اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد خدا حفظتون کنه که دنیا برام تاریک شده بودتیره تار شده بود شما به من روشنایی بخشیدی نور در زندگیم روشن کردی راه درست و امید و آرامش بهم هدیه دادی
تقریبا 8 سال پیش برادر شوهرم اومد به شوهرم
پیشنهاد داد بیا باهم مغازه بخریم و لوازم یدکی
ماشین بریزم داخل مغازه ،،شوهرم اومد با من مشورت کردبهش گفتم ی هفته دیه صبر کن تا فکر کنیم ،دوروز بعدش شوهرم اومد گفت من کارته بانکیم دادم به برادرم که هر چه پول داخلش هست برداشت کنه ،استاد اینو به من گفت من سرم گیج رفت افتادم روی زمین گفتم میگه قرار نشد ی هفته فکرات بکنی گفت من دیه دادمش باهم شریک شدن نه ی قولنامه ای نه ی سندی
اسمی باهم شریک بودن
تا اینکه دوماه بعد مادر شوهرم اومد گفت که برادر شوهرم ورشکست کرده و طلب کارها میان در مغازه و میان در خونه برای طلب پولشون میان
استاد دیه این برادر شوهر من بدهکار بود و فراری
دایم برای شوهر من زنگ میزدن اعصاب مارو ناراحت میکردن ،کلا روز گارمون شد سیاه سیاه
با این وجود که برادر شوهرم فراری بود ،پول ماهم رفته بود ولی شوهرم خرجی زن و بچه های برادر شوهرم میداد هرجا میخاستن برن میبردشون
انگار سرویس خصوصیشون بودهرچه میگفتم این کار نکن با حرف نبود تا اینکه برادر شوهر خودش معرفی کرد افتاد زندان شش ماه زندان بود و همچنان شوهرم خرجیشون میداد ماهم دایم باهم دعوا داشتیم کلا ارامشون گرفته بود پسرم پشت کنکور بود اصلا ی وضعی بیا ببین داغون
پسرم که قبول نشد و روزبه روز باهم داعوا مون شدید تر میشد فاصله مون از هم بیشتر میشد
ومن قید اقوام فامیل زدم چون هرجا میرفتم میگفتن چقدر شما ساده هسین پولتون دادین به اون ومنم داغون میشدم توی این 8 سال تا یاد پول میفتادم گریه امونم نمیداد دایم سردرد دایم
مریض بودم ،همش با خودم فکر میکردم اگر داده بودیم زمین چقدر سود کرده بودیم از این نجواه دایم میومد تو سرم ،،خلاصه که برادر شوهرم بعد شش ماه از زندان اومد بیرون کارگاه داشت فروخت چند تا از طلب کارها رو رد کرد و وضعش خوب شد ،،رفت برای خانواده خودش امکانات فراهم کرد خونه اش کامل کرد نما کرد زمین خرید
وطلب مارو نمیداد وقتی خودش امکاناتش فراهم کرد بعد هشت سال پول مارو داد ولی چه فایده
دیه پول ما اصلا ارزش نداشت حتی نمیشد ی موتور همراش بخری و من دایم با شوهرم بعثم میشد دایم دعوا داشتیم که اون پول همه رو بالا کشید بهترین زندگی برای زن و بچه خودش فراهم کرده،بلاخره پول مارو داد ذره ذره حتی نه خودش نه زنش نومدن ی معذرت خواهی کنن و شوهرم
میگه گذشته گذشته بیا مثل قبل باهاشون رفت و امد کنیم ولی من ذهنم قبول نمیکنه نمیتونم بپذیرم و باهم بعث داریم حتی اسم خانواده برادر شوهرم که میاد من حالم بد میشه الان یکسال هست بکوب دارم رو خودم کار میکنم خیلی بهتر شدم خدا رو شکر ذهنم ارومتر شده ،ولی فراموش نمیشه کرد که چقدر از زندگی عقب افتادیم چقدر دعوا داشتیم
استاد راهنماییم بکنن یا دوستان عباسمنشی من باید چکار کنم خیلی سخت خیلی
پیشاپیش ممنون میشم که از تجربه های شما دوستان استفاده کنم ️️️️
الگوی تکرار شونده ای که من دارم در روابطم هست که همیشه افرادی را جذب میکنم که شرایط ازدواج ندارن یا بهم گفتن فعلا قصد ازدواج ندارن یا مشکل کاری و مالی داشتن
در حال حاضر با فردی توی رابطه هستم که تمام خصوصیاتش همون خصوصیاتیه که برای من ایده آله و طبق مشخصاتی که برای فرد ایده آلم نوشتم هست ولی تنها مشکلمون در حال حاضر اینه که از لحاظ مالی مشکل داره و دو جا هم مشغول به کار شد ولی بعد از چندماه حقوقش رو ندادن و مجبور شد از کارش کناره گیری کنه حالا نمیدونم این الگوی تکرار شونده مربوط به اونه یا من
من که روابطی رو جذب میکنم که طرف شرایط ازدواجش جور نمیشه یا اون که دوجا مشغول به کار شده و حقوقش رو ندادن
من خودم فکرمیکنم بصورت ناخودآگاه ترس از ازدواج دارم،فکرمیکنم برای ازدواج مناسب نیستم، وابستگی به خانواده دارم ، به تنهایی عادت کردم ، با این حس ها دارم ناخواسته از ازدواج فرار میکنم در صورتی که خودآگاهم داره فریاد میزنه که میخوام ازدواج کنم
الگوی دیگه ای که دارم در روابط با دوستانم و خانوادم هست که همیشه افرادی هستن که در روابطشون مشکل دارن و من رو سنگ صبور خودشون میدونن و دوست دارن درددل کنن و چون از افراد نزدیک خانواده هم هستن نمیتونم کامل قطع رابطه کنم وقتی که با من درددل میکنن و انرژی های منفیشون رو سمت من روانه میکنن کامل بهم میریزم و عصبی میشم که چرا باید ساعتها این حرفها رو بشنوم
ممنون از آگاهی هایی که رایگان در اختیار ما میزارید واقعا گنج های نهفته ای هستن
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه دوستان
اغلب افرادی که من با اونها دوست هستم آدمهای منطقی هستند. آدمهایی هستند که کمتر احساسی هستند و از دوستانی نیستند که به قولی بگ تو نمیر تا من بمیرم . یعنی خیلی اولویت به دوست بدن. البته خود من همین خصوصیت رو دارم.
و با اغلبشون رابطه بدون مرز و خیلی صمیمی ندارم.
یا در واقع با اینکه آدمی هستم که با کسی مشکل ندارم و اگر تایمی با کسی باشم معمولا خوش می گذرونم و فکر می کنم به اونها هم خوش می گذره و لحظات لذتبخشی رو خلق می کنم ولی خیلی اوقات تنهایی خودم رو خلیی دوست دارم .
مثلا دوست دارم اگر پیاده روی می روم یا زمانی پیدا کنم با خودم حرف بزنم و این لحظات برام لذتبخش ترین لحظات است.
سلام به دو زوج دوست داشتنی و تمام دوستان خوبم دراین مسیرالهی
چقدراز خوندنه تک تک کامنت ها لذت میبرم از استاد بگیر تا تمام دانشجویان این مسیرالهی همه بینظیرید همه
خدایاشکرت به این سایت به این استاد به این دانشجویان به این مطالب و اگاهی ها خدایاشکرت
استادهربارکه جلسه سوم دوره کشف قوانین زندگی رو گوش میدم تازه بهترخودمومیشناسم وبه یادمیارم یکسری از الگوهایی تکرارشونده درگذشته رو اصلا قصدکامنت گذاشتن نداشتم منتهی ی حسی گفت بنویس و منم گفتم روجفت چشمام
امروز داشتم گذشته رو مرور میکردم دیدم من توهرمحیط کاری که مشغول شدم اولش اوضاع خیلی خوب بود به عنوان بهترین نیرو بانظم ترین نیرو نیرویی که میشه روش حساب کرد همه جوره پیش میرفت
حتی استادحقوقم به مرور افزایش پیدامیکرد درکل همه چی خیلی روان طی میشود
منتهی نمیدونم چی میشود که همه چی رو به کندی پیش میرفت یعنی باید کلی تلاش میکردم تا حقوقم بیشتربشه همه چی سخت پیش میرفت حتی نظرهادرموردمن تغییرمیکرد حتی اون برخورد خوب ازبین میرفت یعنی کاربجایی میرسید که با ناراحتی میومدم بیرون
واقعا برام سواله که چرا اینجورمیشود هربار
امروز وقتی بیاد اوردم این الگوتکرارشونده رو اومدم به تمام دوستان قدیمی که بااون ها ی روزی همکاربودم ازشون پرسیدم
چه چیزمنفی درمن میبینن !جواب هایی که از اونا دریافت کردم اینابود
دختر قوی
با نظم
وقت شناس
مرتب
فن بیان عالی
مقتدر
خوش خنده
با حال
دختر خونسرد
آروم بی حاشیه
صلح طلب
تمام انچه که دوستان بهم گفتن دقیقا درسته من واقعا همین ویژگی مثبت ودارم
منتهی تنها ویژگی منفی که بهم گفت این بود
وقتی از کسی ناراحت میشدی یا حرفش رو مخت بود جوری با منطق از وسط به دو قسمت مساوی تقسیمش میکردی که هیچ گارانتی قبولش نمیکرد
این پرسش هیچ کمکی به من نکرد بقول شما هیچکس مثل خود ادم نمیتونه پیداکنه ترمزهاشو و من دقیقا نمیدونم دلیل این الگو تکرارشونده چیه!
ی چیزدیگه هم هست که خیلی دوس دارم بدونم دلیلشواصلا نمیدونم این خوب هست یانه
ولی استاد من هرجا میرم اونجاشلوغ میشه همیشه شیفتایی کاری من شلوغه ولی براهمکارام خلوت اینکه میگن طرف خوش قدمه یا قدمش سبکه
خیلی دوس دارم بدونم این چه باوری درش هست
خوشحال میشم نظرات دوستانوبدونم دراین مورد
ممنونم ازشما استادعزیزم و خانم شایسته عزیزو تمام دوستان خوبم
بی نهایت سپاسگزارم بخاطر فایل های ک برای روابط میذارین چون به شدت مورد نیازمه و واقعا به موضوعاتی اشاره دارید که در هیچ جا نیومده و بسیار بار ارزشند.
من خودم الگوهایی که دارم که البته این فایل ها منو بفکر فرو برد یکی اینکه جاهایی که میرم سرکار همیشه میشه گفت شخص باسابقه اون مجموعه یا شخصی که مورد توجه همه ست به شدت به من حسادت میکنه و خب من اینو دوس ندارم و بیشتر تمایل دارم که با همکارام رابطه خوب و صمیمی تری داشته باشم و باهاشون راحت باشم. و در نهایت هم بعد از مدتی اونا از اون مجموعه میرن .
نمیدونم چی در افکارم اشتباست که این مدلی پیش میاد واسم !
الگوی بعدی که پیدا کردم مدیرعامل ها یا مدیریت این مجموعه ها از لحاظ نظم و ارتباط با پرسنل و خلاصه موضوعات کسب و کار و مستند سازی یه جورایی بی اطلاعند و با رفتن من به اونجا علاقه مند میشن که این کارارو انجام بدن و خب من از لحاظ ذهنی و کاری خیلی درگیر میشم که راهنماییشون کنم که شرایط رو براشون درست کنم و خلاصه از این دست موارد. یجورایی احساس شدیدا مسیولیت میکنم انگار چون من تجربه کاری دارم باید همه چیرو درست کنم که خب عملا روی دوش خودم سنگینی میکنه. و دوس دارم اتفاقا همه چی اونجا از اولی که من میرم درست باشه و من بتونم ازشون کلی چیز جدید یاد بگیرم البته که خیلی چیزا هم هست و برام عالیه ولی خب بازم بیشتر باشه برام جذابتره.
که خب فک میکنم شاید چون دوست دارم دیده بشم و مورد توجه باشم هی اینطوری پیش میاد.
الگوی دیگم اینه که کلا به هر کسی برخورد میکنم دلم میخاد راهنماییش کنم و واقعا هم سعیمو میکنم ولی متاسفانه پیش نیومده کسی چنین کاری برای من بکنه و همیشه یک طرفست از سمت من .
اینم دلیلش بازم شاید برمیگرده به همون نیاز به توجه و اهمیت دادن . نمیدونم !
الگوی بعدیمم که کلا در زمینه روابط هستش چه با خانم ها و چه آقایون که شدیدا احساس ضعف دارم در این زمینه و به همین علت دوره عشق و مودت رو تهیه کردم خداوند هم هدایتم خواهد کرد که بتونم پیشرفت داشته باشم.
به نام او که در این صحنه جهان عشق را جاری کرد تا ما همه ی انسان های خوشبخت از این چشمه های همیشه جاری طمع شیرین زندگی عالی را همراه با حضور خداوند بچشیم من بار اول هست که داخل سایت کامنت مینویسم و نمیدونم چرا تمام ذهنم و حالات روحیم ان قدر ارام و حضور خدا رو د کلماتم حس میکنم من با باور های مخربی که در ذهنم حک شده بود زندگی کردم و از خدا ممنونم که من رو هدایت کرد به سمت استاد عباس منش عزیز و الان دارم ی زندگی عالی همراه با حضور خداوند رو باعشق سپری میکنم هرچند باور های مخربی دیگر هنوز در ذهن ما هست و باید الگو های مناسبی جایگزین کرد من دایره افرادی که در ارتباط با اونها هستم خصوصیاتی مثل کمک خواستن ازمن رو وظیفه میدونند و در روابط با جنس مخالف ادم های با حس گناه زیاد با احساس بودن بیش از حد و به شدتت ادم های کنترل گر در ارتباط بودم و هستم ممنونم از استاد عزیزم بابت اگاهی که به ما میدن در پناه خدا
سلام به استاد نازینم بازم یه فایل قدرتمند و فوق العاده ای دیگه ..سپاسگذارم بابت این سایت ارزشمند
واما جواب سوال چه نوع افرادی رو در روابطم جذب میکنم؟؟
من در بیشتر روابط ام ادمایی معتاد به سیگار و مواد مخدر رو جذب میکنم هم در روابط عاطفیم تقریبا با تمام افرادی که رابطه ای عاطفی داشتم بعدا متوجه شدم که این ادم معتاد بوده یا الان توی محیط کاریم چندین تا از همکارام معتادن و تقریبا سرکار همشون نئشه ان و نمیتونن درست کار کنن و فشار کاری روی ماست یا کار قبلی که داشتمم اینطوری بود ،یا همه دوستام سیگاری ان و گاهی وقتا چیزای دیگه ای رو هم امتحان میکنن
یا من در روابط عاطفیم تقریبا همه افرادی که توی زندگیم بودن ادمای خیلی دروغ گویی بودن و همیشه سر کوچیک ترین چیزا بهم دروغ میگفتن حتی سر کارای روزمره و خیلی بی اهمیت
یا در تمام روابطم طرف مقابلم نسبت به من خیلی بی اهمیت و بی توجه بوده هم در روابط عاطفی و هم در روابط ام با همکارام و خانواده و دیگران
یا در تمام روابط عاطفیم من اولویت اون شخص هرگز در زندگیش نبودم ،بعداز یه مدتی متوجه میشدم یا اون کس دیگه ای رو دوست داشته و متاهل بوده و متوجه نبودم ،یا اینکه خیانت کرده بهم
یا من تقریبا در تمام روابط عاطفیم افرادی وارد زندگیم میشدن که حداقل 10 و20 سال ازم بزرگتر بودن و هیچ وقت با ادمی که همسنم باشه و یا حداقل 5و6 سال ازم بزرگتر باشه نبوده
یا من در تمام روابطم با شخصی وارد رابطه شدم که از لحاظ مالی خیلی ضعیف بوده
و یا من در تمام روابط عاطفیم با شخصی وارد رابطه شدم که هیچ احساس عاشقانه ای بهش نداشتم
سلام استاد عزیزم خدا قوت
سلام به خانم شایسته عزیز
وسلام به دانشجوهای عباسمنشی
استاد خدا حفظتون کنه که دنیا برام تاریک شده بودتیره تار شده بود شما به من روشنایی بخشیدی نور در زندگیم روشن کردی راه درست و امید و آرامش بهم هدیه دادی
تقریبا 8 سال پیش برادر شوهرم اومد به شوهرم
پیشنهاد داد بیا باهم مغازه بخریم و لوازم یدکی
ماشین بریزم داخل مغازه ،،شوهرم اومد با من مشورت کردبهش گفتم ی هفته دیه صبر کن تا فکر کنیم ،دوروز بعدش شوهرم اومد گفت من کارته بانکیم دادم به برادرم که هر چه پول داخلش هست برداشت کنه ،استاد اینو به من گفت من سرم گیج رفت افتادم روی زمین گفتم میگه قرار نشد ی هفته فکرات بکنی گفت من دیه دادمش باهم شریک شدن نه ی قولنامه ای نه ی سندی
اسمی باهم شریک بودن
تا اینکه دوماه بعد مادر شوهرم اومد گفت که برادر شوهرم ورشکست کرده و طلب کارها میان در مغازه و میان در خونه برای طلب پولشون میان
استاد دیه این برادر شوهر من بدهکار بود و فراری
دایم برای شوهر من زنگ میزدن اعصاب مارو ناراحت میکردن ،کلا روز گارمون شد سیاه سیاه
با این وجود که برادر شوهرم فراری بود ،پول ماهم رفته بود ولی شوهرم خرجی زن و بچه های برادر شوهرم میداد هرجا میخاستن برن میبردشون
انگار سرویس خصوصیشون بودهرچه میگفتم این کار نکن با حرف نبود تا اینکه برادر شوهر خودش معرفی کرد افتاد زندان شش ماه زندان بود و همچنان شوهرم خرجیشون میداد ماهم دایم باهم دعوا داشتیم کلا ارامشون گرفته بود پسرم پشت کنکور بود اصلا ی وضعی بیا ببین داغون
پسرم که قبول نشد و روزبه روز باهم داعوا مون شدید تر میشد فاصله مون از هم بیشتر میشد
ومن قید اقوام فامیل زدم چون هرجا میرفتم میگفتن چقدر شما ساده هسین پولتون دادین به اون ومنم داغون میشدم توی این 8 سال تا یاد پول میفتادم گریه امونم نمیداد دایم سردرد دایم
مریض بودم ،همش با خودم فکر میکردم اگر داده بودیم زمین چقدر سود کرده بودیم از این نجواه دایم میومد تو سرم ،،خلاصه که برادر شوهرم بعد شش ماه از زندان اومد بیرون کارگاه داشت فروخت چند تا از طلب کارها رو رد کرد و وضعش خوب شد ،،رفت برای خانواده خودش امکانات فراهم کرد خونه اش کامل کرد نما کرد زمین خرید
وطلب مارو نمیداد وقتی خودش امکاناتش فراهم کرد بعد هشت سال پول مارو داد ولی چه فایده
دیه پول ما اصلا ارزش نداشت حتی نمیشد ی موتور همراش بخری و من دایم با شوهرم بعثم میشد دایم دعوا داشتیم که اون پول همه رو بالا کشید بهترین زندگی برای زن و بچه خودش فراهم کرده،بلاخره پول مارو داد ذره ذره حتی نه خودش نه زنش نومدن ی معذرت خواهی کنن و شوهرم
میگه گذشته گذشته بیا مثل قبل باهاشون رفت و امد کنیم ولی من ذهنم قبول نمیکنه نمیتونم بپذیرم و باهم بعث داریم حتی اسم خانواده برادر شوهرم که میاد من حالم بد میشه الان یکسال هست بکوب دارم رو خودم کار میکنم خیلی بهتر شدم خدا رو شکر ذهنم ارومتر شده ،ولی فراموش نمیشه کرد که چقدر از زندگی عقب افتادیم چقدر دعوا داشتیم
استاد راهنماییم بکنن یا دوستان عباسمنشی من باید چکار کنم خیلی سخت خیلی
پیشاپیش ممنون میشم که از تجربه های شما دوستان استفاده کنم ️️️️
سلام خدمت استاد عباسمنش و مریم جانِ عزیزم
الگوی تکرار شونده ای که من دارم در روابطم هست که همیشه افرادی را جذب میکنم که شرایط ازدواج ندارن یا بهم گفتن فعلا قصد ازدواج ندارن یا مشکل کاری و مالی داشتن
در حال حاضر با فردی توی رابطه هستم که تمام خصوصیاتش همون خصوصیاتیه که برای من ایده آله و طبق مشخصاتی که برای فرد ایده آلم نوشتم هست ولی تنها مشکلمون در حال حاضر اینه که از لحاظ مالی مشکل داره و دو جا هم مشغول به کار شد ولی بعد از چندماه حقوقش رو ندادن و مجبور شد از کارش کناره گیری کنه حالا نمیدونم این الگوی تکرار شونده مربوط به اونه یا من
من که روابطی رو جذب میکنم که طرف شرایط ازدواجش جور نمیشه یا اون که دوجا مشغول به کار شده و حقوقش رو ندادن
من خودم فکرمیکنم بصورت ناخودآگاه ترس از ازدواج دارم،فکرمیکنم برای ازدواج مناسب نیستم، وابستگی به خانواده دارم ، به تنهایی عادت کردم ، با این حس ها دارم ناخواسته از ازدواج فرار میکنم در صورتی که خودآگاهم داره فریاد میزنه که میخوام ازدواج کنم
الگوی دیگه ای که دارم در روابط با دوستانم و خانوادم هست که همیشه افرادی هستن که در روابطشون مشکل دارن و من رو سنگ صبور خودشون میدونن و دوست دارن درددل کنن و چون از افراد نزدیک خانواده هم هستن نمیتونم کامل قطع رابطه کنم وقتی که با من درددل میکنن و انرژی های منفیشون رو سمت من روانه میکنن کامل بهم میریزم و عصبی میشم که چرا باید ساعتها این حرفها رو بشنوم
ممنون از آگاهی هایی که رایگان در اختیار ما میزارید واقعا گنج های نهفته ای هستن
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه دوستان
اغلب افرادی که من با اونها دوست هستم آدمهای منطقی هستند. آدمهایی هستند که کمتر احساسی هستند و از دوستانی نیستند که به قولی بگ تو نمیر تا من بمیرم . یعنی خیلی اولویت به دوست بدن. البته خود من همین خصوصیت رو دارم.
و با اغلبشون رابطه بدون مرز و خیلی صمیمی ندارم.
یا در واقع با اینکه آدمی هستم که با کسی مشکل ندارم و اگر تایمی با کسی باشم معمولا خوش می گذرونم و فکر می کنم به اونها هم خوش می گذره و لحظات لذتبخشی رو خلق می کنم ولی خیلی اوقات تنهایی خودم رو خلیی دوست دارم .
مثلا دوست دارم اگر پیاده روی می روم یا زمانی پیدا کنم با خودم حرف بزنم و این لحظات برام لذتبخش ترین لحظات است.
بنام خالق ثروت افرین
سلام به دو زوج دوست داشتنی و تمام دوستان خوبم دراین مسیرالهی
چقدراز خوندنه تک تک کامنت ها لذت میبرم از استاد بگیر تا تمام دانشجویان این مسیرالهی همه بینظیرید همه
خدایاشکرت به این سایت به این استاد به این دانشجویان به این مطالب و اگاهی ها خدایاشکرت
استادهربارکه جلسه سوم دوره کشف قوانین زندگی رو گوش میدم تازه بهترخودمومیشناسم وبه یادمیارم یکسری از الگوهایی تکرارشونده درگذشته رو اصلا قصدکامنت گذاشتن نداشتم منتهی ی حسی گفت بنویس و منم گفتم روجفت چشمام
امروز داشتم گذشته رو مرور میکردم دیدم من توهرمحیط کاری که مشغول شدم اولش اوضاع خیلی خوب بود به عنوان بهترین نیرو بانظم ترین نیرو نیرویی که میشه روش حساب کرد همه جوره پیش میرفت
حتی استادحقوقم به مرور افزایش پیدامیکرد درکل همه چی خیلی روان طی میشود
منتهی نمیدونم چی میشود که همه چی رو به کندی پیش میرفت یعنی باید کلی تلاش میکردم تا حقوقم بیشتربشه همه چی سخت پیش میرفت حتی نظرهادرموردمن تغییرمیکرد حتی اون برخورد خوب ازبین میرفت یعنی کاربجایی میرسید که با ناراحتی میومدم بیرون
واقعا برام سواله که چرا اینجورمیشود هربار
امروز وقتی بیاد اوردم این الگوتکرارشونده رو اومدم به تمام دوستان قدیمی که بااون ها ی روزی همکاربودم ازشون پرسیدم
چه چیزمنفی درمن میبینن !جواب هایی که از اونا دریافت کردم اینابود
دختر قوی
با نظم
وقت شناس
مرتب
فن بیان عالی
مقتدر
خوش خنده
با حال
دختر خونسرد
آروم بی حاشیه
صلح طلب
تمام انچه که دوستان بهم گفتن دقیقا درسته من واقعا همین ویژگی مثبت ودارم
منتهی تنها ویژگی منفی که بهم گفت این بود
وقتی از کسی ناراحت میشدی یا حرفش رو مخت بود جوری با منطق از وسط به دو قسمت مساوی تقسیمش میکردی که هیچ گارانتی قبولش نمیکرد
این پرسش هیچ کمکی به من نکرد بقول شما هیچکس مثل خود ادم نمیتونه پیداکنه ترمزهاشو و من دقیقا نمیدونم دلیل این الگو تکرارشونده چیه!
ی چیزدیگه هم هست که خیلی دوس دارم بدونم دلیلشواصلا نمیدونم این خوب هست یانه
ولی استاد من هرجا میرم اونجاشلوغ میشه همیشه شیفتایی کاری من شلوغه ولی براهمکارام خلوت اینکه میگن طرف خوش قدمه یا قدمش سبکه
خیلی دوس دارم بدونم این چه باوری درش هست
خوشحال میشم نظرات دوستانوبدونم دراین مورد
ممنونم ازشما استادعزیزم و خانم شایسته عزیزو تمام دوستان خوبم
پایدارباشید
سلام به استاد توحیدی و مریم عزیزم
بی نهایت سپاسگزارم بخاطر فایل های ک برای روابط میذارین چون به شدت مورد نیازمه و واقعا به موضوعاتی اشاره دارید که در هیچ جا نیومده و بسیار بار ارزشند.
من خودم الگوهایی که دارم که البته این فایل ها منو بفکر فرو برد یکی اینکه جاهایی که میرم سرکار همیشه میشه گفت شخص باسابقه اون مجموعه یا شخصی که مورد توجه همه ست به شدت به من حسادت میکنه و خب من اینو دوس ندارم و بیشتر تمایل دارم که با همکارام رابطه خوب و صمیمی تری داشته باشم و باهاشون راحت باشم. و در نهایت هم بعد از مدتی اونا از اون مجموعه میرن .
نمیدونم چی در افکارم اشتباست که این مدلی پیش میاد واسم !
الگوی بعدی که پیدا کردم مدیرعامل ها یا مدیریت این مجموعه ها از لحاظ نظم و ارتباط با پرسنل و خلاصه موضوعات کسب و کار و مستند سازی یه جورایی بی اطلاعند و با رفتن من به اونجا علاقه مند میشن که این کارارو انجام بدن و خب من از لحاظ ذهنی و کاری خیلی درگیر میشم که راهنماییشون کنم که شرایط رو براشون درست کنم و خلاصه از این دست موارد. یجورایی احساس شدیدا مسیولیت میکنم انگار چون من تجربه کاری دارم باید همه چیرو درست کنم که خب عملا روی دوش خودم سنگینی میکنه. و دوس دارم اتفاقا همه چی اونجا از اولی که من میرم درست باشه و من بتونم ازشون کلی چیز جدید یاد بگیرم البته که خیلی چیزا هم هست و برام عالیه ولی خب بازم بیشتر باشه برام جذابتره.
که خب فک میکنم شاید چون دوست دارم دیده بشم و مورد توجه باشم هی اینطوری پیش میاد.
الگوی دیگم اینه که کلا به هر کسی برخورد میکنم دلم میخاد راهنماییش کنم و واقعا هم سعیمو میکنم ولی متاسفانه پیش نیومده کسی چنین کاری برای من بکنه و همیشه یک طرفست از سمت من .
اینم دلیلش بازم شاید برمیگرده به همون نیاز به توجه و اهمیت دادن . نمیدونم !
الگوی بعدیمم که کلا در زمینه روابط هستش چه با خانم ها و چه آقایون که شدیدا احساس ضعف دارم در این زمینه و به همین علت دوره عشق و مودت رو تهیه کردم خداوند هم هدایتم خواهد کرد که بتونم پیشرفت داشته باشم.
به نام او که در این صحنه جهان عشق را جاری کرد تا ما همه ی انسان های خوشبخت از این چشمه های همیشه جاری طمع شیرین زندگی عالی را همراه با حضور خداوند بچشیم من بار اول هست که داخل سایت کامنت مینویسم و نمیدونم چرا تمام ذهنم و حالات روحیم ان قدر ارام و حضور خدا رو د کلماتم حس میکنم من با باور های مخربی که در ذهنم حک شده بود زندگی کردم و از خدا ممنونم که من رو هدایت کرد به سمت استاد عباس منش عزیز و الان دارم ی زندگی عالی همراه با حضور خداوند رو باعشق سپری میکنم هرچند باور های مخربی دیگر هنوز در ذهن ما هست و باید الگو های مناسبی جایگزین کرد من دایره افرادی که در ارتباط با اونها هستم خصوصیاتی مثل کمک خواستن ازمن رو وظیفه میدونند و در روابط با جنس مخالف ادم های با حس گناه زیاد با احساس بودن بیش از حد و به شدتت ادم های کنترل گر در ارتباط بودم و هستم ممنونم از استاد عزیزم بابت اگاهی که به ما میدن در پناه خدا
سلام به استاد نازینم بازم یه فایل قدرتمند و فوق العاده ای دیگه ..سپاسگذارم بابت این سایت ارزشمند
واما جواب سوال چه نوع افرادی رو در روابطم جذب میکنم؟؟
من در بیشتر روابط ام ادمایی معتاد به سیگار و مواد مخدر رو جذب میکنم هم در روابط عاطفیم تقریبا با تمام افرادی که رابطه ای عاطفی داشتم بعدا متوجه شدم که این ادم معتاد بوده یا الان توی محیط کاریم چندین تا از همکارام معتادن و تقریبا سرکار همشون نئشه ان و نمیتونن درست کار کنن و فشار کاری روی ماست یا کار قبلی که داشتمم اینطوری بود ،یا همه دوستام سیگاری ان و گاهی وقتا چیزای دیگه ای رو هم امتحان میکنن
یا من در روابط عاطفیم تقریبا همه افرادی که توی زندگیم بودن ادمای خیلی دروغ گویی بودن و همیشه سر کوچیک ترین چیزا بهم دروغ میگفتن حتی سر کارای روزمره و خیلی بی اهمیت
یا در تمام روابطم طرف مقابلم نسبت به من خیلی بی اهمیت و بی توجه بوده هم در روابط عاطفی و هم در روابط ام با همکارام و خانواده و دیگران
یا در تمام روابط عاطفیم من اولویت اون شخص هرگز در زندگیش نبودم ،بعداز یه مدتی متوجه میشدم یا اون کس دیگه ای رو دوست داشته و متاهل بوده و متوجه نبودم ،یا اینکه خیانت کرده بهم
یا من تقریبا در تمام روابط عاطفیم افرادی وارد زندگیم میشدن که حداقل 10 و20 سال ازم بزرگتر بودن و هیچ وقت با ادمی که همسنم باشه و یا حداقل 5و6 سال ازم بزرگتر باشه نبوده
یا من در تمام روابطم با شخصی وارد رابطه شدم که از لحاظ مالی خیلی ضعیف بوده
و یا من در تمام روابط عاطفیم با شخصی وارد رابطه شدم که هیچ احساس عاشقانه ای بهش نداشتم