ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صدیقه شکیبا گفته:
    مدت عضویت: 612 روز

    سلام استاد محترم و مریم بانوی عزیز

    همین اول راه بگم استاد که میدونم با خوندن کامنت من کلی حرص میخورید و از دستم ناراحت میشوید و دعوام میکنید.و حقم دارید.

    من 47سالمه و تازه با سایت شما چشمم به دنیا باز شده و تازه دارم درست زندگی کردنو یاد میگیرم.

    من آدمی بودم که خودمو وقف بقیه میکردم.همش سعی میکردم جوری رفتار کنم که بقیه راضی باشن.بقیه کارشون راه بیفته.بقیه راحت باشن.چه خونوادم چه دوستان و نزدیکان و حتی غریبه ها.همیشه برخلاف میل خودم زندگی کردم تا بقیه راحت باشن و از دستم راضی باشن.ولی تازه به این نتیجه رسیدم که پس خودم کی باید زندگی کنم؟خودم کی باب دلم زندگی کنم؟و تازه بعد از 47 سال به این نتیجه رسیدم که دیگه برای خودم زندگی کنم و اولویت اول تو تمام کارها و تصمیم گیریها خودم باشم.ولی خب به این سرعت هم نمیشه ولی دارم تلاشمو میکنم و روش کار میکنم.

    استاد سایت شما اصلا معجزه میکنه خیلیا تا حالا گفتن یه چیزی یه سوالی تو ذهنمون بوده بعد صبح اومدیم سایتو باز کردیم دیدیم فایل جدید اومده و وقتی گوش کردیم با کمال ناباوری دیدیم که تمام سوالاتمون جواب داده شده تو همون فایل.و منم دقیقا میخوام اینو بگم که دو سه روزه تصمیم گرفتم با جدیت ایده هامو عملی کنم و و در تغییر زندگیم به سمت خوبی و موفقیت در کارم با جدیت تمام تلاش کنم.و امروز سایتو باز کردم و دیدم استاد قبل از اینکه من قدم اولمو بردارم داره راهمو هموار میکنه که چه عرض کنم داره آسفالتش میکنه راه موفقیت منو.واقعا جمله ای برای تشکر پیدا نمیکنم.استاد همیشه سلامت و شاد باشید که اینقدر به فکر دیگران هستید که زندگی بهتری داشته باشن.ممنونم از لطفتون.

    و اما اصل ماجرا:

    من بیشتر از بیست ساله خیاطی آموزش دیدم و دارم کار میکنم البته کم و بیش.ولی هیچ وقت پیشرفت چشم گیری توی کارم نداشتم و ندارم.ولی یک خواهر زاده ای دارم که 10سالی میشه خیاطی دوره دیده و الان خیلی موفقه و مشتریهاش سرو دست میشکنن برای اینکه خواهرزادم لباسشونو بدوزه.و من هم براش غبطه میخورم هم حسادتشو میکنم و هم خوشحالم برای پیشرفتش.ولی دلیل پیشرفتش چی بوده؟

    خواهر زادم یه مدتی توی یه کارگاه تولیدی

    لباس کار کرد و به جای اینکه ازشون حقوق بگیره ،جاهایی که ایراد داشت رو ازشون یاد گرفت و اینطوری توی کارش پیشرفت کردو مهارت پیدا کرد تو کارخیاطی.و هم اینکه توی دوخت وسواس تمیز دوزی داره و تا خودش از کارش راضی نباشه دست مشتری نمیده.

    ولی من هیچ وقت دنبال آموزش تکمیلی نرفتم و برای رفع ایراد کارم تلاش آنچنانی نکردم.و میدونم همش از تنبلی خودم بوده.و بهانه های بیخودی می آوردم.

    مورد دوم مدیریت خوب جاریم در خانه داری و شوهر داریشه.

    من اخلاقی که دارم اینه که دوست ندارم با جار و جنجال و چند بار تکرار کردن حرفی ،بقیه اعضای خونواده رو مجبور به انجام کاری بکنم یه بار یه حرفی رو میزنم اگه انجام دادن که هیچ اگه انجام ندادن دیگه اون حرفو تکرار نمیکنم.و خودم اون کارو انجام میدم.مثلا جمع کردن وسایل بقیه که افتاده زمین.

    مورد بعدی درخواست پول از شوهرمه که من خیلی خیلی سختمه اینکار.و شوهرم هم اخلاقی داره که هیچ وقت با اراده و دلخواه خودش به کسی پول نمیده.ولی جاری من بدون درخواست پول از شوهرش همیشه پول دریافت میکنه.شوهرش بدون هیچ درخواستی و حتی بدون اینکه احتیاج به پول داشته باشه پول در اختیارش میزاره.

    حالا این دوتا مهمترین مشکلات من هستن که باید روشون کار کنم و با کمک شما استاد عزیز میخوام تو کمترین زمان بیشترین نتیجه هارو بگیرم چون به پشتکار خودم ایمان دارم و حالا که شما هم کنارم هستین و با راهنمایی شما دیگه صد در صد مطمئنم به اهدافم میرسم و زودپیشرفت میکنم.

    موفق و سربلند و شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    بنفشه گفته:
    مدت عضویت: 1258 روز

    با سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته

    در مورد سوال اول :

    راستش قبلنا که با قوانین آشنایی نداشتم وقتی می شنیدم که فلانی تو کارش یا امور مالی یا ازدواجش موفقیت کسب کرده بشدت از وضعیت خودم متاسف میشدم و بشدت احساس ضعف و کمبود داشتم و خییلی باعث حسادتم میشد چون باوری که اون زمان ها داشتم این بود که همینه که هست و تقدیر از قبل نوشته شده و باید بسوزی و بسازی و نمیشه اوضاع را تغییر داد و خواست خدا بوده که تویه خانواده کم بضاعت بدنیا بیام و فقر و سختی های زندگی امتحان الهی هستش که فقط باید قبولش کنیم و صبر که نه تحمل اگه بکنیم اون دنیا خداوند پاداش های بزرگی رو به قشر مستضعف خواهد داد و این گفته خود خداست و کاریش نمیشه کرد

    تا اینکه حدود هفت سال پیش وقتی برای کاراموزی تربیت بدنی رفتم یه شهر بزرگتر و محیط جدید را دیدم خییلی خواسته ها هنوزم با حسرت تو دلم شکل گرفت و گفتم درسته که فقیر بدنیا اومدم ولی اگه فقیر بمیرم تقصیر خودمه و برای خودم یه کسب و کار راه انداختم ولی بخاطر باورهای محدود کننده فقر آلودم با وجود تلاش فیزیکی سخت شش ساله کسب و کارم از بین رفت و تا اینکه با استاد عباس منش آشنا شدم و حرفهای جدید و امید بخشی رو از ایشون شنیدم و نور امید در دلم تابید.انصافا باورهای چندین ساله ام مثل قدیم سفت و سخت نیست و تا حدودی باورهام نسبت به توانایی خلق زندگی جدید و خالق شرایط بودنم بهتر شده اما بخاطر اون شکست شغلی ام اعتماد بنفسم نسبت به خودم و توانایی هام بشدت داغون شد و الان وقتی از موفقیت یکی از آشناها یا افراد غریبه خبردار میشم کمتر حسادت میکنم و خدایی یه آفرین و نوش جونت تو دلم به طرف میگم ولی اینکه منم بتونم به همچین موفقیتی برسم رو با ایمان کامل نمیتونم باور کنم و بشدت احساس ناتوانی در تغییر شرایطم میکنم و اینکه قبلا موفقیت افراد را به شانس و تقدیر و ویژگی خاص افراد نسبت میدادم رو الان قبول ندارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بنفشه گفته:
      مدت عضویت: 1258 روز

      تو این چند ساعتی که از درج پاسخم گذشته خیلی بفکر فرو رفتم و خیلی مسائل برام روشنتر شد که دوست داشتم اینجا اول به خودم و بعد به دوستانم بگم

      حس حسادت و خود کم بینی و احساس بد ضعف و ناتوانی از باور مخرب کمبود و عدم فراوانی میاد و این دوتا باور ریشه اش در کمبود عزت نفس و اعتماد بنفسه که ریشه این هم بر میگرده به عدم آگاهی از چیزی بنام باور هستش که قبلنا که همچین آگاهی هایی رو نشنیده بودیم از استاد عباس منش و وارد این سایت بهشتی نشده بودیم چنان خودمون رو منفعل و ناتوان از تغییر شرایط زندگی مون می دونستیم که انگار همه چیز برایمان آخر دنیا بود و عملا دست و پا بسته و موجودی ناتوان از قدرت خلق شرایط مون می دونستیم.

      وقتی از جنس احساساتم بعد از پاسخ دادن به سوال استاد آگاه شدم خدارا شکر خیلی حالم خوب شد که هیچ دلیلی برای حسادت نیست و اتفاقا برای اینکه من هم بتونم به همچین موفقیت هایی برسم باید تحسین کردن رو یاد بگیرم تا در مدارش قرار بگیرم

      یه جایی استاد گفته بودند که برای موفق شدن دوتا فاکتور لازمه که یکی شور و شوق و انگیزه هست و تضادهایی که باهاشون برخورد میکنیم همون انگیزاننده هاست و دوم باورهای درست و مناسب و قدرتمند کننده با این حساب هر کس در هر جایگاهی که هست اگه این دوتا فاکتور رو درست ازش استفاده کنه موفقیتش قطعیه و این خیلی امیدبخشه مخصوصا اگر بدونیم که حتی اگر یکنفر تونسته پس ما هم حتما میتونیم چون سیستم مغزی عصبی همه ما مثل همه و حتما لازم نیست باهوش یا نابغه باشیم کافیه جسور و شجاع باشیم و حرکت کنیم و ایمان داشته باشیم و آنقدر ادامه بدیم و ادامه بدیم تا به موفقیت برسیم

      خدایا شکرت و سپاسگزار از استاد عزیز که با طرح چنین محتوایی باعث شد تا به ریشه حس حسادت درونمون پی ببریم و به راهکارها هدایت بشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    شهلا گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان.

    استاد درمورد موضوع این فایل، من بارها احساسات متفاوتی را درمورد موفقیت یکی از افراد خانوادم تجربه کردم. بارها خوشحال میشم وقتی وسیله ای را میخرن یا اقدامی میکنن باتمام وجودم بهشون تبریک میگم و اونو درحکم یه نشونه میدونم در مورد تحقق خواسته خودم. ولی بارها هم پیش اومده که حسادت کردم. و حس ناتوانی و درماندگی در مورد خودم بهم دست داده. هیچ برچسبی به طرف مقابلم نمیزنم که حالا اینم شانس آورد فلان شد براش که حالا میتونه….

    فقط در مورد خودم حس بدی را تجربه میکنم. بخصوص اینکه چندساله درگیر یه مساله هستم که هنوز حل نشده و یوقتایی واقعا منو به اوج خستگی میکشونه با وجود اینکه خیلی درسهای عالی برام داشته و چقدر زیاد باعث رشد من شده و زمانهایی که انگار شرایط بهم فشار میاره و سخت میشه بیشتر اون حس ناخوشایند درماندگی و حتی ناامیدی نسبت به تحقق خواستم و حتی ناامید شدن از خدا بهم دست میده. گرچه خیلی زود با مطرح کردن موفقیتهام برای خودم و قدم‌هایی که در زندگیم برداشتم تحسین خودم و حتی صحبت کردن با اون نجوای ذهنم و قدرتو بدست گرفتن و توکل کردن بخدا و هدایت خواستن ازش خودمو جمع وجور میکنم و برمیگردم به حس خوب.

    ولی خواستم اعتراف کنم که بله بارها چنین حس‌های ناخوشایندی را تجربه کردم. که فکر میکنم ریشه در عدم لیاقت و شایستگی و عزت نفس داره. چون میرم تو مقایسه و حالم گرفته میشه.

    میدونید استاد یوقتایی واقعا چنان حس خستگی بهم دست میده که دیگه واقعا دلم میخواد مسالم حل بشه و ازش رها بشم. و تو چنین شرایطی اون حس درموندگی بیشتر خودشو نشون میده.

    امیدوارم با هدایت خداوند و استفاده از فایلهای بی‌نظیر شما و کامنت دوستان بتونم متوجه ریشه اصلی چنین احساسات ناخوشایندی بشم و حلشون کنم.

    ممنونم ازشما استاد عزیز. بهترینها را براتون ارزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ص گفته:
    مدت عضویت: 2603 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان گرامی

    خسته نباشید میگم بهتون استاد جان خیلی هم سپاسگزارم

    میخام یه نکته بگم اونم اینکه درسته مطالب شما مفید کاربردی هست و جواب میده ولی خیلی سخته ، سخت میشه جواب گرفت ایکاش اینکارایی که میگین میتونستیم ناخودآگاه کار کنیم

    ایکاش مسیر یه کم آسان تر بود

    بریم سوال قسمت اول

    1_اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    1_ ج والا من اولا اطرافم کسیو ندیدم موفقیت مالی یا روابط یا چیز دیگه ای داشته باشه همه مون در یک شیب ملایم زندگی کردیم و از نظر من کسی نبوده بهتر از خود من بوده باشه منتها وقتی فرض میکنم این حالت و میرسم به اینکه من احتمال قوی حالت خنثی داشتم ینی اصلا برام مهم نبود

    و اگر افراد بسیار نزدیک به این موضوع میرسیدن میگفتم منی که اینهمه با عباس منش کار کردم چرا اونا جواب گرفتن؟ مگه اونا میدونن استاد چی گفته ؟ مگه اونا میدونن باید تغییر باور بدن ؟ اینا حتی قبول هم ندارن باورها نتیجه رقم میزنن؟

    پس عامل موفقیت چی بوده ؟ و میرسم به اینکه من کی میرسم ؟ چرا من نرسیدم مشکل کجاست ؟

    خدایی این برام پیش میومد نه انگیزه می‌گرفتم نه ناراحت میشدم نه خوشحال میشدم

    ولی به این فکر میکردم چرا من من نتونستم اون چی کار کرده که من نکردم ؟ و اینم بگم خیلی وقتا مثلا در بحث روابط افرادی و تو خیابون میبینم که نتیجه منو گرفتن اولا تحسین میکنمشون و به این فکر میکنم نکنه تمام آموزه های استاد غلطه ؟

    چرا این سوال میاد چون من شب و روز رو مسائل و موضوعات مطرح شده کار کردم و وقتی میبینم یه آدم معمولی مثلا با دختر مورد علاقه من تو رابطه اس میگم اقااااااا اینا چی می‌دونن من نمی‌دونم ینی آنقدر باورهای من مخربن ؟ نمی‌دونم میتونم مشکلم و توضیح بدم یا نه بعد میگم شاید باور طرف در این رابطه درسته بعد میگم چرا من نمیتونم درست کنم ؟ همش سوال در سوال میشم .

    در مورد قسمت های بعدی سوال چون واقعا من با زندگی کسی کاری نداشتم و زوم نبودم طبیعتاً هیچ احساسی ندارم بهشون

    استاد جان ایکاش یه موضوع یک هدف مشترک که دغدغه همه مون هست رو انتخاب کنید و قدم به قدم رسیدن به این هدف و بهمون بگین کلا گیج شدم موندم یه جا نمیدونمم چیکار کنم

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    سلام ودرود خدا بر استاد نازنین من ومریم بانوی توانمند وقدرتمندم

    درود خدا بر دوستان وخانواده عزیز ونازنین من

    باورهای قدرتمند کننده وباور های محدود کننده وضمیر ناخودآگاه

    هر زمان که استاد اسم باور یا پیش نویس میاد من یاد ضمیر ناخوداگاه خودمون میفتم وتاثیر شگفت انگیز اون در جنبه های مخطلف زندگیمون،چقدر دررابطه با افکار وگفتگو های ذهنمیمون در طول روز دقت داریم ،چقدر به اونها توجه میکنم طی یک فرآیند اتفاق افتاده در زندگیمون در طی روز گفتگوهای ذهنی ما چگونه است مثبت یا منفی با توجه به این مسئله میتونم بگم که ضمیر ناخودآگاه من توجهش به چه سمتی است مثبت یا منفی،مثلا همین مثالی که استاد جان شما زدید در مورد پبشرفت آدمها برخورد من چگونه است خوشحالم ویا ناراحت،غمگین میشم یا شاد،این مسیله نگرش مراذنشان میدهد زمانی که خوشحال میشوم منبه فرآوانی اعتقاد دارمو یقین دارم که هیچکس جای مرا نگرفته وهمه خلق جهان جا برای پیشرفت به اندازه کافی دارند این یعنی اینگه من ضمیر ناخودآگاه خودرا درست برنامه ریزی کردهام واگر احساس بد وغمگینانه داشته باشم یعنی اینکه ضمیر ناخودآگاه من نیاز به تلقین وتکرار وتمرین دارد چون جهان بر پایه فراوانی استوباور کمبود وضعف تنها وتنها درذهن ماست و خداوند جهان را بر پایه فراوانی آفریده است وبس ربم سپاسگزارم به خاطر وجودم در عرصه هستی واز استاد نازنین ام ومریم جانم سپاسگزارم به خاطر همه آموزشهای فوقالعاده جهان هستی که مرا با خود ببشتر آشنا کرده است.

    شاگرد شما وبنده ربم زهره یوسفی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمد شکری گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    سلام و عرض ادب دارم خدمت شما استاد گرامی و عزیز وقتی که دیدم فایل جدید گذاشتید تحت عنوان باورهای قدرتمند در برابر باورهای محدود گفتم عجب فایل فوق‌العاده ایه چون که دارم روی این موضوع کار میکنم که خدا نامحدوده و این ذهنه منه که محدوده و گفتم خدایا شکرت به شرایط مناسب که رسیدم همون اوایل صحبتهاتون که داشتم گوش میکردم تحسینتون کردم و پیش خودم گفتم استاد چه دل بزرگی داره این صحبتها به هیچ عنوان رایگان نیست و ایشون داره به عنوان هدیه میزاره توی سایتش که البته برای فردی که در مدارش باشه متوجه میشه و همین طور که داشتید ادامه میدادید متوجه ترمز خودم توی این مبحث شدم که بله من باید خیلی زیاد روی خودم کار کنم که به صلح برسم با همه چیز و همه کس مخصوصاً نزدیکان خودم توی صحبت‌های شما متوجه این موضوع شدم که چه دنیای بزرگی داره این خودشناسی و هر چقدر که انسان پیشروی میکنه در این مسیر متوجه این موضوع میشه که هیچ چیزی نمیدونم من هیچ چیزی بلد نیستم و خدارو شکر که در این مسیر بهشتی هستم و دارم هر روز یادمیگیرم و تلاش مکنم که به مرحله عمل دربیارم این آموزه های بی نهایت ارزشمند رو خیلی از شما استاد عزیز سپاس گذارم که این گونه مثبت زندگی میکنید و کمک میکنید افراد زیادی هم زیبا زندگی کنن نمیدونید که چه افرادی از صحبت های شما به چه مدارجی از معنویت میرسن و به نظرم شما بهترین کار دنیا رو دارید

    سپاس گذارم از شما حانم شایسته عزیز و همین طور دوستان پشتیبانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهسا مون گفته:
    مدت عضویت: 638 روز

    سلام استاد عزیزم

    من قبلا در مقابل موفقیت یا توانایی هم سن و سالام حسادتم میشد خصوصا اگه اون فرد رفیق یا فامیلم بود،، اما شما آموزشایی

    گزاشتید که توش توضیح دادید درباره ی قدرت تحسین دربرابر حسادت و تاثییر گذارتر از اون برای من فایل هایی بود که داخلشون این باور رو بمن دادید ک برای من هم میشود و منم میتونم به هر انچه که میخوام برسم

    من از اون موقع موفقیت بقیه برام ارزشمند بود و اتفاقا توی زندگیم و فضای مجازی دنبال ادمایی میگشتم که به هدفی ک من دارم رسیدن و موفق شدن و الگو قرارشون میدادم و تحسینشون میکردم و میکنم

    در واقع دلیل حسادت من این بود که فکر میکردم من نمیتونم به اون موفقیت برسم و خودباوری نداشتم و باورهام بشدتتت محدود کننده بود و ایمانم به خدام ضعیف بود،، از وقتی رو باور هام کار کردم و مرتب آموزشاتونو دیدم و باورهام تقویت شد و فهمیدم ک منم میتونمم دیگه حسادت نکردم یا حداقل در حد چند لحظه شد حسادتم

    ن اینکه بزورر جلوی حسادتمو بگیرما!! الان چندوقته ناخوداگاه موفقیت کسیو میبینم شروع میکنم به تحسین کردنش و خوشحال میشم چون میگم نگا ایشون تونسته پس منم میتونم

    ذهنم عادت کرده به این سبک و جزوی از شخصیتم شده تحسین کردن چون زیاد انجامش دادم.

    انسان وقتی باورهاش قدرتمند کننده باشه و خودباوری و عزت نفس داشته باشه حسادت نمیکنه

    حسادت برای وقتیه که فکر کنی خودت نمیتونی یا برای تو نمیشه..

    ممنونم استادم شما کسی هستی ک من بعد از گشتن توی پیج و سایت صدهاا مربیِ دیگه رسیدم به شما و تنها کسی هستید ک خدا تو قلبم گف این خودشه اینا حرفاییه ک چندساله دنبالشی…اینجا عطر و بوی خدامو حس کردم چون اینا کلام خداست که از قلبتون بر زبانتون جاری میکنید برامون..

    نتایجم از همه اموزشای دیگه موقتی بود و فقط اینجا تونستم ریشه ای و تکاملی و از درون حل کنم مساعلو و باورهامو ریشه ای تغییر بدم..

    اینجا تنها جاییه ک همه جنبه های زندگیم توش رشد کرد

    من 19 سالمه مذهبی نیستم ولی 12 ساله ک تو مدرسه قران خوندن و یاد گرفتمو قران خوندم اما فقط تو این سه سال که اینجا توی این سایت اومدم از مطالب قران تونستم برای زندگیم استفاده کنم و نتیجه بگیرم و ایمانم به خدا بیشتر بشه.

    دوست دارم استاد و سپاسگذارم ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

     سلام به استاد عزیز

    موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن

    خونه در بالا شهر شهر مادری ام خریدن //اول حس کردم خوشبحالشون و و بعد رفتم از نزدیک دیدم که چه شکلیه و من هم میخام و دائم فکرم مشغول داشتن خونه ای بزرگتر بهتر تو همون منطقه هست

    دوستانی که با من در آموزش هم دوره بودن رفتن تو شهر بزرگ مغازه زدن و درآمد های بیشتر بدست آوردن// اول حسادت بعد خوشبحالشون بعد گفتم من هم برم وبعد یاد تو این سایت یاد گرفتم تکامل باید طی شه اگه من اون پول اینجا تونستم بزارم بعد میتونم برم منطقه ای بالاتر و بعد تلاشم اینجا زیاد کردم درآمدم خیلی فرق کرده اعتماد بنفسم و این که کاربلدتر شدم و بعد دیدم اونایی که خیلی زود رفتن خیلی زود کم آوردن و برگشتن

    ماشین های مدل بالاتری از من گرفتن // اول حسادت بعد خوشبحالشون و بعد تبریک گفتم بعد گفتم میشه و منم میخام و دائم دارم بهش فکر می‌کنم ولی اینبار میخام نقد باشه بدون وام و قرض

    وسیله زندگی بروز و جدید در خونه هاشون فراهم کردن // حسادت کردم خوشبحالشون گفتم و تلاش کردم و از هر چیزی بهترین هارو دارم تهیه میکنم و همه بهم تبریک میگن و اعتماد بنفس گرفتم چون من میتونم و دارم میسازم

    بهترین لباس و پوشش برای خودشون تهیه کردن// اول در دیگران دیدم اینو حسادت کردم ولی گفتم خوشبحالش تبریک هم گفتم و خواستم تلاش کردم و بهتر از اونا خودم ساختم

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    اونا تونستن منم میتونم ولی من چون دیرتر شروع کردم کم کم و تکاملی و اینکه روزی بسازم که همه اینا بدست آوردم و چیزهایی که بقیه از من ایده بگیرن

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    مثال در خانه بهترین جای شهر انتخاب کنم برای زندگی برای خرید ملک

    یادر کار تکامل طی کنم و تلاش کنم

    من اگه بخوام بگم مشکل بزرگی تو ذهن من واسم غول شده و حل شدنی نیس من الان 3 سال صبح ب صبح تو ستاره قطبی یا سناریو نویسی از خدا و جهان هستی در خواست خونه ای دارم بزرگ در بالا شهر شهرم

    استاد دقیقا من واسه بدست آوردن موفقیت دیگران هم خوشحال شدم هم احساس ضعف داشتم و دارم که من که نمیتونم با این شرایط مثال خونه دلخواهم بدست بیارم من درآمد بالایی ندارم برای خریدش

    و اینکه شکل زندگی من عادت کردم از نظر خونه و ماشین همیشه ضعیف تر از اطرافیانم هستم و اونا تواناتر هستن من نمیتونم درآمد بالای داشته باشم واسه خرید همچین خانه ای و کسانی که بدست آوردن آدم هایی بود پر درآمد یا حامی مالی داشتن ولی من هیچ کدوم ندارم و واقعا نمیدونم باید چیکار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمد آریان نیک گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش ودوستان عزیز‌، اولی موفقیت برادرم که داخل یک شرکت ساختمان سازی کار می‌کرد که اونجا انباردار اون شرکت بود، نسبت بکاری که انجام داده بود ازنظرخودش حقوق کمی بهش میدادن که طبق اداره کاربود وبیمه هم داشت خلاصه بعداز پنج شیش سالی تصمیم گرفت از اون شرکت رفت بیرون و اومد یه زمینی که قبلا خریده بود فروخت و خلاصه یه مغازه درب وپنجره فروشی راه اندازی کردخلاصه بعد از چندسالی واقعا باتلاش وجابه جا کردن مغازه ها به رشد خوبی رسید که الان دارای سه نمایندگی درسه شهر استان خوزستان دارد که خداروشکر من واقعا خیلی خوشحالم و همیشه آرزوی موفقیت های بیشتری رابراش دارم.

    و دومین فرد موفق هم پسر عمویی که دارای سه دختر بودوشرایط بسیار بسیار بدی وسختی روتجربه کرد، اون هم بلاخره بعد از حداقل 20سال شایدم بیشتر یه معتادی بسیار بد ترک کرد البته با کمک پدرش بعداز تلاش های فراوان، که بازم اگه آدم خودش تصمیم نگیره ترک کنه تمام دنیا نمیتوته ترکش بدن، خلاصه از باباش پولی قرض میگیره وبا خرید 30تا کندو زنبوز عسل شروع به زنبورداری میکنه والان بعداز چند سال هم صاحب ماشین خوب ویه خانه خوب شده خلاصه یه زندگی متوسط روبه بالایی رو داره تجربه مینکه وخدابهش هم یه پسر بعداز مدت ها که آرزوش بود به فرزنداش اضافه کرده و من واقعا از این بابت بسیارخوشحالم وخدارو شکر میکنم که به این روز رسیده. خلاصه افردا زیادی سراغ دارم که اگه بخام بگم که واقعا زندگی هاشون عوض شده ولی دیگه خلاصه کردم.

    من درسی که از این افراد گرفتم ترس نداشتن و حرکت کردن هستش چنین افرادی خیلی توکل وایمان بیشتری به خدای خودش دارن و واقعا اینارو باید تحسین کرد.

    من خودم هم ازافردای بودم که واقعا من شرایطم بد بود روزی 200 تومان تازه اگه کاری گیرم میومد میرفتم کارگری خلاصه درامد خیلی کمی داشتم، خیلی هم اهل ریسک بودم سه یا چهار تا هم کار راه اندازی کردم ولی بعداز چند ماهی جمع می شد بخاطر باور های منفی که داشتم

    ولی واقعا از وقتی با سایت استاد عباس منش آشنا شدم باورم خیلی بهتر شدن که واقعا این زندگی که دارم رو مدیون استاد عباس منش هستم من با از استفاده از فایل های رایگان بینظیر استادکه استفاده کردم زندگیم خیلی بهتر شده من رفتم یه چند سالی لوله کشی کردم ویاد گرفتم، خداروشکر الان خودم لوله کشی میکنم و دارمدم حداقل 5 برابر کارگری شده

    خلاصه هروقت روی خودم کار مینکم اوضام خیلی روبه بهتر شدن هستش اما متاسفانه واقعا با اینکه می دونم خودم شرایطو دارم خلق می کنم زود فراموش میکنم و تمرکزم میره روی همین زندگی روزمره خلاصه همش رو به پایین وبالا هستم شاید یکی از دلیلش هم همین باشد دوست دارم خیلی زود به خواسته هام برسم یکم کار میکنم رو خودم دوباره بخودی خود یادم میره قانون چیه الان واقعا دوست دارم بتونم باتعهد ادامه بدم به یاری خدای بزرگ. ممنونم از استاد بزرگ که واقعا برای عوض کردن زندگی ما چه تلاشی هایی که نمیکنه واقعا ازتون سپاس گذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ژاله احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزم

    چقدر فایل های شما به موقع وطبق نیازم روی سایت قرار میگیره

    این یعنی من بنده محبوب خداوندم و خدا همیشه حواسش به من هست تا آب تو دلم تکون نخوره

    چند وقتی هست که موضوع حسادت به شخصی درونمو به هم ریخته…

    من هم نسبت به موفقیت بعضی ها شاد و بعضی ها حسادت

    سمیرا:هرکاری بخواد انجام میشه هردرخواستی داشته باشه میگه رابطه عالی با خانواده همسر

    احساس حسادت:به خودم میگم همون شخص تو خانواده همسر به من نه میگه ولی برای اون بله

    سمیرا: اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی داره

    و عامل اصلی پیشرفت هاش همینه با اینکه خصوصیات ظاهری و درآمدی خیلی خوبی نداره

    ولی کلام گیرایی داره که همه کاراش پیش میره

    من ازنظر ظاهری و درآمدی و خونه وماشین و همسروخانواده و تحصیلات خیلی بالاترم

    ولی عزت نفس و اعتماد به‌نفس همه چیه

    من نباید زندگی باطنی خودمو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه کنم.

    من خودم توانایی مالی مستقل دارم وهرچیزی با کیفیت عالی میتونم بخرم پس نیازی ندارم از دیگری درخواست چیزهای بی کیفیت کنم.

    من باید خومو بیشتر دوست داشته باشم و همیشه

    همینطوری از موفقیت های خودم به خودم بگم

    تکرار کنم تا به توانایی های خودم پی ببرم.

    من هر درخواستی دارم خیلی راحت بیان کنم و اگر هم نه شنیدم ناراحت نشوم و راحت بگذرم.

    من اگر با یکسری افراد رابطه کمرنگی دارم و فاصله ای هست چون هم فرکانس من نیستند و من دارم ذهنمو از هر مطالب بیخودی باز میدارم.

    من نباید زندگی رو سخت بگیرم باید خیلی ریلکس باشم تا کارها روون و راحت پیش بره.

    من همیشه باید به خدای عزیزم توکل کنم وقتی اونو دارم یعنی همه چی و همه چی دارم.

    با خدا باش و پادشاهی کن

    بی خدا باش و هرچه خواهی کن

    سپاسگزارم از خدای عزیزم و استاد عزیزم بهترین راهنمایان زندگیم .

    همیشه سلامت و شاد باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: