رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»
آن زمان که در بندرعباس بودم، قبل از اینکه بخواهم برنامه هایم را به صورت جدی شروع کنم، بزرگترین نگرانی ام درباره سخنرانی این بود که، مبادا فردی سوالی بپرسد که آن لحظه پاسخش را ندانم!
اما حسی بسیار واضح در درونم، به من گفت:
اصلاً نگران نباش. پاسخ ها به موقع برایت خواهند آمد. آنگاه به من گفت که تنها وظیفه ام اشاعه توحید است و به من اطمینان داد که “بقیه اش با اوست:
جواب سوالات، آماده سازی شرایط، آوردن ثروت و نعمت به زندگی ام و … همه و همه با اوست. جالب است که همیشه، بهترین و کاملترین پاسخ های من به سوالات، دقیقاً روی استیج یا حتی درست در لحظه ضبط فایل بوده است.
من این حس، انرژی، خدا یا هر آنچه می نامیمش را باور کردم.
آن زمان که از من خواست که آرام باشم و فقط شروع کنم و هدایتم با اوست، به یقین هدایت شدم و همه چیز در زندگی ام با او معنا یافت.
اینجا در آمریکا، هرگاه از من می پرسند دین شما چیست؟ پاسخی جز این ندارم که: یکتاپرست هستم. چون نمی توانم این انرژی را در قالب هیچ نام یا فرقه ای جای دهم. چون انتخاب کردم تا به قول قرآن، پیرو آیین ابراهیم باشم که موحد بود و مشرک نبود.
به نظرم بهترین نگاه به خداوند، همان نگاه خالص و توحیدی ابراهیم به این انرژی است. نگاهی که فارغ از هر فرقه و پیرو، خودش بود و خدای خودش.
وقتی به زندگی ابراهیم می نگرم، نگاه پر از یقین ابراهیم به این نیرو را در جای جای زندگی اش می بینم:
از ورود به آتش، رها کردن همسر و فرزندش در بیابان تا قربانی کردن فرزندش…
نگاهی که یقین دارد باید توکل کرد و قدم ها را برداشت. هدایت به موقع می آید و قدم های بعدی گفته می شود.
نگاه ابراهیم به من فهماند که خداوند همه چیز است. من، تو، نظم جهان، قوانین هستی و همه آنچه هست خواه آن را خوب می دانیم یا نه، همه و همه شکلی است از انرژی ای که خدا نامیده ایم.
خداوند به شکل هر آنچه در ذهنت بسازی، وارد زندگی ات می شود، همانگونه که به شکل باورهای سلیمان نبی، برایش خدایی وهاب شد و در قالب قدرت و ثروت، وارد زندگی اش شد. همانگونه که برای ابراهیم، از آتش تبدیل به گلستان شد.
خداوند مثل آبی است که به شکل ظرف باورهای تو در می آید. باید ببینی چه ظرفی برای او ساخته ای؟!
زیرا می تواند ظرفی باشد در قالب خانه ای زیبا، سفری رویایی به زیباترین نقاط دنیا، خودرویی با امکانات عالی، رابطه ای توام با عشق و مودت، سرمایه گذاری هایی سود آور، سلامتی و آرامش و همه چیزهای خوب
یا بر عکس، نگرانی هایی مثل اجاره خانه، قسط، بدهی، روابط نامناسب، بیماری های مختلف و…
حال که خداوند همه چیز است، می خواهی برای تو چه شکلی داشته باشد؟
ثروت باشد یا فقر؟ درمان باشد یا درد؟ عشق باشد یا نفرت؟ آسان باشد یا سخت؟
بپذیر، ایمان بیاور که هیچ محدودیتی برای این خدا نیست. بدان خدا چیزی جدا از ما نیست و درگیر هیچ قالب و واژه ای نباش.
هرچه بزرگتر فکر کنی، هرچه باورهای قدرتمند کننده تری درباره ثروت، سلامتی، روابط زیبا و… بسازی، این انرژی به شکل زیباتری وارد زندگی ات می شود و به همان میزان، نگرانی هایت را کمتر، آرامش ات را بیشتر و جهانت را زیباتر می نماید.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»721MB50 دقیقه
- فایل صوتی رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»46MB50 دقیقه
هدایت من به این فایل، برام مثل یک معجزه بود! اومدم گزینه پروفایل عمومی خودم رو بزنم که حواسم نبود گوشه انگشتم خورده بود به نشانه امروز من!خیلی اتفاقی … که صد البته هیچ اتفاقی اتفاقی نیست وارد این صفحه شدم.
قبلش حالم خیلی خوب بود و طبق قانون، وقتی ما در احساس خوب هستیم، هدایت های پرودگار رو دریافت میکنیم. پس شک نکردم که این صفحه از فایل با عنوان جذابش برام هدایتی از سمت پروردگار بود.
جهت قدردانی از هدایت پروردگارم، بلافاصله هدایتش رو اجرا کردم و شروع کردم به دیدن فایل …
باید اعتراف کنم که تا به حال هیچ فایلی به اندازه این فایل برام آگاهی نداشته و فکرم رو مشغول نکرده! تا حدی که مخم سوت کشید و برای درک این آگاهی ها و قرار دادنشون در پازل قوانیم، شروع کردن به نوشتن. تا جایگاه این اگاهی هارو در پازل قوانین زندگی بدونم و بفهمم این آگاهی ها کدوم تکه گمشده میشه.
به همین خاطر متنم طولانیه…
چون اول از همه اینا رو برای خودم نوشتم
دوما اینجا منتشر کردم که اگه کسی در مدار شنیدن و فهمش بود، استفاده کنه و درکش بالاتر بره.
فایلو باز کردم…
چه تیشرت خوشرنگی تن استاد عزیزم بود! چند دقیقه اول فیلم بود که متوجه شدم صفر تا صد این فایل، عنوان فایل و محتوای فایل، همه و همه ناشی از عمل استاد عزیزم به الهاماتش بوده!
مشتاق تر شدم و ذوق زده تر از قبل، آماده دیدن فیلم شدم. چرا که بااااور دارم چیزی که از عمل به الهام ساخته بشه، قطعا نتیجش بینهایت کارساز هست.
خداروشاکرم که استاد عزیزم، فقط و فقط با عمل به الهاماتش فایلهاشو تولید میکنه و همین سبب میشه خیلی از ماها، برای دریافت جواب سوالات و ابهامات ذهنمون به این فایل ها هدایت بشیم و جوابی رو دریافت کنیم که باید دریافت کنیم!
چقدر استاد در اوج آرامش و خلوص صحبت میکنن !
لحظاتی که الهام رو دریافت میکنن کاملا میشه تشخیص داد!
از مکث و درنگ بین صحبتاشون … !
از لبخند رو لباشون … !
از جدیت هجاها و کلماتشون … !
چقدر میتونه برای ما الگو باشه این تعهد شما به عمل به الهاماتی که دریافت میکنید.
اصلا این جلسه از فایل کلا از الهام ساخته شده و از الهام میگه!
آخ که چقدر این واژه برام عزیز و گرانقدره!
واژه ای که ما رو به اصل وصل میکنه!
واژه ای که دلیلی محکم بر وجود نیرویی ماورائی هست که به ما وصله!
مثل یه جور برج مراقبت …
مثل یه جور سازمان پشتیبانی …
مثل یه استاد راهنمای کارکشته …
مثل بیسیمی که نیروی های امنیتی ۲۴ ساعته داخل گوششون دارن و هرررر لحظه در حال دریافت راهنمایی در جهت انجام ماموریت شون هستن!
همه افراد و نیروهای پلیس به این پشتیبانی ۲۴ ساعته با مرکز در تماس هستن و هر دستوری رو که اجرا کردن، باز میپرسن دستور بعدی چیه!
چون میدونن که تا دستور اول رو اجرا نکنن، دستور دومی در کار نیست!
همین نیروها برای ارتباط با این مرکز، فقط کافیه که فرکانس بیسیم رو با برکانس مرکز تنظیم کنن.
فقط کافیه برن رو فرکانس مرکز تا اطلاعات و دستورات و راهنمایی ها رو دریافت کنن.
اگه نزدیک به فرکانس مرکز بشن، ممکنه صدای مرکز رو دریافت کنن ولی واضح نیست و نویز داره! و هرچه سعی کنن فرکانسشون رو نزدیک تر کنن، صدا رو واضح تر میشنون.
مرکز دستوراتی که به نیروها میده، برای همه یکسان نیست. بلکه بستگی به میزان تجربه و تکامل و درجه اون نیرو داره.
برای نیروهای مبتدی، دستورات مبتدی تر و برای نیروهای پیشرفته تر، دستورات پیشرفته تری هم داره!
به میزانی که این نیروها، دستورات رو دریافت کنن و بلافاصله اجرا کنن، درجاتشون بالاتر میره و به همونمیزان کیفیت و کمیت دستورات و راهنمایی ها هم بیشتر میشه!
جریان ما انسان ها هم به همین صورته!
خداوند،
این نیروی ماورایی و انرژی نامحدود، در هر لحظه به تماااام ماها یه سری هدایت ها و الهامات رو منتقل میکنه.
این که ما نمیشنویم، دلیل بر این نیست که وجود نداره! بلکه مشکل از گیرنده ماست! برای دریافتش بااااید بریم رو موج و فرکانس الله! هرچه فرکانس گیرنده ما به این فرکانس خداوند نزدیک تر باشه، صداشو واضح تر میشنویم و نویز کمتری داره!
این نویز، همون نجوای ذهنه! به میزانی که فرکانس گیرنده ما با فرکانس خداوند هماهنگ تر باشه، به همون اندازه نجواهای ذهن رو کمتر میشنویم و الهامات وضوح بیشتری پیدا میکنن.
چه طور فرکانس خودمون رو با فرکانس خداوند هماهنگ کنیم؟
یعنی به قول استاد چه طور بریم رو موج خداوند؟
با احساس خوب!
به هر میزانی که احساسمون خوبتر باشه، بیشتر به فرکانس خداوندمون نزدیکتریم و به همون اندازه الهامات رو با وضوح بیشتر و نویز کمتر میشنویم!
پس هرچه احساس خوب بیشتر، دریافت الهامات هم بیشتر!
و هرچه دریافت الهامات بیشتر، رشدمون بیشتر و نزدیک شدنمون به طی کردن مسیر تکامل سریع تر! درواقع هرچه الهامات بیشتری دریافت کنیم، سرعت طی کردن مسیر تکاملی ما بیشتر میشه!
چون الهام و هدایت های خداوند، به صورت بهترین ایده ها آمیخته با آرامش خاطر به ما منتقل میشه!
اما یه شرط داره!
الهام رو که گرفتی باید بلافاصله اجراییش کنی که ثابت کنی بهش ایمان داری!
به همون میزان که الهامات دریافتی رو اجرا کنی، لیاقتت برای دریافت الهامات بیشتر رو نشون میدی.
چون با عمل کردن به هر الهام، یک قدم به تکامل مدارت نزدیک تر میشی و با طی کردن تکاملت، به مدار جدید هم میری و ظرفیتت برای دریافت نعمات و الهامات بیشتر میشه!
در واقع اینجا نوبت میرسه به عمل کردن و اگه عمل نکنی، هیچ نتیجه ای رخ نمیده!
پس :
احساس خوب = دریافت الهامات
دریافت الهامات = طی کردن تکامل
حالا طبق قانون ریاضیات، مشابه ها رو خط بزنیم ( یعنی همون دریافت الهامات)
چی موند؟
احساس خوب = طی کردن تکامل
پس ثابت کردیم با احساس خوب، میتونیم به تکاملمون نزدیک تر بشیم و هرچه احساس خوب بیشتر سرعت طی کردن تکامل هم بیشتر میشه!
این دستاورد خیلی ارزشمنده! برای کسی که در مدارش باشه و بفهمه!
✔احساس خوب ~ سرعت تکامل
بریم سراغ قانون اصلی جهان و از زاویه دیگه به الهامات عمل کنیم.
طبق قانون، هر فرکانسی که به جهان هستی ارسال میکنیم، جهان اون فرکانس رو تبدیل میکنه به شرایط و اتفاقات هم سنگ با اون فرکانس و وارد زندگی مون میشه!
فرکانس ما ارتباط مستقیمی با احساس ما داره و هرچه احساس ما در لحظه بهتر باشه، فرکانس ما در لحظه هم بهتر خواهد بود و هرچه سعی کنیم در طول روز این حال خوب رو ادامه بدیم، ندت زمان بیشتری اون فرکانس مناسب رو تحویل جهان میدیم.
(به همین خاطره استاد همیشه تاکید زیادی روی تمرکز به نکات مثبت دارن) الان بحث تمرکز مثبت رو باز نمیکنم چون میخوایم در مورد الهامات صحبت کنیم.
پس
احساس خوب = فرکانس خوب
فرکانس خوب = اتفاقات و شرایط خوب
بازم طبق ریاضیات میفهمیم:
احساس خوب = اتفاقات و شرایط خوب
و هرچه این احساس خوب ما بیشتر باشه و تدام بیشتری داشته باشه، اتفاقات و شرایط مناسب تر و بهتره!
✔احساس خوب ~ اتفاقات و شرایط
حالا این سوال پیش میاد؟ این اتفاقات و شرایط چه طور وارد رندگی مون میشه!؟
واقعا این فرکانس ارسالی، چه طور تبدیل به شرایط میشه؟!
این شرایط چه طور وارد زندگی میشه؟!
یهو از آسمون میاد؟!
نه …
جواب یک کلمه ست!
الهام !
بله بازم الهام!
چون ثابت کردیم که هرچه احساس خوب ما بیشتر و بهتر باشه، دریافت الهامات ما واضح تر و بیشتره و الهام چیزی نیست جز ایده ها و پیشنهادات ناب، در بهترین زمان و بهترین مکان!
و کسی که بتونه این ایده ها رو بلافاصله اجرایی کنه و بازم الهام بعدی رو اجرا کنه و بازم بعدی …
با قدم های متوالی که با هر الهام برداشته، در نهایت به تکامل مدارش میرسه و بهترین شرایط و اتفاقات رو متناسب با مدارش وارد زندگیش میکنه!
چون هر الهام، حکم یک پله از نردبون رو داره و تا بهش عمل نکنه، یعنی پله اول رو بالانره، الهام بعدی نمیاد! یعنی نمیتونه پله دوم رو بالا بره …
و این بالا رفتن پله های متوالی سبب طی کردن مسیر تکامل خواهد شد.
پس تا اینجا چیا فهمیدیم؟!
اینکه طی کردن مسیر تکاملی ما، وابسته به “عمل به الهامات” ماست
و دریافت الهامات ما وابسته به میزان و مقدار “حال خوب” ماست.
تا اینجا رسیدیم به حال خوب!
این تا اینجا …
و طبق قانون اصلی،
اتفاقات و شرایط زندگی ما، متناسب با “کیفیت فرکانس” ما در هر لحظه ست.
و کیفیت فرکانس ما هم وابسته به میزان “حال خوب” ماست!
عه!
بازم رسیدیم به حال خوب!
پس همه چی رو همین حال خوب میسازه!
همون احساس خوب!
همون احساس لذت!
اما احساس خوب از کجا میاد؟ از کجا سرچشمه میگیره؟!
احساس خوب از باور خوب میاد!
ما از کجا میفهمیم باورمون نسبت به چیزی خوبه یا بد؟! از احساسمون!
احساسمون، قطب نمای درونی ماست و بهمون میگه که باورمون خوبه یا نه!
پس از احساس خوب رسیدیم به “باور” .
اما باور چیه و چه طوری یه باور خوب ایجاد میکنیم؟
در جهانی که ما زندگی میکنیم همه چیز از انرژیه! همه چیزای ریز و درشت از انرژی ساخته شده و خدایی که این جهان رو خلق کرده هم، یک سیتمی از جنس انرژیه!
و میدونیم صورت انرژیه از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه.
یعنی مثل یه خمیر مجسمه سازیه که به هر شکلی بخوایم، میتونیم درش بیاریم!
اینکه این خمیر رو برای جنبه های مختلف زندگی به چه شکلی در بیاریم، کاملا شخصی و متفاوته!
هرکسی خمیرش رو در هر موضوعی به یه شکل در میاره.
خب اگه جهان ما از انرژیه و ماهیت انرژی طوریه که صورتش کاملا متغیره، پس ما میتونیم اینو به هرشکلی دربیاریم! درسته؟
اما سوال اینجاست چه طوری!؟
من چه طوری میتونم جهان و زیرمجموعه هاشو به شکلی که میخوام در بیارم؟!
جواب اینجاست که کافیه این خمیر رو برای موضوع دلخواهت، در یک قالب یا شابلون میزاری که خودت اونو ساختی و خمیر زندگیت رو به هر شکلی بخوای درمیاره!
تا قبل از این خمیرت رو چه شکلی و با کدوم قالب ساختی؟ اصلا خودت اون قالب رو ساختی؟ یا اینکه برات ساختنش؟!
اگه از مجسمه فعلیت راضی نیستی، پس لازمه برای ساخت مجسمه جدید و دلخواهت، قالب قبلی روکلا خرابش کنی و یه قالب جدید خودساخته بسازی و خمیر زندگیت رو به همون شکل دلخواه دربیاری.
حالا این مثال خمیر مجسمه رو تطابق بدیم با زندگی خودمون.
گفتیم همه چی از انرژیه و صورت انرژی متغیره. پس هر کدوم از موضوعات زندگی مثل ثروت، سلامتی، روابط که از انرژی هستن مثل خمیر مجسمه فرض میکنیم.
اگه از اون جنبه زندگی مون ناراضی هستیم، یعنی از مجسمه اون موضوع از زندگی ناراضی هستیم.
ما مجسمه اون جنبه از زندگی رو چه طور میسازیم؟!
با باورامون! باورامون خمیر اون جنبه از زندگی رو ساختن!
در واقع این باورهای ماهستن که مثل یک شابلون یا قالب هستن که خمیر رو داخلش میزاری و به همون شکل بیرون میدن.
این قالب ها رو ورودی های ذهن ما میسازن ...
ورودی های ما توسط اطرافیان از گذشته تا کنون!
چیزایی که در مورد اون جنبه زندگی از دیگران شنیدیم، دیدیم، درک کردیم و پذیرفتیم. اینا همه قالب های ما رو می سازن!
به همین خاطر اگه الان از مجسمه ی اون جنبه از زندگی مون خوشمون نمیاد، یعنی قالبش خرابه و علت خراب بودن قالب، ورودی های نامناسب ما توسط دیگرانه!
به همین خاطر میگم اون قالب رو دیگران برای ما ساختن.
پس اگه میخوایم مجسمه دلخواه مون رو در مورد اون موضوع خاص بسازیم، باید بعد از خراب کردن مجسمه، یه قالب جدید بسازیم.
یعنی باورهامون رو از نو بسازیم! اون جوری که دوست داریم! تا خمیر مجسمه مون اون طوری که میخوایم از قالب بیرون بیاد.
حالا چه طوری یه قالب جدید بسازیم؟ با آوردن الگو و مثال از دیگران! با پیدا کردن اون قالبی که مدنظرمونه در قالب های دیگران. تا نبینیم و تا پیدا نکنیم، نمیتونیم بسازیم.
در واقع ما برای تغییر باورهامون نسبت به یه موضوع خاص، باید بگردیم و نمونه های عینی باور جدیدمون رو پیدا کنیم.
چون باورهای قبلی ما الکی شکل نگرفته که الکی هم از بین بره!
ممکنه یادمون نباشه ولی با دیدن ها، شنیدن ها و درنهایت پذیرفتن، این باورهای قدیمی تثبیت شدن.
پس الانم برای جایگزینی، لازمه بازم ببینه و بشنوه تا بپذیره. اما اینبار تفاوتش در اینه که میخواد خوداگاه بگرده و نمونه هایی که میخواد ببینه و بشنوه و در نهایت بپذیره!
پس برای ساخت قالب موردنظرمون لازمه دنبال الگو و مثال بگردیم تا یادبگیریم بسازیمش!
وقتی ساختیم…
دیگه خمیرو میزنیم توش و درمیاریم و همونی که میخوایم تحویل میگیریم!
هرجاشم ایراد داشت ایراد نداره
بازم قالب رو سمباده میکشیم و روش کار میکنیم تا بازم مجسمه مون زیباتر بشه.
باید یادمون باشه این پروسه هم بی نهایته و هم تکاملی! یعنی هربار که قالبتو بسازی، بازم میتونی تکاملی بهترش کنی و هیچ سقفی نداره برای بهتر کردن قالبت و زیباتر کردنت مجسمت!
“تو قالبت رو تغییر بده به قالب موردنظرت، اون خمیر محکومه به تغییر کردن در اون قالب!
اگه تغییر نکنه، خوده جهان یکی دیگه تحویلت میده! ”
” پس فقط روی قالبت کار کن نه اینکه با همون قالب قبلی، خمیرت رو عوض کنی! ”
این خمیر برای تمام موضوعات زندگی به ما داده شده و زیاده.
ما هم برای هر خمیر از موضوعات زندگی، یک قالب داریم که این قالب یا خودساخته توسط ماست و یا پیش ساخته توسط دیگران!
برای تغییر هر جنبه از زندگی فقط کافیه قالبش رو بسازیم تا نتیجه دلخواه رخ بده.
خداوند متعالی که این جهان رو خلق کرده هم از این قاعده مستثنا نیست و هرطور که قالب ذهن ما باشه برای ما به همون صورت درمیاد!
خدا رو هر طور باور کنیم همون طور میشه.
جهان رو هر طور باور کنیم همون میشه.
پول و ثروت
سلامتی
روابط
و …
همه اینا قالب های خاص خودشون رو دارن که باعث میشه اون خمیر برای ما به اون شکل در بیاد!
زرنگ کسیه که قالب دلخواهش رو خودش میسازه تا خمیر اون جنبه از زندگیش به اون شکل دربیاد.
پس به این نتیجه میرسیم که همه چی قالبه! همه چی شابلونه!
چون همین قالب ها به خمیر های مختلف زندگی ما در جنبه های مختلف شکل و شمایل میدن.
واگه قالب اون موضوع خاص خواسته و دلخواه ما باشه، خمیر مجسمه ما اون موضوع به شکل دلخواه ما درمیاد پس با دیدنش حالمون خوب میشه!
اگه قالب ما در اون موضوع نامناسب باشه، احساسمون نسبت بهش بد میشع و طبعا خمیرش هم بد میشه.
اینطوری میشه که میگیم احساسات ما وابسته به باورهای ماست و اگه احساسمون به چیزی بده، یعنی باورهامون ایراد داره!
و به همین خاطره استاد همیشه میگن:
زندگی ما (خمیرهای ما) ، حاصل باورهای ما (قالب های ما) است.
پس زندگی چیزی نیست جز، باور !
زندگی=باور
و اما در مورد سوالی که پرسیدن …
اینجا بازم طبق قانونی که توضیح دادم، میگیم ورزشکاری که برفرض مثال به ۴۰ سالگی میرسه و در حیطه سلامتی و ورزش دچار ضعف عضلانی میشه، قطع به یقین شابلون خمیر سلامتیش این نتیجه رو سبب شده!
شابلونش تحت تاثیر دیده و شنیده های نامناسب دیگران قرار گرفته که به این شکل درومده و با رسیدن به ۴۰ سالگی، دچار افت شدید شده.
همین شخص اگه بخواد تغییر کنه و تغییر رو بپذیره، باید شابلونش رو تغییر بده. یعنی بگرده دنبال الگوها و شابلون هایی که نتیجش، اینطوری نیست و متفاوته.
برفرض مثال من خودم میشناسم ورزشکاری رو که نزدیک به ۵۰ سالش بوده و متاسفانه دچار اعتیاد شده بود تا اون سن.
روزی بنا به هر علتی تغییر رو پذیرفت و نه تنها اعتیاد رو ترک کرد، بلکه مثل روزای جوانی، هرروز صبح مسافت طولانی ای رو می دوید و از لحاظ توان بدنی، کمتر جوانی وجود داشت که بتونه باهاش مقابله کنه!
و ممکنه شخصی باشه باور داشته باشه که هرچه سنش بالاتر بره، قدرت و توان عضلات بالامیره چون تجربه ورزش کردنش از یه شخص جوان بالاتر رفته!
اگه اون جوان ۵ ساله ورزش میکنه
اون شخص ۲۰ساله داره تمرین میکنه و عضلاتش رو ورز میده!
مثل اساتید هنرهای رزمی در کشور های شرقی که علی رغم بالارفتن سن، از توانایی بالایی برخوردار هستن.
پس اینجاهم نتیجه رو قالب میسازه و اگه نتیجه دلخواه نیست، قالب ایراد داره.
خداروشکر که این توانایی رو به ما انسان ها داده تا بتونیم قالب رو خودمون بسازیم و نتیحه دلخواه بگیریم و قالب پیش ساخته دیگران رو به قالب خودساخته خودمون تبدیل کنیم.
در پایان خدارو بینهایت سپاسگزارم بابت هدایتش که منو به این فایل آورد تا برام روشن کنه اگه هدفی دارم، خواسته ای دارم، هرچقدرم خمیرش رو عوض کنم بی فایدست تا زمانی که قالب رو عوض نکنم!
خداروشکر بابت تک هدایت هاش به سمت درک بهتر قوانین و به همون نسبت عمل بهتر به قوانین و گرفتن نتیجه بهتر از قوانین.
خداوند رو بینهایت سپاسگزارم بابت تک تک دستانی که برای هدایت من، در بهترین زمان بسیج میشن که منو راهنمایی کنن و قدم بعدی رو نشونم بدن.
امیدوارم، تک تک شابلون های جنبه های مختلف زندگی تون رو اون طور که میخواید بسازید تا با کلکسیون مجسمه هاتون، به چیزی فراتر از رویاهاتون برسید.
سلام جناب شهسواری،
بینهایت خوشحال و خرسندم از دریافت پیام زیبای شما
امیدوارم دیده ها و شنیده های هر لحظه تون، به زیباترین شکل ممکن باشه و موضوعی جز نکات مثبت، ذهن ما رو به خودش مشغول نکنه.
به این طریق بهترین قالب ها رو در هر موضوعی بسازید و از محصولات نابش لذت ببرید.
بدرود
سلام عاطفه خانم،
از لطف بیکرانش ما بینهایت سپاسگزارم.
بینهایتی از جنس منبع که بی انتهاست!
جا داره تحسین کنم فرکانس های خوبی که این روزا تحویل جهان میدین
با همین فرمون به جلو ادامه بدین تا جوانه هاتون سر از خاک دربیارن
درود بر شما بابت تعهد زیباتون در مسیر
امیدوارم هرچه میگذره، زیبایی که هر لحظه میبینید و میشنوید، بیشتر و بیشتر شکار کنید تا بازهم فرکانس والاتری رو ارسال کنید.
سلام به آفرین عزیز،
چقدر افتخار میکنم به تاریخ تولد مجددی که کنار اسمت درج شده و چقدر میبالم به این عدد! به این روز! به این رشد دوباره ای که با سرعتی باورنکردنی از سر گرفته شده!
اول از همه میخوام اینو بگم که …
پاسخ شما به کامنتم رو هدایتی از جانب خداوندم میدونم که بیام و دوباره کامنت یک ماه قبلم رو بخونم! اخه خودش یه روزی بهم الهام کرد و گفتش که این کامنتات در فایلای قبلی رو فراموش نکن سعی کن هر روز، حداقل یکی از کامنتات در فایل های قبلی رو مرور کنی!
و پاسخ شما به دیدگاهم در یک ماه قبل، بهترین هدایت خداوندم بود که دوباره مرور کنم … .
یه چیزی بگم؟!
اصلا یادم نبود که چه چیزایی نوشتم! وقتی متن بلند بالام رو خوندم، به خودم آفرین گفتم و تبریک گفتم اون لحظاتی که در اوج اتصال، کلمات خداوند رو تایپ کردم!
و همون طور که اول کامنتم گفتم، تمام این کلمات رو برای درک بهتر خودم نوشته بودم در عین اگه کسی در مدارش بود، هدایت میشه به این متن و میخونه!
و میخوام بهتون بگم این شما بودین که با فرکانس فوق العاده تون، در مداری قرار گرفتین که با این فایل و این متن روبرو بشین.
پس اول از همه مهارت شما در ارسال بهترین فرکانس تحسین میکنم و میخوام بگم که شما به صورت فوق العاده ای در حال پیشرفت هستین!
وقتی خوندم هدایت پروردگارم رو از زبون شما ….
درست همون جمله ای که گفتین میتونم نویسنده موفقی باشم، مو به تنم سیخ شد و چشام پر شد! اما کاش میتونستم گریه کنم …
بارها بهم الهام کرده بود این موضوع رو اما باید اعتراف کنم که چون نمیدونستم از کجا شروع کنم، پشت گوش انداخته بودم.
این بار دیگه نمیزارم پشت گوش بیفته و از همین متن شروع میکنم! همینو کپی میکنم تا شروع کرده باشم و با قدما رو به هدایت خداوند هادی و توانا می سپارم.
به آفرین عزیز،
من بینهایت ممنونم که اول از همه بهترین فرکانس روتحویل جهان دادین تا هدایت بشین به این فایل الهام گونه!
دوما سپاسگزارم که به الهامتون جامه ی عمل پوشاندین و در جواب کامنتم، کلمات خداگونه تون رو تایپ کردین!
و سوما ممونم که اینقدر متعهدانه پا در مسیر سعادت گذاشتین.