پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9
توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
اهدافی مثل: رسیدن به وزن دلخواه؛ رسیدن به وضعیت مالی دلخواه و …
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- فکر می کنم به خاطر اینکه مرتبا قدم هایی که باید برای هدفم بردارم را به تعویق می اندازم
- چون من در شروع کار، انگیزه دارم اما خیلی زود انگیزه هایم را از دست می دهم
- چون من هدف هایم را خیلی بزرگ و غیر واقع بینانه انتخاب می کنم
- چون من از شکست خوردن می ترسم به همین دلیل خیلی پیگیر هدف هایی که انتخاب می کنم نیستم
- چون من خیلی زود با برخورد با اولین مانع ناامید می شوم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9172MB21 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 920MB21 دقیقه
سلام سلام
رد پای 24
چه اهدافی رو تا حالا قرار دادی و بهش نرسیدی؟
هدف زیاد داشتم که بهش نرسیدم.
صادقانه بخام بگم اول اینکه دوره هاییکه خریدم عهد کردم مثلا یک ماه طول بکشه ولی 4 ماه یا 6 ماه طول کشیده.
خیلی کارارو نصفه ول کردم.ولی به لطف اموزه های استاد دیگه این دفعه 9 ماهه چسبیدم به یه کاریکه صب تا شب شب تا صبم پاش باشم خسته نمیشم.
قبلنا اگه یکی میگفت ول کن بابا چه حوصله ای داری تو که احتیاج نداری بشین خونه داریتو بکن و….از اینجور حرفا یا اینکه وقتی بقیه هم ردیف خودم بودن رو میدیدم که صب تا شب خونه داری میکنن و مث ملکه زندگی میکنن سرمشقم بودن.
میگفتم منم مگه دیوونه ام برم کار کنم باورهامو عوض میکنم منم مث اون زندگی میکنم.بعد این باعث میشد تو هدفم سست بشم ترمز بود دیگه باعث میشد به هدفام نرسم.
تا یه جایی مثلا 6 ماه خوب کار میکردم باز میدیم اوه من با این سخت کار کردنم کجا اون با این راحت زندگی کردنش کجا.
ولی الان میدونین به قول همسرم یا به قول استاد اگه عاشق کارت باشی کار برات تفریحه.
خسته نمیشی.دیگه الان هر نجوایی که میاد تو ذهنم و میگه واقعا که فلانی رو ببین از تو دیدتر خانه دار شده تو کجا اون کجا.
به ذهن خطاکارم میگم من 10 سال از زندگی که باید باشم عقبم چون یه بار ورشکست شدیم.ولی
عیب نداره چه جوری استاد تو 3 سال خودشو جمع و جور کرد منم میتونم تو کمتر از 3 سال به ارزوهام و هدفام برسم.
هدف گذاشتم هفته ای سه بار برم استخر ولی فقط 2 ماه رفتم و رفت و امد بچه ها کلاساشون کار خونه کارای سایت ترمزی تو ذهنم بودن که ادامه ندادم.
چندین بار هدف گذاشتم که امروز عصبانی نشم ولی دقیقا همون روز دعوای بدو برخورد بدی با بچه ها کردم.فکر میکنم اینکه فشار روی خودم میاوردم که عصبانی نشم از اینکه عصبانی میشدم هم بدتر بود ولی به مرور یاد گرفتم بهتر بشم.و الان این یک ماه احساس میکنم نسبت به ماه پیش همین موقع یه ادم دیگه ای شدم.این دفعه خودمو بقل میکنم محبوبمو میبوسم و به خودم تبریک میگم که دارم به این هدفم میرسم و قول عصبانیت رو در وجودم شکست میدم و از بین میبرمش.
بارها هدف گذاشتم به دخترم گیر ندم 18 سالشه یکم مسئولیت پذیر نیست بارها گفتم به کارهایی که دوست ندارم و انجام میده توجه نمیکنم ولی باز تا چشامو باز کردم انگار فقط اتاق نا مرتب لباسای نامرتب گوشی بازی کردنش بی توجهی به درساشو میدیدم.
ولی این دفعه فرق داره دارم به هدفم میرسم کمتر گیر میدم نمیگم اصلا ولی کمتر.بیشتر ازش تعریف میکنم بیشتر میبوسمش طوریکه دیروز به دوستش میگفت مامانم چند روزه خیلی عوض سده همش منو میبوسه.اونم فهمیده عوض شدم.
این دفعه دیگه این تو بمیری از اون تو بمیریا نیس.من به هدفم میرسم هدفم دوستی با بچه هامه.به خودم قول دادم.
این دفعه کارم رو نصفه ول نکردم و نمیکنم چون هر شب میام تو سایت انرژی میگیرم.درسامو مرور میکنم هفته ای دو یا سه تا کامنت میزارم از درسام.که بعدنا یادم باسه کجا بودم به کجا رسیدم.
وقتی تو هدفت امید داشته باشی هر روز انگار برات یه روز جدیده.
خورشید ماه فضای خونه خانوادت انگار یه جور جدیدن.
و امان از روزیکه نا امید باشی و به هدفت نرسی.
نمیدونم چرا امشب چیزی زیاد به ذهنم نمیاد که بگم بهش نرسیدم.شاید به خاطر امیدی که به هدفهام دارم هست.
شاید به خاطر اینکه دیشب نشستم یک صفحه پر از ارزوهام و هدفهامو نوشتم.
وااای خدا چقد نوشتن ارزوها رو دوست دارم.
مخصوصا وقتی حالت خوبه.
دیشب از شدت خستگی بعد از 8 یا 9 ساعت پای لپ تاپ بودن بهم الهام شد خیلی وقته ارزوهاتو ننوشتی بیا بنویس منم گفتم چشم.
و نوستم و نوشتم…
بعدش از شدت خوشحالی باز خابم نمیبرد.
در پناه خدای یکتا باشید.