هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی


در دوره ۱۲ قدم، من هدفی مشخص کردم با عنوان: افزایش سطح انرژی جسمانی.
به خاطر استمراری که برای تحقق این هدف داشتم و ذهنم را برای هدایت به ایده های بهتر باز گذاشتم، به مسیر تحقیقاتی‌ای هدایت شدم تا نحوه عملکرد سیستم بدن را بشناسم؛ ناهماهنگی بین سبک زندگی امروزه را با ساختار ژن های بدن تشخیص دهم؛ رابطه بین این ناهماهنگی و بیماری های قرن اخیر را بفهمم؛ نقش حیاتی هورمون ها را در عملکرد اندامهای حیاتی بدن را درک کنم و بر این اساس، هدایت شوم به طراحی سبکی از زندگی که هماهنگ با عملکرد بدن و ساختار ژن هاست. سبکی که بدن را در حالت تعادل نگه می دارد و به بدن فرصت میدهد تا هر روز خودش را پاکسازی و ترمیم کند.
دوره قانون سلامتی” نتیجه‌ی این هدفگذاری و استمرار من در تحقق این هدف بود.

این هدف نه فقط زندگی من بلکه زندگی میلیونها نفر را متحول کرده است. آنهم نه فقط در حوزه سلامتی بلکه درباره نگاه آن‌ها به امکان پذیر بودن هر خواسته‌ای.

ما در دوره قانون سلامتی، شاهد نتایج معجزه آسای دانشجویان این دوره بوده ایم؛ شاهد امکان پذیر شدنِ ناممکن های بسیار بوده ایم:
از خانم‌هایی که از نعمت مادر شدن محروم بودند، اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی رویای مادر بودن را تجربه کردند.
افرادی که بیماری خود ایمنی خود را غیر درمان می‌دانستند و پذیرفته بودند که تا پایان عمر باید درگیر دکتر و دارو باشند تا این بیماری کنترل کنند اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی درمان شده اند.
افرادی که به خاطر باور جامعه پزشکی، با مشکل دیابت نوع ۲ کنار آمده بودند و تزریق انسولین جزئی از  زندگی روزمره آنها بود اما با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به زندگی طبیعی و سلامت خود برگشته اند.
افرادی که بارها سراغ رژیم‌های غذایی یا ورزش های سنگین رفتند تا مشکل چربی‌های اضافه را حل کنند اما نه تنها به نتیجه پایدار نرسیدند بلکه حتی به مفاصل خود آسیب زده بودند و در نهایت چاقی را به عنوان مشکلی غیر قابل حل پذیرفته بودند اما در دوره قانون سلامتی بدون ورزش سنگین و بدون گرسنگی کشیدن، فقط با زندگی به شیوه دوره قانون سلامتی، به راحتی آب خوردن به تناسب اندام و سلامتی کامل رسیده‌اند.

سفری که از ۱۲ قدم تا دوره قانون سلامتی طی کردم، درس‌های سازنده‌ای برایم داشت درباره هدفگذاری و نقش سازنده‌ی آن در زندگی. می‌توانی این درس‌ها را در مسیر هدف‌گذاری و تحقق اهداف خود به کار ببری:

درس اول:  وقتی هدف واضحی برای خود مشخص می‌کنی و برای تحقق آن هدف متعهد می شوی، به افرادی قابل اعتماد، مثبت نگر و آنهایی که قضاوت‌گر نیستند، آن هدف را اعلام کن. این کار باعث می‌شود در زمان‌هایی که انگیزه‌های شما کم می‌شود یا نزدیک است ناامید شوی و می‌خواهی بی‌خیال تحقق آن هدف شوی، به یاد بیاوری که به دیگران اعلام کرده‌ای و باید به عهد خود وفادار بمانی.

درس دوم: با ایده‌های اولیه، قدم اول را بردار اما به آنچه عقل تو از قبل مشخص کرده نچسب. ذهنت را برای هدایت به راهکارهای بهتر باز بگذار و به جریان هدایت اجازه بده تو را به مسیری هدایت کند که عقل تو توانایی درک آن را ندارد. این نگرش موجب می‌شود به ایده ها و فرصت‌هایی هدایت شوی که در ابتدای مسیر هیچ ایده‌ای درباره آن‌ها نداشتی و نمی‌دانستی این راهکارهای ساده و عالی هم می‌تواند وجود داشته باشد.

درس سوم: وقتی ادامه می‌دهی، نتایج خیلی زود پدیدار می شود. اول به شکل احساسات خوب مثل: حس پیشرفت، شور و شوق، هدفمند زندگی کردن و… وقتی این احساسات سازنده را به چشم نتیجه نگاه می‌کنی، به آنها قدرت می‌دهی تا قوی تر شوند و آرام آرام در زندگی‌ات ظاهر شوند. سپس همین نتایج کوچک، موتور انگیزه شما می‌شود برای ادامه دادن مسیر. سپس این استمرار ورزیدن نتایج را بزرگتر می‌کند و نتایج بزرگتر دوباره انگیزه‌ها را تغذیه می‌کنند و نتایج را باز هم بزرگتر می‌کند.

درس چهارم: آگاهی از الگوهای سازنده: خیلی مهم است که آگاه باشی که این نتایج از چه مسیری رخ می‌دهد تا بتوانی با تکرار آن الگوها، نتایج را تکرار کنی.

درس پنجم: برای اینکه به مسیر قبلی بر نگردی و آدم قبلی نشوی، باید الگویی که شما را به این هدف رسانده، تبدیل شود به عادت رفتاری شما و شخصیت شما. چون اگر به عادت‌های آدم قبلی برگردی دوباره نتایج از دست می‌رود. این رمز پایداری نتایج است.

درس ششم: وقتی به هدف می‌رسی، فقط این شما نیستی که از نتیجه آن هدف بهره‌مند می‌شوی، بلکه جهان اطرافت را نیز از آن نتیجه بهره‌مند می‌کنی. مثل دوره قانون سلامتی که به آرزوی صدها هزار نفر برای زندگی در سلامتی و تناسب اندام، واقعیت بخشیده است.
وقتی شما به موفقیت مالی می‌رسی، الگویی از امکان‌پذیری می‌شوی برای دیگران؛ شغل ایجاد می‌کنی برای دیگران؛ آسایش فراهم می‌کنی برای خانواده و …


برای بهره برداری از پیام این فایل، به سوال زیر فکر کن و در بخش نظرات به آن جواب بده:

سوال: چند هدف که در زندگی خود به آن‌ها رسیده‌ای را به یاد بیاور. چه الگوها یا رفتارهایی را می توانی شناسایی کنی که باعث دستیابی شما به آن اهداف شد؟ مواردی مثل:

  • چطور انگیزه‌هایت را حفظ می‌کردی؟
  • چطور ذهنت را برای ایده‌های بهتر باز می‌گذاشتی؟
  • چه نگاهی کمک می‌کرد تا بتوانی هدایت‌ها و نشانه‌ها را بهتر ببینی و دنبال کنی؟
  • چطور نجواهای ذهن را کنترل می‌کردی و در مسیر می‌ماندی؟
  • دیدن چه الگوهایی ایمان شما را درباره امکان پذیر بودن آن هدف تقویت می‌کرد؟

یا استفاده از قوانینی مثل:

  • تجسم نتیجه‌‌ی نهایی؛
  • دیدن کوچکترین نکات مثبت و پیشرفتها در مسیر و سپاسگزاری برای آنها؛
  • مقایسه نکردن نتایجم با دیگران و رعایت قانون تکامل؛
  • پرسیدن سوالات جادویی‌ای چون: چطور از این بهتر، چطور از این ساده تر؛

سپس بنویس چطور می‌توانی از این الگوها برای رسیدن به هدف فعلی خود استفاده کنی؟


منابع بیشتر درباره پیام این فایل:

دوره 12 قدم

دوره قانون سلامتی

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی
    361MB
    34 دقیقه
  • فایل صوتی هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی
    22MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

589 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 9
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    به نام خداوند رزاقُ وهاب

    سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر

    سلام و درود بر استاد شایسته عزیز

    سلام و درود بر دوستان گرامی

    استاد قبل از همه چیز میخواهم تحسین کنم اندام زیبا ؛ عضلات قوی و بدن خوشتیپتون را که خدا رو شکر روز به روز داره زیباتر و خوش فرم تر میشه.اوایل که با مباحث توسعه فردی آشنا شده بودم یکی از ویژگیهای افراد موفق را سبک زندگی یا لایف استایل عنوان می دانستند. و شروع تغییرات در زندگی من با تغییر لایف استایلم استارت خورد. به همین خاطر خیلی دوست داشتم شما که از هر لحاظ برای من الگو هستید لایف استایلتونم عالی باشه. که به لطف دوره قانون سلامتی نه تنها این اتفاق به بهترین شکل افتاده بلکه فراتر از آن را شاهد هستیم.بگونه ای که اگر استاد میخواست لیپوساکشن هم بکنند عمرآ نتیجه کار (فارغ از عوارض آن)

    اینگونه عالی می شد.

    ============================================

    کلید رسیدن به اهداف و خواسته ها

    عامل حرکت کردن و رسیدن به اهداف و خواسته ها «انگیزه» است. انگیزه هم محصول اهرم رنج و لذت در ذهن ماست. این اهرم یا بصورت ناخودآگاه در ذهنمان شکل می گیرد یا آنرا بصورت آگاهانه در ذهنمان ایجاد می کنیم تا به اهداف و خواسته هایمان برسیم . دیروز داشتم در جلسه سوم دوره فوق العاده حل مسائل روی اهرم رنج و لذت کار می کردم و امروز که داشتم به صحبت های شما در مورد الگوها و دلایل موفقیت ها و نحوه رسیدن به اهدافم فکر می کردم ، به این نتیجه رسیدم که مهمترین و عامل مشترک همه موفقیت هایم اهرم رنج و لذتی بوده که در ذهنم وجود داشته یا ساخته ام که منو به جلو هُل داده است.

    =============================================

    نمونه اهدفی که در زندگی به آن‌ها رسیده‌ام

    در دوران راهنمایی معلم علوم و هنر ما آقایی به اسم «کناریوند» بود که انسان فرهیخته و نجیبی بود. زنگ هنر برخلاف زنگ علوم در هفته بصورت نصف زنگ بود و معلمین معمولا از این نصف زنگ برای تقویت درس اصلی که معمولا ریاضی یا علوم بود استفاده می کردند و عملا زنگ هنری وجود نداشت! این معلم ما بر خلاف سایر معلمین به این شیوه از این تک زنگ بهره می گرفت که می آمد از ما در زنگ علوم امتحان می گرفت و هر کس نمره بالای 14 می آورد بعنوان جایزه می تونست از آن تک زنگ استفاده کند و برود فوتبال یا تنیس روی میز انجام دهد و بقیه که نمره لازم را نمی آوردند در کلاس می ماندند و همان درسی رو که امتحان گرفته شده بود را مطالعه می کردند. این آپشن و جایزه خیلی به مزاق ما خوش می آمد و بقدری از آن تک زنگ لذت میبردیم که انگار تمام دنیا مال ما بود.به همین دلیل خواندن علوم از خواندن بقیه دریها برایم اولویت بیشتری داشت وهمواره تلاشم این بود که آنرا از دست ندهم و اینگونه بصورت ناخودآگاه این معلممان در ذهن ما اهرم رنج و لذت را ساخته بود. و انگیزه بوجود آمده ما را به جلو هُل می داد که بهتر و بیشتر علوم بخوانیم و نمرات بهتری رو نسبت به بقیه درسها کسب کنیم.

    نمونه و مثالهایی از این دست زیاد تو زندگیم دارم. که اهرم محرکشون همان اهرم رنج و لذت ناآگاهانه بوده. ولی مهمترین دستاوردی که با اهرم رنج و لذت آگاهانه بهش دست پیدا کردم مربوط به دوره سلامته.

    به نظرم افرادی که بتوانند قانون دوره سلامتی را به درستی و به نحوی که استاد گفتند اجرا کنند؛ قادر به انجام هر کار دیگه ای هستند! اینو استاد و کسانی که این دوره را عمل می کنند می توانند تائید کنند.

    من بر خلاف خیلی ها برای تناسب اندام یا کاهش وزن این دوره را تهیه نکردم. بلکه دلیل اصلی ای که باعث شد من به این دوره هدایت شوم بدست آوردن انرژی بیشتر بود. و آنقدر این مسئله برایم اهمیت داشت که حاضر بودم دست به هر کاری بزنم. یعنی اهرم رنج من از قبل آماده کوک شدن بود و با توضیحات استاد در دوره این اهرم در جای درست خودش قرار گرفت.

    من در شروع دوره 68 کیلو بودم چون مرتب ورزش می کردم حتی در دوران پندمیک و از این بابت نسبت به قدم که 172 سانتیمتر است چند کیلو کم داشتم.

    یکماه اول سختترین روزهای این دوره است زیرا علاوه بر تغییرات شدید آداب غذایی و فیزیولوژی بدن باید در جبهه تذهیب نفس و مقابله با نجواهای ذهن و وسوسه هایی که از هر طرف بهت هجوم میارند دوام بیاورید. از طرف دیگه درس عزت نفس نیز هست. اگر قضاوت و حرف دیگران ذره ای برایت اهمیت داشته باشد نمی توانید از این دوره سربلند بیرون بیاید.

    من در 20 روز اول وزنم تا 62 کیلو پائین اومد.یعنی 10 کیلو گرم کمتر از وزن نرمال.تمام چربی های شکم و دور شکمم با کمترین تلاش آب شد. من قبلا برای کاهش چربی های شکمم گاهی 20 دور استادیوم می دویدم بگونه ای که ذانوهام درد می گرفت و پاهایم بی حس میشد ولی انگار نه انگار! و من در طول دوره فهمیدم که اینگونه چربی ها رو فقط میتوان با رژیم غذایی آب کرد و از بین برد.

    هرکسی منو می دید اگه فامیل بود شروع به سرزنش و نصیحت من می کرد از سر دلسوزی و اگر دوست یا آشنا بود می پرسید بیماری چیزی مبتلا شده ای؟! و من فقط می خندیدم و با شوخی بحثو عوض میکردم و میگفتم دارم تست میکنم و موقتیه تا دست از سرم بردارند.

    در مدت کوناهی انرژی من روز بروز بیشتر میشد و بدنم با دوره سازگارتر . دیدن این تغییرات و بدست آوردن انرژی زیاد نتیجه ای بود که حاضر بودم هر محدودیت یا ممنوعه ای را بپذیرم و انگیزه من برای ادامه دوره بیشتر و بیشتر شود.بعد از یکماه بدن من به ثبات رسید و دیگر کاهش وزن نداشتم. بعدش تمرینات نوبت انجام تمرینات ورزشی رسید که آقا علی حرکات نرمشی و بدنسازی در منزل را با ساده ترین ابزارها به ما آموزش دادند و قدردان زحمتشون هستم. انجام آن تمرینات سبب هدایت من به باشگاه بدنسازی شد و با باز شدن باشگاه ها من 7 ماهه مرتب تمرینات بدنسازی انجام می دهم و با عضله سازی وزنم به 70 کیلو رسیده است. و بدنم بقدری خوش فرم شده و عضلاتم عالی شدند که هر وقت خودم رو در آئینه می بینم انگیزه من برای رفتن به باشگاه افزایش پیدا می کند و من حتی در ماه مبارک رمضان هم تمرینات بدنسازیم را متوقف نکردم. مربی من بمن میگفت هر کسی بدن تو رو ببینه باور نمیکنه در این مدت کم بدنت اینقدر عالی فرم گرفته آنهم بدون مصرف کراتین یا هر مکمل غذایی مجاز دیگری.

    دستاوردهای ملموس این دوره برای من کاهش و بهبود درد زانوهایم؛ شفاف تر شدن پوستم؛ استاندارد شدن چربی پوست و موهایم بگونه ای که احتیاج به هیچگونه افتر شیو یا ژل یا واکس مویی ندارم. کم انرژی بودن من که دکترها دلیلش را کم خونی ارژی می دانستند با این دوره رفع شده. عدم احساس خواب پس از صرف غذا؛ قطع شدن خروپف هنگام خواب؛ نداشتن عرق بدن حتی هنگام تمرین و ورزش نمونه هایی از لذت های انجام این دوره است که بصورت اشانتیون و جایزه انجام دوره، بدنت بهت هدیه میده و دیدن این نتایج و تائیدشان سبب میشه که نجواها نتوانند من را از ادامه این سبک غذایی منصرف کنند. با وجودی که همسر و دخترم همون سبک غذایی قبلی را دارند ولی همسرم در اجرای این دوره همراه من است و به من در تهیه و آماده سازی سبک غذائیم کمک می کنند که همینجا از ایشان تشکر و قدردانی می کنم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 262 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود الهه عزیز

    هر وقت شما رو میبینم یاد اون لهجه زیبای جنوبیتون میفتم که در کامنت هاتون استفاده می کردید و بی اختیار گل از گلم میشکفه.

    خواهر گلم اینهمه عشق و احساس پاک و لطفی که ابراز کردید فقط از کسی برمیاد که دلش مثل آب ضلال ، مثل آئینه شفاف و لبریز از احساس خوب توحیدی باشد.بی دلیل نیست که چنین اسم زیبایی دارید.

    امیدوارم روز به روز در عکاسی بدرخشید و برایمان از موفقیتهای روز افزونتان در شهر زیبای شیراز تعریف کنید و ما لذت ببریم.

    الهه عزیز ممنونم ازینکه کامنتمو خوندی و برایم کامنت گذاشتی . امیدوارم این حس خوبی که منتقل کردید هزاران برابرش برگرده به وجود ارزشمندتان.

    برایتان شادابی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود بهجت عزیز

    هر وقت صحبت از وکیل و وکالت میشه من یاد فیلم «وکیل مدافع شیطان» میفتم و توی خیالم به خودم میگفتم چقدر خوب میشد اگه شرایطی فراهم میشد که این فیلم رو همه کسانی که می خواهند وکیل شوند، ببینند.

    وقتی کامنت های شما رو میخوندم و متوجه شدم وکیل هستین خیلی در دلم تحسینتون کردم و خدا رو شکر کردم که یک وکیل عباسمنشی چقدر میتونه در جامعه ما اثرگذار باشه و نقش آفرینی کنه و متمایز از هم صنفی های خودش باشد. اصلا همینکه عضو این سایت شدید 10 صفر از بقیه جلوترید. اینو از صمیم قلبم میگم و چقدر به وجود شما عزیزان من افتخار میکنم و سپاسگزارم از خداوند بابت همه چیز.

    بهجت عزیز اینکه کامنت من و شما کنار هم قرار گرفته به هیچ وجه اتفاقی نیست. زیرا در این دنیا هیچ چیزی اتفاقی اتفاق نمیفته. و من اینو باور دارم.

    جسارت و شجاعتتون رو واقعآ تحسین میکنم. همینکه هدف آینده تون رو صریح و واضح بیان کردید نشان از اعتماد به نفس بالا و اراده قویتان دارد و همواره احساس میکنم که شما شخصیت محکم، مستقلی دارید که میتوانید به راحتی به اهداف و خواسته هایتان برسید.

    برایتان در این مسیر زیبا، رشد روزافزون و خلق زندگی و خواسته هایتان را آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود آزاده عزیز

    آزاده جان همین کامنت هایی که برای عزیزان سایت میزارید خیلیم عالی هستند!

    ذهنت را باز بگذار و هر چه بر قلمت جاری می شود بنویس، هیچوقت سعی نکن کامنت کامل یا بی عیبی بنویسی،اینگونه راحتتر میتوانی آنچه در ذهنت است رو جاری کنی و بنویسی.

    کمالگرایی نباید مانع شما در نوشتن بشه. هیچوقت جملات تضعیف کننده بخودتون نگید. خیلی ها هستند نمی توانند یک خط بنویسند یا اصلا در فرکانس نوشتن نیستند. شما خیلی هم توانمندید در نوشتن که به راحتی برای همه کامنت میزارید.

    هر چقدر تلاش کنیم که خودمان را همانگونه که هستیم بپذیریم نه اینکه ورژن عالی خودمان را فقط قبول داشته باشیم و بهبود گرایی را جایگزین کمالگرایی کنیم، میتونیم بیشتر رشد کنیم و راحتتر و بهتر و سریعتر گام برداریم.

    ممنون و سپاسگزارم که وقت گذاشتید و برایم نوشتید. برایتان سلامت و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود خانم مجدی منفرد

    راجع به مسئله علاقه من خیلی مطالب خوندم ولی هیچکدومشون ریشه ای این مطلب رو بررسی نکرده بودند. هر چقدر که بیشتر روی خودم کار کردم به این نتیجه رسیدم که هر چقدر که من شناختم از خودم بیشتر شود و زوایای ناشناخته و تاریک درونم را روشن کنم بهتر میتوانم به شناخت خوبی از علاقه واقعیم برسم.

    از وقتی که کامنت شما رو خوندم خیلی تلاش کردم که آن فایل رو پیدا کنم و لینکشو براتون بفرستم و حتی از خداوند هدایت خواستم که سوالتون بی حواب نگذارم. من یک گروه تلگرام داشتم قبل از اومدن به سایت که تکه هایی از صحبت های استاد رو در کانال قرار می داد و من بعد از اینکه متوجه شدم کانال فیک است آنرا حذف کردم. من این جمله رو که قسمت انتهایی فایل بود خیلی گوش می کردم برای همین جملاتش یادم مونده.شایدم در دوره عزت نفس به آن اشاره شده باشه که من آن دوره را ندارم.اگر کسی از دوستان این پیام رو خوندن و جواب سوال بتول خانم را داشتند ممنون میشم که زیر همین پست کامنت بگذارند که هم ایشان استفاده کنند و هم من.

    روی لپ تابم فایلهای زیادی از استاد است که سعی میکنم به مرور دوباره گوش بدم و اگه فایل مد نظر رو پیدا کردم حتمآ در کامنت دیگری آدرسش و لینکشو در اختیارتون قرار میدم.

    بهترینها رو برات آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود مجدد دوست عزیز

    با اینکه هنوز پیام قبلی منو روئیت نکردی ولی پیامتون سبب شد فایلهای صوتی لپ تابمو مرور کنم و مطمئن شدم که جز فایلهای کوتاه چند دقیقه ای بوده که از آن گروه تلگرامی من دریافت و ذخیره می کردم. به همین دوباره تلگرامم رو نصب کردم و تونستم آن فایل رو پیدا کنم که برای خودمم مفید و جالب بود . صحبت های استاد در آن فایل رو عینآ اینجا تایپ میکنم که امیدوارم برای شما هم مفید باشه.

    بعضی ها می گویند من نمی دونم چیو دوست دارم! اگه نمی دونی واقعآ چیو دوست داری باید روی خودت کار کنی.باید به خودشناسی برسی.باید به گذشته ات فکر کنی.باید فکر کنی. این تمرینیه دوستان که من همیشه میگم انجام دادنش زندگی شما رو متحول میکنه!

    باید فکر کنید دوستان که جهان نامحدوده.و هر چیزی رو بخواهید میتونید بهش برسید.هر رشته ای رو بخواهید میتونید انتخاب کنید.هر شغلی رو بخواهید میتونید داشته باشید.هیچ محدودیتیم نداره. نه سنت، نه سرمایه اولیه، نه زندگی در کشوری که میکنیم. با این تفکر دوست دارید چی رو داشته باشید؟ دوست دارید تو چه شغلی وارد بشید؟دوست دارید تو چه رشته ای وارد بشید.

    خیلی از افرادی که میگند علاقمونو نشناختیم ؛نمیدونم واقعآ چیو دوس داریم بخاطر اینه که اینقدر توی این ذهنشون باورهای مخرب است؛ اینقدر محدودیتهای زیادی هست؛ که علاقه و عشقشون دفن شده زیر محدودیتهاای که خودشان در ذهنشون بوجود آوردن.

    برای اینکه بفهمید واقعآ چیو دوست دارید تصور کن، باور کن که هیچ محدودیتی وجود نداره… من میخوام این دیدگاه رو در خودتون ایجاد کنید که عشق و علاقه مهمترین آیتمه. بقیه چیزها ؛ مسائل و اتفاقات خودبخود رخ میده مطمئن باش.

    این تمرین و انجام بدید:بنویس که در گذشته به چه اهداف و چه خواسته هایی رسیدید که عشق و علاقه مهمترین آیتمش بوده؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود خداوند بر سعیده نورانی

    داشتم ساعت گوشیم رو نگاه میکردم دیدم ساعت صفر عاشقی است. با خودم گفتم چه جالب! گوشی رو باز کردم و وارد سایت شدم و هدایت شدم به این کامنت.

    راننده لامپ ها رو روشن کرده بود و براحتی میتونستم صفحه رو بخونم، مسافرا پیاده شدن، منم باهاشون.

    با اینکه نه حاجت دستشویی داشتم و نه قصد خوردن.

    حتی نمیدونم الان کجام! همین بگم تو استراحت گاه بین راهی مسیر تهران به شهرستانم.یه صندلی و میز جلو در رستوران و مغازه گذاشتن که میگن مال تو بنشین و کامنت سعیده رو بخون، بقول دوستان گوشه لبم چسبیده به گوشم با کامنتت . عاشق همین دیونه بازی هاتم دیگه. خاطرات دوره احساس لیاقت جلو چشمام مرور شد یه لحظه.

    یادم اومد چقدر امروز از همان لحظه که چشم باز کردم، نشانه ها بهم میگفت امروز یروز فوق العاده اس.

    چون چشمم به طلوع زیبای خورشید تو یه لوکیشن که اطرافش ابر بود یکم باز شد، دقیقا مثل نقاشی های باب راس! شایدم قشنگتر. چون هیچی نقاشی خداوند نمیشه. تو همون لحظات ستاره قطبی مو تو ذهنم نوشتم و یکم با خداوند عشق بازی کردم، باز برگردم عقبتر هی یادم میاد!

    راننده نگه داشته بود 4 صبح بود گفت دستشویی و نماز هر کی داره بره زود برگرده! منم هر دو رو داشتم بر خلاف الان، گفتم چه جالب فکر میکردم ترمینال برم باید نماز و بخونم اونم وقتی آفتاب زده و اون حس و حال اول صبح و نداره، خدا امروز و از قبل ترش زیبا چیده بود بعدش من متوجه شدم وقتی که داشت افتاب طلوع میکرد. همیشه همینجوره! ما خیلی دیر متوجه میشیم خدا برامون سنگ تموم گذاشته. اصلا انگار خدا گفت پاشو ستاره قطبی تو بنویس! عجب، ذهنه دیگه هی یه چیزی یادش میاد، یه چیزی یادش میارن! امشب خیلی دوسش دارم تو هم باهاش مهربون باش درسته درهم برهم مینویسه و هی ازین شاخه به اون شاخه میپره. ولی روی مود خویش هست خدایی، اینهمه ملامتش کردیم و تو سرش زدیم و متهمش کردیم و شیطان خطابش گردیم، یه امشب هم شده بهش حال بدیم چقد خوبه این، یه ماچ آبدار اومممموممم

    اومدنمم هدایتی بود تا 8 شب معلوم نبود، گفتم شد میرم نشد نمیرم، پیاده شدم به راننده گفتم من شب میخوام برگردم میدونم بلیط و اتوبوس نیست. گفت میدونی که! ( اربعینه و بلیط هی چی گیر نمیاد ) گفت حاضری صندلی شاگرد بشینی، 950 هم ازت میگیرم. گفتم کاری ندارم میخوام برگردم شب. گفت شمارتو بخون تک بزنم بهت، شمارمو دادم و پیاده شدم. حالا چقدم سفارش شده بودم!!! امان از شرک. تمومی نداره. ولی عین خیالم نبود. بهش اصرار نکردم ، بهش تاکید و سفارش نکردم ( یکمم بهتر شدم دیگه نخواهم هم این شخصیت یکم خودشو تکون میده!) گفتم مرسی و پیاده شدم.

    همون طلوع و دیدم گفتم خدایا خودت هوامو داشته باش، کمکم کن تسلیم باشم. رفتم و یه مشورتی گرفتم. یه جمله طرف گفت، گفتم مرسی. حق با شماست. کلی تو ذهن سوال ردیف کرده بودم، اینو بپرسم اونو بپرسم، این یادم نره اون یادم نره، دفتر یاداشت کوچیکی همراهم بود یه چیزی یادم میومد مینوشتمش با اینکه تاریک بود و نمی دیدم چی مینویسم. بغل دستیم تو ردیف کناری حس میکردم تو ذهنش میگفت این فازش چیه خخخ نکته کنکوری مینویسه هی خودکار و دفتر در میاره یاداشت میکنه خخخ. تو ذهنم چند جا رو باید میرفتم شاید تا شب هم نمی رسیدم برم. همون هشت صبح دیدم دیگه نیاز نیست که برم دنبال بقیه کارهام! خود بخود با اون جواب بقیه کارهام منتفی شدن. نشستم گوشیمو زدم شارژ یه مجله رو میز بود باز کردم، یه خانم اومد گفت شما صدام زده بودید، گفتم نه ولی میخواستم صداتون بزنم خودتون اومدین! گفت چیزی میل دارین گفت بی رحمت یه چایی. یکم با مجله ور رفتم تا گوشیم شارژ بشه، شارژر رو نیاورده بودم، پاور رو اورده بودم که متوجه شدم رابطش به گوشیم نمیخوره. اینم مثل همه کارهایی که براش کلی وقت میزاریم و بعدش میبینیم اصلا بکارمون نمیاد. کارش بشر همینه دیگه ( قراره امشب با ذهنم مهریون باشم کلی گل کاشته) ولی چه باک خدا شارژر تمام گوشی های دنیا رو یجا جلوم گذاشته بود. خدا هست غمت نباشه.

    گوشی رو برداشتم قبل ترک اون محل سرچ کردم برای بلیط برگشت هیچ جایی رو نمیاورد. گفتم بذار این یکیم بزنم و ببندم گوشی رو اون پائین ها تو صفحه ای که سرچ کرده بودم زدم یه مورد دیگه رو چک کردم در کمال تعجب دیدم چند اتوبوس داره برای ساعت های مختلف! باور کن اینقدر عجیب بود برام و باور نکردنی که فکر کردم حتما از این لینک های کلاه برداریه، تا لحظه ای که سوار اتوبوس مشدم هم باور نمی کردم. ساعت ها رو نگاه کردم همگی به مقصد مهران بودن، نمی خواستم ساعتی انتخاب کنم که بچه ها رو از خواب بیدار کنم. همین انتخاب ساعت حرکتم هدایت خودش بود، از رو شماره صندلی که دوست داشتم انتخاب کنم ساعت برگشتم رو نشونه زدم. انگار همون لحظه این تعاونی اتوبوس هاش رو به مهران اختصاص داده بود. قیمت هاش رو نگاه کردم هم باور کردنی نبود، زده بود 500 آخه مگه میشه! حتی وقتی رفتم بلیط گرفتم بنر زده بودن قیمت مصوب 950 . کار خدا اینجوریه دیگه ، همین الانشم نمیدونم چرا؟! ولی یدرس بهم داد که یه ذره دلت با خدا صاف کنی، معجزه برات میکنه.مگه معجزه چیه؟! اینو من معجزه ندونم، خدا کوهم برام نصف کنه باور نمیکنم. حالا یه بنده خدایی وصله به خدا، یه کامنتی نوشت و ذهن مهربانم بیادم آورد. وگرنه هزار معجزه خدا هر روز میفته برامون و مثل من بروی مبارکمون هم نمیاریم.میگم من من کو کو، خدا که واسه ما کاری نکرده! ولی اون بخشنده است، مهربانه،بقول خودت

    وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

    بازم بغلمون میکنه و میگه اشکال نداره من عاشقتم!

    گاهی وقتها سعیده این قلبم میخواد بیاد بیرون از سینه، همین الانم اشک تو چشام جمع شدن، کاری به حرفهای استاد ندارم اصلا. همین تجربه حضور خدا، همین تجربه یه بعد اساسی تو زندگی یعنی توحید، قیمتش چند؟ بهاش چند؟ لذتش چند؟ آرامشش چند؟ رهائیش چند؟ همین نترسیدن از تنهایی قیمتش چند؟ همین احساس نکردن تنهایی قیمتش چند؟

    من به ریال حساب میکنم سعیده میبینم نمیتونم بشمارم. تو که داری به دلار حساب میکنی قیمت چند؟…

    اینم بگم منی که لنگ یه صندلی یودم اونم بهترین پیشنهاد با کلی منت و واسطه نشستن رو صندلی شاگرد راننده با دو برابر قیمت بود الان صندلی کنارم خالیه و پامو دراز کشیدم و لم دادم و دارم برات کامنت مینویسم . قوربون خدا برم بی منت و با عزت جا بهم داده با نصف قیمت بنده های خدا با یه صندلی اشانتیون. شکر اینا رو هم گفتن هم کار خودش بود و گرنه من کجا و این حرفها کجا! اینم یه ردپا زیر ردپای یه بنده توحیدی که قلب شیر داره. غلط املایی و نامفهومی کامنتمم به بزرگی خودتون ببخشید.

    مررررسی که هستی، مررررسی بابت حال خوبت. در پناه خدایی، بیشتر و بیشتر و بیشتر باشی…یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
  8. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود خداوند سعیده جان

    چی بگم آخه؟!

    حرفیم مگه میمونه؟!

    کار دیگه از هم فرکانسی گذشته!!! (اینجا استیکر دست رو پیشونی یاسمن لازمه واقعآ)

    حالا نمیگم دلیلش رو تا کامنتی که صبح برات نوشتم تو جلسه اول قدم ششم دوره مقدس 12 قدم بدستت برسه.( احتمالا یروز بعد این کامنت بدستت برسه)

    اونوقت معنی حرفمو متوجه میشی!

    میگم اگه این حرفها رو واسه کسی تعریف کنیم نمیگن توهم زدین؟!

    خوبه همه چیز به ساعت و تاریخ مکتوب شده. برای کسی که بخواد ایمان بیاره به حرفهای استاد گرانقدر؛ ایمان بیاره به این سیستم که داره جهان رو مدیریت میکنه؛ایمان بیاره به فرکانسی بودن جهان؛ ایمان بیاره به قانونمندی هستی ؛ ایمان بیاره به قانون؛ ایمان بیاره به هدایت؛ ایمان بیاره به دریافت وحی؛ ایمان بیاره به معجزات خداوند حتی در این زمان!!!

    هر چند من و تو کم از این هدایت ها و معجزات الهی تجربه نکردیم. هر چقدر که بیشتر راجع بهش حرف میزنیم؛ معجزات خداوند آشکارتر و بیشتر میشه برام. دوست داشتم ساعت ها بنشینیم و راجع بهش حرف بزنیم. ایمان دارم؛ ایمانمون چقدر قوی تر میشد. از همان لایوهایی که استاد و عرشیانفر میذارن و کلی خیر و برکت واسمون داره.

    جنس این حرفها فرق میکنه؛ آدم ساعتها بشینه حرف بزنه انگار یه دقیقه است. حالا متوجه میشم استاد چگونه با زبان روزه ساعتها سمینار برگزار می کردن. اصلا آدم حال خودشو نمی فهمه؛ زمان و مکان و گم میکنه. نه تکراری میشه حرفها و نه خسته کننده و دل زننده و نه ناراحت کننده. فقط اشتیاق است و عشق و عشق. اینم صدای اذان گوشیم و مسجد که بگوش میرسه! اینم تائید و معجزه دیگه خداوند پای حرفهام.

    هم صحبتی ای که از بنده خدا به خود خدا وصل بشه چه حس و حال و برکت و نعمتی داره خدایا…

    در پناه خدا باشی عزیزکرده خداوند…

    بقول استاد که میگن من اگه هر روز معجزات مهاجرتمون رو مرور کنم و بیاد بیارم کمه، منم این اتفاق رو اگه هر روز بخودم یادآوری کنم کمه…

    تحسینت میکنم هزاران بار برای اینکه الگوی ما شدی برای درک توحید؛ برای زندگی توحیدی؛ برای این عشقی که از خودت به همه میبخشی؛ برای اینکه آس ورودی های بهمن 1400 دانشگاه انسان سازی عباسمنش شدی و وجود نازنینت مایه خیر و برکت است برای همه ما. بخداوند بزرگ و مهربان میسپارمت و سخن کوتاه میکنم… یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
  9. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود خداوند بر یاسمن عزیز

    امیدوارم حالتون عالی باشه و در پناه الطاف حق شاداب و سرحال باشی

    اون لحظه که کامنت سعیده رو خوندم، دیدم تمام حرفهایی که من براش تو جلسه اول قدم ششم نوشتم رو اون اینجا برام نوشته و واقعا اون لحظه بی اختیار دست رو پیشونی زدم و یاد شما افتادم و برای همین تو کامنتم آوردم. و خدا رو شکر بهانه ای شد برای دریافت یک نقطه آبی از گلهای خانواده عزیز زمانی

    یاسمن جان استاد همیشه میگن اگه میخوای بدونید فرکانستون در چه وضعه؟ نگاه کنید به شرایط و وضعیت کنونیتون. قطعا شما باورهای بهتر و فرکانس بهتری داشتید و دارید که الان در جایی زندگی می کنید که آرزوی خیلی هاست. و همیشه شما و خانواده زمانی برای من تحسین برانگیز و الگو های موفقی هستند. ممنونم از دعای قشنگتون که نشون از صفای وجودتون داره، ان شاالله این فرکانس و انرژی مثبت هزاران برابر به خودتو زندگیتون برگرده و لبخندی زیبا به روی لبتون بیاره. با آرزوی بهترینها براتون. در پناه حق. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: