پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8
توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟
بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:
- من از طرد شدن در رابطه می ترسم
- من از شکست خوردن می ترسم.
- من از ناشناخته ها می ترسم
- من از تنها ماندن می ترسم
- من از انتقاد شنیدن می ترسم
- من از تغییر می ترسم
- و…
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8182MB22 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 821MB22 دقیقه
سلام به استاد عزیزم ودوستان گلم
یکی از ترسهایی که من دارم از سگ وحشی هستش خیلی کمتر شده ولی هست ولی یه دوستی داشتم چند سال پیش رفتیم باغ دوستان کلی سگ وحشی (آدم گیر)داشت تا ما رفتیم 2تاشون زنجیر پاره کردم ولی نرده بین ما بود نمیتونستن بیان سمتمون این دوست ما با اینکه بار اولش بود این سگ هارو میدید رفت اون طرف نرده بین 7،8 تا سگ وحشی واقعا رفت زنجیرشون گرفت بستشون بسرجاش من فکم افتاد الان خیلی بهتر شدم ولی هم اکنون تو وجودم هست ترسش
ترس دیگه ای که دارم توی جمع نمیتونم کامل مجلسو دست بگیرم ترس از قضاوت شدن ترس از بی توجهی
قبلا فراری بودم از رفتن توی جمع حتی! الان بهتر شدم وارد جمع های جدید میشم از لحاظ احساسی راحتم رابطه باافراد جدید راحتر شده ولی اینکه بخوام مجلسو دست بگیرم میترسم در صورتی که کوچیک بودم کل برنامه ها حالا بازی باشه تولد امام زمان برنامه داشتیم با دوستان خاطره تعریف میکردیم یا جک میگفتیم مجلس گردون هماهنگ کننده من بودم حتی دوستانی بودن 4تا 5 سال بزرگتر از من ولی تصمیم گیرنده آخر و… من بودم