خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 1 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

سلام به خدایی که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند .. استادعزیزم من چندروزه توسفرم متوقف شدم و گیج شدم واقعاتابرگ 49 پیش رفتم ولی نخواستم الکی تاچیزی درک نکردم کامنت بزارم بااین فایل های خدارابهتربشناسیم یه کم به هم ریختم چون باورهای من باگفته های شماخیلی متفاوته ..ازخداهدایت میخام خدایاکمکم کن به درک درست برسم ..من شروع کردم به روزی یه صفحه قرآن خواندن بامعنیش وآیه 214 سوره بقره روخوندم وخیلیا این طور تعریف کردن که تارنج وسختی نکشی به بهشت نمیرسی ولی شمامیگید که طبیعیه که ما خوب زندگی کنیم طبیعیه مادرزندگی خوشی ببینیم ثروت ببینیم و….ازیه طرفم شنیدم هم توقرآن وهم ازشما که گفتیدماحتما امتحان میشیم بافقر باگشنگی با ازدست دادن عزیزان یاهرچی ولی این درمن احساس بد ایجادمیکنه .من وازخداناراحت میکنه میدونم درک وباورمن مشکل داره ولی تواین چندروز مقاومت. کردم که این کامنت هارونذارم یادرک کنم بعد کامنتی بزارم اما حرف دلم وخواستم بگم باهم فرکانسی ها چون اوناهم همینکارو کردن .راستش من هنوزخداروجوری میبینم که مثل یه آدم قوی وقدرتمند وزورمند همش من وداره نگاه میکنه وزیرنظر داره مثلامن بااین که یه زنم دوست دارم زیبا باشم ولی وقتی یه کوچولو موهام وبیرون میزارم حسم بدمیشه واحساس میکنم مجازات سختی درانتظارمه ووقتی نامحرم ها توجه شون بهم جلب شه عذاب وجدان میگیرم که مبادا من اون هاروبه گناه وادارم یاخودم هم وارد مسیرغلط بشم بعد حالم بدمیشه وحجاب میکنم واززندگی لذتی نمیبرم اماازشماشنیدم که حق الناس وجودنداره امامن هنوزفکرمیکنم اگه من کامل حجاب نکنم یاآرایش داشته باشم کسی ودرمعرض گناه قراردادم وبایدمجازات شم حتی جایی ازقرآن خوندم که خطاب به همسران پیامبرمیگه که مانندزنان دوران جاهلیت ازتبرج وزینت وآرایش دوری کننددراجتماع،ودوروز پیش درمسجد دعوت به ختم بودم که قرآن دردستم داشتم یک صفحه ازش خواندم یادم نیست چه سوره ای بود ولی احساس کردم بامنه که حرفاش وبهم میزنه وخداروشکربهش عمل کردم ،من متاسفانه هنوزازخدامیترسم که عذابم بده وازجهنمش میترسم ولی ازوقتی بااین قوانین آشناشدم میفهم هدایت یعنی چی وآرامشم وایمانم بهترشده شماگفتیدکه خودمون ترجمه کنیم برامنم عربی بسیارسخته واصلاعلاقه ای ندارم ولی دوس دارم کتاب آسمانی وبفهمم وعمل کنم، امیدوارم خداوندماراهدایت کنه به مسیر درست به خودم حق میدم که کنارگذاشتن این باورهاکه ازبچگی بامن بوده واقعاسخته،امیدوارم ازپس شک وتردیدهابربیام ،اینم ازکامنتی که بالاخره نوشتم واحساسم وگفتم ،