خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 1
تصور شما از خداوند چگونه است؟
آیا تصویری که از او در ذهنتان ترسیم نمودهاید، خداوند را مثل یک انسان، احساساتی، واکنش گرا، قضاوت کننده یا دل رحم تصور نمودهاید؟
آیا خداوند را مثل خودتان میبینید؟ یعنی مانند موجودیت یک انسان داری احساسات اما بسیار قدرتمند و با سخاوت؟!!!
اگر نگاهی اینچنین دارید، پیشنهاد ما دیدنِ این فایلِ صوتی است.
من می خواهم تعریفی دیگر از خداوند ارائه دهم.
نگاه من به خداوند، یک نگاه اساسی تر و جامع تر است. من خداوند را خالقِ سیستمی می دانم که در حالِ هدایت و گسترشِ جهان است. یک انرژی هوشمند که فقط و تنها فقط در راستای قوانینی حرکت میکند که خودش وضع نموده و این قوانین تا ابد غیر قابل تغییر است.
و تاکید میکنم که:
میزان نعمتهایی که به زندگیات سرازیر میشود، بر اساس قوانین است و نه بر اساسِ یک سری احساسات! بر طبقِ قوانین طبیعی و بدونِ تغییر و قدرتمند الهی، برای هر نگاه و دیدگاهی یک بازخورد مشخص وجود دارد و باورهای تو مشخص کننده بهره ای است که از این قدرتِ بی انتها خواهی داشت.
و به شما هشدار میدهد که احساساتی نگاه کردن به خداوند، شما را از مسیر صحیح دور میکند. زیرا سیستم حاکم بر جهان و انرژی حاکم بر جهان هرگزاحساساتِ بشری را تجربه نکره و تحت تاثیراحساساتِ بشری قرار نمیگیرد
جالب است بدانید که، قوانینِ خداوند غیر احساساتی و غیر واکنش گرا، بر این اصلِ اساسی حاکم است:
اگر حالتان بد باشد، اتفاقاتِ بد را تجربه میکنید و تاکید میورزد که احساسِ خوب داشتن از همه چیز مهم تر است. اکنون و تا ابد. یعی احساس خوب، همواره مترادف است با اتفاقاتِ خوب!
اگر انسانی با هوش باشیم، حال که قوانین طبیعی که بر جهان حکم فرماست، غیرِ قابلِ تغییر میباشد، به جای عجز و لابه و تضرع در برابرِ خداوند، قوانینِ او را کشف و زندگی مان و خواستههایمان و باورهایمان را بر اساس آن قوانین بچینیم!
برای شناختِ بهترِ قوانین بدونِ تغییر و درکِ سیستم حاکم بر جهان و نقشِ خداوند در هدایت و راهنمایی ما، با من همراه باشید…
من در این برنامه، دلایلِ مهمِ تاکید بر “تغییر دیدگاهِ تان در مورد خداوند” و نتایجی شگفت انگیز که به واسطه این تغییر نگرش در زندگیتان کسب مینمایید، را توضیح می هم.
سید حسین عباس منش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD21MB23 دقیقه
وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَىٰ یَوْمِ الْبَعْثِ ۖ فَهَٰذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلَٰکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
و کسانی که دانش و ایمان به آنان داده شده است می گویند: بی تردید شما در کتاب خدا [صادر اول] تا روز قیامت درنگ کرده اید و این روز قیامت است، ولی شما معرفت و دانش نداشتید
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان توحیدی
این فایل نشانه امروز من بود
و واقعا چقدر نگاه درست و دقیق استاد در بحث توحید راهگشای من شد
میخوام خیلی خلاصه برای خودم آگاهی هایی رو که در این رابطه کسب کردم به نگارش در بیارم
شاید بهتر باشه به جای خدا از کلمه وجود یا هستی استفاده کنیم. این قدم اوله در درک خداوند.. اگر ما هزاران کتاب بنویسیم در مورد عسل، تا کسی اونو نچشه نمیتونه اون مطالب رو درک کنه.. این که یه مورد ملموس و بدیهیه
و تفاسیر ذهنی نمیتونن حق مطلب رو ادا کنن.
ما دوتا نگاه داریم به موضوعات.
یک تفسیر ذهنی که بسیار میتونه مخدوش باشه و کاملا نسبیه
یک نگاه شهودی که بی واسطه اتفاق میفته اما در نهایت در قالب ذهن ریخته میشه و درک میشه
مثلا وقتی یه گل رو برای اولین بار میبینیم، احساس شعفی که به ما دست میده نگاه شهودی ما به حقیقت اون گله و تصویری که در ذهن ما نقش میبنده نگاه ذهنی و نسبی ماست. و درک کلی ما از اون گل حاصل ریخته شدن درک ما از اون گل (مثل یه مایع) به ظرف ذهن ماست.. یعنی نگاه ذهنی مکمل نگاه شهودیه..
ما مثلا میتونیم به وسیله هوش مصنوعی به ماشین این قدرت رو بدیم که گل رو بشناسه، تجزیه و تحلیلش کنه، اما نمیتونیم اون درک شهودی و احساسی رو براش تعریف کنیم. میتونیم براش واکنش احساسی رو هم تعریف کنیم اما حقیقت احساسی پشت اون واکنش رو نمیتونیم بهش بدیم.. چون شهور یا همون حس یا همون وجود قابل کد نویسی نیست..
بزارید مثال بزنم. قبلا تو یکی از کامنت هام اینو مثال زدم. اگه ما حرکت الکترون های یه بورد سخت افزاری مثل کامپیتوتر رو در نظر بگیریم، ما نمیتونیم این حرکات رو درک کنیم اما به چند لایه واسطه (نرم افزاری و سخت افزاری) ما میرسیم به لایه ویندوز که میتونیم مجموع این حرکات رو در قالب نرم افزاری درک کنیم و حتی این حرکات رو تنظیم کنیم. که مثلا میشه نرم افزار اکسل که باهاش کارهای حسابداری رو انجام میدیم.
بشر هم در ارتباط با وجود همین کار رو داره میکنه. اگر لایه وجود رو درونی ترین و پنهان ترین لایه هستی در نظر بگیریم که لایتناهیه و قابل ادراک و کدنویسی و شبیه سازی نیست (بحث توحید و مبرا بودن خداوند از هر وصفی)، انسان میاد در لایه های مختلف میرسه به این وجود و درکش میکنه.. البته در نهایت این درک نسبیه ولی میتونه تا ابد توسعه اش بده.
یه لایه میشه جسم فیزیکی که درک ماست از نحوه ارتباطمون از دنیای مادی که اون هم یه درک انتزاعی از وجوده و اصلا جهان پیرامون ما این شکلی نیست (توی فیزیک کوانتوم هم بهش رسیدن که الکترون ها مجموعه تمام احتمالات رو که ذهن تصور میکنه پوشش میدن و در عین حال وجود عینی ندارن!!)
این جسم و دنیای پیرامون پایین ترین لایه است.. این جسم و دنیای پیرامون رو ما به خاطر لایه های بالاتر که مثل ویندوز یوزر اینترفیس هست به این شکل درک میکنیم.. به قول مولانا
فیلی اندرخانهی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
یه لایه میشه ذهن خودآگاه که درک انتزاعی داره.. همون که با مرگ از بین میره.. همون که زمان رو برای ما شبیه سازی میکنه در حالی که چیزی به نام زمان وجود عینی نداره.. همون که لایه بالاتر رو محافظت میکنه و با تکرار باید مطلب رو از فیلترش عبور داد و به لایه بالاتر که ذهن نیمه هوشیاره رسوند..
لایه بعدی که در قرآن بهش نفس گفته شده میشه ذهن نیمه هوشیار و ذهن نا هوشیار که ارتباط تنگاتنگی با نیمکرده سمت راست مغز داره.. ظرفیت بی نهایت در ذخیره سازی داده های حاوی احساسات!! چیزی که باهاش خواب میبینیم.. چیزی که باهاش سیر برزخی میکنیم.. و لایه بالاتر میشه روح که خیلی بحثش طولانی و جالبه.. و ارتباط روح با نفس از طریق تنزل ملائکه..
خلاصشو بخوام بگم ما داریم با ساخت باورها، درکمون رو از اون عمیق ترین لایه بالا میبریم و در واقع داریم حقیقت وجودی خودمون رو کشف میکنیم…
احساسات متضاد ناشی از ذهن هستن مثل شادی و غم .. مثل عشق و نفرت.. و میشه هزار جور براشون تعریف درست کرد و کاملا نسبی هستن. مثل تعریف ما از زیبایی که همش یه درک انتزاعیه که به فراخور کشورها و فرهنگ ها متفاوته!
اما احساسات اصیل که متضاد ندارن و تعریف نمیشن و شرطی سازی نیستن از وجود بر میاد
هر چی ما در روند ساخت باورها به سمت اون هستی نزدیک تر میشیم از تعریف و درک ذهنی و انتزاعی به درک حقیقی و شهودی نزدیک تر میشیم.. به همون اندازه با هستی یکی میشیم.. به همون اندازه آگاه تر میشیم. به همون اندازه الهامات رو بیشتر دریافت میکنیم (اینا همش دلیل داره ولی بخاطر اینکه طولانی نشه ازشون میگذرم که چرا..)
به همون اندازه در جهان دخل و تصرف میکنیم
به همون اندازه ما متخلق میشیم به اسمای خداوند
ما رحمان میشیم، غنی میشیم، کریم میشیم.. درحالی که هیچ کدوم از این ها نیستیم! این ها نمود ما میشن.. اینها تصاویر ما در آینه هستی هستن
و هستی هیچ وقت تعریف نمیشه
هستی اگر بر کوه متجلی بشه به معنی واقعی کلمه، کوه توانایی درکش رو نداره و از هم متلاشی میشه
ما نشئه به نشئه، عوالم مختلف رو تجربه کردیم و خواهیم کرد
تا درکمون رو از هستی توسعه بدیم
و این همون نگاه خداونده
که در ورای زمان و مکان خودش رو دید
ما اون نگاه هستیم
و هیچ خلقتی اتفاق نیفتاده!!
و همه چیز یه شهوده..
بزارید یه مثال بزنم..
فرض کنید زمانی برسه که بشه یه کتاب هزار صفحه ای رو در یک ثانیه در مغز بارگذاری کرد
وقتی این اتفاق بیفته.. شما یه ثانیه بعدش به اطراف نگاه میکنید و از خودتون میپرسید
چند ساعته که دارم این مطالب رو درک میکنم
اما همش یه ثانیه گذشته!!
و این همونه که خداوند در قرآن میفرماید
وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَىٰ یَوْمِ الْبَعْثِ ۖ فَهَٰذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلَٰکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
و کسانی که دانش و ایمان به آنان داده شده است می گویند: بی تردید شما در کتاب خدا [صادر اول] تا روز قیامت درنگ کرده اید و این روز قیامت است، ولی شما معرفت و دانش نداشتید