ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 78 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
جواب به این سوال ها که زیر و بم آدم رو میریزه بیرون یکم سخته ولی لذت تغییر یک سری افکار بیشتر از رنج گفتن اونهاست.
راستش هم برای اون شخص خوشحال میشم و هم به اون حسادت می کنم و فکر می کنم قسمت حسادت غالب بر خوشحالی باشه چون در نهایت حالم بد میشه.
برای مثال وقتی سید متناسب شد خیلی خوشحال شدم براش ولی بعد از مدت کوتاهی احساس ناتوانی شدید کردم چون خودم سالهاست نتونستم به تناسب پایدار برسم ِ حسادت کردم تا حدی که یکی از دلایلی که به سایت سر نزدم این بود که تحمل. دیدن سید در این اندام رو نداشتم.
یا وقتی یکی از بستگانم در شغلی که خودش راه اندازی کرده بود قدم به قدم پیش رفت و خیلی موفق تر از من شد. بخاطر حسادت و اینکه من هم که کسب کار شخصی را انداختم ولی موفق نبودم کمتر پیش او می رفتم. در حالیکه می دونم ایراد کار در وجود خود من هست و به هر دلیلی من مستمر کار نکردم که نتونستم به نتیجه برسم.
الان که فکر می کنم نکته مشترک پر رنگ این دو مثال احساس ناتوانی نسبت به افراد موفق است. الان می تونم کلی دلیل خارجی برای ناتوانی خودم بیارم و ته دلم می دونم همش تقصیر خودم و باورهای محدود کننده ای است که اونها رو به حال خود رها کردم و حالا به درخت تنومندی تبدیل شدن و مانع موفقیت من می شوند.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
1-سید از من چاق تر بود و الان به تناسب رسیده یعنی وضع فعلی من نه تنها بدتر نیست بهتر هم هست.
2-رضا وضعیت مالی بدی داشت و بدهکار هم بود شغل قبلی اون هم که مثل من بود و وضع مالی من خیلی بهتر از زمان شروع به کار رضا هست.
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
با شناختی که از سید دارم می دونم وقتی خودش از هر راهی به یقین برسه هیچ چیزی مانع از رسیدن به هدفش نمیشه. از سید ایمان ویقین از رسیدن به هدف بدون عجله اخلاقی هست که من می تونم الگو برداری کنم.
رضا هم که پشتکار و تدوام در هر شرایط داره. یعنی همیشه هر اتفاقی بیفته هر روز کارش رو انجام میده.
تداوم در انجام کار و با ارزش شمردن پیشرفت های کوچک درس هایی هستند که باید الگو برداری کنم.
یه چیز دیگه یکبار استاد گفت اگر چند تا هدف دارید. تمرکز کنید و یکی رو حل کنید و پروندش رو ببندید و بعد هدف بعدی. این کاری هست که باید انجام بدم
سلام خدمت استاد عزیزم
کسی که واقعا الهام بخش تمام مسیر زندگی ماست ، بی اندازه سپاسگزارم
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری ؟
من واقعا به پاس آموزش های شما استاد گرامی توی این چند سالی که عضو خانواده صمیمی عباس منش شدم ، واقعا وقتی موفقیت آشنایان خودم رو میبینم از صمیم قلب خوشحال میشم و به خودم نهیب میزنم که ببین اینم یه روز مثل خودم بود و تحسینش میکنم و به خودم میگم دمش گرم ثابت کرد وقتی عشق و علاقه توی کار باشه و فرد براش زمان گذاشته و باور داره به خودش ، همه چی ممکن میشه .
و به خودم میگم ببین توی همین دوره ای که همه میگن نمیشه و می نالن که بازار نیست و کساده و …… چقدر خوب خود شو بالا کشیده ، پس میشه
یکی از فاکتورهای که من خوب و واضع میبینم تو اطرافیانم خصوصا توی مسائل مالی و شغلی ، تمرکز بی حد و مرز و پایبند بودن به اصول خودشون که من خیلی وقت ها نداشتم و تمرکز ذهنم چندجا بود به خودم میگم که منم باید تمرکز مو یکجا بزارم و توش متخصص بشم و کی متخصص میشه توی حرفه اش ، کسی که کارشو با عشق انجام میده و خسته نمیشه چون براش تفریح و مدام از وقت های پرتش میزنه و خودشو هر روز اپدیت میکنه توی حرفه اش .
مدام سوال های خوب از خودشون میپرسن که امروز چه طور میتونم بهتر باشم و چقدر قشنگ میشه رد پای قانون رو توی مسیرشون پیدا کرد .
.................................................
حسین پاکدل :
رشد مالی خیلی خوب توی شغلش ، مهاجرت به سوئیس ، داشتن اعتماد به نفس خیلی خوب نسبت به خودش ، داشتن انگیزه زیاد و رسیدن از کارگری به جایی که لیاقت شو داشت ، داشتن احساس لیاقت خیلی بالا نسبت به خودش .
⬅️در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری ؟
واقعا خوشحالم که تونستی به جایگاهی که لیاقت شو داری برسی ، همیشه برام الگو بودی و هستی و ثابت کردی وقتی بخوای با تمام محدودیت های ذهنی که خیلی موقع ها ما برای خودمون درست میکنیم میشه به خواسته هامون رسید .
حسین عبدی :
پیشرفت توی شغلی که بهش علاقه داشتی و حاضر شدی براش به استرالیا مهاجرت کنی .
⬇️⬇️⬇️
وقتی شنیدم که به استرالیا مهاجرت کردی از صمیم قلب خوشحال شدم حتی با خانومم کلی بهت تبریک گفتم ، الگوی استقامت و تلاش هستش برام کسی که از مشهد مهاجرت کرد رفت تهران و بعد هم به استرالیا تکامل تو خوب طی کردی ، همیشه عملگرا بودنت برام ستودنی بود .
از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود
به خودباوری برسم ، الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم ؟
⬇️⬇️⬇️⬇️
راست شو بگم من از اول به کم قانع نبودم و دوست داشتم به جایی که لیاقت شو دارم برسم ، برای همین دست به کارهای مختلفی زدم و نخواستم دنباله روی اکثریت جامعه باشم زندگی کارمندی رو اصلا دوست نداشتم رشته من مهندسی برق ، توی کارخانه کار میکردم و همیشه دوست داشتم بیزینس خودم و راه بندازم ، آخرین تلاش من برای شغل جدید ام که انجام دادم و چون به آموزه های شما استاد گرامی که فقط گوش کرده بودم اما عمل نکردم ، باعث شد خونه ای که خریده بودم و برای استارت بیزینس ام بفروشم و وارد شراکت با شخصی شدم که بنظر من آدم موفقی بود و در نهایت وارد حرفه ای شدم که هیچ تخصصی نداشتم و همه میدونیم تهش چی میشه ، از دادن همه داراییم توی 8 ماه .
وقتی به موفقیت اطرافیانم نگاه میکنم اونا قوانینی رو اجرا کردن ، خواسته یا ناخواسته ، که من هیچ کدوم شون رو رعایت نکردم .
وقتی کنکاش کردم برای من مثل روز روشن شد که همشون روی یه حرفه که بهش علاقه داشتن مثل ذره بین فکوس کردن و متخصص شدن توی اون .
اونا خیلی خوب ، خدا رو عامل همه چی میدونستن در حالی که من خدا رو گم کرده بودم .
قانون دومی که من توی اکثرشون پیدا کردم همون قانون تکامل بود ، که چقدر خوب با صبر طی کردن و پله پله رشد کردن ، که من توش ضعف داشتم و میخواستم راه صد ساله رو یه شبه برم و الان با آموزه های شما استاد گرامی دارم یاد میگیرم قوانین حاکم بر هستی رو ، بخصوص قانون تکامل رو .
چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است ؟
⬇️⬇️⬇️⬇️
1️⃣ اونها خوب محدودیت های ذهنی شون رو شناسایی کردن و به قول استاد پاشنه های آشیل شون خوب شناسایی کرده بودن و قانون تکامل رو خوب طی کرده بودن .
2️⃣ به خوبی به توانایی هاشون ایمان داشتن و خدا رو رب واقعی میدونستن .
3️⃣ ذهن خودشون رو بخوبی کنترل کردن و تمرکز خیلی بالایی توی همون تخصصی که عاشقش بودن داشتن .
4️⃣ شرک نداشتن ، به راستی که شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب روی سنگ سیاه
⭕ من توی بیزینس خودم طمع کردم و عدم لیاقتی که به خودم داشتم ، باعث شد نتونم به تنهایی بیزینس خودمو راه اندازی کنم و از همه مهم تر به تخصص خودم ایمان نداشتم .
من روی تخصص 15 ساله شریک ام حساب باز کرده بودم نه روی خدای خودم ، شرک پنهان داشتم به قول استاد .
تازه فهمیدم که باید فقط روی رب حساب کنیم نه هیچ کس و عامل دیگه ای
وقتی خوب به رفتار های خودم ریز شدم دیدم همون هایی که من کاملا نقض کردم که همشون اتفاقاً قانون هم هستم فهمیدم پیشرفت شون کاملا به جا بوده
⭕ بعضی از خطاها و باورهای مخربی که من انجام داده بودم ⭕
⬅️ عدم تکامل
⬅️ طمع و راه نادرست
⬅️ حساب کردن روی غیر خدا شرک پنهان داشتم و روی تجربه 15 ساله شریکم حساب کردم نه خدای خودم .
⬅️ عدم تمرکز ذره بین وار
⬅️وارد شدن به حرفه ای که هیچ تخصصی نداشتم و وارد کردن تمام سرمایه زندگیم در ابتدای کار
⬅️عدم اعتماد به نفس که خودم به تنهایی نمیتونم
وقتی موفقیت های اطرافیانم رو میبینم ، کامل و شفاف متوجه میشم اون قوانینی که من همه رو نقض کردم اونا بخوبی همه شو مو به مو اجرا کردن .
خدا رو شاکرم که الان دارم عمل میکنم به آموزه های استاد عباس منش عزیز
به خودم قول دادم که فقط گوش کننده نباشم و عملگرا باشم به هر آنچه که در این سایت در اختیار ما قرار داده شده .
سپاسگزارم از شما استاد گرامی به خاطر همچین فایل های گران بهایی که مسیر زندگی من و خیلی ها رو تغییر داد .
و در آخر مطمئن هستم روزی به تمام خواسته هام میرسم و میام همین جا مینویسم .
استاد عزیزم شما باعث شدین من خدای خودم رو پیدا کردم و تونستم خود مو پیدا کنم .
به نام خدا
سلام خدمت دوستان و استاد و خانم شایسته
من وقتی احساس حسادت میکنم که یک نفر سنش از من کمتر باشه و به موفقیت رسیده باشه هرچقدر غریبه تر باشه این احساس کمتره اما هرچقدر اون آدم نزدیک تر باشه مثلاً برادرم یا پسرخاله هام باشند خیلی این حسه بیشتر میشه که انگار من تو رقابتی که بینمون هست عقب موندم .سعی میکنم که این حسو نداشته باشم اما آخرش یکمی هست اما مثلاً در مورد داییم که تو بچگی الگوم بوده و قبلا بتی ازش ساخته بودم که الان خیلی کمرنگ تر شده این نوع تفکرم خیلی خوشحال میشم وقتی موفقیتی کسب میکنه یا اگه داداش بزرگترم موفق بشه من خیلی خوشحال میشم شاید به خاطر اینه که پدرم گاهی منو با داداش کوچیکم مقایسه میکرد یا واسه اینه که از داداش کوچیکم جلو من تعریف میکرد که کلا ی حس حسادت و نفرت از بچگی داشتم نسبت بهش که کلی بهتر شده اما هنوز از بین نرفته.ممنون که کامنت من رو خوندید
بنام خداوند زیبایی ها
سلام استاد عزیزم .چقدر این روزها منتظر فایل های جدید ازتون هستم و کلی ذوق میکنم وقتی همون لحظه هدایت میشم به سایت و میبینم فایل جدیده و من واقعا بهش نیاز داشتم.از دیروز به یه تضاد برخوردم و تا دیشب به خدا میگفتم هدایتم کن
به مسیر درست.بهم بگو این ترمز چیه که من متوجه اش نمیشم و همیشه تو اوج خوشی میاد و واقعا امشب هدایت شدم به این فایل
سوال اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
در پاسخ به این سوال باید بگم بستگی داره اون شخص کی باشه .مثلا الان با درک یه سری اگاهی هاکه دارم. اگر از دوستای نزدیکم و خونوادم باشه واقعا خوشحال میشم و تحسینش میکنم تو ذهنم .میگم تلاش کرده تونسته اگر تو نتوستی پس تنبلی خودت بوده
گاهی مثلا اگر شخصی رو توحوضه کاری خودم میبینم که چقدر زود پیشرفت کرده دروغ چرا خیلی حس بدی بهم دست میده یه لحظه که من زودتر شروع کردم و با این همه خلاقیتم نتونستم به این موفقیت برسم ولی این شخص با اینکه هیچ تجربه نسبت به تولید این محصول و تخصصشو نداره ببین چقدر فروش داره کارشم بقیه انجام میدن
سوال دوم:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن
خوش صدایی فاطمه .کسب و کار زهرا .روابط عاشقانه زهرا .خوش شانسی زینب.روابط عاطفی عالی لی لی.درامد سجاد.اعتماد به نفس ناهید.موفقیت مرجانی.رشد کسب و کار چند تا از همکارام.پشتکار بهزاد.مهاجرت امید
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
خوش صدایی فاطمه :فاطمه خواهر کوچیکه منه که بشدت صدای دکلمه ای قشنگی داره و من عاشق صداشم ولی از طرفی خیلی احساس حسادتم میکنم به صداش که منم دوست دارم صدام اونجوری باشه در صورتی که همه به منم میگن خوش صدام و صدام سرشار از ارامشه ولی …
کسب و کار زهرا :حس بی عرضگی که من نتونستم موفقیتی تو کارم داشته باشم ولی اون خیلی از من جلوتر زده
روابط عاشقانه مهری :تحسین و حس خوشحالی بابت رابطه عاشقانه و تعهدی که دارن
خوش شانسی زینب:حس عصبانیت و حسادت که از یه خونواده محدود بعد از ازدواج به خیلی چیزا رسید و خودشو خیلی برتر میدونه
روابط عاطفی عالی لی لی:تحسین و حس خوشحالی که همچین روابط عاطفی و ادمهای فوق العاده ای وجود دارن
درامد سجاد:تحسین که با این سن کمش و احساس لیاقتی که در خودش داره درامد عالی داره .ماشین خریده و سرمایه گذاری کرده .احساس لیاقتش برام تحسین برانگیزه این فنج کوچولو که چقدر خودشو لایق میدونه که حسابداری شرکت های بزرگ شهرمون انجام میده
اعتماد به نفس ناهید:از یه طرف واقعا تحسینش میکنم بابت اعتماد به نفسش که چقدر خودشو با موقعیت شغلی و اندام قشنگش قبول داره و از طرفی دیگه خیلی از خودم سرتر میبینمش و فکر میکنم از من زیباتر و خوش اندامتره
.موفقیت مرجانی:مرجان دختر عموی منه و یک فرد موفق در حوضه درسی و کاریش همیشه برای من اگو بوده و تحسینش میکردم واقعا.تحصیل در دانشگاه امیرکبیر.دکترا در رشته خودش و بسیار مقالات ثبت شده جهانی داره
.رشد کسب و کار چند تا از همکارام:حس حسادت و بی عرضگی خودم.اینکه این افراد با اینکه همچین افراد عاصی هم نیستن که تونستن با صرف هزینه زیاد اول کار کسب و کارشون رشد بدن و من با این حجم از ایده و خلاقیت هنوز نتونستم ایده جهانی کردن کسب و کارمو عملی کنم
.پشتکار بهزاد:واقعا برام قابل تحسینه پشتکار بهزاد عزیز .با تمام محدودیت های مکانی و خانوادگی تونسته به اهدافش برسه و تلاش میکنه
.مهاجرت امید:تحسین بابت مهاجرتش به المان با سن کم و بدون خانواده .برام انگیزه و امید شده.یه بار بهم گفت مهین همیشه یادت باشه اگر خواستی کاری کنی و ناامید شدی .منو به یادت بیار من چند بار اقدام به مهاجرت کردم و بی خیال هدفم نشدم ولی بالاخره به خواستم رسیدم .پس تو هم میتونی از پسش بربیایی
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
اگر فاطمه صداش بهتر از منه واقعا براش وقت گذاشت .تمرکزی یک سال روش کار میکرد و این تنها هدفش بود .تمرین انجام میداد.شبها که همه خواب بودن از فرصت برای سکوت خونه استفاده میکرد.گاهی اینقدر تمام وجودش تو تمرینات میرفت که یادش میرفت نصف شبه و همه خوابن صداش بلند میشد و ما از خواب بیدار و داد بیداد اهالی خونه بلند میشد
.و زهرا هم واقعا همینطور .قبلا با من کار میکرد صرفا کمک به من ولی مدتی که من کارو بنا به دلایلی کنار گذاشتم. اون از صفر شروع کرد .شب بیداری هاش . انجام کارها به تنهایی .بعد دو تا نیرو و کم کم زیاد کردنش .پیشنهاد همکاری از یه کشور دیگه و انگار باور داشت به توانمندی های خودش.توکل به خدا .و اعتماد به همکارش.وطی کردن تکاملش تو مسیر کاریش
ازدواج مهری که سرشار از عشقه و تعهد.باور به خودش .دوست داشتن خودشش. احساس لیاقت و ارزشمندی خودش که باعث شده یه نفر بعد از 14 سال زندگی هنوز دیوانه وار عاشقش باشه و براش هر کاری کنه تا خوشحالش کنه
زینب هم لایق دونستن خودش .خیلی خودشو دست بالا میگیره و بدیعی براش همه براش کاری بکنند
خلاصه کنم اینکه بیشتر این افراد خودشون باور دارن .احساس ارزشمندی میکنند و کار و محصولشونم ارزشمند میدونن.نگران از دست دادن چیزی نیستن و پشتکار بالایی دارن
چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
بهترین درسهایی که میتونم بگیرم اینه که احساس لیاقت خودمو ببرم بالا.بیاد بیارم کی هستم .من اشرف مخلوقاتم و خداوند بی نهایت عاشق منه و نباید خودمو کوچیک و کمتر از بقیه بدونم
توانمندی هامو به یاد بیارم. من واقعا یه ادم توانمندی هستم با ذهن بسیار خلاقی که در هر حوضه ای تمرکز و فعالیت کنم اطلاعات و مهارتهایی کسب میکنم به سرعت که از افراد متخصص اون حوضه جلو بزنم ولی در اقدام و اجرا کردن ضعیف عمل میکنم
باید پشتکارمو ببرم بالا .باید تمرکزی روی خودم و اهدافم کار کنم .اگر اونا تونستن به اهدافشون برسن منم میتونم
روابط عالی و ادمهای متعهد وجود دارن من باید باورهامو تغییر بدم و هر اتفاقی بسته به باور من رخ میده
رفتن تو دل ترسها.جرات و شجاعت داشتن .اقدام کردن .توکل و ایمان به خدا
باید روی توحیدم بیشتر کار کنم .چیزی که حس میکنم این روزا اینه که هنوز خدامو اونقدرا بزرگ نکردم که برام همه کار کنه.قدرت بهش ندادم و به اندازه قدرتی که بهش میدم میتونم کارهای بزرگی انجام بدم
استاد عزیزم ازتون ممنونم بابت حضورتون و بابت فایل های مفیدی که میزارید
در پناه خدا باشید
به نام خدای بخشنده و مهربان وهاب و هدایتگرم
با سلام و عرض ادب و ارادت خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته و تمامی دوستان عباس منشی و هم فرکانسیم
با تشکر از زحمات استاد عزیزم که با هدیه دادن این سلسله فایلهای رایگان با ارزش ،دارن آگاهی میدن به بچه های سایت که به درک و شناخت هر چه بیشتر درباره خودمون و جهان پیرامونمون برسیم و بتونیم جهان را جایی بهتر و زیباتر کنیم برای زندگی
درباره سوال این فایل راستش به لطف خدا و نحوه برخورد و تربیتم توسط مادرم از ابتدای بچگی این باور رو در ذهن من جا داد که هیچ وقت حس حسادت رو تجربه نکردم و همیشه از موفقیت و شادی دیگران خوشحان و شاد بودم به گونه ای که انگار اون موقعیت خوب و خوشحال کننده برای خودم اتفاق افتاده
از وقتی که یادمه مادرم همیشه برای کوچکترین موفقیت فامیل دوست و آشنا و حتی غریبه خوشحال میشد و حسش رو بروز میداد و اون شخص موفق رو تحسین میکرد و این باور برای من و دیگر اعضای خانواده ی چیز عادی بود که مثلاً فلان شخص فامیل دوست و حتی غریبه هایی که اصلا نمیشناختیم به موفقیتی رسیده بودند و یا وسیله ای هرچند کوچک خریده بودند مادرم کلی ذوق میکرد و ابراز خوشحالی میکرد
یادمه مثلاً توی خیابون اگه ی ماشین وانت میدیدیم که لوازم خانگی بار زده بود با این که نمیدونستیم واسه کیه مادرم ذوق میکرد و کلی دعای خیر برای صاحب وسایل و زیر لب زمزمه میکرد مبارکه مبارکتون باشه به سلامتی و شادی استفاده کنید یا حتی وقتی ماشین عروس میدید برای اون عروس دوماد غریبه ذوق و دعا میکرد و آرزوهای خوب میکرد براشون ،اینا غریبه های توی خیابون بودن چه برسه به فامیل و دوست و آشنا
من و خواهرام اینو باور کردیم که همیشه برای شادی و موفقیت دیگران خوشحال باشیم چون با توجه به باور مادرم باور داشتیم که خدا برای ما و در مسیر زندگی ما هم شادی و موفقیت میاره اگر از شادی و موفقیت دیگران خوشحال باشیم
بخاطر این باور بنیادین که از بچگی با من بود هیچوقت به لطف الله حس حسادت رو حس نکردم و همیشه از شادی و موفقیت دیگران شاد شدم که البته این رو هم بگم که بصورت ناآگاهانه بوده این احساس و من قانون رو نمیدونستم که احساس خوب = با اتفاقات خوبه
و صد البته که اتفاقات خوب این چنینی رو خییلی تجربه کردم و آدم حسود رو دور و برم به ندرت دیدم،ی مثال بزنم چند ماه پیش پسرخالم ی ماشین صفر خرید و با ماشین جدیدش اومد خونه ما اونقدر از دیدن ماشین جدید و صفر کیلومترش ذوق کردم و از ته دلم خوشحال شدم که انگار واسه من خریده بودش حسی واقعی و خوشحالی عمیقی که بروز هم دادم حسم رو ،زمان زیادی نگذشت که خودم هم تونستم ماشین صفر بخرم
خدا رو بینهایت سپاسگزارم برای قوانین بی چون و چرا و عدالتش که این جهان رو طوری خلق کرد که به ما این توان رو داد که خودمون خالق زندگیمون باشیم
خدا رو بینهایت سپاسگزارم برای وجود استاد عباس منش که به ما این آگاهی ها رو آموزش میده
خدا رو بینهایت سپاسگزارم برای دانشگاهمون(سایت عباس منش ) که توش درسهای زیادی یاد میگیریم
در پناه خدای بخشنده مهربان وهاب و هدایتگرم همیشه سلامت شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین خدا نگهدار
سلام سپاس از راهنمایی و هدایت من به سمت عباس منش دات کام.
من به خاطر اینکه در یک مجموعه خانواده ای بزرگ شدم که دارای باورهای مذهبی و اعتقادی که فقر و سختی های زندگی و… یک راه به پاک شدن و فرب به خداوند و سبک بال بودن در روز قیامت هست و هر چه از زندگی امامان و پیامبران شنیده ام چیزی جز فقر و بدبختی و جنگ و لباس کهنه و گرسنگی نبود. و ثروت و پول کثیف و عامل گمراهی و فساد و… می باشد. و همیشه از این صحبت میشد که فلان فساد و فلان ثروتمند انجام داده اینها عامل اصلی ظلم هستند.در نتیجه تا سالها کسی که ثروتمند بود یا یه ادم با ماشین باکلاس میدیدم یا یه آقا و خانم خوش تیپ میدیدم قطعا اینها گمراه و فاسد در ذهن من بودند.اگر میرفتیم جای که چندجور غذا رو سفره میچید یا افطاری مفصل میداد ما سختمون بود نسشتن کنار اون سفره. یا از ساده ترین غذا برا خودمون میکشیدیم که نکنه مورد غضب خدا قرار بگیریم.خوش تیپ بودن زیبا بودن یه جورایی ناپسند بود یا گفته میشد و هنوز گفته میشه این چیزا در شأن خانواده و اجداد ما نیست.ولی به لطف خدا و اینکه در ته ذهنم به این گفته ها و شنیدها و باورهایی که گفته میشد شک داشتم. کم کم به سایت هدایت شدم و کم کم اون باورها به باورهای فراوانی و نعمت و … در حال تغییر میباشد.و امیدوارم همین راه با سرعت بیشتر ادامه بدم سپاس گذارم از راهنمایی های شما.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند وهاب و بخشنده
سلام به دوستان و همراهان عزیزی که این کامنت زیبایم را میخوانند
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز سلام و خدا قوت من را بپذیرید .
تمام اتفاقات زندگی من داره به وسیله فرکانس ها و افکار غالب من به وجود میاد .یعنی در طول روز من به چه چیز هاییی توجه میکنم به زیباییی ها ،موفقیت انسان ها ،به پیشرفت جهان در هر ثانیه، به ثروت ها و نعمت ها و فروانی ،احساس شادی،احساس لذت ،احساس قدرت ….. یا به نازیبایی ها و بدبختی ها و گرفتاری ها ی پی در پی،. استاد عزیزم به محض اینکه حتی از کلمه بدبختی هم که استفاده میکنم ذهنم سریع داره اتفاقات ناجالب رو برام مرور میکنه که اره یعنی اینو ،اینو، این،…
اما در مورد زیباییی ها خیلی کم ذهنم تربیت شده که بگه فلان اتفاق هم جزو زیبایی های زندگی ات محسوب می شود. اما ذهن نجوا گر من بیشتر میگه اون. اتفاق که خیلی ناچیزه !! خب حالا که چی ؟ همه هم تونستن فقط تویی،..
استاد عزیزم شما تو فایل قبلی از قدرت اراده در مقابل نحوه ی عملکرد مغز گفتید که اگر سیستم مغز، میزان پاداش دهی اش در قبال کار های که. انجام می دهیم یا انجام نمیدهیم بیشتر باشد ما را نادخود آگاه وادار به کاری میکند که خیلی خوش مان میاید ، حالا این کار خوردن مواد غذای باشه ، مصرف مواد مخدر باشه ،یا فداکاری و ایثار باشه ،از خود گذشتگی باشه.و هر چیز دیگر …. قطعاً کاری است که مغز از انجام دادن اون کار خوشحال میشه و به ما پاداش میده برای همین ما بیشتر تشویق میشویم به انجام دادنش .. ویا اگر ما کاری انجام ندهیم و زحمتی به بدن ندهیم هم باز مغز خوشحاله و از انجام ندادنش به ما پاداش میده
میزان پاداش دهی بستگی داره به چند مرحله اول انجام یک کاری. اگر ما یک هدفی رو دنبال میکنیم و براش قدم بر میداریم در مرحله های اول به شکست بیانجامد ومغز در مقابل نجواهای محدود کننده کم می اورد و ما را از دوباره امتحان کردن باز میدارد
اما اگر در مرحله های اول کاری انجام دهیم که الگو های بیشتری دارد واحساس رضایت مندی بیشتری در انجام اون کار باشد هم مغز پاداش می دهد وما را وادار به انجام اون کار میکند
این سیستم پاداش دهی چه برای اشتباهات ما چه برای کار های درست ما به یک شکل عمل میکنه ما باید به قول گفتنی رگ خوابش رو بلد باشیم ،چطوری تربیتش کنیم، ازش کار بکشیم.
یکی هست تو رابطه اشتباه با جنس مخالف در همون مرحله اول با شکست مواجه میشه ودیگه تو رابطه اشتباه نمیره و
یکی هست تو رابطه اشتباه با جنس مخالف، نمیفهمه و بهش خوش میاد و ادامه میده اتفاق اونقدر کند و بی رنگ اند که طرف متوجه اشتباهش نمیشه یعنی لذتش از انجامِ تو رابطه موندن بیشتر از رنجشِ تو رابطه موندن است و یواش یواش رابطه سرد و بی روح میشه و طرف ترکش میکنه نمیفهمه از کجا خورده . میره تو رابطه اشتباه دیگه و باز همون طور ادامه میده .طوری که توان ترک رابطه نداره و مجبور میشه هی ادامه بده وابسته بشه
وحالا
بریم موضوع جدید
قدرت ذهنیت قدرتمند کننده در برابرذهنیت محدود کننده
استاد عزیزم گفتید فایل رو قطع کنید و به سوالم جواب بدید
سوال اول ایا کسی رو داری که به موفقیت های بسیار دست پیدا کرده است از دوستان ،اشنایان،وفامیل یا نه ؟
اگر داری چه احساسی در قبال موفقیتش داری ؟
ایا خوشخال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری!؟
ایا موفقیت او الهام بخش شماست!؟
ایا از انجام کار های او ایده میگیری وخودت استفاده میکنی !؟
یا حسادت میکنی و میگی خب حالا که چی رسیده که رسیده !؟
یا حسادت میکنی و افسوس میکشی و میگی خوش به حالش و خودت رو ناتوان میبینی!؟
من دوست نزدیکی دارم که به موفقیت های بسیاری رسیده
اقوامی دارم که به موفقیت بسیاری رسیده در حوضه ارایش گری بسیار موفقه و پول های کلانی ساخته .والان خودش داره اموزش میده وبه کلی خانم اموزش داده و مدرک داده
دوستم توی زندگیش تضادی بزرگ داره با این که خانه داره اما تونست در امد زایی کنه اون از طرف شوهر و اشنایان زیاد تحقیر شده و سختی کشیده برای همین به فکر درامد زایی افتاده که لیاقتش رو ثابت کنه و با نتایجش بزنه تو دهن طرف
اون اولین کاری که انجام داد تصمیم گرفت یه مغازه لباس فروشی بزنه ادامه داد واخلاق خوبش باعث شد مشتری های زیادی به سمتش بیان و موفق بشه و خودش مستقل باشه منت جیب همسر رو نکشه . چون بیشتر همسر ها وقتی سر کار میرن خیلی منت میگذارن که اره من کار میکنم پس من برترم هر چی زور بگم یا دستور بدم باید بگین چشم .بدون اجازه من حق نداری فلان چیز رو بخری .
واین طور شد که دوستم نتونست این ثحبت های نیش دار رو تحمل کنه چ رنجید و این رنجش باعث حرکتش شد واز در امد زایی واعتماد به نفسی که گرفت بسیار لذت برد .و ادامه داد .حتی به فکر بیشتر پول در اوردن هم شد رفت گواهینامه اش را در عرض دو ماه گرفت و مسافر کشی کرد از اونجایی که قیمت مناسب کرایه میگرفت و خوش اخلاق و شوخ طبع بود و اعتماد به نفس پیدا کرده بود تمام خانم های روستا به اون میگفتند ما رو این ور اون ور ببر چون ذهنیت روستایی ها این بود که یک خانم نمیتونه با اقایی دربستی بره .حتما یه رابطه ای با هم دارن یا کلا راحت هم نبودن تا مقصد ، دوستان عزیزم روزی بود که مسیر های بیست و پنج کیلومتر و بیست کیلومتر و حتی دوسه کیلو متر رو سه بار مسافر رفتو برگشت داشت . شنبه و چهار شنبه سرویس دخترای خوابگاه غلامان بود . همه به زهرا اعتماد پیدا کردند .خیالشون راحت بود که سرویس خوابگاه خانم .
خیلی از لحاظ روحی تغییر کرد و خیلی خوشحاله و بگو بخند داره
من یکی از مشتری های مغازه اش بودم چون روبه روی من بود براش چاییو شیرینی بردم و بابت موفقیتش تبریک گفتم
با هم دوست شدیم و خیلی صمیمی
من از بابت دوستم خیلی خوشحال شدم که موفقه یک الگوی که تقریبا تضاد زندگیش با من یکی بود . اما تضادش باعث پیشرفتش شد .من هنوز سر در گم که چرا من هیچ ایده ای به ذهنم نمیرسه چرا من نتونستم مثل دوستم در امدزایی داشته باشم و این اونقدر تکرار شد که همسرم هم من رو با دوستم مقایسه کرد من رو بی عرضه فرض کرد من رو ادمی بخور بخواب توصیف کرد . میگفت خانم های مردم رو ببین دوش به دوش همسرشون کار میکنند تو چی چه کاری بلدی. هیچی !
من از اینجا ست که نسبت به دوستم بد بین شدم و یه جاهای بدم اومد ازش و یه جاهایی حسادت ورزیدم . اما در کل این باور در من ایجاد شده که من هم میتونم انجام بدم .فقط باید باور های مخرب رو از بین ببرم و باورهای قدرتمند کننده جایی گزین کنم . باور من این بوده که از یه جایی به بعد همسرش ازادش گذاشته کاری به کارش نداره
وباور دیگه این که اگر من کار کنم همسرم عادت میکنه و بعد انتظارش بیشتر میشه که من هم از در امد خودم برای خرح خونه استفاده کنم یا ذهنیت بیشتر خانم ها اینه که چشمش کور. دندش نرم بزار بره خودشم هزینه های زندکی رو متحمل بشه که فردا روزی اگر تقی به توقی خورد و از هم جدا شدیم حداقل حسرت نخورم که ای کاش بهش کمک نمیکردم. ای کاش برای خودم پس انداز میکردم ای کاش فلان چیز رو برای خونه نمی خریدم ای کاش پولم رو صرف زندگیش نمیکردم. ای کاش برای خودم زندگی میکردم .
از نودو نه درصد مرد ها میشنویم که اگر بوی پول به دماغ خانم ها برسه به سرشون می زنه که خیانت کنن
بی راهه برن پول دار شدن خانمهاو ازادی بیش از حدشون باعث میشه از مردش جدا شه یا پی خلاف و مصرف مواد مخدر بره
این میشه که توی ذهن بیشتر ما خانم ها باور محدود کننده ایجاد بشه که نکنه من پول دار شمرو موفق شم از همسرم جدا شم نکنه دماغم باد کنه و مغرور شم نکنه با پول دار شدنم و موفقیتم افراد سود جو جذب من شوند نکنه پی مصرف مواد مخدر بروم. نکنه خلاف کار شوم نکنه با پول دار شدنم همسرم احساس برتری اش را از دست بدهد و از من جدا شود .
باورهای چون ترس از دست دادن عزیز
ترس از دست دادن همسر
ترس برچسب زدن خلاف کاری و خیانت
ترس پر توقع شدن همسر و کم کاری کردن همسر در تقبل هزینه های زندگی
ترس پیدا شدن سرو کله ادم های مزاحم
ترس سود جویی آقایان غریبه از موفقیت مالی مون
وکلی ذهنیت اشتباه دیگر کلی ذهنیت محدود کننده دیگر
اخه همین دوستم برچسب زده شده که حالا ببین اگر عاقبت از همسرش جدا نشد
حالا ببین که ثابت میشه که دنبال جنس مخالف بره حتی وقتی همسر و فرزند داره برای همین که میترسم
واون خانم فامیلی که گفتم هم میگن که گفته همسرش که نتونسته به اندازه خودش پول در بیاره و اون همه کار کرده نتونسته حتی خونه و ماشین از خودش داشته باشه ازش جدا میشه و پی خوش گذرونی های خودشه و به شوهرش محل نمیگذاره یا یه زنمو دارم کهخیلی پول داره و کلی طلاو زمین داره دقیقاً همین برچسب زده شده که طرف با مرد های غریبه رابطه داره و از همین راه کلاه برداری کرده و کلی کش رفته از طرف کلی رشوه گرفته ولی به خداوندی خدا خیلی خانم با معرفت و مهر بان و مهمان نوازه ودست کلی از زوج های جوون رو گرفته اینا اصلا دیده نمیشه
این حجم از الگو های و باور های مخرب است که ذهن من تربیت شده فرار کنه ازاین رنج ها و پول در اودن
ثروتمند شدن رو بشوره و بزاره کنار . من با استفاده از فایل های استاد باور م رو دارم درست میکنم که طرف به عنوان خط شکن هست برای من طرف با تجربه هاش تونسته برام میانبر بشه و تحسین کنم موفقیت افراد رو خوش بین بشوم
تمرین
زهرا ی دوستم عزیز دلم تونست مغازه بزنه و خودش از پس هزینه هاش بر بیاد و کارش رو گسترش داد
دختر خاله ام زهرا تونست ارایش گری بزنه و با سن پنج شیش سال کوچکتر از من مدرک بگیره و به موفقیت مالی برسه اون یکی فامیلم که خودش ماشین یک میلیاردی داره خونه داره کلی خوش گذرونی میکنه و لذت میبره
خواهرکوچکتر از من با سن 25سال تونسته تو بهترین جای طلا سفید بجنورد مغازه لباس فروشی بزنه و کلی تفریح و کلی ازادی و کلی مستقلی و کلی اعتماد به نفس به دست بیاره
دختر عمه ام تونسته رشته تجربی رو در خوابگاه نمونه بجنورد ادامه بده و الان پرستار موفقی شده
پسر همین عمه ام که بیست و پنج شیش سالشه تونسته معلم بشه و الان معلم دختر کلاس پنج من هست .
دختر دایی مامانم که هم کلاس بودیم صمیمی بودیم که اسمش شکوفه کیک پزی رو تو خونه خودش شروع کرده و الان دو ساله بهترین کیک های سفارشی رو میپزه و کلی سفارشی میگیره و کیک تولد من و دخترم سوگل کلاس پنجمی رو اون پخت کلی از روستا های مجاور سفارشی میگیره
پسر عمه ام سکینه حسین ارزمانی تو کار تبلیغات و ساختن بنر های تبلیغاتی که کارو زندگیش رو یکی کرده و ازادی زمانی و مکانی داره و مسافرت و تفریح و لذت بردن از طبیعت جزو زندگیش شده خدارو شکر از شاگردان استاد هم هست و کلی موفقیت مالی داره یه ماشین تقریبا شبیه ماشین قرمز شما هم داره با رنگ مشکی که با هاش مسافرت میرن
خانم خیلی وفا دارو مهربون و جذاب و دوست داشتنی هم داره که خیلی مهرو محبتش به دلم نشسته . مریم بانو هم اسم خانم شایسته عزیز به شایستگی خانم شایسته که اونم کلی با همسرش هم کاری داره و با هم زندگیشون رو ساختن
زنداداشم هم ادمین پیج پسر عمه ام بود توی کنتر از ده روز ده میلیون پول گرفت این ده میلیون که میگم برای من کلی پوله چون هیچ درامدی از خودم ندارم به خاطر باور های محدود کننده ای که داشتم البته دارم کم کم از بین میبرم .
این دوستان که نام بردم چه در سهایی میتونم ازشون بگیرم
زهرا رفیق صمیمی ام به شدت دوست داشت که خوذش و بلا بکشه و موفق شدنش رو ثابت کنه که عرضه انجام هر کاری رو داره و میتونه حتی بالاتر از یک مرد هم پول بسازه
و ذهنیت افراد رو در مورد راننده ی خانم که مسافر کش هم باشه و از چهار پنج روستا های مجاور مسافر ببره و بیاره تقویت کنه به باور قدرتمند کننده وباعث شد پا روی ترسهای خوذش بگذاره وپشت گوش بندازه اهمیت نده حرف ها و برچسب هایی که بهش زده میشه .
وچقدر عالیه که این دوستم چون خوذش در امد داره میتونی برای دوستاش بدون اجازه شوهرش کادو بخره جشن ها رو شرکت کنه
دور همی هایی دوستانه با خرج خودش داشته باشه که بسیاری از شوهر ها پول برای این کار ها به خانم نمیدن
یا هنگامی که یک منبع در امد زایی به هر دلیلی قطع بشه خوذش در امد داره که ازش استفاده کنه
زنموم هم نمونه ای از اولین زن موفق در دوره 30 ساله ام هست که میشناسمش کلی میتونه معاملات کلان انجام بده خرید و فروش لبنیات خریدو فروش آذوغه دامی خرید و فروش زمین
دوستم شکوفه با رشته تجربی به دلیل ازدواج و بچه داری و نتونست کنکور شرکت کنه کیک پزی رو شروع کرد تا در امد زایی بشه برا قدم برداشتن برای کنکور ،ادامه دادن رشته تحصیلی تا موفقیت های بسیار وشکستن باور اینکه یک خانم خانه دار هم میتونه تو کنکور شرکت کنه و در خصوص علاقه اش تلاش کنه و موفق بشه
استاد عزیزم. ارزو میکنم این دوره ای که میخوایین بر گزار کنین در مدار دریافتش باشم چون هیچ محصولی تا حالا نتونستم بخرم
به دلیل نداشتن درامد ارزو دارم مبلغی که برای دوره مشخص میکنید در توان من باشه تا استارتش رو بزنم برم بالا تر
شما میگید برای هر دوره هزینه مشخص کردید که افراد با پرداختن بها برای محصول ارزش قائل میشوند در غیر این صورت سر سری از کنارش رد میشن
ولی من از خدا خواستم که بهترینش رو بهم هدیه بده
دو هفته پیش دوره دواز ده قدن برای نشلنه امروز من آمد اما چون درامد نداشتم نتونستم تهیه اش بکنم من باید از شاگردان موفق شما باشم
من باید به تمام خواسته هایم برسم
من نمیمیرم مگر اینکه تمام ارزو های چندین ساله ام بر اورده شده باشند
من ارزو دارم که روز مثل شما قران رو درک کنم و از اصل و اساس قوانین تبعیت کنم
من ارزو دارم که مثل شما تو طبیعت زیبا برم و زندگی کنم
من ارزو دارم که عشق و محبت را با تمام وجودم بپراکنم و جذبش کنم
من ارزو دارم که بهترین رابطه را با ادم رابطه ام داشته باشم
من ارزو دارم که به اندام رویای و تنی سالم و سلامت برسم با استفاده از دوره ی قانون سلامتی شما
من ارزو دارم که ماشین سواری کنم ماشین بخرم گواهینامه بگیرم و ازادانه به مسافرت و طبیعت گردی که خیلی عشقشم بروم
من ارزو دارم بهترین فرزند رو تربیت کنم که الگو های ایمدکان باشند
من ارزو دارم خونه و ماشین و ملک و املاک از خودم داشته باشم
من ارزو دارم که از شر قسطی خریدن وسایل روز مره زندگی راحت شم من ارزو دارم که هر چی که دوست دارم همون لحظه توانایی خرید جنس نقد رو داشته باشم
من ارزو دارم که بدنی قدرتمند و نیرومند داشته باشم تا بتونم با همسرم کشتی بگیرم
من ارزو دارم شنوایی گوش هایم را به بالاترین حد از شنوایی برسونم چون گوش های من از بقیه افراد خانواده خیلی ضعیف است کَر نیستم ولی بعضی از کلمات رو گوشم تشخیص نمیده و باعث شده که خیلی مسخره بشوم خیلی سرزنش شدم ، خیلی افراد با اشتباه شنیدم میزنن زیر خنده و من از درون خود خوری میکنم و جوش میزنم حتی گریه ام میگیره از بس نجواها و سزنش ها تحقیر امیز بوده
من ارزو دارم که ازادی زمانی داشته باشم ازادی مالی داشته باشم ازادی در هر مکان و سر زمینی داشته باشم
من ارزو دارم که کلی پرورش سبزیجات سالم و اصل داشته باشم
و کلی ارزو های دیگر
سلام و دورد خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته بزرگوار
در ابتدای کامنت خداوند رو به خاطر حضور ارزشمند شما سپاسگزارم و از اعماق وجودم از شما استاد بزرگوار به خاطر وقتی که گذاشتید سپاسگزارم
در خصوص تمرین این جلسه:
1. در خصوص فردی به نام امیر خان که فوق العاده موفق است. من نسبت به ایشون احساس فوق العاده و تحسین دارم و علت موفقیت ایشون رو در پولسازی تلاش صبر طی کردن تکامل از همه مهمتر باورهای پولساز و فروانی ایشون است و همینطور وقت گذاشتن برای کسب آگاهی از ویژگی هایش است.
2. نفردوم آقای م که ایشون در پولسازی خوب عمل کرد ولی من نسبت به ایشون احساس خوبی ندارم و حسادت می کنم
علت حسادت هم به خاطر اینکه من هم سن با ایشون هستم و به خاطر قیاس که کار اشتباهی است دچار این حسادت شدم در صورتیکه الان استاد دانشگاه هستم و تدریس می کنم و سخنرانی می کنم ولی چون در پولسازی قوی نشدم و با مقایسه کردن اشتباه خودم نعمت ها رو نمی بینم و علت موفقیت ایشون رو هم نمی تونم ببینم.
در آخر کلام بی نهایت از زحمات شما استاد عزیز و بزرگوار به خاطر این همه سخاوت و تاثیر گذاری در زندگی خودم و تمام دوستان سپاسگزارم
بنام خدای رزاق و مهربان که حواسش به همه ما هست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان عزیزم در سایت
راستش اولش نمیخواستم در این فایل عالی که چقدر در هنگام گوش دادن بهش به نکات اون فایل و صحبتهای استاد فکر کردم،چیزی بنویسم ولی بعدش هم به دلیل تاکید استاد و هم به دلیل تغییراتی که در این چند وقت اخیر برای ذهنیت و باورهای من ایجاد شده و به خاطرش خدارو شکر میکنم تصمیم گرفتم که کامنتی بذارم و مثالها به ترتیب از قدیم به جدید اومده که نشون بده تغییرات باور من چقدر متفاوت بوده :
1- دوستم فرهاد که کارخونه دار شده و بعد از شنیدنش دچار شوک و حسرت و حسودی شدم که نگاه کن این معدلش تو دانشگاه 12 بود و من رتبه برتر و بیشتر درسهاشو از من کمک میگرفت تا پاس کنه و الان اون کجاست و من کجا ولی من میدونم که اون خیلی برای اینکارش زحمت کشیده و مهارتهایی رو کسب کرده که من اصلا حاضر نبودم بهشون فکر هم بکنم و قطعا باید یاد بگیرم که اگر فرهاد جان تونسته پس منم میتونم زندگیمو تغییر بدم (خدایا سپاسگزارم)
2- دوستم و بعبارتی همکارم که توی یک شرکت خارجی کار میکرد و وقتهایی که میومد پیشم حسودیم میشد و میگفتم نگاه کن این هیچی سرش نمیشه و فقط چون زبان انگلیسی بلده رفته توی این شرکت خارجی و به دلار حقوق میگیره ولی امروز میدونم که اون نه تنها روی زبانش کار کرده بلکه روی مهارتهای فروش و بازاریابی و روابط اجتماعیش شدیدا کار کرده و همچنین سختی سفر های هفتگی از این شهر به اون شهر رابه مدت طولانی چندین ساله تحمل کرده و امروز خداروشکر شرکت خودشو تاسیس کرده و شده رییس خودش و الحمدالله داره پول پارو میکنه و امروز میدونم که اگر اون تونسته پس منم میتونم به شرطی که اولا باورهامو تقویت کنم و ثانیا تلاشمو برای بهتر شدن در کارم بیشتر از قبل کنم و توکلم رو هم بیشتر بکنم
3- پسر دوستم که در یکی از بهترین رشته های دانشگاهی قبول شده و واقعا حس غم و نارحتی از اینکه من نتونستم پسرم رو اینجوری تربیت کنم و مثل اون موفق بشه دائما سراغم میومد (از ته دل برای موفقیت اون خوشحال بودم ولی خب نجوای شیطان هم ول کن نیست) ولی اروز متوجه شدم که اگه اون تونسته در رشته مورد علاقه اش موفق بشه قطعا پسر منم میتونه در زمینه علاقه و استعداد خودش موفق بشه و باید بهش زمان بدم و من وظیفه خودمو بعنوان پدر باید انجام بدم و اون راهنمایی کردن پسرم هست و بقیه اش را به خدا میسپارم
4- موقیت برادرم که واقعا خوشحال شدم و تحسینش کردم و فهمیدم که با نصیحتهای من در خصوص گوش دادن به تعالیم استاد شروع کرده و بعد از ده سال تلاش در زمینه تخصصش الحمدالله بالاخره به موقیت رسیده و داره بهتر میشه و خیلی خوشحالم که منم در این راه هستم و قطعا منم میتونم موفق بشم و اگر اون پیشرفت بیشتری کرده قطعا به دلیل باورهای قدرتمند کننده اش بوده
5- خبر پیج سخنوری زدن یکی از همکارامو بهم دادند (البته با حالت مسخره کردن ایشون به من گفتند ) و من در اینستاگرام پیجشو دیدم و خدامیدونه چقدرررر خوشحال شدم از اعتماد بنفسش و اینکاری که شروع کرده و خودم تعجب کردم که وای چقدر من عوض شدم و از موفقیت ادما چقدر خوشحال میشم و بابت این موضوع خدارو سپاسگزارم
امیدوارم توکلم به خدا و اعتمادم به خودم و تغییر باورهام به کمک تعالیم استاد هر روز بیشتر و بیشتر بشه (مطمئنم میشه) و من هم بتونم به اون زندگی رویایی که مد نظرمه از لحاظ آرامش و سلامتی و ثروت برسم
خدایا سپاسگزارم و تنها از تو یاری میخواهم
سلام خدمت استاد عزیز
خدا را سپاسگزارم که من را در مسیر هدایت قرار داد و با شما آشنا کرد ، امیدوارم که بتوانم با تمام وجودم از مباحث این دوره استفاده کنم ،
من سعی می کنم تمرین ها را در دفتر جدا بنویسم اما نکته و تصمیم عملی من در رابطه با این موضوع فقط و فقط نگاه کردن به اتفاقات (موفقیت های افراد) زندگیم با باور قدرتمند کننده است .
یعنی اولاً به دنبال دیدن موفقیت بیشتر افراد باشم ،
دوم از هر موفقیت یک باور قدرتمند کننده ایجاد کنم.