ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 77 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1306 روز

    بسم الله الحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزتر از جانم

    شگفتی این سایت میدونی چیه ؟؟

    دیشب که جمعه بود من هرچقدر تلاش کردم نتونستم سایت و باز کنم و سرور ارور میداد ، نتونستم فایل جدید و ببینم این شد که صبح شنبه اومدم باز رفرش کردم و متوجه شدم چرا سایت باز نمیشد !!!

    با این زمان کمی که از آپلود شدن ویدیو گذشته این حجم از کامنت واقعا جالب و شگفت انگیزه ،

    الان هموز فایل و ندیدم اما 3تا دونه از کامنت هاشو در صفحه ی 39 خوندم و میتونم قسم بخورم که چقدر درس داشت واسم و این فایل مطمعنم یکی از اون فایل هاییه که باید چندین بار ببینم و گوشش کنم ،

    وااااای استاد جان من این روزا دارم تغییرات و محکم شدن خودم و میبینم و چقدر خوشحالمممممم خداروشکرررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمود سفلایی گفته:
    مدت عضویت: 1996 روز

    با سلام و درود بر شما خوبان و استاد عزیز

    – در خصوص سئوال اول :

    هر دو مورد برایم اتفاق افتاده که موفقیتی باعث خوشحالی و گاها با شدت و ضعف سبب احساس بد من شده است ولی از زمانیکه با آگاهی های استاد به این باور رسیدم که :

    ️همه چیز باوره

    ️من هستم که با کانون توجه، افکار و باورهای خود، مدار و در نهایت فرکانس ارسالی خود را تنظیم میکنم و از انجایییکه من در یک جهان فرکانسی (پاسخگو) زندگی میکنم که به فرکانسهای من پاسخ میده و نه به سخنان من …

    میزان احساس بدم کمتر و در عوض میزان احساس خوبم بیشتر شده است که میشه گفت:

    برای موارد موفقیتهای خانوادگی: 20 تا 25٪ احساسم را بد کرده

    برای موفقیتهای کاری و بیرونی: 10 تا 15٪ احساسم بد شده

    با توجه به اینکه سخته ادم تمام تمرکز را کنترل(بواسطه وجود شیطان…)و باورهای صدرصد خوب داشته باشد، گاها احساسم بد میشه ولی خدا را شکر ، این توانایی در من بواسطه آگاهی های استاد ایجاد شده که در اغلب موارد سریع متوجه میشم و سعی میکنم سریع از احساس بد فاصله بگیرم.

    به امید اینکه به جایی برسم که باور دارم میشه، تا حد زیادی این آگاهی به قبل از انجام کار برسه و اصلا انجام ندم که بخوام احساس خوبم را بد کرده و تلاش کنم که آنرا مجددا خوب کنم.

    البته مواردی هم برایم پیش آمده که بواسطه اتفاقی که برای نزدیکم و دوستم پیش آمده 100 ٪ احساسم خوب شده

    خلاصه:

    از زمانیکه با دانسته های ارزشمند استاد، باورم به آگاهی های ذیل بیشتر شده و میشود، کمتر احساسم بد میشه و کمتر در این احساس بد میمونم و جالب تر از همه اینکه جدیدا بلافاصله که حسم بد میشه، هدایت میشم به اینکه داری از مسیر میری بیرون(عدم رعایت قانون:

    احساس خوب=اتفاقات خوب)

    ️هدف خداوند از خلقت جهان هستی، گسترش و توسعه جهان مادی در تمام جهات

    ️ ما آفریده شده ایم تا خالق زندگی و شرایط مان باشیم، ما آمده ایم تا شرایط دلخواه‌مان را خلق و تجربه کنیم؛ نه شرایط موجود را.

    ️خداوند بیشتر از هر کسی دوست داره که ما ثروتمند(مالی، روابط، سلامت..)باشیم

    ️ تمامی تغییراتی که در جهان ایجاد شده، از تکنولوژی های پیشرفته تا انجام کارهایی که حتی همین چند سال پیش غیر ممکن می نمود، حاصل این دیدگاه است که :

    ” ما خودمان خالق شرایط هستیم”

    ️ ایجاد این ایمان که :

    خداوند توانایی تغییر شرایط را در من آفریده و برای بهبود شرایطم‌، حتی از من هم مشتاق تر است وهمواره در این مسیر،هدایتگرمن است.

    ️وقتی فضل خداوند و فراوانی جهان را باور می کنیم و ایمان می آوریم که ما قدرت ایجاد و تجربه شرایط دلخواهمان را داریم،  آنگاه دیگر هیچ محدودیتی را نمی پذیریم. دیگر نمی گوییم ببینیم چه می شود!

    ️احساس لیاقت بدون قید و شرط، بیاد بیارم(از جنس خدا، خالق، اشرف مخلوقات، نماینده تمام توانمندی‌های خدا در روی زمین، خداوند جهان را مسخر ما کرده…)

    ( – ارزش یک کتاب ارزشمند بستگی نداره که کجاست، جلد دارد یانه، زیر خام یا زیر آب، پاره یا جلد گرفته…. – ارزشمندی بچه ها: بی قید و شرطه که همه دوستشان دارن، هر چه میبینن طلب میکنن…)

    (نسخه خدایی که با باورهای محدود کننده احاطه کرده ام🫠)،

    ️قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند:

    (احساسخوب=اتفاقاتخوب)

    ️آگاهی اینکه، من نمی تونم کسی را تغییر دهم و قادرم با کنترل کانون توجه، افکار و باورهایم، هر چیزی را برای خودم خلق کنم(جهان، جهان ارتعاشی و پاسخگو )

    ️باور فراوانی و اینکه ثروت از اکسیژن هم بیشتره و برای دست آوردن آن هم نیاز به کار خاصی ندارد، کافیست دست جلو دهانمان نگیریم.

    بیش از اندازه نیاز هر فرد، در جهان ثروت وجود دارد

    طبیعی (طبیعت جهان) اینه که من ثروتمند باشم

    ️ما و جهان(خداوند)بینهایت هستیم، محدودیت فقط در ذهن ماست و عوامل بیرونی، عامل اصلی برای ثروتمند شدن نمی باشند(عدالت خدا)

    کنترل ذهن=کنترل زندگی

    ️احساس لیاقت و ارزشمندی بی قید و شرط(ما خلق شدیم کپی مطابق با اصل خدا، قادریم همانند خداوند خلق کنیم، کمک کنیم به گسترش جهان هستی، شاد باشیم، …ولی با باورهای محدود کننده خودمان رااحاطه محدود کرده)

    مرحله اول ، دوم و سوم :.

    موفقیت یکی از اقوام در کنکور پزشکی: احساسم کمی بد شد و سعی کردم سریع از آن خارج شوم

    اقامت یکی از اقوام در یکی از کشورهای خارجی: ابتدا اذیتم می کرد ولی به مرور که آگاهی هایم بالا رفته ، خدا را شکر نه تنها حسم بهتر شده بلکه این آگاهی را برایم تایید کرده که:

    اکه یکی تونسته من هم می تونم، حتی در زمینه های دیگر.

    ارتقای یکی از همگاران در سازمان : خیلی حسم خوب شد

    خرید ماشین شاسی بلند توسط یکی از همکارانم: این انگیزه را در من تشدید کرد که من هم می توانم و با احساس خوب، من هم موفق به خرید نمونه آن شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1578 روز

    با عرض سلام و خداقوت خدمت استاد عزیز، خانم شایسته و تمامی دوستان گلم

    من از موفقیت پدر و مادر و برادر و همسر و فرزند خودم خیلی خوشحال میشم ولی در درجه های دورتر خیلی احساس حسادت دارم ولی حسادتی که جنسش فرق میکنه.

    مثلاً دوستی که فلان جا استخدام میشه که منم خیلی دوستداشتم استخدام بشم باعث میشه رغبت من برای استخدام اونجا کم بشه که بعد از کلی کنکاش متوجه شدم به این دلیل هست که من دوست دارم تایید بشم و مورد توجه قرار بگیرم که من اولین نفری بودم که فلان کار رو کردم و اینکه من خیلی خوبم و بهترینم و هیچکس غیر من نمیتونه و …

    البته این قضیه خیلی پنهان هست و خودمم به سختی متوجهش شدم و باعث شده که فشار زیادی توی جنبه های مختلف زندگی به من وارد کنه.

    امیدوارم بتونم از این حسادت پنهان نجات پیدا کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    موسی تاجیک گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    بنام خدای مهربان و هدایتگر

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان…

    خدارو شاکرم بابت استاد مهربونم و پر دانش که با آموزش هاش واقعا زندگی میلیون ها انسان رو تحت تعصییر گذاشته و در دل این افراد ردپای خدای بزرگ و با عظمت هست …..

    استاد خدا شاهده من جدیدا تصمیم گرفته بودم که تغییری در زندگیم ای ایجاد کنم و همین جوری اودم تو سایت تا باورهایی پیدا کنم و چند تا ویدیو پیدا کنم ک بهم کمک کنه ، تا اینکه چشمم به این ویدیو خورد که شما تازه گذاشته بودید روی سایت

    بخودم‌ گفتم اینم همون کمکی بود و هدایتی بود ک از خدا خواسته بودی و الان موقعش رسیده تا به قول ت که بهدا داده بودی عمل کنی ، چون اون ب حرفش که هدایتت در هر زمان هست عمل کرده الان تو موندی ……

    خدایا شکرت که هستی و همیشه هدایتم میکنی…

    …….. ………. ..‌‌‌‌‌……… ………… ……….

    برسیم به تمرینی که استاد از ما خواسته که

    انجامش بدیم و بنویسیم….

    رسول یوسفی (دوست صمیمم) :

    من از موفقیت دوستم اول خوشحال شدم ولی زیاد نه ، بعد که با خودم فکر کردم بخودم‌ گفتم اون چرا انقدر زود پیشرفت کرده ؟! تو الان کجایی اون کجا؟!

    سرکوب خودمو شروع کردم و احساس عجز میکردم و فکر میکردم نکنه شانسی بوده ، بعد یه مدت دیدم نه اصلا شانسی نبوده .‌

    تعریف شو همه جا میکردم و بخودم‌ میگفتم که اگه آدم بخواد می‌تونه ، من نخواستم اگه میخواستم می‌تونستم …

    1_ چه دیدگاهی می‌تونه از کسب و کار دوستم بهم کمک کنه ؟

    اول اینکه ایشون از اول از کسب و کار های کوچیک شروع کرده و ادامه داده و تکامل خودشو ب خوبی طی کرده .

    استمرار و جدیت کامل در کار و با اعتماد بنفس و ارتباط گرفتن عالی با طرف مقابل

    2_ چه درس های میتونم از رفیقم بگیرم ؟

    اول با همه صادق و مهربونه و به همه احترام میزاره

    کم کم کسب و کارشو بزرگ کرد

    وام یا کمکی از بانک یا دوستان نگرفته

    تا می‌تونه به همه کمک می‌کنه

    اعتماد بنفسشو بالا برده ب مرور زمان

    خودش همه ی مسولیت کارشو بر عهده داره و همه کارهارو هندل می‌کنه…..

    ……… ………. ………… …………. …………

    این بود تمرین من ایشالا ک درست باشه و تا حدودی خودمو شناخته باشم ..

    ممنونم از استاد گلم که همیشه بفکر بچه های سایت هست و مارو تنها نمیزاره ، خیلی دلم میخواد که یه تغییری تو زندگیم بدم. واقعا داره زندگی برام سخت میشه و جهان داره با چک و سیلی بهم میگه ک حرکت کن تا نابود نشدی

    ایشالا که همه چیز درست و عالی پیش بره .

    خدایا شکرت ………………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    طاهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1300 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه دوستان جان

    اول تشکر میکنم از آگاهی های ناب و فوق العاده ای که با ما به اشتراک میگذارید یه دنیا ممنونم

    در جواب سوالی که اگر یکی از نزدیکان شما به موفقیت بزرگی برسه چه احساسی داری ؟

    قبل از آشنایی با شما و دوره های فوق العاده تون . این حالاتی که میگم با شدت زیادی در من رخ می‌داد ، مثل اینکه … من خیلی از دنیا عقبم ، اون رسید و من هیچی نشدم و به هیچ‌جا نرسیدم . یا احساس کمبود و کمتر بودن از اون شخص و غبطه خوردن . حسادت نداشتم که چرا رسیده نباید میرسیده . بیشتر از خودم ناراحت میشدم که تو چرا اینقدر عقبی از همه .

    در واقع ته دلم خوشحال میشدم که موفق شده اما درکنارش این احساسات منفی به سراغم میومد و خودم رو سرزنش میکردم و به تکاپو و بی قراری میوفتادم که یه کاری کنم ، شروع کنم و به جای بالاتر از الانم برسم ، اما این تقلا کردن ها نتیجه معکوس داشت

    اما وقتی با شما آشنا شدم و با آموزه های شما همراه شدم . و روی خودم و باورهام کار میکنم . الان خیلی بهترم . نمیگم کلا اون احساسات از بین رفته ولی خیییلی کمتر شده در حدی که میتونم بگم گاهی رخ نمیده . الان اگر موفقیت نزدیکانم یا دوست و غیره رو ببینم این باور رو دارم که مطمئنا اون شخص شانسی به همچنین جایی نرسیده مطمئن هستم که باورهایی داشته و توجه و تمرکزش به چیزی بوده که اون رو در مدار موفقیت قرار داده و اگر من هنوز به اون موفقیت مدنظرم نرسیدم به این دلیل هست که باورهایی دارم که داره مثل یه ترمز عمل میکنه و خودم رو دیگه سرزنش نمیکنم و سعی در شناخت افکارم و باورهام دارم . سعی میکنم اگر مقدور بود با اون شخص صحبت کنم و ببینم چه باورهایی داشته و با استفاده از الهامی که ازش میگیرم توجهم رو روی خودم میگذارم و روی خودم کار میکنم .

    قبلا بلد نبودم چطور باید این کار رو انجام بدم اما از شما یاد گرفتم که باید به نکات مثبت هرچند به ظاهر کوچک توجه کنم و توجه کردن به نکات و موارد مثبتی که در زندگیم دارم احساس خوب و به همراهش آرامش و نتایج خوب هم داره. یاد گرفتم که ببینم در زندگیم چه دستاوردهای مثبتی داشتم چه کارهای مفیدی انجام دادم و در چه چیزهای خوبی تونستم موفق بشم و بابتش شکرگزار باشم

    اینها همش باعث میشه که باور کنم که منم میتونم و منم تاحالا توی خیلی چیزها موفق بودم . البته اینکه میگم در حالت مقایسه منظورم نیست چون مقایسه کردن خودش یکی از چیزهایی هست که بیشتر احساس منفی ایجاد میکنه و برعکس باعث میشه تمرکز و توجهمون از روی فکر و باورهای خودمون منحرف بشه و توی یه مدار منفی مقایسه کردن بیوفتیم .منظورم این هست که وقتی نجواهای ذهنی میاد سراغمون باید با موارد منطقی ذهن رو قانع کنیم

    مواردی که شاید قبلا اصلا بهشون توجه نمیکردم و به نظرم یکی از دلایلی که باعث میشه احساس کم بودن و هیچی نبودن ، داشته باشیم این هست که به چیزهای خوبی که داریم و حتی با تلاش خودمون به دست آوردیم بی توجه هستیم .

    یاد گرفتم که چیزی که باعث میشه من به سمت خواسته هام پیش برم اینه که باید احساسم رو مثبت نگه دارم و به چیزهای مثبت و قشنگ زندگیم توجه کنم و با ایمان و باور درست به سمت موفقیت های بیشتر پیش برم .

    و الان دیگه از موفقیت دیگران نه تنها حس بدی نسبت به خودم پیدا نمیکنم که بلکه انگیزه ام برای تقویت باورهای مثبت در جهت رسیدن به مدارهای بالاتر و بهتر . بیشتر و بیشتر میشه .

    خیلی ممنونم از وقتی که برای خوندن این کامنت میگذارید و هرروز خدارو شکر میکنم که من رو در این مسیر قرارداد

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1359 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و درود

    استاد کامنتی که قبل گذاشتم طبق صحبت شما استپ کردم و نوشتم و ادامه فایل گوش کردم و دوباره نوشتم ولی این کامنت بعد از خواندن چند کامنت دوستان و بعد ازچند بار گوش دادن فایله، دوست دارم از من الآنی که دو ساله شاگرد شما هست و سعی کرده فایلها رو گوش کند و عمل کند در مورد این موضوع فایل بنویسم

    من الان اگر نزدیکانم بخواهند چیزی بخرند و من بتوانم همراهیشون کنم ومهارتی در خرید آن وسیله داشته باشم با کمال میل همراهیشون میکنم و نهایتا ذوق و شوق و احساس لذت مرا فرا میگیرد و نمونه اش هفته گذشته بود که در خرید طلا همراهیشون کردم و خیلی ذوق نشان دادم و احساس خوبی داشتم البته میگم چون خودم دارم برام مهم نیست ولی واقعا وقتی به منزل دوستی میروم که خیلی ثروتمند هست و وسایلش و میبینم لذت میبرم و میگم خدای من چقدر میشود چیدمان منزل با ثروت فراوان زیباتر و منزل زیباتری داشته باشی و سعی میکنم باور فراوانی را با دیدن اون وسایل و اون منزل و…به ذهنم یاد آوری کنم و یاد گرفتم که از آنچه الان دارم لذت ببرم و شکر گزاری کنم تا به بهترینش هدایت بشوم یا در ماشین شخصی می‌شینم که فلان ماشینی را داره به نکات مثبتش توجه میکنم که چقدر این ماشین راحته و…

    ودر مورد اشخاصی که باعث اذیتم میشوندالان خودم را کشیدم کنار هر که هرکاری میخواهد بکند اگر موفقه خدا روشکر و تازه این احساس را دارم هر چه اطرافم انسانهای موفق ترباشند محیط بهتری هست برای زندگی و لذت بردن

    ووقتی باور داشته باشم فراوانی ثروت و فراوانی سلامتی و فراوانی عشق و عاشقی و فراوانی معنویت و فراوانی در همه چیز و …از چه باید بترسم و از چه باید بهراسم

    وقتی بدانم سلامتی عالی و ثروت فراوان و روابط عالی و …به صورت نامحدود و فراوان هست فقط باید طرف خودم را درست کنم و قسمت خودم را انجام بدهم عزت نفس داشته باشم اعتماد به نفس داشته باشم آموزش ببینم که چگونه در روابط باید رفتار کنم و چگونه با ثروت و ثروتمندی و افراد موفق و پیشرفت اشخاص باید رفتار کنم و…این قسمت منه که باید انجام بدهم مابقیش چه جوری و چگونه دست خداوند یکتاست که به زیباترین روش و به موقع ترین زمان و سریع ترین روش حتما و بدون شک برایم انجام میدهد

    سلامت و موفق و سعادتمند و پیروز در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سامیه گفته:
    مدت عضویت: 2340 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم عباس منش و مریم جان

    سلام خدمت دوستان گرامی

    خدا را هزاران بار سپاسگزارم برای این فایل

    خدایی که منو می‌بینه، منو می‌شنوه و نیاز ای من را پاسخ میده

    خوب احساس‌هایی که من در مورد دو تا از نزدیکانم که موفق شدن دارم اینکه احساس حسادت می‌کنم، احساس خود کم بینی، احساس بی‌ارزشی، احساس لایق نبودن، احساس اینکه من خواستنی نیستم، احساس غم، خشم، ناراحتی و احساس طرد شدگی به من درست میده

    از اینکه بخوام در مورد موفقیت هاشون بپرسم احساس بد و کم بودن بهم دست میده، فکرم میگه مگه اونها کی هستن حالا

    رفتارم اینکه ازشون دوری می‌کنم، ارتباطم رو کمتر می‌کنم، یه جورایی پنهان میشم و میرم توی غار تنهایی خودم، به خاطر افکارم در مجالس بهشون بی‌توجهی می‌کنم، سعی می‌کنم نبینمشون و ازشون صحبت نکنم، اگر کسی هم ازش صحبت کنه سخت از درون حالم بد میشه، عصبانی میشم و عمداً سر صحبت رو عوض می‌کنم

    اما افکار و باورهایی که دارم اینکه:

    من نمی‌تونم به اون شرایط برسم، مسیر طولانی و سخته

    فکرم میگه اون کجا و من کجا

    فکرم میگه پدر و مادرم براش دعا کرده به اینجا رسیده، برای من دعا نکردن

    فکرم میگه خدا اون رو بیشتر از من دوست داره، خدا هوای اونو بیشتر داره

    فکرم میگه از وقتی اون پولدار شد من حذف شدم، دیده نشدم، من کوچیک شدم، من خواستنی نیستم، من مرکز توجه نیستم

    باورم اینکه فقط یک سری افراد خاص به این موفقیت‌ها می‌رسن، من با این وضعیت چطور می‌خوام به این شرایط عالی برسم

    باورم اینکه باید تلاش فیزیکی سختی بکنم ولی جسمم میگه خستم، دیگه نمی‌تونم، دیگه نمی‌خوام

    باور اینکه همه چی کمه، به من نمیرسه

    اما قسمتی که می‌تونه باعث رشد من بشه و به من الهام بده، درس‌هایی که توی مسیر می‌تونم ازشون بگیرم اینکه

    نفر اول لیست من:

    خودش رو دوست داره، برای جسمش، برای لباسی که می‌پوشه، برای غذایی که می‌خوره، برای جایی که میره، ارزش قائله

    از لحاظ عاطفی و مالی دست کمک داره، به راحتی تجربیاتش رو در اختیار دیگران قرار میده، به راحتی وسیله ای که مال خودش هست رو می‌بخشه چون باور به فراوانی داره که می‌تونه یکی دیگه برای خودش تهیه کنه

    از دور ریختن وسایل اضافی یا بخشیدنش به دیگران یا هدیه دادن‌های بزرگ ترس نداره

    جرات و جسارت بالایی داره، میره تو دل ماجرا ازش ارزش می‌کشه بیرون

    هرجا رابطه‌ای براش سود نداره و مانع رشدش میشه اون رو به راحتی کنار می‌ذاره، وابسته شرایط و رنج کشیدن نیست، خودش رو سریع از درد و رنج جدا میکنه و شرایطش رو ارتقا میده

    ارتباطش را با دیگران گسترش داده

    به خالقش ایمان کامل داره، می‌دونه که هرچی می‌خواد بهش میده

    به حرف‌های خودش ایمان داره، شک نداره تو به دست آوردن چیزهایی که می‌خواد

    همیشه هم خرو می‌خواد هم خرما

    نفر دوم لیست ام:

    تو محیط با آدم‌های ثروتمند به صورت فیزیکی قرار گرفته و داره با دیدن و رفت و آمد با اون‌ها افکارش تغییر میکنه

    از پنهان شدن در اومده

    از شبکه‌های اجتماعی به عنوان یه منبع سالم برای دریافت افکار و اطلاعات سالم استفاده میکنه

    ارتباط خودش رو با خالقش قوی‌تر کرده

    ارتباطشو با دیگران قوی‌تر کرده

    از لحاظ ظاهری به خودش می‌رسه، برای خودش ارزش قائله، ورزش میکنه

    سپاسگزارم برای اینکه استاد به من کمک میکنید وجوه دیگه ای از این اشخاص رو ببینم و اقدام کنم

    من اولین اقدامم همین نوشتن جواب سوال و اشتراک اون با دیگران هست که خودش بیرون اومدن از تنهایی و پنهان شدنه، و رفتن تو دل ترس از قضاوت هست

    دوم اینکه امروز با یه دوست صبحت کنم

    برای ورزش هم اقدام کنم

    به امید سلامتی، خوشبختی، ثروت در دنیا و آخرت برای همه دوستان و عزیزان در گروه بزرگ عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 806 روز

    به نام خداوند جان و دل

    سوال اول:

    سلام خدمت استاد عباس منش و مریم عزیزان من وقتی که یک شخصی موفق میشود اگر اعضای خانواده خودم باشد بشدت خوشحال میشم و برایش آرزوی بهترین ها را می کنم اگر خانواده همسرم باشد باز خوشحال میشم و آرزوی موفقیت میکنم شاید بهتر بگم هر کسی چه دوست چه غریبه اگر به یک موفقیتی برسد من خوشحال میشم و آن را تحسین میکنم و براش آرزوی بهترین ها را می کنم ولی شاید گاهی وقتها هم یک حسادت کوچک داشته باشم که سعی میکنم کنترلش کنم و به احساس خوب تبدیلش کنم و با خودم میگم وقتی اون تونسته داشت باشه منم میتونم اون تو ارتعاش بوده که بدست آورده زهرا تو هم ذهنت را درست کن و کنترل کن تا تو هم موفق بشی و آن را بدست بیاری.

    تمرین قدم اول:

    خواهرم :توانست درس بخواند و پرستار بشود و من از موفقیت ایشون بسیار خوشحال شدم و خوشحال هستم

    ایده ای که میتونم بگیرم اینکه خواهرم با پشتکار و تمرین توانست به این موفقیت برسد پس منم با پشتکار و تمرین داشتن میتونم به موفقیت های بسیار زیادی برسم البته خواهرم تمرین خیلی سخت میکرد ولی ذهنیت من این هست که نیازی به تمرین خیلی سخت نیست.خواهرم بشدت تمرکز لیزری روی درس خواندن داشت میتوانم یاد بگیرم تمرکز لیزری روی مسأله داشتن میتوان به من و یادگیری و پیشرفت سریعتر خیلی کمک کند.

    پسرخاله ام :توانسته برای خودش تعدادی موتور بخرد و موتور خرید و فروش کند و کم کم میخواهد موتور فروشی بزند الان با دوستش شریک هست .من باز هم از این مورد بسیار خوشحال هستم و برایش آرزوی موفقیت میکنم .ایده ای که میتوانم بگیرم اینکه زهرا برای موفقیت و پول در آوردن حتما نباید درس بخوانی و تحصیل کرده باشی پسرخالت هم مثل تو دیپلم دارد ولی به راحتی کار میکند و پول درمی آورد.پسرخاله ام توانست از هیچ و از صفر شروع کند و موفق شود بنابراین منم میتوانم این درس را یاد بگیرم که زهرا از صفر و حتی از زیر صفر هم میشود شروع کرد و موفق شد.

    جهان بازتاب باورهای ما هست.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فريده گفته:
    مدت عضویت: 3938 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    الان که داشتم کامنت بچه ها رو می خوندم نکاتی یادم اومد که من هم در مورد مهاجرت دوستان و فامیلم احساس های مختلفی داشتم

    وقتی دوستم مهاجرت کرد خیلی دلم گرفت احساس کردم پس من چرا این شهامت رو نداشتم یا چرا انقدر وابسته هستم که نتوستم دل بکنم

    در مورد مهاجرت فامیل هم باز هم غمگین می شم هرکی می ره فکر می کنم تنها شدیم یا دیگه اینجا نمی سه موند یا اینکه من هیچ کاری نکردم و …

    چقدر خوندن کامنتها و جواب دوستان به سوالات به شناخت بهتر خودمون هم کمک می کنه ممنون از استاد نازنینم و همه دوستانی که در کامنتها مشارکت دارند.

    پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آرزو س گفته:
    مدت عضویت: 2210 روز

    به نام خدای فراوانی ها به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و بزرگ .

    اگرچه نیازی به تحسین من نیست اما برای دل خودم میگم که استاد از شما واقعا سپاسگزارم که چه افکاری دارید چه احساس خوبی دارید . چه خوب گفت دوست خوبم سعیده شهریاری که استاد اینو برخودش واجب میدونه که مارو به راهی هدایت کنه که خودش داره ازش لذت میبره . راهی که خداوند بیشتر از خود ما مشتاق هست که ما رو تو اون مسیر خوشبختی ببینه . استاد ازشما ممنونم برای حسی که در ما بوجود میارید و مارو ملزم میکنید که بنویسیم نه برای شما بلکه برای خودمون که خودمون رو بیشتر بشناسیم . به خود باوری برسیم و این پیله سرسخت بی ارزشی و فقر و جهالت و نادانی و حسادت و تکبر رو پاره کنیم و به صورت یه پروانه زیبا و خوشرنگ دوباره متولد بشیم . استاد از شما ممنونم خیلی زیاد . برای تحسین شما نمیدونم چه جمله بگم که واقعا حسم من رو به شما نشون بده فقط میتونم بگم فتبارک الله احسن الخالقین .

    از همین اولش با وجود اینکه دوره احساس لیاقت رو درحال یادگیری هستم با وجود اینکه دارم یاد میگیرم که دیگران رو تحسین کنم به طور قاطع میتونم بگم که احساس خود ارزشی ام به میزان زیادی بالا رفته اما احساس حسادتم به موفقیت دیگران کم نشده . شاید در نگاه اول در ذهنم اول تحسین کنم اما همون تحسین تظاهری است شاید برای خواهران و بردارنم این طور نباشه اما برای اقوام دوستان و نزدیکان این حس حسادت بسیار خودش رو در لایه های زیرین افکارم خودش رو نشون می ده .

    مثل همین کامنت بچه ها به نظرم یکی از دلایلی که فکر میکنم من و شاید خیلی از بچه های سایت که تو کامنتها شرکت نمیکنیم اینه که وقتی کامنت بعضی از دوستان رو میخونم مثل کامنت ( سعیده شهریاری ) با خودم میگم که چقدر خوب حرف می زنند و چقدر خوب می نویسند چه جمله های میگه واقعا احسنت .اما من بلد نیستم من نمیتونم من ناتوانم .

    شاید بهتره بریم سر اصل مطلب اولین سوال استاد عزیزم :

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

     موفقیت دخترم عموم که الان تقریبا یکسالی هست که کافه گل خودش رو در یکی از خیابون های خوب شهرشون راه اندازی کرده . وقتی شنیدم به ظاهر تحسینش کردم و تازه کلی تبریک گفتم . حتی ایده های زیادی هم بهش توصیه کردم که انجام بده بهتره . اما در بطن وجودم حس حسادت که دیدی بالاخره رفت توی یک کار ازاد و از نظر مالی رشد میکنه و یه ادم سرشناس میشه تو حیطه کاریش . اما تو چی یه کارمند ساده که حتی نمیدونه به چی علاقه داره و یه حقوق بخور و نمیر .

     یکی از همکاران نزدیکم که چند وقتی هست که تصمیم گرفت بره یه کارخونه موارد شوینده راه اندازی کنه . نه از قبل چنین کاری انجام داده و نه پولش رو داره . فقط یه عزت نفس و ایمان کامل و توکل داره به خداوند که کمکش می کنه . حس حسادت هم برای اینکه تو مالی موفق میشه . پولدار میشه . حس حسادت نسبت به ایمانی که داره . حس ناتوانی که من لایق نیستم . من کسی رو ندارم که با من هم پا باشه اما اون همسرش باهاشه . حس خشم نسبت به خودم که همیشه خودم رو پشت ناتوانایی هام پنهان می کنم و دلیل عقب ماندگیم رو با زمانی که ندارم با پولی که ندار با بی لیاقتی توجیه می کنم .

     همکارم که با وجود اینکه همسرش کارمند نیست و تنها خودش کار میکنه از نظر مالی خیلی پیشرفت کرده و حس حسادت و خشم و غم اندوه که تو اهل ریسک نیستی . تو اصلا فکر اقتصادی نداری تو فقط پل جمع می کنی .

     مهمتر از همه اینا بلاگر هایی که تو اینستا هستند و یکی رو میشناسم که با وجود اینکه از من کوچکتره اما بیزنس خودش رو داره و چقدرم موفق هست و با همسرش تو این حیطه باهم کار میکنند و الان هم ورک شاپهای راه اندازی کسب و کار برگزار میکنه . اونقد حس حسادت و ناتوانی و اینکه من هنوز وارد هیچ زمینه شغلی نشدم و مدام این باور که دیگه دیر شده و اگر هم وارد بشم مثل اونها نمیتونم پیشرفت کنم . مدام میاد تو ذهنم که باعث میشه حتی از اینستا بدم بیاد و حتی اپش رو از روی گوشیم حذف می کنم .

     بردار زاده شوهرم که سال ارایشی خودش رو در کمتر از یکسال راه انداخته . حس حسادت ناتوانی بی لیاقتی

     یکی از بچه های کلاس زبانم که چقدر خوب حرف میزنه با وجود اینکه زمان زیادی نیست میاد کلاس اما خیلی روان و با لهجه عالی حرف میزنه . حس حسادت حس خشم نسبت به خودم که من زمان نمیزارم . یا من بی کلاسم .

    و درباره مرحله سوم دوره که ایکاش بتونم یه روزی حتی به دلیل موفقیتها فکر نکنم و تنها چیزی که میاد همون اول تو ذهنم تحسین خداوندی باشه که ما رو به راه کسانی هدایت می کنه که به انها نعمت داده . ای کاش جز تحسین چیزی نیاد تو ذهنم .

    به موفقیت دخترم عموم میتونم اینطور نگاه کنم که اون مدت ده سال در یک گلفروشی کار میکرد و علاقه زیادی یه طراحی و دکور از همون اول داشت و با پشتکار تمام به مدت شش ماه هر هفته دوبار میرفت تهران کلاس خصوصی هزینه کرد و بالاخره تونست کاری رو انجام بده که بهش علاقه داره . پس چرا من نتونم فقط پشتکار و اراده لازم هست . باید یاد بگیرم که برای رسیدن به خواسته ام باید بجنگم باید نترسم از اول راه .

    درباره موفقیت ذهنی و مالی همکارم .

    باید در خودم این ایمان کامل و اینکه خداوند از من مشتاق تر هست که کاری رو شروع کنم که بهش علاقه دارم . نباید به کسی به غیر از خودم و خداوند ایمان داشته باشم . نباید بترسم از شروع مسیری جدید در زندگیم . نباید به این فکر کنم که برای شروع کارم دیگه دیره . چون همکارم الان بعد از 23 سال سابقه کارمند بودن داره شروع میکنه یه راه جدید و نا آشنا رو . پس برای من هم دیر نیست .

    استاد عزیز غالب ذهنیتم در باره موفقیت مالی بیشتر افراد اینه که من نمیتونم با کارمندی پولدار بشم و باید حتما شغل ازاد باشه . یه بیزنس برای خودم . اما بعدش به این فکر میکنم که برای شروع یه کار جدید دیر شده و دیگه جای رشد برای من وجود ندارد . من حرف زدنم به ادمهای پولدار نمیخوره . من پرستیژه یه ادم خوشبخت و ثروتمند رو ندارم . من بدنیا اومدم که یه ادم معمولی با یه زندگی معمولی باشم .

    امیدوارم دوره احساس لیاقت و این دوره جدید که شما گذاشتید بتونه این افکار منفی رو درمن از بین ببره و جاش احساس خود ارزشمندی احساس لیاقت و احساس توانمندی در من شکوفا بشه .

    ممنون از شما و از وقتی که برای من گذاشتید .

    و ممنو از دوستان خوبم که چقدر خوب احساسشون را با ما به اشتراک میزارن . به امید روزی که بیام تو این سایت و از موفقیتهام بنویسم و نه از افکار منفی و پوچم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: