداوند چه سورپرایزی برام داره. و باز هم «سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ…» هر چی توی قرآن سرچ کردم مقدمه دریافت نعمتهای الهی، طلب آمرزش از گناهان گذشته بود. بارها خوندیم «تواب الرحیم» یا «غفور الرحیم» غفران و توبه پذیری و بخشش و آمرزش از گناه مقدمه دریافت نعمتهاست. وقتی برم توی جاده اشتباهی به مقصد اشتباهی میرسم و توبه یعنی بازگشت ، بازگشت به جاده اصلی. وقتی بیای توی جاده اصلی، دریافت نعمتها مقصد طبیعی و بدیهی حرکت در مسیر درسته. یه فایلی توی سایت هست بنام «چرا خداوند بیشتر از ما می خواهد که ثروتمند شویم؟»…
https://elmeservat.com/fa/god-desire-for-us-to-get-rich/
وقتی برای اولین بار این فایل رو دیدم پذیرشش برام یه کم سخت بود ولی بعد از اینکه چند بار دیدمش و توی جریان آموزشها قرار گرفتم دیدم خداوند با بخشش نعمتهاش، بخشندگی خودش رو داره به اثبات میرسونه، و خصیصه ای بنام بخل در وجود ذات اقدس پروردگار عالم جایی نداره، همه اش فضل و جود و کرم و بخشش و مهربانی بر بندگانه. ولی این آیه یه حس عجیبی داشت برام . خدا داره میگه سارعوا از سرعت میاد، زود باش، سریعتر عمل کن. ما چه موقع از این کلمه استفاده میکنیم. در مورد عجول بودن نمیخوام حرف بزنم. عجول بودن نماد باور فقر و کمبوده. اینجا خدا داره انگیزشی با بندگانش حرف میزنه، سریع تر بجنبید تا از نعمتهای من بهرهمند بشید. ما از مسیر منحرف شدیم و خودمون رو از نعمتها محروم کردیم خدا مشتاقه ما زودتر برگردیم توی مسیر. خدا داره تشویقمون میکنه و انگیزه میده. داره احساسات منفی رو ازمون دور میکنه ، تو این آیه امید هست، انگیزه هست، احساس لیاقت هست ، تکامل هست، توحید هست ، رحمت و مغفرت و بخشش هست. ما آیات قرآن رو وقتی از زبان یه بشر مثل خودمون میشنویم فکر میکنیم وعده های خداوند هم مثل وعده های ما آدمها ست ، شاید من فراموش میکنم که این آیات قانون هستن. همین ولاغیر. نعمات فقط و فقط توی این مسیر.
چند آیه بعدش خداوند این آیه رو گفته ، نتیجه و مقصد مسیر هدایت.
«أُولَٰئِکَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَهٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ» ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ، ﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ست، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ، ﻧﻴﻜﻮﺳﺖ.
کلید واژه ها رو بخوایم یه نگاهی بندازیم.
مغفرت همیشه از سوی خداست.
جنات؛ بهشتها
خالدین فیها؛ برخورداری همیشگی
نعم اجر العاملین؛ بهترین پاداش برای عمل کنندگان.
مغفرت خداوند همیشگیه، و تاریخ انقضا نداره، و اینکه بخواد بگه فلانی تو دیگه هر چی استغفار کنی برات بی فایده است، برای تو جواب نمیده. اصلا ممکن نیست. اگه کسی تصمیم به تغییر بگیره هر نتیجه ای ممکنه. خدا گفته جنایت. یعنی بهشتها ،چرا بهشت نه، چرا بهشتها . چون بهشت یه مفهوم کلی هست که به همه اون زیبایی ها و شگفتی ها و نعمات اطلاق میشه و علاوه بر اون دلالت بر زمان و مکان هم داره وقتی جمع بسته میشه داره دو یا چند دسته از نعمتها و زمانها و مکانها رو میگه. یعنی همه اون شرایط مطلوب در دنیا و همه اون شرایط مطلوب در آخرت.
خالدین فیها یعنی وقتی به چرخه نعمتها وارد شدی خداوند اون نعمتها رو ازت پس نمیگیره و فقط زمانی اون نعمتها از انسان سلب میشه که ما تصمیم بگیریم از مسیر خارج بشیم که اون هم علتش خودمون هستیم. خواستم مثال هواپیما بزنم بعد دیدم من زیادی مشغول هوا فضا شدم. یه قطار رو تصور کنید که از ریل اصلی خارج بشه و وارد یه ریل اشتباهی بشه. حتی اگه حادثه ای هم نده ولی از اون مناظر همیشگی که داشته محروم میشه. حالا هر چی بگیم آقا من منظره دریا رو میخواستم ، چرا اینجا بیابونه، «از ریل خارج شدی حمید» برگرد به مسیر هدایت الهی.
بهترین پاداش برای عمل کنندگان. خیلی واضح هست به نظرم. عمل کردن به قوانین،و نه صرفاً دونستن و شنیدن اونها. همون جمله همیشگی استاد عباس منش که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.
اعتراف میکنم طی یک ماه گذشته سه بار نشانه روزانه ام دوره دوازده قدم بوده. سه روز پیش با یکی از دوستان شروع کردیم به گفتگو، از بچه های دوره دوازده قدم. خیلی اتفاقی با همدیگه آشنا شدیم. ازم پرسید حمید قدم ها رو چیکار کردی گفتم تا قدم ششم رفتم جلو و به وقفه خوردم، از تعجب چشماش باز شد ، آخه چرااااا ، چرا ادامه ندادی. گفتم خودم یه اشتباهی ازم سر زده سر فلان موضوع نتونستم احساساتم رو کنترل کنم و یک ماه عقب افتادم و بعدش احساس منفی ناشی از عقب افتادن، و بازم یه ماه دیگه و یه ماه دیگه و … اگه اون گفتگوی یهویی رو هم یه نشانه ببینم که دوستم چقدر توصیه کرد که دوباره ادامه بده (هرچند خودم قصدش رو داشتم) این فایل هم نه تنها یه نشانه بود، که یه تلنگر محکم هم بود برام. چون تمام گذشته ام رو عین یه فیلم سینمایی برام پخش کرد. دیشب یه سررسید جدید از توی وسایلم پیدا کردم تا باز برگردم سراغ دوره دوازده قدم و از قدم اول دوباره شروع کنم به نوشتن. امروز جلسات اول تا سوم قدم اول رو مجدداً گوش دادم. امشب که رسیدم خوابگاه شروع کنم به نوشتن. هر جلسه رو چندبار گوش میدادم و بعد جلسه بعدی و بعدی. اگه بازم بخوام پشت گوش بندازم و هر بار به بهانه ای شروع مجدد رو به تعویق بندازم مطمئنم ماجرای بنی اسرائیل میشه و قربانی کردن گاو. هر بار بهای رسیدن به خواسته شون بیشتر و بیشتر شد.
از خداوند متعال درخواست میکنم منو هدایت و حمایت کنه تا باز هم بتونم دوره دوازده قدم رو به عمل در بیارم. هر چند هنوز هم از برکاتش بهرمند هستم. ولی اینبار یه تعهد و عمل جدی تر لازمه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل ها و این مسیر زیبایی که داریم طی میکنیم و این دوره بی نظیر دوازده قدم. ازتون ممنونم استاد عباس منش عزیز بخاطر این فایل ،از خانم شایسته بزرگوار هم ممنونم که این فایل رو برامون فیلمبرداری و ادیت کردن.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.
«بارِ غمی که خاطرِ ما خسته کرده بود ؛ عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت»
«هر سروقد که بر مَه و خور حسن میفروخت ؛ چون تو درآمدی پیِ کاری دگر گرفت»
«زین قصه هفت گنبدِ افلاک پرصداست ؛ کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت»
سلام و درود به شما خانم محمدی عزیز.
بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما. از اینکه زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن کامنت برای من اختصاص دادین سپاسگزارم.
متن کامنتتون رو که خوندم چشمام از تعجب گرد شد. عجب کامنتی، عجب باورهایی، چقدر کلمات ارزشمند و باورهای درست و توحیدی توی کامنتتون نوشته بودین. گفتم خانم محمدی بینظیره، عجب نکات طلایی. بلافاصله رفتم پروفایلتون رو دیدم کنجکاو بودم که ببینم چه دوره هایی رو کار کردین و دیدم بعله حدسم درسته. دوره های دستیابی عملی، دوازده قدم ، عزت نفس، ثروت 1، عشق و مودت و و و … دیدم بقول شاعر «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری»
بسیار بسیار تحسینتون کردم ، داستان هدایت تون رو هم خوندم و چقدر ذوق کردم و تحسینتون کردم که از کجا به کجا رسیدین.
متن بینظیر کامنتتون رو خوندم و لذت بردم و لذت بردم. اینجا که نوشته بودین «اصلا مگه، ما جز خودمون کی رو داریم که خودمون هم بخواهیم به خودمون سخت بگیریم و دستاورد هامون رو کوچک بدونیم ،فقط خودمون میدونیم که چقدر تلاش کردیم ،هر چند که نتیجه که میخواهیم هنوز بدست نیومده باشه» اشک تو چشمام جمع شد گفتم آره واقعاً ، من چرا اینقدر با خودم نامهربانی کردم، چرا اینقدر با خودم در صلح نبودم. چرا دستاوردهای گذشته ام رو نادیده گرفتم. اصلا چه کسی توی این جهان به جز خودم و خداوند از خلوت من خبر داره. اینجا رو که خوندم، بی اختیار ذهنم رفت به گذشته و یاد یک شب طوفانی افتادم که با ناوچه نیروی دریایی توی دریای عمان بودیم، و داشتیم از ماموریتی که تا حوالی مسقط رفته بودیم برمیگشتیم بندرعباس. (یا شاید توی مسیر رفت بودیم ولی همون ماموریت بود) اونقدر دریا طوفانی و خراب بود و من اونقدر توی موتورخانه حالم بد شده بود و دریازده شده بودم که انگار تمام معده و روده ام میخواست از دهانم بیاد بیرون. توی اون وضعیت یه باد خنکی از یک دریچه هچ که منتهی به عرشه اصلی میشد اومد داخل. آخرین رمقی که توی پاهام بود گفتم از این راه پله برم بالا تا کمی هوا بخورم. رفتم رسیدم به عرشه ، مرز دریا و آسمان مشخص نبود، هیچ چراغی به جز چراغهای دکل ناوچه خودمون دیده نمیشد. سیاهی و تاریکی مطلق. فقط یه اندازه ای که نور چراغ های دکل میخورد به اطراف دیدم که سینه ناوچه با زاویه حدود سی درجه میره بالا، چهل و پنج درجه میخوابه به سمت چپ ، دوباره با زاویه تند سینه ناوچه کاملاً میره تو آب و ناوچه 45 درجه میخوابه به راست. از دیدن حجم طوفان وحشت زده برگشتم توی موتور خونه، گفتم اگه اینجا من پرت بشم توی دریا هیچکس تا رسیدن به مقصد متوجه نمیشه. همیشه توی بعضی شرایط سخت بی اختیار یاد وحشت اون طوفان میافتم. (هر چند الان دلم خواست یبار دیگه تجربه اش کنم) اون لحظه وقتی با اون حال بد داشتم یکی یکی تجهیزات موتورخانه رو چک میکردم و برگه های نگهبانی رو تیک میزدم ، تنها بودم. کسی نبود که شاهد جدیت من در کار باشه. ولی الان این جمله شما این حس زیبا رو بهم داد. چه کسی جز خودم که بدونه بر این حمید چه گذشته. ازتون ممنونم که اون تجربیات سخت گذشته رو در ذهنم با این جمله زیبا تبدیل کردین به باورهای قدرتمند کننده. ازتون ممنونم.
و پاراگراف بعدی کامنتتون مخصوصاً این قسمتش «انجام موفقیت امیز اون کارها به شما اعتماد بنفس بسیار مزاعف داده برای انجام کارهای بیشتر و ناممکن تر و تقویت باور اگر اون شد ،بقیه هم امکانپذیره» بی نظیر بود . آره واقعاً حق با شماست. من کارهایی که میکردم در اون زمان که افراد با تجربه تر از من از این حجم فعالیت و مهارت و دانش من تعجب میکردن. واقعاً اینجوری بود. همین آتش نشانی پالایشگاه گاز که الان شاغلم، توی مدت 2 هفته چنان استعدادی در آموزشها از خودم نشون داده بودم که مربیم متعجب بود، رفته بود به رئیسمون گفته بود این هر چی من میگم خودش بلده. بعضی چیزا رو بهتر از من میدونه. باورتون میشه من اینا رو یادم رفته بود، کامنت شما اینها رو از اعماق ذهنم کشید بیرون ، واقعاً ازتون ممنونم. سال دومی که اینجا بودم آموزش برگذار میکردم. آدمی که پنج سال از من سابقه اش بیشتر بود صدام میزد حمید اینجا چرا اینجوریه ، اون دستگاه چطوری کار میکنه و … همیشه گشت سایت نفرات رو عوض میکرد، ولی همیشه گشت خودش رو با من مینوشت که ازم سوال بپرسه.
واقعاً کامنتتون باعث شد من الان برای خودم تمرین آگهی بازرگانی بنویسم.
چقدر کامنتتون برام انگیزه بخش بود، اینهایی رو که نوشتم مدتها بود فراموش کرده بودم. ازتون بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم. و بسیار بسیار تحسین تون میکنم.
الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی باشه، در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود به شما سعادت عزیز. الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی باشه.
خیلی ممنونم از شما بخاطر کامنت ارزشمندتون.
خدا رو شکر میکنم که خداوند چیزی رو بر قلبم الهام کرد تا باعث حال خوب دوستانم باشه.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید. سپاسگزارم.
سلام و درود به تو محمد امین عزیز ، حالت چطوره داداااااش. خیلی ممنونم از لطف و محبتت.
خدا رو شکر بخاطر اینکه دوره ارزشمند عزت نفس رو تهیه کردی. و نکاتش رو برای من هم نوشتی . بخاطر کسب موفقیت بهت تبریک میگم و خدا رو شاکرم. الهی صد هزار مرتبه شکر. بهت تبریک میگم بخاطر تهیه کردن لپتاپ که میتونی باهاش کلی کار مثبت انجام بدی و موفقیتت رو بسازی. دستان خداوند همواره یاری رسان توه، و اینو یادت باشه که خداوند هیچوقت مارو رها نمیکنه.
ازت خیلی ممنونم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام و درووووووود فراووون جواد عزیزم. داداش مهربان. منو ببخش که من برات کامنت نذاشتم. همیشه تویی که با مهر و محبتت به من لطف داری. سپاسگزارم ازت و خدا رو بخاطر وجود نازنینت سپاسگزارم.
ازت ممنونم بخاطر این کامنت ارزشمندت.
نارضایتی که چه عرض کنم، شاید منظورم این بود که باید بهتر عمل میکردم. توقع بیشتری از خودم داشتم. شاید هم این حرفها بخاطر عجول بودنم باشه. وقتی کامنتت رو خوندم بی اختیار اشکم سرازیر شد. آره داداش، واقعاً حق با توه. من از گذشته خودم خیلی بهتر شدم. حتی تو این یکسال و خورده ای میتونم بگم که کیلومترها از گذشته خودم فاصله گرفتم. ازت ممنونم که اون کامنت رو بیادم آوردی و اون روز بارونی. امان از دست این ذهن نجواگر کفور که منفیها رو بُلد میکنه ولی قشنگی ها رو فراموش میکنه ، شاید هم بخاطر این باشه که قشنگی ها و زیباییها و نعمات چرخه طبیعی عالم هست و منفی ها و ناراستی ها غیر طبیعیه. شاید بخاطر همینه که ذهن اینقدر روی منفیها حساس میشه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر حال خوبت جواد جان. الهی که همیشه همیشه حال دلت خوب باشه و اتفاقات و شرایط خوب برات از در و دیوار بیاد. جواد کامنتت خیلی حالمو خوب کرد. خیلی زیاد. آرامم کرد. همین که بیاد خودم بیارم از گذشته خودم بهتر شدم خودش بهترین انگیزه است که توی مسیر بهتر و بیشتر ادامه بدم.
جواد عزیزم ، ازت خیلی ممنونم ، کامنتت حالمو زیبا و عالی کرد. بسیار بسیار ازت متشکرم ، و از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام و درود فراوان به شما حسین جان ، از لطف و محبت و بزرگواری شما بسیار بسیار ممنونم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت.
خدا قوت به شما حسین جان.
هر چی هست لطف و محبت و هدایت خداست، من کی هستم. یه بنده ناچیز و محتاج به رب العالمین که دست نیاز و درخواستم به درگاهش درازه و هر روز مناجات موسی پیامبر رو بهش میگم «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»
من هم مشتاقم دوستان عزیزم توی سایت رو ملاقات کنم در بهترین زمان و مکان و شرایط.
برات از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو میخوام.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی حسین جان.
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و توحیدی ، از درگاه خداوند بهترین ها رو براتون میخوام.
بسیار ممنون و سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما. خداوند متعال رو شاکرم بخاطر اینکه چیزی رو به قلبم جاری کرد تا با نوشتنش حال و احساس مثبت در قلب دوستانم بوجود بیارم. در پناه درگاه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوار و گرانقدر. بسیار بسیار از شما ممنون و سپاسگزارم. ممنونم که زمان ارزشمندتون رو برای پاسخ نوشتن به من اختصاص دادین. کودک درونم کنجکاو شده که سبک معماری پشت سرتون توی عکس متعلق به کجاست.
از شما خیلی ممنون و سپاسگزارم. آره حق با شماست ، همین که بدونیم نشتی و اتلاف انرژی کجاست کمکم در راستای بهبودش اقدام میکنیم. مثلاً توی دوره شیوه حل مسائل متوجه کمالگرایی شدم. که بشدت انسان رو زمینگیر میکنه ، هنوز کاری در زمینه بهبودش نکردم ولی همین که میدونم کمال گرایی چطوری میاد سراغم خودش کلی پیشرفت محسوب میشه.
از شما خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.
سلام و درود به شما خانم زارع
از شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم. کامنت بسیار زیبا و ارزشمندی رو برام نوشتین.
واقعاً یه وقتایی هدایت میشم به یکی از فایلهای استاد و میبینم این فایل رو قبلاً چندین بار دیدم ، ولی درک و فهم و برداشتم از اون فایل تغییر میکنه. ما بارها و بارها باید این قدمها رو کار کنیم و هر بار بیشتر ازش یاد بگیریم.
در مورد اون مستند نوشته بودین خیلی جالب بود. ازتون سپاسگزارم.
امیدوارم همسر گرانقدر هم با شما همراه بشن در این مسیر توحیدی و زیبا. خیلی فرق میکنه وقتی یه نفر به تنهایی تلاش کنه و از طرفی مقاومتهایی در محیط خانه داشته باشه ، و یا اینکه باهاش همراهی بشه و در مورد قانون صحبت کنن و هر بار تکرار و تمرین ادامه داشته باشه. من هم همسرم توی این فضای آموزشی نیست. و من دارم روی خودم کار میکنم. ولی چند روز پیش یه موضوعی براش پیش اومده بود که خیلی هیجان زده میخواست برای من بگه ، ازش پرسیدم ببین چه درسهایی برات داره. ببین خدا چطوری داره کمکت میکنه.
بسیار تحسین تون میکنم که شما در سایت و عقل کل فعالین و اینقدر عالی کنترل ذهن میکنید. چند روز پیش توی محل کار با نفرات یه شیفت دیگه بودم. یکی شون با صدای بلند داشت یه خبری رو میخوند. که رئیس فلان سازمان در فلان جلسه در مورد فلان موضوع نظرش این بود … و من با تعجب داشتم نگاهش میکردم ؟
انگار بعد از سالها انقراض ، برای اولین بار داشتم یه دایناسور میدیدم. تعجبم از خبر نبود. تعجبم از این بود که مگه شما هنوز اخبار رو باور میکنید؟ هنوز دنبال میکنید؟ بیخیال بابا. این خبر کجای زندگیمونه؟ اینا رو بهش نگفتم و فقط با خودم تکرار کردم. و گفتم خدایا شکرت که من از این مرحله جدا شدم. بهش نگفتم چون میدونستم قانون چطوری کار میکنه و گفتن من بی فایده است.
آره اخبار هیچ چیز مفیدی نداره. جز اضطراب و استرس و ناراحتی.
الهی که شما همیشه و همیشه از ناخواسته ها و تضادها به دور باشید و در مدار توحید موفق و موفقتر باشید. بسیار تحسین تون میکنم بخاطر اینکه امسال به هدف مشخص رو دارید و با جدیت دارید ادامه میدین. درود به شما انسان توحیدی.
از درگاه خداوند بهترین نعمتها رو براتون درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود به شما خانم محمدی.
بییییییییینهاااااااااایت تحسینتون میکنم. آفرین ، احسنت، درود به شما، شما بسیار تحسین برانگیز و بینظیر هستین. چقدر از خوندن کامنت تون لذت بردم و توی دلم تحسینتون کردم و خدا رو شکر کردم. وقتی داستان موفقیت های بچه های سایت رو میخونم اشک شوقم سرازیر میشه و میگم الهی شکر. چقدر عالیه. خدایا شکرت که از زبان این دوستم و تجربیاتش به من درس میدی.
براتون از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات و شیرین ترین موفقیت ها رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی خواهر گلم.