پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6
    205MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2269 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:

    الگوی تکرارشونده نقش در زندگی من:

    تا اونجایی که یادم میاد همه ی این الگوهای تکرارشونده مثل قربانی بودن، ناجی بودن،پیشقدم برای صلح بودن و اینکه مراقب باشم طرف به دردسر نیوفتد رو داشتم.

    مثلا در برهه ای از زندگی ام که باهمسرم قهر میکردم ،90درصد من پیش قدم برای صلح و آشتی میشدم حتی اگر واقعا حق با من بود و این الگو بارها تکرارمیشد.

    در مورد ناجی بودن اینکه مثلا خواهرم از مشکلات در روابطش میگه ،خیلی خیلی سعی میکنم که کمکش کنم که البته بی فایده بوده ،چون طرف فقط میخواسته دردل کنه نه اینکه واقعا ریشه ای مشکلش حل بشه.و با هرباردردل کردن ،کلی منو به دردسر می انداخت و حتی اگه بهش خیلی نرم میگفتم چرا اینا رو به من میگی ؟من که هر چی راهنماییت کنم تو گوش نمیدی،جواب میداد پس با کی دردل کنم؟یا باهام قهر میکرد و ازم دلخور میشد.

    در خانواده و زندگی مجردی هم که همیشه و همیشه نقش قربانی داشتم که به خاطر اون خانواده و شرایط خاصش ،هرگز قرار نیس به خواسته هاش برسه،یعنی اصلا مهم نبود جقدرتلاش میکنم در نهایت محکوم و قربانی اون خانواده بودم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    نقش من در روابط عاطفی:

    1.به دنبال صلح

    من حاضرم در رابطه هر کاری بکنم که صلح برقرار باشه چون اگر یک درصد رابطه مخدوش بشه اینقدر روی حس و احساسم تاثیر میذاره که کل فکرم رو مشغول میکنه و اصلا نمیتونم در شرایطی باشم که کسی از دستم ناراحت باشه و اگر این مورد پیش بیاد واقعا کنترل ذهن برام خیلی سخته،حتی اگر به قیمت کوتاه اومدن خودم از نظرم باشه یا حتی خلاف نظرم رو ظاهری قبول کنم تا فقط صلح برقرار بشه،چون فقط میخوام آرامش برقرار بشه و هیچی غیراز این برام قابل تحمل نیست.شاید یه دلیلشم اینه که نمیخوام کسی از دستم ناراحت باشه چون برام خیلی مهمه که همه از من خوششون بیاد.

    2.خوشحال کردن بقیه

    خوشحال بودن آدمهایی که کنار من هستن خیلی برام مهمه. سعی میکنم اینجور نباشه ولی واقعا وقتی نزدیکترین آدمهای زندگیم که هرروز جلو چشمام هستن خوشحال نباشن همش احساس مسئولیت میکنم که باید یه کاری کنم،یه جایی ببرمشون،بفرستمشون سفر یا کمک مالی بهشون کنم تا خوشحال شن و واقعا تو این زمینه خیلی ضعف دارم

    حتی وقتی خودم میرم سفر یا جایی که بهم خوش میگذره عذاب وجدان میگیرم که چرا تنهایی دارم خوش میگذرونم

    3.کمال گرایی در رابطه

    اینکه توی روابطم بایدهمه چی عالی باشه تا راضی باشم هم یه معضله برای من،برای همین من هیییچ وقت از روابطم راضی نیستم ،یعنی نشده من از یه جمع بیام بیرون و خودم رو سرزنش نکنم که چرا اینجا بهتر رفتار نکردم،چرا اونجااین حرفو زدم یا چرا فلانی رو بیشتر تحویل نگرفتم نکنه ناراحت شده باشه و..

    که البته به لطف آموزشهای استاد این پاشنه های آشیل به مرور کم رنگ و کمرنگتر میشن.

    استاد این الگو عالی بود و مثالهاییکه میزنین فوق العاده اس چون شاید ما اصلا نفهمیم که این موضوع میتونه یه ضعف باشه و وقتی شمامثال میزنین ما خیلی نکات خوبی توش پیدا میکنیم که در مورد ما هم ممکنه صدق کنه ولی به ذهن خودمون خطور نکنه.

    از خدا سپاسگذارم بخاطر وجود شما که استاد سخنوری و بیان کردن مثال ها و داستان های فوق العاده ای هستین که باعث میشه قوانین به گوشت و استخون ما نفوذ کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ابراهیم ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به استاد و مریم خانم شایسته عزیز.

    خیلی خوشحالم از اتفاقات زندگیم که داره برام میفته

    خیلی سپاسگزارم از خداوند خودم که منو دوست داره و هر روز منو هدایت میکند به سمت زیبایی و قشنگی های بیشتر.

    این فایل هم بسیار خوب و هوشمندانه گفته شده بود و خیلی درس داشت.

    من الگوی تکرار شونده ام تو بحث روابط این است که خیلی دوست دارم سر مسائل جدی با شوخی و خنده اون رو نادیده بگیرم و یه جوری از اون فرار کنم.

    یا تو روابط با دیگران خیلی دوست دارم دیگران ناراحت نشوند در حدی که به خودم ضربه بزنم و خودم رو ناراحت کنم ولی دیگران دچار این ناراحتی نشوند.

    خیلی تو روابط جوری هستم که نمیتونم خواسته ام رو بگم و فکر میکنم اگه خواسته ام رو بگم بچه پر رو هستم و دیگران منو دوست ندارن.

    یا تو روابط احساس میکنم با تحقیر جلوی بقیه و کوچک کردن خودم میتونم خودم رو تو دل بقیه جا کنم.

    یا تو روابط ذهنم درگیر صحبت یک فرد میشه و سعی می‌کنه که اون رو قضاوت کنه،که معمولا قضاوت نادرست و نابجا و بسیار نادرست و غلطی هست که باعث ضربه زدن به خودم و بد کردن اون فرد تو ذهنم میشه.

    در کل خیلی سپاسگزارم از خداوند متعال که این فرصت رو داد برای نوشتن کامنت اینجا و خود شناسی بیشتر خودم واقعا دم استاد گرم با این حرف ها درست و واقعا سپاسگزارم.

    خدانگهدار تون باشه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    فاطمه شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1732 روز

    سلام وقتتون بخیر و شادی باشه انشاالله.

    من تو رابطه عاطفی چه نقشی رو بازی میکنم ؟

    من همیشه سعی میکنم طرف مقابلم رو درک کنم

    من سعی میکنم اگر مسئله ایی تو رابطه پیش میاد رو با گفتگو حل کنم

    من اگر ببینم طرفم با مسئله ایی رو به رو هست سعی میکنم کمکش کنم و راه حل بهش بدم یا از لحاظ فکری آرومش کنم و احساس میکنم این کارو دوس دارم

    من معمولا تو رابطه همراه و هم فکر هستم

    و از این که باهم یک مسئله ایی رو حل میکنیم خوشحال میشم .

    من تو آخرین رابطم با فردی روبه رو شدم که وقتی بهش راه کاری پیشنهاد میدادم یا تو مسائل هم فکر میشدم خیلی این کارو دوس داشت و منم حس خوبی داشتم اما بعد متوجه شدم اصلا از لحاظ فکری آدم مستقلی نیست و هرچیزی رو تقریبا بدون فکر میپذیره و گذشتشو که بررسی کردم دیدم ضربه های زیادی دیده هم از لحاظ مالی هم عاطفی و اصلا کنترلی رو هیجاناتش نداره و….

    به خودم نگاه میکنم که چرا این فرد رو جذب کردم ؟

    خب من میگفتم اینکه طرف یک مسئله رو بهت میگه و توهم سعی میکنی با هم فکری و چیزی هایی که یاد داری بهش راه کار بدی اصلا بد نیست بلکه باعث میشه رابطه محکم تر و صمیمی تر بشه و دوس داشتم طرفم از لحاظ فکری ومالی استقلال داشته باشه و نمیدونم چرا این فرد رو جذب کردم

    بعد به ذهنم رسید که گاهی اوقات افرادی وارد زندگیت میشن که باعث میشه ملاک هات کامل بشن ،بهتر متوجه بشی که چی میخوای

    و من الان متوجه شدم و کمک کرد ملاک هام کامل تر شه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      ندا گفته:
      مدت عضویت: 1555 روز

      سلام دوست عزیزم

      شما شخصیت کمک کننده دارین یعنی هرکسی تو زندگیتون میاد دوست دارین بهش راه حل بدین و کمکش کنید و دستشو بگیرین و این رفتارتون باعث شده ک چنین افرادی رو جذب کنید ک همیشه نیاز ب کمک دارن

      چون منم دقیقا شخصیتی مشابه شخصیت شما رو دارم و مدام چنین افرادی رو در زندگیم جذب میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        فاطمه شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1732 روز

        سلام دوست خوبم،امیدوارم عاااالی باشی

        اره دقیقا خودمم متوجه شدم و الگو هارو شناسایی کردم و به لطف خدا دارم روی خودم کار میکنم

        و حس میکنم هرروز دارم یه تیکه ایی از وجودم میشناسم و اون تیکه رو میسازم (مثل یه پازل)

        خداروشکر میکنم که تو این مسیر آگاهی و رشد قرار گرفتم .

        برات بهترین هارو میخوام ندای عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    احسان فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    با ایمان قلبی و توکل به خداوند زندگیم رو خودم خلق میکنم

    سلام به استاد عزیز

    در جواب به سوال این فایل باید بگم که من در روابط قبلیم با توجه به اینکه قانون و نمیشناختم درکی از خداوند ، خودم و جهان اطرافم نداشتم اینطوری بود که اصلا عزت نفس نداشتم و مدام از خودم میگذشتم و فقط به فکر رازی نگه داشتن طرف مقابلم بودم به طور افراطی هزینه مالی روحی زمانی و خلاصه هیچ وقت خودم برام مهم نبودم و همینطور که قانون میگه وقتی خودت برای خودت ارزش نداشته باشی برای دیگران هم بی ارزشی و هرچه بیشتر تلاش کنی برای رازی کردن بقیه فقط انتظار بیشتری ازت خواهند داشت خلاصه که گذشت تا اینکه با قانون و استاد آشنا شدم و اون روابط هم علارقم هزینه و تلاش زیاد من به جدایی ختم شد ولی به لطف الله یک بار برای همیشه خودم و اصلاح کردم و در رابطه فعلیم اولویت و اصل خودم هستم و اول خودم و میبینم البته نه اینکه بی توجه و خودخواه (از نوع بدش) باشم ولی جالبه که از وقتی در باورهام و رفتارم این تغییر و ایجاد کردم برای طرف مقابام و دیگران هم در اولویت قرار گرفتم و در کل شکل رابطم و رضایت خودم و پارتنرم میگه که راه درستی رو پیش گرفتم و تغییر درست بوده و باورای الانم خیلی بهتره چون هم رابطه ی عاشقانه و صمیمی دارم که هیچ گونه وابستگی و محدودیتی (البته بیشتر برای من) وجود نداره و یک رابطه خوب با تعهد سالم و شاد و دارم تجربه میکنم و برای همتون یه همچین رابطه ای رو آرزو میکنم

    در آخر از خداوند سپاسگذارم که منو با قانون و استاد آشنا کرد

    این نکته رو گذاشتم آخر کامنتم بگم چون خیلی مهمه و اونم این که بهترین رابطه رو با خداوند دارم تجربه میکنم و خدایی که الان میپرستم و باهاش رفاقت دارم هیچ شباحتی به خدایی که قبلا میشناختم نداره و درست تغییرات اساسی در زندگیم از وقتی شروع شد که خدارو بهتر شناختم (اشاره به فایل شماره 9 و 10 و 11 دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویاها )

    امیدوارم که هر کسی خدای یکتا رو عمیقن بشناسه و باهاش رفاقت کنه که فقط خدا کافیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محمدامین میرآخورلی گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته

    جواب سوال شما

    من در روابط عاطفی همیشه برای خودم و پارتنرم نقش شخصی بازی میکنم که همیشه باید با رفتارم علاقم و کارهایم خودمو ثابت کنم که دوست داشتنم و دلیل و قصد ورود به رابطه ام جدی و من واقعا این رابطه رو میخوام که این همیشه باعث شده به مشکل بخورم و این موضوع خیلی اذیت میکنه منو که چرا تو رابطه هام مخصوصا اونایی که خیلی جدی میشه من همیشه باید خودمو ثابت بکنم به طرفم

    مورد بعدی این که تو روابط عاطفیم من همیشه ادمیم که از همه کار زندگی خودم میزنم و سعی میکنم که حواسم بهش باشه بهش توجه کنم زنگ بزنم چت بکنم بیرون برم باهاش و این موضوع باعث شده قدرت نه گفتن نداشته باشم و همش بترسم که اگر به طرف مقابلم بگم الان کار دارم باید به کارم برسم یا مثلا الان نمیتونم طرف بهش بر خوره و ناراحت شه و فکر کنه من بهش توجه نمیکنم و همین موضوع هم منو ناراحت میکنه و باعث میشه همش عذاب وجدان اینو داشته باشم به کار نرسیدم فرصت امروز به خاطر بیرون رفتن یا چت کردن زیاد یا تلفنی حرف زدن از دست دادم که مثلا رو خودم باور هام و دوره کار کنم یا مثلا برای بیزینسم وقت بذارم و آموزش ببینم اگرم وقتمو برای اینا بذارم همش نگرانم پارتنرم ناراحت بشه که اصن بهش توجه نمیکنم و الویت های زندگیم یه چیز دیگس

    درصورت پیدا شدن مورد های دیگه حتما کامنت میکنم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2172 روز

    به نام خدای توانای من

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم

    جواب ششم

    نقش:

    1.من یک مظلوم قربانی هستم

    بله ذهن من خیلی خیلی عاشق این غذای چرب و چیل که من بارها تصمیم گرفتم تمومش کنم و ناخوداگاه دیدم عع بازم برای خودش تدارک دیده و واقعا سرم درد گرفت از این ویژگی

    ویژگی که ارامش و از من از عشقم از خانوادم از روابط دوستانم گرفت

    و هر نوع رابطمو کلا نابود کرد

    اول از همه عصاب خودمو مخدوش کرده

    همیشه اون دختر مظلومه که حق باهاش اما صداش شنیده نمیشه و بقیه چرا دارن بهش ظلم میکنن دارم

    مامانش زوور میگه باباش تصمیم گیرندس عشقش چه بد و فلان ازارش میده دوستاش چه خودخواهن و سواستفاده گرن

    درحالی که سناریو بدترازاینا تو ذهن من اومده نشسته و درحال کارگردانی شدن

    2.همیشه تو روابط ازم انتقاد میشه

    اگر فقط رابطه عاطفیم بود خب یچیزی ،خیلی وقته ادم هایی که باهاشون صمیمی هستم ازم انتقاد میکنن ایراد میگیرن سعی در راهنمایی و نشون دادن راه درست به منن

    3.ازطرفی خیلی حامی هم هستم خیلییی

    مخصوصا تو روابط دوستانم یعنی یادم از سلامتیشون تا حال روحیشون تا تکالیف دانشگاهشون حرص خوردن برا پس اندازشون راهنمایی تو روابطشون بیدار کردنشون تا خواب نمونن انگیزه دادن چک کردن روتین زندگیشون

    یه روزایی شبا دیگه انرژی برای خودم نمیموند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 930 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه دوستان.

    سوال: در روابط خودت با دیگران، شما چه نقشی رو بازی می کنید؟

    راستش من نقش یه آدم قربانی رو در رابطه هام بازی می‌کنم.

    یعنی اینکه من انگار ناخودآگاهم همش میخواد به من بی توجهی بشه، یا نادیده گرفته بشم، یا مثلا انتظاراتم تامین نشه و بعد من نقش اون آدم قربانی رو بازی کنم و بگم دیدی به من توجه نکردی؟ تو اون توجه لازم رو به من نداری ، یا اینو به خودم بگم که دیدی بهم بی توجهی میشه؟ به راحتی نقش قربانی رو بازی میکردم بصورت ناآگاهانه.

    الان که من دوره عشق و مودت استاد رو هم گذروندم اینو دارم تمرین میکنم که تمام احساس خوب من به خودم مربوطه و هیچ کس مسئول حال خوب من نیست. ولی خب قبلا که اینا رو بلد نبودم و همیشه طرف مقابلم رو مسئول حال خوب خودم میدونستم و وقتی هم که اون نمیتونست حال منو خوب کنه و یا گاهی نمیتونست بهم توجه کنه، من ناراحت میشدم و خودمو قربانی میدونستم و احساس می‌کردم که به من ظلم شده.

    واقعا خدا رو شکر میکنم برای آگاهی های دوره عشق و مودت و برای اینکه من در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم.

    یه موضوع دیگه که امروز برام اتفاق افتاد رو میخوام اینجا بگم.

    قبلش اینو بگم که حسادت از باور به کمبود میاد. وقتی کسی باور به فراوانی نعمت ها و اتفاقات خوب نداره، با دیدن موفقیت های دیگران، بهشون حسادت میکنه.

    من این موضوع رو کم و بیش در درونم داشتم و الان دارم خیلی در این زمینه تمرین میکنم که ذهنمو کنترل کنم.

    امروز خبر عقد یکی از دختران فامیل رو شنیدم.

    باز نجواها اومد که باعث شد یه کم حسادت درونم برانگیخته بشه، اینکه چرا من تا الان نتونستم یه رابطه و یه ازدواج خوب داشته باشم.

    من خیلی دارم روی کنترل ذهنم کار میکنم، سریع به خودم اومدم، کنترل ذهنمو در دست خودم گرفتم، همون خدایی که کارها رو برای همه انجام میده،همون خدا برای منم انجام میده. همون خدایی که آسمانها و زمین رو آفریده، ستاره ها رو، سیاره ها رو خلق کرده و داره هدایت و مدیریت میکنه، همون خدا ، روابط من رو هم هدایت و مدیریت میکنه، همون خدا از بی نهایت طریق روابط منو هماهنگ میکنه. من دستم تو دست فرمانروای کل این جهانه، پس دیگه از چی بترسم؟ پس دیگه چرا نگران باشم؟ همون خدا من رو هم هدایت میکنه و این قدرت رو داره که روابط منو هم هماهنگ و هدایت کنه.

    خدا بیشتر از من دوست داره که من خوشبخت بشم، بیشتر از من دوست داره که من شاد باشم، پس حتما روابطم رو هدایت میکنه، من این اعتماد رو به الله دارم. خداوند منو حمایت و هدایت میکنه همونطور که همیشه در تمام مراحل زندگیم منو هدایت و حمایت کرده.

    من ذهنمو کنترل کردم، من نجواها رو کنار زدم، واقعا اینجور مواقع کنترل ذهن برام سخت میشه ولی دارم تمرین میکنم که آگاهانه ذهنمو کنترل کنم. ایمان دارم که پاداش بزرگی در انتظارمه برای این کنترل ذهن، برای این تقوا.

    دست من تو دست فرمانروای کل این جهانه، پس چرا نگران باشم؟ چرا بترسم؟

    نعمت ها زیاده، آدم خوب زیاده، خداوند از هموارترین مسیر، منو به خواسته هام میرسونه.

    خواستم این ردپا رو از خودم بذارم، از امروزی که با تمام وجودم ذهنمو کنترل کردم، از امروزی که سعی کردم حسادت نکنم بلکه تحسین کنم، از امروزی که به قانون عمل کردم و از زاویه ای به این موضوع نگاه کردم که به من احساس بهتری بده.

    امروز من ذهنمو کنترل کردم، کنترل ذهن یعنی تقوا. و من سعی کردم که امروز و همیشه با تقوا باشم.

    آدم خوب زیاده، اتفاقات خوب زیاده، نعمت ها زیاده، همه چیز به آسانی باید انجام بشه. خداوند همونطور که کارها رو برای همه انجام داده، برای منم انجام میده.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1943 روز

    به نام خدا

    سلام

    سئوال اول این بود که توی ارتباطاتتون با دیگران چه نقشیو دارید بازی می‌کنید؟ خب در جوابش باید بگم که نقشی که ایفا کردم نقش ثابتی نبوده و متناسب با اون جمع تغییر کرده و احتمالا همین ثبات شخصیتی نداشتنم یکی از نقاط ضعف و عوامل نتایج نامناسب بوده. گاهی قربانی بودم که بی دلیل موجهی حس میکرد ظلمی در حقش صورت گرفته، گاهی یه ناجی که به قول استاد دنبال حل کردن مشکلات بقیه بوده به خاطر همین مدام به صحبت ها و آدم هایی تو اون فرکانس و مسائل برمیخورده، گاهی کسی بودم که بقیه بهش تکیه کردن و گاهی هم کسی که دور انداخته شده. (قطعا همه اینا برگرفته از نوع نگاهم به خودم بوده و هست). خیلی وقتا آدم مراقب و صلح طلبی بودم جوری که برای بقیه از خودم می‌زدم درحدی که تبدیل به توقع شده بود خیلی جاها یعنی بقیه در نظر نمی‌گرفتن این یه لطفه، بلکه از یه جا به بعد تبدیل به وظیفه می‌ یا تو ذهن خودم یا بقیه و خب این باعث میشه ادم هم اعتماد به نفسش پایین بیاد هم مورد سواستفاده قرار بگیره. خیلی وقتام از اونایی بودم که همونطور ک استاد گفتن مسائلو با شوخی و خنده و دلقک بازی و شیطنت رد کنم. و یا اینکه نظرات بقیه خیلی برام مهم بوده و براشون دست به هرکاری می‌زدم حتی به خاطرشون دروغ می‌گفتن کارایی که بعضیاشون حتی همونجوی هم جواب نمیدادن (توقع داشتن واقعا سمه) و اینکه خیلی وقتا زیادی مثبت اندیش بودم یعنی واقعیتو شاید نمیدیدم و یا زیادی دنبال ایراد بودم جوری که ایرادای خودم به چشمم نمیومد و میگم کلا بسته به جمع و اطرافیانم منم تغییر می‌کردم.

    خیلی جالبه همین الان که دارم اینا رو می‌نویسم هم یه سری چیزایی پیش اومد که نتیج خوب فهمیدنش حتی از همین الان شروع شد :))) چقدر جالب و باحاله واقعا فقط کافیه یه کم فکر کنیم ببینیم ریشه چیه و چیو باید تغییر بدیم.

    و اینکه استاد واقعا درست گفتید ما همیشه ایرادات بقیه رو راحت تر تشخیص میدیم تا خودمون. من خیلبی راحت ریشه مشکلات بقیه به چشمم میاد ولی راجع به خودم نه و چقدر خوبه آدم بلد باشه خودشو کنکاش کنه و به خودش برسه

    واقعا راست میگه حافظ:

    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

    من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

    هرکسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    موسی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    سلام استاد خوبم

    تحسین میکنم با این نوع روش اموزش

    استاد من میخواهم الگوهایی را را شنا مثال بزنین در زمانی که درامد خوبی نداشتین

    الگوهایی رو مثال بزنین در مورد این که هیچ ایده ایده ای بابت در امد نداشتین

    استاد حقیقت این است که درک این صحبت برایم سخت است چون با مدار فعلی شما خیلی فاصله

    دارم

    الان من در مداردر امد ضعیف هستم باور های پول ساز ضعیف است

    دوست دارم باورهای پول سازم را تقویت کنم ودرامدم افزایش یابد

    ممنون میشم بیشتر فقط در مورد الگوهای درامد زایی مثال بزنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: