رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»
آن زمان که در بندرعباس بودم، قبل از اینکه بخواهم برنامه هایم را به صورت جدی شروع کنم، بزرگترین نگرانی ام درباره سخنرانی این بود که، مبادا فردی سوالی بپرسد که آن لحظه پاسخش را ندانم!
اما حسی بسیار واضح در درونم، به من گفت:
اصلاً نگران نباش. پاسخ ها به موقع برایت خواهند آمد. آنگاه به من گفت که تنها وظیفه ام اشاعه توحید است و به من اطمینان داد که “بقیه اش با اوست:
جواب سوالات، آماده سازی شرایط، آوردن ثروت و نعمت به زندگی ام و … همه و همه با اوست. جالب است که همیشه، بهترین و کاملترین پاسخ های من به سوالات، دقیقاً روی استیج یا حتی درست در لحظه ضبط فایل بوده است.
من این حس، انرژی، خدا یا هر آنچه می نامیمش را باور کردم.
آن زمان که از من خواست که آرام باشم و فقط شروع کنم و هدایتم با اوست، به یقین هدایت شدم و همه چیز در زندگی ام با او معنا یافت.
اینجا در آمریکا، هرگاه از من می پرسند دین شما چیست؟ پاسخی جز این ندارم که: یکتاپرست هستم. چون نمی توانم این انرژی را در قالب هیچ نام یا فرقه ای جای دهم. چون انتخاب کردم تا به قول قرآن، پیرو آیین ابراهیم باشم که موحد بود و مشرک نبود.
به نظرم بهترین نگاه به خداوند، همان نگاه خالص و توحیدی ابراهیم به این انرژی است. نگاهی که فارغ از هر فرقه و پیرو، خودش بود و خدای خودش.
وقتی به زندگی ابراهیم می نگرم، نگاه پر از یقین ابراهیم به این نیرو را در جای جای زندگی اش می بینم:
از ورود به آتش، رها کردن همسر و فرزندش در بیابان تا قربانی کردن فرزندش…
نگاهی که یقین دارد باید توکل کرد و قدم ها را برداشت. هدایت به موقع می آید و قدم های بعدی گفته می شود.
نگاه ابراهیم به من فهماند که خداوند همه چیز است. من، تو، نظم جهان، قوانین هستی و همه آنچه هست خواه آن را خوب می دانیم یا نه، همه و همه شکلی است از انرژی ای که خدا نامیده ایم.
خداوند به شکل هر آنچه در ذهنت بسازی، وارد زندگی ات می شود، همانگونه که به شکل باورهای سلیمان نبی، برایش خدایی وهاب شد و در قالب قدرت و ثروت، وارد زندگی اش شد. همانگونه که برای ابراهیم، از آتش تبدیل به گلستان شد.
خداوند مثل آبی است که به شکل ظرف باورهای تو در می آید. باید ببینی چه ظرفی برای او ساخته ای؟!
زیرا می تواند ظرفی باشد در قالب خانه ای زیبا، سفری رویایی به زیباترین نقاط دنیا، خودرویی با امکانات عالی، رابطه ای توام با عشق و مودت، سرمایه گذاری هایی سود آور، سلامتی و آرامش و همه چیزهای خوب
یا بر عکس، نگرانی هایی مثل اجاره خانه، قسط، بدهی، روابط نامناسب، بیماری های مختلف و…
حال که خداوند همه چیز است، می خواهی برای تو چه شکلی داشته باشد؟
ثروت باشد یا فقر؟ درمان باشد یا درد؟ عشق باشد یا نفرت؟ آسان باشد یا سخت؟
بپذیر، ایمان بیاور که هیچ محدودیتی برای این خدا نیست. بدان خدا چیزی جدا از ما نیست و درگیر هیچ قالب و واژه ای نباش.
هرچه بزرگتر فکر کنی، هرچه باورهای قدرتمند کننده تری درباره ثروت، سلامتی، روابط زیبا و… بسازی، این انرژی به شکل زیباتری وارد زندگی ات می شود و به همان میزان، نگرانی هایت را کمتر، آرامش ات را بیشتر و جهانت را زیباتر می نماید.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»721MB50 دقیقه
- فایل صوتی رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»46MB50 دقیقه
سلام خدمت دوستان گلم واستاد عزیزم
متن من برای جواب مسابقه نیست شعری گفتم برای استادامیدوارم لذت ببرید
میبوسم از اینجا روی ماهت را
اگر دوری ولی دوست دارم زیبایت را
سیدحسین تو بودی عشق خدارا در دلم کاشتی
سید حسین توبودی توحید را به کامم نهادی
توبودی تغییر را به من یاد دادی
توبودی زندگی را به من یاد دادی
آفرین و مرحبا به این وجودت
هزار ماشاالله به این سخنرانیت
حسین جان واقعا تو اولینی
حسین جان توواقعا بی نظیری
چقدر دلها رابه هم نزدیک کردی
چقدر قلبها را عاشق خود کردی
کاش میشدروی ماهت را ببینم
کاش میشد بوسه ای بررویت بگیرم
از صبح تا شب صدای دلنشینت بر گوش من است
هدایت و راستیت اسطوره من است
چه زیبا میشدهمه کنار استاد بودیم
چقدر قشنگ میشد اورا بغل میکردیم
هرچه بگویم از عشقت کم گفتم
به والله بعد از خدا تو بهترینی
سلام خدمت دوستان عزیزم
وخدمت استاد گرامی
استاد واقعا دمت گرم خیلی میخامت به قول ما یزدیها چقدر خشوک شدی نازت بشم??
من داستان خودم میگم چند سال پیش که من هنوز در مسیر استاد نبودم وقوانین را نمیدونستم تو یک جشن دیدم چند نفر دارن حرکات نمایشی ورزش پارکور اجرا میکنند خیلی خوشم آمد به خودم گفتم من باید این ورزش رایاد بگیرم اون وقت 37 سالم بود در صورتی که این ورزش همه کسانی که من دیدم جوان ونوجوان بودندبعد رفتم پیش مربیشون شماره گرفتم وآدرس فردا شب رفتم ثبت نام کردم خیلی ذوق داشتم میومدم تو باشگاه باورتون نمیشه فکر میکردم دارم پرواز میکنم عالی بود چقدر لحظه های قشنگی بود
این را یادم رفت وقتی میخاستم برم باشگاه همه از خانمم خانواده خانم و پدر ومادر وکسان دیگه به من میگفتن نرو این ورزش برای تو نیست میفتی قطع نخاع میشی ومدام انرژی منفی میفرستادن
(ورزش پارکور طوری هستش که درآن پرش از ارتفاع و پشتک زدن روی دیوار پریدن دوستانی که تو این رشته ورزشی هستن میدونند)
ولی من این حرفها گوش نمیدادم توی باشگاه سنم از همه بالاتر بود وقتی که میرفتم باشگاه همه میگفتن پدر پارکور اومد
خدایش خیلی هم خوب پیشرفتم زمین میخوردم درد میکشیدم ولی یادم میرفت
یک شب تو باشگاه یادمه از کمر خوردم زمین که چشمم سیاهیی رفت من اصلا این تجربه رانداشتم که بعضیها میگفتن چشمم سیاهیی میره بلند شدم ده دقیقه استراحت کردم بچها ریختن دورم آب قند اوردم خداراشکر حالم خوب شد دوباره حرکت کردم وهمون حرکتی که خوردم زمین دوباره انجام دادم واصلا یادم رفت قبلش چه حالی بودم چون علاقه داشتم به قول استاد عشق سوزان داشتم وهچی جلودارم نبود ولذت میبردم کاش میشد فیلمهایی که تو باشگاه گرفتم براتون بفرستم ببیند همیشه لبخند داشتم وشاد بودم واقعا خداراشکر میکنم که همیشه هوام را داشت خداشاهده تو باشگاه میرفتم میگفتم خدایا خودت حفظم کن من زن و بچه دارم ولی این ورزش علاقه دارم الان دارم مینویسم بخدا اشکم جاری شد
بگذریم تقریبا یکسالی رفتم و موفق هم بودم مربیم هم خیلی انسانی خوش اخلاقی بود وهوام را داشت تا اینکه در مسیر استاد قرار گرفتم وبا قوانین آشنا شدم و میخاستم پیشرفت کنم ودرآمدم زیاد شود بعد از تهیه روانشناسی یک پارسال بود ماه بهمن اره یادمه درست همین وقت شروع کردم به کار کردن خیلی عالی بود بهترین بهره ای که که من از این بسته گرفتم و استاد به من دل و جرات داد حرکت کردم که تو اردبیهشت امسال مکان مغازه ام را عوض کردم که 5 برابر مغازه قبلیم اجاره میدم وفروشم نزدیک که سه برابر شد خدا راشاکرم که با استاد آشنا شدم وقوانین جهان هستی را درک کردم من مثل بقیه دوستان خیلی کتابی نمیتونم بنویسم ولی چیزی که نوشتم خیلی ساده واز ته قلبم نوشتم
از اینکه متن من را خوندید سپاسگزارم
همه شمارا به خدای بزرگ میسپارم
سلامدوست عزیز چقدر زیبا نوشتی از اونجا متنتون که درباره بچه وناباروری شروع کردین تا آخر متنتون موهای بدنم سیخ شد واشک در چشمان حلقه زد بازهم بهتون تبریک میگم انشاالله درپناه حق سربلند باشید