ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 52 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2
    396MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

825 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام و عرض ادب

    دیروز ب طور خیلی عجیبی یاد دورانی از زندگیم افتادم که همیشه اون شاگرد بهترین و زرنگه بودم

    یاد اون زمان هایی که خیلی موفق بودم

    تفاوت رو با این زمان نگاه کردم دیدم ک اون زمان خیلی روی انجام تمریناتی ک توسط استاد اون موقع داده می‌شد تمرکز میکردم و سعی می‌کردم حلشون کنم و این باعث می‌شد من بهترین باشم

    همیشه هر حرفی که برای بهتر شدن افراد گفته می‌شد و من فقط و فقط ب خودم میگرفتم فک نمی کردم ک دیگری باید اون کلروفیل انجام بده یا این صحبت ها ب درد اون میخوره کاش بود و گوش میداد

    اما الان میخام دوباره بشم پسر زرنگ اون زمان و فقط و فقط به خودم بگیرم

    به خاطر همین میخام ب سوالات حواب بدم

    اگر من به چالشی برمی‌خوریم احساس ناامیدی و ترس بهم دست می‌داد

    فک میکردم حتما ی جا ی کار بدی کردم ک دچار این چالش شدم شروع میکردم به استغفار و ترس از عذاب الهی

    فک میکردم حتما آدم خوبی نبودم ک این چالش پیش اومده

    چالش امروزم در حوزه کاری است من تو صنف مشاور املاکی هستم

    کلی ملک دارم برای فروش ک دیدگاهم رو تغییر دادم این ها همش ثروته این قدم اولم

    قدم دوم که نمیدونم درست هست یا نه

    نمیدونم که چیکار باید انجام بدم برای فروش این ملکهای ارزشمند میدونم ب لطف خدا این حتما نعمتی هس برای من که وقتی ب لطف و هدایت خودش این چالش رو تبدیل میکنم ب یک فرصت که مطمئنن ثروت و نعمات زیادی در تمام وزه ها برایم خواهد داشت اینم میدونم ک خودش حل میکنه اینو و پاسخ سوالات رو میدونه خودش

    خدایا شکرت میکنم بابت حلش این حس آرامش رو هم خودت بهم لطف کردی

    شاید قدم دوم اینه که هنوز باور نکردم ک کلی مشتری وجود داره و به دنبال ملک های من برای سرمایه گزاری زیاد هستند

    از خدا میخام که برام خدایی کنه و این چالش رو خیلی زود حلش کنم. چون میدونم خودش هم میخاد که من زودتر از این مرحله گذر کنم

    میدونم آخرش خودش بهم کمک میکنم اول و آخر خودشه

    و خودش بهم گفته که هرگز دیر نمیکنه و من فقط باید از زندگیم لذت ببرم

    راه های حل این چالش هم این ک ب ذهنم میرسه این ک ذره ذره باور کنم که مشتری ها و افرادی که به شدت تشنه و دنبال ملک های ارزشمند من هستند خیلی زیادند

    و خداوند وظیفه خودش میدونه هدایت انسان هارا

    و از خودش میخام که خدایی کنه برام و اونارو ب سمتم هدایت کنه تا هم من ب سود برسم هم اونا در معامله ها سود کنند

    خداروشکر پیشاپیش

    میدونم حل میشه

    خدا خودش بهم وعده داده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رضا احمدخانی گفته:
    مدت عضویت: 1639 روز

    سلام خدمت همه دوستان و استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز

    راجع به سوال اول اگه بخوام صحبت کنم که من چه چالش هایی داشتم و ازش فرار میکردم چالش پولسازی و کسب و کارم هست

    همیشه من ایده ای که به ذهنم می‌رسید و میخواستم ازش پول بسازم میگفتم اگه شکست بخورم و به نتیجه نرسم چی یا اینکه میگفتم اگه کسی استقبال نکنه چی یا اینکه در ذهنم میگفتم اگه این مسیر مسیر رسالتم نباشه چی یا اینکه اینقدر این صداها در ذهنم بود که دیگه از همون اول کار بیخیال میشدم و دیگه ادامه نمی دادم

    و سال ها من تو مسیر افکار و باور های محدودکننده و ترمز های ذهنی خودم گیر کرده بودم

    حتی از کار کارمندی هم اومدم بیرون و یکسال هم گذشت ولی نتونستم کار شخصی خودم رو شروع کنم

    به حدی درد و رنج زیاد شد که دیگه گفتم من نمیتونم من دیگه بدرد کار شخصی نمی‌خورم و باید برگردم به همون کار کارمندی

    دوباره برگشتم ولی بعد از چند ماه دوباره دیدم احساسم خوب نیست و اومدم بیرون

    و فهمیدم تا زمانی که این باور های محدود کننده هست من نمیتونم شروع کنم و من فقط دارم به مقصد و نتیجه نهایی نگاه میکنم و باید دیدم رو بگذارم رو مسیر

    خب من اگه بخوام جواب سوال دوم رو بدم که چه دستاوردها و نعمت هایی نصیبم میشه بگم این هست که

    اول میتونم واسه خودم کار کنم و دیگه آقا بالا سر نداشته باشم

    آزادی زمانی آزادی مکانی و آزادی مالی در نهایت بهش میرسم

    با دختری که دوست دارم ازدواج کنم

    مطابق ارزش های خودم زندگی میکنم و پایبند هستم نه ارزش های دیگران

    بیشتر میتونم به دیگران کمک کنم چون

    در کارم خلق ارزش میتونم بکنم و حس رضایت بیشتری از خودم دارم

    مهارت های زیادی رو یاد میگیرم و این باعث رشدو پیشرفت من میشه و توانمندی های من رو بیشتر می‌کنه

    شخصیتم متعالی تر و شخصیت قوی تری برای خودم می‌سازم

    میتونم الگوی دیگران تو زندگی و کسب و کارم باشم و انسانی تاثیرگذارتری باشم

    میتونم به جاهای مختلف سفر کنم و تجربیات بیشتری بدست بیارم

    به عنوان حسرت به زندگی نگاه نکنم و از نعمتی که خداوند به من داده استفاده بیشتری ببرم و هیچ وقت نگم من پشیمونم که چرا نتونستم و چرا اینکار انجام ندادم

    به خودشناسی عمیق تری نسبت به خودم دست پیدا کنم

    شور و شوق زیستن و آموختن در من بیشتر میشه و ارتباط بهتری با خداوند پیدا میکنم

    به معنویات و اتصال به منبع میتونم بیشتر تمرکز کنم چون تونستم از لحاظ مادی خودم رو قوی تر کنم

    موتور سوخت و انگیزه ای میشه که بتونم اگه چالش دیگه ای هم دارم اونا رو تو اولویت بگذارم و شروع کنم و ادامه بدم با قدرت

    به خودم ثابت میکنم که منم خواستم و تونستم

    ایمان و توکل بیشتری نسبت به خودم و خداوند پیدا میکنم

    با پولسازی میتونم به ماشین و خانه دلخواهم دست پیدا کنم

    حتی ارتباطاتم قوی تر میشود

    میتونم به انسان های بیشتری از لحاظ مالی بخشش کنم

    کسب و کارم بزرگترین تفریح من میشه

    زندگی رو زندگی میکنم و جوشش بیشتری از درون من نمود پیدا می‌کنه

    همه این موارد بخشی از نتابج و دستاورد ها و نعمت هایی هست که خداوند به من عطا می‌کنه

    من به خودم گفتم آیا حاضری به این همه دستاورد و نعمت پشت کنی و حاضر نشی حرکت کنی و ادامه ندی و همیشه تو حسرت بمونی

    حتی اگه چالش ها زیاد باشه ولی اینا فرصت هایی هست که من رو به سمت یه زندگی بهتر هدایت می‌کنه

    به خودم گفتم استاد عباسمنش رو ببین از کجا به کجا رسیده اگه تو بهانه داری استاد عباسمنش واسه انجام ندادنش 10برابر بیشتر از تو دلیل داشت که نخواد کاری رو انجام بده

    ولی حرکت کرد و چالش ها را حل کرد و نتیجه ها اومد حتی فراتر از حد انتظارش

    فقط باید حرکت کنی تو مسیر باشی و از مسیر لذت ببری

    شروع کردم الان دارم آموزش میبینم تا مهارت های کسب و کارم بیشتر بشه و الان هم دارم کارای اجرایی کسب و کارم رو انجام میدم و آماده میکنم

    ممنون از استاد عباسمنش به خاطر فایل زیبا و آموزنده که همواره الگوی من در زندگیم بوده

    با آرزوی سعادت و خوشبختی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمد اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به همه بچه های باعشق .خدا قوت

    من از همین کامنت نوشتن شروع کردم چون هیچ

    موقع کامنت نمیزاشتم

    شغل من بازاریابی هستش همیشه دوست داشتم

    یه فروشنده موفق باشم به لطف خدا بودم .

    بعد از 10سال سابقه تواین زمینه امسال خودم

    تصمیم گرفتم به یه شرکت بزرگتر برم به لطف خدا رفتم یه شرکت بزرگ .ولی وقتی کارو شروع کردم

    اونی نبود که فکر میکردم یه سری شرایط سخت داشتن .محصولات زیادی داشتن ولی به من یه محصول بیشتر ندادن برای فروش حالم گرفته شد

    حتی یک بار رفتم با مدیرش صحبت کردن گفت نگران نباش درست میشه محصولات بیشتر بهت میدم برای فروش.اما تابه این لحظه ندادند

    بچه ها قوانین یادم رفته بود ایمانم از دست داده بودم نجواها حالمو بدکرده بود

    هی با خودم میگفتم پس چرا اینجوری شد

    من میخواستم رشد کنم

    تو شرکت قبلی درآمد خوبی داشتم

    ولی تواین شرکت خیلی درآمدن کم شد

    بی انگیزه شده بودم

    ولی به لطف خدا دوروزه که این فایلو دیدم حالم

    عالی شد

    آره من خودم خواستم تویک شرکت بزرگتر وبهتر برم

    حالا باید تمام چالشهاشو بپذیرم حرکت کنم اقدام کنم باعشق با حس خوب وتمان ایرادهارو برطرف کنم .

    این همون مسیر رشد منه

    این همون جایی که من دیگه باید توکل کنم و راهی

    جز توکل ندارم .

    استاد بی نهایت سپاس گذارم بابت این آگاهی ها

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسین و نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1869 روز

      سلام خدمت برادر گلم، بهتون تبریک میگم که در شغل مورد علاقتون فعالیت میکنید و ازش کسب درآمد دارین، ببینید من کارمندی هستم که تازه دارم وارد بازار کار فریلنسری میشم که در کنار کارم بعنوان شغل دوم مشغول بشم و یواش یواش تکلاملی از این حالت کارمندی بیام بیرون با اینکه رسمی هستم، طبق آموخته های قدم اول من بنا رو بر یک میلیون درآمد گذاشتم چون تو کار آزاد درآمدم صفره و تکاملی دارم میرم جلو…برای من اینکه یک کار، فقط یک کار بفروشم ولی صد هزار تومن یه قدم اساسیه، میدونین چرا؟ چون ذهنم باور نداره که من بتونم حتی صد تومن پول بسازم چون تا حالا اینکار رو نکردم، بنظرم شما که فرسنگ ها از من جلوترین به موازات پذیرش ذهنتون تکاملی و آرام آرام برید جلو و مطمئن باشید نتایج تصاعدی رشد میکنه و هیچ نیازی به وام یا حمایت و مشارکت دیگران نیست، فقط با ذهنتون آرام آرام تکاملی جلو بیاین، اگه من فقط صد تومن بفروشم صد ذهنی من میشکنه و بعد دیگه سرپایینیه ان شاالله، عجله نکنید مطمئنا به فضل خدا تکاملی هدایتها میاد و موفقیت هاتونو به اشتراک میزارید و من تحسینتون میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محمد اصفهانی گفته:
        مدت عضویت: 1013 روز

        سلام حسین عزیزم

        ممنونم ازشما که باعشق حسمو خوب کردی

        من تو دوره 12قدم هستم

        ولی موضوعی که هستش

        ما قوانین زود فراموش می‌کنیم

        با کوچکترین ناخواسته بی ایمان

        میشیم .

        دمت گرم که داری حرکت میکنی

        یادگاری من برای شما اینکه

        فقط باعشق حرکت کن درست

        میشه قانونه که هرجا باعشق حرکت کنی همه چیز درست میشه

        منتظر اتفاقات خوب از طرف شما هستم .️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        محمد اصفهانی گفته:
        مدت عضویت: 1013 روز

        سلام حسین عزیزم

        ممنونم ازشما که باعشق حسمو خوب کردی

        من تو دوره 12قدم هستم

        ولی موضوعی که هستش

        ما قوانین زود فراموش می‌کنیم

        با کوچکترین ناخواسته بی ایمان

        میشیم .

        دمت گرم که داری حرکت میکنی

        یادگاری من برای شما اینکه

        فقط باعشق حرکت کن درست

        میشه

        خیلی مخلصم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    zahra hatami گفته:
    مدت عضویت: 2084 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    سلام با استاد عزیزم

    پاسخ به سوال اول:

    اگر به چالشی برخورد کنم در ابتدا احساس ناتوانی و نا امیدی میکنم و دوست دارم ازش فرار کنم ولی بعد گذشت دو سه ساعت یا حداقل چند روز باهاش کنار میام و تو ذهنم حلش میکنم و مدام با خودم حرف میزنم و صحبت های شما که در مقابل برخورد با چالش ها میگید تو ذهنم مدام یاداوری میشه تا اینکه وقتی پذیرفتم این چالش باعث بهبود زندگی من میشه بعدش شروع میکنم به حل کردنش

    یکی از مثال هاش که الان بهم الهام شد بگم این بود که من خیلی از سگ میترسیدم به حدی که اگه اون سر کوچه بود من ته کوچه برمیگشتم مسیرمو عوض میکردم اصلا اون لحظه منطقی فکر نمیکردم تا اینکه در محل کار جدیدم بعد گذشت یکماه دیدم ای خدااا دقیقا تو مرکز سگ ها هستم ( حتی چندین بار در تمرینات دوره12 قدم و فایل های دیگه هم در کامنتها این موضوع رو مطرح کردم)اولش خیلی برام سخت بود حتی تا مرحله کردن هم رسیدم خیلی وقتا مسیرمو چندبرابر میکردم و راهو دور میزدم خدا میدونه که چقدر سر همین مسئله من عذاب کشیدم تا اینکه مدت قراردادم تموم شد و من باید بخاطر رسیدن به هدف اصلیم یکسال دیگه تو این محیط کاری فعالیت میکردم و از همه مهم تر من دلم میخواست و همیشه تجسم میکردم تو جنگل های سرسبز شمال زندگی کنم و در سال جدید که یکی دیگر از خواسته هامو خداوند مهربانم براورده کرد و یک ویلا در شمال گرفتیم و هر بار که میرفتیم تو همون کوچه پر از سگ بود و من اونقدر خودمو بارها انداختم تو چالش و تمرین کردم و با خودم کلی حرف زدم که اگه اون خواسته رو بخوام مستقل شدن بخوام باید با این قضیه مواجه بشم من اگه از سگ میترسم همیشه باید تو زندگیم یکی باشه کنارم که مانع ترسم بشه و این یعنی وابستگی و من اینو نمیخواستم خلاصه که اونقدر تمرین و مواجه با چالش تا اینکه به لطف خداوند مهربانم الان به مرحله ای رسیدم که از کنارشون رد میشم هنوز به اون مرحله نرسیدم که نزدبکشون برم و یا وقتی سمتم میان نترسم اما خیلییییی تغییر کردم و این پیشرفتم رو خیلی دوست دارم

    و هزاران چالش دیگه تو زندگیم که اولش خیلی ناراحت و نگران و مضطرب بودم و بعدش به راحتی با کمک پروردگارم و آموزه های استادم حلش کردم

    در حال بزرگتربن چالشی که اکنون باهاش مواجه هستم راه اندازی کسب و کار شخصیم هست و ترک کارمندی هست… الان من موقتا کارمند هستم و در کنارش کار شخصی خودمم استارتشو زدم و هر روز دارم یک قدم پیش میرم.. خیلی امیدوارم و آینده درخشانی رو میبینم اما چه کنم که به قول شما ما صفر و یکی نیستیم گاهی اگر ها تو ذهنم صف میبنده و ترس اینکه اگه موفق نشم اگه شکست بخورم وهزاران اگه دبگه….خیلی خودمو کنترل مبکنم و بارها ذهن نجواگرم ساکت میکنم و گاهی از دستم در میره….جالبه که خداوند مهربانم هر روز نشانه هاییرو برام میاره و اتفاقاتی در زندگیم رقم میخوره که مطمئن میشم این مسیری که دارم میرم درسته

    بکی دیگر از بزرگترین نشانه ها تولید این فایل های فوق العاده که خداوندم بهم نشانه دادکه از این فایلا استفاده کن و قدم به قدم پیش برو تا انشالله در زمان مناسب و مکان مناسب به خواسته ات برسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ستایش گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    به نام خدا مهربانم و همیشه حاضر و عاشق پیشرفت ما،

    و درود و رحمت و برکت و نعمت و خیر همیشه هر لحظه از سوی خدا جاری به زندگی شما استاد ارجمندو گرامی و عالیقدر و خانم شایسته نازنین مهربان،

    استاد ازچالشهای من: 1 لاغری و 2زبان انگلیسی هست،

    هزاران کار دیگه در ذهنم بود اما مهم‌ترینش برام‌اینا هستن ولی حالا فقط اول لاغریمو تمرکز دارم،

    استاد از فواید لاغری و اینکه چالش من هست اول بگم خدمتتون البته برای خودم بگم:

    خوب حس خوب اعتماد به نفس

    بعد قدرت و نظم و تعهد و عملگرا بودن ذهنمو و بالا بردن توانایی در موفق شدن در همه کارهای دیگمو تقویت می‌کنه و حالمو هم روحی هم جسمی عالی نگه میداره

    کیفیت روابطمو در همه زمینه ها بالا میبره و

    و حس خوب زیبایی در لباس خریدنهام مسافرتهام و

    اینکه حس سبکی سالمی و حال روحی و جسمی بهتری دارم،

    کیفیت شغلم و درآمد مالیم و انرژی بیشتری در انجام کارها،و حتی در همه کارها انرژی مثبت بیشتری هم خودم دارم و حتی انرژی مثبت افراد دیگه هم به طرفم میاد و کلا انگار بزرگترین رسالت من الان لاغری من که حالمو خیلی خوب می‌کنه جزو بزرگترین افتخارات من لاغریم،

    و حالا کارهاییکه مدیریت کردم و موفق دارم میشم در مورد لاغریم :

    1 اول اطلاعات صحیح کسب میکنم از طریق ورودی های چشم و گوش خواندن و نوشتن و تکرار و تمرین هر روز میکنم و فایل آموزشی میبینم مدام از سایت لاغری با ذهن جناب آقای رضا عطار روشن که ایشون هم شاگرد موفق دوره های خودتون هم هستن و سعادت نصیبم شد از طریق سایت خودتون من بشناسمشون و در محضر ایشون هم بعد از شما شاگرد خوبی باشم در زمینه لاغری من اومدم الان اطلاعات در مورد (لاغری با ذهن و تناسب فکری ) را کسب میکنم و بصورت عملی این شکلی دارم پیش میرم و راه های که از ایشون یاد گرفتم طبق اموزشهاشون مدیریت لاغری من به اینصورت شده:

    1متعهد شدم تا آخرش می مانم و مسئولیت چاقیمو به عهده گرفتم

    2 با چاقی و تمام چالشهای مربوط به آن در صلح رفتم

    3 ارام‌ارام ترمزها و فرمول‌های اشتباه چاقیمو پیدا دارم میکنم و برطرف دارم میکنم و دارم به رفتار افراد متناسب نگاه میکنم و یاد میگیرم ازشون، ودر عادتهای قبلیم دارم خدشه وارد کردم مثلا هر روز 4 تیکه نان می‌خوردم الان با توجه به بمباران کردن ورودی های ذهنم و طبق دوره قانون سلامتی شما ،ذهنم‌ حالا خودش آرام از درون تغییر کرده و میگه فقط با یک تیکه نان سیر میشم تا انشاالله کاملا حذفش کنم،

    4بعد استاد هدف لاغریمو کوچک و خرد و تقسیم بندی کردم و کلا اسانش کردم،مثلا گفتم من اصلا کاری به مترو سایزو اندازه و وزن کردن ندارم ارام‌آرام بدون محدودیت زمانی گشادی لباسهامو‌در نظر گرفتم و پیشرفت تغییرات ذهنم و رفتارمو و به خودم باریکلا میگم ،

    استاد اومدم فعلا فشار روانی محدودیت زمانی مثل عجله داشتن و یا نوع غذا و تعداد وعده ها رو از روی خودم فعلا برداشتم تا بتونم بعدا خودمو برسونم آرام آرام به روش دوره قانون سلامتی شما که انشاالله آرام آرام به آن شیوه متعهد بمانم، اما طبق آموزشهای لاغری با ذهن استاد عطار روشن فعلا من مثلا:

    استاد،

    5قبلا اگر گرسنه هم نبودم می‌خوردم حرص و ولع داشتم اما از زمانی که الان نگاه میکنم به حس درونم و واقعا گوش میدم بهش و طبق آموزشهای ذهنی که دارم میبینم از درون تغییر کردم من دیگه هررر موقع واقعا گرسنه واقعی باشم و نیاز بدنم باش میخورم دیگه ذهنم آروم شده ولع نداره،مثلا فعلا تو هر ساعتی ممکنه دیگه صبحانه نخوام یا نهار نخوام یا فقط شامو بخورم اما محدودیت رو که برداشتم ولع خوردنم تمام شده ،

    6سعی کردم ریزه خواریمو میان وعده هامو ببرم به سمت قطع کردن اما الان تونستم فقط تعداد و مقدارشو به انتخاب خودم کم‌کنم و بهتره بگم درست کنم واژه کمتر مقاومت ذهنی برام میاره نگم‌بهتره،در حدی که مزه چیزی رو که هوس کردمو فهمیدم ولعم‌خوابید دیگه نمیخورمش تمام،تا جایی هم که بتونم در فضای سایت لاغری میمانم تا هوسی نکنم یا میان وعده ای نخورم اینم می‌دونم طبق دوره قانون سلامتی عمل کنم هوسدیکه نمیکنم اما الان برام سنگین یکدفعه مثل اون دوره عمل کنم اما در نهایت الگوی من شما و دوره قانون سلامتی من دارم سعی میکنم مثل شما متعهد و دقیق شوم،

    7دارم سعی میکنم قاطی پاطی تو یک وعده نخورم،

    8نزدیک بهم ساعت غذاهام نباش و نخورم ،

    9رو هم رو هم تا مرز خفگی غذا نخورم،

    10با سرعت نخورم یا زمان فیلم دیدن غذا نخورم،

    11هر موقع تلویزیون میبینم یا مسافرت یا تفریح میرم لذتمو فقط مساوی =در خوردن نبینم و برم کنجکاوی کنم در چیزهای دیگه حواسمو‌ پرت کنم به کارهای دیگه و لذت بقیه کارها رو بیشتر کردم برای خودم بیشتر از غذا،

    12دیگه مدام فکر به غذا به اینکه امروز چی بخورم نهار چی بخورم شام چی بخورم و حتی مرور مزه و خاطرات غذاها و تصویر سازی غذا در ذهنم کم‌شدن و اصلا

    ناخودآگاه طبیعت بدنم انگار منتظر سلامتیم بود خودش کمتر به غذا فکر می‌کنه یا اصلا بعضی وقتها به غذا فکر نمیکنه،

    13من دیگه نمیرم دنبال تنوع و مزه غذاهای جدید و از این رستوران به اون رستوران دنبال تنوع های مختلف نمی‌رم چون پایان ندارد و همه اشون یا شیرین هستن یا فست فودی که سالم نیستن و هی میندازنم تو چرخه باطل دوباره بخور دوباره دقیقا مطالب دوره قانون سلامتی تو‌ذهنم میاد ولی دارم آرام‌آرام میام تا بهش برسم و پیروز بشم ،

    14 استاد هر موقع هوس زودگذر بدی میاد تو ذهنم اب میخورم نفس عمیق میکشم پا میشم راه میرم ذکر خدا میگم شروع میکنم به نوشتن در مورد علاقه ها و فواید و لذت مسیر و نتیجه هام یا حواسمو‌پرت میکنم با شبکه اجتماعی آموزنده ورودی صحیح به ذهنم میدم خودمو بمباران در فضای لاغری و مطالب رشد فردی میکنم مثل در سایت شما استاد میام یا سایت لاغری با ذهن استاد عطار روشن،

    15 اجازه نمیدهم عوامل بیرونی زودگذر کنترل درون زیبای مرا قدرتمند و توانای مرا بگیره من به آنچه که ماندگار و ابدی و صحیح هست دل میدهم منتهی آرام‌آرام دارم قویتر میشم و ذهن ناخودآگاه من داره آرام آرام با این کارها و در فضا و نوشتن و خواندن و دیدن داره تربیت جدید و یادگیری زبان لاغری جدیدی یاد میگیره

    16استاد خودم رو برای کوچکترین تغییراتم تشویق میکنم و می‌نویسمش باریکلا میگم به خودم،

    17 استاد در نهایت دارم مقدار کربوهیدراتمو و از هر نوعی کم میکنم تا صفر بشه،

    و 18 همچنین تعداد وعده هامو دارم کم میکنم آرام‌آرام بدون محدودیت زمانی ،تا بتوانم برسم به شما که الگوی خود انتخاب کردم و تا ابد وفادار به این شیوه صحیح در دوره قانون سلامتی شما بمانم،

    استاد سه سال فک کنم دوره رو خریده بودم نمیتونستم بهش عمل کنم یک مدت می‌تونستم ولی چون ذهنم آمادگی نداشت با من همکاری نمی‌کرد چون اصول یاد دادن به ذهنمود بلد نبودم گیر کرده بودم هر بار دوره قانون سلامتی و رها میکردم بدتر میشد حالم و احساس میکردم من در این مورد عرضه ندارم،

    اما به لطف الله یک روز تسلیم خدا شدم گفتم من می‌خوام مثل استاد‌ عباسمنش عالی عمل کنم چرا در موضوع خوردن نمیتوانم ؟ گیر افتاده بودم نمیتونستم قانون سلامتی را مثل شما عمل کنم تا اینکه

    به طور معجزه با سایت لاغری با ذهن استاد رضا عطار روشن که شاگرد خودتون هم هستن آشنا شدم ،

    استاد شما و ایشون جزو فرشتگان بی نظیر نجات دهنده من‌ شدید و من از شما آموزش اینکه چگونه درسهاتون رو عملی در زندگیم‌ بیارم و متعهد بمانم و با کیفیت‌ترین حالت هر بار ارتقا بدهم رو از شما یاد گرفتم ،

    مثل شما روی زمین مثال زدنی نیست و شما بی نظیر و بی همتایید،

    خداوندا یکتایم ممنونم از کمکهات،

    و استاد ممنونم بخاطره وجود منبع پر برکت و آموزش دهنده درس زندگیتون در همه زمینه های موفقیت و خداوند انشاالله همیشه برکت و آرامش بیشتری بهتون عطا کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام و درود

    من در مورد خودم فکر میکنن که از خیلی چالشها فرار میکنم و احساس ناتوانی میکنم.

    مثلا امسال ب ای شرکت در نمایشگاه تجهیزات پزشکی امارات شرکت کردم و تنها بودم رفتم و یه دوری زدم و جون پارسال خیلی وقت گذاشتم انرژی گذاشتم و به نتیجه نرسیدم فکر میکردم خب حالا برم چی بگم دوباره اونطور میشه و…..و هیجی به نطرم نمیرسید که چکار کنم ولی در واقع من داشتم خودم و قانع میکردم و از روبرو شدن با ادمها فرار میکردم الان که نمایشگاه تموم شده میفهمم که چون تنها بودم فرار کردم حداقل میتونستم مهارتهای خودم رو در ارتباط با ادمها بیشتر کنم کلی نمونه و سمپل بگیرم مثل پارسال و……خلاصه

    من با یک باوری مهاجرت کردم و کارم رو رها کردم و توی این یکسال نتونستم درامدی داشته باشم و فکر میکنم همش برمیگرده به احساس لیاقت که خودم رو لایق بدونم فرای دستاوردهام خودم رو ارزشمند بدونم جدای درامدم رابطه عاطفیم و….

    خلاصه که خیلی کار دارم روی خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سعید شیری گفته:
    مدت عضویت: 621 روز

    سلام خدمت عزیزان و استاد عزیز

    من اولین بار که دارم کامنت میزارم وهمیشه از دور کامنتارو مرور میکردم یه حسی به گفت که باید کامنت بزارم اگه میخام پیشرفت کنم واین جزوی از قدمهای پیشرفت منه واینکه اعتماد بنفسم با لا بره ویکی از چالشهای زندگیم حل بشه ورود کردن به همین کارهای ابتدایی دروازه حل چالشهای بزرگه درمورد تنرین امروز همین نوشتن تمرین امروز وفوکوس کردن روی اون هم خودش ی چالشه

    تا قبل این من همیشه نظارگر بودم الان میخام ورود کنم و حمله کنم به همه ترسهام از کوچیک وپیش پا افتاده تا مهم وحیاتی

    من مدت زیادی نیس تو سایت هستم ولی دوست دارم با مرور کامنته وانجام دادن تمرین وکمک دوستای عزیز این مسعله مهم رو حلش کنم

    دومورد تمرین امروز من چن وقته که میخام یه طرحی بزنم همش ذهن گفتگوگرم میگه تو باید حتما بدی بیرون طراحی کنن تا بتونه به مشتری نشون بدی ولی میخام طراحی رو از تو ساتهای مختلف حتی بصورت نقاشی وسه بعدی بطور قابل لمس یاد بگیرم ومیدونم خیلی بدردم میخوره چون میدونم اگه یاد بگیرم همون لحظه جلو مشتری اقدام وتری دی میکشم این اپشن برا یکی از همکارامه خیلی سریع همون جا طراحی تری دی بصورت نقاشی میکشه و مشتری اراعه میده تا مشتری ذهنیت داشته باشه ومن این رو یه اپشن میبینم که تعغیرات مهم در کسب وکارم به امید باز شدن دریچه ذهنیتهای مثبت واگاه شدن هر بیشتر تو این ضمینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2136 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و دوستان خوبم

    امیدوارم حال دلتون عالیه عالی باشه

    امروز صبح اومدم بازم جلسه دوم رو برا خودم مرور کنم دیدم جلسه سوم رو گذاشتین

    با خوشحالی و دقت جلسه دوم رو نت برداری کردم و الان دارم کامنتش رو می نویسم

    تمرین این جلسه وقتی یک مسئله ای در زندگی شما به وجود می‌آید چه واکنشی به ان نشان می‌دهی

    اول از همه این رو بگم وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم، قشنگ اینو متوجه میشم هر جایی توی زندگیم رشدی کردم، پیشرفتی کردم، نتیجه برخورد با یک چالش و مسئله ای بوده که اونو حلش کردم و از اون چالش عبور کردم

    جالبه ادم وقتی به یه تضاد و چالشی بر میخوره، سریع اولش بهم میریزه و یا یه کمی حالش بد میشه

    ولی وقتی وارد اون چالش میشه، و یا وقتی داره اون مسئله رو حل میکنه، متوجه میشه حل اون مسئله براش خیلی راحتتر از اون چیزیه که فکر میکرده

    البته به نظرم درستش این هست که،

    اینجا ادم به توانایی های خودش پی میبره

    به این که قدرت حل این مسئله رو داشته

    و کلا برای عبور از چالش ها خیلی توانا هست

    خدا رو شکر من هم نگاهم نسبت به مسائل و چالش ها این هست که یه فرصته برای تغییر. یه فرصته برای بهتر شدن و بهتر عمل کردن

    شاید در لحظه اول کمی بهم بریزم، ولی این نگاه که بخوام ازش فرار کنم یا بترسم رو اصلا ندارم. و راحت میتونم خودم رو کنترل کنم

    خیلی وقتها هم به خودم میگم این مسئله رو خدا برات بوجود اورده که توی این زمینه خودت رو رشد بدی و یا بهتر و عالی تر عمل کنی،

    چون باز هم جای بهبود و رشد رو داری و این اتفاقا خیلی هم خوبه برات

    اگه مسئله ای برات به وجود اومده، یعنی قدرت حل اون مسئله رو داری. تواناییش رو داری و میتونی ازش عبور کنی

    و با حل اون میتوانی یه پله یا حتی چند پله بالاتر بری و پاداش جهان رو دریافت کنی

    بعضی وقت ها هم وجود مسئله رو هم برای این میبینم که مشخص کنه من دقیقا چی رو میخوام و هدف و خواستم رو برام بهتر و واضح تر مشخص کنه.

    و هر چی خواسته من واضح تر باشه، راحتتر و سریع تر میتونم به سمتش حرکت کنم و اونو بدست بیارم

    من هر چقدر بتوانم مسائل بیشتری رو توی زندگیم حل کنم،

    هر چقدر بتونم توانا تر باشم برای گذر از چالشها،

    به اعتماد به نفس و توانایی خودم بیشتر پی میبرم.

    و به خود باوری بیشتری میرسم و خودم رو توانا تر و قوی تر میدونم برا حل مسائل اینده

    و یه جورایی امادگی بیشتری دارم برای دریافت پاداش های بیشتر جهان

    با حل هر مسئله و چالشی تجربه های بیشتر و ابزار های بیشتری برا خودم ذخیره میکنم.

    که توی اینده و در هر جایی برا حل مسائل بزرگتر، از اون ابزار ها میتوانم استفاده کنم و به راحتی مسیر خودم رو جلو برم و لذت ببرم.

    چون جهان خیلی هوشمندانه عمل میکنه و طبق خواسته و هدف من، میدونه توی اینده به چه تجربه ها و ابزار هایی نیاز دارم.

    و با به و جود اوردن مسئله ای که بتونم حلش کنم، و چالشی که بتونم ازش عبور کنم،

    هم منو برای اینده داره قویتر میکنه،

    و هم توانایی منو دائما یادم میاره

    و هم به خواسته های من شکل و جهت زیباتر و بهتری میده

    این رد پا رو از خودم گذاشتم چون دارم یه مسئله ای رو حل میکنم که اولین باره به یه همچین چالشی بر میخورم

    و توی اینده متوجه میشم این چالش هم مثل بقیه چالش ها که حلشون کردم خیلی ساده و راحت هست

    و من باید از مسیر رشدم لذت ببرم و شکرگزار خداوند باشم

    استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    این اموزش ها ظاهرش رایگانه ولی میلیون ها ارزش داره

    در پناه الله یکتا سربلند و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ایمان عزیزی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام و درود بی پایان خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان گلم

    همین الان که دارم این کامنت را مینویسم در حال دست و پنجه نرم کردن با بزرگترین چالش زندگیمم و باید تصمیم بزرگی بگیرم. اولش خییییلی بهم ریختم ولی خوشبختانه این چالش همزمانی داشت برای من با قدم هفتم آموزشهای این قدم خیلی به من کمک کرد و من الان بدون استرس و نگرانی دارم فایل میبینم و تقسیم وظایف کردم با خدا تمام کارهایی که من باید انجام میدادم را انجام دادم و نتیجه را به خدا سپردم چون نتیجه وظیفه خداست. و اتفاقا به این نتیجه رسیدم که اگر من این چالش را درست و با احساس خوب پشت سر بگدارم من از لحاظ مالی و شخصیتی به یک پیشرفت عظیمی میکنم و این چالش خیلی عالیه برای من. و با قدرت دارم میرم توی دل این چالش و وقتی خدا هدایتگر من هست پس مطمینم من را به بهترین مسیر هدایت میکند

    و به این باور رسیدم که اگر با احساس خوب به جلو حرکت کنم بهترین اتفاقات برام رخ میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ایوب عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1778 روز

    سلام به استاد و دوستان عزیز 

    من واکنش اولیه ام تقریبا همیشه منفیه ومیگم:بیخیال،الان کی وقت اینه و … از این جور نگاه ها

    از وقتی که با شما آشنا شدم همیشه با برخورد به یه چالش سعی کردم که نگاهی داشته باشم که آرومم کنه 

    نگاه هر اتفاقی که بیفته خیره خیلی بهم کمک میکنه ولی هنوز به ثبات نرسیده

    در کل در طول مسیر با تکرار عبارات و مثالهایی که قبلا اتفاق افتاده و مسائلی که حل شده یواش یواش و به مرور آرام میشم و خیالم راحت میشه

    هنوز به اونجا نرسیدم که وقتی چیزی پیش میاد بگم بیخیال بابا هرچی که باشه خوبه و دیگه بیخیالش بشم. بستگی به اینم داره که مسئله چی باشه بعضی هارو راحت تر و زودتر ول میکنم بعضی هم دیرتر

    مثلا در مورد بیمارستان رفتن مقاومت شدید دارم و ترجیح میدم حتی اگه کس نزدیکمم اونجا باشه نرم انقدر که بدم میاد.ولی همین چند روز پیش مجبور شدم پدرمو ببرم،بعدشم به مطب دکتر  و … وقتی دیدم مجبورم دیگه بیخیال شدم و از خدا کمک خواستم.نتیجه این بود که کارها به سادگی انجام شد،خداروشکر پدرمم مشکل جدی نداشت،منم کلی چیز یاد گرفتم،کلی اعتمادبنفسم بالاتر رفت که تونستم اوضاع رو مدیریت کنم،باعث شد که به سلامتیم بیشتر فکر کنم و احتمالا درس های دیگه ای که شاید خودمم متوجه نشده باشم.

    به کم کاری برخوردم و خیلی نسبت به دفعات قبل بهتر عمل کردم و آروم تر بودم.باعث شد که سپاسگزار تر باشم،بیشتر به چیزهایی که دارم توجه کنم،بیشتر حواسم به خرج هام باشه و پول الکی خرج نکنم،زود جیبم رو خالی نکنم.

    کانال یوتیوب زدن یه چیز عجیب و خیلی مشکل بود برام ولی شروع کردم به یادگیری و کانال زدم و کلیم چیز در مورد ویدیو درست کردن و گذاشتن یادگرفتم.بعد این اتفاق خیلی حس خوبی داشتم،خیلی به خودم افتخار کردم و از اون پروسه هم لذت بردم. فهمیدم فقط کافی بود برم تو دلش و خدا خودش هدایت میکنه،کارهارو آسون میکنه و مسیرو لذتبخش

    در مورد مدل های جدیدی که تا حالا ندوختم برام میاد ترسم بیشتره چون کم میدونم در موردش ولی از خدا کمک میخوام و این ترس و نگرانیمو کمتر میکنه

    در مورد سفر رفتن و مسیر هم خیلی مقاومت دارم.کلا تو ماشین بودن رو دوس ندارم،مسیرهای طولانی رو دوس ندارم ولی وقتی که مجبور بشم از خدا میخوام که مسیرو لذتبخش کنه و وقتایی میشه که با گوش دادن به یه کتاب صوتی اصلا مسیرو نمیفهمم 

    من آدمیم که در مقابل چالش ها و تغییراتی که باید انجام بشه مقاومت دارم وترس و نگرانی زیاد دارم ولی هرچیزی که در  پیش بیاد میگم خدایا برام آسونش کن و هربار به لطف خدا دارم بهتر میشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: