پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8
توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- من از طرد شدن در رابطه می ترسم
- من از شکست خوردن می ترسم.
- من از ناشناخته ها می ترسم
- من از تنها ماندن می ترسم
- من از انتقاد شنیدن می ترسم
- من از تغییر می ترسم
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8182MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 821MB22 دقیقه
به نام خدای بخشنده ی بخشایشگر
سلام بر استادان عزیزم و دوستان همفرکانسیم دراین مسیر زیبا وتوحیدی
امروز ظهر کمی به خواب رفتم اصولا ظهرها نمیخوابم
بعداز خوندن چند تا کامنت به خواب رفتم
نمیدونم چطور توی خواب هم ذهنم مشغول به پیدا کردن ترس ها م بود
و دائم درحال گشتن در تمام وجودم وکنکاش به لایه های زیرین ذهنم
انگار که کسی دردرونم وارد شده و میخواد من رو از شر ترس هایی که سالهاست در وجودم مدفون شده نجات بده
من ترس هایی زیادی دارم هر چند وقت یکبار میان بالا ولی باز من اونها رو مدفون میکنم تا دیده نشن
شاید از مواجه شدن با اونها هم میترسم
ترس روی ترس دفن شده و منکه حالا 47 سالمه هنوز هم کلی ترس دارم
یادم میاد توی خوابم کسی که داشت به دنبال منبع ترس هام میگشت ذهنم رو به سمتی از وجودم جلب کرد که ترس از پایان یافتن داشت ترس از نرسیدن ترس از گذر روزها و دست نیافتن به چیزهایی که درپی شون هستم ترس از موفق نشدن
احساس کردم من انباشته یی از ترس ها م هستم که نمیخوام باهاشون روبرو بشم ترس هایی که از کودکی تا الان با من همراه هستند
امروز ظهر بعد از بیدارشدن از خواب بیشتر اون سیاهی که وجودم به خاطر ترس هام بود رو به یاد میارم
ترس از تنها ماندن
ترس از پیری
ترس از مرگ
ترس از آسانسوری که بین طبقات گیر کرده ومن توش گیر افتادم
ترس از رفتن به دل ناشناخته ها
ترس از اتاقی که پنجره یی نداره وهیچ نوری
ترس از روبرو شدن وحرف زدن با همسر و مشخص کردن مسیر زندگی
من در پی حل کردن ترس هام هستم استاد عزیزم
ازروزی که با شما آشنا شدم برای پیدا کردن و حل کردنشون دارم تلاش میکنم
وخیلی بهتر شدم ولی امروز که دوباره بهشون رجوع کردم دیدم هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم
قل اعوذ برب الفلق
به پروردگار سپیده دم پناه میبرم
به خدایی که نور را بر تاریکی پیروز گردانید
واز او درخواست کمک دارم تا مرا هم از تاریکیهای اعماق وجودم از ترسهام عبور بده و به نور رو روشنایی برسونه
چند روز پیش داشتم به قضیه یی فکر میکردم و به دنبال را ه حل براش توی دست دوست و رفیق میگشتم و با خودم میگفتم شاید فلانی بتونه کمکم کنه که یکبار یک نفر بهم گفت فراموش کردی که تو قدرتمندترین دوست رو داری یادت رفته چنان قلبم روشن شد ک انگار هیچ مشکلی ندارم و اون نهیب قلبم رو آروم کرد وانگار فقط خداوند تنها دوست وهمراه من هست دیگه هیچ نگرانی ندارم
من الان بهترین وقدرتمندترین بنگاه معامله املاک رو میشناسم که به موقع برام خونه پیدا میکنه
بهترین بنگاه معامله ماشین رو میشناسم که به موقع ماشین دلخواهمو برام میخره
من قلبم آرام شده
حالا هم که تونستم با ترس هام روبرو بشم باز هم خوشحالم بازم قلبم آرام تر شده ونیرویی قوی به من میگه از پس اونها هم برمیای فقط آرام باش
خوشحالم که بیرون کشیدمشون و حالا با تمرکز بیشتر روشون کار میکنم وخودمو رها میکنم آزاد آزاد
استاد عزیزم ازت بینهایت سپاسگذارم که این سوال ها رو میپرسین و مارو به مسیر توحید هدایت میکنی
با تشکر فراوان
عاشقتممم استادممم
سلام بر سهیلای عزیز
دوست من چقد کامنتت زیبا وازدرون برخاسته بود وقتی آیات قرآن رو میخوندم انگار خدا داشت با من حرف میزد اشک توی چشمام جمع شد وسرازیر شد بدنم به لرزه دراومد چونکه صدای حق رو شنیدم
چقد خالصانه نوشتی قلبم روشن شد
سهیلا جانم متوجه شدم که تو هم مثل من در حوزه ی زیبایی کار میکنی
برات خیلی خوشحالم سهیلا جانم
درپناه الله یکتا باشی دوست من