ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2
    396MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

825 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1992 روز

    وقتی به یه مسئله ای برمیخورم اولش کلافه ام بعد که یه کم ارومتر شدم اخه چطور میشه حل کرد و از خداوند میخوام هدایتم کنه بارها بارها جوری هدایتم کرد با ذهن منطقیم میگفت راه اشتباه ولی سپردم خودمو به خدا و اون راه رفتمو نتیجه اش برای من خیر شد

    یه اتفاقی چند مدت پیش برام افتاد این یه پروژه گرفته بودم خیلی مهم بود همون اول پروژه لپ تاپم خراب شد هزینه تعمیرشم زیاد بود بر خلاف دفعات قبل من اروم بودم به طور معجزه اسا پول لپ تاپم جور شد من هیچ پولی نداشتم و خداوند میدونست پروژه ام خیلی سنگینه من با لپ تاپ خراب نمی تونم ادمهایی سر راه من قرار داد و بعد اون پروژه که عالی پیش رفت و پیشنهاد کار عالی گرفتم و خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم همیشه میگم کار خوب خدا درست میکنه

    سوال دوم

    چه چالش و ترس ازش فرار میکنید

    من میدونم برای پیشرفت کاریم باید نرم افزار افتر افکت یاد بگیرم سال 97 کلاسشو رفتم تمام فیلمهای اموزشیشو دارم ولی برای اینکه سیستم بسیار قوی نداشتم برای تمرین کردن هر دفعه خواستم برم سراغش بهانه اوردمو نرفتم و به قول استاد اشغالهارو ریختم زیر مبل و الان این موقیت برای من فراهم

    من نرم افزار افتر افکت یاد بگیرم چقدر پیشرفت میکنم و چقدر درامدم بیشتر میشه چقدر توانایهام بیشترمیشه وچقدر خودم ذوق میکنم خلق میکنم چیزی که تو فکرمه این همه سال نرفتم سراغش پیشرفت خاصی نکردم الان میخوام برم سراغش و به خودم ثابت کنم میتونم

    قسمت سوم

    تو مرحله اول نصب کنم نرم افزار افتر افکتو

    قدم بعدی رجوع کنم به فیلمهای اموزشیم پله به پله نگاه کنم تمرین کنم

    قدم سوم تو یتویوب هم فیلمهای اموزشیشو نگاه کنم

    قدم چهارم هم کارهایی موشن گرافیکی که انجام میشه رو ببینم و تو اون سطحی که یاد گرفتم پروژه درست کنم و رندر بگیرم تا اعتماد به نفسم بالاتر بره

    و بعدش یاد بگیرم از اسکریپتهای اماده چطور استفاده کنم تو کارهام توکل به خدا مراحل بعدی بهم میگه در مسیر

    سپاسگزارم ازتون استاد هر کلمه ایکه میگفتید مسیر خواستمو برام روشن تر کردید توکل به الله شروع میکنم

    امروز 7اسفند 1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فاطمه گبری گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    سلام و وقت بخیر به استاد عزیز و دوستان خوبم

    سوال اول در مورد روبه رو شدن با چالش ها ؛

    من تو این مورد قبلا خیلی مقاومت داشتم و با کوچکترین اتفاق یا تغییر و پیشامدی کلا بهم میریختم ،

    ولی الان چند روزه که تو این جلسه که در مورد چالشه موندم و فرصت جواب دادن به سوال و انجام دادن تمرین هاش برام پیش نیومده فقط چندبار گوش کردم تا الان ،

    خوب من چند روزه که با یک چالشی درگیر شدم و حل شدنش چهار پنج روز از وقت و انرژی و حال خوب منو درگیر کرد تا به امروز که هزاران بار شکر که حل شد .

    درمورد کارم و ابزار کاریم بود ؛

    نزدیک پنج روزه که چرخ خیاطیم تنظیمش بهم خورده بود و هرکار میکردم دوخت نمیکرد پارچه مو همه چی رو میدوخت الا پارچه ای که خریدم و ازش متراژ زیاد دارم واسه تولید عیدم

    خوب کارام به خاطر مسافرتی که ده روز پیش رفتم کلی عقب افتاد و به اینکه هم خیاطی دارم هم خونه تکونی عید اصلا فکر نکرده بود و سفرمم یک هفته طول کشید ، و وقتی هم که اومدم دیدم کلی کار واسه انجام دادن دارم و اینم میدونستم که دستم یک خورده کنده و خیلی حساس ترم تا اینکه شروع کردم و یکی دوتا کار رو دوختم و دیدم یکهو چرخم کار نمیکنه و هرچی تلاش کردم درست نشد اون تعمیرکار چرخ که میشناختمش هم گوشی شو برنمیداشت و بردن چرخ هم به مغازش برام مشکل بود خلاصه که همسرم کلی تلاش کرد و به چند نفرم زنگ زد ولی خبری نشد .

    منم کارام مونده و سفارش جدیدم که گرفتم و چرخ کار نمیکنه و اولش چند ساعتی حالم رو بد کرد ولی سعی کردم بی توجهی کنم و بهش به دید یک چالش نگاه کنم و با خودم گفتم که هر اتفاقی که بیوفته به نفع منه و خلاصه نشونه هم از سایت گرفتم و دوباره همین جمله برام اومد و تمرین های جلسه قدم 12 اومد ، که من برج قبل دوره ام تموم شده بود و یکسالش کامل شد ولی هنوز من قدمم رو کامل نکرده بودم چون به برنامه ی مسافرتم و خیاطی های عیدم و خونه تکونی هم برخورد کرده بود و راستیتش تمرین هام برام کمرنگ‌تر شده بودن و نشونه اومد که بیشتر وقت بزارم و قدمم رو کامل کنم و منم سعی کردم تمرکزم رو بزارم روی 12 قدم و این دوره ذهنیت قدرتمند کننده که دارم تمرین هاشو انجام میدم و یکم از خونه تکونی و دیدم که فرصت هم کمه و به ماه رمضون هم برخورد میکنه و هوام برعکس همش برفی و بارونی شده و من باید زودتر شروع کنم و این باعث شد که من تمرکزم رو از روی چرخم و خیاطی بردارم تا اینکه امروز معجزه وار خودش درست بشه و صبح که همسرم برای اخرین بار رفت سراغش دید که داره کار میکنه و خود به خود راه افتاده و خوبه فقط یک ماکو جدید هم براش بگیرم کاملا مشکلش حل شده است

    و من همون لحظه که فهمیدم اولین چیزی که به ذهنم اومد و به زبون اوردم این بود که چون من تمرکزم رو از روش برداشتم و باورکردم که هر اتفاقی که برام بیوفته به نفع منه و حالم رو خوب نگه داشتم همه چی خودش حل شد (:

    خدایاشکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ..

    این چالش برام کلی درس و تجربه و آگاهی های جدید داشت باعث شد ابزار کارم رو بهتر بشناسم و برای حل کردن مشکلم کلی پیگیر باشم ویدیو اموزشی ببینم و کلی درس های جدید بگیرم و بیشتر رشد کنم ، الهی شکرت .

    به جرات میتونم بگم که رفتارم در مورد روبه روشدن با چالش ها و مساعل زندگی ،

    و همچنین حساسیتم تو خرید ها و جزییات یک وسیله جدید ، در واقع همون وسواس داشتنم کمرنگ تر شده و الان دیگه خیلی به خودم سخت نمیگیرم و بهتر باهاش کنار میام و میخوامش ولی بازم کلی جای رشد و پیشرفت داره هنوز .

    خدایاشکرت برای همین تغییرات ریز و جزعی که هربار داره درونم به وجود میاد و جونه میزنه (:

    سپاسگزارم از زحمات شما استاد خوب و دوست داشتنی ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    بهمن خدارحمی گفته:
    مدت عضویت: 2471 روز

    سلام

    من در برخورد با چالش هایی که راهکار رو میدونم تنبلی می کنم و اونا رو عقب میندازم البته اینم بگم یکی از اونا ساخت یه دستگاهی هستش که نیمه کاره مونده ولی اگه تمومش کنم خیلی درآمد منو افزایش میده ولی چون تا ساعت 10 شب کار میکنم احساس میکنم از لحاظ بدنی و ذهنی خیلی خسته هستم و نمیتونم روی ساخت اون تمرکز کنم اصلا دیگه وقتی هم نمیمونه

    ولی در برخورد با چالش هایی که راه حل اونا رو نمی دونم اول یکم احساس ناتوانی میکنم چون اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم مثلا به دلیل فاصله 75 کیلومتری محل کارم از خونه واقعا به یه ماشین نیاز دارم که اصلا هیچی به ذهنم نمیرسه که واسش انجام بدم

    ولی اینطوری هم میشه به این چالش ها نگاه کرد:

    اگه وارد تکمیل کردن اون دستگاه بشم فارغ از نتیجه چقدر احساس خوبی پیدا می کنم حداقل دیگه شرمنده خودم نیستم چقدر چیز یاد میگیرم که بقیه بلد نیستن و این چیز ها چقدر میتونه جاهای دیگه هم به کار من بیاد

    (البته گاهی این فکر غلط و محدود کننده به ذهنم میرسه که چقدر تو باید روی این دستگاه تلاش فیزیکی و فکری و مالی کنی تا اون رو عیب یابی کنی و سر و سامان بدی بعد که دیگه بدون نقص کار کرد اولی رو که بفروشی یکی میاد همون رو کپی میکنه و خیلی راحت نتیجه اون همه زحمت رو به باد میده)

    اگه من اون دستگاه رو تموم کنم در صنف خودم چقدر برجسته تر و متمایز تر میشم

    چقدر حرفه ای تر میتونم به مشتریان خودم خدمات درجه یک ارائه بدم و…

    واسه تقسیم کار به قسمت های کوچک هم ابتدا باید قطعاتی رو که ساختم مونتاژ کنم

    بعد دستگاه رو واسه تست راه اندازی کنم چون طبق نقشه و تئوری همه چیز باید درست کار کنه ولی همیشه یه سری ریزه کاری ها هست که خودشون رو از چشم کسی که کننده کار نیست مخفی می‌کنند ولی وقتی دست به کار میشی اونا رو میبینی و میفهمی اینا همون فوت کوزه گریه این کاره

    ممنون از راهنمایی های ارزشمندتون

    در ضمن با این جمله هم خیلی حال کردم که گفتید نباید چالش ها رو مجازات گناهان خودمون بدونیم

    راستش چند وقتیه با یکی همکار شدم که فوق العاده انسان پاکی هستش ولی همیشه اینو میگه که اگه یه جا مسئله ای واست پیش اومد بدون یه جا خطا کردی منم کم کم داشت باورم میشد

    ممنون از اینکه خیلی به موقع نگرش من رو به مسائل زندگی اصلاح کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمدرضا سیف الدینی گفته:
    مدت عضویت: 1818 روز

    سلام استاد جانم

    سلام خانم شایسته عزیز

    من چالش‌ها رو دنبال میکنم

    استقبال میکنم

    و از تو دلش کلی چیز یاد میگیرم

    قبلنا ساکن بودم و روتین زندگی رو دوست داشتم

    و الان

    اگه چندروز کار جدید نکنم صدام در میاد و دنبال یه کاری میوفتم

    مرسی استاد بابت این فایلهای مفید و عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    شیرین عبدی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2284 روز

    من تعهد دادم که ردپا بذارم برای خودم پس مینویسم

    من وقتی یک چالشی توی زندگی‌م پیش میومد میگفتم اوکی حالا شده دیگه، برم یه راه دیگه، یه چیز دیگه یه آدم دیگه رو امتحان کنم شاید اون بشه!

    ولی این روزها این اواخر یه چند درصدی فکر کردنم تغییر کرده و انتخاب کردم توی جهانی زندگی کنم که الخیر فی ما وقع وجود داره

    یعنی در واقع من کلا آدم اینطوری نیستم که دست بشورم حتی توی جریان مهاجرتم هم من دست نشستم از خواسته م ولی توی یک دوره زمانی کاری انجام ندادم، نه اینکه کلا بیخیال‌ش بشم، حتی با خیالش هم لذت میبردم

    یا توی زمینه مالی من همیشه عمل کردم همیشه؛ با خودم میگفتم بالاخره یه راهی باید باشه من برم همه راهها رو امتحان کنم ببینم چی میشه یهو کدومش میشه که بشه !

    ترمز و ایراد اینه که باور ندارم به کاری که همون لحظه دارم انجام میدم برای همین خودم نتیجه منفی رو میسازم

    من همیشه(98 درصد مواقع) آدمی بودم که قبول میکردم مثلا اگر امتحان بود میگفتم من اولین نفر حاضرم، توی امتحان رانندگی گفتم حالا که هیچکس جرات نمیکنه نفر اول باشه من نفر اول امتحان میدم و تمام میشه میره دیگه، ترس هم ندارم، یا توی مدرسه یا دانشگاه یا حتی سرکار من همیشه از اینکه اولین نفر باشم و کاری رو انجام بدم یا هرچالشی نمی‌ترسیدم ولی با این دیدگاه که «بالاخره باید انجامش بدم» ، و البته اینکه دوست دارم، شجاعت و قدم برداشتن رو اصلا دوست دارم، شکست رو نمی‌پذیرم، ترسو نیستم، به توانایی های خودم واقف هستم میدونم چقدر ظرفیت بالایی دارم برای همین همیشه خیلی راحت پیش قدم شدم و میشوم و اتفاقی که افتاده خیلی وقتها میشد که شاید نتیجه wow! ( کمالگرایی درونی م و وابستگی به نتیجه نهایی) و دیده شدن شجاعت و تواناییم اتفاق نیفتاده (من همیشه همیشه همیشه در زندگی م دوست داشتم و دارم که در جایی که ارزش و لیاقت م هست زندگی و کار کنم، همیشه میگم با خودم که دوست دارم به اندازه ای که میدونم هستم و ظرفیت دارم نتیجه بگیرم، بی نهایت میدونم چقدر توی کار و مهارتم عالی هستم عالی، ولی همینکه تا الان فقط یکی دو بار اندازه واقعی پول ساختم اذیتم می‌کنه) برای همین دیگه فقط انجام میدم چون بهم لذت میده ولی باور ندارم که بالاخره ارزش من دیده میشه و به اندازه ارزشی که میدونم دارم نتیجه میگیرم

    من دوست دارم نتیجه دلخواه م رو بگیرم، دوست دارم، ازش لذت میبرم

    توی دوره کشف قوانین زندگی استاد میگن ریشه اصلی ترمز رو بخشکونید، بگو نهایتش اینه دیگه، چی میخواد بشه ! من هم شرکت میکردم و میکنم و در همون لحظه اتفاقی که میفته اینه که من واقعا متمرکز میشم و تمام میشه و لذت میبرم

    از خدا میخوام همینطور که الان این خواسته درونی م رو نوشتم، خود افشایی کردم، ترمز ذهنی م رو پیدا کردم و تک تک این کارها رو خودش هدایت کرد امکانپذیر کرد که انجام بشه، به راه حل به نتیجه به کارسازی و راهگشایی تبدیل کنه

    این باید جزیی از باور غیر قابل مذاکره م باشه که هراتفاقی خنثی‌ست حالا اگر من کلا همچین دیدگاه و باوری داشته باشم و اونقدر متمرکز و هوشیار باشم که در لحظه این دید رو انتخاب کنم، عالی میشه

    واضحترین مشخصه ذهن قدرتمند کننده اینه که چقدر خوب میتونم نگاه مثبتی به چالش ها داشته باشم

    مثلا توی چالش مالی، من با تضادها میفهمم که مشکل دارم، برای اینکه حل‌ش کنم میام روی باورهای مثبت کار میکنم، وقتی ذهنم آماده باشه یا 1) اون مشکل و راه حل‌ش بهم نشون داده میشه تا اقدام کنم یا 2) با همون روی باورها کار کردن اون خودش طبیعی حل شده که اینو از تغییر نتایج از نادلخواه به دلخواه میتونم متوجه بشم، تا وقتی که هنوز نتیجه تغییر نکرده یعنی هنوز اون باگ وجود داره

    اینکه الان نجارمون اعلام کرده که دیگه کار نمیزنه و فقط سفارش تعداد رو قبول میکنه، من انتخاب کردم که خیر و برکت برای من داشته باشه، شاید چند لحظه در حد یکی دو دقیقه ناراحت شدم ولی بعد گفتم اوکی، حتما خیریت برای من بدنبال داره

    توی قضیه زبان جدیدی که میخواستم یاد بگیرم هم همین بود، خیلی مقاومت داشتم در نهایت گفتم باید درست بشه و هدف نهایی م رو خرد خرد کردم و الان به جایی رسیدم که از اول فکر نمی‌کردم برسم پس توی زمینه مالی هم میتونه همینطور بهبود پیدا کنه، راهش هم بهم گفته میشه حالا که باور کردم پس میشود

    من فکر میکردم من هرکاری کنم نمیتونم پول بسازم پس تا ابد همینه و قربانی یکنواختی هستم و هیچ چیز رو هم نمیتونم تغییر بدم!

    یعنی تا قبل از این فایل و آگاهی که شما دادید درباره اینکه توی ذهن من یسری چالش ها هستند که ذهن میگه در هر صورت تو نمیتونی تغییرش بدی و از اول همین بوده و همین خواهد بود؛ من با شنیدن این آگاهی این بخش از ترمز ذهنی‌م رو دیدم و شناختم.

    من خودم رو ناتوان دیدم در پولسازی، ولی بعد اومدم از این زاویه بهش جهت دادم که من ناتوانم، اوکی! ولی از طرفی باور دارم که تو بعنوان خدای من توانمندی، پس فرمون دست تو… و این شد که دقیقا آخر اسفند پروژه کاری دریافت کردیم که نقد بود

    من این کامنت رو دیروز تمام کردم و امروز که اومدم اپلود کنم دوباره داذم میخونمش و خدا ذهن منو روشنتر کرد… دیروز در نهایت عجز پاراگراف بالا رو نوشتم، بینی به اندازه ذهن فیزیکی و محدود خودم هرکاری، هرکاری، هرجلسه کاری رو من رفتم و انجام دادم، خدا خودش شاهد بود که حتی این اواخر کوچکترین قدمی که میگفت آماده کردم این قدم رو برو اقدام کن من درنگ نکردم و انجام دادم و گفتم برای رضای تو انجام دادم تا ببینی که چقدر بهت اعتماد دارم… و دیروز وقتی مینوشتم که در زمینه مالی ناتوانی دارم و واقعا نمی‌دونم دیگه باید چکار کنم، با خودم فکر کردم خوب حالا چی؟! بالاخره من میخواهم که به رفاه مالی برسم بالاخره که من میخواهم درست بشه این قضیه و احساس عجز کردم… توی همین فایل استاد میگن که هرچالشی میاد که چیزی رو که بلد نیستی و خیلی برای رشد مدنظرت لازمه بهت یاد بده و الان من اینو دیدم، من توی این چالش های مالی و فردی قرار گرفتم چون عجز خالص در مقابل قدرت مالکیت و رب بودن خداوندی رو که پیدا کردم و وقتی ازش سپاسگزاری میکنم قلبم هزار بار تندتر میتپه رو هنوز ندارم، یاد نگرفتم، توی کامنت ها خوندم ولی هنوز تجربه ش نکردم، الان وقت کار کردن روی اظهار عجز در مقابل خداوند دردونه ایه که خودش رو میخواد تمام قد بهم نشون بده

    خدایا چطور سپاسگزاری کنم که نهایت قدردانی من از این #آگاهی که بهم دادی رو نشون بده، که تو خودت در قلب من الان حضور داری و میبینی چطور داره از قفسه سینه م از شدت خوشحالی و هیجان بیرون میزنه، که تو خودت هستی و این اشک شوق و سپاسگزاری که از چشمهام جاریه رو داری میبینی، خدایا خیلی میترسیدما، خیلی میترسیدم که اینقدر مشکل و مساله م حاد باشه که نتونم حلش کنم، یا به سختی بتونم درستش کنم، ولی این صبح بابرکت تو منو در اغوش گرفتی و میگی چیزی نیست که من فقط میخوام که تو فقط بنده خودم باشی یاد بگیر! ایاک نعبد و ایاک نستعین رو یاد بگیر، تو وقتی در مقابل من باور داشته باشی که قدرتی نداری من خالق تمام هستی و جزییات تو هستم اونوقت که میبینی چه ها که انجام میدم برات!

    ترس از شکست خوردن در نتیجه نهایی، رو من توی رزومه نویسی م دیدم و دارم تجربه میکنم، کلا توی اپلای کردن، دارم میبینم که کمالگرایی عجیب دست و پای منو بسته ولی من میخوام که انجام ش بدم

    باید انجام‌ش بدم

    در زمینه یادگیری زبان جدیدم، من کتاب هام رو بارها و بارها و بارها پاک کردم دوباره حل کردم تمرینها رو درس ها رو دوباره مرور کردم و الان خیلی رشد خوبی دارم خداروشکر، چون مدام با خودم تکرار کردم که من چه مهارت هایی دارم و در ناخودآگاه م اتفاقی که افتاد این بود که هم امیدوارتر و خوشبین تر شدم و هم بزرگی و غیر قابل دسترس بودن هدفم از بین رفت تا به حد خیلی زیادی

    حالا که ترمز ها رو پیدا کردم، تمرین های رو برای خودم طراحی کردم، و واقعا میخوام که نتیجه بگیرم

    واقعا دارم سعی میکنم که بتونم در لحظه زندگی کنم و در لحظه هم از نظر ذهنی حضور داشته باشم و هم فیزیکی نه اینکه در حال گردش یا مهمانی باشم ولی فکرم جای دیگه باشه، و هر بار میبینم که به لطف حمایت خدا دارم بهتر میشم

    از خدا میخوام که هدایتم کنه تا در مسیر درست، همون مسیری که خودش آماده کرده برای رسیدن م به اهداف م راحت و عزتمندانه و با کیفیت هدایت و حمایتم کنه

    آمین

    خداروشکر میکنم برای این صبح پربرکت، خداروشکر میکنم که منو لایق دریافت الهامات و هدایت ها خلق کرد

    خداروشکر میکنم که توانایی داد نوشتم موبایل اینترنت سلامتی و هماهنگی دست و چشم و مغز و این جریان زندگی توی بدنم که باعث شد من بتونم بدون دغدغه بنویسم و بدنم عین ساعت دقیق و باکیفیت کار کنه، که پرنده ها رو آورد توی درخت لیمو پشت پنجره اتاقم که برام آواز بخونن و لذت بیشتری رو تجربه کنم

    خدایا شکرت

    الان یکبار دیگه با آگاهی جدیدی که خدا بهم داد کامنت خودم رو خوندم، پاکش نمیکنم از اول بنویسم، چون میخوام یادم بمونه چطور فکر میکردم و بخاطر چه نوع طرز فکری این آگاهی ها بهم گفته شد، ترمز های ذهنی رو برای چی بوجود اوردم و خدا چطور هدایتم کرد

    اگر من کتاب های زبان‌م رو چندین بار پاک کردم و دوباره حل کردم، اگر با همین مربی درجه یکی بصورت رایگان و افلاین دارم درس میخونم ، من تمرین ها رو پاک نکردم، خدا هدایت کرد گفت راه یادگیری اینه، بهت امکانات میدم یکی میدم مهارت یادگیری میدم اشتیاق میدم این کارها رو انجام بده از این طریق نتیجه میدم دستت،،، من فقط یک واسطه فیزیکی توی این جهان مادی برای اجرای اوامر قدرت ماورایی خدا هستم

    هر چیزی که اتفاق افتاد

    هر مشتری که اومد تجسم خدا بوده، مهارت اجرای کار رو هم خدا بهم داده، امکانات لپتاپ سلامتی فکر اینترنت غذا اکسیژن چراغ اتاقم، هرچی، هرچی بوده و هست خدا داده. و من فقط واسطه هستم برای گسترش جهان

    اگر پولی الان توی حساب من هست، حساب خودشه، پول خودشه از خزانه بی‌انتهای خودش اومده صاحب خودشه! که من به اندازه ذره ای قدرت نداشتم که بخوام مشتری رو بیارم پای میز کار و بگم یالا با من قراراداد ببند

    هیچ!

    من فقط مجری اوامر هستم

    من اگر رفتم توی اون جلسه کاری برای پرزنت محصولات، سلامتی م خودش بود هزینه، رفت و آمد لباس ها، زبان من کلمات من، اشتیاق من، آرامش من ، امنیت من که سلامت و راحت رفتم و اومدم خودش بود و اگر نتیجه نگرفتم چون گفتم اوکی مشتری م باید تصمیم بگیره با من کار کنه!!! مشتری کیه شیرین!؟ غیر از اینکه اون هم واسطه خداونده؟!! بعد تو با خودت گفتی طرف تصمیم میخواست بگیره بغل دستی‌ش رای‌ش رو زد؟!!!

    خدایا

    واقعا نمیدونی چقدر ممنونم ازت که اینطور واضح شد قضایا توی ذهنم، ازت ممنونم که بیشتر از من مشتاق ثروتمند شدن و موفق شدن من هستی که اینطور دقیق داری هدایتم می‌کنی

    واقعا ازت سپاسگزارم

    خدایا برای اجابت تمام این آگاهی ها من خیلی به تو نیازمندم، میدونی که…

    چهارمین روز فروردین همه عزیزان به خیر، برکت ثروت و لذت انشالا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فریبرز کاوه گفته:
      مدت عضویت: 1960 روز

      درود بر شما بانو عبدی‌زاده گرامی

      البته که شما عین حقیقت را گفته‌اید و من هم یقین دارم که اگر مسئله‌ای در زندگی پیش میاد( مسائل مالی، اخلاقی، اجتماعی و غیره) برای اینه که ما یک قدم جلوتر بریم و به خدا نزدیک‌تر بشیم.

      من پیش از این وقتی با یک چالش روبه‌رو می‌شدم خیلی ناراحت می‌شدم و گناه را به گردن دیگری می‌انداختم. البته همین نیم ساعت پیش هم مسئله‌ای پیش آمد که نباید ناراحت می‌شدم( البته بسیار ناچیز بود) ولی خوب که فکر کردم دیدم که خودم تو اون مسئله کوتاهی مردم نه دیگری! خدایا مرا ببخش! هنوز تا بهتر شدن فاصله بسیار دارم. داشتم می‌گفتم که من خیلی خوب می‌تونم اشتباهم را بپذیرم ولی چند دقیقه بعدش خدا من رو امتحان کرد و من تو امتحان رد شدم. خدایا من رو ببخش! باید از طرفم پوزش بخوام!

      در یک وضعیتی ناچار شدم که مسئله‌ای را که خودم سبب شده بودم را جبران کنم و الان با مسئله مالی روبه‌رو شدم ولی، می‌دونم که نباید حتا به اندازه‌ی سر سوزن ناراحت باشم و باید خودم را ببخشم و اصلا به هیچ کسی جز به خدا و رب توکل نکنم و بدونم که خودش مسئله‌ی من رو حل می‌کنه! حالا از کجا، نمی‌دونم! ولی ایمان دارم که خودش تا همین فردا حلش می‌کنم. البته ها، من هم ازون آدما نیستم که سرجام بشینم و دست به کار نزنم و منتظر باشم تا خدا از بالا یک کیسه پول واسم بندازه! ولی می‌دونم که هم خودش من رو هدایت می‌کنه! و هم خودش تو همین مسئله پاسخش رو هم گذاشته و خودش هم تقلبش را به من می‌رسونه که از چه راهی و چگونه مسئله را حل کنم و خودش بهم می‌گه که سراغ کدوم مشتری برم تا محصولات را بفروشم و پول لازم را به‌دست بیارم! و خودش هم به جای من و از زبان من با مشتری حرف می‌زنه و خودش محصولات من را به مشتری‌ها می‌فروشند. به قول خودش که، ما صاحب حتا همون پوسته‌ی نازکی که روی هسته‌ی خرما هست هم نیستیم. پس وقتی صاحب همه چیز خودشه! من چرا باید نگران باشم؟! تنها کافیه که ایمانم را نشون بدم و برای فروش محصولات برم و خودش من رو به جایی که باید برم هدایت می‌کنه و خودش برام به بهترین شکلش می‌فروشه و مسئله را حل می‌کنه!!!

      از این‌که با نوشته‌هاتون به من درس دادید، از شما سپاسگزارم!

      ارادتمند شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 775 روز

    به نام خدای نور

    سلام به استاد عزیز وخانم شایسته دوست داشتنی و دوستان عباس منشی.

    من همین الانم بایه چالشی برخورد کردم که دوروزه دارم زمان میذارم حلش کنم و روی باورها و ترمزهای مخرب کار کنم من وقتی یه چالش و یا یه تضادی میبینم اولش ممکنه نجوا بیاد سراغم و حالم گرفته بشه ولی میگم نه این راهش نیست باید حالمو خوب کنم و این رو به عنوان یه فرصتی و نشونه ای برای پیشرفت بدونم که یجا ثابت نمونم چالش ها و تضاد ها برای این میان توی زندگیم و همین الانم هیییچ ایده ای برای حل این چالشی که دارم به ذهنم نمیرسه و فقط به خدا گفتم من راهشو نمیدونم خودت بهم بگو چکار کنم و من راحت ترین راه رو میخوام چون من از وقتی با استاد اشنا شدم فهمیدم وقتی راهی سخته یعنی اون مسیر اشتباهه و من راحترین و اسون ترین مسیر رو میخوام خداجونم خودت از هزاران راه میتونی این چالش رو برام حل کنی من هیچ ایده ای ندارم خودت از طریق دستانت و الهام کردن مسیر درست بهم،حلش کن برام.

    *زندگی همیشه چالشه اون کسی که نگاهش به چالشا مثبته واردش میشه و اون  نگاه مثبت و اون باور قدرتمند کننده و اون ذهنیت باز کمک میکنه از چالشا بگذره و بزرگتر بشه و رشد کنه و جهانم بهش پاداش خواهد داد این قانون جهانه.

    چالشی که الان دارم اینه که توی کارم یه چند روز خوب میگذره مشتری دارم بقیش و دیگه خبری از مشتری و یا مدل نیست و دنبال اینم که این ترمز و پیدا کنم که چرا اینطوره چرا توی کارم یه چند وقت راحت و روون همچی میگذره ولی یهو استپ میشه خدایا من نمیدونم چکار کنم خودت هدایتم کن به مسیر درست الانم هم دارم روی باورهام کار میکنم و میخوام شروع کنم کار کردن روی حِرفم که بهتر بشم خدایا خودت هدایتم کن ازکجا شروع کنم و روی چه باورهایی کار کنم.

    من با حل این چالش میتونم از لحاظ مالی رشد کنم الان وضعیت مالیمم چالشه اون چیزی که میخوام نیست من با حل این چالش ورودی مالیم چند برابر میشه و اینطور نیست که چند روز فقط خوبه بقیش استپ بشه من با حل این چالش اعتماد بنفسمم بیشتر میشه و ورودی مالیمم که الان خودش یه چالشه برام حل میشه.

    من با حل این چالش و رفتن تو دلش ترس هایی که توی حیطه کاریمم دارم برطرف میشن دستم تند تر میشه دیگه اینطور نیستم که مشتری بگه فلان خدمات رو میخوام بترسم بگم کلی زمان میبره نمیتونم ارائه بدم این خدماتو.نه من با حل این چالش کلی رشد میکنم.

    من حتی دقیق نمیدونم راه حل این چالش چیه فقط خواستمو به خدا گفتم و ازش هدایت خواستم خودش مسیر رو بهم نشون بده و توی همین مسیر میدونم کلی قرار توکل کردن و ایمان به خداوند رو بیشتر یاد بگیرم.

    من با حل این چالش و پیدا کردن ترمز و کار کردن روش مشتری و مدل بیشتری میگیرم و راحت تر و سریع تر میتونم خدمات ارائه بدم یعنی توی کارم خییلی بهتر میشم.

    و من با حل این چالش توانایی و مهارت حل چالش ها و مقابله با تضادها در من تقویت پیدا میکنه و خیلی با اعتماد بنفس ترمیشم.

    من با حل این چالش کلی چالش دیگه ای که توی زندگیم دارم برطرف میشن و نعمت های خداوند رو خیلی بیشتر توی زندگیم حس میکنم یعنی ظرفم بزرگتر میشه.

    جدای ازاینکه این چالشو وقتی حل کنم خیلی با اعتماد بنفس ترمیشم و عزت نفسمم بیشتر میشه و ازلحاظ مالی پیشرفت میکنم و توی کارمم خیلی پیشرفت میکنم و ازلحاظ شخصیتی هم رشد میکنم و پیشرفت میکنم.

    وای باورم نمیشه انقدر زود جواب داد همین که داشتم مینوشتم یه پیام اومد واسم که برای روز شنبه یه مشتری دارم از ذوق نمیدونم چکار کنم فقط سپاسگذارم.خداجونم سپاسگذارم استاد عزیزم سپاسگذارم برای این تمرینات فوق العاده ای که گذاشتین و اصلا فکرشو نمیکردم انقدر زود جواب بگیرم سپاسگذارم نور من که هرلحظم مثل معجزه میگذره.

    چه قدم های کوچیکی برای حل این چالش میتوتم انجام بدم؟

    هرروز قدم کوچیکی بردارم مثل:

    برای کارم تمرین کنم ومدل بزنم،خیلی مهم که روی پیج کاریمم کار کنم محتوای خوب و فعالیت مداوم داشته باشم حتی اگر شده اندازه یه استوری و یا یه پست فعالیت داشته باشم،روی باور هایی که حس میکنم ترمزن کارکنم مثل:احساس لیاقت،کمبود،فراوانی،عزت نفس و اعتماد بنفس خیلی باید کار کنم خداجونم من نمیدونم چطور و ازکجا شروع کنم خودت هدایتم کن‌.

    خدایاسپاسگذارم که به این خوبی هدایتم میکنی.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خدای مهربانم خدایی که برام به تنهایی کافیست خدای سمیع و بصیر خدای رزاق و وهاب

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می‌جویم خدایا کمکم کن

    سلام و درود به استاد عزیزم و مریم خوب و مهربانم

    من قبل از آشنایی با این استاد فرهیخته و این سایت بزرگ اگر به چالشی یا مشکلی برمیخوردم نمیدونستم چکار کنم و نگرانی شدید بهم دست میدادحتی گریه زیاد میکردم و یا بهترین راه فرار بود و زیاد نمیخواستم در اون مورد صحبت کنم و مشکلم حل نمیشد که هیچ خیلی بهم میرختم و کلی اذیت میشدم چون ایمانم ضعیف بود اصلا نمیتونستم فکر کنم یا راه حلی پیدا کنم توکلم پایین بود با اینکه نماز سروقت میخوندم قرآن زیاد میخوندم اما مسائل رو بیشتر همسر حل می‌کرد چون راهشو بلد نبودم فقط الکی زندگی می‌کردیم و همش میگفتم چرا خدا به ما نگاه هم نمیکنه اینقدر از فلانی نماز بیشتر میخونم فکر میکردم ایمان در نماز و روزه و قرآن است اما غافل از این قانون راحت و آسون اصلا خدا رو نمی‌شناختم

    اما الان روزی هزار مرتبه خدا رو شکر و سپاسگزاری میکنم از زمانی که با استاد عزیزم آشنا شدم و خداوند به موقع دستانشو فرستاد و استاد و این سایت رو معرفی کردن و ما از جهل و نادانی بیرون اومدیم و خداوند چقدر مهربان است

    الان اگه به چالشی یا تضادی بر میخوریم همه رو بهم نمی‌ریزیم آگاهانه فکر می‌کنیم آرام و با ایمان قدم بر میداریم و از خداوند هدایت میخواهیم و میگیم اگه این راه حل رو برم چه نتایج خوبی داره و چه نتایج بدی داره و مسلما راه خوب با نتیجه خوب رو انتخاب میکنیم و خداوند هم کنارمون هست و وقتیی

    یه قدم با ایمان برمی‌داریم خداوند قدمهای بعدی رو برامون راحت و آسون بر میداره همین تضادها و چالش‌ها باعث رشد و پیشرفت ما میشوند و هر چه در بهتر شدن مسائل آگاهتر بشیم موفق تر هستیم در زندگی

    استاد عزیزم ممنونتم سپاسگزارتم

    سالم و شاد و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    ناصر ابرباف گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    سلام به عزیزان هم فرکانسی

    خدایا چه فایل بی نظیری این فایل

    من برای بعضی چالشهایی که در مورد کارم بوده فرار میکردم اونم بخاطر شخصیتی که داشتم بوده و از اون کاری که در اون موقعیت بودم رو رضایت نداشتم

    و در حال حاضر به چالشی برخوردم که از دید بعضی افراد شاید سخت باشه و برای خودم هم تا موقعی که فرکانسم تغییر نکرده بود

    هر تغییری برام یک سختی داشت

    الان من از این چالش و تغییر خوشحالم ناراحت کننده برام نیست و می‌دونم از این که هست بهتر میشه.

    چالش مرحله اول.

    من از بعضی چیزها ترس دارم

    که با تمرین زیاد باید اونها رو برطرف کنم

    مرحله دوم

    این چقدر خوبه که استاد آگاهمون کردید که در اون چالش وارد بشیم و ترسهامون کمتر میشه چقدر واقعا دارم فکر میکنم چقدر مهارتهامون بیشتر میشه

    و انجامش برامون لذت بخش تر میشه.

    مرحله سوم

    ایده ای که برای این مرحله توضیح دادید عالی بود

    که ما بتونیم همون کار رو به تیکهای کوچکتر تبدیلش کنیم که کار برامون راهتتر بشه که بتونیم کارهای بزرگتر رو بتونیم به نحو احسنت انجام بدیم

    این فایل خیلی خوب بود

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    الهه شریفی گفته:
    مدت عضویت: 339 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد و بانو شایسته عزیزم

    امیدوارم که حال دلتون خوب باشه و در پناه ایزد یکتا شاد و سلامت و خوشبخت باشین

    در ابتدا باید خداوند رو سپاسگذار باشم و هزاران بار شکر به جا بیارم به خاطر این آگاهی ها و هدایت های که توی زندگیم به صورت فراوان برکت یافته اند و هربار پربار تر و غنی تر میشن .

    منه قدیم بسیار زیاد از رو به رو شدن از چالش ها میترسیدم و با تکرار و تمرین تا حدی توانسته بودم کنترل کنم که توی دل ترس ها برم و بر ترس هام غلبه کنم و به خودم حال خوب تجربه بعد از غلبه رو هدیه بدم .

    وقتی امروز برای بار دوم این فایل رو گوش دادم و تمرین هارو انجام دادم

    متوجه شدم چقدر هنوز باید روی خودم کار کنم و چقدر ترس ها و باور هوایی در درون من هست که از وجودشون بی خبر بودم …

    با تکرار تمرین ها من به خودآگاهی و خودشناسی بیشتری میرسم

    و هر بار سپاسگذار تر و خوشحال تر از قبل تلاش میکنم در مسیر آگاهی ها بمونم و ثابت قدم تر و محکم تر رد پایی جا بگذارم برای کسانی که به دنبال رد پایی برای پیشرفت اند .

    خداروشکر میکنم به خاطر این آگاهی و برکت

    با ادامه دادن و ثبات قدم همه چیز میسره

    و از خداوند میخوام که هممون رو آسان کنه برای آسانی ها …

    استاد عزیزم خدا بهتون برکت بده که برکت شدین برای ما …

    با عشق در پناه ایزد یکتا ،شاد و سلامت و خوشبخت باشین

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 270 روز

    سلام استاد بزرگوار و خانوم شایسته نازنین و‌دوستان خوب سایت…

    خداروشکر که به این سایت هدایت شدم و کلی آگاهی های ناب از شما استاد عزیز به دست آوردم …

    اما اگه راجب چالشها ی زندگی خودم بگم خیییلی زیاده انقد که الان که فک میکنم و فایلهای شمارو گوش دادم و دوره های 12 قدم رو تهیه کردم و گوش دادم الان تازه متوجه شدم چرا من اینهمه توی زندگی خودم با مشکلات خیلی زیادی روبه رو بودم من میتونم اسم بعضی از این مشکلات رو بزار هم چالش زندگی که شما فرمودید و بعضیهاشو میگم خودم جذب کردم با باورهای محدود کننده ای که داشتم با افکار منفی با ذهن منفی که متاسفانه باعث میشد روز به روز مشکلات من توی زندگی زیاد بشه اما یکی از این مشکلات که از همه بزرگ‌تر بود انگاری امتحان و آزمایش خدا بود برای من یا شاید اینجوری بگم بهتره … نجات من از افکار و ذهنی که داشتم خدا با این چالش منو نجات داد خیلی آزمایش سختی بود اما بعد از اون اتفاق متوجه شدم که چرا اون چالش از زندگی رو باید رد میکردم من بعد از اون اتفاق کلا عوض شدم اخلاقم رفتارم ذهنم … منی که خودم رو کلا فراموش کرده بودم و تماما خودمو وقف یکی دیگه داشتم میکردم و استرس و اضطراب و دلشوره و نگرانی رو دعوت کرده بودم به ذهن و قلب خودم …..و روزی نبود که به خاطر مشکلات یه نفر دیگه من از استرس و اضطراب تا سر حد مرگ هم پیش نرم!! و واقعا خودمو به کل فراموش کرده بودم نمیدونم چرا اونجور آدمی بودم با اینکه قبل از آشناییم با استاد عباسمنش چند دوره هم از استادای دیگه تهیه کرده بودم و الانم حدود سه هفته است عضو این سایت شدم ولی هنور آثار اون اضطراب‌ها و استرس‌های گذشته میاد سراغم البته خدارو صدهزار مرتبه شکر خیییلی بهتر شدم و عالی تر هم خواهم شد اما دستاوردهایی که از این چالشهای زندگی نصیبم شد این بود که هیچکس و هیچ چیزی مهمتر از خودم نیست و یاد گرفتن کاری که عاشقشم و قراره با این بیزنسی که یاد گرفتم کاملا مستقل بشم و مطمئنم این لطف خدا بود که بعد از این چالشهای سخت زندگی هدایتم کرد به سمت استقلال مالی و عاطفی خدایاا هزاران بار شکرت …..آلان با دوره ی دوازده قدم و کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم و فایلهای دانلودی سایت کلی در حال خوب کردن حال خودم هستم و باورهامو قوی میکنم ایمانم رو به خدا هر روز قوی تر میکنم و آرامش رو به وجود خودم دعوت میکنم اساس و پایه ی همه چی فقط داشتن آرامش هستش …. وقتی به قول استاد عباسمتش آرامش داشته باشید نعمتها خودشون به سمت شما سرازیر میشن……

    مررسی استاد عزیزم برای این فایل عاالی تون که همیشه حرفاتون ادم رو به فکر کردن وادار میکنه ….

    برای همه دوستانم آرزوی آرامش و سلامتی و ثروت و فراوانی دارم ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: